چراعلامه مجلسی درمقدمه حق الیقین سلطان حسین راباعباراتی چون ظل الله مهبط فیوضات سبحانی و..میخواندوبقای اوراتاظهورامام زمان میخواهدمگرسلطان طاغوت نیست پس این مدح وغلوهاچه معنی دارد؟
چراعلامه مجلسی درمقدمه حق الیقین سلطان حسین راباعباراتی چون ظل الله مهبط فیوضات سبحانی و..میخواندوبقای اوراتاظهورامام زمان میخواهدمگرسلطان طاغوت نیست پس این مدح وغلوهاچه معنی دارد؟ دانشجوی محترم ابتدا از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم . یکی از اموری که در تاریخ تعاملات میان علما با دستگاه حاکمان زمانه مشاهده می شود همکاری ها و تعاملات مستقیمی است که میان این علما و برخی دستگاه های حکومتی وجود داشته است و در این میان گاه برخی مدح ها و تعاریف نیز نسبت به این دستگاه ها صورت گرفته است و این در حالی است که در نگاه اولیه و ظاهری به مبانی اعتقادی تشیع به نظر می رسد که چنین همکاری هایی مغایر با مبانی تشیع باشد که بر اساس آن هر حکومتی که به تایید امام معصوم نرسد طاغوت تلقی می شود ، با این حال در صورتی که بخواهیم مبانی اعتقادی تشیع را به صورت دقیق و همه جانبه بنگریم متوجه خواهیم شد که چنین رفتارهایی با مبانی تشیع ناسازگار نبوده و در عین حال به هیچ وجه به معنای عدول از دیدگاه های اصولی تشیع نیز نمی باشد . در واقع همکاری علما - از جمله علامه مجلسی - با دولت صفویه تحت عنوان جواز همکاری با دولت جهت تقویت اسلام و مذهب شیعه بوده است نه بر اساس این که دولت صفویه دولت مشروع تلقی می‌گردید فقهای شیعه هیچ گاه به سلطنت مشروعیت مستقل نبخشیدند سلطنت را به بخشی از امامت تبدیل نکردند آنان خود را نایبان امام می‌دانستند و در دستگاه دولت نه به نیابت از حاکم بلکه به نیابت از ائمه(ع) عمل می‌کردند. علامه محمد باقر مجلسی نیز که در دوره شاه سلیمان صفوی عالمی برجسته و به دلیل تألیف آثار بی‌شمار به صورت چهره‌ای شاخص در آمده بود به سال 1098 ه. ق به عنوان شیخ‌الاسلام اصفهان تعیین شد وی این منصب را تا مرگ شاه‌سلیمان در اواخر 1105 ه.ق بر عهده داشت و پس از آن نیز از طرف شاه سلطان حسین صفوی به همین سمت منصوب شد. علامه مجلسی به دلایل مختلفی با دربار ارتباط و همکاری داشته است در آن زمان بیشتر علما در حمایت از شاهان صفوی می‌کوشیدند و در پی درگیری با آنان نبودند حتی به تضعیف نظری مشروعیت آنان نیز نمی‌پرداختند ؛ زیرا صفویان دولتی قدرتمند و حامی تشیع بودند البته اعتقادات آنان در ابتدای امر غلوآمیز و متأثر از تصوف بود که بعدها با ارشاد علمای شیعه طریق اعتدال را پیشه کردند. اما به هر حال بعد از قرن‌ها دولتی در جهان اسلام از تشیع حمایت می‌کرد آن هم در شرایطی که عثمان‌های متعصب عزم خود را برای تصرف تمامی جهان اسلام و احیای خلافت جزم کرده بودند که نتیجه‌ای جز آوارگی بیشتر برای شیعیان به همراه نداشت. مفتیان عثمانی و ازبک فتوا به وجوب قتل شیعیان می‌دادند و در سرزمین‌های تحت سلطه خود شیعیان را نابود می‌کردند قبل از عثمانی‌ها نیز شیعیان همواره مورد ظلم و ستم شاهان ایرانی، خلفای بنی عباس و بنی‌امیه و مورد آزار افراد جاهل بودند در این شرایط صفویان تنها دولتی بودند که سرسختانه از شیعه دفاع می‌کردند و لذا حفظ آنان به عنوان تنها دولت حامی تشیع ضروری به نظر می‌رسید در این موقعیت عاقلانه نمی‌نمود که علما از این فرصت تاریخی چشم بپوشند و دولت صفوی را به حال خود رها کنند پس ممکن بود تشیعی افراطی و غلوآمیز و مختلط با تصوف منحط قزلباشان رواج پیدا کند علما بر این اعتقاد بودند که حفظ دولت صفویه در آن شرایط به مصلحت شیعه است ازاین‌رو آنان بهترین راه را انتخاب کردند و با درک این که می‌توان با استفاده از این فرصت تاریخی پایگاهی امن و مطمئن برای تشیع در جهان آن روز ایجاد کرد. به همکاری با صفویان پرداختند و با کمک به دولت صفوی آن را در مقابل دو دشمن قدرتمند و متعصب (ازبکان و عثمانیان) یاری دادند. از سوی دیگر در آن زمان فقها هیچ جایگزین مناسبی برای دولت صفوی نداشتند. اندیشه ولایت فقیه و چند اصل مهم در منابع و متون اسلامی بود ؛ ولی در مقام اجرا نیاز به بسترسازی فراوانی داشت. بنابراین در شرایطی که دسترسی به حکومت مطلوب امکان‌پذیر نبوده دولت صفویه بهترین انتخاب ممکن بود و علما چاره را در همکاری با آن می‌دیدند و می‌کوشیدند سلطان وقت را به پایبندی شرع و رعایت قوانین دینی مقید کنند. امر به معروف و نهی از منکر و کمک به مؤمنان، عنوان اصلی توجیه همکاری با دولت بود. حتی خود علمای آن عصر همکاری با دولت صفوی را مقید به این مطلب می‌کند که: (.. شخص باید یقین داشته باشد که در صورت پذیرش مناصب و همکاری با دولت جور می‌تواند امر به معروف و نهی از منکر کند و باید بداند که قبول مناصب در دستگاه جائر متضمن همکاری با او در کارهای حرام نیست) (محقق کرکی، جمع المقاصد، ص 489) علامه مجلسی سه شرط را برای جواز معاشرت و همکاری با حکام بیان کرده بود: 1- قصد تقیه ؛ 2- یا هدف دفع ضرر از مظلوم یا رساندن نفعی به مؤمنان که در این صورت واجب هم می‌شود ؛ 3- هدایت سلاطین جایر. (عین الحیوة، ص 505) در هر صورت علاوه بر مصالح و مقتضیات زمان و مکان، همکاری علماء با دولت صفویه دستاوردهای بسیار مهمی را در برداشت از جمله: 1- تبلیغ و توضیح مبانی اعتقادی و فقهی شیعه و جایگزین نمودن تشیع فقاهتی و علمی، به جای تشیع صوفیانه. این اقدام از لحاظ فرهنگی نفوذ تام تشیع جامعه ایرانی را به صورت جامعه‌ای تقریباً یک دست در آورد و مذهب شیعه به دست مایه اصلی وحدت ملی در میان اقوام ساکن در این منطقه جغرافیایی مبدل گردید. 2- شاهان صفوی برای حفظ موقعیت و مشروعیت خود از مخالفت با علما خودداری می‌کردند و آنان نیز می‌توانستند نقش مهمی در کاهش ظلم و ستم حاکمان بر مردم ایفا کنند. 3- حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران تا حد زیادی به تشیع و نیز دولت صفوی حامی آن وابسته بود در صورتی که اوضاع مذهبی و سیاسی ایران به همان صورت قبل از صفویه باقی می‌ماند، حاکمیت عثمانیان بر ایران بعید نبود. ولی در پرتو همکاری علما با دولت صفوی مذهب شیعه به مذهب رسمی امپراطوری قدرتمند صفوی مبدل شد دولت صفوی با اتکا به شور مذهبی موفق شد ایران را از ادغام در قلمرو عثمانی و تعرض ازبکان حفظ کند در واقع صفویان روح ملی ایران را در قالب مذهب شیعی احیا کردند و شخصیت مستقل به ایران بخشیدند. 4- حضور علما و ارتباط آنها با دربار، تا حد زیادی سبب اصلاح رفتار درباریان و جلوگیری از انجام اعمال مخالف شرع، رعایت عدل و تقوا و... می‌شد. علامه مجلسی نیز درکنار دیگر عالمان و فقیهان شیعه به دولت صفوی نزدیک بود و آرزو داشت تا این حکومت که تنها حکومت شیعه و به نظر وی تا اندازه‌ای عادل و معتقد به شریعت بود هم چنان استوار بماند مشروط بر این که عادل و معتقد به شریعت باشد. علامه مجلسی در مسند شیخ الاسلامی خدمات بسیاری را در مقوله‌های گوناگونان سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود بزرگترین کار علامه مجلسی در صحنه سیاست مبارزه با صوفیان بود علامه مجلسی از قدرت آنها کاست و به مبارزه با کشیشان دربار و بیگانگان و نمایندگان مؤسسات و شرکت‌های غربی و بت‌پرستان پرداخت، در پی این حضور علامه مجلسی، شاه نوشیدن شراب و جنگ میان فرقه‌ها و... را ممنوع ساخت نکته مهم دیگر در سیاست علامه مجلسی این است که در زمان علامه مجلسی هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و از سوی شیعیان به هیچ یک از ولایت‌های اهل تسنن ایران تعدی نشد و ایران در کمال آرامش به سر برد در زمان شاه سلطان حسین که مردی بی تدبیر و ضعیف‌النفس بود وجود شخصیت عالی مقامی چون علامه مجلسی، باعث آرامش و حفظ ممکلت از هر گونه آشوب و انقلاب داخلی و سلطه خارجی بود. اما هنگامی که علامه مجلسی در 111 ه. ق چشم از جهان فرو بست شمارش معکوس سقوط دولت صفویه آغاز شد و در همان سال ولایت قندهار سقوط کرد اصفهان نیز 25 سال بعد از وفات مجلسی به تصرف افغان‌ها در آمد و منجر به از دست رفتن استقلال ایران و انقراض سلسه صفویه شد. برای آگاهی بیشتر ر. ک: 1- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ص 60. 2- رسول جعفریان، صفویه از ظهور تا زوال، ص 398. 3- جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، ج 1، ص 255. 4- سید محمد علی حسینی زاده ، علما مشروعیت دولت صفوی، ص 95 و ص 109 و ص 219.
عنوان سوال:

چراعلامه مجلسی درمقدمه حق الیقین سلطان حسین راباعباراتی چون ظل الله مهبط فیوضات سبحانی و..میخواندوبقای اوراتاظهورامام زمان میخواهدمگرسلطان طاغوت نیست پس این مدح وغلوهاچه معنی دارد؟


پاسخ:

چراعلامه مجلسی درمقدمه حق الیقین سلطان حسین راباعباراتی چون ظل الله مهبط فیوضات سبحانی و..میخواندوبقای اوراتاظهورامام زمان میخواهدمگرسلطان طاغوت نیست پس این مدح وغلوهاچه معنی دارد؟
دانشجوی محترم ابتدا از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم . یکی از اموری که در تاریخ تعاملات میان علما با دستگاه حاکمان زمانه مشاهده می شود همکاری ها و تعاملات مستقیمی است که میان این علما و برخی دستگاه های حکومتی وجود داشته است و در این میان گاه برخی مدح ها و تعاریف نیز نسبت به این دستگاه ها صورت گرفته است و این در حالی است که در نگاه اولیه و ظاهری به مبانی اعتقادی تشیع به نظر می رسد که چنین همکاری هایی مغایر با مبانی تشیع باشد که بر اساس آن هر حکومتی که به تایید امام معصوم نرسد طاغوت تلقی می شود ، با این حال در صورتی که بخواهیم مبانی اعتقادی تشیع را به صورت دقیق و همه جانبه بنگریم متوجه خواهیم شد که چنین رفتارهایی با مبانی تشیع ناسازگار نبوده و در عین حال به هیچ وجه به معنای عدول از دیدگاه های اصولی تشیع نیز نمی باشد . در واقع همکاری علما - از جمله علامه مجلسی - با دولت صفویه تحت عنوان جواز همکاری با دولت جهت تقویت اسلام و مذهب شیعه بوده است نه بر اساس این که دولت صفویه دولت مشروع تلقی می‌گردید فقهای شیعه هیچ گاه به سلطنت مشروعیت مستقل نبخشیدند سلطنت را به بخشی از امامت تبدیل نکردند آنان خود را نایبان امام می‌دانستند و در دستگاه دولت نه به نیابت از حاکم بلکه به نیابت از ائمه(ع) عمل می‌کردند. علامه محمد باقر مجلسی نیز که در دوره شاه سلیمان صفوی عالمی برجسته و به دلیل تألیف آثار بی‌شمار به صورت چهره‌ای شاخص در آمده بود به سال 1098 ه. ق به عنوان شیخ‌الاسلام اصفهان تعیین شد وی این منصب را تا مرگ شاه‌سلیمان در اواخر 1105 ه.ق بر عهده داشت و پس از آن نیز از طرف شاه سلطان حسین صفوی به همین سمت منصوب شد. علامه مجلسی به دلایل مختلفی با دربار ارتباط و همکاری داشته است در آن زمان بیشتر علما در حمایت از شاهان صفوی می‌کوشیدند و در پی درگیری با آنان نبودند حتی به تضعیف نظری مشروعیت آنان نیز نمی‌پرداختند ؛ زیرا صفویان دولتی قدرتمند و حامی تشیع بودند البته اعتقادات آنان در ابتدای امر غلوآمیز و متأثر از تصوف بود که بعدها با ارشاد علمای شیعه طریق اعتدال را پیشه کردند. اما به هر حال بعد از قرن‌ها دولتی در جهان اسلام از تشیع حمایت می‌کرد آن هم در شرایطی که عثمان‌های متعصب عزم خود را برای تصرف تمامی جهان اسلام و احیای خلافت جزم کرده بودند که نتیجه‌ای جز آوارگی بیشتر برای شیعیان به همراه نداشت. مفتیان عثمانی و ازبک فتوا به وجوب قتل شیعیان می‌دادند و در سرزمین‌های تحت سلطه خود شیعیان را نابود می‌کردند قبل از عثمانی‌ها نیز شیعیان همواره مورد ظلم و ستم شاهان ایرانی، خلفای بنی عباس و بنی‌امیه و مورد آزار افراد جاهل بودند در این شرایط صفویان تنها دولتی بودند که سرسختانه از شیعه دفاع می‌کردند و لذا حفظ آنان به عنوان تنها دولت حامی تشیع ضروری به نظر می‌رسید در این موقعیت عاقلانه نمی‌نمود که علما از این فرصت تاریخی چشم بپوشند و دولت صفوی را به حال خود رها کنند پس ممکن بود تشیعی افراطی و غلوآمیز و مختلط با تصوف منحط قزلباشان رواج پیدا کند علما بر این اعتقاد بودند که حفظ دولت صفویه در آن شرایط به مصلحت شیعه است ازاین‌رو آنان بهترین راه را انتخاب کردند و با درک این که می‌توان با استفاده از این فرصت تاریخی پایگاهی امن و مطمئن برای تشیع در جهان آن روز ایجاد کرد. به همکاری با صفویان پرداختند و با کمک به دولت صفوی آن را در مقابل دو دشمن قدرتمند و متعصب (ازبکان و عثمانیان) یاری دادند. از سوی دیگر در آن زمان فقها هیچ جایگزین مناسبی برای دولت صفوی نداشتند. اندیشه ولایت فقیه و چند اصل مهم در منابع و متون اسلامی بود ؛ ولی در مقام اجرا نیاز به بسترسازی فراوانی داشت. بنابراین در شرایطی که دسترسی به حکومت مطلوب امکان‌پذیر نبوده دولت صفویه بهترین انتخاب ممکن بود و علما چاره را در همکاری با آن می‌دیدند و می‌کوشیدند سلطان وقت را به پایبندی شرع و رعایت قوانین دینی مقید کنند. امر به معروف و نهی از منکر و کمک به مؤمنان، عنوان اصلی توجیه همکاری با دولت بود. حتی خود علمای آن عصر همکاری با دولت صفوی را مقید به این مطلب می‌کند که: (.. شخص باید یقین داشته باشد که در صورت پذیرش مناصب و همکاری با دولت جور می‌تواند امر به معروف و نهی از منکر کند و باید بداند که قبول مناصب در دستگاه جائر متضمن همکاری با او در کارهای حرام نیست) (محقق کرکی، جمع المقاصد، ص 489) علامه مجلسی سه شرط را برای جواز معاشرت و همکاری با حکام بیان کرده بود: 1- قصد تقیه ؛ 2- یا هدف دفع ضرر از مظلوم یا رساندن نفعی به مؤمنان که در این صورت واجب هم می‌شود ؛ 3- هدایت سلاطین جایر. (عین الحیوة، ص 505) در هر صورت علاوه بر مصالح و مقتضیات زمان و مکان، همکاری علماء با دولت صفویه دستاوردهای بسیار مهمی را در برداشت از جمله: 1- تبلیغ و توضیح مبانی اعتقادی و فقهی شیعه و جایگزین نمودن تشیع فقاهتی و علمی، به جای تشیع صوفیانه. این اقدام از لحاظ فرهنگی نفوذ تام تشیع جامعه ایرانی را به صورت جامعه‌ای تقریباً یک دست در آورد و مذهب شیعه به دست مایه اصلی وحدت ملی در میان اقوام ساکن در این منطقه جغرافیایی مبدل گردید. 2- شاهان صفوی برای حفظ موقعیت و مشروعیت خود از مخالفت با علما خودداری می‌کردند و آنان نیز می‌توانستند نقش مهمی در کاهش ظلم و ستم حاکمان بر مردم ایفا کنند. 3- حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران تا حد زیادی به تشیع و نیز دولت صفوی حامی آن وابسته بود در صورتی که اوضاع مذهبی و سیاسی ایران به همان صورت قبل از صفویه باقی می‌ماند، حاکمیت عثمانیان بر ایران بعید نبود. ولی در پرتو همکاری علما با دولت صفوی مذهب شیعه به مذهب رسمی امپراطوری قدرتمند صفوی مبدل شد دولت صفوی با اتکا به شور مذهبی موفق شد ایران را از ادغام در قلمرو عثمانی و تعرض ازبکان حفظ کند در واقع صفویان روح ملی ایران را در قالب مذهب شیعی احیا کردند و شخصیت مستقل به ایران بخشیدند. 4- حضور علما و ارتباط آنها با دربار، تا حد زیادی سبب اصلاح رفتار درباریان و جلوگیری از انجام اعمال مخالف شرع، رعایت عدل و تقوا و... می‌شد. علامه مجلسی نیز درکنار دیگر عالمان و فقیهان شیعه به دولت صفوی نزدیک بود و آرزو داشت تا این حکومت که تنها حکومت شیعه و به نظر وی تا اندازه‌ای عادل و معتقد به شریعت بود هم چنان استوار بماند مشروط بر این که عادل و معتقد به شریعت باشد. علامه مجلسی در مسند شیخ الاسلامی خدمات بسیاری را در مقوله‌های گوناگونان سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود بزرگترین کار علامه مجلسی در صحنه سیاست مبارزه با صوفیان بود علامه مجلسی از قدرت آنها کاست و به مبارزه با کشیشان دربار و بیگانگان و نمایندگان مؤسسات و شرکت‌های غربی و بت‌پرستان پرداخت، در پی این حضور علامه مجلسی، شاه نوشیدن شراب و جنگ میان فرقه‌ها و... را ممنوع ساخت نکته مهم دیگر در سیاست علامه مجلسی این است که در زمان علامه مجلسی هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و از سوی شیعیان به هیچ یک از ولایت‌های اهل تسنن ایران تعدی نشد و ایران در کمال آرامش به سر برد در زمان شاه سلطان حسین که مردی بی تدبیر و ضعیف‌النفس بود وجود شخصیت عالی مقامی چون علامه مجلسی، باعث آرامش و حفظ ممکلت از هر گونه آشوب و انقلاب داخلی و سلطه خارجی بود. اما هنگامی که علامه مجلسی در 111 ه. ق چشم از جهان فرو بست شمارش معکوس سقوط دولت صفویه آغاز شد و در همان سال ولایت قندهار سقوط کرد اصفهان نیز 25 سال بعد از وفات مجلسی به تصرف افغان‌ها در آمد و منجر به از دست رفتن استقلال ایران و انقراض سلسه صفویه شد. برای آگاهی بیشتر ر. ک: 1- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ص 60. 2- رسول جعفریان، صفویه از ظهور تا زوال، ص 398. 3- جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، ج 1، ص 255. 4- سید محمد علی حسینی زاده ، علما مشروعیت دولت صفوی، ص 95 و ص 109 و ص 219.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین