میدانیم که مهمترین پیامی که کوئیلو در کتابهایش ارائه داده است (افسانه شخصی) است.آیا شما اساتید ارجمند این اندیشه را قبول دارید؟ به نظر شما از نظر اسلامی این گفته کوئیلو قابل تایید است؟
میدانیم که مهمترین پیامی که کوئیلو در کتابهایش ارائه داده است (افسانه شخصی) است.آیا شما اساتید ارجمند این اندیشه را قبول دارید؟ به نظر شما از نظر اسلامی این گفته کوئیلو قابل تایید است؟ توجه داشته باشید که کوئیلو چند واژه مرتبط را مطرح کرده است که این اصطلاحات را باید با هم معنا کرد تا بهتر بتوان مقصود وی را یافت و در نتیجه بهتر بتوان گفته های وی را بررسی و نقد کرد. اصطلاح (مکتوب) از واژه های مورد علاقه کوئیلوست. این واژه در اندیشه های وی یک مفهوم کلیدی و محوری محسوب می¬شود. کوئیلو در توضیح این واژه می گوید: (به نظر من خداوند برای ما سرنوشتی در نظر گرفته است، افسانه شخصی ما را. چیزی که ما را به خوشبختی می رساند در این صورت با وجود تمامی مشکلات، زندگی ما معنا دار خواهد بود. از لحظه ای که افسانه شخصی مان را انتخاب می کنیم باید به خاطرش بجنگیم. این چیزی است که برای ما (نوشته شده). ولی می توانیم آن را فراموش کنیم و راهی را انتخاب کنیم که برای ما مکتوب نیست. بدین ترتیب (مکتوب) سرنوشت ماست؛ آن چه برای ما رقم خورده است . سرنوشت محتوم و حکمی غیر قابل تغییر و از پیش تعیین شده).1 در جملات بالا آنچه در ابتدا مورد تاکید کوئیلو است برنامه ای که خداوند برای انسان ها در نظر گرفته است. این کلام تا آنجا که به هدفمندی انسان مربوط می شود کاملاً منطقی و در خور تحسین است. چرا که خداوند انسان را بیهوده نیافریده و او را برای هدفی و غایتی به جنگ مشکلات فرستاده و انسان در فرصت کوتاه عمر خود ماموریت دارد به این هدف که همان (پرورش استعدادها) و (تحصیل کمال) است دست یابد. آنچه از کوئیلو پذیرفتنی نیست پیوند زدن این (برنامه) با (افسانه شخصی) است. آنچه در نوشته های کوئیلو به هیچ گونه مورد موشکافی قرار نگرفته است این است که با کدام منطق کوئیلو ادعا می¬کند آنچه برای ما (نوشته شده) همان (افسانه شخصی) است؟ کدامین پشتوانه وی را بر اثبات (غایت بودن افسانه شخصی) مدد می رساند؟ خداجویان همگی در پذیرش اصل (غایت مندی انسان) با کوئیلو هم داستانند اما براستی کدام عقل محاسبه¬گر در این ایده با کوئیلو هم نوایی می کند؟ ممکن است کوئیلو به عنوان یک ایده پرداز برای پرورش داستان و جذابیت بخشی به رمان در این ابتکار مورد تحسین قرار گیرد اما نباید غافل شد که فطرت کمال طلب انسان و عقل فرجام نگر او، فرضیه (افسانه شخصی) را به عنوان (معیار عمل) بر نمی تابد و در جستجوی دستگیره ای محکم که بتواند او را به اطمینان برساند آرام نمی گیرد. حقیقت آن است که مفهوم (افسانه شخصی) چنان بی در و پیکر و مبهم در آثار کوئیلو رها شده است که گویاتر از واژه (افسانه) کلمه ای در خور این مفهوم وجود ندارد. سوالات زیادی پیرامون این مفهوم وجود دارد که پرداختن به آنها به جد بر ابهام این مفهوم خواهد افزود. کوئیلو این مفهوم را با بیان چند مصداق و داستان سرایی پیرامون همان چند مصداقِ محدود، برگزار نموده است و از ارائه برهان و منطق و پشتوانه برای این مفهوم به زیرکی گریخته است. به تعداد خوانندگان اثار کوئیلو می توان، تصورات و برداشت هایی از افسانه شخصی داشت. وی برای این مفهوم نه معیاری و ملاکی عرضه نموده است و نه تفسیری روشن و تبیینی همه فهم بر آن ارائه کرده است؛ نتیجه این که تصویری واحد از این (ایده مبهم) شکل نمی گیرد و هر کس تصور می¬کند دیگران در مورد این مفهوم همچون او می اندیشند. از ابهامات متعدد این مفهوم به چند سوال بسنده می کنیم. الف)افسانه شخصی از چه منبعی نشات می گیرد و چگونه خود را به ذهن و قلب انسان پیوند می دهد؟ کدامین کانون آن را به صفحه قلب انسان القاء می کند؟ آیا شرایط و اقتضائات کودکی و تربیت خانوادگی افراد در نوع و مدل این افسانه تاثیری دارد؟ ایده ها او افکار و گفته های پدر و مادر چطور؟ آیا آنها می توانند افسانه شخصی فرزندشان را تعیین کند و یا جهت دهند یا این که خداوند قبل از تولد، در روح و نفس انسانها (افسانه شخصی) را به عنوان ماموریت فردی هر کسی در صفحه جان او می¬نگارد؟ اگر آخرین فرض را بپذیریم باید قائل شد که خداوند هدفی واحد و غایتی مشترک برای نوع آدمی مشخص ننموده بلکه هر کس هدف شخصی دارد و به تعداد آدمیان (غایت) و (راه وصول غایت) وجود دارد. نتیجه این که (هستی) هدف واحدی ندارد و مجموع کائنات (از حیث هدفمندی مجموع خلقت) بی¬هدف رها شده است و خداوند افقی روشن برای هستی ترسیم نکرده است. ب) طریق فهم و "راه کشف" افسانه شخصی کدام است؟ اگر اصل وجود افسانه شخصی و صحت آن را مفروض بگیریم چگونه می¬توان آن را بازخوانی نمود واز میان نظیرها و مشابه¬ها، آن را مکشوف نمود و در عرصه عمل مورد تعقیب قرار داد؟ آرمانهای متعدد و افق های مختلفی فراروی انسان قرار دارد. هر کسی در مقابل خود طیف وسیعی از مطلوبها را مشاهده می کند که برای انسان جلوه¬گری می¬کنند. کدام مطلوب و کدام خواسته، (افسانه شخصی) است؟ شهرت، پول، شهوت، رفاه، مسافرت؛ کدامیک افسانه شخصی محسوب می¬شوند؟ همین تکثر خواسته¬های آدمی است که کوئیلو را در ارائه (معیار و ملاک) به چالش می¬کشد و او را مجبور می¬کند چیزی نگوید و با ترک پاسخ، جواب را به (سکوت) برگزار نماید.(دقت شود به پاسخ کوئیلو به پرسش یک خبرنگار در بند بعدی) ج) اساسی ترین سوال که معنویت کوئیلو را به ابتذال می¬کشاند این است که چگونه انسان با تجلی رویاهایش به خدا وصل می شود؟ به راستی چه دلیلی وجود دارد که با تحقق رویاهای کودکی، خداوند از انسان راضی می¬شود و وصول به مرتبه (شهود و اشراق) حاصل می شود؟ چه اطمینانی وجود دارد که هدف هستی با تحقق رویاها به سرانجام رسیده و خداوند رضایتش را به تعقیب رویاها منوط نموده است؟ آیا واقعاً پرداختن به آرزوها و امیال، انسان را به خدا سوق می دهد؟ آنچه جدا دهشتناک می نماید و عرفان ترویجی کوئیلو را به یک سراب تبدیل می کند و پایه های آن را بسان خانه عنکبوت سست و بی اساس می سازد ( پیوند زدن رضایت حق به امیال و هواها و رؤیاهای زمان کودکی) است. خبرنگار روزنامه همشهری در مسافرت کوئیلو به ایران،از وی می پرسد: مهمترین آرزوها معمولاً در سه بخش است ثروت، قدرت، شهرت. آیا رسیدن به اینها واقعا انسان را می¬تواند به خدا برساند؟ کوئیلو:( من در این باره قضاوت نمی کنم.) روشن است اگر محور (افسانه شخصی) خواسته ها و تمنیات درونی افراد باشد، طبع خاکی انسان هدف را حول مصادیق مادی جستجو می کند و به اقتضاء انس انسان با جلوه های مادی ، همین آمال زودگذر بیشتر برای انسان "خود آرایی" می کنند و با وجود مظاهر چشمگیر (شهوت، شهرت، قدرت، پول)،ایده(افسانه شخصی) هیچ وقت به اهداف متعالی راهبری نمی کند و فرصت عرض اندام برای گرایش های متعالی روح پیدا نمی شود . نتیجه آن که قوای معنوی وجود انسان چند صباحی در توهم معنویت، گرد امیال زمینی می گردد و روح سرگردان آدمی هیچگاه از سراب معنویت به افق متعالی گام نخواهد نهاد. د)کوئیلو به زعم خود تلاش می کند با به میان کشیدن برخی مفاهیم و توضیح آنها، مسیر سلوک معنوی را روشن کند و غبارهای فرونشسته برچهره افسانه شخصی را بزدایدو لباس حقیقت به آن بپوشاند ولی به لغزشی بزرگتر گرفتار می شود و مفهوم مبهم (افسانه شخصی) را با مفهومی مبهم¬تر با عنوان (نشانه¬ها) توضیح می¬دهد. اگر وی پاره ای از علائم را راهزن بداند؛ چرا متعرض مشخصات "نشانه های حقیقی" نمی شود وآن را به تشخیص سالک وا می گذارد؟ در این فرض این سوال که نشانه های حقیقی از نشانه های گمراه کننده چگونه متمایز می شوند مشکل اول معنویت مورد نظر کوئیلو است.اگر وی همه نشانه ها را حقیقی میداند این گفته که هرچه فرا روی سالک رخ می¬دهد الزاماً به سمت و سوی صحیح رهنمون می سازد و همه به تحقق افسانه شخصی کمک می کنند ادعایی است بی دلیل، مگر این که همچون کوئیلو باور کنیم که با پذیرش افسانه شخصی جبر تاریخ رخ می نماید و قدرتی پنهان سالک را حفط می کند و همه چیز در خدمت وصول به رویا واقع می¬شوند. نگاه جبر گرایانه کوئیلو به (تحصیل نتیجه) بعد از انتخاب (افسانه شخصی)، هیچ محملی برای قبول و دفاع ندارد. (از لحظه ای که افسانه شخصی مان را انتخاب می کنیم. باید به خاطرش بجنگیم. این چیزی است که برای ما (نوشته شده) بدین ترتیب (مکتوب) سرنوشت ماست، آن چه برای ما رقم خورده، سرنوشت محتوم و حکمی غیر قابل تغییر و از پیش تعیین شده.)2 معلوم می شود چرا کوئیلو اصرار دارد (افسانه شخصی) را با (امر محتوم) گره بزند! چون در غیر این صورت تضمینی برای حصول نتیجه و دستیابی به افسانه شخصی نخواهد بود و قصه نشانه ها هم رویایی بیش نیست. (رضایت خدا )، همان حلقه خود ساخته کوئیلو برای اتصال دو مفهوم (افسانه شخصی) و (مکتوب) است؛ چرا که وی از یک طرف تحقق افسانه شخصی را " ماموریت الهی " برای انسان می داند و از طرف دیگر نشانه ها را در خدمت این مفهوم قرار میدهد تا بتواند حصول نتیجه را قطعی بنمایاند. در برابر این سوال که (بعد از انتخاب افسانه شخصی به عنوان راه زندگی، از کجا معلوم که تعقیب رویاها نتیجه بدهد؟) کوئیلو مخاطبین خود را به (سرنوشت محتوم) و (حکم غیر قابل تغییر ) امیدوار می¬سازد که (بجنگید و همواره به پیش بتازید و رویاهای خود را باور کنید!) براستی چرا کوئیلو پافشاری می کند که افسانه شخصی را به عنوان (امری مکتوب) معرفی نماید؟ اگر خالق حکیم از خلق انسان هدفی داشته است و آن هدف هم مسلم و غیر قابل اجتناب است چرا آن هدف، افسانه شخصی باشد؟براستی کوئیلو که گاهی با دقت وسواس معماهایی را طرح و ذهن مخاطب را با سوالات ابتدایی درگیر می کند چرا سوالات اساسی و زیربنایی هستی را مورد کنکاش قرار نمی دهد؟ (وقتی (ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد) را نوشتم ناچار از خودم پرسیدم کدام کارهای ما لازم است و کدام بیهوده؟ چرا کروات می¬زنیم؟ چرا عقربه های ساعت در (جهت عقربه¬های ساعت) حرکت می¬کند؟ ما که سیستم ده دهی داریم چرا روز 24 ساعت و هر ساعت شصت دقیقه است؟ واقعیت این است که بسیاری از قواعدی که امروز از آنها پیروی می¬کنیم هیچ بنیاد درستی ندارند. تا وقتی این وضع ادامه دارد در جامعه همچنان نظامهایی ایجاد می شود که با گذشت زمان کارایی خود را از دست می دهند)3 آن چه با خواندن جملات بالا به ذهن هر خواننده منصفی می رسد این است که آیا ممکن نیست ایده افسانه شخصی و روح کیهانی از جمله قواعدی باشند که بنیاد درستی ندارند و در نتیجه با گذشت زمان کارایی خود را از دست بدهند؟ از مطالب بالا معلوم شد که افسانه شخصی از انجا که مبنای محکمی و زیر بنای قابل دفاعی ندارد در منطق اسلام جایگاهی ندارد و از نظر اسلام هدف معنوی انسان روشن است و اعمالی که در این دین مقدس به عنوان شریعت نازل شده و به عنوان برنامه زندگی برای بشر عرضه گردیده است همگی اساس " افسانه شخصی " را فرو می ریزند. منابع: 1.پرسش و پاسخ ، تالار حافظ شیراز، 7/3/79، گزارش سفر کوئیلو به ایران، سایت کاروان 2.پرسش و پاسخ ، تالار حافظ شیراز، 7/3/79، گزارش سفر کوئیلو به ایران، سایت کاروان 3.کوئیلو، چون رود جاری باش ص 166
عنوان سوال:

میدانیم که مهمترین پیامی که کوئیلو در کتابهایش ارائه داده است (افسانه شخصی) است.آیا شما اساتید ارجمند این اندیشه را قبول دارید؟ به نظر شما از نظر اسلامی این گفته کوئیلو قابل تایید است؟


پاسخ:

میدانیم که مهمترین پیامی که کوئیلو در کتابهایش ارائه داده است (افسانه شخصی) است.آیا شما اساتید ارجمند این اندیشه را قبول دارید؟ به نظر شما از نظر اسلامی این گفته کوئیلو قابل تایید است؟

توجه داشته باشید که کوئیلو چند واژه مرتبط را مطرح کرده است که این اصطلاحات را باید با هم معنا کرد تا بهتر بتوان مقصود وی را یافت و در نتیجه بهتر بتوان گفته های وی را بررسی و نقد کرد.
اصطلاح (مکتوب) از واژه های مورد علاقه کوئیلوست. این واژه در اندیشه های وی یک مفهوم کلیدی و محوری محسوب می¬شود.
کوئیلو در توضیح این واژه می گوید: (به نظر من خداوند برای ما سرنوشتی در نظر گرفته است، افسانه شخصی ما را. چیزی که ما را به خوشبختی می رساند در این صورت با وجود تمامی مشکلات، زندگی ما معنا دار خواهد بود. از لحظه ای که افسانه شخصی مان را انتخاب می کنیم باید به خاطرش بجنگیم. این چیزی است که برای ما (نوشته شده). ولی می توانیم آن را فراموش کنیم و راهی را انتخاب کنیم که برای ما مکتوب نیست. بدین ترتیب (مکتوب) سرنوشت ماست؛ آن چه برای ما رقم خورده است . سرنوشت محتوم و حکمی غیر قابل تغییر و از پیش تعیین شده).1
در جملات بالا آنچه در ابتدا مورد تاکید کوئیلو است برنامه ای که خداوند برای انسان ها در نظر گرفته است. این کلام تا آنجا که به هدفمندی انسان مربوط می شود کاملاً منطقی و در خور تحسین است. چرا که خداوند انسان را بیهوده نیافریده و او را برای هدفی و غایتی به جنگ مشکلات فرستاده و انسان در فرصت کوتاه عمر خود ماموریت دارد به این هدف که همان (پرورش استعدادها) و (تحصیل کمال) است دست یابد. آنچه از کوئیلو پذیرفتنی نیست پیوند زدن این (برنامه) با (افسانه شخصی) است. آنچه در نوشته های کوئیلو به هیچ گونه مورد موشکافی قرار نگرفته است این است که با کدام منطق کوئیلو ادعا می¬کند آنچه برای ما (نوشته شده) همان (افسانه شخصی) است؟ کدامین پشتوانه وی را بر اثبات (غایت بودن افسانه شخصی) مدد می رساند؟ خداجویان همگی در پذیرش اصل (غایت مندی انسان) با کوئیلو هم داستانند اما براستی کدام عقل محاسبه¬گر در این ایده با کوئیلو هم نوایی می کند؟ ممکن است کوئیلو به عنوان یک ایده پرداز برای پرورش داستان و جذابیت بخشی به رمان در این ابتکار مورد تحسین قرار گیرد اما نباید غافل شد که فطرت کمال طلب انسان و عقل فرجام نگر او، فرضیه (افسانه شخصی) را به عنوان (معیار عمل) بر نمی تابد و در جستجوی دستگیره ای محکم که بتواند او را به اطمینان برساند آرام نمی گیرد.
حقیقت آن است که مفهوم (افسانه شخصی) چنان بی در و پیکر و مبهم در آثار کوئیلو رها شده است که گویاتر از واژه (افسانه) کلمه ای در خور این مفهوم وجود ندارد. سوالات زیادی پیرامون این مفهوم وجود دارد که پرداختن به آنها به جد بر ابهام این مفهوم خواهد افزود. کوئیلو این مفهوم را با بیان چند مصداق و داستان سرایی پیرامون همان چند مصداقِ محدود، برگزار نموده است و از ارائه برهان و منطق و پشتوانه برای این مفهوم به زیرکی گریخته است. به تعداد خوانندگان اثار کوئیلو می توان، تصورات و برداشت هایی از افسانه شخصی داشت.
وی برای این مفهوم نه معیاری و ملاکی عرضه نموده است و نه تفسیری روشن و تبیینی همه فهم بر آن ارائه کرده است؛ نتیجه این که تصویری واحد از این (ایده مبهم) شکل نمی گیرد و هر کس تصور می¬کند دیگران در مورد این مفهوم همچون او می اندیشند. از ابهامات متعدد این مفهوم به چند سوال بسنده می کنیم.
الف)افسانه شخصی از چه منبعی نشات می گیرد و چگونه خود را به ذهن و قلب انسان پیوند می دهد؟ کدامین کانون آن را به صفحه قلب انسان القاء می کند؟ آیا شرایط و اقتضائات کودکی و تربیت خانوادگی افراد در نوع و مدل این افسانه تاثیری دارد؟ ایده ها او افکار و گفته های پدر و مادر چطور؟ آیا آنها می توانند افسانه شخصی فرزندشان را تعیین کند و یا جهت دهند یا این که خداوند قبل از تولد، در روح و نفس انسانها (افسانه شخصی) را به عنوان ماموریت فردی هر کسی در صفحه جان او می¬نگارد؟ اگر آخرین فرض را بپذیریم باید قائل شد که خداوند هدفی واحد و غایتی مشترک برای نوع آدمی مشخص ننموده بلکه هر کس هدف شخصی دارد و به تعداد آدمیان (غایت) و (راه وصول غایت) وجود دارد. نتیجه این که (هستی) هدف واحدی ندارد و مجموع کائنات (از حیث هدفمندی مجموع خلقت) بی¬هدف رها شده است و خداوند افقی روشن برای هستی ترسیم نکرده است.
ب) طریق فهم و "راه کشف" افسانه شخصی کدام است؟ اگر اصل وجود افسانه شخصی و صحت آن را مفروض بگیریم چگونه می¬توان آن را بازخوانی نمود واز میان نظیرها و مشابه¬ها، آن را مکشوف نمود و در عرصه عمل مورد تعقیب قرار داد؟
آرمانهای متعدد و افق های مختلفی فراروی انسان قرار دارد. هر کسی در مقابل خود طیف وسیعی از مطلوبها را مشاهده می کند که برای انسان جلوه¬گری می¬کنند. کدام مطلوب و کدام خواسته، (افسانه شخصی) است؟ شهرت، پول، شهوت، رفاه، مسافرت؛ کدامیک افسانه شخصی محسوب می¬شوند؟ همین تکثر خواسته¬های آدمی است که کوئیلو را در ارائه (معیار و ملاک) به چالش می¬کشد و او را مجبور می¬کند چیزی نگوید و با ترک پاسخ، جواب را به (سکوت) برگزار نماید.(دقت شود به پاسخ کوئیلو به پرسش یک خبرنگار در بند بعدی)
ج) اساسی ترین سوال که معنویت کوئیلو را به ابتذال می¬کشاند این است که چگونه انسان با تجلی رویاهایش به خدا وصل می شود؟ به راستی چه دلیلی وجود دارد که با تحقق رویاهای کودکی، خداوند از انسان راضی می¬شود و وصول به مرتبه (شهود و اشراق) حاصل می شود؟ چه اطمینانی وجود دارد که هدف هستی با تحقق رویاها به سرانجام رسیده و خداوند رضایتش را به تعقیب رویاها منوط نموده است؟ آیا واقعاً پرداختن به آرزوها و امیال، انسان را به خدا سوق می دهد؟ آنچه جدا دهشتناک می نماید و عرفان ترویجی کوئیلو را به یک سراب تبدیل می کند و پایه های آن را بسان خانه عنکبوت سست و بی اساس می سازد ( پیوند زدن رضایت حق به امیال و هواها و رؤیاهای زمان کودکی) است. خبرنگار روزنامه همشهری در مسافرت کوئیلو به ایران،از وی می پرسد:
مهمترین آرزوها معمولاً در سه بخش است ثروت، قدرت، شهرت. آیا رسیدن به اینها واقعا انسان را می¬تواند به خدا برساند؟
کوئیلو:( من در این باره قضاوت نمی کنم.)
روشن است اگر محور (افسانه شخصی) خواسته ها و تمنیات درونی افراد باشد، طبع خاکی انسان هدف را حول مصادیق مادی جستجو می کند و به اقتضاء انس انسان با جلوه های مادی ، همین آمال زودگذر بیشتر برای انسان "خود آرایی" می کنند و با وجود مظاهر چشمگیر (شهوت، شهرت، قدرت، پول)،ایده(افسانه شخصی) هیچ وقت به اهداف متعالی راهبری نمی کند و فرصت عرض اندام برای گرایش های متعالی روح پیدا نمی شود . نتیجه آن که قوای معنوی وجود انسان چند صباحی در توهم معنویت، گرد امیال زمینی می گردد و روح سرگردان آدمی هیچگاه از سراب معنویت به افق متعالی گام نخواهد نهاد.
د)کوئیلو به زعم خود تلاش می کند با به میان کشیدن برخی مفاهیم و توضیح آنها، مسیر سلوک معنوی را روشن کند و غبارهای فرونشسته برچهره افسانه شخصی را بزدایدو لباس حقیقت به آن بپوشاند ولی به لغزشی بزرگتر گرفتار می شود و مفهوم مبهم (افسانه شخصی) را با مفهومی مبهم¬تر با عنوان (نشانه¬ها) توضیح می¬دهد. اگر وی پاره ای از علائم را راهزن بداند؛ چرا متعرض مشخصات "نشانه های حقیقی" نمی شود وآن را به تشخیص سالک وا می گذارد؟ در این فرض این سوال که نشانه های حقیقی از نشانه های گمراه کننده چگونه متمایز می شوند مشکل اول معنویت مورد نظر کوئیلو است.اگر وی همه نشانه ها را حقیقی میداند این گفته که هرچه فرا روی سالک رخ می¬دهد الزاماً به سمت و سوی صحیح رهنمون می سازد و همه به تحقق افسانه شخصی کمک می کنند ادعایی است بی دلیل، مگر این که همچون کوئیلو باور کنیم که با پذیرش افسانه شخصی جبر تاریخ رخ می نماید و قدرتی پنهان سالک را حفط می کند و همه چیز در خدمت وصول به رویا واقع می¬شوند. نگاه جبر گرایانه کوئیلو به (تحصیل نتیجه) بعد از انتخاب (افسانه شخصی)، هیچ محملی برای قبول و دفاع ندارد.
(از لحظه ای که افسانه شخصی مان را انتخاب می کنیم. باید به خاطرش بجنگیم. این چیزی است که برای ما (نوشته شده) بدین ترتیب (مکتوب) سرنوشت ماست، آن چه برای ما رقم خورده، سرنوشت محتوم و حکمی غیر قابل تغییر و از پیش تعیین شده.)2
معلوم می شود چرا کوئیلو اصرار دارد (افسانه شخصی) را با (امر محتوم) گره بزند! چون در غیر این صورت تضمینی برای حصول نتیجه و دستیابی به افسانه شخصی نخواهد بود و قصه نشانه ها هم رویایی بیش نیست. (رضایت خدا )، همان حلقه خود ساخته کوئیلو برای اتصال دو مفهوم (افسانه شخصی) و (مکتوب) است؛ چرا که وی از یک طرف تحقق افسانه شخصی را " ماموریت الهی " برای انسان می داند و از طرف دیگر نشانه ها را در خدمت این مفهوم قرار میدهد تا بتواند حصول نتیجه را قطعی بنمایاند.
در برابر این سوال که (بعد از انتخاب افسانه شخصی به عنوان راه زندگی، از کجا معلوم که تعقیب رویاها نتیجه بدهد؟) کوئیلو مخاطبین خود را به (سرنوشت محتوم) و (حکم غیر قابل تغییر ) امیدوار می¬سازد که (بجنگید و همواره به پیش بتازید و رویاهای خود را باور کنید!)
براستی چرا کوئیلو پافشاری می کند که افسانه شخصی را به عنوان (امری مکتوب) معرفی نماید؟ اگر خالق حکیم از خلق انسان هدفی داشته است و آن هدف هم مسلم و غیر قابل اجتناب است چرا آن هدف، افسانه شخصی باشد؟براستی کوئیلو که گاهی با دقت وسواس معماهایی را طرح و ذهن مخاطب را با سوالات ابتدایی درگیر می کند چرا سوالات اساسی و زیربنایی هستی را مورد کنکاش قرار نمی دهد؟
(وقتی (ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد) را نوشتم ناچار از خودم پرسیدم کدام کارهای ما لازم است و کدام بیهوده؟ چرا کروات می¬زنیم؟ چرا عقربه های ساعت در (جهت عقربه¬های ساعت) حرکت می¬کند؟ ما که سیستم ده دهی داریم چرا روز 24 ساعت و هر ساعت شصت دقیقه است؟ واقعیت این است که بسیاری از قواعدی که امروز از آنها پیروی می¬کنیم هیچ بنیاد درستی ندارند. تا وقتی این وضع ادامه دارد در جامعه همچنان نظامهایی ایجاد می شود که با گذشت زمان کارایی خود را از دست می دهند)3
آن چه با خواندن جملات بالا به ذهن هر خواننده منصفی می رسد این است که آیا ممکن نیست ایده افسانه شخصی و روح کیهانی از جمله قواعدی باشند که بنیاد درستی ندارند و در نتیجه با گذشت زمان کارایی خود را از دست بدهند؟
از مطالب بالا معلوم شد که افسانه شخصی از انجا که مبنای محکمی و زیر بنای قابل دفاعی ندارد در منطق اسلام جایگاهی ندارد و از نظر اسلام هدف معنوی انسان روشن است و اعمالی که در این دین مقدس به عنوان شریعت نازل شده و به عنوان برنامه زندگی برای بشر عرضه گردیده است همگی اساس " افسانه شخصی " را فرو می ریزند.
منابع:
1.پرسش و پاسخ ، تالار حافظ شیراز، 7/3/79، گزارش سفر کوئیلو به ایران، سایت کاروان
2.پرسش و پاسخ ، تالار حافظ شیراز، 7/3/79، گزارش سفر کوئیلو به ایران، سایت کاروان
3.کوئیلو، چون رود جاری باش ص 166





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین