من بیشتردنبال متن تحقیقی وتعریفی هستم که بشه شیعه رو به شکل درست به دیگران معرفی کرد،مثلابه غیرمسلمان،خواهشمندم اگه مطلبی برام قراردادیدحتمابامنبع باشه،باسپاس فراوان معنای شیعه: قبل از هر چیز لازم است مختصری شیعه را تعریف کنیم و ببینیم شیعه به چه معناست؟ واژه شیعه در لغت به معنای پیرو است و از نظر کلامی و اعتقادی , شیعه به کسی گفته می شود که اولین خلیفه و جانشین پیامبر(ص) را علی (ع) بداند. شیعه بودن بعد از مسلمان بودن است. مسلمان, یعنی کسی که اصل توحید معتقد است و شیعه, یعنی کسی که علاوه بر اعتقاد به توحید، به اصل ولایت نیز اعتقاد دارد.بنابراین شیعه در معنای عام و مصداق کامل آن, یعنی کسی که اهل ولایت و تابع ولایت اولیای خدا است، اعم از ولایت پیامبر و امامان و ولایت امام زمان و ولایت فقیه در عصر غیبت. شیعه یعنی کسی که در مسیر توحید و خدایی شدن خود، سرپرست دارد و سرپرست او اولیای معصوم و عادل خداوند هستند. شیعه در عمل: در اصطلاح اخلاقی و عملی، شیعه علی (ع) بودن به معنی پیرو آن حضرت بودن است، یعنی این که انسان شیوه زندگی و رفتار و اخلاق خود را بر اساس زندگی علی (ع) تنظیم نماید، یعنی آن حضرت و اولاد طاهرینش را عملا راهنما و الگوی زندگی خویش قرار دهد و بکوشد تا کیفیات نفسانی، اخلاقی و همچنین ظواهر زندگی خود را به کیفیات زندگی و کمالات آن حضرات (ع) نزدیک نماید، یعنی این که انسان در زندگی فردی و اجتماعی اش و همچنین در زندگی طبیعی و معنوی، پایش را جای پای آن اولیائ معصوم (ع ) بگذارد و شیعه و دنباله رو ایشان باشد. نکته قابل توجه این است که این دنباله روی و همانند سازی، بدون محبت، عشق، دلبستگی و ارادت قلبی به ایشان هرگز میسر نمی باشد و از لوازم بسیار ضروری و اساسی شیعه بودن، محبت و علاقه قلبی به ایشان است.البته همان طور که گفتیم از نشانه های شیعه واقعی، پیرو اهل بیت (ع) بودن است، و راه اهل بیت (ع) نیز همان راه قرآن است. لذا در کلام خداوند متعال و ائمه (ع) می توان خصوصیاتی را برای شیعه واقعی جست که با عمل به آنها می توان رضایت الهی و ائمه(ع) را کسب کرد. از نظر عملی و رفتاری می توان خصوصیات شیعه واقعی را در یک کلمه تقوا و کار برای خداوند دانست که قرآن می فرماید: إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ - همانا شما را یک موعظه می کنم و آن این است که برای خدا قیام و کار کنید. همچنین می فرماید: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْمُتَّقِینَ- خداوند فقط از متقین قبول می کند. اما م صادق(ع) شیعه واقعی را چنین معرفی می کنند: شیعتنا اهل الورع والاجتهاد و اهل الوفاء والامانة و اهل الزهد والعباده، اصحاب احدی و خمسین رکعة فی الیوم واللیلة، القائمون باللیل، الصائمون بالنهار، یزکون اموالهم و یحجون البیت و یجتنبون کل محرم- شیعیان ما اهل پارسایی و سخت کوشی [در عبادت ] هستند، اهل وفاداری و امانت داری اند. اهل زهد و عبادت اند. آنانند که در شبانه روز 51 رکعت نماز می گذارند. شب ها را به عبادت سپری می کنند و روزها را به روزه داری. زکات اموال خود را می پردازند و به حج می روند و از هر حرامی دوری می کنند .[1]امام باقر(ع) نیز فرموده اند: ما شیعتنا الا من اتقی اللَّه و اطاعه و ما کانوا یعرفون الا بالتواضع والتخشع واداء الامانه و کثرة ذکراللَّه- شیعه ما کسی نیست مگر آن که از خدا بترسد و او را فرمان برد؛ آنان جز با فروتنی و خاکساری و امانت داری و بسیاری یاد خدا شناخته نمی شوند.[2] پس راه شیعه واقعی شدن چیزی نیست مگر رعایت تقوای اللهی و پیروی از ائمه معصومین ع در سختی ها و آسانی ها و در غم و شادی ها است. در مورد شیعه شناسی، کتب زیر را توصیه می کنیم: حق جو و حق شناس، علّامه سیّد شرف الدین عاملی.[3] آنگاه هدایت شدم، دکتر محمّد تیجانی. [4] اهل سنّت واقعی، دکتر محمّد تیجانی -از آگاهان بپرسید، دکتر محمّد تیجانی - همراه با راستگویان، دکتر محمّد تیجانی راه نجات، دکتر محمّد تیجانی اوّل مظلوم عالم، دکتر محمّد تیجانی امامت در بینش اسلامی، علی ربّانی گلپایگانی - شیعه پاسخ می گوید، آیة الله ناصر مکارم شیرازی - راهنمای حقیقت، آیة الله جعفر سبحانی - شیعه پاسخ می دهد، آیة الله جعفر سبحانی - پاسخ جوانان شیعه به شبهات وهّابی ها، رضا استادی در آمدی بر شیعه شناسی ، علی ربّانی گلپایگانی شیعه در اسلام، علّامه سیدمحمدحسین طباطبایی - این است شیعه: تحقیقی درباره شیعه ، باقر شریف القرشی باورهای شیعی: بازکاوی عقاید شیعه در منابع اهل سنت ، نادعلی صالحی تاریخ شیعه ، محمدحسین مظفر، ترجمه سیدمحمدباقر حجتی پی نوشت ها: [1] بحارالانوار، ج 68، ص 167 - میزان الحکمه، حدیث 9931 [2] تحف العقول، ص 295 - میزان الحکمه، حدیث 9933 [3] این کتاب، مباحثه ی رئیس دانشگاه الازهر مصر بزرگترین و معروفترین حوزه ی علمیّه ی اهل سنّت با یک عالم شیعی است [4] دکتر تیجانی، اهل تونس، قبلاً سنّی مذهب بود که در طیّ تحقیقاتی، به مذهب شیعه مشرّف شد. این کتاب، شرح ماجرای شیعه شدن اوست
من بیشتردنبال متن تحقیقی وتعریفی هستم که بشه شیعه رو به شکل درست به دیگران معرفی کرد،مثلابه غیرمسلمان،خواهشمندم اگه مطلبی برام قراردادیدحتمابامنبع باشه،باسپاس فراوان
من بیشتردنبال متن تحقیقی وتعریفی هستم که بشه شیعه رو به شکل درست به دیگران معرفی کرد،مثلابه غیرمسلمان،خواهشمندم اگه مطلبی برام قراردادیدحتمابامنبع باشه،باسپاس فراوان
معنای شیعه:
قبل از هر چیز لازم است مختصری شیعه را تعریف کنیم و ببینیم شیعه به چه معناست؟ واژه شیعه در لغت به معنای پیرو است و از نظر کلامی و اعتقادی , شیعه به کسی گفته می شود که اولین خلیفه و جانشین پیامبر(ص) را علی (ع) بداند. شیعه بودن بعد از مسلمان بودن است. مسلمان, یعنی کسی که اصل توحید معتقد است و شیعه, یعنی کسی که علاوه بر اعتقاد به توحید، به اصل ولایت نیز اعتقاد دارد.بنابراین شیعه در معنای عام و مصداق کامل آن, یعنی کسی که اهل ولایت و تابع ولایت اولیای خدا است، اعم از ولایت پیامبر و امامان و ولایت امام زمان و ولایت فقیه در عصر غیبت. شیعه یعنی کسی که در مسیر توحید و خدایی شدن خود، سرپرست دارد و سرپرست او اولیای معصوم و عادل خداوند هستند.
شیعه در عمل:
در اصطلاح اخلاقی و عملی، شیعه علی (ع) بودن به معنی پیرو آن حضرت بودن است، یعنی این که انسان شیوه زندگی و رفتار و اخلاق خود را بر اساس زندگی علی (ع) تنظیم نماید، یعنی آن حضرت و اولاد طاهرینش را عملا راهنما و الگوی زندگی خویش قرار دهد و بکوشد تا کیفیات نفسانی، اخلاقی و همچنین ظواهر زندگی خود را به کیفیات زندگی و کمالات آن حضرات (ع) نزدیک نماید، یعنی این که انسان در زندگی فردی و اجتماعی اش و همچنین در زندگی طبیعی و معنوی، پایش را جای پای آن اولیائ معصوم (ع ) بگذارد و شیعه و دنباله رو ایشان باشد. نکته قابل توجه این است که این دنباله روی و همانند سازی، بدون محبت، عشق، دلبستگی و ارادت قلبی به ایشان هرگز میسر نمی باشد و از لوازم بسیار ضروری و اساسی شیعه بودن، محبت و علاقه قلبی به ایشان است.البته همان طور که گفتیم از نشانه های شیعه واقعی، پیرو اهل بیت (ع) بودن است، و راه اهل بیت (ع) نیز همان راه قرآن است. لذا در کلام خداوند متعال و ائمه (ع) می توان خصوصیاتی را برای شیعه واقعی جست که با عمل به آنها می توان رضایت الهی و ائمه(ع) را کسب کرد. از نظر عملی و رفتاری می توان خصوصیات شیعه واقعی را در یک کلمه تقوا و کار برای خداوند دانست که قرآن می فرماید: إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ - همانا شما را یک موعظه می کنم و آن این است که برای خدا قیام و کار کنید. همچنین می فرماید: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْمُتَّقِینَ- خداوند فقط از متقین قبول می کند.
اما م صادق(ع) شیعه واقعی را چنین معرفی می کنند: شیعتنا اهل الورع والاجتهاد و اهل الوفاء والامانة و اهل الزهد والعباده، اصحاب احدی و خمسین رکعة فی الیوم واللیلة، القائمون باللیل، الصائمون بالنهار، یزکون اموالهم و یحجون البیت و یجتنبون کل محرم- شیعیان ما اهل پارسایی و سخت کوشی [در عبادت ] هستند، اهل وفاداری و امانت داری اند. اهل زهد و عبادت اند. آنانند که در شبانه روز 51 رکعت نماز می گذارند. شب ها را به عبادت سپری می کنند و روزها را به روزه داری. زکات اموال خود را می پردازند و به حج می روند و از هر حرامی دوری می کنند .[1]امام باقر(ع) نیز فرموده اند: ما شیعتنا الا من اتقی اللَّه و اطاعه و ما کانوا یعرفون الا بالتواضع والتخشع واداء الامانه و کثرة ذکراللَّه- شیعه ما کسی نیست مگر آن که از خدا بترسد و او را فرمان برد؛ آنان جز با فروتنی و خاکساری و امانت داری و بسیاری یاد خدا شناخته نمی شوند.[2] پس راه شیعه واقعی شدن چیزی نیست مگر رعایت تقوای اللهی و پیروی از ائمه معصومین ع در سختی ها و آسانی ها و در غم و شادی ها است. در مورد شیعه شناسی، کتب زیر را توصیه می کنیم:
حق جو و حق شناس، علّامه سیّد شرف الدین عاملی.[3]
آنگاه هدایت شدم، دکتر محمّد تیجانی. [4]
اهل سنّت واقعی، دکتر محمّد تیجانی
-از آگاهان بپرسید، دکتر محمّد تیجانی
- همراه با راستگویان، دکتر محمّد تیجانی
راه نجات، دکتر محمّد تیجانی
اوّل مظلوم عالم، دکتر محمّد تیجانی
امامت در بینش اسلامی، علی ربّانی گلپایگانی
- شیعه پاسخ می گوید، آیة الله ناصر مکارم شیرازی
- راهنمای حقیقت، آیة الله جعفر سبحانی
- شیعه پاسخ می دهد، آیة الله جعفر سبحانی
- پاسخ جوانان شیعه به شبهات وهّابی ها، رضا استادی
در آمدی بر شیعه شناسی ، علی ربّانی گلپایگانی
شیعه در اسلام، علّامه سیدمحمدحسین طباطبایی
- این است شیعه: تحقیقی درباره شیعه ، باقر شریف القرشی
باورهای شیعی: بازکاوی عقاید شیعه در منابع اهل سنت ، نادعلی صالحی
تاریخ شیعه ، محمدحسین مظفر، ترجمه سیدمحمدباقر حجتی
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار، ج 68، ص 167 - میزان الحکمه، حدیث 9931
[2] تحف العقول، ص 295 - میزان الحکمه، حدیث 9933
[3] این کتاب، مباحثه ی رئیس دانشگاه الازهر مصر بزرگترین و معروفترین حوزه ی علمیّه ی اهل سنّت با یک عالم شیعی است
[4] دکتر تیجانی، اهل تونس، قبلاً سنّی مذهب بود که در طیّ تحقیقاتی، به مذهب شیعه مشرّف شد. این کتاب، شرح ماجرای شیعه شدن اوست
- [سایر] من بیشتردنبال متن تحقیقی و تعریفی هستم که بشه شیعه رو به شکل درست به دیگران معرفی کرد،مثلابه غیرمسلمان،خواهشمندم اگه مطلبی برام قراردادید حتما با منبع باشه،باسپاس فراوان
- [سایر] سلام من دچار مشکلی هستم که فکر میکنم ریشه اش وسواس باشه اما نمیدونم چه جوری باید حلش کنم مثلا وقتی وبلاگ شخصیم رو اداره میکردم هر پست و مطلبی که آماده میکردم شاید بالای ده یازده بار میخوندم و بعد هم که منتشرش میکردم ،چندین بار میخوندم و دائم به وبلاگم می اومدم تا ببینم کسی نظری داده یا نه (بخاطر همین برای یک پست مطلب، چندین ساعت وقت میگذاشتم و بعدش هم پستم رو میخوندم و... ) در زمینیکه مدیریت یک سایت رو داشتم هم دقیقا همین طور ولی باید بگم بسیار شدیدتر و حادتر من یکی از کارهایی که بلدم میکس فیلم است و وقتی کلیپی رو میسازم مثلا الان یک دقیقه از کار رو ساختم، بارها برمیگردم و کلیپ رو از اول نگاه میکنم (در حالیکه نیازی نیست) و وقتی هم کار تموم بشه، به همین شکل، دائم کلیپم رو تا مدتها تماشا میکنم یا حتی وقتی در سایتی که برام مهمه و افرادش رو میشناسم کامنت میگذارم همین طور بارها اون کامنتم رو میخونم و روش فکر میکنم که خوب بود یا نه و بعضی وقتها فکر میکنم که اون طرف چی فکر میکنه درباره این کامنت... ومثالهای خیلی زیاد (مثلا در ارتباطات و...) اینهارو گفتم تا منو راهنمایی کاملی کنید اینگونه رفتارها خیلی اذیتم میکنه و خودم رو به سختی میندازم اما انگار دست خودم نیست به نظر شما چیکار کنم؟
- [سایر] سلام خدمت حاج آقای مرادی واقعا خسته نباشین ... یه مدته با سایتتون آشنا شدم ... خیلی ازش چیزی یاد گرفتم ... ولی واقعا به قول دکتر خراسانی میترسیم ازین که روزی این دلخوری کاربران از جواب ندادن های شما و گلایه کردنهای نابجا شما رو دلسرد کنه، از طرفی هم ناراحتیم که چرا واقعا این همه سوال تکراری هست و وقت شما رو میگرند تا شما واقعا سوالا و پیامایی که حقشونه خونده بشند و جواب بهشون داده بشه رو نداشته باشین ... و این که درحالی که میشه مشکلاتی حل بشه با این رعایت نکردن های کاربران این امکان از دست بره ... چند پیشنهاد دارم ... 1- میشه امکان ارسال پیام رو محدود کرد ... مثلا فقط هر جمعه از ساعت 8 تا 10 بخش ارسال پیام باز باشه ... و شما در طول هفته به پیامها جواب بدین ... اینجوری بیشتر درک میکنند که وقت شما محدود هست ... و اینکه چون مجبور میشند صبر کنند تا زمان مقرر، مطمئنا به جوابها و یادداشتهای شما برای دیگران مراجعه میکنند و جستجو میکنند و مسلما با این کار تعداد سوالای تکراری خیلی کمتر میشه و خیلی ها جوابشون رو میگیرند و یا متوجه میشن که سوالی که میخوان بپرسن بیهوده یا غیر منطقی هست ... و اونایی که سوالای بیهوده میخوان بپرسند یا هی پیام بدند که چی شد جواب ما و به قول آمارهایی که خودتون میدین به 200 تا 300 پیام هم برسه پیامهاشون فقط صبر کردن رو یاد میگیرند ... و مسلما آرامش شما حفظ خواهد شد ... و در هنگام مراجعه به سایت لذت میبرید تا این که هی حسرت بخورید که چرا اینا اینجوری رفتار میکنند و بازم ...... 2- میشه که شما از بین همین کاربرانی که هی میان سر میزنند به سایتتون چند تا رو انتخاب کنین تا تو اداره سایت به شما کمک کنند، درسته که سایت شخصیه ولی مدیریت با شما باشه ... مثلا سوالاتی که از شما میشه رو دسته بندی کنند و تکراری ها رو خودشون لینک بدند به جوابای مشابه، و گلایه ها رو جواب بدند و جواب سوالای مهمتر و اصلی تر رو به خودتون بسپارند و اینجوری تک تک دقایقی که شما به سایت میاین دیده خواهد شد، و میبینیم که هر دفعه شما پیامی جدید و سوالات نو رو جواب میدید ... این میتونه برای استمرار مراجعه به سایتتون توسط کاربران رو به همراه داشته باشه و اینکه میزان رضایت به حداکثر برسه ... البته که نمیشه همه رو راضی کرد و لازم هم نیست ولی چه خوب میشه که اکثریت که خواسته های منطقی دارند، کاملا راضی باشند 3- چه خوب میشد اگه سایت بخش بندی میشد و هرکس بنا به ابهاماتی که تو اون لحظه تو ذهنش داره به قسمت مورد نظر بره ... در حالی که این میتونه پرداختن به موضوعات مختلف رو برای خودتون هم راحت تر کنه جوری که بین مسائل اصلی بنا به درخواست کاربران و بازدیدها و استقبال مساوات رعایت بشه ... مثلا بخش بندی سایت به این گونه باشه که دینی – فرهنگی – ازدواج – گناه و توبه و خیلی ها که خودتون بیشتر میدونین تقسیم بشه ... شما میتونین با جایگاهی که دارین برای مثال از کلاسهایی که با طلبه های جوان دارید اونایی که بهتر و منطقی تر هستند و از لحاظ علمی پر بارترند و با نت آشنا هستند و علاقه دارند رو برای قسمت دینی خودتون معرفی کنید و اونا سوالات سطحی رو پاسخ بدند و سوالات عمقی رو خودتون پاسخ بدین ... میشه که مثلا در بخش فرهنگی شما بعضی مسائل رو بیان کنین البته به عنوان سوال مثلا همین بنرهای سطح شهر که راجع بهش صحبت کردید یا پیامک یا امثال آن و چند روزی کاربران راجع بهش نظراتشون رو بدند و در پایان یه نفر جمع بندی کلی از نظرات مخالف و موافق رو تیتر وار به شما ارائه بده و شما باتوجه به صحبت بچه ها و طبق تیتر بندی ها بگین کجاها رو دارند اشتباه میکنند و کجاها رو دارند درست میرند ... این کار میتونه به لحاظ فرهنگی هم روی کاربرانتون یک تاثیر فوق العاده بذاره ... مگه خودتون نمیگین به لحاظ فرهنگی کمبود حس میشه، خوب این کمبود میتونه از همین راه ها جبران بشه ... 4- مطمئن باشین خیلی ها اگه شما بخواین دوست دارند که به بهتر شدن سایت شخصی شما و البته کمک به بقیه هموطنان قدمی بردارند، البته اگه شما مایل باشین و با تجاربی که دارین این راه رو موثر بدونین ... مثلا همون کسی که اومده بود کل مطالب سایت و نوشته ها رو تو چند تیتر خلاصه کرده بود ... 5- ثبت نام از کاربران خوب هست ولی تو این سایت برنامه ای نداره، جز این که خودتون آماری از کاربران داشته باشین ... کاش میشد ثبت نام کرد و هر کس با نام کاربری خودش پیام بذاره ... بعد از اون توسط کسانی که خودتون انتخاب کردین تا پیامها رو دسته بندی کنند پیامها خونده بشه و اگه تکراری یا سوال بیهودست تذکر داده بشه ... و اگه سوال مهمی هست نگاه به ارسال پیام بشه که آیا پیام با رعایت کلیه ضوابط فرستاده شده یا نه؟ مثلا مثل من اینقدر طولانی نوشته و ضوابط رو رعایت نکرده، یا اسمش رو بد انتخاب کرده، درمانده، بیچاره، بدبخت، یا از جهنم، از گورستان، و امثال این یا این که فینگیلیش نوشته شده باشه، میشه تمام موارد رو زیر پیامشون ذکر بشه و تحویل شما بشه و شما پاسخ بدین و به رویت کاربران برسه ... بعد به جز امتیاز دادن امتیاز فرهنگی دادن هم باشه، و این امتیازها در مجموع زیر نام کاربری کاربران و همیشه باهاشون باشه ... اینجوری همه تشویق میشند که رعایت کنند و از امتیاز فرهنگی خوبی برخوردار باشند ... بهر حال اینا میتونه انگیزه ای برای کاربران باشه ... البته همه اینها فقط نظر یک کاربر ساده بود ... خودتون بیشتر صلاح میدونین که کدوم به صلاح هست یا نه، بعنوان کسی که یه مدت خیلی کوتاه تجربه وب نویسی رو داشتم اینا به نظرم اومد، و یک سوال چرا نباید وقتی این قدر محبوبیت دارین و استقبال میشه از سایتتون خیلی ها سرخورده برگردند؟ چرا نمیشه که شما حتی یک شرکت کوچک رو راه اندازی کنین و کارمند برای سایتتون استخدام کنین؟ چرا نباید سایت های دینی و اسلامی و فرهنگی و نمونه از هر نظر جزو دسته سایتهایی باشند که توسط یک شرکت 100 نفره و با مدیریت شما مدیریت نشند؟ البته درسته که هنوز واسه همچین حرفایی زوده ولی خودتون هم میدونین که میشه ... خیلی ببخشید که این قدر طولانی شد ... در ضمن خودمم قبلا سوال پرسیده بودم، ولی چون میدونم اصلا وقتش رو ندارین انتظاری واسه جوابش ندارم، ولی کاش میشد که اونایی که سوالای مهمتر دارند جرات سوال پرسیدن داشته باشند و مطمئن باشند که خیلی زود توسط شما جواب داده میشه ... البته یه موضوع رو هم در نظر داشته باشیم، بعضی ها از دوست داشتن زیاد هست که میگردند یه سوالی پیدا میکنند تا بالاخره باشما یه ارتباط کوچیک هم اگه شده با داشته باشند، که البته تعداد زیادیشون به هدفشون نمیرسند و سرخورده میشند و اون قضاوتهای عجولانه رو میکنند، شاید با اون سوالاتی که خودتون مطرح میکنین و میگین که دوستان نظرشون رو بگن و در پایان حرفشون رو تصدیق یا رد میکنین میتونه این نیازشون رو برآورده کنه ... هرجا هستین موفق و پیروز باشین ... اگه سایت به همین منوال باشه، قول میدم دیگه به جز پیگیری برای این مطلبم پیام دیگه ای ندم و فقط خواننده سایت باشم ... خدایی در همین نزدیکیست که نیت خیر شما رو داره میبینه! بازم ممنون ... راستی از خیر سوالای قبلمم گذشتم ... فقط این پیاممو میخوام بخونین ... جواب هم نمیخواد فقط بخونینش ... به هر حال سلیقه و تدبیر و هدف خودتون اصله! خدانگهدار ...
- [سایر] سلام من حدیثی شنیدم از پیامبر(ص) که فرمودن بر هر مسلمانی واجبه که اصول دین ،اصول اخلاق،واحکام اسلام رو یاد بگیره... با توجه به اینکه من 25 ساله هستم و متاسفانه در محیطی بزرگ نشدم که به این مسائل آگاهی پیدا کنم و به شدت احساس نیاز به دانستن این موارد به شکل صحیح و در محیط سالم میکنم به نحوی که وقتی گیج میشوم و در جاهایی پیش میاد که کوتاهی یا زیاده روی میکنم و بعد که میفهمم بسیار نگران میشم و مایلم که تقوا رو در وجودم پرورش بدم به نحوی که امام صادق (ع) در حدیث عنوان بصری میفرمایند ولی خب به دلیل عادتهای غلطی که تا حالا داشتم خیلی چیزا رو باید به تنهایی یاد بگیرم البته به یاری خداوند متعال و به حول و قوه الهی انشاالله به نحوی که این تنهایی آزاردهنده رو در بین آدمها فراموش کنم و به سمت مسیر روشن الهی قدم بردارم اگه امکان داره جایی که مناسب آموزش خانومها باشه رو به من معرفی کنید ، برام دعا کنید و. . . خدا نگهدار
- [سایر] سلام. باخوندن ضوابطتون متوجه شدم که واقعا توی این روزا روی هیچ کس نمیشه حساب باز کرد.البته حق دارید.زور که نیست!! حرف واسه گفتن به اندازه عمرم دارم.ولی من فقط میخاستم ادم وبنده مقرب باشم ولی اینقدر همه زدن تو ذوقم وکمکم نکردن الان یه ادم ناامید.دلشکسته.شدیدا احساس گناه دارم ولی اگه توی زندگیم نگاه کنن گناهکارنیستم.هیچ کس تاحالا حتی برخی ادمهای بزرگ به من کمک نکردن.به دلیل صبرزیاد بعد یه مدت سرخورده شدم.خشمم رو میخورم!همه ادعا میکنن دلسوزن ولی پاش که میرسه سرسری یه چیزی میگن.توی دانشگاه همه ازنظرتفکر بامن فرق میکنن این خیلی برام سخته(دانشجوی معماری تهران).حالم اصلا خوب نیست .احساس میکنم خدا توبه منو قبول نمیکنه.وقتی سربه سجده میذارم یاد حقوقی که گردنمه میفتم وازخودم متنفر میشم.من کربلا رفتم ولی ادم که نشدم بدترهم شدم.باورکنید من ادم مقیدی هستم وچون مقیدم نمیدونم چرا اینجوری شدم.من میخام خوب باشم.راه درست رو برم وحاضرم دراین راه همه زندگیمو فدا کنم.من به شدت وسواس پیدا کردم.فکرمیکنم هیچکدوم ازنمازام قبول نیست.وضوهام غلطه.بااینکه همه نمازام رو تومسجد میخونم!!همیشه احساس اشتباه کردن وتوی راه غلط بودن دارم.میترسم دیر بشه وفرصت جبران نباشه.من راه عملی میخام هرچقدرم سخت باشه میپذیرم. ممنون که کمکم میکنید.یاعلی
- [سایر] باز هم سلام شما جواب سلام و احوالپرسی و حرف های نه چندان مهم و..رو میدید اما اگه یکی یه سؤال مهم داشته باشه هزار بار باید براتون پیام بفرسته تا شاید جواب بدین. میدونم طولانیه و پیامها زیاد و وقت شما برای پاسخگویی کم، اما ما هم به جواب شما نیاز داریم. باور کنید کسی رو ندارم که باتجربه باشه وگرنه مزاحم شما نمی شدم. دوباره می فرستم به امید اینکه این بار جوابمو بدین: (لطفا همه پیام رو در سایت نذارید) من دختری 23 ساله هستم و خانواده ای مذهبی دارم(البته نه از نوع افراطیش). سال گذشته در راه دانشگاه پسری که اصلا نمی شناختمش جلوی من را گرفت و گفت که از در خانه تا اینجا(یعنی نزدیک دانشگاه)دنبال من برای امر خیر اومده و من به او گفتم که خیلی کار اشتباهی کرده و گذاشتم رفتم. حدود 1 ماه بعد خواهرش را فرستاد دم در خانه و با مادرم صحبت کرد و معلوم شد که خواهرش در کوچه ما می نشیند و این آقا حدود 1 ماه من را تحت نظر داشته و بعد برای خواستگاری اقدام کرده. آن زمان ما جواب رد دادیم به خاطر اینکه می خواستم درس بخوانم و قصد ازدواج نداشتم اما ناگفته نماند که بدم نمی آمد یک بار بیایند و بیشتر درباره اش بدانم و درباره اش فکر کنم. چون تقریبا موارد ظاهری و اولیه اش خوب بود: به گفته خواهرش فوق دیپلم ریاضی داشت و در یک شرکت عمرانی کار می کرد،اهل رفیق بازی و سیگار نبود و نماز و روزه اش هم به جا بود. یک خانه و ماشین هم داشت. اما مهم ترین دلیل ما برای رد کردن او این بود که من را در خیابان دیده و انتخاب کرده بود و این شیوه انتخاب او از نظر من و خانواده ام اصلا درست نبود. به نظر ما کسی که اینقدر راحت و از روی ظاهر همسرش رو انتخاب کنه و درباره زندگیش تصمیم بگیره، درباره مسائل مهمتر زندگیش هم مسلما همین طور تصمیم خواهد گرفت. خلاصه که گذشت و من پیش خودم فکر کردم که حتما کس دیگری رو میبینه و دنبال اون میره. اما بعد از یک سال دوباره دو تا از خواهرهاش اومدند دم در خانه(البته خودش و مادرش هم آمده بودند اما جلو نیامدند) و دوباره همان حرف ها را به مادرم زدند. نگو که آقا تو این 1 ساله تو فکر من بوده و هرچی دخترای دیگه رو بهش پیشنهاد می دادند قبول نمیکرده و خواهرش رو مقصر میدونسته که ما جواب رد دادیم وگفته که حتما خواهرش طوری صحبت کرده که ما قبول نکردیم. مادرم طبق حرف هایی که همیشه وقتی حرف ازدواج به میان می آمد، من می گفتم، به آنها گفته بود که من قصد ازدواج ندارم(اما مدتی است که این نظر من عوض شده ولی به مادرم هنوز نگفته ام). خلاصه، قرار شد که مادرم با من صحبت کند و به آنها جواب دهد. وقتی موضوع را با من درمیان گذاشت ازش پرسیدم نمیشه حالا بیایند و صحبت کنیم و درباره اش فکر کنیم؟ دلیلم هم این بود که مسائل اولیه که لازم است را ظاهرا این شخص دارد، و مادرم موافقت کرد اما وقتی موضوع را با پدرم درمیان گذاشت او مخالفت کرد و گفت کسی که همین طوری یکی رو می بینه و به همین راحتی انتخاب می کنه به درد زندگی نمی خوره. پدرم همون دلیلی رو آورد که پارسال خودم آوردم ولی الان اصلا بهش فکر نکردم. به نظر شما آیا این تفکر درسته؟ از طرفی فکر می کنم که کسی که یک سال سر تفکرش مونده و با اینکه جواب رد شنیده باز هم نظرش عوض نشده این انتخابش از روی احساس نبوده، چون بالاخره رفتار من رو در مدتی که تحت نظرم گرفته بوده، دیده و همین هم، تا حدی ولو کم، خصوصیات من رو نشونش داده. اما از طرفی هم حرف پدرم درست به نظر می رسه و الان نمیدونم چی کار کنم؟ 1- من چادری هستم و وقتی بیرون می روم آرایش نمی کنم و کلا ظاهری ندارم که توجه دیگران را جلب کنم و فکر نمی کنم که این آقا از روی قیافه من را انتخاب کرده باشد، و مسلما یکی از ملاک های ایشان همین چادری بودنم است و...، کسی را بخاطر چادرش و مذهبی بودنش انتخاب کند، لا اقل ارزش فکر کردن را دارد. آیا این نظرم درست است؟ 2- آیا پدرم درست میگه و دیگر نباید به این آقا فکر کنم یا اینکه نظر پدرم درست نیست و باید روی این مورد کمی بیشتر فکر کنیم؟ 3- اگر نظر پدرم (که زمانی نظر من هم بود و الان هم تا حدودی هست)درست نیست چه دلایل منطقی می تونم برایش بیارم تا هم خودم مطمئن تر قدم بردارم و هم پدرم راضی بشه که آنها بیایند و بیشتر با هم آشنا بشیم و بعد تصمیم بگیریم. پدرم آدم منطقی است و با دلیل و برهان میشه راضی اش کرد. 4- از طرفی اطراف ما در فامیل پسری که سن و سالش به من بخوره وجود نداره و کسی که در آینده همسر من میشه مسلما از فامیل نیست، یا از همکارانم خواهد بود که فعلا همچین آدمی در محل کارم نیست، یا از هم دانشگاهی هام، یا کسانی که توی مجالس و جاهای دیگه من رو می بینند، می خوام بگم این اتفاق ممکنه باز هم برام بیفته و بالاخره یکی از همین آدم هایی که یا خودشون یا خانواده شان منو می بینند و می پسندند، همسرم میشه و اگه ما بخوایم همشونو با همین تفکر رد کنیم که نمیشه، درسته؟ بالاخره یک اولین باری باید وجود داشته باشه، نه ؟ 5- یک مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که چطوری می تونم به مادرم بگم که نظر من درباره ازدواج فرق کرده و قصد ازدواج دارم؟ نمی دونم چه طوری بهش بگم که خواستگارام رو رد نکنه، آخه همشونو که مثل این مورد من نمی فهمم که بخوام نظرم رو بگم. اصلا روم نمیشه و نمیدونم که چه طوری باهاش این موضوع رو مطرح کنم که یه وقت فکر نکنه من برای ازدواج عجله دارم و هول شدم. در ضمن اصلا دوست ندارم که دیر ازدواج کنم، چون در اطرافم می بینم کسانی که سنشون بالاست و هنوز ازدواج نکردند اولا توقعاتشون بالاتر میره یا اینکه از لحاظ فکری توی انتخاب دچار وسواس میشن، ثانیا افرادی که می آیند خواستگاریشون اغلب کسانی هستند که سنشون خیلی از اون ها بیشتره و من اصلا با فاصله سنی زیاد نمی تونم کنار بیام، ثالثا این افراد آخرش هم کسی رو که انتخاب می کنند کسی نیست که همیشه می خواستند، و من نمی خوام دچار این مشکلات بشم. باز هم متشکرم. اجرتون با خدا، چه جوابمو بدید چه نه.