اگه یه دختر دانشجو عاشق و دیونه ی یکی از استادان مرد بشه باید چکار کنه؟
اگه یه دختر دانشجو عاشق و دیونه ی یکی از استادان مرد بشه باید چکار کنه؟ خواهر گرامی، نامه شما را خواندیم. خوشحالیم که این نهاد آنقدر مورد اعتماد جوانی پاک‌دل است که خصوصی‌ترین مسائل زندگی‌اش را با ما درمیان می‌گذارد. تمام تلاشمان را در جهت ارائه آنچه به صلاح شماست انجام خواهیم داد. خواهرم، خوب است بدانید که تمامی رفتارهای ما (اعم از رفتارهای ظاهری و بخش زیادی از هیجانات و احساسات) نقشهایی است که سرانگشتان هنرمند (اندیشه)، درتابلویی به نام شخصیت، به معرض دید خود و دیگران می گذارد. چه زیبا گفت مولانا که ( ای برادر، تو همه اندیشه ای، ما بقی تو استخوان و ریشه ای). حقیقت این است که ما آنگونه ای زندگی می کنیم که می اندیشیم. حال حادثه ای شگرف بنام عشق را در همین چارچوب نگاه کنید. چرا ما عاشق پسر یا دختری که در کوچه مجاور، کلاس دیگر یا آن شهر دورتر زندگی می کند نمی شویم؟ جواب شما واضح است: چون او را ندیده ایم، چون او را نمی شناسیم. پس حتی آنچه که در دل ما آدمها اتفاق می افتد ( و مد روز شده است که بگویند دست عقل از آن کوتاه است و یکسره شاهکار دل است، پس حقیقت دارد!) هم از این دایره خارج نیست. با ان اوصاف، پاسخ یک سؤال دیگر نیز رخ می نماید. معیار عشق چیست؟ جواب: شناخت درست و کامل. وگرنه چیزی جز هیجان و احساس زدوگذر نخواهد بود. حال برگردیم به مطلب شما. ابتدا باید ببینید آنچه در شما اتفاق افتاده، به راستی عشق است؟ اگر چنین باشد، شما قبل از عاشق شدن، تمام معیارهای اصلی یک همراه خوب را در نظر داشته اید و با دقت، فرد مورد نظر را در داشتن و نداشتن آنها مورد سنجش قرار دادید. اگر نه، شما دل را به نگاهی باخته اید و عشقی که در دستهای دلتان وجود دارد، ارزش عشقی عاقلانه را ندارد. با این حساب، جای سوال از اینکه چرا به معشوق نمی رسیم باقی نمی ماند. حال بنا را بر این می گذاریم که شما تمام مراحل عاشق شدن را درست رفته اید و اکنون به واقع در کوچه باغهای آسمانی عشق قدم می زنید و قلبتان، سوخته آتشی است که در آن افتاده است. شما هم می دانید که توان ناقص آدمی از درک تمام ابعاد زندگی، عاجز است. دست گرم و قدرتمندی لازم است تا دستهای کودکانه عقل ما را بگیرد و از کوچه پس کوچه های ناهموار و خطرناک دنیا عبور دهد، از همه دامهایی که دشمنان ناپیدای ما (نفس و شیطان) برایمان گسترده اند به سلامت بگذراند و آرامش را به قلبمان، ایمانمان و سلامتمان هدیه نماید. از نگاه کودک، چاقو، وسیله خوبی برای بازیست اما در نگاه مادر، حادثه ایست که می تواند روح و جسم کودک دلبند را بیرحمانه بیازارد. خدای مهربان، شما را بهتر از خودتان می شناسد. خدای مهربان، شما را بیشتر از خودتان دوست می دارد. خدای مهربان دیگران را هم بهتر از خودشان و شما می شناسد. خدای مهربان آینده و گذشته را می داند. خدای مهربان می داند گاهی یک هیجان، با دسیسه شیطان، رنگ معنوی به خود می گیرد و احساس لطیفی را ایجاد می کند که کاملا خدایی به نظر می‌رسد. خدای مهربان ... . شاید این وجود سراسر رحمت، این وصال را به صلاح شما و ایشان نمی داند. (عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .و الله یعلم و انتم لا تعلمون). چه بسا شما از چیزی ابا دارید، حال آنکه برایتان خیر خواهد داشت و چه بسا چیزی را دوست می دارید که برایتان شر خواهد بود. خدا می داند و شما نمی دانید.(بقره 216) خواهر محترم: 1. در امر ازدواج نباید قبل از انتخاب، عاشق و دلباخته‌ی کسی شد (نه پسر نسبت به دختر و نه دختر نسبت به پسر) البته علاقه در حدّی که انگیزه‌ای شود برای انتخاب اشکالی ندارد بلکه لازم است اما اگر این علاقه تبدیل به عشق شد مشکلات زیادی از جمله فقدان شناخت درست و واقع بینانه از طرف مقابل را به دنبال خواهد داشت ؛زیرا روح حاکم بر این گونه احساسات و علاقه مندی ها، عشق‌ورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است. امام علی علیه السلام می‌فرمایند: (حبّ الشّیء یعمی و یصمّ)، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند. در حالی که تصمیم‌گیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکیه بر عقلانیّت و خردورزی ممکن است. چنین علاقه مندی هایی راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور می‌سازد و اجازه نمی‌دهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. 2. متأسفانه در حال حاضر بخصوص در محیط های اجتماعی مختلط مثل دانشگاهها از آن استفاده می شود روش ارتباط (نه لزوما به معنای تعامل) مستقیم و بدون واسطه است. به نظر ما این اتفاق معقولی نیست و تناسبی با فرهنگ دینی و اخلاقی ما ندارد و معمولا موجب بروز و ظهور آسیب‌های روانی و معنوی می شود. بنابراین در تحقیق و شناخت از همسر آینده هرگز نباید به گفتگوهای مستقیم با طرف مقابل یا شخصیت و تیپ و منش ظاهری او اکتفا کرد. زیرا معمولا کشش و جاذبه جنس مخالف، مانع از این می شود که افراد بتوانند درک صحیحی از یکدیگر داشته باشند. غیر از این که در این گونه برخوردها هر یک از طرفین سعی می کند بهترین تصویر را از خود نشان دهد و نقطه ضعف هایش را پنهان کند. 3- در روایات زیادی آمده است که از نگاه به نامحرم بپرهیزید زیرا چه بسا یک لحظه نگاه به نامحرم، حزنی طولانی و حسرتی زیاد به دنبال داشته باشد. از این سخن می توان فهمید که گرچه نگاه کردن به نامحرم در ظاهر لذت بخش است ولی در باطن سبب حزن و ناراحتی و مشغولیت ذهنی انسان می رود و نتیجه ای جز تلخی و ناکامی ندارد. 4- انسان نسبت به جنس مخالف شدیدا وسوسه می شود و شاید هیچ وسوسه ای قوی تر از این نباشد. اما حقیقت این است که این وسوسه ها اصلا واقعیت ندارند و اگر هم داشته باشند خیلی کم است. منظور این است که تصورات ذهنی انسان نسبت به جنس مخالف (و به طور کلی به مادیات) این مطلب را به انسان القا می کند که ارتباط با آنها و در کنار آنها بودن چه قدر لذت بخش است، وی وقتی خود را به آنها می رساند، می بیند اصلا این طور نیست و چیزی زیادی به دست نیاورده است و آن چیزی که به دست آورده ارزش این همه تلاش و انتظار را نداشته است. باید به نعمت های پایدار دل بست نه به دنیای زودگذر. خواهر محترم، راه صحیح این قضیه آن است که نگاههای خود را کنترل کنید و سعی کنید حساسیت مثبت خود را نسبت به او از بین ببرید و هرچه بیشتر درباره ازدواج موفق، شرایط و امکانات و معیارهای لازم در انتخاب همسر تفکر و مطالعه کنید و زود تصمیم گیری نکنید.سعی کنید با ایشان برخورد کمتری داشته باشید تا این که کاملاً در مورد ایشان تحقیق کنید تا بفهمید: آیا ایشان همسری دارد یانه؟ آیا معیارهای حقیقی انتخاب مناسب را دارند یا خیر؟ روش و منش زندگی او در خانواده چگونه است؟ آیا در خانواده ایشان شرایط مناسبی برای زندگی شما با آنها وجود دارد یا نه؟ برنامه زندگی آینده ایشان چیست؟ آیا قصد ازدواج دارد یانه؟ آیا کسی با وی نامزد کرده یا نه؟ آیا او هم نسبت به شما و خانواده شما و وضعیت شما نظر مثبت دارد یا نه؟ آیا سن شما برای ازدواج با هم مطابقت می‌کند یا نه؟ که بعد میتوانید از یک واسطه مطمئن و رازدار کمک بگیرید تا نظر استادتان را در مورد ازدواج با شما بدانید البته طوریکه استادتان متوجه این نشود که شما در جریان هستید. در صورت تمایل استاد، همان واسطه او را تشویق به خواستگاری شما از خانواده‌تان خواهد نمود. دقت کنید که رابطه دیگری خارج از این مسیر حتی به بهانه شناخت قبل از ازدواج، راهی است که جز خسارت نخواهد داشت. همواره از خداوند بخواهید که آنچه موجب خوشبختی و سعادت شماست نصیب و روزی شما کند و آنچه که خداوند برای شما مقدر فرمود به آن راضی باشید که سعادت شما در همان نهفته است و خیر و صلاح شما در آن قرار دارد. خواهر محترم، در پایان شاخه گلی از گلستان نبوی پیش کش شما می کنیم: پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (آنچه از دنیا نصیب تو باشد، اگر ناتوان هم باشی، به تو می رسد و آنچه به زیان تو باشد، به زور نمی توانی آن را از خود دور کنی. هرکس به آنچه از دستش رفته امید نداشته باشد، آسوده است و هر کس به آنچه خداوند روزی اش کرده، خرسند باشد، شادمان می گردد.)
عنوان سوال:

اگه یه دختر دانشجو عاشق و دیونه ی یکی از استادان مرد بشه باید چکار کنه؟


پاسخ:

اگه یه دختر دانشجو عاشق و دیونه ی یکی از استادان مرد بشه باید چکار کنه؟

خواهر گرامی، نامه شما را خواندیم. خوشحالیم که این نهاد آنقدر مورد اعتماد جوانی پاک‌دل است که خصوصی‌ترین مسائل زندگی‌اش را با ما درمیان می‌گذارد. تمام تلاشمان را در جهت ارائه آنچه به صلاح شماست انجام خواهیم داد.
خواهرم، خوب است بدانید که تمامی رفتارهای ما (اعم از رفتارهای ظاهری و بخش زیادی از هیجانات و احساسات) نقشهایی است که سرانگشتان هنرمند (اندیشه)، درتابلویی به نام شخصیت، به معرض دید خود و دیگران می گذارد. چه زیبا گفت مولانا که ( ای برادر، تو همه اندیشه ای، ما بقی تو استخوان و ریشه ای). حقیقت این است که ما آنگونه ای زندگی می کنیم که می اندیشیم.
حال حادثه ای شگرف بنام عشق را در همین چارچوب نگاه کنید. چرا ما عاشق پسر یا دختری که در کوچه مجاور، کلاس دیگر یا آن شهر دورتر زندگی می کند نمی شویم؟ جواب شما واضح است: چون او را ندیده ایم، چون او را نمی شناسیم. پس حتی آنچه که در دل ما آدمها اتفاق می افتد ( و مد روز شده است که بگویند دست عقل از آن کوتاه است و یکسره شاهکار دل است، پس حقیقت دارد!) هم از این دایره خارج نیست. با ان اوصاف، پاسخ یک سؤال دیگر نیز رخ می نماید. معیار عشق چیست؟ جواب: شناخت درست و کامل. وگرنه چیزی جز هیجان و احساس زدوگذر نخواهد بود.
حال برگردیم به مطلب شما. ابتدا باید ببینید آنچه در شما اتفاق افتاده، به راستی عشق است؟ اگر چنین باشد، شما قبل از عاشق شدن، تمام معیارهای اصلی یک همراه خوب را در نظر داشته اید و با دقت، فرد مورد نظر را در داشتن و نداشتن آنها مورد سنجش قرار دادید. اگر نه، شما دل را به نگاهی باخته اید و عشقی که در دستهای دلتان وجود دارد، ارزش عشقی عاقلانه را ندارد. با این حساب، جای سوال از اینکه چرا به معشوق نمی رسیم باقی نمی ماند.
حال بنا را بر این می گذاریم که شما تمام مراحل عاشق شدن را درست رفته اید و اکنون به واقع در کوچه باغهای آسمانی عشق قدم می زنید و قلبتان، سوخته آتشی است که در آن افتاده است. شما هم می دانید که توان ناقص آدمی از درک تمام ابعاد زندگی، عاجز است. دست گرم و قدرتمندی لازم است تا دستهای کودکانه عقل ما را بگیرد و از کوچه پس کوچه های ناهموار و خطرناک دنیا عبور دهد، از همه دامهایی که دشمنان ناپیدای ما (نفس و شیطان) برایمان گسترده اند به سلامت بگذراند و آرامش را به قلبمان، ایمانمان و سلامتمان هدیه نماید. از نگاه کودک، چاقو، وسیله خوبی برای بازیست اما در نگاه مادر، حادثه ایست که می تواند روح و جسم کودک دلبند را بیرحمانه بیازارد. خدای مهربان، شما را بهتر از خودتان می شناسد. خدای مهربان، شما را بیشتر از خودتان دوست می دارد. خدای مهربان دیگران را هم بهتر از خودشان و شما می شناسد. خدای مهربان آینده و گذشته را می داند. خدای مهربان می داند گاهی یک هیجان، با دسیسه شیطان، رنگ معنوی به خود می گیرد و احساس لطیفی را ایجاد می کند که کاملا خدایی به نظر می‌رسد. خدای مهربان ... . شاید این وجود سراسر رحمت، این وصال را به صلاح شما و ایشان نمی داند. (عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .و الله یعلم و انتم لا تعلمون). چه بسا شما از چیزی ابا دارید، حال آنکه برایتان خیر خواهد داشت و چه بسا چیزی را دوست می دارید که برایتان شر خواهد بود. خدا می داند و شما نمی دانید.(بقره 216)
خواهر محترم:
1. در امر ازدواج نباید قبل از انتخاب، عاشق و دلباخته‌ی کسی شد (نه پسر نسبت به دختر و نه دختر نسبت به پسر) البته علاقه در حدّی که انگیزه‌ای شود برای انتخاب اشکالی ندارد بلکه لازم است اما اگر این علاقه تبدیل به عشق شد مشکلات زیادی از جمله فقدان شناخت درست و واقع بینانه از طرف مقابل را به دنبال خواهد داشت ؛زیرا روح حاکم بر این گونه احساسات و علاقه مندی ها، عشق‌ورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است. امام علی علیه السلام می‌فرمایند: (حبّ الشّیء یعمی و یصمّ)، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند. در حالی که تصمیم‌گیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکیه بر عقلانیّت و خردورزی ممکن است. چنین علاقه مندی هایی راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور می‌سازد و اجازه نمی‌دهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود.
2. متأسفانه در حال حاضر بخصوص در محیط های اجتماعی مختلط مثل دانشگاهها از آن استفاده می شود روش ارتباط (نه لزوما به معنای تعامل) مستقیم و بدون واسطه است. به نظر ما این اتفاق معقولی نیست و تناسبی با فرهنگ دینی و اخلاقی ما ندارد و معمولا موجب بروز و ظهور آسیب‌های روانی و معنوی می شود.
بنابراین در تحقیق و شناخت از همسر آینده هرگز نباید به گفتگوهای مستقیم با طرف مقابل یا شخصیت و تیپ و منش ظاهری او اکتفا کرد. زیرا معمولا کشش و جاذبه جنس مخالف، مانع از این می شود که افراد بتوانند درک صحیحی از یکدیگر داشته باشند. غیر از این که در این گونه برخوردها هر یک از طرفین سعی می کند بهترین تصویر را از خود نشان دهد و نقطه ضعف هایش را پنهان کند.
3- در روایات زیادی آمده است که از نگاه به نامحرم بپرهیزید زیرا چه بسا یک لحظه نگاه به نامحرم، حزنی طولانی و حسرتی زیاد به دنبال داشته باشد. از این سخن می توان فهمید که گرچه نگاه کردن به نامحرم در ظاهر لذت بخش است ولی در باطن سبب حزن و ناراحتی و مشغولیت ذهنی انسان می رود و نتیجه ای جز تلخی و ناکامی ندارد.
4- انسان نسبت به جنس مخالف شدیدا وسوسه می شود و شاید هیچ وسوسه ای قوی تر از این نباشد. اما حقیقت این است که این وسوسه ها اصلا واقعیت ندارند و اگر هم داشته باشند خیلی کم است. منظور این است که تصورات ذهنی انسان نسبت به جنس مخالف (و به طور کلی به مادیات) این مطلب را به انسان القا می کند که ارتباط با آنها و در کنار آنها بودن چه قدر لذت بخش است، وی وقتی خود را به آنها می رساند، می بیند اصلا این طور نیست و چیزی زیادی به دست نیاورده است و آن چیزی که به دست آورده ارزش این همه تلاش و انتظار را نداشته است. باید به نعمت های پایدار دل بست نه به دنیای زودگذر.
خواهر محترم، راه صحیح این قضیه آن است که نگاههای خود را کنترل کنید و سعی کنید حساسیت مثبت خود را نسبت به او از بین ببرید و هرچه بیشتر درباره ازدواج موفق، شرایط و امکانات و معیارهای لازم در انتخاب همسر تفکر و مطالعه کنید و زود تصمیم گیری نکنید.سعی کنید با ایشان برخورد کمتری داشته باشید تا این که کاملاً در مورد ایشان تحقیق کنید تا بفهمید:
آیا ایشان همسری دارد یانه؟
آیا معیارهای حقیقی انتخاب مناسب را دارند یا خیر؟
روش و منش زندگی او در خانواده چگونه است؟
آیا در خانواده ایشان شرایط مناسبی برای زندگی شما با آنها وجود دارد یا نه؟
برنامه زندگی آینده ایشان چیست؟
آیا قصد ازدواج دارد یانه؟
آیا کسی با وی نامزد کرده یا نه؟
آیا او هم نسبت به شما و خانواده شما و وضعیت شما نظر مثبت دارد یا نه؟
آیا سن شما برای ازدواج با هم مطابقت می‌کند یا نه؟
که بعد میتوانید از یک واسطه مطمئن و رازدار کمک بگیرید تا نظر استادتان را در مورد ازدواج با شما بدانید البته طوریکه استادتان متوجه این نشود که شما در جریان هستید. در صورت تمایل استاد، همان واسطه او را تشویق به خواستگاری شما از خانواده‌تان خواهد نمود. دقت کنید که رابطه دیگری خارج از این مسیر حتی به بهانه شناخت قبل از ازدواج، راهی است که جز خسارت نخواهد داشت.
همواره از خداوند بخواهید که آنچه موجب خوشبختی و سعادت شماست نصیب و روزی شما کند و آنچه که خداوند برای شما مقدر فرمود به آن راضی باشید که سعادت شما در همان نهفته است و خیر و صلاح شما در آن قرار دارد.
خواهر محترم، در پایان شاخه گلی از گلستان نبوی پیش کش شما می کنیم: پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (آنچه از دنیا نصیب تو باشد، اگر ناتوان هم باشی، به تو می رسد و آنچه به زیان تو باشد، به زور نمی توانی آن را از خود دور کنی. هرکس به آنچه از دستش رفته امید نداشته باشد، آسوده است و هر کس به آنچه خداوند روزی اش کرده، خرسند باشد، شادمان می گردد.)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین