در سه ماهگی خواب دیدم گفتند اگه میخوای بچه ات سالم باشه اسم اش را مهدی بگذار. سونوگرافی کردم قلب بچه نامنظم بود متوسل به امام زمان شدم و گفتم اسم اش را می گذارم مهدی. در پنج ماهگی رفتم سونوگرافی و گفت قلبه بچه سالمه سالمه. اگر اسم بچه ام را تو شناسنامه مهدی بذارم ولی بیشتر عرشیا صداش بزنم گناه داره؟ نذر در زبان عربی به معنای وعده است. بنابراین نذرکننده به امری معین وعده می دهد که در آینده به تحقق برساند و وعده ی او منوط و مشروط بر انجام آن کار است. برای مثال فرد نذرکننده می گوید: اگر این کار عملی شود، چنین خواهم کرد و گاهی هم می گوید: در هر حال این کار را انجام می دهم. در کتاب لسان العرب این چنین آمده است (نذر(نحب) چیزی است که انسان نذر می کند و آن عهد را به طور واجب بر عهده می گیرد.) (لسان العرب، ابن منظور، ج 7، ص 663) از دیدگاه فقه، نذر یعنی اینکه نذرکننده برای انجام کاری فقط در راه رضای خداوند، خود را به انجام کاری ملزم نماید و یا برای ترک کاری، باز هم برای جلب رضای خداوند، خود را موظف کند. نذر را به (نحب) نیز تعبیر کرده اند و از آن جمله، گفته ی خداوند متعال در قرآن کریم است که می فرماید: (من المومنین رجالٌ صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا)(سوره احزاب، 22) برخی از آن مومنان، بزرگ مردانی اند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند پس برخی پیمان خویش گزاردند و بر آن عهد ایستادگی کردند تا رد راه خدا شهید شدند ... در تفسیر آمده است که (نحب) همان (نذر) یا عهد است. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: (امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض أًءِلاه مع الله قلیلا ما تذکّرون.) آن کیست که دعای بیچاره مضطر را به اجابت می رساند و رنج و غم آنان را برطرف می سازد و شما را جانشینان اهل زمین قرار می دهد؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی نیست؟ اندکی متذکر هستند.(نمل، آیه 62 ) نذر در حقیقت نوعی پیمان با خداوند متعال است و نذر در التزام شخص نسبت به خداوند متعال برای انجام یا ترک کاری، با پیمان و قسم مشترک است. نذر بر اطاعت: این است که انسان به انجام طاعت و مستحبات اقدام نماید که به منزله ی شکر عملی برای خداوند متعال در برابر استجابت نذر است. مانند نذر امام علی علیه السلام هنگامی که امامان حسن و حسین علیهماالسلام مریض شدند. یعنی نذر مانند این است که انسان بگوید: برای خدا بر من است اگر حاجتم برآورده شود؛ به حج یا عمره بروم یا از مالم فلان مبلغ را انفاق کنم؛ پس در حقیقت شکر خداوند متعال است به خاطر نعمتی که به سبب برآوردن حاجت به او ارزانی داشته است. پروردگار در قرآن کریم می فرماید: (أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُم)؛[1] به عهد و پیمان با من وفادار باشید تا من نیز رفتار متقابلی با شما داشته باشم. طبیعی است انسان هنگامی می تواند از خداوند، توقع برآورده کردن حاجات و درخواست های خود را داشته باشد که خود نیز در طرف مقابل به درخواست های او پاسخ مثبت داده و در مورد تعهداتی که از گذشته با او داشته پیمان شکنی نکند و چه بسا ممکن است به دلیل سهل انگاری در این امور، کمتر مورد توجه پروردگار قرار گیرد. شرط صحت نذر این است که بین دو امر زیر انعقاد و پیوندی باشد: 1- در تلفظ نذر انسان به زبانش ظاهر می شود. پس اگر در قلبش نیت کند که کار معینی را انجام می دهد و آن را به زبان نیاورد وفا به نذر بر او واجب نمی شود. 2- نذر حتماً باید برای خداوند متعال باشد (باید حتما بگوید: برای خدا بر من است که...). خواندن صیغه نذر به لفظ الله یا اسماء و اوصاف الهیه شرط مهم برای صحت نذر است. یعنی نذر کننده باید بگوید: برای خدا بر من است که... در توضیح المسائل آمده است: در نذر باید صیغه خوانده شود، و لازم نیست آن را به عربی بخواند، پس اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود برای خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم، نذر او صحیح است، و اگر بگوید برای خدا نذر کردم چنین کنم یعنی اگر بگوید: (چنانچه مریض من خوب شود، برای خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم)، نذر او صحیح است بنا بر احتیاط واجب باید عمل کند، ولی اگر نام خدا را نبرد و فقط بگوید نذر کردم، یا نام یکی از اولیای خدا را ببرد نذر صحیح نیست. و نذر اگر صحیح بود و مکلف به نذر خود عمداً عمل نکرد گناه کرده است، و باید کفاره بدهد، و کفاره وفا نکردن به نذر مانند کفاره مخالفت قسَم است، که بعداً خواهد آمد. بر نذر کننده واجب است که به نذر خود وفا کند و به تاخیر انداختن آن هم جایز نیست مگر با دلیل موجّه. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند: (ولیوفو نذورهم) (سوره حج، 29 ) بنابراین وفای به نذر توصیه و تاکید شده است. کفاره ی گناه وفا نکردن به نذر اگر نذر کننده ای بدون علت یا مانعی به نذرش وفا نکرد، کفاره ای بر او واجب می شود: 1- آزاد کردن بنده. 2- غذا دادن به ده فقیر یا لباس پوشاندن بر آنها. 3- نذر نوعی پیمان با خداوند متعال است و نذر در التزام شخص نسبت به خداوند متعال برای انجام یا ترک کاری، با پیمان و قسم مشترک است. شما که آن خواب را دیده اید و ان شاء الله خواب شما هم صادق بوده است و با بیان شما مریضی و مشکل آن فرزند هم حل گردیده است اگر چه شاید نذر شما نذر شرعی نبوده باشد که باید خودتان شرایطی را که در بالا بیان داشتیم تطبیق داده و بفهمید که چگونه بوده است، خوب است که براساس اعتقاد خود عمل نمود و نام فرزند خود را به نیکویی گذاشته و نام ببرید که این نامیدن شما بسیار نیکو و عزیز است و باعث برکت و ان شاء الله باعث یاری دین و قیام امام غایبمان توسط شایستگان از ایشان باشد. [1] بقره، 40.
در سه ماهگی خواب دیدم گفتند اگه میخوای بچه ات سالم باشه اسم اش را مهدی بگذار. سونوگرافی کردم قلب بچه نامنظم بود متوسل به امام زمان شدم و گفتم اسم اش را می گذارم مهدی. در پنج ماهگی رفتم سونوگرافی و گفت قلبه بچه سالمه سالمه. اگر اسم بچه ام را تو شناسنامه مهدی بذارم ولی بیشتر عرشیا صداش بزنم گناه داره؟
در سه ماهگی خواب دیدم گفتند اگه میخوای بچه ات سالم باشه اسم اش را مهدی بگذار. سونوگرافی کردم قلب بچه نامنظم بود متوسل به امام زمان شدم و گفتم اسم اش را می گذارم مهدی. در پنج ماهگی رفتم سونوگرافی و گفت قلبه بچه سالمه سالمه. اگر اسم بچه ام را تو شناسنامه مهدی بذارم ولی بیشتر عرشیا صداش بزنم گناه داره؟
نذر در زبان عربی به معنای وعده است. بنابراین نذرکننده به امری معین وعده می دهد که در آینده به تحقق برساند و وعده ی او منوط و مشروط بر انجام آن کار است. برای مثال فرد نذرکننده می گوید: اگر این کار عملی شود، چنین خواهم کرد و گاهی هم می گوید: در هر حال این کار را انجام می دهم.
در کتاب لسان العرب این چنین آمده است (نذر(نحب) چیزی است که انسان نذر می کند و آن عهد را به طور واجب بر عهده می گیرد.) (لسان العرب، ابن منظور، ج 7، ص 663) از دیدگاه فقه، نذر یعنی اینکه نذرکننده برای انجام کاری فقط در راه رضای خداوند، خود را به انجام کاری ملزم نماید و یا برای ترک کاری، باز هم برای جلب رضای خداوند، خود را موظف کند.
نذر را به (نحب) نیز تعبیر کرده اند و از آن جمله، گفته ی خداوند متعال در قرآن کریم است که می فرماید: (من المومنین رجالٌ صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا)(سوره احزاب، 22) برخی از آن مومنان، بزرگ مردانی اند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند پس برخی پیمان خویش گزاردند و بر آن عهد ایستادگی کردند تا رد راه خدا شهید شدند ... در تفسیر آمده است که (نحب) همان (نذر) یا عهد است.
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: (امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض أًءِلاه مع الله قلیلا ما تذکّرون.)
آن کیست که دعای بیچاره مضطر را به اجابت می رساند و رنج و غم آنان را برطرف می سازد و شما را جانشینان اهل زمین قرار می دهد؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی نیست؟ اندکی متذکر هستند.(نمل، آیه 62 )
نذر در حقیقت نوعی پیمان با خداوند متعال است و نذر در التزام شخص نسبت به خداوند متعال برای انجام یا ترک کاری، با پیمان و قسم مشترک است.
نذر بر اطاعت: این است که انسان به انجام طاعت و مستحبات اقدام نماید که به منزله ی شکر عملی برای خداوند متعال در برابر استجابت نذر است. مانند نذر امام علی علیه السلام هنگامی که امامان حسن و حسین علیهماالسلام مریض شدند. یعنی نذر مانند این است که انسان بگوید: برای خدا بر من است اگر حاجتم برآورده شود؛ به حج یا عمره بروم یا از مالم فلان مبلغ را انفاق کنم؛ پس در حقیقت شکر خداوند متعال است به خاطر نعمتی که به سبب برآوردن حاجت به او ارزانی داشته است.
پروردگار در قرآن کریم می فرماید: (أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُم)؛[1] به عهد و پیمان با من وفادار باشید تا من نیز رفتار متقابلی با شما داشته باشم. طبیعی است انسان هنگامی می تواند از خداوند، توقع برآورده کردن حاجات و درخواست های خود را داشته باشد که خود نیز در طرف مقابل به درخواست های او پاسخ مثبت داده و در مورد تعهداتی که از گذشته با او داشته پیمان شکنی نکند و چه بسا ممکن است به دلیل سهل انگاری در این امور، کمتر مورد توجه پروردگار قرار گیرد.
شرط صحت نذر این است که بین دو امر زیر انعقاد و پیوندی باشد:
1- در تلفظ نذر انسان به زبانش ظاهر می شود. پس اگر در قلبش نیت کند که کار معینی را انجام می دهد و آن را به زبان نیاورد وفا به نذر بر او واجب نمی شود.
2- نذر حتماً باید برای خداوند متعال باشد (باید حتما بگوید: برای خدا بر من است که...).
خواندن صیغه نذر به لفظ الله یا اسماء و اوصاف الهیه شرط مهم برای صحت نذر است. یعنی نذر کننده باید بگوید: برای خدا بر من است که...
در توضیح المسائل آمده است: در نذر باید صیغه خوانده شود، و لازم نیست آن را به عربی بخواند، پس اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود برای خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم، نذر او صحیح است، و اگر بگوید برای خدا نذر کردم چنین کنم یعنی اگر بگوید: (چنانچه مریض من خوب شود، برای خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم)، نذر او صحیح است بنا بر احتیاط واجب باید عمل کند، ولی اگر نام خدا را نبرد و فقط بگوید نذر کردم، یا نام یکی از اولیای خدا را ببرد نذر صحیح نیست. و نذر اگر صحیح بود و مکلف به نذر خود عمداً عمل نکرد گناه کرده است، و باید کفاره بدهد، و کفاره وفا نکردن به نذر مانند کفاره مخالفت قسَم است، که بعداً خواهد آمد.
بر نذر کننده واجب است که به نذر خود وفا کند و به تاخیر انداختن آن هم جایز نیست مگر با دلیل موجّه. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند: (ولیوفو نذورهم) (سوره حج، 29 ) بنابراین وفای به نذر توصیه و تاکید شده است.
کفاره ی گناه وفا نکردن به نذر
اگر نذر کننده ای بدون علت یا مانعی به نذرش وفا نکرد، کفاره ای بر او واجب می شود:
1- آزاد کردن بنده.
2- غذا دادن به ده فقیر یا لباس پوشاندن بر آنها.
3- نذر نوعی پیمان با خداوند متعال است و نذر در التزام شخص نسبت به خداوند متعال برای انجام یا ترک کاری، با پیمان و قسم مشترک است.
شما که آن خواب را دیده اید و ان شاء الله خواب شما هم صادق بوده است و با بیان شما مریضی و مشکل آن فرزند هم حل گردیده است اگر چه شاید نذر شما نذر شرعی نبوده باشد که باید خودتان شرایطی را که در بالا بیان داشتیم تطبیق داده و بفهمید که چگونه بوده است، خوب است که براساس اعتقاد خود عمل نمود و نام فرزند خود را به نیکویی گذاشته و نام ببرید که این نامیدن شما بسیار نیکو و عزیز است و باعث برکت و ان شاء الله باعث یاری دین و قیام امام غایبمان توسط شایستگان از ایشان باشد.
[1] بقره، 40.
- [سایر] سلام خدمت آقای خودم خسته نباشین اولا که بابت مطالب و راهنمایی های ارزنده شما تشکر می کنم. دوم اینکه اگه اجازه بدین از مطالب گهربار شما در وبلاگم استفاده کنم و اینکه آیا لینک منبع رو بذارم یا نه؟ دیگر اینکه اگر افتخار بدین لینک ما رو هم اینجا بذارین. و سوال آخر اینکه من یه سالی با امام زمان(عج) تعهد کردم که یه گناهی رو انجام ندم اما متاسفانه نه تنها برطرف نشد بلکه در انجامش افراط کردم و بدجوری شرمنده مولایم شدم آیا تعهد کردن شرایط خاصی داره؟ من که نتونستم به عهدم وفا کنم چه باید بکنم؟ با تشکر از شما
- [سایر] سلام آقای روحانی... متاسفانه دنیای ما تبدیل شده به دنیایی که برای سرپوش گذاشتن روی کارها دین و خدا رو منکر میشن وقتی ریشه واصل یک بنا رو منکر میشن چطور می تونیم انتظار داشته باشیم که پیامبران وامامان و منجی بشریت رو قبول داشته باشند؟ هیچ کس نمی تونه منکر حضرت مهدی بشه اونا تو دلشون همه چیز رو قبول دارند ولی نمی خوان باور کنند چون اونوقت باید از خیلی از کارها دست بکشند نمی دونم این قافله به کجا میره ....... فقط همیشه یه سوال تو ذهن منه امکان داره که این منجی بشریت که در تمام ادیان مثل زرتشتیان یهودیان مسیحیان به اون اشاره شده فقط یک نفر باشه که به اسم های مختلف نامیده شده؟ اینو می دونم که حضرت مسیح هم با حضرت مهدی ظهور می کنه ولی آیا از هر دینی یک شخص ظهور می کنه یا همه ی این اسامی متعلق به یکنفره ؟ اگه جواب این سوالو می دونید ممنون میشم توضیح بدید اگه زودتر هم جواب بدید دستتون رو می بوسم...
- [سایر] سلام وقتی وارد سالن شدم و دیدم همه خانم هایی که اونجا هستن همسن وسال مامانم هستند و همگی معلم گفتم نکنه اشتباه اومدم از خانم کناریم پرسیدم سخنران جلسه کیه گفت آقای شهاب مرادی همونکه تو تلویزیون هم صحبت کرده وقتی هم شما وارد شدید اون خانم به حساب اینکه من شمارو نمیشناسم گفت ایشون حاج آقا مرادی هستن و شما دقیقا از کنار من رد شدید چون ابتدای ردیف نشسته بودم ممنون که اومدید به شهر ما اصلا فکر نمیکردم اینقدر ساده و بی تکلف و صمیمی صحبت کنید رئوس مطالبتونو یادداشت کردم یه جا گفتید "برای اینکه امام زمان از شما راضی باشه باید از گناه کردن دست بکشید" حالا سوال من اینه چرا یه سری افراد با اعتقتدات نه چندان قوی که حتی طرف نه حجاب چندانی داره نه نمازاشو به موقع و مرتب میخونه تا اینکه واسشون یه مشکلی پیش میاد سریع دست به دامن امام زمان میشن و نتیجه هم میگیرن ولی ماها نه. من خودمو میگم که سعی میکنم گناه نکنم ولی هر چی توسل میکنم و از خود حضرت میخوام جوابی نمیگیرم احساس میکنم ایشون اصلا صدامو نمیشنون.
- [سایر] 22ساله - دانشجوی سال 3 نرم افزار سلام بر شهاب دین . این اسم واقعا برازنده شماست . امروز در برنامه \\\"احسان علیخانی\\\" واقعا کولاک کردید . سخنان بسیار خوبی درباره جایزه اسکار فرمودید . الحمدلله صدایی از حوزه در نمیاد !!! تلویزیون هم \\\"در برنامه گلخانه\\\" برای گرفتن جایزه گلدن کلاب به مردم تبریک می گوید . انگار هیچ کس حواسش نیست چی شده ! شما امروز قلب امام زمان (عج) را شاد کردید و ما را به هیجان آوردید . از شجاعت و صراحت شما بی نهایت لذت بردیم و امیدوار شدیم . خیلی خوب جواب مجری را دادید ؛ با احترام و قاطع . دستتان را می بوسیم . ما جوانان انقلابی از این شرایط فریب و غفلت می سوزیم . غرب با یک دست \\\"علی احمدی روشن\\\" را یتیم می کند و ملتی را داغدار و با دست دیگر به فیلم ایرانی جایزه اسکار می دهد ، واقعا مسخره ست ! دردآور تر از همه خواب و خامی عده ای از مردم است که هنر را از سیاست جدا می دانند !!! راستی این فیلم را حتما ببینید ؛ خیلی ظریف کار کردند . به صورت غیر مستقیم سعی در تخریب ... سال خوبی داشته باشید روحانی عزیز ، گرانقدر و بصیر . باز هم ممنون ممنون ممنون اللهم عجل لولیک الفرج یاعلی
- [سایر] سلام علیکم 1-حاج آقا میخواستم بدونم نمیشه در مورد هر 3 صحبت کنید نه یکیش 2-اگه در مورد رابطه فرزندان با پدر و مادر صحبت کنید خیلی بهتره. دلیلش اینه که اکثر بینندگان برنامه شما جوانانی هستند که یا ازدواج نکردند و یا تازه ازدواج کرده اند و البته اکثر این افراد پدر مادرشون در قید حیات هستند. و اگر ما جوانان با پدر و مادر خود درست رفتار کنیم و طرز درست رفتارکردن رو یاد بگیریم و عمل کنیم اکثر مشکلات حل میشه. و البته حاج آقا خودتون میدونید که رضایت خدا و امام زمان(عج) در گرو رضایت پدر و مادر است. و حتی حضرت آیت الله خامنه ایی فرمودند که من اگر به اینجا رسیدم به خاطر پدر و مادرمه. و بقیه علما هم همینو میگن. حالا باز هم میل خودتونه در مورد هرکدوم خواستید صحبت کنید ولی اگر در مورد گزینه سوم صحبت کنید خیلی خیلی بهتره. چون کم کم داره احترام والدین پیش فرزندان از بین میره. درضمن من 22 سالمه و البته ازدواج هم نکردم.
- [سایر] سلام حاج آقا بگذارید درد دل کنم درد دلی که با هیچکس نتونستم بکنم... دردی که روحم رو داره نابود میکنه.... حالم خیلی بده.. حاج آقا این روزها حس میکنم به لطف خدا و امام زمان متحول شده ام... خیلی به یاد مرگ میفتم بیشتر روز رو به گریه دارم میگذرونم... از عاشورا تا به حال این حس برام به وجود اومده... من خیلی گناه کردم تو 24 سال عمرم الان دائم به استغفارم اگر خدا قبول کنه اما حاج آقا یه موردی هست که همش حس میکنم خدا نمیبخشدش و با یاداوریش تنم میلزره ... [شرح ماجرا] ... وسواس فکری گرفتم دائما دارم به این موضوع فکر میکنم...دائم در حال پرس و جو هستم میگم مفسد فی الارضم... گناهکار کبیرم... آشغالم اما.... خواهش میکنم کمکم کنین.. ذهنم رو آروم کنین.. بهم بگین چه کنم؟ زندگیمو دوس دارم... حال توبه رو دوس دارم اما دارم میمیرم از این افکار حاج آقا... تنهام خیلی تنهام... با هیچکس نمیتونم حرف بزنم راجع بهش... بیشتر وقتا تو خودم فرو میرم...کمک کنین حاج آقا.. شما رو به لباسی که تنتونه... به لباس پیامبر قسم میدم...
- [سایر] الا بذکر الله تطمئن القلوب. با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حاج آقای مرادی. نمی خوام زیاد وقت شریفتون رو بگیرم ، سر ِ یه دوراههیه بزرگم و به این امید که دری به روم باز کنین مزاحمتون شدم . 23 سال از خدای مهربونم عمر گرفتم. توی یه خونواده ی متدین و با ایمان بزرگ شدم . خونواده ای که سرمایشون مهر و محبت و عاطفه ایه که نسبت به همدیگه دارن و هر گز ، هرگز اونو از هم دریغ نمی کنن.نمی گم تمام عمرمو و نمی گم خیلی خوب و کامل ولی سعی کردم بیشتر وقتمو صرف عبادت همون خدایی بکنم که همیشه بهترینهاشو برام خواسته . و همیشه از بابت چیزایی که بهم داده ممنون دارش بودم و بابت چیزایی که از سر حکمتش نداده ، شکر گذارش . دو سال از تحصیلم توی دانشگاه میگذره.توی این 2 سال خیلی عوض شدم، سعی کردم هر روز خودمو بیشتر به خدا نزدیک کنم تا صداشو بشنوم، تا بتونم راهی رو که توش قدم گذاشتم به سر منزل مقصود برسونم. هیچ وقت چه توی این 2سال و چه قبل از اون به هیچ پسری هم صحبت نشدم ، نه اینکه موقعیتش برام پیش نیاد ، نه ، همیشه باورم بر این بوده که ارزش احساساتم خیلی بیشتر از این حرفاس که بخوام اونو بدم به دست کسی که معلوم نیست قدرش رو بدونه یا نه تا اینکه یکی از همکلاسی های پسرم نظرم به خودش جلب کرد ، من با وجود اینکه توی شهر کاملاً مذهبی و خونواده ی خیلی متدینی بزرگ شدم و لی کمتر پسری رو دیدم با این اعتقادات، پاک ، ساده ، با ایمان ، با خدا، سر به زیر .از طریق اون با مسجد و مراسم امام زمان انس گرفتم ، ازم نخواس که چادر بزنم ولی وقتی برام از خوبی های چادر گفت ، با عشق به بی بی فاطمه چادری شدم . اینقدر برام از ارزش زن گفت که حتی الان دیگه حاضر نیستم یک تار از موهام رو هم نا محرم ببینه حاج آقا منو دلبسته ی اعتقاداتش کرد. تا اینکه تقریباً یکسال پیش به من پیشنهاد ازدواج داد ، با تمام مشکلاتی که داشتیم . اون 1.5 از من کوچیکتره و خونوادش هم نسبت به خونواه ی من نسبتاً مذهبی تر. وقتی که خونوادش رو در جریان قرار داد تقریباً همه مخالفت کردن ، به خاطر اختلاف سن و .. ولی ما تصمیممون واسه ازدواج بر مبنای 2-3 سال آینده بود ، چون ایشون واقعاً الان شرایط ازدواج رو ندارن ، سربازی ، کار و .. ولی خدایی داره که وقتی بهش توکل میکنه هر چیزی رو که بخواد بهش میده و این برای من خیلی مهمه .این ایمانی که داره برام قابل ِ ستایشه . ارتباط زیادی با هم نداشتیم گاهی تلفنی به خاطر اینکه از حال همدیگه با خبر بشیم . و گاهی ایمیل. یه رابطه ی کاملاً سالم بر پایه ی اعتقادات دینیمون برای شناخت بیشتر همدیگه . ما حتی همدیگه رو با اسم کوچیک هم صدا نزدیم . یه بار هم تو چشمای همدیگه نگاه نکردیم . نیت ما از اول با همدیگه به خدا رسیدن بود . ولی اون همش میگه که از این ارتباط احساس گناه میکنه ، حاج آقا ما هیچ کاری نکردیم که حتی زمینه ای برای ارتکاب به گناه باشه . به من بگید کجای این رابطه گناهه؟ آیا گناه که انسان با انگیزه برای رسیدن به کسی که قلباً دوسِش داره تلاش کنه و به هدفش برسه؟ کجای قرآن نوشته شده اگه یکی رو دوس داشته باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی گناه کردی؟ تا اینکه چند روز پیش تماس گرفته و با بغض میگه که یه اتفاقی افتاده که باید همدیگه رو فراموش کنیم . هرچه اصرار میکنم که چی شده جواب نمیده و میگه نمیشه بگم.قسمم میده که بدون اینکه چیزی بپرسم فراموشش کنم. من میدونم ، میدونم که اون اگر خواستار جدایی شده فقط به خاطر خودمه . چون همیشه میگه که ارزش تو بیشتر از منه ... به نظر شما من باید چیکار کنم ؟ مگه 2سال حرف کمیه ؟ مگه احساس چیز بی ارزشیه؟ حاج آقا من نمی تونم . من توی عمرم هیچ کسی رو به اندازه ی ایشون دوس نداشتم . به خاطرش پا روی خیلی چیزا گذاشتم . تمام سختیها رو حاضرم به جون بخرم ولی بدونم اون در کنارمه . به نظرتون اگه اختلاف سن 1.5 خیلی مهمه پس چطور بی بی فاطمه ثمره ی یه ازدواج با اختلاف سن 25 ساله؟ اکثر جوابهایی رو که به پیامهای مشابه داده بودین مطالعه کردم . میدونم که شما هم بر این عقیده هستین که اختلاف سن ممکنه دردسر ساز بشه ولی حاج آقا وقتی یکی عاقله و منطقی چه فرقی میکنه کوچیکتر باشه یا بزرگتر ؟ وقتی دو نفر در کنار هم میتونن به آرامش برسن و در سایه ی آرامش به اوج کمال ، چرا اینقدر مسئله ی اختلاف سن باید مهم باشه؟ چرا خونواده ها این چیزا رو درک نمیکنن ؟ چرا به جای اینکه دست جوونا رو بگیرن و کمکشون کنن اینقدر سر هر مسئله ای بهانه میگیرن و مخالفت میکنن ؟ حاج آقا کمکم کنید. یا علی .
- [سایر] سلام \"\"کاملا خصوصی\"\" آقای مرادی اینم هشتمی ! اگه این نامه رو دریافت کردید خواهش می کنم جواب بدید. گفتم به یه خانومی علاقه مند شدم.با این سنم باید چیکار کنم گفتید..... گفتم می خوام به نامزدی فکر کنم گفتید..... گفتم می خوام به خوانواده بگم می ترسم چطوری بگم گفتید..... گفتم حرف زدن با دختر ایراد داره؟ گفتید.... گفتم ارتباط حضوری با دختر مشکلی داره؟ گفتید.... گفتم هر چی فکر کردم به خوانوادم بگم نتونستم چون مطمئنم که از روی احساسات با من مخالفت می کنن/ اگه به خوانواده نگم تا آشنایی تقریبا کامل و حداقل ظرف مدت 2 یا 3 سال اشکال داره؟ گفتید ..... گفتم می خوام برم تهران و ایشونو ببینم و باهاشون حرف بزنم ایراد داره؟ گفتید.... وقتی شنبه دیدمشون، توی ایستگاه مترو ، از شدت جا خوردن داشتم می مردم. اولین تصمیمی که گرفتم قطع رابطه بود. حجابشون از نظر من خوب نبود. موهاشون یه کم بیرون بود با مانتو . به یه نحوی خودمو به پارک پشت استگاه مترو رسوندم. البته ایشونم همراه من بودن. دفعه اولم بود که داشتم کنار یه دختر راه می رفتم. نمی دونم اشکال داره یا نه. خلاصه توی پارک تا ظهر حرف زدیم. منتها آخر من طاقت نیاوردم گفتم اگه میشه حجابتونو یه لحظه درست کنید. خودم باورم نمی شد که با حجاب حداقل 2 یا 3 سال جوونتر و خیلی زیبا تر می شدن. وقتی بهشون گفتم فکر کردن خیلی معمولی دارم می گم. خلاصه اومدم شهر خودم. خیلی ناراحت بودم. توی ماشین همش سرم روی شیشه اتوبوس بود و فکر می کردم. شب که رسیدم یه کنایه هایی زدم که من شکه شدم از وضع حجابتون. ایشون فردی معتقد و مذهبی هستن. وقتی پرسیدم شما که منو شب نیمه شعبان تا اذون صبح نگه می دارید برای شب زنده داری شما که هزار بار تا حالا به من گفتید الان که بیکاری پاشون نماز به فلان نیت بخون چرا حجابتون اینطوریه؟ گفتن عادت کردم. وقتی بیش از صد بار بهشون گفتم که خیلی با حجاب ،متفاوت تر می شن . خودشونم متوجه شدن که این متفاوت شدن یه چیزی درونش هست و معمولی نیست، به فکر فرو رفتن. صبح یکشنبه یعنی روز بعد بهشون گفتم من از وضع حجاب شما خوشم نیومده. خیلی رک. و کلی حرف زدم. گذشت.... فردا شب یعنی شب دوشنبه که داشتیم با اس ام اس با هم حرف می زدیم گفتن: من با خانواده اومدم پارک همراه خاله اینا. اینا همشون به من می گن چقدر حجاب بهت میاد!!!! گفتم یعنی چی، شما ... گفت آره.. آقای مرادی به من بگید این چیه؟ شاید دروغ بگن. ولی چه دلیلی داره. وقتی من یه حرفی می زنم یا سئوالی می کنم خیلی راحت و پوسکنده جوابمو می دن. چه دلیلی داره به دروغ بگن من حجابمو درست کردم ؟!؟! آقای مرادی من 19 سالمه ایشون 18 سال هردومون خیلی کوچیک و کم تجربه ایم. خب شما به ما کمک کنید. دیشب توی فکر بودم. من یه مدتیه تمام وقتم شده این که با ایشون حرف بزنم یا اس ام اس بدم . از این رویه خوشحال نبودم. شبا ساعت 2 می خوابم. دیشب بعد از یه سال یکی از دوستامو دیدم. وقتی پرسید که چرا اینقده سیاه و لاغر شدم. گفتم بهش موضوعو. ایشون گفت کاملا در اشتباهی . شیوه کاملا اشتباهه. و خلاصه کلی ما رو برد توی فکر. /ایشون 25 سالشونه و تازه ازدواج کردن/ دیشب کلی فکر کردم . ایشون خیلی چیزا گفتن که من خلاصش کردم . گفت تو الان باید درس بخونی و بری سربازی و ... من قصد دارم برم سربازی درسم حتما می خوام بخونم. این وسط این جریان !!! آیا واقعا اشکالی داره؟ خلاصه تصمیم گرفتم صبح بیام شروع کنم به قطع رابطه. خدایا چطوری بگم. دیشب تا صبح فکر کردم. به خیلی از روشها فکر کردم . آخر گفتم می گم من یه بیماری لا علاج دارم./چه مسخره/ خلاصه کلی خودم ژس گرفتم و صبح بهشون گفتم که من بیماری دارم. البته نه به این راحتی !! ایشون مدام گریه می کردن و منم از این طرف گاهی گریه گاهی توی فکر بودم و داشتم حرف می زدم گاهی ... آخر طاقت نیاوردم و همه چیو بهشون گفتم که من دروغ گفتم و .... خلاصه هر چی توی دلم سنگینی می کرد مثلا اینکه می ترسم شما دروغ بگید/ خانواده من خیلی متفاوتن از خانواده تو/ من پول ندارم/هر دومون سن کمی داریم و نمی تونیم توی اولین عشق تصمیم بگیریم / و... قرار شد بیشتر مشورت کنیم. آقای مرادی شما بگید ما چیکار کنیم خیلی ممنونم. الان می گید : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحت ما می داری شوخی کردم. ببخشید دستون درد نکنه. راستی \"یادم رفت\" حلول ماه رمضان مبارکتون باشه. من اهل آران و بیدگلم. امامزاده ای داریم که فرزند بلافصل امام علی (ع) هستند. امامزاده محمد هلال بن علی (ع). نمی دونم میشناسید یا نه. ولی شب اول ماه که امشب باشه تولدشونه. خوشحال میشیم که برای جشن مهمون بزرگواری چون شما داشته باشیم. آقای مرادی ممنون بفرمائید . من آماده شنیدنم.
- [سایر] سلام حاج آقا. من قبلا هم پیام داده بودم. به هر حال میخوام مشکلم رو که خواسته بودم تلفنی خدمتتون عرض کنم رو اینترنتی بگم!البته جسارت منو به خاطر انتقاده کوچکم ببخشید دیگه. حاج آقا من 20 سالمه پشت کنکور هستم.من ساله قبل با دختر خانومی دوست شدم و بین ما علاقه ایجاد شد. و بعد از مدت بسیار کمی تصمیم به ازدواج گرفتیم و این رابطه که کاملا پاک بود و بدونه هیچ گونه قصد بد همراه بود ادامه پیدا کرد. ما در روز حداقل 7 ساعت با هم حرف میزدیم.البته مادر من هم از این موضوع مطلع شد اول مخالفت کرد و بعد موافق شد ضمنا ما همسایه هستیم. خلاصه بگم ما چند باری نزدیک بود از هم جدا شیم من در ابتدا خیلی خیلی علاقه شدید داشتم تا حدی که وقتی چند باری خواست بهم بزنه تا حد سکته داشتم پیش میرفتم و اون این کارا رو به خاطر هم آزمایش من و هم حتی آزار من کرد. بعد از مدتی به من گفت در ابتدا منو رو به خاطر ازدواج نخواسته بود و در ادامه به این حس رسیده. به هر حال ما با هم بودیم تا من احساس کردم که حجاب او کامل نیست و خواستم که رابطه رو بعد از تذکرات زیاد قطع کنم که با التماس های بسیار اون این کار و نکردم. در ضمن حاج آقا اون قبلا با چندین نفر رفاقت کرده بود که همه رو صادقانه به من گفت و من هم گذشت کردم. اما من متوجه شدم اون هم به من وابسته شده اما حاج آقا من در دل احساس میکنم اون زن مورد دلخواه من نیست و از طرفی خانواده هامان به هم نمیخورند و از طرفی به خدا شرمنده امام زمان هستم. چه کنم؟ از یک طرف علاقه از یک طرف آینده .در ضمن در این مدت دوستی چند مورد از اون دیدم اما رو حساب بچه گی و خامی گذاشتم. البته اون زیاد دختره آروم و قانعی نیست.اما به اون خیلی وابسته شدم.و البته بزرگترین مشکل من ناراحتی امام زمانه. به من بگید که با این شرایط ادامه بدم یا رابطه رو قطع کنم؟ اون هم از این قطع رابطه عذاب میکشه. تو رو به خدا راهنماییم کنید. دیگه به خدا بریدم. ممنون.
- [سایر] به نام خدا با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما. ¬¬¬اگر فکر می کنید مطلب من برای دیگران خوب است که بخوانند و مشکلی از آنها بر طرف شود برای آنها نمایش دهید ولی نام شهر را پاک کنید(لطفاً) ، در غیر اینصورت خصوصی باشد. من جوان 22 ساله ای هستم که حدود 3 سال است جذب مسجد شده ام. حدود یک سالی است که توهماتی به ذهن من خطور می کند که نمی دانم چگونه آنها را از ذهنم پاک کنم ، در حالی که آنها بیشتر اوقات (مخصوصاً موقع نماز و دعا) با من هستند. اگر بخواهم برای درمان بهتر توضیح بدهم باید بگویم ، با معذرت: 1. گاهی مثلاً ... مدام احساس می کنم و این مرا کلافه کرده . نمی خواهم ولی به ذهنم خطور می کند. برای اینکه به آن فکر نکنم با خودم حرف زده ام که نباید فکر کنی ، به بی اهمتی آن و با اهمیت بودن خیلی مسائل دیگر فکر کرده ام ولی یک سال است مرا واقعاً آزار می دهد. به خدا و به اهل بیت متوسل شده ام ولی شاید به پزشک هم باید مراجعه می کردم که به شما می گویم . 2. گاهی وقتی به آدم ها نگاه می کنم مثلاً در خیابان یا هر جای دیگری، خانه ، به پسر ، دختر ووو ، نمی خواهم ولی نگاهم به جایی که می افتد جای مناسبی نیست و از این کلافه می شوم چون آن را نمی خواهم، یا هوای آن به سر ندارم. 3. گاهی بین دوستان که هستم مثلاً اگر با هم دست می دهیم یا روبوسی می کنیم و همدیگر را تحویل می گیریم ، پیش هم هستیم ، به ذهنم فکرهای زشتی خطور می کند در صورتی که نمی خواهم. فکری شبیه به اینکه مثلاً (انگار کسی درون من می گوید \"تو از دست دادن این احساس را کردی!!!\" ) در صورتی که اینگونه نیست. در حالی که من این احساس را نمی خواهم و از آن متنفرم. شاید مجبور باشم این حرفها را بگویم هرچند می شد این درمان من دو سال پیش باشد ، زمانی که دوستی از برادر متعهد تر و از پدر دلسوزتر مرا جذب اخلاقش کرد و مرا با آن نگاه قشنگش و صدای دلنشینش با خدا و صاحب الزمان و مسجد رفیق کرد، وقتی پیش او کلی اشک ریختم ، از من خواست به او بگویم چه گذشته ای داشته ام اما من از خجالت نگفتم--- فقط می دانم ریشه این بدی ها در تفکراتم است و مرتبط با گذشته. با این تفاسیر شما چه تجویز می کنید؟، من با تلاش و تفکر خودم تا حدودی سعی کرده ام ولی دیگر خسته شده ام. گاهی برای اینکه اینگونه نباشم از جو دوستان خارج شده ام ، یا آنها را تحویل نگرفتم، نه اینکه بد رفتاری کنم. البته تمام دوستان دوره گذشته را ترک کرده ام. مسجد هم مدام می روم. گاهی از بس که فکرهای زشت و نفرت آور به مغزم خطور می کند خسته می شوم و به مرز ناامیدی می رسم ولی باز به خودم می گویم که شیطان می خواهد مرا ناامید گیر بیاورد و باز به خودم لبخندی می زنم و سعی می کنم شاد باشم و امیدوار که خدا نظر به من کند و این گناه برطرف شود. می دانم که وقتتان خیلی کمتر از آنست که بخواهید این همه را بخوانید، خدا شما را توفیق بدهد که دلسوزانه به فکر جوانها هستید. شما مرا به یاد آن دوست می اندازید که حالا مدتی است از من جدا شده است و به دیار باقی شتافته و می دانم او زنده است و من مرده. سالم و سلامت باشید زیر سایه مولا.