خانمی 24ساله و متاهل هستم.دو سال پیش به اجبار خانواده ازدواج کردم اما دلم با این رابطه نبود. پسر از لحاظ اقتصادی صفر بود و هست . من اول کمی بهش علاقه پیدا کردم، اما بعد از یه مدت دیگه سرد شدم .از این رابطه خسته شدم . میترسم حرف جدایی بزنم، خانوادم خیلی حساسن رو طلاق . خیلی دارم عذاب میکشم چون عاشق پسری بودم که واقعا همدیگرو دوست داشتیم و من هنوزم دوسش دارم. نمیدونم چیکار کنم.شوهرم خیلی با من لجبازی میکنه هرکاری خودش دوست داره انجام میده من براش مهم نیستم.هیچ دلیلی قانع کننده ای هم نمیتونم بیارم که خانوادمو راضی کنه به جدایی و اینکه اصلا چه جوری مطرحش کنم. لطفا راهنمایی کنید خواهر گرامی این نکته را در ابتدا به شما یادآوری می کنیم که در مسائل خانوادگی و بخصوص ازدواج که معمولا دو طرف درگیر هستند، درک کامل و درست از مسئله، و تشخیص مشکل و در نهایت ارائه راه حل منوط به صحبت با هردوطرف است. بنابراین پاسخی که ما خواهیم داد قطعا پاسخ کاملی نخواهد بود و سعی ما بر این است که بتوانیم توانایی شما برای کنارآمدن و حل مشکلاتتان را افزایش دهیم. شما در سوال خود، نکات مختلفی را مطرح کرده اید مثل، ازدواج اجباری، وضعیت اقتصادی، سردی رابطه، عشق قدیمی، افکار خودکشی، لجبازی همسر... که هرکدام از اینها فصلی از یک کتاب است، اما به نظر می رسد سررشته بیشتر این موارد، به یک نقطه ختم می شود. الف) هرچند علاقه اولیه پسر و دختر از شرایط لازم برای یک ازدواج موفق است اما یک ازدواج موفق لوازم دیگری نیز نیاز دارد که از جمله آنها موافقت و هماهنگی خانواده ها است. متأسفانه مشکلی که شما مطرح نموده اید مشکل بسیاری از دختر پسرها به شمار می رود. ب) رضایت داشتن یک فرد از زندگی، تنها منوط به داشتن و برخورداری از نعمت و سرمایه( مادی و معنوی) نیست، بلکه به شناختن نعمت و حق شناسی آن نیز هست! چه بسا فردی از داشتههای فراوانی برخوردار باشد اما از زندگی خویش رضایت داشته باشد و حال آنکه شخصی در مقابل باوجود عدم برخورداری از داشته قابل توجه، از زندگی خویش راضی باشد. رضایت از زندگی از درون افراد و مبتنی بر سرمایههای فردی، میجوشد، و اگر قرار باشد از دیگران وام گرفته شود، نه تنها رضایتی در کار نخواهد بود بلکه جز تلاطم و تشویش چیز دیگری به ارمغان نخواد آورد. ج) اگر ذهن فردی گرفتار تحریفات شناختی گردد، تفسیری که از امور مختلف خواهد داشت، تفسیری تحریف شده خواهد بود که در صورت تکرار، خروجی آن میتواند اضطراب، افسردگی، نارضایتی از زندگی و...باشد. تحریف شناختی به زبان ساده و خودمانی، همان عینک بدبینی یا خوشبینی است که میتواند تمام تفسیرها و نگاه ما را به زندگی یا به یک فرد یا یک اتفاق عوض کند. نگاهی که با برداشتن آن عینک به کلی متفاوت می شود. وضعیت فعلی شما معلول عدم ازدواج با معشوقتان نیست، بلکه ناشی از نوع نگاه و روش غلط شما در مواجه با مسائل و تفسیر همراه با تحریف از وقایع است. و مادامیکه چنین رویکردی بر قضاوتهای شما حاکم باشد، نتیجهای جز عدم رضایت از وضع موجود ( به صورت افراطی و پاتولوژیک) به دنبال نخواهد داشت چه با معشوقه ازدواج کنید و یا ازدواج میکردید و چه ازدواج نمیکردید! اما راهکارها: 1- اگر قبل از ازدواج به کسی علاقه داشتید یا قول و قراری داشتید، اکنون سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید. هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب کنید مثلا با قطع کردن افکار، مشغول گفتگو با یک فردی شوید، با عجله آن مکان را ترک کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها شوید. گاهی لازم است که انسان خودش خودش را مجبور به کار یا رفتاری بکند. 2- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدند را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند. شما با تهیه لیستی از نقاط مثبت همسرتان (مطئنا همه ما آدمها هم نقاط مثبت داریم و هم نقاط منفی) آن را هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس بهتری پیدا کنید. در مقابل درباره امتیازات و خوبی های جدا شدن از فرد قبلی نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یادداشت کنید(سعی کنید) و با خود بیندیشید که ایشان نیز یک انسان دارای نقص هستند، مثل همه. 3- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه، نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید. 4- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی، تعاملات اجتماعی، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید. 5- به تغذیه ( نه کم خوری و نه پرخوری، استفاده بیشتر از ویتامینها(میوه)، و خواب خود اهمیت بدهید ( متوسط 7 ساعت، حذف خواب روزانه و مبادرت به خواب سرشب ) 6- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. موفقیتهای خویش را که در واقع نعمتهای الهی هستند را به صورت روزانه بنویسد و شکر آن را با الحمدالله گفتن ادا کنید! 7- سعی کنید تمام اوقات خود را با همسرتان بگذرانید و با برقراری ارتباط های عاطفی از طریق صحبت کردن، اس ام اس و تماس تلفن، نیازهای خود را در کنار همسرتان برآورده کنید.. 8- همانطور که خودتان هم میدانید یکی از راههای آرامش یافتن و خلاصی از دست افکار مختلف انحرافی، تقویت معنویت و ارتباط با خدا است زیرا که اوست که آرامشگر واقعی است (کسانی که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش میگیرد، آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا میکند)(الرعد/ 28). میتوانید هر زمانی که احساسات و افکار ناخواسته به ذهنتان هجوم می آورد با گفتن ذکر، آرام آرام آنها را از خود دور کنید. 9- در صورت امکان به صورت حضوری، به یک روانشناس مراجعه کنید. موفق باشید
خانمی 24ساله و متاهل هستم.دو سال پیش به اجبار خانواده ازدواج کردم اما دلم با این رابطه نبود. پسر از لحاظ اقتصادی صفر بود و هست . من اول کمی بهش علاقه پیدا کردم، اما بعد از یه مدت دیگه سرد شدم .از این رابطه خسته شدم . میترسم حرف جدایی بزنم، خانوادم خیلی حساسن رو طلاق . خیلی دارم عذاب میکشم چون عاشق پسری بودم که واقعا همدیگرو دوست داشتیم و من هنوزم دوسش دارم. نمیدونم چیکار کنم.شوهرم خیلی با من لجبازی میکنه هرکاری خودش دوست داره انجام میده من براش مهم نیستم.هیچ دلیلی قانع کننده ای هم نمیتونم بیارم که خانوادمو راضی کنه به جدایی و اینکه اصلا چه جوری مطرحش کنم. لطفا راهنمایی کنید
خواهر گرامی این نکته را در ابتدا به شما یادآوری می کنیم که در مسائل خانوادگی و بخصوص ازدواج که معمولا دو طرف درگیر هستند، درک کامل و درست از مسئله، و تشخیص مشکل و در نهایت ارائه راه حل منوط به صحبت با هردوطرف است. بنابراین پاسخی که ما خواهیم داد قطعا پاسخ کاملی نخواهد بود و سعی ما بر این است که بتوانیم توانایی شما برای کنارآمدن و حل مشکلاتتان را افزایش دهیم. شما در سوال خود، نکات مختلفی را مطرح کرده اید مثل، ازدواج اجباری، وضعیت اقتصادی، سردی رابطه، عشق قدیمی، افکار خودکشی، لجبازی همسر... که هرکدام از اینها فصلی از یک کتاب است، اما به نظر می رسد سررشته بیشتر این موارد، به یک نقطه ختم می شود.
الف) هرچند علاقه اولیه پسر و دختر از شرایط لازم برای یک ازدواج موفق است اما یک ازدواج موفق لوازم دیگری نیز نیاز دارد که از جمله آنها موافقت و هماهنگی خانواده ها است. متأسفانه مشکلی که شما مطرح نموده اید مشکل بسیاری از دختر پسرها به شمار می رود.
ب) رضایت داشتن یک فرد از زندگی، تنها منوط به داشتن و برخورداری از نعمت و سرمایه( مادی و معنوی) نیست، بلکه به شناختن نعمت و حق شناسی آن نیز هست! چه بسا فردی از داشتههای فراوانی برخوردار باشد اما از زندگی خویش رضایت داشته باشد و حال آنکه شخصی در مقابل باوجود عدم برخورداری از داشته قابل توجه، از زندگی خویش راضی باشد. رضایت از زندگی از درون افراد و مبتنی بر سرمایههای فردی، میجوشد، و اگر قرار باشد از دیگران وام گرفته شود، نه تنها رضایتی در کار نخواهد بود بلکه جز تلاطم و تشویش چیز دیگری به ارمغان نخواد آورد.
ج) اگر ذهن فردی گرفتار تحریفات شناختی گردد، تفسیری که از امور مختلف خواهد داشت، تفسیری تحریف شده خواهد بود که در صورت تکرار، خروجی آن میتواند اضطراب، افسردگی، نارضایتی از زندگی و...باشد. تحریف شناختی به زبان ساده و خودمانی، همان عینک بدبینی یا خوشبینی است که میتواند تمام تفسیرها و نگاه ما را به زندگی یا به یک فرد یا یک اتفاق عوض کند. نگاهی که با برداشتن آن عینک به کلی متفاوت می شود. وضعیت فعلی شما معلول عدم ازدواج با معشوقتان نیست، بلکه ناشی از نوع نگاه و روش غلط شما در مواجه با مسائل و تفسیر همراه با تحریف از وقایع است. و مادامیکه چنین رویکردی بر قضاوتهای شما حاکم باشد، نتیجهای جز عدم رضایت از وضع موجود ( به صورت افراطی و پاتولوژیک) به دنبال نخواهد داشت چه با معشوقه ازدواج کنید و یا ازدواج میکردید و چه ازدواج نمیکردید!
اما راهکارها:
1- اگر قبل از ازدواج به کسی علاقه داشتید یا قول و قراری داشتید، اکنون سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید. هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب کنید مثلا با قطع کردن افکار، مشغول گفتگو با یک فردی شوید، با عجله آن مکان را ترک کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها شوید. گاهی لازم است که انسان خودش خودش را مجبور به کار یا رفتاری بکند.
2- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدند را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند. شما با تهیه لیستی از نقاط مثبت همسرتان (مطئنا همه ما آدمها هم نقاط مثبت داریم و هم نقاط منفی) آن را هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس بهتری پیدا کنید. در مقابل درباره امتیازات و خوبی های جدا شدن از فرد قبلی نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یادداشت کنید(سعی کنید) و با خود بیندیشید که ایشان نیز یک انسان دارای نقص هستند، مثل همه.
3- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه، نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
4- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی، تعاملات اجتماعی، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید.
5- به تغذیه ( نه کم خوری و نه پرخوری، استفاده بیشتر از ویتامینها(میوه)، و خواب خود اهمیت بدهید ( متوسط 7 ساعت، حذف خواب روزانه و مبادرت به خواب سرشب )
6- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. موفقیتهای خویش را که در واقع نعمتهای الهی هستند را به صورت روزانه بنویسد و شکر آن را با الحمدالله گفتن ادا کنید!
7- سعی کنید تمام اوقات خود را با همسرتان بگذرانید و با برقراری ارتباط های عاطفی از طریق صحبت کردن، اس ام اس و تماس تلفن، نیازهای خود را در کنار همسرتان برآورده کنید..
8- همانطور که خودتان هم میدانید یکی از راههای آرامش یافتن و خلاصی از دست افکار مختلف انحرافی، تقویت معنویت و ارتباط با خدا است زیرا که اوست که آرامشگر واقعی است (کسانی که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش میگیرد، آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا میکند)(الرعد/ 28). میتوانید هر زمانی که احساسات و افکار ناخواسته به ذهنتان هجوم می آورد با گفتن ذکر، آرام آرام آنها را از خود دور کنید.
9- در صورت امکان به صورت حضوری، به یک روانشناس مراجعه کنید.
موفق باشید
- [سایر] شوهرم نماز نمی خونه، چکار کنم نمازخوان بشه ؟
- [سایر] خانواده شوهرم بدجوری آزارم می دهند، به شدت افسردگی گرفته ام، چکار کنم؟
- [سایر] در روابط جنسی، شوهرم از من تقاضاهای رفتارهایی مشابه فیلم های مبتذل را می کند چکار کنم؟
- [سایر] دوست ندارم شوهرم قلیان بکشد چه کنم؟ راه حلی دارید؟ بگید چه کنم؟
- [سایر] با سلام ، لطفاً کمکم کنید من چند وقتی بود با شوهرم مشاجره داشتیم دیشب شوهرم به من گفت که دیگه میره و نمیاد بهم بگید چکار کنم تا حالا هر وقت بحثمون می شد من پا پیش می ذاشتم اون از من متنفر شده تو رو خدا بهم بگید چکار کنم من دوستش دارم
- [سایر] من 6 ماهه که عروسی کردم . شوهرم خیلی با من نزدیکی میکنه. البته من هم اینکار رو دوست دارم ولی دیگه نه اینکه هر روز با هم سکس کنیم. این برام سخته. ازتون می خوام بهم بگید من می تونم بعضی وقت ها که حوصله ندارم براش ناز کنم و رابطه باهاش برقرار نکنم؟ یا برای نزدیکی شرط بذارم یا شوهرم رو تهدید کنم تو این زمینه؟ بگید چکار باید بکنم؟ راهنماییم کنید.
- [آیت الله سیستانی] من حدود 18 سال است یکبار از شوهرم جدا شدم و پس از 48 ساعت رجوع کردیم آیا خواندن صیغه واجب بوده؟ من باید چکار کنم ؟
- [سایر] من خیلی دوست دارم شوهرم همیشه به من توجه داشته باشه نه به خانوادش با این مشکلم چیکار کنم؟
- [سایر] شوهرم می گوید من قلباً تو را دوست دارم ولی بزبان نمی آورم. خانم گله مند هستند. لطفا ً راهنمایی کنید .
- [آیت الله بهجت] زنی هستم، دوست دارم مانتو و روسری بپوشم. امّا شوهرم می گوید باید چادر بپوشی، وظیفه ی من چیست؟
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی دوست داشته باشد که واجبی از واجبات بیارزش یا متروک شود و یا حرامی از محرّمات با ارزش و یا جایی در جامعه باز کند، گرچه در این امر قبیح خود عامل نباشد و تبلیغ نیز برای آن نکند، از نظر قرآن شریف کیفر بزرگی در دنیا و عذاب بزرگی در آخرت دارد، مثلاً کسی که دوست دارد در جامعه اسلامی، چادر جای خود را به بدحجابی و قرضالحسنه جای خود را به قرض ربوی بدهد، و قطعاً اگر توبه نکند، عذاب دردناکی در دنیا و آخرت به سراغ او خواهد آمد.
- [آیت الله مظاهری] دوستیابی زن با مرد نامحرم و مرد با زن نامحرم، حرام است، گرچه شهوتانگیز و دارای احتمال مفسده هم نباشد، و قرآن شریف از اینکه زن، مرد نامحرمی را و یا مرد، زن نامحرمی را به عنوان دوست بگیرد، نهی مؤکّد فرموده است.
- [آیت الله مظاهری] اشاعه فحشا (یعنی پراکنده کردن فساد و زشتکاری) از گناهان کبیره در اسلام است و قرآن شریف برای کسی که دوست دارد گناهان آشکار شوند، عذاب دنیا و آخرت را وعده داده است، چه برسد که بخواهد عمل اشاعه فحشا را انجام دهد: (انَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةَ فِی الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (به تحقیق کسانی که دوست میدارند که زشت کاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود.) و آن اقسامی دارد: الف) عیبی را به دروغ نسبت دادن به کسی و آن را درمیان مردم شیوع دادن، و این قسم علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه تهمت را نیز دارد، و افرادی که دامن به آن شایعه میزنند و آن را برای دیگران میگویند، اگر بدانند که تهمت است، گناهشان مثل کسی است که شایعه را اختراع نموده و اگر ندانند، حرام است و گناه اشاعه فحشا را دارد، علاوه بر اینکه آن شایعه تهمت است و گناه از آن را نیز دارد. ب) پخش کردن عیبی که در کسی هست در میان مردم، و این صورت علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه غیبت را نیز دارد. ج) گناهی را علنی و در میان مردم انجام دادن، نظیر بیرون آمدن زن با وضع جلف یا بدحجاب و یا بیحجاب و نظیر پخش موسیقیهای شهوتانگیز و پخش غناها و آهنگهای محرّک و یا پخش گفتههای جلف و محرّک در میان مردم و نظیر پخش کتابهای عشقی و رمانهای محرّک و امثال اینها، و این صورت علاوه بر گناهی که مترتّب بر اصل کار است، گناه اشاعه فحشا را نیز دارد و در بسیاری از موارد، گناه دوّم بالاتر از گناه اوّل است.
- [آیت الله سیستانی] اگر به آب برای رفع تشنگی نیاز باشد باید تیمم نماید ، و جواز تیمم به این جهت در دو صورت است : 1 آنکه اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید خودش فعلاً یا بعداً به تشنگی که باعث تلف یا مرضش میشود ، یا تحمّلش مشقّت زیادی دارد مبتلا خواهد شد . 2 آنکه بر غیر خود از کسانی که به او وابستهاند بترسد هر چند از نفوس محترمه نباشد ، اگر شؤون زندگی او برایش اهمیت داشته باشد چه از جهت علاقه شدید باشد ، یا از این جهت که تلف شدن او ضرر مالی برایش دارد ، یا رعایت حال او عرفاً لازم باشد مانند دوست و همسایه . در غیر این دو صورت هم تشنگی ممکن است مجوز تیمم باشد ، ولی نه از این جهت ، بلکه از جهت وجوب حفظ جان ، یا از این که مرگ یا بی تابی او مطمئناً موجب حرج بر خودش خواهد شد .
- [آیت الله مظاهری] غیبت- یعنی عیب کسی را در غیاب او به دیگران منتقل نمودن- از گناهان بزرگ است و قرآن شریف آن را به منزله خوردن گوشت مردار انسان دانسته است: (وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَیُحِبُّ احَدُکُمْ انْ یَأْکُلَ لَحْمَ اخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُموُه)[1] (و بعضی از شما، غیبت بعضی دیگر را نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ (در حالی که) از آن کراهت دارید.) و فرقی نیست که آن عیب مستور و پوشیده باشد یا غیر مستور، و همچنین فرقی نیست کسی که غیبت او میشود راضی باشد یا نه، و همچنین فرقی نیست که غیبت با گفتار باشد و یا کردار نظیر اشاره و نوشتن و امثال اینها و همین مقدار که به عنوان تنقیص و ضربهزدن به شخصیّت کسی عیب او را در غیاب او به دیگری منتقل کند غیبت و از گناهان کبیره است و اگر کسی که غیبت او میشود راضی باشد که از او غیبت شده، علاوه بر اینکه غیبتکننده گناه نموده است، کسی که راضی به آن گناه بوده است نیز گناهکار است.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)