همسرم با حجاب داشتن، مشکل دارد؛ قبل از ازدواج با همسرم یکی از شرایطی را که تعیین نمودم حجاب داشتن ایشان بود که قبول نمودند، ولی بعد از عقد از انجام این کار سر باز زدند و علت آن را اینگونه عنوان کردند که در زمان قبل از عقد فکر می کردند بتوانند این کار را انجام دهند ولی الان توانایی این کار را ندارند. در حال حاضر هم که مدتی می گذرد بیان می کنند که این مساله شخصی است و من به عنوان همسر ایشان حق اظهار نظر در پوشش ایشان را ندارم. با توجه به شرح فوق، نمی دانم که چگونه با ایشان رفتار نمایم؟ آیا آزادی شخصی ایشان را حفظ کنم و آیا چون حجاب واجب است باید از ایشان جدا شوم؟ از لحاظ قانونی، حمایتی برای بنده وجود دارد که بتوانم از آن طریق اقدام نمایم. راهنمایی کنید لطفاً. پرسشگر گرامی؛ احساس مسئولیت و توجه شما به مسائل دینی و مذهبی به خصوص لزوم رعایت ارزشها و هنجارهای دینی و اخلاقی در بحث رعایت حجاب قابل تقدیر و تحسین است. از اینکه به ما اعتماد کرده و مشکلتان را با ما درمیان گذاشته اید از شما متشکریم. همانطور که خود می دانید ارائه راهکارهای عملی مناسب در مسیر مشاوره، زمانی محقق می گردد که مشاور از جوانب مختلف مسأله آگاهی داشته و به نوعی شرایط را با استفاده از اطلاعاتی که در اختیار وی می گذارید درک نماید. به عنوان نمونه بعضی از محورهایی که در تعیین مسیر مشاوره در مورد سؤال شما دخیل می باشد، این است که حجاب مورد نظر شما چیست و چگونه است؟ حجاب همسرتان چگونه است و ایشان به چه مقدار پوشش مقید است؟ شما در چه مرحله ای از ازدواجتان هستید؟ آیا در دوران عقد به سر می برید و یا به اصطلاح عروسی کرده اید؟ به هرحال بر حسب وظیفه مطالب و رهنمودهایی خدمتتان تقدیم می شود به این امید که بتواند به شما در برون رفت از این موقعیت کمک کند. پاسخ اجمالی: رعایت حجاب شرعاً واجب است و اگر زن رعایت نمی کند، وظیفه شوهر از نظر شرعی این است که او را نصیحت کند و با مدارا و اخلاق اسلامی او را وادار به حجاب شرعی بنماید و چنانچه رعایت نکرد، دیگر تکلیفی ندارد. البته شوهر می تواند از رفتن زن در جامعه در صورتی که رعایت حجاب و موازین شرعی را نکند، جلوگیری نماید. گفتنی است برای کسی که دارای ایمان و غیرت است لازم است بر حجاب و چگونگی رفتار همسر و خانواده اش نظارت کامل داشته باشد و بر اساس آیه شریفه قرآن در سوره تحریم (آیه 6) که می فرماید (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً؛ یعنی ای مردم خود و زن و فرزندانتان را از آتش جهنم حفظ کنید)، آنان را امر به کارهای خوب و وظایف شرعی نماید و از کارهای بد و حرام باز دارد که رعایت حجاب یکی از مهمترین این امور است. بر خانم ها نیز واجب است در این امور مخصوصا حجاب و عفاف علاوه بر این که یک امر واجب و ضروری دین است و رعایت آن بر آنها مانند نماز واجب است از شوهران اطاعت نمایند که در واقع اگر شرع اطاعت از شوهر را در این امور بر زن واجب کرده برگشت به اطاعت از خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و اله) می کند و چیز جدایی نیست. تفصیل مطلب : برادر گرامی، شما می توانید با دادن اطلاعات، به مرور زمان ایمان ایشان را تقویت نمایید و با ایجاد ترس از خدا و قیامت و تشویق کردن با تذکر برخی آیات و روایات و یا از طریق کتاب هایی که در این زمینه ها موجود است، میل به رعایت حجاب را در ایشان ایجاد کنید. نکته مهمی که باید در ابتدا تذکر دهیم این است که بهتر است ابتدا به ساکن به طلاق و جدایی فکر نکنید. جدایی در واقع پاک کردن صورت مسئله است نه حل مسئله. پس، از فکر جدایی (لااقل در حال حاضر و قبل از هر نوع اقدامی برای ارشاد ایشان) بیرون بیایید. در این قسمت برای نمونه به موضوعاتی که می توانید طرح نمائید اشاره می شود : 1- به همسرتان یاد آوری نمائید که اگر بر فرض رعایت حجاب، واجب نباشد و یا کار درستی نباشد، آنهایی که حجاب را رعایت می کنند در برابر آنهایی که حجابشان را رعایت نمی کنند چیزی را از دست نداده اند (چون به غیر از رعایت پوشش که تضمین کننده امنیت روحی و جسمی او بوده، مانند بقیه مردم از این دنیا بهره برده اند)؛ اما اگر آنچه را که متدینین می گویند درست باشد (که قطعا نیز همینگونه است) کسانیکه به دستورات دینی عمل کرده اند نجات یافته اند و آنهایی که بی حجابی یا بدحجابی و بی عفتی کرده اند، جز عذاب نصیبشان نخواهد شد. 2- از او سوال نمائید که دوست دارد چگونه فرزندی داشته باشد؛ فرزندی که نسبت به مسائل دینی مقید باشد و یا فرزندی که در خصوص مسائل دینی بی مبالات باشد و اگر جواب وی این است که دوست دارد فرزندش مقید به مسائل دینی باشد به او متذکر شوید که نسبت به این مساله فکر کند که یک مادر بی مبالات نسبت به مسائل مذهبی چگونه می تواند فرزندی متدین را تربیت نماید. 3- شاید ایشان اظهار کند که من به خدا ایمان و اعتقاد دارم و همینکه دلم پاک باشد و خوب باشم و در طول روز به یاد خدا باشم کفایت می کند و نیاز به رعایت حجاب نیست؟ اگر با چنین استدلال هایی مواجه شدید در پاسخ می توانید یادآور شوید که همه این موارد خوب است ولی جای آن چیزی را که خداوند از شما خواسته (یعنی حجاب) را نمی گیرد. به او یادآور شوید که اعتقاد داشتن به خدا فقط گفتن به زبان نیست و حجاب آن عملی است که خود خداوند دستور داده است؛ کما اینکه دلیل مطرود شدن شیطان از درگاه الهی عمل نکردن به دستور الهی بود نه اینکه شیطان به خدا اعتقاد نداشت و او را عبادت نکرده بود! امام صادق علیه السّلام فرمود: ... ایمان بدون عمل ثبات ندارد و عمل از ایمان می باشد. (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج1، ص 408 ) 4- وی را با فلسفه حجاب آشنا نمائید. علاوه بر اینکه وی را با کتابهایی که در این خصوص به نگارش در آمده آشنا می نمائید در فرصتهای مناسب فلسفه این دستور الهی را نیز بیان کنید. 5- وی را با پیامدهای دنیوی و اخروی ترک حجاب که در روایات ذکر شده آشنا نمائید. به خصوص اگر به روش غیرمستقیم ارائه گردد و موجبات تنبه ایشان و موعظه را فراهم سازد. 6- آثار مثبت فردی، اجتماعی، روحی و جسمی حجاب را با دلایلی محکم بیان نمائید. 7- در صحبت هایتان با ایشان این نکته را تذکر دهید که حجاب، انسان مسلمان را جذابتر از آن چه هست نشان می دهد و شاهد ما این است که اکثر جوانان مسلمان، برای ازدواج به دنبال دختر های محجبه می باشند و اگر با تعمق بیشتر نگاه کنیم خواهیم یافت که اصلا ازدواج در یک بعد، یعنی مصاحبت با شخصی که برای انسان تازگی داشته باشد؛ دختری که مردان جسم او را دیده باشند دارای تازگی نمی باشد و حجاب باعث می شود تا دیگران برای ازدواج با دختر محجبه تمایل پیدا کرده تا به این موضوع که در پس حجاب چه گوهری نهفته است دست یابند. 8- بهتر است بدانید افسردگی و بیماری های روحی روانی معلول دوری از دستورات دینی و اخلاقی است نه عمل به آن ها و اگر در جامعه شاهد بیماری روانی در یک انسان متعهد می شویم نه به خاطر ایمان وی بلکه به خاطر مشکلات دیگری غیر از دینداری و عمل به دستورات الهی می باشد و این دو مساله نباید با یکدیگر اشتباه شود. 9- یقینا همسر شما به خاطر تقوا و خداترسی که دارد به حجاب علاقه دارد اما برخی مسایل جانبی مانع از حجاب کامل شده است که البته می توانند با مطالعات بیشتر در زمینه حجاب نسبت به این مسایل جانبی، بی اهمیت شوند. 10- هر از چند گاهی (همچون شب های جمعه) با همسر خود سری به قبرستان و گذشتگان بزنید و به وی گذر عمر و مرگ و بیهوده نبودن جهان هستی را یاد آور شوید، که این امر علاوه بر اینکه تاثیر بسزایی در کاهش روحیه تکبر و غرور دارد انسان را به فکر و عبرت اندوزی فرو خواهد برد. 11- استفاده از ابزار احساس و عاطفه؛ برای بکارگیری از این ابزار باید موارد ذیل را مورد توجه قرار دهید: - از پیوند عاطفی که در روابط زناشویی دارید استفاده نمائید. - برای بیان نظرات خود از افرادی که ارتباط عاطفی قوی تری با همسرتان دارند (مانند پدر و مادر و برادر و خواهرش)نیز استفاده کنید. - از والدین و کسانیکه به عنوان الگو می باشند بخواهید که آنها اهمیت بیشتری به حجاب بدهند. - از اتفاقات پیرامونی خود جهت راهنمایی وی استفاده کنید؛ به عنوان مثال شنیدن خبر مرگ ناگهانی دوستان و آشنایان و فامیل معمولا بسیار بر روی افراد تاثیر می گذارد و شما می توانید در چنین موقعیت هایی متذکر شوید که مرگ معلوم نیست چه موقع به سراغ ما بیاید و چه بسا فرصت جبران گذشته را به ما ندهد و اگر ما دست خالی به آن دنیا برویم سرنوشت بسیار بدی پیدا خواهیم کرد؛ پس چه خوب است تا زنده ایم فرصت را غنیمت شمرده و برای خود ره توشه ای ذخیره نمائیم. - از داستانهای عبرت آموز بهره بگیرید. - از اصول و عقایدی که تا کنون نسبت به آنها پایبندی خود را حفظ نموده بهره کافی را ببرید؛ مثلا ممکن است وی ارادت خود را نسبت به حضرت زهرا و امام حسین و حضرت زینب (سلام الله علیهم اجمعین) حفظ کرده باشد؛ لذا شما می توانید با بهره گیری از زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و داستان عاشورا و حجاب حضرت زینب (سلام الله علیها) در حادثه کربلا، ایشان را به حجاب تشویق کنید. - اگر زمانی حتی به میزان اندکی حجاب خود را بهتر و بیشتر رعایت کرد او را تشویق کنید و دائما روی نقاط ضعف او دست نگذارید، بلکه جنبه های مثبت او خصوصا کارهایی که مربوط به حجاب می شود ولو کارهای کوچک، آن را تشویق کنید. به عبارت دیگر هر رفتاری که او برای حجاب انجام می دهد مورد توجه اگر قرار گیرد کم کم علاقه او به حجاب بیشتر خواهد شد. - پیشنهاد دیگر اینکه تلاش کنید به هر کیفیت و طریقی شده، ایشان را به جمع خانواده های مؤمن ببرید که با دیدن حجاب دیگران، تحت تأثیر قرار گیرد. - سفرهای زیارتی و درک فضاهای معنوی می تواند در تشویق ایشان به حجاب نقش مؤثری داشته باشد. بنابراین سعی کنید ایشان را به این گونه مسافرتها تشویق نمائید. - وجود ماهواره در اکثر زندگی های مردم موجب ورود فرهنگ بی دینی و لاابالی گری و بی حیایی گشته است؛ لذا زمینه های گناه همچون ماهواره و فیلم های مبتذل و موسیقی های حرام را از بین ببرید. *** در پایان جهت رسیدن به نتیجه مطلوب و عملی شدن آنچه تا کنون گفته شد نکاتی را حتما باید لحاظ نمائید : 1- مطالب مندرج در این نوشتار برنامه هایی عملی می باشد که پیاده نمودن آنها نیاز به صبر، حوصله و زمان دارد، بنابراین تمامی آنچه گفته شد را به عنوان یک مقاله و یا مطلب علمی یکجا مطرح ننمائید؛ بلکه هر کدام از این موارد را به تناسب موقعیت و در فرصتهای مناسب به مرور زمان پیاده کنید. 2- در هیچ یک از مراحل گفته شده از برخورد نیک و ملاطفت آمیز و احترام نهادن دور نشوید. این را بدانید که با فشار و اجبار کسی را نمی توان هدایت نمود و چه بسا تأثیر منفی آن بیشتر از هدایت گردد. اگر رابطه شما با همسرتان اکنون به جبهه گیری و حساسیت نشان دادن و صف آرایی منتهی شده است برای مدتی سکوت کرده و حرفی به او نگویید و به دنبال اجرای روش غیرمستقیم باشید و به شکلی از همکاری افراد دیگر که مورد اعتماد شما می باشند، بهره مند شوید. 3- از زور و تحمیل خودداری نمائید چراکه تحمیل، فطرت خداداد را منحرف می سازد و او را از رعایت حجاب منصرف می کند. 4- خطا و اشتباه نمودن را انتظار داشته و بپذیرید و بعد آن را فراموش کنید. 5- تمام انتظارات و دستورات خود را در قالب محبت و دوستی بیان کنید. 6- به شخصیت او به خصوص در جمع آشنایان و دوستان احترام بگذارید. 7- توان روحی و جسمی و روانی او را در عمل به خوبی ها و ترک بدی ها مد نظر داشته باشید و فراتر از توانش از او انتظار نداشته باشید. 8- هرگز وی را سرزنش نکنید و از طریق نکوهش و سرزنش نخواسته باشید افکار و اندیشه های خود را به وی منتقل و یا تحمیل کنید. 9- از سخت گیری و زیاده روی پرهیز نموده و حجاب را سهل و آسان جلوه دهید. 10- همسر شما باید این موضوع را درک نماید که آنچه که شما مطرح می نمائید از سر دلسوزی و شفقت و مهربانی، همراه با رأفت و رحمت و عشق و موعظه حسنه می باشد و نیت دیگری ندارید. 11- برخوردها باید حکیمانه و پاسخ ها مستدل و منطقی و سازگار با حکمت باشد. 12- گفتگو باید از جدال خصمانه و غرور و خودمحوری به دور باشد؛ پرسش و پاسخها نیکو، منطقی و اقناع کننده و برای کشف حقیقت باشد. (سوره مبارکه نحل ، آیه شریفه 125). 13- صفات پسندیده و نقاط مثبتی که در ایشان هست را مد نظر قرار دهید و همواره ایشان را به خاطر آن ویژگی های مثبت مورد احترام و تکریم قرار دهید. 14- علاوه بر کتاب هایی که معرفی خواهد شد هر چیزی که احتمال می دهید در تشویق او برای رعایت حجاب مفید است فراهم کنید. مثلا از نوار سخنرانی مربوط به حجاب یا فیلم مربوط به آن و ... کمک بگیرید. 15- می توانید آیات یا احادیثی که در مورد اهمیت حجاب است در معرض دید او نصب کنید. 16- از بحث و جدل های بی فایده که ثمره ای جز بی احترامی به یکدیگر و بسته شدن راه های دیگر ندارد جداً خوداری کنید. 17- برای دستیابی به توفیق هدایت وی بسوی حجاب کامل، به ائمه اطهار(علیهم السلام) متوسل شوید و آنها را در پیشگاه خداوند واسطه کنید که خداوند توفیق چنین عملی را به شما عطا فرماید. 18- به جای این که او را سرزنش کنید و یا مورد انتقاد قرار دهید، اعمال مثبت زنان باحجاب را مورد تشویق قرار داده و هرگاه که حجابش را بهتر رعایت می کند بیشتر او را تحویل بگیرید و بیشتر مورد احترام و تکریم قرار دهید. 19- نیت شما از بحث با وی محکوم کردن وی نباشد، بلکه به قصد تبیین و روشن شدن مسأله به گفتگو بپردازید و هر زمان که احساس کردید تا حدودی قانع شد و یا ساکت شد، بحث را تمام شده تلقی کنید ولی تصریح نشود که پس حق با من است و یا از این نتیجه گیری های صریح که طرف مقابل احساس ضعف کند و خدای نکرده به گونه ای به لجبازی منتهی نشود. 20- در خصوص مسائل دینی، از سوی خود اظهار نظر نکنید بلکه مطالبی که ارائه می نمائید مستند به آیات و همچنین روایات معتبر و یا فتاوای مراجع باشد. 21- هر شخصی یک نقطه پذیرش و به قول معروف (رگ خوابی) دارد، سعی کنید این رگ خواب و نقطه پذیرش را به دست آورید و از این کانال وارد شوید و هدف خود را تعقیب کنید و لذا به صرف این که باید شخصی را هدایت کرد بسنده نکنید بلکه با مطالعه بر روی خصوصیات وی، راه نفوذ در او و جلب نظر او را به دست آورید، سپس زیر بناهای فکری وی را مورد بررسی قرار داده و در اصلاح آن بکوشید. دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستی، انسان، مبدأ و معاد اموری است که دارای نتیجه مستقیم بر عملکرد افراد می باشد. پس باید به تقویت و اصلاح این مبانی کوشید. 22- بهترین روشی که از سوی معصومین علیهم السلام برای جذب دیگران به راه خدا معرفی شده این است که خودمان با اشتیاق و علاقه به احکام دینی اسلام عمل کنیم و همیشه به دستورات دینی پایبند باشیم و در واقع با عمل خود دیگران را به دستور دینی دعوت کنیم، به عبارت دیگر احکام دینی را با عمل خود تبلیغ کنیم. قرآن در سوره بقره می فرماید: ( أَتَأمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم)؛ (آیا دیگران را به نیکی دعوت می کنید در حالی که خودتان را فراموش کرده اید). (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 44) حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: مردم را با غیر زبان خود (با اعمال و رفتار خود) به راه حق دعوت نمائید . باید مردم از شما ورع و کوشش و اعمال خیر ببینند، که این روش کاملا جلب کننده است. (بحار الأنوار، ج 67، ص 303 ) البته علت اتخاذ چنین رویکردی نیز کاملا روشن است؛ چراکه اگر اهل عمل نباشید ولو به ظاهر خود را متعبد هم جلوه دهید تأثیرگذاری شما خیلی کم می شود. گذشته از اینکه چه بسا اگر حساسیت خاصی به شما پیدا کرده باشند دعوت زبانی شما نه تنها آنها را بیدار و هدایت نمی کند بلکه لجاجت و سرپیچی دیگران را ولو بخاطر ناراحت کردن شما بیشتر خواهند کرد. *** در خاتمه توصیه ما به شما این است که بدون این که ناامید باشید با حوصله و به تدریج به تلاش خود ادامه دهید. انشاءاللَّه نتیجه خوبیدر این زمینه خواهید گرفت. چرا که قصد و نیت خوب و خالصانه و خداپسندانه تان به شما کمک خواهد کرد و تلاشتان پیش خداوند متعال محفوظ و مأجور است. *** در خصوص حجاب می توانید به کتابهای ذیل مراجعه کنید : - فلسفه حجاب، شهید مرتضی مطهری - فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل - بهشت جوانان ، اسدالله محمدی نیا - مجله پرسمان، دی ماه 1380 (مقاله ای درخصوص چرائی پوشش) - کتاب های تفسیر قرآن در ذیل آیات 59، 32، 31 و 60 سوره نور و 32 و 33 سوره احزاب نویسنده : فاطمه سادات حسین پور
همسرم با حجاب داشتن، مشکل دارد؛ قبل از ازدواج با همسرم یکی از شرایطی را که تعیین نمودم حجاب داشتن ایشان بود که قبول نمودند، ولی بعد از عقد از انجام این کار سر باز زدند و علت آن را اینگونه عنوان کردند که در زمان قبل از عقد فکر می کردند بتوانند این کار را انجام دهند ولی الان توانایی این کار را ندارند. در حال حاضر هم که مدتی می گذرد بیان می کنند که این مساله شخصی است و من به عنوان همسر ایشان حق اظهار نظر در پوشش ایشان را ندارم. با توجه به شرح فوق، نمی دانم که چگونه با ایشان رفتار نمایم؟ آیا آزادی شخصی ایشان را حفظ کنم و آیا چون حجاب واجب است باید از ایشان جدا شوم؟ از لحاظ قانونی، حمایتی برای بنده وجود دارد که بتوانم از آن طریق اقدام نمایم. راهنمایی کنید لطفاً.
همسرم با حجاب داشتن، مشکل دارد؛ قبل از ازدواج با همسرم یکی از شرایطی را که تعیین نمودم حجاب داشتن ایشان بود که قبول نمودند، ولی بعد از عقد از انجام این کار سر باز زدند و علت آن را اینگونه عنوان کردند که در زمان قبل از عقد فکر می کردند بتوانند این کار را انجام دهند ولی الان توانایی این کار را ندارند. در حال حاضر هم که مدتی می گذرد بیان می کنند که این مساله شخصی است و من به عنوان همسر ایشان حق اظهار نظر در پوشش ایشان را ندارم. با توجه به شرح فوق، نمی دانم که چگونه با ایشان رفتار نمایم؟ آیا آزادی شخصی ایشان را حفظ کنم و آیا چون حجاب واجب است باید از ایشان جدا شوم؟ از لحاظ قانونی، حمایتی برای بنده وجود دارد که بتوانم از آن طریق اقدام نمایم. راهنمایی کنید لطفاً.
پرسشگر گرامی؛ احساس مسئولیت و توجه شما به مسائل دینی و مذهبی به خصوص لزوم رعایت ارزشها و هنجارهای دینی و اخلاقی در بحث رعایت حجاب قابل تقدیر و تحسین است. از اینکه به ما اعتماد کرده و مشکلتان را با ما درمیان گذاشته اید از شما متشکریم.
همانطور که خود می دانید ارائه راهکارهای عملی مناسب در مسیر مشاوره، زمانی محقق می گردد که مشاور از جوانب مختلف مسأله آگاهی داشته و به نوعی شرایط را با استفاده از اطلاعاتی که در اختیار وی می گذارید درک نماید. به عنوان نمونه بعضی از محورهایی که در تعیین مسیر مشاوره در مورد سؤال شما دخیل می باشد، این است که حجاب مورد نظر شما چیست و چگونه است؟ حجاب همسرتان چگونه است و ایشان به چه مقدار پوشش مقید است؟ شما در چه مرحله ای از ازدواجتان هستید؟ آیا در دوران عقد به سر می برید و یا به اصطلاح عروسی کرده اید؟ به هرحال بر حسب وظیفه مطالب و رهنمودهایی خدمتتان تقدیم می شود به این امید که بتواند به شما در برون رفت از این موقعیت کمک کند.
پاسخ اجمالی:
رعایت حجاب شرعاً واجب است و اگر زن رعایت نمی کند، وظیفه شوهر از نظر شرعی این است که او را نصیحت کند و با مدارا و اخلاق اسلامی او را وادار به حجاب شرعی بنماید و چنانچه رعایت نکرد، دیگر تکلیفی ندارد. البته شوهر می تواند از رفتن زن در جامعه در صورتی که رعایت حجاب و موازین شرعی را نکند، جلوگیری نماید.
گفتنی است برای کسی که دارای ایمان و غیرت است لازم است بر حجاب و چگونگی رفتار همسر و خانواده اش نظارت کامل داشته باشد و بر اساس آیه شریفه قرآن در سوره تحریم (آیه 6) که می فرماید (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً؛ یعنی ای مردم خود و زن و فرزندانتان را از آتش جهنم حفظ کنید)، آنان را امر به کارهای خوب و وظایف شرعی نماید و از کارهای بد و حرام باز دارد که رعایت حجاب یکی از مهمترین این امور است.
بر خانم ها نیز واجب است در این امور مخصوصا حجاب و عفاف علاوه بر این که یک امر واجب و ضروری دین است و رعایت آن بر آنها مانند نماز واجب است از شوهران اطاعت نمایند که در واقع اگر شرع اطاعت از شوهر را در این امور بر زن واجب کرده برگشت به اطاعت از خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و اله) می کند و چیز جدایی نیست.
تفصیل مطلب :
برادر گرامی، شما می توانید با دادن اطلاعات، به مرور زمان ایمان ایشان را تقویت نمایید و با ایجاد ترس از خدا و قیامت و تشویق کردن با تذکر برخی آیات و روایات و یا از طریق کتاب هایی که در این زمینه ها موجود است، میل به رعایت حجاب را در ایشان ایجاد کنید.
نکته مهمی که باید در ابتدا تذکر دهیم این است که بهتر است ابتدا به ساکن به طلاق و جدایی فکر نکنید. جدایی در واقع پاک کردن صورت مسئله است نه حل مسئله. پس، از فکر جدایی (لااقل در حال حاضر و قبل از هر نوع اقدامی برای ارشاد ایشان) بیرون بیایید. در این قسمت برای نمونه به موضوعاتی که می توانید طرح نمائید اشاره می شود :
1- به همسرتان یاد آوری نمائید که اگر بر فرض رعایت حجاب، واجب نباشد و یا کار درستی نباشد، آنهایی که حجاب را رعایت می کنند در برابر آنهایی که حجابشان را رعایت نمی کنند چیزی را از دست نداده اند (چون به غیر از رعایت پوشش که تضمین کننده امنیت روحی و جسمی او بوده، مانند بقیه مردم از این دنیا بهره برده اند)؛ اما اگر آنچه را که متدینین می گویند درست باشد (که قطعا نیز همینگونه است) کسانیکه به دستورات دینی عمل کرده اند نجات یافته اند و آنهایی که بی حجابی یا بدحجابی و بی عفتی کرده اند، جز عذاب نصیبشان نخواهد شد.
2- از او سوال نمائید که دوست دارد چگونه فرزندی داشته باشد؛ فرزندی که نسبت به مسائل دینی مقید باشد و یا فرزندی که در خصوص مسائل دینی بی مبالات باشد و اگر جواب وی این است که دوست دارد فرزندش مقید به مسائل دینی باشد به او متذکر شوید که نسبت به این مساله فکر کند که یک مادر بی مبالات نسبت به مسائل مذهبی چگونه می تواند فرزندی متدین را تربیت نماید.
3- شاید ایشان اظهار کند که من به خدا ایمان و اعتقاد دارم و همینکه دلم پاک باشد و خوب باشم و در طول روز به یاد خدا باشم کفایت می کند و نیاز به رعایت حجاب نیست؟ اگر با چنین استدلال هایی مواجه شدید در پاسخ می توانید یادآور شوید که همه این موارد خوب است ولی جای آن چیزی را که خداوند از شما خواسته (یعنی حجاب) را نمی گیرد. به او یادآور شوید که اعتقاد داشتن به خدا فقط گفتن به زبان نیست و حجاب آن عملی است که خود خداوند دستور داده است؛ کما اینکه دلیل مطرود شدن شیطان از درگاه الهی عمل نکردن به دستور الهی بود نه اینکه شیطان به خدا اعتقاد نداشت و او را عبادت نکرده بود! امام صادق علیه السّلام فرمود: ... ایمان بدون عمل ثبات ندارد و عمل از ایمان می باشد. (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج1، ص 408 )
4- وی را با فلسفه حجاب آشنا نمائید. علاوه بر اینکه وی را با کتابهایی که در این خصوص به نگارش در آمده آشنا می نمائید در فرصتهای مناسب فلسفه این دستور الهی را نیز بیان کنید.
5- وی را با پیامدهای دنیوی و اخروی ترک حجاب که در روایات ذکر شده آشنا نمائید. به خصوص اگر به روش غیرمستقیم ارائه گردد و موجبات تنبه ایشان و موعظه را فراهم سازد.
6- آثار مثبت فردی، اجتماعی، روحی و جسمی حجاب را با دلایلی محکم بیان نمائید.
7- در صحبت هایتان با ایشان این نکته را تذکر دهید که حجاب، انسان مسلمان را جذابتر از آن چه هست نشان می دهد و شاهد ما این است که اکثر جوانان مسلمان، برای ازدواج به دنبال دختر های محجبه می باشند و اگر با تعمق بیشتر نگاه کنیم خواهیم یافت که اصلا ازدواج در یک بعد، یعنی مصاحبت با شخصی که برای انسان تازگی داشته باشد؛ دختری که مردان جسم او را دیده باشند دارای تازگی نمی باشد و حجاب باعث می شود تا دیگران برای ازدواج با دختر محجبه تمایل پیدا کرده تا به این موضوع که در پس حجاب چه گوهری نهفته است دست یابند.
8- بهتر است بدانید افسردگی و بیماری های روحی روانی معلول دوری از دستورات دینی و اخلاقی است نه عمل به آن ها و اگر در جامعه شاهد بیماری روانی در یک انسان متعهد می شویم نه به خاطر ایمان وی بلکه به خاطر مشکلات دیگری غیر از دینداری و عمل به دستورات الهی می باشد و این دو مساله نباید با یکدیگر اشتباه شود.
9- یقینا همسر شما به خاطر تقوا و خداترسی که دارد به حجاب علاقه دارد اما برخی مسایل جانبی مانع از حجاب کامل شده است که البته می توانند با مطالعات بیشتر در زمینه حجاب نسبت به این مسایل جانبی، بی اهمیت شوند.
10- هر از چند گاهی (همچون شب های جمعه) با همسر خود سری به قبرستان و گذشتگان بزنید و به وی گذر عمر و مرگ و بیهوده نبودن جهان هستی را یاد آور شوید، که این امر علاوه بر اینکه تاثیر بسزایی در کاهش روحیه تکبر و غرور دارد انسان را به فکر و عبرت اندوزی فرو خواهد برد.
11- استفاده از ابزار احساس و عاطفه؛ برای بکارگیری از این ابزار باید موارد ذیل را مورد توجه قرار دهید:
- از پیوند عاطفی که در روابط زناشویی دارید استفاده نمائید.
- برای بیان نظرات خود از افرادی که ارتباط عاطفی قوی تری با همسرتان دارند (مانند پدر و مادر و برادر و خواهرش)نیز استفاده کنید.
- از والدین و کسانیکه به عنوان الگو می باشند بخواهید که آنها اهمیت بیشتری به حجاب بدهند.
- از اتفاقات پیرامونی خود جهت راهنمایی وی استفاده کنید؛ به عنوان مثال شنیدن خبر مرگ ناگهانی دوستان و آشنایان و فامیل معمولا بسیار بر روی افراد تاثیر می گذارد و شما می توانید در چنین موقعیت هایی متذکر شوید که مرگ معلوم نیست چه موقع به سراغ ما بیاید و چه بسا فرصت جبران گذشته را به ما ندهد و اگر ما دست خالی به آن دنیا برویم سرنوشت بسیار بدی پیدا خواهیم کرد؛ پس چه خوب است تا زنده ایم فرصت را غنیمت شمرده و برای خود ره توشه ای ذخیره نمائیم.
- از داستانهای عبرت آموز بهره بگیرید.
- از اصول و عقایدی که تا کنون نسبت به آنها پایبندی خود را حفظ نموده بهره کافی را ببرید؛ مثلا ممکن است وی ارادت خود را نسبت به حضرت زهرا و امام حسین و حضرت زینب (سلام الله علیهم اجمعین) حفظ کرده باشد؛ لذا شما می توانید با بهره گیری از زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و داستان عاشورا و حجاب حضرت زینب (سلام الله علیها) در حادثه کربلا، ایشان را به حجاب تشویق کنید.
- اگر زمانی حتی به میزان اندکی حجاب خود را بهتر و بیشتر رعایت کرد او را تشویق کنید و دائما روی نقاط ضعف او دست نگذارید، بلکه جنبه های مثبت او خصوصا کارهایی که مربوط به حجاب می شود ولو کارهای کوچک، آن را تشویق کنید. به عبارت دیگر هر رفتاری که او برای حجاب انجام می دهد مورد توجه اگر قرار گیرد کم کم علاقه او به حجاب بیشتر خواهد شد.
- پیشنهاد دیگر اینکه تلاش کنید به هر کیفیت و طریقی شده، ایشان را به جمع خانواده های مؤمن ببرید که با دیدن حجاب دیگران، تحت تأثیر قرار گیرد.
- سفرهای زیارتی و درک فضاهای معنوی می تواند در تشویق ایشان به حجاب نقش مؤثری داشته باشد. بنابراین سعی کنید ایشان را به این گونه مسافرتها تشویق نمائید.
- وجود ماهواره در اکثر زندگی های مردم موجب ورود فرهنگ بی دینی و لاابالی گری و بی حیایی گشته است؛ لذا زمینه های گناه همچون ماهواره و فیلم های مبتذل و موسیقی های حرام را از بین ببرید.
*** در پایان جهت رسیدن به نتیجه مطلوب و عملی شدن آنچه تا کنون گفته شد نکاتی را حتما باید لحاظ نمائید :
1- مطالب مندرج در این نوشتار برنامه هایی عملی می باشد که پیاده نمودن آنها نیاز به صبر، حوصله و زمان دارد، بنابراین تمامی آنچه گفته شد را به عنوان یک مقاله و یا مطلب علمی یکجا مطرح ننمائید؛ بلکه هر کدام از این موارد را به تناسب موقعیت و در فرصتهای مناسب به مرور زمان پیاده کنید.
2- در هیچ یک از مراحل گفته شده از برخورد نیک و ملاطفت آمیز و احترام نهادن دور نشوید. این را بدانید که با فشار و اجبار کسی را نمی توان هدایت نمود و چه بسا تأثیر منفی آن بیشتر از هدایت گردد. اگر رابطه شما با همسرتان اکنون به جبهه گیری و حساسیت نشان دادن و صف آرایی منتهی شده است برای مدتی سکوت کرده و حرفی به او نگویید و به دنبال اجرای روش غیرمستقیم باشید و به شکلی از همکاری افراد دیگر که مورد اعتماد شما می باشند، بهره مند شوید.
3- از زور و تحمیل خودداری نمائید چراکه تحمیل، فطرت خداداد را منحرف می سازد و او را از رعایت حجاب منصرف می کند.
4- خطا و اشتباه نمودن را انتظار داشته و بپذیرید و بعد آن را فراموش کنید.
5- تمام انتظارات و دستورات خود را در قالب محبت و دوستی بیان کنید.
6- به شخصیت او به خصوص در جمع آشنایان و دوستان احترام بگذارید.
7- توان روحی و جسمی و روانی او را در عمل به خوبی ها و ترک بدی ها مد نظر داشته باشید و فراتر از توانش از او انتظار نداشته باشید.
8- هرگز وی را سرزنش نکنید و از طریق نکوهش و سرزنش نخواسته باشید افکار و اندیشه های خود را به وی منتقل و یا تحمیل کنید.
9- از سخت گیری و زیاده روی پرهیز نموده و حجاب را سهل و آسان جلوه دهید.
10- همسر شما باید این موضوع را درک نماید که آنچه که شما مطرح می نمائید از سر دلسوزی و شفقت و مهربانی، همراه با رأفت و رحمت و عشق و موعظه حسنه می باشد و نیت دیگری ندارید.
11- برخوردها باید حکیمانه و پاسخ ها مستدل و منطقی و سازگار با حکمت باشد.
12- گفتگو باید از جدال خصمانه و غرور و خودمحوری به دور باشد؛ پرسش و پاسخها نیکو، منطقی و اقناع کننده و برای کشف حقیقت باشد. (سوره مبارکه نحل ، آیه شریفه 125).
13- صفات پسندیده و نقاط مثبتی که در ایشان هست را مد نظر قرار دهید و همواره ایشان را به خاطر آن ویژگی های مثبت مورد احترام و تکریم قرار دهید.
14- علاوه بر کتاب هایی که معرفی خواهد شد هر چیزی که احتمال می دهید در تشویق او برای رعایت حجاب مفید است فراهم کنید. مثلا از نوار سخنرانی مربوط به حجاب یا فیلم مربوط به آن و ... کمک بگیرید.
15- می توانید آیات یا احادیثی که در مورد اهمیت حجاب است در معرض دید او نصب کنید.
16- از بحث و جدل های بی فایده که ثمره ای جز بی احترامی به یکدیگر و بسته شدن راه های دیگر ندارد جداً خوداری کنید.
17- برای دستیابی به توفیق هدایت وی بسوی حجاب کامل، به ائمه اطهار(علیهم السلام) متوسل شوید و آنها را در پیشگاه خداوند واسطه کنید که خداوند توفیق چنین عملی را به شما عطا فرماید.
18- به جای این که او را سرزنش کنید و یا مورد انتقاد قرار دهید، اعمال مثبت زنان باحجاب را مورد تشویق قرار داده و هرگاه که حجابش را بهتر رعایت می کند بیشتر او را تحویل بگیرید و بیشتر مورد احترام و تکریم قرار دهید.
19- نیت شما از بحث با وی محکوم کردن وی نباشد، بلکه به قصد تبیین و روشن شدن مسأله به گفتگو بپردازید و هر زمان که احساس کردید تا حدودی قانع شد و یا ساکت شد، بحث را تمام شده تلقی کنید ولی تصریح نشود که پس حق با من است و یا از این نتیجه گیری های صریح که طرف مقابل احساس ضعف کند و خدای نکرده به گونه ای به لجبازی منتهی نشود.
20- در خصوص مسائل دینی، از سوی خود اظهار نظر نکنید بلکه مطالبی که ارائه می نمائید مستند به آیات و همچنین روایات معتبر و یا فتاوای مراجع باشد.
21- هر شخصی یک نقطه پذیرش و به قول معروف (رگ خوابی) دارد، سعی کنید این رگ خواب و نقطه پذیرش را به دست آورید و از این کانال وارد شوید و هدف خود را تعقیب کنید و لذا به صرف این که باید شخصی را هدایت کرد بسنده نکنید بلکه با مطالعه بر روی خصوصیات وی، راه نفوذ در او و جلب نظر او را به دست آورید، سپس زیر بناهای فکری وی را مورد بررسی قرار داده و در اصلاح آن بکوشید. دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستی، انسان، مبدأ و معاد اموری است که دارای نتیجه مستقیم بر عملکرد افراد می باشد. پس باید به تقویت و اصلاح این مبانی کوشید.
22- بهترین روشی که از سوی معصومین علیهم السلام برای جذب دیگران به راه خدا معرفی شده این است که خودمان با اشتیاق و علاقه به احکام دینی اسلام عمل کنیم و همیشه به دستورات دینی پایبند باشیم و در واقع با عمل خود دیگران را به دستور دینی دعوت کنیم، به عبارت دیگر احکام دینی را با عمل خود تبلیغ کنیم.
قرآن در سوره بقره می فرماید: ( أَتَأمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم)؛ (آیا دیگران را به نیکی دعوت می کنید در حالی که خودتان را فراموش کرده اید). (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 44)
حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: مردم را با غیر زبان خود (با اعمال و رفتار خود) به راه حق دعوت نمائید . باید مردم از شما ورع و کوشش و اعمال خیر ببینند، که این روش کاملا جلب کننده است. (بحار الأنوار، ج 67، ص 303 )
البته علت اتخاذ چنین رویکردی نیز کاملا روشن است؛ چراکه اگر اهل عمل نباشید ولو به ظاهر خود را متعبد هم جلوه دهید تأثیرگذاری شما خیلی کم می شود. گذشته از اینکه چه بسا اگر حساسیت خاصی به شما پیدا کرده باشند دعوت زبانی شما نه تنها آنها را بیدار و هدایت نمی کند بلکه لجاجت و سرپیچی دیگران را ولو بخاطر ناراحت کردن شما بیشتر خواهند کرد.
*** در خاتمه توصیه ما به شما این است که بدون این که ناامید باشید با حوصله و به تدریج به تلاش خود ادامه دهید. انشاءاللَّه نتیجه خوبیدر این زمینه خواهید گرفت. چرا که قصد و نیت خوب و خالصانه و خداپسندانه تان به شما کمک خواهد کرد و تلاشتان پیش خداوند متعال محفوظ و مأجور است.
*** در خصوص حجاب می توانید به کتابهای ذیل مراجعه کنید :
- فلسفه حجاب، شهید مرتضی مطهری
- فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل
- بهشت جوانان ، اسدالله محمدی نیا
- مجله پرسمان، دی ماه 1380 (مقاله ای درخصوص چرائی پوشش)
- کتاب های تفسیر قرآن در ذیل آیات 59، 32، 31 و 60 سوره نور و 32 و 33 سوره احزاب
نویسنده : فاطمه سادات حسین پور
- [سایر] من خانم 26 ساله ای هستم ساکن تهران که 4سال است که ازدواج کرده ام با یه فردی که تازه درسش تموم شده بود واز نظرمادی هیچ چیزی نداشت واز طرف خانواده اش هم هیچ حمایتی نشد ولی یه دنیا محبت داشت همیشه صبور وبا گذشت بود وبه همین خاطر من همه سختیها رو درکنارش تحمل کردم.هردومون این سالها خیلی سخت کار کردیم تا الان که زندگیمون خدارو شکر رو روال افتاده.توی این سالها من سعی کردم رفتارهای اشتباه وایراداتی از جمله لجبازی و زودعصبانی شدنم را بر طرف کنم وصبورتر بشم ولی برعکس همسرم روز به روز لجبازتر و خودخواه تر ومغرورتر شده ودیگر به هیچکدوم از خواسته هام ونظراتم احترام نمی ذاره وهمه دنیا روفقط برای خودش می خواد. به خودم وخانوادم بی احترامی میکنه .حتی دیگه قبول نداره که منم تو زندگیمون از نظر مالی حقی دارم ووقتی بهش میگم که دیگه حقوقم رو تو زندگی نمیارم میگه پس دیگه اجازه نداری سر کار بری در صورتیکه من حق اشتغال وتحصیل رو ضمن عقد کتبا ازش گرفتم ولی تهدیدم به آبروریزی میکنه .حاضر هم نمیشه از هم جدا بشیم . من هم از ترس آبرو حتی به خانوادم هم مشکلم رو نگفتم .میگه دوستم داره ولی من دیگه حالم ازش بهم می خوره. خیلی به راهنمایی تون نیازمندم واینکه از نظر قانونی همسرم میتونه مانع سرکاررفتنم بشه (باتوجه به اینکه من این حق رو محضری ازش دارم)؟ باتشکر فراوان
- [سایر] باسلام وخسته نباشید خدمت آقای دکتر من دختری هستم که 7 ماه نامزد بودم و حدود 2.5 عقد هستم. در حدود 1.5 است که من و همسرم با هم مشکل داریم و در این مدت جر و بحث و قهر بودیم. از نظر فکری و رفتاری کاملا با هم تفاوت داریم ایشان ادم خودمحور و دیکتاتور هستند بسیار وابسته به خانواده هست و ریز اتفاقات بین من و خودشان را برای خانواده مطرح کرده و خانواده هم از هیچ دخالتی در زندگی ما کوتاهی نمیکنن. همسرم قبلا یک ازدواج ناموفق داشته و حاصل این ازدواج کوتاه یک فرزند است که با خود مادر زندگی میکند من به دلیل علاقه زیاد در زمان خواستگاری همسرم از من و به اصرار ایشان که از همسر سابقم تحقیق نکن که فقط از من بد میشنوی این کار را نکردم اما 2 هفته پیش با توجه به مشکلات زیاد بین خودمان تصمیم گرفتم که با همسر سابقش صحبت کنم همسر سابق ایشان می گوید در زمان ازدواج خانواده ایشان و مخصوصا مادر همسرم از هیچ دخالتی در زندگیشان دریغ نکرده و اینکه ایشان(همسرم) بسیار ادم ضعیف و وابسته و زرگویی بودند و اینکه در زمان ازدواجشان همسرم با دو زن شوهر دار رابطه جنسی داشته که یکی از دلایل طلاقشان بوده من نیز پی به چشم چرانی همسرم برده ام در زمان نامزدی هم مرا با دو خانواده اشنا کرد که می گفت این دو خانواده فقیر هستن و من کمکشان می کنم اما زنهای این دو خانواده به نظرم مشکوک امدن. آقای دکتر این مرد به خاطر اینکه من را از خانواده ام جدا کند از کلیه افراد خانواده ام بد می گوید در صورتی که من هیچ گونه اعتراضی به نحوی برخورد خانواده اش با خودم نمی توانم داشته باشم و مرتبا از من میخواهد که به کلیه افراد خانواده اش احترام بگذارم. من بی دقت ازداوج کردم اما نمی خواهم بی دقت وارد زندگی شوم خانواده ام مرتب می گویند این مرد زندگیت نمیشود اما ما تو را در تصمیم گیریت ازاد میگذاریم خوب فکر کن و تصمیم بگیر. در مشاجره ها همسرم اصلا خودش را مقصر نمی داند و من هر چه اصرار میکنم که به مشاوره برویم تا ما رو راهنمایی کنند می گوید من هیچ مشکلی ندارم تو نیاز داری خودت برو من میدانم چطور با تو و هر کسی رفتار کنم پس نیازی به مشاوره ندارم. نمی دانم سر دو راهی ماندم بسیار غمگین و افسرده و حساس شدم .همسرم از نظر مالی هم ورشکسته شده. و وضعیت مالی خوبی ندارد دوست دارم در انتخاب راه کمک شوم با تشکر از شما.
- [سایر] چند ماهی است که نامزد کرده ام و صیغه محرمیت خوانده ایم. قبل از نامزدی خیلی مختصر ازمهریه بحث شد و آن را به بعد موکول کردند.حالا بعد از گذشت چندماه خانواده ها می خواهند درمورد آن صحبت کنند.خانواده من نظرشان بر این است که چون شوهرم غریبه است و ما بنا داریم خارج از کشور زندگی کنیم باید پشتوانه مالی برای تضمین زندگی ام باشد و نظرشان روی 313 سکّه است. از طرف دیگر همسرم می گوید که اگر ما می خواهیم در زندگیمان برای دیگران الگو باشیم،باید از همان ابتدا به زندگی ائمه اطهار تأسّی کنیم و حتماً دلیلی دارد که مقام معظم رهبری 14 سکه را مهر قرار می دهند (ایشان می گویند که اگر ما مقام معظم رهبری را واقعاً نائب امام زمان می دانیم باید در عمل همین را ثابت کنیم). از طرف دیگر خانواده ایشان در این چند ماه که نشان دادند خیلی راحت خرج نمی کنند و می دانم برای خرید هر چیزی، همسرم با آن ها مشکل دارد و راحت قبول نمی کنند. یکی دیگر از علت های تأکید خانواده بنده هم همین است. من در این مورد و از همان ابتدا و قبل از محرمیت به همسرم گفتم که من در این موضوع هیچ دخالتی نمی کنم و خواست خانواده ام است. اما حالا او از من می خواهد که با خانواده ام صحبت کنم و مهریه را کم کنم. مرا راهنمایی کنید که میان خواست خانواده و استدلال های همسرم چه تصمیمی بگیرم و چگونه رفتار نمایم؟ آیا واقعا 313 سکه در این زمان مهریه سنگینی است که ائمه اطهار آن را شوم دانستند؟ می شود لطف کنید مرا در اسرع وقت از نصیحت خودتان بی نصیب نگذارید. نظرشما برای من و همسرم خیلی ارزش دارد چون همسرم از ارادتمندان شماست و ان شاءالله نظر شما برای ما راه گشا و تاثیرگذار خواهد بود.
- [آیت الله نوری همدانی] از قرار معلوم کنوانسیون ( محو کلّیه اشکال تبعیض علیه زنان ) بزودی جهت بررسی در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار خواهد گرفت . از آنجا که این معاهده بین المللی متضمن مواردی است که از نظر فقهی قابل تأمل است ، مستدعی است نظر مبارک خود را نیبت به موارد زیر بیان فرمایید : 1 بر اساس ماده 1 این معاهده باید هر گونه تمایز ، استثناء و یا محدودیت بر اساس جنسیت در زمینه های ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، و یا هر زمینه دیگر لغو گردد . با توجه به این ماده تفاوت زن و مرد در مواردی چون ، میزان پوشش واجب بدن ، نظر و لمس بدن جنس مخالف ، قصاص ، شهادت ، ارث ، طلاق ، تعداد همسران ، امامت جماعت ، لزوم تمکین جنسی ، ولایت بر فرزندان ، سرپرستی خانواده ، حق حضانت ، عیوب موجب فسخ نکاح ، نشوز ، لزوم سپری شدن عده برای ازدواج بعدی ، مرجعیت و قضاوت تبعیض تلقی می گردد و باید از میان برداشته شود . آیا تساوی زن و مرد در موارد ذکر شده با احکام شرع مطابقت دارد ؟ 2 با توجه به اینکه ماده 15 بند 4 در مورد کسب ، تردد ، تغییر و یا حفظ تابعیت خود و فرزندان ، زن و مرد را مساوی میداند ، الف آیا زن بدون موافقت همسر می تواند برای فعالیتهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی از منزل خارج شود ؟ ب آیا زن بدون رضایت همسر می تواند برای فعالیتهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی از منزل خارج شود ؟ 3 با توجه به ماده 14 بند 2 ب و ماده 16 بند ه که حق تصمیم گیری در مورد تعداد فرزندان ، فواصل بارداری و تنظیم خانواده را برای زنان مطرح می کند ، آیا زن بدون رضایت همسر می تواند اقدام به بستن لوله رحم ، استفاده از داروها و روشهای ضد بارداری و تنظیم فواصل بارداری کند ؟ 4 با توجه به ماده 16 بند الف و ج که ازدواج را فقط موکول به رضایت طرفین دانسته است : الف: آیا ازدواج با مردان غیر مسلمان جایز است ؟ ب : آیا ازدواج طرفین برای بار چهارم بدون وجود محلل جایز است ؟ ج : آیا پدر در امر ازدواج بر فرزند صغیر ولایت دارد؟ د : آیا زن در صورت یقین به عدم انعقاد نطفه می تواند قبل از سپری شدن ایام عادت اقدام به ازدواج کند ؟ 5 با توجه به اینکه بر طبق ماده 16 بند 2 ازدواج کودک غیر قانونی اعلام شده است و کودک در عرف بین الملل به افراد کمتر از 18 سال اطلاق می شود ، آیا ازدواج افراد بالغ کمتر از 18 سال نافذ است ؟ 6 با توجه به اینکه طبق ماده 15 بند 3 کلیه قراردادها و اسناد خصوصی که در جهت محدود کردن خیارات و اهلیت قانونی زنان است ملغی اعلام می شود ، آیا زن و مرد هنگام ازدواج می توانند شروطی را در ضمن عقد بگنجانند که مفاد آن محدود کردن اختیارات همسر باشد ؟ 7 با توجه به مفاد کنوانسیون ، آیا موارد تعارض این معاهده بین المللی با احکام اسلامی را به کونه ای ارزیابی می نمایید که با حذف برخی موارد جزیی آن به گونه ای که با روح کنوانسیون یعنی رفع هر گونه تمایز منافات نداشته باشد ، بتوان موارد تعارض آن را با احکام اسلامی از میان بر داشت و به این معاهده پیوست ؟
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. راستش از دیدن سایت و این حجم سوال و بیشتر از اون، پاسخهای شما هیجان زده شدم. واقعاً ممنون راستش من 28سالمه، کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور هستم. دو سال هست که ازدواج کردم. با پسری که به قول مادرش بسیار متقی است و البته من که نمیدونم ملاکهای تقوا چیه؟ ولی الان بخاطر برخی مسایل دچار مشکل هستم که هم راهنمایی برای خودم میخوام و هم برای کسای دیگه ای که مثل من هستند(البته ببخشید که صریح صحبت میکنم): همسر من به لحاظ میل جنسی بسیار قوی هست اما خیلی به من راغب نیست و این موضوع را به این دلیل میدونه که من اندام خوش تراشی ندارم. کمی بعد از ازدواج به من گفت که قبلا با دخترخانمی صیغه محرمیت خوانده و فقط نیازهای جنسی اش را برطرف می کرده، فیلمها و عکسهایی را در اینترنت سرچ میکنه که بسیار زننده است. حتی برای همین موضوع اقدام به خرید ماهواره کرد که من بارها به طرق گوناگون صحبت ردم و نهایتاً با دعوا از دست کانالهای ماهواره راحت شدم. تمام این مسایل با این توجیه بوده که وضعیتش نسبت به من که همسرش هستم بهتر میشه حتی من رو مجبور میکرد براش دنبال زن صیغه ای بگردم تا به عنوان جایزه کمی به من توجه کنه وووو من بسیار در فشار هستم چون خودم هم نیازهایی دارم و خیلی کم و مطابق شرع اسلام 4ماه یکبار برآورده میشه. خیلی کارها کردم که بهتر بشه، خیلی خرج ظاهرم کردم اما بنظر میرسه همه اش بهانه است و یکی از بهانه ها این است که اشان از نظر عاطفی حساس هستند اگر مثلا اسم یکی از اعضای خانواده شان را بیاورم روی احساسشان نسبت به من تاثیر منفی می گذارد. من چه کار باید بکنم؟ برای همسرم؟ برای رفع نیاز خودم؟ واقعاً ملاکهای تقوا چیه؟
- [سایر] با سلام من خانم متاهل دارای دو فرزند هستم 15 سال ازدواج کرده ام در این 15 سال سختی زیادی به همراه همسرم کشیدم تا الان تقریبا با عنایت خدا زندگی خوبی دارم من با همسرم به هیچ عنوان مشکل خاصی ندارم گه گاه از بابت تربیت بچه ها با هم هم فکری نداریم ولی خدا رو شکر از هیچ لحاظ دیگر مشکلی نیست ولی از ابتدای زندگی مشکلی داریم به اسم خانواده شوهر . خانواده ایشان بسیار پر توقع هستند من بعد از 15 سال خیلی چیزها را تشخیص می دهم در موقع که ما به کمکشان احتیاج داریم نیستند نه آن نبودن نبودنی با جنگ و دعوا بسیار خسیس هستند و همیشه کوس نداری سر می دهند در صورتی که در جامعه ما در طبقه مرفه قرار می گیرند از طلا وخانه و چیزهای دیگر ولی من اهل مادیات نیستم از طلا بدم می آید ولی باز بخاطر اینکه همسر خوبی دارم یا به عبارتی خوبیهایش بیشتر از نقایص است چشم بر روی هم می گذارم . از 6 سال پیش که برادر شوهرم ازدواج کرد و عروس دوم کاملا شبیه خودشان است و خیلی از او حساب می برند برادر شوهر خیلی رو زنش حساس است و حساب کار دست آنها آمده و آنها بیشتر روی من فشار می آورند و اوضاع خراب تر شده حامی شدید و اخلاق آنها هستند ولی با این حال آنها مدعی هستند و ما را متهم به فتنه و دو به همزنی می کنند روزها که ما سر کار هستیم با بچه ها تماس می گیرند و به عبارتی زیر زبان بچه ها را می کشند و اطلاعات زندگی را می گیرند و بعد اعصاب شوهرم را به هم می ریزند واز عاق والدین می ترسم از این اخلاق ها خسته شده ام من نه سن و سالم و نه شخصیتم اجازه هر کاری را می دهد و نه آنها به هیچ صراطی مستقیم هستم در ضمن من یک خواهر شوهر مجرد دارم که خیلی از این کارها از ذهن ایشان آب می خورد بسیار ادعای مسلمان و چادر و مقنعه دارند و اسلام را در همین چیزها می دانند ولی من ایمان دارم حق الناس خیلی خطر ناک تر از بی حجابی است هر چند من خودم محجبه هستم لطفا مرا راهنمایی کنید ولی خواهش می کنم خیلی روی دین و رفتار پدر و مارد مانور ندهید لطفا نسبت به شرایط جامعه و من و همسرم نظر بدهید
- [سایر] باسلام خانمی هستم 27 ساله که مدت 7 سال است که ازدواج کرده شکر خدا ازدواج موفقی داشته و همسر صبوری دارم. هر چند مانند بسیاری از مردها ساعات زیادی را در محل کار و بیرون از خانه می گذراتند که این مورد در ابتدای ازدواج باعث در گیری های کلامی زیادی بین من و همسرم میشد. البته این مورد یعنی کشمکش بر سر این موضوع بعد از اینکه دو سال و نیم قبل ما صاحب فرزندی شدیم بسیار کمتر شده زیرا من در منزل با داشتن بچه وقت سر خاراندن هم ندارم چه رسد به.... بله اما حال مواردی که خالصانه از شما میخواهم مرا راهنمایی بفرمایید اینست که با توجه به این مورد که من جزء رتبه های خوب دانشگاه سراسری بوده و رتبه دو هزار کنکور 82 را داشته ام و آمال و آرزوهای فراوانی برای ادامه تحصیل در ذهنم داشته ام و الان به سبب حضور بچه بیش از سه سال است که در زمینه ادامه تحصیل کاملا متوقف شده ام و کاملا اعتماد به نفسم را از دست داده ام و هر روزی که تصمیم میگیرم شروع کنم به مطالعه برای کنکور از یک طرف انجام کارهای منزل و از طرف دیگر کارهای بچه و شاید تنبلی خودم! مانع از این کار میشود. خیلی زگرفتار روزمرگی شده ام و این واقعا مرا عذاب میدهد و احساس مفید بودن را از من میگیرد . خیلی احساس بیکاری و بی ارزشی میکنم و این بر روی روابطم با همسرم نیز بی تاثیر نبوده است. خیلی زود رنج و حساس شده ام. لطفا مرا راهنمایی بفرمایید که چطور از این وضعیت نجات یابم و چگونه مجددا شور و نشاط درس و دانشگاه و تحصیل را به زندگی ام بازگردانم و بتوانم آرزوهای ذهنی ام را با کمک خداوند بزرگ عملی نمایم. 2- اما مشکل دیگری که یکسالی است دامنگیر من شده نمیدانم اسمش را وسواس فکری بگذارم! از بیان آن خودم هم خنده ام میگیرد اما همین مورد واقعا مرا عذاب میدهد و توان مرا گرفته است و آ؟ن اینست که من در هنگام گفتن نیت نماز, وضو و غسل شاید دهها بار ؟آنرا تکرار میکنم و توان عملی کردن آنرا ندارم و ساعتها زیر دوش حمام برای یک غسل و شاید چندین دقیقه برای یک وضو معطل میکنم تا بتوانم نیت کنم و حس میکنم درست نیست و مدام این کار را تکرار میکنم و استرس فراوانی بهم وارد میشه خلاصه در گیری فراوانی با این مطلب پیدا کرده ام . به طور کل برای انجام کارهای روزمره بیش از وقت معمول مورد نیاز وقت صرف میکنم اما این مورد اخیر واقعا لذت زندگی را از من سلب کرده است خودم فکر میکنم شاید استرس و خستگی های روزمره و علی الخصوص بچه داری سبب چنین مشکلی شده است نمی دانم؟؟؟؟؟!!خیلی ناراحتم میخوام از زندگیم لذت ببرم اما این وسواسهای دست و پا گیر نمیذاره اما دلم میخواد اصلاح بشم و باهاش مبارزه کنم دلم میخواد راهناییم کنید تا از دستنش خلاص بشم. با تشکر
- [سایر] سلام و سال نو مبارک هفته اخر اسفند پیامی برایتان فرستادم و چون مستاصل هستم هر روز پیگیری کردم ولی الان می بینم پاسخ پیامهایی جدید آمده ولی من پاسخ پیام خود را پیدا نکردم خواهش می کنم راهنمایی کنید چون واقعا فکرم را مشغول کرده دختری هستم 37 ساله و مجرد دارای بالاترین مدرک تحصیلی از بهترین دانشگاه کشور یک شغل خیلی خوب دارم و استقلال مالی در زندگی شغلی و درسی آدم موفقی بوده و هستم با پدرو مادر پیرم زندگی میکنم و از نظر خانوادگی زندگی سطح متوسط رو به پایینی داریم خانواده ای مذهبی و مقید دارم هیچگاه در رفتار و گفتار و ظاهر به طریقی عمل نکردم که جلوه گری باشد یا جلب توجه جنس مخالف را بکند از دوران نوجوانی تا اکنون که شاغل و در دهه سی زندگی هستم (اصلا این کارها را بلد نیستم) همیشه با اقوام، همکلاسیهای دانشگاهی و حالا با همکاران و مراجعان مرد خیلی سنگین و جدی و بدون هیچ ترنم زنانه برخورد کرده ام حتی نمونه هایی از همکاران بودند که فکر می کردم آدم مناسبی برای ازدواج هستند و به انها علاقه داشتم اما به خودم اجازه ندادم طوری رفتار کنم که آنها متوجه تمایل و احساس من بشوند ... از زمان دبیرستان خواستگارانی داشتم ولی به دلایل زیر هنوز ازدواج نکردم: - اوایل می گفتم می خوام برم دانشگاه و رد می کردم - کمی بعد تر به دلایل بچه گانه آنها را رد می کردم - چند سال بعد جدی تر به مساله ازدواج فکر کردم اما خیلی از آنها از نظر معیارهای اصلی و مهم با من همخوان نبودند - البته مواردی هم بودند که خودشان دیگر پیگیری نمی کردند - کمی که سنم بالاتر رفت تعداد خواستگارها کم شد بویژه از زمانی که آخرین خواهر کوچکم ازدواج کرد اغلب اطرافیان فکر می کنند من واقعا قصد ازدواج ندارم شاید به دلیل اینکه در دوران نوجوانی می گفتم از مردها خوشم نمی آید استقلال خوب است و .... الان خیلی احساس تنهایی می کنم و واقعا نیاز عاطفی دارم که ازدواج کنم اما نمی توانم از معیارهایم پایین بیایم که مهمترین آنها ایمان، شخصیت، اخلاق، تطابق فرهنگی، تناسب سنی و تا حدودی تحصیلی، مجرد بودن و خانواده خوب داشتن است. در سالهای اخیر مواردی بوده اند اما یا سنشان از من کمتر بوده یا قبلا ازدواج کرده بودند و این مسایل باعث شد انها را نپذیرم. چند سالی است که هیچ پیشنهادی نداشتم در حالیکه خیلی نیاز دارم احساس تنهایی شدید می کنم و فکر می کنم دارم دچار افسردگی می شوم مجبورم از بسیاری از علایق و تفریحات صرف نظر کنم چون بعضی از آنها برای یک دختر تنهای مجرد محجبه با مخاطرات و مشکلاتی همراه است اما کسی به عنوان همراه و همپا و همصحبت و همدل ندارم والدین که پیر و ناتوانند، خواهران و برادران مشغول زندگی و خانواده و همسر خود هستند، دوستان و سایر همسالان هم که همگی ازدواج کرده اند و با همسر و فرزندان خود هستند غرور و عزت نفس و فطرت زنانه اجازه نمی دهد نیاز خود را با کسی مطرح کنم برای آرامش خاطر پدرو مادرم که نگران آینده من هستند (اگر چه هیچگاه اشکارا به رویم نمی آورند) مجبورم در ظاهر اظهار راحتی و خوشنودی از وضع موجود (عدم ازدواج) بکنم شما راهنمایی کنید چه کنم؟ من که به عنوان یک خانم نمی توانم پا پیش بگذارم و خودم دنبال همسر بگردم حتی غرورم اجازه نمی دهد با کسی از اطرافیان مطرح کنم و مثلا بگویم کیس مناسب می شناسند یا خیر، عزت نفسم چه می شود؟ پس چه کنم؟ شما راهنمایی کنید فقط تو را بخدا راهکار عملی بدهید نه توصیه به صبر و توکل چون در تمام این سالها همین کار را کرده ام اعتقاد دارم هیج کاری بدون خواست خدا محقق نمی شود اما با توجه به شرایط فرهنگی جامعه ما می دانید که دختران مجرد در سنین بالا چه مشکلات و ناملایمات اجتماعی زیادی را متحمل می شوند آنقدر زیاد که اغلب از ظرفیت صبر و تحمل یک فرد خارج است بخصوص اگر از قشر مدهبی باشی این ناملایمات و محدودیتها بیشتر هم می شود شاید یک فرد غیر مذهبی لااقل نیاز عاطفی خود را به نحوی برآورده سازد ولی ما به علت تقیداتی که داریم نمی توانیم همسریابی اینترنتی را هم با توجه به پیامدهای احتمالی کار درست و معقولانه ای نمی دانم اگر چه از سر استیصال چند بار این فکر به ذهنم رسیده... نظر شما چیه؟ در هر حال بگویید چه کنم؟ همین و متشکرم ...ممنون
- [سایر] باز هم سلام شما جواب سلام و احوالپرسی و حرف های نه چندان مهم و..رو میدید اما اگه یکی یه سؤال مهم داشته باشه هزار بار باید براتون پیام بفرسته تا شاید جواب بدین. میدونم طولانیه و پیامها زیاد و وقت شما برای پاسخگویی کم، اما ما هم به جواب شما نیاز داریم. باور کنید کسی رو ندارم که باتجربه باشه وگرنه مزاحم شما نمی شدم. دوباره می فرستم به امید اینکه این بار جوابمو بدین: (لطفا همه پیام رو در سایت نذارید) من دختری 23 ساله هستم و خانواده ای مذهبی دارم(البته نه از نوع افراطیش). سال گذشته در راه دانشگاه پسری که اصلا نمی شناختمش جلوی من را گرفت و گفت که از در خانه تا اینجا(یعنی نزدیک دانشگاه)دنبال من برای امر خیر اومده و من به او گفتم که خیلی کار اشتباهی کرده و گذاشتم رفتم. حدود 1 ماه بعد خواهرش را فرستاد دم در خانه و با مادرم صحبت کرد و معلوم شد که خواهرش در کوچه ما می نشیند و این آقا حدود 1 ماه من را تحت نظر داشته و بعد برای خواستگاری اقدام کرده. آن زمان ما جواب رد دادیم به خاطر اینکه می خواستم درس بخوانم و قصد ازدواج نداشتم اما ناگفته نماند که بدم نمی آمد یک بار بیایند و بیشتر درباره اش بدانم و درباره اش فکر کنم. چون تقریبا موارد ظاهری و اولیه اش خوب بود: به گفته خواهرش فوق دیپلم ریاضی داشت و در یک شرکت عمرانی کار می کرد،اهل رفیق بازی و سیگار نبود و نماز و روزه اش هم به جا بود. یک خانه و ماشین هم داشت. اما مهم ترین دلیل ما برای رد کردن او این بود که من را در خیابان دیده و انتخاب کرده بود و این شیوه انتخاب او از نظر من و خانواده ام اصلا درست نبود. به نظر ما کسی که اینقدر راحت و از روی ظاهر همسرش رو انتخاب کنه و درباره زندگیش تصمیم بگیره، درباره مسائل مهمتر زندگیش هم مسلما همین طور تصمیم خواهد گرفت. خلاصه که گذشت و من پیش خودم فکر کردم که حتما کس دیگری رو میبینه و دنبال اون میره. اما بعد از یک سال دوباره دو تا از خواهرهاش اومدند دم در خانه(البته خودش و مادرش هم آمده بودند اما جلو نیامدند) و دوباره همان حرف ها را به مادرم زدند. نگو که آقا تو این 1 ساله تو فکر من بوده و هرچی دخترای دیگه رو بهش پیشنهاد می دادند قبول نمیکرده و خواهرش رو مقصر میدونسته که ما جواب رد دادیم وگفته که حتما خواهرش طوری صحبت کرده که ما قبول نکردیم. مادرم طبق حرف هایی که همیشه وقتی حرف ازدواج به میان می آمد، من می گفتم، به آنها گفته بود که من قصد ازدواج ندارم(اما مدتی است که این نظر من عوض شده ولی به مادرم هنوز نگفته ام). خلاصه، قرار شد که مادرم با من صحبت کند و به آنها جواب دهد. وقتی موضوع را با من درمیان گذاشت ازش پرسیدم نمیشه حالا بیایند و صحبت کنیم و درباره اش فکر کنیم؟ دلیلم هم این بود که مسائل اولیه که لازم است را ظاهرا این شخص دارد، و مادرم موافقت کرد اما وقتی موضوع را با پدرم درمیان گذاشت او مخالفت کرد و گفت کسی که همین طوری یکی رو می بینه و به همین راحتی انتخاب می کنه به درد زندگی نمی خوره. پدرم همون دلیلی رو آورد که پارسال خودم آوردم ولی الان اصلا بهش فکر نکردم. به نظر شما آیا این تفکر درسته؟ از طرفی فکر می کنم که کسی که یک سال سر تفکرش مونده و با اینکه جواب رد شنیده باز هم نظرش عوض نشده این انتخابش از روی احساس نبوده، چون بالاخره رفتار من رو در مدتی که تحت نظرم گرفته بوده، دیده و همین هم، تا حدی ولو کم، خصوصیات من رو نشونش داده. اما از طرفی هم حرف پدرم درست به نظر می رسه و الان نمیدونم چی کار کنم؟ 1- من چادری هستم و وقتی بیرون می روم آرایش نمی کنم و کلا ظاهری ندارم که توجه دیگران را جلب کنم و فکر نمی کنم که این آقا از روی قیافه من را انتخاب کرده باشد، و مسلما یکی از ملاک های ایشان همین چادری بودنم است و...، کسی را بخاطر چادرش و مذهبی بودنش انتخاب کند، لا اقل ارزش فکر کردن را دارد. آیا این نظرم درست است؟ 2- آیا پدرم درست میگه و دیگر نباید به این آقا فکر کنم یا اینکه نظر پدرم درست نیست و باید روی این مورد کمی بیشتر فکر کنیم؟ 3- اگر نظر پدرم (که زمانی نظر من هم بود و الان هم تا حدودی هست)درست نیست چه دلایل منطقی می تونم برایش بیارم تا هم خودم مطمئن تر قدم بردارم و هم پدرم راضی بشه که آنها بیایند و بیشتر با هم آشنا بشیم و بعد تصمیم بگیریم. پدرم آدم منطقی است و با دلیل و برهان میشه راضی اش کرد. 4- از طرفی اطراف ما در فامیل پسری که سن و سالش به من بخوره وجود نداره و کسی که در آینده همسر من میشه مسلما از فامیل نیست، یا از همکارانم خواهد بود که فعلا همچین آدمی در محل کارم نیست، یا از هم دانشگاهی هام، یا کسانی که توی مجالس و جاهای دیگه من رو می بینند، می خوام بگم این اتفاق ممکنه باز هم برام بیفته و بالاخره یکی از همین آدم هایی که یا خودشون یا خانواده شان منو می بینند و می پسندند، همسرم میشه و اگه ما بخوایم همشونو با همین تفکر رد کنیم که نمیشه، درسته؟ بالاخره یک اولین باری باید وجود داشته باشه، نه ؟ 5- یک مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که چطوری می تونم به مادرم بگم که نظر من درباره ازدواج فرق کرده و قصد ازدواج دارم؟ نمی دونم چه طوری بهش بگم که خواستگارام رو رد نکنه، آخه همشونو که مثل این مورد من نمی فهمم که بخوام نظرم رو بگم. اصلا روم نمیشه و نمیدونم که چه طوری باهاش این موضوع رو مطرح کنم که یه وقت فکر نکنه من برای ازدواج عجله دارم و هول شدم. در ضمن اصلا دوست ندارم که دیر ازدواج کنم، چون در اطرافم می بینم کسانی که سنشون بالاست و هنوز ازدواج نکردند اولا توقعاتشون بالاتر میره یا اینکه از لحاظ فکری توی انتخاب دچار وسواس میشن، ثانیا افرادی که می آیند خواستگاریشون اغلب کسانی هستند که سنشون خیلی از اون ها بیشتره و من اصلا با فاصله سنی زیاد نمی تونم کنار بیام، ثالثا این افراد آخرش هم کسی رو که انتخاب می کنند کسی نیست که همیشه می خواستند، و من نمی خوام دچار این مشکلات بشم. باز هم متشکرم. اجرتون با خدا، چه جوابمو بدید چه نه.
- [سایر] بسمه تعالی برادر و استاد محترم ؛ جناب اقای مرادی سلام و خداقوت ... جوانی هستم که ماههای پایان 26 سالگی را پشت سر میگزارم ، در ایام نوروز سال 83 به گروه کاری گلد کوئست پیوستم ، چند ماهی بعد کار ما غیر قانونی شد و من هم بالطبع غیر فعال ، اما در همان زمان در جمع بچه های گروه دوستای زیادی همه از قشر تحصیلکرده پیدا کردم ، من در خانواده ای متدین اما ضعیف از نظر مالی رشد کردم ؛ نان حلال و پاک مرحوم پدرم و مهر بی پایان مادرم ، از ما فرزندان این خونواده بچه هائی ساخت که مورد احترام و افتخار همه ، پدر و مادر بی سواد من ، با قدرت ایمان و عشق ، شاید در فاسد ترین نقاط جنوب شهر، فرزندانی رو تربیت کردند که فکر میکنم خدا از اونها راضی باشه مثل مردم ... اینها رو گفتم تا وقتی به مسئله من پی بردین ، راه حل مناسبی برام پیشنهاد کنید ، من ه بچه هیئتی و مثبت و به قول بعضی ها پاستوریزه ، به خانمی در اون جمع دل بسته شدم ، یه دخترکه فرزند شهید بود ؛ تحصیل کرده و اگرچه با هم تفاوت داشتیم اما از نظر اعتقادی نزدیک تر از بقیه ، دختر خانم 2 سال از من بزرگتر بود و لیسانسه ، من هم دیپلم داشتم و علت اصلیش عدم بنیه مالی برای ادامه تحصیل ... اما موضوع دیگری هم در بین بود ، دختر خانم تجربه تلخ یک جدائی رو تو زندگیش داشت که من از اولین روزی که دیدمش در جریان بودم . با قرار گرفتن تو جمع خیلی پیشرفت کردم ، تو دانشگاه ثبت نام کردم و شدم آدمی اهل مطالعه ، دوستان با سواد انگیزه خوبی برام ایجاد کرده بود ... چند ماهی از این همکاری میگذشت و من نسبت به اون خانم علاقه ای رو در خودم حس میکردم که نه جراتی برای بروزش داشتم و نه توانی و نه عقل تایید میکرد، اوایل فکر میکردم یه جور عادت که تو همکاری پیش اومده و از اونجا که رابطه ما تبدیل به رابطه ای صمیمی و خانوادگی شده بود ، یه دلبستگی معمولی و گزراست ... دختر مورد علاقه من برای تحصیل از ایران رفت و با رفتنش تازه فهمیدم که دلی برای من نمونده ، من جوانی احساسی بودم و حالا ، احساس تنفر آمیز تنهائی من رو آزار میداد ، هیچوقت نفهمیده بودم که کی یا چه جوری عاشق شدم ، اما کارم به جائی رسیده بود که هر نمازم رو با چندتا شک میخوندم ، خواب و خور نداشتم ، و زمان چیزی از حدت قضیه کم نمی کرد ، هر چه از ندیدنش میگذشت ، بیشتر دلتنگ میشدم و منتظر تر ، تنها رابطه ما تو این مدت ایمیل بود ، اون هم جسته و گریخته ، بنا به رسم روزگار ، این فاصله داشت کار خودش رو میکرد و اون از من دلسرد میشد و من هر روز دلداده تر ، بین ترم ، چند روزی اومد ایران و دوباره ارتباط ... تو این مدت خیلی تلاش میکردم و خدا هم چیزی از لطف برام کم نگذاشت ، من رشد میکرد م و نگار هم ... بعد از اون سفر ، داغ دلم تازه تر شد ، اینبار جور دیگه ای با خدا حرف زدم ، نذر کردم که خدایا تو از راز دل من با خبری ، و از خواسته ام و از ترسی که از آن ناگزیرم ، دل خانه تو بود من غیر تو را در آن جا دادم ، تو فرمودی که \" علی به ذکر الله...\" و من ذکر میگیرم برای تو ، 40 روز و هر روز 100 بار تسبیحات اربعه ، و خواسته ام در پایان چهله این است که اگر به صلاح من است ، تو خود کارگزار و وکیل من باش و خودت مرا به مراد دل برسان و اگر نه ، دلم را از او خالی کن ... 40 روز گذشت و من روزانه شاید بیش از 1000 بار ذکر میگفتم ، و خدا خدا میکردم ،اما در پایان چیزی از مهر او کم که نشد ، که بیشتر شد ، باز هم با کسب اجازه از خدایم با یکی از معتبر ترین روانشناسان و مشاوران این امر که خدا را شکر از نظر مذهبی هم مورد وثوق بودند ( دکتر رضا پور حسین ) مشورت کردم ، داستان را گفتم و ایشان پس از پرسشهای معمولشان ، عشق من را تایید کردند و مرا برای رسیدن به او راهنمائی نمودند . با هزار مکافات و گذر از هفتصد خوان رستم ، نظر مساعد خانواده را برای خواستگاری گرفتم و در اولین سفر نگار به تهران توسط خانواده اقدام به خواستگاری نمودم ، جواب نگار ، علی رغم نظر مثبت خانواده اش منفی بود و اظهار کرد که من را مانند برادر دوست دارد اما در مورد ازدواج ... احساسم این بود که او نیز این ازدواج را عقلانی نمی داند و به واسطه تجربه تلخ زندگیش ، نمی خواهد این بار درگیر احساسات شود و مشاور هم احساسم را تائید کرد ، جواب اگرچه نه ، اما واقعیت چیز دیگری بود . من به تلاشهایم ادامه دادم ، و می دهم ، و خدا را شکر در زندگی آدم موفقی شدم ، خانه کوچکی تهیه کردم تا در پایان تحصیلش زندگیم را شروع کنیم ، اما او دانشجوی ممتاز دانشگاه شد و موفق به کسب بورسیه رایگان دکترا ، من حالا فوق دیپلم دارم و هنوز تلاش میکنم . امروز یک سال از خواستگاری من می گذرد ، ما هنوز با هم ارتباط داریم و نمی توانیم دل از هم بشوئیم ، اما نمی دانم چرا نمی توانم به او ثابت کنم که من ریسمانم نه مار ، که انتخابم اگرچه احساسی اما نا معقول نیست ... نگار من ، امروز مسائلی را مطرح میکند که هر چه تلاش میکنم راه حل موثری برایش نمی یابم ، او میگوید که از نظر اعتقادی تغییر کرده ، اما هنوز به ارزشهایش پایبند است ، نامه ام طولانی شده ، اما در پایان بگویم که رابطه ما به عنوان دو جوان ، یک رابطه کاملا انسانی ، و خدا را شکر خالی از انحراف ( ان شاالله ) بوده است و تحت نظر خانواده ها . من از او حجاب با چادر را خواسته ام و او این را نمی پذیرد . خانواده من حتی یک زن مانتوئی هم ندارد ... غیر از این ، او مسائلی را مطرح می کند که از دست من و خودش خارج است ... نه جوابی میگیرم که منفی کامل باشد و نه مثبت به آن حد که موجب کمال ، به نظر مشاور او با این بازی برای خودش زمان میسازد تا تصمیم بگیرد اگرچه نا خودآگاه ... و متاسفانه دود این آتش در چشم من میرود و البته خودش ، این همه تنش و فرسایش باعث ایجاد زمزه های مخالفتی در اطرافیان من گشته و از سوئی خودم نیز نیاز بیشتری نسبت به ازدواج احساس میکنم . باید گفت بدون احتساب سالهای قبل از خواستگاری رسمی ، یک سال است که بین هوا و زمین معلق مانده ام ، نه میتوان دست کشید و دل شست و نه میشود با این وضع ادامه داد ... شما میگوئید چه باید بکنم ؟ نمی دانم ... لطفا ضمن راهنمائی ، من را هم دعای خاص کنید ... برادر کوچک شما ( لطفا اندازه خط سایت را درشت تر کنید ، خیلی ریزه )