آیایهودی هایی که در فلسطین اشغالی ساکن هستند از نتیجه های حضرت یعقوب نیستند، منظورم بچه های فرزندانش که حضرت یوسف را به چاه انداختند. قوم یهود که از آنان به بنی اسرائیل نیز یاد می شود، از سامی ها هستند و سامی ها از اعقاب سام، پسر نوح محسوب می شوند. اقوام سامی عبارتند از:اکدی ها (بابلی های قدیم) ، آشوری ها، کنعانی ها، اکرامی ها و عرب ها . این اقوام همگی تا چهار هزار سال پیش از میلاد با یکدیگر در شبه جزیره عربستان زندگی می کردند. جزیرةالعرب در آن زمان سرزمینی باران خیز بود اما در اثر تغییرات جوّی و جغرافیای طبیعی، مهاجرت آنان از آن سرزمین آغاز شد. عرب ها به سوی فلسطین روی آوردند بنابراین زبان همه این قبایل عربی بود که پس از مهاجرت تحول و تغییر یافته . روایات تورات نشان می دهد که هجرت یهودیان از قرن هشتم قبل از میلاد آغاز شد. منابع تاریخی، پیشینه این قوم را بیشتر در بی خانمانی و پراکندگی و بیانگردی نشان می دهد. برای هجرت و پراکندگی شان غیر از عوامل جغرافیایی و طبیعی، عوامل دیگر نیز مؤثر بوده اند. قوم یهود پس از سرگردانی بسیار به سواحل مدیترانه رسیدند، که امروز فلسطین نامیده می شود؟در آن جا اقامت گزیدند ، در حالی که ساکنان اصلی و بومی فلسطین سامی نژاد و عرب بودند . آنان از سواحل دریای اژه به فلسطین آمده بودند. و آنان را کنعانیان و سرزمین فلسطین را ارض کنعان می گفتند. این ها یهودی نبودند، یهودیان بعدا به این سرزمین مهاجرت کردند. در واقع فلسطین توسط یهودیان اشغال شد. درخصوص وجه تسمیه این قوم به یهود اختلاف است. برخی گفته اند که یهود به معنای هدایت یافته است و علت آن توبه قوم موسی از گوساله پرستی است. برخی دیگر گفته اند به این قوم از آن جهت یهود گفته شد که به فرزند چهارم حضرت یعقوب که یهوذا نام داشت، منسوب هستند یهود معرّب هوذ است و نقطه آن حذف گردیده است. سخن آخر اینکه: با توجه به پیشینه قوم یهود می توان نتیجه گرفت که یهودی هایی که در فلسطین اشغالی ساکن هستند از اولاد فرزندان حضرت یعقوب (ع) می باشند.
آیایهودی هایی که در فلسطین اشغالی ساکن هستند از نتیجه های حضرت یعقوب نیستند، منظورم بچه های فرزندانش که حضرت یوسف را به چاه انداختند.
آیایهودی هایی که در فلسطین اشغالی ساکن هستند از نتیجه های حضرت یعقوب نیستند، منظورم بچه های فرزندانش که حضرت یوسف را به چاه انداختند.
قوم یهود که از آنان به بنی اسرائیل نیز یاد می شود، از سامی ها هستند و سامی ها از اعقاب سام، پسر نوح محسوب می شوند. اقوام سامی عبارتند از:اکدی ها (بابلی های قدیم) ، آشوری ها، کنعانی ها، اکرامی ها و عرب ها . این اقوام همگی تا چهار هزار سال پیش از میلاد با یکدیگر در شبه جزیره عربستان زندگی می کردند. جزیرةالعرب در آن زمان سرزمینی باران خیز بود اما در اثر تغییرات جوّی و جغرافیای طبیعی، مهاجرت آنان از آن سرزمین آغاز شد. عرب ها به سوی فلسطین روی آوردند بنابراین زبان همه این قبایل عربی بود که پس از مهاجرت تحول و تغییر یافته . روایات تورات نشان می دهد که هجرت یهودیان از قرن هشتم قبل از میلاد آغاز شد. منابع تاریخی، پیشینه این قوم را بیشتر در بی خانمانی و پراکندگی و بیانگردی نشان می دهد. برای هجرت و پراکندگی شان غیر از عوامل جغرافیایی و طبیعی، عوامل دیگر نیز مؤثر بوده اند. قوم یهود پس از سرگردانی بسیار به سواحل مدیترانه رسیدند، که امروز فلسطین نامیده می شود؟در آن جا اقامت گزیدند ، در حالی که ساکنان اصلی و بومی فلسطین سامی نژاد و عرب بودند . آنان از سواحل دریای اژه به فلسطین آمده بودند. و آنان را کنعانیان و سرزمین فلسطین را ارض کنعان می گفتند. این ها یهودی نبودند، یهودیان بعدا به این سرزمین مهاجرت کردند. در واقع فلسطین توسط یهودیان اشغال شد. درخصوص وجه تسمیه این قوم به یهود اختلاف است. برخی گفته اند که یهود به معنای هدایت یافته است و علت آن توبه قوم موسی از گوساله پرستی است. برخی دیگر گفته اند به این قوم از آن جهت یهود گفته شد که به فرزند چهارم حضرت یعقوب که یهوذا نام داشت، منسوب هستند یهود معرّب هوذ است و نقطه آن حذف گردیده است. سخن آخر اینکه: با توجه به پیشینه قوم یهود می توان نتیجه گرفت که یهودی هایی که در فلسطین اشغالی ساکن هستند از اولاد فرزندان حضرت یعقوب (ع) می باشند.
- [سایر] قرآن و تورات هر کدام چگونه قصه غم یعقوب در از دست دادن یوسف را بیان کرده اند؟
- [سایر] چرا حضرت موسی(ع) سالها بعد از مرگ حضرت یوسف، جنازه ایشان را از مصر به فلسطین منتقل کردند؟
- [سایر] آیا صحیح است که حضرت موسی (ع) جنازه حضرت یوسف (ع) را از رود نیل بیرون آورده و به فلسطین برده است؟
- [سایر] اگر حضرت یعقوب(ع) به حضرت یوسف(ع) آنگونه محبت نمیکرد، برادرانش به گناه نمیافتادند و اگر پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) محبت بسیار نمیکرد - هر چند میدانم که هیچ عملی از پیامبر سر نمیزند مگر آنکه وحی الهی باشد- آنگاه مخالفانش به این بزرگوار حسادت نمیکردند. آیا میتوان گناه ایشان را به پای این ابراز محبتها انداخت؟
- [سایر] سلام و خسته نباشید. مواردی که در دوران بارداری برای خانم باردار توصیه شده که برای معنوی شدن بچه انجام دهد، آیا بدرستی این موارد خیلی تاثیر گذار است یا نه به دوران مجردی یا به نسل پدر و مادر هم برمیگردد علی رغم اینکه نمی شود همه موارد را انجام داد؟ مثلا خواندن چهل یاسین و سوره یوسف و... به سیب؛ دیگر اینکه برای باهوش شدن و صالح و زیبا شدن بچه چه مواردی خیلی تاثیر دارد؟
- [سایر] با سلام؛ 1. بنده در مورد مسئله قناعت که در اسلام بحث شده سردرگم شده ام. نمی دانم در این زمان انسان در چه سطحی زندگی کند انسان قانعی محسوب می شود؟ اخیراً در کتاب معراج السعادة مطالبی در این خصوص خوانده ام (در خصوص فضیلت فقر و قناعت). از طرفی گفته شده خدا روزی دهنده بندگان است و هرکسی سهم معینی در این دنیا دارد که در این شکی نیست. و انسان ها را از پس انداز و نگرانی برای روزهای آینده نهی کرده اند و از طرف دیگر هم گدایی را بد دانسته اند. ولی در این زمانه انسان نیاز به پس انداز برای خرید خانه، بیماری های احتمالی، ازدواج، بچه دار شدن و غیره دارد که اگر پس انداز نکند همیشه باید نگران آینده باشد. مثلا گفته اند کسی که بمیرد و خانواده اش پس از او محتاج باشند مسلمان نیست و از طرف دیگر گفته اند نیازی نیست پدر برای آینده فرزندانش مال جمع آوری کند. اگر انسان فقط به فکر امروز خود باشد و به بیمه و پس انداز فکر نکند باعث نمی شود در دوران پیری محتاج و ذلیل باشد؟ اگر فقر از غنا بالاتر است، پس چرا در دعاها از خداوند کریم وسعت روزی را می طلبیم. 2. اگرشخصی به حداقل احتیاجات خود اکتفا کند و باقی مانده پول خود را برای خرید خانه پس انداز کند که بتواند سرپناهی برای خانواده اش فراهم کند و هر ماه هم مقداری انقاق می کند، آیا این شخص باید هر سال خمس آن پس انداز را بدهد. در این صورت هرگز قادر نخواهد بود خانه ای تهیه کند. (باتوجه به این که حداقل مسکن، خوراک و پوشاک جزء حداقل ضروریات یک زندگی است). در رساله های مراجع تقلید گفته می شود؛ آنچه از مخارج سال مالی زیاد بیاید باید خمسش را داد در صورتی که جواب هایی که به سؤالات خمس داده می شود با این مسئله فرق می کند. و باعث می شود انسان تمام درآمد خود را خرج کرده تا مبادا خمس به آن تعلق گیرد و در نتیجه مبتلا به حرص و طمع می شود.
- [سایر] سلام حاج آقا .من 19 سالمه و دانشجوی رشته داروسازی هستم .چند تاعبارت رو جستجو کردم درمورد سوالم ولی هیچ نتیجه ای به دست نیومد.شاید سوال من یه سوال تازه باشه و کسی از شما درموردش نپرسیده باشه . حدود 5 سال پیش دچار یه بیماری شدم که به احتمال خیلی زیاد ژنتیکی هستش .نمیدونم اسمش به گوش شما خورده یا نه ،دیستروفی عضلانی که انواع مختلف و علایم مختلفی هم داره علایمی که در من ایجاد کرد مهمترینش ضعف درراه رفتن وحرکت وکاهش قدرت جسمی بود ،زود خسته میشم ،از پس بعضی کارام به تنهایی برنمیام ، حالا بیماریم متوقف شده اگه پیشرفت میکرد شاید دیگه اصلا نمی تونستم راه برم .خودتون که خبر دارید شرایط خیلی از دانشگاهها برای افرادی که سلامتی کامل ندارند مناسب نیست.پله تا دلتون بخواد تو دانشگاه هست وآسانسور اکثراوقات یه رویای دست نیافتنی برای امثال منه .گاهی امتحانا طبقه ی سومه ، اسانسور نیست یا خرابه .فکرشو بکنید وقتی پاهات یاری نمی کنن، وقتی میرسی بالا اول خوشحال میشی فکر میکنی اورست رو فتح کردی بعد میبینی پاهات داره میلرزه وحالا باید بشینی سر امتحان و با سوالای عجیب و غریب سروکله بزنی . خیلی دوست دارم نماز جماعت دانشگاه شرکت کنم اما رو زمین برام سخته نماز خوندن . تا نماز خونه هم یه مقداری راه هست که راهش کمه ولی برا من سخته .اگه اتوبوس هم باشه من نمیتونم استفاده کنم چون پله اش خیلی بلنده. تو تمام سال های دبیرستانم هم مشکلاتی داشتم .می دونید سخته که هم سن وسالات پله ها رو دوتا یکی برن بالا ولی تو همش تو فکر این هستی که یعنی این جایی که دارم میرم پله داره یا نه ،سریالاییه یا سرازیری و وو. اینا درد ودل بود حالا حرف اصلیم .خدا تو تمام این سالها به طور ویژه هوای منو داشت منم برای هرچیز وهرلحظه ازش کمک میخوام ،جایی تنهام نذاشت ،کمکم کرد تو کنکور وکلا همه لحظه های زندگیم وتوی ان پله ها .تو این سالها من معنای توکل رو به طور واقعی فهمیدم .سعی کردم هرگز به خدا نگم چراوهمیشه شاکر خداوند باشم . سعی کردم همیشه بگم خدایا راضی ام به رضای تو .هیچ وقت دعا نکردم که خوب بشم .یه جایی خوندم که خدایا به داده ونداده و گرفته ات شکر ،که داده ات نعمت است ،نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان .هیچ وقت از خدا نخواستم شفام بده چون میخواستم والان هم میخوام که از امتحان خدا سربلند بیرون بیام .دلم میخواد همونی بشه که خدا خودش میخواد اگر برام بیماری رو میخواد منم همون رو میخوام وراضی ام وسختی هاشو به جون میخرم واگر هم خدا برام سلامتی رو بخواد من هم همون رو میخوام وراضی ام .به خاطر همین چیزا هم هرگز دعا نکردم برای بهبودی .فقط همیشه ازش خواستم کمکم کنه که جایی کم نیارم و هرگز ناشکری نکنم .حاج اقا من تمام سالها دلم نمیخواست وهنوز هم دلم نمیخواد که خدا ازم تو این موضوع ناراضی بشه .گاهی وقتها فکرمیکنم نکنه من طاقت امتحان سخت تر از این رو نداشتم که به اینجا ختم شده..چیزهای زیادی درمورد این مطالب شنیدم :من از درمان ودرد ووصل وهجران پسندم آنچه را جانان پسندد. هرکه دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند ،من فکرمیکنم این یکی درمورد من صدق نمیکنه. جایی هم شنیدم که روزی یکی ازامامان معصوم به شخصی میگن که اگرخدا برای ما سلامتی رو بخواد ما همون رو دوست داریم واگرهم برای ما بیماری رو بخواد همون رو دوست داریم . نمی دونم حاج آقا اصلا نمیدونم میخوام چی بپرسم: مادروپدرم میگن اشتباه میکنی که دعا نمیکنی باید ازخدا بخوای که خوب بشی اما من نمیتونم دعاکنم ،میترسم اگه خوب بشم دیگه خدا ازم راضی نباشه وتو امتحان خدا موفق نشم .حاج آقا من می دونم که اگه از خدا بخوام که شفام بده باز همونی میشه که خدا میخواد پس چه نیازی به دعا هست .حاج اقا من میترسم از خدا بخوام که خوب بشم بعد دعامو قبول کنه اما به خاطر دعای من باشه ،اخه میدونید فکرمیکنم هرچی از خدا میخوام بهم میده اگه این طورباشه آیا من تو امتحان خدا موفق میشم یا نه ؟.حاج اقا اصلا من گیجم نمیدونم چی کارکنم .فعلا هیچ راه درمانی برای بیماریم نیست .تازگی ها دکتری رو شناختیم که درمان قرانی برای بیماریها میدن البته قبلش باید مطمین بشن که راه درمان علمی برای این بیماری نیست وهمه ی راهها رو رفتی واین خیلی خوبه چون ما باید اول ازراه واسطه هایی که خدا برامون قرارمیده مثلا همون راههای علمی درمان بیماری ها دنبال حل مشکلمون باشیم .چون برای من این راهها وجود نداشت ،ایشون به من گفتند که سوره ی حمد رو چهل روز هرروز هفتاد بار بخونم با هفتاد صلوات ایشون پشت تلفن اینو به من گفتند وهیچ مبلغی هم ازما نگرفتند اینو میگم تا ثابت بشه ایشون ازاین ادمهای دروغگو نیستند که تازگی ها خیلی زیاد شدندومردم رو گول میزنند. من اعتقاددارم به اینکه قرآن و سوره ی حمد حتما اگه خدا بخواد میتونه کسی رو شفا بده اما من نمیدونم بخونم یا نه .اگه بخونم یعنی از خدا خواستم که خوب بشم یعنی گفتم من اینو بیشتر دوست دارم نه اونی رو که تو میخوای .حاج اقا من تمام این سالها رو با این فکر گذروندم که خدا درمورد بیماریم وعکس العمل من به اون ازم راضیه و حالا اگه اشتباه کرده باشم چی ! حاج اقا امیدوارم متوجه منظورم شده باشید .لطفا برام توضیح بدیدچی کارکنم ؟چه طورمیشه که ازامتحان خدا حالا هرموقع که قراره تموم بشه یا تموم نشه سربلندبیرون بیام ،دعابکنم با نکنم ،اگه دعاکنم چی میشه ؟به هرجا ایمیل وپیام میدم کسی جوابمو نمیده کاشکی شما جوابمو خیلی قابل درک بدید . برام دعاکنید...دعاکنید