شخصی در یکی از اشواط، گامهایی را در اثر فشار جمعیت بی اختیار پیموده و به همان نحو ادامه داده و طواف را به پایان برده است، اکنون که مسأله را فرا گرفته، نه جای آن مقدار را میداند و نه شوط را، تکلیف او چیست؟
لازم است طواف را اعاده کند.
عنوان سوال:
شخصی در یکی از اشواط، گامهایی را در اثر فشارجمعیت بی اختیار پیموده و به همان نحوادامه داده و طواف را به پایان برده است، اکنون که مسأله را فرا گرفته، نه جای آن مقدار را میداند و نه شوط را، تکلیف او چیست؟
اختیار در چند معنا به کار رفته است:۱. مقابل جبر، ۲. در برابر اکراه، ۳. مقابل ضرورت و اضطرار، ۴. برگزیدن یکی یا بیشتر، از چند چیز. از اختیار به معنای چهارم در باب نکاح سخن رفته است.
اشواط
شوط اصطلاحی است که در باب حج و به هر دور چرخیدن دور خانه کعبه گفته می شود
ادامه
تقلید، اصطلاحی فقهی در اسلام به معنای پیروی شخص مکلَّف از مجتهد در احکام عملی دین است. تقلید در اصول دین جایز نیست و باید خود شخص با تحقیق و بررسی، به اصول دین ایمان آورد؛ ولی در احکام یا باید خودِ شخص مجتهد باشد، یا به احتیاط عمل کند و یا از شخص متخصص در فقه که به او مجتهد جامع الشرایط یا مرجع تقلید میگویند، تقلید نماید. به کسی که از مجتهد تقلید میکند، «مُقَلِّد» میگویند.
تکلیف
تکالیف ممکن است در معانی ذیل و یا اضافه به معانی ذیل به کار رفته باشد: تکلیف دینی، یکی از مفاهیم مهم دینی و به معنای اوامر و نواهی خداوند به بندگانش قرآن• تکلیف (قرآن)، بررسی تکلیف در آیات قرآن کریم• تکلیف حیوانات، بررسی تکلیف حیوانات از منظر قرآن کریم• تکلیف در بهشت آدم، تکالیف و ممنوعیتهای حضرت آدم در قرآن• تکلیف در قیامت، بررسی وجود یا عدم وجود تکلیف در قیامت• تکلیف زمین، امتناع و ترس زمین از پذیرش تکلیف عرضه شده بر او در قرآن کریم علوم عقلی• تکلیف (کلام)، اوامر و نواهی خداوند به بندگانش• تکلیف فلسفی، اثبات مولابودن خداوند و اثبات رابطه مولا و بنده• تکلیف عرفانی، نقش و اهمیت تکلیف در عرفان در برخی مباحث، همچون مسئله «اسقاط تکلیف» و تفکیک شریعت در قبال طریقت و حقیقت فقه• تکلیف (فقه)، خطاب شارع به انجام دادن یا ترک کاری و یا تخییر بین آن دو• تکلیف شرع، خطاب شارع به انجام دادن یا ترک کاری و یا تخییر بین آن دو• تکلیف آزمایشی، امر و نهی کردن بدون اراده جدّی به تحقق متعلق در خارج• تکلیف الزامی، احکام ناشی از مصلحت و مفسده مُلزِمه• تکلیف انحلالی، احکام منحل شده یک ماهیت، به تعداد مصادیق آن• تکلیف تحریمی، حرام قرار دادن چیزى• تکلیف تخییری، تکلیف به انجام یا ترک یکی از دو یا چند چیز• تکلیف تسجیلی، امر و نهی کردن به غرض اتمام حجّت، بدون اراده تحقق متعلَّق در خارج• تکلیف تعبدی، احکام مشروط به قصد قربت در مرحله امتثال• تکلیف تعیینی، تکلیف به انجام یا ترک امری معیّن• تکلیف ظاهری، احکام مستفاد از اماره یا اصل عملی ، یا احکام مستفاد از اصول عملی ، برای مکلّف شاکّ یا جاهل به حکم واقعی• تکلیف جدی، امر و نهی کردن با اراده جدّی بر تحقق متعلق در خارج• تکلیف زجری، احکام وضع شده برای امورِ مطلوب بالغیر• تکلیف شانی، مرحله ابلاغ احکام به مکلّفان، یا مرحله تحقق خارجی موضوعات احکام• تکلیف شرعی، تکلیف صادر شده از سوی شارع مقدس• تکلیف ثابت، احکام معتبرِ مستمرّ تا زمان معین یا غیر معیّن• تکلیف طریقی، تکلیف ثابت به علم یا ظنّ معتبر• تکلیف طلبی، تکلیف دلالت کننده بر درخواست انجام متعلق آن• تکلیف عقلایی، تکلیف صادر شده از سوی عقلا• تکلیف عقلی، تکلیفِ ناشی از ادراک عقل نسبت به حُسن یا قبح چیزی• تکلیف عینی، تکلیفِ متوجه هر یک از مکلّفان به صورت مستقل• تکلیف ترخیصی، احکام فاقد الزام شرعی در فعل یا ترک عمل• تکلیف نفسی، احکام دارای مصلحت به اعتبار نفس متعلقات آنها• تکلیف واقعی، احکام مترتب بر موضوع بدون لحاظ علم و جهل مکلَّف، یا احکام مکشوف به علم و طریق علمی• تکلیف کفایی، تکلیفِ باقی بر همه مکلفان مشروط به عدم انجام توسط یکی از آنها• تکلیف مجهول، تکلیف به شئ غیر معلوم به تفصیل• تکلیف محتمل، تکلیف غیر ثابت به علم یا ظنّ معتبر• تکلیف مشروط، تکلیف مشروط به تحقق امری خارج از ذات آن• تکلیف مشکوک، تکلیف محتمل با تساوی احتمال وجود و عدم آن• تکلیف مظنون، تکلیف محتمل با رجحان احتمال وجود آن• تکلیف معدومین، شمول تکلیف نسبت به افراد غیر موجود در زمان خطاب• تکلیف ارشادی، حکم ارشادی مقابل حکم مولوی• تکلیف استقلالی، اعتبارات مورد التفات استقلالی شارع• تکلیف اضطراری، احکام ثانویِ واقعیِ مختصّ به حالت اضطرار مکلّف• تکلیف انحلالی، احکام منحل شده یک ماهیت، به تعداد مصادیق آن• تکلیف انشایی، احکامِ بعد از مرحله اقتضا و قبل از مرحله فعلیت و اجرا• تکلیف ایجابی، حکم الزامی و طلب اکید متعلق به چیزی• تکلیف بعثی، امر و نهی کردن به غرض تحقق متعلَّق در خارج به وسیله مکلَّف• تکلیف بما لا یطاق، تکلیف کردن به امر خارج از طاقت مکلّف• تکلیف به مجمل، تکلیف به امر غیر واضح و مردّد بین چند چیز• تکلیف محال، تکلیف غیر قابل صدور از مکلِّف• تکلیف به محال، تکلیف کردن به امر محال• تکلیف به محال عادی، تکلیف کردن به امر محال به حسب عادت• تکلیف به محال عقلی، تکلیف کردن به امر محال به حسب عقل• تکلیف تعبدی، احکام مشروط به قصد قربت در مرحله امتثال• تکلیف توصلی، احکام غیر مشروط به قصد قربت در مرحله امتثال• تکلیف حقیقی، احکام ناشی از مصالح و مفاسد واقعی در متعلق آنها• تکلیف ضمنی، اعتبارات مورد توجه تَبَعی شارع• تکلیف عقلی، تکلیفِ ناشی از ادراک عقل نسبت به حُسن یا قبح• تکلیف کفائی، تکلیفِ باقی بر همه مکلفان مشروط به عدم انجام توسط یکی از آنها• تکلیف معلوم، تکلیف ثابت به علم یا ظنّ معتبر• تکلیف معلوم اجمالی، تکلیف به امر مرددّ میان دو یا چند چیز• تکلیف معلوم تفصیلی، تکلیف فاقد هر نوع ابهام یا اجمال• تکلیف موجودین، شمول تکلیف نسبت به افراد موجود در زمان خطاب• آسانی تکلیف، تکالیف شرعی براساس وسع و ظرفیت مکلفین
جمعیت
گروهى از افراد گرد آمده در جایى را جمعیت می گویند.
طواف
طَواف به معنای هفت بار چرخیدن به دور کعبه، یکی از اعمال واجب حج و عمره است. هر دور از این چرخیدن «شَوط» نام دارد. تمام اقسام حج و عمره دارای دو طواف زیارت و طواف نساء هستند به جز عمره تمتع که طواف نساء ندارد. در غیر حالت احرام نیز میتوان طواف مستحبی انجام داد. پس از هر طواف، دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم خوانده میشود.
برده
برده ممکن است در دو معنی به کار رود:۱. بردگی، به معنای غلامي يا کنیز بودن۲. برده (قصیده)، به ضم باء و فتح دال، مشهورترین قصیده در مدح رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
فشار
فشار:نیروی وارد شده بر چیزی یا کسی با شدت است.
نحو
علم به اصول و قواعدی است که با آنها حالت و حرکت حرف آخر هر کلمه در جمله و نیز کیفیت ترکیب کلمات با هم در یک جمله، معلوم میشود. موضوع این علم کلمه و کلام و هدف آن نیز حفظ زبان از اشتباه لفظی است. [۱] [۲] [۳] در این علم درباره إعراب هر یک از فاعل و مفعول و فعل و مبتدا و خبر و... و جایگاه هر یک از آنها در جمله بحث میشود و هم چنین این که چه عاملی باعث میشود این اعراب تغییر کنند.
شوط
شوط اصطلاحی است که در باب حج و به هر دور چرخیدن دور خانه کعبه گفته می شود
اعاده
ــ اعاده در دو معنا به کار رفته است:۱. انجام دوبارۀ عمل۲. بازگرداندن چیزی به جای اول آن.از اعاده به معنای نخست، در بابهای طهارت، صلات، زکات و حج سخن رفته است. ــ اعاده، انجام دوباره عمل عبادی در وقت مخصوص آن است.
طواف
طَواف به معنای هفت بار چرخیدن به دور کعبه، یکی از اعمال واجب حج و عمره است. هر دور از این چرخیدن «شَوط» نام دارد. تمام اقسام حج و عمره دارای دو طواف زیارت و طواف نساء هستند به جز عمره تمتع که طواف نساء ندارد. در غیر حالت احرام نیز میتوان طواف مستحبی انجام داد. پس از هر طواف، دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم خوانده میشود.