خداوند متعال به حادثه هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه اشاره کرده، و در رابطه با اتفاقاتی که در زمان اقامت ایشان در غار ثور به وقوع پیوسته بود، می فرماید: (إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَی وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ[توبه/40] اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: (غم مخور، خدا با ماست!) در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز)است؛ و خداوند عزیز و حکیم است!) در این آیه اشاره ای به نام شخص همراه پیامبر(ص) نشده است، و باید با مراجعه به منابع و شواهد تاریخی و روایی این شخص را بشناسیم، و بعد از مشخص شدن فردی که در غار همراه پیامبر گرامی اسلام(ص) بوده است،تازه این پرسش مهم به ذهن می رسد که آیا این همراهی با پیامبر(ص) با توجه به نکاتی که دراین آیه آمده است،فضیلت محسوب می شود یا خیر؟! در اینکه آن شخص چه کسی بوده است، اعتقاد اهل تسنن این است که آن شخص (ابوبکر بن ابی قحافه) بوده است و در منابع شیعه هم معمولاً نام ابوبکر مطرح است، امّا دراین رابطه با مراجعه به منابع روایی و تاریخی اهل سنت، با مواردی مواجه می شویم که ما را در پذیرش این موضوع با تردید جدی مواجه می کند، در اینجا بنده به برخی از این نکات اشاره می کنم: * درکتاب البدایه و النهایه جلد 3 صفحه 176 آمده است که (ابن بکر) یا بطور کاملتر (عبدالله بن بکر بن اریقط) راهنما و همراه پیامبر بوده که به همراه حضرت رسول(ص) به سمت مدینه در حرکت بودند. شاید برخی بگویند که نفر سوم ابوبکر بوده است. اما باید بدانند که قرآن همان دو نفر را اعلام نموده است. در آیه 40 سوره توبه اشاره شده است که دو تن در غار حاضر بوده اند و پیامبر به همراه خود گفته که نترس که خداوند با ماست. بنابراین نمی توانسته ابوبکر هم به همراه پیامبر باشد. * در جایی دیده نشده که ابوبکر به این فضیلت اعتراف کند و بگوید که وی همراه پیامبر در غار قرار داشته است. در حالی که وی در سقیفه به کمتر از این اشاره کرده است و سعی کرده با استناد به قوم و خویشی خود را شایسته حکومت معرفی کند: (نحن عشیرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و لیست قبیلة من قبائل العرب الا و لقریش فیها ولادة).[1] * در کتاب لسان المیزان جلد 5 صفحه 115 عسقلانی گفته است:( از تابعین کسانی بوده اند که منکر ارتباط داشتن آیه غار با ابوبکر بوده اند. مانند ابوجعفر مؤمن طاق). * عائشه دختر ابوبکر گفته است:(لم ینزل الله فینا شیئا من القرآن: هیچ آیه ای در وصف ما نازل نشده است). در حالی که همراه پیامبر(ص) در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است.[2] * در منابع بسیاری ذکر شده که ابوبکر در هنگام رسیدن پیامبر از سفر مکه به مدینه زمان هجرت در مدینه از وی استقبال کرده و در نماز جماعت گروه اول مهاجرین هم شرکت کرده است. در حالی که اگر او همراه پیامبر (ص) بوده باشد، این سخنان نمی تواند صحیح باشد.[3] و... . حال با وجود این تردیدها، فرض می کنیم که ابوبکر همراه پیامبر (ص) در غار بوده است. اما باید به این سوال جواب دهیم که این همراهی چه فضیلتی برای ابوبکر اثبات می کند؟ سید عبدالحسین طیب در تفسیر(اطیب البیان فی تفسیرالقرآن) در ذیل آیه 40 سوره توبه در این باره می نویسد: عامه باین آیه شریفه تمسک کردند بر خلافت ابی بکر به اینکه این آیه مشتمل بر فضائل او است و کسی که دارای این فضائل باشد لایق خلافت است اما فضائل؛ پنج فضیلت در این آیه هست: 1- إِلَّا تَنْصُرُوهُ عدم نصرت مشرکین واضح و روشن است که در مقام قتل آن حضرت بودند فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ نصرت خداوند باین بود که چشمهای آنها کور شد و آن حضرت را حفظ فرمود تا از چنگال آنها نجات یافت إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا که سبب خروج آن حضرت شدند و نگذاشتند در مکه بماند ثانی اثنین و أبابکر ثانی آن حضرت شد و کسی که در مراتب ثانی پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم باشد لیاقت دارد. 2- إِذْ هُما فِی الْغارِ مصاحب حضرت و معیت با او در غار سبب فضیلت اوست 3- إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ و کسی که صاحب رسول اللَّه باشد لیاقت خلافت دارد 4- لا تَحْزَنْ و کسی که مورد تسلیت حضرت باشد اینهم لیاقت میآورد 5- إِنَّ اللَّهَ مَعَنا و البته کسی که خدا با او باشد دارای لیاقت میشود فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ سکینه از ماده سکون بمعنی سکون نفس و اطمینان قلب بوعده الهی در حفظ آن حضرت و نجات از مشرکین وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ ملائکه حفظه که مأمور شدند بر دفع دشمنان و اغفال آنها لَمْ تَرَوْها که آنها ملائکه و جنود الهی را نمیدیدند. در پاسخ به ادعای اهل سنت، می توان گفت: اگر ثانی بودن به درجه فضیلت مرتبط باشد، قرآن پیامبر (ص) را ثانی معرفی می کند! آیا آقایان می خواهند بگویند (نعوذ بالله) ابوبکر فضیلتی بیش از پیامبر (ص) داشته است؟ و حتی با غمض عین از این مساله، آیا واقعا آیه ثانی بودن را جز در مورد همراهی در غار ذکر کرده است؟ اما مصاحبت چه منزلتی دارد؟ مصاحبتی که در کلام اهل سنت، با ترفندی به سه بخش تبدیل شده و سه گونه فضیلت شمرده شده است! قرآن در یک مورد دیگر از مصاحب پیامبری نام می برد! آن جا که آن مصاحب فردی مشرک است: (یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ[یوسف/39] ای دو یار زندانی من، آیا خدایان متعدد و پراکنده بهترند (مانند بتها، ستارگان و غیره) یا خدای یکتای غالب و چیره (بر جهان هستی)) اما اینکه آیه فرموده " لا تحزن" دلیل است بر اینکه أبابکر اطمینان به وعده الهیه و فرمایش پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نداشت و الّا محزون نمیشد و احتیاج بکلمه لا تحزن نداشت: (أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ[یونس/62] آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.) و اما بحث معیت خدا امری است که برای همگان وجود دارد: (ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ[مجادله/7] هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست، و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن مگر اینکه او همراه آنهاست) و نکات دیگری که در آیه 40 سوره توبه وجود دارد و بعضی از اهل سنت آن را فراموش کرده اند اینکه: آیه سکینه و آرامش را فقط برای پیامبر (ص) ذکر کرده است! "فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ" در حالی که سکینه امری مختص به پیامبر(ص) نیست و شامل حال مومنان نیز می شود: (ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ[توبه/26] سپس خداوند (سکینه) خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد) همچنین تائید الهی نیز مفرد و فقط برای پیامبر (ص) ذکر شده است " وَأَیدَهُ " گویی این دو در یک مسیر نبوده اند تا با یک تائید، هر دو با هم قرار گیرند![4] [1]. کتاب البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 205. [2]. صحیح بخاری جلد 6 صفحه 42 و تاریخ ابن اثیر جلد 3 صفحه 199 و البدایه و النهایه جلد 8 صفحه 96 و همچنین در الاغانی جلد 16 صفحه 90. [3]. صحیح بخاری جلد 1 صفحه 128 و کتاب الاذان جلد 4 صفحه 240 و کتاب الاحکام باب إستقضاء الموالی و استعمالهم، سنن البیهق جلد 3 صفحه 89 و فتح الباری جلد 13 صفحه 179 و جلد 7 صفحات 261 و 307. [4]. تفسیر اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ج6، ص222-224.
خداوند متعال به حادثه هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه اشاره کرده، و در رابطه با اتفاقاتی که در زمان اقامت ایشان در غار ثور به وقوع پیوسته بود، می فرماید:
(إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَی وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ[توبه/40] اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: (غم مخور، خدا با ماست!) در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز)است؛ و خداوند عزیز و حکیم است!)
در این آیه اشاره ای به نام شخص همراه پیامبر(ص) نشده است، و باید با مراجعه به منابع و شواهد تاریخی و روایی این شخص را بشناسیم، و بعد از مشخص شدن فردی که در غار همراه پیامبر گرامی اسلام(ص) بوده است،تازه این پرسش مهم به ذهن می رسد که آیا این همراهی با پیامبر(ص) با توجه به نکاتی که دراین آیه آمده است،فضیلت محسوب می شود یا خیر؟!
در اینکه آن شخص چه کسی بوده است، اعتقاد اهل تسنن این است که آن شخص (ابوبکر بن ابی قحافه) بوده است و در منابع شیعه هم معمولاً نام ابوبکر مطرح است، امّا دراین رابطه با مراجعه به منابع روایی و تاریخی اهل سنت، با مواردی مواجه می شویم که ما را در پذیرش این موضوع با تردید جدی مواجه می کند، در اینجا بنده به برخی از این نکات اشاره می کنم:
* درکتاب البدایه و النهایه جلد 3 صفحه 176 آمده است که (ابن بکر) یا بطور کاملتر (عبدالله بن بکر بن اریقط) راهنما و همراه پیامبر بوده که به همراه حضرت رسول(ص) به سمت مدینه در حرکت بودند. شاید برخی بگویند که نفر سوم ابوبکر بوده است. اما باید بدانند که قرآن همان دو نفر را اعلام نموده است. در آیه 40 سوره توبه اشاره شده است که دو تن در غار حاضر بوده اند و پیامبر به همراه خود گفته که نترس که خداوند با ماست. بنابراین نمی توانسته ابوبکر هم به همراه پیامبر باشد.
* در جایی دیده نشده که ابوبکر به این فضیلت اعتراف کند و بگوید که وی همراه پیامبر در غار قرار داشته است. در حالی که وی در سقیفه به کمتر از این اشاره کرده است و سعی کرده با استناد به قوم و خویشی خود را شایسته حکومت معرفی کند: (نحن عشیرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و لیست قبیلة من قبائل العرب الا و لقریش فیها ولادة).[1]
* در کتاب لسان المیزان جلد 5 صفحه 115 عسقلانی گفته است:( از تابعین کسانی بوده اند که منکر ارتباط داشتن آیه غار با ابوبکر بوده اند. مانند ابوجعفر مؤمن طاق).
* عائشه دختر ابوبکر گفته است:(لم ینزل الله فینا شیئا من القرآن: هیچ آیه ای در وصف ما نازل نشده است). در حالی که همراه پیامبر(ص) در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است.[2]
* در منابع بسیاری ذکر شده که ابوبکر در هنگام رسیدن پیامبر از سفر مکه به مدینه زمان هجرت در مدینه از وی استقبال کرده و در نماز جماعت گروه اول مهاجرین هم شرکت کرده است. در حالی که اگر او همراه پیامبر (ص) بوده باشد، این سخنان نمی تواند صحیح باشد.[3]
و... .
حال با وجود این تردیدها، فرض می کنیم که ابوبکر همراه پیامبر (ص) در غار بوده است. اما باید به این سوال جواب دهیم که این همراهی چه فضیلتی برای ابوبکر اثبات می کند؟
سید عبدالحسین طیب در تفسیر(اطیب البیان فی تفسیرالقرآن) در ذیل آیه 40 سوره توبه در این باره می نویسد: عامه باین آیه شریفه تمسک کردند بر خلافت ابی بکر به اینکه این آیه مشتمل بر فضائل او است و کسی که دارای این فضائل باشد لایق خلافت است اما فضائل؛ پنج فضیلت در این آیه هست:
1- إِلَّا تَنْصُرُوهُ عدم نصرت مشرکین واضح و روشن است که در مقام قتل آن حضرت بودند فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ نصرت خداوند باین بود که چشمهای آنها کور شد و آن حضرت را حفظ فرمود تا از چنگال آنها نجات یافت إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا که سبب خروج آن حضرت شدند و نگذاشتند در مکه بماند ثانی اثنین و أبابکر ثانی آن حضرت شد و کسی که در مراتب ثانی پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم باشد لیاقت دارد.
2- إِذْ هُما فِی الْغارِ مصاحب حضرت و معیت با او در غار سبب فضیلت اوست
3- إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ و کسی که صاحب رسول اللَّه باشد لیاقت خلافت دارد
4- لا تَحْزَنْ و کسی که مورد تسلیت حضرت باشد اینهم لیاقت میآورد
5- إِنَّ اللَّهَ مَعَنا و البته کسی که خدا با او باشد دارای لیاقت میشود فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ سکینه از ماده سکون بمعنی سکون نفس و اطمینان قلب بوعده الهی در حفظ آن حضرت و نجات از مشرکین وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ ملائکه حفظه که مأمور شدند بر دفع دشمنان و اغفال آنها لَمْ تَرَوْها که آنها ملائکه و جنود الهی را نمیدیدند.
در پاسخ به ادعای اهل سنت، می توان گفت:
اگر ثانی بودن به درجه فضیلت مرتبط باشد، قرآن پیامبر (ص) را ثانی معرفی می کند! آیا آقایان می خواهند بگویند (نعوذ بالله) ابوبکر فضیلتی بیش از پیامبر (ص) داشته است؟ و حتی با غمض عین از این مساله، آیا واقعا آیه ثانی بودن را جز در مورد همراهی در غار ذکر کرده است؟
اما مصاحبت چه منزلتی دارد؟ مصاحبتی که در کلام اهل سنت، با ترفندی به سه بخش تبدیل شده و سه گونه فضیلت شمرده شده است!
قرآن در یک مورد دیگر از مصاحب پیامبری نام می برد! آن جا که آن مصاحب فردی مشرک است:
(یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ[یوسف/39] ای دو یار زندانی من، آیا خدایان متعدد و پراکنده بهترند (مانند بتها، ستارگان و غیره) یا خدای یکتای غالب و چیره (بر جهان هستی))
اما اینکه آیه فرموده " لا تحزن" دلیل است بر اینکه أبابکر اطمینان به وعده الهیه و فرمایش پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نداشت و الّا محزون نمیشد و احتیاج بکلمه لا تحزن نداشت:
(أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ[یونس/62] آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.)
و اما بحث معیت خدا امری است که برای همگان وجود دارد:
(ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ[مجادله/7] هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست، و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن مگر اینکه او همراه آنهاست)
و نکات دیگری که در آیه 40 سوره توبه وجود دارد و بعضی از اهل سنت آن را فراموش کرده اند اینکه:
آیه سکینه و آرامش را فقط برای پیامبر (ص) ذکر کرده است! "فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ" در حالی که سکینه امری مختص به پیامبر(ص) نیست و شامل حال مومنان نیز می شود:
(ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ[توبه/26] سپس خداوند (سکینه) خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد)
همچنین تائید الهی نیز مفرد و فقط برای پیامبر (ص) ذکر شده است " وَأَیدَهُ " گویی این دو در یک مسیر نبوده اند تا با یک تائید، هر دو با هم قرار گیرند![4]
[1]. کتاب البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 205.
[2]. صحیح بخاری جلد 6 صفحه 42 و تاریخ ابن اثیر جلد 3 صفحه 199 و البدایه و النهایه جلد 8 صفحه 96 و همچنین در الاغانی جلد 16 صفحه 90.
[3]. صحیح بخاری جلد 1 صفحه 128 و کتاب الاذان جلد 4 صفحه 240 و کتاب الاحکام
باب إستقضاء الموالی و استعمالهم، سنن البیهق جلد 3 صفحه 89 و فتح الباری
جلد 13 صفحه 179 و جلد 7 صفحات 261 و 307.
[4]. تفسیر اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ج6، ص222-224.
- [سایر] مشرکان مکه، چگونه تصمیم به قتل پیامبراکرم(ص) گرفتند و او را مجبور به هجرت به مدینه کردند؟
- [سایر] چرا مبدأ تاریخ اسلام هجرت پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه است؟
- [سایر] هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله در کدام یک از سوره ها و آیه های قرآن آمده است؟
- [سایر] لطفاً در ارتباط با صحت و سقم مباحث پیرامون شرکت یاران پیامبر اکرم (ص) و حتی خود حضرت در غارت و راهزنی کاروان ها در زمان هجرت ایشان به مدینه به علت قحطی و اوضاع نابسامان اقتصادی توضیح دهید.
- [سایر] پیامبر اسلام (ص) چگونه وارد مدینه شدند؟ و در کجا استقرار یافتند؟
- [سایر] سیر تاریخی ورود پیامبراکرم(ص) و مسلمانان به مدینه چگونه بود؟
- [سایر] چرا زنان پیامبر اسلام (ص ) بعد از وفات پیامبر اکرم(ص ), نمی توانستند ازدواج کنند؟
- [سایر] امام علی (ع) دوست، همراه، یاور و خویشاوند حضرت محمد (ص) بود یا فراتر از آن؟
- [سایر] امام علی(ع) دوست، همراه، یاور و خویشاوند حضرت محمد(ص) بود یا فراتر از آن؟
- [سایر] بهترین جملهای که محمد رسول الله(ص) به انسان فرمود، چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)