آیا افراد دیگر اعم از اطرافیان محتضر و یا حاکم شرع می توانند بر فرزندان صغیر و نابالغ او قیم تعیین کنند؟
جدّ پدری طفل و بعد از او حاکم شرع می توانند این کار را بکنند.
حاكم شرع حاكم منصوب از جانب خدا به طور مستقيم يا با واسطه است، بيشترين كاربرد عنوان حاكم شرع در كلمات فقها، فقیه جامع شرایط است. از حدود ولایت حاکم شرع در باب تجارت سخن گفتهاند.
محتضر
اِحتضار به معنای حاضر شدن مرگ و اصطلاحی در فقه است. به شخصی که در آستانه مرگ و خروج روح از بدن قرار گرفته، «مُحتَضر» میگویند. در این حال، به لحاظ فقهی وظایفی بر عهده کسانی است که در کنار محتضر هستند.
افراد
حج افراد از اقسام حج است. از این عنوان در باب حج سخن گفتهاند.
تعیین
تعیین یعنی متمایز کردن چیزى از غیر آن بوسیله خصوصیتی که در او است.
حاکم
حاکم، اصطلاحی با معانی مختلف در فقه، حقوق و اصول فقه. این کلمه در لغت به معانی قاضی، داور، فرمانروا، اجراکننده حکم و متصدی اداره یک ایالت یا بخش از جانب حکومت است. کاربرد «حاکم» در منابع فقهی و متون حقوقی به معنای لغوی و غیراصطلاحی رایج است. با وجود این، به سبب قیود و شروطی که برای برخی مصادیق آن، به ویژه در فقه امامی، ذکر شده، به یک اصطلاح تبدیل شده است، همچنان که در اصول فقه نیز معانی اصطلاحی خاصی دارد.
شرع
شَریعت به معنی آنچه خداوند متعال براى بندگان خود وضع و تشریع کرده است، می باشد. به شریعت، شَرع، شریعت الهی، شریعت مُنزِلِه و قانون الهی نیز گفته می شود.
قیم
سرپرست، كسی كه بر اساس وصيت يا حكم حاكم شرع، مسئول امور يتيم، سفيه، مجنون و... میشود.
حاکم شرع
حاكم شرع حاكم منصوب از جانب خدا به طور مستقيم يا با واسطه است، بيشترين كاربرد عنوان حاكم شرع در كلمات فقها، فقیه جامع شرایط است. از حدود ولایت حاکم شرع در باب تجارت سخن گفتهاند.
حاکم
حاکم، اصطلاحی با معانی مختلف در فقه، حقوق و اصول فقه. این کلمه در لغت به معانی قاضی، داور، فرمانروا، اجراکننده حکم و متصدی اداره یک ایالت یا بخش از جانب حکومت است. کاربرد «حاکم» در منابع فقهی و متون حقوقی به معنای لغوی و غیراصطلاحی رایج است. با وجود این، به سبب قیود و شروطی که برای برخی مصادیق آن، به ویژه در فقه امامی، ذکر شده، به یک اصطلاح تبدیل شده است، همچنان که در اصول فقه نیز معانی اصطلاحی خاصی دارد.
شرع
شَریعت به معنی آنچه خداوند متعال براى بندگان خود وضع و تشریع کرده است، می باشد. به شریعت، شَرع، شریعت الهی، شریعت مُنزِلِه و قانون الهی نیز گفته می شود.
طفل
كودك نابالغ
جد
واژه جد ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: معانی• جد (نسب)، پدربزرگ پدری و مادری و پدرانشان• جد (ساحل)، ساحل دریای مکه اعلام و اشخاصجد بن قیس، صحابی انصاری از طایفه بنی سلمه و از ضمره منافقان