من 18 سالمه و به یه دختر با یک سال سن از خودم علاقه مند شدم و اون رو خیلی دوست دارم، آیا اینکه من 1 سال از اون کوچکترم مشکلی برای من ایجاد خواهد شد و اینکه اگر من این مسأله رو به گوش اون بروسونم مشکل دارد یا خیر؟ دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟ چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟ آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد برادر گرامی، خوشحالیم با جوانی در ارتباطیم که ذهن آگاه و دل پاکش، از هوس و گناه متنفر، خانه دلش معطر عشق است و در عبور از مشکلات، مشورت را غنیمت میداند. از اینکه به ما اعتماد نمودید، متشکریم. برادر گرامی، به راستی این علاقه پرشور شما همان عشق آتشینی است که نویسندگان و شاعران در همه سرزمینها و فرهنگها از آن یاد کردهاند و روانشناسان در بیان ویژگیهای نوجوانی آن را (عشق رمانتیک) نامیدهاند. محبتی پاک و بیآلایش، آرامش برانداز و شور آفرین و هیجانی ویژه که آمیزهای از رنج و شادی، نگرانی و امید و شیدایی و شور را با خود دارد. عشق و محبت یکی از ویژگیهای انسان سالم است. اگر عشق را از هستی بگیریم، چیزی جز نیستی نخواهد ماند. محبت، به همه رفتارها و اندیشه های انسان معنا می دهد و قادر است همه اتفاقات عالم را ترجمه کند. تاثیر محبت تا آنجاست که امام مهربان ما، اما باقر (علیه السلام) می فرمایند: (آیا دین چیزی جز محبت است؟) اگر به عقل مصلحت اندیش که آیندهای روشن و بسامان را برای پسری 18ساله در جامعه میخواهد، ماجرای این دلدادگی را بگویند، نصیحت و ملامت میکند: که ای جوان خوب و پاکاندیش! اگر عشق به یک دختر در مسیر ازدواجی سالم و استوار قرار نگیرد، تو را در منجلاب هوس سرنگون میکند و یا به وادی افسردگی و نومیدی فردی میاندازد. چه دست نایافتنی است پیوند همسری در این سن و حتی سالهای پرابهامی که در پیش دارید. بسیاری از بزرگترها هم تجربه شیرین شوریدگی را در دوران نوجوانی داشتهاند. تجربهای که نمیتوان آن را با نثر و شعر و موسیقی و نقاشی که جلوههای بلند هنر انسانیاند به تصویر کشید. جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد رمزی ز راز عشقت در صد بیان نگنجد جولانگه جلالت در کوی دل نباشد جلوه گه جمالت در چشم و جان نگنجد در دل چو عشقت آمد سودای جان نماند در جان چو مهرت افتد عشق رون نگنجد شمار زیادی از نوجوانان عاشق که چنین عشق پاک و گرمازایی دارند، به تدریج و با فاصله گرفتن از محبوب، ندیدن او و تا اندازهای جایگزین کردن یاد او با اندیشهها دیگر (البته مثبت و متعالی) و پرداختن به امور سازنده و سالم از قبیل درس، هنر، ورزش، خواندن متون عرفانی و حضور در مجالس مذهبی لذتبخش، از درماندگی و ناامیدی درآمدهاند و در سالهای بعد در گنجخانه دلشان جایی کوچک و زیبا برای خاطره آن عشق فراهم ساختهاند. تا آنجا که توانستهاند از بیکاری دوری جستهاند تا ذهنشان، جولانگاه خیال محبوب نباشد. هر چیزی که ایشان را یاد معشوق میاندازد از خود دور میکنند. شاید آنها هم فهمیدهاند اینکه کمتر از 5 درصد عشق های نوجوانان منجر به ازدواج و تشکیل خانواده در جوانی و بزرگسالی می شود، نشانه اشتباه بودن ادامه این مسیر است. آنها در تجربههای مشابه دقت کردهاند که تنها چیزی که از این جریان عاید دختر یا پسر نوجوان می شود افت تحصیلی، افسردگی، تغییر مسیر زندگی آینده خود و طرف مقابل و حتی گاهی خانوادههاست. شما سالهای زیادی تا امکان ازدواج و همراهی دارید؛ این سالها عشق شما را تبدیل به عادت میکند و از لذت عاطفی و معنوی آن می کاهد و این یعنی دور شدن. نوجوانان عاشق و منطقی در عین اینکه از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند، میدانند که با یاری دیگران (بویژه بزرگترها) راه را با اطمینان و سرعت بیشتری میپیمایند. گاهی آنقدر برای خود، احساسات طرف مقابل و خانوادهها ارزش قائلاند که از یکی از بزرگترها که به او نزدیکتر است میخواهند مراقب او باشد تا خلاف تصمیمش انجام نشود. ارتباط خود با دوستان خوب همجنس را توسعه میدهند تا جایگزین رابطه عاشقانه قبل گردد. اینان، صبورند، میدانند عشق آتشفشانی نوجوانی به این راحتی از دل نمیرود، به خدا توکل دارند و به او اعتماد، امامان مهربان را به یاری میطلبند و از زندگی مادی و معنوی خود لذت میبرند. اما اندکی از نوجوانان رنجور از عشق، شاید بدلیل پیشینه تربیتی و بافت خانوادگی خود، نتوانستهاند از این دوران گذار به سلامت عبور کنند. عدم وجود اعتماد بنفس کافی در این افراد برای گذر از این مرحله خطیر و کنترل افکار و رفتارها و بدست گرفتن تقدیر آینده باعث میشود سالها بعد اینان را که نه به وصال محبوب و نه به بلندای شادکامی و موفقیت رسیدهاند ببینی که همچنان لنگ لنگان وادی زندگی را میپیمایند و ناله سرمیدهند. اینان بارها از چاله یک عشق در آمدهاند و در چاه عشقی دیگر افتادهاند. به این نکته دقت نداشتهاند، ازدواج قرارداد اجتماعی دوطرفهای است که به همراه خود تعهد، مسؤولیتهای سنگین و پایبندی به بسیاری از موارد را به دنبال دارد که معمولا توانایی عمل به این تعهدات بهطور صحیح در نوجوانان یا جوانان کمسن وجود ندارد و بعد از یک تصمیمگیری ناپخته و صرفا احساسی در انتخاب شریک زندگی، پس از مدتی زندگی مشترک، متوجه اشتباه خود در تصمیمگیری شده و تصمیم به طلاق میگیرد و یا با ادامه زندگی دچار مشکلات شدید خانوادگی میشود. حال که فرصتها را از دست دادهاند، به این نتیجه رسیدهاند ایجاد جدل در خانواده و مخالفت با نظر درست والدین ، از برکت زندگیشان کاسته است. چه دانستم که این سودا، مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که سیلابی، مرا ناگاه برباید چو کشتی ام در اندازند، میان غلزم پر خون زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون برادر محترم ، شما تازه 18سال دارید و اول راهید، تصور کنید امشب به خواستگاری ایشان رفتید و قول او و خانوادهاش را گرفتید. هنوز که نه شغلی دارید، نه تجربهای در اداره زندگی و نه تحصیلات قابل توجهی. سربازی را هم اضافه کنید. پس سالها تا تشکیل زندگی مشترک فاصله دارید .این سالها را چگونه باید گذراند؟ یکدیگر را نبینید و به هم فکر نکنید؟ برای دو نفر که یکدیگر را دوست دارند، چنین امکانی وجود دارد؟ توان این را دارید شبها و روزهایتان به یاد یکدیگر بگذرد اما از دیدن هم یا حتی حرف زدن با هم، محروم باشید؟ دوست خوبم، عشق انرژی روانی و عاطفی زیادی از عاشق و معشوق میگیرد. اگر این زجر ادامه یابد شما دچار مشکلاتی خواهید شد که زندگیتان را با مشکلاتی مواجه خواهد نمود. در اولین نمودها اشتغال ذهنی، باعث خواهد شد از تحصیلتان عقب بمانید و این یعنی دور ماندن از موفقیتهایی که آینده برای شما رقم زده است. چه کسی خواهان همراهی فردی شکست خورده خواهد بود؟ نگویید که عشق به او به من انرژی مضاعف خواهد داد، که غالبا چنین اتفاقی نیفتاده است. حال اگر درطی این سالها، با یکدیگر باشید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در قدم اول خانواده دختر این اجازه را به شما نخواهند داد که اینهمه سال، بدون اینکه تعهدی به عنوان همسر داشته باشید، رفت و آمد نمایید. در قدم بعدی، نیازهای عاطفی و جنسی شماست که با وجود نزدیک بودن به یکدیگر به اوج خود میرسند در حالیکه قادر به ارضاء آنها نیستید و اگر باشید عبور این سالها باعث خواهد شد برای یکدیگر تکراری شوید و هنگامی که به سن مناسب ازدواج برسید، نسبت به هم این احساس کنونی را نخواهید داشت. یکی از دلایل عاقبت به خیر نشدن ازدواج بسیاری از روابط دوستانه دختر و پسر، همین امر است. با همه آسیبها و مشکلاتی که توضیح دادیم، اگر همچنان شور و هیجان عشق شما را رها نمیکند، می توانید پدر و مادرتان را به صحبت با والدین دختر، تشویق نمایید تا در صورت موافقت آنها و دختر، قول او را به شما بدهند تا از این جهت آرامش داشته باشید. اما این نکته را توجه نمایید که طبق فرموده قرآن؛ دختران پاک برای پسران پاکند و پسران پاک، روزی دختران پاک خواهند بود. پاکی و طهارت روح و جسم خود را حفظ کنید تا به مقصود خود برسید. خداوند در قرآن وعده داده که هرکس اهل تقوا و پرهیزگاری باشد، برای او گشایشی در امور خواهد بود. پس در این مدت که به سرنوشت الهی خود برسید، ایمان خود را حفظ کنید و حدود شرعی و عرفی را رعایت نمایید. اگر بتوانید مسیر تحصیل را ادامه دهید، با طی مدارج بالای علمی، موقعیت شغلی و اجتماعی بهتری را بدست میاروید که البته تأثیر مثبت آن را در تمام عمرتان مشاهده خواهید کرد و بعد از سربازی با فراق بال، تصمیم بگیرید. امیدواریم سرانجام شیرینی برای این ماجرای شما اتفاق بیفتد. ضمنا وجود تفاوت سنی یک سالی که با دختر دارید، مشکل ساز نخواهد بود اگر: 1. اگر دختر دارای امتیاز بالایی در معیارهای انتخاب همسر است. (در صورت تمایل در مکاتبات بعدی برای شما ملاک های همسر مناسب را ارسال میکنیم) 2. این تفاوت در ظاهر چهره و اندام دختر نمایان نباشد. 3. روحیه تبعیت از شما که کوچکتر هستید در او باشد. 4. توان روانی تحمل کنایه احتمالی دیگران را داشته باشید.
من 18 سالمه و به یه دختر با یک سال سن از خودم علاقه مند شدم و اون رو خیلی دوست دارم، آیا اینکه من 1 سال از اون کوچکترم مشکلی برای من ایجاد خواهد شد و اینکه اگر من این مسأله رو به گوش اون بروسونم مشکل دارد یا خیر؟
من 18 سالمه و به یه دختر با یک سال سن از خودم علاقه مند شدم و اون رو خیلی دوست دارم، آیا اینکه من 1 سال از اون کوچکترم مشکلی برای من ایجاد خواهد شد و اینکه اگر من این مسأله رو به گوش اون بروسونم مشکل دارد یا خیر؟
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
برادر گرامی، خوشحالیم با جوانی در ارتباطیم که ذهن آگاه و دل پاکش، از هوس و گناه متنفر، خانه دلش معطر عشق است و در عبور از مشکلات، مشورت را غنیمت میداند. از اینکه به ما اعتماد نمودید، متشکریم.
برادر گرامی، به راستی این علاقه پرشور شما همان عشق آتشینی است که نویسندگان و شاعران در همه سرزمینها و فرهنگها از آن یاد کردهاند و روانشناسان در بیان ویژگیهای نوجوانی آن را (عشق رمانتیک) نامیدهاند. محبتی پاک و بیآلایش، آرامش برانداز و شور آفرین و هیجانی ویژه که آمیزهای از رنج و شادی، نگرانی و امید و شیدایی و شور را با خود دارد. عشق و محبت یکی از ویژگیهای انسان سالم است. اگر عشق را از هستی بگیریم، چیزی جز نیستی نخواهد ماند. محبت، به همه رفتارها و اندیشه های انسان معنا می دهد و قادر است همه اتفاقات عالم را ترجمه کند. تاثیر محبت تا آنجاست که امام مهربان ما، اما باقر (علیه السلام) می فرمایند: (آیا دین چیزی جز محبت است؟)
اگر به عقل مصلحت اندیش که آیندهای روشن و بسامان را برای پسری 18ساله در جامعه میخواهد، ماجرای این دلدادگی را بگویند، نصیحت و ملامت میکند: که ای جوان خوب و پاکاندیش! اگر عشق به یک دختر در مسیر ازدواجی سالم و استوار قرار نگیرد، تو را در منجلاب هوس سرنگون میکند و یا به وادی افسردگی و نومیدی فردی میاندازد. چه دست نایافتنی است پیوند همسری در این سن و حتی سالهای پرابهامی که در پیش دارید. بسیاری از بزرگترها هم تجربه شیرین شوریدگی را در دوران نوجوانی داشتهاند. تجربهای که نمیتوان آن را با نثر و شعر و موسیقی و نقاشی که جلوههای بلند هنر انسانیاند به تصویر کشید.
جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت در صد بیان نگنجد
جولانگه جلالت در کوی دل نباشد
جلوه گه جمالت در چشم و جان نگنجد
در دل چو عشقت آمد سودای جان نماند
در جان چو مهرت افتد عشق رون نگنجد
شمار زیادی از نوجوانان عاشق که چنین عشق پاک و گرمازایی دارند، به تدریج و با فاصله گرفتن از محبوب، ندیدن او و تا اندازهای جایگزین کردن یاد او با اندیشهها دیگر (البته مثبت و متعالی) و پرداختن به امور سازنده و سالم از قبیل درس، هنر، ورزش، خواندن متون عرفانی و حضور در مجالس مذهبی لذتبخش، از درماندگی و ناامیدی درآمدهاند و در سالهای بعد در گنجخانه دلشان جایی کوچک و زیبا برای خاطره آن عشق فراهم ساختهاند. تا آنجا که توانستهاند از بیکاری دوری جستهاند تا ذهنشان، جولانگاه خیال محبوب نباشد. هر چیزی که ایشان را یاد معشوق میاندازد از خود دور میکنند. شاید آنها هم فهمیدهاند اینکه کمتر از 5 درصد عشق های نوجوانان منجر به ازدواج و تشکیل خانواده در جوانی و بزرگسالی می شود، نشانه اشتباه بودن ادامه این مسیر است. آنها در تجربههای مشابه دقت کردهاند که تنها چیزی که از این جریان عاید دختر یا پسر نوجوان می شود افت تحصیلی، افسردگی، تغییر مسیر زندگی آینده خود و طرف مقابل و حتی گاهی خانوادههاست. شما سالهای زیادی تا امکان ازدواج و همراهی دارید؛ این سالها عشق شما را تبدیل به عادت میکند و از لذت عاطفی و معنوی آن می کاهد و این یعنی دور شدن.
نوجوانان عاشق و منطقی در عین اینکه از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند، میدانند که با یاری دیگران (بویژه بزرگترها) راه را با اطمینان و سرعت بیشتری میپیمایند. گاهی آنقدر برای خود، احساسات طرف مقابل و خانوادهها ارزش قائلاند که از یکی از بزرگترها که به او نزدیکتر است میخواهند مراقب او باشد تا خلاف تصمیمش انجام نشود. ارتباط خود با دوستان خوب همجنس را توسعه میدهند تا جایگزین رابطه عاشقانه قبل گردد. اینان، صبورند، میدانند عشق آتشفشانی نوجوانی به این راحتی از دل نمیرود، به خدا توکل دارند و به او اعتماد، امامان مهربان را به یاری میطلبند و از زندگی مادی و معنوی خود لذت میبرند.
اما اندکی از نوجوانان رنجور از عشق، شاید بدلیل پیشینه تربیتی و بافت خانوادگی خود، نتوانستهاند از این دوران گذار به سلامت عبور کنند. عدم وجود اعتماد بنفس کافی در این افراد برای گذر از این مرحله خطیر و کنترل افکار و رفتارها و بدست گرفتن تقدیر آینده باعث میشود سالها بعد اینان را که نه به وصال محبوب و نه به بلندای شادکامی و موفقیت رسیدهاند ببینی که همچنان لنگ لنگان وادی زندگی را میپیمایند و ناله سرمیدهند. اینان بارها از چاله یک عشق در آمدهاند و در چاه عشقی دیگر افتادهاند. به این نکته دقت نداشتهاند، ازدواج قرارداد اجتماعی دوطرفهای است که به همراه خود تعهد، مسؤولیتهای سنگین و پایبندی به بسیاری از موارد را به دنبال دارد که معمولا توانایی عمل به این تعهدات بهطور صحیح در نوجوانان یا جوانان کمسن وجود ندارد و بعد از یک تصمیمگیری ناپخته و صرفا احساسی در انتخاب شریک زندگی، پس از مدتی زندگی مشترک، متوجه اشتباه خود در تصمیمگیری شده و تصمیم به طلاق میگیرد و یا با ادامه زندگی دچار مشکلات شدید خانوادگی میشود. حال که فرصتها را از دست دادهاند، به این نتیجه رسیدهاند ایجاد جدل در خانواده و مخالفت با نظر درست والدین ، از برکت زندگیشان کاسته است.
چه دانستم که این سودا، مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی، مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام در اندازند، میان غلزم پر خون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
برادر محترم ، شما تازه 18سال دارید و اول راهید، تصور کنید امشب به خواستگاری ایشان رفتید و قول او و خانوادهاش را گرفتید. هنوز که نه شغلی دارید، نه تجربهای در اداره زندگی و نه تحصیلات قابل توجهی. سربازی را هم اضافه کنید. پس سالها تا تشکیل زندگی مشترک فاصله دارید .این سالها را چگونه باید گذراند؟ یکدیگر را نبینید و به هم فکر نکنید؟ برای دو نفر که یکدیگر را دوست دارند، چنین امکانی وجود دارد؟ توان این را دارید شبها و روزهایتان به یاد یکدیگر بگذرد اما از دیدن هم یا حتی حرف زدن با هم، محروم باشید؟ دوست خوبم، عشق انرژی روانی و عاطفی زیادی از عاشق و معشوق میگیرد. اگر این زجر ادامه یابد شما دچار مشکلاتی خواهید شد که زندگیتان را با مشکلاتی مواجه خواهد نمود. در اولین نمودها اشتغال ذهنی، باعث خواهد شد از تحصیلتان عقب بمانید و این یعنی دور ماندن از موفقیتهایی که آینده برای شما رقم زده است. چه کسی خواهان همراهی فردی شکست خورده خواهد بود؟ نگویید که عشق به او به من انرژی مضاعف خواهد داد، که غالبا چنین اتفاقی نیفتاده است.
حال اگر درطی این سالها، با یکدیگر باشید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در قدم اول خانواده دختر این اجازه را به شما نخواهند داد که اینهمه سال، بدون اینکه تعهدی به عنوان همسر داشته باشید، رفت و آمد نمایید. در قدم بعدی، نیازهای عاطفی و جنسی شماست که با وجود نزدیک بودن به یکدیگر به اوج خود میرسند در حالیکه قادر به ارضاء آنها نیستید و اگر باشید عبور این سالها باعث خواهد شد برای یکدیگر تکراری شوید و هنگامی که به سن مناسب ازدواج برسید، نسبت به هم این احساس کنونی را نخواهید داشت. یکی از دلایل عاقبت به خیر نشدن ازدواج بسیاری از روابط دوستانه دختر و پسر، همین امر است.
با همه آسیبها و مشکلاتی که توضیح دادیم، اگر همچنان شور و هیجان عشق شما را رها نمیکند، می توانید پدر و مادرتان را به صحبت با والدین دختر، تشویق نمایید تا در صورت موافقت آنها و دختر، قول او را به شما بدهند تا از این جهت آرامش داشته باشید. اما این نکته را توجه نمایید که طبق فرموده قرآن؛ دختران پاک برای پسران پاکند و پسران پاک، روزی دختران پاک خواهند بود. پاکی و طهارت روح و جسم خود را حفظ کنید تا به مقصود خود برسید. خداوند در قرآن وعده داده که هرکس اهل تقوا و پرهیزگاری باشد، برای او گشایشی در امور خواهد بود. پس در این مدت که به سرنوشت الهی خود برسید، ایمان خود را حفظ کنید و حدود شرعی و عرفی را رعایت نمایید. اگر بتوانید مسیر تحصیل را ادامه دهید، با طی مدارج بالای علمی، موقعیت شغلی و اجتماعی بهتری را بدست میاروید که البته تأثیر مثبت آن را در تمام عمرتان مشاهده خواهید کرد و بعد از سربازی با فراق بال، تصمیم بگیرید. امیدواریم سرانجام شیرینی برای این ماجرای شما اتفاق بیفتد.
ضمنا وجود تفاوت سنی یک سالی که با دختر دارید، مشکل ساز نخواهد بود اگر:
1. اگر دختر دارای امتیاز بالایی در معیارهای انتخاب همسر است. (در صورت تمایل در مکاتبات بعدی برای شما ملاک های همسر مناسب را ارسال میکنیم)
2. این تفاوت در ظاهر چهره و اندام دختر نمایان نباشد.
3. روحیه تبعیت از شما که کوچکتر هستید در او باشد.
4. توان روانی تحمل کنایه احتمالی دیگران را داشته باشید.
- [سایر] من 19 سالمه مدتیه که دختر همسایمون حواسمو خیلی پرت کرده و شدیداً بهش علاقه مند شدم.(البته قبلاً هم بود ولی حالا بیشتر) پشت کنکوریم. اونم 18 سالشه لطفاً راهنمایی کنین.
- [سایر] من 23 سالمه و می خواهم با دختر خاله ام که 12 سالش است ازدواج کنم . اختلاف سنی ما 11 تا 12 سال است . خوانواده ها هیچ حرفی ندارن و من به اون علاقه دارم . من تازه کارمند اداره شدم و اون تحصیل می کند . ما با هم ا نظر سنی مشکلی نداریم چون خیلی می ترسم . در ضمن پدر و مادرم دختر و پسرخاله ان و اختلاف سنی 10 سال دارن و دائم تو این چند سال با هم مشکل دارن و دعوا و درگیری دارن . بیشتر از لحاظ مالی هستش .
- [سایر] اگر پسر و دختر همدیگه رو دوست داشته باشند و عاشق همدیگه باشند. در صورتی که سن دختر 2 سال بیشتر از پسر باشد مشکلی در آینده پیش می آید لطفا راهنمایی کنید. با تشکر
- [سایر] سلام خدمت جناب اقای مرادی من یک جوان 18 ساله هستم و از 1 دختر خوشم مییاد و دوستش دارم ولی با اون دوست نیستم من از این رفاقتهاکه هر روز با یکی باشم خوشم نمییادمن تا الان با هیچ دختری دوست نبودم من به این دختر خیلی اعتماد دارم من نمیخواهم که دوستی من با این دختر جهت خوش گذراندن باشه بلکه من اون رو برای همیشه دوست دارم می خواستم بپرسم چگونه با اون دوست بشم ایا روابط دوستی ما گناه دارد من اهل خوش گذرونی وسر کار گذاشتن دخترا نیستم...
- [سایر] سلام آقای مرادی .امروز برنامتونو توی شبکه 2 دیدم. می خواستم باهاتون مشورت کنم. من 2 ساله با یکی از همکلاسی هام آشنام و شناخت زیادی ازش دارم. 1 سال پیش به شرط ازدواج با هم دوست شدیم .توی این مدت شناخت کافی از ایشون و خونوادش پیدا کردم و ایشون هم از خونواده ی من. 2 هفته پیش مراسم رسمی خواستگاری رو انجام دادیم چون من به این نتیجه رسیده بودم که ایشون مورد مناسبی برای من هستند .البته ناگفته نماند که شدیدا به یکدیگر علاقه داریم.بعد از تحقیق و بررسی در مورد خونوادشون که بابام انجام داد فهمیدیم که آدمای خوبی هستند و کارشون به کار کسی نیست. اما تو این مسئله یه مشکل وجود داره و اون اینه که ایشون 2 سال از من بزرگترند.البته من این موضوع رو می دونستم و هیچ مشکلی از این بابت ندارم و برام مهم نیست. اما بقیه یه کم منو می ترسونند.سوالی که داشتم اینه 1- مسئله بزرگتر بودن دختر از پسر اونم 2 سال خیلی مهمه ؟ 2- اگه این ازدواج صورت بگیره از این بابت سن چند سال بعد مشکل خواهیم داشت؟ من 21 سالمه و ایشون 23 سال
- [سایر] سلام من 27 سالمه و یه دختری رو دوست دارم که 2 سال و نیم ازم بزرگتره.با اینکه میدونم بزرگ بودن دختر از پسر مشکل سازه و حتی اینکه اگه این موضوع رو با خانوادم در میان بذارم شدیدا مخالفت میشه با این وجود نمیتونم فراموشش کنم. تنها مشکل من فقط اختلاف سنی هستش. من چیکار کنم ؟ فراموشش کنم؟ چطوری؟ نمیتونم بهش وابستگی پیدا کردم.لطفا راهنماییم کنین
- [سایر] سلام آقای مرادی. من یک مشکلی داشتم، 19 سالمه با یک پسری از سن 14 سالگی تو اوج بچگی و از روی کنجکاوی دوست شدم این دوستی تا الآن ادامه داشت که تصمیم گرفتم دیگه تا قبل از ازدواج با هیچ کس دوست نشم و کلا از لحاظ مذهبی اصلا\" مقید نبودم و الآن تقریبا 6ماهه از این رو به اون رو شدم مشکلم فقط احساس گناهه نمی دونم باید چیکار کنم.همه اش حس می کنم خیلی آدم بدی و گناهکاری ام.
- [سایر] سلام من نیازمند یک مشاوره ازدواج هستم و چون تبیان رو به عنوان یک سایت رسمی از سوی نهادی رسمی قبول داشتم خواستم با شما مشورت کنم مشکل رو به طور خلاصه عرض میکنم اینجانب مهندس عمران و دارای یک شرکت عمرانی هستم الحمد الله مشکلی از لحاظ مالی ندارم اجازه بدید یه کمی در مورد خودم بگم بعد برم سراغ مشکلم خصوصیات من : 1-آرام 2-کمتر اجتماعی 3- تا حدی کم رو و از همه مهمتر نمیتونم حرف دلم رو بزنم حالا مشکل من : امروز من به خواستگاری یک دختر خانم رفتم ( به صورت سنتی ) ولی بزرگترین مشکل من اینه که اساسا نمیتونم به کسی دل ببندم و از همه مهمتر اینکه از وارد شدن به یک خانواده جدید بینهایت وحشت دارم اساسا نمیتونم این تصور رو بکنم که یه داماد خانواده غریبه بشم و از همه مهمتر اساسا نمیتونم مهر کسی رو تو دلم بذارم الان این دختر خانمی که به خواستگاریشون رفتم اساسا هیچ عیبی نداشتند ولی باز هم وحشت من از ورود به خانواده غریبه و عدم توانایی من در ایجاد علاقه باعث شده که برای قبول کردن پاهام سست بشه حالا یه مساله دیگه ای هم هست و اون هم اینه که من یه دختر خاله دارم که تا حدودی بهش علاقه دارم منظورم از علاقه اساسا عشق نیست بلکه بیشتر لذت از هم صحبتی با ایشان و خانوادشون هست اما این وسط یه مشکل وجود داره و اون هم ترس من از ازدواج فامیلی هست من یه چیزایی در مورد مشاوره های ژنتیک شنیدم اما نمیدونم که این مشاوره ها تا چه اندازه میتونه موثر باشه لطفا در این مورد بنده رو راهنمایی بفرمایید با سپاس
- [سایر] سلام تازگی به یکی از دخترای فامیل علاقه مند شدم. اوایل خیلی خودشو بهم نزدیک می کرد اما نگرانم علاقه مندیش به مرور زمان کمتر شه. با توجه به شرایط تحصیلی(کنکور)، تا دو سال آینده نمی توانیم باهم ازدواج کنیم.البته مستقیم بهش نگفتم تصمیم به ازدواج دارم و حتی نظرشو نمی دونم شک دارم بتونم تا دوسال آینده اونو علاقه مند نگه دارم.یجورایی نمی دونم قبل ازدواج باید چه ویژگی های اخلاقی داشته باشم که علاقه مند بمونه. 1 سال از من کوچکتره. از نظر فکری هم خیلی تفاهم داریم من ساوه زندگی می کنم،اون تهران من دو برادر بزرگتر و مجرد دارم،اما اون تک فرزنده و لجباز ارتباط دو خانواده باهم هم خوب و صمیمیه ولی زیاد همدیگرو نمی بینیم
- [سایر] اقای مرادی سلام من محتاج جواب شما هستم من احل نماز و روزه هستم و 23 سالم است با پسری تلفنی آشنا شدم اون پسر خوبی است ولی من نمی خواستم اونو ببینم ولی او میگه 1 بار الان 1 ساله اون مشروب میخوره یعنی الانو نمیدونم و با دختر ها ارتباط داشته ولی مکه رفته و دوست داره عوض شه و میگه برای ازدواج یه بار منو ببینه من چه کنم از یه طرف اعتقادم و......اون 28 سالشه به این ماه قسم جوابمو بدین