با سلام. آیا در امروزه که دامادی پیدا نمی شود، جایز است که دختر با فردی که اهل نماز و روزه نیست، ازدواج کند؟ البته خصوصیاتش کاملاً مشخص نیست، اما می شود حدس زد که اخلاق اسلامی آنچنانی ندارد و خیلی پایبند به دین و شرع نیست؟ همچنین امکان دارد که با ازدواج نکردن در خانه بماند و کسی او را نگیرد.(توضیح کامل). با تشکر. خواهر ارجمند خوشحالیم که باز هم با این مجموعه ارتباط برقرار کردید و سوال خود را با ما در میان گذاشتید. در مورد سوال شما باید به چند نکته توجه داشت تا جواب روشن شود. 1. ملاک مهم در ازدواج بحث کفویت است یعنی تناسب بین دختر و پسر مخصوصا در زمینه ایمان و ارزشهای دینی. شما که دختر مومن و متدینی هستید با مردی که اهل نماز و روزه نیست هیچ تناسب و کفویتی ندارید لذا ازدواج شما با هم کار درست و منطقی نیست. 2. از طرفی دیگر هنوز سن زیادی از شما نگذشته که اینقدر ناراحت هستید و به هر قیمتی شده میخواهید علی رغم میل خود با چنین فردی ازدواج کنید. توجه داشته باشید که امروزه به دلائل مختلفی سن ازدواج در جامعه بالا رفته است و لذا جای نگرانی نیست. 3. خود شما فرمودید که امکان دارد با ازدواج نکردن در خانه بماند، پس امکان هم دارد که در خانه نماند. خود شما هم قبول دارید که درصد احتمال اینکه در خانه بمانید خیلی کمتر از این است که انشاالله با فرد مناسبی ازدواج کنید پس به جای اینکه منفی فکر کنید بیایید خوش بینانه و مثبت بیندیشید. 4. شما به خوبی توجه دارید که فلسفه ازدواج رسیدن به آرامش روانی، کمال یافتن زن و مرد در کنار یکدیگر و تولید نسل سالم و صالح برای اجتماع است. به نظر شما ازدواج با هر همسری با هر خصوصیتی این اهداف را تامین خواهد کرد یا باید برای رسیدن به اهداف ازدواج در انتخاب همسر بیشتر دقت کرد؟ 5. خواهر گرامی تاکید ما بر این است سعی کنید نخواهید از چاله بیرون بیایید ولی خدای نکرده سر از چاه در بیاورید. بر فرض(که خیلی بعید است) که شما تا مدتی ازدواج نکنید بهتر است یا با فردی ازدواج کنید که هر روز ناراحتی و دعوا و اختلاف داشته باشید؟ و یا هر روز بخواهید افسوس بخورید و کاری از دستتان بر نیاید. 6. بنابراین از شما میخواهیم که قدری بیشتر واقع نگر باشید و در مورد ازدواج احساسی تصمیم نگیرید. شکست در ازدواج بهتر است یا قدری زود ازدواج کردن با فردی که اعمال و رفتارش را نمیپسندید؟ دیر ازدواج کردن بهتر است یا ازدواج با مردی که رابطه خوبی با خدای خود ندارد؟ طبیعی است که مردی که با خدای خودش که این همه نعمت به او داده، همه چیزش از اوست، رابطه خوبی ندارد و به اوامر او گوش نمیدهد، نمیتواند با همسر خودش رابطه خوبی داشته باشد، نمیتواند او را خوشبخت کند نمیتواند پدر خوبی برای فرزندان خود باشد، نمیتواند فرزندان خوب و مومن و صالحی تربیت کند و ... 7. خواهر ارجمند نخواهید به هر قیمتی و شاید به خاطر فرار از وضع موجود با هر فردی با هر خصوصیتی ازدواج کنید. چنین ازدواجی قطعا شما را به مقصودتان نخواهد رساند. پس از حق انتخاب خود به خوبی استفاده کنید. صبر کنید که خدا با صابرین است. دعا و توکل و توسل را همیشه و در همه حال داشته باشید و به عنایت خداوند امیدوار باشید. 8. هر خواستگاری که برای شما آمد او را با توجه به ملاک و معیارهای دین مبین اسلام بسنجید(در صورت نیاز به این ملاکها میتوانید در مکاتبات بعدی آنها را از ما بخواهید) اگر ملاک های اصلی را دارد و در ملاکهای اصلی مانند ایمان و تقوا، اخلاق نیکو، اصالت خانوادگی، سلامت جسمی و روحی با هم توافق و در بقیه موارد با هم تناسب دارید به او جواب مثبت وگرنه جواب منفی بدهید و هیچ ناراحت نباشید چون شاید ازدواج کردن یک درد باشد اما قطعا ازدواج ناموفق هزار درد است. ما برای شما آرزوی خوشبختی و موفقیت در زمینه ازدواج داریم. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم. نویسنده:سید عباس ساطوریان
با سلام. آیا در امروزه که دامادی پیدا نمی شود، جایز است که دختر با فردی که اهل نماز و روزه نیست، ازدواج کند؟ البته خصوصیاتش کاملاً مشخص نیست، اما می شود حدس زد که اخلاق اسلامی آنچنانی ندارد و خیلی پایبند به دین و شرع نیست؟ همچنین امکان دارد که با ازدواج نکردن در خانه بماند و کسی او را نگیرد.(توضیح کامل). با تشکر.
با سلام. آیا در امروزه که دامادی پیدا نمی شود، جایز است که دختر با فردی که اهل نماز و روزه نیست، ازدواج کند؟ البته خصوصیاتش کاملاً مشخص نیست، اما می شود حدس زد که اخلاق اسلامی آنچنانی ندارد و خیلی پایبند به دین و شرع نیست؟ همچنین امکان دارد که با ازدواج نکردن در خانه بماند و کسی او را نگیرد.(توضیح کامل). با تشکر.
خواهر ارجمند خوشحالیم که باز هم با این مجموعه ارتباط برقرار کردید و سوال خود را با ما در میان گذاشتید.
در مورد سوال شما باید به چند نکته توجه داشت تا جواب روشن شود.
1. ملاک مهم در ازدواج بحث کفویت است یعنی تناسب بین دختر و پسر مخصوصا در زمینه ایمان و ارزشهای دینی. شما که دختر مومن و متدینی هستید با مردی که اهل نماز و روزه نیست هیچ تناسب و کفویتی ندارید لذا ازدواج شما با هم کار درست و منطقی نیست.
2. از طرفی دیگر هنوز سن زیادی از شما نگذشته که اینقدر ناراحت هستید و به هر قیمتی شده میخواهید علی رغم میل خود با چنین فردی ازدواج کنید. توجه داشته باشید که امروزه به دلائل مختلفی سن ازدواج در جامعه بالا رفته است و لذا جای نگرانی نیست.
3. خود شما فرمودید که امکان دارد با ازدواج نکردن در خانه بماند، پس امکان هم دارد که در خانه نماند. خود شما هم قبول دارید که درصد احتمال اینکه در خانه بمانید خیلی کمتر از این است که انشاالله با فرد مناسبی ازدواج کنید پس به جای اینکه منفی فکر کنید بیایید خوش بینانه و مثبت بیندیشید.
4. شما به خوبی توجه دارید که فلسفه ازدواج رسیدن به آرامش روانی، کمال یافتن زن و مرد در کنار یکدیگر و تولید نسل سالم و صالح برای اجتماع است. به نظر شما ازدواج با هر همسری با هر خصوصیتی این اهداف را تامین خواهد کرد یا باید برای رسیدن به اهداف ازدواج در انتخاب همسر بیشتر دقت کرد؟
5. خواهر گرامی تاکید ما بر این است سعی کنید نخواهید از چاله بیرون بیایید ولی خدای نکرده سر از چاه در بیاورید. بر فرض(که خیلی بعید است) که شما تا مدتی ازدواج نکنید بهتر است یا با فردی ازدواج کنید که هر روز ناراحتی و دعوا و اختلاف داشته باشید؟ و یا هر روز بخواهید افسوس بخورید و کاری از دستتان بر نیاید.
6. بنابراین از شما میخواهیم که قدری بیشتر واقع نگر باشید و در مورد ازدواج احساسی تصمیم نگیرید. شکست در ازدواج بهتر است یا قدری زود ازدواج کردن با فردی که اعمال و رفتارش را نمیپسندید؟ دیر ازدواج کردن بهتر است یا ازدواج با مردی که رابطه خوبی با خدای خود ندارد؟
طبیعی است که مردی که با خدای خودش که این همه نعمت به او داده، همه چیزش از اوست، رابطه خوبی ندارد و به اوامر او گوش نمیدهد، نمیتواند با همسر خودش رابطه خوبی داشته باشد، نمیتواند او را خوشبخت کند نمیتواند پدر خوبی برای فرزندان خود باشد، نمیتواند فرزندان خوب و مومن و صالحی تربیت کند و ...
7. خواهر ارجمند نخواهید به هر قیمتی و شاید به خاطر فرار از وضع موجود با هر فردی با هر خصوصیتی ازدواج کنید. چنین ازدواجی قطعا شما را به مقصودتان نخواهد رساند. پس از حق انتخاب خود به خوبی استفاده کنید. صبر کنید که خدا با صابرین است. دعا و توکل و توسل را همیشه و در همه حال داشته باشید و به عنایت خداوند امیدوار باشید.
8. هر خواستگاری که برای شما آمد او را با توجه به ملاک و معیارهای دین مبین اسلام بسنجید(در صورت نیاز به این ملاکها میتوانید در مکاتبات بعدی آنها را از ما بخواهید) اگر ملاک های اصلی را دارد و در ملاکهای اصلی مانند ایمان و تقوا، اخلاق نیکو، اصالت خانوادگی، سلامت جسمی و روحی با هم توافق و در بقیه موارد با هم تناسب دارید به او جواب مثبت وگرنه جواب منفی بدهید و هیچ ناراحت نباشید چون شاید ازدواج کردن یک درد باشد اما قطعا ازدواج ناموفق هزار درد است.
ما برای شما آرزوی خوشبختی و موفقیت در زمینه ازدواج داریم.
منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
نویسنده:سید عباس ساطوریان
- [سایر] سلام به مشاور گرامی جوانی هستم 21 ساله که تاکنون از عشق ها و ازدواجهای خیابانی زیاد شنیدم حالا اینکه سرانجام خوبی داشتن یا نه.اما سوال من اینه که اگر کسی مثل من عاشق دختری شود که در جامعه بیرون باآن آشنا شده باشد و به خانواده دختر و اعتقادات او ایمان داشته باشد و از راهی که شرع وقانون مشخص کرده در پی ازدواج با او باشد، به نظر شما این ازدواج سرانجام خوبی خواهد داشت یا نه.لطفا مفصل توضیح دهید.ضمن اینکه خود من و دختر مورد نظرم بطور کامل به واجبات دینی معتقد و پایبندیم. و همانطور که گفتم خانواده هر دو ما هم پایبند مسایل شرعی هستند.
- [سایر] سلام؛ من دختری شیعه هستم که میخواهم با پسری اهل حق ازدواج کنم. ایشان یگانگی خدا(توحید) روز قیامت(معاد) و پیامبری حضرت محمد(نبوت) را قبول دارند و حضرت علی را هم خدا نمیدانند اما نماز نمی¬خوانند و سه روز روزه مخصوص خودشان را می¬گیرند. بسیار با اخلاق و خانواده دوست هستند. از نظر تحصیلات و سطح طبقه اجتماعی متناسب با هم هستیم. ایشان به اعتقادات من بسیار احترام می¬گذارند و بسیاری از مواقع مرا به خواندن نماز اول وقت و داشتن حجاب تشویق میکنند. درضمن برادر کوچکتر ایشان هم با یک دختر شیعه ازدواج کرده است. می-خواستم بپرسم ازدواج ما مشکلی ندارد؟ در سایت آیت ا... مکارم خواندم که اگر انکار ضروریات دین به انکار نبوت نیانجامد و خدا و پیامبر را قبول داشته باشد، ازدواج مانعی ندارد؟
- [سایر] سلام خسته نباشید وقت شما بخیر . من جوانی 27 ساله هستم که با دختری 32 ساله که ساکن تهران هستیم اشنا شده ام و چندین جلسه با هم صحبت کره ایم در زمینه های مختلف هم خانواده من و هم خانواده دختر خانوم در جریان ملاقات ما بوده اند من سه تا خواهر دارم و دو تا برادر در ضمن دو تا خواهر و یکی از برادرام ازدواج کردن. دوختر خانم یک خواهر و یک برادر داره که هیچ کدام ازدواج نکردن هر دوی ما در این زمینه ها به نقطه مشترک رسیده ایم اسلیت خانواده دختر لور هستن اسلیت خانواده من همدانی هستن تا حدودی ما هم لور محسوب میشویم تحصیلات و مدارک من :کاردانی نرم افزار کامپیوتر تحصیلات و مدارک دختر خانم:کاردانی تربیت مربی شغل من : مغازه خدمات کامپیوتری شغل دختر خانوم : اداره یکی از ارگان ها خانواده من از لحاظ مذهبی : معمولی خانواده دختر خانم از لحاظ مذهبی : معمولی شغل پدر من : ساختمانی شغل در دختر خانم : بازنشسته نکته : بیماری ها برادر دختر خانم دارای بیماری دوقطبی و دوپلار هست قرص کاربا ما زپین می خوره و قش می کنه که این بیماری در سن چهار سالگی به دلیل آب اوردن مغز ایشان به وجود امد بیماری های من : من هم دارای همین بیماری دو قطبی هستم همین قرص می خورم منتها من قش نمی کنم من عصبانیت داشتم که به این قرص کنترل شده و به حالت عادی زندگی میکنم دختر خانم با این شرایت من کناره امده و دختر خانم فردی با خصوصیات اخلاقی ارام و متعادل هست و میدونه که باید چه رفتاری داشته باشه با من در اخر خانواده من با این ازدواج راضی نیستن زیاد به دلیل اختلاف سنی با تشکر و یک دنیا ممنونم از شما
- [سایر] با سلام. همانطور که می دانیم یکی از امورمهم در زندگی هر فردی ازدواج است.و اسلام نیز در این زمینه بسیار تاکید کرده و نوعی از ازدواج را نیز به عنوان ازدواج موقت تعریف کرده است.احادیث و روایاتی در این زمینه وجود دارد .از جمله :((امام باقر (ع) فرمودند : زنی که مالک نفس خود ( آزاد) باشد و سفیه ، مجنون و کودک نباشد . در چنین حالی شوهر کردن او بدون اجازه ولی جائز است.امام صادق (ع) فرمودند : هر زنی که بخواهد اگر مالک نفس خود باشد ( یعنی کنیز یا دیوانه نباشد ) می تواند ازدواج کند و اگر آن زن بخواهد می تواند وکیل بگیرد.امام صادق (ع) فرمودند : بکر و غیر بکر مساوی است که باید نکاح به اذن آنها باشد و هیچ زنی را نکاح نمی توان کرد مگر به امر و رخصت او .ابو عبد الله (ع) فرمودند : باکره می تواند بدون اجازه پدرش ازدواج کند.امام صادق (ع) فرمودند : اگر دختر راضی شود بدون رضایت پدرش ازدواج موقت نماید اشکالی ندارد.امام صادق (ع) فرمودند :ازدواج موقت با دختر اشکالی ندارد . تا زمانی که دختر از باکره بودن خارج نشود . به خاطر آنکه ممکن است باکره نبودن دختر برای خانواده دختر یک عیب حساب شود.و روایتی را در این زمینه شنیده ام که ائمه صیغه های موقتی که شرط عدم مقاربت در آنها باشد را بدون اذن ولی برای دیگران می خواندند. ازدواج موقت بین دختر و پسر از نظر اسلامی مانند ازدواج دائم است ولی اسلام شناسان و مراجع تقلید از زمان کهن تا به حال درباره اینکه دختر بتواند بدون اذن ولی ازدواج نماید اختلاف نظر داشته اند و بسیاری از آنان به خاطر دوری از هرج و مرج و فساد اذن ولی را شرط عقد می دانسته اند و می دانند . ولی بسیاری بر این عقیده اند که در اسلام بنابر حکم اولیه اذن ولی در عقد دختر بالغ و رشیده شرط نیست چرا که ائمه اطهار (ع) در بسیاری از اخبار رسیده اذن ولی را در ازدواج باکره رشیده شرط نمی دانند و حتی در برخی از روایات ازدواج موقت دختران را بدون اذن ولی و در صورت عدم ازاله بکارت جایز می دانند.حال بسیاری از مراجع به علت مسائل اجتماعی ازدواج موقت را با اذن پدر احتیاط واجب یا واجب و لازم دانسته اند.که به حق می توان گفت صحیح است.با وجوداینکه حکم مراجع تقلید سند است و باید به آن عمل شود از حضرت عالی می خواستم بپرسم آیا گفته های مرا تایید می کنید یا در برخی جملات آن ایراداتی مشاهده می کنید.لطفا آنها را ذکر کنید. من مشغول به تحقیق در این زمینه هستم. سوال دوم من این است.من و دختر خانومی که به هم علاقه داشتیم،از طریق تلفن و پیام کوتاه و گاهی نیز به شکل حضوری ارتباط داشتیم. ارتباط ما فقط در حد صحبت کردن با یکدیگر بود.اما مرجع تقلیدم این ارتباط را جایز نمی دانستند.من در آن زمان حکم دقیق مرجع تقلیدم را در مورد ازدواج موقت نمی دانستم و بی اذن ولی دختر او را به عقد موقت خود در آوردم. شرط عقد ما این بود که ارتباط ما به احترام پدر دختر با وجود محرم بودن در همان حد صحبت کردن باقی بماند واز آن حد تجاوز نکند. (آیا تا اینجا به دلیل اینکه که عالم نبودیم گناهی مرتکب شدیم؟) اما بعدا فهمیدم که ما می بایست تکلیفا از پدر دختر اجازه می گرفتیم.و عقد ما صحیح است اما دختر مرتکب گناه شده است. ولی ما عقدمان را به هم نزدیم و ارتباط خودمان را به همان شکل حفظ کردیم.و از حد صحبت تجاوز نکرد.به یکدیگرجملات عاشقانه می گفتیم اما از گفتن خیلی از جملات نیز خودداری می کردیم.آیا با بر هم نزدن عقد بعد از آگاه شدن از حکم صحیح آن،مرتکب گناه شدیم؟آیا با گفتن جملات عاشقانه به یکدیگرمرتکب گناه شدیم؟لازم به ذکر است که بعدا به لطف خداوند خانواده های خود را از علاقه مان به یکدیگر آگاه ساختیم و الان نیز با هم زن و شوهر هستیم.
- [سایر] من منتظر جوابتان هستم در ایمیل خودم سلام.من عقدکرده هستم وبا توجه به معیارهای ازدواج انتخابم درست نبوده (کاهل نمازی؛بدرفتاری بابقیه؛گذشت نداشتن سخت بودن (انگار عقده های کودکی اش را سر برادرهای من وحتی خودم خالی می کند به خدا حتی میگوید دستم راببوس دورم بگرد مغرور است و عقده دارد به حرفم گوش نمی دهد هر چیز کوچک را باید بارها از او بخواهم ادعا می کند( فقط حرف اما عمل آنچنانی نه ،نه فقط مالی)ما شاید ثروتمند نباشیم ولی آنچه داریم در خانه ازهم دریغ نمیکنیم اما برای برادر من که مثلا موبایل قیمت بالاتر از همسرم دارد عقده شده که او موبایلش را از دست برادرم نگیرد حتی من که دخترم از او دست و دلباز ترم میگوید حق تمکین دارد در زمان عقد، اماموقع نفقه انگار من دختر همسایه ام من کارمندم الان به پولش احتیاجی ندارم اما نباید اینطور باشد البته در چندتک مورد برایم سنگ تمام گذاشته اما من بااین مسایل پیش پا افتاده بین خانواده ام و او چه کنم با اینکه من زیادبه او محبت می کنم (که دیگران را اذیت می کند این رفتارم )ولی حرفش را گوش می دهم همین حرف گوش دادن باعث به وجود آمدن اختلاف شدید من باخانواده ام شده خانواده ام دوستم دارند راست می گویند دارد به بداخلا قی و محبت دیدن و بحث عادت می کند (((استاد یک چیز واقعا خودم را ناراحت کرده یکبار که خانه ما بود بحث شب عروسی و صحنه های بردن دختر را مطرح کردمادرم و برادرم احساساتی شدند و هردو گریه کردنداوابتدا با مادرم حرف زد من پسرشماام داماد سرخانه ام گریه نکن بعددر گوشمن گفت یک چیزی دلم نمی آید بگویم : مال گند بیخ ریش صاحبش. استاد دیوانه شدم از ناراحتی در را رویش بستم نگاهم را از او برگرداندندم حالا فردایش آمده مرا بخشیده که من به او بی محلی کردم آنوقت حتی معذرت از من نخواسته همه اش انکار کرده باتو نبودم(پس با کی بوده) منم چون آمد دیدنم و مرا بخشید!!!! بی خیال شدم ولی این حرفش برای خانواده ام غیر قابل هضم و اعصاب خرد کن است من چی کنم))) همه اینها یک طرف کاهل نمازی اش را اینکه همه چیز یادش می ماندجز نماز ای خدا...شما فکر می کنید منی که در عقد به این مشکلات برخوردم بعد از ازدواج بیچاره نمی شوم بدبختی اینجاست که قدر خودم را ندانستم و برخلاف میل خانواده ام با او عقد کردم به نظرشما طلاق بهتر نیست درست است که حالا پدرم راضی نمی شود ولی از بدبختی یک عمر بهتر نیست؟ راهنمایی بفرمایید
- [سایر] سلام دوست من.من قبلا هم از شما سوالاتی پرسیدم و هر بار شما بسیار زیبا به سوالاتم جواب دادید و بسیاری از مشکلاتم را حل کردید. هر چند شما را نمی شناسم ولی این بار مشکلی دارم که امیدوارم راهی را به من نشان دهید .من پسر معتقدی بودم. به خیلی از احکام خدا پایبند بودم. و فکر می کردم با خدا رابطه ی خیلی خوبی دارم .3 سال پیش که ترم 3 دانشگاه بودم به دختری علاقه مند شدم. اما شرایط ازدواج نداشتم و هیچ اقدامی نکردم. تا اینکه ترم 8 ،درس هر دو ی ما تمام شد.من دیدم تا 6 ماه آینده یعنی تا بهمن امسال وضعیت کاری برای من مهیا میشود.برای اینکه این دختر را از دست ندهم از ایشان غیر مستقیم خواستگاری کردم.ایشان گفتند ما برای شناخت بیشتر، نیاز داریم همدیگر را بیشتر بشناسیم.من به شهر دیگری آمدم و ارتباط ما از طریق پیام کوتاه با رعایت مسائل شرعی ادامه داشت.تا اینکه ایشون هم به من علاقه مند شد.به خیلی مسائل در ابتدا اعتقاد نداشت.مثلا لزوم مرجع تقلید را خودم براش اثبات کردم و پذیرفت.حتی یک بار در مورد ریش من، که به من خورده گرفته بود از شما کمک گرفتم و بهش اثبات کردم.مادر دختر از ماجرا خبر دارند.من تا شرایط کاری برایم فراهم نباشد نمیتوانم با خانواده ام صحبت کنم.از اینکه تا چه موقع باید ارتباطمان به این شکل باقی بماند میترسم.شاید تا شش ماه دیگر هم موقعیت کاری برایم فراهم نشود.از طرفی فهمیدم که مشکل قلبی داره و بیش از همه وقت نیاز هست که کنارش باشم و بهش روحیه بدم.دیگر امکان اینکه از هم جدا بشویم نیست.مرجع من آیت الله بهجت هست.ایشون ارتباط مستمر با نامحرمی که قصد ازدواج دارند را جایز نمی دانند.مجتهد حی من آیت الله وحید هستند.ایشان هم گفتند این ارتباط ها خالی از تهیج و شهوات نیست و جایز نیست.گاهی فکر می کنم خدا به خاطر این ارتباط مثل قبل دوستم نداره.تو این ماه مبارک گاهی دلم میگیرد،گاهی چشمانم پر از اشک میشود.حالا دیگر به خاطر این دختر نمی توانم از او جدا بشوم. نمی دونم باید چه کنم.ازشما عاجزانه می خوام کمکم کنید و راهی نشونم بدهید.
- [سایر] با سلام خدمت استاد بزرگوار (برای بار سوم براتون پیام میذارم، لطفا جواب بدین)قبلا هم چندین بار براتون پیام گذاشته بودم ولی تو لیست پیام ها نتونستم پیداشون کنم.ازتون خواسته بودم که در صورت امکان فایل های (حداقل صوتی) گفتگوهایی که در مورد ازدواج در برنامه \"مردم ایران سلام\" با آقای شهیدی فر داشتید رو در سایتتون قرار بدین.الان هم فرصت رو غنیمت میدونم و ازتون سوالی میکنم. هر چند شاید خیلی تکراری باشه. من دختری 25 ساله و دارای مدرک کارشناسی ارشد هستم. در حال حاضر هم در چندین دانشگاه تدریس دارم و همین طور قصد ادامه تحصیل رو هم دارم. مشکل من در مورد خواستگاران و این مورده که نمیتونم براحتی کسی رو انتخاب کنم.خواستگارای زیادی هم دارم مثلا در همین یک مورد اخیر شخصی از طرف یکی از همکاران پیشنهاد شد و من یکی دو جلسه با ایشون صحبت کردم، از لحاظ موقعیت و وضعیت خانوادگی و کاری شرایط مناسبی دارند ولی در مورد مسائل اعتقادی مثل هم نیستیم. ایشون با این که به خدا عقیده دارن و از لحاظ اخلاق و رفتار قابل قبول هستن ولی در انجام واجبات منظم نیستن و به قول خودشون تق و لق انجام میدن.البته من خودم به خاطر این مسئله جواب رد بهشون دادم چون این موارد خیلی برام مهمه و خودم هم در یک خانوده مومن بزرگ شدم و حتی گاهی سعی می کنم به مستحبات هم بپردازم و سعی در پیشرفت و تقویت هرچه بیشتر اعتقاداتم دارم، از حضور در کلاس های عقیدتی گرفته تا... با توجه به این شرایط، و این که باز هم از طرف ایشون اصرار زیادی هست و حتی گفتن که حاضرن نمازهاشون رو هم مرتب بخونن،در این مورد ازتون راهنمایی می خوام.(هرچند کسی که به خاطر خدا نماز نخونه به خاطر بنده...!!!)از این که وقتتون رو گرفتم عذر می خوام و فقط می خوام بدونم استدلالم در جواب رد دادن درست بوده یا نه؟ با تشکر التماس دعا
- [سایر] سلام حاج آقا امیدوارم حالتون خوب باشه من یک دختر 22 ساله هستم . اهل منطق و پایبند تمام شئونات اسلامی ، ظاهربین هم نیستم . چند سال پیش با آقا پسری آشنا شدم که الان 28 سالشونه یک پسر کاملا متین و سرسنگین .از لحاظ فکری و عقلی هم کامل . خصوصیتهایی داشت که در اکثر پسرای این دوره و زمونه کمتر میبینیم . به واسطه شرایط و موقعیتم مجبور بودم با ایشون کم و بیش در تماس باشم . هر 2 طرف حد و حدود خودمون رو میدونستیم . و تو خیلی از مسائل همدیگرو راهنمایی میکردیم . یک ارتباط سالم و مفید با اطلاع خانواده. به مرور زمان شناختم از ایشون بیشتر شد و فهمیدم که به معیارهایی که من واسه انتخاب همسر برای خودم تعریف کردم خیلی نزدیکه ! من دختری نیستم که با یک نگاه ، یا 2 کلمه حرف قشنگ یا ظاهر و موقعیت خوب به کسی علاقه مند بشم . به این آقا هم به خاطر اخلاق و رفتارش \" کم کم\" علاقه مند شدم . ولی اصلا از اینکه اون هم به من علاقه داره یا نه مطمئن نبودم . رفتارش که اینطور نشون میداد . هر خواستگاری که داشتم رو با ایشون مقایسه میکردم و چون شخصیت و وقار و سادگی برام خیلی مهمه و بقیه از این لحاظها اصلا قابل قیاس نبودن باهاش ، همه رو رد میکردم . ولی هر چه قدر هم که صبر کردم از طرف ایشون هیچ اقدامی صورت نگرفت . تصمیم گرفتم به طور کل فراموشش کنم و همون ارتباط سالم و ناچیز رو هم قطع کنم . البته با توجه به فرمایشهای شما در برنامه های تلویزیونی . ولی باز متوجه شدم که اصلا راضی به قطع ارتباط نیست . من فکر میکنم به خاطر مشکلی که در گذشته واسش پیش اومده دیگه نمیتونه به هیچ دختری پیشنهاد ازدواج بده ، یعنی اینکه جرئت و جسارتش رو از دست داده و یا اینکه اصلا نمیخواد ازدواج کنه. با خیلیا مشورت کردم . حالا میخواستم اگه ممکنه از شما هم راهنمایی بگیرم . و اگه نظر شما هم اینه که خودم باید موضوع رو مطرح کنم بفرمائید : چه طور باید باهاش درمیون بزارم به طوریکه هم منظورمو برسونم هم شئن و منزلت خودم به عنوان یک دختر ، پایین نیاد . چون شدیدا معتقدم خواستگاری همیشه باید از طرف پسر انجام بشه . ممنونم.
- [سایر] سلام عذاداری هاتان قبول. استاد ارجمند ما عموما وقتی یا علی می گوییم که قصد همت برای همکای داریم . شما به من یا علی گفتید ولی من پاسخی دریافت نکردم البته از اینکه با این همه مشغله وقت گذاشتید و پیامم را خواندید متشکرم قدر دان شما هستم اما دوست داشتم شرایط ازدواج با روحانی را از زبان شما بشنوم شما که فردی موجه برایم هستید اما انسان به هر آنجه دوست دارد لزوما نمیرسد . میدانم تا فردا نباید سوالی ارسال کنیم اما شرمنده شرایط برای من از حیث ارسال اکنون مهیا بود خواهش میکنم مطالب داخل پرانتز در سایت قرار نگیرد .من خانوادهای 4نفره دارم(متولد فروردین67هستم پدر و مادرم پسر عمه دختر دایی هستند)برادرم 11 ساله است او از بدو تولد بیمار بود و من همیشه نگران بودم که اورا از دست ندهیم اما در عین حال به او به تعبیر دیگران زور میگفتم خوب از یک دختر 10 ساله چه توقعی دارند از درست رفتار کردن -اختلاف سنی برای بچه ها فاجعه است-مادرم بعد از فوت مادر بزرگم از داروی اعصاب و قلب استفاده کرد دیگر آن مادر همیشگی نبود پدرم هم به دلیل شرایط سخت و سنگین کاری بسیار عصبی بود و فریاد زدن ایشان یک امر عادی بود از طرفی من در بهترین مدارس تهران درس خواندم اما در مدرسه همیشه فقط درس مطرح بود نه چیز دیگر به همین خاطر من اصلا در باغ نبودم تا مدرسه ام به پایان رسید تازه متوجه شدم چه اخلاق بدی دارم همه را دوست دارم و بدی ها اصلا در یادم نمی ماند اما در صحبت عادی میگویند -خودم هم بعد از ضبط صدایم در بین دوستان به این نتیجه رسیدم-لحن خصمانه و جنگ طلبانه ای دارم نمیدانم چگونه صحبت کنم زبانم نیش دارد خواندن گلستان را امتحان کردم اما تاثیر به سزایی نداشت با پدرم اصلا نمیتوانم رابطه برقرار کنم -البته از صحبتهای چند شب پیش شما مبنی برامربه معروف ونهی از منکر برای خود بسیار استفاده کردم_برادرم در سن نوجوانی وبلوغ به سر میبرد ولی چون همیشه توجه به او بوده است و در خانواده امر و نهی زیاد میشود ذهنش شرطی است از طرفی هنوز ما با مسئله بهداشت او و وقت شناسی و به جا حرف زدنش مشکل داریم و از طرفی باید من به عنوان خواهرش رفتاری را برای فراهم آوردن شرایط بلوغی سالم برایش باید انجام دهم شایان ذکر است او در حال حفظ قرآن و حتی آموزش درسهایش در مدرسه برای بچه هاست از لطف شما سپاسگذارم ومنتظر پاسخ مسائلم هستم.
- [سایر] آقای مرادی سلام.اول از همه جا داره یک خدا قوت به شما بگم که یک نهضت خوب را شروع کردین.صحبتهای شما در برنامه "مردم ایران سلام" این امیدواری را ایجاد کرده که لااقل نیم ساعتی بنشینیم و این نوید را به خودمان بدهیم که شاید اندکی والدین به خود بیایند. واقعا این مشکل بزرگی است که ما حرف های درست را بر اساس فطرت حقیقت جوی خودمان فقط گوش می کنیم اما هیچ وقت اجازه نمی دهیم که این حرف ها به عینیت در زندگی مون وارد بشود. شما در مورد ازدواج حرف می زنید در حالی که هنوز خیلی ها نمی دانند که ازدواج یعنی چه ؟دستور چه کسیه؟ برای چیه؟ و قطعا فرزندی که به سن شرعی ازدواج رسیده حداقل شعور برای درک این سوالات را داره.ببینید قسمت بزرگی از مشکلات ما از ایمان ماست. نه اینکه من خودم را مقید کرده و بقیه را خارج از آن بدانم این طور نیست.اما وقتی حرف از ایمان می زنیم یعنی یقین و اعتماد.پس ما مسلمانیم و ایمان به دستورات اسلام که همان دستورات خداست داریم. اما متاسفانه خیلی راحت دستورات آن را زیر پا می گذاریم پس چه طور ما مسلمانیم؟ من دختری هستم که با وجود 22 سال سن از نظر والدینم شاید یک بچه بیشتر نباشم. درست است که به پختگی نرسیده ام اما من از جنبه های بسیاری مستقل شده ام. 4 سال در دانشگاه درس خوانده ام .در مورد دینم مطالعه کرده ام وحداقل کاری که در موردش انجام دادم فکرکردن بوده . نمی خواهم با داشتن لیسانس تحصیلات والدینم را زیر سوال ببرم .اما متاسفانه شاید کم سوادی یا بی فکری یا تعصبات بیهوده بخشی از دین ما را هم زیر سوال ببرد.خدا خواندن قرآن که البته با فضیلت است را واجب نکرده تا شاید واقعا هر وقت توانستیم بخوانیم و در آن اندیشه کنیم حتی اگر یک آیه باشد .والدین من قرآن هم می خوانند اما انگار در حد نگاه کردن به صفحات نورانی آن.نمی دانم وقتی در سوره حجرات خدا اهل ایمان را به مسخره نکردن امر می کند چرا کسی نمی پذیرد؟ پدر من اگر اصولا حرف خواستگاری به میان بیاید یا من را مسخره می کنه یا طرف مورد نظر را .چرایش را من هم نمی دانم و اصولا چون شخصیت آدمها محترم است نباید کسی به خانه ما به قصد خواستگاری بیاید تا مورد تمسخر قرار بگیرد و اما مادرم که حتی در بسیاری موارد با من مشورت می کنه اما نمی دانم چرا در مورد ازدواج اصلا من را امین نمی داند.بار ها جلوی من یا دیگران، من را از ازدواج منع کرده هر بار هم به بهانه ای یک بار درس ، یک بار نبودن آدم خوب و ... .حتی وقتی خانمی به مادرم زنگ زد تا به خانه مان بیاین مادرم اصلا آنها را به خانه راه ندادو این موردی بود که من فهمیدم وگرنه در بقیه موارد اصلا من در جریان قرار نمی گیرم. و البته همین مادر من یک مواقعی حتی در جمع از ازدواج نکردن من در مواجهه با ازدواج هم سالانم افسوس می خورد که انگاربقیه به نظرم در مورد من کلی به شبهه می افتند که شاید واقعا من مشکلی دارم .و این دوگانگی و تعارض در رفتار واقعا برای من عجیبه. من دلسوزی مادرم را درک می کنم اما من احتیاج به مستقل شدن دارم کما اینکه تا الان هم خیلی مستقل بوده ام اما من هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم. آقای مرادی شما بهتر از من ،سختی های زندگی یک دختر مجرد را در سنین بالاتر درک می کنید. و البته با یک ازدواج درست هویت کامل می شود و از همه مهمتر آن آرامش و سکونی است که خدا برشمرده. و البته چه امر پسندیده ای که خدا وند وعده ی بی نیازی با فضل خود را داده.اما متاسفانه پدر و مادر با نا آگاهی خودشان آینده فرزندانی مثل من را در هاله ای از ابهام می برند. اقای مرادی من واقعا نگرانم هر روز که می گذرد با توجه به هشداری که شما در موورد کاهش تدریجی شانس ازدواج دختران بیان کردین من واقعا نگرانم.و البته خودتان بهتر می دانید که با تلقی که بسیاری افراد در مورد ازدواج دارند بیان نیاز من به ازدواج باعث کج فهمی فقط در حیطه مسائل جنسی می شود. با توجه به تاکید دینمان بر احسان به والدین من تا جایی که توانستم سعی کردم آنها را راضی کنم و حتی بسیاری از کارهایشان را انجام بدهم و از این امر خوشحالم اما من واقعا درمورد آینده ام نگرانم . من با این پدر و مادر چه کنم؟