قدیمی ترین سندی که برای این داستان موجود است، نقلی است که مرحوم شیخ کلینی در کتاب شریف کافی آورده است. تذکر این نکته لازم است که ما از این داستان به (نقل) تعبیر کردیم نه (حدیث) زیرا حدیث آن است که به معصوم منتسب است و این داستان را مرحوم کلینی به معصوم نسبت نمی دهد. متن این است: الْحُسَیْنُ بْنُ محمد قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو کُرَیْبٍ وَ أَبُو سَعِیدٍ الْأَشَجُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ إِدْرِیسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَوْدِیِّ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ (ع) أَرَادَ الْقَوْمُ أَنْ یُوطِئُوهُ الْخَیْلَ فَقَالَتْ فِضَّةُ لِزَیْنَبَ: یَا سَیِّدَتِی إِنَّ سَفِینَةَ کُسِرَ بِهِ فِی الْبَحْرِ فَخَرَجَ إِلَی جَزِیرَةٍ فَإِذَا هُوَ بِأَسَدٍ فَقَال:َ یَا أَبَا الْحَارِثِ أَنَا مَوْلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَهَمْهَمَ بَیْنَ یَدَیْهِ حَتَّی وَقَفَهُ عَلَی الطَّرِیقِ وَ الْأَسَدُ رَابِضٌ فِی نَاحِیَةٍ فَدَعِینِی أَمْضِی إِلَیْهِ وَ أُعْلِمُهُ مَا هُمْ صَانِعُونَ غَداً قَالَ: فَمَضَتْ إِلَیْهِ فَقَالَتْ: یَا أَبَا الْحَارِثِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَتْ: أَ تَدْرِی مَا یُرِیدُونَ أَنْ یَعْمَلُوا غَداً بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) یُرِیدُونَ أَنْ یُوطِئُوا الْخَیْلَ ظَهْرَهُ قَالَ: فَمَشَی حَتَّی وَضَعَ یَدَیْهِ عَلَی جَسَدِ الْحُسَیْنِ (ع) فَأَقْبَلَتِ الْخَیْلُ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَیْهِ قَالَ لَهُمْ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ (لَعَنَهُ اللَّهُ): فِتْنَةٌ لَا تُثِیرُوهَا انْصَرِفُوا فَانْصَرَفُوا.(1) ادریس بن عبد الله اودی گوید: چون حسین (ع) شهید شد و آن لشکر خواستند اسب بر بدنش بتازند، فضه به زینب گفت: ای بانوی من سفینه، کشتی اش در دریا شکست و به جزیرهای افتاد و به شیری برخورد، به آن شیر گفت: ای ابا الحارث(2)من آزاد کرده رسول خدایم، آن شیر در برابرش همهمه ای(3) کرد تا او را به راه آورد، در این گوشه هم شیری خوابیده است، بگذار من بروم و به او آگاهی دهم که این مردم فردا چه خواهند کرد. گوید: فضه نزد آن شیر رفت و گفت: ای ابا الحارث، آن شیر سر بلند کرد و فضه به او گفت: میدانی فردا میخواهند با امام حسین(ع) چه کار کنند، میخواهند اسب بر پشتش بتازند. گوید: آن شیر آمد تا دو دست خود را روی جسد حسین(ع)نهاد، لشکر پیش آمدند و چون آن شیر را دیدند عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنهای است مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند. بررسی سندی: حسین بن محمد صحیح نیست و صحیح آن حسین بن احمد است به نظر می رسد وی شیعه نباشد.(4) ابوکُرَیب نامش محمد بن علاء بن کریب از قبیله هَمْدان و کوفی است. وی سنی مذهب و از نظر اهل سنت حدیثش مقبول است. وی در سال 248 هجری وفات کرده است.(5) ابو سعید الاشج: وی عبد اللّه بن سعید بن حصین کوفی است که در سال 257هجری وفات کرد. نسایی و ابوحاتم وی را توثیق کرده اند.(6) عبد الله بن إدریس: وی عبد اللّه بن إدریس بن یزید بن عبد الرحمن است کوفی است و با امیر المومنین دشمنی می کرده است او سال 192 هجری از دنیا رفت.(7) إدریس بن عبد اللّه الأَوْدِی: نام صحیح وی ادریس بن یزید بن عبد الرحمان الأودی است. شیخ طوسی وی را در زمره اصحاب امام صادق(ع) آورده است.(8) وی از ابان بن تغلب هم روایت می کند(9) از این رو وفات وی حدود نیمه قرن دوم هجری است. نتیجه: این نقل از نظر علم رجال ضعیف شمرده می شود نیز از وفات آخرین راوی یعنی عبدالله تا واقعه کربلا حدود یک قرن فاصله است و حداقل دو واسطه در این میان از قلم افتاده است. پس این نقل مرسل است و سند تا زمان این واقعه متصل نیست. ذکر این نکته لازم است که صرف ضعف سند نمی تواند به متن خدشه وارد کند. بلکه ممکن است متنی سالم با سندی مخدوش یا به عکس متنی مشکل دار با سندی صحیح باشد که شواهد این دو مورد بسیار است. اما بررسی متن این نقل: در آغاز لازم است توضیحی درباره سفینه داده تا معنای متن روشن تر شود. سفینه مولای رسول الله(ص). سفینه لقب وی بوده است و 21 اسم برای وی برشمرده اند که (قیس) یکی از آن نامهاست.(10) در زندگی سفینه همه از مواجهه وی با شیری سخن گفته اند. عبدالرزاق نوشته است که وی در روم سپاه را گم کرد یا اسیر شد ولی فرار کرد. به دنبال لشگر می گشت که به شیری برخورد و با شیر چنین سخن گفت: ای شیر من مولای رسول الله هستم و چنین و چنان شده ام... شیر رام شد و تا زمانی که سفینه به لشگر رسید، همراه او بود.(11) در برخی نقلها شبیه آنچه در کافی آمده است نوشته اند که کشتی ای که سفینه در آن بود شکست و به سبب پاره تخته ای خود را به ساحل رساند و به شیری برخورد(12) ... .(13) اکنون به اشکالات این متن می پردازیم: 1. فضه در این نقل کسی است که به سراغ شیر رفته و از او خواسته تا مانع تاختن دشمنان بر بدن امام شود. اشکال این است که در هیچ تاریخی بودن فضه در کربلا نقل نشده است. جز همین نقل. حال این فضه کیست. آیا همان خادم حضرت زهرا (سلام الله علیها) است یا کس دیگری است، معلوم نیست، هرچند در تاریخ اهل بیت، نام فضه دیگری نیامده است به هرحال بعید است که چنین شخصی در کربلا باشد و کتابهای تاریخی از بودن وی هیچ خبری نقل نکنند. 2. آیا شیر در کربلا همان شیری است با سفینه برخورد کرده است؟ از ترجمه مرحوم کمره ای که در ذیل نقل کافی آوردیم معلوم می شود ایشان شیر در کربلا را غیر از آن شیر سفینه دانسته است؛ اما از ظاهر عبارت پیداست که این شیر همان شیر سفینه است. در اینجا سؤالی مطرح است که آن شیرِ در سرزمین روم که سالیان متمادی از آن زمان گذشته، چگونه به کربلا رسیده است و فضه از کجا فهمیده است که شیر سفینه به کربلا آمده است؟ 3. فضه به شیر می گوید که آیا می دانی فردا با ابوعبدالله (ع) چه خواهند کرد. در نقلهایی که بحث از تاختن دشمن بر بدن امام آمده است هیچ یک صحبت از فردا ( روز بعد از عاشورا) نیست؛ بلکه ظاهر یا صریح عبارات آن است که بلافاصله پس از شهادت امام تصمیم گرفتند و همان وقت هم این تصمیم را عملی کردند.(14) 4. بنابر نقل مورد بحث شیر مانع تاختن اسبان بر بدن امام شد و تصمیم دشمنان عملی نشد؛ اما در همه نقلهای تاریخی از عملی شدن این تصمیم سخن گفته اند.(15)اما علامه مجلسی نقل کلینی را پذیرفته و نقلهای دیگر را قبول ندارد. دلیل ایشان این است که دشمنان می خواستند این معجزه(16) پنهان بماند از این رو اسب تاختن را مطرح کرده اند. و شاید به دلیل همین دروغشان بود که ابن زیاد جایزۀ کمی به آنان داد.(17) ولی ظاهراً نمی توان به سخن علامه مجلسی ملتزم شد؛ چرا که نقلهای مخالف نقل مرحوم کلینی بسی بیشتر است از این رو نمی توان بر این نقل منحصر اکتفا کرد، تاختن بر بدن امام به گونه ای مشهور بوده است که در قرن پنجم هجری کراجکی در کتاب التعجب از کسانی با عنوان ( بنو السَرْج) یاد می کند و می نویسد اینان فرزندان کسانی هستند که اسبانشان را برای پایمال کردن بدن امام حسین(ع) زین بستند و برخی از این اسبان به مصر رسیدند و نعلهایشان را از سم اسبان کندند و برای تبرک به در خانهها کوبیدند و این کار ناهنجار شیوه آنها گردید تا اینکه مانند آن نعلها را ساختند و بر در بیشتر خانهها کوبیدند.(18) دلیل دیگر برای نقد کلام مرحوم علامه مجلسی این است که سخن ایشان صرف یک احتمال است و در تاریخ نمی توان به صرف احتمال، واقعه ای را انکار کرد با وجود اینکه نقلهای مخالف این احتمال از شیعه و سنی است. نیز باید افزود که اگر این معجزه را دشمنان پنهان کردند. چرا برخی از دشمنان در سند این روایت حضور دارند. گذشت که عبد اللّه بن إدریس از دشمنان امیر المؤمنین است و راوی همین واقعه. و دیگر اینکه بسیاری از اتفاقات عجیب مانند سخن گفتن سر امام و و و را همین دشمنان نقل کرده اند و در کتابها آمده است. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. علامه مجلسی کم بودن جایزه ابن زیاد را به همین اسب سواران شاهدی بر مدعای خود گرفته اند. ولی باید گفت که این شاهد نمی توان با آن همه دلایل روشن معارضه کند و ممکن است ابن زیاد به دلیل دیگری که ما از آن بی اطلاعیم جایزۀ کمی به آنان داد نه به دلیل دروغگویی آنان. در پایان یادآوری این نکته بجاست که اتفاق افتادن چنین چیزی ( منظور ما نقل مرحوم کلینی است) امکان دارد و ما مدعی مجعول بودن چنین اتفاقی نیستیم؛ اما شواهدِ خلافِ این نقل، آن را تضعیف می کند. ضعیف بودن لزوماً به معنای جعلی بودن نیست. پی نوشت ها : 1. کلینی،الکافی،اسلامیه، تهران، سال چاپ: 1362 ش، چاپ: دوم، ج1، ص465 . 2. کنیه شیر که در زبان عربی رایج است. 3. صدای ضعیفی که حییوان در سینه اش می چرخاند. 4. رک: تاریخ بغداد، ج8، ص 4. 5. رک:تاریخ مدینة دمشق، ج55، ص52 - ص59. 6. تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب، ص611 . 7. تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب، ص629 ؛ و رک: تاریخ بغداد، ج9، ص422- ص427. 8. رجال شیخ، ص 162. 9. تهذیب الکمال، ج2، ص 300. 10. الإصابة، ج3، ص111. 11. المصنف عبدالرزاق، ج11، ص281 قسمتی از ترجمه نقل به مضمون است. 12. تا آخر داستان. 13. أسدالغابة، ج2، ص259. 14. رک: أسدالغابة، ج1، ص499؛ و اللهوف، ص 134. 15. رک: أسدالغابة، ج1، ص499؛ و اللهوف، ص 134. 16. آمدن شیر. 17. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص371. 18. التعجب، ص116. بعید نیست استفاده از نعل اسب برای رفع چشم زخم از همین جا نشأت گرفته باشد.
قدیمی ترین سندی که برای این داستان موجود است، نقلی است که مرحوم شیخ کلینی در کتاب شریف کافی آورده است. تذکر این نکته لازم است که ما از این داستان به (نقل) تعبیر کردیم نه (حدیث) زیرا حدیث آن است که به معصوم منتسب است و این داستان را مرحوم کلینی به معصوم نسبت نمی دهد. متن این است:
الْحُسَیْنُ بْنُ محمد قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو کُرَیْبٍ وَ أَبُو سَعِیدٍ الْأَشَجُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ إِدْرِیسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَوْدِیِّ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ (ع) أَرَادَ الْقَوْمُ أَنْ یُوطِئُوهُ الْخَیْلَ فَقَالَتْ فِضَّةُ لِزَیْنَبَ: یَا سَیِّدَتِی إِنَّ سَفِینَةَ کُسِرَ بِهِ فِی الْبَحْرِ فَخَرَجَ إِلَی جَزِیرَةٍ فَإِذَا هُوَ بِأَسَدٍ فَقَال:َ یَا أَبَا الْحَارِثِ أَنَا مَوْلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَهَمْهَمَ بَیْنَ یَدَیْهِ حَتَّی وَقَفَهُ عَلَی الطَّرِیقِ وَ الْأَسَدُ رَابِضٌ فِی نَاحِیَةٍ فَدَعِینِی أَمْضِی إِلَیْهِ وَ أُعْلِمُهُ مَا هُمْ صَانِعُونَ غَداً قَالَ: فَمَضَتْ إِلَیْهِ فَقَالَتْ: یَا أَبَا الْحَارِثِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَتْ: أَ تَدْرِی مَا یُرِیدُونَ أَنْ یَعْمَلُوا غَداً بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) یُرِیدُونَ أَنْ یُوطِئُوا الْخَیْلَ ظَهْرَهُ قَالَ: فَمَشَی حَتَّی وَضَعَ یَدَیْهِ عَلَی جَسَدِ الْحُسَیْنِ (ع) فَأَقْبَلَتِ الْخَیْلُ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَیْهِ قَالَ لَهُمْ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ (لَعَنَهُ اللَّهُ): فِتْنَةٌ لَا تُثِیرُوهَا انْصَرِفُوا فَانْصَرَفُوا.(1)
ادریس بن عبد الله اودی گوید: چون حسین (ع) شهید شد و آن لشکر خواستند اسب بر بدنش بتازند، فضه به زینب گفت: ای بانوی من سفینه، کشتی اش در دریا شکست و به جزیرهای افتاد و به شیری برخورد، به آن شیر گفت: ای ابا الحارث(2)من آزاد کرده رسول خدایم، آن شیر در برابرش همهمه ای(3) کرد تا او را به راه آورد، در این گوشه هم شیری خوابیده است، بگذار من بروم و به او آگاهی دهم که این مردم فردا چه خواهند کرد.
گوید: فضه نزد آن شیر رفت و گفت: ای ابا الحارث، آن شیر سر بلند کرد و فضه به او گفت: میدانی فردا میخواهند با امام حسین(ع) چه کار کنند، میخواهند اسب بر پشتش بتازند.
گوید: آن شیر آمد تا دو دست خود را روی جسد حسین(ع)نهاد، لشکر پیش آمدند و چون آن شیر را دیدند عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنهای است مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند.
بررسی سندی:
حسین بن محمد صحیح نیست و صحیح آن حسین بن احمد است به نظر می رسد وی شیعه نباشد.(4)
ابوکُرَیب نامش محمد بن علاء بن کریب از قبیله هَمْدان و کوفی است. وی سنی مذهب و از نظر اهل سنت حدیثش مقبول است. وی در سال 248 هجری وفات کرده است.(5)
ابو سعید الاشج: وی عبد اللّه بن سعید بن حصین کوفی است که در سال 257هجری وفات کرد. نسایی و ابوحاتم وی را توثیق کرده اند.(6)
عبد الله بن إدریس: وی عبد اللّه بن إدریس بن یزید بن عبد الرحمن است کوفی است و با امیر المومنین دشمنی می کرده است او سال 192 هجری از دنیا رفت.(7)
إدریس بن عبد اللّه الأَوْدِی: نام صحیح وی ادریس بن یزید بن عبد الرحمان الأودی است. شیخ طوسی وی را در زمره اصحاب امام صادق(ع) آورده است.(8) وی از ابان بن تغلب هم روایت می کند(9) از این رو وفات وی حدود نیمه قرن دوم هجری است.
نتیجه: این نقل از نظر علم رجال ضعیف شمرده می شود نیز از وفات آخرین راوی یعنی عبدالله تا واقعه کربلا حدود یک قرن فاصله است و حداقل دو واسطه در این میان از قلم افتاده است. پس این نقل مرسل است و سند تا زمان این واقعه متصل نیست. ذکر این نکته لازم است که صرف ضعف سند نمی تواند به متن خدشه وارد کند. بلکه ممکن است متنی سالم با سندی مخدوش یا به عکس متنی مشکل دار با سندی صحیح باشد که شواهد این دو مورد بسیار است.
اما بررسی متن این نقل:
در آغاز لازم است توضیحی درباره سفینه داده تا معنای متن روشن تر شود.
سفینه مولای رسول الله(ص). سفینه لقب وی بوده است و 21 اسم برای وی برشمرده اند که (قیس) یکی از آن نامهاست.(10)
در زندگی سفینه همه از مواجهه وی با شیری سخن گفته اند. عبدالرزاق نوشته است که وی در روم سپاه را گم کرد یا اسیر شد ولی فرار کرد. به دنبال لشگر می گشت که به شیری برخورد و با شیر چنین سخن گفت:
ای شیر من مولای رسول الله هستم و چنین و چنان شده ام... شیر رام شد و تا زمانی که سفینه به لشگر رسید، همراه او بود.(11) در برخی نقلها شبیه آنچه در کافی آمده است نوشته اند که کشتی ای که سفینه در آن بود شکست و به سبب پاره تخته ای خود را به ساحل رساند و به شیری برخورد(12) ... .(13)
اکنون به اشکالات این متن می پردازیم:
1. فضه در این نقل کسی است که به سراغ شیر رفته و از او خواسته تا مانع تاختن دشمنان بر بدن امام شود.
اشکال این است که در هیچ تاریخی بودن فضه در کربلا نقل نشده است. جز همین نقل. حال این فضه کیست. آیا همان خادم حضرت زهرا (سلام الله علیها) است یا کس دیگری است، معلوم نیست، هرچند در تاریخ اهل بیت، نام فضه دیگری نیامده است به هرحال بعید است که چنین شخصی در کربلا باشد و کتابهای تاریخی از بودن وی هیچ خبری نقل نکنند.
2. آیا شیر در کربلا همان شیری است با سفینه برخورد کرده است؟ از ترجمه مرحوم کمره ای که در ذیل نقل کافی آوردیم معلوم می شود ایشان شیر در کربلا را غیر از آن شیر سفینه دانسته است؛ اما از ظاهر عبارت پیداست که این شیر همان شیر سفینه است. در اینجا سؤالی مطرح است که آن شیرِ در سرزمین روم که سالیان متمادی از آن زمان گذشته، چگونه به کربلا رسیده است و فضه از کجا فهمیده است که شیر سفینه به کربلا آمده است؟
3. فضه به شیر می گوید که آیا می دانی فردا با ابوعبدالله (ع) چه خواهند کرد.
در نقلهایی که بحث از تاختن دشمن بر بدن امام آمده است هیچ یک صحبت از فردا ( روز بعد از عاشورا) نیست؛ بلکه ظاهر یا صریح عبارات آن است که بلافاصله پس از شهادت امام تصمیم گرفتند و همان وقت هم این تصمیم را عملی کردند.(14)
4. بنابر نقل مورد بحث شیر مانع تاختن اسبان بر بدن امام شد و تصمیم دشمنان عملی نشد؛ اما در همه نقلهای تاریخی از عملی شدن این تصمیم سخن گفته اند.(15)اما علامه مجلسی نقل کلینی را پذیرفته و نقلهای دیگر را قبول ندارد. دلیل ایشان این است که دشمنان می خواستند این معجزه(16) پنهان بماند از این رو اسب تاختن را مطرح کرده اند. و شاید به دلیل همین دروغشان بود که ابن زیاد جایزۀ کمی به آنان داد.(17)
ولی ظاهراً نمی توان به سخن علامه مجلسی ملتزم شد؛ چرا که نقلهای مخالف نقل مرحوم کلینی بسی بیشتر است از این رو نمی توان بر این نقل منحصر اکتفا کرد، تاختن بر بدن امام به گونه ای مشهور بوده است که در قرن پنجم هجری کراجکی در کتاب التعجب از کسانی با عنوان ( بنو السَرْج) یاد می کند و می نویسد اینان فرزندان کسانی هستند که اسبانشان را برای پایمال کردن بدن امام حسین(ع) زین بستند و برخی از این اسبان به مصر رسیدند و نعلهایشان را از سم اسبان کندند و برای تبرک به در خانهها کوبیدند و این کار ناهنجار شیوه آنها گردید تا اینکه مانند آن نعلها را ساختند و بر در بیشتر خانهها کوبیدند.(18) دلیل دیگر برای نقد کلام مرحوم علامه مجلسی این است که سخن ایشان صرف یک احتمال است و در تاریخ نمی توان به صرف احتمال، واقعه ای را انکار کرد با وجود اینکه نقلهای مخالف این احتمال از شیعه و سنی است. نیز باید افزود که اگر این معجزه را دشمنان پنهان کردند. چرا برخی از دشمنان در سند این روایت حضور دارند. گذشت که عبد اللّه بن إدریس از دشمنان امیر المؤمنین است و راوی همین واقعه. و دیگر اینکه بسیاری از اتفاقات عجیب مانند سخن گفتن سر امام و و و را همین دشمنان نقل کرده اند و در کتابها آمده است. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. علامه مجلسی کم بودن جایزه ابن زیاد را به همین اسب سواران شاهدی بر مدعای خود گرفته اند. ولی باید گفت که این شاهد نمی توان با آن همه دلایل روشن معارضه کند و ممکن است ابن زیاد به دلیل دیگری که ما از آن بی اطلاعیم جایزۀ کمی به آنان داد نه به دلیل دروغگویی آنان.
در پایان یادآوری این نکته بجاست که اتفاق افتادن چنین چیزی ( منظور ما نقل مرحوم کلینی است) امکان دارد و ما مدعی مجعول بودن چنین اتفاقی نیستیم؛ اما شواهدِ خلافِ این نقل، آن را تضعیف می کند. ضعیف بودن لزوماً به معنای جعلی بودن نیست.
پی نوشت ها :
1. کلینی،الکافی،اسلامیه، تهران، سال چاپ: 1362 ش، چاپ: دوم، ج1، ص465 .
2. کنیه شیر که در زبان عربی رایج است.
3. صدای ضعیفی که حییوان در سینه اش می چرخاند.
4. رک: تاریخ بغداد، ج8، ص 4.
5. رک:تاریخ مدینة دمشق، ج55، ص52 - ص59.
6. تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب، ص611 .
7. تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب، ص629 ؛ و رک: تاریخ بغداد، ج9، ص422- ص427.
8. رجال شیخ، ص 162.
9. تهذیب الکمال، ج2، ص 300.
10. الإصابة، ج3، ص111.
11. المصنف عبدالرزاق، ج11، ص281 قسمتی از ترجمه نقل به مضمون است.
12. تا آخر داستان.
13. أسدالغابة، ج2، ص259.
14. رک: أسدالغابة، ج1، ص499؛ و اللهوف، ص 134.
15. رک: أسدالغابة، ج1، ص499؛ و اللهوف، ص 134.
16. آمدن شیر.
17. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص371.
18. التعجب، ص116. بعید نیست استفاده از نعل اسب برای رفع چشم زخم از همین جا نشأت گرفته باشد.
- [سایر] حضرت سجاد -علیه السلام- دو سه روز بعد از واقعة عاشورا در حالی که در اسارت دشمن بود توانست به کربلا بیاید و اجساد شهدا را دفن نماید؟
- [سایر] چگونگه اجساد مطهر شهدا سالم میماند؟
- [سایر] اجساد شهدای کربلا در چه روزی و توسط چه کسانی شناسایی و دفن شدند؟
- [سایر] اولین شهید کربلا در روز عاشورا چه کسی بود؟
- [سایر] اولین شهید و آخرین شهید کربلا چه کسانی بودند ؟
- [سایر] داستان ورود امام حسن عسکری(ع) به شهر گرگان در کتابها آمده است. آیا این داستان، صحت تاریخی و روایی دارد؟
- [سایر] میخواهم بدانم که داستان ازدواج حضرت قاسم در شب عاشورا از کجا آمده است؟
- [سایر] تعداد یاران امام حسین(علیه السلام) در کربلا چند نفر بوده است؟ تعداد شهدا چند نفر بوده؟
- [سایر] شهادت هانی بن عروه از اصحاب امام حسین (ع) در چه فاصله با واقعه عاشورا اتفاق افتاد؟
- [آیت الله سبحانی] قبرستانی در حریم سد قرار گرفته است و اموات و چند شهید نیز در آنجا مدفون می باشند، آیا انتقال اجساد به مکان دیگر جایز است؟
- [آیت الله سیستانی] شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت میشود : اول : خبر دادن کسی و یا کسانی که انسان از گفته او ، یا آنها ، یقین ، یا اطمینان پیدا کند . دوم : شهادت دو مرد عادل ، ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند ، مثلاً بگویند ما دیدهایم که فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده ، و همچنین سایر شرطها را که در مسأله (2445) گفته شد شرح دهند . وامّا ثابت شدن شیر دادن به شهادت یک مرد و دو زن ، یا چهار زن که عادل باشند ، محل اشکال است ، پس باید احتیاط شود .
- [آیت الله مکارم شیرازی] شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت می شود: اول: خبر دادن عده ای که انسان از گفته آنها یقین پیدا کند. دوم: شهادت دو مرد عادل یا چهار زن عادل، بلکه احتیاط واجب آن است که به شهادت یک مرد با یک زن هم اکتفا کند، ولی شاهدها باید شرایط شیر دادن را هم بگویند، مثلاً بگویند ما دیده ایم که فلان بچه پانزده بار از پستان فلان زن شیر کامل با شرایطی که در مسأله 2116 گفته شده خورده است و اگر بدانیم همه آنها شرایط را می دانند و در آن توافق دارند، شرح دادن آن لازم نیست.
- [آیت الله مظاهری] شیر دادنی که علّت محرم شدن است، به دو امر ثابت میشود: اوّل: خبر دادن عدّهای که انسان از گفته آنان اطمینان پیدا کند. دوّم: شهادت یک مرد یا دو زن ثقه.
- [آیت الله علوی گرگانی] شیردادنی که علّت محرم شدن است، به دو چیز ثابت میشود: اوّل خبر دادن عدّهای که انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا کند; دوم شهادت دو مرد عادل، یا چهار زن عادل باشند ولی باید شرائط شیر دادن را هم بگویند مثلاً بگویند ما دیدهایم که فلان بچه بیست وچهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده وچیزی هم در بین نخورده و همچنین سایر شرطها را که در )مسأله 2490) گفته شد شرح دهند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . شیردادنی که علت محرمشدن است به دو چیز ثابت میشود: اول خبر دادن عدّهای که انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا کند. دوم شهادت دو مرد عادل یا چهار زن عادله، ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند، مثلاً بگویند: ما دیدهایم که فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده، و چیزی هم در بین نخورده، و همچنین سایر شرایط را که در
- [آیت الله اردبیلی] شیر دادنی که علّت محرم شدن است به دو چیز ثابت میشود: اوّل:خبردادن عدّهای که انسان از گفته آنان یقین پیدا کند. دوم: شهادت دو مرد یا چهار زن که عادل باشند، ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند، مثلاً بگویند: (ما دیدهایم که فلان بچّه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده است) و همچنین سایر شرطها را که در مسأله 2954 گفته شد شرح دهند؛ ولی اگر معلوم باشد که شرایط را میدانند و در عقیده با هم مخالف نیستند و با مرد و زن هم در عقیده مخالفت ندارند، لازم نیست شرایط را شرح دهند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت می شود: اول خبردادن عده ای که انسان از گفته آنان یقین پیدا کند. دوم شهادت دو مرد عادل یا یک مرد و دو زن یا چهار زن که عادل باشند؛ ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند؛ مثلا بگویند ما دیده ایم که فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده و همچنین سایر شرطها را که در مسأله (2483) گفته شد شرح دهند.
- [امام خمینی] شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت می شود: اول: خبر دادن عده ای که انسان از گفته آنان یقین پیدا کند. دوم: شهادت دو مرد عادل یا چهار زن که عادل باشند ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند مثلا بگویند ما دیده ایم که فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده و همچنین سایر شرطها را که در مساله گفته شد شرح دهند ولی اگر معلوم باشد که شرایط را می دانند و در عقیده با هم مخالف نیستند و با مرد و زن هم در عقیده مخالفت ندارند لازم نیست شرایط را شرح دهند.
- [آیت الله خوئی] شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت میشود: (اول): خبر دادن عدهای که انسان از گفت آنان یقین پیدا کند. (دوم): شهادت دو مرد عادل یا یک مرد و دو زن یا چهار زن که عادل باشند ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند مثلًا بگویند ما دیدهایم که فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده و همچنین سایر شرطها را که در مسأل (2483) گفته شد شرح دهند.
- [آیت الله بهجت] شیر دادنی که موجب محرم شدن است به دو چیز ثابت میشود: 1 خبر دادن عدّهای که انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا کند. 2 شهادت دو مرد عادل یا چهار زن که عادل باشند، ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند مثلاً بگویند، ما دیدهایم که فلان بچه بیستوچهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیز دیگری در این مدّت نخورده، و همچنین سایر شرطها را که قبلاً گفته شد شرح دهند، ولی اگر معلوم باشد که شرایط را میدانند و در مورد این شرایط، همعقیده هستند و همچنین با مرد و زنی که همشیر بودهاند در اعتقاد به محرمیت موافق باشند لازم نیست شرایط را شرح دهند، و اگر کمتر از این تعداد شهادت دهند، در قبول کردن حرف آنها تأمل است، اگرچه موافق احتیاط است.