باسلام سوال داشتم از حضورتون. به تازگی عقد کردم من همسری دارم که به همه زنها با دقت خاصی نگاه می کنه همه تیپشون رو ورانداز میکنه. من حس بدی بهم دست میده . . شاید حساسیت از منه اما خیلی با دقت نگاه میکنه. من چیکار باید بکنم؟ دانشجوی گرامی؛ از اینکه تا این حد در مورد سلامت ایمانی همسر خود احساس مسئولیّت میکنید، جای بسی خوشحالی است، امیدواریم در پرتو عنایات ائمه معصومین علیهمالسلام زندگی پرمعنویّتی در کنار شوهر گرامیتان تجربه نمایید. با مطالعه متن ارسالی شما به نظرم رسید اولین نکتهای که شایسته است شما را به رعایت آن آگاهی دهم آن است که به دور از هرگونه حساسیّتی نسبت به همسرتان به وی مدّتی فرصت دهید؛ زیرا مطلبی که در مورد تأثیر روابط جنسی همسران در چشمپاکی شوهران عنوان نمودید کاملاً صحیح است؛ ولی به نظر نمیرسد یک ماه رابطه خاصّ زناشویی وی با شما از چنان ظرفیّتی برخوردار باشد که بتوان انتظار داشت وی فوراً از عمل سابق خود دست کشیده و رفتارش را در زمینه مورد نظر تغییر دهد؛ زیرا همانگونه که شکلگیری یک رفتار در افراد زمانبر است، حذف آن رفتار و یا تغییر آن نیز زمانبر است. نکته دیگری که شایسته است بدان توجّه داشته باشید آن است که چشمچرانی به حدّی در تحریک کردن و لذت بردن جنسی مؤثّر است که حتّی برخی از کهنسالان و پیران زمینگیر نیز – به اعتراف خود- از این طریق تحریک شده و لذّت میبرند؛ بنابراین جا دارد با واقعبینی، اعتماد و دوری از حساسیتهای افراطی زنانه روی جملات، گفتهها و نگاههای همسرتان تفکر نمایید تا دلیلش برای نگاه به زنان دیگر را دریافته و زمینههای این امور را با ایجاد تغییراتی در رفتار زناشوئیتان از بین ببرید. در این راستا سعی نمایید: 1. همواره علاقهتان را به همسرتان ابراز کنید. به او بگویید که دوستش دارید و از این که با او ازدواج کردهاید، خوشحالید. 2. نسبت به وی حسّاس و بدبین نباشید؛ زیرا این موضوع الف) به تیره و تار شدن افق زندگی برای خود شما منجر میگردد. ب) اعتمادتان را به وی کاهش میدهد. ج) محبت شما را نسبت به وی و بالعکس کاهش میدهد. و د) از شادی و نشاط شما در زندگی میکاهد. 3. در خلوتهای زناشویی با یکدیگر، از لباسهای سبکتر و رنگارنگتر استفاده کنید. 4. از عطر و آرایشی که همسرتان میپسندد، بیش از پیش استفاده نمایید. 5. به نظافت و بهداشت بدن خود توجّه کافی داشته باشید. 6. به ویژه در این مرحله به طور مستقیم از وی گلایه نکنید؛ زیرا وقتی بخواهید با صراحت از اشتباه و یا گناه فردی نام برده و انتقاد نمایید، تجربه نشان داده که این طیف از افراد در برخی از موارد به توجیه عمل ناصحیح خود روی آورده و گاه متأسّفانه گستاختر میشوند. 7. سعی نمایید نسبت به عدم وجود زمینههای تحریکی نظیر ماهواره، فیلم و یا عکس در محیط زندگی وی که احتمال دارد وی از سوی آنها نسبت به نگاههای حرام تحریک بیشتری یابد، اطمینان یابید، تا جایی که حتّی این مسأله را نسبت به آلبوم و فیلم جشن عروسی خود که احتمال میدهید زن یا زنانی با پوشش نامناسب در آن وجود داشته باشد نیز رعایت نمایید. 8. نسبت به تقویت بنیه مذهبی همسرتان غفلت نورزید؛ زیرا یاد و عبادت خدا یکی دیگر از کنترلکنندههای چشم است. شرکت هفتگی در مراسمهای مذهبی، حضور در اماکن مقدّسهای همچون حرم امامان شریف و نوادگان آنان نیز از جمله مواردی است که شایسته است همراه با همسر خود در آنها حضور داشته باشید. نکته نهایی دانشجوی گرامی؛ به نظر میرسد با حساسیّتهای ویژهای که از شخص شما سراغ داریم شوهر متدیّنی -گرچه از همه جهات کامل نیست-، برای همسری برگزیده باشید؛ بنابراین اگر از انتخاب خود مطمئن هستید، شکّی نداشته باشید که در صورت رعایت موارد فوق قادر خواهید بود تغییر مورد انتظار را در رفتار وی به وجود آورید؛ زیرا یکی از کنترلکنندههای چشم، ازدواج کردن است. چنانکه پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله میفرمایند: ازدواج دیده و دامن را بهتر حفظ میکند.[1]کافی است در کنار عمل به وظایف خاص زناشویی، فرصت تغییر را به همسرتان هدیه نمایید. نویسنده:رضا وظیفه مند
باسلام سوال داشتم از حضورتون. به تازگی عقد کردم من همسری دارم که به همه زنها با دقت خاصی نگاه می کنه همه تیپشون رو ورانداز میکنه. من حس بدی بهم دست میده . . شاید حساسیت از منه اما خیلی با دقت نگاه میکنه. من چیکار باید بکنم؟
باسلام سوال داشتم از حضورتون. به تازگی عقد کردم من همسری دارم که به همه زنها با دقت خاصی نگاه می کنه همه تیپشون رو ورانداز میکنه. من حس بدی بهم دست میده . . شاید حساسیت از منه اما خیلی با دقت نگاه میکنه. من چیکار باید بکنم؟
دانشجوی گرامی؛ از اینکه تا این حد در مورد سلامت ایمانی همسر خود احساس مسئولیّت میکنید، جای بسی خوشحالی است، امیدواریم در پرتو عنایات ائمه معصومین علیهمالسلام زندگی پرمعنویّتی در کنار شوهر گرامیتان تجربه نمایید.
با مطالعه متن ارسالی شما به نظرم رسید اولین نکتهای که شایسته است شما را به رعایت آن آگاهی دهم آن است که به دور از هرگونه حساسیّتی نسبت به همسرتان به وی مدّتی فرصت دهید؛ زیرا مطلبی که در مورد تأثیر روابط جنسی همسران در چشمپاکی شوهران عنوان نمودید کاملاً صحیح است؛ ولی به نظر نمیرسد یک ماه رابطه خاصّ زناشویی وی با شما از چنان ظرفیّتی برخوردار باشد که بتوان انتظار داشت وی فوراً از عمل سابق خود دست کشیده و رفتارش را در زمینه مورد نظر تغییر دهد؛ زیرا همانگونه که شکلگیری یک رفتار در افراد زمانبر است، حذف آن رفتار و یا تغییر آن نیز زمانبر است.
نکته دیگری که شایسته است بدان توجّه داشته باشید آن است که چشمچرانی به حدّی در تحریک کردن و لذت بردن جنسی مؤثّر است که حتّی برخی از کهنسالان و پیران زمینگیر نیز – به اعتراف خود- از این طریق تحریک شده و لذّت میبرند؛ بنابراین جا دارد با واقعبینی، اعتماد و دوری از حساسیتهای افراطی زنانه روی جملات، گفتهها و نگاههای همسرتان تفکر نمایید تا دلیلش برای نگاه به زنان دیگر را دریافته و زمینههای این امور را با ایجاد تغییراتی در رفتار زناشوئیتان از بین ببرید. در این راستا سعی نمایید:
1. همواره علاقهتان را به همسرتان ابراز کنید. به او بگویید که دوستش دارید و از این که با او ازدواج کردهاید، خوشحالید.
2. نسبت به وی حسّاس و بدبین نباشید؛ زیرا این موضوع الف) به تیره و تار شدن افق زندگی برای خود شما منجر میگردد. ب) اعتمادتان را به وی کاهش میدهد. ج) محبت شما را نسبت به وی و بالعکس کاهش میدهد. و د) از شادی و نشاط شما در زندگی میکاهد.
3. در خلوتهای زناشویی با یکدیگر، از لباسهای سبکتر و رنگارنگتر استفاده کنید.
4. از عطر و آرایشی که همسرتان میپسندد، بیش از پیش استفاده نمایید.
5. به نظافت و بهداشت بدن خود توجّه کافی داشته باشید.
6. به ویژه در این مرحله به طور مستقیم از وی گلایه نکنید؛ زیرا وقتی بخواهید با صراحت از اشتباه و یا گناه فردی نام برده و انتقاد نمایید، تجربه نشان داده که این طیف از افراد در برخی از موارد به توجیه عمل ناصحیح خود روی آورده و گاه متأسّفانه گستاختر میشوند.
7. سعی نمایید نسبت به عدم وجود زمینههای تحریکی نظیر ماهواره، فیلم و یا عکس در محیط زندگی وی که احتمال دارد وی از سوی آنها نسبت به نگاههای حرام تحریک بیشتری یابد، اطمینان یابید، تا جایی که حتّی این مسأله را نسبت به آلبوم و فیلم جشن عروسی خود که احتمال میدهید زن یا زنانی با پوشش نامناسب در آن وجود داشته باشد نیز رعایت نمایید.
8. نسبت به تقویت بنیه مذهبی همسرتان غفلت نورزید؛ زیرا یاد و عبادت خدا یکی دیگر از کنترلکنندههای چشم است. شرکت هفتگی در مراسمهای مذهبی، حضور در اماکن مقدّسهای همچون حرم امامان شریف و نوادگان آنان نیز از جمله مواردی است که شایسته است همراه با همسر خود در آنها حضور داشته باشید.
نکته نهایی
دانشجوی گرامی؛ به نظر میرسد با حساسیّتهای ویژهای که از شخص شما سراغ داریم شوهر متدیّنی -گرچه از همه جهات کامل نیست-، برای همسری برگزیده باشید؛ بنابراین اگر از انتخاب خود مطمئن هستید، شکّی نداشته باشید که در صورت رعایت موارد فوق قادر خواهید بود تغییر مورد انتظار را در رفتار وی به وجود آورید؛ زیرا یکی از کنترلکنندههای چشم، ازدواج کردن است. چنانکه پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله میفرمایند: ازدواج دیده و دامن را بهتر حفظ میکند.[1]کافی است در کنار عمل به وظایف خاص زناشویی، فرصت تغییر را به همسرتان هدیه نمایید.
نویسنده:رضا وظیفه مند
- [سایر] باسلام شوهر من تو دوران عقد که یک و نیم سال بود هراز گاهی سیگار میکشید اما الان که 5 ماهه عروسی کردیم تقریبا یک ماه هست که هرروز یه دونه سیگار میکشه و این منو خیلی عذابم میده تو دوران عقدمون قول داده بود که سیگارشو ترک کنه و حدود 6 ماه سیگار نکشید اما الان زیاد شده من نمیتونم با سیگار کشیدنش کنار بیام به نظرتون من چیکار باید بکنم البته یادآور میشم که تو خانواده ما اصلا افراد سیگاری همیشه بد تلقی شدن یعنی پدرم اصلا دختر به سیگاری نمیده و ما فکر نمیکردیم که ایشون سیگار میکشن پسر همکار بابام هست و من روز خواستگاری که پرسیدم در مورد سیگارش گفتند که سیگار نمیکشند الان که بهش میگم چرا اون موقع اونطوری گفتی میگه اون وقت به من جواب رد میدادی هرموقع بوی سیگار میده من کلافه و عصبانی میشم چون هم از بوش بدم میاد هم اینکه از بچگی احساس بدی نسبت به افراد سیگاری داشتم
- [سایر] سلام خسته نباشید من6ماهه که دچار پانیک شدم.ازتیر ماه بود که دیگه حمله ای بهم دست نداده ولی اضطراب انتظار منو آزارم میده همیشه منتظرم تا یه اتفاق بد بیفته. تا به حال توی خونواده ی ما چنین اتفاقی نیفتاده بود همه شاد سر حال هستند ولی منم به اونا گفتم که چه اتفاقی برام افتاده با این وجود درک نکردند. سطح تحصیلاتشون هم پایین نیست ولی ...شبها نمی تونم بخوابم چون فکر می کنم خواب بدی میبینم.اگه یه جای بدنم یه کم درد بکنه فکرهایی میاد توذهنم که که سعی میکنه اون درد رو به یه بیماری بد تبدیل کنه اما همه ی اینا توی ذهنمه وواقعیت نداره ولی خیلی زیاد اذیتم میکنه دیگه آرامش که هیچی امید به فردای خودم هم ندارم. لطفا کمکم کنید
- [سایر] سلام خانم عطاریان خسته نباشید من با شوهرم بعد 8 سال دوستی ازدواج کردم تو این 8 سال دوستیم مشوق درس خوندنم بود تا اینکه دانشجو ترم آخر فوق لیسانس بودم که با شوهرم عقد کردم تحصیلات شوهرم دیپلم هستش ولی اطلاعات عمومی و سیاسی و تاریخی خیلی زیادی داره و من از ایت بابت راضیم الان تشویقم میکنه که برای دکتری بخونم ولی من میترسم این باعث غرور من و فاصله بیشتر من وشوهرم بشه؟ بعد ازدواجم یه حس بدی که دارم اینه که نمیدونم چرا بوجود شوهرم بابت تحصیلاتش نمیتونم افتخار کنم در صورتی که اون مشوقم بود و هست و این قضیه عذابم میده در صورتی گفتم سواد علمیش خیلی زیاده لطفا بمن راهنمایی کنید که چیکار کنم آیا این قضایا باعث میشه که زندگیم خراب بشه؟آیا تفاوت تحصیلاتم بعدها ممکن بینمون فاصله بندازه؟
- [سایر] سلام،سال 85 با پسری ازدواج کردم.که می دونستم کار نداره و سربازی نرفته ولی خانواده ام نمی دونستن کار نداره.قرار شد بره سربازی، بعد ازسربازی بره سر کار.اما از سال 88 تا الان بیکاره و تازه گی معتاد شده.و کارهای عجیب می کنه مدام شک میکنه گیر میده . دائم بحث میکنیم. خودم شاغلم وپر انرژی اما حالا هیچ انرژی مثبتی برای زندگی کردن ندارم .دلم می خواد جدا شم ازش اما اراده ندارم .یه حس بدی پیدا می کنم دلم خیلی میسوزه به حالش ولی خودش خیلی بی تفاوت و بی مسئولیت. اصلا".و همین بیشتر اذیتم میکنه. همه راحت میگن ولش کن دوسش ندارم ولی نمی دونم چرا نمی تونم.خواهش می کنم کمکم کنید.مرسی.
- [سایر] با سلام و خسته نباشید . حاج آقا من تو شرایط بدی گیر افتادم که به راهنماییتون نیاز دارم. دختری هستم 24 ساله. از اقوام خواستگاری دارم که هنوز نیتشون رو مطرح نکردن. اما هر دفعه این آقا پسر با رفتار رمانتیکش اعصاب منو خورد میکنه احساس میکنم ازش متنفرم( خوب چیکار کنم. دست خودم نیست) اونها منتظر من هستن تا امتحانم تموم شه. اوایل حس خاصی نسبت بهشون نداشتم اما الان از همه خونوادش کینه به دل دارم. آیا من میتونم برای نجات از این شرایط به دروغ بگم که قصد ازدواج با کس دیگه ای رو دارم؟ فکر میکنم دروغم مصلحتیه چون اولا رابطه خونوادگی بهم نمیخوره و دلخوری پیش بیاد . چون تمام خوانواده با اون پسر مخالفن.( پارسال هم از اقوام موردی بود که پدرم بعد از فهمیدن ... . نمیخوام دوباره تاریخ تکرار شه) در ضمن نمیخوام که اونا بدونن که من هم از قضیه باخبرم چون بعدها دایم میخوان همسرمو با پسرشون مقایسه کنن. میشه خواهش کنم کمکم کنین؟ تو فامیل هم کسی رو سراغ ندارم که بخوام توسط ایشون منظورمون رو به اونا بفهمونم. در ضمن ملاک این دوتا خواستگارم متانت و حجاب من بوده ،* آیا این حق منه که به خاطر حجابم اینقدر از دنیا سیر شم؟ * حاج آقا من تا تیر ماه بیشتر وقت ندارم. آیا اجازه دارم دروغ بگم؟ باز اینطوری اونا فکر مینن که من و خونوادم هیچی از این ماجرا نمیدونستیم. اگه هر پیشنهاد دیگه ای هم دارید به گوش جان میشنوم. دعای خیرم بدرقه راهتون یا حق
- [سایر] با سلام وخسته نباشید خدمت مشاور محترم مشکل من با همسرم است من 3 ساله ازدواج کردم. هر دو شاغلیم وبچه هم نداریم. 4 سال از من بزرگتره. خیلی به حرفام توجه نمیکنه وقتی داره تلویزیون نگاه میکنه باید چند بار صداش بزنم که نگام کنه و وقتی هم نگاه میکنه یه جواب سرسری میده. اونجوری که من میخوام بهم محبت نمیکنه شاید هم من توقع بالایی دارم نمیدونم. ولی ایا محبت خواستن از شوهر توقع بالائیه؟ اگه از اون تقاضای محبت نکنم از چه کس دیگه ای باید تقاضا داشته باشم؟ به خدا من هیچی ازش نمیخوام فقط میخوام بیشتر به حرفام گوش بده. به درد و دلام .خیلی وقتا احساس تنهایی میکنم . روزای اول ازدواج می گفت من خیلی احساساتی هستم اما الان میبینم واقعا اونجوری نیست منم چند روزه باهاش قهر نیستم اماسر سنگینم میخوام این کارو ادامه بدم تا جایی که متوجه اشتباهش بشه. به نظر شما کار درستی میکنم که سر سنگینم؟ آیا باید رفتارم مثل خودش باشه ونسبت به اینکه یه کم بی عاطفه هست حساسیت به خرج ندم؟چی کار کنم بیشتر بهم توجه کنه؟کمکم کنید ممنون
- [سایر] با سلام من یک ماه که ازدواج کردم شوهرم شغل آزاد داره ومن کارمند هستم تحصیلات هم پنجم ابتدای هست ولی من دانشجو لیسانس هستم الان اول خیلی خوب بود ولی الان سر مسایل مالی خیلی با هم بحث میکنیم وانتظار داره من تمام حقوقم را برای زندگی خرج کنم هر چی هم راجب به رابطه عاشقانه ودوست داشتن بگم باز ربط میده به پول ومیگه جشن عروسی نگیریم چون ما تومحضر عقد کردیم قرار شد چند ماه دیگه چشن بگیریم سوال من این که من اصلا به روش نمیارم که چرا بی پولی ، چرا برام خرج نمی کنی یا سواد کمه یا چرا منو نمبری رستوران خرید یا جاهای که همه نامزدها این دوران میرن چون زندگیم دوستدارم ونمی خوام خراب بشه ولی شوهرم آخر اعتماد به نفس هست هی از خودش تعریف میکنه وخودشو دست بالا میگیره ومنو زیرسوال مبری به نظر شما چیکار کنم تا مسلئه حادتر وحلش سخت تر نشده با تشکر از کمک شما
- [سایر] سلام آقای دکتر خسته نباشید ماه بعد قراره عقد کنم..خاستگارم اهل شماله ومن اهل جنوب...به هر بدبختی بود خونواده ها رو به این وصلت راضی کردیم چون اول بخاطر راه دور مخالف بودن. حالا بابام گفته اون پسر باید بیاد جنوب زندگی کنه. واینو تو سند ازدواج قید کنه که حق انتخاب محل زندگی با من باشه.پسره هم قبول کرده بیاد جنوب زندگی کنه.حتی خونوادشو به سختی راضی کرد بیان جنوب واسه مراسم..ولی میگه تو سند قید نمیکنم..چون این گرو کشیه و رابطه من وخونوادم بهم میخوره وبهم سرکوفت میزنن وما از این رسما نداریم و... حالا چیکار کنم.. نه اون راضی میشه خونوادشو ناراحت کنه...نه بابای من دست از این شرط برمیداره.. نمیدونم بابام راست میگه یا اون؟در ضمن ما 3 ساله همو دوست داریم واصلن نمیتونیم جدا شیم ممنون
- [سایر] باسلام من حدود یک ساله که ازدواج کردم ولی هنوز توی عقد هستیم جدیدا روی کار همسرم خیلی حساس شدم و صبح ها مجبورش میکنم زود از خواب بلند بشه حتی اگه اون روز کار نداشته باشه ازش میخوام از خونه بیرون بره همسر من مشاور حقوقی است و همیشه نیاز نیست در سر کارش باشه و کار ثابتی نداره و این خیلی منو مضطرب کرده و تازگی باعث شده که من به همسرم این حرفا رو رک بگم و بگم که خیلی تنبلی چرا صبح زودتر از خواب بلند نمیشیو اونو با کسای دیگه تو فامیل مقایسه کنم خودم هم از این بابت ناراحت میشم و بعد از اون معذرت میخوام ولی دیگه فکر میکنم یکجورایی همسرم ازحرفای من خسته شده یا براش عادی شده و این منو خیلی ناراحت میکنه اگر ممکنه منو راهنمایی کنید میدونم اشتباه از منه ولی در شرایط اقتصادی فعلی واقعا من برای آیندمون نگرانم ما حتی پول پیش کافی برای اجاره یک خونه نداریم
- [سایر] مرس از جوابتون .... می دونم این راحلی که شما گذاشتید می تونه کمک کنه ... و منم به خدا توسل کردم و میکنم ... اما فکر می کردم از طریق روانشناسی بهم کمک می کنید ... با کاری که باهم کرد و میکنه احساس حقارت می کنم با این احساس حقارت چیکار کنم؟بعدش درسته از یه طرف با کاراش دلمو شکوند و اعتماد ریشه کن کرد ... اما از طرف دیگه ... نمی دونم چه جوری بگم ...از اینکه تصمیم گرفتم ازش جدا شم (یعنی چاره ای واسم نذاشته)... احساس بدی دارم ... فکر میکنم دوسش دارم ... اما نمی تونم باش ادامه بدم ... با این احساس هم چیکار کنم ... خواهش میکنم در این تصمیم گیری بهم کمک کنید... بنظر شما درستش اینه که از هم جدا شیم ... اگه مردی دنبال نازی و ادای خانمای دیگه بیفته دیگه قابل اعتماد نیست.. درسته؟ اما اینو بگم اگه من در این مورد باهاش بحث نکنم خیلی خیلی باهام مهربون میشه اما هیچوقت دست از نوشتن پیاماش ورنمیداره و همچنان موبایلش پین کد داره ... سپاس که وقت میذارید واسه کمک به همه عزیزانی که برای حل مشکلاتشون به این سایت رجوع میکنند آرزوی موفقیت دارم برای همه شما مشاوران گرامی