داشتن دوست، چقدر مهمه؟ آیا حتماً باید یه دوست صمیمی داشته باشیم؟ من دوست صمیمی ندارم و نمی خوام داشته باشم چون هیچکس را از دیدگاه احادیث، شایسته دوست بودن و قابل اعتماد بودن ندیدم حتی رازهامو با خانواده درمیان نمی گذارم، این بده؟ اصلا هم از وضعیتم ناراحت نیستم. لطفا مشاوره بدهید.
داشتن دوست، چقدر مهمه؟ آیا حتماً باید یه دوست صمیمی داشته باشیم؟ من دوست صمیمی ندارم و نمی خوام داشته باشم چون هیچکس را از دیدگاه احادیث، شایسته دوست بودن و قابل اعتماد بودن ندیدم حتی رازهامو با خانواده درمیان نمی گذارم، این بده؟ اصلا هم از وضعیتم ناراحت نیستم. لطفا مشاوره بدهید. پاسخ اجمالی: داشتن دوست یکی از نیازهای اصلی زندگی انسان است. انسان برای داشتن یک زندگی متعادل نیاز به دوست دارد. فردی که از حمایت اجتماعی و دوستان خود برخوردار نیست و دچار تنهایی مزمن شده است، در خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی قرار دارد و حتی در معرض ابتلا به افسردگی، اضطراب و روآوردن به اعتیاد قرار می گیرد. پاسخ تفصیلی: پرسشگر محترم، اینکه شما تمایلی به داشتن دوستی صمیمی ندارید می تواند دلایل مختلفی داشته باشد، چرا که دوستی نیازی ذاتی و اجتماعی است و هر شخص همواره این نیاز را احساس می کند و از نداشتن دوست احساس ناراحتی می کند و شما نیز تا حدودی نگران این موضوع هستید که تصمیم به مشاوره گرفته اید. امروزه روان شناسان معتقدند انسان یک موجود زیستی، اجتماعی، معنوی و روانی است. به عبارت دیگر می گویند یکی از ابعاد انسان سالم، بعد اجتماعی است. فرد سالم باید بتواند در جامعه ارتباط برقرار کند و شبکه اجتماعی برای خود بسازد. این شبکه اجتماعی کمک می کند که فرد بتواند از عهده چالش ها و مشکلات زندگی خود برآید. امروزه نقش استرس در بروز بسیاری از بیماری ها ثابت شده است و تحقیقات نشان داده آن چه باعث بروز بیماری می شود خود استرس نیست بلکه استرس از طریق مجموعه ای از متغیرها تاثیرگذار است، یکی از این متغیرها حمایت اجتماعی از فرد است. فردی که از حمایت اجتماعی کافی برخوردار نیست و دچار تنهایی مزمن شده است، در خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی قرار دارد و حتی در معرض ابتلا به افسردگی، اضطراب و روآوردن به اعتیاد قرار می گیرد. در مقابل هرچه حمایت شبکه اجتماعی از فرد قوی تر باشد، احتمال این که فرد به بیماری مبتلا شود کمتر می شود و اگر هم دچار بیماری شد، سریع تر بهبود پیدا می کند، گفته می شود کسانی که حمایت اجتماعی کافی دارند معمولا استرس کمتری تجربه می کنند و همین طور فردی که دچار مشکلات اقتصادی شده است و شبکه اجتماعی قوی تری دارد، کمتر استرس تحمل می کند زیرا در این شبکه یاد می گیرد چطور با استرس خود کنار بیاید. هم چنین تحقیقات ثابت کرده است افرادی که حمایت اجتماعی کافی دریافت می کنند، آمار مرگ و میر کمتری دارند، شاید بتوان گفت دوستی برای انسان مثل آفتاب است برای گل ها، همان طور که گل ها برای رشد و نمو نیاز به آفتاب دارند، انسان هم برای رسیدن به تکامل به دوست و حمایت اجتماعی نیاز دارد. احساس تنهایی در همه افراد وجود دارد و تا حدی که مزمن نشود مورد نیاز انسان است. وقتی احساس تنهایی می کنیم و فکر می کنیم یک نیاز ارضا نشده داریم که باید آن را برآورده کنیم طبیعی است که از تنهایی لذت ببریم. اما زندگی منفعلانه و دست روی دست گذاشتن و انزواطلبی به سلامت روان صدمه می زند. اصولا سه نوع تنهایی در روان شناسی تعریف شده است: (تنهایی موقعیتی) تنهایی است که به علت تغییر مکان اتفاق افتاده و موقت است. در این شرایط فرد نیاز دارد شبکه اجتماعی خود را در محیط جدید بسازد و دوستان جدیدی بیابد. گاه (تنهایی رشدی) رخ می دهد یعنی فرد در شبکه نیاز به تنهایی دارد تا بتواند به رشد و استقلال برسد و (تنهایی درونی) هم زمانی است که انسان بعضی مهارت ها یا اعتماد به نفس کافی را ندارد. تنهایی لزوما برای افراد درون گرا مثبت نیست و تمایل به برقراری روابط اجتماعی در مورد همه انسان ها چه درون گرا چه برون گرا وجود دارد و تنهایی بیش از حد و مزمن نیز برای همه زیان بار است. برای مقابله با تنهایی گاه لازم است نوع تنهایی را شناسایی کنیم و نگذاریم تنهایی به انزوای شدید و مزمن تبدیل شود. افزایش شبکه دوستان و مهارت های دوست یابی می تواند در این مورد بسیار کمک کننده باشد اما آن چه بسیار مهم است این که در اصلاح مشکلات رفتاری باید باورهای نادرستی را که در مورد مشکل به وجود آمده است، عوض کنیم. این باورهای غلط باعث کاهش اعتماد به نفس و منفعلانه برخورد کردن وی با مشکل می شود. این شیوه باعث افسردگی و اعتیاد می شود زیرا فرد گمان می کند دچار نقص شخصیت غیرقابل اصلاح شده است. بنابراین اولین گام این است که دریابیم احساس تنهایی نشانه یک نیاز برآورده نشده است. نیاز به یادگیری یک مهارت یا اصلاح رفتار یا تغییر باورهای نادرست. باید دانست همه انسان ها در مقاطعی از زندگی احساس تنهایی می کنند اما برخی اجازه نمی دهند احساس تنهایی بر آن ها غلبه کند. در مباحث روان شناسی از دوست با اصطلاح (همسال) یاد می شود. همسالان از جمله عواملی است که بعد از خانواده در رشد، هدایت و اصلاح رفتارهای اجتماعی بیشترین تأثر را دارد. این عامل، اعتقادات، آداب و رسوم، رزشها و نیز زبان و فرهنگ را به دیگر افراد منتقل می کند. همسالان را می توان یک یک سازمان غیر رسمی دانست که معمولا از افراد هم سن و سال تشکیل شده است. همسالان به افرادی گفته می شود که در یک سطح رفتاری با یکدیگر تعامل دارند و یا در چند صفت مشترک، همسانند. رسول خدا (صل الله علیه وآله): (انسان بر دین دوستش خواهد بود ، بنابراین هر یک از شما دقت کند که با چه کسی دوست می شود).[1] حضرت علی (علیه السلام) در مورد گرایش افراد به یکدیگر چنین می فرماید:(روح و روان انسانها متفاوت و مختلف است پس هرکدام به دیگری شبیه باشد به او نزدیک می شود، و البته مردم از نظر روانی به همسنخ خود تمایل بیشتری دارند).[2] حضرت علی ابن موسی الرضا نیز بیانی روشن از دوستی دارند:(مردم را به وسیله دوستانشان بیازمایید؛ زیرا انسان تا صفتی همگون و مناسب روحیه خود را در دیگری ندیده و آن را نپسندد با او طرح دوستی نمی ریزد).[3] بنابراین دوستی همسالان مبتنی بر صفت یا صفات مشترک است. اهمیت دوستی احساس تعلق و وابستگی به دیگر انسانها از اساسی ترین نیازهای فردی است که در زمینه های مختلفی از جمله روابط با همسالان بروز می کند و بر رشد روانی، جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. فرهنگ همسالان از فرهنک اجتماع بزرگتر متأثر است، لکن همسالان واسطه های انتقال آداب و رسوم اجتماعی از نسلی به نسل دیگر محسوب می شوند؛ زیرا معلومات کودکان درباره رفتارهای اجتماعی و شکل ارتباط با دیگران بیشتر از طریق همسالان منتقل می شود. دوستان از طریق معاشرت، با ارزشهای گوناگونی آشنا شده و از راه تبادل ارزشها مسائل فراوانی را یاد می گیرند. آنها علاوه بر آنکه در بین خود آزادی بیشتری دارند در صورت داشتن زندگی سالم، کمبود محبت والدین را هم جبران کرده، از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری می کنند. آنچه در روابط همسالان اهمیت دارد وابستگیهای خاصی است که بین آنان ایجاد می شود. دوستان برای یکدیگر تکیه گاهی هستند که به هم احساس امنیت می دهند. همسالان حکم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یکدیگر دارند. این کنشهای متقابل با دوستان باعث می شود که آنها احساسات و عقاید یکدیگر را هرچه بیشتر درک کنندو در برابر آن حساس باشند. نقش دوستی در رشد کودک نقش خانواده و همسالان، با هم متفاوت است. گرچه رابطه کودک و والدین عمیق تر و بادوام تر است، کنشهای متقابل بین همسالان از آزادی و برابرنگری بیشتری برخوردار است که می تواند شالوده ای برای رشد صلاحیت و عدالت اجتماعی، استعداد، عشق ورزیدن و ... به شمار رود. باید گفت رفتار کودکان بر اثر کنش متقابل همسالان بسیار زودتر از دوره نوجوانی دستخوش تغییر می شود. این کنشهای متقابل همسالان از عوامل مهم در رشد صلاحیت اجتماعی و شناختی کودکان به شمار می رود. همسالان از راههای منحصر بفرد و عمده ای در شکل گیری شخصیت، رفتار اجتماعی، ارزشها و نگرشهای یکدیگر دخالت دارند. کودکان از طریق سرمشق دهی اعمال قابل تقلید، تقویت یا تنبیه پاسخهای خاص و ارزشیابی فعالیت های یکدیگر بازخوردی که به یکدیگر می دهند، در یکدیگر تأثیر می گذارند. تأثیر همسالان در رشد اجتماعی نیاز به تعلق و وابستگی از اساسی ترین نیازهای فرد است. همسالان علاوه بر اینکه این نوع نیاز را برطرف می سازند، خود عامل مؤثری در رشد اجتماعی به شمار می روند. گروه دوستان مهارتهای مهمی را به یکدیگر یاد می دهند که در توان بزرگسالان نیست. و اما با توجه به آموزه های دین مبین اسلام باید یاد آوری کنم که هدف زندگی انسان مومن قرب به خدا است و فلسفه دوستی از نظر اسلام همراهی در راه خدا است. دوست یعنی کسی که در مسیر خدایی شدن با شما همراهی می کند و رفیق راه است و کمک کار شما است. از طرفی نیز چون انسان فطرتا موجودی اجتماعی است، داشتن روابط اجتماعی - به ویژه شکل دوستی آن - یک ضرورت بی تردید و انکارناپذیر است و عقل و اندیشه هر انسانی وی را به داشتن چنین ارتباطی رهنمون می گردد و توصیه های دینی نیز ما را به این عمل ترغیب می کند. آنگونه که علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) می فرمایند: (فقد الاحبه غربه ؛ انسان بی دوست غریب است)[4] و یا در روایت دیگری امام معصوم (ع ) می فرمایند: (التودد نصف العقل)[5] به هر حال افراد مردم گریز ناقص العقل تلقی شده اند چه تودد معادل نصف عقل و اندیشه قرار داده شده است . بنابراین باید در جلب دوستی کوشید چه اسلام در بین مکاتب بیشترین توجه و اهتمام را به دوستی داده و دارد. درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد / نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد دوست ورفیق در شکل گیری شخصیت افراد نقش بسیار مهمی دارد؛ زیرا حالات و اقوال و افعال انسان به سرعت تحت تاثیر همنشین قرار می گیرد. فراوانند کسانی که بخاطر داشتن دوستان نا اهل و کم خرد دچار خسارتهای جبران ناپذیر شده اند و بالعکس, چه انسانهایی که در اثر همنشینی با دوستان پاک و صادق و دانا از انحراف و فساد نجات یافته اند. دوست خوب می تواند هم در دنیا و هم در آخرت یار و مددکار انسان باشد؛ چنانکه اهل جهنم از نبود آن در قیامت رنج می برند و می گویند : فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم.[6] امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : منزلت دوست چندان والاست که حتی دوزخیان نیز پیش از خویشاوند دلسوز و مهربان, از او کمک می طلبند و او را صدا می زنند. خداوند از زبان دوزخیان می گوید : فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم ( ما را شفیعانی نیست و نه دوستی مهربان ) پس به خاطر نقش مهمی که یک دوست در سرنوشت انسان دارد و موجبات سعادت یا شقاوت انسان را فراهم می کند باید در انتخاب آن کمال دقت نظر را به خرج داد. پیامبر اکرم ( صلی الله علیه واله ) در اهمیت گزینش دوست خوب می فرمایند : الرجل علی دین خلیله , فلینظر احدکم من یخالل : انسان به دین دوستش است ؛ پس هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی می کند.[7] در پایان باید اشاره کنم که جدایی در این دنیا معنی و مفهوم دارد و جزو قوانین گریز ناپذیر این دنیاست. جدایی از پدر، مادر، شهر، همسر، شهر و محله همگی ممکن الوقوع هستند.ولیکن چه بسا دوستان خوبی که در آخرت نیز با هم خواهند بود. و صرف اینکه بالاخره باید جدا شد دلیل منطقی برای تلاش نکردن در رابطه با یافتن دوستی مناسب نخواهد بود و با توجه به مزایای داشتن دوست خوب باید در این راه اهتمام ورزید. با توجه به مباحث بالا نتیجه می گیریم که تمایل شما به تنهایی در صورتی که همیشگی باشد طبیعی و قابل توجیه نیست و مسلما دلایل روانی خاصی دارد. حال ما از شما پرسشگر محترم تقاضا داریم که با مراجعه حضوری به یک مشاور دلیل تمایل خود را پیدا کنید و یا با تامل در مطالب بالا خود به کندو کاو ذهن و روان خود بپردازید و پس از یافتن دلیلی منطقی برای حل مشکل و آگاهی از راه حل ما از ما مشاوره بگیرید. *** ما برای رسیدن سریع به جواب مناسب، دلایل زیر را مطرح می کنیم که ممکن است یک یا چند مورد از آن ها دلیل تمایل شما به تنهایی باشند: 1- افسردگی و عدم لذت بردن از شرایط و وضع موجود زندگی 2- عدم داشتن اعتماد به نفس 3- سابقه ی شکست در یک رابطه دوستی 4- داشتن باور های غلط درباره دوستی 5- عدم تجربه ی یک دوستی واقعی (تمایل به تنهایی نوعی مشکل پیشرونده است یعنی اگر لذت یک رابطه دوستی را نچشیده باشید، به مرور زمان بیشتر از تنهایی خود لذت خواهید برد و تمایلتان به ارتباط کمتر خواهد شد. 6- عوامل محیطی 7- عوامل ژنتیکی و خانوادگی اگر همه این عوامل در شما تا حدودی وجود دارند ممکن است با پیشرفت این علائم به اختلال اضطراب اجتماعی مبتلا شوید و برای پیشگیری از آن باز به مشاوره بپردازید. چشم به راه مکاتبات بعدی شما هستیم. موفق و پیروز باشید. پی نوشت ها: [1] بحارالانوار جلد 74 صفحه 192 [2] میزان الحکمه،ج5،ص297 [3] همان [4] نهج البلاغه فیض الاسلام , حکمت 26 [5] بحارالانوار, ج 74, ص 168 [6] سوره شعراء / 100 و 101 [7] دوستی در قرآن و حدیث , محمد ری شهری , ص 163 نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
عنوان سوال:

داشتن دوست، چقدر مهمه؟ آیا حتماً باید یه دوست صمیمی داشته باشیم؟ من دوست صمیمی ندارم و نمی خوام داشته باشم چون هیچکس را از دیدگاه احادیث، شایسته دوست بودن و قابل اعتماد بودن ندیدم حتی رازهامو با خانواده درمیان نمی گذارم، این بده؟ اصلا هم از وضعیتم ناراحت نیستم. لطفا مشاوره بدهید.


پاسخ:

داشتن دوست، چقدر مهمه؟ آیا حتماً باید یه دوست صمیمی داشته باشیم؟ من دوست صمیمی ندارم و نمی خوام داشته باشم چون هیچکس را از دیدگاه احادیث، شایسته دوست بودن و قابل اعتماد بودن ندیدم حتی رازهامو با خانواده درمیان نمی گذارم، این بده؟ اصلا هم از وضعیتم ناراحت نیستم. لطفا مشاوره بدهید.

پاسخ اجمالی:
داشتن دوست یکی از نیازهای اصلی زندگی انسان است. انسان برای داشتن یک زندگی متعادل نیاز به دوست دارد. فردی که از حمایت اجتماعی و دوستان خود برخوردار نیست و دچار تنهایی مزمن شده است، در خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی قرار دارد و حتی در معرض ابتلا به افسردگی، اضطراب و روآوردن به اعتیاد قرار می گیرد.
پاسخ تفصیلی:
پرسشگر محترم، اینکه شما تمایلی به داشتن دوستی صمیمی ندارید می تواند دلایل مختلفی داشته باشد، چرا که دوستی نیازی ذاتی و اجتماعی است و هر شخص همواره این نیاز را احساس می کند و از نداشتن دوست احساس ناراحتی می کند و شما نیز تا حدودی نگران این موضوع هستید که تصمیم به مشاوره گرفته اید. امروزه روان شناسان معتقدند انسان یک موجود زیستی، اجتماعی، معنوی و روانی است. به عبارت دیگر می گویند یکی از ابعاد انسان سالم، بعد اجتماعی است. فرد سالم باید بتواند در جامعه ارتباط برقرار کند و شبکه اجتماعی برای خود بسازد. این شبکه اجتماعی کمک می کند که فرد بتواند از عهده چالش ها و مشکلات زندگی خود برآید. امروزه نقش استرس در بروز بسیاری از بیماری ها ثابت شده است و تحقیقات نشان داده آن چه باعث بروز بیماری می شود خود استرس نیست بلکه استرس از طریق مجموعه ای از متغیرها تاثیرگذار است، یکی از این متغیرها حمایت اجتماعی از فرد است. فردی که از حمایت اجتماعی کافی برخوردار نیست و دچار تنهایی مزمن شده است، در خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی قرار دارد و حتی در معرض ابتلا به افسردگی، اضطراب و روآوردن به اعتیاد قرار می گیرد. در مقابل هرچه حمایت شبکه اجتماعی از فرد قوی تر باشد، احتمال این که فرد به بیماری مبتلا شود کمتر می شود و اگر هم دچار بیماری شد، سریع تر بهبود پیدا می کند، گفته می شود کسانی که حمایت اجتماعی کافی دارند معمولا استرس کمتری تجربه می کنند و همین طور فردی که دچار مشکلات اقتصادی شده است و شبکه اجتماعی قوی تری دارد، کمتر استرس تحمل می کند زیرا در این شبکه یاد می گیرد چطور با استرس خود کنار بیاید. هم چنین تحقیقات ثابت کرده است افرادی که حمایت اجتماعی کافی دریافت می کنند، آمار مرگ و میر کمتری دارند، شاید بتوان گفت دوستی برای انسان مثل آفتاب است برای گل ها، همان طور که گل ها برای رشد و نمو نیاز به آفتاب دارند، انسان هم برای رسیدن به تکامل به دوست و حمایت اجتماعی نیاز دارد.
احساس تنهایی در همه افراد وجود دارد و تا حدی که مزمن نشود مورد نیاز انسان است. وقتی احساس تنهایی می کنیم و فکر می کنیم یک نیاز ارضا نشده داریم که باید آن را برآورده کنیم طبیعی است که از تنهایی لذت ببریم. اما زندگی منفعلانه و دست روی دست گذاشتن و انزواطلبی به سلامت روان صدمه می زند.
اصولا سه نوع تنهایی در روان شناسی تعریف شده است:
(تنهایی موقعیتی) تنهایی است که به علت تغییر مکان اتفاق افتاده و موقت است. در این شرایط فرد نیاز دارد شبکه اجتماعی خود را در محیط جدید بسازد و دوستان جدیدی بیابد. گاه (تنهایی رشدی) رخ می دهد یعنی فرد در شبکه نیاز به تنهایی دارد تا بتواند به رشد و استقلال برسد و (تنهایی درونی) هم زمانی است که انسان بعضی مهارت ها یا اعتماد به نفس کافی را ندارد.
تنهایی لزوما برای افراد درون گرا مثبت نیست و تمایل به برقراری روابط اجتماعی در مورد همه انسان ها چه درون گرا چه برون گرا وجود دارد و تنهایی بیش از حد و مزمن نیز برای همه زیان بار است. برای مقابله با تنهایی گاه لازم است نوع تنهایی را شناسایی کنیم و نگذاریم تنهایی به انزوای شدید و مزمن تبدیل شود. افزایش شبکه دوستان و مهارت های دوست یابی می تواند در این مورد بسیار کمک کننده باشد اما آن چه بسیار مهم است این که در اصلاح مشکلات رفتاری باید باورهای نادرستی را که در مورد مشکل به وجود آمده است، عوض کنیم.
این باورهای غلط باعث کاهش اعتماد به نفس و منفعلانه برخورد کردن وی با مشکل می شود. این شیوه باعث افسردگی و اعتیاد می شود زیرا فرد گمان می کند دچار نقص شخصیت غیرقابل اصلاح شده است. بنابراین اولین گام این است که دریابیم احساس تنهایی نشانه یک نیاز برآورده نشده است.
نیاز به یادگیری یک مهارت یا اصلاح رفتار یا تغییر باورهای نادرست. باید دانست همه انسان ها در مقاطعی از زندگی احساس تنهایی می کنند اما برخی اجازه نمی دهند احساس تنهایی بر آن ها غلبه کند.
در مباحث روان شناسی از دوست با اصطلاح (همسال) یاد می شود. همسالان از جمله عواملی است که بعد از خانواده در رشد، هدایت و اصلاح رفتارهای اجتماعی بیشترین تأثر را دارد. این عامل، اعتقادات، آداب و رسوم، رزشها و نیز زبان و فرهنگ را به دیگر افراد منتقل می کند.
همسالان را می توان یک یک سازمان غیر رسمی دانست که معمولا از افراد هم سن و سال تشکیل شده است. همسالان به افرادی گفته می شود که در یک سطح رفتاری با یکدیگر تعامل دارند و یا در چند صفت مشترک، همسانند.
رسول خدا (صل الله علیه وآله): (انسان بر دین دوستش خواهد بود ، بنابراین هر یک از شما دقت کند که با چه کسی دوست می شود).[1] حضرت علی (علیه السلام) در مورد گرایش افراد به یکدیگر چنین می فرماید:(روح و روان انسانها متفاوت و مختلف است پس هرکدام به دیگری شبیه باشد به او نزدیک می شود، و البته مردم از نظر روانی به همسنخ خود تمایل بیشتری دارند).[2] حضرت علی ابن موسی الرضا نیز بیانی روشن از دوستی دارند:(مردم را به وسیله دوستانشان بیازمایید؛ زیرا انسان تا صفتی همگون و مناسب روحیه خود را در دیگری ندیده و آن را نپسندد با او طرح دوستی نمی ریزد).[3] بنابراین دوستی همسالان مبتنی بر صفت یا صفات مشترک است.

اهمیت دوستی
احساس تعلق و وابستگی به دیگر انسانها از اساسی ترین نیازهای فردی است که در زمینه های مختلفی از جمله روابط با همسالان بروز می کند و بر رشد روانی، جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. فرهنگ همسالان از فرهنک اجتماع بزرگتر متأثر است، لکن همسالان واسطه های انتقال آداب و رسوم اجتماعی از نسلی به نسل دیگر محسوب می شوند؛ زیرا معلومات کودکان درباره رفتارهای اجتماعی و شکل ارتباط با دیگران بیشتر از طریق همسالان منتقل می شود.
دوستان از طریق معاشرت، با ارزشهای گوناگونی آشنا شده و از راه تبادل ارزشها مسائل فراوانی را یاد می گیرند. آنها علاوه بر آنکه در بین خود آزادی بیشتری دارند در صورت داشتن زندگی سالم، کمبود محبت والدین را هم جبران کرده، از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری می کنند.
آنچه در روابط همسالان اهمیت دارد وابستگیهای خاصی است که بین آنان ایجاد می شود. دوستان برای یکدیگر تکیه گاهی هستند که به هم احساس امنیت می دهند. همسالان حکم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یکدیگر دارند. این کنشهای متقابل با دوستان باعث می شود که آنها احساسات و عقاید یکدیگر را هرچه بیشتر درک کنندو در برابر آن حساس باشند.

نقش دوستی
در رشد کودک نقش خانواده و همسالان، با هم متفاوت است. گرچه رابطه کودک و والدین عمیق تر و بادوام تر است، کنشهای متقابل بین همسالان از آزادی و برابرنگری بیشتری برخوردار است که می تواند شالوده ای برای رشد صلاحیت و عدالت اجتماعی، استعداد، عشق ورزیدن و ... به شمار رود.
باید گفت رفتار کودکان بر اثر کنش متقابل همسالان بسیار زودتر از دوره نوجوانی دستخوش تغییر می شود. این کنشهای متقابل همسالان از عوامل مهم در رشد صلاحیت اجتماعی و شناختی کودکان به شمار می رود.
همسالان از راههای منحصر بفرد و عمده ای در شکل گیری شخصیت، رفتار اجتماعی، ارزشها و نگرشهای یکدیگر دخالت دارند. کودکان از طریق سرمشق دهی اعمال قابل تقلید، تقویت یا تنبیه پاسخهای خاص و ارزشیابی فعالیت های یکدیگر بازخوردی که به یکدیگر می دهند، در یکدیگر تأثیر می گذارند.

تأثیر همسالان در رشد اجتماعی
نیاز به تعلق و وابستگی از اساسی ترین نیازهای فرد است. همسالان علاوه بر اینکه این نوع نیاز را برطرف می سازند، خود عامل مؤثری در رشد اجتماعی به شمار می روند. گروه دوستان مهارتهای مهمی را به یکدیگر یاد می دهند که در توان بزرگسالان نیست.
و اما با توجه به آموزه های دین مبین اسلام باید یاد آوری کنم که هدف زندگی انسان مومن قرب به خدا است و فلسفه دوستی از نظر اسلام همراهی در راه خدا است. دوست یعنی کسی که در مسیر خدایی شدن با شما همراهی می کند و رفیق راه است و کمک کار شما است.
از طرفی نیز چون انسان فطرتا موجودی اجتماعی است، داشتن روابط اجتماعی - به ویژه شکل دوستی آن - یک ضرورت بی تردید و انکارناپذیر است و عقل و اندیشه هر انسانی وی را به داشتن چنین ارتباطی رهنمون می گردد و توصیه های دینی نیز ما را به این عمل ترغیب می کند. آنگونه که علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) می فرمایند: (فقد الاحبه غربه ؛ انسان بی دوست غریب است)[4] و یا در روایت دیگری امام معصوم (ع ) می فرمایند: (التودد نصف العقل)[5] به هر حال افراد مردم گریز ناقص العقل تلقی شده اند چه تودد معادل نصف عقل و اندیشه قرار داده شده است . بنابراین باید در جلب دوستی کوشید چه اسلام در بین مکاتب بیشترین توجه و اهتمام را به دوستی داده و دارد.
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد / نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
دوست ورفیق در شکل گیری شخصیت افراد نقش بسیار مهمی دارد؛ زیرا حالات و اقوال و افعال انسان به سرعت تحت تاثیر همنشین قرار می گیرد. فراوانند کسانی که بخاطر داشتن دوستان نا اهل و کم خرد دچار خسارتهای جبران ناپذیر شده اند و بالعکس, چه انسانهایی که در اثر همنشینی با دوستان پاک و صادق و دانا از انحراف و فساد نجات یافته اند.
دوست خوب می تواند هم در دنیا و هم در آخرت یار و مددکار انسان باشد؛ چنانکه اهل جهنم از نبود آن در قیامت رنج می برند و می گویند : فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم.[6] امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : منزلت دوست چندان والاست که حتی دوزخیان نیز پیش از خویشاوند دلسوز و مهربان, از او کمک می طلبند و او را صدا می زنند. خداوند از زبان دوزخیان می گوید : فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم ( ما را شفیعانی نیست و نه دوستی مهربان )
پس به خاطر نقش مهمی که یک دوست در سرنوشت انسان دارد و موجبات سعادت یا شقاوت انسان را فراهم می کند باید در انتخاب آن کمال دقت نظر را به خرج داد.
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه واله ) در اهمیت گزینش دوست خوب می فرمایند : الرجل علی دین خلیله , فلینظر احدکم من یخالل : انسان به دین دوستش است ؛ پس هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی می کند.[7]

در پایان باید اشاره کنم که جدایی در این دنیا معنی و مفهوم دارد و جزو قوانین گریز ناپذیر این دنیاست. جدایی از پدر، مادر، شهر، همسر، شهر و محله همگی ممکن الوقوع هستند.ولیکن چه بسا دوستان خوبی که در آخرت نیز با هم خواهند بود. و صرف اینکه بالاخره باید جدا شد دلیل منطقی برای تلاش نکردن در رابطه با یافتن دوستی مناسب نخواهد بود و با توجه به مزایای داشتن دوست خوب باید در این راه اهتمام ورزید.
با توجه به مباحث بالا نتیجه می گیریم که تمایل شما به تنهایی در صورتی که همیشگی باشد طبیعی و قابل توجیه نیست و مسلما دلایل روانی خاصی دارد. حال ما از شما پرسشگر محترم تقاضا داریم که با مراجعه حضوری به یک مشاور دلیل تمایل خود را پیدا کنید و یا با تامل در مطالب بالا خود به کندو کاو ذهن و روان خود بپردازید و پس از یافتن دلیلی منطقی برای حل مشکل و آگاهی از راه حل ما از ما مشاوره بگیرید.
*** ما برای رسیدن سریع به جواب مناسب، دلایل زیر را مطرح می کنیم که ممکن است یک یا چند مورد از آن ها دلیل تمایل شما به تنهایی باشند:
1- افسردگی و عدم لذت بردن از شرایط و وضع موجود زندگی
2- عدم داشتن اعتماد به نفس
3- سابقه ی شکست در یک رابطه دوستی
4- داشتن باور های غلط درباره دوستی
5- عدم تجربه ی یک دوستی واقعی (تمایل به تنهایی نوعی مشکل پیشرونده است یعنی اگر لذت یک رابطه دوستی را نچشیده باشید، به مرور زمان بیشتر از تنهایی خود لذت خواهید برد و تمایلتان به ارتباط کمتر خواهد شد.
6- عوامل محیطی
7- عوامل ژنتیکی و خانوادگی
اگر همه این عوامل در شما تا حدودی وجود دارند ممکن است با پیشرفت این علائم به اختلال اضطراب اجتماعی مبتلا شوید و برای پیشگیری از آن باز به مشاوره بپردازید.
چشم به راه مکاتبات بعدی شما هستیم. موفق و پیروز باشید.
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار جلد 74 صفحه 192
[2] میزان الحکمه،ج5،ص297
[3] همان
[4] نهج البلاغه فیض الاسلام , حکمت 26
[5] بحارالانوار, ج 74, ص 168
[6] سوره شعراء / 100 و 101
[7] دوستی در قرآن و حدیث , محمد ری شهری , ص 163
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین