ازار
با سلام
من تا حدودی مشکل babyface دارم و که من رو آزار میده
پارسال پیش دکتر غدد هم رفتم , یه بررسی بدنی سرپایی کرد گفت مشکلی نداری فقط بیبی فیسی
ریش و سبیلم تنکه و کامل نیست
دو سال پیش به مدت یک سال رو صورتم ماینوکسیدیل می مالیدم ولی چشم هام رو می سوزوند
داروی گیاهی وجود نداره که ریشم پرپشت بشه؟تاثیر گذاریش چقدره؟
با سلام. در محلهای خالی از رویش مو زالو بیندازید. افشره رزماری هر شب بمالید
با سلام. در محلهای خالی از رویش مو زالو بیندازید. افشره رزماری هر شب بمالید
عنوان سوال:
با سلام
با سلام
من تا حدودی مشکل babyface دارم و که من رو آزار میده
پارسال پیش دکتر غدد هم رفتم , یه بررسی بدنی سرپایی کرد گفت مشکلی نداری فقط بیبی فیسی
ریش و سبیلم تنکه و کامل نیست
دو سال پیش به مدت یک سال رو صورتم ماینوکسیدیل می مالیدم ولی چشم هام رو می سوزوند
داروی گیاهی وجود نداره که ریشم پرپشت بشه؟تاثیر گذاریش چقدره؟
- [سایر] <p>ا سلام،در سال 86 به علت موهای زائد توسط دکتر متخصص غدد ویزیت شدم و برای 2 سال قرص های اسپیرونولاکتون و سیپروترون کامپاند و لوتیروکسین رو خوردم،این دکتر میگفت که من تیروئید و کیست و مشکل هورمونی دارم ،بعد از 2 سال سونوگرافی دادم و متوجه شدم که کیست ندارم ،و داروهامو قطع کردم،سال 88صورتمو لیزر کردم ،موهای زائدصورتم رفع شد ،ولی امسال باز موهای زائد صورتم داره رشد میکنه ،همینطور بقیه جاهای بدنم، پیش دکتر طب سنتی رفتم و برام &nbsp;رازیانه و بومادران تجویز کرده ،بهم گفته روزی نصف لیوان بخورم ،خیلی می ترسم مصرف کنم و موهای زائدم بیشتر بشه ،سوالم اینه که ممکنه که عرق رازیانه و بومادران&nbsp;تعداد و رشد موهای زائدم رو بیشتر کنه؟در طب سنتی راه حلی برای کم شدن موهای زائد هست؟&nbsp;</p>
- [سایر] با سلام . من دو سال و نیم است که مشکل رفلاکس شدید معده داردم . اندوسکپی هم انجام دادم عفونت معده داشتم دکتر متخصص بهم داروی انتی بیوتیک و داروی معده داد. در این دو سال انواع قرص های امپرازول و هم خانواده های آن و فاموتیدین و شربت اهن و دومپریدون و کلیدینیوم سی و ... را مصرف کردم و حتی داروهای گیاهی استفاده نمودم . مدتی بهتر شدم اما باز مریضی عود کرده و شدید شده. تنگی نفس دارم گلوم به شدت خشک میشه و غذا به سختی از گلوم میره پایین. اسید میاد تو دهنم و عضلات دهن و صورتم هم سفت میشه و حال خیلی بدی پیدا میکنم . داروها هم خیلی اثر ندارد. به نظر شما ایا طب سنتی میتواند این مشکل را حل کند یا همین داروهای شیمیایی را ادامه دهم . تحت نظر دکتر متخصص هم هستم . برای خشکی شدید گلو و دهان چه کار کنم لطفا راهنمایی کنید. حتی مسواک نمیتونم بزنم چون نفسم یهو میگیره کمک میخوام
- [سایر] سلام.من 23 سالمه ومجرد هستم.من از اولین دوران پریودم فقط دو سه بار بریود شدم.بع از اون تا الان با استفاده از قرص تونستم پریود شم..در طول درمانبه سفارش دکتر قرص هامو قطع کردم اما نتیجه ای نداد..تا این که از پارسال شهریور ماه به طور کلی قرص هامو قطع کردم که تا الان پریود نشدم..پارسال بهمن ماه به دکتر تیروئید رفتم که مشکلی نداشت و استفاده از قرص رو مناسب ندیدن .امسال خرداد ماه هم اومدم تهران پیش دکتر فوق تخصص زنان که بعد از ازمایشها ی زیاد وسونو گفتند طبیعیه هیچ مشکلی نداره وهیچ قرصی ندادن..... اما این وضعیت منو نگران میکنه به علاوه رفته رفته وزنم خیلی بیشتر میشه با این که رزیم و ورزش میکنم اما فایده ای نمیبینم.....میخاستم اگه بشه با داروهای گیاهی استفاده کنم تا بتونم پریود شم..اکثر دکترهام گفتن که استفاده زیاد از قرص بعد از ازدواج مشکل ایجاد میکنه.....ممنون میشم اگه کمکم کنید
- [سایر] با سلام من چند وقت پیش دچار یک مشکل معده شدم و به دکتر رفتم من داروهامو می خوردم و مشکلی نداشتم ولی یکدفعه بیماری من بدتر شد و قرص هام اثر نکرد ومن الان درمان شدم به طور کامل ولی از لحاظ روحی وضعیت بسیار بدی پیدا کردم من همش فکر می کنم که خوب نمی شم وهمش فکر می کنم که یک حالت های بدی ممکنه برام پیش بیاد من همش فکر می کنم قراره بمیرم نمی دونم چرا اینجوری شدم آخه من اولش یک سر ماخوردگی بد گرفتم و بعد یک دفعه در اوج امتحاناتم این طوری شدم (مشکل معده) و بعدم که بدتر شدم و اولش هم که دکترم اشتباه بیماریمو تشخیص داد ولی خوب بعدش فهمیدند واون بیماری اولی که تشخیص دادند بیماری بدی بود و لی بیماری دومی که برام تشخیص داده شده بود به طور کامل درمان میشه که الانم خیلی بهترم ولی من بازم نگرانم دلم می خواد پدر و مادرم منو یک دکتر دیگه ببرن ولی اون ها این کارو نمی کنن چون می گن تو توسط بهترین دکترها به طور کامل بررسی شدی وای ن حالات تو عصبیه و یه وسواسه چی کار کنم این فکرا مثل خوره همه ی وجودمو داره می خوره ممنون
- [سایر] سلام من یه پسر 21 ساله ام با وضع مادی نه چندان خوب ،دانشجو یه دانشگاه خوب و یه رشته خوب با قیافه ی متوسط که از 17 سالگی به دختر عمه 15 ساله م با وضع مالی متوسط رو به بالا با قیافه ی قشنگ علاقه پیدا کردم(اون موقع بچه بودم و بی جنبه ،شاید اصلا عشق نبود) ،یه با بهش یه اس عاشقانه دادم اونم گفت اگه عاشق شدی بهم بگو، منم اولش دروغ گفتم که دوسش ندارم ولی بعد چند روز بهش اس دادم و گفتم که دوسش دارم و اون چند روزی باهام خوب بود ولی بعد چند وقت گفت که دوسم نداره و دیگه باهم حرف نزدیم و من دانشگاه قبول شدم و کلا هر چند ماه یه بار همو می بینیم و در حد یه سلام باهم حرف می زنیم و تو این چهار سال هیچ وقت خونشون نرفتم یا بهش نگاه نکردم(دلم واسش تنگ شده؛کاش میشد یه بار دیگه مثل بچه گیمون با هم بخندیم و فقط یه بار نگاش کنم به خدا فقط یه بار،اما نمی تونم ،میترسم چشمون به چشم هم بیفته)ولی وقتی از خوابگاه میرم خونه(هر ترم فقط یه بار میرم) هردو هفته یه بار میاد خونمون (نه بخاطر من کلا زیاد میان خونه ما)....آخه خدایی مگه من چه گناهی کردم که اینجوری عذابم میده خوب اگه دوسم نداره چرا اینقد میاد ومیره ،من فقط باید به عکش نگاه کنم وقتی خودش جلو روم نشسته و نمی تونم نگاش کنم...من نمی تونم برم خواستگاریش آخه نه سربازی رفتم و نه وضع مالی خوبی دارم ..اگه شما کسی رو دوس نداشته باشین اینجوری می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو رو خدا کمکم کنید.
- [سایر] سلام آقای مرادی خسته نباشید من پسری هستم 21 ساله الان سال سوم یک رشته مهندسی میخونم یه مشکلی داشتم لطفا ...خصوصی ... درمونده شدم دلم مرده آرزوی مرگ میکنم... دیگه نمیدونم چیکار کنم خودم مرگ رو بهترین دوا واسش میدونم مگه چی میخواد بشه فوقش یه چند وقت جهنم واسه ی کارام باشم که میدونم از هر لحظه عذابش لذت میبرم چون با اون عذاب خدا منو میبخشه پس خوبه اما اما یه جون به سن من چطور میمیره مجبورم تحمل کنم این جهنمو که خودم ساختم دیگه دیگه دارم از غصه میمیرم عصبی شدم به هر بهانه ای دعوا رامیندازم میترسم عاقبت کلا از راه بدر شم نمیدونم تا کی این وضعیتو تحمل میکنم این مشکل من بود آقای مرادی نمیدونم راهی مونده که نرفته باشم اصلا کسی میشه مثل من تودنیا بدبخت باشه نمیدونم این آرزوی مرگ که بعضی وقتا میکنم کفره یا نه؟؟ راهی هست واسه من اگه هست منو راهنمایی کنید لطف کنید شعار ندین من واقعا همه راهها رو رفتم ولی نمیدونم چرا موفق نشدم و الان به این روز افتادم دیگه از این ماراتون دهشتناک خسته شدم این همه سال دیگه هیچ انرژی واسم نزاشته بعلاوه دیگه راهی نمونده .. خواهش میکنم اگه شما راه دیگه ای رو سراغ دارین منو در جریان بزارین ((تو سایت بزنید)) امیدم به خدا . خدا کمکت کنه یا حق
- [سایر] با سلام 7 سالی می شود که خانواده خاله ام برای ازدواج پسرشون با من پافشاری میکنن،قبلا از کسانی شنیده بودم که او کسی دیگر را دوست دارد و او را به خانه اشان هم اورده،تو این مدت دوست دختر هم داشته است.من ساکن تهران هستم و تهران بزرگ شده ام،اما او ساکن اهواز است و انجا بزرگ شده و من اختلاف فرهنگی زیادی بینمون احساس میکنم البته سالی یا دو سالی چند ساعت هم را دیدیم.اما جدیدا خودشم برای ازدواج با من پافشاری میکنه و ابراز علاقه شدید میکنه و مرتب به همه چی قسم میده که باهاش ازدواج کنم. چون پسر خاله ، برزگم هستش به احترامش فامیل کسیو برای ازدواج به من معرفی نمیکنن، البته خواستگارانی از همسایه ها داشتم که به دلایلی نشده است. خواستگاری پسر خاله من سالی چند بار اتفاق میفته،چون 26 سال دارم وخانواده ام نگران میباشند ،سری قبل با اصرار خانواده با او صحبت کردم.میگفت با شخصیت من نمیخوات اشنا بشه،چون منو میشناسه!انتظاراتم از زندگی هرچی که باشه براورده میکنه و خودش از من انتظاری نداره!گفته هر چی از شوهر در نظر من باشه،شخصیتش همونه و حرفی نزد!خیلی قسم میده و منو ازار میده. در ضمن من هیچ احساسی نسبت بهش ندارم. از لحاظ مال از خانواده ما پایینتر میباشند. من خودم روحیه تلاشگری دارم و در 24 سالگی فوق لیسانس گرفتم، الان دارم تحصیل زبان انگلیسی میکنم و دنبال کار میگردم پسر خالم ، دو سال از من برزگتر اس و لیسانس گرفته و سرباز می باس و کاری ندارد. حالا دوباره خواستاگاری با فشارهای خانوده اش برمن و خانوده ام مطرح شده،لطفا کمکم کنید که بتونم تا حدودی که برای ازداج لازم است به شناخت برسم و مرحله به مرحله با شما جلو بروم. با تشکر
- [سایر] با سلام. بدون حاشیه یه راست میروم سر موضوع: سئوال من مشکل من در انتخاب نهایی بین دانشگاه رفت نو حوزه رفتن است! من پسری 19 ساله هستم که یک سال پشت کنکور ماندم (یعنی دوبار کنکور دادم) ودر نهایت چونکه رشتم ریاضی فیزیک بود تونستم در دانشگاه سراسری ارومیه دوره روزانه در رشته فیزیک نظری قبول بشم وحالا هم حدود یک ماه ونیم است که دارم میرم دانشگاه. ولی یه دو یا سه سالی است که به دلم افتاده که برم حوزه. حالا مطمئن نیستم که این به دل افتادن ناشی از تخیلات لحظه ای است یا نه واقعا خدا میخواد( آخه شنیدم که هرچیزی که ما واقعا دلمون بهش سوق داده میشه ومیخوایم اونو خدا میگه برو طرفش! (این درسته؟))-( یهجورایی مذهبی بودن رو تو طلبه بودن میدونم!!) البته بابام مخالفت میکنه و میگه که شغل خوبی نیست واین برات شغل نمیشه ودر آینده مشکلات خیلی زیادی خواهی داشت ومنزلت اجتماعی نداره وآیندش معلوم نیست ( واگه فردا این نظام یه جوریش شد تو جونت در خطره!) و از این حرفا. این که میگم بابام مخالفه آیا میشه که با وجود ناراضی بودن پدر من باز هم به حوزه برم. البته مادرم کمی بگی نگی راضی هست. آیا این کار کار درستیه؟ولی من احساس خوبی بهش دارم (به حوزه رفتن). ولی بالاخره برا دانشگاهم خیلبی زحمت کشیدم . از طرفی این رشته من در دانشگاه خیلی سخته وبراش در آینده کارش خیلی نداره(البته اونجوری که میگن ، آیا واقعا اینجوریه). حالا شاید این زیاد مهم نباشه وبشه با یه کنکور مجدد دادن این مشکل رو برطرف کرد. ولی مشکل من در اصل قضیه هست. البته من در این مورد حوزه یا دانشگاه با خیلی ها مشاوره کردم وهرکس یه حرفایی گفته و اگه ناراحت نشین باید بگم هرکسی سعی کرده زیاد حوصله نذاره وزود خاتمه ش بده وتموم بشه. ولی اینا نمیدونن که من اینو همینجوری نمیپرسم وپای آینده من درمیونه. البته از مشکلات طلبگی هم درست وغلط خبر کمی دارم . شما ببیندی اینا درسته؟: مثل دور بودن از خانواده( چون ما در یکی از شهرستانهای آذربایجان غربی هستیم واگه خدا بخواد میخواهم از قم قبول بشم)- درسهای زیاد وفشرده- شنیدم که به هر 3نفر یه اتاق 3در 4 میدن. آخه من تو خوابیدن خیلی حساسم واگه کسی شب خروپف کنه یا حرف بزنه تو خواب یا ... اصلا نمیتونم بخوابم. به همین خاطر دیگه تو ارومیه تو خوابگاه نمیمونم وبیرون خودم تنها یه خونه شخصی کوچیک البته با همکاری پدرو مادرم گرفتم واونجا میمونم. خوب میگفتم- مشکلات موندن وتحصیل وازدواج- راستی این ازذواج چجوریه؟- آینده شغلیش چجوریه و مثلا یه طلبه که حدودا 10سال خوند آیا یه انتخاب داره؟ مثلا باید بره وتویه مسجد مثلا پیش نماز بشه؟ یا فقط بره تو یه مسجد سخنران بشه؟ البته من نمیگم که ازین کارا زیاد خوشم نمیاد(البته نمیدونم چرا؟) ولی آیا گرایش دیگه ای هم داره؟- این مورد توجه قرار گرفتن من در پوشیدن لباس روحانیت برا من یه مسئله هست. نمیدونم چرا فکر میکنم که از پوشیدن این لباس کمی خوشم نمیاد. میشه آخوند شد وبا لباس عادی بود؟ وn مشکل دیگه که شاید باشه. ببینید من ازین میترسم که یه روزی به خودم بیام وبه حوزه برم واونجا به من بگن که دیر از خواب پاشدی وسن تو زیاده!. از اون روز میترسم. از اون روز میترسم که خدا بهم بگه که من اینو به دلت انداختم وتو قبول نکردی و... . از اینا میترسم. اصلا وقتی با کسی در این مورد مشورت میکنم ، وقتی که از من میپرسه که آخه هدف اصلیت از حوزه رفتن چیه من واقعا میمونم!! یعنی واقعا اون هدف اصلی ومهم رو نیمدونم چی بگم. میگن واسه چیش میری؟ واسه پولش واسه لباسش واسه ... . واسه چی؟ ولی من جوابی ندارم. یعنی اون عشق روحانیت ور نمیتونم بیان کنم وهمیشه محکوم میوفتم. اوه!. ببخشید خیلی زیاد شد. خلاصه این ریش واین قیچی! شاید این آخرین مشاوره ای باشه که میکنم وبر اساس همین جواب شما تصمیم بگیرم. در آخر ، یا الله!
- [سایر] با عرض سلام ،من دختری هستم تقریبا سنتی و معتقدم باید به مسائل ازدواج همان گونه که ائمه گفته اند پرداخت و تا 4 تا5 سال پیش مسئله ازدواج برام خیلی مهم بود و چند تا شکست عاطفی هم داشتم . و الان هم برام این مسئله مهم است ولی الان به مدت 3-4 سال است به بیماری کولیت عصبی دچار شدم . و هر گاه اسمی از ازدواج و خواستگاری پیش میاد به شدت حالم بد میشه دچار تهوع و بی اشتهایی شدید میشم تا حدی که این مسئله روی کارم تاثیر منفی گذاشته وحتی اگر لحظه ای به کسی که حتی شک دارم به من علاقه داره فکر کنم حالم بد میشه ،مشاوره رفتم گفتن اول باید به روانپزشک مراجعه کنی . ولی من امکان نداره این کاررو انجام بدم چرا که خواهری دارم که مشکلات عصبی زیادی داشت و از رفتن پیش روانپزشک غیر از سخت شدن زندگیش وزندگی ما هیچی دیگر نداشت .البته من در مورد مشکلات خواهرم خیلی سختی کشیدم ودر منزل هم به گونه ای حدود ده سال نقش مادر دوم خانواده رو داشتم و خواهرم که از من بزرگت است ازدواج کرده و همسر خوبی دارد به طوری که خواهر من معمولا خواب است ولی همسرش هیچ اعتراضی نداره وهمه کارهای منزل رو خودش انجام میده ولی من با خواهرم خیلی فرق دارم نمیتونم تو زندگی زناشویی آدم بی تفاوتی باشم .و نقش خودم رو تو زندگی دوست دارم پر رنگ ببینم چه در خانه پدرم و چه در خانه همسرم و حالا نمی دانم چرا از ازدواج با اینکه برایم همیشه مهم بوده به شدت واهمه دارم .ناگفته نماند که مقدار کمی داروی اعصاب استفاده می کنم فقط برای ناراحتی کولیت عصبی که دارم . لطفا کمکم کنید باتشکر
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم. <div>با عرض سلام و خسته نباشید...</div> <div>اول از شرایط خودم بگم:پسری هستم 19 ساله با قد 184 و وزن 77 کیلو.اهل خوزستان.دارای طبعی گرم.توی این یک سال اخیر،اصلا توی معرض آفتاب قرار نگرفتم،تحت هیچ عنوانی.پوستم فوق العاده چربه،به خصوص صورتم.بدنی با استخوان بندی درشت و تقریبا متعادل(نه چاق و نه لاغر)دارم ولی صورتم خیلی لاغره.صورت و بدنم موهای زیاد داره که سیاه پررنگ هستند.چند ماهی میشه که با رعایت کردن خورد و خوراکم،حرارت بدنم کمتر شده.البته هنوز گاهی جوش هایی میزنم که از حرارت بدنم نشآت میگیره(مثلا داخل دهانم،روی سینه هام و بازوهام).جدیدا چند تار (حدودا 8 تا)از موهای چانم(ته ریش) از سیاهی به رنگ بور تبدیل شدن.البته تا یادم نرفته بگم که من لوزه و لوزه سوم دارم(اگه اشتباه نگفته باشم).</div> <div>واما مشکل بزرگ من که باعث افسردگیم شده و باعث شده که یه بار به روانشناس مراجعه کنم:من حدود دو سالی هست که بعضی از قسمت های بدنم مثل باسن،پایین کمر،پیشانی،پشت و جلوی گردنم ونیز روی بازوهام لک سیاه پررنگ زده.به متخصص داخلی هم که مرجعه کردم،واسم آزمایش چربی،قند،کم خونی،کلیه و کبد نوشت که الحمدالله گفت سالم سالم هستم.چند روز پیش رفتم پیش متخصص پوست و مو،تشخیص ایشون هم این بود که هیچ بیماری درونی نداری و این لکه ها بخاطر ملانین هست و فقط برام چندتا کرم موضعی نوشت.از ایشون پرسیدم که چی بخورم و چی نخورم،ولی ایشون گفتن هیچ فرقی نمیکنه و خوردنی ها هیچ تأثیری نداره!!!!!</div> <div>1)خواهشا بفرمایید چی باعث افزایش ملانین میشه تا نخورم و چی باعث کاهش اون میشه تا بیشتر بخورم.</div> <div>2)با توجه به اینکه توی ایام مبارک رجب هستیم،به نظر شما روضه گرفتن میتونه به کم شدن ملانین های پوست بدنم کمک کنه؟</div> <div>3)چیکار کنم تا صورتم،حتی اگه شده یکم پر و چاقتر بشه؟</div> <div>تو رو خدا تا جایی که ممکنه جواب همه سوالاتمو با صبر و حوصله و توضیح کامل بدین.دستتون درد نکنه.</div> <div>یا علی،حق نگهدار...</div>
مسئله مرتبط یافت نشد