چرا کشورهای اسلامی از نظر اقتصادی ضعیف هستند مگر قرآن برای تمام زندگی بشر برنامه ندارد؟ در حالی که کشورهای اروپائی دین را کنار گذاشته اند از لحاظ اقتصادی و صنعتی و ... پیشرفت کرده اند. آیا دین افیون م
چرا کشورهای اسلامی از نظر اقتصادی ضعیف هستند مگر قرآن برای تمام زندگی بشر برنامه ندارد؟ در حالی که کشورهای اروپائی دین را کنار گذاشته اند از لحاظ اقتصادی و صنعتی و ... پیشرفت کرده اند. آیا دین افیون م [کامل از کد101061] در پاسخ به این سوال لازم است ابتدا نظر دین را راجع به بهبود وضعیت مادی و رفاه بدانیم و سپس ببینیم چه کسانی به این آموزه ها عمل می‌کنند و چه کسانی عمل نکرده اند به عبارت دیگر آیا قدرت طلبان و سیاستبازان فرصت و اجازه به دین داده اند که خود را همانگونه که هست در جامعه متبلور کند یا نه؟ ابتدا نظر شما را به این واقعیت توجه می‌دهیم که فقط کشورهای اسلامی نیستند که نسبت به کشورهای پیشرفته در حد پایینی از رفاه و پیشرفت قرار دارند بلکه کشورهای آفریقایی و نیز آمریکای جنوبی و همچنین برخی کشورهای غیر مسلمان آسیایی مانند هند مغولستان ویتنام فیلیپین و .... نیز اگر پایینتر از عموم کشورهای مسلمان نباشند در سطح آنها هستند. بنابراین کشورهای غیر اسلامی بسیاری نیز به دلایلی از جمله سلطه استعمار در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‌اند. تلاش و کوشش و پشت کار و قناعت و پرهیز از مصرف گرایی در هر کشوری باشد در امور مادی موفق می‌شوند آنچه که درباره پیشرفت از قرآن بتوان استفاده کرد این است که خداوند در امور مادی هر کسی تلاش کند به او موفقت عطا می‌کند در قرآن می‌فرماید ﴿ کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا﴾ ( هر دو (دسته:) اینان و آنان را از عطای پروردگارت مدد می‌بخشیم، و عطای پروردگارت (از کسی) منع نشده است) اسراء/20 حتی کافران نیز در دنیا اگر تلاش بکنند موفق اند برای آخرت نیز هر کس تلاش بکند موفق است. خداوند دنیا را طبق قوانین تکوینی که ایجاد کرده است اداره می‌کند در حدیث آمده است که (ید الله مع الجماعة) دست خداوند با جماعت و اتحاد است حال این اتحاد از هر کسی می‌خواهد باشد اگر کسانی تلاشگر و اتحاد و همرنگی داشته باشند و ایمان به خداوند نداشته باشند نیز به این گوشه از تعالیم اسلامی در واقع عمل کرده اند و طبق قوانین تکوینی خداوند که تلاشگر و متحد موفق است اجر خود را که همان پیشرفت و ترقی است گرفته اند. بررسی علل واماندن مسلمانان از پیشرفت در تکنولوژی و پیش افتادن دیگران در این عرصه، از موضوعات بسیار مهمی است که بررسی آن نیازمند تحقیق گسترده تاریخی و اجتماعی است. مسلماً یک سری عوامل در این زمینه دخیل بوده‌اند که بایستی آنها را شناخت و ارزیابی کرد که به صورت اختصار به آنها اشاره می‌کنیم: الف) در آموزه‌های دینی اسلام تکیه بسیار زیادی بر عقل و تعقل، تفکر و تدبر شده است. در قرآن مجید این کلمات و مفاهیم به اشکال گوناگون به کار رفته است: 1- 49 مرتبه ریشه (عقل) به صورت‌های مختلف (تعقلون، یعقلون، یعقلها، تعقل و عقلوه)، 2- 18 مرتبه ریشه (فکر) (تفکرون، یتفکرون و فکر)، 3- هشت مرتبه ریشه (دبر) (به معنای تدبّر)، 4- چندین بار ریشه (نظر) (به معنای نگریستن و تأمل)، 5- ده‌ها مرتبه ریشه (رأی) (به معنای مشاهده)، 6- عقل از دیدگاه اسلام اولین مخلوق الهی و با شرافت‌ترین آنها قلمداد شده است. ب ) مسلمانان با تکیه بر تعالیم وحی - به ویژه تکیه بر عقل و اندیشه و دیگر آموزه‌های آسمانی قرآن - در طول ده قرن بلکه بیشتر پرچمدار پیشرفت و ترقی در جهان بوده اند. اگر اندکی تاریخ علم و تمدن را مطالعه کنیم، درخواهیم یافت که تحولات اروپا و نوگرایی علمی و فکری آن (رنسانس) در قرن شانزدهم به بعد عمیقاً تحت تأثیر تمدن اسلامی بوده است. مطالعه تاریخ جنگ‌های صلیبی و روابط اروپا و مسلمانان به روشنی این حقیقت را نشان می‌دهد. ج ) تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی‌گرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می‌کردند، هم‌اکنون نیز می‌توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که هم‌اکنون نیز اگر به جای درگیری‌های بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، می‌توانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن‌آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. د ) آنچه که موجب عقب‌ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‌های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب‌ماندگی شده وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‌های صوفی‌گرانه و برخی انحرافات دیگر فکری - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. ز ) نکته دیگری که باید به آن توجه کنید، بحث اعتقاد و عدم اعتقاد به نیروی ماورای طبیعی است. غرب هیچ‌گاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یا تمامی دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده‌اند - معتقد به خداوند و ادیان الهی بوده‌اند. پس بایستی این فرضیه خود را دگرگون سازید و ریشه را در جای دیگر جست‌وجو کنید. بنابراین به طور خلاصه باید گفت: اولاً، پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرن‌های متمادی، نشان می‌دهد نه تنها دین موجب عقب‌ماندگی نیست؛ بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن، سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد می‌گردد. ثانیاً، تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلا هستند، بلکه کشورهای غیراسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‌اند. ثالثاً، در کشورهای پیشرفته نیز، به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره‌آورد توسعه بهره می‌گیرند. رابعاً، اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی برای احیا دارد؛ برعکس تمدن غرب که به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال‌پذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینش‌های دینی در همه ابعاد آن، 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژی‌ها، 3- ارتقای دانش و سطح علمی، 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین‌الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، 5- از میان برداشتن نظام‌های فاسد، 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، 7- اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی. در یک جمع بندی پیرامون علل عقب افتاده‌گی کشورهای اسلامی و پیشرفت غرب گفتنی است ؛این مسأله علل و ریشه‌های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. در عین حال می‌توان به چهار عامل اساسی در این زمینه اشاره نمود: 1. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‌های دینی مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی - سستی و کاهلی و به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند. 2. وجود نظامهای سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه‌های عمومی مسلمانان در جهت خوش‌گذرانی و... بودند وجود این نظام‌ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم‌الشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظامهای سیاسی، در شخصیت، و منش انسانها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند. 3. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم از جمله مسلمانان برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها. 4. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهای داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پان‌عربیزم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی. اما اینکه کشورهای اروپا یا دیگر کشورهای پیشرفته از پیشرفت نسبی برخوردارند ، پیشرفت علمی و صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که بررسی تمام موارد آن مجالی وسیع می‌طلبد؛ ولی مختصراً به برخی از آنها اشاره می‌شود: الف) آشنایی غربی‌ها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگ‌های صلیبی و نیز مسافرت‌های جهانگردان ب ) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود؛ ج ) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه به عنوان منبع حمایت از خرافات و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن. گفتنی است که اروپا در قرون وسطی، غرق در تاریکی جهل و خرافه‌ها بود. ارباب کلیسا با تلقین برخی عقاید موهوم اجازه رشد علم و دانش را نمی‌داد؛ در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند؛ چه این‌که ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده‌های جهان را گمراهی تلقی می‌کردند، چنان‌که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و...) بود. ده‌ها دانش پژوه اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت می‌کرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد. شما می‌توانید در این زمینه به کتاب‌های (تمدن اسلام و غرب) نوشته گوستاولوبون فرانسوی و (تاریخ تمدن) ویل دورانت و فرهنگ اسلام در اروپا و ده‌ها اثر دیگر مراجعه کنید. در پایان ذکر این نکته لازم است که: علیرغم وجود عقب ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت در صنعت و... امروز نیز اندیشه و تمدن اسلامی جانمایه نیرومندی برای احیاء دارد و بر عکس تمدن غرب که به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال‌پذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینش‌های دینی در همه ابعاد آن، 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژی‌ها، 3- ارتقای دانش و سطح علمی، 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین‌الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، 5- از میان برداشتن نظام‌های فاسد، 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، 7- اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی. برای آگاهی بیشتر به کتابهای زیر مراجعه کنید: 1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زین‌العابدین قربانی 2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشه‌های سیاسی و آرای اصلاحی، سید جمال‌الدین اسدآبادی، احمد موثق 3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردی، ترجمه: قاسم منصوری 4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادی 5- ریشه‌های ضعف و عقب‌ماندگی مسلمانان، رجبی 6- رمز عقب‌ماندگی ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصاری 7- تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه: علی دوانی 8- به سوی قرآن و اسلام، حسین انصاریان 9- تاریخ تمدن، ج 4، ویل‌دورانت، ترجمه: گروهی از نویسندگان 10- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونکه، ترجمه: مرتضی رهبانی 11- تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن 12-تمدن اسلامی پیشگام در علوم و فنون جدید ج 1 و 2 و 3، [پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 15/100102353)
عنوان سوال:

چرا کشورهای اسلامی از نظر اقتصادی ضعیف هستند مگر قرآن برای تمام زندگی بشر برنامه ندارد؟ در حالی که کشورهای اروپائی دین را کنار گذاشته اند از لحاظ اقتصادی و صنعتی و ... پیشرفت کرده اند. آیا دین افیون م


پاسخ:

چرا کشورهای اسلامی از نظر اقتصادی ضعیف هستند مگر قرآن برای تمام زندگی بشر برنامه ندارد؟ در حالی که کشورهای اروپائی دین را کنار گذاشته اند از لحاظ اقتصادی و صنعتی و ... پیشرفت کرده اند. آیا دین افیون م

[کامل از کد101061]
در پاسخ به این سوال لازم است ابتدا نظر دین را راجع به بهبود وضعیت مادی و رفاه بدانیم و سپس ببینیم چه کسانی به این آموزه ها عمل می‌کنند و چه کسانی عمل نکرده اند به عبارت دیگر آیا قدرت طلبان و سیاستبازان فرصت و اجازه به دین داده اند که خود را همانگونه که هست در جامعه متبلور کند یا نه؟
ابتدا نظر شما را به این واقعیت توجه می‌دهیم که فقط کشورهای اسلامی نیستند که نسبت به کشورهای پیشرفته در حد پایینی از رفاه و پیشرفت قرار دارند بلکه کشورهای آفریقایی و نیز آمریکای جنوبی و همچنین برخی کشورهای غیر مسلمان آسیایی مانند هند مغولستان ویتنام فیلیپین و .... نیز اگر پایینتر از عموم کشورهای مسلمان نباشند در سطح آنها هستند. بنابراین کشورهای غیر اسلامی بسیاری نیز به دلایلی از جمله سلطه استعمار در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‌اند.
تلاش و کوشش و پشت کار و قناعت و پرهیز از مصرف گرایی در هر کشوری باشد در امور مادی موفق می‌شوند آنچه که درباره پیشرفت از قرآن بتوان استفاده کرد این است که خداوند در امور مادی هر کسی تلاش کند به او موفقت عطا می‌کند در قرآن می‌فرماید ﴿ کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا﴾ ( هر دو (دسته:) اینان و آنان را از عطای پروردگارت مدد می‌بخشیم، و عطای پروردگارت (از کسی) منع نشده است) اسراء/20 حتی کافران نیز در دنیا اگر تلاش بکنند موفق اند برای آخرت نیز هر کس تلاش بکند موفق است. خداوند دنیا را طبق قوانین تکوینی که ایجاد کرده است اداره می‌کند در حدیث آمده است که (ید الله مع الجماعة) دست خداوند با جماعت و اتحاد است حال این اتحاد از هر کسی می‌خواهد باشد اگر کسانی تلاشگر و اتحاد و همرنگی داشته باشند و ایمان به خداوند نداشته باشند نیز به این گوشه از تعالیم اسلامی در واقع عمل کرده اند و طبق قوانین تکوینی خداوند که تلاشگر و متحد موفق است اجر خود را که همان پیشرفت و ترقی است گرفته اند.
بررسی علل واماندن مسلمانان از پیشرفت در تکنولوژی و پیش افتادن دیگران در این عرصه، از موضوعات بسیار مهمی است که بررسی آن نیازمند تحقیق گسترده تاریخی و اجتماعی است. مسلماً یک سری عوامل در این زمینه دخیل بوده‌اند که بایستی آنها را شناخت و ارزیابی کرد که به صورت اختصار به آنها اشاره می‌کنیم: الف) در آموزه‌های دینی اسلام تکیه بسیار زیادی بر عقل و تعقل، تفکر و تدبر شده است. در قرآن مجید این کلمات و مفاهیم به اشکال گوناگون به کار رفته است: 1- 49 مرتبه ریشه (عقل) به صورت‌های مختلف (تعقلون، یعقلون، یعقلها، تعقل و عقلوه)، 2- 18 مرتبه ریشه (فکر) (تفکرون، یتفکرون و فکر)، 3- هشت مرتبه ریشه (دبر) (به معنای تدبّر)، 4- چندین بار ریشه (نظر) (به معنای نگریستن و تأمل)، 5- ده‌ها مرتبه ریشه (رأی) (به معنای مشاهده)، 6- عقل از دیدگاه اسلام اولین مخلوق الهی و با شرافت‌ترین آنها قلمداد شده است. ب ) مسلمانان با تکیه بر تعالیم وحی - به ویژه تکیه بر عقل و اندیشه و دیگر آموزه‌های آسمانی قرآن - در طول ده قرن بلکه بیشتر پرچمدار پیشرفت و ترقی در جهان بوده اند. اگر اندکی تاریخ علم و تمدن را مطالعه کنیم، درخواهیم یافت که تحولات اروپا و نوگرایی علمی و فکری آن (رنسانس) در قرن شانزدهم به بعد عمیقاً تحت تأثیر تمدن اسلامی بوده است. مطالعه تاریخ جنگ‌های صلیبی و روابط اروپا و مسلمانان به روشنی این حقیقت را نشان می‌دهد. ج ) تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی‌گرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می‌کردند، هم‌اکنون نیز می‌توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که هم‌اکنون نیز اگر به جای درگیری‌های بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، می‌توانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن‌آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. د ) آنچه که موجب عقب‌ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‌های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب‌ماندگی شده وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‌های صوفی‌گرانه و برخی انحرافات دیگر فکری - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. ز ) نکته دیگری که باید به آن توجه کنید، بحث اعتقاد و عدم اعتقاد به نیروی ماورای طبیعی است. غرب هیچ‌گاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یا تمامی دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده‌اند - معتقد به خداوند و ادیان الهی بوده‌اند. پس بایستی این فرضیه خود را دگرگون سازید و ریشه را در جای دیگر جست‌وجو کنید. بنابراین به طور خلاصه باید گفت: اولاً، پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرن‌های متمادی، نشان می‌دهد نه تنها دین موجب عقب‌ماندگی نیست؛ بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن، سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد می‌گردد. ثانیاً، تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلا هستند، بلکه کشورهای غیراسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‌اند. ثالثاً، در کشورهای پیشرفته نیز، به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره‌آورد توسعه بهره می‌گیرند. رابعاً، اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی برای احیا دارد؛ برعکس تمدن غرب که به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال‌پذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینش‌های دینی در همه ابعاد آن، 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژی‌ها، 3- ارتقای دانش و سطح علمی، 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین‌الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، 5- از میان برداشتن نظام‌های فاسد، 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، 7- اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی.

در یک جمع بندی پیرامون علل عقب افتاده‌گی کشورهای اسلامی و پیشرفت غرب گفتنی است ؛این مسأله علل و ریشه‌های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. در عین حال می‌توان به چهار عامل اساسی در این زمینه اشاره نمود:
1. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‌های دینی مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی - سستی و کاهلی و به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند.
2. وجود نظامهای سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه‌های عمومی مسلمانان در جهت خوش‌گذرانی و... بودند وجود این نظام‌ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم‌الشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظامهای سیاسی، در شخصیت، و منش انسانها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند.
3. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم از جمله مسلمانان برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها. 4. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهای داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پان‌عربیزم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی.

اما اینکه کشورهای اروپا یا دیگر کشورهای پیشرفته از پیشرفت نسبی برخوردارند ، پیشرفت علمی و صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که بررسی تمام موارد آن مجالی وسیع می‌طلبد؛ ولی مختصراً به برخی از آنها اشاره می‌شود:
الف) آشنایی غربی‌ها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگ‌های صلیبی و نیز مسافرت‌های جهانگردان
ب ) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود؛
ج ) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه به عنوان منبع حمایت از خرافات و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن. گفتنی است که اروپا در قرون وسطی، غرق در تاریکی جهل و خرافه‌ها بود. ارباب کلیسا با تلقین برخی عقاید موهوم اجازه رشد علم و دانش را نمی‌داد؛ در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند؛ چه این‌که ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده‌های جهان را گمراهی تلقی می‌کردند، چنان‌که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و...) بود. ده‌ها دانش پژوه اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت می‌کرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد. شما می‌توانید در این زمینه به کتاب‌های (تمدن اسلام و غرب) نوشته گوستاولوبون فرانسوی و (تاریخ تمدن) ویل دورانت و فرهنگ اسلام در اروپا و ده‌ها اثر دیگر مراجعه کنید.
در پایان ذکر این نکته لازم است که: علیرغم وجود عقب ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت در صنعت و... امروز نیز اندیشه و تمدن اسلامی جانمایه نیرومندی برای احیاء دارد و بر عکس تمدن غرب که به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال‌پذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است:
1- بالا بردن سطح شناخت و بینش‌های دینی در همه ابعاد آن،
2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژی‌ها،
3- ارتقای دانش و سطح علمی،
4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین‌الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه،
5- از میان برداشتن نظام‌های فاسد،
6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی،
7- اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی.

برای آگاهی بیشتر به کتابهای زیر مراجعه کنید:
1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زین‌العابدین قربانی
2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشه‌های سیاسی و آرای اصلاحی، سید جمال‌الدین اسدآبادی، احمد موثق
3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردی، ترجمه: قاسم منصوری
4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادی
5- ریشه‌های ضعف و عقب‌ماندگی مسلمانان، رجبی
6- رمز عقب‌ماندگی ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصاری
7- تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه: علی دوانی
8- به سوی قرآن و اسلام، حسین انصاریان
9- تاریخ تمدن، ج 4، ویل‌دورانت، ترجمه: گروهی از نویسندگان
10- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونکه، ترجمه: مرتضی رهبانی
11- تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن
12-تمدن اسلامی پیشگام در علوم و فنون جدید ج 1 و 2 و 3،
[پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 15/100102353)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین