اندیشه سیاسی امام خمینی ره چه ماهیت و اصولی دارد؟
چکیده: اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) به عنوان معمار و بنیانگذار انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، همواره به مثابه یکی از مهمترین منابع یا شاخص شناخت تفکر انقلاب اسلامی، مورد توجه محققان داخلی و خارجی بوده است؛ از این رو، بررسی و تحلیل اندیشه سیاسی ایشان به عنوان نخستین ولی فقیه و رهبر سیاسی مبسوط الید در جهان اسلام در عصر غیبت، حائز اهمیت و اولویت است. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، قیام و نهضت اسلامی خویش را از نظر فکری، با احیای اندیشه سیاسی اسلام، به ویژه احیای تئوری حکومتی اسلام، آغاز کرد و این در حقیقت، یکی از تفاوت‌های اساسی نهضت بیدارگرانه و حیات بخش امام راحل(ره) با دیگر نهضت‌های اسلامی سده‌های اخیر بوده است و همین تفاوت اساسی، یکی از عوامل مهم موفقیت و پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. در حالی که از نظر رفتار سیاسی، ایشان در آغاز مبارزات، بر اساس عمل به قدر مقدور، در قالب و چارچوب اصلاح رژیم عمل می‌کرد و از اواخر دهه چهل شمسی بود که وارد گفتمان انقلابی شد و به این نتیجه رسید که لازم است در جهت نفی رژیم سلطنتی و استقرار نظام اسلامی عمل کند. در این مرحله، امام خمینی(ره)، علاوه بر مبارزه برای نفی استعمار و استبداد، به ارائه نظام مند فلسفه سیاسی اسلام پرداخت و به این دو پرسش اساسی و مهم فلسفه سیاسی که چه کسی باید حکومت کند؟ و چگونه باید حکومت کرد؟ پاسخ‌های صریح و روشنی داد و در عمل نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای جاری کردن این اندیشه، اهتمام ورزید. این نوشتار در جهت تبیین مدعای مذکور، سازماندهی شده است. مقدمه: دلایل چندی سبب شده است تا موضوع تطور اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(ره)، مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد. تمسک به بخش‌هایی از تفکر سیاسی امام، به سائقه تحکیم دیدگاه‌های جناحی و یا توجهاتی که از سر نقد و احیاناً تأثیرپذیری از دیدگاهها و نظریات رئالیستی به‌اندیشه سیاسی ایشان شده است، از مهم ترین این دلایل است. دیدگاه اول،‌ عمدتاً از سوی جناح‌ها و گروههای داخل نظام جمهوری اسلامی و دیدگاه دوم، عمدتاً از سوی کسانی که خارج از نظام قرار دارند، مطرح شده است. البته‌اندک افرادی نیز هستند که گرچه درون نظام قرار دارند، اما در شمار گروه دوم قرار می‌گیرند. گروه سومی هم هستند که سعی دارند منصفانه و با بی طرفی و از سر علم و با تکیه بر روش معتبر به توضیح موضوع ثبات و تحول در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) بپردازند. اما ادعای نگارنده، این است که هیچ کدام از دیدگاههای اول و دوم تاکنون موفق به ارائه توضیح معتبری از اندیشه سیاسی امام و بررسی میزان ثبات یا تحول آن نشده‌اند؛ چنان که تلاش گروه سوم نیز ناکافی بوده است. فرضیه این نوشتار، این است که اولاً، اندیشه سیاسی امام، دچار تحول شده است؛ ثانیاً، ین تحول، مبتنی بر اصول ثابتی بوده است. برخی از آنها عبارتند از: توجه به مقتضیات زمان و مکان و مفاهیمی همچون مصلحت، تکلیف و مکانیزمی چون اجتهاد؛ ثالثاً، این تحول، نه تنها نقطه ضعف اندیشه سیاسی ایشان نیست، بلکه یکی از مهم ترین نقاط قوت آن بوده و نیز سبب شده که حضرت امام در هر زمان، رفتار سیاسی خویش را به درستی هدایت نماید. اندیشه سیاسی امام در کشف الاسرار و حدود یک دهه بعد از آن، اصلاحی است، اما تحلیل اندیشه و عمل سیاسی امام از دهه چهل به بعد در ذیل اندیشه‌های سیاسی انقلابی، قابل تفسیر است. فرضیه مذکور، بر پیش فرض‌هایی استوار است. مهم ترین این پیش فرض‌ها عبارتند از: 1. مشکلات بشر در حوزه سیاست، در بستر زمان نو می‌شود. مشکلات جدید، پاسخ‌های جدیدی نیز می‌طلبند؛ 2. اندیشه سیاسی کارآمد، پاسخی است به مشکلات، نیازها، بحران‌ها و معضلات عصر خویش؛ 3. اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) نیز تلاشی بوده است برای پاسخگویی به مشکلات مردم ایران در درجه اول و مشکلات جهان اسلام و نجات مظلومان و مستضعفان عالم در درجه دوم. حال به بررسی مفاهیمی چون: دین، سیاست، رابطه دین و سیاست و اندیشه سیاسی می‌پردازیم که فرضیه مذکور با توجه به این برداشت از مفاهیم ذکر شده، فراهم آمده است. مفهوم شناسی • مفهوم دین نظر به این که در این پژوهش، دین اسلام مد نظر بوده است، می‌توانیم آن را در قالب مجموعه‌ای از آرای نظری، آرای ارادی و افعال تعریف کنیم. مقصود از آرای نظری، آرا و اندیشه‌هایی است پیرامون آن دسته از واقعیت‌ها که از حوزه تصرف و اراده انسانی خارج هستند. خداشناسی، فرشته شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، راهنماشناسی و آخرت شناسی از مهم ترین این بخش از دین اسلام است. منظور از آرای ارادی، دیدگاهها و اندیشه‌هایی است پیرامون آن چه انسان باید انجام دهد یا نباید انجام دهد. بایدها و نبایدهای دین در عرصه زندگی اجتماعی، در همین بخش قرار می‌گیرد. مقصود از حوزه افعال هم این است که در دین اسلام، تمام رفتارها در جهتی تنظیم شده است که انسان را در رسیدن به سعادت قصوی یاری نماید. • مفهوم سیاست فهم درست مفهوم سیاست در فرهنگ اسلامی در گرو فهم وظائف حکومت اسلامی و مقایسه آن با وظائف سایر حکومت‌ها و نیز رسیدن به تمایزات سیاست اسلامی با غیر آن است. به طور کلی می‌توان برداشت‌های مختلفی از سیاست را در مکتب قدرت و مکتب هدایت طبقه بندی کرد. در مکتب قدرت، غایت دولت، امور دنیوی است، اما در مکتب هدایت، غایت دولت، امور اخروی است. در اولی، دنیا مقصد است و در دومی، آخرت، مقصد و دنیا منزلگاه. مفهوم سیاست، در مکتب هدایت عبارت است از: تلاش انسان‌ها در جهت تحقق قانون الهی در روی زمین، به رهبری انبیاء، اوصیاء و اولیاء جهت نیل به سعادت قصوا. از همین رو سیاست در فرهنگ اسلامی به تدبیر نیز تعبیر شده است. حضرت امام خمینی(ره) نیز در یک مورد به طور عمومی به تعریف سیاست پرداخته‌اند و در جای دیگر، به طور خاص و از زاویه ارزشی به مقوله سیاست توجه کرده، گونه‌های مختلف آن را ارائه کرده‌اند. • رابطه دین و سیاست در این مورد لازم است تا تأمل و دقت بیشتری در سخنان امام خمینی(ره) صورت گیرد؛ چرا که ایشان، حتی احکام اخلاقی اسلام را هم سیاسی می‌دانند؛ بر خلاف آن چه عده‌ای پنداشته‌اند. از نظرگاه امام، چون دین اسلام، هدایت جامعه را در همه شئون آن بر عهده دارد، بنابراین، تماماً سیاسی است. به نظر ایشان،‌ حتی آن جایی که دعوت‌های الهی منحصراً مربوط به وظایف و روابط شخصی افراد است، باز هم معنایی اجتماعی و سیاسی دارد. • مفهوم اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی عبارت است از کوشش برای تعیین اهدافی که به‌اندازه معقولی، احتمال تحقق دارد و نیز تعیین ابزارهایی که در حد معقولی می‌توان انتظار داشت موجب دستیابی به آن اهداف بشود. • ماهیت اندیشه سیاسی اسلامی اندیشه سیاسی اسلام و مسلمانان در جهان معاصر، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. اندیشه تجدید حیات سیاسی در جهان اسلام موجب شد از سویی مؤسسات مطالعاتی در مغرب زمین به بنیادهای فکری سیاسی در میان مسلمانان توجه کنند و از طرف دیگر، محققان مسلمان نیز به ذخایر کهن سیاسی خود نگاهی دوباره بیفکنند. بدیهی است که این پژوهش‌ها و مطالعات، هم سطح نبوده و از نظر روش و محتوا قابل ارزیابی و درجه بندی هستند. هدف از پرداختن به این بحث، این است که نگاه این مطالعات و پژوهش‌ها به ماهیت اندیشه سیاسی اسلامی و طبقه بندی‌هایی که در این باره ارائه داده‌اند،‌ مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا بتوانیم با نگاه روش مندتری به بحث درباره تطور اندیشه سیاسی امام خمینی بپردازیم. این طبقه بندی‌ها از جهتی به دو گروه تقسیم می‌شوند: طبقه بندی‌هایی که به‌اندیشه سیاسی اسلامی پرداخته‌اند و آنهایی که فقط به‌اندیشه سیاسی شیعه پرداخته‌اند. اما آنچه در اینجا نویسنده بدان معتقد است، این که فقط طبقه‌بندی بر اساس هدف و غایت است که می‌تواند نشان‌دهنده ماهیت اندیشه سیاسی اسلامی از جمله اندیشه‌های امام خمینی(ره) باشد. بر پایه این طبقه‌بندی، آثار سیاسی اسلامی به هر مذهب و فرقه‌ای که تعلق داشته باشند، در یکی از طبقات ذیل قرار می‌گیرند: 1. اندیشه‌های سیاسی انقلابی؛ که در صدد تغییر کامل اوضاع هستند. 2. اندیشه‌های سیاسی اصلاحی؛ اندیشه‌هایی هستند که از وضع موجود، راضی نبوده، برای رسیدن به وضع مطلوب، ارائه روش می‌کنند. 3. اندیشه‌های سیاسی مبتنی بر سلطه و استبداد؛ که در صدد توجیه وضع موجود هستند. آنچه می‌توان به عنوان جمع بندی در این جا ارائه کرد، این که تطور اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) را می‌توان میان دو گونه اصلاحی و انقلابی تبیین نمود. در حالی که اغلب اندیشه‌های سیاسی علمای شیعه از ماهیتی اصلاحی، در معنای جامعه شناختی آن برخوردار است، اندیشه سیاسی امام خمینی از گفتمان اصلاح عبور کرده، دارای ماهیتی انقلابی به معنای جامعه شناختی آن شده است. ثبات یا تحوّل: نظریه‌های نظام سیاسی در آثار مکتوب حضرت امام خمینی، ارکان اندیشه ایشان را نشان می‌دهد. همچنین نشان دهنده وقوع تنوع و تحول در اندیشه امام است. • نظریه‌های نظام سیاسی در اندیشه امام خمینی: منابع مهم مطالعه‌اندیشه سیاسی امام عبارت است از: کشف الاسرار، کتاب البیع، مصاحبه ها؛ به ویژه مصاحبه‌هایی که در ایام اقامت در پاریس داشته‌اند و نامه ها؛ به خصوص نامه‌هایی که در اواخر عمر مبارک خود صادر کردند. • منطق تحول اندیشه و عمل سیاسی امام خمینی: به دو روش می‌توان چرایی تحول اندیشه سیاسی حضرت امام را توضیح داد: یکی به طریق طبقه بندی محتوای اندیشه سیاسی اسلام؛ به عبارت دیگر، استفاده از روش گفتمان سازی در حوزه‌اندیشه سیاسی و دوم، از طریق فهم مکانیزم اجتهاد در مکتب شیعه و فضای حاکم بر استنباط احکام اسلامی. بر اساس روش گفتمان سازی، تمامی محتوای اندیشه سیاسی اسلام را که توسط متفکران مسلمان ارائه شده است، می‌توان در سه گفتمان قرار داد: گفتمان تغلب، گفتمان اصلاح و گفتمان انقلاب. تمامی اندیشه‌هایی که در صدد توجیه نظام‌های سیاسی استبدادی بوده‌اند و برای آنها مشروعیت سازی می‌کرده‌اند، تحت عنوان گفتمان تغلب قرار می‌گیرند. آن دسته از اندیشه‌ها که در صدد بهبود بخشیدن به اوضاع سیاسی و اجتماعی را از طرق مسالمت آمیز و تدریجی بوده‌اند، ذیل عنوان گفتمان اصلاح قرار می‌گیرند. اما اندیشه‌هایی که سودای تعویض نظام سیاسی داشته‌اند، سازنده گفتمان انقلاب می‌باشند. بر اساس این روش، اندیشه سیاسی امام، مرکب از گفتمان اصلاح و انقلاب است. روش دوم توضیح تحول در اندیشه سیاسی امام، توضیح فضایی است که فقها در آن فضا به ارائه نظریات و فتاوای خویش می‌پردازند. تمام آن چه در اندیشه حضرت امام آمده است؛ همچون پذیرش سلطنت مشروطه، نظارت فقها و ولایت فقیه، همه موجه و قابل توضیح است؛ چرا که محتوای اسلام از دو دسته مسائل تشکیل شده است: دسته‌ای که ثابت است و از آن با عنوان اصول ثابت یاد می‌کنیم و مسائلی که متغیرند و در پناه آن اصول ثابت، متناسب با شرایط زمانی و مکانی مختلف جعل می‌شوند. • گذار از اندیشه سیاسی اصلاحی به‌اندیشه سیاسی انقلابی همان گونه که پیشتر اشاره شد، در تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی و در طبقه بندی ای که بر پایه اهداف مورد نظر این اندیشه انجام شده باشد، سه نوع اندیشه سیاسی سلطه جویانه، اصلاحی و انقلابی دیده می‌شود. اندیشه سیاسی حضرت امام و به تبع آن، اقدامات سیاسی وی علیه رژیم پهلوی، در یک مقطع از تاریخ اندیشه و عمل سیاسی ایشان، اصلاحی است. اما ایشان تنها به گفتمان اصلاح نمی‌پردازد، بلکه علی رغم همه توضیحاتی که درباره همکاری ائمه و علما با سلاطین جائر دارد، دست از این همکاری مصلحت اندیشانه می‌کشد و حفظ کشور اسلامی را در گرو حرکتی جدید، که عبارت انقلاب، نفی رژیم سلطنتی و تأسیس حکومت اسلامی است، معنا می‌کند. از این رو، در این نوشتار، تأکید اساسی بر اندیشه انقلابی امام و آسیب شناسی انقلابی وی است. در واقع، تحول مهم تاریخ اندیشه سیاسی شیعه که امام خمینی، بانی و عامل آن در دوره معاصر بود، انتقال از تفکر اصلاحی به تفکر انقلابی است. اندیشه سیاسی امام از مهم ترین اندیشه‌های انقلابی- اسلامی است که در دوره معاصر، ارائه و عملی شد. اندیشه سیاسی ایشان در راه گذر از اندیشه‌های اصلاحی به‌اندیشه‌های انقلابی دچار تحولی تدریجی شد. این همان نقطه قوت اندیشه سیاسی امام است که به کمک شناخت دقیق اوضاع، شرایط و امکانات و با استعانت از اصل پویای تفکر شیعی، یعنی اجتهاد شکل گرفته است. امام با آن که درک عمیقی از اندیشه‌های اصلاحی داشت، اما آنها را برای وضعیت معاصر مناسب ندید. این بود که با شناخت آسیب ها، آفت‌ها و بیماری‌های موجود در جامعه، سیاست ایران، جهان اسلام و حتی نظام بین الملل، به ارائه راه حل ها، درمان و آفت زدایی این مجموعه پرداخت و موفق شد با تشکیل جمهوری اسلامی، راه را برای آفت زدایی از مجموعه کشورهای اسلامی و نظام بین الملل باز کند. • اصول ثابت در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) اندیشه سیاسی منطقی و کارآمد، اندیشه‌ای است که ضمن دارا بودن اصول ثابت، از انعطاف نیز برخوردار باشد. چنان که پیشتر نیز گفته شد، اندیشه سیاسی، دارای ارکانی است که عبارتند از: تعیین اهداف معقول، تعیین و انتخاب ابزارهای لازم برای رسیدن به هدف و منطقی بودن. با توجه به این که مشکلات انسان در عرصه سیاست و زندگی و در بستر زمان، نو می‌شود، و بعضاً شرایط و امکانات نیز، در شرایط یکسانی قرار ندارند، می‌بایست اندیشمند و متفکر سیاسی، متناسب با شرایط و امکانات به تعیین اهداف معقول و تعیین مکانیزم‌های رسیدن به آن اهداف بپردازد. به عبارت دیگر، به اصل قدر مقدور و تقدم اهم بر مهم توجه نماید. حال با توجه به این مقدمه، لازم به ذکر است که بخش‌هایی از آرا، افکار و اندیشه‌های امام بر حسب مقتضیات زمان و مکان و شرایط و امکانات و... دچار تغییراتی شده‌اند، اما نکته حائز اهمیت این است که این تغییرات در دایره اصول ثابتی اتفاق افتاده‌اند که در این جا بدانها می‌پردازیم. اصولی که در این جا قابل ارائه است را می‌توان در این موارد فهرست‌بندی کرد: 1. اصل تکلیف؛ تکلیف گرایی و عمل بر اساس تکلیف و وظیفه شرعی و حتی تغییر رفتار به سبب تغییر وظیفه، جایگاه مهمی در فهم اندیشه و عمل سیاسی حضرت امام دارد. ایشان خود تصریح کرده‌اند که تمامی رفتارهای ایشان بر اساس تکلیف بوده است: "ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم"(صحیفه نور، ج 6، ص 220) 2. اصل مصلحت اسلام و مسلمین؛ حضرت امام، بارها تأکید کردند که اگر مصلحت اسلام یا مسلمین را در عمل خاصی دیدند، اقدام می‌کنند. 3. اصل مصلحت مسلمانان؛ اصل حفظ مصلحت جامعه، مصالح کشور و اسلام و در کل، حذف و دفع مفاسد، مورد اهتمام حضرت امام و متجلی در اندیشه سیاسی ایشان بوده است. 4. اصل دعوت و گسترش اسلام؛ به نظر می‌رسد می‌توان تمامی اقدامات امام را با همین اصل توضیح داد. 5. اصل نفی سبیل؛ مهم ترین موضع گیری امام در نفی سلطه خارجی علیه تصویب کاپیتولاسیون بود که سرانجام منجر به تبعید ایشان از ایران شد. 6. اصل تقدم اهم بر مهم؛ اساسی ترین امر مهم که حضرت امام تقدیم آن را بر سایر امور، پیوسته یادآوری می‌فرمودند، حفظ نظام اسلامی در پرتو حفظ وحدت تمامی اقشار جامعه بوده است. 7. اصل عمل به قدر مقدور؛ روشن است که قدرت، شرط تکلیف است: لایکلف الله نفساً الّا وسعها. اقدامات امام در چارچوب گفتمان اصلاح و گذر از این گفتمان‌ها به گفتمان انقلاب، با توجه به اصل عمل به قدر مقدور به خوبی قابل توضیح و فهم است. 8. اصل عدالت؛ عدالت در سطوح مختلف، اصلی پذیرفته شده و لازم الرعایه است. تأکید عدالت اجتماعی در فرمایشات امام، جایگاه بسیار مهمی دارد. 9. اصل ضرورت حکومت؛ 10. اصل ولایت الهی؛ 11. اصل تدریج؛ اصل تدریجی بودن امور در اندیشه امام مورد تأکید قرار گرفته است؛ به گونه‌ای که ایشان در جایی به تدریجی بودن امور از نظر قرآن استدلال کرده است: "در قرآن هم کارها به تدریج انجام گرفته است" (صحیفه نور، ج 19، ص 45). 12. اصل در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان؛ بحث زمان و مکان و شرایط و مناسبات اجتماعی، از عوامل تأثیرگذار بر اندیشه امام بوده است. ایشان در این رابطه می‌فرمایند: "زمان و مکان، دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند" (صحیفه نور، ج 21، ص 98). و 13. از همه مهمتر، اصل اجتهاد که در واقع، اصل مادر و حاکم و جهت دهنده به همه اصول یادشده است. همچنین ممکن است اصول دیگری نیز وجود داشته باشند. بنابراین با توجه به مباحث ذکر شده، می‌توان نتیجه گرفت که‌اندیشه اصلی امام در باب حکومت دینی، تأسیس حکومت ولی فقیه عادل جامع الشرایط است؛ چرا که امام بر این مطلب حتی در کشف الاسرار هم به صریح ترین وجه تأکید کرده بود؛ به این تعبیر که: (هر چه برای پیغمبر از لازم بودن اطاعت و ولایت و حکومت ثابت است برای آنها (یعنی فقها) هم ثابت است) (کشف الاسرار، ص 188). این اندیشه، امام را در ردیف اندیشه پردازان انقلابی قرار می‌دهد. به هر حال می‌توان امیدوار بود که برخی از مسلمانان در پرتو اندیشه‌های اصلاحی امام به سوی اندیشه‌های انقلابی حرکت کنند. غفلت از اندیشه‌های اصلاحی، ما را به‌اندیشه‌های انقلابی نخواهد رساند. راه ورود به‌اندیشه‌های انقلابی، گام زدن به طور همزمان در اندیشه‌های اصلاحی است. کاری که امام خمینی هم در عمل سیاسی و هم در اندیشه سیاسی خویش، توأماً آن را به کار بست. • گذار از فقه سیاسی به کلام سیاسی: در این جا شایسته است به تحول دیگری که در اندیشه سیاسی شیعه در دوره معاصر، با محوریت اندیشه امام خمینی صورت گرفته است و نیز برخی نتایج و بازتاب‌های اندیشه امام اشاره شود. امام خمینی، تجربه بیش از یک سده شکست و ناکامی مسلمانان در مقابله با جهانخواران را به خوبی تحلیل و تبیین کرد. مشکلات و معضلات اساسی را دریافت و در تحلیلی دقیق، شیوه و روشی بدیع در تبیین مسائل فقهی، کلامی و فلسفی- عرفانی اسلام در پیش گرفت؛ در حالی که در این راه، فضای غالب را تفکر جدایی دین از سیاست، گریز از حکومت و بی توجهی به مسائل جهانی و منطقه‌ای تشکیل می‌داد و چه فریادها و دردها که امام از این فضا و محیط داشت. امام خمینی، اندیشه سیاسی اسلام را در وضعیتی دشوار در خلال مباحث فقهی مطرح کرد، اما این گونه نبود که از چارچوب فقه و اصول فقه خارج نشود، بلکه ضرورت ایجاد حکومت اسلامی به رهبری ولی فقیه را در کلام ثابت کرده، آن گاه فقه را با این اندیشه مشروب ساخت. کاری که امام کرد، این بود که ولایت فقیه را از قلمرو فقه بیرون آورد و آن را به عنوان یک مسئله کلامی مطرح کرد. به این ترتیب، اندیشه تأسیس حکومت اسلامی از آغاز مبارزات، مورد نظر حضرت امام(ره) بود، ولی اولویت او با ساختن و تربیت عناصر آگاه و یاران همدل بود؛ کاری که در جوّ آن روز، هم شجاعت می‌خواست و هم نیاز به زمان داشت. فکر تأسیس حکومت اسلامی، اولاً امام و پیروانش را در مقابل نظام ستم شاهی پهلوی قرار می‌داد و ثانیاً مانع از آن می‌شد تا شکست‌هایی مانند آنچه در نهضت مشروطه و غیر آن اتفاق افتاد، دوباره تکرار شود. این همه، در کنار لزوم ارائه یک فلسفه سیاسی در مقابل فلسفه سیاسی نظام حاکم، سبب شد تا از سوی حضرت امام خمینی(ره) در اول بهمن سال 1348 در اثنای بحث فقهی مکاسب، موضوع ولایت فقیه، محور تدریس قرار گیرد. انتشار این دروس در قالب کتاب ولایت فقیه و یا حکومت اسلامی و یا عناوین دیگر، مبارزات را وارد مرحله جدیدی کرد و در سطحی وسیع تر، تحول عمیقی در حوزه‌اندیشه سیاسی اسلام به وجود آورد و زمینه را برای ارائه طرح‌های مختلف در ابعاد حکومتی فراهم آورد. همان گونه که پیدایش اصل انقلاب اسلامی با احیای اندیشه سیاسی اسلام، توسط رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی انجام شد، استمرار آن نیز با تداوم این امکان پذیر خواهد بود و همچنان که بیداری مردم مسلمان ایران با رهبری دینی امام، آغاز شد، بیداری و قیام مردم خارج از این مرز و بوم نیز با هدایت دینی انجام پذیر است و این همان صدور انقلاب است. بنابراین، صدور انقلاب به معنای پاسخ دادن به سؤال‌های فکری بشر تشنه معارف الهی است. و این چیزی غیر از تداوم، پویایی و بالندگی اندیشه اسلامی به ویژه‌اندیشه سیاسی اسلام که امام راحل، احیاگر آن بوده است نمی‌باشد. از تحولات مهمی که امام، مسبب آن بود، تحول در حوزه فقه بود. ایشان با این که در مورد روش تحصیل و تحقیق در حوزه‌ها معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری بود و تخلف از آن را جایز نمی‌دانست، ولی معتقد بود که این بدان معنا نیست که فقه اسلامی پویا نباشد. بر همین اساس بر نقش دو عنصر زمان و مکان تأکید داشت. و از همه مهم تر این که حکومت را فلسفه عملی تمامی فقه دانست. نتیجه گیری: در این نوشتار در پی چیستی اندیشه سیاسی امام و بررسی علل تطور آن بودیم. مفهوم تطور به تحولات اندیشه و عمل سیاسی امام و تفکیک عناصر ثابت از عناصر و آموزه‌های متحول آن اشاره داشته است. برای پاسخ به این پرسش، ناگزیر شدیم پرسش‌های دیگری را به بحث بگذاریم. پرسش از ماهیت اندیشه سیاسی اسلامی به مثابه پرسشی اساسی که می‌توانست ما را برای فهم ماهیت اندیشه سیاسی امام خمینی، مدد برساند، پس از بررسی و کاوش مفاهیم کلیدی از نخستین مباحثی بود که مطرح شد. سپس گفتیم که می‌توان تمامی محتوای اندیشه سیاسی مسلمانان را در قالب سه گفتمان طبقه بندی کرد. دسته‌ای از اندیشه‌ها از ماهیت اصلاحی برخوردارند. دسته دیگر از ماهیت انقلابی و گروه سوم که از آن با عنوان اندیشه‌های سیاسی سلطه جویانه یاد کردیم. طبقه بندی ماهیتی اندیشه‌های سیاسی اسلامی در سه قالب مذکور، به مثابه چارچوبی نظری، راهنمای تحول و تطور اندیشه سیاسی امام خمینی شد. به کمک چارچوب مذکور توانستیم پاسخ‌های ارائه شده درباره علل تطور اندیشه سیاسی امام خمینی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. نیز گفتیم که می‌توان بخش‌هایی از اندیشه و به ویژه عمل سیاسی امام تا سال 1348 را در حوزه گفتمان اصلاح قرار داد؛ در حالی که بخش‌های دیگر اندیشه سیاسی امام- که حتی در کشف الاسرار هم وجود دارند و نیز عمل سیاسی ایشان از حدود سال‌های 1348 به بعد- تماماً در حوزه گفتمان انقلابی قرار می‌گیرد. سپس علاوه بر استفاده از روش تمایز ماهوی اندیشه‌های سیاسی در تحلیل و تبیین تطور اندیشه سیاسی حضرت امام، به منظور تقویت مدعای خود از روش دیگری نیز استفاده کردیم. در روش دوم بر تفکیک دو دسته از عناصر در اندیشه سیاسی امام خمینی تأکید شد. عناصر ثابت به عنوان راهنمای اندیشه و عمل سیاسی و عناصر متغیر به عنوان تاکتیک‌ها و بستری که بر اساس اصول ثابت، زندگی سیاسی را مقدور و معقول می‌سازند تا اهداف به بهترین شکل تأمین شوند. اصولی از قبیل عمل به تکلیف، در نظر گرفتن مصلحت اسلام و مسلمین، دعوت به اسلام، نفی سبیل و مبارزه با هر گونه سلطه، تقدم امور اهم بر مهم، وجوب عمل به قدر مقدور و میزان قدرت و توان، توجه به عدالت در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، سیاسی، قضایی و...، تدریجی بودن امور و لزوم توجه به مقتضیات زمان و مکان به عنوان اصول ثابت، دایره وسیعی از مصادیق متغیر و متنوع را در درون خود قرار می‌دهند. اصل اجتهاد به مثابه اصلی کلیدی و مرجع، عهده دار تنظیم اصلاح مذکور و تعیین تکلیف و وظیفه، متناسب با شرایط زمان و مکان و مقدورات است. توجه به اصل اجتهاد به عنوان اصل حاکم بر تمامی اصول دیگر، نشان دهنده جایگاه رفیع رهبری دینی در اندیشه سیاسی شیعه است. از اقدامات امام در حوزه‌اندیشه سیاسی شیعه و بلکه مهم ترین اقدام ایشان، احیای فقه، اجتهاد و رهبری دینی و قرار دادن آن در جایگاه نیابت امام زمان(عج) و ذیل عنوان ولایت فقیه بود. امام خمینی به خوبی توانست بحث رهبری شیعه در عصر غیبت را بسان نبوت و امامت در جایگاه کلامی خود قرار دهد و تمامی اختیارات حکومتی نبی و امام را برای ولی فقیه ثابت نماید؛ چیزی که در لسان امام خمینی از آن به عنوان ولایت مطلقه فقیه یاد می‌شود. و در خاتمه لازم به ذکر است که‌اندیشه و عمل سیاسی امام خمینی، برکات زیادی برای ایران، جهان اسلام و بلکه جهان اسلام و انسان معاصر در گستره گیتی داشته است. (منبع :اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) ، دکتر نجف لک زایی / سید جواد میرخلیلی،تابناک)
عنوان سوال:

اندیشه سیاسی امام خمینی ره چه ماهیت و اصولی دارد؟


پاسخ:

چکیده:
اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) به عنوان معمار و بنیانگذار انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، همواره به مثابه یکی از مهمترین منابع یا شاخص شناخت تفکر انقلاب اسلامی، مورد توجه محققان داخلی و خارجی بوده است؛ از این رو، بررسی و تحلیل اندیشه سیاسی ایشان به عنوان نخستین ولی فقیه و رهبر سیاسی مبسوط الید در جهان اسلام در عصر غیبت، حائز اهمیت و اولویت است.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، قیام و نهضت اسلامی خویش را از نظر فکری، با احیای اندیشه سیاسی اسلام، به ویژه احیای تئوری حکومتی اسلام، آغاز کرد و این در حقیقت، یکی از تفاوت‌های اساسی نهضت بیدارگرانه و حیات بخش امام راحل(ره) با دیگر نهضت‌های اسلامی سده‌های اخیر بوده است و همین تفاوت اساسی، یکی از عوامل مهم موفقیت و پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.

در حالی که از نظر رفتار سیاسی، ایشان در آغاز مبارزات، بر اساس عمل به قدر مقدور، در قالب و چارچوب اصلاح رژیم عمل می‌کرد و از اواخر دهه چهل شمسی بود که وارد گفتمان انقلابی شد و به این نتیجه رسید که لازم است در جهت نفی رژیم سلطنتی و استقرار نظام اسلامی عمل کند. در این مرحله، امام خمینی(ره)، علاوه بر مبارزه برای نفی استعمار و استبداد، به ارائه نظام مند فلسفه سیاسی اسلام پرداخت و به این دو پرسش اساسی و مهم فلسفه سیاسی که چه کسی باید حکومت کند؟ و چگونه باید حکومت کرد؟ پاسخ‌های صریح و روشنی داد و در عمل نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای جاری کردن این اندیشه، اهتمام ورزید.
این نوشتار در جهت تبیین مدعای مذکور، سازماندهی شده است.

مقدمه:
دلایل چندی سبب شده است تا موضوع تطور اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(ره)، مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد. تمسک به بخش‌هایی از تفکر سیاسی امام، به سائقه تحکیم دیدگاه‌های جناحی و یا توجهاتی که از سر نقد و احیاناً تأثیرپذیری از دیدگاهها و نظریات رئالیستی به‌اندیشه سیاسی ایشان شده است، از مهم ترین این دلایل است. دیدگاه اول،‌ عمدتاً از سوی جناح‌ها و گروههای داخل نظام جمهوری اسلامی و دیدگاه دوم، عمدتاً از سوی کسانی که خارج از نظام قرار دارند، مطرح شده است. البته‌اندک افرادی نیز هستند که گرچه درون نظام قرار دارند، اما در شمار گروه دوم قرار می‌گیرند. گروه سومی هم هستند که سعی دارند منصفانه و با بی طرفی و از سر علم و با تکیه بر روش معتبر به توضیح موضوع ثبات و تحول در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) بپردازند.
اما ادعای نگارنده، این است که هیچ کدام از دیدگاههای اول و دوم تاکنون موفق به ارائه توضیح معتبری از اندیشه سیاسی امام و بررسی میزان ثبات یا تحول آن نشده‌اند؛ چنان که تلاش گروه سوم نیز ناکافی بوده است.

فرضیه این نوشتار، این است که اولاً، اندیشه سیاسی امام، دچار تحول شده است؛ ثانیاً، ین تحول، مبتنی بر اصول ثابتی بوده است. برخی از آنها عبارتند از: توجه به مقتضیات زمان و مکان و مفاهیمی همچون مصلحت، تکلیف و مکانیزمی چون اجتهاد؛ ثالثاً، این تحول، نه تنها نقطه ضعف اندیشه سیاسی ایشان نیست، بلکه یکی از مهم ترین نقاط قوت آن بوده و نیز سبب شده که حضرت امام در هر زمان، رفتار سیاسی خویش را به درستی هدایت نماید. اندیشه سیاسی امام در کشف الاسرار و حدود یک دهه بعد از آن، اصلاحی است، اما تحلیل اندیشه و عمل سیاسی امام از دهه چهل به بعد در ذیل اندیشه‌های سیاسی انقلابی، قابل تفسیر است.

فرضیه مذکور، بر پیش فرض‌هایی استوار است. مهم ترین این پیش فرض‌ها عبارتند از:
1. مشکلات بشر در حوزه سیاست، در بستر زمان نو می‌شود. مشکلات جدید، پاسخ‌های جدیدی نیز می‌طلبند؛
2. اندیشه سیاسی کارآمد، پاسخی است به مشکلات، نیازها، بحران‌ها و معضلات عصر خویش؛
3. اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) نیز تلاشی بوده است برای پاسخگویی به مشکلات مردم ایران در درجه اول و مشکلات جهان اسلام و نجات مظلومان و مستضعفان عالم در درجه دوم.

حال به بررسی مفاهیمی چون: دین، سیاست، رابطه دین و سیاست و اندیشه سیاسی می‌پردازیم که فرضیه مذکور با توجه به این برداشت از مفاهیم ذکر شده، فراهم آمده است.

مفهوم شناسی

مفهوم دین
نظر به این که در این پژوهش، دین اسلام مد نظر بوده است، می‌توانیم آن را در قالب مجموعه‌ای از آرای نظری، آرای ارادی و افعال تعریف کنیم. مقصود از آرای نظری، آرا و اندیشه‌هایی است پیرامون آن دسته از واقعیت‌ها که از حوزه تصرف و اراده انسانی خارج هستند. خداشناسی، فرشته شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، راهنماشناسی و آخرت شناسی از مهم ترین این بخش از دین اسلام است. منظور از آرای ارادی، دیدگاهها و اندیشه‌هایی است پیرامون آن چه انسان باید انجام دهد یا نباید انجام دهد. بایدها و نبایدهای دین در عرصه زندگی اجتماعی، در همین بخش قرار می‌گیرد. مقصود از حوزه افعال هم این است که در دین اسلام، تمام رفتارها در جهتی تنظیم شده است که انسان را در رسیدن به سعادت قصوی یاری نماید.

مفهوم سیاست
فهم درست مفهوم سیاست در فرهنگ اسلامی در گرو فهم وظائف حکومت اسلامی و مقایسه آن با وظائف سایر حکومت‌ها و نیز رسیدن به تمایزات سیاست اسلامی با غیر آن است. به طور کلی می‌توان برداشت‌های مختلفی از سیاست را در مکتب قدرت و مکتب هدایت طبقه بندی کرد. در مکتب قدرت، غایت دولت، امور دنیوی است، اما در مکتب هدایت، غایت دولت، امور اخروی است. در اولی، دنیا مقصد است و در دومی، آخرت، مقصد و دنیا منزلگاه.
مفهوم سیاست، در مکتب هدایت عبارت است از: تلاش انسان‌ها در جهت تحقق قانون الهی در روی زمین، به رهبری انبیاء، اوصیاء و اولیاء جهت نیل به سعادت قصوا. از همین رو سیاست در فرهنگ اسلامی به تدبیر نیز تعبیر شده است.
حضرت امام خمینی(ره) نیز در یک مورد به طور عمومی به تعریف سیاست پرداخته‌اند و در جای دیگر، به طور خاص و از زاویه ارزشی به مقوله سیاست توجه کرده، گونه‌های مختلف آن را ارائه کرده‌اند.

رابطه دین و سیاست
در این مورد لازم است تا تأمل و دقت بیشتری در سخنان امام خمینی(ره) صورت گیرد؛ چرا که ایشان، حتی احکام اخلاقی اسلام را هم سیاسی می‌دانند؛ بر خلاف آن چه عده‌ای پنداشته‌اند. از نظرگاه امام، چون دین اسلام، هدایت جامعه را در همه شئون آن بر عهده دارد، بنابراین، تماماً سیاسی است. به نظر ایشان،‌ حتی آن جایی که دعوت‌های الهی منحصراً مربوط به وظایف و روابط شخصی افراد است، باز هم معنایی اجتماعی و سیاسی دارد.

مفهوم اندیشه سیاسی
اندیشه سیاسی عبارت است از کوشش برای تعیین اهدافی که به‌اندازه معقولی، احتمال تحقق دارد و نیز تعیین ابزارهایی که در حد معقولی می‌توان انتظار داشت موجب دستیابی به آن اهداف بشود.

ماهیت اندیشه سیاسی اسلامی
اندیشه سیاسی اسلام و مسلمانان در جهان معاصر، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. اندیشه تجدید حیات سیاسی در جهان اسلام موجب شد از سویی مؤسسات مطالعاتی در مغرب زمین به بنیادهای فکری سیاسی در میان مسلمانان توجه کنند و از طرف دیگر، محققان مسلمان نیز به ذخایر کهن سیاسی خود نگاهی دوباره بیفکنند. بدیهی است که این پژوهش‌ها و مطالعات، هم سطح نبوده و از نظر روش و محتوا قابل ارزیابی و درجه بندی هستند. هدف از پرداختن به این بحث، این است که نگاه این مطالعات و پژوهش‌ها به ماهیت اندیشه سیاسی اسلامی و طبقه بندی‌هایی که در این باره ارائه داده‌اند،‌ مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا بتوانیم با نگاه روش مندتری به بحث درباره تطور اندیشه سیاسی امام خمینی بپردازیم.

این طبقه بندی‌ها از جهتی به دو گروه تقسیم می‌شوند: طبقه بندی‌هایی که به‌اندیشه سیاسی اسلامی پرداخته‌اند و آنهایی که فقط به‌اندیشه سیاسی شیعه پرداخته‌اند.

اما آنچه در اینجا نویسنده بدان معتقد است، این که فقط طبقه‌بندی بر اساس هدف و غایت است که می‌تواند نشان‌دهنده ماهیت اندیشه سیاسی اسلامی از جمله اندیشه‌های امام خمینی(ره) باشد. بر پایه این طبقه‌بندی، آثار سیاسی اسلامی به هر مذهب و فرقه‌ای که تعلق داشته باشند، در یکی از طبقات ذیل قرار می‌گیرند:

1. اندیشه‌های سیاسی انقلابی؛ که در صدد تغییر کامل اوضاع هستند.
2. اندیشه‌های سیاسی اصلاحی؛ اندیشه‌هایی هستند که از وضع موجود، راضی نبوده، برای رسیدن به وضع مطلوب، ارائه روش می‌کنند.
3. اندیشه‌های سیاسی مبتنی بر سلطه و استبداد؛ که در صدد توجیه وضع موجود هستند.

آنچه می‌توان به عنوان جمع بندی در این جا ارائه کرد، این که تطور اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) را می‌توان میان دو گونه اصلاحی و انقلابی تبیین نمود. در حالی که اغلب اندیشه‌های سیاسی علمای شیعه از ماهیتی اصلاحی، در معنای جامعه شناختی آن برخوردار است، اندیشه سیاسی امام خمینی از گفتمان اصلاح عبور کرده، دارای ماهیتی انقلابی به معنای جامعه شناختی آن شده است.

ثبات یا تحوّل:

نظریه‌های نظام سیاسی در آثار مکتوب حضرت امام خمینی، ارکان اندیشه ایشان را نشان می‌دهد. همچنین نشان دهنده وقوع تنوع و تحول در اندیشه امام است.

• نظریه‌های نظام سیاسی در اندیشه امام خمینی:
منابع مهم مطالعه‌اندیشه سیاسی امام عبارت است از: کشف الاسرار، کتاب البیع، مصاحبه ها؛ به ویژه مصاحبه‌هایی که در ایام اقامت در پاریس داشته‌اند و نامه ها؛ به خصوص نامه‌هایی که در اواخر عمر مبارک خود صادر کردند.

منطق تحول اندیشه و عمل سیاسی امام خمینی:
به دو روش می‌توان چرایی تحول اندیشه سیاسی حضرت امام را توضیح داد: یکی به طریق طبقه بندی محتوای اندیشه سیاسی اسلام؛ به عبارت دیگر، استفاده از روش گفتمان سازی در حوزه‌اندیشه سیاسی و دوم، از طریق فهم مکانیزم اجتهاد در مکتب شیعه و فضای حاکم بر استنباط احکام اسلامی.

بر اساس روش گفتمان سازی، تمامی محتوای اندیشه سیاسی اسلام را که توسط متفکران مسلمان ارائه شده است، می‌توان در سه گفتمان قرار داد: گفتمان تغلب، گفتمان اصلاح و گفتمان انقلاب. تمامی اندیشه‌هایی که در صدد توجیه نظام‌های سیاسی استبدادی بوده‌اند و برای آنها مشروعیت سازی می‌کرده‌اند، تحت عنوان گفتمان تغلب قرار می‌گیرند. آن دسته از اندیشه‌ها که در صدد بهبود بخشیدن به اوضاع سیاسی و اجتماعی را از طرق مسالمت آمیز و تدریجی بوده‌اند، ذیل عنوان گفتمان اصلاح قرار می‌گیرند. اما اندیشه‌هایی که سودای تعویض نظام سیاسی داشته‌اند، سازنده گفتمان انقلاب می‌باشند. بر اساس این روش، اندیشه سیاسی امام، مرکب از گفتمان اصلاح و انقلاب است.

روش دوم توضیح تحول در اندیشه سیاسی امام، توضیح فضایی است که فقها در آن فضا به ارائه نظریات و فتاوای خویش می‌پردازند. تمام آن چه در اندیشه حضرت امام آمده است؛ همچون پذیرش سلطنت مشروطه، نظارت فقها و ولایت فقیه، همه موجه و قابل توضیح است؛ چرا که محتوای اسلام از دو دسته مسائل تشکیل شده است: دسته‌ای که ثابت است و از آن با عنوان اصول ثابت یاد می‌کنیم و مسائلی که متغیرند و در پناه آن اصول ثابت، متناسب با شرایط زمانی و مکانی مختلف جعل می‌شوند.

• گذار از اندیشه سیاسی اصلاحی به‌اندیشه سیاسی انقلابی

همان گونه که پیشتر اشاره شد، در تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی و در طبقه بندی ای که بر پایه اهداف مورد نظر این اندیشه انجام شده باشد، سه نوع اندیشه سیاسی سلطه جویانه، اصلاحی و انقلابی دیده می‌شود.

اندیشه سیاسی حضرت امام و به تبع آن، اقدامات سیاسی وی علیه رژیم پهلوی، در یک مقطع از تاریخ اندیشه و عمل سیاسی ایشان، اصلاحی است. اما ایشان تنها به گفتمان اصلاح نمی‌پردازد، بلکه علی رغم همه توضیحاتی که درباره همکاری ائمه و علما با سلاطین جائر دارد، دست از این همکاری مصلحت اندیشانه می‌کشد و حفظ کشور اسلامی را در گرو حرکتی جدید، که عبارت انقلاب، نفی رژیم سلطنتی و تأسیس حکومت اسلامی است، معنا می‌کند. از این رو، در این نوشتار، تأکید اساسی بر اندیشه انقلابی امام و آسیب شناسی انقلابی وی است. در واقع، تحول مهم تاریخ اندیشه سیاسی شیعه که امام خمینی، بانی و عامل آن در دوره معاصر بود، انتقال از تفکر اصلاحی به تفکر انقلابی است.

اندیشه سیاسی امام از مهم ترین اندیشه‌های انقلابی- اسلامی است که در دوره معاصر، ارائه و عملی شد. اندیشه سیاسی ایشان در راه گذر از اندیشه‌های اصلاحی به‌اندیشه‌های انقلابی دچار تحولی تدریجی شد. این همان نقطه قوت اندیشه سیاسی امام است که به کمک شناخت دقیق اوضاع، شرایط و امکانات و با استعانت از اصل پویای تفکر شیعی، یعنی اجتهاد شکل گرفته است. امام با آن که درک عمیقی از اندیشه‌های اصلاحی داشت، اما آنها را برای وضعیت معاصر مناسب ندید. این بود که با شناخت آسیب ها، آفت‌ها و بیماری‌های موجود در جامعه، سیاست ایران، جهان اسلام و حتی نظام بین الملل، به ارائه راه حل ها، درمان و آفت زدایی این مجموعه پرداخت و موفق شد با تشکیل جمهوری اسلامی، راه را برای آفت زدایی از مجموعه کشورهای اسلامی و نظام بین الملل باز کند.

اصول ثابت در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)

اندیشه سیاسی منطقی و کارآمد، اندیشه‌ای است که ضمن دارا بودن اصول ثابت، از انعطاف نیز برخوردار باشد. چنان که پیشتر نیز گفته شد، اندیشه سیاسی، دارای ارکانی است که عبارتند از: تعیین اهداف معقول، تعیین و انتخاب ابزارهای لازم برای رسیدن به هدف و منطقی بودن. با توجه به این که مشکلات انسان در عرصه سیاست و زندگی و در بستر زمان، نو می‌شود، و بعضاً شرایط و امکانات نیز، در شرایط یکسانی قرار ندارند، می‌بایست اندیشمند و متفکر سیاسی، متناسب با شرایط و امکانات به تعیین اهداف معقول و تعیین مکانیزم‌های رسیدن به آن اهداف بپردازد. به عبارت دیگر، به اصل قدر مقدور و تقدم اهم بر مهم توجه نماید. حال با توجه به این مقدمه، لازم به ذکر است که بخش‌هایی از آرا، افکار و اندیشه‌های امام بر حسب مقتضیات زمان و مکان و شرایط و امکانات و... دچار تغییراتی شده‌اند، اما نکته حائز اهمیت این است که این تغییرات در دایره اصول ثابتی اتفاق افتاده‌اند که در این جا بدانها می‌پردازیم. اصولی که در این جا قابل ارائه است را می‌توان در این موارد فهرست‌بندی کرد:

1. اصل تکلیف؛ تکلیف گرایی و عمل بر اساس تکلیف و وظیفه شرعی و حتی تغییر رفتار به سبب تغییر وظیفه، جایگاه مهمی در فهم اندیشه و عمل سیاسی حضرت امام دارد. ایشان خود تصریح کرده‌اند که تمامی رفتارهای ایشان بر اساس تکلیف بوده است: "ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم"(صحیفه نور، ج 6، ص 220)

2. اصل مصلحت اسلام و مسلمین؛ حضرت امام، بارها تأکید کردند که اگر مصلحت اسلام یا مسلمین را در عمل خاصی دیدند، اقدام می‌کنند.
3. اصل مصلحت مسلمانان؛ اصل حفظ مصلحت جامعه، مصالح کشور و اسلام و در کل، حذف و دفع مفاسد، مورد اهتمام حضرت امام و متجلی در اندیشه سیاسی ایشان بوده است.

4. اصل دعوت و گسترش اسلام؛ به نظر می‌رسد می‌توان تمامی اقدامات امام را با همین اصل توضیح داد.
5. اصل نفی سبیل؛ مهم ترین موضع گیری امام در نفی سلطه خارجی علیه تصویب کاپیتولاسیون بود که سرانجام منجر به تبعید ایشان از ایران شد.

6. اصل تقدم اهم بر مهم؛ اساسی ترین امر مهم که حضرت امام تقدیم آن را بر سایر امور، پیوسته یادآوری می‌فرمودند، حفظ نظام اسلامی در پرتو حفظ وحدت تمامی اقشار جامعه بوده است.
7. اصل عمل به قدر مقدور؛ روشن است که قدرت، شرط تکلیف است: لایکلف الله نفساً الّا وسعها. اقدامات امام در چارچوب گفتمان اصلاح و گذر از این گفتمان‌ها به گفتمان انقلاب، با توجه به اصل عمل به قدر مقدور به خوبی قابل توضیح و فهم است.

8. اصل عدالت؛ عدالت در سطوح مختلف، اصلی پذیرفته شده و لازم الرعایه است. تأکید عدالت اجتماعی در فرمایشات امام، جایگاه بسیار مهمی دارد.
9. اصل ضرورت حکومت؛

10. اصل ولایت الهی؛
11. اصل تدریج؛ اصل تدریجی بودن امور در اندیشه امام مورد تأکید قرار گرفته است؛ به گونه‌ای که ایشان در جایی به تدریجی بودن امور از نظر قرآن استدلال کرده است: "در قرآن هم کارها به تدریج انجام گرفته است" (صحیفه نور، ج 19، ص 45).

12. اصل در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان؛ بحث زمان و مکان و شرایط و مناسبات اجتماعی، از عوامل تأثیرگذار بر اندیشه امام بوده است. ایشان در این رابطه می‌فرمایند: "زمان و مکان، دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند" (صحیفه نور، ج 21، ص 98). و
13. از همه مهمتر، اصل اجتهاد که در واقع، اصل مادر و حاکم و جهت دهنده به همه اصول یادشده است. همچنین ممکن است اصول دیگری نیز وجود داشته باشند.

بنابراین با توجه به مباحث ذکر شده، می‌توان نتیجه گرفت که‌اندیشه اصلی امام در باب حکومت دینی، تأسیس حکومت ولی فقیه عادل جامع الشرایط است؛ چرا که امام بر این مطلب حتی در کشف الاسرار هم به صریح ترین وجه تأکید کرده بود؛ به این تعبیر که: (هر چه برای پیغمبر از لازم بودن اطاعت و ولایت و حکومت ثابت است برای آنها (یعنی فقها) هم ثابت است) (کشف الاسرار، ص 188). این اندیشه، امام را در ردیف اندیشه پردازان انقلابی قرار می‌دهد.

به هر حال می‌توان امیدوار بود که برخی از مسلمانان در پرتو اندیشه‌های اصلاحی امام به سوی اندیشه‌های انقلابی حرکت کنند. غفلت از اندیشه‌های اصلاحی، ما را به‌اندیشه‌های انقلابی نخواهد رساند. راه ورود به‌اندیشه‌های انقلابی، گام زدن به طور همزمان در اندیشه‌های اصلاحی است. کاری که امام خمینی هم در عمل سیاسی و هم در اندیشه سیاسی خویش، توأماً آن را به کار بست.

• گذار از فقه سیاسی به کلام سیاسی:
در این جا شایسته است به تحول دیگری که در اندیشه سیاسی شیعه در دوره معاصر، با محوریت اندیشه امام خمینی صورت گرفته است و نیز برخی نتایج و بازتاب‌های اندیشه امام اشاره شود.

امام خمینی، تجربه بیش از یک سده شکست و ناکامی مسلمانان در مقابله با جهانخواران را به خوبی تحلیل و تبیین کرد. مشکلات و معضلات اساسی را دریافت و در تحلیلی دقیق، شیوه و روشی بدیع در تبیین مسائل فقهی، کلامی و فلسفی- عرفانی اسلام در پیش گرفت؛ در حالی که در این راه، فضای غالب را تفکر جدایی دین از سیاست، گریز از حکومت و بی توجهی به مسائل جهانی و منطقه‌ای تشکیل می‌داد و چه فریادها و دردها که امام از این فضا و محیط داشت. امام خمینی، اندیشه سیاسی اسلام را در وضعیتی دشوار در خلال مباحث فقهی مطرح کرد، اما این گونه نبود که از چارچوب فقه و اصول فقه خارج نشود، بلکه ضرورت ایجاد حکومت اسلامی به رهبری ولی فقیه را در کلام ثابت کرده، آن گاه فقه را با این اندیشه مشروب ساخت.

کاری که امام کرد، این بود که ولایت فقیه را از قلمرو فقه بیرون آورد و آن را به عنوان یک مسئله کلامی مطرح کرد.
به این ترتیب، اندیشه تأسیس حکومت اسلامی از آغاز مبارزات، مورد نظر حضرت امام(ره) بود، ولی اولویت او با ساختن و تربیت عناصر آگاه و یاران همدل بود؛ کاری که در جوّ آن روز، هم شجاعت می‌خواست و هم نیاز به زمان داشت. فکر تأسیس حکومت اسلامی، اولاً امام و پیروانش را در مقابل نظام ستم شاهی پهلوی قرار می‌داد و ثانیاً مانع از آن می‌شد تا شکست‌هایی مانند آنچه در نهضت مشروطه و غیر آن اتفاق افتاد، دوباره تکرار شود. این همه، در کنار لزوم ارائه یک فلسفه سیاسی در مقابل فلسفه سیاسی نظام حاکم، سبب شد تا از سوی حضرت امام خمینی(ره) در اول بهمن سال 1348 در اثنای بحث فقهی مکاسب، موضوع ولایت فقیه، محور تدریس قرار گیرد. انتشار این دروس در قالب کتاب ولایت فقیه و یا حکومت اسلامی و یا عناوین دیگر، مبارزات را وارد مرحله جدیدی کرد و در سطحی وسیع تر، تحول عمیقی در حوزه‌اندیشه سیاسی اسلام به وجود آورد و زمینه را برای ارائه طرح‌های مختلف در ابعاد حکومتی فراهم آورد.

همان گونه که پیدایش اصل انقلاب اسلامی با احیای اندیشه سیاسی اسلام، توسط رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی انجام شد، استمرار آن نیز با تداوم این امکان پذیر خواهد بود و همچنان که بیداری مردم مسلمان ایران با رهبری دینی امام، آغاز شد، بیداری و قیام مردم خارج از این مرز و بوم نیز با هدایت دینی انجام پذیر است و این همان صدور انقلاب است. بنابراین، صدور انقلاب به معنای پاسخ دادن به سؤال‌های فکری بشر تشنه معارف الهی است. و این چیزی غیر از تداوم، پویایی و بالندگی اندیشه اسلامی به ویژه‌اندیشه سیاسی اسلام که امام راحل، احیاگر آن بوده است نمی‌باشد.

از تحولات مهمی که امام، مسبب آن بود، تحول در حوزه فقه بود. ایشان با این که در مورد روش تحصیل و تحقیق در حوزه‌ها معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری بود و تخلف از آن را جایز نمی‌دانست، ولی معتقد بود که این بدان معنا نیست که فقه اسلامی پویا نباشد. بر همین اساس بر نقش دو عنصر زمان و مکان تأکید داشت. و از همه مهم تر این که حکومت را فلسفه عملی تمامی فقه دانست.

نتیجه گیری:
در این نوشتار در پی چیستی اندیشه سیاسی امام و بررسی علل تطور آن بودیم. مفهوم تطور به تحولات اندیشه و عمل سیاسی امام و تفکیک عناصر ثابت از عناصر و آموزه‌های متحول آن اشاره داشته است. برای پاسخ به این پرسش، ناگزیر شدیم پرسش‌های دیگری را به بحث بگذاریم. پرسش از ماهیت اندیشه سیاسی اسلامی به مثابه پرسشی اساسی که می‌توانست ما را برای فهم ماهیت اندیشه سیاسی امام خمینی، مدد برساند، پس از بررسی و کاوش مفاهیم کلیدی از نخستین مباحثی بود که مطرح شد.

سپس گفتیم که می‌توان تمامی محتوای اندیشه سیاسی مسلمانان را در قالب سه گفتمان طبقه بندی کرد. دسته‌ای از اندیشه‌ها از ماهیت اصلاحی برخوردارند. دسته دیگر از ماهیت انقلابی و گروه سوم که از آن با عنوان اندیشه‌های سیاسی سلطه جویانه یاد کردیم. طبقه بندی ماهیتی اندیشه‌های سیاسی اسلامی در سه قالب مذکور، به مثابه چارچوبی نظری، راهنمای تحول و تطور اندیشه سیاسی امام خمینی شد. به کمک چارچوب مذکور توانستیم پاسخ‌های ارائه شده درباره علل تطور اندیشه سیاسی امام خمینی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. نیز گفتیم که می‌توان بخش‌هایی از اندیشه و به ویژه عمل سیاسی امام تا سال 1348 را در حوزه گفتمان اصلاح قرار داد؛ در حالی که بخش‌های دیگر اندیشه سیاسی امام- که حتی در کشف الاسرار هم وجود دارند و نیز عمل سیاسی ایشان از حدود سال‌های 1348 به بعد- تماماً در حوزه گفتمان انقلابی قرار می‌گیرد.

سپس علاوه بر استفاده از روش تمایز ماهوی اندیشه‌های سیاسی در تحلیل و تبیین تطور اندیشه سیاسی حضرت امام، به منظور تقویت مدعای خود از روش دیگری نیز استفاده کردیم. در روش دوم بر تفکیک دو دسته از عناصر در اندیشه سیاسی امام خمینی تأکید شد. عناصر ثابت به عنوان راهنمای اندیشه و عمل سیاسی و عناصر متغیر به عنوان تاکتیک‌ها و بستری که بر اساس اصول ثابت، زندگی سیاسی را مقدور و معقول می‌سازند تا اهداف به بهترین شکل تأمین شوند. اصولی از قبیل عمل به تکلیف، در نظر گرفتن مصلحت اسلام و مسلمین، دعوت به اسلام، نفی سبیل و مبارزه با هر گونه سلطه، تقدم امور اهم بر مهم، وجوب عمل به قدر مقدور و میزان قدرت و توان، توجه به عدالت در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، سیاسی، قضایی و...، تدریجی بودن امور و لزوم توجه به مقتضیات زمان و مکان به عنوان اصول ثابت، دایره وسیعی از مصادیق متغیر و متنوع را در درون خود قرار می‌دهند. اصل اجتهاد به مثابه اصلی کلیدی و مرجع، عهده دار تنظیم اصلاح مذکور و تعیین تکلیف و وظیفه، متناسب با شرایط زمان و مکان و مقدورات است. توجه به اصل اجتهاد به عنوان اصل حاکم بر تمامی اصول دیگر، نشان دهنده جایگاه رفیع رهبری دینی در اندیشه سیاسی شیعه است.

از اقدامات امام در حوزه‌اندیشه سیاسی شیعه و بلکه مهم ترین اقدام ایشان، احیای فقه، اجتهاد و رهبری دینی و قرار دادن آن در جایگاه نیابت امام زمان(عج) و ذیل عنوان ولایت فقیه بود. امام خمینی به خوبی توانست بحث رهبری شیعه در عصر غیبت را بسان نبوت و امامت در جایگاه کلامی خود قرار دهد و تمامی اختیارات حکومتی نبی و امام را برای ولی فقیه ثابت نماید؛ چیزی که در لسان امام خمینی از آن به عنوان ولایت مطلقه فقیه یاد می‌شود.
و در خاتمه لازم به ذکر است که‌اندیشه و عمل سیاسی امام خمینی، برکات زیادی برای ایران، جهان اسلام و بلکه جهان اسلام و انسان معاصر در گستره گیتی داشته است.
(منبع :اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) ، دکتر نجف لک زایی / سید جواد میرخلیلی،تابناک)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین