آیا از علامه طباطبایی و آیت الله بروجردی در خصوص مسأله ولایت فقیه مطلبی و یا نظری در این خصوص وجود دارد؟ ولایت فقیه از منظر علامه طباطبائی : علامه طباطبائی با اشاره به آیاتی که متضمن تکالیف اجتماعی و لزوم اقامه عبادات از سوی مردم است معتقدند که چون افراد در پیدایش اجتماع اثر تکوینی دارند برای اداره آن نیز حق دخالت داشته و خداوند آن اثر تکوینی را در مقام تشریع ضایع نگذارده است.ایشان در این زمینه بحث مبسوطی ارائه نموده و به اکثر آیات مورد استدلال اشاره کرده است وی می نویسد: ( نکتهای که لازم است در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که عموم آیاتی که متضمن لزوم اقامه عبادات و انجام حج و اجرای حدود و قصاص و نظایر اینها است روی سخن خود را تنها به پیغمبر ننموده بلکه تمام مؤمنین را مخاطب قرار داده و اجرای این امور را از همه آنان خواسته است. مجموع این آیات چنین استفاده میشود که دین یک روش اجتماعی است که خداوند آن را بر عهده مردم قرار داده است و خدا راضی به کفر بندگان خویش نیست، و چنین خواسته است که افراد همه با هم و به طور دسته جمعی اقامه دین کنند، پیدا است که اجتماع چون از افراد تشکیل شده، اداره آن نیز باید به عهده خود آنها بوده باشد، و هیچ فردی در این باره بر دیگری مزیت و تقدم نداشته همه یکسان میباشند.خلاصه شئون اجتماعی مخصوص به دستهای خاص نمیباشد، و در این موضوع پیغمبر نیز با دیگران مساوی بوده هیچ امتیازی ندارد . علامه طباطبائی در بخش دیگری و در ادامه پاسخ به این سؤال که عهدهدار اداره اجتماع کیست و سیره او چیست؟ میگوید: ( در هر صورت باید دانست که بدون اشکال در این زمان که پیامبر (ص) وفات نموده و امام (ع) نیز از دیده پنهان است، امر حکومتبه دستخود مسلمین است، و این وظیفه آنان است که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش امامتبوده استحاکمی را انتخاب کنند، و این روش غیر از روش پادشاهی و امپراتوری است، در این موقعیت نباید هیچ حکمی از احکام الهی تغییر کند و این وظیفه همه است که در راه حفظاحکام خدا کوشا باشند، و اما درباره حوادث روزمره و پیشآمدهای جزئی همان طور که گفتیم، لازم است که حاکم با مشورت مسلمین درباره آنها تصمیم بگیرد) بنابر این از مجموع آیات متضمن تکالیف اجتماعی مردم چنین نتیجه میشود که تشکیل حکومتبه عنوان مقدمه واجب بر عموم مسلمانان لازم است. به همین خاطر در صورتی که مردم برای انجام تکالیف واجب اجتماعی خویش بخواهند دولت تشکیل دهند حق دارند که فقیه واجد شرایطی را به عنوان حاکم تعیین نمایند.بیشک چنین فقیهی علاوه بر مشروعیت مردمی دارای مشروعیت الهی نیز خواهد بود.زیرا منطقی و معقول نیست که مردم به تکالیف اجتماعی از سوی شارع مکلف باشند، اما هیچگونه حق دخالت و اظهار نظر جهت ایجاد مقدمات و فراهم آوردن زمینههای انجام آن تکالیف را نداشته باشند.مگر امکان دارد که برای شارع، امری مطلوب باشد و آن را از مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ (رجوع شود به: علامه طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، ج 4، ص 207-211 .) ولایت فقیه از دیدگاه آیت الله بروجردی : آیتالله العظمی بروجردی نیز با ارائه دلایل عقلی به اثبات ولایت فقیه می پردازند چنانکه در ضمن بحث از نماز جمعه و مشروعیت آن در عصر غیبت، ابتدا مقبوله عمر بن حنظله و روایت ابی خدیجه را ذکر نموده و با بیان مقدمات عقلی به بررسی ولایت فقیه پرداختند از بررسی مطالب ایشان چنین بدست می آید : 1. تصریح به کفایت دلایل عقلی برای اثبات ولایت فقیه و حدود آن. 2 . در مفاد مقدمات چهارگانه و جامع بودن اسلام و عدم رضایت شارع مقدس به اهمال در احکام. 3 . در اصل ولایت فقیه و انتصاب الهی فقیه عادل برای رسیدگی به کارهای مهمّ عمومی و اجتماعی. 4 . مشروعیت و حقّانیت ولی فقیه از جانب نصب شارع مقدّس است. ( ر.ک : دلایل عقلی ولایت فقیه از نگاه آیتاللهالعظمی بروجردی و امام خمینی ، ابوالقاسم مقیمی حاجی ، سایت حوزه ) همچنین از بیانات آیه الله بروجردی(ره) استفاده میشود که ایشاناختیارات وسیعی برای ولی فقیه قائل است، ترجمه متن گفتار ایشان کهدر چهار مقدمه و نتیجهگیری بررسی شده، چنین خلاصه شده است: 1 در جامعه اسلامی اموری است که قطعا از وظایف افراد خارج است،زیرا جزء امور عمومی و اجتماعی است که حفظ نظام بستگی به آن اموردارد; مانند قضاوت، سرپرستی اموال غایبان و نابالغان، حفظانتظامات داخلی کشور، حفاظت از مرزها، فرمان جهاد و دفاع و نظایرآن. 2 اسلام دینی سیاسی اجتماعی است که احکام آن در عبادات خلاصهنمیشود، بلکه بیشتر احکام اسلام در زمینه کشورداری و تنظیم امورجامعه و تامین افراد جامعه است، مانند: حدود، قصاص، دیات و امورمالی که موجب حفظ دولت اسلامی هستند. 3 سیاست و کشورداری و نیز پاسداری از اجتماع انسانی هیچ گاه دراسلام جدای از امور روحانی و شوون اسلامی نبوده است، بلکه زمام اینامور را شخص پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) خود به دست داشته و ادارهمیکردند، و یا به وسیله نائبان و نمایندگان خود که به بلاد اسلامیاعزام میداشتند به اجرا میگذاشتند. 4 از اعتقادات مذهبی ما شیعیان این است که پیامبر اسلام(ص) وامامان معصوم(ع) امت را پس از دوران نبوت و امامت، بیسرپرست وبدون زمامدار رها نکرده، حتی برای مسایل فردی و جزیی آنان نیزافرادی را از بزرگان اصحاب خود تعیین میکردند. این شیوه به گواه قطعی تاریخ، جزء سیره عملی پیشوایان معصوم(ع) حتی در حال حیاتخودشان بوده است تا چه رسد برای زمان بعد از خودشان (دوران غیبت). پس از توجه به این مقدمات، ناچار افرادی که از طرف امامانمعصوم(ع) برای مراجعه مردم به آنان در عصر غیبت تعیین شدهاند،تنها فقیهان عادل جامع الشرایط هستند، زیرا امامان معصوم(ع) فردیا افرادی را منصوب نکردهاند، که دیدیم به گواهی عقل و نقل مردوداست، یا افرادی غیر فقیه را منصوب کردهاند که این هم به حکم عقلباطل است و کسی هم آن را نگفته است، زیرا عقل حکم میکند کسی کهمتخصص امور دینی و کارشناس مسائل اسلامی است، برای چنین منصب مهمیبرگزیده شود، نه غیر متخصص، یا این که فقها را منصوب کردهاند کهدر این صورت، مطلوب ثابت میشود. کوتاه سخن آن که: مرحوم آیه اللهالعظمی بروجردی(ره) ولایت فقیه را در امور مورد ابتلای مردم از اموربدیهی و روشن شمرده که حتی اثبات آن نیازی به روایت مقبوله (عمربن حنظله) ندارد، میفرماید: (... و بالجمله کون الفقیه العادلمنصوبا لمثل تلک الامور المهمه التی یبتلی بها العامه مما لا اشکالفیه اجمالا، بعد ما بیناه، و لایحتاج فی اثباته الی مقبوله ابنحنظله، غایه الامر کونها ایضا من الشواهد; ... خلاصه آن که نصب فقیهعادل برای مثل این امور مهم که مورد نیاز عمومی جامعه استبا توجهبه آن چه بیان کردیم دارای هیچ گونه اشکالی نیست، و برای اثبات آننیازی به روایت قابل قبول عمر بن حنظله نمیباشد، هرچند میتوان آنرا به عنوان یکی از شواهد ذکر کرد.) برای تکمیل بحث پیراموننظریه آیه الله العظمی بروجردی(ره) نظر شما را به فراز زیر نیزجلب میکنیم: هنگامی که آیه الله بروجردی (در سالهای بین 1330 تا1340 شمسی) تصمیم گرفتند در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مسجداعظم را بنا کنند، در مورد زمین این مسجد، به مقبرههایی برخوردمیشد که باید خراب میشد، تا ضمیمه مسجد شود. این مقبرهها خریدنینبود، یا ورثه بعضی از صاحبان قبرها مشخص نبود، آقای بروجردی(ره)دستور داد که همه را خراب کنند. مرحوم آیهالله شیخ مرتضی حائری(فرزند ارشد آیه الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری) به حضور آقایبروجردی رسید، و در این رابطه از ایشان پرسید: (شما برای فقیه چهسمتی قائل هستید که دستور به هم زدن این ساختمانهای قبور رامیدهید؟) (منظور ساختمانهای قبوری بود که ممکن نبود از صاحبانشانرضایت گرفت) آقای بروجردی در پاسخ فرمود: (ما فقیه را در قدرت واختیار، تالی تلو (جانشین بسیار نزدیک) امام معصوم(ع) میدانیم.) دستورهای آقای بروجردی(ره) در رابطه با تخریب (حظیرهالقدس)بهائیان، و قلع و قمع آنها و بعضی از اقدامات دیگر در مورد(اعدام) بعضی از عناصر فاسد و... را نیز میتوان بیانگر وسعت نظرایشان در مورد گستردگی حوزه اختیارات ولایت فقیه دانست. ( منبع:گستردگی اختیارات ولایت فقیه ، حجهالاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی، فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 23/100100867)
آیا از علامه طباطبایی و آیت الله بروجردی در خصوص مسأله ولایت فقیه مطلبی و یا نظری در این خصوص وجود دارد؟
آیا از علامه طباطبایی و آیت الله بروجردی در خصوص مسأله ولایت فقیه مطلبی و یا نظری در این خصوص وجود دارد؟
ولایت فقیه از منظر علامه طباطبائی :
علامه طباطبائی با اشاره به آیاتی که متضمن تکالیف اجتماعی و لزوم اقامه عبادات از سوی مردم است معتقدند که چون افراد در پیدایش اجتماع اثر تکوینی دارند برای اداره آن نیز حق دخالت داشته و خداوند آن اثر تکوینی را در مقام تشریع ضایع نگذارده است.ایشان در این زمینه بحث مبسوطی ارائه نموده و به اکثر آیات مورد استدلال اشاره کرده است وی می نویسد: ( نکتهای که لازم است در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که عموم آیاتی که متضمن لزوم اقامه عبادات و انجام حج و اجرای حدود و قصاص و نظایر اینها است روی سخن خود را تنها به پیغمبر ننموده بلکه تمام مؤمنین را مخاطب قرار داده و اجرای این امور را از همه آنان خواسته است.
مجموع این آیات چنین استفاده میشود که دین یک روش اجتماعی است که خداوند آن را بر عهده مردم قرار داده است و خدا راضی به کفر بندگان خویش نیست، و چنین خواسته است که افراد همه با هم و به طور دسته جمعی اقامه دین کنند، پیدا است که اجتماع چون از افراد تشکیل شده، اداره آن نیز باید به عهده خود آنها بوده باشد، و هیچ فردی در این باره بر دیگری مزیت و تقدم نداشته همه یکسان میباشند.خلاصه شئون اجتماعی مخصوص به دستهای خاص نمیباشد، و در این موضوع پیغمبر نیز با دیگران مساوی بوده هیچ امتیازی ندارد .
علامه طباطبائی در بخش دیگری و در ادامه پاسخ به این سؤال که عهدهدار اداره اجتماع کیست و سیره او چیست؟ میگوید: ( در هر صورت باید دانست که بدون اشکال در این زمان که پیامبر (ص) وفات نموده و امام (ع) نیز از دیده پنهان است، امر حکومتبه دستخود مسلمین است، و این وظیفه آنان است که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش امامتبوده استحاکمی را انتخاب کنند، و این روش غیر از روش پادشاهی و امپراتوری است، در این موقعیت نباید هیچ حکمی از احکام الهی تغییر کند و این وظیفه همه است که در راه حفظاحکام خدا کوشا باشند، و اما درباره حوادث روزمره و پیشآمدهای جزئی همان طور که گفتیم، لازم است که حاکم با مشورت مسلمین درباره آنها تصمیم بگیرد) بنابر این از مجموع آیات متضمن تکالیف اجتماعی مردم چنین نتیجه میشود که تشکیل حکومتبه عنوان مقدمه واجب بر عموم مسلمانان لازم است.
به همین خاطر در صورتی که مردم برای انجام تکالیف واجب اجتماعی خویش بخواهند دولت تشکیل دهند حق دارند که فقیه واجد شرایطی را به عنوان حاکم تعیین نمایند.بیشک چنین فقیهی علاوه بر مشروعیت مردمی دارای مشروعیت الهی نیز خواهد بود.زیرا منطقی و معقول نیست که مردم به تکالیف اجتماعی از سوی شارع مکلف باشند، اما هیچگونه حق دخالت و اظهار نظر جهت ایجاد مقدمات و فراهم آوردن زمینههای انجام آن تکالیف را نداشته باشند.مگر امکان دارد که برای شارع، امری مطلوب باشد و آن را از مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ (رجوع شود به: علامه طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، ج 4، ص 207-211 .)
ولایت فقیه از دیدگاه آیت الله بروجردی :
آیتالله العظمی بروجردی نیز با ارائه دلایل عقلی به اثبات ولایت فقیه می پردازند چنانکه در ضمن بحث از نماز جمعه و مشروعیت آن در عصر غیبت، ابتدا مقبوله عمر بن حنظله و روایت ابی خدیجه را ذکر نموده و با بیان مقدمات عقلی به بررسی ولایت فقیه پرداختند از بررسی مطالب ایشان چنین بدست می آید :
1. تصریح به کفایت دلایل عقلی برای اثبات ولایت فقیه و حدود آن.
2 . در مفاد مقدمات چهارگانه و جامع بودن اسلام و عدم رضایت شارع مقدس به اهمال در احکام.
3 . در اصل ولایت فقیه و انتصاب الهی فقیه عادل برای رسیدگی به کارهای مهمّ عمومی و اجتماعی.
4 . مشروعیت و حقّانیت ولی فقیه از جانب نصب شارع مقدّس است. ( ر.ک : دلایل عقلی ولایت فقیه از نگاه آیتاللهالعظمی بروجردی و امام خمینی ، ابوالقاسم مقیمی حاجی ، سایت حوزه )
همچنین از بیانات آیه الله بروجردی(ره) استفاده میشود که ایشاناختیارات وسیعی برای ولی فقیه قائل است، ترجمه متن گفتار ایشان کهدر چهار مقدمه و نتیجهگیری بررسی شده، چنین خلاصه شده است:
1 در جامعه اسلامی اموری است که قطعا از وظایف افراد خارج است،زیرا جزء امور عمومی و اجتماعی است که حفظ نظام بستگی به آن اموردارد; مانند قضاوت، سرپرستی اموال غایبان و نابالغان، حفظانتظامات داخلی کشور، حفاظت از مرزها، فرمان جهاد و دفاع و نظایرآن.
2 اسلام دینی سیاسی اجتماعی است که احکام آن در عبادات خلاصهنمیشود، بلکه بیشتر احکام اسلام در زمینه کشورداری و تنظیم امورجامعه و تامین افراد جامعه است، مانند: حدود، قصاص، دیات و امورمالی که موجب حفظ دولت اسلامی هستند.
3 سیاست و کشورداری و نیز پاسداری از اجتماع انسانی هیچ گاه دراسلام جدای از امور روحانی و شوون اسلامی نبوده است، بلکه زمام اینامور را شخص پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) خود به دست داشته و ادارهمیکردند، و یا به وسیله نائبان و نمایندگان خود که به بلاد اسلامیاعزام میداشتند به اجرا میگذاشتند.
4 از اعتقادات مذهبی ما شیعیان این است که پیامبر اسلام(ص) وامامان معصوم(ع) امت را پس از دوران نبوت و امامت، بیسرپرست وبدون زمامدار رها نکرده، حتی برای مسایل فردی و جزیی آنان نیزافرادی را از بزرگان اصحاب خود تعیین میکردند.
این شیوه به گواه قطعی تاریخ، جزء سیره عملی پیشوایان معصوم(ع) حتی در حال حیاتخودشان بوده است تا چه رسد برای زمان بعد از خودشان (دوران غیبت). پس از توجه به این مقدمات، ناچار افرادی که از طرف امامانمعصوم(ع) برای مراجعه مردم به آنان در عصر غیبت تعیین شدهاند،تنها فقیهان عادل جامع الشرایط هستند، زیرا امامان معصوم(ع) فردیا افرادی را منصوب نکردهاند، که دیدیم به گواهی عقل و نقل مردوداست، یا افرادی غیر فقیه را منصوب کردهاند که این هم به حکم عقلباطل است و کسی هم آن را نگفته است، زیرا عقل حکم میکند کسی کهمتخصص امور دینی و کارشناس مسائل اسلامی است، برای چنین منصب مهمیبرگزیده شود، نه غیر متخصص، یا این که فقها را منصوب کردهاند کهدر این صورت، مطلوب ثابت میشود.
کوتاه سخن آن که: مرحوم آیه اللهالعظمی بروجردی(ره) ولایت فقیه را در امور مورد ابتلای مردم از اموربدیهی و روشن شمرده که حتی اثبات آن نیازی به روایت مقبوله (عمربن حنظله) ندارد، میفرماید: (... و بالجمله کون الفقیه العادلمنصوبا لمثل تلک الامور المهمه التی یبتلی بها العامه مما لا اشکالفیه اجمالا، بعد ما بیناه، و لایحتاج فی اثباته الی مقبوله ابنحنظله، غایه الامر کونها ایضا من الشواهد; ... خلاصه آن که نصب فقیهعادل برای مثل این امور مهم که مورد نیاز عمومی جامعه استبا توجهبه آن چه بیان کردیم دارای هیچ گونه اشکالی نیست، و برای اثبات آننیازی به روایت قابل قبول عمر بن حنظله نمیباشد، هرچند میتوان آنرا به عنوان یکی از شواهد ذکر کرد.)
برای تکمیل بحث پیراموننظریه آیه الله العظمی بروجردی(ره) نظر شما را به فراز زیر نیزجلب میکنیم:
هنگامی که آیه الله بروجردی (در سالهای بین 1330 تا1340 شمسی) تصمیم گرفتند در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مسجداعظم را بنا کنند، در مورد زمین این مسجد، به مقبرههایی برخوردمیشد که باید خراب میشد، تا ضمیمه مسجد شود. این مقبرهها خریدنینبود، یا ورثه بعضی از صاحبان قبرها مشخص نبود، آقای بروجردی(ره)دستور داد که همه را خراب کنند. مرحوم آیهالله شیخ مرتضی حائری(فرزند ارشد آیه الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری) به حضور آقایبروجردی رسید، و در این رابطه از ایشان پرسید: (شما برای فقیه چهسمتی قائل هستید که دستور به هم زدن این ساختمانهای قبور رامیدهید؟) (منظور ساختمانهای قبوری بود که ممکن نبود از صاحبانشانرضایت گرفت) آقای بروجردی در پاسخ فرمود: (ما فقیه را در قدرت واختیار، تالی تلو (جانشین بسیار نزدیک) امام معصوم(ع) میدانیم.) دستورهای آقای بروجردی(ره) در رابطه با تخریب (حظیرهالقدس)بهائیان، و قلع و قمع آنها و بعضی از اقدامات دیگر در مورد(اعدام) بعضی از عناصر فاسد و... را نیز میتوان بیانگر وسعت نظرایشان در مورد گستردگی حوزه اختیارات ولایت فقیه دانست. ( منبع:گستردگی اختیارات ولایت فقیه ، حجهالاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی، فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 23/100100867)
- [سایر] نظر ایت الله بروجردی در مورد ولایت فقیه؟
- [سایر] آیت الله بروجردی چگونه ولایت فقیه در عصر غیبت را اثبات می نمایند ؟
- [سایر] دیدگاه آیت الله العظمی بروجردی رل در مورد اختیارات ولی فقیه بیان نمایید آیا ایشان معتقد به مطلقه بودن اختیارات ولی فقیه بودند؟
- [سایر] روحانیت در عصر رضاخان با او همکاری کردند؟ آیت الله بروجردی چرا مخالف شاه نبود؟
- [سایر] آیا این حرف صحت دارد که آیت الله بروجردی موافق جدایی دین از سیاست بود؟
- [سایر] چرا امام خمینی (ره) پیش از سال 1341 و در زمان مرحوم آیت الله بروجردی (ره) نهضت خود را آغاز نکرد؟
- [سایر] چرا امام خمینی (ره) پیش از سال 1341 و در زمان مرحوم آیت الله بروجردی (ره) نهضت خود را آغاز نکرد؟
- [سایر] آیا سبک فعلی ولایت فقیه در کشور برداشتی است که فقط امام خمینی (ره) از متن دین داشت؟ اگر نه پس چرا آیت الله بروجردی در مقابل رضا شاه سکوت کرد و حتی رابطه حسنه هم با او داشت و مانند امام دنبال این سبک از ولایت فقیه نبود؟
- [سایر] چرا امام خمینی (ره) پیش از سال 1341 و در زمان مرحوم آیت الله بروجردی (ره) نهضت خود را آغاز نکرد؟
- [سایر] چرا فقها ار جمله بروجردی طباطبایی و... غیر از امام خمینی دمکراسی غربی را قبول داشتند و با حکومت های فاسد که اکثریت مردم قبول داشتند مبارزه نکردند و اصلا امام خمینی را همراهی نکردند؟
- [آیت الله بهجت] اگر مجتهد اعلم در مسأله ای فتوا دهد، مقلِّدِ آن مجتهد ( یعنی کسی که از او تقلید می کند ) نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوا ندهد و بفرماید : احتیاط آن است که فلان طور عمل شود، مثلاً بفرماید : ( احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه ( یعنی ( سُبْحانَ اللّه وَالْحَمْدُ للّه وَ لااِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اللّه اَکْبَرْ ) بگویند ) مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش می گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید و یا بنا بر احتیاط واجب به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر و یا مساوی است با احراز سایر شرایط تقلید عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند، می تواند یک مرتبه بگوید . و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید : ( مسأله محل تأمّل یا محل اشکال است ) .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مجتهد اعلم در مساله ای فتوا دهد کسی که وظیفه اش تقلید از اوست نمی تواند در ان مساله به فتوای مجتهد دیگری عمل کند ولی اگر فتوا ندهد و بفرماید احتیاط ان است که فلان طور عمل شود مثلا بفرماید احتیاط ان است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه بگوید سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش گویند عمل کند یا به فتوای مجتهد دیگری که بعد از او از دیگران اعلم باشد و می گوید یک مرتبه کفایت می کند عمل نماید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است و در فعل مستحبات و ترک مکروهات ذکر شده در این رساله قصد رجاء شود
- [امام خمینی] اگر مجتهد اعلم در مسألهای فتوی دهد، مقلد آن مجتهد، یعنی کسی که از او تقلید میکند نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود، مثلًا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی (سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إِلّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ) بگویند، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش میگویند عمل کند و سه مرتبه بگوید، یا بنا بر احتیاط واجب به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند میتواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.
- [آیت الله سبحانی] اگر مجتهد اعلم در مسأله ای فتوی دهد مقلِّد آن مجتهد نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند ولی اگر فتوی ندهد، مثلاً بگوید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز، تسبیحات اربعه یعنی سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَر، را سه مرتبه بگویند، در این صورت مقلّد باید یکی از دو راه را برگزیند:1. به این احتیاط که به آن (احتیاط واجب) می گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید.2. به فتوای مجتهدی که پس از وی (اعلم) به شمار می رود عمل نماید. پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند، می تواند یک مرتبه بگوید.
- [آیت الله سبحانی] اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کرده و یا فرا گرفته باشد ولی پس از درگذشت او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد. ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوی ندهد، و احتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید مثلاً اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَر، را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلّد مدتی به این شیوه عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مجتهد اعلم در مسأله ای فتوی دهد، کسی که از او تقلید می کند، بنابر احتیاط نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلانطور عمل شود، مثلاً بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز، سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی "سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِ ولا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ" بگویند، مقلد باید یا به این احتیاط، که احتیاط واجبش می گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید، یا به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند، می تواند یک مرتبه بگوید. و هم چنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کند، و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد. ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوی ندهد، واحتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید، مثلاً اگرمجتهدی گفتن یک مرتبه "سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِ ولا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ "را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند، و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنان چه آن مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
- [آیت الله بروجردی] اگر مجتهد اعلم در مسألهای فتوی دهد، مقلّد آن مجتهد یعنی کسی که از او تقلید میکند نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوای ندهد و بفرماید:احتیاط آن است که فلان طور عمل شود مثلاً بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز، سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی (سُبحانَ اللهِ و اَلحَمدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلّا اللهُ وَ اللهُ اَکبَرُ) بگوید مقلّد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش میگویند عمل کند و سه مرتبه بگوید و یا به فتوای مجتهدی که علم او را از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند، میتواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید:مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر مجتهدی که انسان از او تقلید میکند ، از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کند .ولی کسی که در بعضی از مسائل به فتوای مجتهدی عمل کرده،بعد از مردن آن مجتهد می تواند در همه مسائل از او تقلید کند ، مگر اینکه مجتهد زنده اعلم از میّت باشد ، که در این صورت رجوع به آن زنده واجب است . (مسائل10) اگر در مساله ای به فتوای مجتهدی عمل کند و بعد از مردن او در همان مساله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید ، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد.ولی اگر مجتهد زنده در مساله ای فتوی ندهد ، و احتیاط نماید و مقلدمدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید مثلا اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه سُبحانَ اللهِ والحَمدُ للهِ ولااِله اِلا اللهُ واللهُ اَکبرُرادر رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید ، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید ، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید .
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.