غایله پس از انتخابات و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینهها برای کشور و نظام جلوگیری میکنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. بهعبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند. بحرانها و چالشهای سیاسی - امنیتی که نظام جمهوری اسلامی با آنها دست و پنجه نرم کرده، چندان کم نیستند. ماهیت نظام جمهوری بهگونهای است که حقد و کینه دشمنان را برمیانگیزد و آنان از هر فرصتی برای ضربهزدن به منافع این ملت، بهره میبرند. تاریخ انقلاب هم مملو از اینگونه چالشهاست؛ از غایلههای تجزیهطلبانه آغازین روزهای پیروزی انقلاب، تا حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری و تلاش برای سازماندهی انقلاب مخملی در ایران، همه و همه نمونههایی از تلاش دشمنان برای ضربه زدن به "ثبات " این کشور است. رهبر انقلاب همواره سعی کردهاند با هشدارهای خود، انقلاب را در مسیر تعالی آن به جلو هدایت کنند و مانع انحراف از اصول و ارزشهای مبتنی بر آرمانها و افکار حضرت امام(ره) شوند. هرچند از اولین روزهای رهبری آیتا... خامنهای طیفی از نخبگان سیاسی بهعلت عدم توانایی در بازشناسی جایگاه حقوقی و نه شخصی ولی فقیه زمان، در مسیر زاویه گرفتن با مواضع رهبری قدم گذاشتند و در مواقع مختلف و از جمله انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری علیرغم تأکید رهبری بر برگزاری پرشور این انتخابات با ارایه طرحی سه فوریتی به مجلس سوم، در پی به تعویق انداختن این انتخابات برآمدند. اما رهبری موضعگیری چندان صریحی در قبال آنها نداشتند و آنان نیز کموبیش به اینگونه رفتار که در بیشتر مواقع به ضرر منافع ملی کشور نیز بود، ادامه میدادند تا اینکه بالاخره در پی بالاگرفتن التهابات سیاسی در کشور و کارشکنیهایی که در مسیر کار دولت از سوی تعدادی از گروههای سیاسی انجام میگرفت، رهبر انقلاب در سخنانی درباره انتخابات مجلس چهارم فرمودند: "بنده بسیاری از فتنهگریها را در این مجلس دیدم و به مردم نگفتم؛ چون نخواستم خاطر عزیز مردممان را آزرده کنم. گفتم، این دوران، میگذرد و تمام میشود و میرود. مردم چگونه حاضرند به کسانی که فتنهگری کردند و حقایق را در نظر آنها باژگونه جلوه دادند، رأی بدهند که دوباره وارد مجلس شوند؟! البته تعداد فتنهگرها، معدود بود. اکثریت قاطع نمایندگان مجلس، از هر جای کشور که بودند - چه از تهران و چه از شهرهای دیگر - مردمانی شریف، دلسوز و علاقهمند بودند. " یکی از مهمترین اتفاقاتی که در این دوره از تاریخ جمهوری اسلامی ایران رخ داد، حمله عراق به کویت و متعاقب آن حمله آمریکا به عراق است. در آن سالها گروهی از نخبگان سیاسی بر این باور بودند که در حمله آمریکا به عراق باید به سود عراق وارد جنگ شد، آنها در نطقهای پیش از دستور خود به انتقاد از این عدم مداخله به سود عراق پرداختند و حتی در این راه تظاهراتهایی هم به راه انداختند و در نامهای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستد ایران از بیطرفی خارج شده و به همراه صدام بر علیه آمریکا وارد جنگ شود. البته بهنظر میرسد در عرصه سیاست خارجی باید به این نکته توجه کرد که هرچند دولت اصلیترین شکلدهنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، ولی با توجه به ساختار قدرت، باید سازوکاری بالاتر از سطح دولت مدیریت سیاست خارجی کشور را در دست داشته باشد؛ چراکه مثلا در همان دوره که عدهای از مخالفین دولت بر جنگ با آمریکا اصرار میورزیدند، عدهای از دولتمردان بر گفتوگوی با ایالات متحده و غرب و همراهی با آنها برای کسب منافع تجاری و تسهیل توسعه اقتصادی تأکید میکردند. رهبر انقلاب در تاریخ بیست و سوم خرداد 1370 در پیام به حجاج بیتا... الحرام در اینباره فرمودند: "هنگامی که ارتش عراق برای ارضای جاهطلبی و افزونخواهی سران رژیم آن کشور، به کشور کویت حمله و آن را تصرف کرد و بهانهای نقد بهدست آمریکا برای حضور بیسابقه نظامی و بالطبع نفوذ شوم سیاسی و اقتصادی در منطقه خلیج فارس داد و منطقه خلیج فارس از هر دو طرف - رژیم عراق و متحدین غربی - به آتش کشیده شد، کسانی از مسلمین غالبا از روی سادهاندیشی خیرخواهانه، و شاید معدودی از سر بدخواهی و حسابگرانه، به جمهوری اسلامی مصرانه پیشنهاد میکردند که به کمک رژیم بعثی عراق شتافته، به سهم خود ابعاد جنگ را گستردهتر سازد... اسلام دفاع از چنین رژیمی را جهاد نمیشمرد و آن را جایز نمیداند؛ لیکن این پیشنهادکنندگان بعضا تحت تأثیر اظهارات ریاکارانه و فرصتطلبانه مسئولان ویرانی عراق، که در برههای کوتاه برای جلب نظر سادهلوحان، بهدروغ دم از اسلام و مقدسات دینی میزدند و بعضا با اعتراف به خباثت و فساد و ظلم سران آن رژیم، دفاع از ملت عراق را انگیزه خود از این پیشنهاد میدانستند، ما به آنان یادآوری میکردیم که کمک به مردم مظلوم عراق واجب است، اما ورود در جنگ بهنفع رژیم عراق و تحکیم سلطه آن رژیم، کمک به مردم عراق نیست؛ بلکه کمک به رژیم ضدمردمی عراق و ظلم به مردم عراق است که ده سال است آن رژیم منحوس، جنگی ناخواسته را بر آنان تحمیل کرده است. " رفتارهای مدیریتی و هشدارهای سیاسی و امنیتی رهبر انقلاب کم و بیش ادامه داشت اما باید اوج این هشدارها را در سالهای بعد از دوم خرداد 1376 جستوجو کرد. قتلهای زنجیرهای یکی از نخستین حوادثی بود که نشان از ورود کشور به دورهای جدید از بحرانهای امنیتی میداد که تنها در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، نمونههایی از آن دست مشاهده شده بود. در این قتلها که در پاییز سال 1377 رخ داد، چند نویسنده گمنام و یکی از فعالین سیاسی روزهای اول انقلاب که البته در سالهای اخیر کمتر نامی از او به میان آمد و همسرش به قتل رسیدند. بعد از قتل این افراد، وزارت اطلاعات در بیانیهای اعلام کرد تعدادی از افراد خودسر این وزارتخانه مسئول وقوع این قتلها بودهاند. این اتفاق که با پوشش رسانهای و تبلیغاتی رادیو تلویزیونهای بیگانه همراه بود، التهابات زیادی را در جامعه و بهخصوص محافل سیاسی و مطبوعاتی بهوجود آورد. رهبر انقلاب در سخنانی ضمن تأکید بر ضرورت تلاش وزارت اطلاعات برای روشن کردن دستهای پشت پرده این ماجرا، نکاتی را در اینباره مطرح کردند که تأثیر زیادی در تنویر اذهان و خنثی شدن توطئه برعلیه نظام داشت، ایشان فرمودند: "این قتلها بهضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود. یک گروه داخلی که جزو وزارت اطلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض کنید که متعصب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتلهایی بزنند. این افرادی که کشته شدند، بعضیها را ما از نزدیک میشناختیم. اینها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرفها باشد، سراغ اینها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمنکشی است، دشمنان خودش را میکشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اولِ انقلاب همکار ما بود؛ بعد از پدید آمدن این فتنههای سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بیخطر و بیضرر... ایشان معروفیتی در میان مردم نداشت؛ نفوذی نداشت؛ دشمن بیخطری بود؛ انصافا آدم نانجیبی هم نبود. البته ما دشمنانی هم داریم که انصافا نجیب نیستند؛ اما مرحوم فروهر و مخصوصا عیالش نه؛ آدمها نانجیبی نبودند. حالا شما فکر کنید، کسی که مثل فروهر را میکشد، آیا میتواند دوست نظام باشد؟! میتواند برای نظام کار کند؟! چنین چیزی معقول است؟! من این را باور نمیکنم. آشنایی من با مسایل سیاسی این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب - آشنایی با اشخاص، آشنایی با جریانات سیاسی، آشنایی با توطئههای گوناگونی که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بودهایم - اجازه نمیدهد که من باور کنم این کار عناصری است که با نظام مسئلهای ندارند و نمیخواهند علیه نظام کار کنند. بعضی از این دو، سه نفر نویسندهای هم که متأسفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم. الان بنده غالبا مجلات و کتابها و تازههای فرهنگ را میبینم. من آدمی نیستم که یک نویسنده و روشنفکر معروفی در کشور باشد و او را نشناسم. البته شاید مثلا در بعضی از محافل فرهنگی یا غیرفرهنگی خارجی، اینها را میشناختند؛ اما در داخل آنقدر معروف نبودند که بنده اسم اینها به گوشم خورده باشد. بعضیهایشان را هم که اسمهایشان را شنیده بودم، جزو روشنفکران درجه یک این کشور نبودند. افرادی که مردم اینها را نمیشناسند، مردم از کتابها و نوشتهها و آثار فکریشان هیچ خبری ندارند و کسی از اینها حرفی نمیشنود، برد تبلیغی ندارند. آن دستی که به فکر میافتد بیاید اینها را تصفیه کند و به قتل برساند - یا در داخل خانههایشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان - مگر میتواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحی شدهای نباشد؟! " در حالیکه چندین ماه از سخنان و تأکید رهبری برای روشن شدن ماهیت افراد پشت پرده این جنایتها میگذشت، ولی هیچ نتیجه مثبتی از روشن شدن موضوع و مشخص شدن عوامل قتلها دیده نمیشد و فقط اخبار مبهم در فضای رسانهای منتشر میشد که فقط اوضاع را ملتهبتر میکرد. در این شرایط، بحرانی دیگر سر باز کرد؛ حادثهای که بعدها به کوی دانشگاه مشهور شد. ماجرا از این قرار بود که مجلس شورای اسلامی تصمیم به بازنگری قانون مطبوعات برای حذف نکات مبهم آن گرفت. اما تعدادی از گروههای دوم خردادی با این کار مخالف بودند. روزنامه سلام که در اختیار طیفی از نیروهای استحالهطلب دوم خردادی بود با انتشار سندی از اسناد محرمانه وزارت اطلاعات مدعی شد، سعید امامی که پیش از این از سوی مطبوعات دوم خردادی بهعنوان عامل اصلی قتلهای زنجیرهای معرفی شده بود، تدوینکننده طرح بازنگری و اصلاح قانون مطبوعات است. در این شرایط وزارت اطلاعات از این روزنامه بهخاطر انتشار این سند محرمانه شکایت کرد و بدین ترتیب روزنامه سلام توقیف شد. در شامگاه روز هفدهم تیر 1378 تعدادی از دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران با برگزاری تجمعات اعتراضآمیز نسبت به توقیف این روزنامه اعتراض کردند. این تجمعات صد و یا دویست نفره کمکم به بیرون از محوطه کوی رسید و اراذل و اوباش هم با سوءاستفاده به شرایط به معترضین پیوسته در مناطقی از مرکز تهران دست به آشوب زده و به اموال مردم خسارت زدند.هر روز ابعاد این آشوبها بیشتر میشد تا اینکه رهبر انقلاب در یک سخنرانی تاریخی و مهم برای پایان دادن به این بحران از ملت دعوت کردند تا به صحنه بیایند. نکته جالب توجه دعوت از ملت و نه نیروهای نظامی و انتظامی برای پایان دادن به فتنهها و اغتشاشات بود. ایشان در این سخنرانی ضمن محکوم کردن حمله به خوابگاه دانشجویان تأکید کردند: "این حادثه تلخ، قلب مرا جریحهدار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و مأوا و مسکن جمعی - بهخصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت - به هیچوجه در نظام اسلامی قابلقبول نیست. جوانان این کشور - چه دانشجویان و چه غیر دانشجویان - فرزندان من هستند و هرگونه چیزی که برای این مجموعهها مایه اضطراب و ناراحتی و اشتباه در فهم باشد، برای من بسیار سخت و سنگین است. هر کسی بوده، فرق نمیکند؛ چه در لباس نیروی انتظامی، چه در غیر آن. مسلما با کسانی که در نظام جمهوری اسلامی تخلف میکنند، باید برخورد شود؛ اما با کسی که تخلفی نکرده است؛ کسیکه در خانه خود در حال استراحت است، آن هم در محیط جوان دانشجویی، کار بسیار خطا و ناروایی است اگر برخورد شود. " رهبر انقلاب همچنین در پایان نکتهای را که در آن سالها معمولا بر آن تأکید داشتند، بازهم به مسئولین و گروههای سیاسی یادآوری کردند: "آقایانی که سردمداران خطوط سیاسی و گرایشهای سیاسی هستید، حالا برسید به این حرفی که ما میگوییم. شما خودیها وقتی سر قضایای بیهوده اینطور با هم درگیر میشوید، دشمن سوءاستفاده میکند؛ بفرمایید، این یک نمونه؛ دیدید دشمن چطور استفاده کرد؟! دیدید دشمن چگونه نیش خود را زد؟! این مسایل را کنار بگذارید. البته ما اصرار نداریم که همه یکطور فکر کنند؛ اما برای کار سیاسی و درگیری سیاسی، حدی قایل شوید و خط قرمزی بگذارید. " اغتشاشات مربوط به غایله کوی دانشگاه با حضور گسترده مردم پایان یافت، اما بازهم تعدادی از گروههای سیاسی در رقابت، خطوط قرمز و منافع ملی را نادیده گرفتند. اوج این مسایل را باید در انتخابات مجلس ششم و هفتم مشاهده کرد. در انتخابات مجلس ششم بحران پدید آمده مربوط به تقلب صورت گرفته در بعضی حوزههای رأیگیری بود که پس از بازشماری آرای تهران اختلافات فاحشی در تعداد آرا پدید آمد و شورای نگهبان حاضر به تأیید انتخابات نشد. جناح حاکم که خود را پیروز انتخابات میدانست و البته مناصب کلیدی در ستاد انتخابات کشور را هم در دست داشت، بر مواضع خود تأکید میکرد و حملات شدیدی را بر علیه نهادهای نظارتی تدارک دید و از تمکین نظر آنها امتناع کرد. در این شرایط، شورای نگهبان در نامهای به رهبر انقلاب ماوقع حوادث انتخابات و تغییر نتایج بر اثر بازشماری تعدادی از صندوقها را بازگو کرد و با توجه بهمدتزمان زیادی که بازشماری آرا میگرفت، از ایشان راهنمایی خواست. رهبر انقلاب ضمن تشکر از شورای نگهبان برای انجام وظیفه قانونیش در پاسخ تأکید کردند: "1. صندوقهایی که مخدوش بودن آن از نظر شورای نگهبان به اثبات رسیده است و با معیارهای آن شورا قابلتأیید نیست، باید ابطال گردد. 2. بهنظر میرسد که بازشماری بقیه صندوقها که طبق آنچه در نامه خود مرقوم داشتهاید، جز در مدتی طولانی ناممکن و برخلاف مصلحت است، وظیفهای شرعی و قانونی را متوجه آن شورا نمیسازد، زیرا وجود تخلف در آنها محرز نیست. 3. وضعیت منتخبان تهران با توجه به کلیه صندوقها بهجز آنچه در بند یک آمده است، ملاحظه و نتایج آن بهعنوان نتایج قطعی انتخابات تهران اعلام شود. 4. دستگاه قضایی و بازرسی موظفند عاملان تخلف در صندوقهای مخدوش را شناسایی و تحت تعقیب قانونی قرار دهند. " در انتخابات مجلس هفتم باز هم بحرانی دیگر از سوی تعدادی از گروههای سیاسی برای نظام پدید آمد. در آستانه انتخابات مجلس هفتم تعدادی از نمایندگان مجلس که از طیف استحالهطلبان دوم خرداد بودند، در اعتراض به رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم در انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، در مجلس دست به تحصن زدند و خواستار عدم برگزاری انتخابات و یا حداقل تعویق آن که قرار بود براساس برنامه اعلام شده در روز اول اسفند ماه برگزار شود، شدند. علاوهبر این نمایندگان تعدادی از استانداران و معاونین وزرا نیز در نامهای از مناصب خود استعفا دادند.رهبر انقلاب در دیدار با وزیر کشور و استانداران که برای گله از شورای نگهبان به حضور ایشان رسیده بودند، بر رعایت قانون تأکید کردند: "اگر [مسایل] بهجای حساسی برسد و محتاج تصمیمگیری باشد، و اگر نوبت از مراحل قانونی بگذرد و به رهبری برسد، شکی نیست که بنده وارد میشوم و به آنچه تشخیص میدهم وظیفه است، عمل خواهم کرد؛ کما اینکه تا الان هم چنین چیزی اتفاق افتاده است؛ در مورد انتخابات هم اتفاق افتاده و بازهم همینطور خواهد بود؛ اما این معنایش این نیست که اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و دیگری رد کرد، یا شما رد کردید و دیگری او را قبول داشت، لازم باشد رهبری وسط بیاید و بین شما و آنها داوری کند؛ نه، مجرای قانونی و روش قانونی وجود دارد. یا مثلا اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و او صالح نبود و از زیر دست شما رد شد، ممکن است بنده او را بشناسم و به این کار راضی هم نباشم؛ اما من هیچ وظیفهای ندارم بیایم جلوی این آدم را بگیرم؛ مجرای قانونیاش را طی میکند. " دو روز بعد رهبر انقلاب با هیئتهای اجرایی هم دیدار داشتند و در آن دیدار در مورد بررسی صلاحیت کسانی که در دوره ششم نماینده مجلس بودهاند، تأکید کردند: "آقایان احراز را حتمی بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلی تنگ نگیرید؛... فرض کنید جوانی است که در محیطی هیجانی قرار گرفته و چند نفر مطلبی گفتهاند و او هم حرفی زده، یا در جلسهای که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت میکنند، جملهای گفته که این جمله ممکن است در صحبتی دوستانه قابلقبول باشد - هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبری یا از برخی از مبانی نظام - اما نمیتوان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکی بدانیم از اینکه این شخص از صلاحیت ساقط شده است. این مطلب را برای توضیح معنای تنگ نگرفتن دایره محرز گفتم. شرایطی هست که باید احراز شود؛ منتها اندازه وجود این شرایط در اشخاص مختلف، ممکن است مختلف باشد؛ همچنان که آن مسایلی که حاکی از وجود یا فقدان این شرایط هست، آنها هم در شرایط و اوضاع و احوال مختلف تفاوت پیدا میکند. " بعد از این سخنان رهبر انقلاب، شورای نگهبان صلاحیتها را مجددا مورد بررسی قرار داد و صلاحیت هزار و 160 نفر دیگر را تأیید کرد. این تأیید صلاحیت باعث شد تا تعداد کاندیداها به 5 هزار و 450 نفر برسد بهعبارت بهتر، برای هر کرسی نوزده داوطلب وجود داشت؛ ولی باز هم استحالهطلبان راضی نشده بودند و دم از تعویق انتخابات میزدند. با ادامه یافتن زمزمهها برای سرد کردن تنور انتخابات و تعویق آن، آیتا... خامنهای در سخنانی بر برگزاری انتخابات در موعد مقرر و برخورد قاطع با اخلالگران در برگزاری انتخابات تأکید کردند. "انتخابات باید در موعد خود - روز اول اسفند - بدون حتی یک روز تأخیر انجام گیرد. من متأسفم از اینکه بعضی افراد از روی غفلت، همان حرفهایی را تکرار میکنند که دشمنان این ملت میزنند. آنها با تبلیغات و روشهای سیاسی و حیلههای خود برخی از مسئولان اجرایی را به کنار رفتن و اجرا نکردن مسئولیت قانونی تشویق میکنند. مگر اجرا و برگزاری انتخابات، حق کسی از مسئولان است که بگوید من این حق را میخواهم یا نمیخواهم؟ وظیفه است؛ وظیفه قانونی دستگاههای مشخص دولتی است؛ باید این وظیفه را انجام دهند؛ این حق مردم است. مگر کسی در داخل کشور میتواند بگوید چون من این پدیده را نمیپسندم، یا فلان روش را نمیپسندم، آنچه را که قانون بهعنوان وظیفه بر عهده من قرار داده است انجام نمیدهم؟ مگر میشود چنین کاری کرد؟! شانه خالی کردن از مسئولیت، به صورت کنارهگیری و استعفا و غیر اینها، برای این مسئولان، هم خلاف قانون است، هم حرام شرعی است. مگر میشود با این حق بزرگ مردم بازی کرد؟! " بعد از این سخنان، آقایان خاتمی و کروبی در نامهای به رهبر انقلاب بر اطاعت امر ایشان و برگزاری انتخابات در موعد مقرر تأکید کردند که آیتا... خامنهای نیز در پاسخ به آنها تأکید کردند. اما علیرغم خواست رهبری، بازهم تعدادی از گروههای دوم خردادی همراه با اپوزیسیون خارجنشین این انتخابات را تحریم کردند، ولی نتیجه این انتخابات برای آنان، قدم گذاشتن در مسیر حذف از فضای سیاسی ایران بود. شکست در انتخابات بعدی که اوج آن نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بود، نمود بارز حذف این جریان از فضای سیاسی ایران بود. این پایان غایلههای سیاسی و امنیتی در تاریخ پر فراز و نشیب جمهوری اسلامی نبود. انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری آخرین نمونه از این غایلهها بود که متأسفانه به علت عدم رعایت منافع ملی و خط قرمزها در رقابتهای سیاسی، هزینههای مادی و معنوی زیادی را بر نظام وارد ساخت و سرمایه اجتماعی ناشی از حضور هشتاد و پنج درصدی مشارکت در انتخابات را از بین برد. اندکی دقیق شدن در علت بهوجود آمدن چنین غایلهای ما را به این حقیقت میرساند که توجه به هشدارهای رهبری از کاندیداها و طرفداران آنها گرفته تا صدا و سیما و رسانه، تأثیر بهسزایی در رخ ندادن چنین غایلهای داشت و البته این غایله و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینهها برای کشور و نظام جلوگیری میکنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. بهعبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند؛ درست همانند جمهوری اسلامی که خود ایشان فرمودند: "من سالهاست این را گفتهام - جمهوری اسلامی نظامی است که تمام ارکان اقتدار معنوی در او جمع است؛ مقتدر است، اما مقتدر مظلوم. اینها با هم منافات ندارد. مظلوم است بهخاطر چی؟... یکیاش این است که دشمنان جمهوری اسلامی برای اینکه فکر و آرمان جمهوری اسلامی در بین جامعه عظیم مسلمانها گسترش پیدا نکند، انواع و اقسام دروغها را به جمهوری اسلامی بستهاند؛ از دروغهای اعتقادی و فکری بگیرید تا دروغهای فرقهای و سیاسی و اجرایی. این کار را میکنند، آن کار را میکنند، اینجور میگویند، آنجور میگویند، اینجور فکر میکنند، آنجور عمل میکنند. سی سال است که دارند علیه ما دروغ میبافند. " ( منبع : نقش رهبری در مدیریت بحرانهای سیاسی ، علی فرازمند ، فارس)
غایله پس از انتخابات و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینهها برای کشور و نظام جلوگیری میکنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. بهعبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند.
بحرانها و چالشهای سیاسی - امنیتی که نظام جمهوری اسلامی با آنها دست و پنجه نرم کرده، چندان کم نیستند. ماهیت نظام جمهوری بهگونهای است که حقد و کینه دشمنان را برمیانگیزد و آنان از هر فرصتی برای ضربهزدن به منافع این ملت، بهره میبرند.
تاریخ انقلاب هم مملو از اینگونه چالشهاست؛ از غایلههای تجزیهطلبانه آغازین روزهای پیروزی انقلاب، تا حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری و تلاش برای سازماندهی انقلاب مخملی در ایران، همه و همه نمونههایی از تلاش دشمنان برای ضربه زدن به "ثبات " این کشور است. رهبر انقلاب همواره سعی کردهاند با هشدارهای خود، انقلاب را در مسیر تعالی آن به جلو هدایت کنند و مانع انحراف از اصول و ارزشهای مبتنی بر آرمانها و افکار حضرت امام(ره) شوند.
هرچند از اولین روزهای رهبری آیتا... خامنهای طیفی از نخبگان سیاسی بهعلت عدم توانایی در بازشناسی جایگاه حقوقی و نه شخصی ولی فقیه زمان، در مسیر زاویه گرفتن با مواضع رهبری قدم گذاشتند و در مواقع مختلف و از جمله انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری علیرغم تأکید رهبری بر برگزاری پرشور این انتخابات با ارایه طرحی سه فوریتی به مجلس سوم، در پی به تعویق انداختن این انتخابات برآمدند. اما رهبری موضعگیری چندان صریحی در قبال آنها نداشتند و آنان نیز کموبیش به اینگونه رفتار که در بیشتر مواقع به ضرر منافع ملی کشور نیز بود، ادامه میدادند تا اینکه بالاخره در پی بالاگرفتن التهابات سیاسی در کشور و کارشکنیهایی که در مسیر کار دولت از سوی تعدادی از گروههای سیاسی انجام میگرفت، رهبر انقلاب در سخنانی درباره انتخابات مجلس چهارم فرمودند: "بنده بسیاری از فتنهگریها را در این مجلس دیدم و به مردم نگفتم؛ چون نخواستم خاطر عزیز مردممان را آزرده کنم.
گفتم، این دوران، میگذرد و تمام میشود و میرود. مردم چگونه حاضرند به کسانی که فتنهگری کردند و حقایق را در نظر آنها باژگونه جلوه دادند، رأی بدهند که دوباره وارد مجلس شوند؟! البته تعداد فتنهگرها، معدود بود. اکثریت قاطع نمایندگان مجلس، از هر جای کشور که بودند - چه از تهران و چه از شهرهای دیگر - مردمانی شریف، دلسوز و علاقهمند بودند.
" یکی از مهمترین اتفاقاتی که در این دوره از تاریخ جمهوری اسلامی ایران رخ داد، حمله عراق به کویت و متعاقب آن حمله آمریکا به عراق است. در آن سالها گروهی از نخبگان سیاسی بر این باور بودند که در حمله آمریکا به عراق باید به سود عراق وارد جنگ شد، آنها در نطقهای پیش از دستور خود به انتقاد از این عدم مداخله به سود عراق پرداختند و حتی در این راه تظاهراتهایی هم به راه انداختند و در نامهای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستد ایران از بیطرفی خارج شده و به همراه صدام بر علیه آمریکا وارد جنگ شود.
البته بهنظر میرسد در عرصه سیاست خارجی باید به این نکته توجه کرد که هرچند دولت اصلیترین شکلدهنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، ولی با توجه به ساختار قدرت، باید سازوکاری بالاتر از سطح دولت مدیریت سیاست خارجی کشور را در دست داشته باشد؛ چراکه مثلا در همان دوره که عدهای از مخالفین دولت بر جنگ با آمریکا اصرار میورزیدند، عدهای از دولتمردان بر گفتوگوی با ایالات متحده و غرب و همراهی با آنها برای کسب منافع تجاری و تسهیل توسعه اقتصادی تأکید میکردند.
رهبر انقلاب در تاریخ بیست و سوم خرداد 1370 در پیام به حجاج بیتا... الحرام در اینباره فرمودند: "هنگامی که ارتش عراق برای ارضای جاهطلبی و افزونخواهی سران رژیم آن کشور، به کشور کویت حمله و آن را تصرف کرد و بهانهای نقد بهدست آمریکا برای حضور بیسابقه نظامی و بالطبع نفوذ شوم سیاسی و اقتصادی در منطقه خلیج فارس داد و منطقه خلیج فارس از هر دو طرف - رژیم عراق و متحدین غربی - به آتش کشیده شد، کسانی از مسلمین غالبا از روی سادهاندیشی خیرخواهانه، و شاید معدودی از سر بدخواهی و حسابگرانه، به جمهوری اسلامی مصرانه پیشنهاد میکردند که به کمک رژیم بعثی عراق شتافته، به سهم خود ابعاد جنگ را گستردهتر سازد... اسلام دفاع از چنین رژیمی را جهاد نمیشمرد و آن را جایز نمیداند؛ لیکن این پیشنهادکنندگان بعضا تحت تأثیر اظهارات ریاکارانه و فرصتطلبانه مسئولان ویرانی عراق، که در برههای کوتاه برای جلب نظر سادهلوحان، بهدروغ دم از اسلام و مقدسات دینی میزدند و بعضا با اعتراف به خباثت و فساد و ظلم سران آن رژیم، دفاع از ملت عراق را انگیزه خود از این پیشنهاد میدانستند، ما به آنان یادآوری میکردیم که کمک به مردم مظلوم عراق واجب است، اما ورود در جنگ بهنفع رژیم عراق و تحکیم سلطه آن رژیم، کمک به مردم عراق نیست؛ بلکه کمک به رژیم ضدمردمی عراق و ظلم به مردم عراق است که ده سال است آن رژیم منحوس، جنگی ناخواسته را بر آنان تحمیل کرده است. "
رفتارهای مدیریتی و هشدارهای سیاسی و امنیتی رهبر انقلاب کم و بیش ادامه داشت اما باید اوج این هشدارها را در سالهای بعد از دوم خرداد 1376 جستوجو کرد. قتلهای زنجیرهای یکی از نخستین حوادثی بود که نشان از ورود کشور به دورهای جدید از بحرانهای امنیتی میداد که تنها در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، نمونههایی از آن دست مشاهده شده بود. در این قتلها که در پاییز سال 1377 رخ داد، چند نویسنده گمنام و یکی از فعالین سیاسی روزهای اول انقلاب که البته در سالهای اخیر کمتر نامی از او به میان آمد و همسرش به قتل رسیدند. بعد از قتل این افراد، وزارت اطلاعات در بیانیهای اعلام کرد تعدادی از افراد خودسر این وزارتخانه مسئول وقوع این قتلها بودهاند. این اتفاق که با پوشش رسانهای و تبلیغاتی رادیو تلویزیونهای بیگانه همراه بود، التهابات زیادی را در جامعه و بهخصوص محافل سیاسی و مطبوعاتی بهوجود آورد.
رهبر انقلاب در سخنانی ضمن تأکید بر ضرورت تلاش وزارت اطلاعات برای روشن کردن دستهای پشت پرده این ماجرا، نکاتی را در اینباره مطرح کردند که تأثیر زیادی در تنویر اذهان و خنثی شدن توطئه برعلیه نظام داشت، ایشان فرمودند: "این قتلها بهضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود.
یک گروه داخلی که جزو وزارت اطلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض کنید که متعصب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتلهایی بزنند. این افرادی که کشته شدند، بعضیها را ما از نزدیک میشناختیم. اینها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرفها باشد، سراغ اینها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمنکشی است، دشمنان خودش را میکشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اولِ انقلاب همکار ما بود؛ بعد از پدید آمدن این فتنههای سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بیخطر و بیضرر... ایشان معروفیتی در میان مردم نداشت؛ نفوذی نداشت؛ دشمن بیخطری بود؛ انصافا آدم نانجیبی هم نبود. البته ما دشمنانی هم داریم که انصافا نجیب نیستند؛ اما مرحوم فروهر و مخصوصا عیالش نه؛ آدمها نانجیبی نبودند.
حالا شما فکر کنید، کسی که مثل فروهر را میکشد، آیا میتواند دوست نظام باشد؟! میتواند برای نظام کار کند؟! چنین چیزی معقول است؟! من این را باور نمیکنم. آشنایی من با مسایل سیاسی این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب - آشنایی با اشخاص، آشنایی با جریانات سیاسی، آشنایی با توطئههای گوناگونی که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بودهایم - اجازه نمیدهد که من باور کنم این کار عناصری است که با نظام مسئلهای ندارند و نمیخواهند علیه نظام کار کنند. بعضی از این دو، سه نفر نویسندهای هم که متأسفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم. الان بنده غالبا مجلات و کتابها و تازههای فرهنگ را میبینم. من آدمی نیستم که یک نویسنده و روشنفکر معروفی در کشور باشد و او را نشناسم. البته شاید مثلا در بعضی از محافل فرهنگی یا غیرفرهنگی خارجی، اینها را میشناختند؛ اما در داخل آنقدر معروف نبودند که بنده اسم اینها به گوشم خورده باشد. بعضیهایشان را هم که اسمهایشان را شنیده بودم، جزو روشنفکران درجه یک این کشور نبودند. افرادی که مردم اینها را نمیشناسند، مردم از کتابها و نوشتهها و آثار فکریشان هیچ خبری ندارند و کسی از اینها حرفی نمیشنود، برد تبلیغی ندارند. آن دستی که به فکر میافتد بیاید اینها را تصفیه کند و به قتل برساند - یا در داخل خانههایشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان - مگر میتواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحی شدهای نباشد؟! "
در حالیکه چندین ماه از سخنان و تأکید رهبری برای روشن شدن ماهیت افراد پشت پرده این جنایتها میگذشت، ولی هیچ نتیجه مثبتی از روشن شدن موضوع و مشخص شدن عوامل قتلها دیده نمیشد و فقط اخبار مبهم در فضای رسانهای منتشر میشد که فقط اوضاع را ملتهبتر میکرد. در این شرایط، بحرانی دیگر سر باز کرد؛ حادثهای که بعدها به کوی دانشگاه مشهور شد. ماجرا از این قرار بود که مجلس شورای اسلامی تصمیم به بازنگری قانون مطبوعات برای حذف نکات مبهم آن گرفت. اما تعدادی از گروههای دوم خردادی با این کار مخالف بودند. روزنامه سلام که در اختیار طیفی از نیروهای استحالهطلب دوم خردادی بود با انتشار سندی از اسناد محرمانه وزارت اطلاعات مدعی شد، سعید امامی که پیش از این از سوی مطبوعات دوم خردادی بهعنوان عامل اصلی قتلهای زنجیرهای معرفی شده بود، تدوینکننده طرح بازنگری و اصلاح قانون مطبوعات است. در این شرایط وزارت اطلاعات از این روزنامه بهخاطر انتشار این سند محرمانه شکایت کرد و بدین ترتیب روزنامه سلام توقیف شد. در شامگاه روز هفدهم تیر 1378 تعدادی از دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران با برگزاری تجمعات اعتراضآمیز نسبت به توقیف این روزنامه اعتراض کردند. این تجمعات صد و یا دویست نفره کمکم به بیرون از محوطه کوی رسید و اراذل و اوباش هم با سوءاستفاده به شرایط به معترضین پیوسته در مناطقی از مرکز تهران دست به آشوب زده و به اموال مردم خسارت زدند.هر روز ابعاد این آشوبها بیشتر میشد تا اینکه رهبر انقلاب در یک سخنرانی تاریخی و مهم برای پایان دادن به این بحران از ملت دعوت کردند تا به صحنه بیایند. نکته جالب توجه دعوت از ملت و نه نیروهای نظامی و انتظامی برای پایان دادن به فتنهها و اغتشاشات بود. ایشان در این سخنرانی ضمن محکوم کردن حمله به خوابگاه دانشجویان تأکید کردند: "این حادثه تلخ، قلب مرا جریحهدار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و مأوا و مسکن جمعی - بهخصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت - به هیچوجه در نظام اسلامی قابلقبول نیست. جوانان این کشور - چه دانشجویان و چه غیر دانشجویان - فرزندان من هستند و هرگونه چیزی که برای این مجموعهها مایه اضطراب و ناراحتی و اشتباه در فهم باشد، برای من بسیار سخت و سنگین است. هر کسی بوده، فرق نمیکند؛ چه در لباس نیروی انتظامی، چه در غیر آن. مسلما با کسانی که در نظام جمهوری اسلامی تخلف میکنند، باید برخورد شود؛ اما با کسی که تخلفی نکرده است؛ کسیکه در خانه خود در حال استراحت است، آن هم در محیط جوان دانشجویی، کار بسیار خطا و ناروایی است اگر برخورد شود. "
رهبر انقلاب همچنین در پایان نکتهای را که در آن سالها معمولا بر آن تأکید داشتند، بازهم به مسئولین و گروههای سیاسی یادآوری کردند: "آقایانی که سردمداران خطوط سیاسی و گرایشهای سیاسی هستید، حالا برسید به این حرفی که ما میگوییم. شما خودیها وقتی سر قضایای بیهوده اینطور با هم درگیر میشوید، دشمن سوءاستفاده میکند؛ بفرمایید، این یک نمونه؛ دیدید دشمن چطور استفاده کرد؟! دیدید دشمن چگونه نیش خود را زد؟! این مسایل را کنار بگذارید. البته ما اصرار نداریم که همه یکطور فکر کنند؛ اما برای کار سیاسی و درگیری سیاسی، حدی قایل شوید و خط قرمزی بگذارید. " اغتشاشات مربوط به غایله کوی دانشگاه با حضور گسترده مردم پایان یافت، اما بازهم تعدادی از گروههای سیاسی در رقابت، خطوط قرمز و منافع ملی را نادیده گرفتند. اوج این مسایل را باید در انتخابات مجلس ششم و هفتم مشاهده کرد. در انتخابات مجلس ششم بحران پدید آمده مربوط به تقلب صورت گرفته در بعضی حوزههای رأیگیری بود که پس از بازشماری آرای تهران اختلافات فاحشی در تعداد آرا پدید آمد و شورای نگهبان حاضر به تأیید انتخابات نشد. جناح حاکم که خود را پیروز انتخابات میدانست و البته مناصب کلیدی در ستاد انتخابات کشور را هم در دست داشت، بر مواضع خود تأکید میکرد و حملات شدیدی را بر علیه نهادهای نظارتی تدارک دید و از تمکین نظر آنها امتناع کرد. در این شرایط، شورای نگهبان در نامهای به رهبر انقلاب ماوقع حوادث انتخابات و تغییر نتایج بر اثر بازشماری تعدادی از صندوقها را بازگو کرد و با توجه بهمدتزمان زیادی که بازشماری آرا میگرفت، از ایشان راهنمایی خواست. رهبر انقلاب ضمن تشکر از شورای نگهبان برای انجام وظیفه قانونیش در پاسخ تأکید کردند: "1. صندوقهایی که مخدوش بودن آن از نظر شورای نگهبان به اثبات رسیده است و با معیارهای آن شورا قابلتأیید نیست، باید ابطال گردد.
2. بهنظر میرسد که بازشماری بقیه صندوقها که طبق آنچه در نامه خود مرقوم داشتهاید، جز در مدتی طولانی ناممکن و برخلاف مصلحت است، وظیفهای شرعی و قانونی را متوجه آن شورا نمیسازد، زیرا وجود تخلف در آنها محرز نیست.
3. وضعیت منتخبان تهران با توجه به کلیه صندوقها بهجز آنچه در بند یک آمده است، ملاحظه و نتایج آن بهعنوان نتایج قطعی انتخابات تهران اعلام شود.
4. دستگاه قضایی و بازرسی موظفند عاملان تخلف در صندوقهای مخدوش را شناسایی و تحت تعقیب قانونی قرار دهند. "
در انتخابات مجلس هفتم باز هم بحرانی دیگر از سوی تعدادی از گروههای سیاسی برای نظام پدید آمد. در آستانه انتخابات مجلس هفتم تعدادی از نمایندگان مجلس که از طیف استحالهطلبان دوم خرداد بودند، در اعتراض به رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم در انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، در مجلس دست به تحصن زدند و خواستار عدم برگزاری انتخابات و یا حداقل تعویق آن که قرار بود براساس برنامه اعلام شده در روز اول اسفند ماه برگزار شود، شدند. علاوهبر این نمایندگان تعدادی از استانداران و معاونین وزرا نیز در نامهای از مناصب خود استعفا دادند.رهبر انقلاب در دیدار با وزیر کشور و استانداران که برای گله از شورای نگهبان به حضور ایشان رسیده بودند، بر رعایت قانون تأکید کردند: "اگر [مسایل] بهجای حساسی برسد و محتاج تصمیمگیری باشد، و اگر نوبت از مراحل قانونی بگذرد و به رهبری برسد، شکی نیست که بنده وارد میشوم و به آنچه تشخیص میدهم وظیفه است، عمل خواهم کرد؛ کما اینکه تا الان هم چنین چیزی اتفاق افتاده است؛ در مورد انتخابات هم اتفاق افتاده و بازهم همینطور خواهد بود؛ اما این معنایش این نیست که اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و دیگری رد کرد، یا شما رد کردید و دیگری او را قبول داشت، لازم باشد رهبری وسط بیاید و بین شما و آنها داوری کند؛ نه، مجرای قانونی و روش قانونی وجود دارد. یا مثلا اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و او صالح نبود و از زیر دست شما رد شد، ممکن است بنده او را بشناسم و به این کار راضی هم نباشم؛ اما من هیچ وظیفهای ندارم بیایم جلوی این آدم را بگیرم؛ مجرای قانونیاش را طی میکند. " دو روز بعد رهبر انقلاب با هیئتهای اجرایی هم دیدار داشتند و در آن دیدار در مورد بررسی صلاحیت کسانی که در دوره ششم نماینده مجلس بودهاند، تأکید کردند: "آقایان احراز را حتمی بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلی تنگ نگیرید؛... فرض کنید جوانی است که در محیطی هیجانی قرار گرفته و چند نفر مطلبی گفتهاند و او هم حرفی زده، یا در جلسهای که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت میکنند، جملهای گفته که این جمله ممکن است در صحبتی دوستانه قابلقبول باشد - هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبری یا از برخی از مبانی نظام - اما نمیتوان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکی بدانیم از اینکه این شخص از صلاحیت ساقط شده است. این مطلب را برای توضیح معنای تنگ نگرفتن دایره محرز گفتم. شرایطی هست که باید احراز شود؛ منتها اندازه وجود این شرایط در اشخاص مختلف، ممکن است مختلف باشد؛ همچنان که آن مسایلی که حاکی از وجود یا فقدان این شرایط هست، آنها هم در شرایط و اوضاع و احوال مختلف تفاوت پیدا میکند. " بعد از این سخنان رهبر انقلاب، شورای نگهبان صلاحیتها را مجددا مورد بررسی قرار داد و صلاحیت هزار و 160 نفر دیگر را تأیید کرد. این تأیید صلاحیت باعث شد تا تعداد کاندیداها به 5 هزار و 450 نفر برسد بهعبارت بهتر، برای هر کرسی نوزده داوطلب وجود داشت؛ ولی باز هم استحالهطلبان راضی نشده بودند و دم از تعویق انتخابات میزدند.
با ادامه یافتن زمزمهها برای سرد کردن تنور انتخابات و تعویق آن، آیتا... خامنهای در سخنانی بر برگزاری انتخابات در موعد مقرر و برخورد قاطع با اخلالگران در برگزاری انتخابات تأکید کردند. "انتخابات باید در موعد خود - روز اول اسفند - بدون حتی یک روز تأخیر انجام گیرد. من متأسفم از اینکه بعضی افراد از روی غفلت، همان حرفهایی را تکرار میکنند که دشمنان این ملت میزنند. آنها با تبلیغات و روشهای سیاسی و حیلههای خود برخی از مسئولان اجرایی را به کنار رفتن و اجرا نکردن مسئولیت قانونی تشویق میکنند. مگر اجرا و برگزاری انتخابات، حق کسی از مسئولان است که بگوید من این حق را میخواهم یا نمیخواهم؟
وظیفه است؛ وظیفه قانونی دستگاههای مشخص دولتی است؛ باید این وظیفه را انجام دهند؛ این حق مردم است. مگر کسی در داخل کشور میتواند بگوید چون من این پدیده را نمیپسندم، یا فلان روش را نمیپسندم، آنچه را که قانون بهعنوان وظیفه بر عهده من قرار داده است انجام نمیدهم؟ مگر میشود چنین کاری کرد؟!
شانه خالی کردن از مسئولیت، به صورت کنارهگیری و استعفا و غیر اینها، برای این مسئولان، هم خلاف قانون است، هم حرام شرعی است. مگر میشود با این حق بزرگ مردم بازی کرد؟! " بعد از این سخنان، آقایان خاتمی و کروبی در نامهای به رهبر انقلاب بر اطاعت امر ایشان و برگزاری انتخابات در موعد مقرر تأکید کردند که آیتا... خامنهای نیز در پاسخ به آنها تأکید کردند. اما علیرغم خواست رهبری، بازهم تعدادی از گروههای دوم خردادی همراه با اپوزیسیون خارجنشین این انتخابات را تحریم کردند، ولی نتیجه این انتخابات برای آنان، قدم گذاشتن در مسیر حذف از فضای سیاسی ایران بود. شکست در انتخابات بعدی که اوج آن نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بود، نمود بارز حذف این جریان از فضای سیاسی ایران بود. این پایان غایلههای سیاسی و امنیتی در تاریخ پر فراز و نشیب جمهوری اسلامی نبود. انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری آخرین نمونه از این غایلهها بود که متأسفانه به علت عدم رعایت منافع ملی و خط قرمزها در رقابتهای سیاسی، هزینههای مادی و معنوی زیادی را بر نظام وارد ساخت و سرمایه اجتماعی ناشی از حضور هشتاد و پنج درصدی مشارکت در انتخابات را از بین برد. اندکی دقیق شدن در علت بهوجود آمدن چنین غایلهای ما را به این حقیقت میرساند که توجه به هشدارهای رهبری از کاندیداها و طرفداران آنها گرفته تا صدا و سیما و رسانه، تأثیر بهسزایی در رخ ندادن چنین غایلهای داشت و البته این غایله و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینهها برای کشور و نظام جلوگیری میکنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. بهعبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند؛ درست همانند جمهوری اسلامی که خود ایشان فرمودند: "من سالهاست این را گفتهام - جمهوری اسلامی نظامی است که تمام ارکان اقتدار معنوی در او جمع است؛ مقتدر است، اما مقتدر مظلوم. اینها با هم منافات ندارد. مظلوم است بهخاطر چی؟...
یکیاش این است که دشمنان جمهوری اسلامی برای اینکه فکر و آرمان جمهوری اسلامی در بین جامعه عظیم مسلمانها گسترش پیدا نکند، انواع و اقسام دروغها را به جمهوری اسلامی بستهاند؛ از دروغهای اعتقادی و فکری بگیرید تا دروغهای فرقهای و سیاسی و اجرایی. این کار را میکنند، آن کار را میکنند، اینجور میگویند، آنجور میگویند، اینجور فکر میکنند، آنجور عمل میکنند. سی سال است که دارند علیه ما دروغ میبافند. "
( منبع : نقش رهبری در مدیریت بحرانهای سیاسی ، علی فرازمند ، فارس)
- [سایر] دین چه نقشی در بحران های جهان دارد؟ (بحران اخلاقی، بحران معرفتی، بحران روحی و روانی)
- [سایر] در مورد ولایت فقیه و مدیریت بحران ها توضیح دهید؟
- [سایر] دین در حل بحران های جهان معاصر چه نقشی دارد؟
- [سایر] مدیریت مقام معظم رهبری چگونه ارزیابی میشود؟
- [سایر] عملکرد مقام معظم رهبری در بحران های مختلف چگونه ارزیابی می شود؟
- [سایر] فقه سیاسی چیست؟فقه سیاسی و تجربه مدیریت جامعه؟فقه و نظریهپردازی؟اگر فقه از واقعیتها دور شود؟راهکارهای پویایی فقه؟
- [سایر] آیا پیشوایی دینی از رهبری سیاسی جدا است؟
- [سایر] آیا دلیل نصب، شامل همه فقها میشود؛ اگر چه با مسائل سیاسی آشنا نباشند و قدرت مدیریت نداشته باشند؟
- [سایر] تاکنون رهبری و مرجعیت دینی در انقلاب اسلامی و تداوم آن چه نقشی داشته اند؟
- [سایر] مؤلفه های فرهنگ سیاسی در دیدگاه مقام معظم رهبری؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتها ی اسلامی ودُوَل اجانب ، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی ، تسلّط پیدا کنند اگر چه تسلّط سیاسی واقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند ، و دوَل اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و سایر دولتها، خوف آن باشد که بیگانگان بر ممالک اسلامی تسلّط پیدا کنند چه تسلّط سیاسی و چه اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را به قطع این گونه روابط الزام کنند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مبارزه با نفوذ اقتصادی و فکری و سیاسی بیگانگان، در بلاد اسلام، بر هر مسلمان واجب است و کمک کردن به آن حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری بیگانگان، خوف آن باشد که آنها بر ممالک اسلامی تسلط پیدا کنند، بر همه واجب است که از نفوذ آنان جلوگیری نموده، ایادی آنها را قطع کنند، همچنین در مورد برقرار ساختن روابط سیاسی با دولتهای غیر اسلامی باید طوری باشد که موجب ضعف و ناتوانی مسلمین یا اسارت آنها در چنگال بیگانگان یا وابستگی اقتصادی و تجاری نگردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر به واسطة توسعة نفوذ سیاسی یا اقتصادی وتجاری اجانب خوف آن باشد که تسلّط بر بلاد مسلمین پیداکنند ، واجب است بر مسلمانان ، دفاع به هر نحوکه ممکن است ، وقطع ایادی اجانب چه عمّال داخلی باشند یا خارجی .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر بواسطه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری اجانب خوف آن باشد که تسلط بر بلاد مسلمین پیدا کنند، واجب است بر مسلمانان، دفاع به هر نحو که ممکن است، و قطع ایادی اجانب. چه عمال داخلی باشند یا خارجی.
- [آیت الله اردبیلی] بر مسلمانان واجب است نقشههایی را که بیگانگان برای سلطه بر کشورهای اسلامی یا سلطه سیاسی اقتصادی، نظامی و یا فرهنگی بر آنان کشیدهاند، برهم زده و از سلطه آنان پیشگیری کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.