من به مدت 4ساله که نهایت تلاشمو برای قبولی ارشد انجام میدم یعنی کم نمیذارم تنها مشکلم اینه که خدا نمیخواد من بدبخت چیکار کنم چی میشه خدا دعای ماها را هم قبول کنه چرا خدا گاهی اوقات از رو دنده لج با ادم رفتار میکنه؟ پرسشگر گرامی خوشحالیم که شما مخاطب ما هستید و در مورد مسایل زندگی و درسی خود با ما مکاتبه نموده اید. امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم. یکی از عرصه های پیشرفت انسان، تحصیل و افزایش معلومات می باشد که می تواند زمینه برای موفقیت های اجتماعی را برای فرد به ارمغان آورد. البته موفقیت در تحصیل با مشکلات زیادی روبروست که موفقیت را شیرین تر می کند و در آینده خاطره خوبی از آن در ذهن برجای می گذارد. تلاش های انسان در دنیا و آخرت بی پاسخ نخواهد ماند. گاهی نیز اتفاق می افتد که اجر زحمات و تلاشها در این دنیا به این زودی ها به دست فرد نمی رسد و لازمه صبر و بردباری می باشد. صبر است که ضامن پیروزی و کامیابی در زندگانی است. زندگی ما انسانها یکنواخت نیست بلکه فراز و نشیب ، تلخی و شیرینی و بالاخره ، شکست ها و پیروزیهایی دارد. اگر ما شکست خوردیم نباید مأیوس شویم بلکه باید آنرا سکوی پرش برای پیروزیهای بعدی قرار دهیم. زمانی که ادیسون قصد داشت لامپ را اختراع کند 1000 مرتبه آن را آزمایش کرد و 999 مرتبه شکست خورد و در مرتبه هزارم موفق شد این اختراع را با موفقیت به مردم جهان اهدا کند، از او سوال کردند، آیا تو خسته نشدی که 999 بار کارت بی نتیجه بود؟ او پاسخ داد خیر اینگونه نیست من 999 راه را یاد گرفتم که با آن لامپ ساخته نمی شود، پس من خیلی چیزها یاد گرفته ام و کارم بیهوده نبوده است. بله او راست می گفت درست است که زحمت زیادی کشید و شکست های زیادی داشت ولی در نهایت با صبر، کاری را انجام داد که هیچ کس نمی توانست انجام دهد. حتی اگر پاسخ زحمات در این دنیا دریافت نشود در سرای دیگر به نحو کاملتری دریافت خواهد شد. در دین ما آمده است که بنده ای که در دنیا دعا می کند و دعایش مستجاب نمی شود، زمانی که با مرگ به سرای جاوید منتقل می شود از سوی خداوند مخاطب قرار می گیرد که بنده ام تو در دنیا از من طلب کردی ولی بنا به مصالحی که به نفع و سود خودت و دینت بود پاسخی نگرفتی الان به تو آنقدر خواهم بخشید تا خودت راضی گردی و تا جایی عطا می کند که بنده خود اعلام می کند که خدایا کافیست دیگر نمی خواهم، آنجاست که بنده آرزو می کند ای کاش در دنیا هیچ یک از دعاهایم مستجاب نمی شد. بلی ما باید توجه کنیم که در دنیا بنابر مصالح و مفاسد و قوانین حاکم بر آن همیشه به آنچه از خدا می خواهیم نمی رسیم. نکته دوم این است که خداوند هر که را که در دنیا سعی و تلاش کند پاسخ می دهد و به موفقیت می رساند و فرقی نمی کند که کسی که تلاش می کند مومن باشد یا کافر. فرقی که بین تلاش مومن و کافر وجود دارد این است که برای مومن به ازای تلاشش، مزد در این دنیا و معادل آن یا بیشتر در آن دنیا اجر اندوخته می شود. پس باید توجه کرد که هر کسی در این دنیا بیشتر تلاش کند نتیجه سعی اش را که موفقیت است، خواهد دید. خیلی از موارد اتفاق می افتد که تلاش ما به اندازه ای که باید باشد نیست و شاید دیگران تلاش بیشتری داشته اند و مسلما موفقیت از آن آنها می شود یا روشی که ما در زندگی داریم، روش مناسبی برای نیل به هدفمان نیست، پس باید روش را با هدف مطابق سازیم. شرکت در کنکور در واقع وارد شدن در یک میدان رقابت و مسابقه علمی است هر کس تلاش بیشتری کرده باشد و از توانمندی بیشتری برخوردار باشد طبعا شانس موفقیت او بیشتر خواهد بود و از طرفی محدودیت در پذیرش قبول شدگان باعث می شود که عده ای پذیرفته نشوند، بنابراین وقتی کسی وارد یک مسابقه می شود باید بداند که رقبای زیادی دارد و آنها نیز برای اینکه موفقیّت تلاش کرده اند. آنها نیز قطعا بخدا توکل کرده اند و از خدا خواسته اند که قبول شوند بنابراین همان خدایی که شما به او توکل کرده اید خدای دیگران نیز هست و به دیگران نیز توجه دارد. درست است که شما تلاش کرده اید تا قبول شوید ولی هزاران نفر دانشجوی دیگر نیز تلاش کردند و آنها نیز انتظار قبولی داشتند و چه بسا تلاش آنها بیشتر از شما بوده است. نکته دیگری که باید به آن توجه کنید این است که سعادت خود را در زندگی فقط به قبول شدن یا نشدن در کنکور گره نزنید درست است که هر چه انسان تحصیلات بالاتری داشته باشد بهتر است ولی این مساوی با سعادت و خوشبختی نیست . بلکه خوشبختی در اعتقادات صحیح، پایبندی به ارزشها و عمل به دستورات الهی در جای جای زندگی وجود دارد. موفقیت در عبادت و بندگی، ازدواج موفق و سعادت و خوشبختی، هنر، ورزش، و ... نیز می توانند نشانه پیشرفت در زندگی باشند و فرد با آنها می تواند زندگی سرشار از آرامش و خوشبختی داشته باشد. گاهی مصلحت و حکمت الهی که انسان از آن خبر ندارد، اقتضا دارد که اتفاقی در زندگی بیفتد و برنامه های زندگی طوری پیش برود که خلاف انتظار ماست و شاید خوشایند ما نیست و با توجه به آیه قران که می فرماید: و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .و الله یعلم و انتم لا تعلمون ( بقره 216) گاهی از یک چیز کراهت دارید در صورتی که به سود شماست و گاهی یک چیز را دوست دارید ولی به زیان شماست چه بسا مصلحت در این باشد که موفقیت ما دیر تر از آنچه ما می خواهیم صورت پذیرد و اساسا صبر ماست که عیار ایمان ما را روشن می سازد. خداوند بنده مومن را با مصیبت و سختی آزمایش می کند و شعر معروف هر که در این درگه مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند اشاره به همین نکته دارد. خواهر گرامی شاید این مشکلی که با آن مواجه هستید آزمایش الهی باشد که خداوند می خواهد صبر شما را بسنجد. نکته مهم اینست که شما قصد دارید در کنکور شرکت کنید، این تصمیم فی نفسه بسیار ارزشمند است و حاکی از اینست که شما سعی دارید توانمندیهای خود را شکوفا کنید و مدارج بالاتری را از نظر علمی طی کنید تا انشاءالله فرد مؤثرتری در آینده باشید و در عین حال از موقعیت اجتماعی و علمی بالاتری برخوردار باشید. این تصمیم شما وقتی جامه عمل می پوشد که شما لوازم این تصمیم را بپذیرید و به صورت واقع بینانه و با برنامه ریزی صحیح اقدام کنید. در اینجا سعی می کنیم با بیان نکاتی در مورد آزمون ارشد به شما در این مسیر کمک نماییم. لذا سعی کنید با جدیت هر چه تمام تر راهکارهایی که برای دستیابی به این هدف مفید است را عملی سازید. نکات کلی در این مورد را در قالب چند محور خدمتتان بیان می داریم. محور اول: 1- برای خود برنامه ای شبانه روزی تنظیم کنید و کارهایتان را - اعم از مطالعه، خواب، عبادت، تفریح، ورزش، تغذیه و... - در زمان معین و طبق برنامه انجام دهید. 2- برای تقویت انگیزه خود هدف نهایی و اهداف واسطه ای خود را از درس خواندن مشخص کنید زیرا اگر انسان هدف مشخصی داشته باشد همواره آن هدف برای او ایجاد انگیزه می کند انگیزه مانند یک موتور محرکه، انسان را به پیش می برد. 3- از پراکنده خوانی اجتناب کنید ، مطالعات شما باید هدفمند و در زمان مناسب باشد. 4- بعد از غذا خوردن , بلافاصله مطالعه نکنید. 5- سعی کنید در کتابخانه و با نشستن صحیح پشت میز، مطالعه کنید. 6- بعد از 45 دقیقه مطالعه، یک ربع استراحت کنید و اگر برایتان امکان دارد, نوشیدنی یا میوه، یا حداقل چند دانه کشمش و یا بیسکویت بخورید. البته لازم نیست هر 45 دقیقه خوردن یا نوشیدن تکرار شود ولی استراحت لازم است هرگز چند ساعت به طور مستمر مطالعه نکنید. 7- هنگام مطالعه زیاد، از مواد قندی و مغزی مانند خرما، کشمش، انجیر، عسل، مربا و... بیشتر استفاده کنید. 8- شب ها حدود 7 ساعت استراحت و خواب داشته باشید و در بین روز، بعد از صرف نهار، نیم تا یک ساعت استراحت کنید. 9 - حتما هر روز حداقل نیم الی یک ساعت ورزش (مورد علاقه) انجام دهید. 10- سعی کنید با افراد جدی و پر کار ارتباط بیشتری برقرار کنید و در صورت امکان با یکدیگر درس بخوانید. محور دوم: 1- دروس خود را به دو بخش عمومی و تخصصی تقسیم کرده و سعی کنید 40% از زمان را صرف مطالعه مطالب و 60% بقیه را صرف تست زدن گردد. 2- بهتر است خودتان با توجه به دانش و معلوماتی که دارید به برنامه ریزی زمانی در مورد مطالب هر سرفصل بپردازید. 3- عمده کار این است که شما با فن تست زدن و نوع تست آشنایی لازم را پیدا کنید لذا بعد از خواندن هر مطلب جدید تستهای مربوط به آن بخش را مطالعه کنید. 4- سعی نمایید بعد از اتمام هر 25% از مطالب، تستهای مربوط به آن قسمت را مطالعه کنید. 5- داوطلب کارشناسی ارشد می بایست در حد کافی با انواع تستهای سال قبل آشنایی لازم را داشته باشد لذا بهتر است تستهای کارشناسی ارشد سنوات قبل را تهیه نمایند؛ تا علاوه بر حل تست با نوع سوالات آزمون، آشنایی لازم را کسب نمایید. 6- شایسته است هر روز را فقط به مطالعه یک درس اختصاص ندهید؛ بلکه در هر تایم یک درس را بخوانید و به این صورت اگه روازنه 3 تایم را برای مطالعه انتخاب کردید، در مجموع 3 درس را مطالعه نمایید. محور سوم: 1- سعی کنید کتابی را که مطالعه می کنید مختص به خودتان باشد تا به راحتی در آن علامتگذاری و نکته نویسی کنید؛ تا در مراجعه مجدد به کتاب بهره بیشتری ببرید 2- از هر کتابی که می خوانید نکات مهم و کلیدی آن را به زبان و عبارات خودتان یادداشت برداری / خلاصه برداری کنید تا بر کارآیی مطالعه شما افزوده گردد. 3- تا می توانید خود را نسبت به موضوع مورد مطالعه علاقمند سازید زیرا علاقه و انگیزه در مورد مطلبی که برای مطالعه انتخاب کردهاید به بهره وری شما از آنچه می خوانید بسیار می افزاید. 4- گاه به خاطر هیجان و لذت مطالعه، پاداشی را مشروط به مطالعه حجم خاصی از کتاب برای خود مقرر سازید. محور چهارم:سبک مطالعاتی یکی از کارآمدترین سیستمها ی مطالعاتی روش PQRST ( که مخفف چند کلمه در زبان لاتین می باشد که عبارتند از: Preview مرور اجمالی، Question سوال، Read خواندن، Self-recitation تلقین و تکرار Test آزمون است) می باشد. مرحله P (مرور اجمالی): در اولین گام مطالعه، مروری اجمالی بر کل مطالب مورد مطالعه کنید تا از موضوعهای اصلی آن تصوری پیدا کنید. این کار را میتوان با خواندن رئوس مطالب و سپس گفتارهای اصلی و تصاویر و عکس های آن انجام داد. مهمترین جنبه مرحله مرور اجمالی این است که میتوان خلاصه مطالب را در پایان هر فصل به دقت خواند و در مورد هر یک از نکاتی که در این خلاصه آمده است تامل کرد. خواه ناخواه به ذهنتان خطور میکند که باید پس از خواندن مطالب جواب را پیدا کرده باشید و دستاورد این مرحله، به دست آوردن دید کلی نسبت به عناوین فصلها و نحوه سازماندهی آنهاست. مرحله Q (پرسش کردن): عناوین اصلی مطالب را به یک یا چند پرسش تبدیل کنید؛ پرسش هایی که با خواندن آن گفتارها، به پاسخ آنها دست مییابید. باید از خود بپرسید: مطالب عمده ای که مولف میخواهد در این گفتار بیان کند، چیست؟ مرحله R (خواندن): در این مرحله، گفتار مورد نظر را با دقت به معنای آن بخوانید و بکوشید جواب پرسش هایی را که در مرحله Q مطرح کرده بودید بیابید، لذا باید در مورد آنچه که در دست مطالعه دارید تامل کنید و آن را به مطالب دیگری که میدانید ارتباط دهید. پس میتوان واژهها یا عبارات کلیدی را در متن علامت زد. اصولا میبایست 10 الی 15 درصد متن را علامت زد زیرا در این مرحله، هدف این است که واژهها یا مطالب اصلی متن مشخص شود تا بعد بتوانید آنها را مرور کنید. تا وقتی تمام گفتار و مطالب کلیدی آن را نخوانده اید یادداشت برندارید این کار کمک میکند اهمیت نسبی هر نکته را دریابید. مرحله S (تلقین و تکرار): پس از به پایان رساندن مطالعه مطالب بکوشید تا نکات عمده آن را به یاد آورید و اطلاعاتی را که در آن مطرح شده است از حفظ بیان کنید، درس پس دادن به خود، روش بسیار موثری برای تثبیت مطالب در حافظه است. مطالب را به زبان خودتان بیان کنید و اطلاعات مطرح شده را از حفظ بگویید. در نبود افراد بهتر است با صدای بلند این کار را انجام دهید اما اگر افراد دیگری هم حضور دارند میتوانید این کار را در ذهنتان انجام دهید. مطلب را با متن مقابله کنید تا مطمئن شوید که آنها را درست و کامل به یاد آورده اید. با تکرار یا از برکردن مطالب، متوجه میشوید که چه چیزهایی را به خاطر نسپرده اید. این کار به شما کمک میکند تا اطلاعات را در ذهن خود سازماندهی کنید. پس از آنکه گفتار اولی به پایان رسید میتوانید به گفتار بعدی بپردازید و باز هم مراحل S.R.Q را در مورد آن به کار بندید. همین روش را تا پایان گفتارهای یک فصل اعمال کنید. مرحله T (آزمون): پس از پایان مطالعه یک فصل، باید از خودتان امتحان بگیرید و کل مطالب فصل را مرور کنید. بنابراین یادداشت های خود را دوره کنید و ببینید که آیا نکات اصلی را به یاد میآورید یا نه؟ بکوشید تا دریابید که مطالب مختلف فصلها چه ارتباطی با هم دارند؟ در مرحله T ، ممکن است برای یافتن مطالب و نکات کلیدی به کل فصل مراجعه کنید و در این مرحله باید خلاصه فصلها را بخوانید، همچنین به هر مدخلی جزئیات بیشتری بیفزائید. مرحله T را نباید به شب امتحان موکول کرد، بهترین زمان برای اولین مرور هر فصل، بلافاصله پس از خواندن آن است. پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که روش (PQRST) بسیار مفید بوده است، به گونه ای که بر روخوانی ساده مطالب فصل، از ابتدا تا انتها ارجحیت دارد، مرحله تلقین و تکرار در این روش بسیار مهم است. به جای چند بار خواندن مطالب بخش عمده زمان مطالعه را برای حفظ کردن فعالانه مطالب صرف کنید. بر اساس پژوهشهای انجام شده، خواندن دقیق خلاصه مطالب هر فصل، پیش از خواندن آن، بهره وری مطالعه را بسیار بیشتر میکند. خواندن خلاصه هر فصل سبب میشود که کل مطالب آن در ذهن سازماندهی شود. حتی اگر نخواهید از تمام مراحل روش (PQRST) پیروی کنید خوب است به اهمیت تلقین و تکرار و خواندن خلاصه مطلب فصل برای ورود به مطلب توجه خاصی مبذول کنید. محور پنجم: به نکات زیر در مورد شیوه مطالعه دقت کنید: 1. از مطالعه شتاب زده و تند جدا پرهیز کنید. 2. کتاب یا بخش مورد نظر از کتاب را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید و هر قسمتی را مطالعه کرده و بفهمید و بعد به سراغ قسمت بعدی بروید. 3. فضا و مکان مطالعه را برای خود مکانی جذاب و نشاط آفرین بسازید حتی با تغییر دکور و بکارگیری وسائل نشاط آور. 4. نور کافی , حرارت متناسب , وضعیت نشستن و... مناسب برای درس بکارگیری ابزار کمک آموزشی خوب در مطالعه بسیار مؤثر است . 5. ورزش صبحگاهی را فراموش نکنید و در روز در سه الی چهار نوبت و در هر نوبت 5 تا 6 بار تنفس عمیق را فراموش نکنید. 6. خود را به رعایت نظم در مطالعه عادت دهید مانند شروع در ساعت معین - اتمام در ساعت معین , عدم اخلال به روند مطالعه و قطع کردن آن , از انحراف فکر و حواس با تمرین اجتناب ورزید. منابع جهت مطالعه بیشتر 1.هنر کتاب خواندن، آدریل جانسون. 2. 500 نکته درباره مطالعه، فیل ریس. 3.مطالعه روشمند، عین الله خادمی. 4.چگونه فرزندم را به مطالعه علاقهمند کنم؟، مانفرد وسپل. 5.سلسله مقالات (دانش، مطالعه، کتاب)، حسین خنیفر. نویسنده:هادی عبدلی
من به مدت 4ساله که نهایت تلاشمو برای قبولی ارشد انجام میدم یعنی کم نمیذارم تنها مشکلم اینه که خدا نمیخواد من بدبخت چیکار کنم چی میشه خدا دعای ماها را هم قبول کنه چرا خدا گاهی اوقات از رو دنده لج با ادم رفتار میکنه؟
من به مدت 4ساله که نهایت تلاشمو برای قبولی ارشد انجام میدم یعنی کم نمیذارم تنها مشکلم اینه که خدا نمیخواد من بدبخت چیکار کنم چی میشه خدا دعای ماها را هم قبول کنه چرا خدا گاهی اوقات از رو دنده لج با ادم رفتار میکنه؟
پرسشگر گرامی خوشحالیم که شما مخاطب ما هستید و در مورد مسایل زندگی و درسی خود با ما مکاتبه نموده اید. امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
یکی از عرصه های پیشرفت انسان، تحصیل و افزایش معلومات می باشد که می تواند زمینه برای موفقیت های اجتماعی را برای فرد به ارمغان آورد. البته موفقیت در تحصیل با مشکلات زیادی روبروست که موفقیت را شیرین تر می کند و در آینده خاطره خوبی از آن در ذهن برجای می گذارد.
تلاش های انسان در دنیا و آخرت بی پاسخ نخواهد ماند. گاهی نیز اتفاق می افتد که اجر زحمات و تلاشها در این دنیا به این زودی ها به دست فرد نمی رسد و لازمه صبر و بردباری می باشد. صبر است که ضامن پیروزی و کامیابی در زندگانی است. زندگی ما انسانها یکنواخت نیست بلکه فراز و نشیب ، تلخی و شیرینی و بالاخره ، شکست ها و پیروزیهایی دارد. اگر ما شکست خوردیم نباید مأیوس شویم بلکه باید آنرا سکوی پرش برای پیروزیهای بعدی قرار دهیم. زمانی که ادیسون قصد داشت لامپ را اختراع کند 1000 مرتبه آن را آزمایش کرد و 999 مرتبه شکست خورد و در مرتبه هزارم موفق شد این اختراع را با موفقیت به مردم جهان اهدا کند، از او سوال کردند، آیا تو خسته نشدی که 999 بار کارت بی نتیجه بود؟ او پاسخ داد خیر اینگونه نیست من 999 راه را یاد گرفتم که با آن لامپ ساخته نمی شود، پس من خیلی چیزها یاد گرفته ام و کارم بیهوده نبوده است. بله او راست می گفت درست است که زحمت زیادی کشید و شکست های زیادی داشت ولی در نهایت با صبر، کاری را انجام داد که هیچ کس نمی توانست انجام دهد.
حتی اگر پاسخ زحمات در این دنیا دریافت نشود در سرای دیگر به نحو کاملتری دریافت خواهد شد. در دین ما آمده است که بنده ای که در دنیا دعا می کند و دعایش مستجاب نمی شود، زمانی که با مرگ به سرای جاوید منتقل می شود از سوی خداوند مخاطب قرار می گیرد که بنده ام تو در دنیا از من طلب کردی ولی بنا به مصالحی که به نفع و سود خودت و دینت بود پاسخی نگرفتی الان به تو آنقدر خواهم بخشید تا خودت راضی گردی و تا جایی عطا می کند که بنده خود اعلام می کند که خدایا کافیست دیگر نمی خواهم، آنجاست که بنده آرزو می کند ای کاش در دنیا هیچ یک از دعاهایم مستجاب نمی شد. بلی ما باید توجه کنیم که در دنیا بنابر مصالح و مفاسد و قوانین حاکم بر آن همیشه به آنچه از خدا می خواهیم نمی رسیم.
نکته دوم این است که خداوند هر که را که در دنیا سعی و تلاش کند پاسخ می دهد و به موفقیت می رساند و فرقی نمی کند که کسی که تلاش می کند مومن باشد یا کافر. فرقی که بین تلاش مومن و کافر وجود دارد این است که برای مومن به ازای تلاشش، مزد در این دنیا و معادل آن یا بیشتر در آن دنیا اجر اندوخته می شود. پس باید توجه کرد که هر کسی در این دنیا بیشتر تلاش کند نتیجه سعی اش را که موفقیت است، خواهد دید. خیلی از موارد اتفاق می افتد که تلاش ما به اندازه ای که باید باشد نیست و شاید دیگران تلاش بیشتری داشته اند و مسلما موفقیت از آن آنها می شود یا روشی که ما در زندگی داریم، روش مناسبی برای نیل به هدفمان نیست، پس باید روش را با هدف مطابق سازیم.
شرکت در کنکور در واقع وارد شدن در یک میدان رقابت و مسابقه علمی است هر کس تلاش بیشتری کرده باشد و از توانمندی بیشتری برخوردار باشد طبعا شانس موفقیت او بیشتر خواهد بود و از طرفی محدودیت در پذیرش قبول شدگان باعث می شود که عده ای پذیرفته نشوند، بنابراین وقتی کسی وارد یک مسابقه می شود باید بداند که رقبای زیادی دارد و آنها نیز برای اینکه موفقیّت تلاش کرده اند. آنها نیز قطعا بخدا توکل کرده اند و از خدا خواسته اند که قبول شوند بنابراین همان خدایی که شما به او توکل کرده اید خدای دیگران نیز هست و به دیگران نیز توجه دارد.
درست است که شما تلاش کرده اید تا قبول شوید ولی هزاران نفر دانشجوی دیگر نیز تلاش کردند و آنها نیز انتظار قبولی داشتند و چه بسا تلاش آنها بیشتر از شما بوده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کنید این است که سعادت خود را در زندگی فقط به قبول شدن یا نشدن در کنکور گره نزنید درست است که هر چه انسان تحصیلات بالاتری داشته باشد بهتر است ولی این مساوی با سعادت و خوشبختی نیست . بلکه خوشبختی در اعتقادات صحیح، پایبندی به ارزشها و عمل به دستورات الهی در جای جای زندگی وجود دارد. موفقیت در عبادت و بندگی، ازدواج موفق و سعادت و خوشبختی، هنر، ورزش، و ... نیز می توانند نشانه پیشرفت در زندگی باشند و فرد با آنها می تواند زندگی سرشار از آرامش و خوشبختی داشته باشد.
گاهی مصلحت و حکمت الهی که انسان از آن خبر ندارد، اقتضا دارد که اتفاقی در زندگی بیفتد و برنامه های زندگی طوری پیش برود که خلاف انتظار ماست و شاید خوشایند ما نیست و با توجه به آیه قران که می فرماید: و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .و الله یعلم و انتم لا تعلمون ( بقره 216) گاهی از یک چیز کراهت دارید در صورتی که به سود شماست و گاهی یک چیز را دوست دارید ولی به زیان شماست چه بسا مصلحت در این باشد که موفقیت ما دیر تر از آنچه ما می خواهیم صورت پذیرد و اساسا صبر ماست که عیار ایمان ما را روشن می سازد. خداوند بنده مومن را با مصیبت و سختی آزمایش می کند و شعر معروف هر که در این درگه مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند اشاره به همین نکته دارد. خواهر گرامی شاید این مشکلی که با آن مواجه هستید آزمایش الهی باشد که خداوند می خواهد صبر شما را بسنجد.
نکته مهم اینست که شما قصد دارید در کنکور شرکت کنید، این تصمیم فی نفسه بسیار ارزشمند است و حاکی از اینست که شما سعی دارید توانمندیهای خود را شکوفا کنید و مدارج بالاتری را از نظر علمی طی کنید تا انشاءالله فرد مؤثرتری در آینده باشید و در عین حال از موقعیت اجتماعی و علمی بالاتری برخوردار باشید. این تصمیم شما وقتی جامه عمل می پوشد که شما لوازم این تصمیم را بپذیرید و به صورت واقع بینانه و با برنامه ریزی صحیح اقدام کنید.
در اینجا سعی می کنیم با بیان نکاتی در مورد آزمون ارشد به شما در این مسیر کمک نماییم. لذا سعی کنید با جدیت هر چه تمام تر راهکارهایی که برای دستیابی به این هدف مفید است را عملی سازید. نکات کلی در این مورد را در قالب چند محور خدمتتان بیان می داریم.
محور اول:
1- برای خود برنامه ای شبانه روزی تنظیم کنید و کارهایتان را - اعم از مطالعه، خواب، عبادت، تفریح، ورزش، تغذیه و... - در زمان معین و طبق برنامه انجام دهید.
2- برای تقویت انگیزه خود هدف نهایی و اهداف واسطه ای خود را از درس خواندن مشخص کنید زیرا اگر انسان هدف مشخصی داشته باشد همواره آن هدف برای او ایجاد انگیزه می کند انگیزه مانند یک موتور محرکه، انسان را به پیش می برد.
3- از پراکنده خوانی اجتناب کنید ، مطالعات شما باید هدفمند و در زمان مناسب باشد.
4- بعد از غذا خوردن , بلافاصله مطالعه نکنید.
5- سعی کنید در کتابخانه و با نشستن صحیح پشت میز، مطالعه کنید.
6- بعد از 45 دقیقه مطالعه، یک ربع استراحت کنید و اگر برایتان امکان دارد, نوشیدنی یا میوه، یا حداقل چند دانه کشمش و یا بیسکویت بخورید. البته لازم نیست هر 45 دقیقه خوردن یا نوشیدن تکرار شود ولی استراحت لازم است هرگز چند ساعت به طور مستمر مطالعه نکنید.
7- هنگام مطالعه زیاد، از مواد قندی و مغزی مانند خرما، کشمش، انجیر، عسل، مربا و... بیشتر استفاده کنید.
8- شب ها حدود 7 ساعت استراحت و خواب داشته باشید و در بین روز، بعد از صرف نهار، نیم تا یک ساعت استراحت کنید.
9 - حتما هر روز حداقل نیم الی یک ساعت ورزش (مورد علاقه) انجام دهید.
10- سعی کنید با افراد جدی و پر کار ارتباط بیشتری برقرار کنید و در صورت امکان با یکدیگر درس بخوانید.
محور دوم:
1- دروس خود را به دو بخش عمومی و تخصصی تقسیم کرده و سعی کنید 40% از زمان را صرف مطالعه مطالب و 60% بقیه را صرف تست زدن گردد.
2- بهتر است خودتان با توجه به دانش و معلوماتی که دارید به برنامه ریزی زمانی در مورد مطالب هر سرفصل بپردازید.
3- عمده کار این است که شما با فن تست زدن و نوع تست آشنایی لازم را پیدا کنید لذا بعد از خواندن هر مطلب جدید تستهای مربوط به آن بخش را مطالعه کنید.
4- سعی نمایید بعد از اتمام هر 25% از مطالب، تستهای مربوط به آن قسمت را مطالعه کنید.
5- داوطلب کارشناسی ارشد می بایست در حد کافی با انواع تستهای سال قبل آشنایی لازم را داشته باشد لذا بهتر است تستهای کارشناسی ارشد سنوات قبل را تهیه نمایند؛ تا علاوه بر حل تست با نوع سوالات آزمون، آشنایی لازم را کسب نمایید.
6- شایسته است هر روز را فقط به مطالعه یک درس اختصاص ندهید؛ بلکه در هر تایم یک درس را بخوانید و به این صورت اگه روازنه 3 تایم را برای مطالعه انتخاب کردید، در مجموع 3 درس را مطالعه نمایید.
محور سوم:
1- سعی کنید کتابی را که مطالعه می کنید مختص به خودتان باشد تا به راحتی در آن علامتگذاری و نکته نویسی کنید؛ تا در مراجعه مجدد به کتاب بهره بیشتری ببرید
2- از هر کتابی که می خوانید نکات مهم و کلیدی آن را به زبان و عبارات خودتان یادداشت برداری / خلاصه برداری کنید تا بر کارآیی مطالعه شما افزوده گردد.
3- تا می توانید خود را نسبت به موضوع مورد مطالعه علاقمند سازید زیرا علاقه و انگیزه در مورد مطلبی که برای مطالعه انتخاب کردهاید به بهره وری شما از آنچه می خوانید بسیار می افزاید.
4- گاه به خاطر هیجان و لذت مطالعه، پاداشی را مشروط به مطالعه حجم خاصی از کتاب برای خود مقرر سازید.
محور چهارم:سبک مطالعاتی
یکی از کارآمدترین سیستمها ی مطالعاتی روش PQRST ( که مخفف چند کلمه در زبان لاتین می باشد که عبارتند از: Preview مرور اجمالی، Question سوال، Read خواندن، Self-recitation تلقین و تکرار Test آزمون است) می باشد.
مرحله P (مرور اجمالی):
در اولین گام مطالعه، مروری اجمالی بر کل مطالب مورد مطالعه کنید تا از موضوعهای اصلی آن تصوری پیدا کنید. این کار را میتوان با خواندن رئوس مطالب و سپس گفتارهای اصلی و تصاویر و عکس های آن انجام داد.
مهمترین جنبه مرحله مرور اجمالی این است که میتوان خلاصه مطالب را در پایان هر فصل به دقت خواند و در مورد هر یک از نکاتی که در این خلاصه آمده است تامل کرد. خواه ناخواه به ذهنتان خطور میکند که باید پس از خواندن مطالب جواب را پیدا کرده باشید و دستاورد این مرحله، به دست آوردن دید کلی نسبت به عناوین فصلها و نحوه سازماندهی آنهاست.
مرحله Q (پرسش کردن):
عناوین اصلی مطالب را به یک یا چند پرسش تبدیل کنید؛ پرسش هایی که با خواندن آن گفتارها، به پاسخ آنها دست مییابید. باید از خود بپرسید: مطالب عمده ای که مولف میخواهد در این گفتار بیان کند، چیست؟
مرحله R (خواندن):
در این مرحله، گفتار مورد نظر را با دقت به معنای آن بخوانید و بکوشید جواب پرسش هایی را که در مرحله Q مطرح کرده بودید بیابید، لذا باید در مورد آنچه که در دست مطالعه دارید تامل کنید و آن را به مطالب دیگری که میدانید ارتباط دهید. پس میتوان واژهها یا عبارات کلیدی را در متن علامت زد. اصولا میبایست 10 الی 15 درصد متن را علامت زد زیرا در این مرحله، هدف این است که واژهها یا مطالب اصلی متن مشخص شود تا بعد بتوانید آنها را مرور کنید. تا وقتی تمام گفتار و مطالب کلیدی آن را نخوانده اید یادداشت برندارید این کار کمک میکند اهمیت نسبی هر نکته را دریابید.
مرحله S (تلقین و تکرار):
پس از به پایان رساندن مطالعه مطالب بکوشید تا نکات عمده آن را به یاد آورید و اطلاعاتی را که در آن مطرح شده است از حفظ بیان کنید، درس پس دادن به خود، روش بسیار موثری برای تثبیت مطالب در حافظه است. مطالب را به زبان خودتان بیان کنید و اطلاعات مطرح شده را از حفظ بگویید. در نبود افراد بهتر است با صدای بلند این کار را انجام دهید اما اگر افراد دیگری هم حضور دارند میتوانید این کار را در ذهنتان انجام دهید. مطلب را با متن مقابله کنید تا مطمئن شوید که آنها را درست و کامل به یاد آورده اید. با تکرار یا از برکردن مطالب، متوجه میشوید که چه چیزهایی را به خاطر نسپرده اید. این کار به شما کمک میکند تا اطلاعات را در ذهن خود سازماندهی کنید. پس از آنکه گفتار اولی به پایان رسید میتوانید به گفتار بعدی بپردازید و باز هم مراحل S.R.Q را در مورد آن به کار بندید. همین روش را تا پایان گفتارهای یک فصل اعمال کنید.
مرحله T (آزمون):
پس از پایان مطالعه یک فصل، باید از خودتان امتحان بگیرید و کل مطالب فصل را مرور کنید. بنابراین یادداشت های خود را دوره کنید و ببینید که آیا نکات اصلی را به یاد میآورید یا نه؟ بکوشید تا دریابید که مطالب مختلف فصلها چه ارتباطی با هم دارند؟ در مرحله T ، ممکن است برای یافتن مطالب و نکات کلیدی به کل فصل مراجعه کنید و در این مرحله باید خلاصه فصلها را بخوانید، همچنین به هر مدخلی جزئیات بیشتری بیفزائید. مرحله T را نباید به شب امتحان موکول کرد، بهترین زمان برای اولین مرور هر فصل، بلافاصله پس از خواندن آن است.
پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که روش (PQRST) بسیار مفید بوده است، به گونه ای که بر روخوانی ساده مطالب فصل، از ابتدا تا انتها ارجحیت دارد، مرحله تلقین و تکرار در این روش بسیار مهم است. به جای چند بار خواندن مطالب بخش عمده زمان مطالعه را برای حفظ کردن فعالانه مطالب صرف کنید.
بر اساس پژوهشهای انجام شده، خواندن دقیق خلاصه مطالب هر فصل، پیش از خواندن آن، بهره وری مطالعه را بسیار بیشتر میکند. خواندن خلاصه هر فصل سبب میشود که کل مطالب آن در ذهن سازماندهی شود. حتی اگر نخواهید از تمام مراحل روش (PQRST) پیروی کنید خوب است به اهمیت تلقین و تکرار و خواندن خلاصه مطلب فصل برای ورود به مطلب توجه خاصی مبذول کنید.
محور پنجم: به نکات زیر در مورد شیوه مطالعه دقت کنید:
1. از مطالعه شتاب زده و تند جدا پرهیز کنید.
2. کتاب یا بخش مورد نظر از کتاب را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید و هر قسمتی را مطالعه کرده و بفهمید و بعد به سراغ قسمت بعدی بروید.
3. فضا و مکان مطالعه را برای خود مکانی جذاب و نشاط آفرین بسازید حتی با تغییر دکور و بکارگیری وسائل نشاط آور.
4. نور کافی , حرارت متناسب , وضعیت نشستن و... مناسب برای درس بکارگیری ابزار کمک آموزشی خوب در مطالعه بسیار مؤثر است .
5. ورزش صبحگاهی را فراموش نکنید و در روز در سه الی چهار نوبت و در هر نوبت 5 تا 6 بار تنفس عمیق را فراموش نکنید.
6. خود را به رعایت نظم در مطالعه عادت دهید مانند شروع در ساعت معین - اتمام در ساعت معین , عدم اخلال به روند مطالعه و قطع کردن آن , از انحراف فکر و حواس با تمرین اجتناب ورزید.
منابع جهت مطالعه بیشتر
1.هنر کتاب خواندن، آدریل جانسون.
2. 500 نکته درباره مطالعه، فیل ریس.
3.مطالعه روشمند، عین الله خادمی.
4.چگونه فرزندم را به مطالعه علاقهمند کنم؟، مانفرد وسپل.
5.سلسله مقالات (دانش، مطالعه، کتاب)، حسین خنیفر.
نویسنده:هادی عبدلی
- [سایر] 1.هدف از بوجود آمدن دنیا چیه ؟ 3. چرا بندگان خدا اختلاف طبقاتی دارن ؟ یکی خوشبخته یکی بدبخت ؟ اون آدم بدبخت که اینطوری انتخاب نکرده .. حالا که نا خواسته وارد این بازی شده و خدا خواسته که اینطوری بشه چرا خدا نمی خواد اون که بدبخته خوشبخت باشه ؟ سخته ؟ عین اینه که من به زور یکی رو دعوت کنم به مهمونی بعد تو مهمونی عذابش بدم .. غیر عادلانه نیست؟ 5. تولید مثل چه کاریه ؟ اگه تولید مثل با شهوت و لذت های جنسی که رابطه ی مستقیم داره هیچ رابطه ای نداشت باز انسانها تولید مثل می کردن ؟ منظورم اینه که آیا اگه یکی بشینه فکر کنه خوب ، دلیلی واسه تولید مثل پیدا می کنه ؟ اگه پیدا می کنه چه دلیلی ؟ برای چی باید این کار انجام بشه ؟ چرا باید نسل انسان ماندگار باشه ؟ مگه جز اهداف دنیوی و اخروی دلیل دیگه ای هست که یه انسان زندگی کنه ؟ اگه نیست پس چرا انسانها تمایل به زیستن دارن ؟ اهداف دنیوی و اخروی به چه دردی می خوره مگه ؟ یه آدم سعادتمند بشه تو این دنیا و اون دنیا چی میشه ؟ چه اتفاق خاص و مهم و مفیدی میفته ؟ که چی بشه ؟ 7. این دنیا که بر اساس علمی کامل و جامع برنامه ریزی و ساخته شده چرا بعضی چیزها توش از لحاض علمی اثبات نداره و به همین دلیل از شاخه های متافیزیک به شمار می ره ؟ مثل وجود خدا ( البته من بهش اعتقاد دارم ) . روح . جن و ... اگه بجز احساسات درونی و منطق و استدلال می شد با علم هم خدا رو اثبات کرد ، این رشته ی اتصال انسان به خدا مستحکم تر نمی شد ؟ 9. آیا انسانها مثل فردی که هیپنوتیزم شده و حرف ها و دستوراتی در ضمیر ناخود آگاهش تحمیل شده و اونم داره همینطور به اونا عمل می کنه نیست؟ درک و فهم و اخلاق و رفتار و اعتقادات و علم و اینجور چیزا اکتسابیه . در این دوره از زمان و میشه گفت در هر دوره ای از زمان ، همه ی اینا تحمیلی شدن . یعنی فرد که به دنیا میاد تا به دوران بلوغ برسه بسته به مکان زندگیش و فرهنگ و اعتقادات مردم اون منطقه اینقدر رو مغزش کار می کنند که می کشنش طرف خودشون و فرد هم که مثل یه فرد هیپنوتیزم شده عمل می کنه همینطور پیش می ره. اینطور نیست ؟ چرا اینطوره؟
- [سایر] سلام من هروقت میام سایت شما بیشتر پیام ها رو میخونم یه جستجو هم میکنم ولی به جواب نمیرسم همه مشکلشون ازدواج و دوست داشتن های قبل از اونه ولی من حس میکنم هنوز انقدر بزرگ نشدم که حتی به شکل ونوع ازدواج فکر بکنم (21 سالمه)من نمیدونم چیکاره هم تو این دنیا خدا با من چیکار میکنه یا باید چیکار کنم که به مقدراتی که خدا برام تعیین کرده برسم یا این وضعین الانم دست خودمه یا خدا مشکل خیلی حادی ندارم فقط خیلی گمراهم وباعث شده ایمانم یه ذزه سست بشه گفتم شاید شما وسیله از طرف خدا باشید که به من کمک کنه من اونقدری که بقیه قوی اند تو زندگی شون نیستم اصلا نمیدونم دنیا چه خبره شاید اشتباهم اینه که می خوام برا همه چی یه دلیل عقلی پیدا کنم یا یه جوری مربوطش کنم به خدا ولی وقتی فلسفه چیزی رو نمیفهمم حتی خیلی امورمعمولی زندگیوآرامشمو ازدست میدم در هرصورت ممنون که پیامم رو میخونید یه نشونه برا خوندنتون برام بزارید مرسی حتی نوشتنش برا شما یه ذزه آرومم کرد
- [سایر] سلام و عرض ادب و تبریک ماه رمضان. سوالم اینه... که بین پدر و مادرم گاهی شکرآب میشه... خب من هم مثل خیلی های دیگه که بیشتر با مادرشون تو خونه هتسن همیشه در وهله ی اول حق رو به مادرم میدم.. ولی بعد که فکر میکنم می بینم که گکاهی مادرم مقصره... البته اینو بگم که وقتی فکر میکنم میبینم برخورد هردو اشکال داره... یه جایی پدرم قلدری میخواد بکنه (البته بی ادبی نمیکنه... منظورم مثلا تک روی کردنه) و مادرم هم لج بازی میکنه... به نظرم گاهی میشه بعضی از رفتارهای بد آقایون رو خانوما با شگردهایی خیلی عادی برطرف کنن که مادر من اینا رو انجام نمیده... خب این وسط منِ فرزند خیلی ناراحت میشم... گاهی با مادرم حرف میزنم ولی به من میگه ربطی نداره بهت... با خنده هم میگه که من مثلا ناراحت نشم.. نمیدونم این حرفام روش تاثیر داره یا نه. با بابامم روم نمیشه حرف بزنم... خب اینکه فرزند بخواد به پدر نصیحت کنه اصلا خوب نیست به نظرم. حالا به نظرتون من چی کنم؟ بعضی از این دعواها میدونم حکایت همون زن وشوهر دعوا کنن ابلهان باور کنن هست:) ولی بعضی از رفتاهاشون متاسفانه رو زندگی تاثیر میذاره... به نظرتون از دست من جز دعا چه کاری برمیاد؟؟ یه چیز دیگه.. قبلاها کتاب بهشت سعادت در سراچه ی دل رو بهم معرفی کردید... بازم از این کتابایی که در خودسازی نقش دارن میشه معرفی کنین؟ :) متشکرم یاحق
- [سایر] سلام خانم ابوالحسنی، من یک مشکلی دارم به خدا دارم دیوونه میشم، همش ی بغض چسبیده به گلوم منی که همیشه میخندیدم ولی چند ماهیه همه چی عوض شده، 3 ساله با پسری دوستم که یکسال ازم بزرگتره، هم دانشگاهیم هست ،رابطمونم فقط در حد دوتا آدم معمولیه، ما تصمیممون ازدواج هست، خیلی بخاطر من تلاش کرده ، با هزار بدبختی تلاش کرده تا کاری که من میخواستم همیشه داشته باشه پیدا کرده، سرمایه اولیه ام برای ازدواج داره به اندازه کافی داره، مثل خودمه نماز خون حلال حروم حالیشه چشم چرون نیست بخدا دانشگاه از حراست و کارمندا تا بچه ها همه رو سرش قسم میخورن سر کارش که بیشتر ، مامانمو خانواده خودشم همه از رابطمون خبر دارن، مامانم داشت راضی میشد به همه چی ولی باز دوباره مثل اوایل شد میگم چرا میگه چاقه میگم اینم شد دلیل لاغر میشه میگه نه خانوادش ی جورین میگم مگه میشناسی میگه از تعریفات آره میگم من که بد نگفتم تاحالا آخه... مامانش مومن باباشم فرهنگیه ، هر چی میگم ی عیبی پیدا میکنه، پسره میگه میخوام بیام خواستگاری ولی هر دفعه میگم نه چون میترسم همه چی تموم شه وحشت دارم، تروخدا بگین چیکار کنم دارم دق میکنم، چند بار اومدم بی دلیل بگم همه چی تموم ولی جفتمون از گریه جونمون بالا اومده....اگه همه چی به هم بخوره من نمیتونم کسی دیگرو قبول کنم تو زندگیم ،گفتم که مجرد میمونم میوه مگه دست خودته، آخه مگه زمان قدیمه که همه چی زوری باشه...تروخدا راهنماییم کنید
- [سایر] سلام استاد من به عنوان یه شاگرد شما رو خیلی دوست دارم شما یک استاد واقعی هستید انشاءالله خدا امثال شما را زیاد کنه نمیخواستم مشکلم رو برای شما بنویسم وشما رو ناراحت کرده و وقتتان را بگیرم ولی مجبور شدم نمیخواستم خونوادم بفهمند ،راستش من10 ساله درگیر یک بیماری جسمی هستم یه بیماری خود ایمن که سیستم دفاعی علیه خودش رفتار میکنه (لوپوس)بیشتر احساس خستگی وکوفتگی شدید میکنم وبیشتر درگیر عوارض قرصها هستم مثل سفیدی مو،لک پوست کیست سینوس،پوکی استخوان،عفونت بعضی ازاعضای جسم،خشکی چشم وووووسنم زیاد نیست اعتماد به نفسم خیلی کم شده راستش دیگه کم آوردم دوسه ماهی یکبار باید آزمایشای گوناگون بدم وبرم پیش دکتر که اینجور مواقع حالم بدتر میشه معلوم نیست کی خوب بشم شاید تاآخر عمرم باهام باشه ریشه این بیماری بیشتر استرسه راستش خیلی بده آدم در کنار پدر و مادرش احساس آرامش نداشته باشه روزی یکبار باهم دعوا دارند نه جدا میشند نه رفتارشون بهتر میشه به دکترم گفتم، منو به یه متخصص اعصاب و روان معرفی کرد من فرق روانشناس و روانپزشک ومتخصص اعصاب وروان نمیدونم به نظرم معرفی یه روانشناس کافی بود چون مشکلم فقط استرس وکمبود اعتماد به نفس و کنار نیومدن با بیماریم بود اگه ممکنه راهنماییم کنید ببخشید خیلی شد.
- [سایر] سلام. من پسرعمویی دارم که بی نهایت عاشقمه و تا الان تلاش زیادی واسه به دست آوردن و ازدواج با من کرده ولی من دوستش ندارم و هر بار بهش جواب منفی دادم ولی اون دست بردار نیست و هنوزم اصرار داره که با من ازدواج کنه،خانواده ام کاملا با این ازدواج موافقن و حتی خیلی در این مورد باهام صحبت کردن که متقاعدم کنن ولی من راضی نمیشم،حالا دوباره به اصرار دختر عموم قراره فکر کنم و جواب بدم،نمیدونم باید چیکار کنم خانواده ام میگن عشق بعد ازدواج بوجود میاد و این اصلا مسئله مهمی نیست،پسر عموم درکل پسر بدی نیست آدم کاری و پرتلاشیه ولی دروغ زیاد ازش شنیدم،هر حرفی که بهش میزنی سریع به همه میگه و وقتی بهش ثابت میکنی اونقدر شجاعت نداره که پای حرفش بایسته و با پرویی تمام انکار میکنه،خانواده ام میگن اینا حل میشه مهم اینه که میشناسیمش و قابل اعتماده،در مورد تحصیلاتمون هم من دانشجو کارشناسی ام ولی اون حتی دیپلم هم نداره،لطفا راهنماییم کنید نمیدونم چیکار کنم میترسم برخلاف میل خانوادم عمل کنم و بعدها سرکوفتشو بهم بزنن یا اینکه بخوان اونا هم با هر انتخاب من مخالفت کنن
- [سایر] سلام آقای مرادی.یک بار از شما سوال پرسیدم کمکم کردین امیدوارم این بارهم بتونید بهم کمک کنید.من یک دوستی دارم که اعتقادات اشتباهی در مورد خدا داره.اون میگه همه وجودم از خداست اما خدا عادل نیست.اون میگه یه بچه ای که توی خانواده ی فقیر به دنیا میاد و بزرگ میشه چه گناهی کرده که یه همچین سرنوشتی داره. من در جوابش گفتم خدا داده هایش نعمت و نداده هایش حکمت هست. ولی فقط مسخره کرد و گفت اینو نگین چی بگین. میگه خدا جواب زحمتای ادمو نمیده.اقای مرادی یه چیزایی در مورد خدا که کمتر از کفر نیست. میگه وقتی فقر هست و طرف داره از گشنگی میمیره دیگه خدا چیه؟ کسی خدا رو عبادت نمیکنه. یه چیزه دیگه هم میگه در باره ی پدر مادرش این که اونا کسی نیستند که بخواد تو کار من دخالت کنن هر کاری بکنن وظیفشون هست. اون یه دختر لجبازو مغرور هست.بهش گفتم تو باید بری پیش یه مشاور مذهبی اونم گفت من نیازی به این چیزا ندارم چون فکر من از همه کامل تر هست و پاسخگوی همه ی سوالاتم هست پس نیازی به کسی ندارم نا گفته نمونه که گاهی اوقات جوابمو با شعرای رپ میداد. همین شعرای مسخره ای که این روزا مد شده فقط از نا امیدی میگه. اون هیچ وقت آرامش وجودی نداره اینو خودش به من گفته.ولی نمیخواد قبول کنه که این اضطراب همیشگی اش ناشی از این هست که خدا رو نداره. آقای مرادی من بهش چی بگم که قانع بشه وخواهش میکنم یه تعریف از عدل خدا بگید برام تا بهش بگم. کمکم کنید.
- [سایر] با سلام و تشکر از شما و دست اندرکاران در تهیه این سایت. من حدود یک سال پیش تصمیم جدی به ازدواج گرفتم. با اینکه از نظر خیلی ها چون هنوز درسم تموم نشده بود و سربازی نرفته بودم، شرایط ازدواج و نداشتم ولی خودم احساس میکردم که آمادگیش و دارم. اگه بخوام به خاطر این چیزا ازدواجم و عقب بندازم اون دنیا که ازم سئوال کنن، این چیزا دلایل قانع کننده ای نیست. خیلی جاها رفتیم خواستگاری و به خاطر همین چیزا ردم میکردن (یا اینکه اونا معیارهای من و نداشتن). حتی خیلی جاها به خاطر اینکه خونه و ماشین نداشتم من و رد میکردن!! اصلا به نظر من منطقی نمیاد که پسر همه سختیها رو تنهایی تحمل کنه بعد که خونه زندگیی درست کرد، یک دختر بیاد شروع کنه به زندگی. اگه قراره که زن و شوهر شریک زندگی هم باشن، باید تو سختیها و خوشیها هر دو شریک باشن. همین که من شغل داشتم و دستم به دهنم میرسید از نظر بلوغ مالی کفایت میکنه. بالاخره خدا نصیب کرد و با همسر کاملا مناسبی ازدواج کردم و الان خیلی راضیم و خدا رو شکر میکنم. ما هر چه بیشتر میگذره به هم دیگه بیشتر علاقمند میشیم. طوری که اگه فقط نصف روز احوال هم و نپرسیم شدیدا دلتنگ هم میشیم. ولی حالا که داره به زمان رفتن من به سربازی نزدیک میشه مشکلی که پیش اومده اینه که روز به روز داره به نگرانی نامزدم از رفتن من اضافه میشه. با اینکه سعی میکنه خیلی بروز نده و مدام میگه که برو سربازی ولی نگرانیش کاملا مشخصه. گاهی اوقات که... میبینم که دور چشماش خیسه. حاج آقا من خیلی از این کاری که کردم ناراحتم. خدا میدونه هدفم از ازدواج امریه گرفتن و این چیزها نبوده، درسته که اینها رو هم داشته ولی من هدفم این بوده که ازدواجم و دو سال عقب نندازم و اینکه اگه همسرم میتونه، شرایطی رو برای من آسونتر بکنه، خوب این کار باید انجام بشه. حالا احساس میکنم من آدم خودخواهی بودم که به خاطر خودم دختری رو تا این حد ناراحت کردم. حالا شما بگین من اشتباه کردم؟ حالا که ازدواج کردیم و همه چیز تموم شده، گاهی اوقات با خودم میگم شاید خوب باشه از محبتم بهش کم کنم حتی یک کمی بدرفتاری هم بکنم تا راحتتر بتونه دوریم تو این سه ماه آموزشی تحمل کنه. ولی نمیدونم کار درستیه یا نه. به نظر شما این کار، منطقیه؟ راه بهتری هم هست؟
- [سایر] سلام مشاور محترم یکی از همکلاسی های من سه سال پیش منو از مادرم خواستگاری کرد ولی والدینم هیچ به روی خودشان نیاوردن و با دلایلی مثل اینکه دخترم باید 6سال در س بخونم بعدهم میخواد تخصص بگیره جواب رد دادند. من واقعا به اون شخص علاقمند بودم و میدونستم خیلی ادم درستیه و تو این 3 سال هم کاملا اینو ثابت کرد امسال که دوباره مادرش برای خواستگاری تلفن زد بازهم رفتار والدینم مثل دفعه قبل بود و هیچی به من نگفتن و تازه از طرف منم جواب دادن که دخترمون گفته میخواد درس بخونه. این درحالی بود که چند ماه قبل که با مادرم حرف زدم گفت ما که جز پرداختن به تو و بردارت کار دیگه ای نداریم بعد عید بناییمون تموم میشه میذارم بیان.با پدرم که کلا نمیتونم حرف بزنم با مادرمم بیشتر بهش پیامک میدم ولی انها فقط میخوان من درس بخونم و اونها پز تحصیلاتمو بدن دیگه احساسات من که براشون مهم نیست مادرم همیشه زیر حرفاش میزنه و به خیال خودش با چندتا دروغ دست به سرم میکنه من میخوام ازدواج کنم ولی مادرم اگه کسی هم خواستگاری میکنه به بهونه درس خوندن من ردش میکنه و به منم چیزی نمیگه نمیدونم باید چیکار کنم دیروز به خودم میگفتم باید بگم من دیگه درس نمیخونم و نمیرم دانشگاه چون درس مانع ازدواجم شده ولی من بدبخت تر از این هستم که کار به جایی ببرم جالبه که همکلاسیم درسش بهتر از من نباشه بدتر از منم نیست مثلا ترم پیش اون شاگرد اول بوده من دوم از لحاظ خونوادگی هم واقعا هم سطح هستیم پدر اون معلمه و مادرش خیاط و پدر من سنگکاره و مادرم کارمند جالبه ماجرا اینجاست که مادر خودم همسن من بوده که ازدواج کرده هنوز دانشجو بوده و 22 سالگیش منو بدنیا اورده اما حالا چون خودش ادامه تحصیل نداده ازدواجو مانع تحصیل میدونه و مخالفت میکنه از نظر پدرمم آگاه نیستم فقط میدونم خوب برای خواستگارای ملت نسخه میپیچن و میگن پسر بیکار باشه عیب نداره بی عار نباشه یا مثلا والدینش از طبقه پایین باشن عیب نیست باید انسان باشن چه بسا دکتری که بددهن و بدخلق باشه و چه بسا ادم بیسوادی که خوش خلق و محترم باشه . ناگفته نماند که تو این 3 سال من با اون پسر ارتباط داشتم ومادرمم با تیکه هایی که هرزچندگاهی بهم میندازه نشون داده که باخبره البته من شهر دیگه ای درس میخونم ولی همیشه رفت و برگشت با همین همکلاسیم هستم و خونواده هامون هر بار تو ترمینال همدیگرو میبینن خوانواده ی اون کاملا راضی ان و مشکل خونواده ی منه. خواهش میکنم راهنماییم کنیدکه لااقل اجازه خواستگاری به خونواده ی پسر بدن . ما سه سال دیگه از درسمون مونده تا دکترای عمومی بگیریم.
- [سایر] سلام من دانشجوی سال اخر هستم مدتی است که قصد ازدواج دارم وبه خانواده و اطرافیان هم گفتم که موردی رو به من معرفی کنن به دلایلی نشد در دانشگاه دختر خانومی رو دیدم به نظرم خوب امد با دوست صمیمی ام هم مشورت کردم او هم اونو میشناخت با این همه تحقیقات کردیم دیدیم مورد خوبی است قرار گذاشتیم با هم صحبت کنیم اصل صحبتی که کردم میگم تا فکر نکنین که قضیه عشق و عاشقی بوده و ... بهش گفتم من راه خودمو انتخاب کردم و اون راه خداست واگه کاری رو تشخیص بدم بر خلاف نظر خداست انجام نمیدم حتی اگه ناراحت بشین در ضمن ما باید هدفمون رسیدن به خدا باشه نه چیز دیگر ی بهشون گفتم مادرمو میارم با شما صحبت کنه اگه قبولتون نکرد من بدلیل اعتقادی که به تجربه مادرم دارم حرفش رو قبول میکنم که مادرم هم اونو پسندید بعد از مدتی من از طریقی متوجه مسئاله ای شدم واون هم این بود که ای دختر خانوم یک سال پیش خود کشی کرده بوده دلیلش مفصله بعد خودش هم تایید کرد و گفت که بعد از خود کشی بسیار تنها بودم و کسی منو درک نمیکرد در این تنهایی رو به خدا اوردم و اون هم کمکم کرد برداشت خود من از این قضیه اینه که اون بیشتر به خاطر صحبت های من جذب شده خدا کمک کنه بتونیم عمل کنیم بگذریم هم من هم ایشون با ادم های مختلفی مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که به درد هم میخوریم در ابتدا انتخاب ما خیلی منطقی بود ما زنگ زدیم منزلشون اون ها گفتن که ایشون یه خواهر بزرگتر داره تا اون نره ما اینو نمیدیم از ما اسرار و از اون ها انکار من حتی خودم با پدرشون صحبت کردم ولی مرغ اونا یه پا داره این بنده خدا هم خیلی تو خونه تحت فشاره و تقریبا شبیه به یک زندانی باهاش رفتار میشه حتی اجازه نداره با دوستاش بره بیرون و کسی هم به حرفاش گوش نمیکنه خانوادش به اون به دیده یک محکوم نگاه میکنن این بنده خدا هم میگه اخر یه روز خسته میشم شناسناممو ور میدارم میام بیرون که من با ملایمت بهش توضیح دادم که نباید این کار و بکنه و من خودم با کمک خانوادم راه حلی برای مشگل اون پیدامیکنم چون پدر من در جریان کامل قضایا هست ولی اون هم دیگه راه حلی به ذهنش نمیرسه از طرفی اگر من هم کم بیارم بنده خدا ممکنه کاری دست خودش بده که تلویحا به یکی از دوستاش گفته حالا من هم موندم چیکار کنم امیدوارم به راهنمایی شما تو رو خدا یه راه حلی جلوی پای ما بزارین ... خیلی ممنون میشم اگه کمکمون کنین