باتوجه به اینکه ولی فقیه معصوم نیست آیا میشه ایشان را نقدکرد ؟ چه کسانی حق انتقاد به ایشون رو دارن؟ نقدبه ایشون باید چگونه باشد؟ درصورت امکان نمونه ای از نقد نسبت به ایشان را بفرمایید
باتوجه به اینکه ولی فقیه معصوم نیست آیا میشه ایشان را نقدکرد ؟ چه کسانی حق انتقاد به ایشون رو دارن؟ نقدبه ایشون باید چگونه باشد؟ درصورت امکان نمونه ای از نقد نسبت به ایشان را بفرمایید دانشجوی گرامی اهتمام شما در زمینه آگاهی پیرامون اصل مترقی ولایت فقیه و ابعاد مختلف آن قابل تقدیر و ستایش است ، در پاسخ به پرسش شما به تناسب بخشهای مختلف آن مطالبی ارائه می گردد : نیم نگاهی منصفانه در زمینه انتقاد در جامعه و میزان نقد پذیری مسئولین نظام اسلامی ، مبین این واقعیت است که بحمدلله با گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحول عمیق نظام سیاسی و فرهنگی کشور از جامعه ای ابتدایی و بسته در دوران پهلوی به جامعه ای مردم سالار و باز و منطبق با آموزه های دینی در دوران جمهوری اسلامی، باعث نهادینه شدن فرهنگ سیاسی مشارکتی در سطح مختلف جامعه گردیده است از این رو آحاد مردم در کنار حمایت از اصل انقلاب و نظام اسلامی، نقد و نظارت بر مسئولین را جزء وظایف دینی و ملی خود می دانند و از این روست که شاهدیم حتی در بین قشرهای انقلابی که در گذشته انتقاد از دولت را باعث تعضیف آن می دانستند اما با تحول فضای فکری و فرهنگی، به انتقاد از دولت و عملکردهای آن می پردازند. اما در عین حال لازم است در بررسی کامل این موضوع به چند نکته توجه شود: یکم. جایگاه انتقاد در نظام اسلامی براساس اعتقادات دینی ما، فقط پیامبران، حضرت زهرا و ائمه اطهار(ع) معصوم‌اند. ازاین‌رو هیچ‌کس ادعا نمی‌کند که احتمال اشتباهی در رفتار و نظرات مسئولین عالیرتبه نظام حتی ولی‌فقیه نیست. بلکه احتمال خطا و اشتباه در مورد ولی فقیه وجود دارد و ممکن است دیگران به خطای او پی ببرند. ازاین‌رو می‌توان از ولی‌فقیه انتقاد کرد. نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولی‌فقیه را جایز می‌شماریم؛ بلکه براساس تعالیم دینی، معتقدیم یکی از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزی و خیرخواهی برای او است. این حق تحت عنوان (النصیحة لائمة المسلمین) و امر به معروف و نهی از منکر تبیین شده است. نصیحت به معنای خیرخواهی برای رهبران اسلامی است که یکی از ساز و کارهای تحقق آن اندرزدهی است. بنابراین نه تنها انتقاد از ولی‌فقیه جایز است؛ بلکه در جای خود واجب شرعی است و منافع و مصالح شخصی یا گروهی نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است. (ر.ک: مجلس خبرگان، علی رضا محمدی، نشر معارف، 1385) مقام معظم رهبری در زمینه تأکید نظام اسلامی بر اهمیت نقد و انتقاد می فرماید : ( یک نکته‌ی دیگری که در دنباله‌ی آن مطالبه‌ی دانشجوئی عرض میکنم، این است که مطالبه کردن با دشمنی کردن فرق دارد. اینکه ما گفتیم گاهی اوقات معارضه‌ی با مسئولان کشور نشود - که الان هم همین را تأکید میکنیم؛ معارضه نباید بشود - این به معنای انتقاد نکردن نیست؛ به معنای مطالبه نکردن نیست؛ در باره رهبری هم همینجور است. این برادر عزیزمان میگوید (ضد ولایت فقیه) را معرفی کنید. خوب، (ضد) معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنی پنجه در افکندن، دشمنی کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسی معتقد به کسی نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیه‌ی مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفی است. اعتراض به سیاستهای اصل 44، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد. دو نفر طلبه کنار همدیگر می‌نشینند؛ خیلی هم با هم رفیقند، خیلی هم با هم باصفایند، همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معنای مخالفت کردن، به معنای ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد. بنده از دولتها حمایت کرده‌ام، از این دولت هم حمایت میکنم؛ این به معنای این نیست که همه‌ی جزئیات کارهائی که انجام میگیرد، مورد تأیید من است، یا حتّی من از همه‌اش اطلاع دارم؛ نه، لازم نیست. اطلاع رهبری از آن مجموعه‌ی حوادث و رویدادهائی لازم است که به تصمیم‌گیریهای او، به جهتگیریهای او و به انجام تکالیف و وظائف او ارتباط پیدا میکند، نه اینکه حالا از همه‌ی چیزهائی که در محیط دولت و محیط کار وزارتخانه‌ها اتفاق می‌افتد، باید حتماً رهبری مطلع باشد؛ نه، نه لازم است، نه ممکن است؛ موافقت با آنها هم لازم نیست. بعضی از اشخاص و بعضی از کارها ممکن است در مجموعه‌ی دولتی وجود داشته باشد که صددرصد مورد اعتماد و مورد تأیید ماست، اما آن کار را ما تأیید نکنیم؛ چون دلیل ندارد که رهبری وارد محیط اجرائی شود؛ به دلیل اینکه مسئولیتها مشخص است و باید مسئول، وزیر، رئیس فلان مرکز یا بنگاه فرهنگی یا اقتصادی، وظائف خودش را انجام بدهد. بنابراین ما به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم. بعضی تصور میکنند که ما چون از مسئولان کشور، از دولت محترم - که واقعاً دولت خدمتگزار و باارزشی است؛ حقاً و انصافاً. کارهائی هم که دارد انجام میگیرد، می‌بینید؛ کارها جلو چشم است. باید انسان بی‌انصاف باشد که اهمیت این کارها را انکار کند - حمایت میکنیم، این حمایت و این طرفداری، به معنای این است که انتقاد نباید کرد، یا من خودم انتقاد نداشته باشم؛ ممکن است مواردی هم انتقاد داشته باشم.) (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها‌ ، 17/7/1386 ) آنچه از نظرات رهبری مستفاد می شود اینست که : 1- میان دشمنی و معارضه کردن و پنجه درافکندن، با انتقاد و مطالبه نمودن، تفاوت بسیار است. اگر مخالفت ها و انتقادات افراد و جریانها، به مقابله کردن و خصومت با سیاست های کلی نظام و نظرات اصولی و کلی اعلامی توسط رهبری، بازگشت نماید، در این صورت از مرز انتقاد خارج شده و مفهوم دشمنی و ضدیت تحقق پیدا می کند. اما اگر به نظرات خاص رهبری و یا سیاست های جزیی (مانند اصل 44) انتقاد شود، ضدیت با رهبری تحقق نمی یابد. 2- نوع انتقاد و مطالبه کردن، در تحقق ضدیت و دشمنی، بسیار موثر است. اگر در اعلام نظرات انتقاد از روش های منطقی و آرام و با رعایت سلسله مراتب مسوولان نظام و بدون تحریک افکار عمومی یا نخنبگان استفاده شود و در بیان دیدگاه ها از استدلالات کارشناسی بهره جویی شود و متناسب با حساسیت موضوع، از راههای مختلف رساندن پیام مانند نامه خصوصی و یا محدود و یا حضوری و یا در جلسات ذیربط و غیره استفاده شود، در این صورت مرزهای بین خصومت و انتقاد آشکار می شود. استفاده از راههای نامناسب، در کم شدن فاصله میان انتقاد و خصومت، موثر است. 3- میان دشمنی کردن و معتقد نبودن، تفاوت وجود دارد. ممکن است که کسی به برخی از مسوولان نظام اعتقاد نداشته باشد اما با آنها دشمنی هم نکند. اگر فرد یا جریانی، به شخص برخی مسوولین اعتقاد نداشته باشد اما مثلاً بدلیل پذیرفتن قواعد زندگی در یک جامعه مدنی و مردم سالار، با آنها ضدیت ننماید و در صورت تمایل، نظرات انتقادی و اصلاحی خود را با رعایت قواعد فوق الذکر، مطرح نماید، در این صورت دشمنی کردن محقق نمی شود. لذا ملاک اصلی، ضدیت کردن و خصومت ورزیدن است و نه اعتقاد یا عدم اعتقاد. صد البته، اعتقاد داشتن به جایگاه فلان مسوول نظام، در نوع انتقاد کردن او موثر خواهد بود (همچنان که عکس آن نیز صادق است) اما بهرحال نمی توان نظرات هر غیر معتقدی را با چماق ضدیت و دشمنی راند. (بازخوانی نظرات رهبری ، ناصر ایمانی ، 25 مهر 1386 ، سایت الف) دوم . از نظر قانونی نیز در نظام جمهوری اسلامی به هیچ وجه انتقاد ، جرم محسوب نشده و با انتقاد کننده برخورد نمی شود ؛ کافی است در این زمینه نگاهی به مصادیق جرم سیاسی بیاندازیم که عبارتند از : ( یک فعالیت‌های تبلیغی مؤثر علیه نظام دو برگزاری اجتماعات یا راهپیمایی‌های غیرقانونی سه نشر اکاذیب یا تشویش اذهان عمومی از طریق سخنرانی در مجامع عمومی، انتشار در رسانه‌ها، توزیع اوراق چاپی یا حامل‌های داده (دیتا) و امکان آن. چهار تشکیل یا اداره جمعیت غیرقانونی یا همکاری مؤثر در آنها پنج تلاش برای ایجاد یا تشدید اختلاف بین مردم در زمینه‌های دینی، مذهبی، فرهنگی و نژادی تبصره یک : چنانچه جرم سیاسی همراه با یکی از جرائم دیگر ارتکاب یابد، مرتکب به مجازات اشد محکوم خواهد شد. تبصره دو : صرف انتقاد از نظام سیاسی یا اصول قانون اساسی یا اعتراض به عملکرد مسئولان کشور یا دستگاه‌های اجرایی یا بیان عقیده در ارتباط با امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظایر آن جرم محسوب نمی‌شود.) وجود انتقادات بسیار زیاد و حتی فراتر از انتقاد در فضاهای مطبوعاتی ، محیط های عمومی ، پایگاههای اینترنتی و... همه بیان کننده فضای آزادی بیان و ظرفیت بالای نظام در این زمینه می باشد . سوم . آسیب شناسی فرهنگ انتقاد واقعیت این است که علی رغم تمامی نکات مثبت فوق و پیشرفت های خوبی که در این زمینه انجام شده ، هنوز آسیب های زیادی پیرامون فرهنگ صحیح انتقاد و انتقاد پذیری در جامعه ما وجود دارد که به هیچ وجه زیبنده‌ جامعه اسلامی ما نیست. تبیین چرایی این موضوع نیازمند بررسی عوامل متعددی است که در اینجا از دو منظر انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی به آن می‌پردازیم: الف) حب ذات امری است که خداوند متعال آن را برای صیانت نفس در هر موجود زنده‌ای قرار داده است، ولی عدم جهت‌دهی صحیح آن توسط انسان، این صفت را گاهی منشأ انحراف در نگرش او نسبت به زشتی‌های اخلاقی و رفتاری خود نموده و خویشتن دوستی را به خودپسندی، کبر، غرور و... مبدل ساخته است. به گونه‌ای که ممکن است در کسی عیبی باشد ولی بدان توجه نکند و یا حتی آن را ستایش کند، در حالی که اگر همان عیب را در دیگری ببیند بر او خرده می‌گیرد. انسان چه بسا در اثر حبّ نفس، در آغاز از توجه انتقاد دیگران به خود رنجیده خاطر شود، زیرا آن را نشانه نوعی شکست و عدم توفیق خود دانسته و اعتبار خویش را در معرض خطر و تهاجم می‌پندارد، در حالی که اگر نیک بنگرد خواهد یافت که حتی همان (حب ذات) خردمندانه او را به قبول نقدهایی که از روی خیرخواهی و نیک‌اندیشی بر او وارد می‌شود، دعوت می‌کند(انتقادگری و انتقادپذیری در حکومت علوی، مهدی موسوی کاشمری، نشریه صدای عدالت). اما وجود صفاتی از قبیل، غرور، خودخواهی و خودبرتر بینی در بسیاری از افراد، مانع از این ژرف‌اندیشی و خردنگری شده و لذا با همه وجود در برابر انتقاد دیگری ایستادگی و مقاومت می‌کنند. ب ) از دیدگاه جامعه‌شناختی در بسیاری از جوامع به علت سابقه‌ی طولانی حاکمیت استبداد وعدم وجود آموزش رفتار مشارکتی و همراه با گفتگو در خانه، مدرسه و جامعه و از طرف دیگر شرایط سخت زندگی و ناکامی‌ها و عدم امکان اظهار نظر، فرهنگ انتقاد و انتقادپذیری نه تنها بسیار کم وجود دارد، بلکه بسیاری از دیدگاه منفی به آن می‌نگرند. به علاوه شیوه انتقاد نیز صحیح نمی‌باشد، زیرا: 1- انتقادها عموما همراه با احساس می‌باشند. 2- طی آن از الفاظی استفاده می‌شود که بار ارزشی منفی دارند و توهین‌آمیز و پرخاشگرانه‌اند. در نتیجه باعث خدشه‌دار شدن وجهه و احترام شخص مقابل شده وآمادگی او برای پذیرش انتقاد کاهش می‌یابد و برعکس موجب تثبیت رفتار و مقابله با انتقادکننده می‌گردد. 3- عموما هدف شخص انتقادکننده از انتقاد، بزرگ نشان دادن خود و تحقیر انتقادشونده است. 4- در طی فرایند انتقاد، جنبه‌های مثبت در نظر گرفته نمی‌شود و شخص مورد نظر در کلیه زمینه‌ها نفی می‌گردد(توسعه و تضاد، فرامرز رفیع‌پور، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1379، 393). نتیجه عوامل فوق، کاهش روحیه انتقادپذیری و گسترش روحیه خودبینی، تملّق و چاپلوسی است و در جهت مقابله با آن تحقق امور ذیل حائز اهمیت است: - ترویج و نهادینه نمودن ارزش‌های اسلامی در مورد انتقاد و انتقادپذیری. - انتقاد اقدامات مستقیم نظیر آموزش در خانواده و مدارس، امکان ابراز نظر و آزادی انتقادهای علمی بی‌غرض و کنترل شده. - متجلی نمودن روحیه انتقادپذیری از سوی تمامی مسؤولین در اعمال و رفتار خود آن گونه که امام علی(ع) در نامه‌ی خود به مالک اشتر می‌فرماید: (باید برگزیده‌ترین آنان نزد تو، آن کس از وزیران باشد که سخن تلخ حق را بیشتر به تو بازگو کند و کمتر تو را در آن‌چه خدا از اولیایش نمی‌پسندد و مطابق هوای توست) یاری و مساعدت کند و خود را با صاحبان تقوا و صداقت، محشور کن و عادتشان بده که ثناگویی و ستایشت نکنند واز این که باطلی را ترک کرده‌ای - که وظیفه توست، با مدح خود - تو را شادمان نسازند: زیرا ستایش زیاد، خودپسندی می‌آورد و شخص را به تکبر نزدیک می‌کند)(نهج‌البلاغه، نامه 53). در ادامه به نمونه ای از انتقادات از رهبری اشاره می شود : در جریان دیدار و گفتگوی جوانان نخبه علمی کشور با رهبر انقلاب، یکی از حاضران بدون هماهنگی با مجری مراسم و به دعوت رهبر انقلاب، پشت تریبون قرار گرفت و به شکل صریح، از برخی سیاستها و رویه‌های حکومتی انتقاد کرد. به گزارش الف، در پایان سخنان افراد منتخب برای بیان نظراتشان نزد رهبر انقلاب، مجری برنامه با اعلام پایان وقت صحبت‌های حاضران، از رهبر انقلاب دعوت کرد برای جمع صحبت کنند. در این زمان چندتن از حضار خواستار حضور در پشت تریبون و بیان نظراتشان شدند که رهبری از مجری پرسیدند کسی نمانده که صحبت کند؟ مجری پاسخ داد اگر شما اجازه بدهید، همه‌ی جمع هزار نفره‌ای که این‌جا هستند، دوست دارند صحبت کنند اما وقت محدود است. در این هنگام رهبر انقلاب به یکی از جوانان در وسط جمعیت که پرشورتر از بقیه خواستار حضور در پشت تریبون بود اما توسط برگزارکنندگان مراسم نشانده شد، اشاره کردند و گفتند: (آن آقایی که پا شده بودند، ایستاده بودند و نشاندندشان ... شما بفرمائید). جوان متقاضی در جایگاه قرار گرفت و خود را دانشجوی ریاضی دانشگاه شریف معرفی کرد. وی ابتدا از نحوه انتخاب افراد برای صحبت نزد رهبری گله کرد. این گلایه افرادی بود که نوبت بیان نظراتشان را نیافته بودند و با تشویق حضار روبرو شد. وی سپس از عملکرد صدا و سیما پیرامون حوادث انتخابات به شدت انتقاد کرد و پرسید: آیا صدا و سیمای ما تصویر درستی از کشور و جهان ارائه می‌دهد یا تصویری غیرواقعی و کاریکاتورگونه؟ آیا صداو سیما به عقاید مختلف اجازه‌ی دفاع از خودشان را می‌دهد؟ عقایدی که به‌خصوص در همین رسانه مورد نقد و یا حتی حمله قرار می‌گیرد؟ وی با انتقاد از پخش گزینشی وقایع در صدا و سیما گفت اگر بخواهیم رسانه‌های کشور اخلاقی شوند باید بزرگ رسانه‌ها آغاز‌گر آن باشد. بخش دوم سخنان وی موضوع نقد رهبری بود. وی گفت: من شاید چهار-‌ پنج سال است که به صورت جدی‌تر روزنامه می‌خوانم و مجلات را مطالعه می‌کنم. این مدت واقعاً به یاد نمی‌آورم که مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم ... نقد رهبری را هم به شکل عمومی می‌شود مطرح کرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس می‌کنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و کینه می‌شود؛ مثلاً یک چیزی که در ابتدا یک انتقاد ساده است، چون بستر مناسبی برای بیان پیدا نمی‌کند، ممکن است جنبه‌ی مغرضانه به خود بگیرد و کم‌کم بی‌انصافی هایی پیدا شود. در این هنگام، یادداشتی حاکی از اتمام وقت به سخنران داده شد. او از رهبری پرسید وقت گذشته است اما اگر موافق باشید ادامه دهم؟ رهبر انقلاب نیز با اشتیاق پاسخ دادند: البته از اول هم وقت گذشته بود ولی من موافق ادامه صحبت‌های شما هستم. این دانشجو صحبت‌‌هایش را ادامه داد و برخلاف سایرین که طبق هماهنگی با مجری مراسم، صحبتهایشان را در 4 دقیقه محدود می کردند، حدود 10 دقیقه صحبت کرد و در ادامه با انتقاد از چگونگی برخورد نیروی انتظامی با تجمعات پس از انتخابات پرسید: اگر مقداری روش‌های اقناعی‌تر داشتیم و از خشونت به جز در موارد ضرورت استفاده نمی‌کردیم، نظام ما بقای بهتری نداشت؟ آیا مردم متحدتری نداشتیم؟ چون وحدت واقعی به نظر من بیش از این‌که با نصیحت حاصل شود نتیجه‌ی رفتار مردم با حکومت و رفتار حکومت با مردم است و رفتار مردم با همدیگر است. وی در پایان، مودبانه تشکر کرد و به جای خود بازگشت و رهبر انقلاب نیز مانند بقیه سخنرانان از ایشان نیز با بیان طیب الله انفسکم تقدیر کردند. پس از صحبت‌های این جوان، افراد دیگری هم برای بیان نظراتشان و پاسخگویی به انتقادات وی بلند شده و درخواست وقت صحبت کردند اما رهبرانقلاب با توصیه آنها به افزایش تحمل و شرح صدر، به کمبود وقت اشاره و صحبتهایشان را آغاز کردند. رهبرانقلاب در ابتدای سخنان خود با ابراز خوشحالی از اینکه سخنان نخبگان هر سال قوی‌تر و عمیق‌تر از قبل می‌شود و یادآوری ضروت شکر نعمت نخبگی با خدمت به مردم و کشور؛ اهمیت تولید علم، آزاداندیشی در دانشگاه ها و مرز شکنی علمی در پیشرفت و اقتدار کشورمان را کلیدی توصیف کردند و ضمن اشاره به برخی نکات مطرح شده توسط حاضران، درباره سخنان دانشجوی منتقد نیز گفتند: * خیال نکنید من از شنیدن اینجور حرفها ناراحت میشوم. نه...، من از اینکه این حرفها زده نشود، ناراحت میشوم. در جلساتِ دانشجوئی، دانشگاهی که اینجا هستند، بنده گاهی که ببینم حالا بعضی‌ها روی ملاحظه، روی احترام، روی هرچه، بعضی از این حرفها را که خیال میکنند من خوشم نمی‌آید، نمیزنند؛ از نگفتنش ناراحت میشوم؛ از گفتنش مطلقاً ناراحت نمیشوم. * حالا اشاره کردند به حوادث و مسائل اخیر. در این زمینه‌ها خیلی حرف هست؛ خیال نکنید آن حرفهائی که صدا و سیما میزند، این، همه‌ی حرفهاست؛ نه، خیلی مطلب هست. گفت: یک سینه حرف موج زند در دهان ما. اینجور نیست که هر چه که انسان احساس میکند، این را گفته باشد یا بتواند بگوید. خیلی حرفهای زیادی هست.ای کاش مجال بود تا گفته میشد، تا آنوقت انسان میتوانست آن برگهای بر روی هم گذاشته‌ی کتاب حرف را، باز کند تا خیلی از حقائق روشن بشود. آینده، البته این کارها خواهد شد. * اینی هم که گفتند از رهبری انتقاد نمیکنند، شما بروید بگوئید انتقاد کنند. ما که نگفتیم از ما کسی انتقاد نکند؛ ما که حرفی نداریم. من از انتقاد استقبال میکنم؛ از انتقاد استقبال میکنم. البته انتقاد هم میکنند. دیگر حالا جای توضیحش نیست؛ انتقاد هم هست، فراوان هست، کم هم نیست؛ بنده هم میگیرم، دریافت میکنم و انتقادها را میفهمم. * چند سال قبل یکی از نشریات دانشجویی از بنده انتقاداتی کرده بود. خواستند برخورد کنند اما من گفتم برخورد نکنید این ها اشکالی ندارد اجازه دهید بنویسند. * این را هم شما خیال نکنید که حالا بنده چون رئیس صدا و سیما را انتخاب میکنم، همه‌ی برنامه‌های صدا و سیما را می‌آورند، دانه دانه بنده نگاه کنم، امضاء کنم. نخیر، از خیلی از برنامه‌های صدا و سیما بنده راضی هم نیستم. از جمله، از همین من راضی نبودم که از سه ماه قبل از انتخابات - انتخابات بیست و دوم خرداد بود - از ماه اسفند، بلکه زودتر از اسفند، بعضی از سفرهای تبلیغاتی و حرفهائی که زده شد و تظاهراتی که میشد و مجادلاتی که انجام میگرفت، از تلویزیون پخش شود، که متأسفانه تو تلویزیون پخش شد؛ به خاطر همین، که یعنی ما آزاداندیشیم! اینها توهم است. * صدا و سیما آیا وضعیت واقعی کشور را نشان میدهد؟ نه، ناقص نشان میدهد. خیلی پیشرفتهای برجسته و بزرگ هست که صدا و سیما نشان نمیدهد. والّا اگر صدا و سیما میتوانست همان جور که تلویزیون فلان کشور غربی با یک سابقه و تجربه‌ی فراوان و با استفاده‌های هنری دروغهای خودش را راست جلوه میدهد، واقعیات موجود کشور را درست منعکس کند، شما بدانید امروز امید نسل جوان، دلبستگی نسل جوان به کشورش، به دینش، به نظام جمهوری اسلامی‌اش، بمراتب بیشتر از حالا بود. * امروز هیچ کشور دیگری در دنیا پیدا نمیکنید که اینجور آماج حملات باشد. و جمهوری اسلامی دارد مقاومت میکند. این شوخی است؟ این موجودِ هفت‌جوشِ مستحکمِ مصونیت‌یافته دارد مقاومت میکند. این، کم چیزی نیست. توطئه‌ی توهم نیست؛ این را جوانها، این جوانهای عزیز ما، بدانند. * بنده گفتم کرسی آزاد فکری را در دانشگاه‌ها به وجود بیاورید. خوب، شما جوانها چرا به وجود نیاوردید؟ شما کرسی آزادفکری سیاسی را، کرسی آزاد فکری معرفتی را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد. ( منبع : واکنش رهبر انقلاب به انتقادات صریح یکی از نخبگان ، سایت الف ، 07 آبان 1388 ) و بالاخره پیرامون اعتقاد و اطاعت از ولی فقیه گفتنی است : به صورت مختصر در پاسخ سوال فوق گفتنی است ؛ موضوع ولایت فقیه از لحاظ نظری دارای دو جنبه کلامی و فقهی است و در مسائل مربوط به فقه ، تقلید نه تنها جایز است؛ بلکه نسبت به بسیاری از افراد واجب می‌باشد. در عین حال باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که از لحاظ عملی و از نظر تمامی مراجع عظام تقلید - حتی مراجعی که معتقد به تقلیدی بودن ولایت فقیه هستند- در اداره جامعه اسلامی تنها دیدگاه و احکام حکومتی ولی فقیه ملاک عمل بوده و اطاعت از دستورات وی نه تنها بر مقلدین سایر مراجع بلکه بر خود مراجع عظام تقلید نیز واجب است و اختلاف دیدگاه تأثیری در این موضوع ندارد . جهت آگاهی بیشتر ، این مسأله را می‌توان در دو بُعد اندیشه‌ای و عملی مورد بررسی قرار دارد: یکم . اندیشه و تئوری: اولین پرسش درباره ولایت فقیه، این است که آیا ولایت فقیه جزء مسائل اعتقادی است و در حوزه علم کلام و عقاید اسلامی باید مطرح شود؟ یا از مسائل فقهی و فرعی دینی است که در حوزه فقه، باید از آن سخن گفت؟ در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد: گروهی برآنند که مسأله ولایت فقیه، جزء مسائل فقهی و فرعی است و باید در فقه مطرح شود. گروه دیگری (اکثریت) بر این باورند که مسأله ولایت فقیه، از سنخ مسأله امامت و ولایت ائمه معصومین(ع) است و در زمره مسائل کلامی - اعتقادی به شمار می‌رود. اگر مسأله یاد شده فقهی باشد، در این صورت از وظیفه فقیه و اقدام برای تصدی ولایت و نیز وظیفه مردم در قبول ولایت و اطاعت و فرمانبرداری از ولی‌فقیه سخن می‌رود. اما اگر آن را کلامی بدانیم، از نصب خداوند یا معصومین(ع) بحث خواهیم کرد. بدین بیان که ائمه(ع) از سوی خداوند، در عصر غیبت، فقها را جانشین خود در امر ولایت و سرپرستی دین و دنیای مردم قرار داده‌اند. به بیان روشن‌تر امام وظیفه شرعی دارد که رهبری جامعه اسلامی را بر عهده بگیرد بر مردم نیز واجب است که به رهبری او گردن نهند و از وی پیروی کنند. این از منظر فقهی مسأله است. در این نگاه امامت و ولایت، تکلیف مردمی می‌شود و خداوند امر تعیین و انتخاب حاکم را به خودشان واگذار کرده است و آنان اختیار دارند هر کس را بخواهند انتخاب کنند و یا هر کس که خود بدین وظیفه قیام واقدام کرد، از او تمکین و اطاعت کنند ولی گاهی گفته می‌شود که (ولایت فقیه) - با حفظ جنبه‌های فقهی آن - از جایگاه بلندی برخوردار است و از مسائل کلامی و اعتقادی محسوب می‌شود. توضیح آن که علم (کلام) در معنای خاص آن، علمی است که به مباحث مربوط به اصول دین (توحید، نبوت، معاد و امامت) می پردازد. پس از اثبات نبوت در علم کلام، این سؤال پیش می‌آید که بعد از پیامبر اسلام، مسأله رهبری و جامعه اسلامی چه می‌شود؟ به دنبال این سؤال، بحث امامت مطرح می‌گردد و شیعه بر طبق ادله‌ای که دارد حق رهبری جامعه را پس از پیامبر اسلام(ص) با امامان معصوم(ع) می‌داند. پس از اثبات امامت پیشوای معصوم، این سؤال مطرح می‌شود که در زمانی مثل عصر ما - که عملاً دسترسی به امام معصوم وجود ندارد - تکلیف مردم و رهبری جامعه اسلامی چیست؟ به دنبال این سؤال، بحث ولایت‌فقیه مطرح می‌شود؛ بدین معنا که خداوند براساس ضرورت حفظ نظام اجتماعی بشر و وجوب هدایت جوامع بشری در عصر غیبت، همان منصب امامت ولایت معصومین(ع) را برای فقهای واجد شرایط قرار داده و آنان را به جانشینی امامان معصوم نصب عام کرده است و مردم علاوه بر التزام عملی بر فرمان‌های او، باید اعتقاد قلبی هم به ولایت آنان داشته باشند. از آن جا که مشهور است (تقلید در اصول دین جایز نیست) برخی تصور کرده‌اند که چون مسأله ولایت فقیه از مباحث اصول دین و علم کلام است، بنابراین - مانند بحث اثبات وجود خدا و یا نبوت پیامبر(ص) - هر کس خودش باید درباره آن تحقیق کند و تقلیدی نیست. اما واقعیت این است که چنین تصوری درست نیست و در این رابطه باید بگوییم : اولاً، این گونه نیست که هر مسأله‌ای که از مسائل علم کلام و از فرع‌های مربوط به اصول دین باشد، تقلید در آن جایز نیست و هر شخص خودش باید با دلیل و برهان معتبر آن را اثبات کند؛ بلکه بعضی از مسائل کلامی وجوددارد که مردم باید در آن تقلید کنند و ببینند که افراد صاحب‌نظر در آن زمینه چه می‌گویند؛ مثل سؤال شب اول قبر، درجات بهشت، درکات جهنم و... بسیاری از ما تاکنون در این باره تحقیق نکرده‌ایم و تخصص لازم هم برای تحقیق در مورد آنها نداریم، بلکه با خواندن کتاب‌ها و یا شنیدن سخنان بزرگان دین، مطالبی آموخته‌ایم و به آنها اعتقاد داریم. مسأله (ولایت فقیه) گرچه از جهتی یک مسأله کلامی و از فروع بحث نبوت و امامت است، اما به لحاظ ماهیتی، از آن دسته مسائلی است که هر شخص خودش توانایی و تخصص لازم برای تحقیق در آن مورد را ندارد؛ ازاین‌رو باید به گفته اشخاص متخصص و مورد اعتماد، تکیه کند. ثانیاً، مسأله ولایت فقیه - هر چند یک مسأله کلامی و از فروع مربوط به مباحث اصول دین است - اما از این نظر که رعایت حکم ولی فقیه بر مردم واجب است و یا این که وظیفه ولی‌فقیه حدود اختیارات او و... یک بحث فقهی به شمار می‌رود و به همین دلیل، فقها در نوشته‌ها و مباحث فقهی خود، از آن بحث کرده‌اند. شکی نیست که در مسائل مربوط به فقه (یا همان فروع دین) تقلید نه تنها جایز است؛ بلکه نسبت به بسیاری از افراد واجب می‌باشد. چنانکه آیت الله مکارم در پاسخ به این سوال که ؛ (ولایت فقیه تحقیقی است یا تقلیدی؟ ) چنین پاسخ می دهد : (برای کسانی که مجتهد باشند تحقیقی است و برای کسانی که مجتهد نیستند تقلیدی است.) (استفتائات ، ولایت فقیه ،پرسش 1 ، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی ) ( برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- آیت‌الله‌جوادی آملی، ولایت فقیه، ص 351 تا 359 ؛ 2- محمد مهدی نادری قمی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه (برگرفته از مباحث استاد آیت الله مصباح یزدی)، ص 82 و 83). مقام معظم رهبری در پاسخ به این پرسش که: ( آیا ولایت فقیه یک مسأله تقلیدی است یا اعتقادی؟ و کسی که به آن اعتقاد ندارد چه حکمی دارد؟ ) می فرماید: (‌ ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت است که از اصول مذهب می‌باشد. با این تفاوت که احکام مربوط به ولایت فقیه ‌مانند سایر احکام فقهی از ادّله شرعی استنباط می‌شوند و کسی که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذیرش ‌ولایت فقیه رسیده، معذور است.‌) (اجوبه الاستفتائات ، آیت الله خامنه ای ، س 67) دوم . بررسی مسأله از جنبه عملی: احکام و مسایل اسلامی را می‌توان به دو دسته احکام شرعی فردی و احکام اجتماعی و سیاسی تقسیم نمود. در احکام شرعی فردی هر شخصی برای تعیین وظیفه و تکلیف خود به مجتهد اعلم که در کشف و استنباط احکام از دیگران تواناتر است و او را به عنوان مرجع تقلید خود برگزیده، مراجعه می‌کند. در چنین احکامی از آنجا که به فرد تعلق دارد نه به جامعه، تعدد مراجع و فتاوای مختلف هیچ‌گونه مشکلی به بار نمی‌آورد، هر شخص موظف به تقلید از مرجع تقلید خود می‌باشد. اما مسایل اجتماعی به دو دسته تقسیم می‌شوند: الف - در مسائلی که در عین اجتماعی بودن، کاری به امور الزامی حکومتی و قوانین و مقررات دولتی ندارد؛ اگر مرجع تقلید نظر خاصی داشته باشد، باید نظر مرجع تقلید اجرا گردد؛ مثلاً در بعضی از عملیات‌های بانکی، مراجع تقلید نظرات خاصی دارند و از آنجا که حکومت اسلامی مردم را موظف به انجام آنها نکرده و مردم مخیرند، لذا باید از نظر مرجع تقلید اطاعت نمود. به عنوان مثال اگر نوعی قرارداد بانکی از سوی جمهوری اسلامی مجاز شناخته شود؛ ولی یکی از مراجع تقلید آن معامله را ربوی و حرام بداند، بر آن مرجع و مقلدانش واجب است که از آن پرهیز کنند.(برای آگاهی بیشتر ر.ک: آیت الله جوادی آملی، ولایت‌فقیه ولایت، فقاهت و عدالت، ص 47؛. قاضی‌زاده، کاظم، اندیشه‌های فقهی سیاسی امام خمینی، ص 32.) ب - مسائل اجتماعی که به سیاست کل نظام اسلامی برمی‌گردد و در آن موضوع حکم حکومتی، قوانین و مقررات الزامی از طرف دولت اسلامی وجود دارد که تک‌تک افراد را موظف به اطاعت و اجرای آن می‌سازد. در این قبیل موارد حال می‌خواهد سیاسی باشد مانند قطع رابطه با آمریکا یا اقتصادی باشد مانند پرداخت مالیات و یا اجتماعی باشد مثلاً قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی در این قبیل مسائل تمامی افراد جامعه اعم از ولی‌فقیه، مراجع تقلید و مقلدان آنها هم موظف به اجرای فرامین و مقررات حکومت بوده، هر چند نظر مرجع تقلیدشان مغایر با آن باشد، زیرا از آنجا که چندگانگی دیدگاه‌ها، خصوصاً در مسائل کلان، سرنوشت‌ساز و مشکل‌آفرین خواهد بود و چه بسا باعث هرج و مرج و حتی اختلال نظام زندگی اجتماعی می‌شود، ضرورت دارد در عرصه اجتماعی یک دیدگاه در کشور حاکم گردد که اولاً از سوی فقیه آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی ارائه شده باشد و ثانیاً دارای رسمیت باشد و ثالثاً صاحب آن دیدگاه از سوی تعداد قابل توجهی از مجتهدان خبره به عنوان اعلم در مسائل اجتماعی معرفی گردیده باشد که همان ولی‌فقیه جامع‌الشرایط می‌باشد، لذا مبنای تصمیم‌گیری در مسائل کشور و حل معضلات و اجرای احکام اسلامی همین دیدگاه رسمی قرار می‌گیرد. خلاصه در چنین مواردی اگر بین فتوای مراجع تقلید با نظر حکومت تعارض و اختلاف پیش بیاید، نظر حکومت و ولی‌فقیه همیشه مقدم است، چنان که فقها در مورد قضاوت تصریح کرده‌اند و حتی در رساله‌های عملیه هم آمده است که اگر یک قاضی شرع در موردی قضاوت کرد قضاوت او برای دیگران حجت است و نقض حکم او حتی از طرف قاضی دیگری که اعلم از او باشد حرام است، (کتاب نقد، شماره 7، ص 73). حضرت امام در این‌باره می‌فرمایند: (قیام برای تشکیل حکومت و اساس دولت اسلامی از قبیل واجب کفایی است. بر فقهای عدول پس اگر یکی از آنان موفق به تشکیل حکومت شود دیگران باید از او تبعیت کند)، (امام خمینی، کتاب‌البیع، ج 2، ص 465 و 466) البته اگر ولی فقیه خطای آشکاری مرتکب شد ؛ پیروی از او جایز نیست ؛ (حکم الحاکم الجامع للشرائط لایجوز نقضه ولو لمجتهد آخر الا اذا تبین خطأه)( عروه‌الوثقی، مسأله 57، باب اجتهاد و تقلید.) در این مسأله هیچ‌گونه اختلافی بین فقهاء نیست ؛ به عنوان نمونه آیت الله سیستانی علی رغم اینکه مساله ولایت فقیه را (تقلیدی) می داند ، اما در پاسخ به این سؤال که ؛ ( می خواستم بدانم اگر حکم مرجع تقلیدی با حکم ولی فقیه فرق داشت مقلد باید از کدام اطاعت کند هم در مورد حکومتی و هم غیر حکومتی پاسخ دهید؟ ) چنین می فرماید : ( حکم کسی [که] ولایت شرعی دارد در امور عامّه که نظام جامعه و معاش مردم بر آن مبتنی است بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر.)( پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سیستانی) و آیت الله مکارم نیز در پاسخ به پرسشهای ذیل بر این عقیده است ؛ ( سوال : در مورد ولایت فقیه چگونه باید عمل کرد ؟ پاسخ : در مسائلی که مربوط به حکومت است باید پیرو ولایت فقیه بود. سوال : آیا نظر ولی فقیه در مسائل شرعی بر نظر سایر فقها ترجیح دارد؟ در این صورت، تکلیف مقلّد چیست؟ پاسخ : در مسائل مربوط به حکومت از نظر ولی فقیه، و در مسائل دیگر از نظر مرجع تقلید پیروی می شود. سوال : آیا تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه بر مراجع تقلید هم واجب است ؟ پاسخ : آری، واجب است. ) (استفتائات ، ولایت فقیه ،پرسش 2، 6 ، 9 ، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی ) و آیت‌الله‌فاضل نیز همین نظر را دارند(استفتا از دفتر معظم‌له) (برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- آیت‌الله‌جوادی آملی، ولایت‌فقیه، ص 47 2- کاظم قاضی‌زاده، اندیشه‌های فقهی سیاسی امام خمینی، ص 2 3؛ حسنعلی نوروزی، نظام سیاسی اسلام، ص 93) در ادامه جهت آشنایی با نظرات آیت الله خامنه ای چند استفتاء از محضر ایشان ارائه می شود : ( س 61: وظیفه ما در برابر کسانی که اعتقادی به ولایت فقیه جز در امور حسبیه ندارند، با توجه به اینکه بعضی از نمایندگان ‌آنان این دیدگاه را ترویج می‌کنند، چیست؟ ‌ ج: ولایت فقیه در رهبری جامعه اسلامی و اداره امور اجتماعی ملت اسلامی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه ‌اثنی‌عشری است که ریشه در اصل امامت دارد، اگر کسی به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن ‌رسیده باشد، معذور است، ولی ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان برای او جایز نیست.‌ ‌ س 62: آیا اوامر ولی فقیه برای همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟ آیا بر کسی که مقلد ‌مرجعی است که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ولی فقیه واجب است یا خیر؟ ‌ ج: بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولائی ولی فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهی او باشند، و این حکم ‌شامل فقهای عظام هم می‌شود، چه رسد به مقلدین آنان. به نظر ما التزام به ولایت فقیه قابل تفکیک از التزام به اسلام و ‌ولایت ائمّه معصومین(علیهم السلام) نیست.‌ س 65: آیا بر فقهیی که در کشور جمهوری اسلامی ایران زندگی می‌کند و اعتقادی به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ‌دستورات ولی فقیه واجب است؟ و اگر با ولی فقیه مخالفت نماید فاسق محسوب می‌شود؟ و در صورتی که فقیهی اعتقاد به ولایت ‌مطلقه فقیه دارد ولی خود را از او شایسته‌تر به مقام ولایت می‌داند، اگر با اوامر فقیهی که متصدی مقام ولایت امر است مخالفت ‌نماید، فاسق است؟ ‌ ج: اطاعت از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین بر هر مکلفی ولو این که فقیه باشد، واجب است. و برای هیچ کسی ‌جایز نیست که با متصدی امور ولایت به این بهانه که خودش شایسته‌تر است، مخالفت نماید. این در صورتی است که ‌متصدی منصب ولایت از راههای قانونی شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. ولی در غیر این صورت، مسأله به طور ‌کلی تفاوت خواهد کرد.‌ ‌ س 66: آیا مجتهد جامع الشرائط در عصر غیبت ولایت بر اجرای حدود دارد؟ ‌ ج: اجرای حدود در زمان غیبت هم واجب است و ولایت بر آن اختصاص به ولی امر مسلمین دارد.‌)(اجوبه الاستفتائات ، آیت الله خامنه ای) نتیجه اینکه ، هرچند موضوع ولایت فقیه از لحاظ نظری و تئوریک دارای دو بعد کلامی و فقهی است ، و پذیرفتن هر کدام می تواند در مسائلی نظیر مشروعیت ولی فقیه ، حدود اختیارات و ... تأثیر گذار است ؛ اما از نظر عملی ، حتی بر فرض فقهی و تقلیدی دانستن مسأله ولایت فقیه ، باز هم باید مقلدین مراجع دیگر و حتی خود مراجع عظام تقلید و شخص رهبری نیز احکام و قوانین حکومتی را رعایت نمایند و واجب است برطبق قانون اساسی عمل شود چون در صورت عمل نکردن به قوانین ، دیدگاهها و احکام حکومتی ولی فقیه ، نه تنها مصالح جامعه ، اهداف و سیاست‌های نظام اسلامی محقق نمی شود بلکه جامعه با هرج و مرج و اختلال مواجه می گردد و این در اختیار افراد نیست. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100129551)
عنوان سوال:

باتوجه به اینکه ولی فقیه معصوم نیست آیا میشه ایشان را نقدکرد ؟ چه کسانی حق انتقاد به ایشون رو دارن؟ نقدبه ایشون باید چگونه باشد؟ درصورت امکان نمونه ای از نقد نسبت به ایشان را بفرمایید


پاسخ:

باتوجه به اینکه ولی فقیه معصوم نیست آیا میشه ایشان را نقدکرد ؟ چه کسانی حق انتقاد به ایشون رو دارن؟ نقدبه ایشون باید چگونه باشد؟ درصورت امکان نمونه ای از نقد نسبت به ایشان را بفرمایید

دانشجوی گرامی اهتمام شما در زمینه آگاهی پیرامون اصل مترقی ولایت فقیه و ابعاد مختلف آن قابل تقدیر و ستایش است ، در پاسخ به پرسش شما به تناسب بخشهای مختلف آن مطالبی ارائه می گردد :
نیم نگاهی منصفانه در زمینه انتقاد در جامعه و میزان نقد پذیری مسئولین نظام اسلامی ، مبین این واقعیت است که بحمدلله با گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحول عمیق نظام سیاسی و فرهنگی کشور از جامعه ای ابتدایی و بسته در دوران پهلوی به جامعه ای مردم سالار و باز و منطبق با آموزه های دینی در دوران جمهوری اسلامی، باعث نهادینه شدن فرهنگ سیاسی مشارکتی در سطح مختلف جامعه گردیده است از این رو آحاد مردم در کنار حمایت از اصل انقلاب و نظام اسلامی، نقد و نظارت بر مسئولین را جزء وظایف دینی و ملی خود می دانند و از این روست که شاهدیم حتی در بین قشرهای انقلابی که در گذشته انتقاد از دولت را باعث تعضیف آن می دانستند اما با تحول فضای فکری و فرهنگی، به انتقاد از دولت و عملکردهای آن می پردازند. اما در عین حال لازم است در بررسی کامل این موضوع به چند نکته توجه شود:
یکم. جایگاه انتقاد در نظام اسلامی
براساس اعتقادات دینی ما، فقط پیامبران، حضرت زهرا و ائمه اطهار(ع) معصوم‌اند. ازاین‌رو هیچ‌کس ادعا نمی‌کند که احتمال اشتباهی در رفتار و نظرات مسئولین عالیرتبه نظام حتی ولی‌فقیه نیست. بلکه احتمال خطا و اشتباه در مورد ولی فقیه وجود دارد و ممکن است دیگران به خطای او پی ببرند. ازاین‌رو می‌توان از ولی‌فقیه انتقاد کرد. نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولی‌فقیه را جایز می‌شماریم؛ بلکه براساس تعالیم دینی، معتقدیم یکی از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزی و خیرخواهی برای او است. این حق تحت عنوان (النصیحة لائمة المسلمین) و امر به معروف و نهی از منکر تبیین شده است. نصیحت به معنای خیرخواهی برای رهبران اسلامی است که یکی از ساز و کارهای تحقق آن اندرزدهی است. بنابراین نه تنها انتقاد از ولی‌فقیه جایز است؛ بلکه در جای خود واجب شرعی است و منافع و مصالح شخصی یا گروهی نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است. (ر.ک: مجلس خبرگان، علی رضا محمدی، نشر معارف، 1385)
مقام معظم رهبری در زمینه تأکید نظام اسلامی بر اهمیت نقد و انتقاد می فرماید : ( یک نکته‌ی دیگری که در دنباله‌ی آن مطالبه‌ی دانشجوئی عرض میکنم، این است که مطالبه کردن با دشمنی کردن فرق دارد. اینکه ما گفتیم گاهی اوقات معارضه‌ی با مسئولان کشور نشود - که الان هم همین را تأکید میکنیم؛ معارضه نباید بشود - این به معنای انتقاد نکردن نیست؛ به معنای مطالبه نکردن نیست؛ در باره رهبری هم همینجور است. این برادر عزیزمان میگوید (ضد ولایت فقیه) را معرفی کنید. خوب، (ضد) معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنی پنجه در افکندن، دشمنی کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسی معتقد به کسی نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیه‌ی مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفی است. اعتراض به سیاستهای اصل 44، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد. دو نفر طلبه کنار همدیگر می‌نشینند؛ خیلی هم با هم رفیقند، خیلی هم با هم باصفایند، همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معنای مخالفت کردن، به معنای ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد. بنده از دولتها حمایت کرده‌ام، از این دولت هم حمایت میکنم؛ این به معنای این نیست که همه‌ی جزئیات کارهائی که انجام میگیرد، مورد تأیید من است، یا حتّی من از همه‌اش اطلاع دارم؛ نه، لازم نیست. اطلاع رهبری از آن مجموعه‌ی حوادث و رویدادهائی لازم است که به تصمیم‌گیریهای او، به جهتگیریهای او و به انجام تکالیف و وظائف او ارتباط پیدا میکند، نه اینکه حالا از همه‌ی چیزهائی که در محیط دولت و محیط کار وزارتخانه‌ها اتفاق می‌افتد، باید حتماً رهبری مطلع باشد؛ نه، نه لازم است، نه ممکن است؛ موافقت با آنها هم لازم نیست. بعضی از اشخاص و بعضی از کارها ممکن است در مجموعه‌ی دولتی وجود داشته باشد که صددرصد مورد اعتماد و مورد تأیید ماست، اما آن کار را ما تأیید نکنیم؛ چون دلیل ندارد که رهبری وارد محیط اجرائی شود؛ به دلیل اینکه مسئولیتها مشخص است و باید مسئول، وزیر، رئیس فلان مرکز یا بنگاه فرهنگی یا اقتصادی، وظائف خودش را انجام بدهد. بنابراین ما به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم. بعضی تصور میکنند که ما چون از مسئولان کشور، از دولت محترم - که واقعاً دولت خدمتگزار و باارزشی است؛ حقاً و انصافاً. کارهائی هم که دارد انجام میگیرد، می‌بینید؛ کارها جلو چشم است. باید انسان بی‌انصاف باشد که اهمیت این کارها را انکار کند - حمایت میکنیم، این حمایت و این طرفداری، به معنای این است که انتقاد نباید کرد، یا من خودم انتقاد نداشته باشم؛ ممکن است مواردی هم انتقاد داشته باشم.) (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها‌ ، 17/7/1386 )
آنچه از نظرات رهبری مستفاد می شود اینست که :
1- میان دشمنی و معارضه کردن و پنجه درافکندن، با انتقاد و مطالبه نمودن، تفاوت بسیار است. اگر مخالفت ها و انتقادات افراد و جریانها، به مقابله کردن و خصومت با سیاست های کلی نظام و نظرات اصولی و کلی اعلامی توسط رهبری، بازگشت نماید، در این صورت از مرز انتقاد خارج شده و مفهوم دشمنی و ضدیت تحقق پیدا می کند. اما اگر به نظرات خاص رهبری و یا سیاست های جزیی (مانند اصل 44) انتقاد شود، ضدیت با رهبری تحقق نمی یابد.
2- نوع انتقاد و مطالبه کردن، در تحقق ضدیت و دشمنی، بسیار موثر است. اگر در اعلام نظرات انتقاد از روش های منطقی و آرام و با رعایت سلسله مراتب مسوولان نظام و بدون تحریک افکار عمومی یا نخنبگان استفاده شود و در بیان دیدگاه ها از استدلالات کارشناسی بهره جویی شود و متناسب با حساسیت موضوع، از راههای مختلف رساندن پیام مانند نامه خصوصی و یا محدود و یا حضوری و یا در جلسات ذیربط و غیره استفاده شود، در این صورت مرزهای بین خصومت و انتقاد آشکار می شود. استفاده از راههای نامناسب، در کم شدن فاصله میان انتقاد و خصومت، موثر است.
3- میان دشمنی کردن و معتقد نبودن، تفاوت وجود دارد. ممکن است که کسی به برخی از مسوولان نظام اعتقاد نداشته باشد اما با آنها دشمنی هم نکند. اگر فرد یا جریانی، به شخص برخی مسوولین اعتقاد نداشته باشد اما مثلاً بدلیل پذیرفتن قواعد زندگی در یک جامعه مدنی و مردم سالار، با آنها ضدیت ننماید و در صورت تمایل، نظرات انتقادی و اصلاحی خود را با رعایت قواعد فوق الذکر، مطرح نماید، در این صورت دشمنی کردن محقق نمی شود. لذا ملاک اصلی، ضدیت کردن و خصومت ورزیدن است و نه اعتقاد یا عدم اعتقاد. صد البته، اعتقاد داشتن به جایگاه فلان مسوول نظام، در نوع انتقاد کردن او موثر خواهد بود (همچنان که عکس آن نیز صادق است) اما بهرحال نمی توان نظرات هر غیر معتقدی را با چماق ضدیت و دشمنی راند. (بازخوانی نظرات رهبری ، ناصر ایمانی ، 25 مهر 1386 ، سایت الف)

دوم . از نظر قانونی نیز در نظام جمهوری اسلامی به هیچ وجه انتقاد ، جرم محسوب نشده و با انتقاد کننده برخورد نمی شود ؛ کافی است در این زمینه نگاهی به مصادیق جرم سیاسی بیاندازیم که عبارتند از :
( یک فعالیت‌های تبلیغی مؤثر علیه نظام
دو برگزاری اجتماعات یا راهپیمایی‌های غیرقانونی
سه نشر اکاذیب یا تشویش اذهان عمومی از طریق سخنرانی در مجامع عمومی، انتشار در رسانه‌ها، توزیع اوراق چاپی یا حامل‌های داده (دیتا) و امکان آن.
چهار تشکیل یا اداره جمعیت غیرقانونی یا همکاری مؤثر در آنها
پنج تلاش برای ایجاد یا تشدید اختلاف بین مردم در زمینه‌های دینی، مذهبی، فرهنگی و نژادی
تبصره یک : چنانچه جرم سیاسی همراه با یکی از جرائم دیگر ارتکاب یابد، مرتکب به مجازات اشد محکوم خواهد شد.
تبصره دو : صرف انتقاد از نظام سیاسی یا اصول قانون اساسی یا اعتراض به عملکرد مسئولان کشور یا دستگاه‌های اجرایی یا بیان عقیده در ارتباط با امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظایر آن جرم محسوب نمی‌شود.)
وجود انتقادات بسیار زیاد و حتی فراتر از انتقاد در فضاهای مطبوعاتی ، محیط های عمومی ، پایگاههای اینترنتی و... همه بیان کننده فضای آزادی بیان و ظرفیت بالای نظام در این زمینه می باشد .

سوم . آسیب شناسی فرهنگ انتقاد
واقعیت این است که علی رغم تمامی نکات مثبت فوق و پیشرفت های خوبی که در این زمینه انجام شده ، هنوز آسیب های زیادی پیرامون فرهنگ صحیح انتقاد و انتقاد پذیری در جامعه ما وجود دارد که به هیچ وجه زیبنده‌ جامعه اسلامی ما نیست. تبیین چرایی این موضوع نیازمند بررسی عوامل متعددی است که در اینجا از دو منظر انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی به آن می‌پردازیم:
الف) حب ذات امری است که خداوند متعال آن را برای صیانت نفس در هر موجود زنده‌ای قرار داده است، ولی عدم جهت‌دهی صحیح آن توسط انسان، این صفت را گاهی منشأ انحراف در نگرش او نسبت به زشتی‌های اخلاقی و رفتاری خود نموده و خویشتن دوستی را به خودپسندی، کبر، غرور و... مبدل ساخته است. به گونه‌ای که ممکن است در کسی عیبی باشد ولی بدان توجه نکند و یا حتی آن را ستایش کند، در حالی که اگر همان عیب را در دیگری ببیند بر او خرده می‌گیرد.
انسان چه بسا در اثر حبّ نفس، در آغاز از توجه انتقاد دیگران به خود رنجیده خاطر شود، زیرا آن را نشانه نوعی شکست و عدم توفیق خود دانسته و اعتبار خویش را در معرض خطر و تهاجم می‌پندارد، در حالی که اگر نیک بنگرد خواهد یافت که حتی همان (حب ذات) خردمندانه او را به قبول نقدهایی که از روی خیرخواهی و نیک‌اندیشی بر او وارد می‌شود، دعوت می‌کند(انتقادگری و انتقادپذیری در حکومت علوی، مهدی موسوی کاشمری، نشریه صدای عدالت).
اما وجود صفاتی از قبیل، غرور، خودخواهی و خودبرتر بینی در بسیاری از افراد، مانع از این ژرف‌اندیشی و خردنگری شده و لذا با همه وجود در برابر انتقاد دیگری ایستادگی و مقاومت می‌کنند.
ب ) از دیدگاه جامعه‌شناختی در بسیاری از جوامع به علت سابقه‌ی طولانی حاکمیت استبداد وعدم وجود آموزش رفتار مشارکتی و همراه با گفتگو در خانه، مدرسه و جامعه و از طرف دیگر شرایط سخت زندگی و ناکامی‌ها و عدم امکان اظهار نظر، فرهنگ انتقاد و انتقادپذیری نه تنها بسیار کم وجود دارد، بلکه بسیاری از دیدگاه منفی به آن می‌نگرند. به علاوه شیوه انتقاد نیز صحیح نمی‌باشد، زیرا:
1- انتقادها عموما همراه با احساس می‌باشند.
2- طی آن از الفاظی استفاده می‌شود که بار ارزشی منفی دارند و توهین‌آمیز و پرخاشگرانه‌اند. در نتیجه باعث خدشه‌دار شدن وجهه و احترام شخص مقابل شده وآمادگی او برای پذیرش انتقاد کاهش می‌یابد و برعکس موجب تثبیت رفتار و مقابله با انتقادکننده می‌گردد.
3- عموما هدف شخص انتقادکننده از انتقاد، بزرگ نشان دادن خود و تحقیر انتقادشونده است.
4- در طی فرایند انتقاد، جنبه‌های مثبت در نظر گرفته نمی‌شود و شخص مورد نظر در کلیه زمینه‌ها نفی می‌گردد(توسعه و تضاد، فرامرز رفیع‌پور، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1379، 393).
نتیجه عوامل فوق، کاهش روحیه انتقادپذیری و گسترش روحیه خودبینی، تملّق و چاپلوسی است و در جهت مقابله با آن تحقق امور ذیل حائز اهمیت است:
- ترویج و نهادینه نمودن ارزش‌های اسلامی در مورد انتقاد و انتقادپذیری.
- انتقاد اقدامات مستقیم نظیر آموزش در خانواده و مدارس، امکان ابراز نظر و آزادی انتقادهای علمی بی‌غرض و کنترل شده.
- متجلی نمودن روحیه انتقادپذیری از سوی تمامی مسؤولین در اعمال و رفتار خود آن گونه که امام علی(ع) در نامه‌ی خود به مالک اشتر می‌فرماید: (باید برگزیده‌ترین آنان نزد تو، آن کس از وزیران باشد که سخن تلخ حق را بیشتر به تو بازگو کند و کمتر تو را در آن‌چه خدا از اولیایش نمی‌پسندد و مطابق هوای توست) یاری و مساعدت کند و خود را با صاحبان تقوا و صداقت، محشور کن و عادتشان بده که ثناگویی و ستایشت نکنند واز این که باطلی را ترک کرده‌ای - که وظیفه توست، با مدح خود - تو را شادمان نسازند: زیرا ستایش زیاد، خودپسندی می‌آورد و شخص را به تکبر نزدیک می‌کند)(نهج‌البلاغه، نامه 53).

در ادامه به نمونه ای از انتقادات از رهبری اشاره می شود :
در جریان دیدار و گفتگوی جوانان نخبه علمی کشور با رهبر انقلاب، یکی از حاضران بدون هماهنگی با مجری مراسم و به دعوت رهبر انقلاب، پشت تریبون قرار گرفت و به شکل صریح، از برخی سیاستها و رویه‌های حکومتی انتقاد کرد.

به گزارش الف، در پایان سخنان افراد منتخب برای بیان نظراتشان نزد رهبر انقلاب، مجری برنامه با اعلام پایان وقت صحبت‌های حاضران، از رهبر انقلاب دعوت کرد برای جمع صحبت کنند. در این زمان چندتن از حضار خواستار حضور در پشت تریبون و بیان نظراتشان شدند که رهبری از مجری پرسیدند کسی نمانده که صحبت کند؟ مجری پاسخ داد اگر شما اجازه بدهید، همه‌ی جمع هزار نفره‌ای که این‌جا هستند، دوست دارند صحبت کنند اما وقت محدود است.

در این هنگام رهبر انقلاب به یکی از جوانان در وسط جمعیت که پرشورتر از بقیه خواستار حضور در پشت تریبون بود اما توسط برگزارکنندگان مراسم نشانده شد، اشاره کردند و گفتند: (آن آقایی که پا شده بودند، ایستاده بودند و نشاندندشان ... شما بفرمائید).

جوان متقاضی در جایگاه قرار گرفت و خود را دانشجوی ریاضی دانشگاه شریف معرفی کرد. وی ابتدا از نحوه انتخاب افراد برای صحبت نزد رهبری گله کرد. این گلایه افرادی بود که نوبت بیان نظراتشان را نیافته بودند و با تشویق حضار روبرو شد.

وی سپس از عملکرد صدا و سیما پیرامون حوادث انتخابات به شدت انتقاد کرد و پرسید:

آیا صدا و سیمای ما تصویر درستی از کشور و جهان ارائه می‌دهد یا تصویری غیرواقعی و کاریکاتورگونه؟

آیا صداو سیما به عقاید مختلف اجازه‌ی دفاع از خودشان را می‌دهد؟ عقایدی که به‌خصوص در همین رسانه مورد نقد و یا حتی حمله قرار می‌گیرد؟

وی با انتقاد از پخش گزینشی وقایع در صدا و سیما گفت اگر بخواهیم رسانه‌های کشور اخلاقی شوند باید بزرگ رسانه‌ها آغاز‌گر آن باشد.

بخش دوم سخنان وی موضوع نقد رهبری بود. وی گفت: من شاید چهار-‌ پنج سال است که به صورت جدی‌تر روزنامه می‌خوانم و مجلات را مطالعه می‌کنم. این مدت واقعاً به یاد نمی‌آورم که مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم ... نقد رهبری را هم به شکل عمومی می‌شود مطرح کرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس می‌کنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و کینه می‌شود؛ مثلاً یک چیزی که در ابتدا یک انتقاد ساده است، چون بستر مناسبی برای بیان پیدا نمی‌کند، ممکن است جنبه‌ی مغرضانه به خود بگیرد و کم‌کم بی‌انصافی هایی پیدا شود.

در این هنگام، یادداشتی حاکی از اتمام وقت به سخنران داده شد. او از رهبری پرسید وقت گذشته است اما اگر موافق باشید ادامه دهم؟ رهبر انقلاب نیز با اشتیاق پاسخ دادند: البته از اول هم وقت گذشته بود ولی من موافق ادامه صحبت‌های شما هستم. این دانشجو صحبت‌‌هایش را ادامه داد و برخلاف سایرین که طبق هماهنگی با مجری مراسم، صحبتهایشان را در 4 دقیقه محدود می کردند، حدود 10 دقیقه صحبت کرد و در ادامه با انتقاد از چگونگی برخورد نیروی انتظامی با تجمعات پس از انتخابات پرسید:

اگر مقداری روش‌های اقناعی‌تر داشتیم و از خشونت به جز در موارد ضرورت استفاده نمی‌کردیم، نظام ما بقای بهتری نداشت؟ آیا مردم متحدتری نداشتیم؟ چون وحدت واقعی به نظر من بیش از این‌که با نصیحت حاصل شود نتیجه‌ی رفتار مردم با حکومت و رفتار حکومت با مردم است و رفتار مردم با همدیگر است.

وی در پایان، مودبانه تشکر کرد و به جای خود بازگشت و رهبر انقلاب نیز مانند بقیه سخنرانان از ایشان نیز با بیان طیب الله انفسکم تقدیر کردند.

پس از صحبت‌های این جوان، افراد دیگری هم برای بیان نظراتشان و پاسخگویی به انتقادات وی بلند شده و درخواست وقت صحبت کردند اما رهبرانقلاب با توصیه آنها به افزایش تحمل و شرح صدر، به کمبود وقت اشاره و صحبتهایشان را آغاز کردند.

رهبرانقلاب در ابتدای سخنان خود با ابراز خوشحالی از اینکه سخنان نخبگان هر سال قوی‌تر و عمیق‌تر از قبل می‌شود و یادآوری ضروت شکر نعمت نخبگی با خدمت به مردم و کشور؛ اهمیت تولید علم، آزاداندیشی در دانشگاه ها و مرز شکنی علمی در پیشرفت و اقتدار کشورمان را کلیدی توصیف کردند و ضمن اشاره به برخی نکات مطرح شده توسط حاضران، درباره سخنان دانشجوی منتقد نیز گفتند:

* خیال نکنید من از شنیدن اینجور حرفها ناراحت میشوم. نه...، من از اینکه این حرفها زده نشود، ناراحت میشوم. در جلساتِ دانشجوئی، دانشگاهی که اینجا هستند، بنده گاهی که ببینم حالا بعضی‌ها روی ملاحظه، روی احترام، روی هرچه، بعضی از این حرفها را که خیال میکنند من خوشم نمی‌آید، نمیزنند؛ از نگفتنش ناراحت میشوم؛ از گفتنش مطلقاً ناراحت نمیشوم.

* حالا اشاره کردند به حوادث و مسائل اخیر. در این زمینه‌ها خیلی حرف هست؛ خیال نکنید آن حرفهائی که صدا و سیما میزند، این، همه‌ی حرفهاست؛ نه، خیلی مطلب هست. گفت: یک سینه حرف موج زند در دهان ما. اینجور نیست که هر چه که انسان احساس میکند، این را گفته باشد یا بتواند بگوید. خیلی حرفهای زیادی هست.ای کاش مجال بود تا گفته میشد، تا آنوقت انسان میتوانست آن برگهای بر روی هم گذاشته‌ی کتاب حرف را، باز کند تا خیلی از حقائق روشن بشود. آینده، البته این کارها خواهد شد.

* اینی هم که گفتند از رهبری انتقاد نمیکنند، شما بروید بگوئید انتقاد کنند. ما که نگفتیم از ما کسی انتقاد نکند؛ ما که حرفی نداریم. من از انتقاد استقبال میکنم؛ از انتقاد استقبال میکنم. البته انتقاد هم میکنند. دیگر حالا جای توضیحش نیست؛ انتقاد هم هست، فراوان هست، کم هم نیست؛ بنده هم میگیرم، دریافت میکنم و انتقادها را میفهمم.

* چند سال قبل یکی از نشریات دانشجویی از بنده انتقاداتی کرده بود. خواستند برخورد کنند اما من گفتم برخورد نکنید این ها اشکالی ندارد اجازه دهید بنویسند.

* این را هم شما خیال نکنید که حالا بنده چون رئیس صدا و سیما را انتخاب میکنم، همه‌ی برنامه‌های صدا و سیما را می‌آورند، دانه دانه بنده نگاه کنم، امضاء کنم. نخیر، از خیلی از برنامه‌های صدا و سیما بنده راضی هم نیستم. از جمله، از همین من راضی نبودم که از سه ماه قبل از انتخابات - انتخابات بیست و دوم خرداد بود - از ماه اسفند، بلکه زودتر از اسفند، بعضی از سفرهای تبلیغاتی و حرفهائی که زده شد و تظاهراتی که میشد و مجادلاتی که انجام میگرفت، از تلویزیون پخش شود، که متأسفانه تو تلویزیون پخش شد؛ به خاطر همین، که یعنی ما آزاداندیشیم! اینها توهم است.

* صدا و سیما آیا وضعیت واقعی کشور را نشان میدهد؟ نه، ناقص نشان میدهد. خیلی پیشرفتهای برجسته و بزرگ هست که صدا و سیما نشان نمیدهد. والّا اگر صدا و سیما میتوانست همان جور که تلویزیون فلان کشور غربی با یک سابقه و تجربه‌ی فراوان و با استفاده‌های هنری دروغهای خودش را راست جلوه میدهد، واقعیات موجود کشور را درست منعکس کند، شما بدانید امروز امید نسل جوان، دلبستگی نسل جوان به کشورش، به دینش، به نظام جمهوری اسلامی‌اش، بمراتب بیشتر از حالا بود.

* امروز هیچ کشور دیگری در دنیا پیدا نمیکنید که اینجور آماج حملات باشد. و جمهوری اسلامی دارد مقاومت میکند. این شوخی است؟ این موجودِ هفت‌جوشِ مستحکمِ مصونیت‌یافته دارد مقاومت میکند. این، کم چیزی نیست. توطئه‌ی توهم نیست؛ این را جوانها، این جوانهای عزیز ما، بدانند.

* بنده گفتم کرسی آزاد فکری را در دانشگاه‌ها به وجود بیاورید. خوب، شما جوانها چرا به وجود نیاوردید؟ شما کرسی آزادفکری سیاسی را، کرسی آزاد فکری معرفتی را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد.

( منبع : واکنش رهبر انقلاب به انتقادات صریح یکی از نخبگان ، سایت الف ، 07 آبان 1388 )

و بالاخره پیرامون اعتقاد و اطاعت از ولی فقیه گفتنی است :
به صورت مختصر در پاسخ سوال فوق گفتنی است ؛ موضوع ولایت فقیه از لحاظ نظری دارای دو جنبه کلامی و فقهی است و در مسائل مربوط به فقه ، تقلید نه تنها جایز است؛ بلکه نسبت به بسیاری از افراد واجب می‌باشد. در عین حال باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که از لحاظ عملی و از نظر تمامی مراجع عظام تقلید - حتی مراجعی که معتقد به تقلیدی بودن ولایت فقیه هستند- در اداره جامعه اسلامی تنها دیدگاه و احکام حکومتی ولی فقیه ملاک عمل بوده و اطاعت از دستورات وی نه تنها بر مقلدین سایر مراجع بلکه بر خود مراجع عظام تقلید نیز واجب است و اختلاف دیدگاه تأثیری در این موضوع ندارد .

جهت آگاهی بیشتر ، این مسأله را می‌توان در دو بُعد اندیشه‌ای و عملی مورد بررسی قرار دارد:
یکم . اندیشه و تئوری:
اولین پرسش درباره ولایت فقیه، این است که آیا ولایت فقیه جزء مسائل اعتقادی است و در حوزه علم کلام و عقاید اسلامی باید مطرح شود؟ یا از مسائل فقهی و فرعی دینی است که در حوزه فقه، باید از آن سخن گفت؟ در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد: گروهی برآنند که مسأله ولایت فقیه، جزء مسائل فقهی و فرعی است و باید در فقه مطرح شود. گروه دیگری (اکثریت) بر این باورند که مسأله ولایت فقیه، از سنخ مسأله امامت و ولایت ائمه معصومین(ع) است و در زمره مسائل کلامی - اعتقادی به شمار می‌رود.
اگر مسأله یاد شده فقهی باشد، در این صورت از وظیفه فقیه و اقدام برای تصدی ولایت و نیز وظیفه مردم در قبول ولایت و اطاعت و فرمانبرداری از ولی‌فقیه سخن می‌رود. اما اگر آن را کلامی بدانیم، از نصب خداوند یا معصومین(ع) بحث خواهیم کرد. بدین بیان که ائمه(ع) از سوی خداوند، در عصر غیبت، فقها را جانشین خود در امر ولایت و سرپرستی دین و دنیای مردم قرار داده‌اند.
به بیان روشن‌تر امام وظیفه شرعی دارد که رهبری جامعه اسلامی را بر عهده بگیرد بر مردم نیز واجب است که به رهبری او گردن نهند و از وی پیروی کنند.
این از منظر فقهی مسأله است. در این نگاه امامت و ولایت، تکلیف مردمی می‌شود و خداوند امر تعیین و انتخاب حاکم را به خودشان واگذار کرده است و آنان اختیار دارند هر کس را بخواهند انتخاب کنند و یا هر کس که خود بدین وظیفه قیام واقدام کرد، از او تمکین و اطاعت کنند ولی گاهی گفته می‌شود که (ولایت فقیه) - با حفظ جنبه‌های فقهی آن - از جایگاه بلندی برخوردار است و از مسائل کلامی و اعتقادی محسوب می‌شود. توضیح آن که علم (کلام) در معنای خاص آن، علمی است که به مباحث مربوط به اصول دین (توحید، نبوت، معاد و امامت) می پردازد. پس از اثبات نبوت در علم کلام، این سؤال پیش می‌آید که بعد از پیامبر اسلام، مسأله رهبری و جامعه اسلامی چه می‌شود؟ به دنبال این سؤال، بحث امامت مطرح می‌گردد و شیعه بر طبق ادله‌ای که دارد حق رهبری جامعه را پس از پیامبر اسلام(ص) با امامان معصوم(ع) می‌داند.
پس از اثبات امامت پیشوای معصوم، این سؤال مطرح می‌شود که در زمانی مثل عصر ما - که عملاً دسترسی به امام معصوم وجود ندارد - تکلیف مردم و رهبری جامعه اسلامی چیست؟ به دنبال این سؤال، بحث ولایت‌فقیه مطرح می‌شود؛ بدین معنا که خداوند براساس ضرورت حفظ نظام اجتماعی بشر و وجوب هدایت جوامع بشری در عصر غیبت، همان منصب امامت ولایت معصومین(ع) را برای فقهای واجد شرایط قرار داده و آنان را به جانشینی امامان معصوم نصب عام کرده است و مردم علاوه بر التزام عملی بر فرمان‌های او، باید اعتقاد قلبی هم به ولایت آنان داشته باشند. از آن جا که مشهور است (تقلید در اصول دین جایز نیست) برخی تصور کرده‌اند که چون مسأله ولایت فقیه از مباحث اصول دین و علم کلام است، بنابراین - مانند بحث اثبات وجود خدا و یا نبوت پیامبر(ص) - هر کس خودش باید درباره آن تحقیق کند و تقلیدی نیست. اما واقعیت این است که چنین تصوری درست نیست و در این رابطه باید بگوییم : اولاً، این گونه نیست که هر مسأله‌ای که از مسائل علم کلام و از فرع‌های مربوط به اصول دین باشد، تقلید در آن جایز نیست و هر شخص خودش باید با دلیل و برهان معتبر آن را اثبات کند؛ بلکه بعضی از مسائل کلامی وجوددارد که مردم باید در آن تقلید کنند و ببینند که افراد صاحب‌نظر در آن زمینه چه می‌گویند؛ مثل سؤال شب اول قبر، درجات بهشت، درکات جهنم و... بسیاری از ما تاکنون در این باره تحقیق نکرده‌ایم و تخصص لازم هم برای تحقیق در مورد آنها نداریم، بلکه با خواندن کتاب‌ها و یا شنیدن سخنان بزرگان دین، مطالبی آموخته‌ایم و به آنها اعتقاد داریم.
مسأله (ولایت فقیه) گرچه از جهتی یک مسأله کلامی و از فروع بحث نبوت و امامت است، اما به لحاظ ماهیتی، از آن دسته مسائلی است که هر شخص خودش توانایی و تخصص لازم برای تحقیق در آن مورد را ندارد؛ ازاین‌رو باید به گفته اشخاص متخصص و مورد اعتماد، تکیه کند. ثانیاً، مسأله ولایت فقیه - هر چند یک مسأله کلامی و از فروع مربوط به مباحث اصول دین است - اما از این نظر که رعایت حکم ولی فقیه بر مردم واجب است و یا این که وظیفه ولی‌فقیه حدود اختیارات او و... یک بحث فقهی به شمار می‌رود و به همین دلیل، فقها در نوشته‌ها و مباحث فقهی خود، از آن بحث کرده‌اند. شکی نیست که در مسائل مربوط به فقه (یا همان فروع دین) تقلید نه تنها جایز است؛ بلکه نسبت به بسیاری از افراد واجب می‌باشد. چنانکه آیت الله مکارم در پاسخ به این سوال که ؛ (ولایت فقیه تحقیقی است یا تقلیدی؟ ) چنین پاسخ می دهد : (برای کسانی که مجتهد باشند تحقیقی است و برای کسانی که مجتهد نیستند تقلیدی است.) (استفتائات ، ولایت فقیه ،پرسش 1 ، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی )
( برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- آیت‌الله‌جوادی آملی، ولایت فقیه، ص 351 تا 359 ؛ 2- محمد مهدی نادری قمی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه (برگرفته از مباحث استاد آیت الله مصباح یزدی)، ص 82 و 83).
مقام معظم رهبری در پاسخ به این پرسش که: ( آیا ولایت فقیه یک مسأله تقلیدی است یا اعتقادی؟ و کسی که به آن اعتقاد ندارد چه حکمی دارد؟ ) می فرماید: (‌ ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت است که از اصول مذهب می‌باشد. با این تفاوت که احکام مربوط به ولایت فقیه ‌مانند سایر احکام فقهی از ادّله شرعی استنباط می‌شوند و کسی که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذیرش ‌ولایت فقیه رسیده، معذور است.‌) (اجوبه الاستفتائات ، آیت الله خامنه ای ، س 67)

دوم . بررسی مسأله از جنبه عملی:
احکام و مسایل اسلامی را می‌توان به دو دسته احکام شرعی فردی و احکام اجتماعی و سیاسی تقسیم نمود.
در احکام شرعی فردی هر شخصی برای تعیین وظیفه و تکلیف خود به مجتهد اعلم که در کشف و استنباط احکام از دیگران تواناتر است و او را به عنوان مرجع تقلید خود برگزیده، مراجعه می‌کند. در چنین احکامی از آنجا که به فرد تعلق دارد نه به جامعه، تعدد مراجع و فتاوای مختلف هیچ‌گونه مشکلی به بار نمی‌آورد، هر شخص موظف به تقلید از مرجع تقلید خود می‌باشد.
اما مسایل اجتماعی به دو دسته تقسیم می‌شوند:
الف - در مسائلی که در عین اجتماعی بودن، کاری به امور الزامی حکومتی و قوانین و مقررات دولتی ندارد؛ اگر مرجع تقلید نظر خاصی داشته باشد، باید نظر مرجع تقلید اجرا گردد؛ مثلاً در بعضی از عملیات‌های بانکی، مراجع تقلید نظرات خاصی دارند و از آنجا که حکومت اسلامی مردم را موظف به انجام آنها نکرده و مردم مخیرند، لذا باید از نظر مرجع تقلید اطاعت نمود. به عنوان مثال اگر نوعی قرارداد بانکی از سوی جمهوری اسلامی مجاز شناخته شود؛ ولی یکی از مراجع تقلید آن معامله را ربوی و حرام بداند، بر آن مرجع و مقلدانش واجب است که از آن پرهیز کنند.(برای آگاهی بیشتر ر.ک:
آیت الله جوادی آملی، ولایت‌فقیه ولایت، فقاهت و عدالت، ص 47؛. قاضی‌زاده، کاظم، اندیشه‌های فقهی سیاسی امام خمینی، ص 32.)
ب - مسائل اجتماعی که به سیاست کل نظام اسلامی برمی‌گردد و در آن موضوع حکم حکومتی، قوانین و مقررات الزامی از طرف دولت اسلامی وجود دارد که تک‌تک افراد را موظف به اطاعت و اجرای آن می‌سازد. در این قبیل موارد حال می‌خواهد سیاسی باشد مانند قطع رابطه با آمریکا یا اقتصادی باشد مانند پرداخت مالیات و یا اجتماعی باشد مثلاً قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی در این قبیل مسائل تمامی افراد جامعه اعم از ولی‌فقیه، مراجع تقلید و مقلدان آنها هم موظف به اجرای فرامین و مقررات حکومت بوده، هر چند نظر مرجع تقلیدشان مغایر با آن باشد، زیرا از آنجا که چندگانگی دیدگاه‌ها، خصوصاً در مسائل کلان، سرنوشت‌ساز و مشکل‌آفرین خواهد بود و چه بسا باعث هرج و مرج و حتی اختلال نظام زندگی اجتماعی می‌شود، ضرورت دارد در عرصه اجتماعی یک دیدگاه در کشور حاکم گردد که اولاً از سوی فقیه آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی ارائه شده باشد و ثانیاً دارای رسمیت باشد و ثالثاً صاحب آن دیدگاه از سوی تعداد قابل توجهی از مجتهدان خبره به عنوان اعلم در مسائل اجتماعی معرفی گردیده باشد که همان ولی‌فقیه جامع‌الشرایط می‌باشد، لذا مبنای تصمیم‌گیری در مسائل کشور و حل معضلات و اجرای احکام اسلامی همین دیدگاه رسمی قرار می‌گیرد.
خلاصه در چنین مواردی اگر بین فتوای مراجع تقلید با نظر حکومت تعارض و اختلاف پیش بیاید، نظر حکومت و ولی‌فقیه همیشه مقدم است، چنان که فقها در مورد قضاوت تصریح کرده‌اند و حتی در رساله‌های عملیه هم آمده است که اگر یک قاضی شرع در موردی قضاوت کرد قضاوت او برای دیگران حجت است و نقض حکم او حتی از طرف قاضی دیگری که اعلم از او باشد حرام است، (کتاب نقد، شماره 7، ص 73). حضرت امام در این‌باره می‌فرمایند: (قیام برای تشکیل حکومت و اساس دولت اسلامی از قبیل واجب کفایی است. بر فقهای عدول پس اگر یکی از آنان موفق به تشکیل حکومت شود دیگران باید از او تبعیت کند)، (امام خمینی، کتاب‌البیع، ج 2، ص 465 و 466) البته اگر ولی فقیه خطای آشکاری مرتکب شد ؛ پیروی از او جایز نیست ؛ (حکم الحاکم الجامع للشرائط لایجوز نقضه ولو لمجتهد آخر الا اذا تبین خطأه)( عروه‌الوثقی، مسأله 57، باب اجتهاد و تقلید.) در این مسأله هیچ‌گونه اختلافی بین فقهاء نیست ؛ به عنوان نمونه آیت الله سیستانی علی رغم اینکه مساله ولایت فقیه را (تقلیدی) می داند ، اما در پاسخ به این سؤال که ؛ ( می خواستم بدانم اگر حکم مرجع تقلیدی با حکم ولی فقیه فرق داشت مقلد باید از کدام اطاعت کند هم در مورد حکومتی و هم غیر حکومتی پاسخ دهید؟ ) چنین می فرماید : ( حکم کسی [که] ولایت شرعی دارد در امور عامّه که نظام جامعه و معاش مردم بر آن مبتنی است بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر.)( پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سیستانی) و آیت الله مکارم نیز در پاسخ به پرسشهای ذیل بر این عقیده است ؛ ( سوال : در مورد ولایت فقیه چگونه باید عمل کرد ؟ پاسخ : در مسائلی که مربوط به حکومت است باید پیرو ولایت فقیه بود. سوال : آیا نظر ولی فقیه در مسائل شرعی بر نظر سایر فقها ترجیح دارد؟ در این صورت، تکلیف مقلّد چیست؟ پاسخ : در مسائل مربوط به حکومت از نظر ولی فقیه، و در مسائل دیگر از نظر مرجع تقلید پیروی می شود. سوال : آیا تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه بر مراجع تقلید هم واجب است ؟ پاسخ : آری، واجب است. ) (استفتائات ، ولایت فقیه ،پرسش 2، 6 ، 9 ، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی ) و آیت‌الله‌فاضل نیز همین نظر را دارند(استفتا از دفتر معظم‌له)

(برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- آیت‌الله‌جوادی آملی، ولایت‌فقیه، ص 47 2- کاظم قاضی‌زاده، اندیشه‌های فقهی سیاسی امام خمینی، ص 2 3؛ حسنعلی نوروزی، نظام سیاسی اسلام، ص 93)
در ادامه جهت آشنایی با نظرات آیت الله خامنه ای چند استفتاء از محضر ایشان ارائه می شود :
( س 61: وظیفه ما در برابر کسانی که اعتقادی به ولایت فقیه جز در امور حسبیه ندارند، با توجه به اینکه بعضی از نمایندگان ‌آنان این دیدگاه را ترویج می‌کنند، چیست؟
‌ ج: ولایت فقیه در رهبری جامعه اسلامی و اداره امور اجتماعی ملت اسلامی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه ‌اثنی‌عشری است که ریشه در اصل امامت دارد، اگر کسی به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن ‌رسیده باشد، معذور است، ولی ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان برای او جایز نیست.‌
‌ س 62: آیا اوامر ولی فقیه برای همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟ آیا بر کسی که مقلد ‌مرجعی است که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ولی فقیه واجب است یا خیر؟
‌ ج: بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولائی ولی فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهی او باشند، و این حکم ‌شامل فقهای عظام هم می‌شود، چه رسد به مقلدین آنان. به نظر ما التزام به ولایت فقیه قابل تفکیک از التزام به اسلام و ‌ولایت ائمّه معصومین(علیهم السلام) نیست.‌
س 65: آیا بر فقهیی که در کشور جمهوری اسلامی ایران زندگی می‌کند و اعتقادی به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ‌دستورات ولی فقیه واجب است؟ و اگر با ولی فقیه مخالفت نماید فاسق محسوب می‌شود؟ و در صورتی که فقیهی اعتقاد به ولایت ‌مطلقه فقیه دارد ولی خود را از او شایسته‌تر به مقام ولایت می‌داند، اگر با اوامر فقیهی که متصدی مقام ولایت امر است مخالفت ‌نماید، فاسق است؟
‌ ج: اطاعت از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین بر هر مکلفی ولو این که فقیه باشد، واجب است. و برای هیچ کسی ‌جایز نیست که با متصدی امور ولایت به این بهانه که خودش شایسته‌تر است، مخالفت نماید. این در صورتی است که ‌متصدی منصب ولایت از راههای قانونی شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. ولی در غیر این صورت، مسأله به طور ‌کلی تفاوت خواهد کرد.‌

‌ س 66: آیا مجتهد جامع الشرائط در عصر غیبت ولایت بر اجرای حدود دارد؟
‌ ج: اجرای حدود در زمان غیبت هم واجب است و ولایت بر آن اختصاص به ولی امر مسلمین دارد.‌)(اجوبه الاستفتائات ، آیت الله خامنه ای)

نتیجه اینکه ، هرچند موضوع ولایت فقیه از لحاظ نظری و تئوریک دارای دو بعد کلامی و فقهی است ، و پذیرفتن هر کدام می تواند در مسائلی نظیر مشروعیت ولی فقیه ، حدود اختیارات و ... تأثیر گذار است ؛ اما از نظر عملی ، حتی بر فرض فقهی و تقلیدی دانستن مسأله ولایت فقیه ، باز هم باید مقلدین مراجع دیگر و حتی خود مراجع عظام تقلید و شخص رهبری نیز احکام و قوانین حکومتی را رعایت نمایند و واجب است برطبق قانون اساسی عمل شود چون در صورت عمل نکردن به قوانین ، دیدگاهها و احکام حکومتی ولی فقیه ، نه تنها مصالح جامعه ، اهداف و سیاست‌های نظام اسلامی محقق نمی شود بلکه جامعه با هرج و مرج و اختلال مواجه می گردد و این در اختیار افراد نیست.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100129551)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین