ارائه پاسخ مفصل به این سوال نیازمند ارائه مطالب طولانی است که اینجا مجال آن نیست ،لذا در پاسخ به سوال شما مطالبی را بطور خلاصه ذکر می شود. اوّلاً: پیامبر و امامان(ع) همانند دیگر مردم میباشند ودر رابطه با مردم و داد و ستد با آنها به علم عادی رفتار میکردند و از علم غیب بهره نمیگرفتند. کارهای عادی و روزمره آنها مانند دیگر مردم بود، خوردن و خوابیدن، ازدواج و ... و آنها تافته جدا بافته از مردم نبودند. بتعبیر دیگر علم غیب پیامبر(ص) و ائمه(ع) ملاک عمل به وظایف نبوده است. ثانیاً : ازدواجهای پیامبر اسلام(ص) به طور کلی در راستای گسترش اهداف عالی اسلامی صورت میگرفت که از جمله ازدواج با دختر ابوبکر و دختر عمر و دختر ابوسفیان بود، و در رأس این اهداف، هدف سیاسی - تبلیغی بود، در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگِ تیم، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ عدی، با ام حبیبه دختر ابوسفیان از قبیلة نامدار بنی امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی اسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهم ترین پیوند میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا می گذارد. در آن محیطی که جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر ابن خلدون جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،[1] بهترین عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر(ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر(ص) دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل، ازدواج نمود. امّا با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمی شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد. "گیورگیو" نویسندة مسیحی می نویسد: محمد(ص) ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد.[2] ثالثاً: آنچه که در آموزههای دینی مد نظر است، وضعیت فعلی و ظواهر انسانها است. و قرار نیست در مواردی که پیامبر یا امام از آینده فردی با خبر بودند، مطابق وقایع آینده با آن فرد برخورد کنند، و بعبارتی قصاص قبل ازجنایت، نمی کردند. بلکه آن بزرگواران با اطرافیان خود طبق آنچه که در همان زمان بودند رفتارمی کردند. رابعاً - در خصوص اینکه پیامبر(ص) از اهداف زشت و غیر مقدس برخی ازاصحاب مثل ابوبکر و عمر آگاهی داشتند یا نه، باید گفت: علم غیب مطلق در انحصار خدا است.[3] و خداوند برخی از علوم غیب را اگر بخواهد در اختیار بندگان خالصش (پیامبر وامام) قرار می دهد، اینان در مسایل فردی و زندگی اجتماعی خود از علم غیب بهره نمیگرفتند، زیرا مأمورند مانند سایر مردم زندگی کنند. افزون بر آن، آنان الگوی مردم بودند. الگو بودن آن گاه ارزش پیدا میکند که در امور عادی زندگی از علم غیب استفاده نشود. خامساً در مورد تزویج دخترانش به عثمان باید گفت: مَقدسی مورخ و نویسنده کتاب البدء و التاریخ می گوید: حضرت خدیجه هفت فرزند از پیامبر اکرم(ص) داشت، یک پسر بنام عبد مناف که در دوران قبل از بعثت متولد شد و دو پسر به نام های قاسم و عبدالله و چهار دختر به نام های ام کلثوم، زینب، رقیه و فاطمه [سلام الله علیهم] که در دوران اسلام متولد شدند.[4] همچنین قسطلانی مورخ و نویسنده کتاب المواهب اللدنیه می گوید: قول ضعیفی می گوید که قبل از مبعث یک فرزند داشته به نام عبدمناف... [ولی] تمام فرزندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان اسلام و بعد از مبعث متولد شده اند.[5] حال که معلوم شد تمام دختران پیامبر اکرم بعد از بعثت متولد شده اند، چگونه می توان این قصه تاریخی را باور کرد که: دو دختر پیامبر در زمان جاهلیت با دو پسر ابولهب ازدواج کردند و بعد از بعثت از آندو جدا شدند؟! و چگونه می توان این داستان را قبول کرد که: پیامبر رقیه را به همسری عثمان بن عفان درآورد و او با عثمان در دو هجرت مسلمانان به حبشه رفت.[6] در حالیکه هجرت اولی در سال پنجم بعد از بعثت انجام شد. چگونه است که رقیه قبل از بعثت با پسر ابولهب ازدواج کرد و از او جدا شد و با عثمان ازدواج کرد و با او به هجرت حبشه رفت، در حالیکه بعد از بعثت متولد شده بود؟! این قرائن آن نظریه ای را تأیید می کند که می گوید: آن رقیه ای که با عثمان ازدواج کرده غیر از رقیه دختر پیامبر است، او دختر خوانده پیامبر بوده و می دانید که عرب ها دختر خوانده را دختر می خواندند. و همین حرفها درباره ام کلثوم هم مطرح می شود ، چون فرض آن است که او هم بعد از بعثت متولد شده است. اما راجع به جناب زینب که گفته می شود با عثمان ازدواج کرده است. شیخ محمد حسن آل یاسین می گوید، بعضی از تواریخ می گویند که او در سن سی سالگی پیامبر صلی الله علیه و آله متولد شد و قبل از بعثت با ”ابوالعاص بن ربیع“ ازدواج کرد. [و ما می دانیم که پیامبر اکرم در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و این یعنی سن جناب زینب طبق آن نظریه تاریخی فقط ده سال بوده است]. یعنی او قبل از ده سالگی با ابوالعاص ازدواج کرده و دو فرزند به نام های علی و امامه آورد و بعد همین دختر "امامه" به همراه مادرش در اول بعثت مسلمان شد؟! این مطلب غیر معقول است! یعنی ممکن نیست که دختری قبل از ده سالگی ازدواج کند و قبل از ده سالگی دختری بیاورد و این فرزند دختر بزرگ شود و همراه با مادرش در اول بعثت مسلمان شود، در حالیکه مادرش نیز حدود ده سال عمر دارد؟![7] بنابراین اصل مسأله ازدواج عثمان با دختران پیامبر مورد تردید و شک می باشد.[8] برخی از محققین شیعه بر این اعتقاد هستند که همسران عثمان هیچ کدامشان دختر پیامبر نبودند ؛ بلکه ربیبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خدیجه بودهاند،نه دختران پیامبر(ص) از حضرت خدیجه(س). [1]. مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286. [2]. محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207. [3]. انعام (6)، آیه 59. [4]. البدء و التاریخ، ج 5، ص 16 و ج 4، ص 139. [5]. المواهب اللدنیه، ج 1، ص 196. [6]. البدء و التاریخ، ج 5، ص 17. [7]. کتاب النبوه، پاورقی، ص 65. [8]. برای اطلاع بیشتر به کتاب الصحیح من سیره النبی، ج 1، ص 123 126، مراجعه نمایید.
ارائه پاسخ مفصل به این سوال نیازمند ارائه مطالب طولانی است که اینجا مجال آن نیست ،لذا در پاسخ به سوال شما مطالبی را بطور خلاصه ذکر می شود.
اوّلاً: پیامبر و امامان(ع) همانند دیگر مردم میباشند ودر رابطه با مردم و داد و ستد با آنها به علم عادی رفتار میکردند و از علم غیب بهره نمیگرفتند. کارهای عادی و روزمره آنها مانند دیگر مردم بود، خوردن و خوابیدن، ازدواج و ... و آنها تافته جدا بافته از مردم نبودند. بتعبیر دیگر علم غیب پیامبر(ص) و ائمه(ع) ملاک عمل به وظایف نبوده است.
ثانیاً : ازدواجهای پیامبر اسلام(ص) به طور کلی در راستای گسترش اهداف عالی اسلامی صورت میگرفت که از جمله ازدواج با دختر ابوبکر و دختر عمر و دختر ابوسفیان بود، و در رأس این اهداف، هدف سیاسی - تبلیغی بود، در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگِ تیم، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ عدی، با ام حبیبه دختر ابوسفیان از قبیلة نامدار بنی امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی اسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهم ترین پیوند میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا می گذارد.
در آن محیطی که جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر ابن خلدون جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،[1] بهترین عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر(ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر(ص) دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل، ازدواج نمود. امّا با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمی شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد.
"گیورگیو" نویسندة مسیحی می نویسد: محمد(ص) ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد.[2]
ثالثاً: آنچه که در آموزههای دینی مد نظر است، وضعیت فعلی و ظواهر انسانها است. و قرار نیست در مواردی که پیامبر یا امام از آینده فردی با خبر بودند، مطابق وقایع آینده با آن فرد برخورد کنند، و بعبارتی قصاص قبل ازجنایت، نمی کردند. بلکه آن بزرگواران با اطرافیان خود طبق آنچه که در همان زمان بودند رفتارمی کردند.
رابعاً - در خصوص اینکه پیامبر(ص) از اهداف زشت و غیر مقدس برخی ازاصحاب مثل ابوبکر و عمر آگاهی داشتند یا نه، باید گفت: علم غیب مطلق در انحصار خدا است.[3] و خداوند برخی از علوم غیب را اگر بخواهد در اختیار بندگان خالصش (پیامبر وامام) قرار می دهد، اینان در مسایل فردی و زندگی اجتماعی خود از علم غیب بهره نمیگرفتند، زیرا مأمورند مانند سایر مردم زندگی کنند. افزون بر آن، آنان الگوی مردم بودند. الگو بودن آن گاه ارزش پیدا میکند که در امور عادی زندگی از علم غیب استفاده نشود.
خامساً در مورد تزویج دخترانش به عثمان باید گفت:
مَقدسی مورخ و نویسنده کتاب البدء و التاریخ می گوید: حضرت خدیجه هفت فرزند از پیامبر اکرم(ص) داشت، یک پسر بنام عبد مناف که در دوران قبل از بعثت متولد شد و دو پسر به نام های قاسم و عبدالله و چهار دختر به نام های ام کلثوم، زینب، رقیه و فاطمه [سلام الله علیهم] که در دوران اسلام متولد شدند.[4]
همچنین قسطلانی مورخ و نویسنده کتاب المواهب اللدنیه می گوید: قول ضعیفی می گوید که قبل از مبعث یک فرزند داشته به نام عبدمناف... [ولی] تمام فرزندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان اسلام و بعد از مبعث متولد شده اند.[5]
حال که معلوم شد تمام دختران پیامبر اکرم بعد از بعثت متولد شده اند، چگونه می توان این قصه تاریخی را باور کرد که:
دو دختر پیامبر در زمان جاهلیت با دو پسر ابولهب ازدواج کردند و بعد از بعثت از آندو جدا شدند؟!
و چگونه می توان این داستان را قبول کرد که: پیامبر رقیه را به همسری عثمان بن عفان درآورد و او با عثمان در دو هجرت مسلمانان به حبشه رفت.[6]
در حالیکه هجرت اولی در سال پنجم بعد از بعثت انجام شد. چگونه است که رقیه قبل از بعثت با پسر ابولهب ازدواج کرد و از او جدا شد و با عثمان ازدواج کرد و با او به هجرت حبشه رفت، در حالیکه بعد از بعثت متولد شده بود؟!
این قرائن آن نظریه ای را تأیید می کند که می گوید: آن رقیه ای که با عثمان ازدواج کرده غیر از رقیه دختر پیامبر است، او دختر خوانده پیامبر بوده و می دانید که عرب ها دختر خوانده را دختر می خواندند.
و همین حرفها درباره ام کلثوم هم مطرح می شود ، چون فرض آن است که او هم بعد از بعثت متولد شده است.
اما راجع به جناب زینب که گفته می شود با عثمان ازدواج کرده است.
شیخ محمد حسن آل یاسین می گوید، بعضی از تواریخ می گویند که او در سن سی سالگی پیامبر صلی الله علیه و آله متولد شد و قبل از بعثت با ”ابوالعاص بن ربیع“ ازدواج کرد. [و ما می دانیم که پیامبر اکرم در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و این یعنی سن جناب زینب طبق آن نظریه تاریخی فقط ده سال بوده است]. یعنی او قبل از ده سالگی با ابوالعاص ازدواج کرده و دو فرزند به نام های علی و امامه آورد و بعد همین دختر "امامه" به همراه مادرش در اول بعثت مسلمان شد؟! این مطلب غیر معقول است! یعنی ممکن نیست که دختری قبل از ده سالگی ازدواج کند و قبل از ده سالگی دختری بیاورد و این فرزند دختر بزرگ شود و همراه با مادرش در اول بعثت مسلمان شود، در حالیکه مادرش نیز حدود ده سال عمر دارد؟![7]
بنابراین اصل مسأله ازدواج عثمان با دختران پیامبر مورد تردید و شک می باشد.[8]
برخی از محققین شیعه بر این اعتقاد هستند که همسران عثمان هیچ کدامشان دختر پیامبر نبودند ؛ بلکه ربیبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خدیجه بودهاند،نه دختران پیامبر(ص) از حضرت خدیجه(س).
[1]. مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.
[2]. محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207.
[3]. انعام (6)، آیه 59.
[4]. البدء و التاریخ، ج 5، ص 16 و ج 4، ص 139.
[5]. المواهب اللدنیه، ج 1، ص 196.
[6]. البدء و التاریخ، ج 5، ص 17.
[7]. کتاب النبوه، پاورقی، ص 65.
[8]. برای اطلاع بیشتر به کتاب الصحیح من سیره النبی، ج 1، ص 123 126، مراجعه نمایید.
- [سایر] چرا اهل سنت در کتب خود به عمر و ابوبکر و عثمان (رضی الله) ولی به علی علیه السلام (کرم الله وجهه) خطاب می کنند؟
- [سایر] آیا این حقیقت دارد که در زمان تدفین پیغمبر (ص) به غیر از خانواده ایشان یعنی حضرت فاطمه (ص) و حضرت علی (ص) کس دیگری وجود نداشته و اشخاصی مثل ابوبکر، عثمان و عمر مشغول تعیین جانشین بودهاند؟
- [سایر] آیا در جنگ کربلا روز عاشورا امام حسین(علیه السلام) فرزندانی به نامهای عمر و عثمان و ابوبکر داشتهاند که شهید شدهاند؟
- [سایر] چرا آن بدعتهایی را که عمر و ابوبکر کرده بودند مردم با آنها مخالفت نکردند؟ و چرا با عثمان مخالفت کردند و براو قیام کردند؟
- [سایر] ابوبکر و عمر و عثمان در بهشت هستند یا جهنم؟ با روایات توضیح دهید. من شیعه هستم کاملا رک و راست جوابم رو بدهید.
- [سایر] سلام. آیا صحت دارد که پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر لقب صدیق و فاروق را داده اند؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد پدر ابوبکر و عمر میخواستم و اینکه ابوبکر و عمر چه نسبتی با هم داشتند؟
- [سایر] بر اساس نامه ششم نهج البلاغه، امام علی(ع) در نامه ای به معاویه، خلافت ابوبکر، عمر و عثمان را مورد رضایت پروردگار می داند! آیا این موضوع با تفکر شیعیان در تعارض نیست؟
- [سایر] نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و عمر و عثمان چگونه بوده از طرف چه کسی انتخاب شده اند و آیا در قرآن و حدیث دلیلی که به خلافت ایشان اشاره بکند وجود دارد یا نه؟
- [سایر] اهل سنت در باب فضیلت صحابه که میخواهند صحبت کنند، به خصوص در مورد ابوبکر و عمر و عثمان، به بیعت رضوان استناد میکنند و ادعای رضایت الهی از این افراد را دارند. لطفا توضیح دهید.
- [آیت الله سبحانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آن که نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، احتیاط واجب آن است که تا آخر عمر از دخول به او خود داری نماید.
- [آیت الله بهجت] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداست.
- [آیت الله مظاهری] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هنگامی که زلزله یا صاعقه و مانند آن اتفاق می افتد باید بلافاصله نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و احتیاط مستحب آن است که تا آخر عمر هر وقت توانست بخواند.
- [امام خمینی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فورا نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] حج زیارت کردن خانهی خدا و انجام اعمالیست که دستور دادهاند در آن جا به جا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد، یک مرتبه واجب میشود: