سلام. سند اینکه انقلاب سفید را آمریکا به شاه دیکته کرده بود چیست؟ آیا شاه و اطرافیان او نیز به چنین امری اذعان داشته اند؟
سلام. سند اینکه انقلاب سفید را آمریکا به شاه دیکته کرده بود چیست؟ آیا شاه و اطرافیان او نیز به چنین امری اذعان داشته اند؟ دانشجوی محترم ضمن تشکراز تماس مجدد شما با این مرکز، برای اثبات آمریکایی بودن داستان انقلاب سفید لزومی به استناد به دیدگاه شاه و یا اطرافیان شاه نیست و حتی این انتظار که شاه یا اطرافیانش اعتراف به آمریکایی بودن این طرح داشته باشند انتظاری اشتباه است هر چند در اعترافات برخی اطرافیان شاه نشانه هایی از این اعترافات وجود دارد که مورد اشاره قرار خواهد گرفت. بر این اساس بررسی این موضوع از طرق دیگری غیر از اعتراف شاه و اطرافیانش باید صورت گیرد. در همین راستا لازم است ابتدا این نکته را مطرح نماییم که انقلاب سفید را نباید به صورت مستقل و فارغ از تحولات جهانی به ویژه در باب مباحث توسعه و نیز روابط بین الملل و یا تحولات داخلی آمریکا بررسی نماییم بلکه این موضوع را باید با در نظر گرفتن زمینه هایی که این رخداد در آن پیوسته است مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم که در چنین صورتی به سادگی رابطه میان این موضوع با برنامه های آمریکا به دست خواهد آمد. برای توضیح لازم است اشاره نماییم که برنامه (انقلاب سفید) شاه در شرایطی مطرح شد که دولت کندی در آمریکا بر سر کار آمده و در فضای تخاصمات جنگ سرد و به منظور تلاش برای جلوگیری از افتادن کشورهای عضو بلوک غرب به دامان کمونیسم که روز به روز در حال پیشرفت بود و جنبش های اجتماعی متعددی را در سرتاسر جهان ایجاد کرده بود، دکترینی تحت عنوان (اتحاد برای پیشرفت) طراحی کرد، این دکترین براین اساس استوار بود که با ممانعت از فروپاشی حکومت های متحد با امریکا و مقابله با تهدیدات ناشی از جنبش های ملی و کمونیستی به اصلاحات سیاسی - اجتماعی کنترل شده دست زد و بر شعارهایی نظیر اصلاحات،‌ دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و کرامت انسانی تاکید کرد. البته طبیعی بود که شعارهایی که بر اساس این دکترین سر داده می شد همچون شعارهای مشابهی که همواره توسط دولتمردان آمریکایی سر داده شده و امروز نیز نوای به ظاهر زیبا ولی در واقع گوشخراش آن همچنان به گوش می رسد جز ادعا چیزی دیگر نبوده و صرفا به منظور تامین منافع غرب صورت می گرفت چنانکه همانطور که اشاره خواهد شد مجری این شعارها، در ایران کسی جز شاه نبود که هیچ نسبتی با شعارهایی همچون آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و کرامت انسانی نداشت و عملا طرح کندی را به یک خیمه شب بازی مسخره تبدیل کرد و به همین دلیل مورد مخالفت علما و مردم قرار گرفت. در هر صورت به دنبال طرح کندی مبنی بر اتحاد برای پیشرفت و تئوری پردازی آن از سوی نظریه پردازانی همچون والت روستو که ارتباط فراوانی با دولت کندی داشت، این طرح برای اجرا در کشورهای همپیمان آمریکا ارائه شد که از جمله این کشورها ایران بود؛ کشوری که از منظر روستو باید اصلاحات آمریکایی در آن اجرا می شد چنانکه در این زمینه در کتابش می گوید: (اکنون که این رساله را در دست تالیف دارم نه به ایالات متحده آمریکا بلکه به جاکارتا ، رانگون، دهلی نو، کراچی ، تهران، بغداد و قاهره می اندیشم)(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، به کوشش عبدالله شهبازی، ج2، ص 304) در همین راستا آمریکایی ها مهره ای را که برای اجرای این سیاست ها در نظر گرفتند کسی نبود جز علی امینی که سال ها در آمریکا اقامت داشت و به دلیل ارتباطاتی که با دمکرات ها و به ویژه شخص کندی پیدا کرده و حلقه به گوش ترین نیروی آمریکایی ها محسوب می شد بهترین مهره برای این منظور به شمار می رفت و به همین دلیل شاه تحت فشار آمریکایی ها مجبور شد ابتدا علی امینی را به نخست وزیری منصوب نماید و وی نخستین گام ها را در اجرای این برنامه تحت عنوان اصلاحات ارضی برداشت، اما این موضوع دیری نپایید و شاه تلاش فراوانی کرد تا نظر دموکرات ها را از علی امینی به سمت خود جلب نماید، به همین دلیل شاه در ابتدای سال 1341 ش. با همسرش به آمریکا رفت و 45 روز در آن کشور ماند. چنین سفری در عرف سیاسی جهان بی سابقه بود.(تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی حقانی و موسی نجفی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص499) چنین مساله ای حاکی از اتفاق عظیمی بود که در کشور قرار بود اتفاق افتد و شاه تلاش می کرد تا در این حضور طولانی مدت غیر عادی، توجه آمریکایی ها را به خود جلب و اعتماد آنها را به دست آورد که نهایتا موفق نیز شد و با اطمینان قلب به ایران بازگشت و مقدمات برکناری امینی را فراهم کرد. همین مساله و نیز روند تحولات بعد از آن به خوبی گویای رابطه میان طرح انقلاب سفید می باشد. دلیل دیگری که برای ارتباط میان انقلاب سفید با فشارهای آمریکایی ها وجود دارد واکنش مثبت حاکی از شور و شعف غربی ها به این موضوع در مقابل واکنش های منفی علما و روحانیت و نیز نوع واکنش شاه به این مساله می باشد به طوری که شاه در دیدار با مرحوم آیت الله روح الله کمالوند که به نمایندگی از علمای قم با وی ملاقات کرده بود بقای خود را به اجرای این رفراندم گره زده و به وی می فهماند که (این اصول را به هر حال باید اجرا کنم و اگر من آنها را انجام ندهم از بین می روم)(تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلال الدین مدنی، ج2، ص12) همین واکنش شاه به خوبی گویای این است که این طرح یک طرح مستقل از سوی شاه نمی باشد، بلکه طرح، یک طرح خارجی است که وی مجبور به اجرای آن است و گرنه از بین خواهد رفت. در کنار این شواهد می توان به برخی اعترافات و تصریحات خود منتسبان پهلوی اشاره کرد که اعترافات فردوست در نوع خود جالب توجه است که در پایان به چند نمونه از این اعترافات اشاره می کنیم: (محمد رضا در طول سلطنت خود، بافت جامعه را به هم ریخت و این امر عواقب وخیمی را به بار آورد که چاره آن بسیار دشوار است. به هم ریختن بافت اجتماعی ایران توسط انقلاب سفید محمد رضا و به ویژه اصلاحات ارضی او صورت گرفت که توسط کندی، رئیس جمهور آمریکا دیکته شد.)(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص273.) ( آمریکاییها راه های متعددی برای ایجاد بازار فروش خود دارند و اصلاحات ارضی محمدرضا، یکی از این راهها بود. اصلاحات ارضی هر چند تحت عنوان ایجاد رضایت روستائیان اجرا شد و یکی از پایه های دکترین امنیت ملی محمدرضا را تشکیل می داد، ولی در واقع ناظر به اهداف فوق بود که از سودجویی آمریکاییها ناشی می شد.)(همان، ص 485)
عنوان سوال:

سلام. سند اینکه انقلاب سفید را آمریکا به شاه دیکته کرده بود چیست؟ آیا شاه و اطرافیان او نیز به چنین امری اذعان داشته اند؟


پاسخ:

سلام. سند اینکه انقلاب سفید را آمریکا به شاه دیکته کرده بود چیست؟ آیا شاه و اطرافیان او نیز به چنین امری اذعان داشته اند؟

دانشجوی محترم ضمن تشکراز تماس مجدد شما با این مرکز، برای اثبات آمریکایی بودن داستان انقلاب سفید لزومی به استناد به دیدگاه شاه و یا اطرافیان شاه نیست و حتی این انتظار که شاه یا اطرافیانش اعتراف به آمریکایی بودن این طرح داشته باشند انتظاری اشتباه است هر چند در اعترافات برخی اطرافیان شاه نشانه هایی از این اعترافات وجود دارد که مورد اشاره قرار خواهد گرفت. بر این اساس بررسی این موضوع از طرق دیگری غیر از اعتراف شاه و اطرافیانش باید صورت گیرد. در همین راستا لازم است ابتدا این نکته را مطرح نماییم که انقلاب سفید را نباید به صورت مستقل و فارغ از تحولات جهانی به ویژه در باب مباحث توسعه و نیز روابط بین الملل و یا تحولات داخلی آمریکا بررسی نماییم بلکه این موضوع را باید با در نظر گرفتن زمینه هایی که این رخداد در آن پیوسته است مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم که در چنین صورتی به سادگی رابطه میان این موضوع با برنامه های آمریکا به دست خواهد آمد. برای توضیح لازم است اشاره نماییم که برنامه (انقلاب سفید) شاه در شرایطی مطرح شد که دولت کندی در آمریکا بر سر کار آمده و در فضای تخاصمات جنگ سرد و به منظور تلاش برای جلوگیری از افتادن کشورهای عضو بلوک غرب به دامان کمونیسم که روز به روز در حال پیشرفت بود و جنبش های اجتماعی متعددی را در سرتاسر جهان ایجاد کرده بود، دکترینی تحت عنوان (اتحاد برای پیشرفت) طراحی کرد، این دکترین براین اساس استوار بود که با ممانعت از فروپاشی حکومت های متحد با امریکا و مقابله با تهدیدات ناشی از جنبش های ملی و کمونیستی به اصلاحات سیاسی - اجتماعی کنترل شده دست زد و بر شعارهایی نظیر اصلاحات،‌ دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و کرامت انسانی تاکید کرد. البته طبیعی بود که شعارهایی که بر اساس این دکترین سر داده می شد همچون شعارهای مشابهی که همواره توسط دولتمردان آمریکایی سر داده شده و امروز نیز نوای به ظاهر زیبا ولی در واقع گوشخراش آن همچنان به گوش می رسد جز ادعا چیزی دیگر نبوده و صرفا به منظور تامین منافع غرب صورت می گرفت چنانکه همانطور که اشاره خواهد شد مجری این شعارها، در ایران کسی جز شاه نبود که هیچ نسبتی با شعارهایی همچون آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و کرامت انسانی نداشت و عملا طرح کندی را به یک خیمه شب بازی مسخره تبدیل کرد و به همین دلیل مورد مخالفت علما و مردم قرار گرفت. در هر صورت به دنبال طرح کندی مبنی بر اتحاد برای پیشرفت و تئوری پردازی آن از سوی نظریه پردازانی همچون والت روستو که ارتباط فراوانی با دولت کندی داشت، این طرح برای اجرا در کشورهای همپیمان آمریکا ارائه شد که از جمله این کشورها ایران بود؛ کشوری که از منظر روستو باید اصلاحات آمریکایی در آن اجرا می شد چنانکه در این زمینه در کتابش می گوید: (اکنون که این رساله را در دست تالیف دارم نه به ایالات متحده آمریکا بلکه به جاکارتا ، رانگون، دهلی نو، کراچی ، تهران، بغداد و قاهره می اندیشم)(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، به کوشش عبدالله شهبازی، ج2، ص 304) در همین راستا آمریکایی ها مهره ای را که برای اجرای این سیاست ها در نظر گرفتند کسی نبود جز علی امینی که سال ها در آمریکا اقامت داشت و به دلیل ارتباطاتی که با دمکرات ها و به ویژه شخص کندی پیدا کرده و حلقه به گوش ترین نیروی آمریکایی ها محسوب می شد بهترین مهره برای این منظور به شمار می رفت و به همین دلیل شاه تحت فشار آمریکایی ها مجبور شد ابتدا علی امینی را به نخست وزیری منصوب نماید و وی نخستین گام ها را در اجرای این برنامه تحت عنوان اصلاحات ارضی برداشت، اما این موضوع دیری نپایید و شاه تلاش فراوانی کرد تا نظر دموکرات ها را از علی امینی به سمت خود جلب نماید، به همین دلیل شاه در ابتدای سال 1341 ش. با همسرش به آمریکا رفت و 45 روز در آن کشور ماند. چنین سفری در عرف سیاسی جهان بی سابقه بود.(تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی حقانی و موسی نجفی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص499) چنین مساله ای حاکی از اتفاق عظیمی بود که در کشور قرار بود اتفاق افتد و شاه تلاش می کرد تا در این حضور طولانی مدت غیر عادی، توجه آمریکایی ها را به خود جلب و اعتماد آنها را به دست آورد که نهایتا موفق نیز شد و با اطمینان قلب به ایران بازگشت و مقدمات برکناری امینی را فراهم کرد. همین مساله و نیز روند تحولات بعد از آن به خوبی گویای رابطه میان طرح انقلاب سفید می باشد. دلیل دیگری که برای ارتباط میان انقلاب سفید با فشارهای آمریکایی ها وجود دارد واکنش مثبت حاکی از شور و شعف غربی ها به این موضوع در مقابل واکنش های منفی علما و روحانیت و نیز نوع واکنش شاه به این مساله می باشد به طوری که شاه در دیدار با مرحوم آیت الله روح الله کمالوند که به نمایندگی از علمای قم با وی ملاقات کرده بود بقای خود را به اجرای این رفراندم گره زده و به وی می فهماند که (این اصول را به هر حال باید اجرا کنم و اگر من آنها را انجام ندهم از بین می روم)(تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلال الدین مدنی، ج2، ص12) همین واکنش شاه به خوبی گویای این است که این طرح یک طرح مستقل از سوی شاه نمی باشد، بلکه طرح، یک طرح خارجی است که وی مجبور به اجرای آن است و گرنه از بین خواهد رفت. در کنار این شواهد می توان به برخی اعترافات و تصریحات خود منتسبان پهلوی اشاره کرد که اعترافات فردوست در نوع خود جالب توجه است که در پایان به چند نمونه از این اعترافات اشاره می کنیم: (محمد رضا در طول سلطنت خود، بافت جامعه را به هم ریخت و این امر عواقب وخیمی را به بار آورد که چاره آن بسیار دشوار است. به هم ریختن بافت اجتماعی ایران توسط انقلاب سفید محمد رضا و به ویژه اصلاحات ارضی او صورت گرفت که توسط کندی، رئیس جمهور آمریکا دیکته شد.)(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص273.) ( آمریکاییها راه های متعددی برای ایجاد بازار فروش خود دارند و اصلاحات ارضی محمدرضا، یکی از این راهها بود. اصلاحات ارضی هر چند تحت عنوان ایجاد رضایت روستائیان اجرا شد و یکی از پایه های دکترین امنیت ملی محمدرضا را تشکیل می داد، ولی در واقع ناظر به اهداف فوق بود که از سودجویی آمریکاییها ناشی می شد.)(همان، ص 485)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین