هداف واقعی از راه اندازی سفارتخانه مجازی آمریکا چیست؟ راه اندازی سفارتخانه مجازی آمریکا برای پی گیری هدفی که مقامات آمریکایی آن را(گفت و شنود با شما شهروندان ایرانی) خوانده اند، بی گمان دنبال ساختن راهبرد (ضربه از درون) در قبال جمهوری اسلامی ایران می باشد. به گزارش ندای انقلاب برای پی بردن به ماهیت راه اندازی این سفارتخانه مجازی که به واقع نقش جاسوسخانه مجازی آمریکا را دنبال می کند باید به بررسی راهبردهای مختلف آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران پرداخت و بررسی کرد که چگونه است استکبار جهانی برای مقابله با ایران به آخرین راهبرد خود وفادار مانده است. راهبردهای امریکا علیه ایران استکبار به رهبری امریکا در دهه ها ومقاطع مختلف، راهبردهای مختلفی را در مواجهه با ایران طراحی و عملیاتی ساخته است.راهبرد امریکایی ها در دهه اول انقلاب، بی شک راهبردی مبتنی بر"ساختارشکنی" بود.این ساختارشکنی با شیوه ها و مکانیسمهای متفاوتی همچون "تجزیه طلبی"، "ترور و کودتا" در مقاطع مختلف پیگیری شد. قدرت های بیگانه از این طریق قصد داشتند ساختار نظام جمهوری اسلامی را با شکست مواجه کرده و مانع ازبالندگی و حرکت رو به جلوی آن شوند ولی این راهبرد با توجه به روحیه جهادی ملت و رهبری داهیانه امام امت به نتیجه نرسید.این شکست بلافاصله از سوی امریکا با آنالیزوضعیت به سوی اتخاذ راهبردی دیگررهنمون شد و راهبرد (تغییر رفتار) به صورت تاکتیکی جایگزین (تغییرساختار) شد. دلیل اتخاذ این راهبردنیز این بود که تئوریسین های امریکا بر این باور بودند که این کشور نمی تواند به صورت مستقیم تغییر ساختاردر ایران را عملیاتی سازد؛ مگر اینکه در راستای تلاش خود برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی در حوزه رفتار حاکمان و رفتار مردم در برخورد با استکبار فعال شود. این تلاش برای تغییر رفتار که شکل محسوس آن تلاش برای ایجاد حاکمیت دوگانه و بروز انشقاق درجامعه بود، باردیگر به شکست منتهی شد و موجب گردید راهبرد جدیدی مبتنی بر ایزوله کردن ایران یا همان راهبرد (مهار) تئوریزه شود. بنابراین راهبرد مزبور در دهه سوم انقلاب در سطح بین المللی علیه ایران کلید خورد.صدور قطعنامه های مختلف علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت، تحریم های پی در پی،گشودن جبهه های مختلف و...از جمله اقداماتی بود که در این راهبرد سخت مورد تأکید قرار گرفت تا ایران به سوی انزوا رانده شده و ضمن کاسته شدن از قدرت نرم آن،غرب بتواند پروژه های خود را برای مهار منطقه ای ایران در کشورهایی همچون عراق، افغانستان، سوریه و عربستان عملیاتی سازد تا در یک فرصت مناسب و فارغ از حاشیههای منطقهای بتوانند ایران را مورد تهاجم اصلی قرار دهند. اگرچه این راهبرد هم با شکست مواجه شد و غرب نتوانست جمهوری اسلامی را منزوی کند اما در این میان راهبرد چهارمی خلق شد که برایندش اعتراف به یک واقعیت بود؛نفوذ استراتژیک ، معنوی و قدرت نرم ایران در منطقه.در حقیقت غرب با اتکا به راهبرد (مهار منطقه ای) معتقد بود، چون ایران در سطح بین المللی قابل مهار نیست لذا با بلوکبندی حوزه تاثیرات ایران باید سعی کرد حوزه نفوذ آن درمناطق اتمیزه شدهتر مهار شود.از این رو بر اساس راهبرد مزبور عملیاتی علیه لبنان و فلسطین طراحی شد و جنگهایی در این مناطق به وقوع پیوست که البته با شکست مواجه شد وحقایقی چون جنگ های 33 روزه و 22 روزه در تاریخ ثبت و ضبط شد. وجود این وضعیت و شرایط موجود باعث گردید در دهه چهارم انقلاب اسلامی ایران،عرصه جهانی شاهد تغییرات رفتاری غرب باشد. لحن کشورهای متخاصم به محوریت امریکا تغییر یافت و راهبرد (تغییر) به منصه ظهور رسید.یک آستر سازی صورت گرفت و یک چهره جدید از گفت و گو و تغییر در سیاستها سخن به میان آورد. برای اولین بار، اوباما رئیس جمهور امریکا و نماد تغییر این کشور،در تاکتیکی در پیام نوروزی سال 1388،ملت ایران و حاکمیت را از هم جدا نساخت. این رویکرد به واقع تاکتیکی بود که رهبر معظم انقلاب،از آن به عنوان ( مشت آهنین با دستکش مخملی) یاد فرمودند. این تغییرکه نام دیگرش راهبرد (مهار داخلی) ایران بود، بی شک نیازمند شناسایی نقاط قوت و ضعف و نیروهای معتقد و معاند در ایران بود تا از این طریق بتواند به خوبی همه مسائل را در ایران شناسایی و ضمن برآورد و تخمین اطلاعاتی خود بتواند (ضربه از درون) را عملیاتی سازد . در این میان اما مانع بزرگ برای عملیاتی شدن این راهبرد، وجود گفتمان حاکم در جامعه(گفتمان امام(ره) و انقلاب اسلامی) به محوریت دولت موجود بود، چرا که با وجود این گفتمان و این دولت، امکان تحقق این راهبرد عملا ناشدنی بود لذا عملیاتی شدن این راهبرد منوط به روی کارآمدن دولتی شد که شرایط گفتگو،مذاکره و تامین خواست های آنان را مهیا سازد.در همین رابطه بررسی مواضع کشورهای غربی و عملکرد رسانه های غربی بوضوح بیانگر برجسته شدن خط تبلیغی (رای نیاوردن دولت موجود) می باشد. گفتمان سازی درونی امریکایی ها به موازات این تلاش ها ،با توجه به اینکه منسجم ساختن نیروها، توانها و خطوط داخلی و خارجی نیازمند (خلق یک گفتمان) به مثابه (متحد سازی) است ،گفتمان سازی در دستور کار شبکه رسانه ای – دیپلماسی در محیط داخل و خارج قرار گرفت. برهمین اساس، پیش از انتخابات براساس منطق (دوانگاره سازی) یا (دو قطبی سازی) گفتمان (جنگ طلب) و (صلح طلب) طراحی گردید تا این محور القا گردد که دو جریان در ایران وجود دارد که یکی به دنبال (جنگ طلبی و ویران سازی ایران) بوده و جریان دیگر به دنبال (صلح و تعامل) می باشد. در همین راستا تلاش برای محور کردن این موضوع مورد تأکید جدی قرار گرفت وبرجسته سازی آن به عناصر داخلی انتقال یافت.با رصد دقیق تر در لابه لای تحرکات و مواضع چهره های سیاسی متعلق به قطب تعامل، این (پیام) کاملاً قابل دریافت است که دولت موجود شرایط را به سوی جنگ و تحریم پیش برده وتنها راه جلوگیری از این وضعیت یعنی جلوگیری از تحریم ها و رفع مشکلات داخلی کنار زدن دولتی است که مخالف این روند است. در همین رابطه و برای مستند سازی، پیام هایی نیز از خارج کشور به داخل مخابره شد که این گفتمان را موجه و قابل اعتنا سازد.این پیام البته نمی بایست سیمایی تهدید آمیز را به خود می گرفت.لذا تیم 1+5 برای مذاکره فعال شد و مرتب برای مذاکره پیام می داد زیرا برآورد این کشور ها این بود که با تند کردن شیب برای مذاکره و جلوه دادن دولت موجود به عنوان ناقض گفتوگو می توان شرایط را به سوی گفتوگو با تیم جدیدی که خواهان ویرانی ایران(!) نیست پیش برد.تأکید بر مذاکره و بازکردن شرایط جدید آن هم پس از انتخابات، در حقیقت تلاش برای ترغیبی بود که مبنایش تغییر داخلی برای تغییر تحریم و فشارها بود.در این میان تأکید یکی از آقازاده ها که به دوستان تشکیلاتی خود گفته بود ما خواستار مذاکره با امریکا بعد از انتخابات ایران هستیم، در همین چارچوب قابل تفسیراست. از دیگر سو با تأکید ایران جلوگیری از تأثیرگذاری کشورهای خارجی درانتخابات که تأکید بر عدم هرگونه گفتوگو با 1+5 قبل از انتخابات بود، این رویه شکل دیگری به خود گرفته و حتی رئیسجمهور امریکا اعلام کرد مذاکره را به بعد از انتخابات موکول کردیم تا مشخص شود چه کسی رئیسجمهور ایران می شود. در این فاصله کشورهای غربی با طراحی استراتژی ( برد – برد)برنامه ریزی جدیدی را در این زمینه در دستورکارخود قرار دادند.محورهای این استراتژی این گونه بود که اگر دولت موجود رأی نیاورده و هسته مورد نظر آنان به قدرت برسد، با پتانسیل دلخواه خود به راهبرد مهار ایران خواهد پرداخت و تغییرات حقیقی قابل دسترس با پروژه (دولت سازی) در اختیار آنان خواهد بود و اگر دولت موجود بازهم به قدرت رسید، با توجه به ترسیم سیمای وانموده از آن که هدفش ناراضی سازی از دولت است میتوان به (ملت سازی) روی آورده و با لیدرساختن جریان مغلوب، مهار داخلی را از طریق ملت سازی عملیاتی ساخت.در همین راستا منابع و پشتوانه سازی برای هر دو لایه این استراتژی برد- برد تعریف شد.برآوردهای اطلاعاتی از نیروهای داخلی برای ایجاد تقابل میان گروه های داخلی در دستور کار، و سازماندهی مورد توجه آنها که با پشتوانه عظیم رسانه به عنوان یک قدرت صورت گرفت، خطوط کلی ای را مد نظر قرار داد.تلاش برای ناامیدکردن مردم از روند جاری امور درکشور و تبلیغ برای مشارکت گسترده با تأکید بر ضرورت تغییر حاکمیت سخت نیز در دستور کار قرار گرفت.تأسیس شبکه خبری بی بی سی فارسی همراه و همگام با شبکه تلویزیونی صدای آمریکا نشانی بود از تلاش بی وقفه برای پیاده سازی استراتژی ذکر شده.در همین رابطه بررسی شبکه های مزبور نشان دهنده آن است که خط کلی بازنمایی افکار عمومی بر ضد احمدی نژاد، به عنوان یک خط کلی القا می شده است. این شبکه ها با توجه به مدل (الماس خبری)زمان کمتری را به خبر داده و بیشتر زمان پوشش خبری را صرف تحلیل و جریان سازی می کردند.بررسی های صورت گرفته نشان میدهد، سیاست سازان این شبکه های خبری بر اساس این مدل پس از طرح یک خبر به سرعت وارد مرحله تحلیل و بازخورد می شدند و در بخش های دیگر برنامه های خود همچون (نوبت شما)ی شبکه خبری بی بی سی فارسی سعی می کردند بازخورد رویدادها را نیز جزئی از مسیر اطلاع رسانی و جریان سازی خود نمایند.این شبکه ها همچنین با استفاده بهینه از تاکتیک موزائیکی سعی در القای بی طرفی به مخاطبان داخل و خارج کشور داشتند و سعی می کردند برخورد سیاه و سفید با موضوع را در یک برنامه کنار هم قرار داده و یک ترکیب موزائیکی را ایجاد کنند بهگونهای که میزان جانبداری در آن به نفع یک طرف موضوع در ظاهر کم باشد، اما در حقیقت وجود داشت البته به حدی که مخاطب عام قادر به تشخیص آگاهانه نباشد اما در بلند مدت این تأثیر در ذهن ماندگار شده و بیشترین تأثیر را در ذهن او ایجاد کند، تا القای بی طرفی کند.اما این همه ماجرا نبود.علاوه برکارکرد ویژه رسانه ها و شبکه های ذکر شده، گروههای معاند جمهوری اسلامی نیز که همواره در دوره های گذشته بر طبل تحریم انتخابات می کوبیدند، به خط دعوت به حضور گسترده در انتخابات پیوستند.این اتفاق در حالی رخ داد که برای اولین باراپوزیسیون و گروههای معاند بر حضور در انتخابات تأکید داشتند.از جمله این حمایتها میتوان به حضور( بهاییان)، جمهوریخواهان)،(ملی- مذهبی ها)،(مارکسیست ها )و (سلطنت طلبان) اشاره کرد. در حقیقت در این استراتژی تمامی عِدّه و عُدّه به میدان آمد تا در مسیر پروژه (ملت در برابر ملت ) و پروژه (تقابل نخبگان و انشقاق در میان آنان) قرار بگیرد.در حقیقت هدف نهایی آن بود که باید در بخشی از افکار و باور عمومی تغییری به این معنا ایجاد کرد که رای شما به یک کاندیدای خاص موجب پیروزی حتمی وی خواهد شد و اگر جز این نشد در انتخابات تقلب صورت گرفته است. برهمین اساس گام بعدی در این استراتژی گسترش باور به انجام تقلب در انتخابات بود و تکرار دروغ گویی مسئولان دولت موجود تا ابتدایی ترین شکل ممکن اعتماد عمومی از دولت و برگزار کنندگان انتخابات سلب شود.گرچه در این میان تشکیک در سلامت انتخابات و آشوب های خیابانی نیز در چارچوب مدل کودتای مخملی از سوی غرب پیاده سازی شد اما با بررسی های ادامه فعالیت های صورت گرفته در خصوص دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مشاهده می شود آمریکا که دل به عملیاتی شدن خود مبنی بر ضربه از درون بسته بود با مدیریت مقام معظم رهبری و نیز هوشیاری مردم در پی گیری این راهبرد دوباره با شکست دیگری روبرو شد.از دیگر سو اما راه اندازی سفارتخانه مجازی توسط آمریکا بیانگر آن است که این کشور می کوشد باتوجه به موج بیداری اسلامی کانون این بیداری را مورد حمله و هجمه خود قرار دهد.به گزارش ندای انقلاب نگاهی به عناوینی که این سفارتخانه جاسوسی هدف گرفته نشان می دهد که این امریکا باردیگر راهبرد ضربه از درون با اتکاء به تغییر نگرش مردم را در دستور کارخود قرار داده است. آنالیز سایت سفارتخانه مجازی نشان می دهد که عناوینی همچون: - تئوریزه کردن مبارزه بدون خشونت - جمعیت سازی - مبارزه انتخاباتی اینترنتی - گردآوردن داوطلبان و رای دهندگان - بهره برداری از نیروی اعتراض - فرصت های پیش رو ی زندانیان - راه های غیر خشونت آمیز به سوی تغییر اجتماعی - جوامع باز - حقوق جهانی بشر - اینترنت در قرن بیست و یکم - زندگی به سبک آمریکایی - ارتباط بین فرهنگها - دهکدۀ جهانی و...در راستای ارتباط گیری با طبقه متوسط و دانشگاهی فعال شده و می کوشد اهداف ذیل را دنبال نماید. - تلاش برای مدیریت مستقیم - عبور از اپوزیسیون موجود به دلیل ناکارآمدی - شبکه سازی جدید اجتماعی - کسب اطلاعات مستقیم از داخل ایران - تلاش برای هجمه با چهره ای فرهنگی و اجتماعی در قالب تغییر باورها و ارزش ها - پمپاژ فرهنگ و زندگی آمریکایی و... گفتنی است راه اندازی سفارتخانه مجازی در حالی صورت می پذیرد که امریکا پیش از این در بوگوتای کلمبیا، بنگلور هند و برخی کشورهای دیگر اقدام به تأسیس سفارتخانه آنلاین یا ( ویرچوال امبسی) کرده است که وظیفه آنها جمعآوری اطلاعات است. امریکا که از سال 1358، در تهران سفارتی ندارد، قادر نیست اطلاعاتی درباره مسائل داخلی ایران جمعآوری کند و بسیاری از کارشناسان مسائل ایران در امریکا معتقدند که بخش مهمی از ناکارآمدی سیاست کاخ سفید در قبال ایران، به خاطر فقدان اطلاعات از داخل ایران است. در حال حاضر واشنگتن بخشی از اطلاعات خودش درباره ایران را از طریق آنچه امریکاییها سفارتخانههای در تبعید مینامند و در دبی، جمهوری آذربایجان و به گفته برخی منابع، در استانبول مستقر است، به دست میآورد.طی دو سال گذشته و به خصوص بعد از انتخابات سال 1388، گزارشهای زیادی منتشر شده که نشان میدهد مقامهای امریکایی در کشورهای همسایه از طریق تماس با شهروندان ایرانی در جریان اعطای ویزا، اطلاعاتی درباره اوضاع داخلی ایران جمعآوری میکنند. به این ترتیب، به نظر میرسد، امریکا از طریق راهاندازی سفارت آنلاین که به افراد، شخصیت مجازی میدهد، بدون اینکه برای آنها مشکلی ایجاد کند، قصد دارد اطلاعات جمعآوری کند.شاید در همین زمینه مناسب باشد تا در خاتمه این گزارش راهبرد آمریکا را درقبال ایران باردیگر مرور کنیم تا در پایان درک مناسب تری از اقدامات آتی آمریکا علیه ایران بدست آید.مبنای تغییر استراتژی آمریکا را (باراک اوباما) قبل از حضور در کاخ سفید در اوت 2007م. طی مقالهای در نشریهی (فارین افرز) با طرحی به نام (بهرهگیری از قدرت نرم از سوی آمریکا در تقابل با مخالفان) اعلام کرده بود. پیش از وی نیز (هیلاری کلینتون)، وزیر خارجهی ایالات متحده در شمارهی ماه دسامبر همان نشریه، مقالهای تحت عنوان (قدرت هوشمند) به چاپ رساند.همانطور که گفتیم کلینتون رویکرد جدید آمریکا را مبتنی بر (قدرت هوشمند) معرفی کرد به این معنا که کاربست قدرت نرم آمریکا در ایران (اقتضایی) بوده و بر مبنای (فرصتهای داخلی) تعریف میشود. در چنین فرآیندی (نوعی مدیریت هوشمند) وجود دارد که با شرایط جدید، تاکتیکها و اقدامهای جدیدی را برای کشور مهاجم تجویز میکند. استراتژی ثابت و تاکتیکهای متفاوت دولت اوباما را همچنین مشاورین ارشد وی نظیر (ری تکیه)به زبانی سادهتر تئوریزه کردند. ری تکیه که عضو (شورای روابط خارجی آمریکا) است، در کتابش به نام (ایران مخفی)، به این مهم اشاره داشته است. (ایران مخفی)، توصیفی واقعگرایانه از جریان سیاست، تضادها و شکافهای سیاسی در ایران است. نویسنده در این کتاب بهترین شیوهی ممکن تعامل سیاسی با ایران را در اختیار دولتمردان آمریکا قرار میدهد.حال با این تفاسیر باید بررسی کرد که این راهبرد آمریکا با توجه به ضعف اپوزیسیون و در کنار ارتباط مستقیم آمریکا با چه آلترناتیوی به دنبال عملیاتی شدن است.بی شک باید هوشیارتر بود.(بصیرت90/09/17)
هداف واقعی از راه اندازی سفارتخانه مجازی آمریکا چیست؟
هداف واقعی از راه اندازی سفارتخانه مجازی آمریکا چیست؟
راه اندازی سفارتخانه مجازی آمریکا برای پی گیری هدفی که مقامات آمریکایی آن را(گفت و شنود با شما شهروندان ایرانی) خوانده اند، بی گمان دنبال ساختن راهبرد (ضربه از درون) در قبال جمهوری اسلامی ایران می باشد.
به گزارش ندای انقلاب برای پی بردن به ماهیت راه اندازی این سفارتخانه مجازی که به واقع نقش جاسوسخانه مجازی آمریکا را دنبال می کند باید به بررسی راهبردهای مختلف آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران پرداخت و بررسی کرد که چگونه است استکبار جهانی برای مقابله با ایران به آخرین راهبرد خود وفادار مانده است.
راهبردهای امریکا علیه ایران
استکبار به رهبری امریکا در دهه ها ومقاطع مختلف، راهبردهای مختلفی را در مواجهه با ایران طراحی و عملیاتی ساخته است.راهبرد امریکایی ها در دهه اول انقلاب، بی شک راهبردی مبتنی بر"ساختارشکنی" بود.این ساختارشکنی با شیوه ها و مکانیسمهای متفاوتی همچون "تجزیه طلبی"، "ترور و کودتا" در مقاطع مختلف پیگیری شد. قدرت های بیگانه از این طریق قصد داشتند ساختار نظام جمهوری اسلامی را با شکست مواجه کرده و مانع ازبالندگی و حرکت رو به جلوی آن شوند ولی این راهبرد با توجه به روحیه جهادی ملت و رهبری داهیانه امام امت به نتیجه نرسید.این شکست بلافاصله از سوی امریکا با آنالیزوضعیت به سوی اتخاذ راهبردی دیگررهنمون شد و راهبرد (تغییر رفتار) به صورت تاکتیکی جایگزین (تغییرساختار) شد. دلیل اتخاذ این راهبردنیز این بود که تئوریسین های امریکا بر این باور بودند که این کشور نمی تواند به صورت مستقیم تغییر ساختاردر ایران را عملیاتی سازد؛ مگر اینکه در راستای تلاش خود برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی در حوزه رفتار حاکمان و رفتار مردم در برخورد با استکبار فعال شود.
این تلاش برای تغییر رفتار که شکل محسوس آن تلاش برای ایجاد حاکمیت دوگانه و بروز انشقاق درجامعه بود، باردیگر به شکست منتهی شد و موجب گردید راهبرد جدیدی مبتنی بر ایزوله کردن ایران یا همان راهبرد (مهار) تئوریزه شود. بنابراین راهبرد مزبور در دهه سوم انقلاب در سطح بین المللی علیه ایران کلید خورد.صدور قطعنامه های مختلف علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت، تحریم های پی در پی،گشودن جبهه های مختلف و...از جمله اقداماتی بود که در این راهبرد سخت مورد تأکید قرار گرفت تا ایران به سوی انزوا رانده شده و ضمن کاسته شدن از قدرت نرم آن،غرب بتواند پروژه های خود را برای مهار منطقه ای ایران در کشورهایی همچون عراق، افغانستان، سوریه و عربستان عملیاتی سازد تا در یک فرصت مناسب و فارغ از حاشیههای منطقهای بتوانند ایران را مورد تهاجم اصلی قرار دهند. اگرچه این راهبرد هم با شکست مواجه شد و غرب نتوانست جمهوری اسلامی را منزوی کند اما در این میان راهبرد چهارمی خلق شد که برایندش اعتراف به یک واقعیت بود؛نفوذ استراتژیک ، معنوی و قدرت نرم ایران در منطقه.در حقیقت غرب با اتکا به راهبرد (مهار منطقه ای) معتقد بود، چون ایران در سطح بین المللی قابل مهار نیست لذا با بلوکبندی حوزه تاثیرات ایران باید سعی کرد حوزه نفوذ آن درمناطق اتمیزه شدهتر مهار شود.از این رو بر اساس راهبرد مزبور عملیاتی علیه لبنان و فلسطین طراحی شد و جنگهایی در این مناطق به وقوع پیوست که البته با شکست مواجه شد وحقایقی چون جنگ های 33 روزه و 22 روزه در تاریخ ثبت و ضبط شد.
وجود این وضعیت و شرایط موجود باعث گردید در دهه چهارم انقلاب اسلامی ایران،عرصه جهانی شاهد تغییرات رفتاری غرب باشد. لحن کشورهای متخاصم به محوریت امریکا تغییر یافت و راهبرد (تغییر) به منصه ظهور رسید.یک آستر سازی صورت گرفت و یک چهره جدید از گفت و گو و تغییر در سیاستها سخن به میان آورد. برای اولین بار، اوباما رئیس جمهور امریکا و نماد تغییر این کشور،در تاکتیکی در پیام نوروزی سال 1388،ملت ایران و حاکمیت را از هم جدا نساخت. این رویکرد به واقع تاکتیکی بود که رهبر معظم انقلاب،از آن به عنوان ( مشت آهنین با دستکش مخملی) یاد فرمودند.
این تغییرکه نام دیگرش راهبرد (مهار داخلی) ایران بود، بی شک نیازمند شناسایی نقاط قوت و ضعف و نیروهای معتقد و معاند در ایران بود تا از این طریق بتواند به خوبی همه مسائل را در ایران شناسایی و ضمن برآورد و تخمین اطلاعاتی خود بتواند (ضربه از درون) را عملیاتی سازد . در این میان اما مانع بزرگ برای عملیاتی شدن این راهبرد، وجود گفتمان حاکم در جامعه(گفتمان امام(ره) و انقلاب اسلامی) به محوریت دولت موجود بود، چرا که با وجود این گفتمان و این دولت، امکان تحقق این راهبرد عملا ناشدنی بود لذا عملیاتی شدن این راهبرد منوط به روی کارآمدن دولتی شد که شرایط گفتگو،مذاکره و تامین خواست های آنان را مهیا سازد.در همین رابطه بررسی مواضع کشورهای غربی و عملکرد رسانه های غربی بوضوح بیانگر برجسته شدن خط تبلیغی (رای نیاوردن دولت موجود) می باشد.
گفتمان سازی درونی امریکایی ها
به موازات این تلاش ها ،با توجه به اینکه منسجم ساختن نیروها، توانها و خطوط داخلی و خارجی نیازمند (خلق یک گفتمان) به مثابه (متحد سازی) است ،گفتمان سازی در دستور کار شبکه رسانه ای – دیپلماسی در محیط داخل و خارج قرار گرفت. برهمین اساس، پیش از انتخابات براساس منطق (دوانگاره سازی) یا (دو قطبی سازی) گفتمان (جنگ طلب) و (صلح طلب) طراحی گردید تا این محور القا گردد که دو جریان در ایران وجود دارد که یکی به دنبال (جنگ طلبی و ویران سازی ایران) بوده و جریان دیگر به دنبال (صلح و تعامل) می باشد. در همین راستا تلاش برای محور کردن این موضوع مورد تأکید جدی قرار گرفت وبرجسته سازی آن به عناصر داخلی انتقال یافت.با رصد دقیق تر در لابه لای تحرکات و مواضع چهره های سیاسی متعلق به قطب تعامل، این (پیام) کاملاً قابل دریافت است که دولت موجود شرایط را به سوی جنگ و تحریم پیش برده وتنها راه جلوگیری از این وضعیت یعنی جلوگیری از تحریم ها و رفع مشکلات داخلی کنار زدن دولتی است که مخالف این روند است.
در همین رابطه و برای مستند سازی، پیام هایی نیز از خارج کشور به داخل مخابره شد که این گفتمان را موجه و قابل اعتنا سازد.این پیام البته نمی بایست سیمایی تهدید آمیز را به خود می گرفت.لذا تیم 1+5 برای مذاکره فعال شد و مرتب برای مذاکره پیام می داد زیرا برآورد این کشور ها این بود که با تند کردن شیب برای مذاکره و جلوه دادن دولت موجود به عنوان ناقض گفتوگو می توان شرایط را به سوی گفتوگو با تیم جدیدی که خواهان ویرانی ایران(!) نیست پیش برد.تأکید بر مذاکره و بازکردن شرایط جدید آن هم پس از انتخابات، در حقیقت تلاش برای ترغیبی بود که مبنایش تغییر داخلی برای تغییر تحریم و فشارها بود.در این میان تأکید یکی از آقازاده ها که به دوستان تشکیلاتی خود گفته بود ما خواستار مذاکره با امریکا بعد از انتخابات ایران هستیم، در همین چارچوب قابل تفسیراست.
از دیگر سو با تأکید ایران جلوگیری از تأثیرگذاری کشورهای خارجی درانتخابات که تأکید بر عدم هرگونه گفتوگو با 1+5 قبل از انتخابات بود، این رویه شکل دیگری به خود گرفته و حتی رئیسجمهور امریکا اعلام کرد مذاکره را به بعد از انتخابات موکول کردیم تا مشخص شود چه کسی رئیسجمهور ایران می شود.
در این فاصله کشورهای غربی با طراحی استراتژی ( برد – برد)برنامه ریزی جدیدی را در این زمینه در دستورکارخود قرار دادند.محورهای این استراتژی این گونه بود که اگر دولت موجود رأی نیاورده و هسته مورد نظر آنان به قدرت برسد، با پتانسیل دلخواه خود به راهبرد مهار ایران خواهد پرداخت و تغییرات حقیقی قابل دسترس با پروژه (دولت سازی) در اختیار آنان خواهد بود و اگر دولت موجود بازهم به قدرت رسید، با توجه به ترسیم سیمای وانموده از آن که هدفش ناراضی سازی از دولت است میتوان به (ملت سازی) روی آورده و با لیدرساختن جریان مغلوب، مهار داخلی را از طریق ملت سازی عملیاتی ساخت.در همین راستا منابع و پشتوانه سازی برای هر دو لایه این استراتژی برد- برد تعریف شد.برآوردهای اطلاعاتی از نیروهای داخلی برای ایجاد تقابل میان گروه های داخلی در دستور کار، و سازماندهی مورد توجه آنها که با پشتوانه عظیم رسانه به عنوان یک قدرت صورت گرفت، خطوط کلی ای را مد نظر قرار داد.تلاش برای ناامیدکردن مردم از روند جاری امور درکشور و تبلیغ برای مشارکت گسترده با تأکید بر ضرورت تغییر حاکمیت سخت نیز در دستور کار قرار گرفت.تأسیس شبکه خبری بی بی سی فارسی همراه و همگام با شبکه تلویزیونی صدای آمریکا نشانی بود از تلاش بی وقفه برای پیاده سازی استراتژی ذکر شده.در همین رابطه بررسی شبکه های مزبور نشان دهنده آن است که خط کلی بازنمایی افکار عمومی بر ضد احمدی نژاد، به عنوان یک خط کلی القا می شده است.
این شبکه ها با توجه به مدل (الماس خبری)زمان کمتری را به خبر داده و بیشتر زمان پوشش خبری را صرف تحلیل و جریان سازی می کردند.بررسی های صورت گرفته نشان میدهد، سیاست سازان این شبکه های خبری بر اساس این مدل پس از طرح یک خبر به سرعت وارد مرحله تحلیل و بازخورد می شدند و در بخش های دیگر برنامه های خود همچون (نوبت شما)ی شبکه خبری بی بی سی فارسی سعی می کردند بازخورد رویدادها را نیز جزئی از مسیر اطلاع رسانی و جریان سازی خود نمایند.این شبکه ها همچنین با استفاده بهینه از تاکتیک موزائیکی سعی در القای بی طرفی به مخاطبان داخل و خارج کشور داشتند و سعی می کردند برخورد سیاه و سفید با موضوع را در یک برنامه کنار هم قرار داده و یک ترکیب موزائیکی را ایجاد کنند بهگونهای که میزان جانبداری در آن به نفع یک طرف موضوع در ظاهر کم باشد، اما در حقیقت وجود داشت البته به حدی که مخاطب عام قادر به تشخیص آگاهانه نباشد اما در بلند مدت این تأثیر در ذهن ماندگار شده و بیشترین تأثیر را در ذهن او ایجاد کند، تا القای بی طرفی کند.اما این همه ماجرا نبود.علاوه برکارکرد ویژه رسانه ها و شبکه های ذکر شده، گروههای معاند جمهوری اسلامی نیز که همواره در دوره های گذشته بر طبل تحریم انتخابات می کوبیدند، به خط دعوت به حضور گسترده در انتخابات پیوستند.این اتفاق در حالی رخ داد که برای اولین باراپوزیسیون و گروههای معاند بر حضور در انتخابات تأکید داشتند.از جمله این حمایتها میتوان به حضور( بهاییان)، جمهوریخواهان)،(ملی- مذهبی ها)،(مارکسیست ها )و (سلطنت طلبان) اشاره کرد.
در حقیقت در این استراتژی تمامی عِدّه و عُدّه به میدان آمد تا در مسیر پروژه (ملت در برابر ملت ) و پروژه (تقابل نخبگان و انشقاق در میان آنان) قرار بگیرد.در حقیقت هدف نهایی آن بود که باید در بخشی از افکار و باور عمومی تغییری به این معنا ایجاد کرد که رای شما به یک کاندیدای خاص موجب پیروزی حتمی وی خواهد شد و اگر جز این نشد در انتخابات تقلب صورت گرفته است. برهمین اساس گام بعدی در این استراتژی گسترش باور به انجام تقلب در انتخابات بود و تکرار دروغ گویی مسئولان دولت موجود تا ابتدایی ترین شکل ممکن اعتماد عمومی از دولت و برگزار کنندگان انتخابات سلب شود.گرچه در این میان تشکیک در سلامت انتخابات و آشوب های خیابانی نیز در چارچوب مدل کودتای مخملی از سوی غرب پیاده سازی شد اما با بررسی های ادامه فعالیت های صورت گرفته در خصوص دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مشاهده می شود آمریکا که دل به عملیاتی شدن خود مبنی بر ضربه از درون بسته بود با مدیریت مقام معظم رهبری و نیز هوشیاری مردم در پی گیری این راهبرد دوباره با شکست دیگری روبرو شد.از دیگر سو اما راه اندازی سفارتخانه مجازی توسط آمریکا بیانگر آن است که این کشور می کوشد باتوجه به موج بیداری اسلامی کانون این بیداری را مورد حمله و هجمه خود قرار دهد.به گزارش ندای انقلاب نگاهی به عناوینی که این سفارتخانه جاسوسی هدف گرفته نشان می دهد که این امریکا باردیگر راهبرد ضربه از درون با اتکاء به تغییر نگرش مردم را در دستور کارخود قرار داده است.
آنالیز سایت سفارتخانه مجازی نشان می دهد که عناوینی همچون:
- تئوریزه کردن مبارزه بدون خشونت
- جمعیت سازی
- مبارزه انتخاباتی اینترنتی
- گردآوردن داوطلبان و رای دهندگان
- بهره برداری از نیروی اعتراض
- فرصت های پیش رو ی زندانیان
- راه های غیر خشونت آمیز به سوی تغییر اجتماعی
- جوامع باز
- حقوق جهانی بشر
- اینترنت در قرن بیست و یکم
- زندگی به سبک آمریکایی
- ارتباط بین فرهنگها
- دهکدۀ جهانی
و...در راستای ارتباط گیری با طبقه متوسط و دانشگاهی فعال شده و می کوشد اهداف ذیل را دنبال نماید.
- تلاش برای مدیریت مستقیم
- عبور از اپوزیسیون موجود به دلیل ناکارآمدی
- شبکه سازی جدید اجتماعی
- کسب اطلاعات مستقیم از داخل ایران
- تلاش برای هجمه با چهره ای فرهنگی و اجتماعی در قالب تغییر باورها و ارزش ها
- پمپاژ فرهنگ و زندگی آمریکایی
و...
گفتنی است راه اندازی سفارتخانه مجازی در حالی صورت می پذیرد که امریکا پیش از این در بوگوتای کلمبیا، بنگلور هند و برخی کشورهای دیگر اقدام به تأسیس سفارتخانه آنلاین یا ( ویرچوال امبسی) کرده است که وظیفه آنها جمعآوری اطلاعات است. امریکا که از سال 1358، در تهران سفارتی ندارد، قادر نیست اطلاعاتی درباره مسائل داخلی ایران جمعآوری کند و بسیاری از کارشناسان مسائل ایران در امریکا معتقدند که بخش مهمی از ناکارآمدی سیاست کاخ سفید در قبال ایران، به خاطر فقدان اطلاعات از داخل ایران است.
در حال حاضر واشنگتن بخشی از اطلاعات خودش درباره ایران را از طریق آنچه امریکاییها سفارتخانههای در تبعید مینامند و در دبی، جمهوری آذربایجان و به گفته برخی منابع، در استانبول مستقر است، به دست میآورد.طی دو سال گذشته و به خصوص بعد از انتخابات سال 1388، گزارشهای زیادی منتشر شده که نشان میدهد مقامهای امریکایی در کشورهای همسایه از طریق تماس با شهروندان ایرانی در جریان اعطای ویزا، اطلاعاتی درباره اوضاع داخلی ایران جمعآوری میکنند. به این ترتیب، به نظر میرسد، امریکا از طریق راهاندازی سفارت آنلاین که به افراد، شخصیت مجازی میدهد، بدون اینکه برای آنها مشکلی ایجاد کند، قصد دارد اطلاعات جمعآوری کند.شاید در همین زمینه مناسب باشد تا در خاتمه این گزارش راهبرد آمریکا را درقبال ایران باردیگر مرور کنیم تا در پایان درک مناسب تری از اقدامات آتی آمریکا علیه ایران بدست آید.مبنای تغییر استراتژی آمریکا را (باراک اوباما) قبل از حضور در کاخ سفید در اوت 2007م. طی مقالهای در نشریهی (فارین افرز) با طرحی به نام (بهرهگیری از قدرت نرم از سوی آمریکا در تقابل با مخالفان) اعلام کرده بود. پیش از وی نیز (هیلاری کلینتون)، وزیر خارجهی ایالات متحده در شمارهی ماه دسامبر همان نشریه، مقالهای تحت عنوان (قدرت هوشمند) به چاپ رساند.همانطور که گفتیم کلینتون رویکرد جدید آمریکا را مبتنی بر (قدرت هوشمند) معرفی کرد به این معنا که کاربست قدرت نرم آمریکا در ایران (اقتضایی) بوده و بر مبنای (فرصتهای داخلی) تعریف میشود. در چنین فرآیندی (نوعی مدیریت هوشمند) وجود دارد که با شرایط جدید، تاکتیکها و اقدامهای جدیدی را برای کشور مهاجم تجویز میکند.
استراتژی ثابت و تاکتیکهای متفاوت دولت اوباما را همچنین مشاورین ارشد وی نظیر (ری تکیه)به زبانی سادهتر تئوریزه کردند. ری تکیه که عضو (شورای روابط خارجی آمریکا) است، در کتابش به نام (ایران مخفی)، به این مهم اشاره داشته است. (ایران مخفی)، توصیفی واقعگرایانه از جریان سیاست، تضادها و شکافهای سیاسی در ایران است. نویسنده در این کتاب بهترین شیوهی ممکن تعامل سیاسی با ایران را در اختیار دولتمردان آمریکا قرار میدهد.حال با این تفاسیر باید بررسی کرد که این راهبرد آمریکا با توجه به ضعف اپوزیسیون و در کنار ارتباط مستقیم آمریکا با چه آلترناتیوی به دنبال عملیاتی شدن است.بی شک باید هوشیارتر بود.(بصیرت90/09/17)
- [سایر] اهمیت ایران برای آمریکا کدام است؟ ادوار رابطه ایران با آمریکا؟ آمریکا در نگاه امام خمینی؟ ابعاد ماهیت استکباری آمریکا؟
- [سایر] آمریکا در راه اندازی جنگ عراق علیه ایران چه نقشی داشت و چه منافعی را دنبال میکرد؟
- [سایر] چرا ما از علم آمریکا استفاده میکنیم ولی شعار مرگ بر آمریکا سر می دهیم؟
- [سایر] چرا با آمریکا مذاکره نمیکنیم؟
- [سایر] چرا آمریکا حزب سوم ندارد؟
- [سایر] آیا تهدیدات آمریکا بر علیه ایران کارساز است و آیا بهتر نیست ایران با آمریکا رابطه بر قرار کند؟
- [سایر] چرا بهانه دست آمریکا می دهیم و مثلا در مورد دانش هسته ای در برابر آمریکا کوتاه نمی آییم؟
- [سایر] نقش آمریکا در تحمیل جنگ به ایران؟
- [سایر] نظام انتخاباتی در آمریکا چگونه است؟
- [سایر] در مورد سقوط امریکا مطالبی بیان کنید؟