هستهی مرکزی دکترین سیاست خارجی حضرت آیتالله خامنهای؟ از منظر و نگاه رهبر معظم انقلاب میتوان به تجویز کلیتری در مناسبات و مواضع خارجی نظام جمهوری اسلامی دست یافت؟ مقدمه رهبر معظم انقلاب در دیدار نوری المالکی -نخستوزیر عراق- در چهارم اردیبهشت ماه سال جاری با ایشان، ضمن اشاره به اقتدار روزافزون عراق در منطقه و در دنیای عرب، آن را مایهی خرسندی فراوان جمهوری اسلامی ایران دانستند. ایشان برگزاری نشست سران اتحادیهی عرب در بغداد را نیز یکی دیگر از زمینههای اقتدار عراق برشمردند و افزودند: (اقتدار هر کشوری نیازمند پیشزمینهها و ابزاری است که مهمترین آنها پیشرفت علمی و سازندگی و خدمترسانی به مردم است.) تمرکز نوشتار حاضر بر فهم این موضع نظام جمهوری اسلامی بر اساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای است. به عبارت دیگر، این نوشتار به دنبال ارائهی تبیینی از مواضع رهبری عالی ایران است که نشان دهد چگونه اقتدار یک کشورِ همسایه و مسلمان ما میتواند از منظر ایشان مایهی خرسندی نظام و کشور ما را فراهم کند. پرسشی دیگر این است که آیا افزایش اقتدار و تحکیم استقلال تنها خاص و محدود به کشوری مانند عراق میشود یا اینکه از منظر و نگاه رهبر معظم انقلاب میتوان به تجویز کلیتری در مناسبات و مواضع خارجی نظام جمهوری اسلامی دست یافت؟ در دکترین آیتالله خامنهای اساس سیاست خارجی این است که ایدهی مخالفت با سلطهگری و سلطهپذیری را به عنوان یک ستون مسأله در فضای سیاست بینالمللی در سطح دولتها و ملتها استقرار دهیم و این فکر را در دنیا ترویج و منعکس نماییم. هستهی مرکزی دکترین سیاست خارجی حضرت آیتالله خامنهای برای ورود به بحث، باید توجه داشته باشیم که ساحت سیاست مبتنی بر نظر و اندیشه است و رفتار سیاسی تجلیگاه آن است. از این رو هر رفتاری در حوزهی سیاسی متکی به پشتوانههای نظری و اندیشهای خویش است. عرصهی سیاست خارجی نیز که برآیند فرآیند پیچیده و چندوجهی تصمیمگیری است، از این قاعدهی کلی مستثنی نیست. فهم رفتار و مواضع سیاست خارجی کشورها و رهبران آنها در پرتو توجه به بنیانها و مفاهیم نظری محقق میشود. با توجه به اینکه اهمیت و تأثیر سیاست خارجی بر زندگی و حیات سیاسی ما به تعبیر برخی از متفکران و صاحبنظران از هر زمان دیگری بیشتر شده است، فهم نظام معنایی و باورهای رهبران تأثیرگذار سیاست خارجی از اهمیت والایی برخوردار میشود. بر همین اساس است که در حوزهی مطالعات سیاست خارجی توجه ویژهای نسبت به نقش، جایگاه و فهم بنیانهای نظری اعتقادی رهبران تأثیرگذار در سیاست خارجی میشود. در ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی نقش و جایگاه رهبری از بالاترین درجهی اهمیت برخوردار بوده و طبق اصل صدوهفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: رهبریِ منتخب خبرگان، ولایت امر و همهی مسئولیتهای ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. علاوه بر ظرفیتهای حقوقی و ساختاری مربوط به جایگاه و نقش بیبدیل رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، نگارندهی این سطور بر این باور است که حضرت آیتالله خامنهای از یک دکترین نظاممند در حوزهی سیاست خارجی برخوردارند که دارای یک هستهی مرکزی و نقاط کانونی شکلگرفتهی پیرامون آن است. با رجوع به بیانات و گفتارهای ایشان میتوان به این نتیجه رسید که (ضدیت با نظام سلطه) را میتوان به عنوان هستهی مرکزی دکترین ایشان در نظر گرفت. ضدیت با سلطه در دکترین ایشان، هم ناظر بر بُعد اسلامی و دینی است که خداوند متعال بهصراحت در آیهی 141 سورهی نساء فرموده است: (وَ لَنْ یَجْعَل اللهُ لِلْکافِرینَ عَلی الْمُؤمِنینَ سَبیلاً) و هم ناظر بر ابعاد ژئوپولتیکی و معطوف به لزوم ارتقای جایگاه نظام جمهوری اسلامی ایران در نظام بینالمللی مبتنی بر سلطه و نظم شکلگرفته پس از جنگهای جهانی و جنگ سرد است. در دکترین سیاست خارجی آیتالله خامنهای، امروز در دنیا نظام سلطه حاکم است1 و این نظام مسئول بدبختی ملتها و انسانها در سراسر عالم است.2 نظام سلطه یعنی اینکه کسی در دنیا به اتکای سرنیزه و زور، قلدری کند و شرم نکند و دیگران هم قلدری او را تحمل کنند.3 این نظام که مانند اُختاپوسی خطرناک و مثل سرطان دنیا را گرفته است،4 از دورانی که مسألهی استعمار در دنیا شروع شد، یعنی از قرن نوزدهم سر کار آمد.5 این نظام از دو رکن سلطهگر که همان ابرقدرتها بوده و سلطهپذیر که دخالتهای وقیحانه و گستاخانهی ابرقدرتها را قبول میکنند، تشکیل شده است.6 در نظام باورها و اندیشهی حضرت آیتالله خامنهای، طرفین نظام سلطه مقصر بوده و جمهوری اسلامی ایران هر دو طرف را رد کرده و به مبارزه با این نظم میپردازد.7 طبق این دیدگاه هر جا اسلام باشد، رد ارکان نظام سلطهی جهانی هم در آنجا هست. هر جا ساختاری اسلامی شکل بگیرد، ضدیت با ظلم و تجاوز و استعمار و استثمار و تحقیر مردم و ضدیت با بقیهی ملامح و نشانههای نظام سلطهی امروز دنیا نیز در آنجا هست. به همین خاطر است که جمهوری اسلامی با نظام کنونی سلطه و اقتدار در دنیا مخالف است.8 بر این اساس باید گفت که اگر ملتی تسلیم سلطهی قدرتهای بزرگ عالم شود، از دست رفته است. هر ملتی اگر حاضر شد از شرف ملی و اقتدار ملی و ارادهی ملی چشم بپوشد، در وادی ضعف بیپایان و ورطهای میلغزد که آخر آن معلوم نیست. هر دولتی که حاضر شد در مقابل خواست دستگاه یکپارچهی سلطهی جهانی تسلیم شود، بیش از گذشته محکوم به ضعف قرار گرفتن تحت سلطه و هضم شدن میشود.9 در نظر حضرت آیتالله خامنهای تسلط نظام سلطه نسبت به هر ملت و هر کشوری و در هر جایی مردود است10، زیرا در این صورت منافع آن ملت نادیده گرفته شده11 و هویت و عزتش نابود خواهد شد.12 در سطح منطقهای و کشورهای همسایهی ایران مبارزه و مقاومت در برابر نفوذ و سلطهی بیگانگان اهمیت بیشتری مییابد، زیرا در این حوزه ترتیبات مذکور دارای تأثیر و تأثر از یکدیگر بوده و وضعیت کشورهای همسایه به طور طبیعی از یک پیوستگی و گرهخوردگی برخوردار است. در برخورد با نظام سلطه، دو نوع رفتار از هم متمایز میشوند؛ یکی برخورد تسلیم و دیگری برخورد مقاومت است. تسلیم در مقابل زروگویان جهان، زورگو را به زورگویی تشویق میکند. تسلیم ملتها، تسلیم سیاسیون عالم، تسلیم روشنفکران جوامع مختلف در مقابل زورگوییهای استکبار جهانی، مشوق آنها در پیشرفت است. به همین جهت برای ملتها یک راه حقیقی بیشتر باقی نمیماند و آن مقاومت است.13 در مسیر مقاومت چنانچه دولتهای اسلامی، دولتهای جهان سوم و ملتها قدر قدرت خودشان را بدانند، مهمترین ابزار نظام سلطه که همان اخم کردن و تشر است، ناکارآمد خواهد شد.14 از این رو مبارزه با نظام سلطه از طریق شمشیر نیست، بلکه مبارزهای به روش تحمل، کار حرفهای سیاسی و شجاعت در میدانهای لازم و متناسب با خودش است.15 بنابراین در دکترین آیتالله خامنهای اساس سیاست خارجی این است که ایدهی مخالفت با سلطهگری و سلطهپذیری را به عنوان یک ستون مسأله در فضای سیاست بینالمللی در سطح دولتها و ملتها استقرار دهیم و این فکر را در دنیا ترویج و منعکس نماییم.16 بر اساس این دیدگاه و با شناخت نقطهی ثقل یا هستهی مرکزی دکترین سیاست خارجی رهبر معظم انقلاب اسلامی میتوان گفت که ایشان به عنوان زعیم کشور و امت اسلامی، اساس و پایهی رفتار خارجی دولت اسلامی را بر اساس ضدیت با نظام سلطه تعریف کرده و راه نجات ملتها و برطرف شدن مصائب و گرفتاریهای آنها را در پرتو این مبارزه و مقاومت در برابر جریان حاکم و رایج نظام سلطه در جهان قابل تحقق میدانند. سطوح تقابل با نظام سلطه ضدیت با نظام سلطه در دکترین سیاست خارجی آیتالله خامنهای در سه سطح منطقهای، بلوک یا امت اسلامی و بینالمللی، قابلیت بهکارگیری دارد و ممکن است به همین ترتیب نیز از اولویت برخوردار باشد. در سطح منطقهای و کشورهای همسایهی ایران که به طور طبیعی حوزهی نفوذ ژئوپولیتیک، امنیتی، اقتصادی، تمدنی و فرهنگی کشور به حساب میآیند، مبارزه و مقاومت در برابر نفوذ و سلطهی بیگانگان اهمیت بیشتری مییابد، زیرا در این حوزه ترتیبات مذکور دارای تأثیر و تأثر از یکدیگر بوده و وضعیت کشورهای همسایه به طور طبیعی از یک پیوستگی و گرهخوردگی برخوردار است. در سطح بلوک یا امت و کشورهای جهان اسلامی نیز که از آنها به عنوان عمق اعتقادی و ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی یاد میکنند، ضدیت با نظام سلطه عاملی وحدتبخش و چارهای برای برونرفت از مشکلات و عقبماندگیهای موجود به حساب میآید. از طرف دیگر این نفی با بازگشت ملتهای مسلمان به هویت اصیل و اسلامی خود همراه خواهد بود.17 در سطح سوم که سطح بینالملی است، ایدهی ضدیت با سلطه، مخاطبان فرامنطقهای و جهانی خود را پیدا کرده است و جمهوری اسلامی ایران بر اساس این دکترین به مطرح شدن یک فکر نو و یک راه نو در برار بشریت و در سطح جهانی و معادلات کلان حاکم بر سیاست جهان مبادرت ورزیده است18 زیرا دیو مهیب و نفرتانگیز سلطه ملتها را تهدید میکند؛ تهدیدی که فقط متوجه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران نیست و متوجه همهی دنیا است، متوجه اصل و اساس انسانیت است.19 اقتدار سیاسی آن است که کشور و دولت بتوانند در میدان سیاست جهانی حضور فعال داشته باشند، به آنها تحمیل سیاسی نشود، کسی نتواند به آنها زور بگوید و کسی نتواند در اوضاع سیاسی آنها دخالت کند. رابطهی اقتدار و ضدیت با نظام سلطه بر اساس آنچه از هستهی مرکزی دکترین حضرت آیتالله خامنهای در حوزهی سیاست خارجی ذکر شد، میتوان به فهم عمیقتر بیانات ایشان در دیدار با نخستوزیر عراق پرداخت. افزایش اقتدار یک کشور به منظور زورگویی به دیگران نیست، بلکه برای جلوگیری از زورگویی آنها است و این نیازمند ثروت است که از طریق علم حاصل میشود. برای یک ملت، علم وسیلهای است برای رسیدن به اقتدار ملی و ثروت ملی.20 در نگاه ایشان هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خط جوش و درونزا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است که همهی دنیا را تنها برای خودشان میخواهند و نظام سلطه اینگونه است.21 بر اساس این دیدگاه، اقتدار سیاسی -که پایهای از اقتدار ملی است- آن است که کشور و دولت بتوانند در میدان سیاست جهانی حضور فعال داشته باشند، به آنها تحمیل سیاسی نشود، کسی نتواند به آنها زور بگوید و کسی نتواند در اوضاع سیاسی آنها دخالت کند.22 البته بدیهی است که اقتدار ملی هر کشوری دارای زمینههای مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است و این زمینهها از یک ارتباط و اتصال مفهومی با یکدیگر برخوردارند، اما در اینجا تأکید بیشتر روی اقتدار سیاسی است. بر اساس آنچه دربارهی اقتدار بیان کردیم، بهراحتی میتوانیم به ارتباط مفهومی میان اقتدار سیاسی و استقلال هر کشور با مفهوم ضدیت با نظام سلطه پی ببریم. به بیان دیگر، مقاومت نسبت به نظام سلطه و مبارزه با آن از طریق افزایش اقتدار هر کشور و بهویژه اقتدار سیاسی محقق میشود. بنابراین اینکه رهبر معظم انقلاب تصریح میکنند که اقتدار روزافزون عراق موجبات خشنودی جمهوری اسلامی را فراهم میسازد، در چهارچوب دکترین ایشان در حوزهی سیاسی خارجی و ضدیت با نظام سلطه و در سطح منطقهای معنا و مفهوم مییابد. در واقع این دکترین مقوّم اقتدار کشور عراق به عنوان همسایهای مسلمان است تا ضمن در نظر گرفتن مصالح این کشور، مانع از نفوذ قدرتهای سلطهگر و مخصوصاً آمریکا در منطقه شود. نتیجهگیری حضرت آیتالله خامنهای به عنوان عالیترین مقام در ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی و همچنین به عنوان زعیم امت اسلامی، از یک دکترین مشخص در سیاست خارجی بهرهمند هستند که ضدیت با نظام سلطه در کانون این دکترین ایشان قرار میگیرد. از این رو هر مؤلفهی دیگری که بتواند به تقویت راهبرد ضدیت با نظام سلطه کمک کند، در چهارچوب این دکترین قابل تعریف است. تقویت اقتدار و استقلال سیاسی کشورها که خود در گرو تقویت بنیانهای علمی و به دنبال آن پیشرفتهای اقتصادی است، به عنوان مفاهیم مرتبط با ضدیت با نظام سلطه تعریف شده و جایگاه روشنی در دکترین حضرت آیتالله خامنهای پیدا میکند. بنابراین میتوان گفت حمایت معنوی و استقلال جمهوری اسلامی ایران از اقتدار و استقلال سیاسی کشورها در سه سطح منطقهای، بلوک اسلامی و بینالمللی با توجه به این دکترین صورت میپذیرد؛ دکترینی که بههمریختن مناسبات سلطهپذیری و سلطهجویی در نظام بینالمللی را هدف قرار داده و به دنبال استقلال سیاسی و افزایش اقتدار غیر تهدیدآمیز دیگر کشورها و تعامل با آنان بر پایهی مصالح و منافع کشور با در نظر گرفتن اصول سهگانهی عزت، حکمت و مصلحت است. پینوشتها: 1. بیانات رهبر انقلاب در مراسم بیعت روحانیون و اقشار مختلف مردم استان اصفهان؛ 1368/4/25 2. بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم و میهمانان خارجی شرکتکننده در کنفرانس اندیشهی اسلامی؛ 1368/11/12 3. بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم سراسر کشور؛ 1368/10/6 4. بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان؛ 1374/8/10 5. بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام؛ 1387/4/4 6. بیانات رهبر انقلاب در مراسم بیعت روحانیون و اقشار مختلف مردم استان اصفهان؛ 1368/4/25 7. بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان و دانشآموزان؛ 1368/8/10 8. بیانات رهبر انقلاب در دیدار روحانیون و ائمهی جمعه و جماعات استان مازندران؛ 1369/2/22 9. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری؛ 1369/4/25 10. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران؛ 1369/5/1 11. بیانات رهبر انقلاب در اجتماع بزرگ مردم اراک؛ 1379/8/24 12. بیانات رهبر انقلاب در جمع مردم و کارکنان صنعت نفت عسلویه؛ 1390/1/8 13. بیانات رهبر انقلاب در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)؛ 1387/3/14 14. بیانات رهبر انقلاب در دیدار پرسنل نیروی هوایی؛ 1384/11/18 15. بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران؛ 1384/6/8 16. بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان وزارت امورخارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور؛ 1383/5/25 17. دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی با رهبر انقلاب؛ 1390/6/9 18. بیانات رهبر انقلاب در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم؛ 1387/3/21 19. بیانات رهبر انقلاب در مراسم مشترک دانشگاههای افسری ارتش؛ 1384/9/30 20. بیانات رهبر انقلاب در دیدار نخبگان جوان دانشگاهی؛ 1387/6/5 21. بیانات رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعهی تهران؛ 1383/8/15 22. بیانات رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعهی تهران؛ 1380/2/28 |یادداشتی از آقای ناصر اسدی، دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران دربارهی هستهی مرکزی و پیرامونی دکترین سیاست خارجی رهبر معظم انقلاب| http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=19865
هستهی مرکزی دکترین سیاست خارجی حضرت آیتالله خامنهای؟ از منظر و نگاه رهبر معظم انقلاب میتوان به تجویز کلیتری در مناسبات و مواضع خارجی نظام جمهوری اسلامی دست یافت؟
هستهی مرکزی دکترین سیاست خارجی حضرت آیتالله خامنهای؟ از منظر و نگاه رهبر معظم انقلاب میتوان به تجویز کلیتری در مناسبات و مواضع خارجی نظام جمهوری اسلامی دست یافت؟
مقدمه
رهبر معظم انقلاب در دیدار نوری المالکی -نخستوزیر عراق- در چهارم اردیبهشت ماه سال جاری با ایشان، ضمن اشاره به اقتدار روزافزون عراق در منطقه و در دنیای عرب، آن را مایهی خرسندی فراوان جمهوری اسلامی ایران دانستند. ایشان برگزاری نشست سران اتحادیهی عرب در بغداد را نیز یکی دیگر از زمینههای اقتدار عراق برشمردند و افزودند: (اقتدار هر کشوری نیازمند پیشزمینهها و ابزاری است که مهمترین آنها پیشرفت علمی و سازندگی و خدمترسانی به مردم است.)
تمرکز نوشتار حاضر بر فهم این موضع نظام جمهوری اسلامی بر اساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای است. به عبارت دیگر، این نوشتار به دنبال ارائهی تبیینی از مواضع رهبری عالی ایران است که نشان دهد چگونه اقتدار یک کشورِ همسایه و مسلمان ما میتواند از منظر ایشان مایهی خرسندی نظام و کشور ما را فراهم کند.
پرسشی دیگر این است که آیا افزایش اقتدار و تحکیم استقلال تنها خاص و محدود به کشوری مانند عراق میشود یا اینکه از منظر و نگاه رهبر معظم انقلاب میتوان به تجویز کلیتری در مناسبات و مواضع خارجی نظام جمهوری اسلامی دست یافت؟
در دکترین آیتالله خامنهای اساس سیاست خارجی این است که ایدهی مخالفت با سلطهگری و سلطهپذیری را به عنوان یک ستون مسأله در فضای سیاست بینالمللی در سطح دولتها و ملتها استقرار دهیم و این فکر را در دنیا ترویج و منعکس نماییم.
هستهی مرکزی دکترین سیاست خارجی حضرت آیتالله خامنهای
برای ورود به بحث، باید توجه داشته باشیم که ساحت سیاست مبتنی بر نظر و اندیشه است و رفتار سیاسی تجلیگاه آن است. از این رو هر رفتاری در حوزهی سیاسی متکی به پشتوانههای نظری و اندیشهای خویش است. عرصهی سیاست خارجی نیز که برآیند فرآیند پیچیده و چندوجهی تصمیمگیری است، از این قاعدهی کلی مستثنی نیست. فهم رفتار و مواضع سیاست خارجی کشورها و رهبران آنها در پرتو توجه به بنیانها و مفاهیم نظری محقق میشود. با توجه به اینکه اهمیت و تأثیر سیاست خارجی بر زندگی و حیات سیاسی ما به تعبیر برخی از متفکران و صاحبنظران از هر زمان دیگری بیشتر شده است، فهم نظام معنایی و باورهای رهبران تأثیرگذار سیاست خارجی از اهمیت والایی برخوردار میشود. بر همین اساس است که در حوزهی مطالعات سیاست خارجی توجه ویژهای نسبت به نقش، جایگاه و فهم بنیانهای نظری اعتقادی رهبران تأثیرگذار در سیاست خارجی میشود.
در ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی نقش و جایگاه رهبری از بالاترین درجهی اهمیت برخوردار بوده و طبق اصل صدوهفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: رهبریِ منتخب خبرگان، ولایت امر و همهی مسئولیتهای ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. علاوه بر ظرفیتهای حقوقی و ساختاری مربوط به جایگاه و نقش بیبدیل رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، نگارندهی این سطور بر این باور است که حضرت آیتالله خامنهای از یک دکترین نظاممند در حوزهی سیاست خارجی برخوردارند که دارای یک هستهی مرکزی و نقاط کانونی شکلگرفتهی پیرامون آن است. با رجوع به بیانات و گفتارهای ایشان میتوان به این نتیجه رسید که (ضدیت با نظام سلطه) را میتوان به عنوان هستهی مرکزی دکترین ایشان در نظر گرفت. ضدیت با سلطه در دکترین ایشان، هم ناظر بر بُعد اسلامی و دینی است که خداوند متعال بهصراحت در آیهی 141 سورهی نساء فرموده است: (وَ لَنْ یَجْعَل اللهُ لِلْکافِرینَ عَلی الْمُؤمِنینَ سَبیلاً) و هم ناظر بر ابعاد ژئوپولتیکی و معطوف به لزوم ارتقای جایگاه نظام جمهوری اسلامی ایران در نظام بینالمللی مبتنی بر سلطه و نظم شکلگرفته پس از جنگهای جهانی و جنگ سرد است.
در دکترین سیاست خارجی آیتالله خامنهای، امروز در دنیا نظام سلطه حاکم است1 و این نظام مسئول بدبختی ملتها و انسانها در سراسر عالم است.2 نظام سلطه یعنی اینکه کسی در دنیا به اتکای سرنیزه و زور، قلدری کند و شرم نکند و دیگران هم قلدری او را تحمل کنند.3 این نظام که مانند اُختاپوسی خطرناک و مثل سرطان دنیا را گرفته است،4 از دورانی که مسألهی استعمار در دنیا شروع شد، یعنی از قرن نوزدهم سر کار آمد.5 این نظام از دو رکن سلطهگر که همان ابرقدرتها بوده و سلطهپذیر که دخالتهای وقیحانه و گستاخانهی ابرقدرتها را قبول میکنند، تشکیل شده است.6
در نظام باورها و اندیشهی حضرت آیتالله خامنهای، طرفین نظام سلطه مقصر بوده و جمهوری اسلامی ایران هر دو طرف را رد کرده و به مبارزه با این نظم میپردازد.7 طبق این دیدگاه هر جا اسلام باشد، رد ارکان نظام سلطهی جهانی هم در آنجا هست. هر جا ساختاری اسلامی شکل بگیرد، ضدیت با ظلم و تجاوز و استعمار و استثمار و تحقیر مردم و ضدیت با بقیهی ملامح و نشانههای نظام سلطهی امروز دنیا نیز در آنجا هست. به همین خاطر است که جمهوری اسلامی با نظام کنونی سلطه و اقتدار در دنیا مخالف است.8 بر این اساس باید گفت که اگر ملتی تسلیم سلطهی قدرتهای بزرگ عالم شود، از دست رفته است. هر ملتی اگر حاضر شد از شرف ملی و اقتدار ملی و ارادهی ملی چشم بپوشد، در وادی ضعف بیپایان و ورطهای میلغزد که آخر آن معلوم نیست. هر دولتی که حاضر شد در مقابل خواست دستگاه یکپارچهی سلطهی جهانی تسلیم شود، بیش از گذشته محکوم به ضعف قرار گرفتن تحت سلطه و هضم شدن میشود.9
در نظر حضرت آیتالله خامنهای تسلط نظام سلطه نسبت به هر ملت و هر کشوری و در هر جایی مردود است10، زیرا در این صورت منافع آن ملت نادیده گرفته شده11 و هویت و عزتش نابود خواهد شد.12
در سطح منطقهای و کشورهای همسایهی ایران مبارزه و مقاومت در برابر نفوذ و سلطهی بیگانگان اهمیت بیشتری مییابد، زیرا در این حوزه ترتیبات مذکور دارای تأثیر و تأثر از یکدیگر بوده و وضعیت کشورهای همسایه به طور طبیعی از یک پیوستگی و گرهخوردگی برخوردار است.
در برخورد با نظام سلطه، دو نوع رفتار از هم متمایز میشوند؛ یکی برخورد تسلیم و دیگری برخورد مقاومت است. تسلیم در مقابل زروگویان جهان، زورگو را به زورگویی تشویق میکند. تسلیم ملتها، تسلیم سیاسیون عالم، تسلیم روشنفکران جوامع مختلف در مقابل زورگوییهای استکبار جهانی، مشوق آنها در پیشرفت است. به همین جهت برای ملتها یک راه حقیقی بیشتر باقی نمیماند و آن مقاومت است.13 در مسیر مقاومت چنانچه دولتهای اسلامی، دولتهای جهان سوم و ملتها قدر قدرت خودشان را بدانند، مهمترین ابزار نظام سلطه که همان اخم کردن و تشر است، ناکارآمد خواهد شد.14 از این رو مبارزه با نظام سلطه از طریق شمشیر نیست، بلکه مبارزهای به روش تحمل، کار حرفهای سیاسی و شجاعت در میدانهای لازم و متناسب با خودش است.15
بنابراین در دکترین آیتالله خامنهای اساس سیاست خارجی این است که ایدهی مخالفت با سلطهگری و سلطهپذیری را به عنوان یک ستون مسأله در فضای سیاست بینالمللی در سطح دولتها و ملتها استقرار دهیم و این فکر را در دنیا ترویج و منعکس نماییم.16
بر اساس این دیدگاه و با شناخت نقطهی ثقل یا هستهی مرکزی دکترین سیاست خارجی رهبر معظم انقلاب اسلامی میتوان گفت که ایشان به عنوان زعیم کشور و امت اسلامی، اساس و پایهی رفتار خارجی دولت اسلامی را بر اساس ضدیت با نظام سلطه تعریف کرده و راه نجات ملتها و برطرف شدن مصائب و گرفتاریهای آنها را در پرتو این مبارزه و مقاومت در برابر جریان حاکم و رایج نظام سلطه در جهان قابل تحقق میدانند.
سطوح تقابل با نظام سلطه
ضدیت با نظام سلطه در دکترین سیاست خارجی آیتالله خامنهای در سه سطح منطقهای، بلوک یا امت اسلامی و بینالمللی، قابلیت بهکارگیری دارد و ممکن است به همین ترتیب نیز از اولویت برخوردار باشد. در سطح منطقهای و کشورهای همسایهی ایران که به طور طبیعی حوزهی نفوذ ژئوپولیتیک، امنیتی، اقتصادی، تمدنی و فرهنگی کشور به حساب میآیند، مبارزه و مقاومت در برابر نفوذ و سلطهی بیگانگان اهمیت بیشتری مییابد، زیرا در این حوزه ترتیبات مذکور دارای تأثیر و تأثر از یکدیگر بوده و وضعیت کشورهای همسایه به طور طبیعی از یک پیوستگی و گرهخوردگی برخوردار است.
در سطح بلوک یا امت و کشورهای جهان اسلامی نیز که از آنها به عنوان عمق اعتقادی و ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی یاد میکنند، ضدیت با نظام سلطه عاملی وحدتبخش و چارهای برای برونرفت از مشکلات و عقبماندگیهای موجود به حساب میآید. از طرف دیگر این نفی با بازگشت ملتهای مسلمان به هویت اصیل و اسلامی خود همراه خواهد بود.17
در سطح سوم که سطح بینالملی است، ایدهی ضدیت با سلطه، مخاطبان فرامنطقهای و جهانی خود را پیدا کرده است و جمهوری اسلامی ایران بر اساس این دکترین به مطرح شدن یک فکر نو و یک راه نو در برار بشریت و در سطح جهانی و معادلات کلان حاکم بر سیاست جهان مبادرت ورزیده است18 زیرا دیو مهیب و نفرتانگیز سلطه ملتها را تهدید میکند؛ تهدیدی که فقط متوجه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران نیست و متوجه همهی دنیا است، متوجه اصل و اساس انسانیت است.19
اقتدار سیاسی آن است که کشور و دولت بتوانند در میدان سیاست جهانی حضور فعال داشته باشند، به آنها تحمیل سیاسی نشود، کسی نتواند به آنها زور بگوید و کسی نتواند در اوضاع سیاسی آنها دخالت کند.
رابطهی اقتدار و ضدیت با نظام سلطه
بر اساس آنچه از هستهی مرکزی دکترین حضرت آیتالله خامنهای در حوزهی سیاست خارجی ذکر شد، میتوان به فهم عمیقتر بیانات ایشان در دیدار با نخستوزیر عراق پرداخت. افزایش اقتدار یک کشور به منظور زورگویی به دیگران نیست، بلکه برای جلوگیری از زورگویی آنها است و این نیازمند ثروت است که از طریق علم حاصل میشود. برای یک ملت، علم وسیلهای است برای رسیدن به اقتدار ملی و ثروت ملی.20 در نگاه ایشان هر چیزی که بتواند یک ملت را به استقلال و به اقتدار ملی و خط جوش و درونزا برساند، آن چیز مبغوض مراکز قدرتی است که همهی دنیا را تنها برای خودشان میخواهند و نظام سلطه اینگونه است.21
بر اساس این دیدگاه، اقتدار سیاسی -که پایهای از اقتدار ملی است- آن است که کشور و دولت بتوانند در میدان سیاست جهانی حضور فعال داشته باشند، به آنها تحمیل سیاسی نشود، کسی نتواند به آنها زور بگوید و کسی نتواند در اوضاع سیاسی آنها دخالت کند.22 البته بدیهی است که اقتدار ملی هر کشوری دارای زمینههای مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است و این زمینهها از یک ارتباط و اتصال مفهومی با یکدیگر برخوردارند، اما در اینجا تأکید بیشتر روی اقتدار سیاسی است. بر اساس آنچه دربارهی اقتدار بیان کردیم، بهراحتی میتوانیم به ارتباط مفهومی میان اقتدار سیاسی و استقلال هر کشور با مفهوم ضدیت با نظام سلطه پی ببریم. به بیان دیگر، مقاومت نسبت به نظام سلطه و مبارزه با آن از طریق افزایش اقتدار هر کشور و بهویژه اقتدار سیاسی محقق میشود. بنابراین اینکه رهبر معظم انقلاب تصریح میکنند که اقتدار روزافزون عراق موجبات خشنودی جمهوری اسلامی را فراهم میسازد، در چهارچوب دکترین ایشان در حوزهی سیاسی خارجی و ضدیت با نظام سلطه و در سطح منطقهای معنا و مفهوم مییابد.
در واقع این دکترین مقوّم اقتدار کشور عراق به عنوان همسایهای مسلمان است تا ضمن در نظر گرفتن مصالح این کشور، مانع از نفوذ قدرتهای سلطهگر و مخصوصاً آمریکا در منطقه شود.
نتیجهگیری
حضرت آیتالله خامنهای به عنوان عالیترین مقام در ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی و همچنین به عنوان زعیم امت اسلامی، از یک دکترین مشخص در سیاست خارجی بهرهمند هستند که ضدیت با نظام سلطه در کانون این دکترین ایشان قرار میگیرد. از این رو هر مؤلفهی دیگری که بتواند به تقویت راهبرد ضدیت با نظام سلطه کمک کند، در چهارچوب این دکترین قابل تعریف است. تقویت اقتدار و استقلال سیاسی کشورها که خود در گرو تقویت بنیانهای علمی و به دنبال آن پیشرفتهای اقتصادی است، به عنوان مفاهیم مرتبط با ضدیت با نظام سلطه تعریف شده و جایگاه روشنی در دکترین حضرت آیتالله خامنهای پیدا میکند. بنابراین میتوان گفت حمایت معنوی و استقلال جمهوری اسلامی ایران از اقتدار و استقلال سیاسی کشورها در سه سطح منطقهای، بلوک اسلامی و بینالمللی با توجه به این دکترین صورت میپذیرد؛ دکترینی که بههمریختن مناسبات سلطهپذیری و سلطهجویی در نظام بینالمللی را هدف قرار داده و به دنبال استقلال سیاسی و افزایش اقتدار غیر تهدیدآمیز دیگر کشورها و تعامل با آنان بر پایهی مصالح و منافع کشور با در نظر گرفتن اصول سهگانهی عزت، حکمت و مصلحت است.
پینوشتها:
1. بیانات رهبر انقلاب در مراسم بیعت روحانیون و اقشار مختلف مردم استان اصفهان؛ 1368/4/25
2. بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم و میهمانان خارجی شرکتکننده در کنفرانس اندیشهی اسلامی؛ 1368/11/12
3. بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم سراسر کشور؛ 1368/10/6
4. بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان؛ 1374/8/10
5. بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام؛ 1387/4/4
6. بیانات رهبر انقلاب در مراسم بیعت روحانیون و اقشار مختلف مردم استان اصفهان؛ 1368/4/25
7. بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان و دانشآموزان؛ 1368/8/10
8. بیانات رهبر انقلاب در دیدار روحانیون و ائمهی جمعه و جماعات استان مازندران؛ 1369/2/22
9. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری؛ 1369/4/25
10. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران؛ 1369/5/1
11. بیانات رهبر انقلاب در اجتماع بزرگ مردم اراک؛ 1379/8/24
12. بیانات رهبر انقلاب در جمع مردم و کارکنان صنعت نفت عسلویه؛ 1390/1/8
13. بیانات رهبر انقلاب در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)؛ 1387/3/14
14. بیانات رهبر انقلاب در دیدار پرسنل نیروی هوایی؛ 1384/11/18
15. بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران؛ 1384/6/8
16. بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان وزارت امورخارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور؛ 1383/5/25
17. دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی با رهبر انقلاب؛ 1390/6/9
18. بیانات رهبر انقلاب در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم؛ 1387/3/21
19. بیانات رهبر انقلاب در مراسم مشترک دانشگاههای افسری ارتش؛ 1384/9/30
20. بیانات رهبر انقلاب در دیدار نخبگان جوان دانشگاهی؛ 1387/6/5
21. بیانات رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعهی تهران؛ 1383/8/15
22. بیانات رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعهی تهران؛ 1380/2/28
|یادداشتی از آقای ناصر اسدی، دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران دربارهی هستهی مرکزی و پیرامونی دکترین سیاست خارجی رهبر معظم انقلاب|
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=19865
- [سایر] از منظر رهبر معظم انقلاب آیا امام صادق علیهالسلام درصدد مبارزه سیاسی بودو داعیه تشکیل حکومت اسلامی داشت؟
- [سایر] از منظر رهبر معظم انقلاب پیشرفت با مفهوم اسلامی، چه رابطه ای با سبک زندگی دارد؟ جایگاه آن در تمدن نوین اسلامی کدام است؟
- [سایر] چرا رهبر معظم انقلاب اسلامی، افرادی را که واقعاً سوء نیت و دشمنی آنها با نظام جمهوری اسلامی ایران مشخص است (عوامل داخلی) و پیوسته در پی اخلال هستند، به مردم معرفی نمیکند و آن قدر این افراد را آزاد گذ
- [سایر] علت حمایت جمهوری اسلامی از فلسطین چیست؟رهبر انقلاب در خصوص حمایت از فلسطین میفرمایند: (وظیفهی ماست که این کشور را از سلطه و چنگ قدرت غاصب و پشتیبانهای بینالمللیاش در بیاوریم و به دست مردم فلسطین بسپاریم)، اما به راستی چرا این وظیفه بر عهدهی ایران قرار گرفته است؟ اصول اعتقادی- سیاسی اسلام که حمایت از مردم فلسطین و دشمنی با رژیم صهیونیستی را به یکی از اعتقادات ما تبدیل میکند، چه چیزی است؟
- [سایر] باسلام و عرض ادب و احترام . سوالات که به دور از هر تکلفی به شرح زیر به حضورتان عرضه می دارم 1- بنا به اصل چهارم قانون اساسی تمامی قوانین باید منطبق با اصول اسلامی باشند و مرجع تشخیص مطابقت نیز شش فقیه شورای نگهبان که منتخب رهبر می باشند هستند ؛حال پرسش اینجاست که این شش فقیه که منتخب رهبر هستند و بالاتر از مجلس شورای اسلامی و نه مجلس که بالاتر از رای اگثریت مردم در رفراندوم ها هستند چطور می توانند حافظ جمهوریت نظام باشند ؟ ایا به گفته و اعتراف اقای جنتی که در مصاحبه برنامه شناسنامه گفت دلیل باقی ماندن من در این پست از اول انقلاب تاکنون بخاطر این بوده که منویات رهبری در زمان امام و اقای خامنه ای را براورده نمودم
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552