آیا در اسلام (دولت پاسخگو) وجود دارد؟ در رویکرد اسلامی چه نوع دریافتی از مفهوم حکومت می‌توان دید؟ در ادبیات سیاسی مدرن مراد از دولت پاسخگو چیست؟
آیا در اسلام (دولت پاسخگو) وجود دارد؟ در رویکرد اسلامی چه نوع دریافتی از مفهوم حکومت می‌توان دید؟ در ادبیات سیاسی مدرن مراد از دولت پاسخگو چیست؟ جنبه‌های اصلی پاسخگویی دولت در ادبیات سیاسی مدرن، پاسخگویی دولت سه جنبه اصلی دارد:(1) الف) پاسخگویی حقوقی: مراد این است که همه مقام‌های دولتی، اعم از انتخابی و انتصابی، در صورتی که مرتکب رفتار خلاف قانون شوند، در برابر دادگاه‌ها پاسخگو هستند. (حکومت قانون) نیز بیانگر این حقیقت است که مجریان قانون و سیاستمداران باید بر اساس قدرتی که قانون، آن را معین و محدود کرده است و نیز مطابق قانون اساسی عمل نمایند. ب) پاسخگویی سیاسی: به این معنا که دولت و مسئولان اجرایی کشور باید در برابر مجلس و مردم در خصوص سیاست‌ها، اولویت و چگونگی اجرای آن‌ها پاسخگو باشند. بر خلاف پاسخگویی حقوقی که از ارتباطات نسبتا ساده‌ای برخوردار است و فقط ارتباطات بین مقامات دولتی و دادگاه‌هاست، پاسخگویی سیاسی ساختار پیچیده‌تری دارد. نهادهای پایین‌تر در مقابل رئیس دولت و وزرا، و آن‌ها نیز به نوبه خود، در برابر مردم و نمایندگان مجلس یا قوه مقننه و نمایندگان قوه مقننه در برابر رأی‌دهندگان مسئولیت پاسخگویی دارند. ج) پاسخگویی مالی: به معنای مسئولیت دولت در هزینه کردن درآمدهای مالیاتی در جهت مقاصد مصوبات مجلس به صورت کارامدترین و با صرفه‌ترین شکل است. در این جنبه نیز پاسخگویی همانند پاسخگویی سیاسی است، با این تفاوت که در این پاسخگویی اداره‌ای نیز به نام اداره حسابرسی کل وجود دارد که در برابر مجلس قانونگذاری پاسخگو است، ولی در کار نظارت دقیق بر جزئیات هزینه‌های دولت مستقل از مجلس عمل می‌کند. نکته قابل ذکر آنکه هرچند تضمین و حفظ پاسخگویی مالی و حقوقی از طریق هیئت‌ها و کمیته‌های تخصصی، که تا اندازه‌ای از نفوذ مستقیم مردم یا نفوذ سیاسی در امان هستند و پاسخگویی آن‌ها در چارچوب اصول و ضوابط حرفه‌ای خاص می‌باشد، صورت می‌پذیرد، اما در نهایت، این پاسخگویی سیاسی است که مافوق همه چیز قرار دارد؛ زیرا قوانینی که در دادگاه‌ها اجرا می‌شود و هزینه‌هایی که اداره حسابرسی کل بر چگونگی صرف آن‌ها نظارت می‌کند، خود در حیطه اختیارات مجلس منتخب مردم است که تحت لوای قانون اساسی عمل می‌کند. آنچه که گفته آمد، تصویر اجمالی از دولت پاسخگو در ادبیات سیاسی مدرن است. تأثیر بینش در رفتار دولت‌ها بدون تردید نوع رفتار حکومت به شدت متأثر از نوع دریافت از مفهوم حکومت است و رفتار دولتی برآیند نحوه فهم و درک مفهوم دولت می‌باشد. اگر حکومت به معنای سلطه، تحکم و خودکامگی باشد، رفتار سلطه‌گرایانه و مستبدانه در مناسبات دولتمردان تجلّی می‌یابد. در این بینش، دولت و دولتمران اساسا خویشتن را در برابر دیگران مسئول نمی‌بینند تا نوبت به پاسخگویی برسد. و اگر حکومت به مفهوم مدیریت، مشارکت، خدمت و هدایت جامعه باشد، رفتارهای مدیریتی، مشارکتی، خدمتی و هدایتی در عملکردها و مناسبات دولتی ظهور می‌نماید که به تبع، پاسخگویی را نیز به دنبال می‌آورد. بینش سلطه‌گرایانه تاریخ بشر پیوسته شاهد دریافت مفهومی سلطه‌گرایانه از مفهوم حکومت بوده است و بسیاری از حکمرانان، حکومت را حق خویش می‌دانسته‌اند، و بالطبع برای دیگران هیچ‌گونه حقی در امر حکومت و مدیریت جامعه قایل نبوده‌اند از این‌رو، اجازه انتقاد کردن، سؤال نمودن و یا نظارت به دیگران نمی‌دادند تا فرصت پاسخگویی فراهم آید. قرآن مجید در یک کلام حق مطلب را ادا کرده، می‌فرماید: (إن الملوک اذا دخلوا قریة أَفسدوها و جعلوا أَعزة اهلها اذلّة و کذلک یفعلون) (نمل: 34)؛ پادشاهان (خودکامه) هنگامی که وارد منطقه آبادی می‌شوند، آن را به فساد و تباهی می‌کشند، و عزیزان آنجا را ذایل می‌کنند، و کارشان همیشه این‌گونه است! تفاوتی نمی‌کند که استبداد فردی باشد یا گروهی، بلکه آثار سوء استبداد گروهی چه بسا بیشتر است. روشن‌ترین نمونه آن استبداد حزب کمونیسم در شوروی (سابق)، استبداد حزب بعث در عراق، و حکومت سلطه‌گرایانه کمونیست‌ها و طالبان در افغانستان بود که فجایع عظیم و بی‌مانندی، که تاریخ مثل آن را کمتر سراغ داشت، به بار آورد. زیان حکومت‌های استبدادی، نظیر بسیاری از حکومت‌های غربی، که با شعار دموکراسی و مردم‌سالاری روی کار می‌آیند نیز کمتر از حکومت‌های استبدادی عریان نیست. قرآن کریم حکومت فرعون را نمونه بارز حکومت استبدادی معرفی می‌کند: (إن فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفةً منهم یذبّح ابنائهم و یستحیی نسائَهم انه کان من المفسدین) (قصص: 4)؛ فرعون برتری‌جویی در زمین کرد. و اهل آن را به گروه‌های مختلف تقسیم نمود، گروهی را به ضعف و ناتوانی می‌کشاند، پسران آن‌ها را سر می‌برید، و زنان آن‌ها را (برای کنیزی) زنده نگه می‌داشت، او مسلّما از مفسدان بود. فقط فرعون نبود که برای اسارت بنی‌اسرائیل و تداوم سلطه مستبدانه خود، مردان آن‌ها را می‌کشت و زنان آن‌ها را برای خدمتکاری زنده نگه می‌داشت، بلکه در طول تاریخ همه جباران چنین رفتار کرده‌اند، و با هر وسیله ممکن نیروهای فعال را از کار انداخته‌اند. و امروز نیز آمریکا و اسرائیل و متحدان آن‌ها چنان استبدادی به خرج می‌دهند که روی فرعون و فرعونیان را سفید کرده‌اند. رفتار مستبدانه حکومت اسرائیل غاصب با مردم مظلوم و در بند فلسطین، تجاوز آمریکا به عراق و رفتار افسران و سربازان نابکار آمریکایی با زندانیان (ابو غریب) به مراتب بدتر از رفتار فرعون با مرم بنی‌اسرائیل است. نو استبدادگرایان، سعی دارند مردان را بکشند و اگر نتوانند مردان را ترور نمایند، مردانگی را نشانه می‌روند. ترور شخصیت‌های سرشناس کشورها دلیل بر این مدعاست. آنان با پخش وسایل و ابزار فساد، گسترش فحشا و بی بندوباری جنسی، توزیع مواد مخدر و انواع سرگرمی‌های ناسالم روح شهامت و غیرت را در ملت‌ها تضعیف می‌کنند تا با خیالی آسوده به حکومت استبدادی خویش ادامه دهند. اینان خودشان را مالک و فرمانروای جهان می‌دانند، چنانکه فرعون خود را مالک تمام سرزمین مصر می‌پنداشت: (یا قوم الیس لی مُلک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی افلا تبصرون) (زخرف: 51)؛ ای قوم من! آیا ملک و حکومت مصر از آنِ من نیست و این نهرها زیر فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی‌بینید؟ فرعون با سفسطه‌بازی و مغلطه‌کاری تلاش می‌کرد از نفوذ حقایقی که حضرت موسی علیه‌السلام مطرح می‌کرد در افکار مردم مصر جلوگیری کند، ارزش‌های پستی را که بر آن محیط حاکم بود، به رخ مردم می‌کشید، چنانکه امروزه نیز کسانی با یدک کشیدن واژه‌های دموکراسی، حقوق بشر و آزادی، از آن‌ها برای رسیدن به قدرت بهره می‌جویند. فرعون حتی به حکومت خودکامه‌اش قانع نبود، انتظار داشت همگی او را بپرستند. از این‌رو، حضرت موسی علیه‌السلام را تهدید می‌کرد و می‌گفت: (لئِن اتخذت الها غیری لأَجعلنّک من المسجونین) (شعراء: 29)؛ اگر معبودی غیر من ا نتخاب کنی، تو را به زندان می‌افکنم. در حکومت توتالیتاریستی فرعون هیچ کسی حق انتخاب ندارد، چنانکه وقتی ساحران فرعون پس از مشاهده دلایل روشن به حضرت موسی علیه‌السلام ایمان آوردند، آنان را سخت مورد نکوهش قرار داد: (قال فرعون آمنتم به قبل ان آذن لکم) آیا به او ایمان آوردید، پیش از آن که من اجازه بدهم؟ شبیه این رفتار را در مورد حکومت (نمرود) می‌توان دید، او نیز با صراحت به حضرت ابراهیم علیه‌السلام گفت: من کارهای خدایی می‌کنم.(2) در عصر ما نیز دولت‌هایی وجود دارند که نه فقط در صحنه داخلی، بلکه در عرصه بین‌المللی ادعای مالکیت دارند. لشکرکشی کشورهای غربی به سرکردگی آمریکا در نقاط مختلف جهان، با شعارهای فریبنده تأمین امنیت، دموکراسی و حقوق بشر نمادی از رفتاری مبتنی بر بینش سلطه‌گرایانه است. چهره واقعی فرعونیان و نمرودیان را در نظام لیبرال دموکراسی غرب به خوبی می‌توان دید. در این بینش، منش حکومت کاملاً سلطه‌گرایانه است و پاسخگو بودن دولت معنا و مفهوم ندارد. بینش هدایت‌گرایانه در اسلام، حکومت برای مردم و در راستای احقاق حقوق مردم است و مفهومی جز مدیریت، محبت، مشارکت، هدایت و خدمت ندارد. خداوند در قرآن کریم، کارگزاران حکومت اسلامی را چنین توصیف می‌کند: (الّذین أن مکنّا هم فی الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزّکوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور) (حج: 41)؛ یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آن‌ها قدرت بخشیدیم نماز را به پا می‌دارند و زکات را ادا می‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایند و پایان همه کارها از آنِ خداست. کارگزاران واقعی حکومت دینی پس از پیروزی همانند خودکامگان و استبدادگران خود را گم نمی‌کنند، در غرور و مستی غرق نمی‌شوند، پس از سلطه و حاکمیت، تبدیل به طاغوت جدید نمی‌شوند، بلکه پیروزی و موفقیت را نردبانی برای سازندگی و دیگرسازی قرار می‌دهند، و همت‌شان این است که خود و جامعه را بسازند. هرگز ادعای علو و برتری نمی‌کنند، ارتباطشان با خالق هستی بسیار محکم است و بر عهدشان با خداوند استوارند. چنانکه رابطه آن‌ها با خلق خدا نیز دوستانه و برادرانه است؛ چرا که نماز نماد پیوند با خالق است و زکات رمزی برای پیوند با خلق. امر به معروف و نهی از منکر مبنای ساختن یک جامعه سالم است و در پرتو آن همه ویژگی‌های یک جامعه با ایمان و پیشرفته شکوفا می‌گردد. امام علی علیه‌السلام چه زیبا آن را به تصویر کشیده است: (اللهم انّک تعلم انّه لم یکن الّذی کان منا نافسةً فی سلطان و لا التماس شی‌ء من فضول الحطام، و لکن لنرد المعالم من دینک، و نظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک.)(3)؛ خدایا، تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می‌خواستیم نشانه‌های حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین‌های تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده‌ات در امن و امان زندگی کنند و قوانین فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد. و در فرمان معروفش به مالک اشتر، فرماندار مصر، می‌نویسد: (ای مالک!) در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصی و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهای مختلف وادار نکن؛ زیرا این نوعی ستمگری و خیانت است. کارگزاران دولتی را از میان مردم با تجربه و با حیا و از خاندان‌های پاکیزه و با تقوا که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند، انتخاب کن؛ زیرا اخلاق آنان گرامی‌تر و آبرویشان محفوظ‌تر و طمع‌ورزی‌شان کمتر و آینده‌نگری آنان بیشتر است. (پس رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسان راستگو و وفا پیشه بر آنان بگمار، که این کار سبب امانت‌داری و مهربانی با مردم خواهد بود. کارگزاران خائن را کیفر کن.)(4) در فراز دیگر تأکید می‌کند: (و نزد خدا برای هریک از این طبقات (افراد جامعه) جایگاهی است که در برگیرنده مسائل رفاهی و امکانات آن است و برای هر یک از آنان تا حد تأمین و اصلاح وضع امور زندگی بر عهده زمامدار حقی است و...)(5) یعنی دولت در قبال آنان تکلیف دارد و پاسخگو است. در پرتو چنین بینش و برداشتی از دولت و حکومت است که از یک سو مسئله پاسخگو بودن دولت در برابر مردم و یا نمایندگان قانونی آنان و رهبر و از سوی دیگر، اصل نظارت بر عملکرد دولت جایگاه اصلی خود را می‌یابد. نامه امیرمؤمنان حضرت علی علیه‌السلام به (اشعث بن قیس)، فرماندار آذربایجان، در تبیین دیدگاه اسلام راجع به حکومت و پاسخگو بودن دولت درخور توجه است: (و أن عملک لیس بطعمة و لکنه فی عنقک أمانة و أنت مسترعی لمن فوقک لیس لک أن تفتات فی رعیةٍ و لا تخاطر الابوثیقةٍ و فی یدیک مال من مال الله عزّ و جلّ و انت من خزّانه حتی تسلّمه ألیّ و لعلّی الا اکون شرّ وُلاتک لک و السّلام)؛(6) همانا کاری که به عهده توست، طعمه‌ای برایت نیست، بلکه امانتی است برگردنت؛ و آنکه تو را بدان کار گمارده، نگهبانی امانت را به عهده‌ات گذارده، و تو پاسخگوی آنی نسبت به آنکه فرادست توست. و این حق برای تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خود رأیی عمل کنی و به کاری دشوار جز با دستاویز محکم درآیی و در دست تو مالی از خداوند عزّ و جلّ است، و تو آن را خزانه‌داری تا آن را به من بسپاری، امیدوارم برای تو بدترین والیان نباشم. در این نامه امام علی علیه‌السلام مفهوم درست حکومت را به اشعث بن قیس و دیگران می آموزد، و آن اینکه زمامداران و کارگزاران در حیطه عمل خود پاسخگو هستند. یعنی حکومت مسئولیت‌پذیری است نه سلطه‌گری. همچنین آن حضرت تکلیف اموال و امکانات را نیز روشن می‌کند تا مورد حیف و میل قرار نگیرد، و زمامداران باید بدانند که اموال و دارایی‌ها در اصل از آنِ خداست که به طور امانت در اختیار همه مردمان، نه گروهی، نهاده است، تا در راه رفاه و آسایش همگانی و به گونه خردمندانه و با تدبیری درست استفاده شود. پس خزانه‌داران، وکیلان مردمند و حاکمیت مطلقه ندارند. در این نامه حکمت‌آمیز پاسخگویی دولت اسلامی در تمامی جنبه‌های آن مطرح است. جالب‌تر از آن، امام علیه‌السلام اجازه انتقاد از خود و پاسخگو بودن خود را در هر شرایطی چنین ابراز می‌دارد: (فلا تثنوا علیّ بجمیل ثناءٍ لاخراجی نفسِی الی الله و الیکم من التقیة فی حقوقٍ لم افرغ من ادائها و فرائض لابدمن امضائها فلا تکلّمونی بما تکلم به الجبابرة و لا تتحفّظوا منی بما یتحفّظ به عند اهل البادرة و لا تخالطونی بالمصانعة و لا تظنّوا بی استثقالاً فی حق قیل لی و لا التماس اعظام لنفسی فأنه من استثقل الحق أن یقال له او العدل یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه.)(7)؛ من از شما می‌خواهم که مرا با سخنان زیبای خود ستایش نکنید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوقی که مانده است بپردازم. واجباتی که بر عهده من است و باید انجام گیرد، ادا کنم. پس با زبانی که با گردنکشان سخن می‌گویند، با من سخن مگویید، و چنانکه از حاکمان تندخو کناره می‌جویند، از من کناره مجویید. و برایم ظاهرسازی و خودنمایی نکنید. گمان مبرید که اگر حرف حقی بگویید بر من گران آید. و خیال نکنید که من می‌خواهم که بزرگم شمارید؛ چه آن کسی که شنیدن سخن حق و یا نمایاندن عدل بر او سنگین آید، اجرای حق و عدل بر وی سنگنین‌تر می نماید. این کلام حکیمانه از حاکم حکیم اسلامی است که خود را در برابر مردم و اجرای حق مسئول و پاسخگو می‌بیند. در باب صرفه‌جویی در بیت‌المال می‌فرماید: (ادقّوا اقلامکم و قاربوا بین سطورکم و احذفوا عنّی فضولکم و اقصدوا قصد المعانی و ایّاکم و الاکثار فأن اموال المسلمین لا تحتمل الاضرار)؛(8) قلم‌ها را تیز کنید، سطرها را به هم نزدیک سازید (در نگارش)، برای من زیادی‌ها را حذف کنید و به معنا بنگرید، و بپرهیزید از زیاده‌نویسی؛ چرا که بیت‌المال مسلمانان زیان را بر نمی‌تابد. نگرانی امام علی علیه‌السلام از استبداد حکومتی در بینش اسلامی، حکومت امانت الهی است: (ان السّلطان لأمین الله فی أرضه و مقیم العدل فی البلاد والعباد)؛(9) همانا زمامدار، امین خدا در زمین و برپادارنده عدالت در جامعه و میان بندگان است. نگرانی امام علی علیه‌السلام آن است که مبادا حکومتی بر مردم مسلط شود که خود را پاسخگو نپندارد: (و لکننی آسی أن یلی امر هذه الامة سفهائها و فجّارها، فیتخذوا مال الله دولا، و عباده خولا، و الصالحین حربا، و الفاسقین حزبا)؛(10) نگرانی من از آن است که نا بخردان و نابکاران این امت، زمام امور را به دست گیرند، و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بندگی و خدمت خود گیرند و با صالحان در پیکار باشند و فاسقان را یاران خود سازند. اسلام برای مبارزه با روحیه استکباری توصیه می‌کند که پست و مقام در حکومت اسلامی به عنوان امانت الهی است، نه وسیله برتری‌جویی و استبدادگری. قرآن کریم می فرماید: (أن الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین النّاس أن تحکموا بالعدل) (نساء: 58)؛ خداوند به شما دستور می‌دهد که امانت‌ها را به اهلش بسپارید، هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، از روی عدالت داوری کنید. در ذیل آیه شریفه در تفاسیر و کتاب‌های حدیثی روایات متعددی آمده که منظور از امانت، همان ولایت و حکومت و در مرحله نخست ولایت امامان معصوم علیهم‌السلام است.(11) امام علی علیه‌السلام خطاب به (رفاعه)، قاضی اهواز، می‌فرماید: (اعلم یا رفاعة أن هذه الامارة امانة فمن جعلها خیانة فعلیه لعنة الله الی یوم القیامة و من استعمل خائنا فأن محمدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برئٌ منه فی الدنیا و الاخرة)(12) بدان ای رفاعة! این حکومت (و پست‌های مختلف آن) امانت (الهی) است. هرکس در آن خیانت کند، لعنت خدا تا روز قیامت بر او باد، و هرکس خائنی را به کار گیرد، محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در دنیا و آخرت از او بیزار است. در مورد دیگر، بسیار حکیمانه جایگاه حاکم و کارگزاران حکومت اسلامی را ترسیم می‌کند: (لا یقیم أمر الله سبحانه الا من لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع)(13) فرمان خدا را فقط کسی می‌تواند برپا دارد که سازشکار نباشد، و به روش اهل باطل عمل نکند، و پیرو فرمان طمع نگردد. آن حضرت نگران است که مبادا کسانی به نام اسلام بر اریکه حکومت تکیه بزنند، و به روش اهل باطل عمل کنند با دشمنان سازش نمایند، و مطیع هواهای نفسانی خود باشند. چنین حکومتی سر از استبداد و استکبار در می‌آورد. افزون بر تقویت روحیه امانت، توصیه اسلام بر پیوند عاطفی حکومت با مردم است. در بعضی از روایات اسلامی به مردم توصیه شده که حاکم را همانند پدر گرامی بدارند. مفهوم آن این است که او هم باید با چشم فرزندی به مردم نگاه کند و به این ترتیب، یک رابطه عاطفی قوی میان مردم و کارگزاران حکومت اسلامی برقرار خواهد شد. در حدیثی از امام موسی بن جعفر علیه‌السلام نقل شده که: (ان السّلطان العادل بمنزلة الوالد الرّحیم فاحبّوا له ما تحبّون لأنفسکم و اکرهوا له ما تکرهون بانفسکم)(14) برای عموم مردم چیزی را دوست بدار که برای خود و خانواده‌ات دوست می‌داری و برای آن‌ها چیزی را ناخوش دار که برای خود و خانواده‌ات ناخوش داری، چرا که این کار منطق تو را قوی‌تر و مردم را به صلاح و اصلاح نزدیک‌تر می‌کند. به طور قطع، کسی که با این بینش زمامدار جامعه اسلامی شود، طرز رفتارش با کسانی که حکومت را حق مطلقه خود می‌دانند، بسیار متفاوت خواهد بود. نتیجه آنکه، اسلام دین مسئولیت است و حکومت در اسلام امانت، کارگزاران حکومت وکیلان مردمند و در برابر خدا و مردم پاسخگو. نظام مردم‌سالاری دینی بر خلاف حکومت‌های استبدادی و دموکراسی عوام‌فریب غربی، نظام خدمت‌رسانی خالصانه به مردم است؛ زیرا در این نگرش، حاکم اسلامی و همه کارگزاران آن هر لحظه خود را در محضر خدا می‌بینند و معتقدند که در محضر خدا خیانت و معصیت روا نیست. استبداد که بدترین نوع خیانت به خدا و خلق خداست، در این منطق جایگاه ندارد. کسی یا کسانی که در مقام سوء استفاده برآیند، ماندگار نخواهند بود. ··· پی‌نوشت‌ها 1 ر.ک. دیوید بیتهام و کوین بویل؛ دموکراسی چیست؟، ترجمه شهرام نقش تبریزی، تهران، ققنوس، 1376، ص 90 به بعد. 2 بقره: 258. 3 نهج‌البلاغه، صبحی الصالح، خ 131. 4 نامه 53، امام علی علیه‌السلام به مالک اشتر، فراز 72. 5 ر.ک: نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، آل طه، 1379، ص 574، فراز 72 نامه امام علی علیه‌السلام به به مالک اشتر. 6 نهج‌البلاغه، نامه 5. 7 نهج‌البلاغه، خطبه 216، فراز 22. 8 ر.ک. نهج‌البلاغه، حکمت 282. 9 جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و درر الکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میر جلال‌الدین حسینی ارموی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ 1360، ج 2، ص 604. 10 نهج‌البلاغه، نامه 62. 11 ناصر مکارم شیرازی، پیامبر قرآن، ج 10، ص 137. 12 نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائیم الاسلام، مصر، دارالمعارف، 1385 ه.ق، ج 2، ص 531، ح 1890. 13 نهج‌البلاغه، کلمات قصار، کلمه 120. 14 شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، 1409 ه.ق، ج 16، ص 221. ( منبع:دولت پاسخگو در اسلام، عبدالحکیم رحمانی، مجله معرفت ش 82) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 161/66666)
عنوان سوال:

آیا در اسلام (دولت پاسخگو) وجود دارد؟ در رویکرد اسلامی چه نوع دریافتی از مفهوم حکومت می‌توان دید؟ در ادبیات سیاسی مدرن مراد از دولت پاسخگو چیست؟


پاسخ:

آیا در اسلام (دولت پاسخگو) وجود دارد؟ در رویکرد اسلامی چه نوع دریافتی از مفهوم حکومت می‌توان دید؟ در ادبیات سیاسی مدرن مراد از دولت پاسخگو چیست؟

جنبه‌های اصلی پاسخگویی دولت
در ادبیات سیاسی مدرن، پاسخگویی دولت سه جنبه اصلی دارد:(1)
الف) پاسخگویی حقوقی: مراد این است که همه مقام‌های دولتی، اعم از انتخابی و انتصابی، در صورتی که مرتکب رفتار خلاف قانون شوند، در برابر دادگاه‌ها پاسخگو هستند. (حکومت قانون) نیز بیانگر این حقیقت است که مجریان قانون و سیاستمداران باید بر اساس قدرتی که قانون، آن را معین و محدود کرده است و نیز مطابق قانون اساسی عمل نمایند.
ب) پاسخگویی سیاسی: به این معنا که دولت و مسئولان اجرایی کشور باید در برابر مجلس و مردم در خصوص سیاست‌ها، اولویت و چگونگی اجرای آن‌ها پاسخگو باشند. بر خلاف پاسخگویی حقوقی که از ارتباطات نسبتا ساده‌ای برخوردار است و فقط ارتباطات بین مقامات دولتی و دادگاه‌هاست، پاسخگویی سیاسی ساختار پیچیده‌تری دارد.
نهادهای پایین‌تر در مقابل رئیس دولت و وزرا، و آن‌ها نیز به نوبه خود، در برابر مردم و نمایندگان مجلس یا قوه مقننه و نمایندگان قوه مقننه در برابر رأی‌دهندگان مسئولیت پاسخگویی دارند.
ج) پاسخگویی مالی: به معنای مسئولیت دولت در هزینه کردن درآمدهای مالیاتی در جهت مقاصد مصوبات مجلس به صورت کارامدترین و با صرفه‌ترین شکل است. در این جنبه نیز پاسخگویی همانند پاسخگویی سیاسی است، با این تفاوت که در این پاسخگویی اداره‌ای نیز به نام اداره حسابرسی کل وجود دارد که در برابر مجلس قانونگذاری پاسخگو است، ولی در کار نظارت دقیق بر جزئیات هزینه‌های دولت مستقل از مجلس عمل می‌کند.
نکته قابل ذکر آنکه هرچند تضمین و حفظ پاسخگویی مالی و حقوقی از طریق هیئت‌ها و کمیته‌های تخصصی، که تا اندازه‌ای از نفوذ مستقیم مردم یا نفوذ سیاسی در امان هستند و پاسخگویی آن‌ها در چارچوب اصول و ضوابط حرفه‌ای خاص می‌باشد، صورت می‌پذیرد، اما در نهایت، این پاسخگویی سیاسی است که مافوق همه چیز قرار دارد؛ زیرا قوانینی که در دادگاه‌ها اجرا می‌شود و هزینه‌هایی که اداره حسابرسی کل بر چگونگی صرف آن‌ها نظارت می‌کند، خود در حیطه اختیارات مجلس منتخب مردم است که تحت لوای قانون اساسی عمل می‌کند. آنچه که گفته آمد، تصویر اجمالی از دولت پاسخگو در ادبیات سیاسی مدرن است.
تأثیر بینش در رفتار دولت‌ها
بدون تردید نوع رفتار حکومت به شدت متأثر از نوع دریافت از مفهوم حکومت است و رفتار دولتی برآیند نحوه فهم و درک مفهوم دولت می‌باشد. اگر حکومت به معنای سلطه، تحکم و خودکامگی باشد، رفتار سلطه‌گرایانه و مستبدانه در مناسبات دولتمردان تجلّی می‌یابد. در این بینش، دولت و دولتمران اساسا خویشتن را در برابر دیگران مسئول نمی‌بینند تا نوبت به پاسخگویی برسد. و اگر حکومت به مفهوم مدیریت، مشارکت، خدمت و هدایت جامعه باشد، رفتارهای مدیریتی، مشارکتی، خدمتی و هدایتی در عملکردها و مناسبات دولتی ظهور می‌نماید که به تبع، پاسخگویی را نیز به دنبال می‌آورد.
بینش سلطه‌گرایانه
تاریخ بشر پیوسته شاهد دریافت مفهومی سلطه‌گرایانه از مفهوم حکومت بوده است و بسیاری از حکمرانان، حکومت را حق خویش می‌دانسته‌اند، و بالطبع برای دیگران هیچ‌گونه حقی در امر حکومت و مدیریت جامعه قایل نبوده‌اند از این‌رو، اجازه انتقاد کردن، سؤال نمودن و یا نظارت به دیگران نمی‌دادند تا فرصت پاسخگویی فراهم آید. قرآن مجید در یک کلام حق مطلب را ادا کرده، می‌فرماید: (إن الملوک اذا دخلوا قریة أَفسدوها و جعلوا أَعزة اهلها اذلّة و کذلک یفعلون) (نمل: 34)؛ پادشاهان (خودکامه) هنگامی که وارد منطقه آبادی می‌شوند، آن را به فساد و تباهی می‌کشند، و عزیزان آنجا را ذایل می‌کنند، و کارشان همیشه این‌گونه است!
تفاوتی نمی‌کند که استبداد فردی باشد یا گروهی، بلکه آثار سوء استبداد گروهی چه بسا بیشتر است. روشن‌ترین نمونه آن استبداد حزب کمونیسم در شوروی (سابق)، استبداد حزب بعث در عراق، و حکومت سلطه‌گرایانه کمونیست‌ها و طالبان در افغانستان بود که فجایع عظیم و بی‌مانندی، که تاریخ مثل آن را کمتر سراغ داشت، به بار آورد.
زیان حکومت‌های استبدادی، نظیر بسیاری از حکومت‌های غربی، که با شعار دموکراسی و مردم‌سالاری روی کار می‌آیند نیز کمتر از حکومت‌های استبدادی عریان نیست.
قرآن کریم حکومت فرعون را نمونه بارز حکومت استبدادی معرفی می‌کند: (إن فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفةً منهم یذبّح ابنائهم و یستحیی نسائَهم انه کان من المفسدین) (قصص: 4)؛ فرعون برتری‌جویی در زمین کرد. و اهل آن را به گروه‌های مختلف تقسیم نمود، گروهی را به ضعف و ناتوانی می‌کشاند، پسران آن‌ها را سر می‌برید، و زنان آن‌ها را (برای کنیزی) زنده نگه می‌داشت، او مسلّما از مفسدان بود.
فقط فرعون نبود که برای اسارت بنی‌اسرائیل و تداوم سلطه مستبدانه خود، مردان آن‌ها را می‌کشت و زنان آن‌ها را برای خدمتکاری زنده نگه می‌داشت، بلکه در طول تاریخ همه جباران چنین رفتار کرده‌اند، و با هر وسیله ممکن نیروهای فعال را از کار انداخته‌اند. و امروز نیز آمریکا و اسرائیل و متحدان آن‌ها چنان استبدادی به خرج می‌دهند که روی فرعون و فرعونیان را سفید کرده‌اند. رفتار مستبدانه حکومت اسرائیل غاصب با مردم مظلوم و در بند فلسطین، تجاوز آمریکا به عراق و رفتار افسران و سربازان نابکار آمریکایی با زندانیان (ابو غریب) به مراتب بدتر از رفتار فرعون با مرم بنی‌اسرائیل است.
نو استبدادگرایان، سعی دارند مردان را بکشند و اگر نتوانند مردان را ترور نمایند، مردانگی را نشانه می‌روند. ترور شخصیت‌های سرشناس کشورها دلیل بر این مدعاست. آنان با پخش وسایل و ابزار فساد، گسترش فحشا و بی بندوباری جنسی، توزیع مواد مخدر و انواع سرگرمی‌های ناسالم روح شهامت و غیرت را در ملت‌ها تضعیف می‌کنند تا با خیالی آسوده به حکومت استبدادی خویش ادامه دهند.
اینان خودشان را مالک و فرمانروای جهان می‌دانند، چنانکه فرعون خود را مالک تمام سرزمین مصر می‌پنداشت: (یا قوم الیس لی مُلک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی افلا تبصرون) (زخرف: 51)؛ ای قوم من! آیا ملک و حکومت مصر از آنِ من نیست و این نهرها زیر فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی‌بینید؟
فرعون با سفسطه‌بازی و مغلطه‌کاری تلاش می‌کرد از نفوذ حقایقی که حضرت موسی علیه‌السلام مطرح می‌کرد در افکار مردم مصر جلوگیری کند، ارزش‌های پستی را که بر آن محیط حاکم بود، به رخ مردم می‌کشید، چنانکه امروزه نیز کسانی با یدک کشیدن واژه‌های دموکراسی، حقوق بشر و آزادی، از آن‌ها برای رسیدن به قدرت بهره می‌جویند.
فرعون حتی به حکومت خودکامه‌اش قانع نبود، انتظار داشت همگی او را بپرستند. از این‌رو، حضرت موسی علیه‌السلام را تهدید می‌کرد و می‌گفت: (لئِن اتخذت الها غیری لأَجعلنّک من المسجونین) (شعراء: 29)؛ اگر معبودی غیر من ا نتخاب کنی، تو را به زندان می‌افکنم.
در حکومت توتالیتاریستی فرعون هیچ کسی حق انتخاب ندارد، چنانکه وقتی ساحران فرعون پس از مشاهده دلایل روشن به حضرت موسی علیه‌السلام ایمان آوردند، آنان را سخت مورد نکوهش قرار داد: (قال فرعون آمنتم به قبل ان آذن لکم) آیا به او ایمان آوردید، پیش از آن که من اجازه بدهم؟
شبیه این رفتار را در مورد حکومت (نمرود) می‌توان دید، او نیز با صراحت به حضرت ابراهیم علیه‌السلام گفت: من کارهای خدایی می‌کنم.(2)
در عصر ما نیز دولت‌هایی وجود دارند که نه فقط در صحنه داخلی، بلکه در عرصه بین‌المللی ادعای مالکیت دارند. لشکرکشی کشورهای غربی به سرکردگی آمریکا در نقاط مختلف جهان، با شعارهای فریبنده تأمین امنیت، دموکراسی و حقوق بشر نمادی از رفتاری مبتنی بر بینش سلطه‌گرایانه است. چهره واقعی فرعونیان و نمرودیان را در نظام لیبرال دموکراسی غرب به خوبی می‌توان دید. در این بینش، منش حکومت کاملاً سلطه‌گرایانه است و پاسخگو بودن دولت معنا و مفهوم ندارد.
بینش هدایت‌گرایانه
در اسلام، حکومت برای مردم و در راستای احقاق حقوق مردم است و مفهومی جز مدیریت، محبت، مشارکت، هدایت و خدمت ندارد. خداوند در قرآن کریم، کارگزاران حکومت اسلامی را چنین توصیف می‌کند: (الّذین أن مکنّا هم فی الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزّکوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور) (حج: 41)؛ یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آن‌ها قدرت بخشیدیم نماز را به پا می‌دارند و زکات را ادا می‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایند و پایان همه کارها از آنِ خداست.
کارگزاران واقعی حکومت دینی پس از پیروزی همانند خودکامگان و استبدادگران خود را گم نمی‌کنند، در غرور و مستی غرق نمی‌شوند، پس از سلطه و حاکمیت، تبدیل به طاغوت جدید نمی‌شوند، بلکه پیروزی و موفقیت را نردبانی برای سازندگی و دیگرسازی قرار می‌دهند، و همت‌شان این است که خود و جامعه را بسازند. هرگز ادعای علو و برتری نمی‌کنند، ارتباطشان با خالق هستی بسیار محکم است و بر عهدشان با خداوند استوارند. چنانکه رابطه آن‌ها با خلق خدا نیز دوستانه و برادرانه است؛ چرا که نماز نماد پیوند با خالق است و زکات رمزی برای پیوند با خلق. امر به معروف و نهی از منکر مبنای ساختن یک جامعه سالم است و در پرتو آن همه ویژگی‌های یک جامعه با ایمان و پیشرفته شکوفا می‌گردد.
امام علی علیه‌السلام چه زیبا آن را به تصویر کشیده است: (اللهم انّک تعلم انّه لم یکن الّذی کان منا نافسةً فی سلطان و لا التماس شی‌ء من فضول الحطام، و لکن لنرد المعالم من دینک، و نظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک.)(3)؛ خدایا، تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می‌خواستیم نشانه‌های حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین‌های تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده‌ات در امن و امان زندگی کنند و قوانین فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد.
و در فرمان معروفش به مالک اشتر، فرماندار مصر، می‌نویسد: (ای مالک!) در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصی و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهای مختلف وادار نکن؛ زیرا این نوعی ستمگری و خیانت است. کارگزاران دولتی را از میان مردم با تجربه و با حیا و از خاندان‌های پاکیزه و با تقوا که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند، انتخاب کن؛ زیرا اخلاق آنان گرامی‌تر و آبرویشان محفوظ‌تر و طمع‌ورزی‌شان کمتر و آینده‌نگری آنان بیشتر است.
(پس رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسان راستگو و وفا پیشه بر آنان بگمار، که این کار سبب امانت‌داری و مهربانی با مردم خواهد بود. کارگزاران خائن را کیفر کن.)(4)
در فراز دیگر تأکید می‌کند: (و نزد خدا برای هریک از این طبقات (افراد جامعه) جایگاهی است که در برگیرنده مسائل رفاهی و امکانات آن است و برای هر یک از آنان تا حد تأمین و اصلاح وضع امور زندگی بر عهده زمامدار حقی است و...)(5) یعنی دولت در قبال آنان تکلیف دارد و پاسخگو است. در پرتو چنین بینش و برداشتی از دولت و حکومت است که از یک سو مسئله پاسخگو بودن دولت در برابر مردم و یا نمایندگان قانونی آنان و رهبر و از سوی دیگر، اصل نظارت بر عملکرد دولت جایگاه اصلی خود را می‌یابد.
نامه امیرمؤمنان حضرت علی علیه‌السلام به (اشعث بن قیس)، فرماندار آذربایجان، در تبیین دیدگاه اسلام راجع به حکومت و پاسخگو بودن دولت درخور توجه است: (و أن عملک لیس بطعمة و لکنه فی عنقک أمانة و أنت مسترعی لمن فوقک لیس لک أن تفتات فی رعیةٍ و لا تخاطر الابوثیقةٍ و فی یدیک مال من مال الله عزّ و جلّ و انت من خزّانه حتی تسلّمه ألیّ و لعلّی الا اکون شرّ وُلاتک لک و السّلام)؛(6) همانا کاری که به عهده توست، طعمه‌ای برایت نیست، بلکه امانتی است برگردنت؛ و آنکه تو را بدان کار گمارده، نگهبانی امانت را به عهده‌ات گذارده، و تو پاسخگوی آنی نسبت به آنکه فرادست توست. و این حق برای تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خود رأیی عمل کنی و به کاری دشوار جز با دستاویز محکم درآیی و در دست تو مالی از خداوند عزّ و جلّ است، و تو آن را خزانه‌داری تا آن را به من بسپاری، امیدوارم برای تو بدترین والیان نباشم.
در این نامه امام علی علیه‌السلام مفهوم درست حکومت را به اشعث بن قیس و دیگران می آموزد، و آن اینکه زمامداران و کارگزاران در حیطه عمل خود پاسخگو هستند. یعنی حکومت مسئولیت‌پذیری است نه سلطه‌گری. همچنین آن حضرت تکلیف اموال و امکانات را نیز روشن می‌کند تا مورد حیف و میل قرار نگیرد، و زمامداران باید بدانند که اموال و دارایی‌ها در اصل از آنِ خداست که به طور امانت در اختیار همه مردمان، نه گروهی، نهاده است، تا در راه رفاه و آسایش همگانی و به گونه خردمندانه و با تدبیری درست استفاده شود. پس خزانه‌داران، وکیلان مردمند و حاکمیت مطلقه ندارند.
در این نامه حکمت‌آمیز پاسخگویی دولت اسلامی در تمامی جنبه‌های آن مطرح است. جالب‌تر از آن، امام علیه‌السلام اجازه انتقاد از خود و پاسخگو بودن خود را در هر شرایطی چنین ابراز می‌دارد: (فلا تثنوا علیّ بجمیل ثناءٍ لاخراجی نفسِی الی الله و الیکم من التقیة فی حقوقٍ لم افرغ من ادائها و فرائض لابدمن امضائها فلا تکلّمونی بما تکلم به الجبابرة و لا تتحفّظوا منی بما یتحفّظ به عند اهل البادرة و لا تخالطونی بالمصانعة و لا تظنّوا بی استثقالاً فی حق قیل لی و لا التماس اعظام لنفسی فأنه من استثقل الحق أن یقال له او العدل یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه.)(7)؛ من از شما می‌خواهم که مرا با سخنان زیبای خود ستایش نکنید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوقی که مانده است بپردازم. واجباتی که بر عهده من است و باید انجام گیرد، ادا کنم. پس با زبانی که با گردنکشان سخن می‌گویند، با من سخن مگویید، و چنانکه از حاکمان تندخو کناره می‌جویند، از من کناره مجویید. و برایم ظاهرسازی و خودنمایی نکنید. گمان مبرید که اگر حرف حقی بگویید بر من گران آید. و خیال نکنید که من می‌خواهم که بزرگم شمارید؛ چه آن کسی که شنیدن سخن حق و یا نمایاندن عدل بر او سنگین آید، اجرای حق و عدل بر وی سنگنین‌تر می نماید.
این کلام حکیمانه از حاکم حکیم اسلامی است که خود را در برابر مردم و اجرای حق مسئول و پاسخگو می‌بیند.
در باب صرفه‌جویی در بیت‌المال می‌فرماید: (ادقّوا اقلامکم و قاربوا بین سطورکم و احذفوا عنّی فضولکم و اقصدوا قصد المعانی و ایّاکم و الاکثار فأن اموال المسلمین لا تحتمل الاضرار)؛(8) قلم‌ها را تیز کنید، سطرها را به هم نزدیک سازید (در نگارش)، برای من زیادی‌ها را حذف کنید و به معنا بنگرید، و بپرهیزید از زیاده‌نویسی؛ چرا که بیت‌المال مسلمانان زیان را بر نمی‌تابد.
نگرانی امام علی علیه‌السلام از استبداد حکومتی
در بینش اسلامی، حکومت امانت الهی است: (ان السّلطان لأمین الله فی أرضه و مقیم العدل فی البلاد والعباد)؛(9) همانا زمامدار، امین خدا در زمین و برپادارنده عدالت در جامعه و میان بندگان است.
نگرانی امام علی علیه‌السلام آن است که مبادا حکومتی بر مردم مسلط شود که خود را پاسخگو نپندارد: (و لکننی آسی أن یلی امر هذه الامة سفهائها و فجّارها، فیتخذوا مال الله دولا، و عباده خولا، و الصالحین حربا، و الفاسقین حزبا)؛(10) نگرانی من از آن است که نا بخردان و نابکاران این امت، زمام امور را به دست گیرند، و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بندگی و خدمت خود گیرند و با صالحان در پیکار باشند و فاسقان را یاران خود سازند.
اسلام برای مبارزه با روحیه استکباری توصیه می‌کند که پست و مقام در حکومت اسلامی به عنوان امانت الهی است، نه وسیله برتری‌جویی و استبدادگری. قرآن کریم می فرماید: (أن الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین النّاس أن تحکموا بالعدل) (نساء: 58)؛ خداوند به شما دستور می‌دهد که امانت‌ها را به اهلش بسپارید، هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، از روی عدالت داوری کنید.
در ذیل آیه شریفه در تفاسیر و کتاب‌های حدیثی روایات متعددی آمده که منظور از امانت، همان ولایت و حکومت و در مرحله نخست ولایت امامان معصوم علیهم‌السلام است.(11)
امام علی علیه‌السلام خطاب به (رفاعه)، قاضی اهواز، می‌فرماید: (اعلم یا رفاعة أن هذه الامارة امانة فمن جعلها خیانة فعلیه لعنة الله الی یوم القیامة و من استعمل خائنا فأن محمدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برئٌ منه فی الدنیا و الاخرة)(12) بدان ای رفاعة! این حکومت (و پست‌های مختلف آن) امانت (الهی) است. هرکس در آن خیانت کند، لعنت خدا تا روز قیامت بر او باد، و هرکس خائنی را به کار گیرد، محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در دنیا و آخرت از او بیزار است.
در مورد دیگر، بسیار حکیمانه جایگاه حاکم و کارگزاران حکومت اسلامی را ترسیم می‌کند: (لا یقیم أمر الله سبحانه الا من لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع)(13) فرمان خدا را فقط کسی می‌تواند برپا دارد که سازشکار نباشد، و به روش اهل باطل عمل نکند، و پیرو فرمان طمع نگردد.
آن حضرت نگران است که مبادا کسانی به نام اسلام بر اریکه حکومت تکیه بزنند، و به روش اهل باطل عمل کنند با دشمنان سازش نمایند، و مطیع هواهای نفسانی خود باشند. چنین حکومتی سر از استبداد و استکبار در می‌آورد.
افزون بر تقویت روحیه امانت، توصیه اسلام بر پیوند عاطفی حکومت با مردم است. در بعضی از روایات اسلامی به مردم توصیه شده که حاکم را همانند پدر گرامی بدارند. مفهوم آن این است که او هم باید با چشم فرزندی به مردم نگاه کند و به این ترتیب، یک رابطه عاطفی قوی میان مردم و کارگزاران حکومت اسلامی برقرار خواهد شد. در حدیثی از امام موسی بن جعفر علیه‌السلام نقل شده که: (ان السّلطان العادل بمنزلة الوالد الرّحیم فاحبّوا له ما تحبّون لأنفسکم و اکرهوا له ما تکرهون بانفسکم)(14) برای عموم مردم چیزی را دوست بدار که برای خود و خانواده‌ات دوست می‌داری و برای آن‌ها چیزی را ناخوش دار که برای خود و خانواده‌ات ناخوش داری، چرا که این کار منطق تو را قوی‌تر و مردم را به صلاح و اصلاح نزدیک‌تر می‌کند.
به طور قطع، کسی که با این بینش زمامدار جامعه اسلامی شود، طرز رفتارش با کسانی که حکومت را حق مطلقه خود می‌دانند، بسیار متفاوت خواهد بود.
نتیجه آنکه، اسلام دین مسئولیت است و حکومت در اسلام امانت، کارگزاران حکومت وکیلان مردمند و در برابر خدا و مردم پاسخگو. نظام مردم‌سالاری دینی بر خلاف حکومت‌های استبدادی و دموکراسی عوام‌فریب غربی، نظام خدمت‌رسانی خالصانه به مردم است؛ زیرا در این نگرش، حاکم اسلامی و همه کارگزاران آن هر لحظه خود را در محضر خدا می‌بینند و معتقدند که در محضر خدا خیانت و معصیت روا نیست. استبداد که بدترین نوع خیانت به خدا و خلق خداست، در این منطق جایگاه ندارد. کسی یا کسانی که در مقام سوء استفاده برآیند، ماندگار نخواهند بود.
··· پی‌نوشت‌ها
1 ر.ک. دیوید بیتهام و کوین بویل؛ دموکراسی چیست؟، ترجمه شهرام نقش تبریزی، تهران، ققنوس، 1376، ص 90 به بعد.
2 بقره: 258.
3 نهج‌البلاغه، صبحی الصالح، خ 131.
4 نامه 53، امام علی علیه‌السلام به مالک اشتر، فراز 72.
5 ر.ک: نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، آل طه، 1379، ص 574، فراز 72 نامه امام علی علیه‌السلام به به مالک اشتر.
6 نهج‌البلاغه، نامه 5.
7 نهج‌البلاغه، خطبه 216، فراز 22.
8 ر.ک. نهج‌البلاغه، حکمت 282.
9 جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و درر الکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میر جلال‌الدین حسینی ارموی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ 1360، ج 2، ص 604.
10 نهج‌البلاغه، نامه 62.
11 ناصر مکارم شیرازی، پیامبر قرآن، ج 10، ص 137.
12 نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائیم الاسلام، مصر، دارالمعارف، 1385 ه.ق، ج 2، ص 531، ح 1890.
13 نهج‌البلاغه، کلمات قصار، کلمه 120.
14 شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، 1409 ه.ق، ج 16، ص 221.

( منبع:دولت پاسخگو در اسلام، عبدالحکیم رحمانی، مجله معرفت ش 82) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 161/66666)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین