تقابل انقلاب اسلامی با نظام‌ بین‌المللی و ساختار نظام بین‌الملل؟
تقابل انقلاب اسلامی با نظام‌ بین‌المللی و ساختار نظام بین‌الملل؟ مفهوم نظام‌ بین‌المللی و ساختار نظام بین‌الملل، یکی از مفاهیم پرمناقشه در میان متفکرین روابط بین‌الملل است. برخی از متفکرین نوواقع‌گرا، نظیر والتز، ساختار آنارشیک و غیرسلسله‌مراتبی نظام بین‌الملل را اصلی‌ترین عامل در تعیین رفتار سیاست خارجی واحدهای تشکیل‌دهنده نظام بین‌المللی می‌دانند و برخی دیگر نظیر کوهن و نای، با دیدگاه نولیبرالی خود علاوه بر نقش ساختار، بر نقش نهادها تاکید می‌کنند. برخی دیگر چون ونت، ساختار بین‌المللی را متشکل از ساختارهای مادی و بین‌الاذهانی تلقی می‌کنند و برخی چون واکنش‌گرایان، ساختار را فاقد اصالت می‌دانند. با هر رویکردی که به‌نظام بین‌المللی نگاه کنیم، انقلاب اسلامی ایران برای ظهور و نشو و نما، چاره‌ای از تقابل با نظام بین‌المللی نداشت چون انگاره‌ها و ایده‌های اصلی این انقلاب، با هر دو قطب بین‌المللی در تضاد قرار می‌گرفت. این نوشتار به‌دنبال بررسی شیوه برخورد متقابل انقلاب اسلامی ایران و نظام بین‌المللی است. * وضعیت کلان نظام بین‌المللی در آستانه انقلاب اسلامی ایران در اواخر دهه 1970 میلادی، به‌مرور از شدت جنگ سرد در جهان کاسته می‌شد. دهه 1960 میلادی دهه تعارضات سخت بین دو قطب نظام بین‌المللی یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروری بود اما از اوایل دهه 1970 به‌مرور جو تنش‌زدایی در روابط قطبین حاکم شد. در زیر سیستم بین‌المللی خاورمیانه این اتفاق بیشتر پس از جنگ 1973 و تلاش‌های هنری کیسینجر برای صلح بین مصر و اسرائیل خودنمایی کرد که سرانجام هم در کمپ‌دیوید و کمی پس از انقلاب اسلامی ایران، به‌موفقیت رسید. در واقع، اتحاد شوروی در تمام جبهه‌ها رو به افول بود و بلوک غربی دیگر برای راضی نگه‌داشتن اتحادیه‌های کارگری در کشورهای غربی که تحت تاثیر شرق بودند، نیازی به پیاده‌سازی طرح‌های دولت – رفاهی نمی‌دید. بلوک شرق دیگر یارای چندانی برای تقابل نداشت و غرب در مقایسه با شرق، روز به روز قوی‌تر می‌شد. با این حال همچنان از نظام بین‌المللی به‌عنوان نظام دوقطبی یاد می‌شد. نیکسون، امنیت خلیج فارس را به دو ستون تحت نفوذ خود یعنی رژیم‌های پهلوی و آل‌سعود سپرده بود و خیالش از امنیت این منطقه راحت بود. این وضعیت در زمان کارتر هم ادامه داشت و منطقه خلیج فارس کاملا تحت نفوذ بلوک غرب محسوب می‌شد. کارتر از ایران پهلوی به‌مثابه جزیره ثبات یاد می‌کرد و رژیم پهلوی هم در این نظام دوقطبی رو به تک‌قطبی شدن، کاملا با بلوک غرب هم‌آواز شده بود. با این حال، شاه ایران از کارتر یک دلخوری داشت. کارتر قیمت نفت را که پس از نابودی سیستم برتون‌وودز و تحریم نفتی اعراب افزایش یافته بود، پایین آورده بود. شاه در انتخاباتی که کارتر از آن پیروز درآمده بود، به‌وضوح حامی جمهوری‌خواهان بود. در مجموع، ایران در آستانه انقلاب در وضعیتی مسالمت‌آمیز و هماهنگ با نظام بین‌المللی به‌سر می‌برد. روابط مسالمت‌آمیزی با شوروی داشت و از سوی دیگر در جبهه غرب محسوب می‌شد و بخشی از پیمان‌های منطقه‌ای آن بود. این وضعیت با انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، کاملا تغییر کرد. * انقلاب اسلامی ایران در تقابل با نظام بین‌المللی برای بررسی نسبت انقلاب اسلامی ایران با نظام بین‌المللی، تقابل این انقلاب را با سه گونه ساختار مدنظر متفکرین بین‌المللی بررسی می‌کنیم: (ساختار مادی)، (ساختار نهادی) و (ساختار انگاره‌ای بین‌الاذهانی). الف – تقابل انقلاب اسلامی با ساختار مادی بین‌الملل ساختار مادی بین‌المللی که به‌معنای شیوه توزیع قدرت مادی بین کشورها، به‌عنوان واحدهای تشکیل‌دهنده این نظام است، در آستانه انقلاب اسلامی ایران، همچنان دو قطبی محسوب می‌شد. در این نظام، کشورها عموما به یکی از دوقطب نزدیک یا وابسته بودند. ایران پهلوی هم کاملا در جبهه ایالات متحده آمریکا بود. حتی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد هم از این قاعده مستثنی نبوده و بنیان‌گذاران این جنبش، عموما شرق‌گرا بودند. قطبین ائتلاف‌هایی را در برابر یکدیگر تشکیل داده بودند که معروف‌ترین آنها ناتو و ورشو بودند. در این بین، ناتو حتی بعد از جنگ سرد هم به حیات خود ادامه داد. انقلاب اسلامی ایران از ابتدا در عرصه سیاست خارجی (شعار نه شرقی، نه غربی) را که به‌معنای عدم تعهد بود در دستور کار خود قرار داد. البته برداشت‌های متعددی از عدم تعهد وجود داشت. جناح لیبرالی که اوایل انقلاب دولت موقت را تشکیل داد و همچنین ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان اولین رئیس‌جمهور، به عدم تعهد محافظه‌کار اعتقاد داشتند که برگرفته از الگوی دکتر محمد مصدق بود. اما پس از عزل بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری، انقلاب اسلامی ایران رویکرد عدم تعهد انقلابی را در پیش گرفت که مبارزه با ساختارهای ظالمانه بین‌المللی را مدنظر داشت. این رویکرد از اواسط دهه 60 به بعد دچار تعدیل شد و به عدم تعهد تجدیدنظر طلب بدل شد تا اینکه بار دیگر در سال 1384 به عدم تعهد انقلابی تا حدودی نزدیک گردید. با این وصف، انقلاب اسلامی ایران در تقابل با هر دو قطب تشکیل‌دهنده ساختار بین‌المللی قرار می‌گرفت. سرنگونی رژیمی که پایگاه آمریکا در منطقه بود، طبعا واکنش سختی را از سوی ایالات متحده در بر داشت. اشغال سفارت آمریکا در تهران، تقابل ایران با این قطب بین‌المللی را تشدید کرد و تنازعی سخت در عرصه منطقه‌ای بین منافع ایالات متحده و اصول انقلاب اسلامی ایران آغاز کرد. از سوی دیگر، هرچند رادیو مسکو به حمایت از انقلاب مردم ایران علیه رژیم پهلوی پرداخته بود اما روس‌ها هم به‌زودی فهمیدند که ایران به‌سمت یک انقلاب سوسیالیستی حرکت نمی‌کند و قرار نیست پایگاه شوروی در منطقه باشد. بنابراین، شوروی هم در تقابل با انقلاب اسلامی ملت ایران قرار گرفت. یکی از نمادهای اولیه این تقابل، دستگیری یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در همان روزهای اولیه انقلاب اسلامی به‌عنوان جاسوس شوروی بود اما اوج این تقابل در جریان جنگ تحمیلی دیده شد. شوروی در جریان جنگ 8 ساله، بزرگ‌ترین تامین‌کننده سلاح برای عراق بود و اصولا بین رژیم صدام حسین و مسکو، روابطی حسنه برقرار بود. استخبارات مخوف صدام حسین، دست‌پخت ک‌گ‌ب شوروی بود. موشک‌های اسکادی که در اواخر جنگ تهران را هدف قرار می‌دادند و هواپیماهای پرتعداد میگ و سوخوی عراقی همه ساخت شوروی بودند، همچنین تانک‌های تی – 72. جنگ عراق علیه ایران یکی از موارد معدود هماهنگی قطبین در مخالفت با یکی از طرف‌های جنگ بود. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، انقلاب اسلامی ایران که تازه از زیر بار جنگ 8 ساله خارج شده بود، با ساختار بین‌المللی هژمونیک مواجه شد. تعارض این ساختار با جمهوری اسلامی ایران حتی بیشتر از ساختار قبلی بود چرا در نظام دوقطبی، تعارض منافع قطبین تا حدودی به‌نفع کشورهای مستقل تمام می‌شود اما در نظام هژمونیک، هژمون خود را تعیین‌کننده قواعد بازی در عرصه بین‌المللی می‌داند. هژمون حتی تلاش کرده است که زیرسیستم امنیتی خاورمیانه و خلیج فارس را به‌طور کامل تحت تسلط خود درآورد و تنها کشوری که به‌طور جدی در برابرش مقاومت کرده، ایران بوده است. ب- تقابل انقلاب اسلامی ایران با ساختار نهادی بین‌المللی نهادها در عرصه بین‌المللی مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری و سازمان‌های بین‌المللی هستند که به عقیده نهادگرایان نولیبرال، تعدیل‌کننده شرایط آنارشیک بین‌المللی بوده و همکاری را ممکن می‌سازند. بنابراین، نهادها مجموعه‌ای از امکانات بین‌المللی در اختیار واحدهای سیاسی هستند که هدف از آنها توسعه همکاری و ایجاد صلح خوانده شده است. از سوی دیگر، نوواقع‌گرایان تصریح می‌کنند که این نهادها تنها زمانی سودمند هستند که قدرت‌های بزرگ از آنها حمایت کنند. نظر نوواقع‌گرایان تا حدودی درست به‌نظر می‌رسد. نهادها چه به‌معنای الگو و چه به‌معنای سازمان، در قرن بیستم و بیست و یکم کاملا تحت تاثیر قدرت‌های بین‌المللی بوده‌اند و قواعد بازی در این نهادها و الگوهای همکاری تا حدود زیادی ناشی از منافع قدرت‌های بین‌المللی است. به‌عبارت دیگر، این نهادها به بازتاب منافع قدرت‌ها در عرصه بین‌المللی تبدیل شده‌اند. در خصوص نسبت انقلاب اسلامی ایران با نهادها، با دو مساله تقریبا متفاوت مواجه هستیم. انقلاب اسلامی ایران اگرچه در تقابل با الگوهای از پیش نگاشته‌شده تعامل بین‌المللی قرار گرفت اما همواره تلاش کرد در سازمان‌های بین‌المللی فعالانه خود را به جهانیان معرفی کند. به عبارت دیگر، انقلاب‌ اسلامی ایران در برابر نهادهای بین‌المللی با توجه به منافع ملی ایران و مصالح جهان اسلام، دیدگاهی گزینشی را برگزیده است. از سوی دیگر نهادهای بین‌المللی در شرایطی که از یک‌سو امکاناتی را برای کسب منافع و چانه‌زنی در عرصه بین‌المللی در اختیار انقلاب ایران قرار دادند، از سوی دیگر محدودیت‌هایی را هم برای آن ایجاد کردند. به عبارت دیگر، ساختار نهادی بین‌المللی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان الگوی سیاسی بر‌آمده از انقلاب اسلامی ایران، مجموعه‌ای از چالش و فرصت را در بر داشته است. از سوی دیگر، در برهه‌هایی که ادبیات انقلابی‌تری بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حاکم بوده است، تعارض با نهادهای بین‌المللی جدی‌تر شده است. ج- تقابل انقلاب اسلامی ایران با ساختار انگاره‌ای و بین‌الاذهانی بین‌الملل یکی دیگر از ابعاد ساختار نظام بین‌الملل که بیشتر مورد تاکید سازه‌انگاران قرار می‌گیرد، ساختار انگاره‌ای (بین‌الاذهانی، اجتماعی) است و به‌معنای ایده‌های حاکم بر نظام بین‌المللی است که ناشی از تعاملات ذهنی بین بازیگران بوده و در روند کنش – واکنش متکثر و دائمی شکل می‌گیرد. هر یک از بازیگران در این نظام، با (هویت) خود به تعامل با سایرین می‌پردازد. تعامل بین هویت‌ها هم از ساختار تاثیر می‌پذیرد و هم به‌نوبه خود بر آن تاثیر می‌نهد. هویت برگرفته از انقلاب اسلامی ایران، تحت تاثیر دو عامل قرار داشت. عامل اول و اصلی‌تر (اسلام) و عامل دوم، (ایرانیت) بود. منافعی هم که از این هویت بر می‌آمد مشتمل بر مصالح اسلامی و منافع ملی بود که در تعارض بین آنها، عموما اولویت به مصالح اسلامی داده می‌شد، هر چند که در دوره‌های مختلف جمهوری اسلامی، شیوه اولویت‌بخشی و تعیین تقدم متفاوت بوده است. بنابراین، جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی، هویت خود را در عرصه بین‌المللی به‌عنوان مدافع مصالح جهان اسلام تعریف کرده است. در زمان شکل‌گیری این هویت، دو هویت کاملا متعارض غربی و شرقی در برابر آن جبهه‌بندی کرده بودند. هویت برگرفته از ایدئولوژی مارکسیستی – لنینیستی یکی از دو هویت غالب در عرصه بین‌المللی بود که اصولا مبتنی بر الحاد بود و در تعارض کامل با اسلام و هویت اسلامی انقلاب ایران قرار می‌گرفت. هویت دیگر هویت غربی بود که البته یک هویت واحد نبوده و خود متکثر است. تعارض هویت انقلاب اسلامی ایران با این هویت تا به امروز هم ادامه دارد. در ساختار انگاره‌ای بین‌المللی، انگاره‌های لیبرال دموکراتیک غربی عموما غلبه داشته و دارند. این انگاره‌ها عموما در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته و ضمن ایجاد بدبینی نسبت به انقلاب اسلامی و ایجاد ایران‌هراسی، این انتظار را ایجاد می‌کنند که ایران بر اساس انگاره‌های لیبرال دموکراتیک و حقوق بشر غربی رفتار کند. بنابراین، انقلاب اسلامی ایران همواره در نبرد با ساختار بین‌الاذهانی بین‌المللی هم قرار داشته است. این ساختار عموما در تلاش برای محدودسازی اقلیت بوده است و ایران نیز در انگاره‌های جاری بین‌المللی در اقلیت بوده است. * جمع‌بندی انقلاب اسلامی ایران از همان بدو امر خود را در تقابل با نظام بین‌المللی یافته که این تقابل همچنان ادامه دارد. به‌عبارت دیگر، در مجموع ساختارهای متفاوت بین‌المللی اعم از ساختار مادی، نهادها و انگاره‌ها، تلاش در محدودسازی انقلاب اسلامی ایران داشته‌اند. این واقعیت که انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدا بر نفی قدرت‌های مسلط و دفاع از مصالح اسلامی بنیان نهاده شده بود، چاره‌ای از تعارض ماهوی با سیستم الحادی و تسلط‌جوی حاکم بر نظام بین‌المللی پساوستفالیایی باقی نمی‌گذاشت. در مجموع، انقلاب ایران توانست در شرایطی نشو و نما کند که حمایت چندانی از سوی دیگر واحدهای سیاسی متوجه‌اش نبود. این امر اگرچه مشکل بود اما در مجموع هزینه‌ای بود که باید برای استقلال و هویت مستقل پرداخت می‌شد و حتی اکنون نیز پرداخت می‌شود./ فارس
عنوان سوال:

تقابل انقلاب اسلامی با نظام‌ بین‌المللی و ساختار نظام بین‌الملل؟


پاسخ:

تقابل انقلاب اسلامی با نظام‌ بین‌المللی و ساختار نظام بین‌الملل؟

مفهوم نظام‌ بین‌المللی و ساختار نظام بین‌الملل، یکی از مفاهیم پرمناقشه در میان متفکرین روابط بین‌الملل است. برخی از متفکرین نوواقع‌گرا، نظیر والتز، ساختار آنارشیک و غیرسلسله‌مراتبی نظام بین‌الملل را اصلی‌ترین عامل در تعیین رفتار سیاست خارجی واحدهای تشکیل‌دهنده نظام بین‌المللی می‌دانند و برخی دیگر نظیر کوهن و نای، با دیدگاه نولیبرالی خود علاوه بر نقش ساختار، بر نقش نهادها تاکید می‌کنند. برخی دیگر چون ونت، ساختار بین‌المللی را متشکل از ساختارهای مادی و بین‌الاذهانی تلقی می‌کنند و برخی چون واکنش‌گرایان، ساختار را فاقد اصالت می‌دانند.

با هر رویکردی که به‌نظام بین‌المللی نگاه کنیم، انقلاب اسلامی ایران برای ظهور و نشو و نما، چاره‌ای از تقابل با نظام بین‌المللی نداشت چون انگاره‌ها و ایده‌های اصلی این انقلاب، با هر دو قطب بین‌المللی در تضاد قرار می‌گرفت.
این نوشتار به‌دنبال بررسی شیوه برخورد متقابل انقلاب اسلامی ایران و نظام بین‌المللی است.

* وضعیت کلان نظام بین‌المللی در آستانه انقلاب اسلامی ایران

در اواخر دهه 1970 میلادی، به‌مرور از شدت جنگ سرد در جهان کاسته می‌شد. دهه 1960 میلادی دهه تعارضات سخت بین دو قطب نظام بین‌المللی یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروری بود اما از اوایل دهه 1970 به‌مرور جو تنش‌زدایی در روابط قطبین حاکم شد.

در زیر سیستم بین‌المللی خاورمیانه این اتفاق بیشتر پس از جنگ 1973 و تلاش‌های هنری کیسینجر برای صلح بین مصر و اسرائیل خودنمایی کرد که سرانجام هم در کمپ‌دیوید و کمی پس از انقلاب اسلامی ایران، به‌موفقیت رسید.

در واقع، اتحاد شوروی در تمام جبهه‌ها رو به افول بود و بلوک غربی دیگر برای راضی نگه‌داشتن اتحادیه‌های کارگری در کشورهای غربی که تحت تاثیر شرق بودند، نیازی به پیاده‌سازی طرح‌های دولت – رفاهی نمی‌دید.

بلوک شرق دیگر یارای چندانی برای تقابل نداشت و غرب در مقایسه با شرق، روز به روز قوی‌تر می‌شد. با این حال همچنان از نظام بین‌المللی به‌عنوان نظام دوقطبی یاد می‌شد.

نیکسون، امنیت خلیج فارس را به دو ستون تحت نفوذ خود یعنی رژیم‌های پهلوی و آل‌سعود سپرده بود و خیالش از امنیت این منطقه راحت بود. این وضعیت در زمان کارتر هم ادامه داشت و منطقه خلیج فارس کاملا تحت نفوذ بلوک غرب محسوب می‌شد. کارتر از ایران پهلوی به‌مثابه جزیره ثبات یاد می‌کرد و رژیم پهلوی هم در این نظام دوقطبی رو به تک‌قطبی شدن، کاملا با بلوک غرب هم‌آواز شده بود.

با این حال، شاه ایران از کارتر یک دلخوری داشت. کارتر قیمت نفت را که پس از نابودی سیستم برتون‌وودز و تحریم نفتی اعراب افزایش یافته بود، پایین آورده بود. شاه در انتخاباتی که کارتر از آن پیروز درآمده بود، به‌وضوح حامی جمهوری‌خواهان بود.

در مجموع، ایران در آستانه انقلاب در وضعیتی مسالمت‌آمیز و هماهنگ با نظام بین‌المللی به‌سر می‌برد. روابط مسالمت‌آمیزی با شوروی داشت و از سوی دیگر در جبهه غرب محسوب می‌شد و بخشی از پیمان‌های منطقه‌ای آن بود.

این وضعیت با انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، کاملا تغییر کرد.

* انقلاب اسلامی ایران در تقابل با نظام بین‌المللی

برای بررسی نسبت انقلاب اسلامی ایران با نظام بین‌المللی، تقابل این انقلاب را با سه گونه ساختار مدنظر متفکرین بین‌المللی بررسی می‌کنیم: (ساختار مادی)، (ساختار نهادی) و (ساختار انگاره‌ای بین‌الاذهانی).

الف – تقابل انقلاب اسلامی با ساختار مادی بین‌الملل

ساختار مادی بین‌المللی که به‌معنای شیوه توزیع قدرت مادی بین کشورها، به‌عنوان واحدهای تشکیل‌دهنده این نظام است، در آستانه انقلاب اسلامی ایران، همچنان دو قطبی محسوب می‌شد.

در این نظام، کشورها عموما به یکی از دوقطب نزدیک یا وابسته بودند. ایران پهلوی هم کاملا در جبهه ایالات متحده آمریکا بود. حتی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد هم از این قاعده مستثنی نبوده و بنیان‌گذاران این جنبش، عموما شرق‌گرا بودند.

قطبین ائتلاف‌هایی را در برابر یکدیگر تشکیل داده بودند که معروف‌ترین آنها ناتو و ورشو بودند. در این بین، ناتو حتی بعد از جنگ سرد هم به حیات خود ادامه داد.

انقلاب اسلامی ایران از ابتدا در عرصه سیاست خارجی (شعار نه شرقی، نه غربی) را که به‌معنای عدم تعهد بود در دستور کار خود قرار داد. البته برداشت‌های متعددی از عدم تعهد وجود داشت. جناح لیبرالی که اوایل انقلاب دولت موقت را تشکیل داد و همچنین ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان اولین رئیس‌جمهور، به عدم تعهد محافظه‌کار اعتقاد داشتند که برگرفته از الگوی دکتر محمد مصدق بود. اما پس از عزل بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری، انقلاب اسلامی ایران رویکرد عدم تعهد انقلابی را در پیش گرفت که مبارزه با ساختارهای ظالمانه بین‌المللی را مدنظر داشت. این رویکرد از اواسط دهه 60 به بعد دچار تعدیل شد و به عدم تعهد تجدیدنظر طلب بدل شد تا اینکه بار دیگر در سال 1384 به عدم تعهد انقلابی تا حدودی نزدیک گردید.

با این وصف، انقلاب اسلامی ایران در تقابل با هر دو قطب تشکیل‌دهنده ساختار بین‌المللی قرار می‌گرفت. سرنگونی رژیمی که پایگاه آمریکا در منطقه بود، طبعا واکنش سختی را از سوی ایالات متحده در بر داشت. اشغال سفارت آمریکا در تهران، تقابل ایران با این قطب بین‌المللی را تشدید کرد و تنازعی سخت در عرصه منطقه‌ای بین منافع ایالات متحده و اصول انقلاب اسلامی ایران آغاز کرد.

از سوی دیگر، هرچند رادیو مسکو به حمایت از انقلاب مردم ایران علیه رژیم پهلوی پرداخته بود اما روس‌ها هم به‌زودی فهمیدند که ایران به‌سمت یک انقلاب سوسیالیستی حرکت نمی‌کند و قرار نیست پایگاه شوروی در منطقه باشد. بنابراین، شوروی هم در تقابل با انقلاب اسلامی ملت ایران قرار گرفت.

یکی از نمادهای اولیه این تقابل، دستگیری یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در همان روزهای اولیه انقلاب اسلامی به‌عنوان جاسوس شوروی بود اما اوج این تقابل در جریان جنگ تحمیلی دیده شد. شوروی در جریان جنگ 8 ساله، بزرگ‌ترین تامین‌کننده سلاح برای عراق بود و اصولا بین رژیم صدام حسین و مسکو، روابطی حسنه برقرار بود. استخبارات مخوف صدام حسین، دست‌پخت ک‌گ‌ب شوروی بود. موشک‌های اسکادی که در اواخر جنگ تهران را هدف قرار می‌دادند و هواپیماهای پرتعداد میگ و سوخوی عراقی همه ساخت شوروی بودند، همچنین تانک‌های تی – 72. جنگ عراق علیه ایران یکی از موارد معدود هماهنگی قطبین در مخالفت با یکی از طرف‌های جنگ بود.

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، انقلاب اسلامی ایران که تازه از زیر بار جنگ 8 ساله خارج شده بود، با ساختار بین‌المللی هژمونیک مواجه شد. تعارض این ساختار با جمهوری اسلامی ایران حتی بیشتر از ساختار قبلی بود چرا در نظام دوقطبی، تعارض منافع قطبین تا حدودی به‌نفع کشورهای مستقل تمام می‌شود اما در نظام هژمونیک، هژمون خود را تعیین‌کننده قواعد بازی در عرصه بین‌المللی می‌داند.

هژمون حتی تلاش کرده است که زیرسیستم امنیتی خاورمیانه و خلیج فارس را به‌طور کامل تحت تسلط خود درآورد و تنها کشوری که به‌طور جدی در برابرش مقاومت کرده، ایران بوده است.

ب- تقابل انقلاب اسلامی ایران با ساختار نهادی بین‌المللی

نهادها در عرصه بین‌المللی مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری و سازمان‌های بین‌المللی هستند که به عقیده نهادگرایان نولیبرال، تعدیل‌کننده شرایط آنارشیک بین‌المللی بوده و همکاری را ممکن می‌سازند. بنابراین، نهادها مجموعه‌ای از امکانات بین‌المللی در اختیار واحدهای سیاسی هستند که هدف از آنها توسعه همکاری و ایجاد صلح خوانده شده است.

از سوی دیگر، نوواقع‌گرایان تصریح می‌کنند که این نهادها تنها زمانی سودمند هستند که قدرت‌های بزرگ از آنها حمایت کنند. نظر نوواقع‌گرایان تا حدودی درست به‌نظر می‌رسد. نهادها چه به‌معنای الگو و چه به‌معنای سازمان، در قرن بیستم و بیست و یکم کاملا تحت تاثیر قدرت‌های بین‌المللی بوده‌اند و قواعد بازی در این نهادها و الگوهای همکاری تا حدود زیادی ناشی از منافع قدرت‌های بین‌المللی است. به‌عبارت دیگر، این نهادها به بازتاب منافع قدرت‌ها در عرصه بین‌المللی تبدیل شده‌اند.

در خصوص نسبت انقلاب اسلامی ایران با نهادها، با دو مساله تقریبا متفاوت مواجه هستیم. انقلاب اسلامی ایران اگرچه در تقابل با الگوهای از پیش نگاشته‌شده تعامل بین‌المللی قرار گرفت اما همواره تلاش کرد در سازمان‌های بین‌المللی فعالانه خود را به جهانیان معرفی کند.

به عبارت دیگر، انقلاب‌ اسلامی ایران در برابر نهادهای بین‌المللی با توجه به منافع ملی ایران و مصالح جهان اسلام، دیدگاهی گزینشی را برگزیده است.

از سوی دیگر نهادهای بین‌المللی در شرایطی که از یک‌سو امکاناتی را برای کسب منافع و چانه‌زنی در عرصه بین‌المللی در اختیار انقلاب ایران قرار دادند، از سوی دیگر محدودیت‌هایی را هم برای آن ایجاد کردند.

به عبارت دیگر، ساختار نهادی بین‌المللی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان الگوی سیاسی بر‌آمده از انقلاب اسلامی ایران، مجموعه‌ای از چالش و فرصت را در بر داشته است. از سوی دیگر، در برهه‌هایی که ادبیات انقلابی‌تری بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حاکم بوده است، تعارض با نهادهای بین‌المللی جدی‌تر شده است.

ج- تقابل انقلاب اسلامی ایران با ساختار انگاره‌ای و بین‌الاذهانی بین‌الملل

یکی دیگر از ابعاد ساختار نظام بین‌الملل که بیشتر مورد تاکید سازه‌انگاران قرار می‌گیرد، ساختار انگاره‌ای (بین‌الاذهانی، اجتماعی) است و به‌معنای ایده‌های حاکم بر نظام بین‌المللی است که ناشی از تعاملات ذهنی بین بازیگران بوده و در روند کنش – واکنش متکثر و دائمی شکل می‌گیرد.

هر یک از بازیگران در این نظام، با (هویت) خود به تعامل با سایرین می‌پردازد. تعامل بین هویت‌ها هم از ساختار تاثیر می‌پذیرد و هم به‌نوبه خود بر آن تاثیر می‌نهد.

هویت برگرفته از انقلاب اسلامی ایران، تحت تاثیر دو عامل قرار داشت. عامل اول و اصلی‌تر (اسلام) و عامل دوم، (ایرانیت) بود. منافعی هم که از این هویت بر می‌آمد مشتمل بر مصالح اسلامی و منافع ملی بود که در تعارض بین آنها، عموما اولویت به مصالح اسلامی داده می‌شد، هر چند که در دوره‌های مختلف جمهوری اسلامی، شیوه اولویت‌بخشی و تعیین تقدم متفاوت بوده است.

بنابراین، جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی، هویت خود را در عرصه بین‌المللی به‌عنوان مدافع مصالح جهان اسلام تعریف کرده است. در زمان شکل‌گیری این هویت، دو هویت کاملا متعارض غربی و شرقی در برابر آن جبهه‌بندی کرده بودند.

هویت برگرفته از ایدئولوژی مارکسیستی – لنینیستی یکی از دو هویت غالب در عرصه بین‌المللی بود که اصولا مبتنی بر الحاد بود و در تعارض کامل با اسلام و هویت اسلامی انقلاب ایران قرار می‌گرفت.

هویت دیگر هویت غربی بود که البته یک هویت واحد نبوده و خود متکثر است. تعارض هویت انقلاب اسلامی ایران با این هویت تا به امروز هم ادامه دارد.

در ساختار انگاره‌ای بین‌المللی، انگاره‌های لیبرال دموکراتیک غربی عموما غلبه داشته و دارند. این انگاره‌ها عموما در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته و ضمن ایجاد بدبینی نسبت به انقلاب اسلامی و ایجاد ایران‌هراسی، این انتظار را ایجاد می‌کنند که ایران بر اساس انگاره‌های لیبرال دموکراتیک و حقوق بشر غربی رفتار کند.

بنابراین، انقلاب اسلامی ایران همواره در نبرد با ساختار بین‌الاذهانی بین‌المللی هم قرار داشته است. این ساختار عموما در تلاش برای محدودسازی اقلیت بوده است و ایران نیز در انگاره‌های جاری بین‌المللی در اقلیت بوده است.

* جمع‌بندی

انقلاب اسلامی ایران از همان بدو امر خود را در تقابل با نظام بین‌المللی یافته که این تقابل همچنان ادامه دارد. به‌عبارت دیگر، در مجموع ساختارهای متفاوت بین‌المللی اعم از ساختار مادی، نهادها و انگاره‌ها، تلاش در محدودسازی انقلاب اسلامی ایران داشته‌اند.

این واقعیت که انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدا بر نفی قدرت‌های مسلط و دفاع از مصالح اسلامی بنیان نهاده شده بود، چاره‌ای از تعارض ماهوی با سیستم الحادی و تسلط‌جوی حاکم بر نظام بین‌المللی پساوستفالیایی باقی نمی‌گذاشت.

در مجموع، انقلاب ایران توانست در شرایطی نشو و نما کند که حمایت چندانی از سوی دیگر واحدهای سیاسی متوجه‌اش نبود. این امر اگرچه مشکل بود اما در مجموع هزینه‌ای بود که باید برای استقلال و هویت مستقل پرداخت می‌شد و حتی اکنون نیز پرداخت می‌شود./ فارس





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین