چراژاپن و هند با تحمل سختیها پیشرفت کردند اما مردم ایران تحمل سختی ندارند?مشکل از الگو نبودن رهبران است یا مذهب ایران? دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز ، در پاسخ به این سوال لازم است چند نکته را خدمت شما متذکر شویم : 1 - کشورهایی چون ژاپن ، چین و حتی هند را نباید جزء کشورهای پیشرفته به معنی واقعی کلمه دانست. چین یک ششم کلّ جمعیّت دنیا را به خود اختصاص داده است امّا سوال این است که به نسبت این جمعیّت عظیم ، چند درصد دانشمندان دنیا و کشفیّات دنیا را به خود اختصاص داده است. چین در گذشته های دور یکی از تمدّنهای بزرگ و از پیشروان علم بوده است امّا در عصر حاضر بیشتر مصرف کننده ی علم است و در آن تولید علمی و فلسفی بسیار ناچیز است. عمده ترین رشد چین در صنعت فضایی و اتمی است که اطلاعات هر دو را در جنگ دوم جهانی از آلمان نازی سرقت کرده است. زمانی که آلمان شکست خورد کشورهایی چون روسیه ، چین ، آمریکا ، فرانسه و انگلیس دانشمندان آلمانی و مدارک علمی آلمانیها را ربودند و توانستند به صنعت اتمی و فضایی دست پیدا کنند. هند نیز به لحاظ تکنولوژی وضعیتی کمابیش مشابه چین را دارد و حتی می توان گفت تردیدهای جدی در مورد پیشرفته بودن این کشور وجود دارد به ویژه اینکه مظاهر فقر و فساد در این کشور مشهود تر از هر کشور دیگری است به گونه ای که این کشور هیچ تناسبی با یک کشور پیشرفته ندارد و صرفا کشوری است که از تکنولوژی های کشورهای دیگر (که گاه با اغراض سیاسی همچون پایدار ماندن شبه جنگ اتمی میان این کشور با پاکستان و ... و سوء استفاده از این موقعیت در عرصه های بین المللی دیگر به این کشور اهدا شده است) بهره می گیرد . امّا ژاپن نیز یکی از ذلیل ترین کشورهای دنیاست که حتّی ارتشی برای دفاع از خود نیز ندارد. ژاپن یکی از اقمار آمریکاست که حفظ امنیّت آن بر عهده ی ارتش آمریکاست. اقتصاد و صنعت ژاپن چنان به اقتصاد و صنعت آمریکا متّصل است که اگر آمریکا سرنگون شود به احتمال قریب به یقین ژاپن نیز واژگون خواهد شد. جوانان کشور عزیز ایران باید توجّه داشته باشند که ژاپن برخلاف اسم و رسمش الگوی مناسبی برای پیشرفت نیست. ژاپن بیشتر یک برده ی پیشرفته است نه یک کشور پیشرفته. کشوری که حفظ امنیّت آن بر عهده ی کشوری دیگر است حتّی اگر اوج علم و صنعت نیز باشد فروخواهد ریخت. 2. در نظام هستی هر پدیده ای علل ویژه ی خود را دارد. مثالاً برای ساختن یک خانه ی مناسب و خوب ، باید زمین مناسب ، مصالح مناسب ، مهندس و معمار کاردان ، بنّای ورزیده ، کارگر کاری و کاربلد و دهها عامل دیگر دست به دست هم دهند تا خانه ی از همه جهت مناسب پدید آید. امّا وجود این همه اسباب ، بدون نظم و مدیریّت مناسب ، هیچ کاری از پیش نمی برد. نظم و مدیریّت در کارهای بزرگ و گسترده ، اساسی ترین نقش را دارد. اینکه گفته می شود برخی کشورهای پیشرفته در زمینه ی علوم تجربی و صنعت به اسلام عمل می کنند ولی خود مسلمین چنین نیستند ، منظور این است که آنها به نظم و مدیریّت ، ارزش و بهای لازم را آنگونه که دین اسلام توصیه نموده است می دهند ؛ ولی مسلمین با اینکه دینشان توصیه به نظم و مدیریّت و محکم کاری نموده از این امور دور افتاده اند. مسلمین زمان نبی اکرم (ص) در سایه ی این تعلیمات مترقّی به چنان رشد اجتماعی عظیمی دست یافتند که نه تنها خود را از بیابان گردی و زندگی بدوی نجات دادند بلکه توانستند در عرض مدّت بسیار کوتاهی سه تا از بزرگترین تمدّنها و امپراتوریهای آن روزگار ، یعنی تمدن ایران و مصر و روم را تحت تأثیر قرار داده ، تابع خود کنند. سرزمینهای مصر و فلسطین و لبنان و سوریّه که امروزه عرب زبان هستند سابقاً عرب نبودند. اینها تحت تأثیر اسلام نه تنها از تمدّن دیرینه ی خود دست شستند بلکه حتّی زبان خود را هم تغییر دادند. تمدّن ایران نیز به شدّت تحت تأثیر این دین شکوهمند واقع شد ولی از آنجا که تمدّن ایرانی با اسلام سازگارتر بود به جای آنکه نابود شود خود را با اسلام تطبیق داد و خود را با فرهنگ اسلامی هماهنگ نمود. اکثر کسانی که تاریخ تمدّن نوشته اند به این رشد سریع مسلمین و تأثیرگذاری شگفت انگیز آن اذعان نموده و آن را از عجائب تاریخ دانسته اند. امّا مسلمین با دور شدن از صدر اسلام به تدریج خلق و خوی مسلمانی را فراموش کرده به خلق و خوی کفر روی آوردند ؛ و به جای همکاری باهم و تبلیغ دین به تخریب یکدیگر و تخریب دین پرداختند. با این همه ، دانشمندان مسلمان تا قرن هفت هجری دائماً در حال کشفهای تازه بودند. فلسفه را به اوج خود رساندند ، هندسه و ریاضیّات و مثلثات و موسیقی را به شدّت رشد داده متحوّل نمودند. نجوم یونانی را به چالش کشیده و نقد نمودند. در قرن چهارم هجری ابوسعید سجزی با قاطعیّت تمام مرکزیّت زمین را زیر سوال برد و از چرخش زمین به دور خورشید سخن گفت . ابوریحان بیرونی نیز اذعان نمود که در مرکزیّت خورشید تردید دارد. همچنین وی برای اوّلین بار محیط زمین را با روش ریاضی محاسبه نمود. اوّلین بیمارستانهای واقعی دنیا را مسلمین تاسیس نمودند که در آنها پزشکان در تخصّصهای مختلف چون روان پزشکی ، چشم پزشکی ، پزشکی عمومی و ...خدمت می کردند. در قرن هفتم هجری که غربیها غرق در جهل و ظلمت بودند پزشکان مسلمان در کشورهای اسلامی عمل جرّاحی چشم انجام می دادند. جابر بن حیّان برای اوّلین بار شیوه ی درست روش تجربه را در علم شیمی بنیان نهاد و رازی شیمی دان بزرگ مسلمان الکل را کشف و در پزشکی به کار برد. و ... این پیشرفتها که نه فقط توسّط مسلمین که عمدتاً توسّط عالمان دینی انجام می شد نشان می دهد که دینداری و توجّه به تعالیم اسلام باعث رشد بوده است. ابوعلی سینا که کتابهای او بیش از چهار قرن در غرب تدریس می شد ، ابوریحان بیرونی ، خیّام ، خواجه نصیرالدین طوسی ، شیخ بهایی ، ملاصدرا ، حسن ابن هیثم ، غیاث الدین جمشید کاشانی ، محمد ذکرایای رازی ، ابوالوفای بوزجانی و صدها دانشمند دیگر که باعث رشد علوم و پدران علوم کنونی هستند همگی در عین دانشمند بودن در علوم دنیایی ، عالم دینی نیز بوده اند. امّا در غرب ، که کشورهایی چون ژاپن و هند و ... نیز تابع علوم آنها هستند. ، دین مسیحیّت که دینی ضدّ تعقّل است باعث رکود بود. درست مصادف با پیشرفت شگرف مسلمین در دنیای اسلام در مغرب زمین عصر ظلمت و جهل و خفقان بود که از آن تعبیر به قرون وسطی می کنند. غربیها با کنار گذاشتن این دین از یک سو و آشنا شدن با میراث دانشمندان مسلمان بود که رشد و ترقّی علمی خود را آغاز نمودند. آنگاه بر عکس مسلمین ، علم را وسیله ی چپاول قرار داده دیگر کشورها را مستعمره ی خود ساختند. در این دوره ی استعمار بود که فکر مبارزه با دین به عنوان عامل عقب ماندگی به کشورهای اسلامی سرایت نمود ؛ غافل از این که فرق بسیاری است بین دین مسیحیّت که یک دین ضدّ علم و عقل است با دین اسلام که تشویق به تعقّل و علم آموزی می کند. نتیجه ی این حرکت ناپخته ی برخی به اصطلاح روشنفکران غرب زده بود که درست همزمان با رشد غرب ، مسلمین را به رکود کشید. امّا از زمانی که کشور جمهوری اسلامی ایران دوباره به اسلام روی آورد دوباره پرچم پیشرفت علمی بلند گردید. و با اینکه ایران صدمات هشت سال دفاع مقدّس را بر تن خود داشت و زیر بار شدیدترین تحریمهای سیاسی و اقتصادی و علمی قرار داشت ، رشد علمی خود را آغاز نمود. و در موارد زیادی راهی را که دیگر کشورها در عرض بیش از صد سال طی نموده بودند جوانان ایرانی در عرض مدّت بسیاری کوتاهی طی نمودند. بزرگترین مانع پیشرفت مسلمین در عصر حاضر خودبیگانگی و اسلام ستیزی و غربگرایی بود که این تفکّر با وقوع انقلاب ایران درهم شکست و کم کم جوانان ما باور نمودند که (ما مسلمان هستیم پس می توانیم). لذا به پا خواستند و با نظم ، مدیریّت درست و انگیزه ی دینی و الهی ، ره صد ساله را در مدّت بسیار کمتری پیمودند. امّا هنوز از پتانسیل اسلام بهره ی چندانی برده نشده. هنوز دانشمندان ما به متون دینی نمی پردازند تا از این متون ، ایده بگیرند و نظریّه پردازی کنند. بحث علم دینی ، بحثی کاملاً نوپدید است که اگر اندیشمندان مسلمان بتوانند آن را به سرانجام مناسبی برسانند باید در انتظار پیشرفتهایی از جنس دیگر باشیم. 3. آنچه تا به حال گفته شد تنها مربوط به علوم طبیعی مثل فیریک ، شیمی ، زیست شناسی ، طبّ و ... و همچنین صنعت بود. که در این زمینه ها یقیناً ما از برخی کشورهای غربی عقب هستیم و باید سریعاً از راههای میانبر خود را به آنها برسانیم و بلکه از آنها جلو بزنیم که به حمد الهی این حرکت سریع ، آغاز شده و به پیش می رود. امّا در زمینه ی دیگر همچون فلسفه ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، علم اخلاق ، عرفان ، حقوق ، ادبیّات ، هنر ، علم اقتصاد ، سیاست و امثال این امور به راحتی نمی توان حکم به پیشرفته بودن این کشورها نمود. در زمینه ی فلسفه ، غرب کاملاً دست خالی است. فلسفه های غربی بیش از آنکه فلسفه باشند راه حلّهایی موقّت برای مشکلات جوامع غربی هستند. لذا هیچ فلسفه ای در غرب بیش از چند صباحی دوام نمی آورد. امروزه حتّی فلسفه های غربی تبدیل به ضدّ فلسفه شده رو در روی عقل و تعقّل ایستاده اند. در حالی که در فرهنگ اسلامی سه سنّت فلسفی بسیار درخشان پرتو افشانی می کنند ؛ فلسفه ی مشّائی به ریاست ابونصر فارابی و شیخ ابوعلی سینا ؛ فلسفه اشراقی که مؤسس آن شیخ شهاب الدین سهروردی است ؛ و قلّه ی فلسفه ی اسلامی یعنی حکمت متعالیه که مؤسس آن عارف حکیم صدر الدین محمد شیرازی ملقّب به ملاصدرا است. اگر فلسفه های غربی را با حکمت متعالیه بسنجیم فلسفه های غربی در مقابل حکمت متعالیه مانند کودکی دبستانی هستند در برابر برجسته ترین دانشمند فیزیک اتمی. همینطور در عرفان و ادبیّات هیچ قومی در دنیا وجود ندارد که جرأت هماوردی با مسلمین را داشته باشد. گذشته از قرآن کریم ، نهج البلاغه و صحیفه ی سجّادیّه که اوج عرفان و هنر ادبی بوده ، معجزه اند ، صدها شاعر و ادیب عارف و حکیم در دامن فرهنگ اسلامی پرورش یافته اند که هیچ فرهنگی مشابه آنها را ندارند. عرفان نظری مسلمین در تمام دنیا بی نظیر است و مشابه خارجی ندارد. علم اخلاق اسلامی ، حقوق اسلامی و سیاست اسلامی نیز مترقّی ترین در دنیا هستند. هیچ قومی در دنیا کتب اخلاقی به ژرفای کتب اخلاق اسلامی همچون معراج السّعاده ، جامع السّعادات ، کیمیای سعادت ، اوصاف الاشراف و امثال آنها را ندارد. کما اینکه هیچ قومی انسانهای عارف ، وارسته و متخلّقی چون علامه طباطبایی ، مقدّس اردبیلی ، شیخ انصاری ، آیةالله بهجت و امثالهم را ندارد. در زمینه نظریّه حکومت نیز نظریّه ولایت فقیه مترقّی ترین و پیشرفته ترین نظریّه حکومتی دنیا است که پشتوانه عقلی و برهانی داشته به دور از آفات دیگر مدلهای حکومتی رایج در دنیاست. در زمینه علم اقتصاد نیز اقتصاد اسلامی کاملترین مدل اقتصاد است که متأسفانه اقتصاد دانان کشورهای اسلامی تحت تأثیر افکار غربگرایانه به آن بی مهری ورزیده اند ؛ و تازه بعد از آشکار شدن نقایص بزرگ سیستم سرمایه داری غرب متوجّه ارزش مدل اقتصادی اسلام شده اند. روانشناسی و جامعه شناسی غرب نیز وضعی مشابه فلسفه های غربی داشته تا به امروز دهها مکتب روانشناسی و جامعه شناسی در این کشورها پدید آمده اند که برخی از آنها دقیقاً مخالف همند. در اسلام دو منبع عمده برای روانشناسی وجود دارد که یکی فلسفه اسلامی و دیگری منابع اسلامی است امّا متأسفانه غربگرایی روانشناسان ما مانع از استخراج این مطالب از منابع مذکور شده است. جامعه شناسی اسلامی نیز به معنی واقعی کلمه پدید نیامده است با این که متون دینی ما پر از گزاره های جامعه شناسی است. بنیانگذار جامعه شناسی یک دانشمند مسلمان به نام ابن خلدون است امّا طبق معمول روشنفکران گذشته ی ما طبق معمول دل به نوع غربی این علم بسته اند. در زمینه ی هنر نیز هنرهای اسلامی نظیر معماری اسلامی ، هنر تذهیب ، مینیاتور ، خوشنویسی و امثال اینها که در دنیا بی نظیر یا کم نظیرند ، نتیجه ی تفکّر اسلامی اند. امّا این هنرها نیز در سایه ی غربگرایی هنرمندان قرون اخیر کمرنگ تر شده اند. خلاصه ی کلام این که تجربه تاریخی نشان داده است که در اکثر علوم نه تنها مسلمین و بخصوص مسلمانان ایرانی چیزی از دیگران کم ندارند بلکه یک سر و گردن نیز از دیگران بالاترند ؛ لکن در طول تاریخ استعمار به مسلمین چنین القاء شده که به اصطلاح مرغ همسایه غاز است ، درحالی که تاریخ گواه است که اصل و ریشه ی اکثر پیشرفتهای غرب امروز در تحقیقات دانشمندان مسلمان است. حتّی هم اکنون نیز بزرگترین پروژه های صنعتی کشورهای غربی را برخی از دانشمندان مسلمان اداره می کنند. پس مشکل مسلمین در نداشتن خودباوری و غفلت از قدرت نهفته در تعالیم اسلام است. اگر پدران ما توانستند در سایه ی فرهنگ اسلامی ، پایه گذار علوم جدید شوند ما نیز می توانیم آن را به اوج خود برسانیم ؛ به شرط آنکه فرزند خلف پدران خود باشیم. باید سخن خدا را باور کنیم که مومنان برتر از کفّارند. ( وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین : و سست نشوید! و غمگین نگردید! در حالی که شما برترید اگر ایمان داشته باشید ) (آلعمران:139) ( فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ : پس هرگز سست نشوید و(دشمنان را) به صلح(ذلّتبار) دعوت نکنید در حالی که شما برترید ، و خداوند با شماست و چیزی از(ثواب) اعمالتان را کم نمیکند.)(محمد:35) این روحیّه بود که مسلمین صدر اسلام را وادار به چنان کارهای عظیمی نمود و سه تمدّن بزرگ دنیا را مطیع مسلمین نمود. این روحیّه بود که باعث شد حضرت امام راحل قدّس سرّه در برابر تمام قدرتهای دنیا بایستد و در زمانی که همه مطیع آمریکا بودند بگوید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. الآن نیز این روحیّه است که ایران اسلامی را به پیش می برد. پس هرچه این روحیه بیشتر رشد نماید به همان اندازه مسلمین سریعتر پیش خواهند رفت. باید مدام در گوش مسلمین جهان خواند که( وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین). 4 – در زمینه پیشرفت ملت ایران نیز باید بگوییم بر خلاف آنکه گفته می شود ملت ایران تحمل سختی ها و مشکلات را ندارند باید بگوییم تجربه مبارزات این ملت بر علیه نظام 2500 ساله شاهنشاهی و پس از آن سختی ها و مشکلاتی که در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم تحمل کردند به ویژه جنگ ، تحریم ها ، امواج ترور و دهها توطئه دیگر که هر کدام می توانست ملتی را به زانو در آورد ، اثبات کرد که این مردم جزء صبور ترین مردمان روزگارند که هر گونه مشکلی راتحمل می کنند اما بار ننگ و ذلت را هرگز به دوش نمی کشند و این ناشی از فرهنگ غنی و اعتقادات ریشه دار مذهب ای است که در آنان وجود دارد و به مدد همین صبوری و تحمل بالایی که دارند علیرغم انواع فشارها و تحریم هایی که دشمنان تاکنون به این ملت تحمیل کرده اند توانسته اند قله های عظیم پیشرفت را یکی پس از دیگری طی نمایند و به همین دلیل امروزه که کشور ما در حال دست یابی به این علوم می باشد به شدت مورد غضب دشمنان و قدرت های سلطه گر قرار گرفته است . چرا که اگر چه ماهیت برخی از این علوم ذره ای به بحث های امنیتی گره نمی خورد اما داشتن آنها نشانه قدرت یک نظام بوده و به همین دلیل به شدت تلاش می شود تا از دست یابی کشورمان به آنها جلوگیری شود که برخی از آنها عبارتند از : فناوری هسته ای – نانوتکنولوژی – صنایع هوا فضا – صنایع مخابراتی پیچیده – صنایع پیچیده مرتبط با فناوری اطلاعات همچون ابررایانه ها – سلول های بنیادی – تکنولوژی های نظامی دفاعی – صنایع مرتبط با حوزه حمل و نقل – فناوری های مرتبط با حوزه دارو و درمان شایان ذکر است پیشرفت های علمی و خیره کننده کشورمان در طی سال های اخیر علیرغم فشار های خارجی و به ویژه تحریم های سنگین به گونه ای بوده است که امروزه کشور ما از نظر سرعت رشد علمی ، سریعترین رشد را در جهان دارا می باشد به طوری که بر اساس گزارش پایگاه اسنادی علوم جهان اسلام بر مبنای پایگاه اطلاعات علمی تامسون رویترز (ISI) در حالی که رشد تولید علم جهان در 15 سال گذشته 49% بوده است رشد تولید علم ایران در همین مدت 2116% بوده است .(پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ، http://farsi.khamenei.ir/others-page?id=22129 ) بنابر این شواهد مختلف حاکی از این است که در همین مدت زمان اندکی که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و علیرغم تمامی موانعی که بر سر راه این انقلاب وجود داشته است کشور ما در مسیر رشد و شکوفایی مطلوب و تبدیل شدن به یک کشور قدرتمند قرار گرفته است و البته به لحاظ قدرت ، در حال حاضر نیز به عنوان یک کشور قدرتمند در سطح جهان مطرح می باشد به گونه ای که علیرغم اینکه به دلیل ساختار غلط و ظالمانه جهانی امکان مشارکت در مدیریت جهانی را از طریق ابزارهای مدیریتی موجود همچون شورای امنیت ، حق وتو و امثال آن تا حد زیادی ندارد اما در عرصه مدیریت و حل و فصل بحران های جهانی ، چنان نقش و نفوذی دارد که قدرت های جهانی چاره ای جز بهره گرفتن از ابزارهای قدرت ایران برای حل و فصل موضوعات بین المللی ندارند و این مساله ای است که بارها قدرت های غربی به آن اذعان کرده اند . همچنین تلاش های فزاینده ای که برای کاهش قدرت و نفوذ ایران در سطح بین المللی صورت می گیرد و نیز تلاش برای نابودی ابزار های قدرت کشورمان ، همگی به معنای تایید تلویحی قدرت کشورمان در سطح بین المللی می باشد و همه اینها را علاوه بر فرهنگ غنی و عظیم ملت ایران و صبر و تحمل بالایی که از این فرهنگ ناشی شده است باید با نقش آفرینی مذهب و روحیه صبور و مقاوم رهبران نظام و الگو بودن آنان در این زمینه مرتبط دانست .
چراژاپن و هند با تحمل سختیها پیشرفت کردند اما مردم ایران تحمل سختی ندارند?مشکل از الگو نبودن رهبران است یا مذهب ایران?
چراژاپن و هند با تحمل سختیها پیشرفت کردند اما مردم ایران تحمل سختی ندارند?مشکل از الگو نبودن رهبران است یا مذهب ایران?
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز ، در پاسخ به این سوال لازم است چند نکته را خدمت شما متذکر شویم :
1 - کشورهایی چون ژاپن ، چین و حتی هند را نباید جزء کشورهای پیشرفته به معنی واقعی کلمه دانست. چین یک ششم کلّ جمعیّت دنیا را به خود اختصاص داده است امّا سوال این است که به نسبت این جمعیّت عظیم ، چند درصد دانشمندان دنیا و کشفیّات دنیا را به خود اختصاص داده است. چین در گذشته های دور یکی از تمدّنهای بزرگ و از پیشروان علم بوده است امّا در عصر حاضر بیشتر مصرف کننده ی علم است و در آن تولید علمی و فلسفی بسیار ناچیز است. عمده ترین رشد چین در صنعت فضایی و اتمی است که اطلاعات هر دو را در جنگ دوم جهانی از آلمان نازی سرقت کرده است. زمانی که آلمان شکست خورد کشورهایی چون روسیه ، چین ، آمریکا ، فرانسه و انگلیس دانشمندان آلمانی و مدارک علمی آلمانیها را ربودند و توانستند به صنعت اتمی و فضایی دست پیدا کنند. هند نیز به لحاظ تکنولوژی وضعیتی کمابیش مشابه چین را دارد و حتی می توان گفت تردیدهای جدی در مورد پیشرفته بودن این کشور وجود دارد به ویژه اینکه مظاهر فقر و فساد در این کشور مشهود تر از هر کشور دیگری است به گونه ای که این کشور هیچ تناسبی با یک کشور پیشرفته ندارد و صرفا کشوری است که از تکنولوژی های کشورهای دیگر (که گاه با اغراض سیاسی همچون پایدار ماندن شبه جنگ اتمی میان این کشور با پاکستان و ... و سوء استفاده از این موقعیت در عرصه های بین المللی دیگر به این کشور اهدا شده است) بهره می گیرد . امّا ژاپن نیز یکی از ذلیل ترین کشورهای دنیاست که حتّی ارتشی برای دفاع از خود نیز ندارد. ژاپن یکی از اقمار آمریکاست که حفظ امنیّت آن بر عهده ی ارتش آمریکاست. اقتصاد و صنعت ژاپن چنان به اقتصاد و صنعت آمریکا متّصل است که اگر آمریکا سرنگون شود به احتمال قریب به یقین ژاپن نیز واژگون خواهد شد. جوانان کشور عزیز ایران باید توجّه داشته باشند که ژاپن برخلاف اسم و رسمش الگوی مناسبی برای پیشرفت نیست. ژاپن بیشتر یک برده ی پیشرفته است نه یک کشور پیشرفته. کشوری که حفظ امنیّت آن بر عهده ی کشوری دیگر است حتّی اگر اوج علم و صنعت نیز باشد فروخواهد ریخت.
2. در نظام هستی هر پدیده ای علل ویژه ی خود را دارد. مثالاً برای ساختن یک خانه ی مناسب و خوب ، باید زمین مناسب ، مصالح مناسب ، مهندس و معمار کاردان ، بنّای ورزیده ، کارگر کاری و کاربلد و دهها عامل دیگر دست به دست هم دهند تا خانه ی از همه جهت مناسب پدید آید. امّا وجود این همه اسباب ، بدون نظم و مدیریّت مناسب ، هیچ کاری از پیش نمی برد. نظم و مدیریّت در کارهای بزرگ و گسترده ، اساسی ترین نقش را دارد. اینکه گفته می شود برخی کشورهای پیشرفته در زمینه ی علوم تجربی و صنعت به اسلام عمل می کنند ولی خود مسلمین چنین نیستند ، منظور این است که آنها به نظم و مدیریّت ، ارزش و بهای لازم را آنگونه که دین اسلام توصیه نموده است می دهند ؛ ولی مسلمین با اینکه دینشان توصیه به نظم و مدیریّت و محکم کاری نموده از این امور دور افتاده اند.
مسلمین زمان نبی اکرم (ص) در سایه ی این تعلیمات مترقّی به چنان رشد اجتماعی عظیمی دست یافتند که نه تنها خود را از بیابان گردی و زندگی بدوی نجات دادند بلکه توانستند در عرض مدّت بسیار کوتاهی سه تا از بزرگترین تمدّنها و امپراتوریهای آن روزگار ، یعنی تمدن ایران و مصر و روم را تحت تأثیر قرار داده ، تابع خود کنند. سرزمینهای مصر و فلسطین و لبنان و سوریّه که امروزه عرب زبان هستند سابقاً عرب نبودند. اینها تحت تأثیر اسلام نه تنها از تمدّن دیرینه ی خود دست شستند بلکه حتّی زبان خود را هم تغییر دادند. تمدّن ایران نیز به شدّت تحت تأثیر این دین شکوهمند واقع شد ولی از آنجا که تمدّن ایرانی با اسلام سازگارتر بود به جای آنکه نابود شود خود را با اسلام تطبیق داد و خود را با فرهنگ اسلامی هماهنگ نمود. اکثر کسانی که تاریخ تمدّن نوشته اند به این رشد سریع مسلمین و تأثیرگذاری شگفت انگیز آن اذعان نموده و آن را از عجائب تاریخ دانسته اند. امّا مسلمین با دور شدن از صدر اسلام به تدریج خلق و خوی مسلمانی را فراموش کرده به خلق و خوی کفر روی آوردند ؛ و به جای همکاری باهم و تبلیغ دین به تخریب یکدیگر و تخریب دین پرداختند. با این همه ، دانشمندان مسلمان تا قرن هفت هجری دائماً در حال کشفهای تازه بودند. فلسفه را به اوج خود رساندند ، هندسه و ریاضیّات و مثلثات و موسیقی را به شدّت رشد داده متحوّل نمودند. نجوم یونانی را به چالش کشیده و نقد نمودند. در قرن چهارم هجری ابوسعید سجزی با قاطعیّت تمام مرکزیّت زمین را زیر سوال برد و از چرخش زمین به دور خورشید سخن گفت . ابوریحان بیرونی نیز اذعان نمود که در مرکزیّت خورشید تردید دارد. همچنین وی برای اوّلین بار محیط زمین را با روش ریاضی محاسبه نمود. اوّلین بیمارستانهای واقعی دنیا را مسلمین تاسیس نمودند که در آنها پزشکان در تخصّصهای مختلف چون روان پزشکی ، چشم پزشکی ، پزشکی عمومی و ...خدمت می کردند. در قرن هفتم هجری که غربیها غرق در جهل و ظلمت بودند پزشکان مسلمان در کشورهای اسلامی عمل جرّاحی چشم انجام می دادند. جابر بن حیّان برای اوّلین بار شیوه ی درست روش تجربه را در علم شیمی بنیان نهاد و رازی شیمی دان بزرگ مسلمان الکل را کشف و در پزشکی به کار برد. و ... این پیشرفتها که نه فقط توسّط مسلمین که عمدتاً توسّط عالمان دینی انجام می شد نشان می دهد که دینداری و توجّه به تعالیم اسلام باعث رشد بوده است. ابوعلی سینا که کتابهای او بیش از چهار قرن در غرب تدریس می شد ، ابوریحان بیرونی ، خیّام ، خواجه نصیرالدین طوسی ، شیخ بهایی ، ملاصدرا ، حسن ابن هیثم ، غیاث الدین جمشید کاشانی ، محمد ذکرایای رازی ، ابوالوفای بوزجانی و صدها دانشمند دیگر که باعث رشد علوم و پدران علوم کنونی هستند همگی در عین دانشمند بودن در علوم دنیایی ، عالم دینی نیز بوده اند.
امّا در غرب ، که کشورهایی چون ژاپن و هند و ... نیز تابع علوم آنها هستند. ، دین مسیحیّت که دینی ضدّ تعقّل است باعث رکود بود. درست مصادف با پیشرفت شگرف مسلمین در دنیای اسلام در مغرب زمین عصر ظلمت و جهل و خفقان بود که از آن تعبیر به قرون وسطی می کنند. غربیها با کنار گذاشتن این دین از یک سو و آشنا شدن با میراث دانشمندان مسلمان بود که رشد و ترقّی علمی خود را آغاز نمودند. آنگاه بر عکس مسلمین ، علم را وسیله ی چپاول قرار داده دیگر کشورها را مستعمره ی خود ساختند. در این دوره ی استعمار بود که فکر مبارزه با دین به عنوان عامل عقب ماندگی به کشورهای اسلامی سرایت نمود ؛ غافل از این که فرق بسیاری است بین دین مسیحیّت که یک دین ضدّ علم و عقل است با دین اسلام که تشویق به تعقّل و علم آموزی می کند. نتیجه ی این حرکت ناپخته ی برخی به اصطلاح روشنفکران غرب زده بود که درست همزمان با رشد غرب ، مسلمین را به رکود کشید. امّا از زمانی که کشور جمهوری اسلامی ایران دوباره به اسلام روی آورد دوباره پرچم پیشرفت علمی بلند گردید. و با اینکه ایران صدمات هشت سال دفاع مقدّس را بر تن خود داشت و زیر بار شدیدترین تحریمهای سیاسی و اقتصادی و علمی قرار داشت ، رشد علمی خود را آغاز نمود. و در موارد زیادی راهی را که دیگر کشورها در عرض بیش از صد سال طی نموده بودند جوانان ایرانی در عرض مدّت بسیاری کوتاهی طی نمودند. بزرگترین مانع پیشرفت مسلمین در عصر حاضر خودبیگانگی و اسلام ستیزی و غربگرایی بود که این تفکّر با وقوع انقلاب ایران درهم شکست و کم کم جوانان ما باور نمودند که (ما مسلمان هستیم پس می توانیم). لذا به پا خواستند و با نظم ، مدیریّت درست و انگیزه ی دینی و الهی ، ره صد ساله را در مدّت بسیار کمتری پیمودند. امّا هنوز از پتانسیل اسلام بهره ی چندانی برده نشده. هنوز دانشمندان ما به متون دینی نمی پردازند تا از این متون ، ایده بگیرند و نظریّه پردازی کنند. بحث علم دینی ، بحثی کاملاً نوپدید است که اگر اندیشمندان مسلمان بتوانند آن را به سرانجام مناسبی برسانند باید در انتظار پیشرفتهایی از جنس دیگر باشیم.
3. آنچه تا به حال گفته شد تنها مربوط به علوم طبیعی مثل فیریک ، شیمی ، زیست شناسی ، طبّ و ... و همچنین صنعت بود. که در این زمینه ها یقیناً ما از برخی کشورهای غربی عقب هستیم و باید سریعاً از راههای میانبر خود را به آنها برسانیم و بلکه از آنها جلو بزنیم که به حمد الهی این حرکت سریع ، آغاز شده و به پیش می رود. امّا در زمینه ی دیگر همچون فلسفه ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، علم اخلاق ، عرفان ، حقوق ، ادبیّات ، هنر ، علم اقتصاد ، سیاست و امثال این امور به راحتی نمی توان حکم به پیشرفته بودن این کشورها نمود. در زمینه ی فلسفه ، غرب کاملاً دست خالی است. فلسفه های غربی بیش از آنکه فلسفه باشند راه حلّهایی موقّت برای مشکلات جوامع غربی هستند. لذا هیچ فلسفه ای در غرب بیش از چند صباحی دوام نمی آورد. امروزه حتّی فلسفه های غربی تبدیل به ضدّ فلسفه شده رو در روی عقل و تعقّل ایستاده اند. در حالی که در فرهنگ اسلامی سه سنّت فلسفی بسیار درخشان پرتو افشانی می کنند ؛ فلسفه ی مشّائی به ریاست ابونصر فارابی و شیخ ابوعلی سینا ؛ فلسفه اشراقی که مؤسس آن شیخ شهاب الدین سهروردی است ؛ و قلّه ی فلسفه ی اسلامی یعنی حکمت متعالیه که مؤسس آن عارف حکیم صدر الدین محمد شیرازی ملقّب به ملاصدرا است. اگر فلسفه های غربی را با حکمت متعالیه بسنجیم فلسفه های غربی در مقابل حکمت متعالیه مانند کودکی دبستانی هستند در برابر برجسته ترین دانشمند فیزیک اتمی. همینطور در عرفان و ادبیّات هیچ قومی در دنیا وجود ندارد که جرأت هماوردی با مسلمین را داشته باشد. گذشته از قرآن کریم ، نهج البلاغه و صحیفه ی سجّادیّه که اوج عرفان و هنر ادبی بوده ، معجزه اند ، صدها شاعر و ادیب عارف و حکیم در دامن فرهنگ اسلامی پرورش یافته اند که هیچ فرهنگی مشابه آنها را ندارند. عرفان نظری مسلمین در تمام دنیا بی نظیر است و مشابه خارجی ندارد. علم اخلاق اسلامی ، حقوق اسلامی و سیاست اسلامی نیز مترقّی ترین در دنیا هستند. هیچ قومی در دنیا کتب اخلاقی به ژرفای کتب اخلاق اسلامی همچون معراج السّعاده ، جامع السّعادات ، کیمیای سعادت ، اوصاف الاشراف و امثال آنها را ندارد. کما اینکه هیچ قومی انسانهای عارف ، وارسته و متخلّقی چون علامه طباطبایی ، مقدّس اردبیلی ، شیخ انصاری ، آیةالله بهجت و امثالهم را ندارد.
در زمینه نظریّه حکومت نیز نظریّه ولایت فقیه مترقّی ترین و پیشرفته ترین نظریّه حکومتی دنیا است که پشتوانه عقلی و برهانی داشته به دور از آفات دیگر مدلهای حکومتی رایج در دنیاست. در زمینه علم اقتصاد نیز اقتصاد اسلامی کاملترین مدل اقتصاد است که متأسفانه اقتصاد دانان کشورهای اسلامی تحت تأثیر افکار غربگرایانه به آن بی مهری ورزیده اند ؛ و تازه بعد از آشکار شدن نقایص بزرگ سیستم سرمایه داری غرب متوجّه ارزش مدل اقتصادی اسلام شده اند. روانشناسی و جامعه شناسی غرب نیز وضعی مشابه فلسفه های غربی داشته تا به امروز دهها مکتب روانشناسی و جامعه شناسی در این کشورها پدید آمده اند که برخی از آنها دقیقاً مخالف همند. در اسلام دو منبع عمده برای روانشناسی وجود دارد که یکی فلسفه اسلامی و دیگری منابع اسلامی است امّا متأسفانه غربگرایی روانشناسان ما مانع از استخراج این مطالب از منابع مذکور شده است. جامعه شناسی اسلامی نیز به معنی واقعی کلمه پدید نیامده است با این که متون دینی ما پر از گزاره های جامعه شناسی است. بنیانگذار جامعه شناسی یک دانشمند مسلمان به نام ابن خلدون است امّا طبق معمول روشنفکران گذشته ی ما طبق معمول دل به نوع غربی این علم بسته اند.
در زمینه ی هنر نیز هنرهای اسلامی نظیر معماری اسلامی ، هنر تذهیب ، مینیاتور ، خوشنویسی و امثال اینها که در دنیا بی نظیر یا کم نظیرند ، نتیجه ی تفکّر اسلامی اند. امّا این هنرها نیز در سایه ی غربگرایی هنرمندان قرون اخیر کمرنگ تر شده اند.
خلاصه ی کلام این که تجربه تاریخی نشان داده است که در اکثر علوم نه تنها مسلمین و بخصوص مسلمانان ایرانی چیزی از دیگران کم ندارند بلکه یک سر و گردن نیز از دیگران بالاترند ؛ لکن در طول تاریخ استعمار به مسلمین چنین القاء شده که به اصطلاح مرغ همسایه غاز است ، درحالی که تاریخ گواه است که اصل و ریشه ی اکثر پیشرفتهای غرب امروز در تحقیقات دانشمندان مسلمان است. حتّی هم اکنون نیز بزرگترین پروژه های صنعتی کشورهای غربی را برخی از دانشمندان مسلمان اداره می کنند. پس مشکل مسلمین در نداشتن خودباوری و غفلت از قدرت نهفته در تعالیم اسلام است. اگر پدران ما توانستند در سایه ی فرهنگ اسلامی ، پایه گذار علوم جدید شوند ما نیز می توانیم آن را به اوج خود برسانیم ؛ به شرط آنکه فرزند خلف پدران خود باشیم. باید سخن خدا را باور کنیم که مومنان برتر از کفّارند.
( وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین : و سست نشوید! و غمگین نگردید! در حالی که شما برترید اگر ایمان داشته باشید ) (آلعمران:139)
( فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ : پس هرگز سست نشوید و(دشمنان را) به صلح(ذلّتبار) دعوت نکنید در حالی که شما برترید ، و خداوند با شماست و چیزی از(ثواب) اعمالتان را کم نمیکند.)(محمد:35)
این روحیّه بود که مسلمین صدر اسلام را وادار به چنان کارهای عظیمی نمود و سه تمدّن بزرگ دنیا را مطیع مسلمین نمود. این روحیّه بود که باعث شد حضرت امام راحل قدّس سرّه در برابر تمام قدرتهای دنیا بایستد و در زمانی که همه مطیع آمریکا بودند بگوید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. الآن نیز این روحیّه است که ایران اسلامی را به پیش می برد. پس هرچه این روحیه بیشتر رشد نماید به همان اندازه مسلمین سریعتر پیش خواهند رفت. باید مدام در گوش مسلمین جهان خواند که( وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین).
4 – در زمینه پیشرفت ملت ایران نیز باید بگوییم بر خلاف آنکه گفته می شود ملت ایران تحمل سختی ها و مشکلات را ندارند باید بگوییم تجربه مبارزات این ملت بر علیه نظام 2500 ساله شاهنشاهی و پس از آن سختی ها و مشکلاتی که در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم تحمل کردند به ویژه جنگ ، تحریم ها ، امواج ترور و دهها توطئه دیگر که هر کدام می توانست ملتی را به زانو در آورد ، اثبات کرد که این مردم جزء صبور ترین مردمان روزگارند که هر گونه مشکلی راتحمل می کنند اما بار ننگ و ذلت را هرگز به دوش نمی کشند و این ناشی از فرهنگ غنی و اعتقادات ریشه دار مذهب ای است که در آنان وجود دارد و به مدد همین صبوری و تحمل بالایی که دارند علیرغم انواع فشارها و تحریم هایی که دشمنان تاکنون به این ملت تحمیل کرده اند توانسته اند قله های عظیم پیشرفت را یکی پس از دیگری طی نمایند و به همین دلیل امروزه که کشور ما در حال دست یابی به این علوم می باشد به شدت مورد غضب دشمنان و قدرت های سلطه گر قرار گرفته است . چرا که اگر چه ماهیت برخی از این علوم ذره ای به بحث های امنیتی گره نمی خورد اما داشتن آنها نشانه قدرت یک نظام بوده و به همین دلیل به شدت تلاش می شود تا از دست یابی کشورمان به آنها جلوگیری شود که برخی از آنها عبارتند از :
فناوری هسته ای – نانوتکنولوژی – صنایع هوا فضا – صنایع مخابراتی پیچیده – صنایع پیچیده مرتبط با فناوری اطلاعات همچون ابررایانه ها – سلول های بنیادی – تکنولوژی های نظامی دفاعی – صنایع مرتبط با حوزه حمل و نقل – فناوری های مرتبط با حوزه دارو و درمان
شایان ذکر است پیشرفت های علمی و خیره کننده کشورمان در طی سال های اخیر علیرغم فشار های خارجی و به ویژه تحریم های سنگین به گونه ای بوده است که امروزه کشور ما از نظر سرعت رشد علمی ، سریعترین رشد را در جهان دارا می باشد به طوری که بر اساس گزارش پایگاه اسنادی علوم جهان اسلام بر مبنای پایگاه اطلاعات علمی تامسون رویترز (ISI) در حالی که رشد تولید علم جهان در 15 سال گذشته 49% بوده است رشد تولید علم ایران در همین مدت 2116% بوده است .(پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ، http://farsi.khamenei.ir/others-page?id=22129 )
بنابر این شواهد مختلف حاکی از این است که در همین مدت زمان اندکی که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و علیرغم تمامی موانعی که بر سر راه این انقلاب وجود داشته است کشور ما در مسیر رشد و شکوفایی مطلوب و تبدیل شدن به یک کشور قدرتمند قرار گرفته است و البته به لحاظ قدرت ، در حال حاضر نیز به عنوان یک کشور قدرتمند در سطح جهان مطرح می باشد به گونه ای که علیرغم اینکه به دلیل ساختار غلط و ظالمانه جهانی امکان مشارکت در مدیریت جهانی را از طریق ابزارهای مدیریتی موجود همچون شورای امنیت ، حق وتو و امثال آن تا حد زیادی ندارد اما در عرصه مدیریت و حل و فصل بحران های جهانی ، چنان نقش و نفوذی دارد که قدرت های جهانی چاره ای جز بهره گرفتن از ابزارهای قدرت ایران برای حل و فصل موضوعات بین المللی ندارند و این مساله ای است که بارها قدرت های غربی به آن اذعان کرده اند . همچنین تلاش های فزاینده ای که برای کاهش قدرت و نفوذ ایران در سطح بین المللی صورت می گیرد و نیز تلاش برای نابودی ابزار های قدرت کشورمان ، همگی به معنای تایید تلویحی قدرت کشورمان در سطح بین المللی می باشد و همه اینها را علاوه بر فرهنگ غنی و عظیم ملت ایران و صبر و تحمل بالایی که از این فرهنگ ناشی شده است باید با نقش آفرینی مذهب و روحیه صبور و مقاوم رهبران نظام و الگو بودن آنان در این زمینه مرتبط دانست .
- [سایر] توسعه و پیشرفت چه نسبتی با هم دارند؟ چه مفاهیمی را در بر میگیرند؟ آیا با هم در تعارضاند و یا نه، کاملاً در یک راستا هستند؟ اهداف هرکدام چیست؟ در ایران کدام الگو باید پیاده شود؟ و...؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] چرا پیامبران فقط در بین النهرین و خاور میانه مبعوث شده اند؟ اگر علّت، تمدّن آنهاست، پس چرا برای تمدّنهای بزرگی مثل یونان (فراموش نکنیم که حضرت عیسی(علیه السلام) در خاور میانه به دنیا آمده است) و مایاهای سرخپوست، یا تمدّنهای بزرگ سیاهپوست، پیامبری فرود نیامد؟ آیا می توان کنفسیوس (در چین)، بودا (در هند)، زردتشت و کوروش (در ایران)، بقراط و سقراط (در یونان) را پیامبران الهی دانست؟ از آنجا که در منابع دینی ما آمده که: (برای هر دو نفر یکی را پیامبر قرار دادیم.) پس باید برای اسکیموها و همه اقوام، پیامبرانی آمده باشد. و اگر جواب منفی است، پس این نظریّه تقویت می شود که پیامبری هم با توجّه به پیشرفت تمدّن، و خداپرستی هم با توجّه به شکوفایی های فکری مردم، به تکامل رسیده است! چرا که انسانها، نخست خورشید پرست، ماه پرست، و مانند آن بودند، سپس با توجّه به شکوفایی عقلی، خدای عینی را برگزیدند. نظر شما چیست؟
- [سایر] سلام خسته نباشیدحدود 8 ساله که ازدواج کردم متاسفانه با شوهرم خیلی زیاد مشکل دارم بسیار ادم دروغگو و اهل غیبت هستش با هیچکس حتی خونواده ی خودش رابطه ی خوبی نداره چون زندگیمونو از لحاظ مالی با سختی شروع کردیم از دست همه ناراحته که چرا بهش کمک نکردن حتی با دختر 2 سالمون رابطه خوبی نداره و مرتب باهاش دعوا میکنه مرتب بهانه جویی میکنه و بی دلیل ما رو میزنه اگه خونه باشم میگه برو بیرون اگه بیرون باشم دلش برام تنگ میشه همش در حال فریاد زدنه کلا با همه بیخودی میجنگه و سر مسایل خیلی کوچیک دعوا راه میندازه و هر چی که دم دستش باشه میشکنه حتی با خدا هم دعوا داره یه مدت ازش قهر میکردم و میرفتم ولی دیگه الان بیخیال شدم و تحمل میکنم در ضمن منو دیوانه وار دوست داره دلم به حال دخترم میسوزه تو رو خدا بگین چیکار کنم ؟متشکرم
- [سایر] سلام.خیلی ممنونم که جوابمو دادین.شما بهم پیشنهاد دادین با خانواده صحبت کنم ولی مشکل من اینجاست که نمیتونم این مسئله رو بهشون بگم.اونا از قبل بهم گفتن که فکر این مسئله رو فعلا از سرم بیرون کنم.از یه طرف با خودم یجورایی درگیرم نمیتونم مسیر زندگیمو مشخص کنم.فکر می کنم که اگه ازدواج کنم تا حد زیادی مسیر آینده من مشخص میشه مثلا میدونم کجا برم سرکار برای چی کار میکنم.هم اینکه طرفم به من اون انرژی و انگیزه رو میده که ادامه تحصیل بدم.البته فکر نکنین من از ازدواج یه مدینه فاضله ساختم نه تا حد زیادی میدونم زندگی چه سختی هایی داره ولی تحمل این سختی ها اگه با هدف باشه خیلی شیرینه.و چون هدفی دارم بهتر درس میخونم.ولی خانواده من درست برعکس اینو بهم میگن اونا میگن اگه ازدواج کنی مشغولیات زندگی نمیذاره درس بخونی.منم فکر میکنم اگه اینجوری بشه چی.آخه من تو یه رشته خوب و توی یه دانشگاه خوب درس خوندم بدم نمیاد ادامه تحصیل بدم ولی همونطور که گفتم از طرفی احساس میکنم خیلی پا در هوام و بی هدفم، و اینکه اصلا دیگه توانشو ندارم اینکه دوباره برم دانشگاه بازم تنها باشم.آیا واقعا اونطوریه که خانوادم میگن.با خودم میگم اونا فقط واسه اینکه پز ارشد بودن منو بدن اینقدر اصرار میکنن.چطور باید برا زندگیم تصمیم بگیرم؟
- [سایر] سلام اقای مرادی خدا قوت ما یه مشکل بزرگ داریم مادرم بد جوری به هم ریخته و کاملا کاملا بریده از همه چیز و همه کس شما فرمودید هرکس با قواعد خودش زندگی نکنه زنده نمیمونه مادرم تا الان فقط به خاطر بچه مونده پدرم واقعا تحمل کردنی نیست مادرم معلم است و با 40 پسر بچه ابتدایی سرو کله میزند و در خانه هم از دست پدرم و همسایه ها اسایش ندارد و پدرم اصلا همکاری نمیکند که خانه را عوض کند من دانشجویم و به خانه مادربزرگم رفته ام برادرم هم اکثر وقت ها در باشگاه های ورزشی است من بسیار میترسم یعنی وحشت کردم مادرم به طور جدی حرف طلاق را زده او 21 سال تحمل کرده و الان بریده و من با حرف زدن دیگه نمیتونم به او روحیه بدم چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پدرم هم اصلا زبان سرش نمیشود او سختی و عذاب را میبیند؟ مادرم بد جوری در افسردگی بسر میبرد چکار از دستم بر میاد مادرم حتی حوصله نماز هم ندارد
- [سایر] با سلام وخسته نباشید خدمت اقای دکتر بهفر من 21 سالمه ودانشجوی نرم افزار هستم حدود 18 سالگی ازدواج کردم با پسری که 3سال باهاش دوست بودم (بعد از گذشت از همه سختی هاو مشکلات خانوادگی والدینم ساختن با همه نداریها و حرفها و زندگی در یک اتاق به مدت یک سال با مادر شوهرو تحمل همه خواسته ها و زیر پا گذاشتن همه ارزوهام که پشیمان نیستم چون فعلا شوهر خوبی دارم خدارو شکر که بیانش در اینجا خارج از حوصله است ولی شاید در مشاوره من تاثیر داشته باشه) حالا که دخترای همسنم رو میبینم واینکه من بچگی نکردم و حالا بعضی موقعها پشیمان میشم خیلی افسرده و عصبانی هستم از زندگی ام لذت نمیبرم با اینکه مشغول و سرگرم هم هستم دلم به حال شوهرم میسوزه که باید منو تحمل کنه حاضرم ازش جدا شم تا دنبال زندگی خودش بره تا بچه ای نداریم این رو به خودش نگفتم چون من به این نتیجه رسیدم که ما خیلی مشکل داریم چون درکی از هم وخواسته های هم نداریم و من هم مهارت های زندگی و همچنین از خود شناختی ندارم و نمیدونم که چی میخام ودر اخر از شما کمال تشکر را دارم و شرمنده ام اگر ایمیلم زیاد طولانی شد
- [سایر] دوباره سلام اقای مرادی خسته نباشید خوشبختانه امروز هم به خواست خدا تونستم از حرفهای زیباتون بهرهمند بشم ولی یه سوالی ذهنم رو مشغول کرده و ناراحت شاید بگید برای فرد 17-18 ساله زوده که از این حرفها بزنه ولی شما امروز چند سوال رو مطرح کردید که دختر خانومها بایستی برای شناختن خواستگارشان بپرسند {گذشته-فرهنگ خوانواده..} ولی خود شما بهتر از من میدونید که اکثر خانواده ها هیچوقت جلسه ی خانوادگی ندارند یا شاید امکان داره که فرد خود شخصی متدین باشد ولی خانواده ی فرد اینطور نباشند پس این به این معنا است که نمیشود هیچوقت با این فرد زندگی خوبی را شروع کرد؟ چون فرهنگ خانواده ها فرق میکند؟ پس این فرد هیچوقت معنای خوشبختی رو نمیفهمه؟ این سوال کمی مربوط به مشکل من هم میشه . همیشه میترسم از گذشتم بگم گذشته ای که پر از تلخی هاست و سعی میکنم فراموشش کنم ولی واقعیت اینه که گذشته قسمتی از منه نمیتونم جداش کنم. من بر خلاف خانوادم فرد متدینی هستم{نمیخوام از خودم تعریف کنم}و برای نگه داشتن اعتقاداتم خیلی سختی ها رو تحمل میکنم با وجود اینکه کسی منو نمیفهمه و در خانه ی خودم احساس تنهایی میکنم. با حرف شما پس من دیگه هیچوقت نمیتونم حتی در آینده به ازدواج فکر کنم چون به اعتقاد من فرد مقابل باید بیشتر از خود آدم دیندار باشه و حتما خانواده هابا هم دچار مشکل میشن حتی گاهی وقتها اینقدر از پدرم میترسم که نمیتونم حتی بهش سلام بدم چه برسه باهاش حرفم بزنم مادرم هم وقتی از ازدواج حرفی به میون میاد میگه من نمیذارم قبل از 30 سالگی ازدواج کنی . دیگه مهم نیست. شاید حق با شماست ولی من تسلیم گذشتم نمیشم یا تحقیر های اطرافیانم. باز هم متشکرم. یا حق.التماس دعا
- [سایر] سلام حاج اقا.. اولا ممنون بابت پاسخی که بابت نامه اولم دادین ... راستش حاج اقا دوباره به کمکتون نیاز دارم... همون طوری که گفتم اون اقا اومد مشهد و همو دیدم...از نظر ظاهر و عقیدتی هم کاملا مثل هم بودیم ... راستش قصد این اقا جدایی بود ولی با دیدن من وحرفام نظرش عوض شد..ما خیلی راجب ازدواج و شدنش حرف زدیم و به این نتیجه رسیدیم که میشه ولی سختی و مشکلات زیاد داره.... و زمانشم خوب.. شما گفتید ایشون تو رودربایستی مونده ولی خودش میگه نه... راستش از وقتی ایشون برگشتند زندگی برای جفتمون هدف دار و معنی دار شده و یا به قول خودش مسئولیتمون سنگین تر....حاج اقا اگه میشه از اینجا به بعد خصوصی باشه...ممنون ایشون 21 ساله وی ... یک اتاق کوچولو با امکانت اولیه... توکل و ایمان و تلاش باید داشت... راستش من هم 21 سالمه و دانشجو ام... حاج اقا خودتون میگید که موقعیت ازدواج از دست ندید..منم نمی خوام....می دونم خانواده من ایشون تایید می کنند چون مثل خودم و خودمون هستند و فردی نجیب و مذهبی... شاید بگید این شناخت سطحیه ولی حاج اقا خودتون گفتین نماز خوندن طرف و دعا خوندنشو ببنید...منم دیدم..ایشون نماز شب می خونند و مسجد هم زیاد میرند و قران هم الگوش می دونه...راستش نمی نوتم بگم کاملا مذهبی ولی مذهبیه...ایشون به قول خودش تو این خط نبوده ولی حالا که این اتفاق براش افتاده و این موقعیت پیش اومده مونده چی کار کنه و چطوری باهاش کنار بیاد...چطوری همه چیو جمع کنه.... حاج اقا به نظر من ایشون یکی از بهترین موقعیتایی که برام پیش اومده و ممکنه که دیگه پیش نیاد..به خاطر اینکه کاملا و جدا همونی هست که همیشه می خواستم و ازروم بوده و تمام کردار و رفتارمون شبیه هم هست...حتی نوع سختی هایی که کشیدیم...واسه همین تصمیمو گرفتم تا بهترین موردی که دارم برسم... حاج اقا من خودمو خوب می شناسم و خانوادمو و موقعیتمو...من شکر خدا فرد صبوری هستم در قبال مشکلاتی که تا حالا داشتم...ولی می دونم که هم چین موردی پیش نمی یاد برام... راستش شاید باورتون نشه ولی من ایشون هدیه خدا می دونم و تمامی لحظات ایشونو از خدا خواستم و توکلمو کردم...راستش به این نتیجه رسیدم هدیه خداست... راستش امروز از من خواست تا مشورت کنیم،مطالعه کنیم تا اولا ببینیم این کار میشه ..خوبه که بشه یا نه..به نفعمونه...راستش من مطمئنم که به نفعمه..چون در کنار کسی زندگی می کنم که دوسش دارم و همیشه منتظرش بودم و تمام کارهاش مثل خودمه...و اینکه چطوری میشه سریع تر بهم رسید..شرایط زودتر مهیا کرد..در رابطه با رابطمون قبل ازدواج..اسون تر شدن سختی هاش..کوتاه تر شدنش...و در واقع شدنش.. حاج اقا ما همو دوست داریم وهمو می خوایم..د. من به شخصه حاضرم هر گونه سختی تحمل کنم و می دونمم که سخته ..ولی چون معتقدم خدا باهامه و توکلم به اوست کممکون می کنه..این اقا همینو میگه..میگه خدا تو کاری که خودش گقته تنهامون نمی زاره...حاج اقا اینکه چطوری خانواده ها در جریان بزاریم؟؟؟؟بهشون بگیم؟؟؟؟؟؟؟؟راستش مشکل بزرگ ما الان مشکلات مالیه... راستش از شما مطمئن تر و بهتر پیدا نکردم...شما هم تجربتون زیاده و حتما مورد هایی مثل ما دیدید...و کمکشون کردید... حالا منم ازتون می خوام که بهمون کمک کنید .سختی هاشو قبول کردیم...1-.اینکه میشه یا نه؟؟؟ 2-چطوری راه شو بهتر و سریع تر فراهم کنیم.چطوری سختی ها تحمل کنیم..تلاشمون بیش تر کنیم....تا هم خدا راضی باشه و هم خودمون...تا به هدفمون که کماله و با ازدواج میسر تر میشه برسیم. 3-اصلا حاج اقا به نظر تون تو این شرایط الان همین حالا میشه یا نه؟؟؟؟؟من که امادگیشو دارم ولی ایشون فکر نکنم... 4-کسایی بودن مثل ما؟؟؟؟..چی کار کردند؟؟؟؟ .به دو تا جوون که فقط خدا دارند و دستاشون خالیه ولی همو دوست دارند و می دونند بهترینند برای هم و می دونند سختی پیش رو شونو کمک کنید....ممنون...واقعا..در ضمن محتاج دعا تونم هستیم...خیلی زیاد..ببخشید طولانی شد ولی جدا به کمکتون نیاز داریم..ایشالله با دعا تو حرم اقا جبران کنم....ممنون
- [سایر] سلام من دانشجوی ایرانی مقیم آمریکا هستم و در حال حاضر دانشجوی دکترا هستم و 28 سال و اندی. امسال سال سوم دوره دکترای من هست. مادر من در اردیبهشت امسال برای بنده رفتن خواستگاری. خلاصه بنده و دختر خانم (26 ساله دانشجوی ارشد) از طریق تلفن و اسکایپ همدیگرو دیدیم، صحبت کردیم خیلی، پسندیدیم و بعد از دو ماه مکاتبه از راه دور بنده امدم ایران تا بیشتر و از نزدیک با هم آشنا بشیم. البته به هم جواب قطعی ندادیم وقتی من امریکا بودم، قرار شد من بیام ایران و رفت و امد کنیم مدتی و بعد جواب قطعی به هم بدیم، اما به هر حال قبل از اومدن به ایران ما همه حرفامونو زده بودیم و واقعا تحقیق کرده بودیم راجع به هم و راجع به همه چیز صحبت کرده بودیم. خوب اومدیم ایران، بار اول با مادرم رفتیم منزل ایشون، خوب همونجوری بود که انتظار داشتم ، خوشحال و شاکر که الحمدلله مورد مناسبی پیدا شده. بعد از دیدن ایشون پدرشون که با من صحبت کردن گفتن کی برمیگردی گفتم بستگی داره به کارم تو ایران. که فکر می کنم حسابی ترسید که نیام ایران. 3 روز بعد با پدر و مادرم رفتیم و پدر ایشون گفت من 3 تا شرط دارم: اول اینکه ایشون باید برگرده ایران، دوم ایشون باید بیاد ایران دختر رو ببره (چون دختر خانم یه ترم از درسشون مونده بود) و سوم اینکه دخترم حتما باید اونجا دکتراشو بخونه. ما هر سه تامون شوکه شدیم، به خاطر شرط دوم، که بابام گفت حاج اقا من خودم دختر رو می برم امریکا، که باباش گفت نه خودش باید بیاد. خوب من همین یه بارم که اومدم با کلی سختی دوباره ویزا گرفتم چه برسه به اینکه اگه وسط دو تا ترم میومدم احتمال ویزا گرفتنم خیلی پایین بود و منم ترم رو از دست میدادم. به هر حال من و بابا و مادر هم خیلی صحبت کردیم و قبول کردیم و گفتیم که نهایتا من یه ترم از درسم جا میمونم. فرداش که زنگ زدیم که بگیم شرطاتون قبوله، گفتن نه! بله به همین راحتی! بدون هیچ دلیلی! من و دختر خانم هم به هر حال همدیگرو پسندیده بودیم و به شدت به هم علاقمند شده بودیم. خوب به هر حال ما بچه که نبودیم، من چند ماه دیگه 29 سالم میشه و ایشون هم 26 سالشون پر میشه! اما متاسفانه پدر ایشون مخالفت کردن سر چیزی که ما اصلا نفهمیدیم دلیلشون چی بوده. به هر حال به هر دری زدم با باباشون مجددا صحبت کردم، راضی شدن که بریم مشاوره، اما قبل از رفتن به مشاوره دوباره گفتن نه! دوباره من دست بر نداشتم! و تنهایی رفتم پیش مشاور و ایشونم که دوست پدر دختر بودن گفتن من با دختر هم صحبت می کنم و مشاور هم بعدا گفتن که شما به هم نمی خورین!!! ایشون درون گراست و شما برون گرا! جور نیستین!!!! البته مشاور رو نه من، نه دختر و نه بعضی از دیگرانی که رفته بودن پیش این مشاور، ایشون رو به عنوان یه مشاور حاذق نمیشناسن! خوب واقعا هم نبودن! اما من گفتم برم شاید دردی رو دوا کرد. اما بدتر شد. البته خود دختر هم خیلی با باباش صحبت کردن (یه بار تا سه ساعت)، خیلی خیلی، اما راضی نمیشد باباش. مادر و دختر راضی بودن و باباش هم وقتی اینا اصرار می کردن، بابای دختر میگفتن که من راضی نیستم، حالا میخواین برین ازدواج کنین برین بکنین، من از همه جا بریدم. این مدتی که ایران بودم خیلی عذاب کشیدم و از من بیشتر خود دختر. هر دو خیلی دعا کردیم! اما نشد! شب قدر، اعتکاف، امام رضا! هیچ کدوم جواب ندادن! به هر حال بنده دست از پا درازتر برگشتم امریکا! حالا نمیدونم چیکار کنم. اصلا نمیدونم دوباره بریم سراغ این دختر یا نه! من به شدت علاقمندم و ایشون هم! اما واقعا نمی دونیم صلاحمون چیه! یه عده بهم گفتن که بذار یخ خرده زمان بگذره! حاج اقا راشد یزدی رو تو حرم امام رضا دیدم و ایشون گفتن اگه تحقیق کردن و بهم میخورین، به صلاحتونه ولش نکنین. جالا نمیدونم چیکار کنم!!!! واقعا ایشون دختر خوبیه و بسیار با حیا و عفیف. اینقدر که و قتی ایران بودم بعد از این قضایا جواب تلفن من هم نمیدادن چون میگفت بابام راضی نیست! خوب این خیلی ارزشمنده! اما یکی دو روز آخر قبل از برگشتن به امریکا با ایشون از طریق مادرم تماس گرفتم و گفتن که بابام گفته که شما ایمان اونجوری نیست که من میخوام، زیاد متدین نیستن اقا پسر! به هر حال این دلیل پدر ایشون بود برای مخالفت. الان 3 هفته ای هست که امریکام! اما واقعا نمیدونم چیکار کنم! بازم بگم! ما با تحقیق همدیگرو انتخاب کردیم! حتی از دوستای همدیگه پرسیدیم. به این نتیجه رسیدیم که میتونیم با هم زندگی کنیم! اما باباش!!!! اینم بگم ما خانواده مذهبی هستیم و اونا مذهبی تر. پدر ایشون بازنشسته یکی از ارگان های نظامی به شدت مذهبی هستن. اینم بگم پدرشون خودش 20 سالکی ازدواج کرده! خلاصه بنده رو راهنمایی بفرمایید دیگه! میدونم طولانی بود اما شرمنده خواستم همه چیو گفته باشم که بازم خیلی ازش موند!
- [سایر] با سلام خدمت استاد بزرگوار (برای بار سوم براتون پیام میذارم، لطفا جواب بدین)قبلا هم چندین بار براتون پیام گذاشته بودم ولی تو لیست پیام ها نتونستم پیداشون کنم.ازتون خواسته بودم که در صورت امکان فایل های (حداقل صوتی) گفتگوهایی که در مورد ازدواج در برنامه \"مردم ایران سلام\" با آقای شهیدی فر داشتید رو در سایتتون قرار بدین.الان هم فرصت رو غنیمت میدونم و ازتون سوالی میکنم. هر چند شاید خیلی تکراری باشه. من دختری 25 ساله و دارای مدرک کارشناسی ارشد هستم. در حال حاضر هم در چندین دانشگاه تدریس دارم و همین طور قصد ادامه تحصیل رو هم دارم. مشکل من در مورد خواستگاران و این مورده که نمیتونم براحتی کسی رو انتخاب کنم.خواستگارای زیادی هم دارم مثلا در همین یک مورد اخیر شخصی از طرف یکی از همکاران پیشنهاد شد و من یکی دو جلسه با ایشون صحبت کردم، از لحاظ موقعیت و وضعیت خانوادگی و کاری شرایط مناسبی دارند ولی در مورد مسائل اعتقادی مثل هم نیستیم. ایشون با این که به خدا عقیده دارن و از لحاظ اخلاق و رفتار قابل قبول هستن ولی در انجام واجبات منظم نیستن و به قول خودشون تق و لق انجام میدن.البته من خودم به خاطر این مسئله جواب رد بهشون دادم چون این موارد خیلی برام مهمه و خودم هم در یک خانوده مومن بزرگ شدم و حتی گاهی سعی می کنم به مستحبات هم بپردازم و سعی در پیشرفت و تقویت هرچه بیشتر اعتقاداتم دارم، از حضور در کلاس های عقیدتی گرفته تا... با توجه به این شرایط، و این که باز هم از طرف ایشون اصرار زیادی هست و حتی گفتن که حاضرن نمازهاشون رو هم مرتب بخونن،در این مورد ازتون راهنمایی می خوام.(هرچند کسی که به خاطر خدا نماز نخونه به خاطر بنده...!!!)از این که وقتتون رو گرفتم عذر می خوام و فقط می خوام بدونم استدلالم در جواب رد دادن درست بوده یا نه؟ با تشکر التماس دعا