من از مرگ خیلی می ترسم ولی نه از مرگ خودم، بلکه فوت والدین یا اقوام؛ حدود یکسال قبل خاله ام فوت کرد در حالی که مجرد بود. کمکم کنید می ترسم!
من از مرگ خیلی می ترسم ولی نه از مرگ خودم، بلکه فوت والدین یا اقوام؛ حدود یکسال قبل خاله ام فوت کرد در حالی که مجرد بود. کمکم کنید می ترسم! (مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او عمری ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ) (مولوی) مرگ رویداد مهم و نهایی زندگی در این دنیاست. از لحاظ فیزیولوژیکی مرگ به منزله توقف کارکردهای کامل حیاتی است، ولی از لحاظ روانشناسی مرگ ممکن است برای افراد مختلف معانی متفاوتی داشته باشد. مرگ به معنای از دست دادن عزیزان، توقف فعالیت های زندگی، رها کردن تجربه ها و ورود به دنیایی دیگر است. فقدان هر عزیزی برای انسان سخت و طاقت فرساست. یکی از دلایلی که ترس از مرگ والدین یا اقوام به سراغ انسان می آید گسسته شدن روابط عاطفی و از دست دادن حمایت های آن هاست. از آنجایی که یکسال پیش خاله خود را از دست داده اید (ما نیز به نوبه خود به شما تسلیت می گوییم) و درزمینه از دست دادن عزیزان تجربه تلخی داشته اید نگرانی شما را درک می کنیم و آرزوی صحت و سلامتی برای شما و خانواده محترمتان را از خداوند مسئلت می طلبیم. در ادامه توضیحاتی در ارتباط با ترس از مرگ، خاصه ترس از مرگ والدین و عزیزان و راه های مقابله با آن آورده می شود. خوب است بدانید در امور زندگی، دو نوع ترس وجود دارد : الف) ترس معقول ب) ترس موهوم (ترس معقول) ترسی است که در آن، احتمال وقوع یک خطر واقعی وجود داشته باشد. در این ترس، هیچ گونه سرزنشی متوجه شخص نیست؛ بلکه از این جهت که از یک امر خطرناک ترسیده و پرهیز نموده است، مورد تأیید دیگران است. برای مثال اگر کسی از ترس مواجهه با یک حیوان درنده و خطرناک، از رفتن به بیابان و یا جنگل خودداری کند، هیچ کس او را بابت این ترس سرزنش نمی‌کند؛ بلکه اگر او به این ترس خود اعتنا نکند و خود را در موضع خطر قرار دهد، مورد سرزنش افراد عاقل قرار می‌گیرد. در مقابل، (ترس موهوم) قرار دارد؛ یعنی، درواقع خطری انسان را تهدید نمی‌کند؛ ولی توهمات او به گونه‌ای است که خود را مواجه با خطر می‌بیند؛ مانند شخصی که از تاریکی می‌ترسد و گمان می‌کند خطری او را تهدید می‌کند! در حالی که می‌داند در آن مکان تاریک، چیز خطرناکی وجود ندارد. این ترس موهوم (جُبن) نامیده می‌شود و چیز خوبی نیست و انسان باید آن را از خود دور کند تا بتواند شجاعت لازم را در زندگی داشته باشد. ترس غیرمعقول یا هراس، ریشه در بدآموزی‌ها دارد و اغلب اکتسابی است. بشر به علت نادانسته ‌ها (جهل ‌ها) و نیز به دلیل نیافتن راه حل منطقی، از بسیاری عوامل ناشناخته زیستی، - چون مرگ و میر، ترس از آینده‌ای مبهم و... - همواره هراسان بوده است. البته شروع بسیاری از هراس‌ها تدریجی است و شناخت عوامل تسریع کننده آن مشکل است. ترس از مرگ والدین یا اقوام هم جزو ترس های غیر معقول و موهوم طبقه بندی می شوند. درمنابع دینی هم به این نکته اشاره شده است،که مومن در زندگی متصف به دو صفت خوف ورجاء می باشد.حال اگر این صفت خوف و ترس دائمی، باعث رشد معنوی باشد، نشان از معرفت کافی به اصول دین واز جمله آنها معاد می باشد. والا خوف و ترسی که اختلال در زندگی روزمره کند، چنین کسی باید معرفت و شناخت خود را افزایش دهد. مثلا کسی که یاد مرگ در او خوف موهوم ایجاد می کند،(درحالی که در دین اسلام به مرگ اندیشی زیاد سفارش شد) باید آگاهی خود را نسبت به ماهیت مرگ،حوادث پس از مرگ،چگونگی زندگی دربرزخ و قیامت و... افزایش دهد. که اگر شناخت، افزایش یابد، یاد مرگ باعث رشد معنوی خواهد شد. وشاید نوع ترس از مرگ، به گونه دیگری به علت بالا رفتن شناخت، تغییر یابد مثلا نکند ملاقات من با خدا هنگام غفلت باشد،که چنین تفکری، باعث افزایش اعمال مثبت انسان می شود وانسان همیشه این دغدغه را پیدا خواهد کرد، که نکند عملی غفلت آور مرتکب شوم، چنین ترسی چون درسایه شناخت است تبدیل به لذت خواهدشد. خاطره یک انسان با مرگ او خاتمه نمی یابد و به همین دلیل روانشناسان مبحثی را به پیامدهای ناشی از (داغدیدگی) اختصاص داده اند. با وجودی که جامعه انتظار دارد که بازماندگان در مقابل واقعیت مرگ عزیزان خود واکنشی عاقلانه و منطقی داشته باشند، ولی معمولا اندوه ناشی از مرگ نزدیکان، عمیقاً سراپای وجود آن ها را فرا می گیرد. به طور معمول، اعضای خانواده و دوستان فرد از دست رفته، حتی بعد از گذشت ماه ها یا سال ها، نمی توانند به راحتی او را از یاد ببرند و شاید به همین دلیل است که در اکثر جوامع دنیا پس از مرگ یک عزیز، مراسمی توأم با تشریفات خاص و گهگاه بسیار طولانی برپا می شود. داغدیدگی در روانشناسی به واقعیت عینی از دست دادن یا فقدان یک فرد محبوب، مثلاً پدر، مادر، همسر یا خواهر و برادر اطلاق می شود. روانشناسان در مورد مراحل داغدیدگی نظریه ای مرحله ای ارائه کرده اند : 1. ضربه روانی و ناباوری : در این دوره که گاهی ممکن است چند هفته به طول بینجامد، گویی فرد باور نمی کند که واقعاً مرگی اتفاق افتاده باشد. به همین دلیل در حالتی از گیجی و ابهام به سر می برد و گاهی از لحاظ جسمی دچار تنگی نفس، سرگیجه و دل پیچه می شود. وقتی به تدریج از واقعیت مرگ آگاه می شود به شدت دستخوش اندوه گشته و اغلب این حالت خود را با گریه های شدید بیان می کند. 2. اشتغال ذهنی با خاطره فرد از دست رفته : این دوره ممکن است حدود 6 ماه یا بیشتر طول بکشد ؛ در این فاصله بازماندگان می کوشند تا واقعیت مرگ عزیز خود را بپذیرند. واکنش های معمول در این دوره شامل گریه، بی خوابی، خستگی های مزمن و از دست دادن اشتهاست. گاهی بازماندگان احساس می کنند که فرد از دست رفته در میان آن هاست و تصور می کنند که چهره او را می بینند، صدایش را می شنوند و گهگاه در رویاهای خو،د وجود او را حس می کنند. این حالت به تدریج تخفیف می یابد ولی گاهی ممکن است ماه ها یا حتی سال ها طول بکشد. 3. حل و فصل : در این دوره فعالیت های روزمره زندگی را از سر می گیرند و با وجودی که خاطره فرد از دست رفته کماکان برای آن ها ناراحت کننده اتست، از شدت هیجان های آن ها کاسته می شود. در مواردی بازماندگان از اینکه توانسته اند با موفقیت بر هیجان های خود غلبه کنند، احساس رضایت می کنند. در اکثر موارد بازماندگان می توانند بر مشکل غم و اندوه خود فایق آیند. با این حال آن ها گاهی نیاز به روان درمانی پیدا می کنند. گاهی آموزش دادن به افراد درباره مرگ و پیامدهای آن از بار اندوه مربوط به رویداد مرگ نزدیکان و دوستان کم می کند. ناگفته نماند که تشریفات بعد از مرگ، که در اکثر جوامع مراحلی مشخص دارد، به نوعی به تخلیه هیجانی (کاتارسیس) منجر می شود. (روانشناسی رشد (نوجوانی، بزرگسالی)، احدی وجمهری، انتشارات پردیس) *** راهکارهای عملی غلبه بر ترس به صورت کلی : 1- عدم پاسخ دهی: مهمترین و کلی ترین راه درمان ، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است. این وضعیت در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار فکر یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهید. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به ترس است. اگر مدتی این روش عملی شود، به طور قطع از شدت آن کاسته خواهد شد. 2- تقابل به ضد: . موفق ترین راه برای مبارزه با ترس بی اعتنائی به آن و عملی در جهت عکس آن انجام دادن است .برای مثال وقتی فکر مرگ عزیزان به ذهنتان خطور کرد بگویید آن ها هنوز زنده اند و به این زودی نمی میرند. 4- فرمان ایست: در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار و خاطرات، علاوه بر درمانهای دارویی از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از فرد خواسته می شود که به طور عمد افکار خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد می زند : ایست. به نظر می رسد این عمل جریان فکر را متوقف می کند.اگر احساس می نمایید ترس بر شما غلبه نموده است این روش برای آن لحظه بسیار موثر است. 5- سعی کنید برای ترس های خود جوابهای آسان و کوتاه عرضه کنید. مثلا در مورد ترس از مردن عزیزان بپرسید (آن ها کی می میرند؟) بعد به خود بگویید (هیچ کس جز خدا نمی داند که چه موقع کسی می میرد، ولی بیشتر ما زمان خیلی زیادی زندگی می کنیم. من مطمئنم که تا وقتی که خیلی پیر بشوند، زندگی می کنند.) *** روش‌های مقابله‌ با هراس از مرگ خود و مرگ عزیزان : 1. اصلاح نگرش : مرگ یکی از رخ دادهای زندگی و از سنت‌های قطعی در نظام آفرینش است به رغم عمومیّت این پدیده، مواجهه با مرگ خود یا عزیزان برای بیشتر افراد، بسیار التهاب‌زا است و عوامل متعدد شناختی، عاطفی و رفتاری دارد. مهم‌ترین عاملی که مرگ را اضطراب‌آور و التهاب‌زا کرده، تنفر از نابودی و قطع همیشگی روابط مادی و گرایش به بقا است بنابراین اگر افراد نگرش خود را نسبت به مرگ اصلاح کنند و این حقیقت را در یابند که مرگ فنا و نابودی و جدایی نیست، بلکه بقا و استمرار حیات واقعی است؛ این نگرانی‌ها و وحشت‌زدگی‌ها، برطرف می‌شود.از دیدگاه همه ادیان الهی - از جمله دین مبین اسلام - مرگ نابودی نیست. قرآن این تفّکر را که انسان با مرگ نابود می‌شود، به شدت رد می‌کند و آن را ناشی از جهل می‌داند! قرآن کلمه (توفّی) - که به معنای (بازستاندن کامل) است - در مورد مرگ به کار می‌برد، یعنی، که انسان علاوه بر این بعد جسمانی، واقعیت دیگری دارد که هنگام مرگ، خداوند این واقعیت را پس می‌گیرد. اعتقاد به این حقیقت قرآنی، گرایش ذاتی انسان به بقا را در معرض خطر قرار نمی‌دهد. 2. توجه به زیبایی ‌ها و جلوه‌ های زندگی پس از مرگ : انسان‌ها علاقه‌مند به زیبایی‌ها، راحتی‌ها ، دلبستگی‌های میان فردی و روابط خانوادگی هستند و فکر می‌کنند مرگ بر همه این امور خوشانید خط بطلان می‌کشد؛ اما آموزه‌های دینی افراد را به این حقیقت متوجه می‌سازد که زیبایی‌ها و دلبستگی‌های این دنیا، قابل مقایسه با جلوه‌های زیبای زندگی بعد از مرگ نیست و زندگی دنیا در برابر حیات اخروی، بسیار محدود و زود گذر است. قرآن در این باره می‌فرماید: (وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ)عنکبوت (29)، آیه 64 (زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست و زندگی واقعی در سرای دیگر است) 3. رضایت به مقدرات الهی : این امر باعث می‌شود که فرد هنگام مرگ خود یا مرگ عزیزانش، کمتر دچار برخی تجارب ناخوشایند روانی و بیمار گونه گردد. در فرهنگ غرب، به انسان و آزادی او اصالت داده و در همه جنبه‌های زندگی به او اختیار تام می‌دهند و در واقع او را مالک اصل خود می‌دانند؛ ولی در دیدگاه اسلام، انسان کامل، بنده خدا و مملوک او است و کمال انسان در بندگی و اطاعت از خداوند است. این بندگی با احساس محبت نسبت به خداوند همراه است. خداوند نیز هنگامی که خطابی محبت‌آمیز به انسان‌ها دارد، آنان را با عنوان (بندگان من) می‌خواند و می‌فرماید: (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلی‌ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. فَادْخُلِی فِی عِبادِی. وَ ادْخُلِی جَنَّتِی)فجر (89)، آیات 27 - 30. (ای نفس‌های مطمئن و آرام به سوی پروردگار خویش باز گردید، در حالی که خداوند از شما راضی و شما نیز از خداوند راضی هستید، وارد بندگان من شوید، وارد بهشت من شوید). اگر این اعتقاد برای انسان درونی شود، در مقابل مرگ خود یا مرگ عزیزانش حالت تسلیم و رضا در پیش می‌گیرد و نگرانی از وجودش رخت می‌بندند. البته رضایت نسبت به مرگ خود، بدین معنا نیست که انسان بدون جهت و با دست خود، خویشتن را به کام مرگ بیندازد! قرآن در این زمینه می‌فرماید: (لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ)بقره (2)، آیه 195 (خود را با دست خویش به وادی هلاکت نیفکنید). تعالیم اسلامی سعی دارد حالت رضا را در انسان تقویت کند. بشارت خداوند به شکیبایانی است که در هنگام بروز حوادث، ناگوار می‌گوید: (ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم) بقره (2)، آیه 156 و روایات اسلامی مرگ را رحمتی از جانب خداوند برای بندگان مؤمن می‌دانند و می‌کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند. 4. توجه به عمومیّت مرگ : انسان باید به این واقعیت توجه کند که مرگ یک سنت و قانون قطعی و خلل ناپذیر حاکم بر نظام آفرینش است و همه موجودات - به جز خالق یکتا - با چنین پدیده‌ای مواجه می‌شوند؛ چنان که قرآن در این باره می‌فرماید:(کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ)آل عمران (3)، آیه 185 (هر نفس طعم مرگ را می‌چشد). خود این فکر موجب تسکین می‌شود. 5. یاد مرگ : در فرهنگ اسلامی توصیه شده که مسلمانان نباید از مرگ غافل باشند. پیامبر(صل الله علیه و آله) می‌فرماید: (اکیس الناس من کان اشدّ ذکرأ للموت) بحار الانوار، ج 6، ص 130 (زیرک‌ترین مردم کسی است که بیشتر به یاد مرگ باشد). این امر باعث می‌شود انسان خودش را آماده مرگ کند و برای به دست آوردن این آمادگی، از محرمات بپرهیزد. وقتی فرد مرگ خود را از قبل تصور و پیش‌بینی کند، با فراهم آوردن شرایط و فضای روانی مناسب، خود را آماده مواجهه با آن می‌کند و از تنیدگی او کاسته می‌شود و با این پدیده سازگاری بهتری خواهد داشت. با توجه به مطالب فوق، شما می‌توانید با اصلاح نگاه خود نسبت به مرگ خاصه مرگ عزیزان و تبدیل ترس خود به یک ترس معقول بهترین بهره را از آن در مسیر ساختن خود ببرید . ترس از اتفاقی که نیفتاده است و معلوم نیست کی بیفتد بسیار غیر معقول است و نوعی وسواس فکری به حساب می آید و میتواند زندگی انسان را مختل کند. همه انسان ها مرگ را می چشند و این واقعیتی است انکار ناپذیر ، ولی ما نباید با فکرهایی بی اساس و نامعقول، زندگی را به کام خودمان و دیگران تلخ کنیم. مطالعه کتابهای ذیل نیز در این زمینه مفید است : 1- پرسمان قرآنی معاد- سیدعلی هاشمی -بوستان کتاب قم ، 1386 2- زندگی پس از مرگ-علی اکبر بابائی-ناشر: دانش و ادب - بهمن، 1385 3- فرجام شناسی-محمدرضا کاشفی، رحیم کارگر-دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها) - خرداد، 1386 نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
عنوان سوال:

من از مرگ خیلی می ترسم ولی نه از مرگ خودم، بلکه فوت والدین یا اقوام؛ حدود یکسال قبل خاله ام فوت کرد در حالی که مجرد بود. کمکم کنید می ترسم!


پاسخ:

من از مرگ خیلی می ترسم ولی نه از مرگ خودم، بلکه فوت والدین یا اقوام؛ حدود یکسال قبل خاله ام فوت کرد در حالی که مجرد بود. کمکم کنید می ترسم!
(مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ)
(مولوی)
مرگ رویداد مهم و نهایی زندگی در این دنیاست. از لحاظ فیزیولوژیکی مرگ به منزله توقف کارکردهای کامل حیاتی است، ولی از لحاظ روانشناسی مرگ ممکن است برای افراد مختلف معانی متفاوتی داشته باشد. مرگ به معنای از دست دادن عزیزان، توقف فعالیت های زندگی، رها کردن تجربه ها و ورود به دنیایی دیگر است.
فقدان هر عزیزی برای انسان سخت و طاقت فرساست. یکی از دلایلی که ترس از مرگ والدین یا اقوام به سراغ انسان می آید گسسته شدن روابط عاطفی و از دست دادن حمایت های آن هاست. از آنجایی که یکسال پیش خاله خود را از دست داده اید (ما نیز به نوبه خود به شما تسلیت می گوییم) و درزمینه از دست دادن عزیزان تجربه تلخی داشته اید نگرانی شما را درک می کنیم و آرزوی صحت و سلامتی برای شما و خانواده محترمتان را از خداوند مسئلت می طلبیم. در ادامه توضیحاتی در ارتباط با ترس از مرگ، خاصه ترس از مرگ والدین و عزیزان و راه های مقابله با آن آورده می شود.
خوب است بدانید در امور زندگی، دو نوع ترس وجود دارد :
الف) ترس معقول
ب) ترس موهوم
(ترس معقول) ترسی است که در آن، احتمال وقوع یک خطر واقعی وجود داشته باشد. در این ترس، هیچ گونه سرزنشی متوجه شخص نیست؛ بلکه از این جهت که از یک امر خطرناک ترسیده و پرهیز نموده است، مورد تأیید دیگران است. برای مثال اگر کسی از ترس مواجهه با یک حیوان درنده و خطرناک، از رفتن به بیابان و یا جنگل خودداری کند، هیچ کس او را بابت این ترس سرزنش نمی‌کند؛ بلکه اگر او به این ترس خود اعتنا نکند و خود را در موضع خطر قرار دهد، مورد سرزنش افراد عاقل قرار می‌گیرد.
در مقابل، (ترس موهوم) قرار دارد؛ یعنی، درواقع خطری انسان را تهدید نمی‌کند؛ ولی توهمات او به گونه‌ای است که خود را مواجه با خطر می‌بیند؛ مانند شخصی که از تاریکی می‌ترسد و گمان می‌کند خطری او را تهدید می‌کند! در حالی که می‌داند در آن مکان تاریک، چیز خطرناکی وجود ندارد. این ترس موهوم (جُبن) نامیده می‌شود و چیز خوبی نیست و انسان باید آن را از خود دور کند تا بتواند شجاعت لازم را در زندگی داشته باشد.
ترس غیرمعقول یا هراس، ریشه در بدآموزی‌ها دارد و اغلب اکتسابی است. بشر به علت نادانسته ‌ها (جهل ‌ها) و نیز به دلیل نیافتن راه حل منطقی، از بسیاری عوامل ناشناخته زیستی، - چون مرگ و میر، ترس از آینده‌ای مبهم و... - همواره هراسان بوده است. البته شروع بسیاری از هراس‌ها تدریجی است و شناخت عوامل تسریع کننده آن مشکل است. ترس از مرگ والدین یا اقوام هم جزو ترس های غیر معقول و موهوم طبقه بندی می شوند.
درمنابع دینی هم به این نکته اشاره شده است،که مومن در زندگی متصف به دو صفت خوف ورجاء می باشد.حال اگر این صفت خوف و ترس دائمی، باعث رشد معنوی باشد، نشان از معرفت کافی به اصول دین واز جمله آنها معاد می باشد. والا خوف و ترسی که اختلال در زندگی روزمره کند، چنین کسی باید معرفت و شناخت خود را افزایش دهد. مثلا کسی که یاد مرگ در او خوف موهوم ایجاد می کند،(درحالی که در دین اسلام به مرگ اندیشی زیاد سفارش شد) باید آگاهی خود را نسبت به ماهیت مرگ،حوادث پس از مرگ،چگونگی زندگی دربرزخ و قیامت و... افزایش دهد. که اگر شناخت، افزایش یابد، یاد مرگ باعث رشد معنوی خواهد شد. وشاید نوع ترس از مرگ، به گونه دیگری به علت بالا رفتن شناخت، تغییر یابد مثلا نکند ملاقات من با خدا هنگام غفلت باشد،که چنین تفکری، باعث افزایش اعمال مثبت انسان می شود وانسان همیشه این دغدغه را پیدا خواهد کرد، که نکند عملی غفلت آور مرتکب شوم، چنین ترسی چون درسایه شناخت است تبدیل به لذت خواهدشد.

خاطره یک انسان با مرگ او خاتمه نمی یابد و به همین دلیل روانشناسان مبحثی را به پیامدهای ناشی از (داغدیدگی) اختصاص داده اند. با وجودی که جامعه انتظار دارد که بازماندگان در مقابل واقعیت مرگ عزیزان خود واکنشی عاقلانه و منطقی داشته باشند، ولی معمولا اندوه ناشی از مرگ نزدیکان، عمیقاً سراپای وجود آن ها را فرا می گیرد. به طور معمول، اعضای خانواده و دوستان فرد از دست رفته، حتی بعد از گذشت ماه ها یا سال ها، نمی توانند به راحتی او را از یاد ببرند و شاید به همین دلیل است که در اکثر جوامع دنیا پس از مرگ یک عزیز، مراسمی توأم با تشریفات خاص و گهگاه بسیار طولانی برپا می شود. داغدیدگی در روانشناسی به واقعیت عینی از دست دادن یا فقدان یک فرد محبوب، مثلاً پدر، مادر، همسر یا خواهر و برادر اطلاق می شود.
روانشناسان در مورد مراحل داغدیدگی نظریه ای مرحله ای ارائه کرده اند :
1. ضربه روانی و ناباوری : در این دوره که گاهی ممکن است چند هفته به طول بینجامد، گویی فرد باور نمی کند که واقعاً مرگی اتفاق افتاده باشد. به همین دلیل در حالتی از گیجی و ابهام به سر می برد و گاهی از لحاظ جسمی دچار تنگی نفس، سرگیجه و دل پیچه می شود. وقتی به تدریج از واقعیت مرگ آگاه می شود به شدت دستخوش اندوه گشته و اغلب این حالت خود را با گریه های شدید بیان می کند.
2. اشتغال ذهنی با خاطره فرد از دست رفته : این دوره ممکن است حدود 6 ماه یا بیشتر طول بکشد ؛ در این فاصله بازماندگان می کوشند تا واقعیت مرگ عزیز خود را بپذیرند. واکنش های معمول در این دوره شامل گریه، بی خوابی، خستگی های مزمن و از دست دادن اشتهاست. گاهی بازماندگان احساس می کنند که فرد از دست رفته در میان آن هاست و تصور می کنند که چهره او را می بینند، صدایش را می شنوند و گهگاه در رویاهای خو،د وجود او را حس می کنند. این حالت به تدریج تخفیف می یابد ولی گاهی ممکن است ماه ها یا حتی سال ها طول بکشد.
3. حل و فصل : در این دوره فعالیت های روزمره زندگی را از سر می گیرند و با وجودی که خاطره فرد از دست رفته کماکان برای آن ها ناراحت کننده اتست، از شدت هیجان های آن ها کاسته می شود. در مواردی بازماندگان از اینکه توانسته اند با موفقیت بر هیجان های خود غلبه کنند، احساس رضایت می کنند. در اکثر موارد بازماندگان می توانند بر مشکل غم و اندوه خود فایق آیند. با این حال آن ها گاهی نیاز به روان درمانی پیدا می کنند. گاهی آموزش دادن به افراد درباره مرگ و پیامدهای آن از بار اندوه مربوط به رویداد مرگ نزدیکان و دوستان کم می کند. ناگفته نماند که تشریفات بعد از مرگ، که در اکثر جوامع مراحلی مشخص دارد، به نوعی به تخلیه هیجانی (کاتارسیس) منجر می شود. (روانشناسی رشد (نوجوانی، بزرگسالی)، احدی وجمهری، انتشارات پردیس)

*** راهکارهای عملی غلبه بر ترس به صورت کلی :
1- عدم پاسخ دهی: مهمترین و کلی ترین راه درمان ، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است. این وضعیت در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار فکر یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهید. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به ترس است. اگر مدتی این روش عملی شود، به طور قطع از شدت آن کاسته خواهد شد.
2- تقابل به ضد: . موفق ترین راه برای مبارزه با ترس بی اعتنائی به آن و عملی در جهت عکس آن انجام دادن است .برای مثال وقتی فکر مرگ عزیزان به ذهنتان خطور کرد بگویید آن ها هنوز زنده اند و به این زودی نمی میرند.
4- فرمان ایست: در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار و خاطرات، علاوه بر درمانهای دارویی از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از فرد خواسته می شود که به طور عمد افکار خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد می زند : ایست. به نظر می رسد این عمل جریان فکر را متوقف می کند.اگر احساس می نمایید ترس بر شما غلبه نموده است این روش برای آن لحظه بسیار موثر است.
5- سعی کنید برای ترس های خود جوابهای آسان و کوتاه عرضه کنید. مثلا در مورد ترس از مردن عزیزان بپرسید (آن ها کی می میرند؟) بعد به خود بگویید (هیچ کس جز خدا نمی داند که چه موقع کسی می میرد، ولی بیشتر ما زمان خیلی زیادی زندگی می کنیم. من مطمئنم که تا وقتی که خیلی پیر بشوند، زندگی می کنند.)
*** روش‌های مقابله‌ با هراس از مرگ خود و مرگ عزیزان :
1. اصلاح نگرش :
مرگ یکی از رخ دادهای زندگی و از سنت‌های قطعی در نظام آفرینش است به رغم عمومیّت این پدیده، مواجهه با مرگ خود یا عزیزان برای بیشتر افراد، بسیار التهاب‌زا است و عوامل متعدد شناختی، عاطفی و رفتاری دارد. مهم‌ترین عاملی که مرگ را اضطراب‌آور و التهاب‌زا کرده، تنفر از نابودی و قطع همیشگی روابط مادی و گرایش به بقا است بنابراین اگر افراد نگرش خود را نسبت به مرگ اصلاح کنند و این حقیقت را در یابند که مرگ فنا و نابودی و جدایی نیست، بلکه بقا و استمرار حیات واقعی است؛ این نگرانی‌ها و وحشت‌زدگی‌ها، برطرف می‌شود.از دیدگاه همه ادیان الهی - از جمله دین مبین اسلام - مرگ نابودی نیست. قرآن این تفّکر را که انسان با مرگ نابود می‌شود، به شدت رد می‌کند و آن را ناشی از جهل می‌داند! قرآن کلمه (توفّی) - که به معنای (بازستاندن کامل) است - در مورد مرگ به کار می‌برد، یعنی، که انسان علاوه بر این بعد جسمانی، واقعیت دیگری دارد که هنگام مرگ، خداوند این واقعیت را پس می‌گیرد. اعتقاد به این حقیقت قرآنی، گرایش ذاتی انسان به بقا را در معرض خطر قرار نمی‌دهد.
2. توجه به زیبایی ‌ها و جلوه‌ های زندگی پس از مرگ :
انسان‌ها علاقه‌مند به زیبایی‌ها، راحتی‌ها ، دلبستگی‌های میان فردی و روابط خانوادگی هستند و فکر می‌کنند مرگ بر همه این امور خوشانید خط بطلان می‌کشد؛ اما آموزه‌های دینی افراد را به این حقیقت متوجه می‌سازد که زیبایی‌ها و دلبستگی‌های این دنیا، قابل مقایسه با جلوه‌های زیبای زندگی بعد از مرگ نیست و زندگی دنیا در برابر حیات اخروی، بسیار محدود و زود گذر است. قرآن در این باره می‌فرماید: (وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ)عنکبوت (29)، آیه 64 (زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست و زندگی واقعی در سرای دیگر است)
3. رضایت به مقدرات الهی :
این امر باعث می‌شود که فرد هنگام مرگ خود یا مرگ عزیزانش، کمتر دچار برخی تجارب ناخوشایند روانی و بیمار گونه گردد. در فرهنگ غرب، به انسان و آزادی او اصالت داده و در همه جنبه‌های زندگی به او اختیار تام می‌دهند و در واقع او را مالک اصل خود می‌دانند؛ ولی در دیدگاه اسلام، انسان کامل، بنده خدا و مملوک او است و کمال انسان در بندگی و اطاعت از خداوند است. این بندگی با احساس محبت نسبت به خداوند همراه است. خداوند نیز هنگامی که خطابی محبت‌آمیز به انسان‌ها دارد، آنان را با عنوان (بندگان من) می‌خواند و می‌فرماید: (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلی‌ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. فَادْخُلِی فِی عِبادِی. وَ ادْخُلِی جَنَّتِی)فجر (89)، آیات 27 - 30. (ای نفس‌های مطمئن و آرام به سوی پروردگار خویش باز گردید، در حالی که خداوند از شما راضی و شما نیز از خداوند راضی هستید، وارد بندگان من شوید، وارد بهشت من شوید).
اگر این اعتقاد برای انسان درونی شود، در مقابل مرگ خود یا مرگ عزیزانش حالت تسلیم و رضا در پیش می‌گیرد و نگرانی از وجودش رخت می‌بندند. البته رضایت نسبت به مرگ خود، بدین معنا نیست که انسان بدون جهت و با دست خود، خویشتن را به کام مرگ بیندازد! قرآن در این زمینه می‌فرماید: (لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ)بقره (2)، آیه 195 (خود را با دست خویش به وادی هلاکت نیفکنید).
تعالیم اسلامی سعی دارد حالت رضا را در انسان تقویت کند. بشارت خداوند به شکیبایانی است که در هنگام بروز حوادث، ناگوار می‌گوید: (ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم) بقره (2)، آیه 156 و روایات اسلامی مرگ را رحمتی از جانب خداوند برای بندگان مؤمن می‌دانند و می‌کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند.
4. توجه به عمومیّت مرگ :
انسان باید به این واقعیت توجه کند که مرگ یک سنت و قانون قطعی و خلل ناپذیر حاکم بر نظام آفرینش است و همه موجودات - به جز خالق یکتا - با چنین پدیده‌ای مواجه می‌شوند؛ چنان که قرآن در این باره می‌فرماید:(کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ)آل عمران (3)، آیه 185 (هر نفس طعم مرگ را می‌چشد). خود این فکر موجب تسکین می‌شود.
5. یاد مرگ :
در فرهنگ اسلامی توصیه شده که مسلمانان نباید از مرگ غافل باشند. پیامبر(صل الله علیه و آله) می‌فرماید: (اکیس الناس من کان اشدّ ذکرأ للموت) بحار الانوار، ج 6، ص 130 (زیرک‌ترین مردم کسی است که بیشتر به یاد مرگ باشد). این امر باعث می‌شود انسان خودش را آماده مرگ کند و برای به دست آوردن این آمادگی، از محرمات بپرهیزد. وقتی فرد مرگ خود را از قبل تصور و پیش‌بینی کند، با فراهم آوردن شرایط و فضای روانی مناسب، خود را آماده مواجهه با آن می‌کند و از تنیدگی او کاسته می‌شود و با این پدیده سازگاری بهتری خواهد داشت.
با توجه به مطالب فوق، شما می‌توانید با اصلاح نگاه خود نسبت به مرگ خاصه مرگ عزیزان و تبدیل ترس خود به یک ترس معقول بهترین بهره را از آن در مسیر ساختن خود ببرید . ترس از اتفاقی که نیفتاده است و معلوم نیست کی بیفتد بسیار غیر معقول است و نوعی وسواس فکری به حساب می آید و میتواند زندگی انسان را مختل کند. همه انسان ها مرگ را می چشند و این واقعیتی است انکار ناپذیر ، ولی ما نباید با فکرهایی بی اساس و نامعقول، زندگی را به کام خودمان و دیگران تلخ کنیم.
مطالعه کتابهای ذیل نیز در این زمینه مفید است :
1- پرسمان قرآنی معاد- سیدعلی هاشمی -بوستان کتاب قم ، 1386
2- زندگی پس از مرگ-علی اکبر بابائی-ناشر: دانش و ادب - بهمن، 1385
3- فرجام شناسی-محمدرضا کاشفی، رحیم کارگر-دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها) - خرداد، 1386
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین