بارها با بعضی از کسانی که مقوله ولایت فقیه را جعلی و نامشروع می دانستند به بحث و مشاجره علمی نشستم غالبا مخالفت آنها به خاطر بعضی از روایت هایی است که در بخش روایات آخرالزمان وارد شده است می باشد به ط پاسخ این پرسش را در دو بخش ذیل مورد بررسی قرار می دهیم : الف . مباهله پیرامون مباهله و موضوعاتی که در پرسش مطرح نمودید گفتنی است : یکم . واژه مباهله در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ بهگونهای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفتوگو و اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید. از نظر کاربردی ، مسئله مباهله حکم و مسئلهای کلی و عمومی است. از روایاتی که از پیشوایان مذهبی ما وارد شده است، استفاده میشود که موضوع مباهله اختصاص به پیامبر گرامی اسلام (ص) نداشته و هر فرد مسلمانی در مسائل مذهبی میتواند با مخالفان خود به مباهلهبرخیزد و شیوه مباهله و دعای آن در کتابهای حدیث وارد شده ( برایاطلاع بیشتر به کتاب (نورالثقلین) مراجعه بفرمائید: نورالثقلین: ج1، ص 292 - 291.) استاد علامه طباطبائی(ره) در این زمینه می فرماید : (مباهله یکی از معجزات باقی اسلام است و هر فرد با ایمانی بهپیروی از نخستین پیشوای اسلام، میتواند در راه اثبات حقیقتی ازحقائق اسلام با مخالفان خود به مباهله بپردازد و از خداوند جهاندرخواست کند که طرف مخالف، را کیفر بدهد و محکوم سازد.) در برخی از روایات اسلامی نیز به این موضوع تصریح شده است، (به اصول کافی، کتاب دعا، باب مباهله،ص 538 مراجعه فرمائید. ) در این زمینه همچنین میتوان به برخی از روایات نیز استدلال نمود که در یکی از آنها میخوانیم:( روزی ابو مسروق یکی از اصحاب امام صادق(ع) از عنادورزی مخالفان اهل بیت(ع) در پذیرش برتری آنها به آن حضرت(ع) شکایت نمود. امام صادق(ع) به وی فرمود: اگر آنها سخن شما را نپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت کنید.)( تفسییر نورالثقلین، ج 1، ص 351، ح 174.) مباهله نه تنها در صحنههای مبارزات اعتقادی و اصول دین کاربرد دارد بلکه در فروعات فقهی نیز بابی به همین نام وضع شده است که مربوط به اختلافات و مشکلات خانوادگی است . این نوع مباهله که مورد بحث فقهای اسلامی میباشد در متون فقهی به نام باب (لعان) معروف است .مبنای این نوع مباهله در آیات 6 تا 10 سوره نور است و شرایط و کیفیت آن نیز در منابع فقهی آمده است . (ر.ک : مباهله روشنترین دلیل باورهای شیعه، عبدالکریم پاکنیا ، مجله مبلغان ، شماره 50 .) دوم . مباهله در صورتی است که بحثهای علمی و منطقی به بن بست رسیده باشد، همانگونه که رسول اکرم (ص) پس از بحث و مناظره با نصاری نجران و اصرار آنان بر عناد، پیشنهاد مباهله دادند. ( فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ) (سوره آل عمران ، آیه 61) یعنی ( پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنتخدا را بر دروغگویان قرار دهیم) فخر رازی از علمای بزرگ اسلام می گوید: ( (فَمَنْ حَاجَّکَ) بعد هذه الدلائل الواضحة والجوابات اللائحة فاقطع الکلام معهم وعاملهم بما یعامل به المعاند ، وهو أن تدعوهم إلی الملاعنة.) ( تفسیر الکبیر، ج 8، ص 82.) و در شان نزول آیه هم می خوانیم : در سال نهم پس از هجرت پیامبر،گروهی به نمایندگی از نصارای نجران یمن به مدینه آمدند تا راجع به اسلام از پیامبر (ص) سؤالهایی بکنند و با او درباره دین به احتجاج پردازند.و میان آنان با پیامبر بحث و گفتگویی شد که پیامبر در این گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبتبه حضرت مسیح و تعلیمات او بیان کرد.و لیکن آنان در موضع منفی خود نسبتبه تعلیمات اسلامی پافشاری کردند.آن گاه وحی نازل شد و پیامبر را مامور به مباهله با آنان ساخت.نیشابوری در تفسیرغرائب القرآن و عجائب الفرقان خود،مطلب زیر را نقل کرده است:(پیامبر به آنان فرمود:خداوند مرا مامور کرده است که اگر پذیرای برهان نشدید با شما مباهله کنم...) بر این اساس پرداختن به مباحث علمی ونظری و ارائه دلایل یکی از لوازم اساسی و پیش زمینه های مباهله است که لازم است قبل از هر گونه مباهلی انجام شود و در صورتی این مباحث به نتیجه نرسید و فرد مخلف از حاضر به پذیرش حق و حقیقت نگردید ، آنگاه نوبت به مباهله می رسد . سوم . دوست گرامی همانگونه که می دانید ولایت فقیه اصلی بسیار مستحکم در آموزه های اسلامی است که از پشتوانه دلایل متعدد قرآنی ، روایی و عقلی برخوردار می باشد ؛ کافی است شما گاهی به فقهای شیعه در تمامی اعصار داشته باشد ، هیچ عالم و فقیهی یافت نمی شود اصل ولایت فقیه را نپذیرفته باشد هرچند ممکن است در برخی فروعات این اصل نظیر دایره و محدوده اختیارات ولایت فقیه برخی اختلافات نظری وجود داشته باشد . به فرموده حضرت امام (ره) ، ولایت فقیه از مسائل بسیار بدیهی است که تصور آن موجب تصدیق آن خواهد شد . یا به گفته صاحب جواهر کسی که این اصل( ولایت فقیه ) را انکار کند اصلاً طعم فقه را نچشیده است. اکنون با این مقدمات در رابطه پیشنهاد مباهله از سوی مخالفین گفتنی است : اولاً ، تا کنون مخالفی که از عالمان سرشناس ، مشهور یا به اصطلاح از افراد مستجاب الدعوه باشد و با رد اصل ولایت فقیه خواهان مباهله رسمی شده باشد ، وجود نداشته یا حداقل به صورت رسمی اعلام نکرده . ثانیاً ، بالفرض هم در گوشه و کناری فردی چنین ادعایی داشته باشد ، باید به صورت رسمی آمادگی خویش را اعلام نموده و پس از شرکت در جلسه مناظره و دفاع منطقی ، مستدل و مستند با ادله شرعی و عقلی از اعتقادات خویش ، اصل ولایت فقیه را رد نموده و سپس مخالفین خود را دعوت به مباهله نماید . ثالثاً ، چه خوب بود از افرادی که چنین شایعاتی را مطرح می نمایند مشخصات این قبیل مخالفین مستجاب الدعوه ، و اینکه آیا حاضر به مناظره علمی هستند و اصولاً چه دلایلی برای دفاع از عقاید خویش دارند و ... را سوال می نمودید ؟ بالآخره کسی که ادعای مباهله دارد برای خویش باید دلایل مستحکمی داشته باشد ، و همانگونه که گذشت انجام مباهه مبتنی بر انجام این قبیل پیش زمینه ها است . و با صرف ادعای مباهله حق و حقیقتی را نمی توان اثبات نمود . رابعاً ، اینکه کسی ادعای مباهله کند و ما چون به حقانیت خود و بطلان او یقین داریم پس چه باک از مباهله ، اما باید توجه داشت آیا کار به همین جا ختم می شود یا فردا یک کس دیگر همین ادعا را مطرح می نماید و... ، بنا بر این کسی در نظام اسلامی مباهله را رد نمی کند اما باید مخالفین اگر واقعاً مصر بر ادعای خویش می باشد با شجاعت پا به میدان گذاشته و به صورت رسمی آمادگی خود را برای مناظره علمی و دفاع منطقی از حقانیت خویش اعلام نموده و در چنین جلساتی حضور یابند تا نوبت به انجام مباهله برسد. ب . قیام های ممنوع قبل از ظهور از آنجا که در نامه به طرح موضوع قیامهای ممنوع قبل از ظهور پرداختید مناسب دیدیم به صورت مختصر مطالبی را در پاسخ این موضوع بیان نماییم : اولاً ، لزوم تشکیل حکومت اسلامی در هر زمانی از جمله عصر غیبت ، امری مهم و آشکار است زیرا که بخش عظیمی از قوانین اسلامی، برنامه هایی سیاسی اجتماعی است که جز در سایه یک تشکیلات و حکومت قابل اجرا نیست. و چون این احکام دائمی است و در زمان غیبت هم لازم الاجرا است بنابراین هر گاه تشکیل حکومت امکان داشته باشد به عنوان مقدمه اجرای احکام الهی ، واجب است به آن اقدام گردد . (ر.ک به (حکومت اسلامی) از آثار امام خمینی) ثانیاً ، آنچه در روایات به عنوان نهی از قیام پیش از قیام حضرت مهدی(عج) آمده معنی و مفهوم خاصی دارد که نیاز به تحقیق جامع دارد. روشن است که احادیث در هر موضوعی هم از حیث سند و راویان باید مورد بررسی قرار گیرند و هم از جهت محتوا و مضمون، در بحث قیام پیش از ظهور مهدی(عج) نیز چنین است . بسیاری از روایات این بخش غیر قابل اعتمادند و آنها که معتبرند تنها قیام هایی را مردود می شمارد که رهبر آن مدعی مهدویت باشد و به عنوان قائم آل محمد (ص) قیام کند (ر.ک. طاهری، حبیب الله ، سیمای آفتاب.) یا هدف غیر الهی داشته باشد یا بدون تهیه مقدمات و اسباب لازم و قبل از فرا رسیدن زمان مناسب اقدام شود. اما گر رهبر قیام نه به عنوان مهدویت و نه به منظور تأسیس حکومتی در برابر حاکمیت الله، بلکه به منظور دفاع از اسلام و قرآن و مبارزه با ظلم و استکبار و به قصد تأسیس حکومت اسلامی و اجرای قوانین آسمانی قیام کرد و مقدمات نهضت را نیز پیش بینی نمود و مردم را به یاری طلبید، روایات مذکور چنین نهضت و انقلابی را مردود نمی شمارد و پرچم چنین نهضتی را پرچم طاغوت نمی شمارد. بلکه تأسیس چنین حکومتی به منظور حاکمیت الله و در مسیر حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و زمینه ساز آن می باشد. بنابر این احادیث مذکور مخالف چنین قیام و نهضتی نخواهد بود. (ر.ک به دادگستر جهان نوشته ابراهیم امینی) این احادیث(مخالف قیام) در شرائطی صادر شده است که عده ای از علویان و یا حتی از عباسیان ، برای مقابله با حکومت اموی و با استفاده از جهل مردم، خود را به عنوان مهدی موعود که پیامبر(ص) وعده ظهور او را بشارت داده بود، قلمداد می کردند و از مردم برای خود بعنوان مهدی منتظر بیعت می گرفتند. در چنین اوضاعی ائمه(ع) با موضع گیری بجا جلوی سوء استفاده آنان را گرفتند . شاهد این قضیه این است که (مهدی عباسی) که یکی از خلفای ظالم عباسی است بهمین جهت لقب مهدی به خود داده و از مردم بیعت گرفت و نیز محمد بن عبدالله بن الحسن _ معروف به نفس زکیه، به نام مهدی موعود برای خود از مردم بیعت می گرفت و حتی از امام صادق(ع) نیز خواست که بنام مهدی آل محمد (ص) با او بیعت کند و همراه او در جنگ با بنی امیه شرکت نماید! وقتی امام صادق(ع) حاضر به بیعت با این عنوان نشد (عبدالله) پدر محمد، سخت عصبانی شد و به حضرت، سخنانی ناروایی نیز گفت .(سیمای افتاب - ص 142 _ نوشته دکترحبیب الله طاهری (به نقل از ارشاد مفید ص 260)) و در این مناظره حضرت به عبدالله می فرماید: نه پسر تو آن مهدی موعود است و نه الان وقت قیام است و اگر می خواهید برای خدا غضب کرده و امر به معروف و نهی از منکر نمایید شما پدر محمد، شیخ ما هستی و بفرمایید رهبری قیام را بر عهده بگیرید ما نیز با شما بیعت می کنیم.(همان، ص 143، به نقل از ارشاد مفید ص 277) این روایت خود دلیل بر این است که از نظر ائمه هر قیامی محکوم نبوده بلکه امام(ع) برای شرکت در قیامی که برای امر به معروف و نهی از منکر باشد اعلام همکاری نیز نموده است و این گونه قیام و انقلاب را امضا نموده و مشروع اعلام فرموده است. غالب روایات نهی از قیام که مخالفین به آن استناد نموده اند، از این نوع روایات و در چنین فضایی صادر شده است و منع از قیام مشروط و ناظر به افراد خاص است نه مطلق. ثالثاً ، انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری فقیهی جامع شرایط و آگاه به شرایط زمان و مکان شکل گرفته است. رهبری که انگیزه الهی او و اخلاص او مورد اعتراف دوست و دشمن بود. همگان می دانستند که او جز برای اهداف الهی و اسلامی و اجرای قوانین الهی قیام نکرده و در راه نهضت نیز بر همه قوانین خدایی پایبند است. او در این مسیر پیوسته مورد تایید عالمان دینی و متفکران اسلامی شیعه و سنی بود و حتی علمایی که معتقد به تلاش برای تآسیس حکومت اسلامی نبودند نیز پس از تشکیل حکومت اسلامی تآیید و حمایت از حکومت اسلامی را لازم می دانند. تأییدات الهی همواره همراه این انقلاب بوده، از این رو در عرصه داخل و خارج به موفقیت های فراوان دست یافته است . بعضی ناکامی هایی که دیده می شود معلول کارشکنی ها و دشمنی های فراوان زورمداران شرق و غرب و مرتجعان منطقه بوده است. این انقلاب نقطه مقابل منافع شرق و غرب بوده و همیشه مورد هجوم دشمنان خدا و مسلمین بوده است و با این همه چون شجره ای طیبه و بارور ایستاده است و چون شمعی فراروی مسلمین عالم و آزادگان جهان است. گذشته از اینها روایات متعددی درباره آخر الزمان و علائم ظهور است که اشاره دارد پیش از قیام و ظهور مقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، در ایران و بین حکومت های شیعی و مورد تأیید امام تشکیل می شود و در دنیای پر از ظلم و جور آن زمان، مردم را به حق و عدالت دعوت می کنند. در این روایات به قیام ایرانیان و حکومت آنها تأیید بسیاری شده است. آقای علی کورانی از علماء لبنانی مقیم ایران، روایات مربوطه را جمع آوری و دسته بندی کرده اند و با توضیحاتی جامع درباره این روایات توضیح داده است. (کورانی علی، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالی، ص 217 - 275، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم 1379، تهران). پس نه تنها حکومت جمهوری اسلامی، مصداق روایاتی که نهی از قیام و احیانا تشکیل حکومت می کند نیست، بلکه به دلیل عقل و نقل مصداق واقعی حکومت زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است و همین امر نشان می دهد روایاتی که نهی از قیام می کنند بررسی دقیق تری شوند و درباره آنها بیشتر اندیشه شود. حداقل اینکه این روایات قیامهای برحق و مطابق برنامه ائمه را شامل نمی شوند. رابعاً ، تفسیر صحیح روایات باطل بودن قیام های قبل از ظهور چنین است: 1- اگر روایات مذکور به معنای ظاهری آنها که برخی خیال کرده اند، گرفته شود، معنای آن و جوب سکوت در برابر همه ظلم ها و طاغوت ها و بی عدالتی ها است و این مخالفت نص صریح قرآن و روایات مکرر اهل بیت علیهم السلام است که اسلام دین عدالت است و مردم را به عدالت و زندگی عادلانه دعوت کرده و سکوت در برابر اهل ظلم و کفر را جایز ندانسته است. بنابراین قیام امام حسین علیه السلام تنها برای ایشان جایز بود و عملی نیست که بشود از آن پیروی کرد و کلام امام حسین علیه السلام خطاب به کوفیان که فرمود (فلکم فی اسوه) همانا من برای شما الگو هستم،(تحف العقول، ص505) لغو می گردد و ما تنها موظفیم برای امام حسین عزاداری کنیم و پیروی از سنت و روش ایشان برای ما جایز نیست. ضمن اینکه قیام علیه طاغوت و ظلم مقدمه تشکیل حکومت عدل است و اگر ما پیش از ظهور دعوت به سکوت شده باشیم به آیاتی که دلالت بر جامعیت اسلام دارد (مائده، 33-38؛ نور، 2؛ حجرات، 9؛ انفال، 39-60) و همچنین روایات متعددی که بر این واقعیت دلالت دارند لغو می گردند. بنابراین معنای روایات غیر از آن است که برخی با وجوب سکوت برداشت کرده اند. 2- امام علی(عِ در وصف مردم در آخر الزمان می فرمایند: (... تضل فیها اقوام و یهتدی فیها اخری؛ در آن زمان گروههایی گمراه می شوند و گروهی دیگر بر هدایت ثابت قدم می مانند...)بعد امام(ع) در وصف گروه هدایت شدگان می فرمایند: (اولئک خیار هذه الامه مع ابرار هذه العتره؛ آنها بهترین این امت هستند که با خوبان این خاندان (پیامبر اکرم(ص( به سر می برند) (بحارالانوار، ج 51، ص 118). روایت شریف صریح است در این که مردم آخر الزمان دو گروه هستند گروهی به بیراهه گمراهی کشانده می شوند اما بهترین این امت در شاهراه خیر و صلاح و هدایت ثابت قدم می مانند. در این دوران هر چه اهل باطل و شر و ستم در رفاه و آسایش هستند اهل حق در سختی به سر می برند زیرا حاکمیت با ظلم و ستم است و اهل حق در اقلیت به سر می برند. 3- امام سجاد(ع) می فرمایند: (ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره... الدعاه الی دین الله عزوجل سرا و جهرا) معتقدان به مهدی و منتظران ظهور او در عصر غیبت .... (دارای چنین صفاتی هستند که) در پنهان و آشکار مردم را به دین خدا فرا می خوانند. (کمال الدین، شیخ صدوق، ص 320) 4- امام صادق(ع) می فرمایند: (... و رایت اصحاب الایات یحقرون و یحتقر من یحبهم) مردمان حق را می نگری که خوار شمرده می شوند و هر کس به آنها علاقه داشته باشد نیز کوچک شمرده می شود. (بحارالانوار، ج 52، ص 256)برخورد امروز دولت مستکبر آمریکا و دنباله روان آن با مردم ایران و مسلمانان نمونه ای از تحقق این روایت است. آری در این زمان حفظ دین بسیار سخت است. 5- پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: (لاحدهم اشد بقیه علی دینه من خرط القتاد فی اللیله الظلماء او کالقابض علی جمر الغضاء) هر یک از آن (مؤمنان) دین خویش را به سختی نگاه می دارد چنان که گویی درخت خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کند یا آتش پر دوام را در دست نگاه می دارد(همان، ص 124). آری حفظ و نگهداری دین، بسیار سخت است و به این دلیل است که انتظار فرج بهترین عبادت است. 6- پیامبر اسلام(ص) می فرماید: (افضل اعمال امتی انتظار الفرج من الله عز وجل) انتظار فرج از جانب خداوند متعال برترین عمل امت من است (همان، ص 128). 7- امام علی(ع) می فرماید: (المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله) منتظر امر ما، بسان کسی است که در راه خدا به خون خود غلطیده است (همان، ص 123).در چنین زمان پر فتنه ای است که به ما دستور داده اند که هوشیار باشیم و مواظب دین خود باشیم زیرا از هر طرف برای گمراهی ما تلاش می شود.زور و زر و تزویر و تبلیغات و سیاست بازی ها و تهدیدها و هزار و یک اقدام دیگر در سر راه ماست تا ما را از دین حق جدا کند.خلاصه کلام این که در برابر ظلم و فساد سراسری که جهان را پر کرده است گروهی مؤمن واقعی هستند که انتظار عدالت گستر را می کشند و زمینه ساز ظهورند. (آنها پولاد دل اند و همه وجودشان را یقین به خدا پر کرده است. مردمانی سخت تر از صخره ها) (به نقل از امام صادق(ع) همان، ص 308). (آنها در حالی که پیامبر را ندیده اند و امامشان هم پنهان است به سبب یقین قلبی، دارای ایمانی مستحکم هستند) (از پیامبر اکرم(ص)، همان، ص 125). (آنها برادران پیامبر(ص) هستند که او را ندیده اند، اما به او ایمان دارند و او را از صمیم قلب دوست می دارند و با تمام وجود او و دین او را یاری می رسانند) (از پیامبر اکرم(ص)، همان، ص 132). (آری چنین مردمانی برترین مردم همه زمان ها هستند زیرا خداوند عقل ها و فهم ها و شناخت آنها را قوت بخشیده است به حدی که امام غائب نزد آنها همچون امام حاضر است و به نهایت درجه اخلاص رسیده اند) (کمال الدین، ص 320). (چقدر مقام آنها بالاست که پاداش یک نفر این گروه همانند پاداش پنجاه صحابه پیامبر(ص) است که در رکاب آن حضرت در جنگ های بدر و احد و حنین جنگیده اند، زیرا سختی ها و آزار ها و رنج هایی که بر آنان وارد می شود، فوق طاقت اصحاب پیامبر(ص) است و اگر چنین رنج ها و آزارهایی به اصحاب پیامبر(ص) می رسید شکیبایی نمی داشتند) (بحارالانوار، ج 52، ص 130).پس بکوشید جزء این گروه باشید تا نامتان را در فهرست یاران با اخلاص امام مهدی حضرت بقیه الله الاعظم(عج) ثبت کنند و جزء برادران ودوستان پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و شهدا در رکابش شمرده شوید. (برای اطلاع بیشتر نگا: کورانی، علی؛ عصر ظهور؛ ترجمه عباس جلالی؛ شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی؛ تهران؛ چاپ دوم 1379 .) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100101083)
بارها با بعضی از کسانی که مقوله ولایت فقیه را جعلی و نامشروع می دانستند به بحث و مشاجره علمی نشستم غالبا مخالفت آنها به خاطر بعضی از روایت هایی است که در بخش روایات آخرالزمان وارد شده است می باشد به ط
بارها با بعضی از کسانی که مقوله ولایت فقیه را جعلی و نامشروع می دانستند به بحث و مشاجره علمی نشستم غالبا مخالفت آنها به خاطر بعضی از روایت هایی است که در بخش روایات آخرالزمان وارد شده است می باشد به ط
پاسخ این پرسش را در دو بخش ذیل مورد بررسی قرار می دهیم :
الف . مباهله
پیرامون مباهله و موضوعاتی که در پرسش مطرح نمودید گفتنی است :
یکم . واژه مباهله در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ بهگونهای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفتوگو و اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید.
از نظر کاربردی ، مسئله مباهله حکم و مسئلهای کلی و عمومی است. از روایاتی که از پیشوایان مذهبی ما وارد شده است، استفاده میشود که موضوع مباهله اختصاص به پیامبر گرامی اسلام (ص) نداشته و هر فرد مسلمانی در مسائل مذهبی میتواند با مخالفان خود به مباهلهبرخیزد و شیوه مباهله و دعای آن در کتابهای حدیث وارد شده ( برایاطلاع بیشتر به کتاب (نورالثقلین) مراجعه بفرمائید: نورالثقلین: ج1، ص 292 - 291.)
استاد علامه طباطبائی(ره) در این زمینه می فرماید : (مباهله یکی از معجزات باقی اسلام است و هر فرد با ایمانی بهپیروی از نخستین پیشوای اسلام، میتواند در راه اثبات حقیقتی ازحقائق اسلام با مخالفان خود به مباهله بپردازد و از خداوند جهاندرخواست کند که طرف مخالف، را کیفر بدهد و محکوم سازد.) در برخی از روایات اسلامی نیز به این موضوع تصریح شده است، (به اصول کافی، کتاب دعا، باب مباهله،ص 538 مراجعه فرمائید. ) در این زمینه همچنین میتوان به برخی از روایات نیز استدلال نمود که در یکی از آنها میخوانیم:( روزی ابو مسروق یکی از اصحاب امام صادق(ع) از عنادورزی مخالفان اهل بیت(ع) در پذیرش برتری آنها به آن حضرت(ع) شکایت نمود. امام صادق(ع) به وی فرمود: اگر آنها سخن شما را نپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت کنید.)( تفسییر نورالثقلین، ج 1، ص 351، ح 174.)
مباهله نه تنها در صحنههای مبارزات اعتقادی و اصول دین کاربرد دارد بلکه در فروعات فقهی نیز بابی به همین نام وضع شده است که مربوط به اختلافات و مشکلات خانوادگی است . این نوع مباهله که مورد بحث فقهای اسلامی میباشد در متون فقهی به نام باب (لعان) معروف است .مبنای این نوع مباهله در آیات 6 تا 10 سوره نور است و شرایط و کیفیت آن نیز در منابع فقهی آمده است . (ر.ک : مباهله روشنترین دلیل باورهای شیعه، عبدالکریم پاکنیا ، مجله مبلغان ، شماره 50 .)
دوم . مباهله در صورتی است که بحثهای علمی و منطقی به بن بست رسیده باشد، همانگونه که رسول اکرم (ص) پس از بحث و مناظره با نصاری نجران و اصرار آنان بر عناد، پیشنهاد مباهله دادند. ( فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ) (سوره آل عمران ، آیه 61) یعنی ( پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنتخدا را بر دروغگویان قرار دهیم) فخر رازی از علمای بزرگ اسلام می گوید: ( (فَمَنْ حَاجَّکَ) بعد هذه الدلائل الواضحة والجوابات اللائحة فاقطع الکلام معهم وعاملهم بما یعامل به المعاند ، وهو أن تدعوهم إلی الملاعنة.) ( تفسیر الکبیر، ج 8، ص 82.)
و در شان نزول آیه هم می خوانیم : در سال نهم پس از هجرت پیامبر،گروهی به نمایندگی از نصارای نجران یمن به مدینه آمدند تا راجع به اسلام از پیامبر (ص) سؤالهایی بکنند و با او درباره دین به احتجاج پردازند.و میان آنان با پیامبر بحث و گفتگویی شد که پیامبر در این گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبتبه حضرت مسیح و تعلیمات او بیان کرد.و لیکن آنان در موضع منفی خود نسبتبه تعلیمات اسلامی پافشاری کردند.آن گاه وحی نازل شد و پیامبر را مامور به مباهله با آنان ساخت.نیشابوری در تفسیرغرائب القرآن و عجائب الفرقان خود،مطلب زیر را نقل کرده است:(پیامبر به آنان فرمود:خداوند مرا مامور کرده است که اگر پذیرای برهان نشدید با شما مباهله کنم...)
بر این اساس پرداختن به مباحث علمی ونظری و ارائه دلایل یکی از لوازم اساسی و پیش زمینه های مباهله است که لازم است قبل از هر گونه مباهلی انجام شود و در صورتی این مباحث به نتیجه نرسید و فرد مخلف از حاضر به پذیرش حق و حقیقت نگردید ، آنگاه نوبت به مباهله می رسد .
سوم . دوست گرامی همانگونه که می دانید ولایت فقیه اصلی بسیار مستحکم در آموزه های اسلامی است که از پشتوانه دلایل متعدد قرآنی ، روایی و عقلی برخوردار می باشد ؛ کافی است شما گاهی به فقهای شیعه در تمامی اعصار داشته باشد ، هیچ عالم و فقیهی یافت نمی شود اصل ولایت فقیه را نپذیرفته باشد هرچند ممکن است در برخی فروعات این اصل نظیر دایره و محدوده اختیارات ولایت فقیه برخی اختلافات نظری وجود داشته باشد . به فرموده حضرت امام (ره) ، ولایت فقیه از مسائل بسیار بدیهی است که تصور آن موجب تصدیق آن خواهد شد . یا به گفته صاحب جواهر کسی که این اصل( ولایت فقیه ) را انکار کند اصلاً طعم فقه را نچشیده است. اکنون با این مقدمات در رابطه پیشنهاد مباهله از سوی مخالفین گفتنی است :
اولاً ، تا کنون مخالفی که از عالمان سرشناس ، مشهور یا به اصطلاح از افراد مستجاب الدعوه باشد و با رد اصل ولایت فقیه خواهان مباهله رسمی شده باشد ، وجود نداشته یا حداقل به صورت رسمی اعلام نکرده .
ثانیاً ، بالفرض هم در گوشه و کناری فردی چنین ادعایی داشته باشد ، باید به صورت رسمی آمادگی خویش را اعلام نموده و پس از شرکت در جلسه مناظره و دفاع منطقی ، مستدل و مستند با ادله شرعی و عقلی از اعتقادات خویش ، اصل ولایت فقیه را رد نموده و سپس مخالفین خود را دعوت به مباهله نماید .
ثالثاً ، چه خوب بود از افرادی که چنین شایعاتی را مطرح می نمایند مشخصات این قبیل مخالفین مستجاب الدعوه ، و اینکه آیا حاضر به مناظره علمی هستند و اصولاً چه دلایلی برای دفاع از عقاید خویش دارند و ... را سوال می نمودید ؟ بالآخره کسی که ادعای مباهله دارد برای خویش باید دلایل مستحکمی داشته باشد ، و همانگونه که گذشت انجام مباهه مبتنی بر انجام این قبیل پیش زمینه ها است . و با صرف ادعای مباهله حق و حقیقتی را نمی توان اثبات نمود .
رابعاً ، اینکه کسی ادعای مباهله کند و ما چون به حقانیت خود و بطلان او یقین داریم پس چه باک از مباهله ، اما باید توجه داشت آیا کار به همین جا ختم می شود یا فردا یک کس دیگر همین ادعا را مطرح می نماید و... ، بنا بر این کسی در نظام اسلامی مباهله را رد نمی کند اما باید مخالفین اگر واقعاً مصر بر ادعای خویش می باشد با شجاعت پا به میدان گذاشته و به صورت رسمی آمادگی خود را برای مناظره علمی و دفاع منطقی از حقانیت خویش اعلام نموده و در چنین جلساتی حضور یابند تا نوبت به انجام مباهله برسد.
ب . قیام های ممنوع قبل از ظهور
از آنجا که در نامه به طرح موضوع قیامهای ممنوع قبل از ظهور پرداختید مناسب دیدیم به صورت مختصر مطالبی را در پاسخ این موضوع بیان نماییم :
اولاً ، لزوم تشکیل حکومت اسلامی در هر زمانی از جمله عصر غیبت ، امری مهم و آشکار است زیرا که بخش عظیمی از قوانین اسلامی، برنامه هایی سیاسی اجتماعی است که جز در سایه یک تشکیلات و حکومت قابل اجرا نیست. و چون این احکام دائمی است و در زمان غیبت هم لازم الاجرا است بنابراین هر گاه تشکیل حکومت امکان داشته باشد به عنوان مقدمه اجرای احکام الهی ، واجب است به آن اقدام گردد . (ر.ک به (حکومت اسلامی) از آثار امام خمینی)
ثانیاً ، آنچه در روایات به عنوان نهی از قیام پیش از قیام حضرت مهدی(عج) آمده معنی و مفهوم خاصی دارد که نیاز به تحقیق جامع دارد. روشن است که احادیث در هر موضوعی هم از حیث سند و راویان باید مورد بررسی قرار گیرند و هم از جهت محتوا و مضمون، در بحث قیام پیش از ظهور مهدی(عج) نیز چنین است . بسیاری از روایات این بخش غیر قابل اعتمادند و آنها که معتبرند تنها قیام هایی را مردود می شمارد که رهبر آن مدعی مهدویت باشد و به عنوان قائم آل محمد (ص) قیام کند (ر.ک. طاهری، حبیب الله ، سیمای آفتاب.) یا هدف غیر الهی داشته باشد یا بدون تهیه مقدمات و اسباب لازم و قبل از فرا رسیدن زمان مناسب اقدام شود. اما گر رهبر قیام نه به عنوان مهدویت و نه به منظور تأسیس حکومتی در برابر حاکمیت الله، بلکه به منظور دفاع از اسلام و قرآن و مبارزه با ظلم و استکبار و به قصد تأسیس حکومت اسلامی و اجرای قوانین آسمانی قیام کرد و مقدمات نهضت را نیز پیش بینی نمود و مردم را به یاری طلبید، روایات مذکور چنین نهضت و انقلابی را مردود نمی شمارد و پرچم چنین نهضتی را پرچم طاغوت نمی شمارد. بلکه تأسیس چنین حکومتی به منظور حاکمیت الله و در مسیر حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و زمینه ساز آن می باشد. بنابر این احادیث مذکور مخالف چنین قیام و نهضتی نخواهد بود. (ر.ک به دادگستر جهان نوشته ابراهیم امینی)
این احادیث(مخالف قیام) در شرائطی صادر شده است که عده ای از علویان و یا حتی از عباسیان ، برای مقابله با حکومت اموی و با استفاده از جهل مردم، خود را به عنوان مهدی موعود که پیامبر(ص) وعده ظهور او را بشارت داده بود، قلمداد می کردند و از مردم برای خود بعنوان مهدی منتظر بیعت می گرفتند. در چنین اوضاعی ائمه(ع) با موضع گیری بجا جلوی سوء استفاده آنان را گرفتند . شاهد این قضیه این است که (مهدی عباسی) که یکی از خلفای ظالم عباسی است بهمین جهت لقب مهدی به خود داده و از مردم بیعت گرفت و نیز محمد بن عبدالله بن الحسن _ معروف به نفس زکیه، به نام مهدی موعود برای خود از مردم بیعت می گرفت و حتی از امام صادق(ع) نیز خواست که بنام مهدی آل محمد (ص) با او بیعت کند و همراه او در جنگ با بنی امیه شرکت نماید! وقتی امام صادق(ع) حاضر به بیعت با این عنوان نشد (عبدالله) پدر محمد، سخت عصبانی شد و به حضرت، سخنانی ناروایی نیز گفت .(سیمای افتاب - ص 142 _ نوشته دکترحبیب الله طاهری (به نقل از ارشاد مفید ص 260))
و در این مناظره حضرت به عبدالله می فرماید: نه پسر تو آن مهدی موعود است و نه الان وقت قیام است و اگر می خواهید برای خدا غضب کرده و امر به معروف و نهی از منکر نمایید شما پدر محمد، شیخ ما هستی و بفرمایید رهبری قیام را بر عهده بگیرید ما نیز با شما بیعت می کنیم.(همان، ص 143، به نقل از ارشاد مفید ص 277) این روایت خود دلیل بر این است که از نظر ائمه هر قیامی محکوم نبوده بلکه امام(ع) برای شرکت در قیامی که برای امر به معروف و نهی از منکر باشد اعلام همکاری نیز نموده است و این گونه قیام و انقلاب را امضا نموده و مشروع اعلام فرموده است. غالب روایات نهی از قیام که مخالفین به آن استناد نموده اند، از این نوع روایات و در چنین فضایی صادر شده است و منع از قیام مشروط و ناظر به افراد خاص است نه مطلق.
ثالثاً ، انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری فقیهی جامع شرایط و آگاه به شرایط زمان و مکان شکل گرفته است. رهبری که انگیزه الهی او و اخلاص او مورد اعتراف دوست و دشمن بود. همگان می دانستند که او جز برای اهداف الهی و اسلامی و اجرای قوانین الهی قیام نکرده و در راه نهضت نیز بر همه قوانین خدایی پایبند است. او در این مسیر پیوسته مورد تایید عالمان دینی و متفکران اسلامی شیعه و سنی بود و حتی علمایی که معتقد به تلاش برای تآسیس حکومت اسلامی نبودند نیز پس از تشکیل حکومت اسلامی تآیید و حمایت از حکومت اسلامی را لازم می دانند. تأییدات الهی همواره همراه این انقلاب بوده، از این رو در عرصه داخل و خارج به موفقیت های فراوان دست یافته است . بعضی ناکامی هایی که دیده می شود معلول کارشکنی ها و دشمنی های فراوان زورمداران شرق و غرب و مرتجعان منطقه بوده است. این انقلاب نقطه مقابل منافع شرق و غرب بوده و همیشه مورد هجوم دشمنان خدا و مسلمین بوده است و با این همه چون شجره ای طیبه و بارور ایستاده است و چون شمعی فراروی مسلمین عالم و آزادگان جهان است.
گذشته از اینها روایات متعددی درباره آخر الزمان و علائم ظهور است که اشاره دارد پیش از قیام و ظهور مقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، در ایران و بین حکومت های شیعی و مورد تأیید امام تشکیل می شود و در دنیای پر از ظلم و جور آن زمان، مردم را به حق و عدالت دعوت می کنند. در این روایات به قیام ایرانیان و حکومت آنها تأیید بسیاری شده است. آقای علی کورانی از علماء لبنانی مقیم ایران، روایات مربوطه را جمع آوری و دسته بندی کرده اند و با توضیحاتی جامع درباره این روایات توضیح داده است. (کورانی علی، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالی، ص 217 - 275، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم 1379، تهران).
پس نه تنها حکومت جمهوری اسلامی، مصداق روایاتی که نهی از قیام و احیانا تشکیل حکومت می کند نیست، بلکه به دلیل عقل و نقل مصداق واقعی حکومت زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است و همین امر نشان می دهد روایاتی که نهی از قیام می کنند بررسی دقیق تری شوند و درباره آنها بیشتر اندیشه شود. حداقل اینکه این روایات قیامهای برحق و مطابق برنامه ائمه را شامل نمی شوند.
رابعاً ، تفسیر صحیح روایات باطل بودن قیام های قبل از ظهور چنین است:
1- اگر روایات مذکور به معنای ظاهری آنها که برخی خیال کرده اند، گرفته شود، معنای آن و جوب سکوت در برابر همه ظلم ها و طاغوت ها و بی عدالتی ها است و این مخالفت نص صریح قرآن و روایات مکرر اهل بیت علیهم السلام است که اسلام دین عدالت است و مردم را به عدالت و زندگی عادلانه دعوت کرده و سکوت در برابر اهل ظلم و کفر را جایز ندانسته است. بنابراین قیام امام حسین علیه السلام تنها برای ایشان جایز بود و عملی نیست که بشود از آن پیروی کرد و کلام امام حسین علیه السلام خطاب به کوفیان که فرمود (فلکم فی اسوه) همانا من برای شما الگو هستم،(تحف العقول، ص505) لغو می گردد و ما تنها موظفیم برای امام حسین عزاداری کنیم و پیروی از سنت و روش ایشان برای ما جایز نیست. ضمن اینکه قیام علیه طاغوت و ظلم مقدمه تشکیل حکومت عدل است و اگر ما پیش از ظهور دعوت به سکوت شده باشیم به آیاتی که دلالت بر جامعیت اسلام دارد (مائده، 33-38؛ نور، 2؛ حجرات، 9؛ انفال، 39-60) و همچنین روایات متعددی که بر این واقعیت دلالت دارند لغو می گردند. بنابراین معنای روایات غیر از آن است که برخی با وجوب سکوت برداشت کرده اند.
2- امام علی(عِ در وصف مردم در آخر الزمان می فرمایند: (... تضل فیها اقوام و یهتدی فیها اخری؛ در آن زمان گروههایی گمراه می شوند و گروهی دیگر بر هدایت ثابت قدم می مانند...)بعد امام(ع) در وصف گروه هدایت شدگان می فرمایند: (اولئک خیار هذه الامه مع ابرار هذه العتره؛ آنها بهترین این امت هستند که با خوبان این خاندان (پیامبر اکرم(ص( به سر می برند) (بحارالانوار، ج 51، ص 118). روایت شریف صریح است در این که مردم آخر الزمان دو گروه هستند گروهی به بیراهه گمراهی کشانده می شوند اما بهترین این امت در شاهراه خیر و صلاح و هدایت ثابت قدم می مانند. در این دوران هر چه اهل باطل و شر و ستم در رفاه و آسایش هستند اهل حق در سختی به سر می برند زیرا حاکمیت با ظلم و ستم است و اهل حق در اقلیت به سر می برند.
3- امام سجاد(ع) می فرمایند: (ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره... الدعاه الی دین الله عزوجل سرا و جهرا) معتقدان به مهدی و منتظران ظهور او در عصر غیبت .... (دارای چنین صفاتی هستند که) در پنهان و آشکار مردم را به دین خدا فرا می خوانند. (کمال الدین، شیخ صدوق، ص 320)
4- امام صادق(ع) می فرمایند: (... و رایت اصحاب الایات یحقرون و یحتقر من یحبهم) مردمان حق را می نگری که خوار شمرده می شوند و هر کس به آنها علاقه داشته باشد نیز کوچک شمرده می شود. (بحارالانوار، ج 52، ص 256)برخورد امروز دولت مستکبر آمریکا و دنباله روان آن با مردم ایران و مسلمانان نمونه ای از تحقق این روایت است. آری در این زمان حفظ دین بسیار سخت است.
5- پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: (لاحدهم اشد بقیه علی دینه من خرط القتاد فی اللیله الظلماء او کالقابض علی جمر الغضاء) هر یک از آن (مؤمنان) دین خویش را به سختی نگاه می دارد چنان که گویی درخت خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کند یا آتش پر دوام را در دست نگاه می دارد(همان، ص 124). آری حفظ و نگهداری دین، بسیار سخت است و به این دلیل است که انتظار فرج بهترین عبادت است.
6- پیامبر اسلام(ص) می فرماید: (افضل اعمال امتی انتظار الفرج من الله عز وجل) انتظار فرج از جانب خداوند متعال برترین عمل امت من است (همان، ص 128).
7- امام علی(ع) می فرماید: (المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله) منتظر امر ما، بسان کسی است که در راه خدا به خون خود غلطیده است (همان، ص 123).در چنین زمان پر فتنه ای است که به ما دستور داده اند که هوشیار باشیم و مواظب دین خود باشیم زیرا از هر طرف برای گمراهی ما تلاش می شود.زور و زر و تزویر و تبلیغات و سیاست بازی ها و تهدیدها و هزار و یک اقدام دیگر در سر راه ماست تا ما را از دین حق جدا کند.خلاصه کلام این که در برابر ظلم و فساد سراسری که جهان را پر کرده است گروهی مؤمن واقعی هستند که انتظار عدالت گستر را می کشند و زمینه ساز ظهورند. (آنها پولاد دل اند و همه وجودشان را یقین به خدا پر کرده است. مردمانی سخت تر از صخره ها) (به نقل از امام صادق(ع) همان، ص 308). (آنها در حالی که پیامبر را ندیده اند و امامشان هم پنهان است به سبب یقین قلبی، دارای ایمانی مستحکم هستند) (از پیامبر اکرم(ص)، همان، ص 125). (آنها برادران پیامبر(ص) هستند که او را ندیده اند، اما به او ایمان دارند و او را از صمیم قلب دوست می دارند و با تمام وجود او و دین او را یاری می رسانند) (از پیامبر اکرم(ص)، همان، ص 132).
(آری چنین مردمانی برترین مردم همه زمان ها هستند زیرا خداوند عقل ها و فهم ها و شناخت آنها را قوت بخشیده است به حدی که امام غائب نزد آنها همچون امام حاضر است و به نهایت درجه اخلاص رسیده اند) (کمال الدین، ص 320). (چقدر مقام آنها بالاست که پاداش یک نفر این گروه همانند پاداش پنجاه صحابه پیامبر(ص) است که در رکاب آن حضرت در جنگ های بدر و احد و حنین جنگیده اند، زیرا سختی ها و آزار ها و رنج هایی که بر آنان وارد می شود، فوق طاقت اصحاب پیامبر(ص) است و اگر چنین رنج ها و آزارهایی به اصحاب پیامبر(ص) می رسید شکیبایی نمی داشتند) (بحارالانوار، ج 52، ص 130).پس بکوشید جزء این گروه باشید تا نامتان را در فهرست یاران با اخلاص امام مهدی حضرت بقیه الله الاعظم(عج) ثبت کنند و جزء برادران ودوستان پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و شهدا در رکابش شمرده شوید.
(برای اطلاع بیشتر نگا: کورانی، علی؛ عصر ظهور؛ ترجمه عباس جلالی؛ شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی؛ تهران؛ چاپ دوم 1379 .) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100101083)
- [سایر] با سلام در رابطه با ولایت مطلقه فقیه که در همه جا مطرح میشه می خواستم برام بعضی شبهات واضح بشه که 1-آیا واژه مطلقه در روایات ما وارد شده ؟چند مورد از روایات را بیان کنید یا اینکه این واژه بنا به مقتضیات زمان از زمان انقلاب به وجود آمده و 2- از زمان غیبت تا قبل از انقلاب که رهبری وجود نداشته این مسله ولایت چه نقشی و چطوری داشته و مردم میباست چکار میکردندو3- ایا وجود دراویش گذشته نمادی از مبحث ولایت بوده ؟ در این زمان دراویش چه کاره اند و چه برخوردی با آنها باید داشت
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] مبنای فقهی استخاره چیست و چرا آقایان این همه وقت خود را بجای پاسخگویی به سؤالهای دینی صرف استخاره می کنند به عنوان مثال آیا بهتر نیست بجای استخاره در امر ازدواج به افراد مشاوره داد تا جامعه دچار این همه مشکلات نباشد. آیا ما با استخاره کتاب خدا را در حد یک وسیله قرعه کشی تنزل نداده ایم؟ و این خود نوعی استهزا به کلام خداوند نیست؟آیا روایت یا حدیث از معصومین داریم که حداقل یک بار برای یکی از دوستانشان به قرآن یا حتی تسبیح استخاره کرده باشند؟ واقعا جای استخاره کجاست؟ منظور همین استخاره مصطلح بین مقدسین است. در حالی که خدای متعال وحی را خاتمه داده و بندگانش را به تفکر و تعقل و بحث و تبادل نظر و مشورت با افراد کاردان و کارشناس و فقیه دعوت نموده و از همه مهمتر از آنها خواسته که مسئولیت اعمال خود را به عهده گرفته و همچون ابلیس مأیوس از رحمت خدا کارهای اشتباهشان را به خدا نسبت ندهند، دیگر چه جایی برای این نوع استخاره ها باقی می ماند؟ درست است قرآن همچون خدای متعال کریم است، اما آیا در همین قرآن آیاتی نداریم که می فرماید (یضل به کثیرا) و (نستدرجهم) آیا آیاتی نداریم که میذفرماید ( و انکحوا الایامی...) آیا اگر واقعا کسی به قرآن ایمان داشته باشد باید به آن عمل کند یا به آن استخاره بگیرد؟ آیا آیاتی که در سر صفحه قرآن وارد نشده اند از آیات الهی شمرده نمی شوند؟ و هزاران آیه دیگر شما را به خدا چاره ای برای این قرآنهای بر سر نیزه رفته کنید.
- [سایر] سلام؛ خدا قوت اول: این که به همدان خوش آمدید، اگر چه متاسفانه نتوانستم در مراسم سخنرانی شما به مناسب تولد حضرت فاطمه زهرا شرکت کنم، کم توفیقی است. دوم: بعد از مدت ها دوباره سری به سایتتان زدم و چند یادداشت از متن های زیبایتان خواندم، اما آن چه مرا به جذب کرد و چند باره ذهنم را به خودش مشغول کرد یادداشتی بود با عنوان \\\"مهمترین نیاز ما؛ مهربانی\\\". حال داستان چیست؟ سوم: من دانشجوی سال آخر دکتری تغذیه طیور هستم، دانشکده کشاورزی. ده سال هم هست که کارشناس گروه علوم دامی هستم و کم و بیش در آموزش دانشجویان مشارکت می کنم و در آستانه عضویت در هیات علمی دانشگاه دولتی ام. سی و پنج سال دارم و متاهل. چهارم: شما جایی اشاره ای در مورد دانشجویان تخصص پزشکی کردید و فشاری که بر آنها وارد می شود، ما دانشجویان غیر پزشکی هم تقریبا همین فشارها را تحمل می کنیم اما به نوعی دیگر. چیزی که مرا نگران کرده هم همین موضوع است. این که بعدا در رفتار و تربیت دانشجویان چگونه رفتار می کنیم و مهمتر از همه رفتار \\\"می کنم\\\". بسیار به این فکر می کنم که اگر دانشجوی تحصیلات تکمیلی داشتم چگونه در این محدودیت های روزافزون بخش های تحقیقاتی، حداقل به لحاظ علمی حمایتش کنم و به خاطر مشکلات و کمبودها، کمی اطلاعات و نیز منفعت و تمایل شخصی خودم وقت و عمرش را تلف نکنم. این که سر کلاس های دانشجویان کارشناسی که از هر اقلیم و فرهنگ و خانواده ای بر سر کلاس نشسته اند و حال و روح هر کدام برای خودش در جایی سیر می کند، چگونه رفتار کنم. این که من چه قدر توانایی آموزش آنان را از لحاظ تخصصی دارم خود دغدغه ای است، اما مهمتر از آن اگر نمی توانم در رشدشان موثر باشم، رفتارم باعث ایجاد مشکل در آنان نشود. آیا در کسوت استادی دانشگاه به اندازه مامور اعدام می توانم باعث آرامش و تسلای دانشجویم باشم؟ پنجم: قبل از تعطیلات نوروز امسال با همسرم به خانه خدا مشرف شدیم و یکی از دعاها و خواسته های اساسی ام همین نکته بود. فکر می کنم این که دوباره سری به سایت شما زدم و آن یادداشت را خواندم خودش از لطف های باری تعالی است، استجابت یک دعا. اگر فرصتی داشتید که مرا در این بحث یاری کنید ممنون محبتتان هستم. اگر چه آن یادداشت خود مرا به حال و هوای دیگری برد، به حال و هوای مسجد الحرام. ببخشید طولانی شد، درد دل است دیگر.
- [سایر] باسلام وخسته نباشید خدمت آقای دکتر من دختری هستم که 7 ماه نامزد بودم و حدود 2.5 عقد هستم. در حدود 1.5 است که من و همسرم با هم مشکل داریم و در این مدت جر و بحث و قهر بودیم. از نظر فکری و رفتاری کاملا با هم تفاوت داریم ایشان ادم خودمحور و دیکتاتور هستند بسیار وابسته به خانواده هست و ریز اتفاقات بین من و خودشان را برای خانواده مطرح کرده و خانواده هم از هیچ دخالتی در زندگی ما کوتاهی نمیکنن. همسرم قبلا یک ازدواج ناموفق داشته و حاصل این ازدواج کوتاه یک فرزند است که با خود مادر زندگی میکند من به دلیل علاقه زیاد در زمان خواستگاری همسرم از من و به اصرار ایشان که از همسر سابقم تحقیق نکن که فقط از من بد میشنوی این کار را نکردم اما 2 هفته پیش با توجه به مشکلات زیاد بین خودمان تصمیم گرفتم که با همسر سابقش صحبت کنم همسر سابق ایشان می گوید در زمان ازدواج خانواده ایشان و مخصوصا مادر همسرم از هیچ دخالتی در زندگیشان دریغ نکرده و اینکه ایشان(همسرم) بسیار ادم ضعیف و وابسته و زرگویی بودند و اینکه در زمان ازدواجشان همسرم با دو زن شوهر دار رابطه جنسی داشته که یکی از دلایل طلاقشان بوده من نیز پی به چشم چرانی همسرم برده ام در زمان نامزدی هم مرا با دو خانواده اشنا کرد که می گفت این دو خانواده فقیر هستن و من کمکشان می کنم اما زنهای این دو خانواده به نظرم مشکوک امدن. آقای دکتر این مرد به خاطر اینکه من را از خانواده ام جدا کند از کلیه افراد خانواده ام بد می گوید در صورتی که من هیچ گونه اعتراضی به نحوی برخورد خانواده اش با خودم نمی توانم داشته باشم و مرتبا از من میخواهد که به کلیه افراد خانواده اش احترام بگذارم. من بی دقت ازداوج کردم اما نمی خواهم بی دقت وارد زندگی شوم خانواده ام مرتب می گویند این مرد زندگیت نمیشود اما ما تو را در تصمیم گیریت ازاد میگذاریم خوب فکر کن و تصمیم بگیر. در مشاجره ها همسرم اصلا خودش را مقصر نمی داند و من هر چه اصرار میکنم که به مشاوره برویم تا ما رو راهنمایی کنند می گوید من هیچ مشکلی ندارم تو نیاز داری خودت برو من میدانم چطور با تو و هر کسی رفتار کنم پس نیازی به مشاوره ندارم. نمی دانم سر دو راهی ماندم بسیار غمگین و افسرده و حساس شدم .همسرم از نظر مالی هم ورشکسته شده. و وضعیت مالی خوبی ندارد دوست دارم در انتخاب راه کمک شوم با تشکر از شما.