سلام. آیا صحت دارد که پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر لقب صدیق و فاروق را داده اند؟ پاسخ: طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتابهای اهل سنت وجود دارد این دو لقب از القاب اختصاصی حضرت علی علیه السلام بوده است . برای روشن شدن مطلب به چند روایت از منابع اهل سنت اشاره می کنیم: 1 . بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش که یکی از صحاح سته اهل سنت به شمار میآید، با سند صحیح نقل کرده که: عباد بن عبد الله گفت : علی علیه السلام فرمود: من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم ، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را (صدیق) نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز میخواندم. (سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ؛ البدایة والنهایة ، ج3 ، ص 26 ؛ المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص 112 وتلخیص آن ، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه؛ تاریخ طبری ، ج2 ، ص 56 ؛ الکامل ، ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 ؛ فرائد السمطین ، حموینی ، ج 1 ص 248 ؛ الخصائص ، نسائی ، ص 46 با سندی که تمام روات آن ثقه هستند؛ تذکرة الخواص ، ابن جوزی ، ص 108 و دهها سند دیگر) . محقق سنن ابن ماجه در ادامه مینویسد: هیثمی این روایت را در مجمع الزوائد نقل کرده و گفته است: سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند . همچنین حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و گفته است : این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است. 2 . ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف مینویسد: عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب علی منبر البصرة وهو یقول أنا الصدیق الأکبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بکر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بکر. (المعارف - ابن قتیبة - ص 169 و تهذیب الکمال - المزی - ج 12 - ص 18 – 19 و البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 370 و ...). معاذه دختر عبد الله گوید که از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم که بر بالای منبر بصره میفرمود : من صدیق اکبر هستم ، ایمان آوردم قبل از آن که ابوبکر ایمان بیاورد ، اسلام آوردم قبل از آن که ابوبکر اسلام بیاورد . 3 . ابن مردویه اصفهانی در مناقبش ؛ فخررازی ، آلوسی ، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در کنز العمال ، مناوی در فیض القدیر و ... نقل کردهاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : الصدیقون ثلاثة : حبیب النجار مؤمن آل یاسین ، وحزبیل مؤمن آل فرعون وعلی بن أبی طالب الثالث ، وهو أفضلهم. (مناقب علی بن أبی طالب (ع) ما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص 331؛ الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115؛ کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 ؛فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 4 - ص 313 ؛ تفسیر الرازی - الرازی - ج 27 - ص 57 ؛ تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج 7 - ص 442 ؛ تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج 16 - ص 145 ؛ تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313؛ المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 310 و ...). صدیقان سه نفر هستند : حبیب نجار ، مؤمن آل یاسین ، حزقیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب علیه السلام که او برتر از آن ها است . حال اگر لقب ابوبکر نیز صدیق بود باید پیامبر اسلام متذکر میشد و به جای الصدیقون ثلاثة میفرمود : ( الصدیقون اربعة ) و ابوبکر را نیز داخل آن میکرد . از این رو نامگذاری ابوبکر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مکرم اسلام نمیسازد. جالب این است که جلال الدین سیوطی ، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در کتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با کمی تفاوت از کتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میکنند : وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب. (الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 5 - ص 262 و ینابیع المودة لذوی القربی - القندوزی - ج 2 - ص 400) ولی وقتی به نسخههای مختلف تاریخ صغیر و تاریخ کبیر بخاری مراجعه میکنیم ، این روایت را در آن نمییابیم، و متوجه می شویم که در نسخه های بعدی آن این روایت را عمدا حذف کرده اند. این نیز یکی دیگر از ظلمهایی است که دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتکب شدهاند و قصد داشتهاند که با این کار فضائل امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این که قبل از آنها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل کردهاند . اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبکر و عمر : از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که این دو لقب، شایسته ابوبکر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است. ابن جوزی، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات مینویسد: أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود ( خدایی جز خدای یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است!. بعد در نقد روایت مینویسد: این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد ، دروغگو است ، آدمی بد و خبیث است. نسائی و دارقطنی گفتهاند : حدیث او متروک است. (الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327). و در جای دیگر می نویسد: این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می کرده است. .(الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336 ). و در جای سوم میگوید: این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبکر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند ، این سخن را یحیی بن معین گفته است. (الموضوعات ، ج1 ، ص337) . هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد: رواه الطبرانی وفیه علی بن جمیل الرقی وهو ضعیف. (مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج9 ، ص58). این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است . و متقی هندی بعد از نقل آن میگوید: ابن عساکر آن را نقل کرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است. (کنز العمال ، ج13 ، ص236 ). ابن حبان بعد از نقل دو روایت در اینباره مینویسد: شکی نیست که این دو روایت باطل و ساختگی است. روایات بسیاری همانند آن وجود دارد که با ذکر همه آنها کتاب ما طولانی خواهد شد. (کتاب المجروحین ،ج ج2 ، ص116). ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت میگویند :این روایت باطل است و متهم به آن حسین است. (میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج1 ، ص540 و لسان المیزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295) . و ابن کثیر دمشقی سلفی نیز در این باره میگوید: این حدیث ضعیفی است و در سند آن کسی است که در باره او سخنها گفته شده و سخن او از منکرات خالی نیست. (البدایة والنهایة ، ج7 ، ص230). در باره عمر بن خطاب باید گفت که او را اولین بار اهل کتاب فاروق نامیدند. محمد بن سعد در الطبقات الکبری ، ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق ، ابن اثیر در اسد الغابة و محمد بن جریر طبری در تاریخش مینویسند: ابن شهاب می گوید: این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال کردند و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است. (الطبقات الکبری - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 44 - ص 51 و تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 267 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 57). و نیز ابن کثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب در کتاب معتبر البدایة والنهایة مینویسد: عمر بن الخطاب ... ملقب به فاروق ، گویند که اهل کتاب این لقب را به عمر دادند. (البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 150). در نتیجه ، لقب (صدیق) مخصوص امیر المؤمنین است و هر آنچه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبکر نقل کردهاند ، ساخته و پرداخته دیگران است ؛ همان طور که لقب (فاروق) نیز از آنِ امیر المؤمنین علی(ع) بوده و اهل کتاب آن را به خلیفه دوم هدیه کردهاند.
سلام. آیا صحت دارد که پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر لقب صدیق و فاروق را داده اند؟
پاسخ: طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتابهای اهل سنت وجود دارد این دو لقب از القاب اختصاصی حضرت علی علیه السلام بوده است . برای روشن شدن مطلب به چند روایت از منابع اهل سنت اشاره می کنیم:
1 . بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش که یکی از صحاح سته اهل سنت به شمار میآید، با سند صحیح نقل کرده که: عباد بن عبد الله گفت : علی علیه السلام فرمود: من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم ، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را (صدیق) نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز میخواندم. (سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ؛ البدایة والنهایة ، ج3 ، ص 26 ؛ المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص 112 وتلخیص آن ، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه؛ تاریخ طبری ، ج2 ، ص 56 ؛ الکامل ، ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 ؛ فرائد السمطین ، حموینی ، ج 1 ص 248 ؛ الخصائص ، نسائی ، ص 46 با سندی که تمام روات آن ثقه هستند؛ تذکرة الخواص ، ابن جوزی ، ص 108 و دهها سند دیگر) .
محقق سنن ابن ماجه در ادامه مینویسد: هیثمی این روایت را در مجمع الزوائد نقل کرده و گفته است: سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند . همچنین حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و گفته است : این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است.
2 . ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف مینویسد: عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب علی منبر البصرة وهو یقول أنا الصدیق الأکبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بکر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بکر. (المعارف - ابن قتیبة - ص 169 و تهذیب الکمال - المزی - ج 12 - ص 18 – 19 و البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 370 و ...).
معاذه دختر عبد الله گوید که از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم که بر بالای منبر بصره میفرمود : من صدیق اکبر هستم ، ایمان آوردم قبل از آن که ابوبکر ایمان بیاورد ، اسلام آوردم قبل از آن که ابوبکر اسلام بیاورد .
3 . ابن مردویه اصفهانی در مناقبش ؛ فخررازی ، آلوسی ، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در کنز العمال ، مناوی در فیض القدیر و ... نقل کردهاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : الصدیقون ثلاثة : حبیب النجار مؤمن آل یاسین ، وحزبیل مؤمن آل فرعون وعلی بن أبی طالب الثالث ، وهو أفضلهم. (مناقب علی بن أبی طالب (ع) ما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص 331؛ الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115؛ کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 ؛فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 4 - ص 313 ؛ تفسیر الرازی - الرازی - ج 27 - ص 57 ؛ تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج 7 - ص 442 ؛ تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج 16 - ص 145 ؛ تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313؛ المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 310 و ...).
صدیقان سه نفر هستند : حبیب نجار ، مؤمن آل یاسین ، حزقیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب علیه السلام که او برتر از آن ها است .
حال اگر لقب ابوبکر نیز صدیق بود باید پیامبر اسلام متذکر میشد و به جای الصدیقون ثلاثة میفرمود : ( الصدیقون اربعة ) و ابوبکر را نیز داخل آن میکرد . از این رو نامگذاری ابوبکر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مکرم اسلام نمیسازد. جالب این است که جلال الدین سیوطی ، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در کتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با کمی تفاوت از کتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میکنند :
وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب. (الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 5 - ص 262 و ینابیع المودة لذوی القربی - القندوزی - ج 2 - ص 400)
ولی وقتی به نسخههای مختلف تاریخ صغیر و تاریخ کبیر بخاری مراجعه میکنیم ، این روایت را در آن نمییابیم، و متوجه می شویم که در نسخه های بعدی آن این روایت را عمدا حذف کرده اند. این نیز یکی دیگر از ظلمهایی است که دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتکب شدهاند و قصد داشتهاند که با این کار فضائل امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این که قبل از آنها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل کردهاند .
اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبکر و عمر :
از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که این دو لقب، شایسته ابوبکر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است. ابن جوزی، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات مینویسد: أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود ( خدایی جز خدای یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است!.
بعد در نقد روایت مینویسد: این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد ، دروغگو است ، آدمی بد و خبیث است. نسائی و دارقطنی گفتهاند : حدیث او متروک است. (الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327). و در جای دیگر می نویسد: این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می کرده است. .(الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336 ). و در جای سوم میگوید: این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبکر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند ، این سخن را یحیی بن معین گفته است. (الموضوعات ، ج1 ، ص337) .
هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد: رواه الطبرانی وفیه علی بن جمیل الرقی وهو ضعیف. (مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج9 ، ص58). این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است .
و متقی هندی بعد از نقل آن میگوید: ابن عساکر آن را نقل کرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است. (کنز العمال ، ج13 ، ص236 ).
ابن حبان بعد از نقل دو روایت در اینباره مینویسد: شکی نیست که این دو روایت باطل و ساختگی است. روایات بسیاری همانند آن وجود دارد که با ذکر همه آنها کتاب ما طولانی خواهد شد. (کتاب المجروحین ،ج ج2 ، ص116).
ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت میگویند :این روایت باطل است و متهم به آن حسین است. (میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج1 ، ص540 و لسان المیزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295) .
و ابن کثیر دمشقی سلفی نیز در این باره میگوید: این حدیث ضعیفی است و در سند آن کسی است که در باره او سخنها گفته شده و سخن او از منکرات خالی نیست. (البدایة والنهایة ، ج7 ، ص230).
در باره عمر بن خطاب باید گفت که او را اولین بار اهل کتاب فاروق نامیدند. محمد بن سعد در الطبقات الکبری ، ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق ، ابن اثیر در اسد الغابة و محمد بن جریر طبری در تاریخش مینویسند: ابن شهاب می گوید: این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال کردند و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است. (الطبقات الکبری - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 44 - ص 51 و تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 267 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 57).
و نیز ابن کثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب در کتاب معتبر البدایة والنهایة مینویسد: عمر بن الخطاب ... ملقب به فاروق ، گویند که اهل کتاب این لقب را به عمر دادند. (البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 150).
در نتیجه ، لقب (صدیق) مخصوص امیر المؤمنین است و هر آنچه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبکر نقل کردهاند ، ساخته و پرداخته دیگران است ؛ همان طور که لقب (فاروق) نیز از آنِ امیر المؤمنین علی(ع) بوده و اهل کتاب آن را به خلیفه دوم هدیه کردهاند.
- [سایر] آیا لقب صدیق از القاب ابوبکر است؟
- [سایر] علت ازدواج پیامبر(ص) با دختران ابوبکر و عمر ... چیست؟ و آیا دو دخترش را به عثمان داد؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد پدر ابوبکر و عمر میخواستم و اینکه ابوبکر و عمر چه نسبتی با هم داشتند؟
- [سایر] اهل سنت معتقدند که پیامبر اکرم(ص) لقب فاروق را به عمر داده است آیا این مطلب صحیح است؟
- [سایر] ابوبکر و عمر بعد از اطلاع از دفن شبانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه کردند؟
- [سایر] آیا ابوبکر عمر را پس از خود به خلافت تعیین نمود (برخلاف پیامبر) نظر حضرت علی در مورد عمر چه بود؟
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] اینکه شیعیان می گویند حضرت فاطمه الزهرا دختر گرامی رسول خدا(ص) از ابوبکر و عمر ناراضی بوده است دروغ محض است و دلیلی بر آن وجود ندارد؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] علی ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن میداند؟
- [آیت الله سبحانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آن که نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، احتیاط واجب آن است که تا آخر عمر از دخول به او خود داری نماید.
- [آیت الله بهجت] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداست.
- [آیت الله مظاهری] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هنگامی که زلزله یا صاعقه و مانند آن اتفاق می افتد باید بلافاصله نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و احتیاط مستحب آن است که تا آخر عمر هر وقت توانست بخواند.
- [امام خمینی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فورا نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] حج زیارت کردن خانهی خدا و انجام اعمالیست که دستور دادهاند در آن جا به جا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد، یک مرتبه واجب میشود: