منظور از واژه (ترمیدور) در علوم سیاسی و انقلاب ها چیست؟ لطفا این لغت را به صورت واضح و با توضیحات کامل و زیاد و جامع و همراه با مثال تشریح نمایید. ترمیدور1 یا حرکت دوری انقلابها، یکی از واژههای رایج در مباحث انقلاب است که نخستین بار توسط کرین برینتون یکی از نظریهپردازان انقلاب در کتاب معروفش با عنوان کالبدشکافی چهار انقلاب به کار برده شد. واژه ترمیدور در حقیقت برگرفته از نام یکی از ماهها در تقویم انقلاب فرانسه است که به دلیل حادثهای مهم در این ماه، نقطه عطفی در انقلاب فرانسه محسوب میشود. ترمیدور یازدهمین ماه تقویم انقلاب فرانسه (1789 م) است که در نهمین روز این ماه که مصادف بود با 27 ژوئیه 1794 روبسپیر2 و یارانش از گروه رادیکالها (ژاکوبنها)3 با کودتای ناپلئون سرنگون شدند. درحقیقت این واقعه حاکی از مرحله ارتجاعی و ضد انقلابی در انقلاب فرانسه است که کودتاگران با دستاوردهای انقلاب کبیر فرانسه دشمنی ورزیدند و این مقطع در فرانسه دوره استقرار دیکتاتوری پس از انقلاب است.4 این واقعه نقطه شروعی برای نظریه ترمیدوری کرین برینتون شد. وی در کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب پس از بررسی و مقایسه تحولات مهم انقلابهای فرانسه، روسیه، امریکا و انگلستان، این نظریه را تبیین مینماید. بر اساس این نظریه انقلابها در سیر تحولات خود سه مرحله را پشت سر خواهند گذاشت: در مرحله اول پس از سرنگونی رژیم حاکم، نیروهای میانهرو بر مسند قدرت تکیهزده و حاکمیت را در دست میگیرند. در مرحله دوم پس از گذشت مدت کوتاهی از حکومت میانهروها به دلیل برآورده نکردن توقعات انقلابی مردم این نیروها از مسند قدرت کنار زده شده و جای خود را به نیروهای رادیکال میدهند. مرحله سوم که مرحله ترمیدور یا دوران نقاهت پس از انقلاب نامیده میشود دوران بازگشت به ارزشهای رژیم پیشین و حذف رادیکالها از عرصه قدرت است و به تعبیری دورانی است که انقلاب فرزندان خود را میخورد. وی معتقد است این مراحل در هر چهار انقلاب فوق رخ داده است. ترمیدور در انقلاب فرانسه به این نحو بود که زندان باستیل در ژوئیه 1789، سقوط کرد و سلطنتطلبان شکست خوردند. در ماه اکتبر همانسال، شاه و ملکه توسط میانهروها (ژیروندنها)5 بازگردانده شدند، و تندروها (ژاکوبنها) به رهبری دانتون و روبسپیر در سال 1792، در جریان جنگ فرانسه، روسیه و اتریش، سلطنت را برانداختند. روبسپیر، دانتون را اعدام کرد و پس از چندی، یعنی در 27 ژوئیه 1794 (نهم ماه ترمیدور) با کودتای ناپلئون، سرخود وی توسط مخالفانش به تیغ گیوتین سپرده شد. وی ترمیدور در انقلاب انگلستان را این گونه توضیح میدهد که سلطنتطلبان و طرفداران کلیسای رسمی، حامیان دولت پیشین و هواداران پارلمان و کلیسایدولتی، میانهروها را تشکیل میدادند و در سال 1646، شاه دستگیر و اخراج شد و با اخراج یازده نفر از دولت، ثروت محافظهکاران توسط میانهروها مصادره گشت. دو سال بعد، اسکاتلندیها از کرامول6 شکست خوردند و حکومت مشترکالمنافع را تشکیل دادند. به این وسیله، میانهروها به پایان عمر خود رسیدند. در 20 آوریل 1653، کرامول با انحلال پارلمان، قدرت شاهانه یافت و سلطنت استوارتها7 را در سال 1660 احیا کرد.8 از نظر برینتون در روسیه نیز ترمیدور از همان زمان زندگی لنین با پدیداری سیاست اقتصادی نوین در سال 1921 آغاز گشته بود.9 در ایالات متحده آمریکا نیز که بحرانی را که کشورهای انقلابی دیگر پشت سر گذاردهاند، کاملاً به خود ندید و یک عصر وحشت و پاکدامنی واقعی را نداشت، در دهه 1780 برخی از نشانههای ترمیدور را به گونه ای نه چندان کامل نشان میدهد؟ برینتون معتقد است همة انقلابهای ما ترمیدورهایشان را داشتهاند، هرچند جزییات این روند در انقلابهای مختلف متفاوت است.10 این نکته قابل ذکر است که تعابیر مورخان و تحلیلگران از معنای ترمیدور در انقلاب متفاوت است. گروهی آنرا واکنشی علیه انقلاب میدانند، که در آن طبقات قدیمی به نحوی به قدرت بازمیگردند. برخی دیگر آن را، عبارت از فروکش کردن هیجان و تب انقلاب میدانند که در زمان رادیکالها آغاز میگردد و پایان میپذیرد. بنابراین، خصوصیات ترمیدور میتواند، عبارت باشد از: کاهش سختگیریهای دوره انقلاب، رهایی حوزه خصوصی زندگی مردم و اقتصاد از قید نظارت حکومت، جایگزینی واقعگرایی به جای آرمانگریی انقلابی و غیرسیاسیشدن مردم. به تعبیر برینتون، ترمیدور عبارت است از: نقاهت پس از فرونشستن تب انقلاب. در تبیین علل ایجاد حرکت دوری، میتوان به تمایل رهبران و مردم در حرکتی از آرمانگرایی به واقعگرایی، احساس نرسیدن به اهداف بلندمدت اعلامشده، انحراف از آرمانگرایی به واقعگرایی و رویگردانی از اهداف و ارزشهای انقلاب اشاره نمود.11 نقدهای روششناسی از تئوری برینتون به این تعبیر که وی در اوج رواج شیوههای تقلیدگرایی علوم اجتماعی از علوم تجربی و با تقلید از شیوههای پوزیتویستی، به ساخت و ارائه تئوری (نظریه ترمیدوری) دست زده است، سبب شد این تئوری از کلیت و اعتبار علمی لازم برخوردار نگردد. همچنین به دلیل دخالت متغیرهای بیشمار در امور اجتماعی و هم غیرقابل اندازهگیری بودن آنان نمیتوان یک نظریه عام و مطمئن در تحولات اجتماعی عرضه کرد، و لذا تعمیمپذیری این تئوریها و تئوری ترمیدوری انقلاب برینتونی، دچار اشکال است.12 در رابطه با انقلاب اسلامی ایران نیز این بحث وجود دارد که آیا نظریه ترمیدور بر این انقلاب قابل تطبیق است یا خیر؟ به رغم اینکه برخی خواستهاند استقرار دولت موقت در اوایل انقلاب و حضور بنیصدر در پست ریاست جمهوری را مصداق مرحله اول این نظریه و حضور افرادی چون شهید رجایی و حضرت آیت الله خامنهای، به عنوان دو چهرة ممتاز انقلابی در پست ریاست جمهوری را مصداق مرحله دوم و دوران پس از رحلت امام (ره) را با ویژگی فاصلهگرفتن از برخی شعارها و اهداف انقلاب اسلامی به ویژه دوران اصلاحات (با ویژگی دوران تشدید این فاصله و بازگشت از ارزشهای اصیل انقلاب) را مصداق مرحله سوم و دوران ترمیدور و حرکت دوری انقلاب بدانند، به گونهای که بسیاری از تحلیلگران ادامه این روند را به استحاله کامل اهداف انقلاب و بازگشتناپذیری این فرآیند تعبیر میکردند، اما با انتخابات دروه نهم ریاست جمهوری این فرضیه باطل شد. به بیان دیگر به فرض که نظریه برینتون تا این مرحله از دوران انقلاب اسلامی قابل تطبیق باشد، اما با انتخابات دوره نهم و طرح شعارهای این دولت که به اعتراف بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی همان شعارهای انقلابی دهه اول بود، به طوری که مقام معظم رهبری نیز بر این نکته صحه گذاردند، این نظریه قابلیت تحلیل خود را از دست میدهد و امکان تطبیق آن بر انقلاب اسلامی وجود ندارد. در واقع باید گفت حضور تیزبین و تفکرات انقلابی و رهبری هوشمندانه و هدایتگرانه مقام معظم رهبری در طول سالهای پس از رحلت امام (ره) هرگز اجازه ظهور چنین اتفاقاتی را نداده است و ایشان در سخنانشان به شکل دقیقی به این نکته اشاره کردهاند: یک واقعیت شگفتآوری در انقلاب ما وجود دارد که این انقلاب را یک حالت استثنایی میبخشد و آن این است که در قوانین علوم اجتماعی دربارة انقلابها، میگویند انقلابها همچنانی که یک فرازی دارند، اوجی دارند، یک فرودی هم دارند ... آن قوانین میگویند تا وقتی شور و انگیزة انقلابی در مردم هست، انقلابها به سمت جلو حرکت میکنند، اوج میگیرند، بعد هم به تدریج این شور و هیجان و این عاملِ حرکت به پیش، کم میشود و در مواردی تبدیل به ضد خود میشود؛ انقلابها سقوط میکنند و برمیگردند پایین. انقلابهای بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر ما اینها را میشناسیم، بنا بر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامی از این تحلیل جامعهشناختی به کلی مستثناست. در انقلاب اسلامی پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است بارها عرض کردهایم که تجسم انقلاب در جمهوری اسلامی و در قانون اساسی جمهوری اسلامی است. نویسندگان قانون اساسی که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداومبخشِ انقلاب را گذاشتهاند: پایبندی به مقررات اسلامی و مشروعیتبخشیدن به قانون، مشروط بر اینکه بر طبق اسلام باشد؛ و مسألة رهبری. ... در نظام جمهوری اسلامی، اساس حرکت بر پایبندی به مبانی است. آن چیزی که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب میشود، یعنی ولایت الهی که منتقل میشود به فقیه، مشروط است به پایبندی بر احکام الهی. آن کسی که در رتبة رهبری نشسته است، اگر نسبت به آرمانهای اسلامی، نسبت به قوانین اسلامی از لحاظ نظری یا عملی، بیقید شود، از مشروعیت میافتد و دیگر اطاعت او بر کسی واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسی، یعنی در خود سند اصلی انقلاب، ثبت شده است. بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنی و کینهورزیِ دشمنان انقلاب اسلامی نگاه کنید، میبینید که مهمترین آماج دشمنی آنها با همین دو سه اصلی است که مربوط به این عامل تضمینکننده و نگهدارندة انقلاب است. لذا این انقلاب شکستخوردنی نیست؛ این انقلاب فرود آمدنی نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمیایستد؛ چون جامعة ما یک جامعة مؤمن و دینی است و دین و ایمان اسلامی در اعماق دل مردم، از همة قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معنای حقیقی کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزی که جزو ارزشهای دینی باشد، برای مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. الان شما مشاهده میکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دولتی بر سر کار میآید که شعار اصلیِ آن، پیروی از آرمانهای اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأی و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است.13 پینوشتها: 1.Thermidor. 2 .Robespierre. 3 .Jacobins. 4 . ر.ک: علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، نشر چاپار، تهران، 1379. 5 . Gyroudins. 6 . Cromwell. 7 . stuarts. 8 . کرین برینتون، کالبد شکافی چهار انقلاب، نشر نو، تهران، چاپ چهارم، 1366، ص 240. 9 . همان ص 259. 10 . همان ص 241 و 275. 11 . مرتضی شیرودی، انقلاب اسلامی و تئوری ترمیدوری برینتونی، سایت باشگاه اندیشه. 12 . همان. 13 . سخنرانی مقام معظم رهبری در مراسم هفدمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) ، 14 خرداد 1385. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100107136)
منظور از واژه (ترمیدور) در علوم سیاسی و انقلاب ها چیست؟ لطفا این لغت را به صورت واضح و با توضیحات کامل و زیاد و جامع و همراه با مثال تشریح نمایید.
منظور از واژه (ترمیدور) در علوم سیاسی و انقلاب ها چیست؟ لطفا این لغت را به صورت واضح و با توضیحات کامل و زیاد و جامع و همراه با مثال تشریح نمایید.
ترمیدور1 یا حرکت دوری انقلابها، یکی از واژههای رایج در مباحث انقلاب است که نخستین بار توسط کرین برینتون یکی از نظریهپردازان انقلاب در کتاب معروفش با عنوان کالبدشکافی چهار انقلاب به کار برده شد. واژه ترمیدور در حقیقت برگرفته از نام یکی از ماهها در تقویم انقلاب فرانسه است که به دلیل حادثهای مهم در این ماه، نقطه عطفی در انقلاب فرانسه محسوب میشود.
ترمیدور یازدهمین ماه تقویم انقلاب فرانسه (1789 م) است که در نهمین روز این ماه که مصادف بود با 27 ژوئیه 1794 روبسپیر2 و یارانش از گروه رادیکالها (ژاکوبنها)3 با کودتای ناپلئون سرنگون شدند. درحقیقت این واقعه حاکی از مرحله ارتجاعی و ضد انقلابی در انقلاب فرانسه است که کودتاگران با دستاوردهای انقلاب کبیر فرانسه دشمنی ورزیدند و این مقطع در فرانسه دوره استقرار دیکتاتوری پس از انقلاب است.4
این واقعه نقطه شروعی برای نظریه ترمیدوری کرین برینتون شد. وی در کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب پس از بررسی و مقایسه تحولات مهم انقلابهای فرانسه، روسیه، امریکا و انگلستان، این نظریه را تبیین مینماید.
بر اساس این نظریه انقلابها در سیر تحولات خود سه مرحله را پشت سر خواهند گذاشت: در مرحله اول پس از سرنگونی رژیم حاکم، نیروهای میانهرو بر مسند قدرت تکیهزده و حاکمیت را در دست میگیرند. در مرحله دوم پس از گذشت مدت کوتاهی از حکومت میانهروها به دلیل برآورده نکردن توقعات انقلابی مردم این نیروها از مسند قدرت کنار زده شده و جای خود را به نیروهای رادیکال میدهند. مرحله سوم که مرحله ترمیدور یا دوران نقاهت پس از انقلاب نامیده میشود دوران بازگشت به ارزشهای رژیم پیشین و حذف رادیکالها از عرصه قدرت است و به تعبیری دورانی است که انقلاب فرزندان خود را میخورد.
وی معتقد است این مراحل در هر چهار انقلاب فوق رخ داده است.
ترمیدور در انقلاب فرانسه به این نحو بود که زندان باستیل در ژوئیه 1789، سقوط کرد و سلطنتطلبان شکست خوردند. در ماه اکتبر همانسال، شاه و ملکه توسط میانهروها (ژیروندنها)5 بازگردانده شدند، و تندروها (ژاکوبنها) به رهبری دانتون و روبسپیر در سال 1792، در جریان جنگ فرانسه، روسیه و اتریش، سلطنت را برانداختند. روبسپیر، دانتون را اعدام کرد و پس از چندی، یعنی در 27 ژوئیه 1794 (نهم ماه ترمیدور) با کودتای ناپلئون، سرخود وی توسط مخالفانش به تیغ گیوتین سپرده شد.
وی ترمیدور در انقلاب انگلستان را این گونه توضیح میدهد که سلطنتطلبان و طرفداران کلیسای رسمی، حامیان دولت پیشین و هواداران پارلمان و کلیسایدولتی، میانهروها را تشکیل میدادند و در سال 1646، شاه دستگیر و اخراج شد و با اخراج یازده نفر از دولت، ثروت محافظهکاران توسط میانهروها مصادره گشت. دو سال بعد، اسکاتلندیها از کرامول6 شکست خوردند و حکومت مشترکالمنافع را تشکیل دادند. به این وسیله، میانهروها به پایان عمر خود رسیدند. در 20 آوریل 1653، کرامول با انحلال پارلمان، قدرت شاهانه یافت و سلطنت استوارتها7 را در سال 1660 احیا کرد.8 از نظر برینتون در روسیه نیز ترمیدور از همان زمان زندگی لنین با پدیداری سیاست اقتصادی نوین در سال 1921 آغاز گشته بود.9 در ایالات متحده آمریکا نیز که بحرانی را که کشورهای انقلابی دیگر پشت سر گذاردهاند، کاملاً به خود ندید و یک عصر وحشت و پاکدامنی واقعی را نداشت، در دهه 1780 برخی از نشانههای ترمیدور را به گونه ای نه چندان کامل نشان میدهد؟ برینتون معتقد است همة انقلابهای ما ترمیدورهایشان را داشتهاند، هرچند جزییات این روند در انقلابهای مختلف متفاوت است.10
این نکته قابل ذکر است که تعابیر مورخان و تحلیلگران از معنای ترمیدور در انقلاب متفاوت است. گروهی آنرا واکنشی علیه انقلاب میدانند، که در آن طبقات قدیمی به نحوی به قدرت بازمیگردند. برخی دیگر آن را، عبارت از فروکش کردن هیجان و تب انقلاب میدانند که در زمان رادیکالها آغاز میگردد و پایان میپذیرد. بنابراین، خصوصیات ترمیدور میتواند، عبارت باشد از: کاهش سختگیریهای دوره انقلاب، رهایی حوزه خصوصی زندگی مردم و اقتصاد از قید نظارت حکومت، جایگزینی واقعگرایی به جای آرمانگریی انقلابی و غیرسیاسیشدن مردم.
به تعبیر برینتون، ترمیدور عبارت است از: نقاهت پس از فرونشستن تب انقلاب. در تبیین علل ایجاد حرکت دوری، میتوان به تمایل رهبران و مردم در حرکتی از آرمانگرایی به واقعگرایی، احساس نرسیدن به اهداف بلندمدت اعلامشده، انحراف از آرمانگرایی به واقعگرایی و رویگردانی از اهداف و ارزشهای انقلاب اشاره نمود.11
نقدهای روششناسی از تئوری برینتون به این تعبیر که وی در اوج رواج شیوههای تقلیدگرایی علوم اجتماعی از علوم تجربی و با تقلید از شیوههای پوزیتویستی، به ساخت و ارائه تئوری (نظریه ترمیدوری) دست زده است، سبب شد این تئوری از کلیت و اعتبار علمی لازم برخوردار نگردد. همچنین به دلیل دخالت متغیرهای بیشمار در امور اجتماعی و هم غیرقابل اندازهگیری بودن آنان نمیتوان یک نظریه عام و مطمئن در تحولات اجتماعی عرضه کرد، و لذا تعمیمپذیری این تئوریها و تئوری ترمیدوری انقلاب برینتونی، دچار اشکال است.12
در رابطه با انقلاب اسلامی ایران نیز این بحث وجود دارد که آیا نظریه ترمیدور بر این انقلاب قابل تطبیق است یا خیر؟ به رغم اینکه برخی خواستهاند استقرار دولت موقت در اوایل انقلاب و حضور بنیصدر در پست ریاست جمهوری را مصداق مرحله اول این نظریه و حضور افرادی چون شهید رجایی و حضرت آیت الله خامنهای، به عنوان دو چهرة ممتاز انقلابی در پست ریاست جمهوری را مصداق مرحله دوم و دوران پس از رحلت امام (ره) را با ویژگی فاصلهگرفتن از برخی شعارها و اهداف انقلاب اسلامی به ویژه دوران اصلاحات (با ویژگی دوران تشدید این فاصله و بازگشت از ارزشهای اصیل انقلاب) را مصداق مرحله سوم و دوران ترمیدور و حرکت دوری انقلاب بدانند، به گونهای که بسیاری از تحلیلگران ادامه این روند را به استحاله کامل اهداف انقلاب و بازگشتناپذیری این فرآیند تعبیر میکردند، اما با انتخابات دروه نهم ریاست جمهوری این فرضیه باطل شد.
به بیان دیگر به فرض که نظریه برینتون تا این مرحله از دوران انقلاب اسلامی قابل تطبیق باشد، اما با انتخابات دوره نهم و طرح شعارهای این دولت که به اعتراف بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی همان شعارهای انقلابی دهه اول بود، به طوری که مقام معظم رهبری نیز بر این نکته صحه گذاردند، این نظریه قابلیت تحلیل خود را از دست میدهد و امکان تطبیق آن بر انقلاب اسلامی وجود ندارد.
در واقع باید گفت حضور تیزبین و تفکرات انقلابی و رهبری هوشمندانه و هدایتگرانه مقام معظم رهبری در طول سالهای پس از رحلت امام (ره) هرگز اجازه ظهور چنین اتفاقاتی را نداده است و ایشان در سخنانشان به شکل دقیقی به این نکته اشاره کردهاند: یک واقعیت شگفتآوری در انقلاب ما وجود دارد که این انقلاب را یک حالت استثنایی میبخشد و آن این است که در قوانین علوم اجتماعی دربارة انقلابها، میگویند انقلابها همچنانی که یک فرازی دارند، اوجی دارند، یک فرودی هم دارند ... آن قوانین میگویند تا وقتی شور و انگیزة انقلابی در مردم هست، انقلابها به سمت جلو حرکت میکنند، اوج میگیرند، بعد هم به تدریج این شور و هیجان و این عاملِ حرکت به پیش، کم میشود و در مواردی تبدیل به ضد خود میشود؛ انقلابها سقوط میکنند و برمیگردند پایین. انقلابهای بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر ما اینها را میشناسیم، بنا بر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامی از این تحلیل جامعهشناختی به کلی مستثناست. در انقلاب اسلامی پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است بارها عرض کردهایم که تجسم انقلاب در جمهوری اسلامی و در قانون اساسی جمهوری اسلامی است. نویسندگان قانون اساسی که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداومبخشِ انقلاب را گذاشتهاند: پایبندی به مقررات اسلامی و مشروعیتبخشیدن به قانون، مشروط بر اینکه بر طبق اسلام باشد؛ و مسألة رهبری.
... در نظام جمهوری اسلامی، اساس حرکت بر پایبندی به مبانی است. آن چیزی که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب میشود، یعنی ولایت الهی که منتقل میشود به فقیه، مشروط است به پایبندی بر احکام الهی. آن کسی که در رتبة رهبری نشسته است، اگر نسبت به آرمانهای اسلامی، نسبت به قوانین اسلامی از لحاظ نظری یا عملی، بیقید شود، از مشروعیت میافتد و دیگر اطاعت او بر کسی واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسی، یعنی در خود سند اصلی انقلاب، ثبت شده است.
بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنی و کینهورزیِ دشمنان انقلاب اسلامی نگاه کنید، میبینید که مهمترین آماج دشمنی آنها با همین دو سه اصلی است که مربوط به این عامل تضمینکننده و نگهدارندة انقلاب است. لذا این انقلاب شکستخوردنی نیست؛ این انقلاب فرود آمدنی نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمیایستد؛ چون جامعة ما یک جامعة مؤمن و دینی است و دین و ایمان اسلامی در اعماق دل مردم، از همة قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معنای حقیقی کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزی که جزو ارزشهای دینی باشد، برای مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. الان شما مشاهده میکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دولتی بر سر کار میآید که شعار اصلیِ آن، پیروی از آرمانهای اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأی و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است.13
پینوشتها:
1.Thermidor.
2 .Robespierre.
3 .Jacobins.
4 . ر.ک: علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، نشر چاپار، تهران، 1379.
5 . Gyroudins.
6 . Cromwell.
7 . stuarts.
8 . کرین برینتون، کالبد شکافی چهار انقلاب، نشر نو، تهران، چاپ چهارم، 1366، ص 240.
9 . همان ص 259.
10 . همان ص 241 و 275.
11 . مرتضی شیرودی، انقلاب اسلامی و تئوری ترمیدوری برینتونی، سایت باشگاه اندیشه.
12 . همان.
13 . سخنرانی مقام معظم رهبری در مراسم هفدمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) ، 14 خرداد 1385. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100107136)
- [سایر] مفهوم واژه انقلاب در قرآن و در فرهنگ سیاسی ایران چیست؟
- [سایر] وقوع رویدادی به نام انقلاب اسلامی ایران در سال 57 پیامدهای فراوانی بر منطقه و نظام بینالملل برجا گذاشت. به عنوان اولین سوال، به نظر شما در منطق تعاریف علوم سیاسی و روابط بینالملل، چقدر میتوان پیا
- [سایر] با سلام در رابطه با ولایت مطلقه فقیه که در همه جا مطرح میشه می خواستم برام بعضی شبهات واضح بشه که 1-آیا واژه مطلقه در روایات ما وارد شده ؟چند مورد از روایات را بیان کنید یا اینکه این واژه بنا به مقتضیات زمان از زمان انقلاب به وجود آمده و 2- از زمان غیبت تا قبل از انقلاب که رهبری وجود نداشته این مسله ولایت چه نقشی و چطوری داشته و مردم میباست چکار میکردندو3- ایا وجود دراویش گذشته نمادی از مبحث ولایت بوده ؟ در این زمان دراویش چه کاره اند و چه برخوردی با آنها باید داشت
- [سایر] با سلام من دانشجوی دوره کارشناسی هستم در رشته علوم سیاسی. می خواستم دروس حوزوی را در کنار درس دانشگاهی شروع کنم ولی نه برای اجتهاد ، صرفاً برای دانستن و بالا بردن سطح علمی خودم آیا میتوانم دروس حوزه را به صورت منتخب بخوانم؟به طور مثال منطق را بخوانم ولی ادبیات عرب را حذف کنم؟
- [آیت الله علوی گرگانی] امیدوارم که مسئله مصالحه شرعیّه را نسبت به کسانی که خمس بر ذمّه آنها هست برایم کاملاواضح کنید چرا که من از طلاّب علوم دینی هستم و بعضی موارد برای من مشتبه شده است چرا که بعضی برادران دینی دوست دارند که با آنها مصالحه شود تا ذمّه آنها بریّ شود حال دوست دارم که این مسئله را با مثال برایم واضح کنید مخصوصاً که بعضی از برادران در این شهر مؤونه زندگی آنها به قدر کفاف است یا بالفعل یا بالقوه، ولی از سالهای پیش حقوق خمسی بر گردن آنها هست راه مصالحه با آنها چگونه است؟
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم سلام ممنون از سایت خوبتون... من در دانشگاه خوبی در رشته معارف اسلامی و علوم سیاسی مشغول تحصیل هستم و در دانشگاه ما یک سری علوم دینی و حوزوی نیز تدریس می شود،و به دلیل کثرت دروس و کلاس ها و ... فعلا رفتن به حوزه سهل نیست،داشتم دنبال یک مجموعه ی نرم افزاری از دروس حوزه می گشتم که به صورت مرتب و در پایه های جداگانه دروس و کتاب ها رو جمع آوری کرده باشه به همراه مثلا آموزش صوتی و تصویری از چند استاد در رابطه با هر یک از موضوعات و دروس ،اگر تبیا ن بتونه همچین کاری رو البته با نظم تبیانی و مرتب انجام بده خیلی خوبه به نظر من...اگر هم که یک هم چی چیزی هست اگر منو کمک کنید خیلی ممنون می شوم....یا حق
- [سایر] سلام علیکم! در علوم پزشکی و روانشناسی میگویند احتلام در آقایان و قاعدگی در بانوان امری کاملاً طبیعی است؛ یعنی جزئی از ساختار بدن آنها و اتفاقاً نشانه سلامت دستگاه جنسی در آقایان و سلامت رحم در بانوان است. اما ما در روایات داریم که ائمه(ع) جنب نمیشدند و دختران انبیا(ع) نیز حیض نمیشوند. حال با توجه به این روایات، سؤال من این است که اگر احتلام در مردان و قاعدگی در زنان، امری طبیعی و جزء ساختار بدن آنهاست چرا ائمه(ع) احتلام نداشتند؛ و حضرت فاطمه(س) و سایر دختران انبیا(ع) قاعدگی نداشتند؟! آیا ساختار بدنی آنها با ما متفاوت بوده است، یا مسئله دیگری است؟! مخصوصاً اینکه ما میگوئیم که جنبه بشری آن بزرگواران با ما تفاوتی ندارد. در جنبههای معنوی و روحانی با ما متفاوت هستند. اگر ساختار بدنی آنها با ما متفاوت بوده، چه تفاوتی داشته؟! مثلاً تا آنجا که من میدانم خون حیض به خاطر تخریب دیواره رحم در هر ماه و جایگزینی دیواره جدید است. حال در مورد حضرت فاطمه(س) اصولاً این اتفاق نمیافتاده یا نه این اتفاق میافتاده، اما دیواره تخریب شده به شکل دیگری دفع میشده؟! یا برای مثال در مورد احتلام به لحاظ پزشکی میگویند وقتی منی بدن از طریق آمیزش دفع نشد اضافی منی تولیدی از طریق احتلام شبانه دفع میشود. حال آیا بدن ائمه(ع) در دوران مجردی اصلاً منی تولید نمیکرده یا تولید میکرده اما دفع نمیشد؟! اگر دفع نمیشد پس چه اتفاقی میافتاد؟! البته بنده از برخی از اساتید اخلاق شنیدهام که پسری که ذهنش مطلقاً مطلقاً پاک باشد جنب نمیشود و جنب نشانه آلودگی ذهن است. مخصوصاً اگر احتلام کسی با دیدن خواب همراه باشد. حتی شنیدهام از قول برخی از اولیاء الله که آنها نیز در طول عمرشان هرگز احتلام شبانه نداشتند. البته میتوان برای این قول این اساتید اخلاق موید روائی نیز آورد. در دعائی که برای جنب نشدن در مفاتیح است که البته از منابع حدیثی گرفته شده است میخوانیم: (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خِفْتَ الْجَنَابَةَ فَقُلْ فِی فِرَاشِکَ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ مِنْ سُوءِ الْأَحْلَامِ وَ مِنْ أَنْ یَتَلَاعَبَ بِیَ الشَّیْطَانُ فِی الْیَقَظَةِ وَ الْمَنَامِ). حال در اینجا اولاً خوابهای جنسی به خواب سوء تعبیر شده است؛ ثانیاً احتلام ناشی از بازی شیطان است. پس میتوان گفت که واقعاً احتلام عملکرد طبیعی بدن و نشانه سلامت دستگاه جنسی نیست. بلکه این نشان از نوعی تسلط شیطان بر ما دارد. پس ائمه(ع) و شاید برخی از اولیاءالله که شیطان بر آنها هیچ تسلطی ندارد و به مقام مخلصین رسیدهاند؛ محتلم نیز نمیشوند. نظر شما چیست؟!
- [سایر] من یک شهروند تهرانی هستم. امروز پنجم فروردین 89 ایمیلی را دریافت کردم که در آن به یکی از اصلی ترین عقاید شیعیان، یعنی موضوع کربلا، شبهه وارد نموده اند. با توجه به این که مرکز شما دارای محقّقین و متخصّصین علوم اسلامی است و پاسخ دادن به این انحرافات فکری جزو رسالت شما می باشد، خواهشمندم به این موضوع رسیدگی فرمایید و اطلاع رسانی مناسب را منظور نمایید. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم متن ایمیل ارسال شده به شرح زیر می باشد: فارغ از حب و بغض بخوانید تا بتوان آن را نقد کرد در این پست می خواهم به بیان چند نمونه از افسانه های معروف و البته تأمل برانگیز روز عاشورا بپردازم. نخست در مورد بی آبی، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش: همان طور که می دانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل می دهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزی است که به ذهن می رسد. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملاً زیر شهر را فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده، ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ دهم محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar درمی یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. البته 21 مهر نیز هوای کربلا آن چنان خنک نیست، ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان می گویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست این که در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوّم این که اگر هم تغییری باشد مطمئناً هوا خنک تر نشده، بلکه دما بالاتر هم رفته است؛ یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده؛ یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود؛ مثلاً گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز می توانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه بسیار دارند، می توانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند .باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر حسین (علیه السلام) را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که آن جا بود به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایهبانی برای آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه، محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار، ج 45، ص 39 8) قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دست رسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آن جا دستور داد... ) اعیان الشیعه،ج 1، ص 628، تراث کربلا، ص 34; بحارالانوار،ج 45، ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن علی و خانههای اطراف آن و ساختمان های مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آن جا جلوگیری کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد، چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ دوم حرمله و گردن علی اصغر :این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه می رود و می گوید دست کم به این طفل آب بدهید. از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعاً دردناکی است، ولی با کمی تأمل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می یابیم. نخست آن که نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلاً گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد. اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است، دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. دوم آن که فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولاً 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمی تواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند. شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آن که برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعاً هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت کند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته .چهارم که از همه نیز جالب تر است آن که اصلاً کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش می تواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفاً یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده می گیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلاً هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آن که دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلاً دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم؛ زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.