وسیله و علّت ثبوت چیزی برای چیز دیگر را واسطه گویند.
عقیم
آنکه صاحب اولاد نميشود، اعم از مرد و زن
دارو
دارو یا دوا عبارت است از هر مادهای که برای درمان یا تسکین و یا پیشگیری بیماری به بیمار تجویز میشود.
رحم
واژه رحم ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • رحم (بچهدان)، رحم به فتح راء وکسر حاء، محلّ تکوّن و رشد جنین در جنس مؤنّث• رحم (خویشاوند نسبی)، رَحِم به فتح راء وکسر حاء، به معنای خویشاوند نسبى• رحم (شفقت)، رحم به فتح راء و سکون حاء، به معنای شفقت و مهربانی
عده
عِدّه مدت زمان معینی است که زن پس از جدایی از شوهر و یا کسی که به اشتباه با وی آمیزش کرده، باید صبر کرده و تا پایان آن مدت ازدواج نکند.