نقش شبکه­ های اجتماعی مجازی در جنگ نرم چیست؟ شاخص­های جنگ نرم در فیس­بوک؟
نقش شبکه­ های اجتماعی مجازی در جنگ نرم چیست؟ شاخص­های جنگ نرم در فیس­بوک؟ جنگ نرم، راهبرد کنونی آمریکا و متحدان او در مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. این پروژه، حوزه­ها و ابزارهای مختلفی دارد. یکی از ابزارهایی که نقش مهمی در پیشبرد پروژه جنگ نرم علیه ایران دارد، شبکه جهانی اینترنت است. در محیط اینترنت یکی از پدیده­های مهمی که بسیاری از کاربران را جذب کرده است، شبکه­های اجتماعی مجازی همچون فیس­بوک، توئیتر، یوتیوب و... هستند. در میان این شبکه­ها، پایگاه فیس­بوک از ویژگی­های خاصی برخوردار است و زمینه ارتباط چندجانبه فرد را با ابزارهای نوشتاری، صوتی و تصویری فراهم می­کند که به­تبع این، می­تواند نقش مهمی در ترویج شاخص­های جنگ نرم داشته باشد. بنابراین این تحقیق، با روش تحلیل محتوا و استفاده از تکنیک نمونه­گیری100 صفحه فارسی فیس­بوک طی یک دوره زمانی چهارماهه بررسی شده تا مشخص شود پایگاه فیس­بوک چگونه در جنگ نرم نقش ایفا می­کند و بیشتر چه شاخص­ها و مؤلفه­هایی از جنگ نرم را توسعه می­دهد. طرح مسئله جنگ در معنای عام خود، تحمیل اراده بر حریف است به­گونه­ای که حریف، رفتار مطلوب و مورد نظر کشور حمله‌کننده را در پیش گیرد. از دهه 1970 برخی از اساتید برجسته علوم سیاسی آمریکا همچون جوزف نای، هارولد لاسول، جان کالیز و اعضای مهم سازمان سیا و فرماندهان ارشد پنتاگون با تأسیس مرکزی به‌نام (کمیته خطر جاری)[1] با طرح نظریه جنگ نرم، معنای متفاوتی از جنگ را وارد ادبیات سیاسی و امنیتی دنیا کردند. هدف از این کار، زمینه­سازی برای فروپاشی شوروی با ابزارهای غیرخشونت­آمیز و از درون این کشور بود. بعد از حادثه 11 سپتامبر، بار دیگر اعضای کمیته گرد هم آمدند و این کمیته را برای تدوین راهبرد امنیت ملی آمریکا فعال کردند. در گزارشی که این کمیته به دولت جرج بوش ارائه کرد، جمهوری اسلامی ایران یکی از اهداف تهاجمی آمریکا اعلام شد که به لحاظ وسعت سرزمین، کمیت و کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی و موقعیت برتر جغرافیایی، نمی­توان از راهکار تهاجم نظامی برای سرنگونی آن استفاده کرد؛ بنابراین، تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی، استفاده از جنگ نرم علیه ایران است.[2] آمریکایی­ها در جهت عملیاتی­کردن جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران، طی سال­های اخیر از ابزارهای مختلفی استفاده کرده­اند. اینترنت به­عنوان رسانه­ای با قابلیت انتشار محتوای صوتی، تصویری و متنی، نقش مهمی در جنگ نرم آمریکا علیه کشورهای هدف و از جمله علیه جمهوری اسلامی ایران داشته است. یکی از فضاهای معروف اینترنت، شبکه­های اجتماعی مجازی است که توجه زیادی را به خود جلب کرده­اند. می­توان گفت این شبکه­ها در حال حاضر تا حد زیادی مساوی با اینترنت تلقی می­شوند. پدیده اینترنت و شبکه­های اجتماعی موجود در آن، جزو دستاوردهای علمی پژوهشی غرب و آمریکا محسوب می­شود و امروزه شبکه‌های اجتماعی بزرگ و پرطرفداری همچون فیس­بوک، توئیتر و یوتیوب رسانه‌های آمریکایی هستند. اساساً هویت این پدیده با فرهنگ آمریکایی پیوند خورده است. با توجه به فراگیر شدن استفاده از اینترنت در جامعه ایران و عضویت پررنگ ایرانیان در شبکه­های اجتماعی مجازی، بررسی اینکه شبکه­های اجتماعی مجازی چه معانی و محتوایی را به فرد منتقل می­کنند و این معانی و محتوا چه نسبتی با ارزش­های اسلام و نظام جمهوری اسلامی دارند، ضرورت محسوب می­شود. اولین گام در این راه، شناخت بیشتر این پایگاه­ها و تهدیدات فرهنگی آن­ها و سپس چاره­اندیشی برای مقابله با این تهدیدات به­ویژه در بین قشر جوان و مذهبی جامعه است. این موضوع در ارتباط با خانواده­های نیروهای مسلح و پاسدار که باید حافظ ارزش­های دین و انقلاب باشند، اهمیتی دوچندان دارد که در مرحله اول، همان جلوگیری از تهدیدات فرهنگی و اعتقادی است و در مرحله دوم، توجه به بعد جاسوسی اینترنت و به­ویژه شبکه­های اجتماعی مجازی است. از آنجا که این شبکه­ها از حمایت دولت آمریکا برخوردارند، بدیهی است که در قبال این حمایت باید یاری‌دهنده سیاست­های آمریکایی باشند.[3] در بین شبکه­های اجتماعی مجازی، شبکه فیس­بوک یکی از پرطرفدارترین شبکه­هاست. برمبنای آخرین آمار تعداد افراد عضو فیس‌بوک از مرز 900 میلیون نفر گذشته است.[4] به تبع این، درصد حضور ایرانیان در این پایگاه نیز افزایش یافته است؛ اما مهم­تر از این ارقام اینکه فیس­بوک در مقایسه با یوتیوب و توئیتر محیطی با قابلیت­های چندگانه است و فرد در این محیط یک سوژه منفعل نیست، بلکه این محیط با قابلیت­های موجود، کنش و تحرک فرد را در ابعاد مختلف برمی­انگیزد. شاید این ویژگی­ها سبب جذب بیشتر افراد می­شود. بر این اساس، در این تحقیق، نقش پایگاه فیس­بوک را به صورت موردی در جنگ نرم بررسی می­کنیم. جنگ نرم می­تواند در حیطه­های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و... تجلی یابد. پرداختن به­هر یک از این حوزه­ها نیازمند پژوهش مستقلی است. در این مقاله به­دنبال این هستیم که با استفاده از روش مطالعه تحلیل محتوا، به این سؤال پاسخ دهیم که صفحات فارسی فیس­بوک چه نقشی در حوزه سیاسی جنگ نرم ایفا می­کند؟ فرض اولیه اینکه فیس­بوک فارسی نقشی مهم در حیطه سیاسی جنگ نرم دارد و انگاره­های زیادی را در تقابل­سازی نگرش­ها و باورهای اعضا نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی منتشر می­کند. در این پژوهش، متغیر اصلی، شبکه اجتماعی فیس­بوک و متغیر وابسته، شاخص­های جنگ نرم است که در ادامه، تعریف و عملیاتی شده­اند. هدف از انجام پژوهش است که ببینیم در زمان کنونی کدام شاخص­ها و متغیرهای جنگ نرم در فیس­بوک تقویت می­شود و اساساً گرایش و نگرش کنونی جبهه ضدانقلاب در فیس­بوک برای مقابله با انقلاب و نظام، چه سمت‌وسویی را دنبال می­کند؟ با انجام این بررسی تا حدودی نگرش­های کلان حاکم بر جبهه ضدانقلاب در مواجهه با جمهوری اسلامی مشخص می­شود. الف) مفهوم­شناسی 1- فضای سایبری (دیوید بل)، یکی از نظریه­پردازان رسانه­های مجازی، معتقد است تعریف فضای سایبر پیچیده است. وی سه تعریف هم­پوشان از فضای سایبر ارائه می­کند: اول تعریف فضای سایبر از دیدگاه سخت­افزار یعنی شبکه­ای جهانی از رایانه­ها که از طریق زیرساخت­های ارتباطی به هم متصل شده­اند و اشکال گوناگون تعامل میان کنش­گران دور از هم را تسهیل می­سازند. دوم: فضای سایبر را می­توان به عنوان فضایی خیالی بین رایانه­ها تعریف کرد که در آنجا افراد ممکن است خودهای جدید و دنیاهای جدیدی بسازند. فضای سایبر مجموع سخت­افزار و نرم­افزار و همچنین مجموعه­ای از تصویرها و ایده­هاست. سوم: تعریف فضای سایبر بر مبنای ماهیت کاری آن به معنای بازنمایی­کننده نوعی تلاقی میان عناصر مادی و نمادین است که بسته به نوع استفاده هر فرد، ارزش­های متفاوتی را بروز می­دهد.[5] (مایکل بندیکت) نیز در تعریف خود می­گوید: فضای سایبر یک جغرافیای ذهنی عام است که در مقابله با اجماع و انقلاب، اصول و تجربه ساخته می­شود، قلمروی که مملو از داده­ها، کذب­ها، مواد ذهنی و خاطرات طبیعت، با یک میلیون صدا و دو میلیون چشم در یک هماهنگی ساکت و نامرئی نسبت به تحقیق، انجام معامله، سهیم شدن در رؤیاها و مشاهده ساده است.[6] 2- شبکه­های اجتماعی مجازی وارد شدن مفهوم شبکه به ادبیات رایج جامعه و سیاست، ناشی از تحولات عصر اطلاعات است. اختراع ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی طی قرن بیستم، به­شکل دادن جامعه اطلاعاتی انجامید و جامعه اطلاعاتی سبب گسترش زندگی شبکه­ای شد. در جامعه ارتباطی و اطلاعاتی کنونی، اطلاعات، بخش جدایی‌ناپذیر تمامی فعالیت­های انسان است و همه فرایندهای زندگی فردی و جمعی مستقیماً توسط فناوری اطلاعات شکل داده می­شود و در ادامه هر سیستمی که از تکنولوژی اطلاعات استفاده می­کند، به منطق شبکه­سازی گرایش می‌یابد. بنابراین شبکه با استفاده از فناوری اطلاعات در همه انواع فرایندها و سازمان­ها تحقق عینی پیدا می­کند. به­عبارتی انقلاب اطلاعات، ظهور (جامعه شبکه­ای) را امکان­پذیر می­کند. در حالی که شکل شبکه­ای سازمان اجتماعی در دیگر زمان­ها و مکان­ها نیز وجود داشته است، الگوی نوین فناوری اطلاعات، بنیان مادی گسترش فراگیر شبکه را در سراسر ساختار اجتماعی فراهم کرده است.[7] به گفته (ایمانوئل کاستلز)، نظریه­پرداز معروف جامعه اطلاعاتی، شبکه مجموعه­ای از نقاط اتصال یا گره­های به­هم پیوسته است. نقطه اتصال یا گره، نقطه­ای است که در آن، یک منحنی خود را قطع می­کند. اینکه نقطه اتصال چه چیزی است، مشخصاً به­نوع شبکه­های مورد نظر بستگی دارد. شبکه جریان مالی جهانی از نقاط اتصال بازارهای بورس و مراکز خدمات جانبی پیشرفته آن­ها تشکیل شده است. همچنین در شبکه­ سیاسی حاکم بر اتحادیه اروپا، شوراهای ملی وزیران و کارگزاران بلندپایه اروپایی نقاط اتصال محسوب می­شوند.[8] به‌طور کلی، واژه (شبکه) را می‌توان به هر مجموعه یا سیستم درون‌پیوندی نسبت داد که هدف آن، به اشتراک گذاشتن یک قابلیت یا توانایی بین دو یا چند نظام در محدوده مکان و زمان است و در حالت مطلوب، محدودیت مکانی و زمانی ندارد. می‌توان این­گونه گفت: شبکه، مجموعه‌ای است از اشیا یا دستگاه‌ها مانند: تلفن، فکس و رایانه که به هم متصلند. گسترش فناوری اطلاعات سبب توسعه ارتباطات شده و این گسترش ارتباطات با ابزارهای نوین اطلاعاتی سبب می­شود تا در حوزه درون‌متنی فناوری اطلاعات یعنی در حوزه مجازی هم بین کاربران، شبکه ایجاد شود و شبکه­های اجتماعی مجازی به­وجود آیند. شبکه‌های اجتماعی مجازی، نقاط اتصال کاربران اینترنتی با یکدیگر است. این شبکه­ها در قالب وبگاه و سایت اینترنتی، محیطی را فراهم می­کنند که کاربران می­توانند علاقه­مندی­های خود را با استفاده از نمادهای متنی، صوتی و تصویری در آن­ها بارگذاری کرده و در مورد این محتویات با یکدیگر گفت‌وگو کنند. به­طور خلاصه شبکه­های اجتماعی مجازی عبارتند از: جامعه‌ای برخط (آنلاین) که کاربران آن، مجاز به اشتراک اطلاعات، تصاویر، فیلم‌ها، نرم‌افزارها و...، برقراری ارتباط با دیگران و کشف نشانی ارتباط افراد جدید هستند. چنین شبکه‌های اجتماعی محیطی هستند که در آن، اعضا با مشارکت و همفکری و با استفاده از برنامه‌ها، به ساختن محتوای وب می‌پردازند. این شبکه­ها مدت کمی بعد از اختراع رایانه در دهه 1950 شکل گرفتند. آرپانت، نظام‌های تابلوی اعلانات (BBS)، و CompuServe نخستین شبکه­های اجتماعی مجازی هستند که تا دهه 1980 شکل گرفتند.[9] با عمومیت یافتن اینترنت در سال 1990 پایگاه‌های گوناگون راه‌اندازی شدند، اینترنت وارد عرصه زندگی عمومی مردم شد و پایگاه‌های تجاری، دانشگاهی و آموزشی، در سراسر وب رواج یافت تا اینکه شبکه­های اجتماعی امروزی همچون فیس­بوک (در سال 2004)، یوتیوب (در سال 2005)، توئیتر (در سال 2006) و بسیاری از شبکه­های اجتماعی دیگر راه افتادند و امروزه میلیون­ها فرد از سراسر جهان را در محیط مجازی گرد هم آورده­اند. 3- فیس­بوک فیس­بوک شبکه اجتماعی مجازی است که بنا به اظهارات مؤسسان آن، به افراد کمک می­کند تا با دوستان، اقوام و همکاران خود ارتباط مؤثرتری برقرار کنند. فناوری این شبکه با الگوبرداری دیجیتالی از ارتباطات اجتماعی افراد حقیقی ایجاد شده است. در این شبکه، کاربران می­توانند با ایجاد پروفایل (صفحه اطلاعات شخصی کاربر) و در معرض دید قرار دادن آن برای دوستان خود، با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. علاوه بر آن، کاربران می­توانند دوستان خود را اضافه کنند و برای آن­ها پیغام بفرستند. آن­ها همچنین می­توانند به شبکه­های سازمان‌یافته دانشگاه، محل کار و مدرسه بپیوندند. به­عبارتی فیس­بوک محیط مجازی است که در آن، کاربران اینترنتی با استفاده از متن و تصویر، ایده­ها و علایق خود را ارائه می­دهند، با دوستان خود گفت‌وگو می­کند، ابراز احساسات می­کنند و تمامی این موارد را به­اشتراک یعنی در معرض نقد و نظر قرار می­دهند. این شبکه دارای بخش­ها و قابلیت­های مختلف و زیادی است که مهم­ترین آن­ها معرفی می­شود:[10] 1-3- دوستان­(Friend): کاربر و سایر افراد در این بخش می­توانند نام و عکس دوستان خود را مشاهده کنند، دوست­یابی کنند، دوستان خود را طبقه­بندی کنند و اطلاعات خاصی را برای آن­ها ارسال کنند. کاربر همچنین می­تواند از مشاهده پروفایل خود توسط فرد دیگر جلوگیری کند. با این کار، تمام روابط کاربر با فرد مورد نظر قطع می­شود. 2-3- شبکه­ها­(Networking)، گروه­ها­(Groups) و صفحات­­(Pages)؛ این بخش از فیس­بوک نشان­دهنده وجه اجتماع مجازی این شبکه است و دارای شبکه­ها، گروه­ها و صفحات مختلفی است که کاربر می­تواند به آن­ها بپیوندد و همچنین خود به همراه دوستان، گروه­های دلخواه را ایجاد کند. گروه­ها برای برگزاری مباحث و رویدادها به­وجود می­آیند و به افراد این امکان را می­دهند که به­صورت آنلاین­(برخط) با یکدیگر گفت‌وگو کنند. صفحات نیز توسط افراد و شرکت­ها به­وجود می­آیند و به کاربران این امکان را می­دهد که طرفدار، فرد، محصول، خدمات یا عقیده­ای خاص شوند. 3-3- پروفایل­(Profil)؛ ورودی اصلی کاربران در فیس­بوک است و هویت فرد در شبکه را نمایش می­دهد. 4-3- فیلم­(Videos)؛ در این بخش، کاربران می­توانند فیلم­های خود را از طریق تلفن همراه بارگذاری کنند. 5-3- رویدادها(Events)؛ از طریق این بخش، اعضای فیس­بوک می­توانند رویدادهای پیش­رو در درون گروه خود را به­اطلاع یکدیگر برسانند یا برای آن برنامه­ریزی کنند. 6-3- علایق(Likes)؛ در این بخش کاربر می­تواند علایق خود را در مورد موسیقی، فیلم، رشته ورزشی و... برای سایر دوستان خود بیان کند. 7-3- تگ­کردن؛ این قسمت یکی از بخش­های پرکاربر فیس­بوک است که در آن اگر یکی از کاربران، عکس یا فیلمی را پسندید، می­تواند با تگ­کردن روی آن، درباره آن با دوستان خود صحبت کند و آن را به اشتراک گذارند. 8-3- چت­(Chat)؛ در این قسمت کاربر می­تواند با یک یا چند نفر از دوستان خود به­طور هم­زمان گفت‌وگو کند.[11] 4- جنگ نرم معنای ساده و جوهری جنگ، تحمیل اراده بر حریف است به­گونه­ای که حریف رفتار مطلوب و مورد نظر کشور حمله کننده را در پیش گیرد. این کار در جنگ سخت با استفاده از حمله نظامی، قتل و کشتار و خلاصه، اقدامات خشونت­آمیز انجام می­شود؛ اما در جنگ نرم، دشمن از ابزارهای غیرخشونت­آمیز همچون تبلیغات منفی و رواج شایعات، مقابله با ارزش­ها و اعتقادات، نفوذ و... بهره می­گیرد. در یک تعریف آمده است: (جنگ نرم عبارتست از گونه­ای از ستیزش که در آن، بازیگر عامل به جای مقابله با جریان قدرت، سلامت و اثر قدرت حریف را با هدف قرار دادن منبع و محافظ قدرت آن تحت تأثیر قرار می­دهد.) در این رویکرد، اقدامات داخلی یعنی تحولاتی که در محیط داخلی بازیگر هدف رخ می­دهد، به مراتب از اقدامات بیرونی مؤثرتر هستند و جنگ فرهنگی، جنگ اجتماعی و تعارض اعتقادی از جمله مصادیق جنگ نرم هستند. در جنگ فرهنگی، مبادی و اصول فرهنگی به عنوان منبع قدرت بازیگر هدف قرار می­گیرد. با تضعیف منابع مهمی چون اعتقادات، باورها، اصول رفتاری و یا عرف­های سازنده حاکم بر جامعه، بازیگر به‌شدت آسیب­پذیر می‌شود و نمی‌تواند قدرت بیشتری تولید کند و یا کاربرد مؤثر قدرت در اختیارش نیست. در جنگ اجتماعی، بازیگر عامل، سیاست­هایی را به کار می­گیرد تا اعتبار قدرت سیاسی نزد مخاطبان آن مخدوش شود و در نتیجه، سرمایه اجتماعی بازیگر هدف، تضعیف شود یا زوال یابد. این جنگ در حوزه داخلی بازیگر هدف، عدم مشروعیت آن را دنبال می­کند و در حوزه خارجی به­دنبال تخریب وجهه هدف در سطح بین­المللی و انزواسازی آن است. مبادی اعتقادی مهم­ترین نقش هویتی و محافظتی را به­ویژه در یک کشور اسلامی ایفا می­کنند. بنابراین یکی از مهم­ترین مصادیق جنگ نرم، تلاش برای آسیب رساندن به حریف از طریق حمله به این باورهاست. این حمله به دو شکل است: یکی استحاله اعتقادی و دیگر تغییر اعتقادات. ماهیت این جنگ، نرم­افزارگرایی است و در قالب­های مختلفی اعم از جنگ سایبری، فرهنگی، اعتقادی، مجازی، روانی و... رخ می­نماید.[12] در تعریف­های دیگری که از جنگ نرم ارائه شده، بر ماهیت نرم­افزارگرایی آن تأکید شده است. در یک تعریف آمده است: جنگ نرم، عبارت از مجموعه تدابیر و اقدامات از پیش اندیشیده­ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشورهاست که بر نظرات، نگرش­ها، انگیزش­ها و ارزش­های مخاطبان آماج (اعم از حکومت­ها، دولت­ها، گروه­ها و مردم جامعه هدف) تأثیر می­گذارد و در بلندمدت موجب تغییر منش، رفتار و کنش­های فردی و اجتماعی آنان می­گردد.[13] ب) روش تحقیق این پژوهش با روش تحلیل محتوا و استفاده از تکنیک نمونه­گیری انجام شده است. تحلیل محتوا یکی از روش­های تحقیق کیفی است و روشی ساده و پرکاربرد در تحلیل متون اعم از نوشته، فیلم و موسیقی ضبط‌شده استفاده می­شود. این روش، راه مطلوبی برای شناخت عقاید، ایدئولوژی و مواضع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... گروه­ها، احزاب و عناصر سیاسی است. تحلیل محتوا دارای دو شیوه تحلیل محتوای کمی و کیفی است. تحلیل محتوای کمی شیوه‌ای روش‌مند برای نسبت­دادن اعداد به واحدهای متن است.[14] هدف تحلیل محتوا، بازنمایی دقیق مجموعه­ای از پیام­هاست. با وجود این، باید توجه داشت که کمی‌کردن نباید به­معنای چشم­پوشی محقق از دیگر ارزیابی­ها یا تأثیرات محتوا باشد.[15] یکی از اشکالات تحلیل محتوای کمی، بی­توجهی به متن و زمینه معنا است[16] که در این پژوهش سعی شده تاحدی به زمینه و متنی که معنا در آن به­وقوع پیوسته، توجه شود. تحلیل محتوا در چند مرحله انجام می­شود؛ البته لزوماً نیازی نیست که این مراحل به‌ترتیب باشند. مراحل نخست را می­توان به سهولت در هم ادغام کرد.[17] این مراحل عبارتند از: 1- فرمول­بندی پرسش یا فرضیه تحقیق؛ با مشخص کردن این مرحله، راه اصلی تحقیق، مشخص و از جمع‌آوری بیهوده داده­ها جلوگیری می­شود. همچنان­که گفته شد، سؤال اصلی این پژوهش عبارتست از اینکه: صفحات فارسی فیس­بوک چه نقشی در حوزه سیاسی جنگ نرم ایفا می­کند؟ فرضیه: فیس­بوک فارسی نقشی مهم در حیطه سیاسی جنگ نرم دارد و انگاره­های زیادی را در تقابل­سازی نگرش­ها و باورهای اعضا نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی منتشر می­کند. 2- تعیین جامعه آماری مورد نظر؛ این مرحله به معنای مشخص­کردن حدود مجموعه­ای است که محتوای آن باید تحلیل شود. در پژوهش حاضر، جامعه آماری، صفحات اصلی (هوم پیج) فیس­بوک فارسی است که از اواسط اردیبهشت­ماه سال جاری تا اواخر شهریورماه امسال بررسی شده­اند؛ یعنی طی یک دوره زمانی، بیش از چهار ماه این صفحات مورد بررسی قرار گرفته­اند. 3- گزینش نمونه مناسبی از بین جامعه آماری؛ نمونه­گیری گونه­های مختلفی دارد. نمونه­گیری چند مرحله­ای، تصادفی، هدفمند و زنجیره­ای از این جمله­اند. در این پژوهش، از روش نمونه­گیری تصادفی استفاده شده است؛ یعنی به­صورت تصادفی 100 صفحه فارسی فیس­بوک انتخاب شده و برخی از این صفحات در چند نوبت در طی دوره زمانی مورد نظر، بررسی شده­اند. 4- انتخاب واحد تحلیل؛ واحد تحلیل در رسانه­های نوشتاری می­تواند یک کلمه، نماد، مضمون، مقاله یا یک گزارش باشد. در رسانه­های تصویری مثل تلویزیون، واحد تحلیل می­تواند شخصیت­های فیلم، ایفای نقش شخصیت­ها یا کل برنامه باشد. از آنجا که فیس­بوک رسانه­ای است که در آن، هم متون نوشتاری و هم تصویر وجود دارد، در این تحقیق به متون نوشتاری، تصاویر و عکس­های منتشرشده در آن توجه شده است. فیس‌بوک دربردارنده فیلم نیز هست که در این تحقیق به آن­ها بسیار کم توجه شده است. 5- تدوین سامانه‌ای برای کمیت­پذیر کردن واحدها؛ پژوهشگران بر مبنای قواعدی که برای اطلاق عدد به اشیا و رویدادها به کار می­رود، چهار شیوه مختلف اندازه­گیری را متمایز کرده­اند که عبارتند از: اسمی، رتبه‌ای، فاصله­ای و نسبی. در پژوهش­های مربوط به رسانه­های جمعی، بیشتر از اندازه­گیری اسمی استفاده می­شود.[18] در اندازه­گیری اسمی، پژوهشگران فراوانی وقوع واحدها را در هر دسته شمارش می­کنند. در این پژوهش، فراوانی انتشار انگاره­هایی که با هدف اعلام مخالفت و معارضه با ارزش­های انقلاب و سیاست­های جمهوری اسلامی منتشر شده، جمع­آوری و سپس در چهار گروه دسته­بندی شده­اند. 6- تحلیل داده­ها؛ گرفتن درصد، میانگین، نما و میانه در تحلیل محتوا مناسب هستند. اگر آزمون فرضیه مدنظر باشد، آمار استنباطی معمولی (که از طریق آن، نتایج به جامعه آماری تعمیم داده می­شود) پذیرفته است.[19] در این تحقیق، درصد فراوانی متغیرها در بین کل متغیرهای هر شاخص و نسبت به متغیرهای کل شاخص­ها سنجیده شده است و در پایان، با نگاهی مقایسه­ای، نتایج برآمده از این درصدها تحلیل شده است. ج) چارچوب نظری 1- اینترنت و ساخت­شکنی شبکه­های اجتماعی مجازی، پدیده­هایی هستند که در محیط اینترنت ظهور کرده­اند و ماهیت آن­ها وابسته به ماهیت اینترنت است. می­توان گفت که ابداع اینترنت تنها یک تحول در عرصه فناوری نیست، بلکه نمایانگر تغییر و تحولات در نوع نگاه به هستی و انسان است. البته این تغییر و تحولات فکری و نگرشی، تافته جدا بافته از دیدگاه­های رایج نیست، بلکه به نظر می­رسد ظهور اینترنت و واقعیت­یافتن زندگی مجازی، سبب شده تا طیفی از نظریات رایج در باب هستی و انسان بیشتر مطرح شود. آن طیف از نظریات، دیدگاه­های پساساختارگرایانه است[20] که معتقدند در دوران کنونی حیات، روایت­های بزرگ و فراگیر پایان یافته است. به این معنا که دیگر نمی­توان در مورد همه جوامع با نگاهی اثبات­گرایانه نظریه واحد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ارائه داد؛ بلکه باید تفاوت­های فرهنگی جوامع را پذیرفت. کلیدواژه­های مهم این نظریات، مرکزیت‌زدایی، شالوده­شکنی، مخالفت با جوهرگرایی، رد روایت­های کلان، رد حقایق مطلق، تکثر و حمایت از هویت­های پراکنده و حاشیه­ای، تأکید بر نقش زبان در بازنمایی واقعیت، پذیرش نسبی­گرایی فرهنگی و... است. ساختار اینترنت و فضای مجازی با این نظریات، نزدیکی نشان می­دهد. در اینترنت مرزها از بین می‌رود، تمامی روایت­ها در عرض یکدیگر قد علم می­کنند، پیچیدگی افزایش می­یابد و ایده­های متکثر فراوانی در آن منتشر می­شوند. آنجا که (رولان بارت) یکی از نظریه­پردازان پساساختارگرا در مورد متن و معنای حاصل از آن، سخن می­گوید، گویا اینترنت را توصیف می­کند. وی در مقابل ساختارگرایان که متن را دارای یک معنای پنهان می­دانستند که با ابزارهای زبانی باید آن را کشف کرد، معتقد است متن فاقد سلسله­مراتب، امری متکثر و چندگانه است که معناهای متعددی می­توان از آن استخراج کرد. وی می­گوید: متن یک شبکه و محل بازی معناست؛ زیرا محل تفسیر و چندگانگی است. وی معتقد نیست که متن چند معنا دارد، بلکه می­گوید متن چندگانگی معنا را محقق می­سازد.[21] همچنان­که اینترنت محیط تکثر و چندگانگی معنا را شکل می‌دهد. نام اینترنت به‌طور تحت­الفظی یعنی شبکه و تاری بینابینی که ابتدا و انتهایی برای آن متصور نیست. این همان متن دریدا، بنیان­گذار ساخت‌شکنی و پسامدرنیسم را به ذهن می­رساند که می­گفت جهان و زمانی که آغاز و پایان نمی­شناسد. اینترنت مجموعه­ای از تارهای در هم تنیده است که انسان در آن سردرگم می‌شود؛ یعنی کشف حقیقت در آن به‌سادگی نیست. هر متن در دل خود ابرپیوندهایی دارد؛ یعنی برای تشریح یک کلمه، فرد با محیط دیگری پیوند می­یابد.[22] و این، یعنی حرکت دائم ذهن و یا به گفته (نیکلاس کار) جابجایی مدام ذهنی. نیکلاس کار، نویسنده کتاب (فضاهای توخالی: بلایی که اینترنت بر سر مغزهایمان می­آورد)، در مقاله­ای با عنوان (آیا اینترنت ما را کودن­تر می­کند؟) معتقد است استفاده روزافزون از اینترنت، توانایی اندیشه­ورزی ژرف و دریافت اطلاعات همراه با تعمق را از انسان سلب می­کند و توجه انسان را پاره‌پاره می­کند. او می­گوید اینترنت هرگز ما را به کندکردن اندیشه­ورزی تشویق نمی­کند، بلکه همیشه ما را در حالت جابجایی ذهنی نگه می­دارد به این معنا که به گفته (مایکل مرزنیک)، عصب­شناس معروف آمریکایی، مغز انسان در اثر استفاده روزافزون از اینترنت دچار پرت­شدن دائمی حواس و گسیختگی می­شود. به گفته وی، تأثیر دائمی این اتفاق روی کیفیت حیات فکری ما می­تواند مرگبار باشد.[23] نتیجه این امر، افزایش میل به تکثر و کاهش تمرکز بر اصول و حقایق مرکزی و تأمل در آن­هاست، به­گونه­ای که اصول و بنیان­های اساسی در هر حوزه­ای مرجعیت خود را از دست می­دهند. نمونه بارز مرزشکنی در فضای مجازی، تداخل حوزه‌های محلی/ جهانی، عمومی/ خصوصی، مرد/ زن و انسان / ماشین است. این موضوع با شکل­گیری شبکه­های اجتماعی مجازی رشد بیشتری یافته است. فرد در یک روستای دورافتاده پای اینترنت می‌نشیند و با زندگی در یک شهر غربی احساس نزدیکی می­کند. حریم شخصی با هرزنامه­های اینترنتی و تبلیغات اجباری، عمومی می­شود. رابطه اصالت می­یابد و مهم نیست که این رابطه بین دو جنس مخالف یا دو نقطه با ویژگی­های متفاوت است، بلکه مهم، اصل وجود رابطه بر مبنای علاقه‌مندی­هاست. این رابطه­ مجازی، سبب کاهش ارتباطات واقعی می­شود. (دانیل گلمن) در کتاب (هوش اجتماعی) به پژوهشی اشاره می­کند که تأکید دارد به ازای هر ساعتی که مردم وقت خود را در اینترنت سپری می­کنند، 24 دقیقه از تماس شخصی آن­ها بین دوستان و اعضای خانواده کاسته می­شود.[24] (یارون لاینر)، نظریه­پرداز واقعیت مجازی، فراتر از این را می­گوید. او در کتاب (شما یک ابزارک نیستید) هشدار می­دهد که ارتباطات اینترنتی، به­صورتی گله­وار افراد را درون (عشیره­های مجازی متضاد) دسته‌بندی می­کنند. واقعاً مبنای خصومت آن­ها با یکدیگر چندان مهم نیست، بلکه اینترنت است که جزئیات اختلافی را برجسته می­سازد و افراد را نسبت به آن­ها حساس می­کند. وی هشدار می­دهد که این موضوع، سبب افزایش خصومت­های اجتماعی می­شود. ادامه صحبت­های لاینر، تأکید بر تمامیت­گرایی آمریکایی در اینترنت است که سبب افزایش دشمنی افراد جوامع می­شود.[25] صاحب­نظران دیگری نیز در مورد استعمار و امپریالیسم سایبری آمریکا سخن گفته­اند که مجال بحث دیگری می­طلبد.[26] یکی از مسائلی که ساخت­شکنان در مورد فضای مجازی می­گویند و جای تأمل دارد، این است ­که فضای مجازی مرز بین انسان و ماشین را برداشته است. ریشه این بحث در مجازی بودن واقعیت در صفحه اینترنت است که از آن به واقعیت مجازی تعبیر می­شود. قابلیت اینترنت در شبیه­سازی سه­بعدی، غوطه­ورسازی رایانه‌ای و دیداری-شنیداری از واقعیت یا تصورات واقعیت برای مدت طولانی سبب شده تا برخی بین انسان و رایانه مرزی قائل نباشند و فضای مجازی را محیطی تلقی کنند که در آن، انسان بدن گوشتی خود را فراموش می­کند، کنار می­گذارد و در نهایت از آن عبور کرده و می­تواند بدون آن و تنها متکی بر هوش و تخیل نیز زیست کند. این­ها البته خیال­پردازی­هایی است که از همان ابتدای گسترش رایانه و پدیدآمدن فضای مجازی در داستان­های علمی تخیلی افرادی همچون ویلیام گیبسون، تخیلی­نویس داستان­های رایانه‌ای، وجود داشته است؛ اما این داستان­های تخیلی با گسترش اینترنت هرچه بیشتر به محیط فکری فرهنگی انسان غربی وارد شده و تصورات عجیبی را در نوع نگاه آنان به انسان برانگیخته است. واژه پساانسان، رایااندامگان، زندگی مصنوعی، هوش مصنوعی و... از جمله مفاهیمی است که نشان­دهنده این موضوع است. برای نمونه دو دانشمند به نام­های (منفرد کلاینر) و (ناثان کلاین) به دنبال انجام آزمایش‌ها برای یک مسافرت فضایی، تصویر رایااندامگان را واقعی جلوه دادند. آنان در مقاله خود از تغییرات ضروری در بدن انسان برای زندگی آینده در فضا سخن گفتند. در دیدگاه آنان، رایااندامگان (سامانه­ای انسانی- ماشینی و خویش‌تنظیم) است که می­تواند در موقعیت­های مختلف به زندگی خود ادامه دهد. بعدها (هاراوی) با توسعه بیشتر ادبیات رایااندامگان، آن را نوع نگاه کنونی به هستی دانست. مفهوم پساانسان که نظریه­پردازان غربی فضای مجازی منتشر می­کنند، در همین جهت است. این نظریه می­گوید یا گونه انسان در بن­بست تکامل است و باید فناوری­ها را در هم آمیزد تا به (سطح بعدی) تکامل یابد و یا ما مدت­هاست به دلیل روابط نزدیک روزافزون خود با غیرانسان­هایی چون دست­ساخته­های فناوری، انسان نیستیم. از همین منظر است که موضوع هویت در فضای مجازی رنگ می­بازد و سیال، متغیر و متکثر می­گردد.[27] نتیجه­ای که از نظریات بالا برمی­آید اینکه به‌نظر می­رسد فضای مجازی پیوند وثیقی با ساخت­شکنی مورد اشاره پسامدرن­ها دارد. قابلیت­های این محیط سبب تقویت این گرایش­ها می­شود: گرایش گریز از مرکز؛ به صحنه آمدن هویت­های متعدد، متکثر و ناشناخته با سلایق مخصوص خود؛ عبور فرد از مرزهای عرفی و قانونی و بی­اعتبارشدن مراجع و الگوهای عرفی و قانونی در محیط مجازی در اثر کم­رنگ­شدن ارتباطات واقعی و اصالت­یافتن ارتباطات بر مبنای علاقه­مندی در محیط مجازی. این وضعیت در شبکه­های اجتماعی مجازی و از جمله فیس­بوک با شدت بیشتری همراه است. 2- فیس­بوک و تقویت ساخت­شکنی ساختار فیس­بوک دارای ویژگی­ها و کارکردهایی است که سبب می­شود گرایش­های برآمده از ساخت­شکنی در اینترنت، در این شبکه­ها تقویت شود. در ذیل به تأثیر کارکردهای فیس­بوک و ویژگی­های آن بر تقویت ساخت­شکنی می­پردازیم: 1-2- قابلیت­ باز و بی­زمانی و بی­مکانی در این محیط فیس­بوک از محیطی منظم و قاعده­مند برخوردار است و از طریق قواعد و تنظیمات خاص خود با فرد ارتباط برقرار می­کند. فیس­بوک همانند یک پایگاه اطلاع­رسانی نیست که ارتباط فرد با آن یک­طرفه باشد. در فیس‌بوک، محیط مجازی با انسان ارتباطی چندجانبه برقرار می­کند. محیط مجازی از طریق قابلیت­هایی که در اختیار انسان قرار می­دهد، او را به کنش وا می­دارد. فرد در این محیط، متن تولید می­کند، عکس و فیلم بارگذاری می­کند و ساختار شبکه را تاحدی مبتنی بر علایق خود شکل می­دهد. فرد در این محیط، فعال و کنش­گر است. در وبلاگ­ها نیز فرد تولید­کننده معنا و محتواست؛ اما تفاوت فیس­بوک با آن، این است که تولیدات متنی و تصویری فرد را در شبکه­ای از ارتباطات قرار می­دهد. فرد می­داند آنچه در این محیط می­نویسد یا بارگذاری می­کند، در معرض دید و اظهارنظر گروهی از دوستان خود است؛ بنابراین از انگیزه بیشتری برای طرح دیدگاه­های خود برخوردار است. فرد در این محیط، ارتباطات چندبعدی دارد و خود را در اجتماعی می­بیند که توانایی اظهارنظر و انعکاس علایق خود را دارد. این ویژگی، سبب جذابیت فیس­بوک شده و این شبکه را به محیطی فعال و زنده تبدیل کرده است. سه قابلیت شبکه­های اجتماعی مجازی در شکل­دادن به ویژگی پویایی و جذابیت فیس­بوک مؤثر هستند: اول: باز بودن و امکان عضویت رایگان همه افراد در آن؛ دوم: به­اشتراک­گذاری محصولات؛ سوم: بی­زمانی و بی­مکانی. این سه قابلیت با همپوشانی یکدیگر، محیطی از تکثر معنا و مقابله با تمرکزگرایی را به­وجود می­آورند. بازبودن محیط فیس­بوک به­این معناست که فیس­بوک همچون سایر شبکه­های مجازی، خارج از سلطه دولت­هاست و دولت­ها تنها می­توانند از طریق فیلترینگ عضویت افراد در این شبکه­ها را محدود کنند. اما مدیریت این شبکه­ها و محتوای منتشرشده در آن­ها، در دست مدیران آمریکایی این شبکه­هاست. این موضوع در کنار عضویت رایگان افراد در این شبکه­ها و از جمله فیس­بوک سبب شده تا هر نوع سخن، عکس و فیلمی در این محیط منتشر شود. در فیس­بوک، دنیایی از اطلاعات رسمی و غیررسمی وجود دارد که توسط اعضا منتشر شده و برخاسته از علایق و دریافت آن­ها از وقایع اطراف است. ویژگی بارز این محیط، تکثر اطلاعات، دیدگاه­ها و نظرات است و محیطی با ویژگی عدم برخورداری از اصول ثابت است. آزادی موجود در این شبکه­ها که سبب ابراز علایق مختلف، نقد و گفت‌وگو و بیان دیدگاه­های متفاوت می­شود، هرچند در گسترش دامنه شناخت اعضا تأثیرگذار است، اما سبب نوعی تکثرگرایی می­شود. فرد در این محیط با دیدگاه­ها، نظرات و نمادهای مختلفی مواجه است که همواره دیدگاه او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. در چنین شرایطی، امکان ثبات در تصمیم­گیری برای فرد کمتر مهیا می­شود. (مارک پاستر) به­دلیل تکثر دیدگاه­های متفاوت در اینترنت و فضای مجازی، آن را در شکل­دهی به توافق در حوزه عمومی و در نتیجه نیل به دموکراسی، ناکارآمد می­داند و نگاه بدبینانه­ای به آن دارد.[28] اساساً فیس­بوک محل مقابله با اصول ثابت و به چالش­کشیدن آن­هاست. در این محیط، ایده­ها و اصول ثابت در معرض نقد و شکاکیت قرار می­گیرند و هیچ نقطه مرکزی و ثابتی در امان از نقد و نظر و شک و تردید باقی نمی­ماند. فضای باز نقد و نظر در کنار قابلیت بی­زمانی و بی­مکانی فیس­بوک، سبب تشدید روند تمرکززدایی می­شود. در فضای مجازی، زمان و فضا دچار تغییر و تحول شده است. فواصل مکانی و جغرافیایی کاملاً بی­معنا شده‌اند و زمان نیز به واسطه ارتباطات آنی و لحظه‌ای از معنای قبلی جدا شده است. سعیدرضا عاملی در مورد زمان در فیس­بوک معتقد است به­دلیل قابلیت انعطاف هندسی و دیجیتالی بودن فضای مجازی، زمان از یک ویژگی غیرمرکزی و تولید متکثر برخوردار است؛ مثلاً یک ایمیل هم­زمان برای هزاران نفر ارسال می‌شود. همچنین در فضای مجازی امکان حضور موازی و مساوی همگان در یک محیط مشترک و در یک زمان مشترک فراهم می­شود.[29] فیس­بوک به­تبع این مسئله، زمان و مکان ارتباط افراد با یکدیگر را متحول می‌کند و در یک لحظه، دوستان مختلفی را از سراسر جهان گرد هم می­آورد. فرد در این شبکه­ با سرعت بسیار زیادی، از آخرین تحولات و اخبار جهان اطراف مطلع می­شود، به­سرعت نظرات و دیدگاه­های مختلفی در مورد این تحولات می­بیند و در وضعیتی نو و جدید قرار می­­گیرد. در این وضعیت، هرچند فضای دیجیتالی همه این اخبار، تحولات و نظرات را در حافظه خود ثبت می­کند و نگه می­دارد؛ اما امکان رجوع فرد به گذشته و بازیابی اطلاعات قدیمی کمتر است. فرد بازگشت به عقب کمتری دارد، چون گذشت سریع زمان یعنی قرار گرفتن سریع فرد در وضعیت‌های جدیدی که بر اثر به ­اشتراک­گذاری پیام­ها و تصاویر رخ می­دهد، امکان عقب­گرد کمتری به فرد می­دهد و فرد همواره مترصد حضور در وضعیت­های جدید است. از اینجا باید گفت یکی از ویژگی­های مهم فیس‌بوک، غیرتاریخی بودن است. متن­ها و معانی که در این محیط مورد گفت‌وگو قرار می­گیرد، تنها ناظر به شناخت، علاقه و سلیقه کنونی فرد است و سوابق تاریخی تحولات که نقش مهمی در چگونگی درک آن­ها دارد، کمتر پایه شناخت قرار می­گیرد. به­عبارتی مسائل و موضوعات در ذهن اعضای فیس­بوک کمتر از ریشه و بنیان تاریخی برخوردارند. مکان در فیس­بوک نیز زمینه عدم بنیان­گرایی را تقویت می­کند. مکان در فیس­بوک همان فضای شبکه است. افراد از مکان­های مختلف در این شبکه اجتماع می­کنند و آنچه در این مکان منعکس شود، برای افراد اصالت دارد. اطلاعات منعکس شده در این شبکه­ها کمتر به فرض اینکه از کدام مکان عینی صادر شده­اند، مورد بحث قرار می­گیرند؛ بلکه بیشتر به مکان عینی که این اطلاعات اشاره می­کنند، توجه می­شود؛ این، موضوع خیلی مهمی است که بدانیم یک خبر و رخداد سیاسی از کدام مکان گزارش شده است؛ مثلاً ارزش گزارش یک خبر در مورد تحولات داخل ایران اگر از کشوری اروپایی در فیس­بوک منتشر شده باشد تا اینکه از داخل ایران در این شبکه قرار گرفته باشد، متفاوت خواهد بود؛ اما این موضوع در فیس­بوک مورد توجه اعضا قرار نمی­گیرد. (استاپ احمدی) نام فردی است که در زمان حوادث بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 در ایران، اخبار زیادی را در توئیتر گذاشت و در مورد این اخبار، بحث­های زیادی در توئیتر به­راه افتاد و رسانه­های خارجی نیز به این اخبار استناد می­کردند، در حالی که کاربران هیچ اطلاعی از جنسیت، محل زندگی این فرد و اینکه آیا واقعاً در ایران است یا خیر در دست نداشتند.[30] در فیس­بوک اعضا، نوشته­ها و دیدگاه­های خود را با دیگران به اشتراک می­گذارند تا دوستان آن‌ها نظر خود را درباره آن اعلام کنند. این موضوع در کنار فراروی فیس­بوک از زمان و مکان عینی، سبب می­شود تا فرصت بحث در مورد درستی یا نادرستی اطلاعات کمتر فراهم شود؛ بنابراین درستی یا نادرستی هر خبر و متنی که منتشر می­شود، بر اساس تعداد مشاهده افراد و به میزان تعداد (لایک­کردن) آن (یعنی ابراز علاقه و پسندیدن یک مطلب) توسط اعضا، مشخص می­شود. در این محیط، بسیاری از حقایق از آنجا که علاقه کاربران را برنمی­انگیزد، مهجور می‌ماند و اعتماد افراد را برنمی­انگیزد. بی­زمانی و بی­مکانی در فیس‌بوک مدیریت انتشار اخبار و اطلاعات را به یک نقطه مرکزی نمی­دهد؛ بلکه تمامی اعضا از سراسر دنیا می­توانند در انتشار هر نوع مطلب واقعی و غیرواقعی نقش ایفا کنند. 3- هویت سیال، متکثر و متعدد افراد هرچند ادعا می­شود که هویت­ها در شبکه­های اجتماعی مجازی تاحدی واقعی است، اما نکته مهم، سیال بودن هویت­ها در این محیط است. در فیس­بوک افراد تا حدی سعی می­کنند با هویت واقعی خود ظاهر شوند تا بتوانند با دوستان خود ارتباط برقرار کنند. این موضوع به­ معنای این نیست که این افراد نمی­توانند هویتی کاذب داشته باشند. چند ماه قبل، فیس­بوک اعلام کرد که 83 میلیون حساب کاربری غیرواقعی در این سایت ثبت­شده است.[31] فیس­بوک زمینه ابراز علاقه و دوستی افراد با موضوعات و گروه­های مختلف را فراهم می‌کند و هر فرد، مبتنی بر تعداد علایق خود، هویت­های مختلفی می­پذیرد. نکته مهم اینکه در شبکه‌های مجازی و از جمله فیس­بوک، به سبب ماهیت دیجیتالی، روند کسب هویت­های مختلف با سرعت زیاد انجام می­پذیرد. هویت افراد در اجتماعات مجازی، (هویتی دیجیتال) است. فرد در یک لحظه می­تواند جنس، نژاد و طبقه اجتماعی خود را پنهان کند و با ویژگی­های جدید و کاذب جنسیتی و نژادی، هویتی جدید برای خود تعریف کند و براساس آن، به تعامل با هویت­های واقعی یا مجازی دیگر بپردازد. دیگر سرزمین، زبان بومی و محلی، کشور، فرهنگ ملی و نژاد، هویت افراد را در اجتماعات مجازی تعیین نمی‌کنند، بلکه منافع مقطعی، محدود و در حوزه موضوعات مختلف، افراد را دور هم جمع می­کند و هویت آن‌ها را می­سازد.[32] بنابراین هویت در فیس­بوک نه­تنها سیال است؛ بلکه هر فرد مبتنی بر تعداد علایق واقعی خود، هویت­های مختلف کسب می­کند. فضای مجازی و فیس­بوک هویت فرد را محصولی برساخته و فاقد شالوده و اساسی از قبل موجود، نشان می‌دهد. گفتیم که اینترنت و فیس­بوک به مقابله با شالوده­ها و بنیان­های ثابت می­پردازند. در این محیط، ارزش­ها و باورهای اساسی که هویت یک فرد را می­سازند، زیر سؤال می­رود و اهمیت خود را از دست می‌دهد. بسیاری از متفکرانی که در مورد هویت مردم ایران سخن گفته­اند، چند ارزش و باور را به­عنوان شالوده­های اساسی هویت ایرانی مطرح کرده­اند. ارزش­هایی همانند علاقه و وابستگی به سرزمین ایران، زبان فارسی، دین اسلام و... از جمله مواردی است که بیشتر محققان، آن­ها را شالوده­های هویت ایرانی می­دانند.[33] در یک مطالعه­ موردی که چند سال پیش انجام شد، تأثیر اینترنت بر هویت ملی ایرانیان بررسی شده است. نتایج به­دست آمده نشان می­دهد هرچه میزان استفاده کاربران از اینترنت افزایش یابد و افراد در صفحات وب مشارکت و فعالیت بیشتری داشته باشند، میزان هویت ملی آن­ها کاهش می­یابد. همچنین چنانچه افراد هرچه بیشتر محتوای موجود در اینترنت را واقعی تلقی کنند، هویت ملی آن­ها در معرض کاهش بیشتری قرار می­گیرد.[34] نکته مهم دیگر اینکه وجود هویت­های سیال و منعطف و نیز وجود قابلیت ابراز هویت­های مختلف توسط یک فرد در فیس­بوک، زمینه جاسوسی و دزدی اطلاعات را فراهم می­کند. برای نمونه، سال گذشته رئیس پلیس فتای گیلان از دستگیری عامل سوء‌استفاده از هویت کاربران ایرانی در فیس بوک در رشت خبر داد. متهم در یک دوره دوساله با سرقت هویت و عکس شهروندان از فیس‌بوک و ساخت ایمیل جعلی با هویت و تصویر آنان، از طریق تالارهای گفت‌وگو و چت با کاربران اینترنتی ارتباط برقرار می‌کرده است. این فرد با معرفی خود به عنوان فردی معلوم‌الحال با جلب توجه کاربران برای استمرار دوستی‌های نامتعارف مجازی، تقاضای خرید شارژ و ارسال آن به (آی دی) کرده و موفق شده بود مبلغ بیش از 4 میلیون ریال شارژ از تعداد 200 کاربر اینترنتی به صورت نامشروع به دست آورد.[35] هویت متکثر و فاقد بنیان­های اساسی، یکی از اعتقادات اصلی ساختارشکنان است. پساساختارگرایی بر آن است که هویت ضرورتاً و یا مستمراً ثابت نیست؛ بلکه متغیر و متحرک است و همواره در رابطه با جریاناتی که نماینده یا مخاطبشان واقع می‌شویم، از طریق نظام­های فرهنگی که ما را احاطه کرده‌اند، شکل و تغییر شکل می­پذیرند. این رویکرد تلاش دارد که هویت را از منظری تاریخی و نه بیولوژیکی توضیح دهد. انسان موضوع هویت­های گوناگون در زمان­های مختلف است؛ هویت­هایی که پیرامون یک (من) منسجم نمی­شود. بنابراین تعیین هویت آدمی پیوسته در حال تغییر است. پساساختارگرایان معتقدند هویت امری حادث، موقتی و اکتسابی (نه معین) است. آن­ها می­گویند: هویت را باید به صورت فرایند دید که کردارها گفتمانی که هویت­های خاصی را حفظ یا رد می­کنند، آن را بازتولید یا استحاله می­کنند. هویت­ها مطلق نیستند بلکه ارتباطی و نسبی هستند. هر انسانی در ارتباط با چیزی دیگر معنادار می­شود و هویت همیشه در قالب تفاوت و نه چیزی ذاتی فردی خاص تعریف می‌گردد.[36] 4- تداخل محیط خصوصی و عمومی از ویژگی­های بارز فیس­بوک که در همان نگاه اولیه خودنمایی می­کند، نمایش زندگی خصوصی فرد در محیط عمومی است. نماد این موضوع، تصاویر شخصی است که فرد در صفحه فیس­بوک خود قرار می­دهد که کمترین توجهی به عرف و قانون ندارد و هر تصویری را که تمایل داشته باشد، در آن قرار می­دهد. اگر فرد در حوزه واقعی از سر اضطرار و اجبار و در چارچوب محدودیت­های محیطی، علایق و خواسته­های خود را بروز می­دهد، در حوزه مجازی مبتنی بر خواست درونی، به ابراز، ترسیم و پیگیری علایق خود اقدام می‌کند. در واقع، فناوری­های نوین امکان می­دهند تا افراد فضایی شخصی و خصوصی در فضای مجازی برای خود داشته باشند و بدین ترتیب، خلوت جدیدی برای خود با بهره­گیری از ابزارهای ارتباطی ایجاد کنند. در این فضا پیام­هایی بدون آگاهی دیگران رد و بدل می­شود و قرار ملاقات­هایی تنظیم می­گردد که غیر قابل نظارت و ناملموس است. در این وضعیت، محیط مجازی عرصه تداخل حوزه خصوصی و عمومی می­گردد. فرد بدون توجه به محدودیت­های بیرونی همچون عرف و قانون، به هر شکلی که تمایل دارد، در شبکه­های مجازی و از جمله فیس­بوک ظاهر می­شود. این موضوع، گویای مقاومت فرد در قبال قانون و عرف جامعه است. محیط فیس­بوک مخالفت با الگوهای رسمی جامعه و حکومت را برای فرد عادی جلوه می­دهد و کم­کم به ایجاد روحیه مقاومت فرد در قبال این الگوها می­انجامد. 5- ساختارشکنی فیس­بوک و جنگ نرم مجموع ویژگی­های اینترنت و فیس­بوک، زمینه­ مناسبی برای رشد و توسعه جنگ نرم فراهم می­کنند. در محیط اینترنت و به­ویژه در فیس­بوک، فرد در موقعیت گریز از الگوهای فکری فرهنگی مرسوم جامعه قرار می­گیرد. از هویت بیرونی خود خارج می­شود و با هویتی کاذب هر علاقه­ای را که به­سبب موانع محیط خارج در عرصه واقعی نمی­تواند دنبال کند، در محیط مجازی دنبال می­کند. سرعت نقل و انتقال مفاهیم و بی­توجهی به اصالت مکان عینی در محیط مجازی فیس­بوک، علاقه به بازی با هویتی متکثر و غیر واقعی و خروج از سلطه الگوهای بیرونی را افزایش م
عنوان سوال:

نقش شبکه­ های اجتماعی مجازی در جنگ نرم چیست؟ شاخص­های جنگ نرم در فیس­بوک؟


پاسخ:

نقش شبکه­ های اجتماعی مجازی در جنگ نرم چیست؟ شاخص­های جنگ نرم در فیس­بوک؟

جنگ نرم، راهبرد کنونی آمریکا و متحدان او در مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. این پروژه، حوزه­ها و ابزارهای مختلفی دارد. یکی از ابزارهایی که نقش مهمی در پیشبرد پروژه جنگ نرم علیه ایران دارد، شبکه جهانی اینترنت است. در محیط اینترنت یکی از پدیده­های مهمی که بسیاری از کاربران را جذب کرده است، شبکه­های اجتماعی مجازی همچون فیس­بوک، توئیتر، یوتیوب و... هستند. در میان این شبکه­ها، پایگاه فیس­بوک از ویژگی­های خاصی برخوردار است و زمینه ارتباط چندجانبه فرد را با ابزارهای نوشتاری، صوتی و تصویری فراهم می­کند که به­تبع این، می­تواند نقش مهمی در ترویج شاخص­های جنگ نرم داشته باشد. بنابراین این تحقیق، با روش تحلیل محتوا و استفاده از تکنیک نمونه­گیری100 صفحه فارسی فیس­بوک طی یک دوره زمانی چهارماهه بررسی شده تا مشخص شود پایگاه فیس­بوک چگونه در جنگ نرم نقش ایفا می­کند و بیشتر چه شاخص­ها و مؤلفه­هایی از جنگ نرم را توسعه می­دهد.

طرح مسئله

جنگ در معنای عام خود، تحمیل اراده بر حریف است به­گونه­ای که حریف، رفتار مطلوب و مورد نظر کشور حمله‌کننده را در پیش گیرد. از دهه 1970 برخی از اساتید برجسته علوم سیاسی آمریکا همچون جوزف نای، هارولد لاسول، جان کالیز و اعضای مهم سازمان سیا و فرماندهان ارشد پنتاگون با تأسیس مرکزی به‌نام (کمیته خطر جاری)[1] با طرح نظریه جنگ نرم، معنای متفاوتی از جنگ را وارد ادبیات سیاسی و امنیتی دنیا کردند. هدف از این کار، زمینه­سازی برای فروپاشی شوروی با ابزارهای غیرخشونت­آمیز و از درون این کشور بود. بعد از حادثه 11 سپتامبر، بار دیگر اعضای کمیته گرد هم آمدند و این کمیته را برای تدوین راهبرد امنیت ملی آمریکا فعال کردند. در گزارشی که این کمیته به دولت جرج بوش ارائه کرد، جمهوری اسلامی ایران یکی از اهداف تهاجمی آمریکا اعلام شد که به لحاظ وسعت سرزمین، کمیت و کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی و موقعیت برتر جغرافیایی، نمی­توان از راهکار تهاجم نظامی برای سرنگونی آن استفاده کرد؛ بنابراین، تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی، استفاده از جنگ نرم علیه ایران است.[2]

آمریکایی­ها در جهت عملیاتی­کردن جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران، طی سال­های اخیر از ابزارهای مختلفی استفاده کرده­اند. اینترنت به­عنوان رسانه­ای با قابلیت انتشار محتوای صوتی، تصویری و متنی، نقش مهمی در جنگ نرم آمریکا علیه کشورهای هدف و از جمله علیه جمهوری اسلامی ایران داشته است. یکی از فضاهای معروف اینترنت، شبکه­های اجتماعی مجازی است که توجه زیادی را به خود جلب کرده­اند. می­توان گفت این شبکه­ها در حال حاضر تا حد زیادی مساوی با اینترنت تلقی می­شوند. پدیده اینترنت و شبکه­های اجتماعی موجود در آن، جزو دستاوردهای علمی پژوهشی غرب و آمریکا محسوب می­شود و امروزه شبکه‌های اجتماعی بزرگ و پرطرفداری همچون فیس­بوک، توئیتر و یوتیوب رسانه‌های آمریکایی هستند. اساساً هویت این پدیده با فرهنگ آمریکایی پیوند خورده است. با توجه به فراگیر شدن استفاده از اینترنت در جامعه ایران و عضویت پررنگ ایرانیان در شبکه­های اجتماعی مجازی، بررسی اینکه شبکه­های اجتماعی مجازی چه معانی و محتوایی را به فرد منتقل می­کنند و این معانی و محتوا چه نسبتی با ارزش­های اسلام و نظام جمهوری اسلامی دارند، ضرورت محسوب می­شود. اولین گام در این راه، شناخت بیشتر این پایگاه­ها و تهدیدات فرهنگی آن­ها و سپس چاره­اندیشی برای مقابله با این تهدیدات به­ویژه در بین قشر جوان و مذهبی جامعه است. این موضوع در ارتباط با خانواده­های نیروهای مسلح و پاسدار که باید حافظ ارزش­های دین و انقلاب باشند، اهمیتی دوچندان دارد که در مرحله اول، همان جلوگیری از تهدیدات فرهنگی و اعتقادی است و در مرحله دوم، توجه به بعد جاسوسی اینترنت و به­ویژه شبکه­های اجتماعی مجازی است. از آنجا که این شبکه­ها از حمایت دولت آمریکا برخوردارند، بدیهی است که در قبال این حمایت باید یاری‌دهنده سیاست­های آمریکایی باشند.[3]

در بین شبکه­های اجتماعی مجازی، شبکه فیس­بوک یکی از پرطرفدارترین شبکه­هاست. برمبنای آخرین آمار تعداد افراد عضو فیس‌بوک از مرز 900 میلیون نفر گذشته است.[4] به تبع این، درصد حضور ایرانیان در این پایگاه نیز افزایش یافته است؛ اما مهم­تر از این ارقام اینکه فیس­بوک در مقایسه با یوتیوب و توئیتر محیطی با قابلیت­های چندگانه است و فرد در این محیط یک سوژه منفعل نیست، بلکه این محیط با قابلیت­های موجود، کنش و تحرک فرد را در ابعاد مختلف برمی­انگیزد. شاید این ویژگی­ها سبب جذب بیشتر افراد می­شود. بر این اساس، در این تحقیق، نقش پایگاه فیس­بوک را به صورت موردی در جنگ نرم بررسی می­کنیم. جنگ نرم می­تواند در حیطه­های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و... تجلی یابد. پرداختن به­هر یک از این حوزه­ها نیازمند پژوهش مستقلی است. در این مقاله به­دنبال این هستیم که با استفاده از روش مطالعه تحلیل محتوا، به این سؤال پاسخ دهیم که صفحات فارسی فیس­بوک چه نقشی در حوزه سیاسی جنگ نرم ایفا می­کند؟ فرض اولیه اینکه فیس­بوک فارسی نقشی مهم در حیطه سیاسی جنگ نرم دارد و انگاره­های زیادی را در تقابل­سازی نگرش­ها و باورهای اعضا نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی منتشر می­کند. در این پژوهش، متغیر اصلی، شبکه اجتماعی فیس­بوک و متغیر وابسته، شاخص­های جنگ نرم است که در ادامه، تعریف و عملیاتی شده­اند. هدف از انجام پژوهش است که ببینیم در زمان کنونی کدام شاخص­ها و متغیرهای جنگ نرم در فیس­بوک تقویت می­شود و اساساً گرایش و نگرش کنونی جبهه ضدانقلاب در فیس­بوک برای مقابله با انقلاب و نظام، چه سمت‌وسویی را دنبال می­کند؟ با انجام این بررسی تا حدودی نگرش­های کلان حاکم بر جبهه ضدانقلاب در مواجهه با جمهوری اسلامی مشخص می­شود.

الف) مفهوم­شناسی

1- فضای سایبری

(دیوید بل)، یکی از نظریه­پردازان رسانه­های مجازی، معتقد است تعریف فضای سایبر پیچیده است. وی سه تعریف هم­پوشان از فضای سایبر ارائه می­کند: اول تعریف فضای سایبر از دیدگاه سخت­افزار یعنی شبکه­ای جهانی از رایانه­ها که از طریق زیرساخت­های ارتباطی به هم متصل شده­اند و اشکال گوناگون تعامل میان کنش­گران دور از هم را تسهیل می­سازند. دوم: فضای سایبر را می­توان به عنوان فضایی خیالی بین رایانه­ها تعریف کرد که در آنجا افراد ممکن است خودهای جدید و دنیاهای جدیدی بسازند. فضای سایبر مجموع سخت­افزار و نرم­افزار و همچنین مجموعه­ای از تصویرها و ایده­هاست. سوم: تعریف فضای سایبر بر مبنای ماهیت کاری آن به معنای بازنمایی­کننده نوعی تلاقی میان عناصر مادی و نمادین است که بسته به نوع استفاده هر فرد، ارزش­های متفاوتی را بروز می­دهد.[5]

(مایکل بندیکت) نیز در تعریف خود می­گوید: فضای سایبر یک جغرافیای ذهنی عام است که در مقابله با اجماع و انقلاب، اصول و تجربه ساخته می­شود، قلمروی که مملو از داده­ها، کذب­ها، مواد ذهنی و خاطرات طبیعت، با یک میلیون صدا و دو میلیون چشم در یک هماهنگی ساکت و نامرئی نسبت به تحقیق، انجام معامله، سهیم شدن در رؤیاها و مشاهده ساده است.[6]

2- شبکه­های اجتماعی مجازی

وارد شدن مفهوم شبکه به ادبیات رایج جامعه و سیاست، ناشی از تحولات عصر اطلاعات است. اختراع ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی طی قرن بیستم، به­شکل دادن جامعه اطلاعاتی انجامید و جامعه اطلاعاتی سبب گسترش زندگی شبکه­ای شد. در جامعه ارتباطی و اطلاعاتی کنونی، اطلاعات، بخش جدایی‌ناپذیر تمامی فعالیت­های انسان است و همه فرایندهای زندگی فردی و جمعی مستقیماً توسط فناوری اطلاعات شکل داده می­شود و در ادامه هر سیستمی که از تکنولوژی اطلاعات استفاده می­کند، به منطق شبکه­سازی گرایش می‌یابد. بنابراین شبکه با استفاده از فناوری اطلاعات در همه انواع فرایندها و سازمان­ها تحقق عینی پیدا می­کند. به­عبارتی انقلاب اطلاعات، ظهور (جامعه شبکه­ای) را امکان­پذیر می­کند. در حالی که شکل شبکه­ای سازمان اجتماعی در دیگر زمان­ها و مکان­ها نیز وجود داشته است، الگوی نوین فناوری اطلاعات، بنیان مادی گسترش فراگیر شبکه را در سراسر ساختار اجتماعی فراهم کرده است.[7] به گفته (ایمانوئل کاستلز)، نظریه­پرداز معروف جامعه اطلاعاتی، شبکه مجموعه­ای از نقاط اتصال یا گره­های به­هم پیوسته است. نقطه اتصال یا گره، نقطه­ای است که در آن، یک منحنی خود را قطع می­کند. اینکه نقطه اتصال چه چیزی است، مشخصاً به­نوع شبکه­های مورد نظر بستگی دارد. شبکه جریان مالی جهانی از نقاط اتصال بازارهای بورس و مراکز خدمات جانبی پیشرفته آن­ها تشکیل شده است. همچنین در شبکه­ سیاسی حاکم بر اتحادیه اروپا، شوراهای ملی وزیران و کارگزاران بلندپایه اروپایی نقاط اتصال محسوب می­شوند.[8]

به‌طور کلی، واژه (شبکه) را می‌توان به هر مجموعه یا سیستم درون‌پیوندی نسبت داد که هدف آن، به اشتراک گذاشتن یک قابلیت یا توانایی بین دو یا چند نظام در محدوده مکان و زمان است و در حالت مطلوب، محدودیت مکانی و زمانی ندارد. می‌توان این­گونه گفت: شبکه، مجموعه‌ای است از اشیا یا دستگاه‌ها مانند: تلفن، فکس و رایانه که به هم متصلند. گسترش فناوری اطلاعات سبب توسعه ارتباطات شده و این گسترش ارتباطات با ابزارهای نوین اطلاعاتی سبب می­شود تا در حوزه درون‌متنی فناوری اطلاعات یعنی در حوزه مجازی هم بین کاربران، شبکه ایجاد شود و شبکه­های اجتماعی مجازی به­وجود آیند. شبکه‌های اجتماعی مجازی، نقاط اتصال کاربران اینترنتی با یکدیگر است. این شبکه­ها در قالب وبگاه و سایت اینترنتی، محیطی را فراهم می­کنند که کاربران می­توانند علاقه­مندی­های خود را با استفاده از نمادهای متنی، صوتی و تصویری در آن­ها بارگذاری کرده و در مورد این محتویات با یکدیگر گفت‌وگو کنند. به­طور خلاصه شبکه­های اجتماعی مجازی عبارتند از: جامعه‌ای برخط (آنلاین) که کاربران آن، مجاز به اشتراک اطلاعات، تصاویر، فیلم‌ها، نرم‌افزارها و...، برقراری ارتباط با دیگران و کشف نشانی ارتباط افراد جدید هستند. چنین شبکه‌های اجتماعی محیطی هستند که در آن، اعضا با مشارکت و همفکری و با استفاده از برنامه‌ها، به ساختن محتوای وب می‌پردازند.

این شبکه­ها مدت کمی بعد از اختراع رایانه در دهه 1950 شکل گرفتند. آرپانت، نظام‌های تابلوی اعلانات (BBS)، و CompuServe نخستین شبکه­های اجتماعی مجازی هستند که تا دهه 1980 شکل گرفتند.[9] با عمومیت یافتن اینترنت در سال 1990 پایگاه‌های گوناگون راه‌اندازی شدند، اینترنت وارد عرصه زندگی عمومی مردم شد و پایگاه‌های تجاری، دانشگاهی و آموزشی، در سراسر وب رواج یافت تا اینکه شبکه­های اجتماعی امروزی همچون فیس­بوک (در سال 2004)، یوتیوب (در سال 2005)، توئیتر (در سال 2006) و بسیاری از شبکه­های اجتماعی دیگر راه افتادند و امروزه میلیون­ها فرد از سراسر جهان را در محیط مجازی گرد هم آورده­اند.

3- فیس­بوک

فیس­بوک شبکه اجتماعی مجازی است که بنا به اظهارات مؤسسان آن، به افراد کمک می­کند تا با دوستان، اقوام و همکاران خود ارتباط مؤثرتری برقرار کنند. فناوری این شبکه با الگوبرداری دیجیتالی از ارتباطات اجتماعی افراد حقیقی ایجاد شده است. در این شبکه، کاربران می­توانند با ایجاد پروفایل (صفحه اطلاعات شخصی کاربر) و در معرض دید قرار دادن آن برای دوستان خود، با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. علاوه بر آن، کاربران می­توانند دوستان خود را اضافه کنند و برای آن­ها پیغام بفرستند. آن­ها همچنین می­توانند به شبکه­های سازمان‌یافته دانشگاه، محل کار و مدرسه بپیوندند. به­عبارتی فیس­بوک محیط مجازی است که در آن، کاربران اینترنتی با استفاده از متن و تصویر، ایده­ها و علایق خود را ارائه می­دهند، با دوستان خود گفت‌وگو می­کند، ابراز احساسات می­کنند و تمامی این موارد را به­اشتراک یعنی در معرض نقد و نظر قرار می­دهند. این شبکه دارای بخش­ها و قابلیت­های مختلف و زیادی است که مهم­ترین آن­ها معرفی می­شود:[10]

1-3- دوستان­(Friend): کاربر و سایر افراد در این بخش می­توانند نام و عکس دوستان خود را مشاهده کنند، دوست­یابی کنند، دوستان خود را طبقه­بندی کنند و اطلاعات خاصی را برای آن­ها ارسال کنند. کاربر همچنین می­تواند از مشاهده پروفایل خود توسط فرد دیگر جلوگیری کند. با این کار، تمام روابط کاربر با فرد مورد نظر قطع می­شود.

2-3- شبکه­ها­(Networking)، گروه­ها­(Groups) و صفحات­­(Pages)؛ این بخش از فیس­بوک نشان­دهنده وجه اجتماع مجازی این شبکه است و دارای شبکه­ها، گروه­ها و صفحات مختلفی است که کاربر می­تواند به آن­ها بپیوندد و همچنین خود به همراه دوستان، گروه­های دلخواه را ایجاد کند. گروه­ها برای برگزاری مباحث و رویدادها به­وجود می­آیند و به افراد این امکان را می­دهند که به­صورت آنلاین­(برخط) با یکدیگر گفت‌وگو کنند. صفحات نیز توسط افراد و شرکت­ها به­وجود می­آیند و به کاربران این امکان را می­دهد که طرفدار، فرد، محصول، خدمات یا عقیده­ای خاص شوند.

3-3- پروفایل­(Profil)؛ ورودی اصلی کاربران در فیس­بوک است و هویت فرد در شبکه را نمایش می­دهد.

4-3- فیلم­(Videos)؛ در این بخش، کاربران می­توانند فیلم­های خود را از طریق تلفن همراه بارگذاری کنند.

5-3- رویدادها(Events)؛ از طریق این بخش، اعضای فیس­بوک می­توانند رویدادهای پیش­رو در درون گروه خود را به­اطلاع یکدیگر برسانند یا برای آن برنامه­ریزی کنند.

6-3- علایق(Likes)؛ در این بخش کاربر می­تواند علایق خود را در مورد موسیقی، فیلم، رشته ورزشی و... برای سایر دوستان خود بیان کند.

7-3- تگ­کردن؛ این قسمت یکی از بخش­های پرکاربر فیس­بوک است که در آن اگر یکی از کاربران، عکس یا فیلمی را پسندید، می­تواند با تگ­کردن روی آن، درباره آن با دوستان خود صحبت کند و آن را به اشتراک گذارند.

8-3- چت­(Chat)؛ در این قسمت کاربر می­تواند با یک یا چند نفر از دوستان خود به­طور هم­زمان گفت‌وگو کند.[11]

4- جنگ نرم

معنای ساده و جوهری جنگ، تحمیل اراده بر حریف است به­گونه­ای که حریف رفتار مطلوب و مورد نظر کشور حمله کننده را در پیش گیرد. این کار در جنگ سخت با استفاده از حمله نظامی، قتل و کشتار و خلاصه، اقدامات خشونت­آمیز انجام می­شود؛ اما در جنگ نرم، دشمن از ابزارهای غیرخشونت­آمیز همچون تبلیغات منفی و رواج شایعات، مقابله با ارزش­ها و اعتقادات، نفوذ و... بهره می­گیرد. در یک تعریف آمده است: (جنگ نرم عبارتست از گونه­ای از ستیزش که در آن، بازیگر عامل به جای مقابله با جریان قدرت، سلامت و اثر قدرت حریف را با هدف قرار دادن منبع و محافظ قدرت آن تحت تأثیر قرار می­دهد.) در این رویکرد، اقدامات داخلی یعنی تحولاتی که در محیط داخلی بازیگر هدف رخ می­دهد، به مراتب از اقدامات بیرونی مؤثرتر هستند و جنگ فرهنگی، جنگ اجتماعی و تعارض اعتقادی از جمله مصادیق جنگ نرم هستند. در جنگ فرهنگی، مبادی و اصول فرهنگی به عنوان منبع قدرت بازیگر هدف قرار می­گیرد. با تضعیف منابع مهمی چون اعتقادات، باورها، اصول رفتاری و یا عرف­های سازنده حاکم بر جامعه، بازیگر به‌شدت آسیب­پذیر می‌شود و نمی‌تواند قدرت بیشتری تولید کند و یا کاربرد مؤثر قدرت در اختیارش نیست. در جنگ اجتماعی، بازیگر عامل، سیاست­هایی را به کار می­گیرد تا اعتبار قدرت سیاسی نزد مخاطبان آن مخدوش شود و در نتیجه، سرمایه اجتماعی بازیگر هدف، تضعیف شود یا زوال یابد. این جنگ در حوزه داخلی بازیگر هدف، عدم مشروعیت آن را دنبال می­کند و در حوزه خارجی به­دنبال تخریب وجهه هدف در سطح بین­المللی و انزواسازی آن است. مبادی اعتقادی مهم­ترین نقش هویتی و محافظتی را به­ویژه در یک کشور اسلامی ایفا می­کنند. بنابراین یکی از مهم­ترین مصادیق جنگ نرم، تلاش برای آسیب رساندن به حریف از طریق حمله به این باورهاست. این حمله به دو شکل است: یکی استحاله اعتقادی و دیگر تغییر اعتقادات. ماهیت این جنگ، نرم­افزارگرایی است و در قالب­های مختلفی اعم از جنگ سایبری، فرهنگی، اعتقادی، مجازی، روانی و... رخ می­نماید.[12]

در تعریف­های دیگری که از جنگ نرم ارائه شده، بر ماهیت نرم­افزارگرایی آن تأکید شده است. در یک تعریف آمده است: جنگ نرم، عبارت از مجموعه تدابیر و اقدامات از پیش اندیشیده­ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشورهاست که بر نظرات، نگرش­ها، انگیزش­ها و ارزش­های مخاطبان آماج (اعم از حکومت­ها، دولت­ها، گروه­ها و مردم جامعه هدف) تأثیر می­گذارد و در بلندمدت موجب تغییر منش، رفتار و کنش­های فردی و اجتماعی آنان می­گردد.[13]

ب) روش تحقیق

این پژوهش با روش تحلیل محتوا و استفاده از تکنیک نمونه­گیری انجام شده است. تحلیل محتوا یکی از روش­های تحقیق کیفی است و روشی ساده و پرکاربرد در تحلیل متون اعم از نوشته، فیلم و موسیقی ضبط‌شده استفاده می­شود. این روش، راه مطلوبی برای شناخت عقاید، ایدئولوژی و مواضع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... گروه­ها، احزاب و عناصر سیاسی است. تحلیل محتوا دارای دو شیوه تحلیل محتوای کمی و کیفی است. تحلیل محتوای کمی شیوه‌ای روش‌مند برای نسبت­دادن اعداد به واحدهای متن است.[14] هدف تحلیل محتوا، بازنمایی دقیق مجموعه­ای از پیام­هاست. با وجود این، باید توجه داشت که کمی‌کردن نباید به­معنای چشم­پوشی محقق از دیگر ارزیابی­ها یا تأثیرات محتوا باشد.[15] یکی از اشکالات تحلیل محتوای کمی، بی­توجهی به متن و زمینه معنا است[16] که در این پژوهش سعی شده تاحدی به زمینه و متنی که معنا در آن به­وقوع پیوسته، توجه شود.

تحلیل محتوا در چند مرحله انجام می­شود؛ البته لزوماً نیازی نیست که این مراحل به‌ترتیب باشند. مراحل نخست را می­توان به سهولت در هم ادغام کرد.[17] این مراحل عبارتند از:

1- فرمول­بندی پرسش یا فرضیه تحقیق؛ با مشخص کردن این مرحله، راه اصلی تحقیق، مشخص و از جمع‌آوری بیهوده داده­ها جلوگیری می­شود. همچنان­که گفته شد، سؤال اصلی این پژوهش عبارتست از اینکه: صفحات فارسی فیس­بوک چه نقشی در حوزه سیاسی جنگ نرم ایفا می­کند؟

فرضیه: فیس­بوک فارسی نقشی مهم در حیطه سیاسی جنگ نرم دارد و انگاره­های زیادی را در تقابل­سازی نگرش­ها و باورهای اعضا نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی منتشر می­کند.

2- تعیین جامعه آماری مورد نظر؛ این مرحله به معنای مشخص­کردن حدود مجموعه­ای است که محتوای آن باید تحلیل شود. در پژوهش حاضر، جامعه آماری، صفحات اصلی (هوم پیج) فیس­بوک فارسی است که از اواسط اردیبهشت­ماه سال جاری تا اواخر شهریورماه امسال بررسی شده­اند؛ یعنی طی یک دوره زمانی، بیش از چهار ماه این صفحات مورد بررسی قرار گرفته­اند.

3- گزینش نمونه مناسبی از بین جامعه آماری؛ نمونه­گیری گونه­های مختلفی دارد. نمونه­گیری چند مرحله­ای، تصادفی، هدفمند و زنجیره­ای از این جمله­اند. در این پژوهش، از روش نمونه­گیری تصادفی استفاده شده است؛ یعنی به­صورت تصادفی 100 صفحه فارسی فیس­بوک انتخاب شده و برخی از این صفحات در چند نوبت در طی دوره زمانی مورد نظر، بررسی شده­اند.

4- انتخاب واحد تحلیل؛ واحد تحلیل در رسانه­های نوشتاری می­تواند یک کلمه، نماد، مضمون، مقاله یا یک گزارش باشد. در رسانه­های تصویری مثل تلویزیون، واحد تحلیل می­تواند شخصیت­های فیلم، ایفای نقش شخصیت­ها یا کل برنامه باشد. از آنجا که فیس­بوک رسانه­ای است که در آن، هم متون نوشتاری و هم تصویر وجود دارد، در این تحقیق به متون نوشتاری، تصاویر و عکس­های منتشرشده در آن توجه شده است. فیس‌بوک دربردارنده فیلم نیز هست که در این تحقیق به آن­ها بسیار کم توجه شده است.

5- تدوین سامانه‌ای برای کمیت­پذیر کردن واحدها؛ پژوهشگران بر مبنای قواعدی که برای اطلاق عدد به اشیا و رویدادها به کار می­رود، چهار شیوه مختلف اندازه­گیری را متمایز کرده­اند که عبارتند از: اسمی، رتبه‌ای، فاصله­ای و نسبی. در پژوهش­های مربوط به رسانه­های جمعی، بیشتر از اندازه­گیری اسمی استفاده می­شود.[18] در اندازه­گیری اسمی، پژوهشگران فراوانی وقوع واحدها را در هر دسته شمارش می­کنند. در این پژوهش، فراوانی انتشار انگاره­هایی که با هدف اعلام مخالفت و معارضه با ارزش­های انقلاب و سیاست­های جمهوری اسلامی منتشر شده، جمع­آوری و سپس در چهار گروه دسته­بندی شده­اند.

6- تحلیل داده­ها؛ گرفتن درصد، میانگین، نما و میانه در تحلیل محتوا مناسب هستند. اگر آزمون فرضیه مدنظر باشد، آمار استنباطی معمولی (که از طریق آن، نتایج به جامعه آماری تعمیم داده می­شود) پذیرفته است.[19] در این تحقیق، درصد فراوانی متغیرها در بین کل متغیرهای هر شاخص و نسبت به متغیرهای کل شاخص­ها سنجیده شده است و در پایان، با نگاهی مقایسه­ای، نتایج برآمده از این درصدها تحلیل شده است.

ج) چارچوب نظری

1- اینترنت و ساخت­شکنی

شبکه­های اجتماعی مجازی، پدیده­هایی هستند که در محیط اینترنت ظهور کرده­اند و ماهیت آن­ها وابسته به ماهیت اینترنت است. می­توان گفت که ابداع اینترنت تنها یک تحول در عرصه فناوری نیست، بلکه نمایانگر تغییر و تحولات در نوع نگاه به هستی و انسان است. البته این تغییر و تحولات فکری و نگرشی، تافته جدا بافته از دیدگاه­های رایج نیست، بلکه به نظر می­رسد ظهور اینترنت و واقعیت­یافتن زندگی مجازی، سبب شده تا طیفی از نظریات رایج در باب هستی و انسان بیشتر مطرح شود. آن طیف از نظریات، دیدگاه­های پساساختارگرایانه است[20] که معتقدند در دوران کنونی حیات، روایت­های بزرگ و فراگیر پایان یافته است. به این معنا که دیگر نمی­توان در مورد همه جوامع با نگاهی اثبات­گرایانه نظریه واحد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ارائه داد؛ بلکه باید تفاوت­های فرهنگی جوامع را پذیرفت. کلیدواژه­های مهم این نظریات، مرکزیت‌زدایی، شالوده­شکنی، مخالفت با جوهرگرایی، رد روایت­های کلان، رد حقایق مطلق، تکثر و حمایت از هویت­های پراکنده و حاشیه­ای، تأکید بر نقش زبان در بازنمایی واقعیت، پذیرش نسبی­گرایی فرهنگی و... است. ساختار اینترنت و فضای مجازی با این نظریات، نزدیکی نشان می­دهد. در اینترنت مرزها از بین می‌رود، تمامی روایت­ها در عرض یکدیگر قد علم می­کنند، پیچیدگی افزایش می­یابد و ایده­های متکثر فراوانی در آن منتشر می­شوند. آنجا که (رولان بارت) یکی از نظریه­پردازان پساساختارگرا در مورد متن و معنای حاصل از آن، سخن می­گوید، گویا اینترنت را توصیف می­کند. وی در مقابل ساختارگرایان که متن را دارای یک معنای پنهان می­دانستند که با ابزارهای زبانی باید آن را کشف کرد، معتقد است متن فاقد سلسله­مراتب، امری متکثر و چندگانه است که معناهای متعددی می­توان از آن استخراج کرد. وی می­گوید: متن یک شبکه و محل بازی معناست؛ زیرا محل تفسیر و چندگانگی است. وی معتقد نیست که متن چند معنا دارد، بلکه می­گوید متن چندگانگی معنا را محقق می­سازد.[21] همچنان­که اینترنت محیط تکثر و چندگانگی معنا را شکل می‌دهد.

نام اینترنت به‌طور تحت­الفظی یعنی شبکه و تاری بینابینی که ابتدا و انتهایی برای آن متصور نیست. این همان متن دریدا، بنیان­گذار ساخت‌شکنی و پسامدرنیسم را به ذهن می­رساند که می­گفت جهان و زمانی که آغاز و پایان نمی­شناسد. اینترنت مجموعه­ای از تارهای در هم تنیده است که انسان در آن سردرگم می‌شود؛ یعنی کشف حقیقت در آن به‌سادگی نیست. هر متن در دل خود ابرپیوندهایی دارد؛ یعنی برای تشریح یک کلمه، فرد با محیط دیگری پیوند می­یابد.[22] و این، یعنی حرکت دائم ذهن و یا به گفته (نیکلاس کار) جابجایی مدام ذهنی. نیکلاس کار، نویسنده کتاب (فضاهای توخالی: بلایی که اینترنت بر سر مغزهایمان می­آورد)، در مقاله­ای با عنوان (آیا اینترنت ما را کودن­تر می­کند؟) معتقد است استفاده روزافزون از اینترنت، توانایی اندیشه­ورزی ژرف و دریافت اطلاعات همراه با تعمق را از انسان سلب می­کند و توجه انسان را پاره‌پاره می­کند. او می­گوید اینترنت هرگز ما را به کندکردن اندیشه­ورزی تشویق نمی­کند، بلکه همیشه ما را در حالت جابجایی ذهنی نگه می­دارد به این معنا که به گفته (مایکل مرزنیک)، عصب­شناس معروف آمریکایی، مغز انسان در اثر استفاده روزافزون از اینترنت دچار پرت­شدن دائمی حواس و گسیختگی می­شود. به گفته وی، تأثیر دائمی این اتفاق روی کیفیت حیات فکری ما می­تواند مرگبار باشد.[23] نتیجه این امر، افزایش میل به تکثر و کاهش تمرکز بر اصول و حقایق مرکزی و تأمل در آن­هاست، به­گونه­ای که اصول و بنیان­های اساسی در هر حوزه­ای مرجعیت خود را از دست می­دهند.

نمونه بارز مرزشکنی در فضای مجازی، تداخل حوزه‌های محلی/ جهانی، عمومی/ خصوصی، مرد/ زن و انسان / ماشین است. این موضوع با شکل­گیری شبکه­های اجتماعی مجازی رشد بیشتری یافته است. فرد در یک روستای دورافتاده پای اینترنت می‌نشیند و با زندگی در یک شهر غربی احساس نزدیکی می­کند. حریم شخصی با هرزنامه­های اینترنتی و تبلیغات اجباری، عمومی می­شود. رابطه اصالت می­یابد و مهم نیست که این رابطه بین دو جنس مخالف یا دو نقطه با ویژگی­های متفاوت است، بلکه مهم، اصل وجود رابطه بر مبنای علاقه‌مندی­هاست. این رابطه­ مجازی، سبب کاهش ارتباطات واقعی می­شود. (دانیل گلمن) در کتاب (هوش اجتماعی) به پژوهشی اشاره می­کند که تأکید دارد به ازای هر ساعتی که مردم وقت خود را در اینترنت سپری می­کنند، 24 دقیقه از تماس شخصی آن­ها بین دوستان و اعضای خانواده کاسته می­شود.[24]

(یارون لاینر)، نظریه­پرداز واقعیت مجازی، فراتر از این را می­گوید. او در کتاب (شما یک ابزارک نیستید) هشدار می­دهد که ارتباطات اینترنتی، به­صورتی گله­وار افراد را درون (عشیره­های مجازی متضاد) دسته‌بندی می­کنند. واقعاً مبنای خصومت آن­ها با یکدیگر چندان مهم نیست، بلکه اینترنت است که جزئیات اختلافی را برجسته می­سازد و افراد را نسبت به آن­ها حساس می­کند. وی هشدار می­دهد که این موضوع، سبب افزایش خصومت­های اجتماعی می­شود. ادامه صحبت­های لاینر، تأکید بر تمامیت­گرایی آمریکایی در اینترنت است که سبب افزایش دشمنی افراد جوامع می­شود.[25] صاحب­نظران دیگری نیز در مورد استعمار و امپریالیسم سایبری آمریکا سخن گفته­اند که مجال بحث دیگری می­طلبد.[26]

یکی از مسائلی که ساخت­شکنان در مورد فضای مجازی می­گویند و جای تأمل دارد، این است ­که فضای مجازی مرز بین انسان و ماشین را برداشته است. ریشه این بحث در مجازی بودن واقعیت در صفحه اینترنت است که از آن به واقعیت مجازی تعبیر می­شود. قابلیت اینترنت در شبیه­سازی سه­بعدی، غوطه­ورسازی رایانه‌ای و دیداری-شنیداری از واقعیت یا تصورات واقعیت برای مدت طولانی سبب شده تا برخی بین انسان و رایانه مرزی قائل نباشند و فضای مجازی را محیطی تلقی کنند که در آن، انسان بدن گوشتی خود را فراموش می­کند، کنار می­گذارد و در نهایت از آن عبور کرده و می­تواند بدون آن و تنها متکی بر هوش و تخیل نیز زیست کند. این­ها البته خیال­پردازی­هایی است که از همان ابتدای گسترش رایانه و پدیدآمدن فضای مجازی در داستان­های علمی تخیلی افرادی همچون ویلیام گیبسون، تخیلی­نویس داستان­های رایانه‌ای، وجود داشته است؛ اما این داستان­های تخیلی با گسترش اینترنت هرچه بیشتر به محیط فکری فرهنگی انسان غربی وارد شده و تصورات عجیبی را در نوع نگاه آنان به انسان برانگیخته است. واژه پساانسان، رایااندامگان، زندگی مصنوعی، هوش مصنوعی و... از جمله مفاهیمی است که نشان­دهنده این موضوع است. برای نمونه دو دانشمند به نام­های (منفرد کلاینر) و (ناثان کلاین) به دنبال انجام آزمایش‌ها برای یک مسافرت فضایی، تصویر رایااندامگان را واقعی جلوه دادند. آنان در مقاله خود از تغییرات ضروری در بدن انسان برای زندگی آینده در فضا سخن گفتند. در دیدگاه آنان، رایااندامگان (سامانه­ای انسانی- ماشینی و خویش‌تنظیم) است که می­تواند در موقعیت­های مختلف به زندگی خود ادامه دهد. بعدها (هاراوی) با توسعه بیشتر ادبیات رایااندامگان، آن را نوع نگاه کنونی به هستی دانست. مفهوم پساانسان که نظریه­پردازان غربی فضای مجازی منتشر می­کنند، در همین جهت است. این نظریه می­گوید یا گونه انسان در بن­بست تکامل است و باید فناوری­ها را در هم آمیزد تا به (سطح بعدی) تکامل یابد و یا ما مدت­هاست به دلیل روابط نزدیک روزافزون خود با غیرانسان­هایی چون دست­ساخته­های فناوری، انسان نیستیم. از همین منظر است که موضوع هویت در فضای مجازی رنگ می­بازد و سیال، متغیر و متکثر می­گردد.[27]

نتیجه­ای که از نظریات بالا برمی­آید اینکه به‌نظر می­رسد فضای مجازی پیوند وثیقی با ساخت­شکنی مورد اشاره پسامدرن­ها دارد. قابلیت­های این محیط سبب تقویت این گرایش­ها می­شود: گرایش گریز از مرکز؛ به صحنه آمدن هویت­های متعدد، متکثر و ناشناخته با سلایق مخصوص خود؛ عبور فرد از مرزهای عرفی و قانونی و بی­اعتبارشدن مراجع و الگوهای عرفی و قانونی در محیط مجازی در اثر کم­رنگ­شدن ارتباطات واقعی و اصالت­یافتن ارتباطات بر مبنای علاقه­مندی در محیط مجازی. این وضعیت در شبکه­های اجتماعی مجازی و از جمله فیس­بوک با شدت بیشتری همراه است.

2- فیس­بوک و تقویت ساخت­شکنی

ساختار فیس­بوک دارای ویژگی­ها و کارکردهایی است که سبب می­شود گرایش­های برآمده از ساخت­شکنی در اینترنت، در این شبکه­ها تقویت شود. در ذیل به تأثیر کارکردهای فیس­بوک و ویژگی­های آن بر تقویت ساخت­شکنی می­پردازیم:

1-2- قابلیت­ باز و بی­زمانی و بی­مکانی در این محیط

فیس­بوک از محیطی منظم و قاعده­مند برخوردار است و از طریق قواعد و تنظیمات خاص خود با فرد ارتباط برقرار می­کند. فیس­بوک همانند یک پایگاه اطلاع­رسانی نیست که ارتباط فرد با آن یک­طرفه باشد. در فیس‌بوک، محیط مجازی با انسان ارتباطی چندجانبه برقرار می­کند. محیط مجازی از طریق قابلیت­هایی که در اختیار انسان قرار می­دهد، او را به کنش وا می­دارد. فرد در این محیط، متن تولید می­کند، عکس و فیلم بارگذاری می­کند و ساختار شبکه را تاحدی مبتنی بر علایق خود شکل می­دهد. فرد در این محیط، فعال و کنش­گر است. در وبلاگ­ها نیز فرد تولید­کننده معنا و محتواست؛ اما تفاوت فیس­بوک با آن، این است که تولیدات متنی و تصویری فرد را در شبکه­ای از ارتباطات قرار می­دهد. فرد می­داند آنچه در این محیط می­نویسد یا بارگذاری می­کند، در معرض دید و اظهارنظر گروهی از دوستان خود است؛ بنابراین از انگیزه بیشتری برای طرح دیدگاه­های خود برخوردار است. فرد در این محیط، ارتباطات چندبعدی دارد و خود را در اجتماعی می­بیند که توانایی اظهارنظر و انعکاس علایق خود را دارد. این ویژگی، سبب جذابیت فیس­بوک شده و این شبکه را به محیطی فعال و زنده تبدیل کرده است. سه قابلیت شبکه­های اجتماعی مجازی در شکل­دادن به ویژگی پویایی و جذابیت فیس­بوک مؤثر هستند: اول: باز بودن و امکان عضویت رایگان همه افراد در آن؛ دوم: به­اشتراک­گذاری محصولات؛ سوم: بی­زمانی و بی­مکانی. این سه قابلیت با همپوشانی یکدیگر، محیطی از تکثر معنا و مقابله با تمرکزگرایی را به­وجود می­آورند.

بازبودن محیط فیس­بوک به­این معناست که فیس­بوک همچون سایر شبکه­های مجازی، خارج از سلطه دولت­هاست و دولت­ها تنها می­توانند از طریق فیلترینگ عضویت افراد در این شبکه­ها را محدود کنند. اما مدیریت این شبکه­ها و محتوای منتشرشده در آن­ها، در دست مدیران آمریکایی این شبکه­هاست. این موضوع در کنار عضویت رایگان افراد در این شبکه­ها و از جمله فیس­بوک سبب شده تا هر نوع سخن، عکس و فیلمی در این محیط منتشر شود. در فیس­بوک، دنیایی از اطلاعات رسمی و غیررسمی وجود دارد که توسط اعضا منتشر شده و برخاسته از علایق و دریافت آن­ها از وقایع اطراف است. ویژگی بارز این محیط، تکثر اطلاعات، دیدگاه­ها و نظرات است و محیطی با ویژگی عدم برخورداری از اصول ثابت است. آزادی موجود در این شبکه­ها که سبب ابراز علایق مختلف، نقد و گفت‌وگو و بیان دیدگاه­های متفاوت می­شود، هرچند در گسترش دامنه شناخت اعضا تأثیرگذار است، اما سبب نوعی تکثرگرایی می­شود. فرد در این محیط با دیدگاه­ها، نظرات و نمادهای مختلفی مواجه است که همواره دیدگاه او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. در چنین شرایطی، امکان ثبات در تصمیم­گیری برای فرد کمتر مهیا می­شود. (مارک پاستر) به­دلیل تکثر دیدگاه­های متفاوت در اینترنت و فضای مجازی، آن را در شکل­دهی به توافق در حوزه عمومی و در نتیجه نیل به دموکراسی، ناکارآمد می­داند و نگاه بدبینانه­ای به آن دارد.[28]

اساساً فیس­بوک محل مقابله با اصول ثابت و به چالش­کشیدن آن­هاست. در این محیط، ایده­ها و اصول ثابت در معرض نقد و شکاکیت قرار می­گیرند و هیچ نقطه مرکزی و ثابتی در امان از نقد و نظر و شک و تردید باقی نمی­ماند.

فضای باز نقد و نظر در کنار قابلیت بی­زمانی و بی­مکانی فیس­بوک، سبب تشدید روند تمرکززدایی می­شود. در فضای مجازی، زمان و فضا دچار تغییر و تحول شده است. فواصل مکانی و جغرافیایی کاملاً بی­معنا شده‌اند و زمان نیز به واسطه ارتباطات آنی و لحظه‌ای از معنای قبلی جدا شده است. سعیدرضا عاملی در مورد زمان در فیس­بوک معتقد است به­دلیل قابلیت انعطاف هندسی و دیجیتالی بودن فضای مجازی، زمان از یک ویژگی غیرمرکزی و تولید متکثر برخوردار است؛ مثلاً یک ایمیل هم­زمان برای هزاران نفر ارسال می‌شود. همچنین در فضای مجازی امکان حضور موازی و مساوی همگان در یک محیط مشترک و در یک زمان مشترک فراهم می­شود.[29]

فیس­بوک به­تبع این مسئله، زمان و مکان ارتباط افراد با یکدیگر را متحول می‌کند و در یک لحظه، دوستان مختلفی را از سراسر جهان گرد هم می­آورد. فرد در این شبکه­ با سرعت بسیار زیادی، از آخرین تحولات و اخبار جهان اطراف مطلع می­شود، به­سرعت نظرات و دیدگاه­های مختلفی در مورد این تحولات می­بیند و در وضعیتی نو و جدید قرار می­­گیرد. در این وضعیت، هرچند فضای دیجیتالی همه این اخبار، تحولات و نظرات را در حافظه خود ثبت می­کند و نگه می­دارد؛ اما امکان رجوع فرد به گذشته و بازیابی اطلاعات قدیمی کمتر است. فرد بازگشت به عقب کمتری دارد، چون گذشت سریع زمان یعنی قرار گرفتن سریع فرد در وضعیت‌های جدیدی که بر اثر به ­اشتراک­گذاری پیام­ها و تصاویر رخ می­دهد، امکان عقب­گرد کمتری به فرد می­دهد و فرد همواره مترصد حضور در وضعیت­های جدید است. از اینجا باید گفت یکی از ویژگی­های مهم فیس‌بوک، غیرتاریخی بودن است. متن­ها و معانی که در این محیط مورد گفت‌وگو قرار می­گیرد، تنها ناظر به شناخت، علاقه و سلیقه کنونی فرد است و سوابق تاریخی تحولات که نقش مهمی در چگونگی درک آن­ها دارد، کمتر پایه شناخت قرار می­گیرد. به­عبارتی مسائل و موضوعات در ذهن اعضای فیس­بوک کمتر از ریشه و بنیان تاریخی برخوردارند. مکان در فیس­بوک نیز زمینه عدم بنیان­گرایی را تقویت می­کند.

مکان در فیس­بوک همان فضای شبکه است. افراد از مکان­های مختلف در این شبکه اجتماع می­کنند و آنچه در این مکان منعکس شود، برای افراد اصالت دارد. اطلاعات منعکس شده در این شبکه­ها کمتر به فرض اینکه از کدام مکان عینی صادر شده­اند، مورد بحث قرار می­گیرند؛ بلکه بیشتر به مکان عینی که این اطلاعات اشاره می­کنند، توجه می­شود؛ این، موضوع خیلی مهمی است که بدانیم یک خبر و رخداد سیاسی از کدام مکان گزارش شده است؛ مثلاً ارزش گزارش یک خبر در مورد تحولات داخل ایران اگر از کشوری اروپایی در فیس­بوک منتشر شده باشد تا اینکه از داخل ایران در این شبکه قرار گرفته باشد، متفاوت خواهد بود؛ اما این موضوع در فیس­بوک مورد توجه اعضا قرار نمی­گیرد. (استاپ احمدی) نام فردی است که در زمان حوادث بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 در ایران، اخبار زیادی را در توئیتر گذاشت و در مورد این اخبار، بحث­های زیادی در توئیتر به­راه افتاد و رسانه­های خارجی نیز به این اخبار استناد می­کردند، در حالی که کاربران هیچ اطلاعی از جنسیت، محل زندگی این فرد و اینکه آیا واقعاً در ایران است یا خیر در دست نداشتند.[30]

در فیس­بوک اعضا، نوشته­ها و دیدگاه­های خود را با دیگران به اشتراک می­گذارند تا دوستان آن‌ها نظر خود را درباره آن اعلام کنند. این موضوع در کنار فراروی فیس­بوک از زمان و مکان عینی، سبب می­شود تا فرصت بحث در مورد درستی یا نادرستی اطلاعات کمتر فراهم شود؛ بنابراین درستی یا نادرستی هر خبر و متنی که منتشر می­شود، بر اساس تعداد مشاهده افراد و به میزان تعداد (لایک­کردن) آن (یعنی ابراز علاقه و پسندیدن یک مطلب) توسط اعضا، مشخص می­شود. در این محیط، بسیاری از حقایق از آنجا که علاقه کاربران را برنمی­انگیزد، مهجور می‌ماند و اعتماد افراد را برنمی­انگیزد. بی­زمانی و بی­مکانی در فیس‌بوک مدیریت انتشار اخبار و اطلاعات را به یک نقطه مرکزی نمی­دهد؛ بلکه تمامی اعضا از سراسر دنیا می­توانند در انتشار هر نوع مطلب واقعی و غیرواقعی نقش ایفا کنند.

3- هویت سیال، متکثر و متعدد افراد

هرچند ادعا می­شود که هویت­ها در شبکه­های اجتماعی مجازی تاحدی واقعی است، اما نکته مهم، سیال بودن هویت­ها در این محیط است. در فیس­بوک افراد تا حدی سعی می­کنند با هویت واقعی خود ظاهر شوند تا بتوانند با دوستان خود ارتباط برقرار کنند. این موضوع به­ معنای این نیست که این افراد نمی­توانند هویتی کاذب داشته باشند. چند ماه قبل، فیس­بوک اعلام کرد که 83 میلیون حساب کاربری غیرواقعی در این سایت ثبت­شده است.[31] فیس­بوک زمینه ابراز علاقه و دوستی افراد با موضوعات و گروه­های مختلف را فراهم می‌کند و هر فرد، مبتنی بر تعداد علایق خود، هویت­های مختلفی می­پذیرد. نکته مهم اینکه در شبکه‌های مجازی و از جمله فیس­بوک، به سبب ماهیت دیجیتالی، روند کسب هویت­های مختلف با سرعت زیاد انجام می­پذیرد. هویت افراد در اجتماعات مجازی، (هویتی دیجیتال) است. فرد در یک لحظه می­تواند جنس، نژاد و طبقه اجتماعی خود را پنهان کند و با ویژگی­های جدید و کاذب جنسیتی و نژادی، هویتی جدید برای خود تعریف کند و براساس آن، به تعامل با هویت­های واقعی یا مجازی دیگر بپردازد. دیگر سرزمین، زبان بومی و محلی، کشور، فرهنگ ملی و نژاد، هویت افراد را در اجتماعات مجازی تعیین نمی‌کنند، بلکه منافع مقطعی، محدود و در حوزه موضوعات مختلف، افراد را دور هم جمع می­کند و هویت آن‌ها را می­سازد.[32]

بنابراین هویت در فیس­بوک نه­تنها سیال است؛ بلکه هر فرد مبتنی بر تعداد علایق واقعی خود، هویت­های مختلف کسب می­کند.

فضای مجازی و فیس­بوک هویت فرد را محصولی برساخته و فاقد شالوده و اساسی از قبل موجود، نشان می‌دهد. گفتیم که اینترنت و فیس­بوک به مقابله با شالوده­ها و بنیان­های ثابت می­پردازند. در این محیط، ارزش­ها و باورهای اساسی که هویت یک فرد را می­سازند، زیر سؤال می­رود و اهمیت خود را از دست می‌دهد. بسیاری از متفکرانی که در مورد هویت مردم ایران سخن گفته­اند، چند ارزش و باور را به­عنوان شالوده­های اساسی هویت ایرانی مطرح کرده­اند. ارزش­هایی همانند علاقه و وابستگی به سرزمین ایران، زبان فارسی، دین اسلام و... از جمله مواردی است که بیشتر محققان، آن­ها را شالوده­های هویت ایرانی می­دانند.[33] در یک مطالعه­ موردی که چند سال پیش انجام شد، تأثیر اینترنت بر هویت ملی ایرانیان بررسی شده است. نتایج به­دست آمده نشان می­دهد هرچه میزان استفاده کاربران از اینترنت افزایش یابد و افراد در صفحات وب مشارکت و فعالیت بیشتری داشته باشند، میزان هویت ملی آن­ها کاهش می­یابد. همچنین چنانچه افراد هرچه بیشتر محتوای موجود در اینترنت را واقعی تلقی کنند، هویت ملی آن­ها در معرض کاهش بیشتری قرار می­گیرد.[34]

نکته مهم دیگر اینکه وجود هویت­های سیال و منعطف و نیز وجود قابلیت ابراز هویت­های مختلف توسط یک فرد در فیس­بوک، زمینه جاسوسی و دزدی اطلاعات را فراهم می­کند. برای نمونه، سال گذشته رئیس پلیس فتای گیلان از دستگیری عامل سوء‌استفاده از هویت کاربران ایرانی در فیس بوک در رشت خبر داد. متهم در یک دوره دوساله با سرقت هویت و عکس شهروندان از فیس‌بوک و ساخت ایمیل جعلی با هویت و تصویر آنان، از طریق تالارهای گفت‌وگو و چت با کاربران اینترنتی ارتباط برقرار می‌کرده است. این فرد با معرفی خود به عنوان فردی معلوم‌الحال با جلب توجه کاربران برای استمرار دوستی‌های نامتعارف مجازی، تقاضای خرید شارژ و ارسال آن به (آی دی) کرده و موفق شده بود مبلغ بیش از 4 میلیون ریال شارژ از تعداد 200 کاربر اینترنتی به صورت نامشروع به دست آورد.[35]

هویت متکثر و فاقد بنیان­های اساسی، یکی از اعتقادات اصلی ساختارشکنان است. پساساختارگرایی بر آن است که هویت ضرورتاً و یا مستمراً ثابت نیست؛ بلکه متغیر و متحرک است و همواره در رابطه با جریاناتی که نماینده یا مخاطبشان واقع می‌شویم، از طریق نظام­های فرهنگی که ما را احاطه کرده‌اند، شکل و تغییر شکل می­پذیرند. این رویکرد تلاش دارد که هویت را از منظری تاریخی و نه بیولوژیکی توضیح دهد. انسان موضوع هویت­های گوناگون در زمان­های مختلف است؛ هویت­هایی که پیرامون یک (من) منسجم نمی­شود. بنابراین تعیین هویت آدمی پیوسته در حال تغییر است. پساساختارگرایان معتقدند هویت امری حادث، موقتی و اکتسابی (نه معین) است. آن­ها می­گویند: هویت را باید به صورت فرایند دید که کردارها گفتمانی که هویت­های خاصی را حفظ یا رد می­کنند، آن را بازتولید یا استحاله می­کنند. هویت­ها مطلق نیستند بلکه ارتباطی و نسبی هستند. هر انسانی در ارتباط با چیزی دیگر معنادار می­شود و هویت همیشه در قالب تفاوت و نه چیزی ذاتی فردی خاص تعریف می‌گردد.[36]

4- تداخل محیط خصوصی و عمومی

از ویژگی­های بارز فیس­بوک که در همان نگاه اولیه خودنمایی می­کند، نمایش زندگی خصوصی فرد در محیط عمومی است. نماد این موضوع، تصاویر شخصی است که فرد در صفحه فیس­بوک خود قرار می­دهد که کمترین توجهی به عرف و قانون ندارد و هر تصویری را که تمایل داشته باشد، در آن قرار می­دهد. اگر فرد در حوزه واقعی از سر اضطرار و اجبار و در چارچوب محدودیت­های محیطی، علایق و خواسته­های خود را بروز می­دهد، در حوزه مجازی مبتنی بر خواست درونی، به ابراز، ترسیم و پیگیری علایق خود اقدام می‌کند. در واقع، فناوری­های نوین امکان می­دهند تا افراد فضایی شخصی و خصوصی در فضای مجازی برای خود داشته باشند و بدین ترتیب، خلوت جدیدی برای خود با بهره­گیری از ابزارهای ارتباطی ایجاد کنند. در این فضا پیام­هایی بدون آگاهی دیگران رد و بدل می­شود و قرار ملاقات­هایی تنظیم می­گردد که غیر قابل نظارت و ناملموس است. در این وضعیت، محیط مجازی عرصه تداخل حوزه خصوصی و عمومی می­گردد. فرد بدون توجه به محدودیت­های بیرونی همچون عرف و قانون، به هر شکلی که تمایل دارد، در شبکه­های مجازی و از جمله فیس­بوک ظاهر می­شود. این موضوع، گویای مقاومت فرد در قبال قانون و عرف جامعه است. محیط فیس­بوک مخالفت با الگوهای رسمی جامعه و حکومت را برای فرد عادی جلوه می­دهد و کم­کم به ایجاد روحیه مقاومت فرد در قبال این الگوها می­انجامد.

5- ساختارشکنی فیس­بوک و جنگ نرم
مجموع ویژگی­های اینترنت و فیس­بوک، زمینه­ مناسبی برای رشد و توسعه جنگ نرم فراهم می­کنند. در محیط اینترنت و به­ویژه در فیس­بوک، فرد در موقعیت گریز از الگوهای فکری فرهنگی مرسوم جامعه قرار می­گیرد. از هویت بیرونی خود خارج می­شود و با هویتی کاذب هر علاقه­ای را که به­سبب موانع محیط خارج در عرصه واقعی نمی­تواند دنبال کند، در محیط مجازی دنبال می­کند. سرعت نقل و انتقال مفاهیم و بی­توجهی به اصالت مکان عینی در محیط مجازی فیس­بوک، علاقه به بازی با هویتی متکثر و غیر واقعی و خروج از سلطه الگوهای بیرونی را افزایش م





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین