در مورد ولایت فقیه و مدیریت بحران ها توضیح دهید؟ تجربهی نهاد ولایت فقیه در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی، از دو جهت قابل بررسی است: اولی نقش رهبری در مدیریت چالشهایی است که دیگر نهادهای داخلی حکومت توان حلوفصل آنها را نداشتند.دومی، مدیریت بحرانهای بینالمللی و منطقهای است.یکی از محرکها و مولدهای دو بیماری کهن جوامع جهان سوم، یعنی استبداد و استعمار،بحرانخیزی این جوامع است؛ بحرانهایی که گاه منجر به سرآوردن یک استبداد فردی به عنوان منجی میگردد و گاه زمینه را برای ورود نیروهای بیگانه و خارجی هموار میکند.آنچه جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی آن را از دیگر نظامهای سیاسی متمایز میسازد، وجود ولایت مطلقه در رأس نظام است که در شرایط بحرانی، چون راهبردی بیبدیل، با رفع بحران خطر آن دو بیماری مهلک را هم دفع میکند. نکتهی مهم این است که این نقش راهبردی فقط بعد داخلی ندارد، بلکه به دلیل جایگاه رهبری در قانون اساسی، از یک سو و نگاه خاص قانون اساسی به تحولات جهانی و منطقهای و مسلمانان جهان، از سوی دیگر، شاهد مدیریت و کارآمدی نقش رهبر انقلاب در سطح منطقهای، بینالمللی و به ویژه جهان اسلام هم هستیم. مروری بر برخی رویدادهای داخلی و تحولات جهانی و عملکرد و مواضع ولی فقیه در این زمینه ایدهی حاضر را بیشتر تبیین میکند. رهبری و مدیریت بحرانهای داخلی جمهوری اسلامی طی سه دهه عمر خود شاهد حوادث، رویدادها و بحرانهایی بوده است که هر کدام به تنهایی برای فروپاشی نظام و حتی در افتادن کشور در دامن جنگهای داخلی و ناامنی کافی بود. اقدامات تروریستی منافقین، کودتاها، جنگ تحمیلی، تحرکات جداییطلبانه در کنار تحریم و فشارهای سیاسی و اقتصادی، شمهای از حوادثی است که میتوانست در فقدان تدبیر رهبری کشور را به بحران مداوم وارد نماید. 1. نجات انقلاب بیشتر انقلابهای سیاسی اجتماعی، به ویژه در جهان سوم، بعد از وقوع به دلیل آشوبهای داخلی و دخالتهای بیگانگان ناکام ماندهاند؛ اما انقلاب اسلامی ایران از بدو تولد، علیرغم همهی کارشکنی و توطئهها مانند اقدامات تجزیهطلبانهی برخی از اقوام مرزی، اقدامات تروریستی منافقان، ترور رهبران انقلاب و در نهایت جنگ تحمیلی 8ساله، توانست راه و هدف خویش را پی بگیرد. یکی از واضحترین دلیل این مقاومت نقش رهبری امام خمینی (رحمت الله علیه) بود. به عنوان نمونه، در ابتدای جنگ اگر نهادی به عنوان رهبری در جمهوری اسلامی پیشبینی نشده بود، با توجه به وابستگی رئیسجمهور وقت (بنیصدر) به بیگانگان، در همان ابتدا، ایران در جنگ شکست میخورد و انقلاب خاتمه مییافت. اگر در نظام جمهوری اسلامی نهادی فراجناحی به نام ولی فقیه پیشبینی نمیشد، هر جریان سیاسی، که روی کار میآمد، متناسب با اهداف سیاسی و جناحیاش کشور را مدیریت میکرد و نمیتوانست اهداف ثابت و متداومی وجود داشته باشد. گاه نیز اختلاف سلیقهی این جریانها کشور را در آستانهی جنگ داخلی میبرد، اتفاقی که در منطقه و کشورهای همسایه نمونهی کمی ندارد. 2. پیشبرد انقلاب انقلاب اسلامی بعد از پشت سرنهادن بحرانهای اولیه در ادامهی مسیر خود در دوران زعامت آیتالله خامنهای بارها با چالشهایی مواجه شد که در نبود رهبری دینی معلوم نبود چه سرنوشتی نصیب آن گردد. در حوزهی اقتصادی، تحریمهای غربی به اندازهای تأثیر داشت که گاه مسئولین نظام پایشان میلغزید و از ترس چاله میخواستند در چاه دشمن بیفتند و گاه به دلیل این تحلیل غلط، که اگر با دشمن کنار بیاییم، از فشارها کاسته خواهد شد، در آستانهی تحویل دودستی استقلال کشور به دشمنان قرار گرفتند که بیداری رهبری دینی مانع میشد. نمونهی بارز این مسئله تعلیق غنیسازی در مسئلهی هستهای بود که سرانجام با دخالت رهبر انقلاب شکسته شد. در حوزهی سیاسی، کشور بحرانهای زیادی را پشت سر گذاشته است؛ مهمترین آن روی کار آمدن یک جریانی سیاسی در کشور در دوم خرداد 1376 بود که به موجب آن 8 سال مدیریت اجرایی و قانونگذاری کشور در دست جریانی بود که هیچ اعتقادی به انقلاب و آرمانهای نظام نداشت. در حوزهی داخلی، معتقد به لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی و در حوزهی خارجی به ادغام در اردوگاه نظام جهانی به رهبری آمریکا بود. این اتفاق کافی بود تا طی چند سال نامی و نشانی از آرمانهای استکبارستیز انقلاب نماند. اما نهاد ولایت فقیه در اینکه در عین پاسداری از آرای مردم، که به دلایل گوناگون به این جریان تعلق گرفته بود، در مقابل رویکردهای ضد انقلابی این جریان هم ایستاد و از ماهیت نظام پاسداری کرد. طبیعتاً اگر در نظام جمهوری اسلامی نهادی فراجناحی به نام ولی فقیه پیشبینی نمیشد، هر جریان سیاسی، که روی کار میآمد، متناسب با اهداف سیاسی و جناحیاش کشور را مدیریت میکرد و نمیتوانست اهداف ثابت و متداومی وجود داشته باشد. گاه نیز اختلاف سلیقهی این جریانها کشور را در آستانهی جنگ داخلی میبرد، اتفاقی که در منطقه و کشورهای همسایه نمونهی کمی ندارد. ویژگیهای مدیریت رهبری 1. تکیه بر مردم از عوامل موفقیت امام و سپس رهبر انقلاب در مدیریت بحرانهای داخلی، تکیه به مردم به معنای حقیقی آن بوده و هست. امام همهی بحرانها از جمله جنگ تحمیلی را تنها با بسیج ارادهی ملت پیش برد. در ادبیات و سیاستهای رهبر انقلاب هم مردم تعریف مهمی دارند و ایشان در گرهگشایی از همهی بحران و عبور از گردنههای سخت نظام، به مردم تکیه کردهاند. این امر در فراخوانی مردم برای نشان دادن حضور در صحنه خلاصه نمیشود؛ بلکه در سیاستهای راهبردی ایشان هم مردم تکیهگاه اصلیاند مانند ایدهی مقابله با (تهاجم)، (شبیخون) و (ناتوی فرهنگی) دشمنان که برای حل معضلات فرهنگی طرح شده است. تفاوت استفاده از حضور مردم در عرصهی مدیریتی کشور در ساختار جمهوری اسلامی با نظامهای پوپولیستی در این است که نگاه ولی فقیه به مردم ابزاری و کورکورانه نیست، بلکه همراه با آگاهسازی و ارشاد و راهنمایی است. این ویژگی در مدیریت رهبر انقلاب بارها خودش را نشان داده است. 2. واکنش واقعگرایانه یکی از ویژگیهای مشترک مدیریت امام و رهبری، واکنشهای واقعگرایانه نسبت به تحولات منطقهای و جهانی بوده است. برای مثال، جلوهی واکنش واقعگرایانه در مدیریت حضرت امام (رحمت الله علیه) را میتوان در عدم دخالت مستقیم در جنگ لبنان یافت. در شیوهی مدیریتی رهبر انقلاب، یکی از این نمونهها (حملهی آمریکا به عراق برای آزادسازی کویت) بود که در آن هنگام، برخی از سیاسیون چپ سیاسی کشور پیشنهاد همراهی با صدام علیه آمریکا را میدادند. در چنین شرایطی، رهبر معظم انقلاب با درک صحیح تحولات منطقه و با معیار اصولگرایی، موضع بیطرفی ایران را رسماً اعلام کرد. نمونهی دیگر، حادثهی 11 سپتامبر بود. جریانات سیاسی به اصطلاح اصلاحطلب اصرار داشتند که ایران از این فرصت استفاده کند و وارد گفتوگو با آمریکا شود و در ائتلاف بزرگ ضد تروریستی شرکت نماید. در حالی که رهبر معظم انقلاب از ظاهر این تحول گذشته و درونیترین انگیزهی این تحولات و روندهای آن را هدف قرار داده بودند و بر این اساس، سکان سیاست خارجی کشور را به سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سیاستهای تهاجمی پس از 11 سپتامبر هدایت کردند. 3. تشخیص بهموقع رویدادها و روندهای سیاسی در زمان حضرت امام (رحمت الله علیه)، پناه نبردن به آغوش شوروی سابق، علیرغم پیشنهاد برخی از اطرافیان انقلاب، همچنین شناخت و بریدن دست قدرتمند جاسوسی ایالات متحدهی آمریکا در روزگاری که آمریکا در اوج قدرت استراتژیک خود قرار داشت و در اواخر عمر با برکت ایشان، نامهی پرمعنا و پرمغز و محتوای ایشان به گورباچف (رهبر شوروی) و پیشبینی فروپاشی قریبالوقوع اتحاد جماهیر شوروی، از مصادیق مهم این تشخیصهای صحیح است. در مدیریت رهبر معظم انقلاب نیز میتوان به مصادیق بارز و محکمی اشاره کرد: هشدار رهبری در خصوص شبیخون فرهنگی در اوایل دههی 1370، افشای سناریوی یلتسینی کردن ایران (فروپاشی از درون)، افشای سیاستهای پنهان آمریکا در خاورمیانه، هشدار نسبت به سناریوی اختلافافکنی بین اقوام و مذاهب ایرانی از یک سو و راه انداختن جنگ شیعی و سنی از سوی دیگر، بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلامهراسی و اسلامستیزی غرب و... نمونههایی از درک سریع و بهموقع تهدیدات و واکنش مناسب نسبت به ارزیابی میشود.[1] نقش راهبردی رهبری در جهان اسلام یکی از مهمترین آثار انقلاب اسلامی ایران تغییر نگاه دولت ایران (دولت به معنای دولتملت) نسبت به جهان اسلام و مسلمانان بود. در سیاستهای دولت پهلوی، جهان اسلام و مسلمانان جایگاهی نداشت. اگر گاهی هم برخی سیاستهایی مانند کمک به یکی از دولتهای مسلمان منطقه صورت میگرفت، با انگیزهی غربگرایی (نه اسلامگرایی) و در راستای سیاستهای آمریکا و انگلیس صورت میگرفت؛ مانند کمک به دولت عمان در سرکوب جنبش ظفار. در این ماجرا، انگلیسیها که از بسط نفوذ کمونیسم در منطقهی استراتژیک ظفار نگران بودند، از شاه ایران خواستند برای سرکوب شورشیان نیروی نظامی به منطقه بفرستد که طی آن صدها جوان ایرانی به خون غلتیدند؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی و بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی حمایت از مسلمانان و حتی دیگر مستضعفان جهان در اولویت نظام سیاسی جدید ایران قرار گرفت. 1. مقاومت اسلامی امام خمینی (رحمت الله علیه) و سپس رهبر معظم انقلاب همواره حمایت از مسلمانان را در اولویت سیاستگذاری خودشان قرار دادند که نمونهی بارز آن در حمایت از فلسطین جلوهگر است. تأثیر انقلاب اسلامی و نفوذ ولایت فقیه منجر به شکلگیری مقاومت اسلامی علیه اشغالگران فلسطین گردید که از آن به بعد، به کرات، شکست این رژیم از مقاومت اسلامی در لبنان و غزه تجربه شد؛ این در حالی است که قبل آن، در همهی جنگها، ارتشهای بزرگ اعراب از این رژیم شکست خورده بودند. 2. وحدت اسلامی یکی از مباحث مهمی که در پرتو ولایت فقیه در اولویت نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است، مسئلهی وحدت اسلامی در برابر توطئههای استکبار جهانی علیه اسلام و مسلمانان میباشد. علیرغم اینکه انقلاب اسلامی در یک کشور شیعه و توسط رهبری شیعی مذهب به وقوع پیوست، ولی از همان ابتدا بدون توجه به اختلاف مذهبی، شاهد موج اسلامخواهی و تسری انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام بودیم. رهبری انقلاب توانست، با تدبیر ویژه، در مقابل تأثیر اختلاف مذهب در روابط میان ایران و دیگر مسلمانان جهان بازدارندگی ایجاد کنند. اگرچه دشمنان انقلاب هم اهمیت اتحاد اسلامی را دریافتند و همواره سعی کردند بر طبل اختلاف شیعه و سنی بکوبند، از یک طرف با تحریک طرفداران مذهب جعلی وهابیت به ناامنی شیعیان در جهان دست زدند و از سوی دیگر از سادهلوحی برخی شیعیان استفاده نمودند و آنها را به توهین به مقدسات اهل تسنن تشویق کردند. آخرین مورد به فتوای رهبر انقلاب در حرمت توهین به مقدسات اهل تسنن مربوط میشود؛ رهبر معظم انقلاب در پاسخ به استفتایی اعلام کردند: (اهانت به نمادهای برادران اهل سنت از جمله اتهامزنی به همسر پیامبر اسلام [عایشه] حرام است. این موضوع شامل زنان همهی پیامبران و به ویژه سید الانبیا پیامبر اعظم حضرت محمد (صلی الله علیه و آل) میشود.) این درخواست صدور فتوا از سوی جمعی از علما و فرهیختگان شیعهی منطقهی احساء عربستان سعودی به محضر ایشان ارائه شده بود. یکی از مهمترین آثار انقلاب اسلامی ایران تغییر نگاه دولت ایران نسبت به جهان اسلام و مسلمانان بود. در سیاستهای دولت پهلوی، جهان اسلام و مسلمانان جایگاهی نداشت. اگر گاهی هم برخی سیاستهایی مانند کمک به یکی از دولتهای مسلمان منطقه صورت میگرفت، با انگیزهی غربگرایی و در راستای سیاستهای آمریکا و انگلیس صورت میگرفت. فتوای آیتالله العظمی خامنهای مبنی بر حرام دانستن هر گونه اهانت به اصحاب و همسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آل) با استقبال گستردهی علما و رهبران فکری اهل تسنن روبهرو شد؛ در این باره، اخوانالمسلمین اردن با تقدیر از فتوای حضرت آیتالله خامنهای در مورد حرمت اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آل) آن را یک اقدام ارزنده و مهم در جهت حفظ وحدت مسلمانان و جلوگیری از بروز فتنهی مذهبی دانست. همام سعید، رهبر اخوانالمسلمین اردن، در اظهاراتی که در پایگاه رسمی این گروه منتشر شد، اعلام کرد: از آیتالله خامنهای، عالیترین مرجعیت شیعیان، که اهانت به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آل) و نمادهای اهل سنت را حرام دانستند، تقدیر میکنم. او این فتوا را یک اقدام مهم برای وحدت مسلمانان و جلوگیری از بروز فتنهی مذهبی توصیف کرد. همچنین بسیاری از شخصیتهای اهل تسنن در لبنان، با تمجید از فتوای مقام معظم رهبری، در مورد تحریم اهانت به صحابه و همسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آل) آن را مایهی تقریب بیشتر مذاهب اسلامی دانستند.[2] سخن آخر... تجربهی نهاد ولایت فقیه در ساختار حکومتی در جمهوری اسلامی، از دو جهت کارایی مختص خود را داشت که بدون آن هرگز نمیشد از حاکمیت سیاسی در ایران انتظار چنین کارکردهایی را داشت؛ اولی نقش رهبری در بعد داخلی و در مدیریت چالشها و بحرانهایی است که دیگر نهادهای داخلی حکومت توان حلوفصل آنها را نداشتند و در فقدان ولایت فقیه و وقوع چنین بحرانهایی، کشور یا در جنگهای داخلی فرو میرفت که گاهی هم منجر به دخالت بیگانگان میگردد یا به دامن یک دیکتاتور همانند رضاخان پناه میگرفت. دومی در بعد بینالمللی و در سطح جهان اسلام است که در سایهی ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی برای اولین در جهان اسلام دست روی نیاز مهم و واقعی مسلمانان، یعنی ضرورت وحدت در برابر دشمنان اسلام و مقاومت اسلامی در برابر تجاوزهای رژیم اسرائیل، گذاشت که هر دو تا قبل از تأسیس جمهوری اسلامی در میان شعارهای ملیگرایانه و ادعاهای نژادپرستانه رنگ باخته بودند.(*) پینوشتها: [1] ویژگیهای مدیریتی امام و رهبری، 23 سال عبور موفقیتآمیز، رهبری از بحرانها، ندای انقلاب، 27بهمن 1391: http://www.nedayeenghelab.com/vdcjy8ea.uqeaxzsffu.html [2] وبلاگ شخصی حجت الاسلام قاسم روانبخش، 26 مهر 89. *فاطمه امیری؛ پژوهشگر تاریخ معاصر/ برهان/1392/10/30
در مورد ولایت فقیه و مدیریت بحران ها توضیح دهید؟
تجربهی نهاد ولایت فقیه در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی، از دو جهت قابل بررسی است: اولی نقش رهبری در مدیریت چالشهایی است که دیگر نهادهای داخلی حکومت توان حلوفصل آنها را نداشتند.دومی، مدیریت بحرانهای بینالمللی و منطقهای است.یکی از محرکها و مولدهای دو بیماری کهن جوامع جهان سوم، یعنی استبداد و استعمار،بحرانخیزی این جوامع است؛ بحرانهایی که گاه منجر به سرآوردن یک استبداد فردی به عنوان منجی میگردد و گاه زمینه را برای ورود نیروهای بیگانه و خارجی هموار میکند.آنچه جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی آن را از دیگر نظامهای سیاسی متمایز میسازد، وجود ولایت مطلقه در رأس نظام است که در شرایط بحرانی، چون راهبردی بیبدیل، با رفع بحران خطر آن دو بیماری مهلک را هم دفع میکند.
نکتهی مهم این است که این نقش راهبردی فقط بعد داخلی ندارد، بلکه به دلیل جایگاه رهبری در قانون اساسی، از یک سو و نگاه خاص قانون اساسی به تحولات جهانی و منطقهای و مسلمانان جهان، از سوی دیگر، شاهد مدیریت و کارآمدی نقش رهبر انقلاب در سطح منطقهای، بینالمللی و به ویژه جهان اسلام هم هستیم. مروری بر برخی رویدادهای داخلی و تحولات جهانی و عملکرد و مواضع ولی فقیه در این زمینه ایدهی حاضر را بیشتر تبیین میکند.
رهبری و مدیریت بحرانهای داخلی
جمهوری اسلامی طی سه دهه عمر خود شاهد حوادث، رویدادها و بحرانهایی بوده است که هر کدام به تنهایی برای فروپاشی نظام و حتی در افتادن کشور در دامن جنگهای داخلی و ناامنی کافی بود. اقدامات تروریستی منافقین، کودتاها، جنگ تحمیلی، تحرکات جداییطلبانه در کنار تحریم و فشارهای سیاسی و اقتصادی، شمهای از حوادثی است که میتوانست در فقدان تدبیر رهبری کشور را به بحران مداوم وارد نماید.
1. نجات انقلاب
بیشتر انقلابهای سیاسی اجتماعی، به ویژه در جهان سوم، بعد از وقوع به دلیل آشوبهای داخلی و دخالتهای بیگانگان ناکام ماندهاند؛ اما انقلاب اسلامی ایران از بدو تولد، علیرغم همهی کارشکنی و توطئهها مانند اقدامات تجزیهطلبانهی برخی از اقوام مرزی، اقدامات تروریستی منافقان، ترور رهبران انقلاب و در نهایت جنگ تحمیلی 8ساله، توانست راه و هدف خویش را پی بگیرد. یکی از واضحترین دلیل این مقاومت نقش رهبری امام خمینی (رحمت الله علیه) بود. به عنوان نمونه، در ابتدای جنگ اگر نهادی به عنوان رهبری در جمهوری اسلامی پیشبینی نشده بود، با توجه به وابستگی رئیسجمهور وقت (بنیصدر) به بیگانگان، در همان ابتدا، ایران در جنگ شکست میخورد و انقلاب خاتمه مییافت.
اگر در نظام جمهوری اسلامی نهادی فراجناحی به نام ولی فقیه پیشبینی نمیشد، هر جریان سیاسی، که روی کار میآمد، متناسب با اهداف سیاسی و جناحیاش کشور را مدیریت میکرد و نمیتوانست اهداف ثابت و متداومی وجود داشته باشد. گاه نیز اختلاف سلیقهی این جریانها کشور را در آستانهی جنگ داخلی میبرد، اتفاقی که در منطقه و کشورهای همسایه نمونهی کمی ندارد.
2. پیشبرد انقلاب
انقلاب اسلامی بعد از پشت سرنهادن بحرانهای اولیه در ادامهی مسیر خود در دوران زعامت آیتالله خامنهای بارها با چالشهایی مواجه شد که در نبود رهبری دینی معلوم نبود چه سرنوشتی نصیب آن گردد. در حوزهی اقتصادی، تحریمهای غربی به اندازهای تأثیر داشت که گاه مسئولین نظام پایشان میلغزید و از ترس چاله میخواستند در چاه دشمن بیفتند و گاه به دلیل این تحلیل غلط، که اگر با دشمن کنار بیاییم، از فشارها کاسته خواهد شد، در آستانهی تحویل دودستی استقلال کشور به دشمنان قرار گرفتند که بیداری رهبری دینی مانع میشد. نمونهی بارز این مسئله تعلیق غنیسازی در مسئلهی هستهای بود که سرانجام با دخالت رهبر انقلاب شکسته شد.
در حوزهی سیاسی، کشور بحرانهای زیادی را پشت سر گذاشته است؛ مهمترین آن روی کار آمدن یک جریانی سیاسی در کشور در دوم خرداد 1376 بود که به موجب آن 8 سال مدیریت اجرایی و قانونگذاری کشور در دست جریانی بود که هیچ اعتقادی به انقلاب و آرمانهای نظام نداشت. در حوزهی داخلی، معتقد به لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی و در حوزهی خارجی به ادغام در اردوگاه نظام جهانی به رهبری آمریکا بود. این اتفاق کافی بود تا طی چند سال نامی و نشانی از آرمانهای استکبارستیز انقلاب نماند. اما نهاد ولایت فقیه در اینکه در عین پاسداری از آرای مردم، که به دلایل گوناگون به این جریان تعلق گرفته بود، در مقابل رویکردهای ضد انقلابی این جریان هم ایستاد و از ماهیت نظام پاسداری کرد.
طبیعتاً اگر در نظام جمهوری اسلامی نهادی فراجناحی به نام ولی فقیه پیشبینی نمیشد، هر جریان سیاسی، که روی کار میآمد، متناسب با اهداف سیاسی و جناحیاش کشور را مدیریت میکرد و نمیتوانست اهداف ثابت و متداومی وجود داشته باشد. گاه نیز اختلاف سلیقهی این جریانها کشور را در آستانهی جنگ داخلی میبرد، اتفاقی که در منطقه و کشورهای همسایه نمونهی کمی ندارد.
ویژگیهای مدیریت رهبری
1. تکیه بر مردم
از عوامل موفقیت امام و سپس رهبر انقلاب در مدیریت بحرانهای داخلی، تکیه به مردم به معنای حقیقی آن بوده و هست. امام همهی بحرانها از جمله جنگ تحمیلی را تنها با بسیج ارادهی ملت پیش برد. در ادبیات و سیاستهای رهبر انقلاب هم مردم تعریف مهمی دارند و ایشان در گرهگشایی از همهی بحران و عبور از گردنههای سخت نظام، به مردم تکیه کردهاند. این امر در فراخوانی مردم برای نشان دادن حضور در صحنه خلاصه نمیشود؛ بلکه در سیاستهای راهبردی ایشان هم مردم تکیهگاه اصلیاند مانند ایدهی مقابله با (تهاجم)، (شبیخون) و (ناتوی فرهنگی) دشمنان که برای حل معضلات فرهنگی طرح شده است.
تفاوت استفاده از حضور مردم در عرصهی مدیریتی کشور در ساختار جمهوری اسلامی با نظامهای پوپولیستی در این است که نگاه ولی فقیه به مردم ابزاری و کورکورانه نیست، بلکه همراه با آگاهسازی و ارشاد و راهنمایی است. این ویژگی در مدیریت رهبر انقلاب بارها خودش را نشان داده است.
2. واکنش واقعگرایانه
یکی از ویژگیهای مشترک مدیریت امام و رهبری، واکنشهای واقعگرایانه نسبت به تحولات منطقهای و جهانی بوده است. برای مثال، جلوهی واکنش واقعگرایانه در مدیریت حضرت امام (رحمت الله علیه) را میتوان در عدم دخالت مستقیم در جنگ لبنان یافت. در شیوهی مدیریتی رهبر انقلاب، یکی از این نمونهها (حملهی آمریکا به عراق برای آزادسازی کویت) بود که در آن هنگام، برخی از سیاسیون چپ سیاسی کشور پیشنهاد همراهی با صدام علیه آمریکا را میدادند. در چنین شرایطی، رهبر معظم انقلاب با درک صحیح تحولات منطقه و با معیار اصولگرایی، موضع بیطرفی ایران را رسماً اعلام کرد.
نمونهی دیگر، حادثهی 11 سپتامبر بود. جریانات سیاسی به اصطلاح اصلاحطلب اصرار داشتند که ایران از این فرصت استفاده کند و وارد گفتوگو با آمریکا شود و در ائتلاف بزرگ ضد تروریستی شرکت نماید. در حالی که رهبر معظم انقلاب از ظاهر این تحول گذشته و درونیترین انگیزهی این تحولات و روندهای آن را هدف قرار داده بودند و بر این اساس، سکان سیاست خارجی کشور را به سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سیاستهای تهاجمی پس از 11 سپتامبر هدایت کردند.
3. تشخیص بهموقع رویدادها و روندهای سیاسی
در زمان حضرت امام (رحمت الله علیه)، پناه نبردن به آغوش شوروی سابق، علیرغم پیشنهاد برخی از اطرافیان انقلاب، همچنین شناخت و بریدن دست قدرتمند جاسوسی ایالات متحدهی آمریکا در روزگاری که آمریکا در اوج قدرت استراتژیک خود قرار داشت و در اواخر عمر با برکت ایشان، نامهی پرمعنا و پرمغز و محتوای ایشان به گورباچف (رهبر شوروی) و پیشبینی فروپاشی قریبالوقوع اتحاد جماهیر شوروی، از مصادیق مهم این تشخیصهای صحیح است.
در مدیریت رهبر معظم انقلاب نیز میتوان به مصادیق بارز و محکمی اشاره کرد: هشدار رهبری در خصوص شبیخون فرهنگی در اوایل دههی 1370، افشای سناریوی یلتسینی کردن ایران (فروپاشی از درون)، افشای سیاستهای پنهان آمریکا در خاورمیانه، هشدار نسبت به سناریوی اختلافافکنی بین اقوام و مذاهب ایرانی از یک سو و راه انداختن جنگ شیعی و سنی از سوی دیگر، بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلامهراسی و اسلامستیزی غرب و... نمونههایی از درک سریع و بهموقع تهدیدات و واکنش مناسب نسبت به ارزیابی میشود.[1]
نقش راهبردی رهبری در جهان اسلام
یکی از مهمترین آثار انقلاب اسلامی ایران تغییر نگاه دولت ایران (دولت به معنای دولتملت) نسبت به جهان اسلام و مسلمانان بود. در سیاستهای دولت پهلوی، جهان اسلام و مسلمانان جایگاهی نداشت. اگر گاهی هم برخی سیاستهایی مانند کمک به یکی از دولتهای مسلمان منطقه صورت میگرفت، با انگیزهی غربگرایی (نه اسلامگرایی) و در راستای سیاستهای آمریکا و انگلیس صورت میگرفت؛ مانند کمک به دولت عمان در سرکوب جنبش ظفار.
در این ماجرا، انگلیسیها که از بسط نفوذ کمونیسم در منطقهی استراتژیک ظفار نگران بودند، از شاه ایران خواستند برای سرکوب شورشیان نیروی نظامی به منطقه بفرستد که طی آن صدها جوان ایرانی به خون غلتیدند؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی و بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی حمایت از مسلمانان و حتی دیگر مستضعفان جهان در اولویت نظام سیاسی جدید ایران قرار گرفت.
1. مقاومت اسلامی
امام خمینی (رحمت الله علیه) و سپس رهبر معظم انقلاب همواره حمایت از مسلمانان را در اولویت سیاستگذاری خودشان قرار دادند که نمونهی بارز آن در حمایت از فلسطین جلوهگر است. تأثیر انقلاب اسلامی و نفوذ ولایت فقیه منجر به شکلگیری مقاومت اسلامی علیه اشغالگران فلسطین گردید که از آن به بعد، به کرات، شکست این رژیم از مقاومت اسلامی در لبنان و غزه تجربه شد؛ این در حالی است که قبل آن، در همهی جنگها، ارتشهای بزرگ اعراب از این رژیم شکست خورده بودند.
2. وحدت اسلامی
یکی از مباحث مهمی که در پرتو ولایت فقیه در اولویت نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است، مسئلهی وحدت اسلامی در برابر توطئههای استکبار جهانی علیه اسلام و مسلمانان میباشد. علیرغم اینکه انقلاب اسلامی در یک کشور شیعه و توسط رهبری شیعی مذهب به وقوع پیوست، ولی از همان ابتدا بدون توجه به اختلاف مذهبی، شاهد موج اسلامخواهی و تسری انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام بودیم.
رهبری انقلاب توانست، با تدبیر ویژه، در مقابل تأثیر اختلاف مذهب در روابط میان ایران و دیگر مسلمانان جهان بازدارندگی ایجاد کنند. اگرچه دشمنان انقلاب هم اهمیت اتحاد اسلامی را دریافتند و همواره سعی کردند بر طبل اختلاف شیعه و سنی بکوبند، از یک طرف با تحریک طرفداران مذهب جعلی وهابیت به ناامنی شیعیان در جهان دست زدند و از سوی دیگر از سادهلوحی برخی شیعیان استفاده نمودند و آنها را به توهین به مقدسات اهل تسنن تشویق کردند.
آخرین مورد به فتوای رهبر انقلاب در حرمت توهین به مقدسات اهل تسنن مربوط میشود؛ رهبر معظم انقلاب در پاسخ به استفتایی اعلام کردند: (اهانت به نمادهای برادران اهل سنت از جمله اتهامزنی به همسر پیامبر اسلام [عایشه] حرام است. این موضوع شامل زنان همهی پیامبران و به ویژه سید الانبیا پیامبر اعظم حضرت محمد (صلی الله علیه و آل) میشود.) این درخواست صدور فتوا از سوی جمعی از علما و فرهیختگان شیعهی منطقهی احساء عربستان سعودی به محضر ایشان ارائه شده بود.
یکی از مهمترین آثار انقلاب اسلامی ایران تغییر نگاه دولت ایران نسبت به جهان اسلام و مسلمانان بود. در سیاستهای دولت پهلوی، جهان اسلام و مسلمانان جایگاهی نداشت. اگر گاهی هم برخی سیاستهایی مانند کمک به یکی از دولتهای مسلمان منطقه صورت میگرفت، با انگیزهی غربگرایی و در راستای سیاستهای آمریکا و انگلیس صورت میگرفت.
فتوای آیتالله العظمی خامنهای مبنی بر حرام دانستن هر گونه اهانت به اصحاب و همسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آل) با استقبال گستردهی علما و رهبران فکری اهل تسنن روبهرو شد؛ در این باره، اخوانالمسلمین اردن با تقدیر از فتوای حضرت آیتالله خامنهای در مورد حرمت اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آل) آن را یک اقدام ارزنده و مهم در جهت حفظ وحدت مسلمانان و جلوگیری از بروز فتنهی مذهبی دانست.
همام سعید، رهبر اخوانالمسلمین اردن، در اظهاراتی که در پایگاه رسمی این گروه منتشر شد، اعلام کرد: از آیتالله خامنهای، عالیترین مرجعیت شیعیان، که اهانت به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آل) و نمادهای اهل سنت را حرام دانستند، تقدیر میکنم. او این فتوا را یک اقدام مهم برای وحدت مسلمانان و جلوگیری از بروز فتنهی مذهبی توصیف کرد. همچنین بسیاری از شخصیتهای اهل تسنن در لبنان، با تمجید از فتوای مقام معظم رهبری، در مورد تحریم اهانت به صحابه و همسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آل) آن را مایهی تقریب بیشتر مذاهب اسلامی دانستند.[2]
سخن آخر...
تجربهی نهاد ولایت فقیه در ساختار حکومتی در جمهوری اسلامی، از دو جهت کارایی مختص خود را داشت که بدون آن هرگز نمیشد از حاکمیت سیاسی در ایران انتظار چنین کارکردهایی را داشت؛ اولی نقش رهبری در بعد داخلی و در مدیریت چالشها و بحرانهایی است که دیگر نهادهای داخلی حکومت توان حلوفصل آنها را نداشتند و در فقدان ولایت فقیه و وقوع چنین بحرانهایی، کشور یا در جنگهای داخلی فرو میرفت که گاهی هم منجر به دخالت بیگانگان میگردد یا به دامن یک دیکتاتور همانند رضاخان پناه میگرفت.
دومی در بعد بینالمللی و در سطح جهان اسلام است که در سایهی ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی برای اولین در جهان اسلام دست روی نیاز مهم و واقعی مسلمانان، یعنی ضرورت وحدت در برابر دشمنان اسلام و مقاومت اسلامی در برابر تجاوزهای رژیم اسرائیل، گذاشت که هر دو تا قبل از تأسیس جمهوری اسلامی در میان شعارهای ملیگرایانه و ادعاهای نژادپرستانه رنگ باخته بودند.(*)
پینوشتها:
[1] ویژگیهای مدیریتی امام و رهبری، 23 سال عبور موفقیتآمیز، رهبری از بحرانها، ندای انقلاب، 27بهمن 1391: http://www.nedayeenghelab.com/vdcjy8ea.uqeaxzsffu.html
[2] وبلاگ شخصی حجت الاسلام قاسم روانبخش، 26 مهر 89.
*فاطمه امیری؛ پژوهشگر تاریخ معاصر/ برهان/1392/10/30
- [سایر] رهبری در مدیریت بحران های سیاسی چه نقشی دارند؟
- [سایر] آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] شبهه: ولایت مطلق مختص خداوند است، چرا امروزه به ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه می گویند؟
- [سایر] ولایت فقیه درست است یا وکالت فقیه؟ اگر ولایت فقیه مطلق یا مقید؟
- [سایر] ولایت فقیه؛ فقیه عادل یا فقیه معصوم؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] یکی دیگر ازشبهاتی که بسیار مهم است مسئله ولایت فقیه است چراوقتی امام زمان وجود دارد ولایت فقیه پابرجاست اصلا ولایت فقیه چگونه به وجود آمده؟
- [سایر] ولایت فقیه رو امام خمینی(ره) طرح ریزی کردند یا کس دیگری؟ فرق بین ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] مشروعیت اجرایی ولایت فقیه چگونه تبیین می شود و آیا ولایت فقیه منصوب خداست یا مردم؟
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که رأی مجتهد تغییر کند، مقلد نمیتواند بر رأی قبلی مجتهد باقی بماند، و اگر شک کند که رأی مجتهد تغییر کرده است یا نه، میتواند تا مشخص شدن آن بر رأی قبلی باقی بماند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] به دست آوردن فتوا یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسیکه انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم: دیدن در رساله مجتهد، در صورتیکه انسانبه درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.