طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتابهای اهل سنت وجود دارد( جدای از اینکه شیعیان بالاتفاق این لقب را مختص امیرالمؤمنین علی علیه السلام می دانند)، این لقب مبارک ، از القاب اختصاصی آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده است؛ اما اهل سنت تلاش کرده اند که این فضلیت را برای ابوبکر نقل کنند. ما برای روشن شدن مطلب به چند روایت از منابع معتبر اهل سنت اشاره می کنیم: 1 . بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش که یکی از صحاح سته اهل سنت به شمار میآید ، با سند صحیح نقل کرده که: عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ . (سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البدایة والنهایة ، ج3 ، ص 26 و المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص 112 وتلخیص آن ، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه ، و تاریخ طبری ، ج2 ، ص 56 ، والکامل ، ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطین ، حموینی ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائی ، ص 46 با سندی که تمام روات آن ثقه هستند ، و تذکرة الخواص ، ابن جوزی ، ص 108 و دهها سند دیگر از اهل سنت) . ترجمه: عباد بن عبد الله گوید : علی علیه السلام فرمود: من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم ، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را (صدیق) نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز میخواندم . محقق سنن ابن ماجه در ادامه مینویسد: فی الزوائد : هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاکم فی المستدرک عن المنهال . وقال : صحیح علی شرط الشیخین . هیثمی این روایت را در مجمع الزوائد نقل کرده و گفته است : " سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند " . همچنین حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و گفته است : " این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است". 2 . ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف مینویسد: عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب علی منبر البصرة وهو یقول أنا الصدیق الأکبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بکر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بکر. (المعارف - ابن قتیبة - ص 169 و تهذیب الکمال - المزی - ج 12 - ص 18 – 19 و البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 370 و ...). معاذه دختر عبد الله گوید که از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم که بر بالای منبر بصره میفرمود: من صدیق اکبر هستم، ایمان آوردم قبل از آن که ابوبکر ایمان بیاورد، اسلام آوردم قبل از آن که ابوبکر اسلام بیاورد . 3 . ابن مردویه اصفهانی در مناقبش؛ فخررازی ، آلوسی ، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در کنز العمال، مناوی در فیض القدیر و ... نقل کردهاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : " الصدیقون ثلاثة : حبیب النجار مؤمن آل یاسین ، وحزبیل مؤمن آل فرعون ، وعلی بن أبی طالب الثالث ، وهو أفضلهم. (مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص 331؛ الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115؛ کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 ؛فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 4 - ص 313 ؛ تفسیر الرازی - الرازی - ج 27 - ص 57 ؛ تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج 7 - ص 442 ؛ تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج 16 - ص 145 ؛ تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313؛ المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 310 و ...). صدیقان سه نفر هستند : حبیب نجار ، مؤمن آل یاسین ، حزقیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب علیه اسلام که او برتر از آن ها است . حال اگر لقب ابوبکر نیز صدیق بود، باید پیامبر اسلام متذکر میشد و به جای الصدیقون ثلاثة ، میفرمود : ( الصدیقون اربعة ) و ابوبکر را نیز داخل آن میکرد ؛ از این رو نامگذاری ابوبکر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مکرم اسلام نمیسازد. جالب این است که جلال الدین سیوطی ، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در کتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با کمی تفاوت از کتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میکنند : وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب. (الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 5 - ص 262 و ینابیع المودة لذوی القربی - القندوزی - ج 2 - ص 400) ولی وقتی به نسخههای مختلف تاریخ صغیر و تاریخ کبیر بخاری مراجعه میکنیم ، این روایت را در آن نمییابیم، و متوجه می شویم که در چاپهای اخیر این روایت را عمدا حذف کرده اند!! این نیز یکی دیگر از ظلمهای است که دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتکب شدهاند و قصد داشتهاند که با این کار فضائل بی حد و حصر امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این که قبل از آنها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل کردهاند . اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این لقب برای ابوبکر: از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که این لقب، شایسته ابوبکر نیست و حدیث آن جعلی است. ابن جوزی، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات مینویسد: أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود ( خدایی جز خدای یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است ! . بعد در نقد روایت مینویسد: این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد ، دروغگو است ، آدمی بد و خبیث است. نسائی و دارقطنی گفتهاند : حدیث او متروک است. (الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327). و در جای دیگر می نویسد: این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می کرده است. .(الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336 ). و در جای سوم میگوید: این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست؛ زیرا ابوبکر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند ، این سخن را یحیی بن معین گفته است. (الموضوعات ، ج1 ، ص337) . هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد: رواه الطبرانی وفیه علی بن جمیل الرقی وهو ضعیف. (مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج9 ، ص58). این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است . و متقی هندی بعد از نقل آن میگوید: ابن عساکر آن را نقل کرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است. (کنز العمال ، ج13 ، ص236 ). ابن حبان بعد از نقل دو روایت در اینباره مینویسد: شکی نیست که این دو روایت باطل و ساختگی است. روایات بسیاری همانند آن وجود دارد که با ذکر همه آنها کتاب ما طولانی خواهد شد. (کتاب المجروحین ، ج2 ، ص116). ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت میگویند :این روایت باطل است. (میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج1 ، ص540 و لسان المیزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295) . و ابن کثیر دمشقی سلفی نیز در این باره میگوید: این حدیث ضعیفی است و در سند آن کسی است که در باره او سخنها گفته شده و سخن او از منکرات خالی نیست. (البدایة والنهایة ، ج7 ، ص230). در نتیجه، لقب (صدیق) مخصوص امیر المؤمنین علی (ع) است و هر آنچه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبکر نقل کردهاند، ساخته و پرداخته دیگران است. البته به این مطلب هم توجه داشته باشید که ما روایت صحیح السندی از امامان معصوم، که دال بر صدیق بودن ابوبکر باشد نداریم و هر آنچه وارد شده از اهل سنت می باشد تنها یک روایت جعلی وجود دارد که به بررسی آن می پردازیم: نقل می کنند که امام باقر(ع) ابوبکر را صدیق نامیده است!!(کشف الغمه، ج 2، ص 360) در رابطه با این روایت باید گفت: این یک حدیث بی سر و ته است. علی بن عیسی اربلی، متوفای 693 از عروة بن عبدالله که از رجال قرن دوم است، حدیثی را نقل می کند این حدیث از دو جهت قابل احتجاج نیست: 1. از نظر سند ناقل آن علی بن عیسی اربلی است که در سال693، از فردی به نام عروة بن عبدالله نقل می کند که در عصر امام باقر(57-114) می زیسته است. آیا چنین حدیث بی سندی، قابل استناد است؟ در رجال شیعه فقط یک عروةبن عبدالله بن قشیر جعفی است که شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق شمرده ولی کاملاً مجهول است.(تنقیح المقال، ج2، ص 251، شماره 788) و در رجال سنی وی به نام عروة بن عبدالله بن قشیر جعفی مکنی به (أبوسهل) آمده است، که حدیث از عبدالله بن زبیر نقل می کند و مردی که بر عبدالله بن زبیر تلمّذ کرده و از او حدیث نقل می کند، از نظر روحیه باید با او نزدیک باشد و این خاندان کاملاً از امیر مؤمنان منحرف بودند، و قطعاً قول چنین فردی نمی تواند سند باشد.(تهذیب الکمال فی اسماء الرجال،ج 10،ص 27،شماره 3909) از این گذشته، دقت در مضمون حدیث می رساند که کاملاً از زبان وی دروغ گفته شده، زیرا می گوید: من از زینت کردن شمشیر از ابی جعفر سؤال کردم. ایشان فرمود: ابوبکر صدیق شمشیر خود را می-آراست، من به او گفتم: او را صدیق می نامی؟ از جای خود پرید و رو به قبله ایستاد و فرمود: آری صدیق! آری صدیق! آری صدیق! هر کس نگوید او صدیق است خدا سخن او را در دنیا و آخرت نپذیرد!! چنین عمل غیر متناسب با وقار حضرت امام باقر(ع) و مبالغۀ بیش ازحد در این مورد، نشانۀ آن است که عروة بن عبدالله، شاگرد عبدالله بن زبیر این حدیث را از زبان حضرت، جعل کرده است. پس این حدیث سندا و دلالتا باطل است.
طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتابهای اهل سنت وجود دارد( جدای از اینکه شیعیان بالاتفاق این لقب را مختص امیرالمؤمنین علی علیه السلام می دانند)، این لقب مبارک ، از القاب اختصاصی آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده است؛ اما اهل سنت تلاش کرده اند که این فضلیت را برای ابوبکر نقل کنند. ما برای روشن شدن مطلب به چند روایت از منابع معتبر اهل سنت اشاره می کنیم:
1 . بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش که یکی از صحاح سته اهل سنت به شمار میآید ، با سند صحیح نقل کرده که:
عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ .
(سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البدایة والنهایة ، ج3 ، ص 26 و المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص 112 وتلخیص آن ، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه ، و تاریخ طبری ، ج2 ، ص 56 ، والکامل ، ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطین ، حموینی ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائی ، ص 46 با سندی که تمام روات آن ثقه هستند ، و تذکرة الخواص ، ابن جوزی ، ص 108 و دهها سند دیگر از اهل سنت) .
ترجمه: عباد بن عبد الله گوید : علی علیه السلام فرمود: من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم ، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را (صدیق) نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز میخواندم .
محقق سنن ابن ماجه در ادامه مینویسد: فی الزوائد : هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاکم فی المستدرک عن المنهال . وقال : صحیح علی شرط الشیخین .
هیثمی این روایت را در مجمع الزوائد نقل کرده و گفته است : " سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند " . همچنین حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و گفته است : " این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است".
2 . ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف مینویسد: عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب علی منبر البصرة وهو یقول أنا الصدیق الأکبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بکر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بکر. (المعارف - ابن قتیبة - ص 169 و تهذیب الکمال - المزی - ج 12 - ص 18 – 19 و البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 370 و ...).
معاذه دختر عبد الله گوید که از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم که بر بالای منبر بصره میفرمود: من صدیق اکبر هستم، ایمان آوردم قبل از آن که ابوبکر ایمان بیاورد، اسلام آوردم قبل از آن که ابوبکر اسلام بیاورد .
3 . ابن مردویه اصفهانی در مناقبش؛ فخررازی ، آلوسی ، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در کنز العمال، مناوی در فیض القدیر و ... نقل کردهاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : " الصدیقون ثلاثة : حبیب النجار مؤمن آل یاسین ، وحزبیل مؤمن آل فرعون ، وعلی بن أبی طالب الثالث ، وهو أفضلهم. (مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص 331؛ الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115؛ کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 ؛فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 4 - ص 313 ؛ تفسیر الرازی - الرازی - ج 27 - ص 57 ؛ تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج 7 - ص 442 ؛ تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج 16 - ص 145 ؛ تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313؛ المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 310 و ...).
صدیقان سه نفر هستند : حبیب نجار ، مؤمن آل یاسین ، حزقیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب علیه اسلام که او برتر از آن ها است .
حال اگر لقب ابوبکر نیز صدیق بود، باید پیامبر اسلام متذکر میشد و به جای الصدیقون ثلاثة ، میفرمود : ( الصدیقون اربعة ) و ابوبکر را نیز داخل آن میکرد ؛ از این رو نامگذاری ابوبکر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مکرم اسلام نمیسازد. جالب این است که جلال الدین سیوطی ، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در کتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با کمی تفاوت از کتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میکنند :
وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب. (الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 5 - ص 262 و ینابیع المودة لذوی القربی - القندوزی - ج 2 - ص 400)
ولی وقتی به نسخههای مختلف تاریخ صغیر و تاریخ کبیر بخاری مراجعه میکنیم ، این روایت را در آن نمییابیم، و متوجه می شویم که در چاپهای اخیر این روایت را عمدا حذف کرده اند!! این نیز یکی دیگر از ظلمهای است که دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتکب شدهاند و قصد داشتهاند که با این کار فضائل بی حد و حصر امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این که قبل از آنها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل کردهاند .
اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این لقب برای ابوبکر:
از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که این لقب، شایسته ابوبکر نیست و حدیث آن جعلی است. ابن جوزی، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات مینویسد:
أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود ( خدایی جز خدای یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است ! .
بعد در نقد روایت مینویسد: این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد ، دروغگو است ، آدمی بد و خبیث است. نسائی و دارقطنی گفتهاند : حدیث او متروک است. (الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327). و در جای دیگر می نویسد: این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می کرده است. .(الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336 ). و در جای سوم میگوید: این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست؛ زیرا ابوبکر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند ، این سخن را یحیی بن معین گفته است. (الموضوعات ، ج1 ، ص337) .
هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد: رواه الطبرانی وفیه علی بن جمیل الرقی وهو ضعیف. (مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج9 ، ص58). این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است .
و متقی هندی بعد از نقل آن میگوید: ابن عساکر آن را نقل کرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است. (کنز العمال ، ج13 ، ص236 ).
ابن حبان بعد از نقل دو روایت در اینباره مینویسد: شکی نیست که این دو روایت باطل و ساختگی است. روایات بسیاری همانند آن وجود دارد که با ذکر همه آنها کتاب ما طولانی خواهد شد. (کتاب المجروحین ، ج2 ، ص116).
ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت میگویند :این روایت باطل است. (میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج1 ، ص540 و لسان المیزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295) .
و ابن کثیر دمشقی سلفی نیز در این باره میگوید: این حدیث ضعیفی است و در سند آن کسی است که در باره او سخنها گفته شده و سخن او از منکرات خالی نیست. (البدایة والنهایة ، ج7 ، ص230).
در نتیجه، لقب (صدیق) مخصوص امیر المؤمنین علی (ع) است و هر آنچه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبکر نقل کردهاند، ساخته و پرداخته دیگران است.
البته به این مطلب هم توجه داشته باشید که ما روایت صحیح السندی از امامان معصوم، که دال بر صدیق بودن ابوبکر باشد نداریم و هر آنچه وارد شده از اهل سنت می باشد تنها یک روایت جعلی وجود دارد که به بررسی آن می پردازیم: نقل می کنند که امام باقر(ع) ابوبکر را صدیق نامیده است!!(کشف الغمه، ج 2، ص 360)
در رابطه با این روایت باید گفت: این یک حدیث بی سر و ته است. علی بن عیسی اربلی، متوفای 693 از عروة بن عبدالله که از رجال قرن دوم است، حدیثی را نقل می کند این حدیث از دو جهت قابل احتجاج نیست:
1. از نظر سند ناقل آن علی بن عیسی اربلی است که در سال693، از فردی به نام عروة بن عبدالله نقل می کند که در عصر امام باقر(57-114) می زیسته است. آیا چنین حدیث بی سندی، قابل استناد است؟
در رجال شیعه فقط یک عروةبن عبدالله بن قشیر جعفی است که شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق شمرده ولی کاملاً مجهول است.(تنقیح المقال، ج2، ص 251، شماره 788) و در رجال سنی وی به نام عروة بن عبدالله بن قشیر جعفی مکنی به (أبوسهل) آمده است، که حدیث از عبدالله بن زبیر نقل می کند و مردی که بر عبدالله بن زبیر تلمّذ کرده و از او حدیث نقل می کند، از نظر روحیه باید با او نزدیک باشد و این خاندان کاملاً از امیر مؤمنان منحرف بودند، و قطعاً قول چنین فردی نمی تواند سند باشد.(تهذیب الکمال فی اسماء الرجال،ج 10،ص 27،شماره 3909)
از این گذشته، دقت در مضمون حدیث می رساند که کاملاً از زبان وی دروغ گفته شده، زیرا می گوید: من از زینت کردن شمشیر از ابی جعفر سؤال کردم. ایشان فرمود: ابوبکر صدیق شمشیر خود را می-آراست، من به او گفتم: او را صدیق می نامی؟ از جای خود پرید و رو به قبله ایستاد و فرمود: آری صدیق! آری صدیق! آری صدیق! هر کس نگوید او صدیق است خدا سخن او را در دنیا و آخرت نپذیرد!!
چنین عمل غیر متناسب با وقار حضرت امام باقر(ع) و مبالغۀ بیش ازحد در این مورد، نشانۀ آن است که عروة بن عبدالله، شاگرد عبدالله بن زبیر این حدیث را از زبان حضرت، جعل کرده است.
پس این حدیث سندا و دلالتا باطل است.
- [سایر] سلام. آیا صحت دارد که پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر لقب صدیق و فاروق را داده اند؟
- [سایر] چه کسی برای اولین بار لقب (امیر المؤمنین) را برای خلفای بعد از پیامبر ابوبکر بهکار برد؟
- [سایر] در گفتوگوی امام صادق(ع) با صوفیان؛ امام(ع)، ابوبکر نامی را میستاید و وصیت او را نقل میکند و او را زاهدترین افراد بعد از سلمان و ابوذر میداند. آیا این ابوبکر همان ابوبکر بن ابی قحافه خلیفه اول است؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد پدر ابوبکر و عمر میخواستم و اینکه ابوبکر و عمر چه نسبتی با هم داشتند؟
- [سایر] آیا امر پیامبر (ص) به ابوبکر برای پیش نماز در دوران بیماریشان، دلیل خلافت ابوبکر نیست؟
- [سایر] علی ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن میداند؟
- [سایر] روایت عمر و ابوبکر سید شیوخ بهشتند، حقیقت دارد؟
- [سایر] عمر و ابوبکر قبل از اسلام چگونه بودند؟
- [سایر] اهل سنت در مورد ابوبکر و عمر چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] آیا ابوبکر و عمر سید پیران اهل بهشتند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول مانند محمّد واحمد، یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم، بگوید، یا بشنود، اگرچه در نماز باشد، مستحبّ است صلوات بفرستد.
- [آیت الله وحید خراسانی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم را مانند محمد و احمد یا لقب و کنیه ان جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هروقت انسان اسم مبارک حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) مانند محمّد و احمد یا لقب و کنیه آن جناب مثل مصطفی و ابوالقاسم را بگوید یا بشنود، اگرچه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله اردبیلی] هر گاه انسان اسامی مبارک حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مانند محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم و احمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا لقب و کنیه آن جناب مثل مصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ابوالقاسم صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بگوید یا بشنود، اگرچه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله سیستانی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم را مانند محمد و احمد ، یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی ، و ابو القاسم بگوید یا بشنود ، اگر چه در نماز باشد ، مستحب است صلوات بفرستد .
- [آیت الله مظاهری] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مانند محمّد و احمد یا لقب و کنیه آن جناب مثل مصطفی و ابوالقاسم را بگوید یا بشنود، گرچه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول (ص) را مانند محمد و احمد؛ یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود؛ اگرچه در نماز باشد؛ مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله بروجردی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول (ع) مانند محمّد و احمد، یا لقب و کُنیة آن جناب مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله مظاهری] آبی که عاصم بوده اگر انسان شک کند هنوز عاصم است یا نه، حکم آب عاصم را دارد مثلاً آبی که به اندازه کر بوده اگر انسان شک کند از کر کمتر شده یا نه، مثل آب کر است. و آبی که عاصم نبوده اگر انسان شک کند عاصم شده یا نه، حکم آب عاصم را ندارد، مثلاً آبی که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده یا نه، حکم آب کر را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] آب لولههای حمّام یا عمارات که متّصل به آب عاصم است حکم آب عاصم را دارد.