چند وقتی هست که دیگه در دعا حال خوشی ندارم، چه باید بکنم؟
ما باید به این درک برسیم که غیر از عبودیت، هیچ چیزی نباید ملاک و معیار ما قرار بگیرد، حتی عبادت! که عبادت با عبودیت فرق می کند. امام حسین (ع) عبادت در حج را رها کرد، چون به عبودیت رسیده بود و کسی که اسیر عبادت شده، و عبادت او را از عبودیت باز می دارد، عبادت بت اوست. و چه زیبا فرمود استاد صفائی که: (تو در هر چه که بمانی همان بت است، چه حال خوش باشد و چه رفتن تو و چه انس تو و چه توجه تو و چه دنیا.)[1] ممکن است حال خوش را از ما بگیرند، چون به ما لطف دارند. چرا که اگر کم ظرفیت باشیم، این حال خوش ما را به بی راهه می اندازد و فکر می کنیم کسی هستیم و عجب در ما رخنه می کند : (فکر می ‌کنم این حال خوش، که ملائکه نازل می ‌شوند، حال خود من است و من آنها را می‌ آورم و می ‌برم. منم که حالت و توجهی دارم. منم که درها به رویم باز است! همین که این معنا آمد، توقع هم می ‌آید و کم کم داد و ستد شروع می‌شود و آدمی آن ربط بین عبد و ربّ و آن فقر مستمر و غنای محمود را نادیده می ‌گیرد.)[2] پس باید به راه بیاییم. و ظرفیت ها را با مقایسه های صحیح بالا ببریم. که آیا به اندازه استعداد و توانی که به من داده اند، کار کرده ام؟ آیا به اندازه نیاز و حاجتم کار کرده ام و آیا ... ؟ و واقف شوم که همیشه باید عبد بمانم و سرکشی نکنم که (آنچه سالک را راه می ‌برد، نه حال خوش و نه عمل خوش و نه اشراق و شهود، که ظرفیت و انکسار اوست.)[3] به علی(ع) بنگرم که اگر او می گوید:( آهِ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ وَحْشَةِ الطَّرِیقِ وَ عِظَمِ الْمَوْرِدِ؛[4] آه از کمی توشه و دوری راه و درازی سفر و سختی ورودگاه، و ترس و وحشت راه‌) من در کجا هستم و چه باید بگویم؟! پس شاید سلب حال خوش به این معنا لطفی باشد که ( این لطف حق است که تو اضطرارت را بفهمی تا اگر به تو عنایتی شد، تو خودت را صاحب مال ندانی. الهی اوقفنی علی مراکز اضطراری؛ الهی! مرا به آن ریشه ‌های اضطرار و بیچارگیم برسان. این است که اگر ما از بعضی چیزها و حالت‌ها و انس‌ها محروم شدیم و به اضطرار خودمان رسیدیم و مضطر شدیم، اجابت حق را به دنبال داریم. انسان گاهی می ‌بیند که حال دعا ندارد. حال خوش ندارد. ... انسان تا این ناتوانی را نفهمد، تسلیم نمی ‌شود.)[5] و شاید هم باید غیر از عجب به دنبال معضل دیگری بگردیم که گناهانی نعمت ها را تغییر داده اند! (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ) [1]. تطهیر با جاری قرآن(3)، صفائی حائری، ص: 222. [2]. اخبات، صفائی حائری، ص: 53. [3]. تطهیر با جاری قرآن (1)، صفائی حائری، ص: 237. [4]. إرشاد القلوب إلی الصواب ، ج‌2،ص 218. [5]. حقیقت حج، صفائی حائری، ص: 42.
عنوان سوال:

چند وقتی هست که دیگه در دعا حال خوشی ندارم، چه باید بکنم؟


پاسخ:

ما باید به این درک برسیم که غیر از عبودیت، هیچ چیزی نباید ملاک و معیار ما قرار بگیرد، حتی عبادت! که عبادت با عبودیت فرق می کند. امام حسین (ع) عبادت در حج را رها کرد، چون به عبودیت رسیده بود و کسی که اسیر عبادت شده، و عبادت او را از عبودیت باز می دارد، عبادت بت اوست. و چه زیبا فرمود استاد صفائی که: (تو در هر چه که بمانی همان بت است، چه حال خوش باشد و چه رفتن تو و چه انس تو و چه توجه تو و چه دنیا.)[1]

ممکن است حال خوش را از ما بگیرند، چون به ما لطف دارند. چرا که اگر کم ظرفیت باشیم، این حال خوش ما را به بی راهه می اندازد و فکر می کنیم کسی هستیم و عجب در ما رخنه می کند : (فکر می ‌کنم این حال خوش، که ملائکه نازل می ‌شوند، حال خود من است و من آنها را می‌ آورم و می ‌برم. منم که حالت و توجهی دارم. منم که درها به رویم باز است! همین که این معنا آمد، توقع هم می ‌آید و کم کم داد و ستد شروع می‌شود و آدمی آن ربط بین عبد و ربّ و آن فقر مستمر و غنای محمود را نادیده می ‌گیرد.)[2]

پس باید به راه بیاییم. و ظرفیت ها را با مقایسه های صحیح بالا ببریم. که آیا به اندازه استعداد و توانی که به من داده اند، کار کرده ام؟ آیا به اندازه نیاز و حاجتم کار کرده ام و آیا ... ؟ و واقف شوم که همیشه باید عبد بمانم و سرکشی نکنم که (آنچه سالک را راه می ‌برد، نه حال خوش و نه عمل خوش و نه اشراق و شهود، که ظرفیت و انکسار اوست.)[3]

به علی(ع) بنگرم که اگر او می گوید:( آهِ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ وَحْشَةِ الطَّرِیقِ وَ عِظَمِ الْمَوْرِدِ؛[4] آه از کمی توشه و دوری راه و درازی سفر و سختی ورودگاه، و ترس و وحشت راه‌) من در کجا هستم و چه باید بگویم؟!

پس شاید سلب حال خوش به این معنا لطفی باشد که ( این لطف حق است که تو اضطرارت را بفهمی تا اگر به تو عنایتی شد، تو خودت را صاحب مال ندانی. الهی اوقفنی علی مراکز اضطراری؛ الهی! مرا به آن ریشه ‌های اضطرار و بیچارگیم برسان. این است که اگر ما از بعضی چیزها و حالت‌ها و انس‌ها محروم شدیم و به اضطرار خودمان رسیدیم و مضطر شدیم، اجابت حق را به دنبال داریم. انسان گاهی می ‌بیند که حال دعا ندارد. حال خوش ندارد. ... انسان تا این ناتوانی را نفهمد، تسلیم نمی ‌شود.)[5]

و شاید هم باید غیر از عجب به دنبال معضل دیگری بگردیم که گناهانی نعمت ها را تغییر داده اند! (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ)

[1]. تطهیر با جاری قرآن(3)، صفائی حائری، ص: 222.
[2]. اخبات، صفائی حائری، ص: 53.
[3]. تطهیر با جاری قرآن (1)، صفائی حائری، ص: 237.
[4]. إرشاد القلوب إلی الصواب ، ج‌2،ص 218.
[5]. حقیقت حج، صفائی حائری، ص: 42.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین