اگر تقلید این همه اهمیت دارد چرا در اصول دین جایز نیست و در فروع دین جایز است؟ پاسخ این سوال در ضمن نکات زیر بیان می¬شود. 1.ابتنای عقیده بر برهان انسان باید هرعقیده را با برهان و عقل بپذیرد. حتی اگر در جایی باید تقلید کند تقلید او بایستی مبتنی بر یک برهان و دلیل عقلی باشد. پس اصل اولی در مورد تمام معارف؛ حصول معرفت عقلی به وسیله تک تک انسان هاست، لکن اهمیت بعضی از امور، به اندازه نیست که لازم باشد در مورد حکم آن تحقیق گسترده وقت و هزینه زیادی برای کسب یقین عقلی صرف کنیم، ولی در مورد اصول دین اولاً، احتمال ضرر و زیان در نادانی، آن قدر زیاد است که حصول یقین و شناخت قطعی امری ضروری است، چرا که زیان بی عقیدگی و بی ایمانی و حتی تزلزل ایمان و عقیده قابل جبران نیست و آثار منفی آن سرتاسر حیات بشر را در بر می گیرد. در مقابل، منفعت ایمان و یقین به این اصول و لوازم آن، آن قدر گسترده است که تمام شئون و ابعاد زمانی و وجودی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد.این گونه امور باید اجتهادی باشد و براساس برهان ودلیل شکل بگیرد. مرحوم مظفر از علماء بزرگ شیعه می فرماید: (شناسایی اصول عقاید از راه تفکر و تدبر پیش از آن که از راه شرع واجب باشد از راه عقل واجب است). البته تقلید نیز می تواند در اصول عقاید یکی از ابزار شناخت باشد ولی اولاّ، باید توجه داشته باشیم که دین داری تقلیدی، با پیش آمدن شبهاتی ساده، دچار تزلزل میشود؛ زیرا عمیق و دارای پشتوانه علمی نیست؛ علاوه بر آن ممکن است که چنین فردی در اصل انتخاب دین خود نیز اشتباه کرده باشد و به دینی نادرست معتقد شده باشد. دین داری در صورتی مطلوب و آرمانی است که با تحقیق و یافتن شواهد روشن بر درستی آن انتخاب شده باشد. ثانیاً، اصول دین مجموعه عقایدی است که از سنخ شناخت بوده و علم و یقین در آن معتبر است و به دلیل اهمیتی که دارد در حکم ستون های دین است که در صورت سستی موجب فرسایش و تزلزل و بالاخره واژگونی آن می شود لذا علم و یقین در آن شرط است. شهید مطهری نیز دلیل جایز نبودن تقلید در اصول دین را چنین بیان می کنند: (قرآن کریم ایمان را بر پایه تفکر و تعقل گذاشته است قرآن همواره میخواهد که مردم از اندیشه به ایمان برسند. قرآن در آن چه باید به آن مؤمن و معتقد بود و آن را شناخت، تعبد را کافی نمیداند بنابراین در اصول دین باید تحقیق کرد، مثلاً این که خداوند وجود دارد و یکی است مسئلهای است که باید به طور منطقی به آن پیبرد و هم چنین این که حضرت محمد (ص) پیامبر خدا است). از همین رو، اسلام تقلید در اصول عقاید را نهی کرده است و با اصرار تمام از مردم می خواهد که بدون تحقیق و برهان عقل از هیچ عقیده ای پیروی نکند. از ظن و گمان تبعیت نکنند. و هیچ پیامبر یا امامی به مردم نگفته است در اصول عقاید از وی تقلید کنند. بلکه انبیاء حتی از مخالفین خود هم طلب برهان می کردند و به آن¬ها می¬گفتند: (هاتوا برهانکم) . و در آیه دیگر می خوانیم: (أَمَّن یَبْدَؤُاْ الخَْلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَن یَرْزُقُکمُ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَ ءِلَاهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَدِقِینَ) ؛ (یا آنکه خلق را پدید کند و آن را باز آورد و آنکه از آسمان و زمین روزیتان دهد، چگونه با این خدا خدایی هست؟ بگو اگر راست می گویید برهان خویش را بیاورید). فلاسفه و متکلمان نیز، تقلید در اصول دین را مردود می دانند حتی فقها در رساله های عملیه تصریح می کنند که مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین جایز نیست و قرآن کریم کسانی را که از پدران و گذشتگان خود تقلید می کنند سرزنش می کند. ( وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ کاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیًْا وَ لَا یَهْتَدُونَ) ؛ (و چون به ایشان گفته شود آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید می گویند: نه، ما تنها آن را پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم آیا اگر پدران ایشان عقل نمی داشتند و هیچ چیز نمی فهمیدند و راه بجایی نمی بردند باز هم پیرویشان می کردند). بنابراین، به طور کلی در تمام علوم اعم از فقه و غیر فقه، راه تحقیق و جستجو باز است لکن در بعضی از علوم، تحقیق و تتبع لازم و ضروری است مانند معارف اصلی دین که شامل اثبات خدا، نبوت، معاد، عدل و امامت می شود، و هم چنین برخی دیگر از علوم که به حسب نیاز جامعه ضروری تشخیص داده می شوند نیز تحقیق در آنها برای اشخاصی که توانایی و امکان فراگیری دارند لازم و به اصطلاح، واجب کفایی است. البته نباید فراموش کرد که، تصحیح عقاید بلکه تحقیق در این گونه مسائل به تنهایی امکان ندارد؛ انسان لازم است به کتاب های کلامی و فلسفی مراجعه کرده تا از تحقیقات دانشمندان نیز بهره گیرد و حتی عقل حکم می کند که در این موارد از آرا اندیشمندان باید استفاده کرد. ولی این گونه مراجعات و مطالعات از مقوله تقلید اصطلاحی نیست، بلکه از مقوله تحقیق و تفحص به شمار می رود. 2.حوزه تقلید در فروع دین هرچند موضوع اصلی تقلید فروع دین است، اما ناگفته نماند که در فروع دین نیز در تشخیص اکثر موضوعات جای تقلید نیست. مثلاً در تشخیص این که این زمین غصبی یا غیرغصبی است؟ خود شخص باید تحقیق و پرسش کند و یا مثلاً در این که این لباس نجس است یا پاک؟ فلان مایع آب یا شراب است؟ قبله از این طرف یا آن طرف است؟ امام جماعت این مسجدعادل است یا نه؟ باید خودش تحقیق کند و این ها خارج از عهده مجتهد می باشد زیرا، شان فقیه بیان حکم است نه تطبیق حکم بر موضوع. در بخش احکام نیز در ضروریات و موارد بدیهی مانند وجوب نماز و روزه، نیز تقلید نیاز نیست، ولی در غیر ضروریات دین تقلید لازم است، از این رو، برخی بزرگان گفته اند: (شخص مسلمان باید عقیده اش به اصول دین از روی بصیرت باشد و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی گفته کسی را که علم به آن دارد به صرف آن که او گفته است قبول کند. ولی چنانچه کسی به عقاید حقه دین یقین داشته باشد و آن ها را اظهار نماید و از روی بصیرت باشد آن شخص مسلمان و مومن است و همه احکام اسلام، ایمان بر او جاری می شود و اما در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید شخص یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهدی تقلید کند، یا از روی احتیاط طوری به وظیفه خود عمل کند که تعیین کند تکلیف خود را انجام داده است. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهدی تقلید نمایند). یکی از روشنفکران معاصر، در باره محدودبودن دامنه تقلید، بیان زیبایی دارد: (در تشیع علوی، تقلید در اصول نیست، در عقاید نیست، در احکام است، در فروع است، آن هم نه در خود فروع بلکه در فروع فروع. در چگونگی مسائل خاصی که احتمالا میان مجتهدان اختلاف هست، مثلا نماز که جزء فروع دین است قابل تقلید نیست، مسلم است و ضروری ). بنابراین، تقلید منحصر در فروع دین است و به اجماع فقیهان، تقلید در اصول عقاید (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) جایز نمی باشد، زیرا در اصول عقاید، رسیدن به قطع و یقین با براهین عقلی، منطقی واجتهادی شرط است نه با تقلید و تعبد. اما توجه داشته باشیم که لزوم اجتهادی بودن اصول دین به این معنا نیست که هر مسلمانی به تمام دلایل که بر اصول عقاید یک دین ارائه می¬شود آگاهی یابد، بلکه ملاک حصول یقین به درستی دین و اصول عقاید است اگرچه مانند دلیل آن پیر زن که برای اثبات وجود خدا به حرکت چرخ ریسندگی استدلال کرد و یا ممکن است از مطالعه اجمالی آموزه های یک دین یقین به صحت آن دین پیدا کرد.
اگر تقلید این همه اهمیت دارد چرا در اصول دین جایز نیست و در فروع دین جایز است؟
پاسخ این سوال در ضمن نکات زیر بیان می¬شود.
1.ابتنای عقیده بر برهان
انسان باید هرعقیده را با برهان و عقل بپذیرد. حتی اگر در جایی باید تقلید کند تقلید او بایستی مبتنی بر یک برهان و دلیل عقلی باشد. پس اصل اولی در مورد تمام معارف؛ حصول معرفت عقلی به وسیله تک تک انسان هاست، لکن اهمیت بعضی از امور، به اندازه نیست که لازم باشد در مورد حکم آن تحقیق گسترده وقت و هزینه زیادی برای کسب یقین عقلی صرف کنیم، ولی در مورد اصول دین اولاً، احتمال ضرر و زیان در نادانی، آن قدر زیاد است که حصول یقین و شناخت قطعی امری ضروری است، چرا که زیان بی عقیدگی و بی ایمانی و حتی تزلزل ایمان و عقیده قابل جبران نیست و آثار منفی آن سرتاسر حیات بشر را در بر می گیرد. در مقابل، منفعت ایمان و یقین به این اصول و لوازم آن، آن قدر گسترده است که تمام شئون و ابعاد زمانی و وجودی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد.این گونه امور باید اجتهادی باشد و براساس برهان ودلیل شکل بگیرد. مرحوم مظفر از علماء بزرگ شیعه می فرماید: (شناسایی اصول عقاید از راه تفکر و تدبر پیش از آن که از راه شرع واجب باشد از راه عقل واجب است).
البته تقلید نیز می تواند در اصول عقاید یکی از ابزار شناخت باشد ولی اولاّ، باید توجه داشته باشیم که دین داری تقلیدی، با پیش آمدن شبهاتی ساده، دچار تزلزل میشود؛ زیرا عمیق و دارای پشتوانه علمی نیست؛ علاوه بر آن ممکن است که چنین فردی در اصل انتخاب دین خود نیز اشتباه کرده باشد و به دینی نادرست معتقد شده باشد. دین داری در صورتی مطلوب و آرمانی است که با تحقیق و یافتن شواهد روشن بر درستی آن انتخاب شده باشد. ثانیاً، اصول دین مجموعه عقایدی است که از سنخ شناخت بوده و علم و یقین در آن معتبر است و به دلیل اهمیتی که دارد در حکم ستون های دین است که در صورت سستی موجب فرسایش و تزلزل و بالاخره واژگونی آن می شود لذا علم و یقین در آن شرط است. شهید مطهری نیز دلیل جایز نبودن تقلید در اصول دین را چنین بیان می کنند: (قرآن کریم ایمان را بر پایه تفکر و تعقل گذاشته است قرآن همواره میخواهد که مردم از اندیشه به ایمان برسند. قرآن در آن چه باید به آن مؤمن و معتقد بود و آن را شناخت، تعبد را کافی نمیداند بنابراین در اصول دین باید تحقیق کرد، مثلاً این که خداوند وجود دارد و یکی است مسئلهای است که باید به طور منطقی به آن پیبرد و هم چنین این که حضرت محمد (ص) پیامبر خدا است). از همین رو، اسلام تقلید در اصول عقاید را نهی کرده است و با اصرار تمام از مردم می خواهد که بدون تحقیق و برهان عقل از هیچ عقیده ای پیروی نکند. از ظن و گمان تبعیت نکنند. و هیچ پیامبر یا امامی به مردم نگفته است در اصول عقاید از وی تقلید کنند. بلکه انبیاء حتی از مخالفین خود هم طلب برهان می کردند و به آن¬ها می¬گفتند: (هاتوا برهانکم) . و در آیه دیگر می خوانیم: (أَمَّن یَبْدَؤُاْ الخَْلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَن یَرْزُقُکمُ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَ ءِلَاهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَدِقِینَ) ؛ (یا آنکه خلق را پدید کند و آن را باز آورد و آنکه از آسمان و زمین روزیتان دهد، چگونه با این خدا خدایی هست؟ بگو اگر راست می گویید برهان خویش را بیاورید).
فلاسفه و متکلمان نیز، تقلید در اصول دین را مردود می دانند حتی فقها در رساله های عملیه تصریح می کنند که مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین جایز نیست و قرآن کریم کسانی را که از پدران و گذشتگان خود تقلید می کنند سرزنش می کند. ( وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ کاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیًْا وَ لَا یَهْتَدُونَ) ؛ (و چون به ایشان گفته شود آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید می گویند: نه، ما تنها آن را پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم آیا اگر پدران ایشان عقل نمی داشتند و هیچ چیز نمی فهمیدند و راه بجایی نمی بردند باز هم پیرویشان می کردند).
بنابراین، به طور کلی در تمام علوم اعم از فقه و غیر فقه، راه تحقیق و جستجو باز است لکن در بعضی از علوم، تحقیق و تتبع لازم و ضروری است مانند معارف اصلی دین که شامل اثبات خدا، نبوت، معاد، عدل و امامت می شود، و هم چنین برخی دیگر از علوم که به حسب نیاز جامعه ضروری تشخیص داده می شوند نیز تحقیق در آنها برای اشخاصی که توانایی و امکان فراگیری دارند لازم و به اصطلاح، واجب کفایی است.
البته نباید فراموش کرد که، تصحیح عقاید بلکه تحقیق در این گونه مسائل به تنهایی امکان ندارد؛ انسان لازم است به کتاب های کلامی و فلسفی مراجعه کرده تا از تحقیقات دانشمندان نیز بهره گیرد و حتی عقل حکم می کند که در این موارد از آرا اندیشمندان باید استفاده کرد. ولی این گونه مراجعات و مطالعات از مقوله تقلید اصطلاحی نیست، بلکه از مقوله تحقیق و تفحص به شمار می رود.
2.حوزه تقلید در فروع دین
هرچند موضوع اصلی تقلید فروع دین است، اما ناگفته نماند که در فروع دین نیز در تشخیص اکثر موضوعات جای تقلید نیست. مثلاً در تشخیص این که این زمین غصبی یا غیرغصبی است؟ خود شخص باید تحقیق و پرسش کند و یا مثلاً در این که این لباس نجس است یا پاک؟ فلان مایع آب یا شراب است؟ قبله از این طرف یا آن طرف است؟ امام جماعت این مسجدعادل است یا نه؟ باید خودش تحقیق کند و این ها خارج از عهده مجتهد می باشد زیرا، شان فقیه بیان حکم است نه تطبیق حکم بر موضوع. در بخش احکام نیز در ضروریات و موارد بدیهی مانند وجوب نماز و روزه، نیز تقلید نیاز نیست، ولی در غیر ضروریات دین تقلید لازم است، از این رو، برخی بزرگان گفته اند: (شخص مسلمان باید عقیده اش به اصول دین از روی بصیرت باشد و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی گفته کسی را که علم به آن دارد به صرف آن که او گفته است قبول کند. ولی چنانچه کسی به عقاید حقه دین یقین داشته باشد و آن ها را اظهار نماید و از روی بصیرت باشد آن شخص مسلمان و مومن است و همه احکام اسلام، ایمان بر او جاری می شود و اما در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید شخص یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهدی تقلید کند، یا از روی احتیاط طوری به وظیفه خود عمل کند که تعیین کند تکلیف خود را انجام داده است. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهدی تقلید نمایند). یکی از روشنفکران معاصر، در باره محدودبودن دامنه تقلید، بیان زیبایی دارد: (در تشیع علوی، تقلید در اصول نیست، در عقاید نیست، در احکام است، در فروع است، آن هم نه در خود فروع بلکه در فروع فروع. در چگونگی مسائل خاصی که احتمالا میان مجتهدان اختلاف هست، مثلا نماز که جزء فروع دین است قابل تقلید نیست، مسلم است و ضروری ).
بنابراین، تقلید منحصر در فروع دین است و به اجماع فقیهان، تقلید در اصول عقاید (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) جایز نمی باشد، زیرا در اصول عقاید، رسیدن به قطع و یقین با براهین عقلی، منطقی واجتهادی شرط است نه با تقلید و تعبد. اما توجه داشته باشیم که لزوم اجتهادی بودن اصول دین به این معنا نیست که هر مسلمانی به تمام دلایل که بر اصول عقاید یک دین ارائه می¬شود آگاهی یابد، بلکه ملاک حصول یقین به درستی دین و اصول عقاید است اگرچه مانند دلیل آن پیر زن که برای اثبات وجود خدا به حرکت چرخ ریسندگی استدلال کرد و یا ممکن است از مطالعه اجمالی آموزه های یک دین یقین به صحت آن دین پیدا کرد.
- [سایر] اگر تقلید این همه اهمیت دارد چرا در اصول دین جایز نیست و در فروع دین جایز است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] جایگاه تقلید در اصول دین و در فروع دین و علت آن را بیان کنید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در رساله فرموده اید: تقلید در اصول دین جایز نیست، آیا اصول دین را با دلیل باید اثبات کرد یا اعتقاد به آن کافی است؟
- [سایر] امامت از فروع دین است یا اصول دین؟
- [سایر] اصول دین و فروع دین کدامند؟ توضیح دهید.
- [سایر] چرا دین باید اصول و فروع داشته باشد؟
- [سایر] اصول دین، فروع دین چیست؟ لطفا توضیح داده و فرق بین این دو در چیست؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد تفاوت اصول و فروع دین از دیدگاه تشیع و اهل سنت خواستارم؟
- [سایر] اصول و فروع دین را نام برده و مختصراً توضیح دهید؟
- [سایر] اصول و فروع دین کدامند و چگونه باید با آنها آشنا شد؟
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تقلید فقط در واجبات و محرمات لازم است اما تقلید در مستحبات واجب نیست، مگر اینکه مستحبی باشد که در آن احتمال وجوب باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله بروجردی] عقیده مسلمانان به اصول دین باید از روی دلیل باشد و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفتهی کسی را قبول کند؛ ولی در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید یا از راه احتیاط طوری به وظیفهی خود عمل نماید که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدّهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّهی دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله خوئی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد کند و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون سؤال از دلیل، گفتة کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بهدست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی بدون سؤال از دلیل بهدستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفة خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است مثلًا اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را بهجا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تحصیل اعتقاد به اصول دین و مبانی اسلام بر هر مسلمان، واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تقلید در احکام; عمل نمودن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که: مرد بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، زنده و عادل باشد و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد. و احتیاط واجب آن است که مرجع تقلید حریص به دنیا نباشد و لازم است از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا از همه مجتهدین عصر خودش عالمتر باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.