سلام اموال ایت الله شریعتمداری چرا ضبط شد و مصادره شد. مگر در اسلام ارث نیست. در صورتی که در زمان ایشان احساس خطر میشد بعد از فوتشان باید اموال به فرزندانشان پس داده میشد. با سلام و احترام خدمت شما، در مورد عملکرد مرحوم آیت الله شریعتمداری قبل از انقلاب و رابطه ایشان با حکومت پهلوی اختلاف نظر وجود دارد که برخی اعتقاد به روش اصلاحی ایشان دارند به این معنا که ایشان سعی داشت با حفظ ارتباط با حکومت پهلوی اصلاحاتی در روند اجرای سیاستهای حکومت انجام دهد گرچه در مواردی هم اعتراضاتی داشته اند و لکن معتقد به اعتراضات انقلابی نبوده است و در مقابل برخی با استناد به یکسری از اقدامات ایشان و اسناد منتشره ساواک در مورد آیت الله شریعتمداری، معتقد به رابطه نزدیک و همکاری گونه ایشان با دربار دارند. همچنین در رابطه با عملکرد مرحوم آیت الله شریعتمداری بعد از انقلاب گفتنی است: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیت الله شریعتمداری، اگرچه علی الظاهر با انقلاب همراه بود ولی بعضی موضع گیریها و دیدگاههای ایشان بخوبی تفاوت دیدگاه ایشان با امام خمینی را نشان می داد. به عنوان نمونه وی در جریان تصویب قانون اساسی ، مخالفت خود را با نحوه تصویب آن اعلام داشت و مانعی در برابر شکل گیری قانون اساسی محسوب می شد، اما با قاطعیت امام، از موضع خود عقب نشینی کرد و مخالفت خود را با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی پس گرفت . موضوع دیگری که آیت الله شریعتمداری را در برابر امام ره و جمهوری اسلامی قرارداد، غائله ی آذربایجان و حزب جمهوری خلق مسلمان آذربایجان بود . به دنبال اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی ( 1357 / 11 / 19 ) که موسسین آن ( شهید مظلوم دکتر بهشتی ، حجت الاسلام خامنه ای ، موسوی اردبیلی ، باهنر ، هاشمی رفسنجانی ) از حمایت موثر امام خمینی برخوردار بودند ، در روز 57 / 12 / 24 ، حزب جمهوری خلق مسلمان که حمایت آیت الله شریعتمداری را پشت خود داشت اعلام موجودیت کرد. (کودتای نوژه ، موسسه ی مطالعات پژوهش های سیاسی ، بهار 84 ، صفحه 146 ) حزب خلق مسلمان تحت حمایت صریح آیت الله شریعتمداری به فعالیت های ضد انقلابی و جدایی طلبانه در آذربایجان ادامه می داد . در مهم ترین اقدام ، صدا و سیمای آذربایجان به تصرف این حزب در آمد و سایر نهادهای دولتی را نیز تهدید و یا تصرف نمودند . در این زمان امام خمینی ( ره ) در قم تشریف داشتند و از قم نهضت را رهبری می نمودند . ادامه کار این گروه ضد انقلابی و حمایت آیت الله شریعتمداری از این گروه امام خمینی را نگران ساخته بود . حجت السلام فلسفی در خاطرات خود می گوید امام خمینی روزی مرا خواست . خدمت ایشان رسیدم . تنها بودند . در مورد حزب جمهوری خلق مسلمان گفتگو نمودند. از من خواستند نزد آیت الله شریعتمداری بروم و به صورت خصوصی از قول امام خمینی به او بگویم که دست از حمایت این حزب ضد انقلاب بردارید. همان موقع حرکت کردم و پیام امام را به او رساندم . شریعتمداری در جواب می گوید من همه جا علنا از این حزب حمایت کردم و اگر بگویم به این حزب بستگی ندارم ، اعتبار و حیثیت من از بین می رود . حجت السلام فلسفی از جانب امام قول می دهد که حیثیت شریعتمداری حفظ و جبران شود . حتی قرار شد مجلسی در مسجد اعظم قم برگزار شود و رادیو و تلویزیون هم پوشش خبری بدهند . در این مجلس آیت الله العظمی مرعشی نجفی ، گلپایگانی و امام حضور به هم برسانند و آقای فلسفی منبر برود و از خدمات و فداکاری های آیت الله شریعتمداری در راه انقلاب تجلیل گردد و به این ترتیب اعتبار شریعتمداری در جریان کناره گیری از حزب خلق مسلمان صدمه نبیند . با این حال ، آیت الله شریعتمداری حاضر نمی شود دست از حمایت خود از حزب ضد انقلابی جمهوری خلق مسلمان بردارد .( خاطرات و مبارزات حجت السلام فلسفی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1382 ، صفحات 399 - 396 ) ایشان در ماجرای کودتای نوژه و بمبگذاری جماران نقش مستقیمی نداشته است، ولی ظاهرا در این زمینه اطلاعی داشته اند. حجه الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری، وزیر اطلاعات اسبق در این رابطه می نویسد: کودتای نوژه به لطف خدا شکست خورد و خائنان به سزای عمل خود رسیدند. اما شریعتمداری به علت اینکه به صورت مستقیم در کودتا دست نداشت، تحت تعقیب قرار نگرفت. کودتاگران در بازجویی ها و مصاحبه تلویزیونی خود به ارتباط کودتا با بیت ایت الله شریعتمداری اعتراف نموده بودند اما این بخش از اعترافات و مصاحبه ها به دلایل امنیتی و سیاسی حذف شد و به اطلاع عموم نرسید.(ری شهری، محمد، خاطره ها، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 169) بنابراین با توجه به حوادثی که در اوایل دهه 60 اتفاق افتاد، و نحوه روابطی که بین حزب خلق مسلمان و آیتالله شریعتمداری و غائلههای تبریز و قم شکل گرفت. اموال و دارائیهای مربوط به دارالتبلیغ اسلامی قم و انتشارات و چاپخانه و کتابخانه و متعلقات آنها اعم از ساختمانها و خوابگاه و غیره که زیر نظر آیت الله شریعتمداری قرار داشت، و از آنجا که همۀ آنها طبق اظهارات آیت الله شریعتمداری از وجوه شرعیه و زکوات و عطایای مردم و از بیت المال مسلمین تهیه شده بود با اجازه ولیفقیه در اختیار دفتر تبلیغات اسلامی قم قرار گرفت. البته اموال شخصی، خصوصا منزل مسکونی ایشان مصادره نگردید و در اختیار خودشان قرار گرفت. در مورد مرحوم آیتالله شریعتمداری مسائل و دیدگاههای مختلفی وجود دارد که بهترین راه جهت آشنایی با آنها مراجعه به منابعی است که در این زمینه نگاشته شده است. برخی از این منابع عبارتند از: 1- شریعتمداری در دادگاه تاریخ، حمید روحانی، نشر دفتر اسناد انقلاب اسلامی قم، چاپ اول 1362 2- جریانها و جنبشهای مذهبی - سیاسی ایران، رسول جعفریان، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم 1380 3-خاطره ها، محمد محمدی ری شهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383)
سلام اموال ایت الله شریعتمداری چرا ضبط شد و مصادره شد. مگر در اسلام ارث نیست. در صورتی که در زمان ایشان احساس خطر میشد بعد از فوتشان باید اموال به فرزندانشان پس داده میشد.
سلام اموال ایت الله شریعتمداری چرا ضبط شد و مصادره شد. مگر در اسلام ارث نیست. در صورتی که در زمان ایشان احساس خطر میشد بعد از فوتشان باید اموال به فرزندانشان پس داده میشد.
با سلام و احترام خدمت شما، در مورد عملکرد مرحوم آیت الله شریعتمداری قبل از انقلاب و رابطه ایشان با حکومت پهلوی اختلاف نظر وجود دارد که برخی اعتقاد به روش اصلاحی ایشان دارند به این معنا که ایشان سعی داشت با حفظ ارتباط با حکومت پهلوی اصلاحاتی در روند اجرای سیاستهای حکومت انجام دهد گرچه در مواردی هم اعتراضاتی داشته اند و لکن معتقد به اعتراضات انقلابی نبوده است و در مقابل برخی با استناد به یکسری از اقدامات ایشان و اسناد منتشره ساواک در مورد آیت الله شریعتمداری، معتقد به رابطه نزدیک و همکاری گونه ایشان با دربار دارند. همچنین در رابطه با عملکرد مرحوم آیت الله شریعتمداری بعد از انقلاب گفتنی است: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیت الله شریعتمداری، اگرچه علی الظاهر با انقلاب همراه بود ولی بعضی موضع گیریها و دیدگاههای ایشان بخوبی تفاوت دیدگاه ایشان با امام خمینی را نشان می داد. به عنوان نمونه وی در جریان تصویب قانون اساسی ، مخالفت خود را با نحوه تصویب آن اعلام داشت و مانعی در برابر شکل گیری قانون اساسی محسوب می شد، اما با قاطعیت امام، از موضع خود عقب نشینی کرد و مخالفت خود را با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی پس گرفت . موضوع دیگری که آیت الله شریعتمداری را در برابر امام ره و جمهوری اسلامی قرارداد، غائله ی آذربایجان و حزب جمهوری خلق مسلمان آذربایجان بود . به دنبال اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی ( 1357 / 11 / 19 ) که موسسین آن ( شهید مظلوم دکتر بهشتی ، حجت الاسلام خامنه ای ، موسوی اردبیلی ، باهنر ، هاشمی رفسنجانی ) از حمایت موثر امام خمینی برخوردار بودند ، در روز 57 / 12 / 24 ، حزب جمهوری خلق مسلمان که حمایت آیت الله شریعتمداری را پشت خود داشت اعلام موجودیت کرد. (کودتای نوژه ، موسسه ی مطالعات پژوهش های سیاسی ، بهار 84 ، صفحه 146 ) حزب خلق مسلمان تحت حمایت صریح آیت الله شریعتمداری به فعالیت های ضد انقلابی و جدایی طلبانه در آذربایجان ادامه می داد . در مهم ترین اقدام ، صدا و سیمای آذربایجان به تصرف این حزب در آمد و سایر نهادهای دولتی را نیز تهدید و یا تصرف نمودند . در این زمان امام خمینی ( ره ) در قم تشریف داشتند و از قم نهضت را رهبری می نمودند . ادامه کار این گروه ضد انقلابی و حمایت آیت الله شریعتمداری از این گروه امام خمینی را نگران ساخته بود . حجت السلام فلسفی در خاطرات خود می گوید امام خمینی روزی مرا خواست . خدمت ایشان رسیدم . تنها بودند . در مورد حزب جمهوری خلق مسلمان گفتگو نمودند. از من خواستند نزد آیت الله شریعتمداری بروم و به صورت خصوصی از قول امام خمینی به او بگویم که دست از حمایت این حزب ضد انقلاب بردارید. همان موقع حرکت کردم و پیام امام را به او رساندم . شریعتمداری در جواب می گوید من همه جا علنا از این حزب حمایت کردم و اگر بگویم به این حزب بستگی ندارم ، اعتبار و حیثیت من از بین می رود . حجت السلام فلسفی از جانب امام قول می دهد که حیثیت شریعتمداری حفظ و جبران شود . حتی قرار شد مجلسی در مسجد اعظم قم برگزار شود و رادیو و تلویزیون هم پوشش خبری بدهند . در این مجلس آیت الله العظمی مرعشی نجفی ، گلپایگانی و امام حضور به هم برسانند و آقای فلسفی منبر برود و از خدمات و فداکاری های آیت الله شریعتمداری در راه انقلاب تجلیل گردد و به این ترتیب اعتبار شریعتمداری در جریان کناره گیری از حزب خلق مسلمان صدمه نبیند . با این حال ، آیت الله شریعتمداری حاضر نمی شود دست از حمایت خود از حزب ضد انقلابی جمهوری خلق مسلمان بردارد .( خاطرات و مبارزات حجت السلام فلسفی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1382 ، صفحات 399 - 396 ) ایشان در ماجرای کودتای نوژه و بمبگذاری جماران نقش مستقیمی نداشته است، ولی ظاهرا در این زمینه اطلاعی داشته اند. حجه الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری، وزیر اطلاعات اسبق در این رابطه می نویسد: کودتای نوژه به لطف خدا شکست خورد و خائنان به سزای عمل خود رسیدند. اما شریعتمداری به علت اینکه به صورت مستقیم در کودتا دست نداشت، تحت تعقیب قرار نگرفت. کودتاگران در بازجویی ها و مصاحبه تلویزیونی خود به ارتباط کودتا با بیت ایت الله شریعتمداری اعتراف نموده بودند اما این بخش از اعترافات و مصاحبه ها به دلایل امنیتی و سیاسی حذف شد و به اطلاع عموم نرسید.(ری شهری، محمد، خاطره ها، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 169) بنابراین با توجه به حوادثی که در اوایل دهه 60 اتفاق افتاد، و نحوه روابطی که بین حزب خلق مسلمان و آیتالله شریعتمداری و غائلههای تبریز و قم شکل گرفت. اموال و دارائیهای مربوط به دارالتبلیغ اسلامی قم و انتشارات و چاپخانه و کتابخانه و متعلقات آنها اعم از ساختمانها و خوابگاه و غیره که زیر نظر آیت الله شریعتمداری قرار داشت، و از آنجا که همۀ آنها طبق اظهارات آیت الله شریعتمداری از وجوه شرعیه و زکوات و عطایای مردم و از بیت المال مسلمین تهیه شده بود با اجازه ولیفقیه در اختیار دفتر تبلیغات اسلامی قم قرار گرفت. البته اموال شخصی، خصوصا منزل مسکونی ایشان مصادره نگردید و در اختیار خودشان قرار گرفت. در مورد مرحوم آیتالله شریعتمداری مسائل و دیدگاههای مختلفی وجود دارد که بهترین راه جهت آشنایی با آنها مراجعه به منابعی است که در این زمینه نگاشته شده است. برخی از این منابع عبارتند از: 1- شریعتمداری در دادگاه تاریخ، حمید روحانی، نشر دفتر اسناد انقلاب اسلامی قم، چاپ اول 1362 2- جریانها و جنبشهای مذهبی - سیاسی ایران، رسول جعفریان، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم 1380 3-خاطره ها، محمد محمدی ری شهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383)
- [سایر] با سلام در صورتی که نماز باطل شود آیا باید نماز را بشکنیم یا آن را تمام کنیم؟ مرجع تقلید: آیت الله خامنه ای
- [سایر] با عرض سلام، 1. آیا این مطلب صحیح است که در زیارتنامه های موجود، فقط به 3 تن از معصومان، یعنی امیرالمومنین (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س( و حضرت جواد (ع)، آیت الله العظمی خطاب شده است؟ 2. در صورت صحت مطلب فوق، آیا جایز است مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ را با عنوان آیت الله العظمی خطاب کرد؟ در صورتی که می دانیم، به هیچ وجه این عزیزان با آن بزرگواران قابل مقایسه نیستند، ضمنا به بقیه ائمه (ع) که نامشان را نیاورده ایم نیز چنین عنوانی گفته نشده است، با وجود این که می دانیم همه آنها آیت عظمای الاهی هستند. با تشکر فراوان.
- [آیت الله بروجردی] چون استظلال مردها در موقع احرام شرعاً ممنوع و موجب فدیه میباشد، اغلب حُجّاج ایرانی با بودن خطرِ گرمای حجاز، به منظور تمسّک به دستورات شرع انور و برای احتراز از دادن چندین فدیه که به اختلاف فتاوی برای هر دفعه، یا هر روز استظلال یک فدیه تَعَلُّق میگیرد با اتومبیلهای بدون سقف مسافرت میکنند و خود را در معرض خطر آفتاب زدگی میگذارند و ممکن است عدّهای از آنها در نتیجه آفتاب زدگی تلف شوند. و هم چنین در موقع رفتن به مسلخ برای قربانی، از استفاده از سایه چتر احتراز مینمایند، لذا از مقام آیت اللَّه العظمی استدعا میشود مقرّر فرمایید در حالت وجود احتمال خطر آفتاب زدگی برای استظلال در تمام مدّت احرام عمره یااحرام حج یک فدیه کافیست یا خیر؟ و آیا ممکن است با دادن فدیه از سایه چتر استفاده کرد؟ آیا در صورتی که حُجّاج مُحرِم در ساعاتی که آفتاب نباشد و مدلول استظلال منتفی گردد، میتوانند در اتومبیلهای سقف دار مسافرت نمایند، یا در این صورت نیز باید فدیه بدهند؟ چون با روشن شدن این دو موضوع مذکور، تکلیف حُجّاج شیعه روشن میشود. کمیسیون دایمی حج در وزارت امور خارجه آقای حاج اکبر اسماعیل نیا را برای عرض جریان به آن مقام محترم به قم اعزام داشت که در این باب از حضرت آیت اللَّه العظمی راجع به دو موضوع سابق الذکر استفتاء نمایند که به وسیله کمیسیون به استحضار آقایان حُجّاج برسد.
- [سایر] سلام. یه صحبتی داشتم حاج آقا میخواستم بپرسم چرا اینهمه مراعات؟برای چی؟ مگه غیر از اینه که اسلام یعنی حب حضرت علی (ع) واین یعنی شیعه بودن. حاج آقا کس یا کسانی که در زیارت شریف عاشورا به طور مستقیم لعن شدند برای نام بردنشون نیاز به واژه ی \"جناب\" ندارن. بلکه در انتهای اسمشون باید لعن رو تاکیید کرد. حالا هرکس میخواد ناراحت بشه. اگر قرار به مراعات بود در همون زمان امامان معصوم (ع) این زیارت شریف طوری ثبت میشد که به آیندگانی که از نسل همان ملعونینند برنخوره. حاج آقا وظیفه ی ما تبلیغ اسلام با مولاعلی (ع) هست و بهتر میدونید که وظیفه ی شما در مقابل این مهم سنگینتر از ماست.هن شنیدم هر کس به دینی جز اسلام باشه و در تمام طول زندگیش نامی از اسلام نشنوه در قیامت اعمالش رو به همون دین میسنجن و یادمون نره اهل سنت نام اسلام رو شنیدن و به زعم خودشون مسلمانن. حاج آقا من هیچ ادعایی در مقابل شیعه بودنم ندارم و میدونم با وجود شیعه بودنم هیچ کاری نکردم و به شدت مسئولم در مقابل کارهایی که میکنم و نسبت به دینم احساس دین میکنم اما از اینهمه مراعات فقط به جهت ترس از مسایلی بیزار شدم.
- [سایر] به نام او آقای مرادی سلام،سوالی داشتم امیدوارم هرچه سریع تر به سوالم جواب بدین چون عین خوره افتاده به جونم احساس می کنم یه کمبودی توی دینم وجود داره و نمی تونم اونو بپذیرم ما شیعیان معتقدیم که حضرت مهدی ظهور می کنه و اسلام رو یه دین جهانی می کنه و همه ی قوانین اسلام در کل جهان حاکم میشه روزه هم یکی از اصولات مهم دین ما به شمار میره وباید در ماه مبارک رمضان روزه گرفت مگه نه؟!!!!!!و این ماه با حلول ماه در آسمان تشخیص داده میشه و با توجه به ماه های قمری حساب میشه در منطقه ی قطب شمال وقطب جنوب که شش ماه از سال روز و شش ماه لز سال شبه چه طور میشه روزه گرفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه جواب این سوال رو نمی دونین به ایمیلم بفرستین تا من دنبال فرد دیگری برای پاسخ دادن به این سوال بگردم از لطف شما ممنونم
- [سایر] با سلام وخسته نباشید 1. دانشجو ترم 4 کامپیوتر دانشگاه غیر انتفاعی و کارمند دانشگاه فردوسی 2- 32 سال 3- متاهل در برنامه تلویزیونی که چند روز پیش از شما دیدم درباره تفاخر - مطلبی فرمودید که جناب آیت الله بهجت دوست نداشتند که شما شاگردانشان ساعت دست کنید و خودشان نیز ساعت نداشتند . این مطلب بسیار ذهنم را مشغول نموده . دلیلش چه بوده؟ یک دلیلی که به ذهنم خطور کرد این بوده که به خاطر اینکه خداوند متعالی انسان و روح را آزاد آفریده شاید داشتن ساعت و زمانبندی کردن زندگی باعث میشود که روح را در یک زندان قرار دادن و مجبور به اطاعت کردن از یک دست پرورده زمینی باشد در صورتی که من از سخنان شما اشتباه برداشت کردم راهنمایی بفرمایید با تشکر
- [سایر] با سلام از اتفاقانی که اخیرا در برخی کشورهای عربی مثل بحرین و لیبی افتاده قدری ناراحتم به دلیل ستمی که به مردم مسلمان می شود و قدری امیدوار،چرا که احساس می کنم از دنیای سرد و غم زده عرب ،بالاخره ندایی برخاست که جهان را متعجب ساخته. اما یادم آمد که شما در ایام عزاداری سرور شهیدان در بحرین میهمان عاشقان آن حضرت بودید و انس و الفتی میان شما و شیعان آن دیار برقرار بوده،نمی دانم اکنون با شنیدن و دیدن اخبار مربوط به قیام مردم بحرین چه احساسی دارید ولی این حقیر برای شما وهمه شیعان دلسوخته صبر مسئلت می کنم و تسریع در ظهور منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج)را خاضعانه از در گاه پروردگار خواهانم.
- [سایر] سلام 27 9 89 عزاداریهاتون قبول باشه انشاءالله... 1-من آدم مذهبی و دوستدار اهل بیت (ع) هستم و مقیدم به وظایف شرعی عمل کنم. 2-مقیدم اما میدونم که خیلی گناهکارم و اما امیدم اینه که جوانیم برای امام زمان (عج) خرج بشه. 3- کارهای اجتماعی و فرهنگی زیاد انجام میدم و ارتباطاتم خیلی زیاده. 4- با یه خانوم آشنا شدم که به ظاهر اول اصلا مذهب نبود اما بعدا فهمیدم که خانواده مذهبی دارن اما به خیلی چیزها مقید نیست ... 1..4)مثلا حجاب و دست دادن با نامحرم و ... اصلا براش مهم نیست 5 - صحبت من باهاش از اهل بیت بود و ... که اگر مسلمانیم باید به اونچه که اسلام میگه عمل کنیم... 6- حرفهام به دلش نشست نمازش که گه گاه ترک میشد دیگه ترک نشد و ... 7 - من بهش علاقه دارم اما ما یه دنیا تفاوت داریم حداقل ظاهری اون گفته حاضره به خاطر من تعغیر کنه منم قبول دارم یه جاهایی تعغیر کنم اما با رعایت حدود اهل بیت (ع) 8 - حاج آقا من نمیدونم چطور باید عمل کنم چون گفته یه دفه نمیتونه عوض بشه مثل همین حجاب میگه باید کمکش کنم کم کم و قول داده که به خاطر من عوض بشه گرچه من خواستم به خاطر امام زمان (عج) عوض بشه نه من... 9- یه کم سردرگمم که چه کار کنم فقط میدونم خیلی دوستش دارم و اهل بیت هم اونو دوس دارند اما خیلی با هم فرق داریم... 10 - راهنماییم می کنید؟ ممنون میشم و التماس دعا
- [سایر] محضر مبارک بزرگ مرجع عالی قدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی هادوی تهرانی "ادام الله ظله علی رؤوس المسلمین" سلام علیکم و رحمة الله و برکاته موضوع :بلوغ و تکلیف 2. کسی که بعد از بلوغ نمی دانسته غسل جنابت واجب است، نمازهائی که با حال جنابت خوانده چه حکمی دارد؟ 4. نشانه های بلوغ پسران چیست و اگر این ها محقق نشد در چه سنی مسائل شرعیه رعایتش بر ما واجب می شود؟ 6. کسی که قبل از 15 سالگی یقین به خروج منی پیدا کرده، ولی از روی نادانی نماز نخوانده و روزه هم نگرفته و یا در همان حال بدون غسل جنابت نماز خوانده و روزه هم گرفته است، اکنون نسبت به عبادات آن زمان چه وظیفه ای دارد؟ 8. در سن 19 سالگی متوجه شدم که، پسر ممکن است قبل از 15 سالگی به وسیله احتلام یا روئیدن زهار مکلف شده باشد، حال تکلیف نمازهائی که در آن مدت نخوانده ام چیست. با این که دقیقاً نمی دانم از چه وقت مکلف شده ام و نمی دانم چه قدر نماز قضا دارم؟ 10. اگر فردی جنب شود و خجالت بکشد غسل کند، آیا می تواند با تیمم نماز بخواند؟ 12. چرا اسلام دستور می دهد به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشوئیم در حالی که فقط عضو معیّنی آلوده می شود و آیا میان ادرار کردن و خارج شدن منی تفاوتی است که در یکی فقط محل را باید شست و در دیگری تمام بدن را؟ و السلام علی قلب زینب الصبور. از طرف گروه مجازی طلاب جوان و هیئت مجازی عاشورائیان حسینی و جمعی از مقلدین حضرت عالی.
- [آیت الله مکارم شیرازی] محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی پس از عرض سلام و آرزوی موفقیت برای حضرت عالی و برای استقرار اسلام عزیز، لطف فرموده در موارد ذیل نظر فقهی خود را بیان فرمایید: اگر کسی با سازمان ملی زمین و مسکن ( از سازمانهای وزارت مسکن ) قراردادی جهت خرید آپارتمان تنظیم کند و در این رابطه شروط ضمن عقدی با آنها داشته باشد به شرح ذیل : بند 4 شرط ضمن عقد : اینجانب تحت هیچ عنوان اعم از موقت یا دائم، عادی یا رسمی و به هر اسم، به هر کس حق وا گذاری آپارتمان موضوع این صورت مجلس را به اشخاص حقیقی و حقوقی دیگر ندارم و در صورتی که خلاف آن محرز شود سازمان مسکن اختیار تام خواهد داشت ضمن خودداری از واگذاری آپارتمان در خصوص وجوه واریز شده طبق بند م با اینجانب رفتار نماید. بند 9 : خریدار حق وا گذاری حقوق مربوط به این قرارداد را قبل از ثبت رسمی معامله در دفتر خانه اسناد رسمی به دیگری تحت هیچ عنوان حقوقی از قبیل بیع ، صلح ، رهن ، وکالت و غیره را بدون موافقت کتبی فروشنده ندارد. سئوال 1: اگر شخصی با علم به شرایط ضمن عقد فوق بدون هماهنگی با سازمان مسکن با خریدار وارد معامله شود و قبل از صدور سند رسمی از سوی اداره ثبت سه دانگ از این آپارتمان را که ساخته نشده و قیمت قطعی آن مشخص نشده را خریداری کند حکم مالکیت او چگونه است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در موارد زیر معامله باطل است: 1 خرید و فروش عین نجس یعنی چیزهایی که ذاتاً نجس است بنابر احتیاط واجب ( مانند بول و غائط و خون) بنابراین، خرید و فروش کودهای نجس اشکال دارد، ولی استفاده از آنها بی مانع است، اما خرید و فروش خون در عصر و زمان ما که برای نجات مجروحین و بیماران مورد استفاده قرار می گیرد جایز است و همچنین خرید و فروش سگ شکاری و نگهبان. 2 خرید و فروش اموال غصبی، مگر آن که صاحبش معامله را اجازه دهد. 3 خرید و فروش چیزهایی که منافع معمولی آن حرام است، مانند آلات موسیقی و قمار. 4 خرید و فروش چیزهایی که در بین مردم مال محسوب نمی شود هرچند برای شخص خاصی ارزش داشته باشد مانند بسیاری از حشرات. 5 معاملاتی که در آن ربا باشد. 6 فروختن اجناس تقلبی که خریدار از وضع آن خبر ندارد، مانند فروختن شیر مخلوط با آب یا روغنی که آن را با پیه یا چیز دیگری مخلوط کرده اند، این عمل را (غش) می گویند و یکی از گناهان کبیره است; از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: (کسی که در معامله با مسلمانان غش کند، یا به آنها ضرر برساند، یا تقلب و حیله نماید از ما نیست و هر کس با برادر مسلمانش غش کند خداوند برکت را از روزی او می برد و راه معاش او را می بندد و او را به خودش وامی گذارد. 7 خرید و فروش اعضای بدن مانند کلیه و امثال آن; ولی احتیاط آن است که اگر پولی می خواهند بگیرند در مقابل اجازه برداشتن عضو از بدن شخص دهنده بوده باشد، نه در مقابل خود عضو و اصل این کار در صورتی جایز است که برای دهنده تولید خطر نکند. 8 اراضی موات با ثبت دادن ملک کسی نمی شود، و خرید و فروش آن جایز نیست، بلکه باید آن را احیاء کند یعنی آماده برای کشت و زرع نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.