شخصی نزد قاضی به قتل عمد اعتراف کرده است و قاضی نیز وی را محکوم کرده، اما رأی وی در دیوان عالی کشور نقض می گردد و پرونده به قاضی دیگر ارجاع می نمایند و متهم منکر قتل می شود آیا قاضی دوم می تواند به استناد اعتراف وی نزد حاکم اول وی را محکوم نماید؟
بسمه تعالی: به نظر می رسد انکار این فرد پس از اقرار موجب تهمت و لوث است، باید احکام قسامه اجرا شود . والله العالم
استناد یعنی تکیه دادن و استدلال کردن و از آن به مفهوم نخست در بابهای طهارت، صلات، حج، اطعمه و اشربه و حدود و به مفهوم دوم در سراسر فقه، هم برای اثبات احکام شرعی، هم برای اثبات دعاوی در دادگاه و هم برای اثبات موضوعات احکام سخن رفته است.
اعتراف
اعتراف به حقّی ثابت بر ضرر خود یا نفی حقّی برای خود از ذمّه دیگری را اقرار میگویند. [۱] [۲]عنوان اقرار، از بابهای فقهی است که مباحث مربوط به آن به تفصیل در این باب آمده است. افزون بر این، از آن به مناسبت در دیگر بابها، مانند تجارت، نکاح، قضاء، حدود و تعزیرات نیز سخن گفتهاند.اِقرار به معنای اخبار قطعی به نفی حقی از خود یا ثبوت حقی برای غیر میباشد.
دیوان
دفتر رسمی مربوط به فهرست نامها، ارقام و مانند آنها را دیوان گویند. عنوان یاد شده در بابهای جهاد، قضاء و دیات به کار رفته است.
کشور
آبادی و شهر که محل سکنی و زندگی انسانها میباشد را بلد و بلدة گویند. از این عنوان در بیشتر ابواب فقهی همچون طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم، حج، جهاد، تجارت، ضمان، وکالت، نکاح، اطعمه و اشربه، غصب و قضاء به مناسبت سخن رفته است.
متهم
به متهم كردن ديگرى اتّهام گفته میشود که از آن به تهمت نیز تعبیر میشود.
منکر
دعوا ادّعای شخصی علیه شخصی دیگر نزد حاکم است. به اقامه کننده دعوا «مدّعی» یا «خواهان»، به طرف مقابل که دعوا علیه او اقامه شده «مدّعیٰ علیه» یا «خوانده» (جاحد) و به حقّ مورد ادعا «مدّعیٰ به» یا «خواسته» گویند که از عنوان یاد شده در باب قضاء بحث کردهاند.
قاضی
تغییر مسیر به:
حاکم
حاکم، اصطلاحی با معانی مختلف در فقه، حقوق و اصول فقه. این کلمه در لغت به معانی قاضی، داور، فرمانروا، اجراکننده حکم و متصدی اداره یک ایالت یا بخش از جانب حکومت است. کاربرد «حاکم» در منابع فقهی و متون حقوقی به معنای لغوی و غیراصطلاحی رایج است. با وجود این، به سبب قیود و شروطی که برای برخی مصادیق آن، به ویژه در فقه امامی، ذکر شده، به یک اصطلاح تبدیل شده است، همچنان که در اصول فقه نیز معانی اصطلاحی خاصی دارد.
رای
نظریه ای که حاصل تلاش ذهن یک شخص هست و بر اساس آن حکم می شود را رأی گویند.
عمد
عمد، انجام دادن یا ترک عملی از روی اختیار و قصد، و در مقابل سهو میباشد.
نقض
نقض (النقض)، کتاب، اثری در تبیین و اثبات عقاید امامیه و رد اتهامات مخالفان و در نقض کتاب بعض فضائح الروافض، به فارسی، نوشتۀ عبدالجلیل قزوینی رازی در حدود سال ۵۶۰ میباشد.
قتل
كشتن
اقرار
اعتراف به حقّی ثابت بر ضرر خود یا نفی حقّی برای خود از ذمّه دیگری را اقرار میگویند. [۱] [۲]عنوان اقرار، از بابهای فقهی است که مباحث مربوط به آن به تفصیل در این باب آمده است. افزون بر این، از آن به مناسبت در دیگر بابها، مانند تجارت، نکاح، قضاء، حدود و تعزیرات نیز سخن گفتهاند.اِقرار به معنای اخبار قطعی به نفی حقی از خود یا ثبوت حقی برای غیر میباشد.
انکار
نفی چیزی و همچنین اظهار ناخوشایندی نسبت به منکر را انکار میگویند و از انکار به مفهوم نخست در بابهای طهارت، قضاء و حدود سخن رفته است.
احکام
احکام شرعی، قوانین دینی هستند که خواست و اراده خداوند را نشان داده و وظیفه عملی انسان را مشخص میکنند.
قسامه
از جمله موضوعاتی که در قانون مجازات اسلامی آمده و در زمره قواعد فقهی منصوص(روایی) محسوب میشود قاعده لوث و قسامه است؛ فقهای شیعه عقیده دارند که قسامه هم رفع اتهام و هم اثبات جنایت میکند .
بسمه
باسْمه (نیز: باصْمه، بَسْمه، بَصْمه)، واژة مأخوذ از ترکی برای طرحی که به وسیله قلم یا قالب و موادی چون ورقههای نازک طلا یا نقره یا رنگ و نظایر آنها با فشار روی کاغذ یا پارچه و مواد دیگری از این قبیل، منتقل میشد. این طرز کار شبیه شیوهای است که برای تهیه پارچههای قلمکار اصفهان یا چیتهای ساده (چاپی) به کار میرود.
تهمت
تهمت، گمان بد بردن به كسى، كسى را به بدى متهم كردن، بهتان را گویند. تهمت از ریشهی «وهم» مىباشد که «واو» آن به « تا» تبدیل شده و از آن به معناى نخست به مناسبت در بابهایی نظیر طهارت، صلاة، جهاد، تجارت، اجاره، نکاح، قضاء و قصاص سخن رفته است.
لوث
در قتل و جرح هرگاه دلیلی مبنی براینکه شخص معینی، مرتکب قتل یا جرح شده وجود نداشته باشد، ولی در قتل موضع تهمت و لوث محقق شود یعنی قاضی به ارتکاب قتل یا جرح از سوی متهم خاصی ظن پیدا کند، مدعی میتواند «قتل» را به وسیله قسامه اثبات کند.