مبانی فرهنگی تهدیدات جنگ نرم چیست؟
مبانی نظری تهدیدات نرم‌ آگاهی فرهنگی‌ برای تبیین مبانی نظری تهدیدات نرم از الگوهای مختلفی استفاده شده است. یکی از این الگوهای نظری، الگوی فرهنگی (وندرلی)(1) است. از منظر (وندرلی) فرهنگ(2) عبارت از مجموعه نظرات، نگرش‌ها، آداب و رسوم، سنت‌ها و رفتارها است. از نظر او فرهنگ در گذر تاریخ و بر اثر عوامل متنوعی نظیر عوامل تاریخ، مذهب، زبان، هویت قومی، حماسه‌ها، افسانه‌ها و جز آن، فرابالیده است و لاجرم هر نوع تغییری در آن، مستلزم درک عمیق هریک از این عوامل است. به تعبیر روشن‌تر، ایجاد تغییر در عناصر یک فرهنگ مستلزم آگاهی فرهنگی(3) است. منظور از آگاهی فرهنگی (توانایی تشخیص و درک آثار فرهنگ یک ملت یا قوم بر ارزش‌ها و رفتارهای آنان) است(4). از نظر او آگاهی فرهنگی طی یک فرآیند پنج مرحله‌ای شکل می‌گیرد. آن مراحل به شرح زیرند: 1. کسب داده‌ها؛(5) در سلسله مراتب شناخت فرهنگی، داده‌ها نازل‌ترین شکل اطلاعات محسوب می‌شوند. داده‌ها، پیام‌ها و علائمی هستند که به وسیله انسان و یا ابزارهای مکانیکی و الکترونیکی، از محیط دریافت می‌شوند. 2. اطلاعات؛(6) به داده‌هایی اطلاق می‌شود که برای آگاهی از معنا و مفهوم آنها، مورد پردازش قرار می‌گیرند. 3. دانش؛(7) به اطلاعاتی اطلاق می‌شود که برای دستیابی به معنا و مفهوم عمیق‌تر، برای استفاده عملی، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. 4. بینش؛(8) حاصل تلفیق دانستنی‌ها و داوری پیرامون آنها در یک موقعیت معین و به منظور درک روابط درونی بین آنها، است. بینش فرهنگی نیز به آگاهی عمیق از یک فرهنگ اطلاق می‌شود که موجب آگاهی از فرآیندهای فکری، مؤلفه‌های انگیزشی و سایر عوامل مؤثر بر رفتار می‌شود. 5. توانش(9) فرهنگی؛ عبارت است از تلفیق بینش فرهنگی و فهم فرهنگی که موجب آگاهی نسبت به مقاصد عوامل و گروه‌های خاص می‌شود.(10) در کشور ما در مراحل داده و اطلاعات مشکلی نیست اما در مرحله دانش، بینش و توانش فرهنگی کاستی‌هایی وجود دارد و بیشترین ضعف و تهدید در حوزه علوم انسانی است زیرا بیشتر آنها وارداتی و غیربومی است. در مراحل بینش و توانش نیز دستگاه‌های فرهنگی و آموزشی و رسانه‌ای ما ضعیف عمل کرده‌اند و دشمن نیز از همین ضعف سوء استفاده می‌کند. (آگاهی فرهنگی) طی یک فرآیند سلسله مراتبی صورت می‌گیرد که در آن هر مرحله مقدمه‌ای ضروری برای مرحله بعدی است. (وندرلی) بر این باور است که فرهنگ از سه مؤلفه زیر تشکیل شده است: 1. عامل شکل‌دهنده فرهنگ، 2. متغیرهای فرهنگی، 3. تجلیات فرهنگی. منظور از عوامل شکل‌دهنده فرهنگ، ویژگی‌هایی نظیر زبان، مذهب و عقاید را در برمی‌گیرد. جامعه‌شناسان(11) و روانشناسان اجتماعی(12) متغیرهای فرهنگی را به سه نوع رفتارها(13)، ارزش‌ها(14) و شناخت(15)ها تقسیم کرده‌اند. رفتارها، کنش‌های ظاهری و مشهود یک فرهنگ هستند. (ارزش‌ها) به اصولی گفته می‌شود که افراد یک فرهنگ برای ارزشیابی گزینه‌ها و نتایج تصمیم‌گیری‌های خود مورد استفاده قرار می‌دهند. (شناخت) به راهبردها و فرآیندهایی گفته می‌شود که در تصمیم‌سازی، ادراک و بازنمایی دانستنی‌های مربوط به یک فرهنگ مورد استفاده قرار می‌گیرند. به تعبیر دیگر، شناخت نوعی فرآیند ذهنی است که مؤلفه‌هایی همچون آگاهی، ادراک، استدلال و شیوه داوری و قضاوت را در برمی‌گیرد(16). هافستد(17) با مرور دامنه تأثیرات تهدیدات نرم فرهنگی در کشورهای دیگر، نشان داده است که اثربخشی آن اقدامات مستلزم درک ژرف چند ارزش خاص است. از نظر او آن ارزش‌ها که تأثیری عمیق بر کنش‌ها و رفتارهای مردم دارند، عبارتند از: 1. فردگرایی- جمع‌گرایی؛ 2. دوری و نزدیکی به قدرت؛ 3. تردید گریزی؛ 4. رابطه‌محوری- کار محوری؛ 5. حال‌نگری- آینده‌نگری؛ 6. پایبندی به آداب و رسوم؛ 7. تأثیرپذیری از شرایط. سرانجام، سومین مؤلفه فرهنگی که متولیان و مجریان تهدیدات نرم فرهنگی آگاهی از آن را ضروری می‌دانند، (تجلیات فرهنگی) است. منظور از تجلیات فرهنگی (رفتارها، الگوی گفتاری و نگرش‌های مشهود یک فرهنگ) است.(18) تجلیات فرهنگی (کنش‌ها و...) در متغیرهای فرهنگی (ارزش‌ها، رفتار و شناخت‌ها) ریشه دارند و متغیرهای فرهنگی نیز در عوامل شکل دهنده فرهنگی ریشه دارند. بنابراین، برای تأثیر نهادن بر تجلیات فرهنگی یک قوم یا ملت، ناگزیر باید بر متغیرها و پیشینه فرهنگی آن ملت یا قوم تأثیر نهاد و هدف جنگ نرم نیز تاثیر بر پیشینه فرهنگی، متغیرهای فرهنگی و تجلیات فرهنگی است. ویژگی‌های جنگ نرم‌ از ویژگی‌های جنگ نرم می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: 1. جنگ نرم در پی تغییر قالب‌های ماهوی جامعه و ساختار سیاسی است؛ در این جنگ، باورها و ارزش‌های اساسی یک جامعه مورد هجوم برای تغییر قرار می‌گیرد. با تغییر باورهای اساسی جامعه، قالب‌های تفکر و اندیشه دگرگون شده و مدل‌های رفتاری جدیدی شکل می‌گیرد. مدل‌های رفتاری جدید به گونه‌ای است که به جای رفتارهای حمایتی از ساختار سیاسی، رفتارهای چالشی جایگزین شده و این رفتارها به سمت ساختار شکنی جهت می‌یابد. 2. آرام، تدریجی و زیر سطحی است؛ جنگ نرم دفعی، شتابان و پرتحرک در یک مقطع نیست. این جنگ به صورت آرام شروع شده و به صورت تدریجی به سمت جلو حرکت می‌کند. آرام و تدریجی بودن این جنگ به گونه‌ای است که بسیاری آن را تشخیص نمی‌دهند. جنگ نرم زیر سطحی، غیرآشکار و به همین دلیل نامحسوس است. 3. جنگ نرم نمادساز است؛ نمادسازی با بهره‌گیری از نمادهای تاریخی برای ارائه و نمایش تصویری مطلوب از خود یک ویژگی برجسته از جنگ نرم است. در این جنگ تلاش می‌شود تصویری شکست خورده، ناامید و مأیوس از حریف ارائه شود و در مقابل مهاجم با نمادسازی و تصویرسازی، خود را پیروز و موفق نشان می‌دهد. در این ویژگی عملیات روانی در حد اعلی خود انجام می‌شود. 4. پایدار و بادوام است؛ نتایج جنگ نرم در صورت موفق بودن، پایدار و بادوام خواهد بود. هدف اصلی در جنگ نرم تغییر باورها و اعتقادات است. چنانچه این تغییر حاصل گردد، به راحتی تغییر مجدد و بازگشت به حالت اولیه میسر نمی‌باشد. در جنگ گرم و نظامی، یک سرزمین تصرف شده را ظرف چند ساعت، می‌توان باز پس گرفت. اما در جنگ نرم، اگر دشمنان موفق به تصرف افکار و دل‌های جامعه هدف گردند، به راحتی نمی‌توان آن را باز پس گرفت و تغییر مجدد زمان‌بر می‌باشد. 5. جنگ نرم پرتحرک و جاذبه‌دار است؛ جنگ نرم که به صورت تدریجی و آرام شروع می‌شود، در نقطه‌ای به دلیل ایجاد جاذبه‌های کاذب، خود جامعه هدف را برای تحقق اهداف به کار گرفته و از این طریق بر دامنه تحرکات آن افزوده می‌گردد. در واقع با گذشت زمان، بسیاری از بازیگران و حتی بازیگردانان جنگ نرم به صورت خواسته یا ناخواست از درون جامعه هدف، به استخدام کارگزاران اصلی جنگ نرم در می‌آیند. 6. جنگ نرم هیجان ساز است؛ با نمادسازی‌ها، اسطوره‌سازی‌ها و خلق ارزش‌های جدید، در جنگ نرم از احساسات جامعه هدف، نهایت سوء استفاده انجام می‌گیرد. مدیریت احساسات یک رکن در مهندسی جنگ نرم به حساب می‌آید. در مدیریت احساسات، تلاش می‌شود از احساسات و عواطف جامعه هدف، به عنوان پلی برای نفوذ در افکار و اندیشه‌ها برای ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها استفاده شود. احساسات و عواطف به دلیل تحریک‌پذیری، زمینه‌های خلق بحران را فراهم می‌سازد. 7. جنگ نرم آسیب محور است؛ آسیب‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، میدان مانور جنگ نرم است. دشمنان در جنگ نرم با شناسایی نقاط آسیب جامعه هدف، در حوزه‌های ذکر شده، فعالیت‌های خود را سامان داده و با خلق آسیب‌های جدید، بر دامنه تحرکات خود می‌افزایند. 8. جنگ نرم چند وجهی است؛ پر دامنه بودن و برخورداری از وجوه مختلف از دیگر ویژگی‌های جنگ نرم است. در این جنگ، از تمامی علوم، فنون، شیوه‌ها و روش‌های شناخته شده و ارزش‌های موجود استفاده می‌گردد. 9. جنگ نرم تضاد آفرین است؛ جنگ نرم از محیطهای آسیب‌دار در جامعه هدف، شروع می‌شود و با ایجاد گسل‌های متعدد در بخش‌های گوناگون جامعه و از طریق متفاوت کردن باورها، ارزش‌ها و شکل‌دهی به رفتارهای جدید، اعضای یک جامعه در برابر همه قرار می‌دهد. تضادهای به وجود آمده از طریق جنگ نرم، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را بر هم می‌زند و زمینه‌های بروز بحران و درگیری‌های داخلی را فراهم می‌سازد. بنابراین تخریب وحدت ملی یکی از پیامدها و ویژگی‌های جنگ نرم است. 10. جنگ نرم تردید آفرین است؛ در جنگ نرم، ایجاد تردید و بدبینی نسبت به بسیاری از مسائل، یک اصل و قاعده است. در این جنگ با ایجاد ناامیدی و یأس شروع می‌شود. برای توفیق در این جنگ، با تکیه بر سنت‌ها، البته با نوپردازی به صورت ظریف و آرام، در باورها و اعتقادات اساسی تردید ایجاد می‌شود و به مرور بر دامنه این تردیدها افزوده شده تا در نهایت به ایجاد تغییرات اساسی در باورها و ارزش‌ها دست یابد. 11. جنگ نرم از ابزار روز استفاده می‌کند؛ در جنگ نرم از پیشرفته‌ترین تکنیک‌های روز استفاده می‌گردد. فضای مجازی و سایبری محیط اصلی جنگ نرم در شرایط کنونی به حساب می‌آید. این فضا، امکان اغواگری با ایجاد جاذبه‌های گوناگون و خلق بسترهای لازم برای سوار شدن به امواج احساسات را به خوبی فراهم می‌سازد. اهداف جنگ نرم‌ اگر جنگ را یک نوع رویارویی، مقابله و کشمکش بین دو طرف تصور کنیم، در این جنگ هر یک از طرفین به دنبال اهدافی هستند. هر گاه تهاجمی، جنگ نرم را علیه مجموعه‌ای آغاز نماید، در جامعه هدف به دنبال دستیابی به چهار هدف عمده می‌باشد. 1. ایجاد تغییر در اعتقادات و باورها مهمترین و اصلی‌ترین هدف جنگ نرم را باید ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها و اعتقادات جامعه هدف جنگ نرم دانست. اعتقادات و باورها، اساس حرکت یک جامعه به شمار می‌آیند. هر انسانی بر اساس باورها و اعتقادات خود به زندگی‌اش جهت می‌دهد. بنابراین اگر کسانی بخواهند در مسیر حرکت یک ملت و جامعه اختلال یا تغییری ایجاد کنند، باید به سراغ تغییر باورها و اعتقادات آنان بروند. بنابراین در جنگ نرم اساسی‌ترین هدف، ایجاد تغییر در باورها و اعتقادات است. 2. ایجاد تغییر در افکار و اندیشه‌ها چنانچه دشمنان یک ملت، با جنگ نرم بتوانند در باورها و اعتقادات یک ملتی رسوخ کرده و با ایجاد شک و تردید، آن باورها و اعتقادات را مخدوش و متزلزل نمایند، زمینه‌ها و بسترهای لازم برای هدف بعدی، یعنی ایجاد تغییر در چگونگی فکر کردن و اندیشیدن در حوزه‌های گوناگون فراهم می‌شود. بنابراین هدف عمده دیگر در جنگ نرم، ایجاد تغییر در افکار جامعه است. 3. ایجاد تغییر در رفتار رفتارهای یک جامعه، مبتنی بر اعتقادات، باورها و چگونگی فکر کردن و اندیشیدن افراد آن جامعه می‌باشد. با تغییرات اساسی در این مبانی، مدل‌های رفتاری در حوزه‌های گوناگون تغییر می‌کند. در واقع مدل‌های رفتاری در هر جامعه‌ای، بر اساس نوع باورها و اعتقادات و چگونگی فکر و اندیشه در آن جامعه شکل می‌گیرد. بدیهی است که باتغییر هر نوع باور و اندیشه‌ای، مدل‌های رفتاری جدید بر اساس باورها و افکار جدید جایگزین مدل‌های قبلی می‌گردد. 4. ایجاد تغییر در ساختار سیاسی‌ هدف نهایی در جنگ نرم علیه یک ملت، ایجاد تغییر و دگرگونی در ساختارهای سیاسی آن جامعه و جایگزین کردن ساختارهای جدید می‌باشد. اهداف ذکر شده در یک فرآیند و به صورت خطی دنبال می‌گردد. با ایجاد تغییر در باورها، افکار و رفتارهای یک جامعه، به صورت طبیعی مدل رفتارهای حمایتی از ساختار سیاسی موجود، تغییر پیدا کرده و مدل‌های چالشی جایگزین آن می‌شود. در یک جامعه، مردم در شرایطی با نظام سیاسی خود به چالش بر می‌خیزند که دیگر آن را مشروع ندانند و از نظر آنان مسئولان سیاسی مقبولیت خود را از دست داده باشند. بنابراین مشروعیت‌زدایی و مقبولیت‌زدایی برای ایجاد بحران، ناآرامی و بی‌ثبات‌سازی در جامعه هدف، از کار ویژه‌های اصلی جنگ نرم به حساب می‌آید. هر گاه یک نظام سیاسی مشروعیت و مقبولیت خود را بین ملتش از دست بدهد، به راحتی زمینه‌های لازم برای تغییر آن ساختار و نظام سیاسی و جایگزین شدن یک نظام و ساختار جدید فراهم می‌گردد.(19) حوزه‌های تأثیر تهدیدات نرم‌ اگر برای یک نظام اجتماعی چهار حوزه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دفاعی قائل شویم، تهدید نرم می‌تواند در این چهار حوزه، اندیشه‌ها، ارزش‌ها و رفتارها را تحت تأثیر قرار دهد. حوزه فرهنگی‌ (فرهنگ) بیانگر شخصیت و هویت ملی یک کشور است، فرهنگ هر کشور دارای سه سطح کلی است. زیرساخت‌های فکری، جهان‌بینی و باورهای جامعه، سطح اول فرهنگ تلقی می‌شود. مجموعه بایدها و نبایدها (ایدئولوژی و ارزش‌ها) سطح دوم فرهنگ را تشکیل می‌دهد. الگوهای رفتاری، لایه سوم فرهنگ ملی تلقی می‌شود. این تأثیر در سه سطح راهبردی، میانی و تاکتیکی شامل نخبگان، مردم و نیروهای مسلح می‌شود و دارای ابعاد زیر است: 1. تهدید باورهای بنیادین یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی و در سه سطح (نخبگان، مردم و نیروهای مسلح)؛ 2. تهدید ارزش‌های اساسی یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی و در سه سطح (نخبگان، مردم و نیروهای مسلح). 3. تهدید الگوهای رفتاری یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی در سه سطح (نخبگان، مردم و نیروهای مسلح). فرهنگ استراتژیک یک کشور بر نوع ادراک و الگوهای رفتاری نخبگان و رهبران یک کشور تأثیر می‌گذارد. در صورت وقوع تهدید نرم در این سطح، کشور حریف می‌تواند با مدیریت خود، اندیشه و عزم رهبران و نخبگان را تحت تأثیر قرار دهد. ایجاد ناپایداری ذهنی، غلبه بر سیستم تصمیم‌گیری، تغییر ذهنیت و نگرش و تأثیر بر انتخاب‌ها و تصمیم‌ها، پیامدهای تهدید نرم در حوزه راهبردی است. همچنین تهدید نرم در حوزه فرهنگ ملی می‌تواند بر باورها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری مردم تأثیر گذارد و موجبات گسیختگی اجتماعی و فروپاشی روانی را فراهم کند. هم‌چنین تهدید نرم می‌تواند عزم و اراده نبرد و قدرت بازدارندگی روانی نیروهای مسلح را از بین ببرد. بی‌ارزش تلقی شدن مقاومت در برابر دشمن و فروپاشی روانی و سلب اراده حماسی و... را می‌توان به عنوان پیامدهای تهدید نرم در این سطح نام برد. حوزه سیاسی‌ دولت‌ها به عنوان یک واحد سیاسی در نظام بین‌الملل با مؤلفه‌های جمعیت، قلمرو، حکومت و حاکمیت و نظام ارزشی مشخص، شکل می‌گیرند و همواره با تحولاتی از داخل و خارج مواجه می‌شوند. برخی از تحولات موجب افزایش و برخی موجب تضعیف قدرت سیاسی آنها می‌شود. هر نظام سیاسی برای حفظ و بقای خود، نیازمند ثبات سیاسی و انسجام ملی است. بنابراین افزایش مشروعیت سیاسی نخبگان و رهبران یک کشور به توانایی‌های آنها در ایجاد انسجام سیاسی و برخورداری از حمایت، رضایتمندی و قدرت اقناع‌سازی و افکار عمومی است. به طور طبیعی در صورتی که یک دولت نتواند قدرت سیاسی لازم را در حوزه داخلی و خارجی ایجاد نماید، با بحران‌ها و تهدیدات مختلف سیاسی مواجه خواهد شد. میزان اقتدار سیاسی یک کشور در جامعه، میزان انسجام و همزیستی مسالمت‌آمیز و حفظ هویت و یکپارچگی ملی، و میزان تولید و بازتولید هنجارهای سیاسی و به جریان انداختن گفتمان‌های مسلط در درون جامعه و در عرصه بین‌المللی و برخورداری از مقبولیت و مشروعیت لازم را می‌توان به عنوان شاخص‌های قدرت نرم در این حوزه نام برد. در مقابل در صورتی که کشوری دارای بحران‌های سیاسی باشد، این کشور در واقع فاقد قدرت نرم بوده و به طور طبیعی تهدید نرم در این حوزه مؤثر واقع خواهد شد. بحران‌های سیاسی شامل بحران‌های پنج‌گانه هویت، مشروعیت، نفوذ، توزیع و مشارکت است. برانگیختن شکاف‌های قومی، نژادی، مذهبی و... و فقدان عوامل پیوند دهنده هویت‌های ملی، تحریف و تحقیر تاریخ و افتخارات ملی در یک کشور، می‌تواند به (بحران هویت) منجر شود. ایجاد شکاف بین مردم و رهبران، فقدان حمایت مردمی و مشروعیت‌بخشی به تصمیمات رهبران، و شکل‌گیری نافرمانی‌های مدنی در یک جامعه (بحران مشروعیت) به وجود می‌آورد. انگیزه‌زدایی و دلسرد کردن مردم جهت حضور در عرصه‌های تعیین‌کننده کشور، مصادیق بارز (بحران مشارکت) است. همچنین عدم توزیع مناسب ثروت، شأن اجتماعی و امنیت در ایجاد (بحران توزیع) مؤثر است. تلاش برای تأثیرگذاری بر اراده و تصمیمات نخبگان و رهبران با ارعاب، تطمیع از مصادیق (بحران نفوذ) به شمار می‌آید. مجموعه این موارد قدرت نرم یک نظام سیاسی را کاهش می‌دهد و به طور طبیعی آن نظام را در برابر تهدید نرم آسیب‌پذیر می‌نماید. حوزه اقتصادی‌ (فرهنگ) جهت‌دهنده به الگوهای رفتاری در همه حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. به طور طبیعی اندیشه اقتصادی یک کشور و الگوی تولید و مصرف تحت تأثیر فرهنگ است. برای مثال، پاسخ به این سؤالات می‌تواند متأثر از فرهنگ ملی یک کشور باشد. چه چیزی تولید کنیم؟ چگونه تولید کنیم؟ و برای چه تولید کنیم؟ همان‌گونه که اشاره شد، فرهنگ دارای سه لایه باورها، ارزش‌ها و نگرش‌ها و الگوهای رفتاری است. بنابراین با وجود تعامل نظامات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دفاعی- امنیتی و تأثیر و تأثر متقابل آنان، نظام فرهنگی به عنوان زیرساخت و نظام فرابخش و جهت‌دهنده به ذهن و رفتار در سایر حوزه‌ها تلقی می‌شود. تهدید نرم و تهاجم به نظام فرهنگی یک کشور (به عنوان جهت‌دهنده به سایر نظام‌ها)، موجب تهدید سایر نظام‌ها از جمله نظام اقتصادی می‌شود. به عبارت دیگر چیستی و ماهیت تهدید اقتصادی را می‌توان مترادف با تضعیف یا فروپاشی باورها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری یک کشور در حوزه اقتصاد دانست. تهدید نرم در حوزه اقتصاد می‌تواند بر فرهنگ اقتصادی یک کشور در سه لایه زیر اثر گذارد: 1. اندیشه و نظریه تولیدات اقتصادی کشور؛ 2. ارزش‌ها و الگوی تولیدات اقتصادی کشور؛ 3. ارزش‌ها و الگوی توزیع و مصرف اقتصادی کشور. حوزه دفاعی - امنیتی‌ قدرت و توان رزم نیروهای مسلح یک کشور، ترکیبی از توانایی‌های فیزیکی و غیرفیزیکی است. بخش غیرفیزیکی قدرت رزمی، تحت تأثیر قدرت نرم در حوزه دفاعی - امنیتی می‌باشد. در این سطح فرهنگ و الگوی دفاعی نظام‌های سیاسی، تعیین کننده میزان قدرت نرم در حوزه دفاعی - امنیتی است. هدف از تهدیدات نرم در این حوزه، تأثیرگذاری بر اندیشه‌ها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری در حوزه دفاع و امنیت است. بنابراین هرگونه اقدامی که منجر به تغییر در فرهنگ و الگوی دفاعی کشور شود و یا به عبارت دیگر اندیشه دفاعی و عزم و اراده نبرد را تحت تأثیر قرار دهد، در زمره تهدیدات نرم در حوزه دفاعی - امنیتی قلمداد می‌شود.(20) پی نوشت ها: 1) Wunderli. 2) culture 3) cultural areness 4) وندرلی، 2005: 9 5) data. 6) information. 7) knwledge. 8) insight. 9) competence. 10) وندرلی، 2005 11) نظیر گیدنز 49420)Gidens( 2002 12) نظیر میرز،)Myer( 4002 13) behavios. 14) values. 15) cognition. 16) وندرلی، 2005: 13 17) Hofstd: 3002. 18) وندرلی، 2005، ص 14 19) جنگ نرم: 34-29. 20) مرادی، 1388 :111-107. ( منبع :جنگ نرم ، مرکز مشاوره معاونت تبلیغ و آموزش نهاد رهبری در دانشگاهها ، 1389 )
عنوان سوال:

مبانی فرهنگی تهدیدات جنگ نرم چیست؟


پاسخ:

مبانی نظری تهدیدات نرم‌

آگاهی فرهنگی‌
برای تبیین مبانی نظری تهدیدات نرم از الگوهای مختلفی استفاده شده است. یکی از این الگوهای نظری، الگوی فرهنگی (وندرلی)(1) است.
از منظر (وندرلی) فرهنگ(2) عبارت از مجموعه نظرات، نگرش‌ها، آداب و رسوم، سنت‌ها و رفتارها است. از نظر او فرهنگ در گذر تاریخ و بر اثر عوامل متنوعی نظیر عوامل تاریخ، مذهب، زبان، هویت قومی، حماسه‌ها، افسانه‌ها و جز آن، فرابالیده است و لاجرم هر نوع تغییری در آن، مستلزم درک عمیق هریک از این عوامل است. به تعبیر روشن‌تر، ایجاد تغییر در عناصر یک فرهنگ مستلزم آگاهی فرهنگی(3) است.
منظور از آگاهی فرهنگی (توانایی تشخیص و درک آثار فرهنگ یک ملت یا قوم بر ارزش‌ها و رفتارهای آنان) است(4).
از نظر او آگاهی فرهنگی طی یک فرآیند پنج مرحله‌ای شکل می‌گیرد. آن مراحل به شرح زیرند:
1. کسب داده‌ها؛(5) در سلسله مراتب شناخت فرهنگی، داده‌ها نازل‌ترین شکل اطلاعات محسوب می‌شوند. داده‌ها، پیام‌ها و علائمی هستند که به وسیله انسان و یا ابزارهای مکانیکی و الکترونیکی، از محیط دریافت می‌شوند.
2. اطلاعات؛(6) به داده‌هایی اطلاق می‌شود که برای آگاهی از معنا و مفهوم آنها، مورد پردازش قرار می‌گیرند.
3. دانش؛(7) به اطلاعاتی اطلاق می‌شود که برای دستیابی به معنا و مفهوم عمیق‌تر، برای استفاده عملی، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.
4. بینش؛(8) حاصل تلفیق دانستنی‌ها و داوری پیرامون آنها در یک موقعیت معین و به منظور درک روابط درونی بین آنها، است. بینش فرهنگی نیز به آگاهی عمیق از یک فرهنگ اطلاق می‌شود که موجب آگاهی از فرآیندهای فکری، مؤلفه‌های انگیزشی و سایر عوامل مؤثر بر رفتار می‌شود.
5. توانش(9) فرهنگی؛ عبارت است از تلفیق بینش فرهنگی و فهم فرهنگی که موجب آگاهی نسبت به مقاصد عوامل و گروه‌های خاص می‌شود.(10)
در کشور ما در مراحل داده و اطلاعات مشکلی نیست اما در مرحله دانش، بینش و توانش فرهنگی کاستی‌هایی وجود دارد و بیشترین ضعف و تهدید در حوزه علوم انسانی است زیرا بیشتر آنها وارداتی و غیربومی است. در مراحل بینش و توانش نیز دستگاه‌های فرهنگی و آموزشی و رسانه‌ای ما ضعیف عمل کرده‌اند و دشمن نیز از همین ضعف سوء استفاده می‌کند.

(آگاهی فرهنگی) طی یک فرآیند سلسله مراتبی صورت می‌گیرد که در آن هر مرحله مقدمه‌ای ضروری برای مرحله بعدی است.
(وندرلی) بر این باور است که فرهنگ از سه مؤلفه زیر تشکیل شده است: 1. عامل شکل‌دهنده فرهنگ، 2. متغیرهای فرهنگی، 3. تجلیات فرهنگی.
منظور از عوامل شکل‌دهنده فرهنگ، ویژگی‌هایی نظیر زبان، مذهب و عقاید را در برمی‌گیرد.
جامعه‌شناسان(11) و روانشناسان اجتماعی(12) متغیرهای فرهنگی را به سه نوع رفتارها(13)، ارزش‌ها(14) و شناخت(15)ها تقسیم کرده‌اند.
رفتارها، کنش‌های ظاهری و مشهود یک فرهنگ هستند. (ارزش‌ها) به اصولی گفته می‌شود که افراد یک فرهنگ برای ارزشیابی گزینه‌ها و نتایج تصمیم‌گیری‌های خود مورد استفاده قرار می‌دهند. (شناخت) به راهبردها و فرآیندهایی گفته می‌شود که در تصمیم‌سازی، ادراک و بازنمایی دانستنی‌های مربوط به یک فرهنگ مورد استفاده قرار می‌گیرند.
به تعبیر دیگر، شناخت نوعی فرآیند ذهنی است که مؤلفه‌هایی همچون آگاهی، ادراک، استدلال و شیوه داوری و قضاوت را در برمی‌گیرد(16).
هافستد(17) با مرور دامنه تأثیرات تهدیدات نرم فرهنگی در کشورهای دیگر، نشان داده است که اثربخشی آن اقدامات مستلزم درک ژرف چند ارزش خاص است. از نظر او آن ارزش‌ها که تأثیری عمیق بر کنش‌ها و رفتارهای مردم دارند، عبارتند از:
1. فردگرایی- جمع‌گرایی؛
2. دوری و نزدیکی به قدرت؛
3. تردید گریزی؛
4. رابطه‌محوری- کار محوری؛
5. حال‌نگری- آینده‌نگری؛
6. پایبندی به آداب و رسوم؛
7. تأثیرپذیری از شرایط.
سرانجام، سومین مؤلفه فرهنگی که متولیان و مجریان تهدیدات نرم فرهنگی آگاهی از آن را ضروری می‌دانند، (تجلیات فرهنگی) است. منظور از تجلیات فرهنگی (رفتارها، الگوی گفتاری و نگرش‌های مشهود یک فرهنگ) است.(18)

تجلیات فرهنگی (کنش‌ها و...) در متغیرهای فرهنگی (ارزش‌ها، رفتار و شناخت‌ها) ریشه دارند و متغیرهای فرهنگی نیز در عوامل شکل دهنده فرهنگی ریشه دارند. بنابراین، برای تأثیر نهادن بر تجلیات فرهنگی یک قوم یا ملت، ناگزیر باید بر متغیرها و پیشینه فرهنگی آن ملت یا قوم تأثیر نهاد و هدف جنگ نرم نیز تاثیر بر پیشینه فرهنگی، متغیرهای فرهنگی و تجلیات فرهنگی است.

ویژگی‌های جنگ نرم‌
از ویژگی‌های جنگ نرم می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. جنگ نرم در پی تغییر قالب‌های ماهوی جامعه و ساختار سیاسی است؛ در این جنگ، باورها و ارزش‌های اساسی یک جامعه مورد هجوم برای تغییر قرار می‌گیرد. با تغییر باورهای اساسی جامعه، قالب‌های تفکر و اندیشه دگرگون شده و مدل‌های رفتاری جدیدی شکل می‌گیرد. مدل‌های رفتاری جدید به گونه‌ای است که به جای رفتارهای حمایتی از ساختار سیاسی، رفتارهای چالشی جایگزین شده و این رفتارها به سمت ساختار شکنی جهت می‌یابد.
2. آرام، تدریجی و زیر سطحی است؛ جنگ نرم دفعی، شتابان و پرتحرک در یک مقطع نیست. این جنگ به صورت آرام شروع شده و به صورت تدریجی به سمت جلو حرکت می‌کند. آرام و تدریجی بودن این جنگ به گونه‌ای است که بسیاری آن را تشخیص نمی‌دهند. جنگ نرم زیر سطحی، غیرآشکار و به همین دلیل نامحسوس است.
3. جنگ نرم نمادساز است؛ نمادسازی با بهره‌گیری از نمادهای تاریخی برای ارائه و نمایش تصویری مطلوب از خود یک ویژگی برجسته از جنگ نرم است. در این جنگ تلاش می‌شود تصویری شکست خورده، ناامید و مأیوس از حریف ارائه شود و در مقابل مهاجم با نمادسازی و تصویرسازی، خود را پیروز و موفق نشان می‌دهد. در این ویژگی عملیات روانی در حد اعلی خود انجام می‌شود.
4. پایدار و بادوام است؛ نتایج جنگ نرم در صورت موفق بودن، پایدار و بادوام خواهد بود. هدف اصلی در جنگ نرم تغییر باورها و اعتقادات است. چنانچه این تغییر حاصل گردد، به راحتی تغییر مجدد و بازگشت به حالت اولیه میسر نمی‌باشد. در جنگ گرم و نظامی، یک سرزمین تصرف شده را ظرف چند ساعت، می‌توان باز پس گرفت. اما در جنگ نرم، اگر دشمنان موفق به تصرف افکار و دل‌های جامعه هدف گردند، به راحتی نمی‌توان آن را باز پس گرفت و تغییر مجدد زمان‌بر می‌باشد.
5. جنگ نرم پرتحرک و جاذبه‌دار است؛ جنگ نرم که به صورت تدریجی و آرام شروع می‌شود، در نقطه‌ای به دلیل ایجاد جاذبه‌های کاذب، خود جامعه هدف را برای تحقق اهداف به کار گرفته و از این طریق بر دامنه تحرکات آن افزوده می‌گردد. در واقع با گذشت زمان، بسیاری از بازیگران و حتی بازیگردانان جنگ نرم به صورت خواسته یا ناخواست از درون جامعه هدف، به استخدام کارگزاران اصلی جنگ نرم در می‌آیند.
6. جنگ نرم هیجان ساز است؛ با نمادسازی‌ها، اسطوره‌سازی‌ها و خلق ارزش‌های جدید، در جنگ نرم از احساسات جامعه هدف، نهایت سوء استفاده انجام می‌گیرد. مدیریت احساسات یک رکن در مهندسی جنگ نرم به حساب می‌آید.
در مدیریت احساسات، تلاش می‌شود از احساسات و عواطف جامعه هدف، به عنوان پلی برای نفوذ در افکار و اندیشه‌ها برای ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها استفاده شود. احساسات و عواطف به دلیل تحریک‌پذیری، زمینه‌های خلق بحران را فراهم می‌سازد.
7. جنگ نرم آسیب محور است؛ آسیب‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، میدان مانور جنگ نرم است. دشمنان در جنگ نرم با شناسایی نقاط آسیب جامعه هدف، در حوزه‌های ذکر شده، فعالیت‌های خود را سامان داده و با خلق آسیب‌های جدید، بر دامنه تحرکات خود می‌افزایند.
8. جنگ نرم چند وجهی است؛ پر دامنه بودن و برخورداری از وجوه مختلف از دیگر ویژگی‌های جنگ نرم است. در این جنگ، از تمامی علوم، فنون، شیوه‌ها و روش‌های شناخته شده و ارزش‌های موجود استفاده می‌گردد.
9. جنگ نرم تضاد آفرین است؛ جنگ نرم از محیطهای آسیب‌دار در جامعه هدف، شروع می‌شود و با ایجاد گسل‌های متعدد در بخش‌های گوناگون جامعه و از طریق متفاوت کردن باورها، ارزش‌ها و شکل‌دهی به رفتارهای جدید، اعضای یک جامعه در برابر همه قرار می‌دهد. تضادهای به وجود آمده از طریق جنگ نرم، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را بر هم می‌زند و زمینه‌های بروز بحران و درگیری‌های داخلی را فراهم می‌سازد. بنابراین تخریب وحدت ملی یکی از پیامدها و ویژگی‌های جنگ نرم است.
10. جنگ نرم تردید آفرین است؛ در جنگ نرم، ایجاد تردید و بدبینی نسبت به بسیاری از مسائل، یک اصل و قاعده است. در این جنگ با ایجاد ناامیدی و یأس شروع می‌شود. برای توفیق در این جنگ، با تکیه بر سنت‌ها، البته با نوپردازی به صورت ظریف و آرام، در باورها و اعتقادات اساسی تردید ایجاد می‌شود و به مرور بر دامنه این تردیدها افزوده شده تا در نهایت به ایجاد تغییرات اساسی در باورها و ارزش‌ها دست یابد.
11. جنگ نرم از ابزار روز استفاده می‌کند؛ در جنگ نرم از پیشرفته‌ترین تکنیک‌های روز استفاده می‌گردد. فضای مجازی و سایبری محیط اصلی جنگ نرم در شرایط کنونی به حساب می‌آید. این فضا، امکان اغواگری با ایجاد جاذبه‌های گوناگون و خلق بسترهای لازم برای سوار شدن به امواج احساسات را به خوبی فراهم می‌سازد.

اهداف جنگ نرم‌
اگر جنگ را یک نوع رویارویی، مقابله و کشمکش بین دو طرف تصور کنیم، در این جنگ هر یک از طرفین به دنبال اهدافی هستند. هر گاه تهاجمی، جنگ نرم را علیه مجموعه‌ای آغاز نماید، در جامعه هدف به دنبال دستیابی به چهار هدف عمده می‌باشد.
1. ایجاد تغییر در اعتقادات و باورها
مهمترین و اصلی‌ترین هدف جنگ نرم را باید ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها و اعتقادات جامعه هدف جنگ نرم دانست. اعتقادات و باورها، اساس حرکت یک جامعه به شمار می‌آیند. هر انسانی بر اساس باورها و اعتقادات خود به زندگی‌اش جهت می‌دهد. بنابراین اگر کسانی بخواهند در مسیر حرکت یک ملت و جامعه اختلال یا تغییری ایجاد کنند، باید به سراغ تغییر باورها و اعتقادات آنان بروند. بنابراین در جنگ نرم اساسی‌ترین هدف، ایجاد تغییر در باورها و اعتقادات است.
2. ایجاد تغییر در افکار و اندیشه‌ها
چنانچه دشمنان یک ملت، با جنگ نرم بتوانند در باورها و اعتقادات یک ملتی رسوخ کرده و با ایجاد شک و تردید، آن باورها و اعتقادات را مخدوش و متزلزل نمایند، زمینه‌ها و بسترهای لازم برای هدف بعدی، یعنی ایجاد تغییر در چگونگی فکر کردن و اندیشیدن در حوزه‌های گوناگون فراهم می‌شود. بنابراین هدف عمده دیگر در جنگ نرم، ایجاد تغییر در افکار جامعه است.
3. ایجاد تغییر در رفتار
رفتارهای یک جامعه، مبتنی بر اعتقادات، باورها و چگونگی فکر کردن و اندیشیدن افراد آن جامعه می‌باشد. با تغییرات اساسی در این مبانی، مدل‌های رفتاری در حوزه‌های گوناگون تغییر می‌کند. در واقع مدل‌های رفتاری در هر جامعه‌ای، بر اساس نوع باورها و اعتقادات و چگونگی فکر و اندیشه در آن جامعه شکل می‌گیرد. بدیهی است که باتغییر هر نوع باور و اندیشه‌ای، مدل‌های رفتاری جدید بر اساس باورها و افکار جدید جایگزین مدل‌های قبلی می‌گردد.
4. ایجاد تغییر در ساختار سیاسی‌
هدف نهایی در جنگ نرم علیه یک ملت، ایجاد تغییر و دگرگونی در ساختارهای سیاسی آن جامعه و جایگزین کردن ساختارهای جدید می‌باشد. اهداف ذکر شده در یک فرآیند و به صورت خطی دنبال می‌گردد. با ایجاد تغییر در باورها، افکار و رفتارهای یک جامعه، به صورت طبیعی مدل رفتارهای حمایتی از ساختار سیاسی موجود، تغییر پیدا کرده و مدل‌های چالشی جایگزین آن می‌شود.
در یک جامعه، مردم در شرایطی با نظام سیاسی خود به چالش بر می‌خیزند که دیگر آن را مشروع ندانند و از نظر آنان مسئولان سیاسی مقبولیت خود را از دست داده باشند. بنابراین مشروعیت‌زدایی و مقبولیت‌زدایی برای ایجاد بحران، ناآرامی و بی‌ثبات‌سازی در جامعه هدف، از کار ویژه‌های اصلی جنگ نرم به حساب می‌آید. هر گاه یک نظام سیاسی مشروعیت و مقبولیت خود را بین ملتش از دست بدهد، به راحتی زمینه‌های لازم برای تغییر آن ساختار و نظام سیاسی و جایگزین شدن یک نظام و ساختار جدید فراهم می‌گردد.(19)

حوزه‌های تأثیر تهدیدات نرم‌
اگر برای یک نظام اجتماعی چهار حوزه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دفاعی قائل شویم، تهدید نرم می‌تواند در این چهار حوزه، اندیشه‌ها، ارزش‌ها و رفتارها را تحت تأثیر قرار دهد.

حوزه فرهنگی‌
(فرهنگ) بیانگر شخصیت و هویت ملی یک کشور است، فرهنگ هر کشور دارای سه سطح کلی است. زیرساخت‌های فکری، جهان‌بینی و باورهای جامعه، سطح اول فرهنگ تلقی می‌شود.
مجموعه بایدها و نبایدها (ایدئولوژی و ارزش‌ها) سطح دوم فرهنگ را تشکیل می‌دهد. الگوهای رفتاری، لایه سوم فرهنگ ملی تلقی می‌شود. این تأثیر در سه سطح راهبردی، میانی و تاکتیکی شامل نخبگان، مردم و نیروهای مسلح می‌شود و دارای ابعاد زیر است:
1. تهدید باورهای بنیادین یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی و در سه سطح (نخبگان، مردم و نیروهای مسلح)؛
2. تهدید ارزش‌های اساسی یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی و در سه سطح (نخبگان، مردم و نیروهای مسلح).
3. تهدید الگوهای رفتاری یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی در سه سطح (نخبگان، مردم و نیروهای مسلح).
فرهنگ استراتژیک یک کشور بر نوع ادراک و الگوهای رفتاری نخبگان و رهبران یک کشور تأثیر می‌گذارد. در صورت وقوع تهدید نرم در این سطح، کشور حریف می‌تواند با مدیریت خود، اندیشه و عزم رهبران و نخبگان را تحت تأثیر قرار دهد. ایجاد ناپایداری ذهنی، غلبه بر سیستم تصمیم‌گیری، تغییر ذهنیت و نگرش و تأثیر بر انتخاب‌ها و تصمیم‌ها، پیامدهای تهدید نرم در حوزه راهبردی است. همچنین تهدید نرم در حوزه فرهنگ ملی می‌تواند بر باورها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری مردم تأثیر گذارد و موجبات گسیختگی اجتماعی و فروپاشی روانی را فراهم کند.
هم‌چنین تهدید نرم می‌تواند عزم و اراده نبرد و قدرت بازدارندگی روانی نیروهای مسلح را از بین ببرد. بی‌ارزش تلقی شدن مقاومت در برابر دشمن و فروپاشی روانی و سلب اراده حماسی و... را می‌توان به عنوان پیامدهای تهدید نرم در این سطح نام برد.

حوزه سیاسی‌
دولت‌ها به عنوان یک واحد سیاسی در نظام بین‌الملل با مؤلفه‌های جمعیت، قلمرو، حکومت و حاکمیت و نظام ارزشی مشخص، شکل می‌گیرند و همواره با تحولاتی از داخل و خارج مواجه می‌شوند.
برخی از تحولات موجب افزایش و برخی موجب تضعیف قدرت سیاسی آنها می‌شود. هر نظام سیاسی برای حفظ و بقای خود، نیازمند ثبات سیاسی و انسجام ملی است. بنابراین افزایش مشروعیت سیاسی نخبگان و رهبران یک کشور به توانایی‌های آنها در ایجاد انسجام سیاسی و برخورداری از حمایت، رضایتمندی و قدرت اقناع‌سازی و افکار عمومی است. به طور طبیعی در صورتی که یک دولت نتواند قدرت سیاسی لازم را در حوزه داخلی و خارجی ایجاد نماید، با بحران‌ها و تهدیدات مختلف سیاسی مواجه خواهد شد.
میزان اقتدار سیاسی یک کشور در جامعه، میزان انسجام و همزیستی مسالمت‌آمیز و حفظ هویت و یکپارچگی ملی، و میزان تولید و بازتولید هنجارهای سیاسی و به جریان انداختن گفتمان‌های مسلط در درون جامعه و در عرصه بین‌المللی و برخورداری از مقبولیت و مشروعیت لازم را می‌توان به عنوان شاخص‌های قدرت نرم در این حوزه نام برد.
در مقابل در صورتی که کشوری دارای بحران‌های سیاسی باشد، این کشور در واقع فاقد قدرت نرم بوده و به طور طبیعی تهدید نرم در این حوزه مؤثر واقع خواهد شد. بحران‌های سیاسی شامل بحران‌های پنج‌گانه هویت، مشروعیت، نفوذ، توزیع و مشارکت است.
برانگیختن شکاف‌های قومی، نژادی، مذهبی و... و فقدان عوامل پیوند دهنده هویت‌های ملی، تحریف و تحقیر تاریخ و افتخارات ملی در یک کشور، می‌تواند به (بحران هویت) منجر شود.
ایجاد شکاف بین مردم و رهبران، فقدان حمایت مردمی و مشروعیت‌بخشی به تصمیمات رهبران، و شکل‌گیری نافرمانی‌های مدنی در یک جامعه (بحران مشروعیت) به وجود می‌آورد.
انگیزه‌زدایی و دلسرد کردن مردم جهت حضور در عرصه‌های تعیین‌کننده کشور، مصادیق بارز (بحران مشارکت) است.
همچنین عدم توزیع مناسب ثروت، شأن اجتماعی و امنیت در ایجاد (بحران توزیع) مؤثر است.
تلاش برای تأثیرگذاری بر اراده و تصمیمات نخبگان و رهبران با ارعاب، تطمیع از مصادیق (بحران نفوذ) به شمار می‌آید.
مجموعه این موارد قدرت نرم یک نظام سیاسی را کاهش می‌دهد و به طور طبیعی آن نظام را در برابر تهدید نرم آسیب‌پذیر می‌نماید.

حوزه اقتصادی‌
(فرهنگ) جهت‌دهنده به الگوهای رفتاری در همه حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. به طور طبیعی اندیشه اقتصادی یک کشور و الگوی تولید و مصرف تحت تأثیر فرهنگ است. برای مثال، پاسخ به این سؤالات می‌تواند متأثر از فرهنگ ملی یک کشور باشد. چه چیزی تولید کنیم؟ چگونه تولید کنیم؟ و برای چه تولید کنیم؟
همان‌گونه که اشاره شد، فرهنگ دارای سه لایه باورها، ارزش‌ها و نگرش‌ها و الگوهای رفتاری است. بنابراین با وجود تعامل نظامات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دفاعی- امنیتی و تأثیر و تأثر متقابل آنان، نظام فرهنگی به عنوان زیرساخت و نظام فرابخش و جهت‌دهنده به ذهن و رفتار در سایر حوزه‌ها تلقی می‌شود.

تهدید نرم و تهاجم به نظام فرهنگی یک کشور (به عنوان جهت‌دهنده به سایر نظام‌ها)، موجب تهدید سایر نظام‌ها از جمله نظام اقتصادی می‌شود.
به عبارت دیگر چیستی و ماهیت تهدید اقتصادی را می‌توان مترادف با تضعیف یا فروپاشی باورها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری یک کشور در حوزه اقتصاد دانست. تهدید نرم در حوزه اقتصاد می‌تواند بر فرهنگ اقتصادی یک کشور در سه لایه زیر اثر گذارد:
1. اندیشه و نظریه تولیدات اقتصادی کشور؛
2. ارزش‌ها و الگوی تولیدات اقتصادی کشور؛
3. ارزش‌ها و الگوی توزیع و مصرف اقتصادی کشور.

حوزه دفاعی - امنیتی‌
قدرت و توان رزم نیروهای مسلح یک کشور، ترکیبی از توانایی‌های فیزیکی و غیرفیزیکی است. بخش غیرفیزیکی قدرت رزمی، تحت تأثیر قدرت نرم در حوزه دفاعی - امنیتی می‌باشد. در این سطح فرهنگ و الگوی دفاعی نظام‌های سیاسی، تعیین کننده میزان قدرت نرم در حوزه دفاعی - امنیتی است. هدف از تهدیدات نرم در این حوزه، تأثیرگذاری بر اندیشه‌ها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری در حوزه دفاع و امنیت است. بنابراین هرگونه اقدامی که منجر به تغییر در فرهنگ و الگوی دفاعی کشور شود و یا به عبارت دیگر اندیشه دفاعی و عزم و اراده نبرد را تحت تأثیر قرار دهد، در زمره تهدیدات نرم در حوزه دفاعی - امنیتی قلمداد می‌شود.(20)

پی نوشت ها:
1) Wunderli.
2) culture
3) cultural areness
4) وندرلی، 2005: 9
5) data.
6) information.
7) knwledge.
8) insight.
9) competence.
10) وندرلی، 2005
11) نظیر گیدنز 49420)Gidens( 2002
12) نظیر میرز،)Myer( 4002
13) behavios.
14) values.
15) cognition.
16) وندرلی، 2005: 13
17) Hofstd: 3002.
18) وندرلی، 2005، ص 14
19) جنگ نرم: 34-29.
20) مرادی، 1388 :111-107.

( منبع :جنگ نرم ، مرکز مشاوره معاونت تبلیغ و آموزش نهاد رهبری در دانشگاهها ، 1389 )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین