آیا پخش کردن اخباری ضد مسئولین نظام مثل خبر فیش های نجومی درست است؟ آخه از طرفی پخش این اخبار باعث بدبینی مردم به نظام میشود ولی از طرفی باعث میشود همه ی مردم از موضوع اطلاع پیدا کنند که در نتیجه مسئول مربوطه قضیه را پیگیری کرده و مشکل حل میشود؟ دانشجوی محترم ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوال خویش انتخاب کرده اید در باره جریان فساد در کشور ابتدا لازم است اشاره نماییم در نظام جمهوری اسلامی هیچ شک و شبهه ای در پاکدستی مسئولان ارشد نظام نبوده و اگر کوچکترین مساله و شائبه ای در این باره وجود داشت دشمنان قطعا تاکنون بیشترین سوء استفاده ها را انجام می دادند و البته بررسی بیشتر این موضوع مجالی دیگر را می طلبد . ثانیا تجربه تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که مسئولان آن در برابر مفاسد نه تنها سکوت نکرده اند بلکه به مقابله و مبارزه با مفاسد اهتمام داشته اند و در این میان به حق می توان مقام معظم رهبری را سردمدار بزرگ مبارزه بامفاسد نامید که از همان سالهای آغازین رهبری خود با قوت تمام بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی را مطرح نموده و همچنان آن را دنبال می کنند . سایر مسئولان ارشد نظام نیز از این جهت هیچ مشکلی ندارند و مسئولان ارشد نظام جمهوری اسلامی حتی اگر جزء ثروتمندان جامعه بودند تاکنون دشمنان بیشترین سوء استفاده را از آن می کردند چنانکه در جریان انتصاب یکی از افراد صاحب ثروتی که ثروت خود را از راه مشروع تحصیل کرده بود در دولت سابق به صرف ثروتمند بودن ایشان هزاران تهمت ناروا به دولت روا داشته شد که البته به دلیل اینکه حتی یک دلیل منطقی برای اثبات این تهمت ها نتوانستند مطرح کنند به تدریج از موج این تهمت ها کاسته شد . بنابر این وقتی ثروت مشروع مسئولان نظام می تواند به آتش تهیه دشمن تبدیل شود هر گونه فسادی می تواند به بهترین بهانه برای بهره گیری در راه سرنگونی نظام مطرح گردد. از این روی عمده مسئولان کشور خوشبختانه افراد سالم و پاکدستی هستند و اعلام اخباری از فساد برخی اشخاص که گاه مسئولیت هایی در نظام اسلامی داشته اندهرگز به معنای فساد مسئولان نظام نباید تلقی شود. نکته دیگری که در ارتباط با این سوال لازم است گفته شود این است که اطلاع رسانی درست و به موقع و به عبارت درست تر شفاف سازی نسبت به جریان فساد در کشور و لو فساد کسانی که به نظام منتسب هستند نه تنها امر بدی نیست بلکه مصلحت شفاف سازی بیش از کتمان کردن اینگونه امور است، چرا که شفاف سازی و ارائه اخبار و اطلاعات درست و به موقع به مردم نشانه صداق نظام اسلامی با مردم و بدین معناست که نظام مردم را از خود می داند و در اولین فرصت آنها را نسبت به اتفاقاتی که پیرامونشان رخ می دهد آگاه می سازد و این قبیل اطلاع رسانی ها اگر به صورت دقیق و اصولی صورت گیرد نه تنها موجب بدبینی نخواهد شد بلکه موجب تقویت اعتماد مردم به نظام خواهد گشت، در واقع بدبینی مردم به نظام در چند صورت ممکن است رخ دهد: نخست اینکه نظام به جای اطلاع رسانی درست به مردم مدام بر کتمان حقایق و ممانعت از افشای آنها اصرار ورزد و آنگاه که مردم از چند و چون مسائل از طرق دیگر همچون شبکه های معاند آگاه شدند مجبور به افشای حقیقت نماید که در این صورت این ذهنیت در مردم به وجود می آید که شاید ابعاد فساد در کشور بسیار فراتر از این بوده و در مواردی که اخبار و اطلاعاتی در این زمینه انتشار نمی دهد و چنین گمان می رود که به دلیل عدم وجود فساد خبری در این زمینه منتشر نمی شود، شاید فسادهای کلانی وجود دارد که نظام توانسته است آنها را مخفی نگه دارد، بنابر این وقتی نظام اسلامی تلاش می کند تا از همان ابتدا با مردم صادقانه برخورد نموده و هر گونه فسادی که در گوشه ای از کشور کشف می شود را به اطلاع مردم برساند در آن صورت مردم نیز به نظام اعتماد کرده و وقتی خبری در این زمینه منتشر نمی شود متوجه می شوند که فعلا فسادی رخ نداده و یا مسئولان به وجود آن پی نبرده اند تا با آن برخورد صورت دهند. حالت دومی که می تواند موجب بدبینی شود این است که عدالت نسبت به خاطیان اجرا نشود و یا بعدها مشخص شود که با وجود فسادهایی از این دست و اطلاع مسئولان امر از این ماجرا ها برخورد مقتضی با آن صورت نگرفته است و این در حالی است که در نظام اسلامی همانگونه که اشاره شد مسئولان امر همواره تلاش های خود را به کار بسته اند تا قاطعانه با هر گونه فسادی مبارزه نمایند تا جایی که مقام معظم رهبری نیز بارها تصریح داشته اند: ( در برخورد با فساد باید در هر جا و هر مسند یکسان برخورد شود و هیچکس نمی تواند به بهانه انتساب به بنده خود را از حساب کشی معاف بدارد )(فرمان هشت ماده ای برای مبارزه با مفاسد اقتصادی) از این روی با توجه به مبارزه پیگیر و همه جانبه با فساد در نظام اسلامی که گاه به صدور سنگین ترین حکم ها بر علیه مفسدان اقتصادی نیز منجر شده است دلیلی بر بدبینی مردم به نظام اسلامی وجود ندارد مگر اینکه عامل سومی در این بین وجود داشته باشد. عامل سوم که می تواند موجبات بدبینی مردم را فراهم آورد عبارت است از القائاتی که دشمنان نظام اسلامی انجام می دهند و به واسطه آن تلاش می کنند تا نظام اسلامی را علیرغم مبارزه ای که با مفاسد اقتصادی صورت می دهد و علیرغم پاکدستی بسیاری از مسئولان ارشد آن، به صرف وجود برخی پرونده های مفاسد اقتصادی نظامی فاسد معرفی کرده و هر گونه فسادی در نظام را سیستماتیک معرفی نماید که در چنین صورتی هم عدم اطلاع رسانی نمی تواند به عنوان راه حل مبارزه با این حربه دشمنان تلقی گردد بلکه راهکار درست این است که با اطلاع رسانی های درست تر و دقیق تر و ابهام زدایی از پرونده های موجود ذهنیت مردم از انبوه شبهه ها و القائات پاک شده و این باوردر اذهان آنان نقش بندد که میان پرونده فساد اقتصادی یک شخص یا یک مجموعه با کلیت نظام اسلامی باید تفکیک قائل شد و نباید به خاطر وجود چنین پرونده هایی کل نظام را آلوده به مفاسد دانست، به ویژه اینکه اصل امکان فساد در نظام جمهوری اسلامی با توجه به غیر معصوم بودن انسان هایی که در این نظام در حال فعالیت هستند وجود دارد و هیچ کس منکر آن نیست کما اینکه چنین مفسدانی در حکومت عدل علوی نیز پیدا می شدند که نامه های تند حضرت علی ع خطاب به برخی کارگزارانش حاکی از این موضوع است ، اما آنچه در این میان مهم است این است که بدانیم آیا این نظام تا چه میزان بسترهای فساد را از بین برده است ؟ آیا اگر پرونده ای در جامعه مطرح می شود این پرونده تا چه میزان به نظام مربوط می باشد ؟ و دستگاههای مرتبط با نظام تا چه میزان به این پرونده آلوده شده اند ؟ واکنش نظام به آن چه بوده است ؟ آیا اهمال صورت داده است و یا اینکه در حال رسیدگی می باشد ؟ آیا چنین پرونده هایی تا چه میزان در یک کشور وجود دارد ؟ آیا به یک رویه طبیعی تبدیل شده و همچون ویروسی جامعه را کاملا به خود آلوده نموده است و یا اینکه چنین پدیده هایی تنها مواردی خاص هستند که از غفلت یا کم توجهی های غیر عمدی دستگاه های نظارتی سوء استفاده کرده و بروز یافته اند ؟ و در صورت چنین مساله ای این غفلت ها تا چه میزان وجود دارد و آیا قابل اغماض می باشد ؟ و ... و دهها سوال دیگر که با پرسیدن و پاسخ دادن به آنها میزان قصور و تقصیر نظام را در این پرونده ها باید جستجو کردو به همین سادگی نمی توان با چند مثال احکامی همچون فساد نظام ، ناکارآمدی نظام و امثال اینها را صادر کرد . ضمن اینکه پاسخ بسیاری از این پرسش ها را با مروری بر میزان فساد در نظام اسلامی و نیز مواضع و عملکرد نظام اسلامی در زمینه مقابله با مفاسد اقتصادی می توان به دست آورد .
آیا پخش کردن اخباری ضد مسئولین نظام مثل خبر فیش های نجومی درست است؟ آخه از طرفی پخش این اخبار باعث بدبینی مردم به نظام میشود ولی از طرفی باعث میشود همه ی مردم از موضوع اطلاع پیدا کنند که در نتیجه مسئول مربوطه قضیه را پیگیری کرده و مشکل حل میشود؟
آیا پخش کردن اخباری ضد مسئولین نظام مثل خبر فیش های نجومی درست است؟ آخه از طرفی پخش این اخبار باعث بدبینی مردم به نظام میشود ولی از طرفی باعث میشود همه ی مردم از موضوع اطلاع پیدا کنند که در نتیجه مسئول مربوطه قضیه را پیگیری کرده و مشکل حل میشود؟
دانشجوی محترم ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوال خویش انتخاب کرده اید در باره جریان فساد در کشور ابتدا لازم است اشاره نماییم در نظام جمهوری اسلامی هیچ شک و شبهه ای در پاکدستی مسئولان ارشد نظام نبوده و اگر کوچکترین مساله و شائبه ای در این باره وجود داشت دشمنان قطعا تاکنون بیشترین سوء استفاده ها را انجام می دادند و البته بررسی بیشتر این موضوع مجالی دیگر را می طلبد . ثانیا تجربه تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که مسئولان آن در برابر مفاسد نه تنها سکوت نکرده اند بلکه به مقابله و مبارزه با مفاسد اهتمام داشته اند و در این میان به حق می توان مقام معظم رهبری را سردمدار بزرگ مبارزه بامفاسد نامید که از همان سالهای آغازین رهبری خود با قوت تمام بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی را مطرح نموده و همچنان آن را دنبال می کنند . سایر مسئولان ارشد نظام نیز از این جهت هیچ مشکلی ندارند و مسئولان ارشد نظام جمهوری اسلامی حتی اگر جزء ثروتمندان جامعه بودند تاکنون دشمنان بیشترین سوء استفاده را از آن می کردند چنانکه در جریان انتصاب یکی از افراد صاحب ثروتی که ثروت خود را از راه مشروع تحصیل کرده بود در دولت سابق به صرف ثروتمند بودن ایشان هزاران تهمت ناروا به دولت روا داشته شد که البته به دلیل اینکه حتی یک دلیل منطقی برای اثبات این تهمت ها نتوانستند مطرح کنند به تدریج از موج این تهمت ها کاسته شد . بنابر این وقتی ثروت مشروع مسئولان نظام می تواند به آتش تهیه دشمن تبدیل شود هر گونه فسادی می تواند به بهترین بهانه برای بهره گیری در راه سرنگونی نظام مطرح گردد. از این روی عمده مسئولان کشور خوشبختانه افراد سالم و پاکدستی هستند و اعلام اخباری از فساد برخی اشخاص که گاه مسئولیت هایی در نظام اسلامی داشته اندهرگز به معنای فساد مسئولان نظام نباید تلقی شود. نکته دیگری که در ارتباط با این سوال لازم است گفته شود این است که اطلاع رسانی درست و به موقع و به عبارت درست تر شفاف سازی نسبت به جریان فساد در کشور و لو فساد کسانی که به نظام منتسب هستند نه تنها امر بدی نیست بلکه مصلحت شفاف سازی بیش از کتمان کردن اینگونه امور است، چرا که شفاف سازی و ارائه اخبار و اطلاعات درست و به موقع به مردم نشانه صداق نظام اسلامی با مردم و بدین معناست که نظام مردم را از خود می داند و در اولین فرصت آنها را نسبت به اتفاقاتی که پیرامونشان رخ می دهد آگاه می سازد و این قبیل اطلاع رسانی ها اگر به صورت دقیق و اصولی صورت گیرد نه تنها موجب بدبینی نخواهد شد بلکه موجب تقویت اعتماد مردم به نظام خواهد گشت، در واقع بدبینی مردم به نظام در چند صورت ممکن است رخ دهد: نخست اینکه نظام به جای اطلاع رسانی درست به مردم مدام بر کتمان حقایق و ممانعت از افشای آنها اصرار ورزد و آنگاه که مردم از چند و چون مسائل از طرق دیگر همچون شبکه های معاند آگاه شدند مجبور به افشای حقیقت نماید که در این صورت این ذهنیت در مردم به وجود می آید که شاید ابعاد فساد در کشور بسیار فراتر از این بوده و در مواردی که اخبار و اطلاعاتی در این زمینه انتشار نمی دهد و چنین گمان می رود که به دلیل عدم وجود فساد خبری در این زمینه منتشر نمی شود، شاید فسادهای کلانی وجود دارد که نظام توانسته است آنها را مخفی نگه دارد، بنابر این وقتی نظام اسلامی تلاش می کند تا از همان ابتدا با مردم صادقانه برخورد نموده و هر گونه فسادی که در گوشه ای از کشور کشف می شود را به اطلاع مردم برساند در آن صورت مردم نیز به نظام اعتماد کرده و وقتی خبری در این زمینه منتشر نمی شود متوجه می شوند که فعلا فسادی رخ نداده و یا مسئولان به وجود آن پی نبرده اند تا با آن برخورد صورت دهند. حالت دومی که می تواند موجب بدبینی شود این است که عدالت نسبت به خاطیان اجرا نشود و یا بعدها مشخص شود که با وجود فسادهایی از این دست و اطلاع مسئولان امر از این ماجرا ها برخورد مقتضی با آن صورت نگرفته است و این در حالی است که در نظام اسلامی همانگونه که اشاره شد مسئولان امر همواره تلاش های خود را به کار بسته اند تا قاطعانه با هر گونه فسادی مبارزه نمایند تا جایی که مقام معظم رهبری نیز بارها تصریح داشته اند: ( در برخورد با فساد باید در هر جا و هر مسند یکسان برخورد شود و هیچکس نمی تواند به بهانه انتساب به بنده خود را از حساب کشی معاف بدارد )(فرمان هشت ماده ای برای مبارزه با مفاسد اقتصادی) از این روی با توجه به مبارزه پیگیر و همه جانبه با فساد در نظام اسلامی که گاه به صدور سنگین ترین حکم ها بر علیه مفسدان اقتصادی نیز منجر شده است دلیلی بر بدبینی مردم به نظام اسلامی وجود ندارد مگر اینکه عامل سومی در این بین وجود داشته باشد. عامل سوم که می تواند موجبات بدبینی مردم را فراهم آورد عبارت است از القائاتی که دشمنان نظام اسلامی انجام می دهند و به واسطه آن تلاش می کنند تا نظام اسلامی را علیرغم مبارزه ای که با مفاسد اقتصادی صورت می دهد و علیرغم پاکدستی بسیاری از مسئولان ارشد آن، به صرف وجود برخی پرونده های مفاسد اقتصادی نظامی فاسد معرفی کرده و هر گونه فسادی در نظام را سیستماتیک معرفی نماید که در چنین صورتی هم عدم اطلاع رسانی نمی تواند به عنوان راه حل مبارزه با این حربه دشمنان تلقی گردد بلکه راهکار درست این است که با اطلاع رسانی های درست تر و دقیق تر و ابهام زدایی از پرونده های موجود ذهنیت مردم از انبوه شبهه ها و القائات پاک شده و این باوردر اذهان آنان نقش بندد که میان پرونده فساد اقتصادی یک شخص یا یک مجموعه با کلیت نظام اسلامی باید تفکیک قائل شد و نباید به خاطر وجود چنین پرونده هایی کل نظام را آلوده به مفاسد دانست، به ویژه اینکه اصل امکان فساد در نظام جمهوری اسلامی با توجه به غیر معصوم بودن انسان هایی که در این نظام در حال فعالیت هستند وجود دارد و هیچ کس منکر آن نیست کما اینکه چنین مفسدانی در حکومت عدل علوی نیز پیدا می شدند که نامه های تند حضرت علی ع خطاب به برخی کارگزارانش حاکی از این موضوع است ، اما آنچه در این میان مهم است این است که بدانیم آیا این نظام تا چه میزان بسترهای فساد را از بین برده است ؟ آیا اگر پرونده ای در جامعه مطرح می شود این پرونده تا چه میزان به نظام مربوط می باشد ؟ و دستگاههای مرتبط با نظام تا چه میزان به این پرونده آلوده شده اند ؟ واکنش نظام به آن چه بوده است ؟ آیا اهمال صورت داده است و یا اینکه در حال رسیدگی می باشد ؟ آیا چنین پرونده هایی تا چه میزان در یک کشور وجود دارد ؟ آیا به یک رویه طبیعی تبدیل شده و همچون ویروسی جامعه را کاملا به خود آلوده نموده است و یا اینکه چنین پدیده هایی تنها مواردی خاص هستند که از غفلت یا کم توجهی های غیر عمدی دستگاه های نظارتی سوء استفاده کرده و بروز یافته اند ؟ و در صورت چنین مساله ای این غفلت ها تا چه میزان وجود دارد و آیا قابل اغماض می باشد ؟ و ... و دهها سوال دیگر که با پرسیدن و پاسخ دادن به آنها میزان قصور و تقصیر نظام را در این پرونده ها باید جستجو کردو به همین سادگی نمی توان با چند مثال احکامی همچون فساد نظام ، ناکارآمدی نظام و امثال اینها را صادر کرد . ضمن اینکه پاسخ بسیاری از این پرسش ها را با مروری بر میزان فساد در نظام اسلامی و نیز مواضع و عملکرد نظام اسلامی در زمینه مقابله با مفاسد اقتصادی می توان به دست آورد .
- [سایر] باسلام. من قبل از این مشاوره داشتم. مادرم باوجود محبت بسیار نسبت به من،توجه زیادی به ریز و درشت کارهای مختلفم نیز دارد.در کنار این موضوع همیشه نصیحت و راهنمایی پشت سرهم دارند که این حتی در مسایل کوچک و پیش پاافتاده هم مصداق دارد. نمی دانم چگونه برخورد درست و تأثیرگذاری داشته باشم که باعث شود این رفتارشان حالت معمول تری پیدا کند و رابطه مان هم خوب و خوش بماند. در ادامه این مطلب،این توجه ایشان باعث ایجاد مشکل دیگری هم شده که آن،احساس هواداری و اعتراض به عنوان ناراحتی از سمت خواهرانم نسبت به ورورد ایشان در روابط آنها با من میشود. از یک طرف نمی خواهم مادرم را برنجانم یا با خواهرانم در مورد مطلب اخیر درگیر شوم و نیز محبت و حمایت های مادرم را به طور کامل از دست بدهم. لطف کنید و راهنمایی کنید که هرکدام از طرفین این قضیه بخصوص من چه نقش یا وظیفه ای برای حل این مطلب و نیز برای پیشگیری از وقوع مجدد در آینده داشته باشیم. با تشکر
- [سایر] با سلام. بدون حاشیه یه راست میروم سر موضوع: سئوال من مشکل من در انتخاب نهایی بین دانشگاه رفت نو حوزه رفتن است! من پسری 19 ساله هستم که یک سال پشت کنکور ماندم (یعنی دوبار کنکور دادم) ودر نهایت چونکه رشتم ریاضی فیزیک بود تونستم در دانشگاه سراسری ارومیه دوره روزانه در رشته فیزیک نظری قبول بشم وحالا هم حدود یک ماه ونیم است که دارم میرم دانشگاه. ولی یه دو یا سه سالی است که به دلم افتاده که برم حوزه. حالا مطمئن نیستم که این به دل افتادن ناشی از تخیلات لحظه ای است یا نه واقعا خدا میخواد( آخه شنیدم که هرچیزی که ما واقعا دلمون بهش سوق داده میشه ومیخوایم اونو خدا میگه برو طرفش! (این درسته؟))-( یهجورایی مذهبی بودن رو تو طلبه بودن میدونم!!) البته بابام مخالفت میکنه و میگه که شغل خوبی نیست واین برات شغل نمیشه ودر آینده مشکلات خیلی زیادی خواهی داشت ومنزلت اجتماعی نداره وآیندش معلوم نیست ( واگه فردا این نظام یه جوریش شد تو جونت در خطره!) و از این حرفا. این که میگم بابام مخالفه آیا میشه که با وجود ناراضی بودن پدر من باز هم به حوزه برم. البته مادرم کمی بگی نگی راضی هست. آیا این کار کار درستیه؟ولی من احساس خوبی بهش دارم (به حوزه رفتن). ولی بالاخره برا دانشگاهم خیلبی زحمت کشیدم . از طرفی این رشته من در دانشگاه خیلی سخته وبراش در آینده کارش خیلی نداره(البته اونجوری که میگن ، آیا واقعا اینجوریه). حالا شاید این زیاد مهم نباشه وبشه با یه کنکور مجدد دادن این مشکل رو برطرف کرد. ولی مشکل من در اصل قضیه هست. البته من در این مورد حوزه یا دانشگاه با خیلی ها مشاوره کردم وهرکس یه حرفایی گفته و اگه ناراحت نشین باید بگم هرکسی سعی کرده زیاد حوصله نذاره وزود خاتمه ش بده وتموم بشه. ولی اینا نمیدونن که من اینو همینجوری نمیپرسم وپای آینده من درمیونه. البته از مشکلات طلبگی هم درست وغلط خبر کمی دارم . شما ببیندی اینا درسته؟: مثل دور بودن از خانواده( چون ما در یکی از شهرستانهای آذربایجان غربی هستیم واگه خدا بخواد میخواهم از قم قبول بشم)- درسهای زیاد وفشرده- شنیدم که به هر 3نفر یه اتاق 3در 4 میدن. آخه من تو خوابیدن خیلی حساسم واگه کسی شب خروپف کنه یا حرف بزنه تو خواب یا ... اصلا نمیتونم بخوابم. به همین خاطر دیگه تو ارومیه تو خوابگاه نمیمونم وبیرون خودم تنها یه خونه شخصی کوچیک البته با همکاری پدرو مادرم گرفتم واونجا میمونم. خوب میگفتم- مشکلات موندن وتحصیل وازدواج- راستی این ازذواج چجوریه؟- آینده شغلیش چجوریه و مثلا یه طلبه که حدودا 10سال خوند آیا یه انتخاب داره؟ مثلا باید بره وتویه مسجد مثلا پیش نماز بشه؟ یا فقط بره تو یه مسجد سخنران بشه؟ البته من نمیگم که ازین کارا زیاد خوشم نمیاد(البته نمیدونم چرا؟) ولی آیا گرایش دیگه ای هم داره؟- این مورد توجه قرار گرفتن من در پوشیدن لباس روحانیت برا من یه مسئله هست. نمیدونم چرا فکر میکنم که از پوشیدن این لباس کمی خوشم نمیاد. میشه آخوند شد وبا لباس عادی بود؟ وn مشکل دیگه که شاید باشه. ببینید من ازین میترسم که یه روزی به خودم بیام وبه حوزه برم واونجا به من بگن که دیر از خواب پاشدی وسن تو زیاده!. از اون روز میترسم. از اون روز میترسم که خدا بهم بگه که من اینو به دلت انداختم وتو قبول نکردی و... . از اینا میترسم. اصلا وقتی با کسی در این مورد مشورت میکنم ، وقتی که از من میپرسه که آخه هدف اصلیت از حوزه رفتن چیه من واقعا میمونم!! یعنی واقعا اون هدف اصلی ومهم رو نیمدونم چی بگم. میگن واسه چیش میری؟ واسه پولش واسه لباسش واسه ... . واسه چی؟ ولی من جوابی ندارم. یعنی اون عشق روحانیت ور نمیتونم بیان کنم وهمیشه محکوم میوفتم. اوه!. ببخشید خیلی زیاد شد. خلاصه این ریش واین قیچی! شاید این آخرین مشاوره ای باشه که میکنم وبر اساس همین جواب شما تصمیم بگیرم. در آخر ، یا الله!
- [سایر] باسلام خدمت شما مشکلی دارم که تا بحال فقط راه حلش را از خداون خواستم اما بعد از نه سال هنوز حل نشده هنوز منتظر مدد الهی هستم اما از شما هم کمک می خواهم از نه سال پیش به پسر همسایه مان علاقمند شدم او هم چندین بار ابراز علاقه کرد اما من او را برای دوستی نمی خواستم و از اول قصدم برای ازدواج بود اما آن زمان نه من موقعیت ازدواج داشتم نه او چندین سال گذشت و از تب و تاب افتادیم به قولی بزرگ شدیم اما خیال می کردم بعد از گذشت چندین سال همه چیزاز یاد می رود. اما نشد او همان کسی است که همیشه دنبالش بودم و از طرفی مورد تایید پدرم هم هست چندین ماه پیش قرار شد با پدرم شراکتی داشته باشند اما آن موضوع کنسل شد ولی یکی دوبار رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم و خانواده شان هم مورد تایید خانواده ام قرار گرفت و همین موضوع باعث شد تمام بی قراری های گذشته به سراغم بیاید. مشکل من این است که از دل او از نظر او بی خبرم و کس دیگری را هم نمی توانم جایگزین او کنم و به جز او نمی توانم به کسی فکر کنم. الان خواستگاری دارم که شرایطش بد نیست ولی از نزدیک با خود پسر صحبت نکردم می خواهم از او خیالم جمع شود بعدادرباره او راحت تر تصمیم نگیرم . شماره تلفن همراهش را دارم استخاره کردم خوب درامد تا او را از حال خودم با خبر کنم. ولی باز هم دودل هستم می خواهم از شما راهنمایی بخواهم به نظر شما چطور بفهمم آیا این علاقه یک طرفه است یا مثل گذشته دو طرفه است؟ اگر با او مطرح کنم تحقیر نمی شوم؟ در ضمن دوست ندارم خانواده ام را در جریان بگذارم جون اگر بفهمند هم باورشان نمی شود من به کسی دل بسته باشم. من فوق العاده مغرورم همین غرورم هم باعث شد نتوانم احساسم را به او نشان دهم. خواهش می کنم راهنماییم کنید من زیاد وقت ندارم از طرف خواستگارم به شدت در فشارم.آنها می خواهند زودتر به خواستگاری بیایند ولی من برای اینکه فرصت داشته باشم این موضوع را به بعداز امتحانات دانشگاهم موکول کردم.
- [سایر] سلام از دوره لیسانس تا دکتری در خوابگاه زندگی کردم و در این مدت دوستان زیادی پیدا کردم به دلیل ویژگی های رفتاریم همیشه به همه محبت کردم هرکاری از دستم بر امده انجام دادم حتی سر جلسه امتحان نمیرفتم مشکل دوستام رو حل میکردم و همه رو بی چشمداشت انجام میدادم کلا رفتارم طوری هست که مثلا بدونم حتی یک غریبه مشکلی داره مدام پیگیر میشم کمک میکنم و بیخیال انسانیت نمیشم میگم الان ان به کمک احتیاج داره شده حتی شده یک پیام میدم ازش حالی میپرسم تا حدود ییک سال و نیم قبل به خودم امدم دیدم این من هستم که مدام دارم از همه احوالپرسی میکنم پیگیری میکنم مگرنه خودم برای کسی مهم نیستم برای خودم به خاطر مشکلات پایان نامه دکتری خیلی مشکل و ناراحتی ها ایجاد شد حتی باعث افسردگیم شد مدتی به چند تا از همین دوستان که فکر میکردم دوستان صمیمم هستم درد دل میکردم اما حتی یک نفرش هم پیگیر حالم نشد نپرسیدن درست شد نشد داری چه میکنی فقط مواقعی که میخواستن پروژه براشون انجام بدم یا کاری داشتن کتاب میخواستن برای انتخاب رشته کمک میخواستن تماس میگرفتن و به این نتیجه رسیدم انها دوستان واقعی من نیستن شماره همراه همه رو از گوشیم پاک کردم تا دوباره خودم به انها رجوع نکنم من حتی هرسال روز تولد همه دوستان بهشون تبریک میگفتم تا اینکه امسال که شماره ها رو پاک کردم و تبریکی نفرستادم انها هم دیگه خبری ازشون نشد و دیدم همه چیز یک طرفه هست حالا بعد یکسال دو تا شون هستند که دو روز قبل به من زنگ زدن من شماره هاشون رو تقریبا حفظم و فهمیدم ممکنه کدام یک از دوستان قدیم باشن ترسیدم جواب بدم از من بپرسن کجایی خبری ازت نیست نمیدونستم چه جوابی بدم چطوری برخورد کنم بگم به چه خاطر شماره هاشون رو پاک کردم و بگم این ها دوستی نیست من الان مدت زیادی هست که سر این که حتی در همه این مدت یک دوست وفادار و صمیمی نداشتم با خودم درگیرم هیچ کس نیست باهاش درد دل کنم و تنها هستم لطفا من رو راهنمایی فرمایید
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. از شما خواهش میکنم مرا در حل مشکلم یاری کنید. پیشاپیش بخاطر این رک گویی مرا ببخشید. البته بعضی از این سوالات را از مراکز دیگر پرسیده ام ولی فکر میکنم سوالات زیر کاملتر است البته برای اطمینان آیا باید از جای دیگری هم میپرسم؟ اگر پرسیدم راضی باشید. من از سن تکلیف تا کنون که حدود 24 سالم است گناه زیاد انجام داده ام و نماز نخوانده ام و روزه نگرفته ام و گناه استمنا وغیره را خیلی انجام داده ام و فکر میکنم شاید بخاطر همین سختیها و مصیبتهای زیادی کشیده ام از این قبیل که در دوران دبیرستان حدود سال سوم در مورد مسائل خداشناسی شبهاتی دامنگیر من شد که واقعا مرا عذاب میداد و آن شبهات حل نشده در ذهن من باقی مانده و بر اثر گناهان و لذت آنها کم کم ذهنم از آن شبهات تا حدودی فاصله گرفت. چندی پیش بخاطر روابط نامشروعی که داشتم به این فکر افتادم که نکند به بیماریهای لا علاجی دچار شده باشم. این فکر نیز مدتی مرا اذار داد که البته هنوز ازمایش خون نداده ام. اخیرا نیز مشکل زیر برایم پیش امده: متاسفانه من سالهاست از سایت های غیر اخلاقی دیدن میکنم چند سا ل است که از یک نرم افزار فیلتر شکن استفاده میکنم البته آن نرم افزار را خودم نساخته ام و در اینترنت موجود است و اولین بار نیز فکر کنم دوستم با بلوتوث به من داد. سایتهایی که آن نرم افزار را میشود از آنها دانلود کرد فکر میکنم اکثراً فیلتر شده باشند البته بعضی فیلتر نشده اند چون چند وقت پیش من ان را دانلود کردم. کسی که آن نرم افزار را دارد میتواند از فیلتر عبور کند. آن نرم افزار را در کافینت ها نیز استفاده کردم. چون آدرس سایتهایی که می روی در حافظه کامپیوتر میماند من به این فکر افتادم که نکند کسی بر اثر استفاده از آن سایتها و وبلاگها و سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن به گناه آلوده شود و نیز ممکن است من آن نرم افزار فیلتر شکن و آدرس آن سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن و پروکسی ها را در روی کا مپیوترها جا گذاشته باشم که سبب آشنایی افراد دیگر از این راه عبور از فیلتر شود و براحتی از فیلتر عبور کند و بعضی ها هم نا خواسته از اینترنت بدون فیلتر استفاده کنند یا هر کار دیگری که باعث دسترسی افراد دیگر به این سایتها شو د. البته شاید هم همین نیت را داشته ام که دیگران را گمراه کنم . حال شما فرض کنید همین نیت را داشته ام اکنون از این کارم به ترس افتاده ام. به یک کافینت که ایمیلش را داشتم موضوع را گفتم تا در حد امکان آدرسها و نر م افزار را پاک کند نمیدانم متوجه شد و ایمیلم را دریافت کرد یا نه و لی بخاطر گناه کردن دوباره به ان کافینت و کافینت های دیگر و به سایتهای مذکور رفتم. به علاوه در شهر دیگری که دانشجو بوده ام هم به کافینت هم در کامپیوترهای دانشگاه این کارها را کرده ام. تکلیف آنها چه میشود آیا باید به ان شهری که دانشجو بودهام برگردم .چه طور مسئول آن را مطلع کنم. در یک سایت یا وبلاگ یا گروه با ایمیل عضو شده بودم که آدرس سایتهای فیلتر شکن را به ایمیلم میفرستاد ممکن است آن ایمیلم باز مانده باشد و کسی به گناه آلوده شود و دیگران را نیز آلوده کند یا این کارهای من باعث تداوم کار آن سایتها و وبلاگها شود و ودیگران نیز استفاده کنند. یا هر چیزی که شاید من از آن اطلاعی نداشته باشم. چند بار رمز ایمیلم را عوض کردم ولی میترسم باز هم در دسترس افراد قرار گیرد. آیا واجب است آن را به جایی که وظیفه فیلتر را دارد اطلاع دهم شما جایی را میشناسید؟ آیا واجب است به دوستم که چند ماه پیش آن نرم افزار را به من داد تماس بگیرم و به او بگویم که آن نرم افزار را به کسی ندهد؟ آیا حتما باید جلوی کار او را بگیرم یا فقط تذکر دهم؟ آیا باید فورا او را مطلع کنم حتی قبل از فرستادن این سوالات برای شما تا نشانه توبه من باشد و توبه ام قبول شود و گناهی باز هم برایم ثبت نشود.. ایمیلی داشتم که افرادی به ان فیلم و عکس غیر اخلاقی میفرستادند از ترس اینکه نکند آن را در کافینت باز گذاشته باشم چند بار رمز آن را عوض کردم ولی نام ایمیل را عوض نکردم تا ببینم آیا دوباره برایم فیلم و عکس میفرستند یا نه و آیا کسی رمز آن را پیدا میکند یا نه. چون آخرین زمان استفاده از آن ایمیل در تنظیمات آن باقی میماند و میتوان متوجه شد کسی رمز آن را دارد یا نه. این عوض نکردن نام ایمیل شاید باعث شود آن افراد فکر کنند من باز هم مشتاق دریافت آن عکسها و فیلمها و... باشم و این باعث تداوم کار آنها شود و افراد زیادتری را گمراه کنند. شاید نیتم هم از این عوض نکردن نام ایمیل این بوده که باز هم ان عکسها و فیلمها و... را دریافت کنم و یا افراد را گمراه کنم. نمیدانم دیشب میخواستم آن ایمیلم را چک کنم ولی رمز ان را چند بار دادم اشتباه بود فکر کنم از یاد برده ام ایا باید باز هم امتحان کنم تا رمز را بیابم تا ببینم کسی از ان ایمیل استفاده کرده تا باز هم رمزش را یا نام خود ایمیل را عوض کنم؟ چند بار باید امتحان کنم تا وجدانم راضی شود که قصد بدی ندارم؟ از این هم میترسم که شاید کار دیگری نیز کرده باشم مثلا تغییر در تنظیمات کامپیوتر ها یا کاری که نمیدانسته ام باعث دسترسی افراد میشود که سبب گناه افراد دیگر شود. ولی چندبن بار با وجود این احتمالات باز هم به کافینت رفته از ان سایتها و نرم افزار و ویلاگها و ایمیلها و... استفاده کردهام. و این شاید نشانه این است که عمدی در کار من است . میترسم در موقع نوشتن این سوالات قصد مظلوم نمایی کنم.یا واقعیت را ننویسم.یا علتش وسواس باشد. شک دارم که توبه میکنم یا نه.شک دارم که پشیمانم یا نه. شک دارم که همه چیز را گفته ام یانه .شاید به خاطر اینکه دیر در فرستادن این سوال به شما اقدام کرده ام ونیز دوباره به آ ن کافینت برای پاک کردن ادرسها نرفته ام و یا چیزهای دیگر. ایا همین که این نامه را برایتان نوشته ام نشانه توبه من است؟ حال اگر توبه کنم تکلیف موضوعی که به ان اشاره کرده ام چه میشود ایا روز به روز به گناه من افزوده میشود؟ همین فکر باعث شده که در عذاب باشم . ایا باید صاحبان کافینت را مطلع کنم ؟اگر این کار را نکنم و فقط از کارهایم پشیمان باشم کافیست تا خدا مرا ببخشد و گناهان دیگران برای من نیز ثبت نشودیا حتما باید برای قبولی توبه کارهای دیگری از قبیل رفتن به ان کافینتها و پاک کردن ادرسها بکنم؟ کلا چه کار باید بکنم تا از این عذاب رها شوم متاسفم که این را میگویم من با فردی که بالغ نبود زنا کرده ام البته بدون دخول.. شاید هم او راضی نبود چون به پدر و مادرش گفت و نزدیک بود ابرو ریزی بزرگی شکل بگیرد ولی هر جور بود شاید خدا رحم کرد و موضوع تقریبا تمام شد.با چند نفر دیگر هم لواط کرده ام که بعضی نابالغ بوده اند.البته اینطور نبوده که به زور باشد . شاید هم بوده و فرد مقابل به من نگفته که دوست ندارد. نمیدانم اگر میگفت این کار را ادامه میدادم یانه. در هر دوصورت ( به اجبار یا به خواست طرف مقابل)تکلیف چیست؟ از کجا بفهمم به زور بوده یا نه. از این میترسم که این کار من باعث گمراهی ان افراد در اینده (چه کم چه زیاد) شود و حق الناس یا حق ا... به گردن من باشد وان افراد نیزا فراد دیگری را گمراه کنند و همینطور ادامه یابد و روز به روز به گناه من افزوده شود. چاره چیست؟ ایا اینها حق الناس است یا حق الله. موضوع دیگری نیزوجود دارد همانطور که گفتم من از سن بلوغ تا کنون نه نماز خوانده ام ونه روزه گرفته ام وممکن است خمس هم به من واجب شده باشد و من نداده باشم و یا کفاره یا چبزهای دیگر حال که میخواهم نماز بخوانم 2 چیز اذیتم میکند اینکه ممکن است پول حرام در دست من باشد و من مقدار ان را ندانم با ان لباس خریده باشم و نماز با ان لباس باطل است. در اداره ای که کار میکنم با کوچکترین کم کاری مثلا در حد یک چرت زدن کوتاه در اداره باعث میشود حقوقی در یافت میکنم به حرام الوده شود ونمز دیگر قبول نشود وهمچنین ان شبهاتی که در مورد مسائل اعتقادی گفتم باعث میشود در نمازبه افکار عذاب اوری دچار شوم و در انتخاب درست معبود شک کنم. زندگیم خیلی پیچیده شده و در عذابم .نمیدانم مسلمانم یا نه در نوشتن این سوالات فکر میکنم که نکند مظلوم نمایی میکنم و حقیقت را نمیگویم از کجا بفهمم نیتم برگشت و توبه است؟. چند روزی است که نگاهم رابه نامحرم کنترل میکنم و از اینجا شروع کرده ام.. تا کم کم شاید نماز هم بخوانم ایا این کار من درست است یا باید حتما تمام واجبات را انجام دهم تا توبه ام قبول شود؟ شاید این کارم به علت خسته شدن یا دلزدگی باشد ونه بخاطر توبه. کمکم کنید از کجا شروع کنم. تا از این عذاب رهاشوم . مخصوصا در مورد مساله کافینت. سوال دیگری هم داشتم ایا برای توبه واجب است ادرس وبلاگ هایی که فیلتر نشده اند را یه مرکزی که کارش فیلتر کردن است بگویم.
- [سایر] با سلام خدمت شما روحانی محترم من دو بار مشکلم را رو برای شما فرستادم و هر قدر منتظر جواب شدم خبری نشد و با خودم گفتم شاید به این خاطر بوده که به فارسی برای شما تایپ نکردم و تصمیم گرفتم یک بار دیگه امتحان کنم. داستان از اینجا شروع شد که من برای کنکور به یک آموزشگاه می رفتم و در اون آموزشگاه دختر خانمی بود که من با در نظر گرفتن ایشون متوجه شدم دختر خوبیه و به ایشون علاقه مند شدم ولی تا بعد از کنکور هم نتونستم خودم رو راضی کنم و با ایشون صحبتی بکنم و کم کم داشتم ایشون رو فرامش می کردم تا اینکه بعد از رفتن به دانشگاه متوجه شدم که ایشون هم درست همون رشته و همون دانشگاه رو قبول شده و این بار دیگه نتونستم این فرصت رو از دست بدم چون بعد از کنکور خیلی ناراحت بودم که چرا با ایشون حرف نزدم قضیه رو با خانوادم مطرح کردم و خانوادم هیچ مشکلی نداشتن و مادرم ایشون رو دید و از ایشون خوششون اومد و به من گفتن که با خودش هم صحبت کنم من هم با ایشون صحبت کردم و ایشون هم بعد از مدتی موافقت خودشون رو اعلام کردن و با خانوادشون مطرح کردن و اونها هم مخالفتی نداشتن و فقط گفتن باید درستون تموم بشه . ما هم برای اینکه گناهی مرتکب نشیم تصمیم گرفتیم بین خودمون عقد دائم بخونیم تا بعدا توسط پدر و مادرهامون رسمی بشه تا چند وقط بعد از این ماجرا مشکلی وجود نداشت ولی من کم کم متوجه شدم ایشون کمی در زمینه مسائل مذهبی سهل انگاری می کنن و اوایل با لطافت ازشون خواهش می کردم که به بعضی چیز ها بیشتر اهمیت بدن ولی بعدها که دیدم اعتنایی نمی کنن لحن تذکر دادنم تند تر شد و لحن خیلی بدی پیدا کردم و حتی از کوچکترین کارهای ایشون هم ایراد می گرفتم مثلا کافی بود تا یکی از پسرهای کلاس یک کلمه از ایشون سوال کنه و همین کافی بود تا چند روزی با ایشون صحبت نکنم و این روند حدودا 3 ترم ادامه پیدا کرد تا اینکه چندوقت پیش چند هفته ای برای امتحانات میان ترم تعطیل شدیم و همدیگرو ندیدیم و بعد از اولین امتحان ایشون گفتن که تو این چند وقت که همدیگرو ندیدیم من تازه متوجه شدم که تو چه بلایی سر من می آوردی و من حتی تو این مدت نمازم رو هم ترک کردم و به این نتیجه رسیدم که من به درد تو نمی خورم و تو باید صیقه طلاق رو بین خودمون بخونی من که واقعا شکه شده بودم به خونه رفتم و برای اینکه بتونم در مورد این مسئله تصمیم بگیرم سه بار استخاره کردم و هر سه بار استخاره به ادامه رابطه با ایشون تاکید داشت و می گفتن که خیلی خوبه ولی مشکلات خیلی زیادی در پیش داره من بعد از امتحان بعدی موضوع رو با ایشون مطرح کردم ولی ایشون باز هم اسرار به جدایی داشتن و من هم ناچارا قبول کردم و قرار شد بعد از امتحان بعدی همه چیز تموم بشه من با حال خیلی بدی به خونه برگشتم و بعد از خوندن نماز بلافاصله خوابم برد و درست ساعت 1:10 صبح با یک خواب در مورد خانومم از خواب پریدم درست آخر اون خواب یه صدایی که واقعا آرامش خاصی توش موج میزد وحتی باعث آرامش من هم شد به من گفت نگران نباش تو تا آخر امرت کنار این خانوم خواهی موند فقط ایشون رو آزاد بزار تا خودش در مورد اسلام و تو تصمیم بگیره روز قرارمون مسئله رو با خانومم مطرح کردم و ایشون هم به من گفت من هنوز هم به تو علاقه دارم ولی در مورد اسلام و زندگی مشترک دچار سر در گمی شدم و اول باید این مشکل رو با خودم حل کنم اگر موفق شدم خدا باز هم ما رو سر راه هم قرار میده و اگرقسمت نبود هرکدوم می ریم دنبال زندگی خودمون و من در عین ناباوری مجبور شدم که صیقه طلاق رو بین خودمون بخونم و بعد از اون هم پنج روزی هست که هیچ خبری از ایشون ندارم من خودم هم میدونم که اشتباهات زیادی مرتکب شدم و رفتار غلط من باعث شده ایشون حتی از اسلام هم زده بشن ولی واقعا نمی دونم برای جبران این اشتباه چه کار باید بکنم و تا کی باید منتظر ایشون باشم تا به نتیجه برسن و چون هنوز هم به ایشون علاقه ی خیلی زادی دارم واقعا درام دیوانه می شم حالا از شما خواهش می کنم من رو در این مورد راهنمایی کنید پیشاپیش واقعا ازتون ممنونم. محمد حسین
- [سایر] سلام جناب آقای مرادی از شما خواهش می کنم بعد از خوندن حرف هام، به دور از هرگونه تعصب مذهبی و عرفی به من کمک کنید. این تعصبی که ازش حرف می زنم چیزیه که باعث شده من مجبور بشم حرف هایی رو که باید با مادرم درمیون بذارم تا به من راه حل نشون بده رو بیام اینجا و تو این سایت با شما درمیون بذارم. دختری 23 ساله هستم اهل یک خانواده ی مذهبی و دین دار. البته خودم خیلی وقته که فکر می کنم از خدا دور شدم اما در هر صورت هنوز به خیلی چیزها پایبندم. شاید نمازم رو یک خط در میان می خونم اما حجابم رو کاملا حفظ می کنم روزه هام رو کامل می گیرم و--- البته می دونم که گرفتن روزه یا حفظ حجاب ربطی به خوندن یا نخوندن نماز نداره و اینها فرایضی هستند که هرکدوم رو باید به جای خودشون انجام داد. من حدود سه سال پیش از طریق اینترنت و البته نه از طریق چت بلکه از طریق وبلاگ نویسی با پسری آشنا شدم، این پسر هم سن خودمه و دارای یک خانواده ی کاملا مذهبی و دیندار هستن. خودش هم انسانی بسیار معتقد و اهل دین و مذهبه. دارای خواهر و مادری محجبه و خودش هم دارای سر و وضعی ساده و معمولیه. بعد از گذشت این سه سال ما حس کردیم که به هم علاقه مند شدیم. البته راجع به این موضوع خیلی با هم بحث داشتیم که آیا این حس ما واقعا علاقه است یا نه فقط به همدیگه عادت کردیم و این باعث شده که فکر کنیم به هم علاقه مندیم. ما این موضوع رو هزاران بار حلاجی کردیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که مقدار بسیار زیادی از این حس رو علاقه ی واقعی تشکیل داده و خوب تا حد کمی هم به هم عادت کردیم که اجتناب ناپذیره. من از ابتدای آشناییم با این پسر مادرم رو در جریان گذاشتم و تقریبا همه چیزهایی که بینمون می گذشت رو براش تعریف می کردم. مادرم به دلیل همون تعصب مذهبی و دینی که گفتم همیشه من رو از برقراری ارتباط اینترنتی با این پسر منع می کرد و می گفت که این کار درستی نیست و این آدم ها معلوم نیست کی هستن و من از این ناراحت بودم که مادرم بدون اینکه از خانواده ی این پسر چیزی بدونن ، اون رو هم با بقیه ی پسرایی که در اینترنت به دنبال پیدا کردن وسیله ای برای ارضای امیال خودشون می گردن به یه چوب می روندن--- من حس می کنم چون مادرم چت کردن و یا هرگونه ارتباط اینترنتی رو بد می دونن دیگه هیچ کاری به این ندارن که طرفشون چه جور آدمیه و تنها به این دلیل که از طریق اینترنت با کسی آشنا شدم این رو بد می دونن! بگذریم شاید نظر شما هم همین باشه--- خلاصه به خاطر همین طرز برخورد مادرم درست در موقعی که من متوجه علاقم به این پسر شدم و می خواستم راهی پیدا کنم تا این موضوع رو هم مثل قبل با مادرم درمیون بذارم، این طرز فکر و برخورد، من رو از این کار منصرف کرد و درواقع جرات این کار رو از من گرفت. این آقا اهل تهران هستن و تابستون قبل فرصتی دست داد تا من به تهران برم و در مدتی که اونجا بودم چندبار ایشون رو دیدم و طی این دیدارها من تا حدی فهمیدم که آنچه از طریق اینترنت راجع به ایشون حس کرده بودم درست بوده و ایشون جزو دسته پسرهایی که قصد به دام انداختن طعمه رو دارن نیست. ایشون دارای سر و وضعی معمولی و مذهبی و ساده بود و حرفهاش هم بسیار منطقی بود و هیچگونه خطایی هم در رفتار و گفتار ازش سر نزد. که البته می دونم نمیشه آدم ها رو به سادگی و با سه سال ارتباط اینترنتی و چند نوبت ملاقات شناخت. اما حداقل چیزی که فهمیدم این بود که این آقا در هیچ موردی به من دروغ نگفته بود. این رو هم بگم که از ابتدای آشناییمون مادر این آقا در جریان ارتباط ما بود و حتی قضیه ی علاقه ی ما به هم رو هم می دونست. مسئله ی مهمی که من رو درگیر خودش کرده اینه که این آقا الان باید طبق موظفی به سربازی بره اما به دلیل مشکلاتی که داره از این کار امتناع می کنه و می گه که هیچوقت قدم به سربازخونه نمیزاره! چیزهایی راجع به سربازی دیده و شنیده که باعث شده این حالت براش بوجود بیاد. به دلیل اینکه نمی ره سربازی نمی تونه کار بگیره و از همه چی مونده و الان تمام فکر و ذکرش شده گشتن دنبال آشنا برای معافی گرفتن! ما با هم قرار گذاشتیم که هروقت تونست روی پای خودش وایسه بیاد خواستگاری و من می دونم که اگر به لجبازیش ادامه بده و سربازی نره شاید به این زودی ها نتونه روی پای خودش وایسه. ما چندین بار روی این موضوع با هم بحث کردیم و اون هربار گفته که به سربازی نمی ره. این موضوع انقدر بهش فشار آورده که با وجود علاقه ی شدیدی که به هم داریم چندین بار به من گفته که فکر می کنه نمی تونه من رو خوشبخت کنه و مشکلات انقدر زیادن که شاید نتونه به این زودی ها از پسشون بربیاد و نمی خواد که من به پای اون بسوزم . با وجود 23 سال سن حرف هایی می زنه که خیلی بالاتر از تجربه های این سن هست. یکبار که بحث کرده بودیم می گفت که الان که زیر یک سقف نیستیم همه چیز قشنگ و خوبه اما وقتی وارد زندگی بشیم و مشکلات سر راهمون قرار بگیرن اونوقت دیگه همه چیز به این خوبی و قشنگی نیست. وقتی که مجبور بشم برای یک لقمه نون شب و روز کار کنم اونوقت دیگه نمی تونم مثل الان عشقم رو با تو تقسیم کنم و می ترسم ازین که زندگیمون اونجوری بشه و اونوقت اگه حتی یک لحظه تو احساس بدبختی کنی من نمی تونم جوابگوی خدا و حساب و کتابش باشم . می گفت اگر هم بخوام رو پای خودم وایسم باید حداقل 6 تا 7 سال دیگه صبر کنیم تا من بتونم یک درآمد خوب و ثابت داشته باشم. اما من با 23 سال سن چه جوری می تونم خانوادم رو راضی کنم که 7 سال دیگه صبر کنم تا این پسر که از نظر مادرم هم مورد قبول نیست بیاد خواستگاریم؟ اگر دست خود من بود و اگر رنج و ناراحتی پدر و مادرم برای من مهم نبود، تا 10 سال دیگه هم صبر می کردم... آقای مرادی نمی دونم چی کار کنم. درمونده شدم. دلم می خواد موضوع علاقه م رو به این پسر با مادرم درمیون بذارم اما می ترسم و نمی تونم. از طرف دیگه نمی دونم که اگه به امید خدا این پسر تونست تا دو یا 3 سال دیگه به اوضاع خودش سر و سامون بده ، چه جوری به مادرم بگم و اونو راضی کنم که بذاره بیاد خواستگاری. دلم می خواد بهش کمک کنم و بتونم باری از دوشش بردارم تا بتونیم به هم برسیم. ما به هم خیلی علاقه مندیم ،خیلی زیاد اما مشکلات هم زیادن. دیروز که روز شهادت اما جواد(ع) بود با هم نذر کردیم که اگه تا سال دیگه همین موقع به یه ثبات مالی رسید، برای نیمه ی شعبان و عید غدیر و شهادت امام جواد به مقداری که برامون مقدور باشه در راه خیر خرج کنیم. آقای مرادی من از شما راهنمایی می خوام. من باید چی کار کنم؟ خواهش می کنم راهنماییم کنید. خیلی افسرده و ناراحتم. منتظر راهنمایی شما هستم.