چرا دین باید اصول و فروع داشته باشد؟
چرا دین باید اصول و فروع داشته باشد؟ xz z در این باره به دو نکته اشاره می شود: 1. دین اسلام مانند یک ساختمان منسجم و پیوسته ای است که اجزا آن با یکدیگر مرتبط و برخی وابسته به برخی دیگر است. همان طور که در یک ساختمان نقش اساسی و اصلی را بنیان ها و پایه های(زیر ساخت) آن، ایفا می کند و سایر اجزاء در قوام و استواری خود وابسته به آن ارکان هستندف دین اسلام نیز یک سری عناصر و ارکان بنیادین دین مانند توحید، معاد، نبوت دارد که سایر اجزاء دین وابسته به آنها هستند. مرحوم علامه طباطبایی(ره) می فرمایند: توحید، قبض دین و دین بسط یافته توحید است) یعنی همه آموزه ها و دستورات و معارف دین به نحوی برخاسته و نشأت گرفته از توحید است، لذا علی(ع) می فرماید: ( اول و ابتدای دین خداشناسی است). اصل خداشناسی،‌ اصلی است ثابت که بقیه اصول دین(مثل نبوت ومعاد) و فروع دین(مثل نماز و روزه) و اخلاق(مثل عدل و احسان) شاخه های آن اصل ثابت هستند. شاخه ها و برگ ها و میوه های دین، اگر بر اصل خداشناسی استوار باشند، خوب و مفید و شیرین خواهند بود و گرنه مفید فایده نخواهد بود. استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می فرمایند: ( نسبت خداشناسی به دین مثل نسبت شناخت حروف به فهم کلمات است، کسی می تواند کلمات دین(یعنی قوانین و دستورات دینی) را بخواند وبفهمد که حروف آنرا بشناسد (یعنی خدا شناس باشد)و الا به خطا می افتد. البته باید به خاطر داشت، خداشناسی نسبت به دین در عین این که اول دین است، وسط و آخر دین هم هست و لذا اگر انسان موحد واقعی باشد، واجد همه فضیلت ها خواهد بود.)(حکمت ها و اندرزها، ص11) 2. نکته دیگر اینکه معیار و حیطه اصول دین (اعتقاد و ایمان) است و حیطه فروع دین (عمل و تکلیف). در فرهنگ اسلامی اصالت با اعتقاد و ایمان است و ارزش عمل آن هنگامی است که از اعتقاد و منشأ صحیح برخاسته باشد،‌ برخلاف دیدگاه عمل گرایان(پراگماتیسم) که اصالت را تنها به اعمال می دهند. بنابراین می توان نتیجه گرفت، اصول دین چون نقش بنیان و پایه و رکن دین را ایفاء می کنند و سایر اجزاء دین به نحوی وابسته به آنها هستند، مقدم بر فروع هستند و همین سبب تقسیم دین به اصول و فروع شده است.
عنوان سوال:

چرا دین باید اصول و فروع داشته باشد؟


پاسخ:

چرا دین باید اصول و فروع داشته باشد؟

xz z
در این باره به دو نکته اشاره می شود:
1. دین اسلام مانند یک ساختمان منسجم و پیوسته ای است که اجزا آن با یکدیگر مرتبط و برخی وابسته به برخی دیگر است. همان طور که در یک ساختمان نقش اساسی و اصلی را بنیان ها و پایه های(زیر ساخت) آن، ایفا می کند و سایر اجزاء در قوام و استواری خود وابسته به آن ارکان هستندف دین اسلام نیز یک سری عناصر و ارکان بنیادین دین مانند توحید، معاد، نبوت دارد که سایر اجزاء دین وابسته به آنها هستند. مرحوم علامه طباطبایی(ره) می فرمایند: توحید، قبض دین و دین بسط یافته توحید است) یعنی همه آموزه ها و دستورات و معارف دین به نحوی برخاسته و نشأت گرفته از توحید است، لذا علی(ع) می فرماید: ( اول و ابتدای دین خداشناسی است). اصل خداشناسی،‌ اصلی است ثابت که بقیه اصول دین(مثل نبوت ومعاد) و فروع دین(مثل نماز و روزه) و اخلاق(مثل عدل و احسان) شاخه های آن اصل ثابت هستند. شاخه ها و برگ ها و میوه های دین، اگر بر اصل خداشناسی استوار باشند، خوب و مفید و شیرین خواهند بود و گرنه مفید فایده نخواهد بود. استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می فرمایند: ( نسبت خداشناسی به دین مثل نسبت شناخت حروف به فهم کلمات است، کسی می تواند کلمات دین(یعنی قوانین و دستورات دینی) را بخواند وبفهمد که حروف آنرا بشناسد (یعنی خدا شناس باشد)و الا به خطا می افتد. البته باید به خاطر داشت، خداشناسی نسبت به دین در عین این که اول دین است، وسط و آخر دین هم هست و لذا اگر انسان موحد واقعی باشد، واجد همه فضیلت ها خواهد بود.)(حکمت ها و اندرزها، ص11)
2. نکته دیگر اینکه معیار و حیطه اصول دین (اعتقاد و ایمان) است و حیطه فروع دین (عمل و تکلیف). در فرهنگ اسلامی اصالت با اعتقاد و ایمان است و ارزش عمل آن هنگامی است که از اعتقاد و منشأ صحیح برخاسته باشد،‌ برخلاف دیدگاه عمل گرایان(پراگماتیسم) که اصالت را تنها به اعمال می دهند. بنابراین می توان نتیجه گرفت، اصول دین چون نقش بنیان و پایه و رکن دین را ایفاء می کنند و سایر اجزاء دین به نحوی وابسته به آنها هستند، مقدم بر فروع هستند و همین سبب تقسیم دین به اصول و فروع شده است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین