چرا کشورهای اسلامی از نظر اقتصادی ضعیف هستند مگر قرآن برای تمام زندگی بشر برنامه ندارد؟ در حالی که کشورهای اروپائی دین را کنار گذاشته اند از لحاظ اقتصادی و صنعتی و ... پیشرفت کرده اند. آیا دین افیون م [کامل از کد101061] در پاسخ به این سوال لازم است ابتدا نظر دین را راجع به بهبود وضعیت مادی و رفاه بدانیم و سپس ببینیم چه کسانی به این آموزه ها عمل میکنند و چه کسانی عمل نکرده اند به عبارت دیگر آیا قدرت طلبان و سیاستبازان فرصت و اجازه به دین داده اند که خود را همانگونه که هست در جامعه متبلور کند یا نه؟ ابتدا نظر شما را به این واقعیت توجه میدهیم که فقط کشورهای اسلامی نیستند که نسبت به کشورهای پیشرفته در حد پایینی از رفاه و پیشرفت قرار دارند بلکه کشورهای آفریقایی و نیز آمریکای جنوبی و همچنین برخی کشورهای غیر مسلمان آسیایی مانند هند مغولستان ویتنام فیلیپین و .... نیز اگر پایینتر از عموم کشورهای مسلمان نباشند در سطح آنها هستند. بنابراین کشورهای غیر اسلامی بسیاری نیز به دلایلی از جمله سلطه استعمار در فقر مطلق یا نسبی باقی ماندهاند. تلاش و کوشش و پشت کار و قناعت و پرهیز از مصرف گرایی در هر کشوری باشد در امور مادی موفق میشوند آنچه که درباره پیشرفت از قرآن بتوان استفاده کرد این است که خداوند در امور مادی هر کسی تلاش کند به او موفقت عطا میکند در قرآن میفرماید ﴿ کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا﴾ ( هر دو (دسته:) اینان و آنان را از عطای پروردگارت مدد میبخشیم، و عطای پروردگارت (از کسی) منع نشده است) اسراء/20 حتی کافران نیز در دنیا اگر تلاش بکنند موفق اند برای آخرت نیز هر کس تلاش بکند موفق است. خداوند دنیا را طبق قوانین تکوینی که ایجاد کرده است اداره میکند در حدیث آمده است که (ید الله مع الجماعة) دست خداوند با جماعت و اتحاد است حال این اتحاد از هر کسی میخواهد باشد اگر کسانی تلاشگر و اتحاد و همرنگی داشته باشند و ایمان به خداوند نداشته باشند نیز به این گوشه از تعالیم اسلامی در واقع عمل کرده اند و طبق قوانین تکوینی خداوند که تلاشگر و متحد موفق است اجر خود را که همان پیشرفت و ترقی است گرفته اند. بررسی علل واماندن مسلمانان از پیشرفت در تکنولوژی و پیش افتادن دیگران در این عرصه، از موضوعات بسیار مهمی است که بررسی آن نیازمند تحقیق گسترده تاریخی و اجتماعی است. مسلماً یک سری عوامل در این زمینه دخیل بودهاند که بایستی آنها را شناخت و ارزیابی کرد که به صورت اختصار به آنها اشاره میکنیم: الف) در آموزههای دینی اسلام تکیه بسیار زیادی بر عقل و تعقل، تفکر و تدبر شده است. در قرآن مجید این کلمات و مفاهیم به اشکال گوناگون به کار رفته است: 1- 49 مرتبه ریشه (عقل) به صورتهای مختلف (تعقلون، یعقلون، یعقلها، تعقل و عقلوه)، 2- 18 مرتبه ریشه (فکر) (تفکرون، یتفکرون و فکر)، 3- هشت مرتبه ریشه (دبر) (به معنای تدبّر)، 4- چندین بار ریشه (نظر) (به معنای نگریستن و تأمل)، 5- دهها مرتبه ریشه (رأی) (به معنای مشاهده)، 6- عقل از دیدگاه اسلام اولین مخلوق الهی و با شرافتترین آنها قلمداد شده است. ب ) مسلمانان با تکیه بر تعالیم وحی - به ویژه تکیه بر عقل و اندیشه و دیگر آموزههای آسمانی قرآن - در طول ده قرن بلکه بیشتر پرچمدار پیشرفت و ترقی در جهان بوده اند. اگر اندکی تاریخ علم و تمدن را مطالعه کنیم، درخواهیم یافت که تحولات اروپا و نوگرایی علمی و فکری آن (رنسانس) در قرن شانزدهم به بعد عمیقاً تحت تأثیر تمدن اسلامی بوده است. مطالعه تاریخ جنگهای صلیبی و روابط اروپا و مسلمانان به روشنی این حقیقت را نشان میدهد. ج ) تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمیگرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ میکردند، هماکنون نیز میتوانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که هماکنون نیز اگر به جای درگیریهای بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، میتوانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فنآوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. د ) آنچه که موجب عقبماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشتهای بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقبماندگی شده وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشههای صوفیگرانه و برخی انحرافات دیگر فکری - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. ز ) نکته دیگری که باید به آن توجه کنید، بحث اعتقاد و عدم اعتقاد به نیروی ماورای طبیعی است. غرب هیچگاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یا تمامی دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بودهاند - معتقد به خداوند و ادیان الهی بودهاند. پس بایستی این فرضیه خود را دگرگون سازید و ریشه را در جای دیگر جستوجو کنید. بنابراین به طور خلاصه باید گفت: اولاً، پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرنهای متمادی، نشان میدهد نه تنها دین موجب عقبماندگی نیست؛ بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن، سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد میگردد. ثانیاً، تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلا هستند، بلکه کشورهای غیراسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی ماندهاند. ثالثاً، در کشورهای پیشرفته نیز، به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از رهآورد توسعه بهره میگیرند. رابعاً، اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی برای احیا دارد؛ برعکس تمدن غرب که به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوالپذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینشهای دینی در همه ابعاد آن، 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژیها، 3- ارتقای دانش و سطح علمی، 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بینالملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، 5- از میان برداشتن نظامهای فاسد، 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، 7- اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی. در یک جمع بندی پیرامون علل عقب افتادهگی کشورهای اسلامی و پیشرفت غرب گفتنی است ؛این مسأله علل و ریشههای تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. در عین حال میتوان به چهار عامل اساسی در این زمینه اشاره نمود: 1. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهای دینی مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی - سستی و کاهلی و به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند. 2. وجود نظامهای سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههای عمومی مسلمانان در جهت خوشگذرانی و... بودند وجود این نظامها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیمالشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظامهای سیاسی، در شخصیت، و منش انسانها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند. 3. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم از جمله مسلمانان برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها. 4. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهای داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پانعربیزم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی. اما اینکه کشورهای اروپا یا دیگر کشورهای پیشرفته از پیشرفت نسبی برخوردارند ، پیشرفت علمی و صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که بررسی تمام موارد آن مجالی وسیع میطلبد؛ ولی مختصراً به برخی از آنها اشاره میشود: الف) آشنایی غربیها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگهای صلیبی و نیز مسافرتهای جهانگردان ب ) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود؛ ج ) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه به عنوان منبع حمایت از خرافات و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن. گفتنی است که اروپا در قرون وسطی، غرق در تاریکی جهل و خرافهها بود. ارباب کلیسا با تلقین برخی عقاید موهوم اجازه رشد علم و دانش را نمیداد؛ در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند؛ چه اینکه ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیدههای جهان را گمراهی تلقی میکردند، چنانکه گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و...) بود. دهها دانش پژوه اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت میکرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد. شما میتوانید در این زمینه به کتابهای (تمدن اسلام و غرب) نوشته گوستاولوبون فرانسوی و (تاریخ تمدن) ویل دورانت و فرهنگ اسلام در اروپا و دهها اثر دیگر مراجعه کنید. در پایان ذکر این نکته لازم است که: علیرغم وجود عقب ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت در صنعت و... امروز نیز اندیشه و تمدن اسلامی جانمایه نیرومندی برای احیاء دارد و بر عکس تمدن غرب که به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوالپذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینشهای دینی در همه ابعاد آن، 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژیها، 3- ارتقای دانش و سطح علمی، 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بینالملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، 5- از میان برداشتن نظامهای فاسد، 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، 7- اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی. برای آگاهی بیشتر به کتابهای زیر مراجعه کنید: 1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زینالعابدین قربانی 2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشههای سیاسی و آرای اصلاحی، سید جمالالدین اسدآبادی، احمد موثق 3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردی، ترجمه: قاسم منصوری 4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادی 5- ریشههای ضعف و عقبماندگی مسلمانان، رجبی 6- رمز عقبماندگی ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصاری 7- تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه: علی دوانی 8- به سوی قرآن و اسلام، حسین انصاریان 9- تاریخ تمدن، ج 4، ویلدورانت، ترجمه: گروهی از نویسندگان 10- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونکه، ترجمه: مرتضی رهبانی 11- تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن 12-تمدن اسلامی پیشگام در علوم و فنون جدید ج 1 و 2 و 3، [پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 15/100102353)
چرا کشورهای اسلامی از نظر اقتصادی ضعیف هستند مگر قرآن برای تمام زندگی بشر برنامه ندارد؟ در حالی که کشورهای اروپائی دین را کنار گذاشته اند از لحاظ اقتصادی و صنعتی و ... پیشرفت کرده اند. آیا دین افیون م
چرا کشورهای اسلامی از نظر اقتصادی ضعیف هستند مگر قرآن برای تمام زندگی بشر برنامه ندارد؟ در حالی که کشورهای اروپائی دین را کنار گذاشته اند از لحاظ اقتصادی و صنعتی و ... پیشرفت کرده اند. آیا دین افیون م
[کامل از کد101061]
در پاسخ به این سوال لازم است ابتدا نظر دین را راجع به بهبود وضعیت مادی و رفاه بدانیم و سپس ببینیم چه کسانی به این آموزه ها عمل میکنند و چه کسانی عمل نکرده اند به عبارت دیگر آیا قدرت طلبان و سیاستبازان فرصت و اجازه به دین داده اند که خود را همانگونه که هست در جامعه متبلور کند یا نه؟
ابتدا نظر شما را به این واقعیت توجه میدهیم که فقط کشورهای اسلامی نیستند که نسبت به کشورهای پیشرفته در حد پایینی از رفاه و پیشرفت قرار دارند بلکه کشورهای آفریقایی و نیز آمریکای جنوبی و همچنین برخی کشورهای غیر مسلمان آسیایی مانند هند مغولستان ویتنام فیلیپین و .... نیز اگر پایینتر از عموم کشورهای مسلمان نباشند در سطح آنها هستند. بنابراین کشورهای غیر اسلامی بسیاری نیز به دلایلی از جمله سلطه استعمار در فقر مطلق یا نسبی باقی ماندهاند.
تلاش و کوشش و پشت کار و قناعت و پرهیز از مصرف گرایی در هر کشوری باشد در امور مادی موفق میشوند آنچه که درباره پیشرفت از قرآن بتوان استفاده کرد این است که خداوند در امور مادی هر کسی تلاش کند به او موفقت عطا میکند در قرآن میفرماید ﴿ کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا﴾ ( هر دو (دسته:) اینان و آنان را از عطای پروردگارت مدد میبخشیم، و عطای پروردگارت (از کسی) منع نشده است) اسراء/20 حتی کافران نیز در دنیا اگر تلاش بکنند موفق اند برای آخرت نیز هر کس تلاش بکند موفق است. خداوند دنیا را طبق قوانین تکوینی که ایجاد کرده است اداره میکند در حدیث آمده است که (ید الله مع الجماعة) دست خداوند با جماعت و اتحاد است حال این اتحاد از هر کسی میخواهد باشد اگر کسانی تلاشگر و اتحاد و همرنگی داشته باشند و ایمان به خداوند نداشته باشند نیز به این گوشه از تعالیم اسلامی در واقع عمل کرده اند و طبق قوانین تکوینی خداوند که تلاشگر و متحد موفق است اجر خود را که همان پیشرفت و ترقی است گرفته اند.
بررسی علل واماندن مسلمانان از پیشرفت در تکنولوژی و پیش افتادن دیگران در این عرصه، از موضوعات بسیار مهمی است که بررسی آن نیازمند تحقیق گسترده تاریخی و اجتماعی است. مسلماً یک سری عوامل در این زمینه دخیل بودهاند که بایستی آنها را شناخت و ارزیابی کرد که به صورت اختصار به آنها اشاره میکنیم: الف) در آموزههای دینی اسلام تکیه بسیار زیادی بر عقل و تعقل، تفکر و تدبر شده است. در قرآن مجید این کلمات و مفاهیم به اشکال گوناگون به کار رفته است: 1- 49 مرتبه ریشه (عقل) به صورتهای مختلف (تعقلون، یعقلون، یعقلها، تعقل و عقلوه)، 2- 18 مرتبه ریشه (فکر) (تفکرون، یتفکرون و فکر)، 3- هشت مرتبه ریشه (دبر) (به معنای تدبّر)، 4- چندین بار ریشه (نظر) (به معنای نگریستن و تأمل)، 5- دهها مرتبه ریشه (رأی) (به معنای مشاهده)، 6- عقل از دیدگاه اسلام اولین مخلوق الهی و با شرافتترین آنها قلمداد شده است. ب ) مسلمانان با تکیه بر تعالیم وحی - به ویژه تکیه بر عقل و اندیشه و دیگر آموزههای آسمانی قرآن - در طول ده قرن بلکه بیشتر پرچمدار پیشرفت و ترقی در جهان بوده اند. اگر اندکی تاریخ علم و تمدن را مطالعه کنیم، درخواهیم یافت که تحولات اروپا و نوگرایی علمی و فکری آن (رنسانس) در قرن شانزدهم به بعد عمیقاً تحت تأثیر تمدن اسلامی بوده است. مطالعه تاریخ جنگهای صلیبی و روابط اروپا و مسلمانان به روشنی این حقیقت را نشان میدهد. ج ) تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمیگرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ میکردند، هماکنون نیز میتوانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که هماکنون نیز اگر به جای درگیریهای بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، میتوانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فنآوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. د ) آنچه که موجب عقبماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشتهای بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقبماندگی شده وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشههای صوفیگرانه و برخی انحرافات دیگر فکری - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. ز ) نکته دیگری که باید به آن توجه کنید، بحث اعتقاد و عدم اعتقاد به نیروی ماورای طبیعی است. غرب هیچگاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یا تمامی دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بودهاند - معتقد به خداوند و ادیان الهی بودهاند. پس بایستی این فرضیه خود را دگرگون سازید و ریشه را در جای دیگر جستوجو کنید. بنابراین به طور خلاصه باید گفت: اولاً، پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرنهای متمادی، نشان میدهد نه تنها دین موجب عقبماندگی نیست؛ بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن، سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد میگردد. ثانیاً، تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلا هستند، بلکه کشورهای غیراسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی ماندهاند. ثالثاً، در کشورهای پیشرفته نیز، به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از رهآورد توسعه بهره میگیرند. رابعاً، اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی برای احیا دارد؛ برعکس تمدن غرب که به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوالپذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینشهای دینی در همه ابعاد آن، 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژیها، 3- ارتقای دانش و سطح علمی، 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بینالملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، 5- از میان برداشتن نظامهای فاسد، 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، 7- اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی.
در یک جمع بندی پیرامون علل عقب افتادهگی کشورهای اسلامی و پیشرفت غرب گفتنی است ؛این مسأله علل و ریشههای تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. در عین حال میتوان به چهار عامل اساسی در این زمینه اشاره نمود:
1. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهای دینی مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی - سستی و کاهلی و به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند.
2. وجود نظامهای سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههای عمومی مسلمانان در جهت خوشگذرانی و... بودند وجود این نظامها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیمالشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظامهای سیاسی، در شخصیت، و منش انسانها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند.
3. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم از جمله مسلمانان برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها. 4. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهای داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پانعربیزم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی.
اما اینکه کشورهای اروپا یا دیگر کشورهای پیشرفته از پیشرفت نسبی برخوردارند ، پیشرفت علمی و صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که بررسی تمام موارد آن مجالی وسیع میطلبد؛ ولی مختصراً به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) آشنایی غربیها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگهای صلیبی و نیز مسافرتهای جهانگردان
ب ) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود؛
ج ) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه به عنوان منبع حمایت از خرافات و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن. گفتنی است که اروپا در قرون وسطی، غرق در تاریکی جهل و خرافهها بود. ارباب کلیسا با تلقین برخی عقاید موهوم اجازه رشد علم و دانش را نمیداد؛ در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند؛ چه اینکه ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیدههای جهان را گمراهی تلقی میکردند، چنانکه گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و...) بود. دهها دانش پژوه اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت میکرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد. شما میتوانید در این زمینه به کتابهای (تمدن اسلام و غرب) نوشته گوستاولوبون فرانسوی و (تاریخ تمدن) ویل دورانت و فرهنگ اسلام در اروپا و دهها اثر دیگر مراجعه کنید.
در پایان ذکر این نکته لازم است که: علیرغم وجود عقب ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت در صنعت و... امروز نیز اندیشه و تمدن اسلامی جانمایه نیرومندی برای احیاء دارد و بر عکس تمدن غرب که به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوالپذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است:
1- بالا بردن سطح شناخت و بینشهای دینی در همه ابعاد آن،
2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژیها،
3- ارتقای دانش و سطح علمی،
4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بینالملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه،
5- از میان برداشتن نظامهای فاسد،
6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی،
7- اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی.
برای آگاهی بیشتر به کتابهای زیر مراجعه کنید:
1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زینالعابدین قربانی
2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشههای سیاسی و آرای اصلاحی، سید جمالالدین اسدآبادی، احمد موثق
3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردی، ترجمه: قاسم منصوری
4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادی
5- ریشههای ضعف و عقبماندگی مسلمانان، رجبی
6- رمز عقبماندگی ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصاری
7- تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه: علی دوانی
8- به سوی قرآن و اسلام، حسین انصاریان
9- تاریخ تمدن، ج 4، ویلدورانت، ترجمه: گروهی از نویسندگان
10- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونکه، ترجمه: مرتضی رهبانی
11- تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن
12-تمدن اسلامی پیشگام در علوم و فنون جدید ج 1 و 2 و 3،
[پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 15/100102353)
- [سایر] سلام .4ساله دارم بایه اقایی زندگی می کنم که بسیار ادم بی مسولیتیه.هرچی باهاش صحبت می کنم میگه راست میگی ولی متاسفانه به کارش ادامه می ده از نظر اقتصادی ضعیف هستیم چون شوهرم نمی ره سرکار یه دختر 8 ماهه دارم خیلی صبر می کنم میگم درست میشه ولی باور کنید فایده نداره ..درضمن دوباره ازدواج کردم.ازدواج اولم شوهرم ادم ساده ومنگی بود واز لحاظ ظاهری تعریفی نداشت درضمن اونجا 13 سالم بود که از دواج کردم وسن 21سالگی خدابهم پسر داد وبه خاطر پسرم مهریه ام رو بخشیدم ولی با خودم زندگی نمی کنه پیش مادر بزرگشه ..خلاصه آقای دکتر موقعی که این اقا اومد خاستگاریم از همه لحاظ از شوهر قبلیم بهتر بود ولی متا سفانه تن به کار نمی ده ومن مجبورم با بچه کوچیک تو خونه ها کار کنم خواهرم میگه ازش جدا شو ولی من نمی خوام دوست ندارم دوباره خاطرات تلخ بیاد جلو چشام تورو خدا راهنماییم کنید ..منتظر جواب پیامتون هستم...
- [آیت الله بهجت] در بعضی از محکومیت های مالی (مانند مطالبه طلب و...)، در مرحله اجرای حکم صادره، محکوم له ساختمان مسکونی محکوم علیه را جهت دریافت حق خویش (محکوم به) معرفی و تقاضای توقیف و فروش آن را می نماید و این در حالی است که در فقه اسلامی ساختمان مسکونی جزو مستثنیات دین شناخته شده است، لکن در مقررات جاری، ساختمان مسکونی جزو مستثنیات دین به حساب نیامده است؛ لذا بفرمایید در چنین مواردی: توقیف یا فروش آن از نظر حضرتعالی چه حکمی دارد؟ اگر جزو مستثنیات دین است، راه احراز این که ساختمان مسکونی در شأن و منزلت محکوم علیه می باشد یا خیر، چیست؟ در مورد ماشینِ سواری و تلفن که عرفا برای بعضی از اشخاص از لوازم زندگی (نه وسیله کسب) است، حکم چیست؟
- [سایر] جناب مرادی با سلام و تشکر از جنابعالی بخاطر اهتمام و علاقه تان به ترویج فرهنگ و شیوه زندگی اسلامی . بنده از مشتریان دائمی برنامه این شبها ازمدتها پیش بخاط حضور بزرگان فرزانه و امثال شما هستم . بنده بنوان یک فرد 52 ساله خواستم خدمتتان عرض کنم که کلیه فرمایشات شما متین وقابل قبول هستند لیکن بنظر می رسداین پروژه یعنی دعوت به عمل به اخلاق اسلامی که تنها راه سعادت بشر است نیازمند هماهنگی سایر مؤلفه های اجتماعی است که بخشی از آن درحیطه عملکردی حاکمین برزندگی مردم است که مردم مستقیماً با آن سروکار دارند می باشد . فراگیری استقرار عملی اخلاق اسلامی موضوعی یک بعدی نیست واقتضا می کند که تمامی جبهه ها درفرآیندآن دخالت مؤثر داشته باشند و سهم خود را از آن قبول نمایند. لازم است جامعه بالادستی ما(حاکمین) با صراحت و جدیت بیشتری در همه امور اخلاقی اعم از اخلاق فرهنگی ، اخلاق اقتصادی و.... اهتمام در اجرای اخلاق اسلامی داشته باشد . بنظربنده این موضوع شرط لازم ورود به انتظار نتیجه مطلوب از ترویج اخلاق اسلامی درجامعه است که جنابعالی بعنوان یک دلسوزبه آن پرداخته اید اگرچه درکسوت آمربه معروف و ناهی منکر وظیفه همه ماست لیکن جنابعالی درآن کارشناس خبره ای هستید. با تشکر و دعای خیر برای جنابعالی .
- [سایر] با عرض ادب و خسته نباشید شدید در مورد انتخاب دختر خانم درخواست کمک دارم تعداد فرزندان خانواده من و او هر کدام 3 نفر محل سکونت تهران وضعیت اقتصادی متوسط هر دو مذهبی 2 ماهی است به خواستگاری دختر خانومی 23 ساله رفتم و سن من 28 سالی هست. تمامی افراد خانواده دختر و پسر باهم مچ و بسیار خواهان همدیگر هستیم. از لحاظ تفکرات دینی، سیاست، سطح تحصیلات (هر دو لیسانس مهندسی) ،هر دو عاشق سفر و طبیعت و طبقه اجتماعی هر دو متوسط و همسان هستیم . همچنین هر دو همدیگر را پسندیده ایم ، ولی از لحاظ های شباهت در خلق وخو و وقت گذرانی باهم متفاوت هستیم با تست های روانشناسی متوجه این شدم که آدم برونگرا، از نوع آدم بصری-جنبشی هست و در مقابل او من آدم درونگرا و از نوع لمسی هستم. در زیر این موارد را در او یافتم که شاید برای ازدواج کم اهمیت نباشه: 1- اون گفته " نمیتونم زیاد یکجا بشینم و دیگران به من میگن شیطون و از دیوار راست بالا میروم." او اگر به بیرون خانه برود نیومده اگه دوستاش قرار بزارند دوباره میره بیرون ؛ در حالی که من برم بیرون نیاز به چند ساعت استراحت دارم یعنی جنب جوش او بیشتر از منه که فکر میکنم از نظر او تنبل به نظر بیام 2- با اعتماد به نفس تر اجتماعی و خوش برخوردتر و به گفته خودش باهوش تره . مثلا در کلاس دانشگاه همیشه نفر اولی هست که به پای تخته سیاه میرود اما من همیشه کنج کلاس بودم و نفر آخری بودم که تمایل به پای تخته رفتن را داشتم– میترسم توی زندگی اقتدار مردانم بشکنه. او که 6سال کوچکتر از من هست رئیس شه و من مرئوس 3- او خیلی خیلی زیاد اهل مهمانی و گردش و تفریح و خوشگذرانی است و دوستدارد همه درآمدش را هزینه سفر و رستوران ،خرید لباس کند. در حالیکه به او گفتم بعضی روزها نیاز به خانه نشینی و خلوت کردن با خودم دارم و او در این باره به فکر فرو رفته و نگران است- میترسم روزی تعطیلی که جایی نبردمش غوغا کنه جالبه بدانید او در سن نوجوانی پدر خود را از دست داده و فرزند اول و متولد آبان 1370 هست . به نظر من او هنوز در تب و تاب نوجوانیست و هنوز افکار دخترانه دارد و بعد ازدواج کمی بهتر میشود 4-خیلی خیلی مهم: احتمال میدم هوش هیجانی من نسبت به او ضعیف باشه چون او برونگرا و من درونگرام. او از نوع بصری و جنبشی است و من از نوع لمسی واقعا نمیدونم چقدر این درونگرا و برونگران بودن و نوع لمسی و بصری و جنبشی و ... چقدر برای ازداواج مهم است؟
- [سایر] با اینکه احکام پروردگار ابدی است و تا روز قیامت جاری است و تغییر نمی یابد، چگونه است که در برخی موارد این مطلب صحت ندارد؟ مثلا: 1 – اگر حق طلاق از نظر قرآن در اختیار مرد است، چگونه می¬توان این حق را در شرایط ضمن عقد ازدواج به زنان تفویض کرد؟ 2 – در مورد دیه اهل کتابی که در جامعه اسلامی زندگی می¬کنند که قرآن آن را نصف قرار داده است، چگونه مجمع تشخیص مصلحت نظام (زیر نظر ولایت فقیه) آن را برابر با مسلمانان تصویب کرده است و اجرا می¬شود؟ 3- در مورد ارث که نسبت دو به یک برای پسر و دختر حکم شده است، چگونه می¬توان آن را به وسیله وصیت نامه ولی یا بذل از جانب پسر تغییر داد؟ 4 – اگر اختلاط زن و مرد در اسلام حرام است، چطور در طواف کعبه در حالی که در حال احرام، زن و شوهر نسبت به هم حرام می¬شوند، این اختلاط میلیونی اشکال ندارد؟و ... بر اساس آنچه گفته شد؛ اولا: در مورد موضوع اول همین الآن مجامع حقوق بشری غرب و ضد انقلاب فشار می¬آورند و تبلیغ می¬کنند که این حق ناعادلانه است و باید در نظام حقوقی ایران تغییر کند. فکر نمی¬کنید با تفویض حق طلاق به زن در شرایط ضمن عقد، عملا نظر آنها پیاده می¬شود. اگر ما برای آنها استدلال می¬کنیم که این حکم خداست و غیر قابل تغییر، پس این کار چگونه انجام می¬شود و قانونی و شرعی است؟ یعنی با توافق مرد و زن آیا می¬توان حکم خدا را تغییر داد؟ ثانیا: در مورد موضوع دوم، مجمع تشخیص، علت تصویب آن را پاره¬ای از ملاحظات برای زندگی اهل کتاب در ایران اعلام کرده است، آیا خدا این ملاحظات را نمی¬دانست؟ و اگر این ملاحظات واقعا عینی و حقیقی هستند وضع این حکم از جانب خدا نقض غرض است!! و با حکمت او در تقابل.
- [سایر] سلام عید شما مبارک امروز صبح در برنامه اقای درستکار یک مطلبی رو فرمودید که 100% اشتباه بود و میخواهم متوجه اشتباهتان بشوید و دیگر تکرار نکنید در مورد تغییر خط ترکیه که اینکار باعث دور ماندن آنها از قران و دین است،من 4 سال در استانبول زندگی کردم(قطعا شما این مدت در آنجا نبودید) و شهادت میدهم مردم ترکیه 1000 برابر از ایرانیان(که به قول شما هنوز راه ارتباطیشان به واسطه خط همچنان باقی است)من از هر 10 خانمی که بطور تصادفی در خیابان میدیدم حداقل7 نفرشان حجاب کامل(تاکید میکنم حجاب کامل،نه حجابی که شما هر روز در تهران و دیگر شهرهای بزرگ میبینید) داشتند نمازگذاران آنها فقط برای عبادت میایند به نماز جماعت نه بخاطر فلان شخص و فلان چیز.به نظر شما اگه حجاب آزاد بشه یا اصلا ماهواره آزاد بشه وضع حجاب خانومهای ایرانی چطور خواهد بود. شاهد آن هستیم که پلیسها مسئول حجاب خانمها و بعضا آقایان !!!!!!!!!هستند آنها عبادتشان، نماز خواندنشان ،کمک به فقیران،ریش گذاشتن شان، روزه گرفتنشان، و ... فقط و تنها فقط بخاطر خداست نه برای بنده خدا__آنها خیلی بهتر از ما ها هستند در این شک نکنید. ضمنا کسانی که مسئول تبلیغ دین هستند( برخلاف بعضیها)وزنشان 3 رقمی نیست،آخه به فرمایش پیامبر در مورد غذا خوردن معتقدند.
- [سایر] با توجه به مطلبی که در زیر می آورم بهتر نیست که تا زمان ظهور حضرت ولی عصر از رفتن به مکه مکرمه خودداری کنیم ؟ طبق آمار بانک جهانی در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توریسم یا به زبان ساده از : دکان زیارت مسلمین خانه کعبه معادل مبلغ 29865000000 دلار یا قریب سی میلیارد دلار بوده است. زائرین ایرانی که بصورت تمتع ویا عمره در همان سال به مکه رفته اند 1937000 نفر ( تقریبا2 میلیون نفر) بوده اند که مجموعا مبلغ 487000000 دلار یا بعبارتی قریب به مبلغ پنج میلیارد دلار درآمد تقدیم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در میان تمام کشورهای اسلامی مقام اول را به خود اختصاص داده اند. نظر باینکه هواپیمائی جمهوری اسلامی قدرت جابجائی اینهمه زائر را نداشته است شرکت هواپیمائی عربستان قریب به 54 درصد از زائران ایرانی را به خود اختصاص داده است....طبق گزارش مقامات دیپلماتیک ایران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترین و توهین آمیز ترین رفتار را با زوار ایرانی داشته اند و ایران از لحاظ توهین ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است. علمای عربستان در همان سال فتوی صادر کرده اند که ایرانیان شیعه کافر هستند. طبق یک گزارش دیپلماتیک دیگر زائران ایرانی ناخواسته ترین و منفورترین خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند. با حسابی سرانگشتی با پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن شیعه ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد 170,000 مسکن روستائی احداث کرد. می توان 714.286 فرصت شغلی کشاورزی یا 200.000 فرصت شغلی صنعتی برای جوانان ایجاد کرد. می توان10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در کشور ایجاد کرد. یا می توان با پول حجاج دوسال یک پالایشگاه سوپر مدرن با ظرفیت 75000 بشکه احداث کرد. یا با پول پنج سال حجاج می توان ایران را به صادر کننده بنزین مبدل ساخت و دیگر برای واردات بنزین محتاج اعراب نبود.... اما افسوس که با پول حجاج ایرانی قمارخانه های فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار تجارت حج را در اختیار دارند آباد می شود.
- [سایر] سلام خیلی بعیده که تمام این پیام ها بررسی بشه اما با نادیده گرفتن این مطلب برای شما پیام می گذارم: شما رو چندبار در سخنرانیهای دانشگاه دیده ام و در برنامه شبکه دو به حرفایتان گوش می کنم اما جای تعجب از شما که فردی روحانی هستید در برنامه روز دوشنبه مورخ 5/8/86 صحبتهای متفاوتی داشتید شما از ازدواج می فرمودید ولی تنها به این مطلب اشاره کردید که فقط خانم ها به انتظار مرد ایده آل هستند و در زمان ما دیگر پیامبری ظهور نمی کند، باید این مطلب را به عرضتان می رساندم وگرنه یک عمر از پاسخ ندادن به این صحبتها احساس پشیمانی خواهم کرد جناب عالی از آقایان هم بگویید که منتظرند یک خانم زیبا با ثروت فراوان به آنها بله بگوید و آنها بدون هیچ مخارجی او به خانه خود ببرند و او در هر ساعت به آن مرد تعظیم کند این در حالی است که شما نیز یکریز می گویید دخترخانم ها باید مادر شوند و فرزند صالح تربیت کنند البته از این مسئله غافل نیستم زیرا آقایان نمی توانند یک گام درست بردارند چه برسد به تربیت فرزند اما آنقدر این مسئله را تکرار می کنید که انگار از خانم ها هیچ کار دیگری برنمی آید و این در حالی است که بسیاری از آقایان هنوز خانم های خود را ضعیفه خطاب می کنند زن ایرانی در خیابان و در هر مکانی باید خود را ب÷وشاند که آقایان گناه نکنند حجاب بسیار خوب و ارزنده است اما عفیف بودن هم باید در آقایان تقویت شود من به دنبال مرد ایده آل از هر جهت نیستم اما می خواهم کسی وارد زندگی ام شود که به عقاید و اهدافم احترام بگذارد و چنین فردی بسیار کم است اوضاع زندگی از لحاظ اقتصادی در این جامعه روز به روز بدتر می شود آن وقت شما می گویید اگر مرد بی پول بود ازدواج کنید این گفته درست که صالح بودن و ایمان مهمتر است اما مردها هرچه قدر نقطه ضعف بیشتر داشته باشند پر توقع تر هستند آنها سر یک مهریه به هزار شکل چانه می زنند تازه به قول خودشان کی داده و کی گرفته اینها رو فراموش نکنید.
- [سایر] سلام.فاطمه هستم.17 ساله،شمال تهران سکونت دارم.در خانواده سطح بالایی به دنیا اومدم.مذهبی هستم.پدر و مادرم وقتی ده ساله بودم جدا شدن. ازدواجشوناشتباه بود حتی من خودم مشوق مادرم برای جدایی بودم. ولی من هیچ وقت دعوایی ندیدم و اونطوری نیستم که تو روحیم تاثیر وحشتناک گذاشته باشه و به کمک قران و خدا تا حالا زندگی خیلی خوبی داشتم. با مادرم زندگی میکنم. سوم راهنمایی بودم که بخاطر زمینه های قبلی به سمت حفظ یکساله قران رو آوردم. و از طریق قانونی که برای حفاظ وجود داره قادر به اخذ مدرک لیسانس شدم. دو زبان عربی و انگلیسیم کامله. درسم خوب بوده از ابتدا ولی از اول دبیرستان مدرسه نرفتم و برای حفظ قران و ... اقدام کردم و خداروشکر راضیم. بخاطر حضور فعالم در جامعه و شرایط مناسبم و همچنین زیبایی ظاهریم خیلی خواستگار داشتم و دارم. تا حالا با خواستگارای زیادی حرف زدم و ازاونایی نبودم که عیب رو کسی بذارم ، با اینکه خودم خوشگلم شرایط ظاهری طرف مقابل باعث ندید گرفتن خوبی هاش نشده هیچ وقت. ولی به هر حال تا حالا به کسی نتونستم جواب مثبت بدم. قبل از عید با یه نفر اشنا شدم که چند جلسه ای خواستگاری اومدن ولی به خاطر اینکه مادرم خیلی تو زحمت می افتادن و با موافقت اونا چند جلسه ای با حضور خانواده های طرفین بیرون رفتیم. ولی جداگانه هنوز صحبت نکردیم. این اقا پسر سه سال از بنده بزرگترن، 2 تا خواهر و 1 برادر ناتنی از مادرشون دارن که باهاشون ارتباط خوبی دارن. فرزند اخر هستن و با مادرشون حدود 45 سال تفاوت سنی دارن. ایشون هم با مادرشون دوتایی زندگی میکنن. مادرشون همسر دوم پدرشون بوده و در حالی ازدواج کرده بوده که شوهر اولشون فوت کرده بوده و سه تا بچه داشته و اطلاعی از وجود همسر اولشون نداشته. بعد از اینکه اطلاع پیدا کرده، جدا شده. و این اقا پسر هم فرزنده خدا داد بوده. اقا پسر تا حالا ارتباطی با پدرشون نداشته ولی با مادرشون خیلی رابطه قوی داره . دانشجوعه و کامپیوتر میخونه ، وضع مالی خوبی دارن، خونه و ماشین داره ولی هنوز شغل ثابت نداره. البته اینا چندان برا من مهم نیست. مهم این چند تا سوالیع که دارم و خواهش میکنم یه جواب خدا پسندانه بهم بدین :) 1_ مادر اقا پسر گفتن که نمیخوان با پسرو عروسشون زندگی کنن همونطور که با پسر اولشون زندگی نکردن. ولی الان من احساس میکنم که پسر خیلی به مادرشون وابسطه هستن. اگر که حالا به اختمال چند درصد اقا پسر خواستن با ایشون زندگی کنن با وجود اینکه همه شرایط از نظر ما و خانواده ها مناسبه ، شباهت های زیاد داریم روحیاتمون خیلی با هم میخونه و علاقه هم بینمون وجود داره ایا درسته بخاطر این مورد رد کنم ؟ 2_ من از نظر صحبت کردن خیلی از ایشون سطحم بالاتره بخاطر تعاملات اجتماعی زیادی که داشتم ، ایشون به نسبت من خجالتی و از نظر قدرت کلمات ضعیف تر هستن. این تو زندگی درست میشه؟ 3_احتمالا از نظر مالی مستقل نیستن ولی خانوادشون کاملا تا اطلاع ثانوی و اتمام تحصیلشون تامینشون میکنن. مشکلی وجود نداره؟
- [سایر] چندی است که سوالی سخت ذهنم را به خود مشغول کرده است. سوالی که از جنس فقه اکبر بوده و نگاهی به جهان بینی آدمیان دارد. در حقیقت این سوال از راز سرنوشت آدمیان در این کره خاکی است. در اسلام و البته تمام ادیان الهی امتحان دادن برای رسیدن به سعادتی جاودانه را رمز در این دنیا بودن و در این دنیا زیستن دانسته اند. امتحانی که با شناخت خدا شروع شده و سعادتی که با نیل به خدا حاصل می شود؛ و دیگر آن که طبق معارف دین اسلام، این دین تنها در متد شیعی آن سعادت بخش و روح افزاست و سایر ادیان و فرق ره به ناکجا آباد برده اند. با توجه به این که امروز شیعیان کمتر از ده درصد از ساکنان این کره خاکی را اشغال کرده اند این سوال به صورت جد مطرح می شود که سرنوشت بیش از نود درصد جمعیت این کره خاکی چه می شود؟ آیا امتحانی از آنها می شود و آیا سعادتی در انتظار آنان هست یا خیر؟ اگر اینان که نود درصد از ساکنان کره خاکی را تشکیل می دهند بعد از مرگ جام سعادت را می نوشند، این سوال مطرح می شود که چگونه اینان که سختی تکلیف به احکام دین را بر دوش خود نکشیدند به قله سعادت رسیده اند؟ اگر گویید: اینان به سعادت می رسند، ولی نه سعادتی در مرتبه متدینین به دین حق، و آنان که رنج تکلیف احکام دین را کشیده اند، مرتبه ای بالاتر و مقام والاتری است. اگر گویید: این نود درصد (غیر از شیعیان) اگر به وحی امتحان نمی شوند، ولی به عقل که امتحان می شوند و زندگی این افراد خالی از برگه سوال نیست؛ اگر گویید خود بشر باعث شده که گستره دین حق این گونه در جهان دیده شود؛ که جواب می دهیم: آری همین اشکال را نیز در مورد آنان می پرسیم و صد البته که همین جواب شما اشکال ما را پخته تر و بیان ما را نافذ تر می کند. طبق متون اسلامی، گفته شده که کودکان از دنیا رفته در آن جهان امتحان می شوند. حال سوال می کنیم که آیا فرقی دارد که این کودکان شیعه زاده هستند یا خیر؟ می پرسیم: واقعا در سعادت دو کودک که چند ماهی را از دنیا درک کرده اند چه فرقی دارد که والدینشان شیعه بوده اند یا نه و آیا این دخالت خلاف حکمت نیست. می پرسیم: واقعا بین کودک سیزده ساله بودایی و بیست ساله بودایی چه فرقی است که یکی در آن جهان دوباره امتحان می شود و دیگری با فرض عدم اتمام حجت امتحان نمی شود. و باز در تکمیل این سخن می پرسیم: اگر بر ضرورت نبوت و هدایت انسان ها دلیل عقلی داریم؛ چرا بسیاری از مردم امروز جهان را نبی نیست تا هدایت کند و رسولی نیست تا حق را تذکر دهد. و چرا باید نور هدایت تنها در نقطه خاصی از جغرافیای زمین بتابد؟ که جواب می دهیم چرا ثمره عملی ندارد؟ وقتی که بزرگ ترین توجیه دین در بین دین داران نیاز به برنامه برای سعادت است. آیا وقتی نود درصد از مردم را خالی از این برنامه سعادت می بینند در انحصاری بودن این برنامه تردید به دل راه نمی دهند و در ادامه زیربنای فکریشان مخدوش نمی شود؟ می دانم که این سوال جوابی دارد؛ جوابی که در خود معرفتی ارزشمند را جای داده است. منتظرم که پاسخ را از شما استاد ارجمند به دست آورم و تردید های بی پایان را پایانی بخشم. ان شاء الله.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.