لطفا مختصری درباره( عرفان نظری) توضیح دهید و چند مورد از کتب عرفان نظری را که مطلوب و مورد تائید بزرگان حوزه علمیه است، نام ببرید. در پاسخ به توضیحات ذیل توجه کنید : الف- (عرفان) در لغت به معنای شناخت و شناسایی است و در اصطلاح روش و طریقه نظری و عملی ویژهای برای تقرب به خداوند است. نتیجه عرفان چه عرفان نظری باشد، چه عرفان عملی، وصول به توحید و کسب مقام ولایت و خلافت خداوند در زمین است . ب- عرفان به دو بخش نظری و عملی تقسیم میشود، در عرفان نظری همانند فلسفه از هستی شناسی بحث میشود، که می توان به صورت مقدماتی به کتابهای فلسفی مانند بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، اسفار رجوع کرد و سپس کتابهای درسی عرفان نظری مانند: (تمهید القواعد، فصوص الحکم، مصباح الانس، و فتوحات مکیه) را در حوزههای علمیه و یا در دانشگاه نزد اساتید رشته عرفانی فراگرفت. امّا در عرفان عملی که آن را علم سیر و سلوک مینامند، از این بحث میشود که سالک راه خدا برای رسیدن به قله منیع انسانیت یعنی توحید از کجا باید آغاز کند و چه منازل را باید به ترتیب طی کند تا به مقصد نهائی برسد. عرفان عملی که مسیر بسیار شیرین ولی صعب العبور است، مراتب و مراحل متعددی دارد. همچنین می توان گفت: موضوع عرفان به طور کلی توحید هستی و ولایت انسان کامل است. عرفان نظری طریق وصول نظری و معرفتی انسان به توحید و شناخت ولایت است، و عرفان عملی روش عملی وصول به این دو مقام می باشد. در مثال می توان گفت: شما گاهی از عسل تعریف می کنید و می خواهید به صورت علمی به خصوصیات عسل برسید و گاهی با خوردن و چشیدن عسل آن را می شناسید. عرفان نظری مانند تعریف عسل است و عرفان عملی مانند چشیدن و خوردن عسل می باشد. ج- امروزه در بین مسلمین تنها فرقه ای که به معنی واقعی کلمه عرفان نظری دارد شیعه است. حتّی برخی از نویسندگان بزرگ عرفان نظری ، در اعصار گذشته نیز ، اگرچه متّهم به سنّی بودن هستند ولی از نظر برخی صاحب نظران ، بسیاری از آنها نیز شیعه ولی در حال تقیّه بوده اند. همچنین شواهدی موجود است که نشان می دهد برخی سخنان مطابق با مذاق اهل سنّت ، در کتب این افراد بعدها وارد این کتب شده و به اصطلاح نتیجه ی تحریف است. حتّی برخی محقّقین مثل هانری کُربَن ، محقّق شهیر فرانسوی ، بر این اعتقاد اند که تسنّن با عرفان سازگار نیست و منطقاً محال است کسی هم عارف باشد هم سنّی مذهب. چرا که ارکان عرفان در تضادّ کامل با اعتقادات کلیدی اهل سنّت است. برای مثال یکی از ارکان عرفان ، اعتقاد به وجود انسان کامل در هر عصری که حکومت کلّیّه همواره از آنِ اوست ؛ و جمهور عرفا انسان کامل بعد از نبی اکرم(ص) را علی بن ابی طالب (ع) دانسته اند. همینطور یکی از ارکان عرفان اعتقاد به تجرّد روح ، و عالم عقول مجرّده است که همگی از نظر اهل سنّت مردودند. همینطور عرفا قائل به عصمت تمام عیار جمیع انبیاء و همه ی انسانهای کاملند ، در حالی که اکثر علمای اهل سنّت انبیاء را معصوم من جمیع الجهات نمی دانند چه رسد به دیگر خلفای الهی. در کنار این نظریّه برخی نیز گفته اند: مذهب عارف مذهبها جداست. یعنی عرفا نه تابع متکلّمین شیعه هستند نه تابع متکلّمین اهل سنّت ؛ بلکه خود اهل تحقیق و نظر بوده تابع تحقیقات شخصی خودشان هستند که ممکن است در مواردی مطابق با اعتقادات عموم شیعه باشد و گاه نیز مطابق با اعتقادات عموم اهل سنّت ؛ و چه بسا در مواردی نیز با اعتقادات هر دو گروه متفاوت باشد. ولی به هر حال اعتقادات اهل عرفان ، به اعتقادات شیعیان نزدیکتر است تا اعتقادات اهل سنّت. همچنین آموزه های عرفان نظری را با منابع حدیثی و فکری و با اندیشه ها ی شیعی راحتر می توان توجیه و تفسیر نمود تا منابع و اندیشه های اهل سنّت. لذا عرفان نظری بعد از پایان دوره ی شیعه کشی و شیعه آزاری ، که دوره ی تقیّه ی بسیاری از عالمان شیعی است ، تنها در بین شیعیان به بقاء خود ادامه داد و امروزه اهل سنّت عملاً فاقد عرفان نظری هستند. د- عرفان نظری در بین مراکز فکری شیعه نیز موافق و مخالفهایی دارد. برخی صد در صد با آن مخالف بوده پرداختن به آن را کفر یا معصیت می دانند ؛ در مقابل ، برخی دیگر ، عرفان نظری را غایت تمام علوم دینی شمرده و سایر علوم را بدون عرفان نظری ابتر می دانند. گروههایی نیز بین دو فکر قرار داشته به درجات مختلف برای آن ارزش قائلند. یکی از رایجترین نظرات بینا بینی این است که خواندن عرفان نظری برای کسی که استعداد لازم برای آن را ندارد حرام است امّا برای افرادی که استعداد لازم برای این علم را دارند جایز است. مشابه این نظرات در مورد فلسفه ی اسلامی نیز وجود دارد. ه- بلا شکّ برای ورود به عرفان نظری گذراندن یک دوره فلسفه ی اسلامی و بخصوص حکمت متعالیه لازم و ضروری است. فهم عرفان نظری بدون داشتن اطلاعات فلسفی کافی برای اکثر طالبان عرفان نظری غیر ممکن و در اکثر موارد موجب گمراهی است. لذا گذراندن یک دوره فلسفه ی اسلامی هم به فهم عرفان نظری کمک می کند هم مانع از سوء فهم می شود. حدّاقل فلسفه ی پیش نیاز برای عرفان نظری ، خواندن بدایةالحکمة ، نهایةالحکمة و شواهد الرّبوبیّه است. البته این دروس حتماً باید پیش استاد مسلّم فلسفه باشد ؛ استادی که مکتب حکمت متعالیه را حقیقتاً یافته باشد. فهم فلسفه بدون استاد ، تقریباً محال است ؛ عرفان نظری هم که جای خود دارد. و. حکمت متعالیه (مکتب فلسفی ملاصدرا) در حقیقت فلسفه ی عالی و عرفان نظری نازل است. لذا پلّه ی آغازین عرفان نظری محسوب می شود. مفصّلترین اثر در حکمت متعالیه ، کتاب 9 جلدی ( الحکمةالمتعالیه فی الاسفار العقلیّةالاربعة ) ، نوشته صدرالدین محمّد شیرازی ، ملقّب به صدرالمتألّهین و ملاصدرا است که به اختصار ، اسفار اربعه گفته می شود. خلاصه ی حکمت متعالیه را می توان از سه کتاب بدایةالحکمة ، نهایةالحکمة و شواهد الرّبوبیّه به دست آورد. اوّلین کتاب درسی عرفان نظری ، کتاب تمهید القواعد ، نوشته ی صائن الدین علی بن محمّد الترکه است که مطالب آن به صورت مناظره با فلسفه ی مشّائی است. لذا ابتدای این کتاب به شدّت رنگ و بوی فلسفی دارد ولی هر چه پیش می رود رنگ و بوی عرفانی آن شدیدتر می شود. بعد از این کتاب معمولاً کتاب مصباح الانس ابن فنّاری خوانده می شود و کتاب سوّم عرفان معمولاً کتاب فصوص الحکم محی الدین ابن عربی است ، این کتاب مقدّمه ی مفصّلی از داوود قیصری دارد که معمولاً قبل از ورود به اصل این کتاب ، خوانده می شود. بعد از فصوص الحکم نیز اغلب کتاب فتوحات مکّیّه خوانده می شود که جامع ترین اثر عرفانی محی الدّین ابن عربی است. باید توجّه داشت که خواندن کتب ذکر شده بدون استاد فنّ ، برای اکثر افراد و بخصوص برای فلسفه نخوانده ها ، شرعاً جایز نیست چرا که احتمال گمراهی در پی دارد. اکثر کلمات عرفان نظری رمزی بوده و نیاز به تأویل و تفسیر درست دارد که تنها از عهده ی اساتید فنّ ساخته است. به قول حافظ: طیّ این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی. ز. برای کسانی که فهم عمیقی دارند ولی علوم عقلیّه را هم نخوانده اند کتابهایی وجود دارند که حاوی برخی محصولات و نتایج رقیق شده ی عرفان نظری و حکمت متعالیه می باشند. نظیر کتب آیةالله جوادی آملی ، کتب استاد محمّد شجاعی ، برخی از کتب علامه حسن زاده آملی و نیز شرح برخی از آثار علامه حسن زاده آملی توسّط شاگرد ایشان ، دانشمند بزرگوار جناب صمدی آملی. برخی از کتب حضرت امام خمینی(ره) مثل شرح اربعین و آداب الصّلوة نیز برای برخی طالبان قابل استفاده است. برای اطلاع بیشتر میتوانید به کتابهای ذیل مراجعه نمایید: 1 مقدمهای بر عرفان و تصوف دکتر سجادی 2 برنامه سلوک در نامههای سالکان نشر دارلفکر 3 عرفان نظری دکتر یحیی یثربی 4 نفحات الانس احمد حاجی 5 الحمات و العرفان آیةالله جوادی آملی 6 عارف و صوفی چه میگوید جواد تهرانی
لطفا مختصری درباره( عرفان نظری) توضیح دهید و چند مورد از کتب عرفان نظری را که مطلوب و مورد تائید بزرگان حوزه علمیه است، نام ببرید.
لطفا مختصری درباره( عرفان نظری) توضیح دهید و چند مورد از کتب عرفان نظری را که مطلوب و مورد تائید بزرگان حوزه علمیه است، نام ببرید.
در پاسخ به توضیحات ذیل توجه کنید :
الف- (عرفان) در لغت به معنای شناخت و شناسایی است و در اصطلاح روش و طریقه نظری و عملی ویژهای برای تقرب به خداوند است. نتیجه عرفان چه عرفان نظری باشد، چه عرفان عملی، وصول به توحید و کسب مقام ولایت و خلافت خداوند در زمین است .
ب- عرفان به دو بخش نظری و عملی تقسیم میشود، در عرفان نظری همانند فلسفه از هستی شناسی بحث میشود، که می توان به صورت مقدماتی به کتابهای فلسفی مانند بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، اسفار رجوع کرد و سپس کتابهای درسی عرفان نظری مانند: (تمهید القواعد، فصوص الحکم، مصباح الانس، و فتوحات مکیه) را در حوزههای علمیه و یا در دانشگاه نزد اساتید رشته عرفانی فراگرفت.
امّا در عرفان عملی که آن را علم سیر و سلوک مینامند، از این بحث میشود که سالک راه خدا برای رسیدن به قله منیع انسانیت یعنی توحید از کجا باید آغاز کند و چه منازل را باید به ترتیب طی کند تا به مقصد نهائی برسد. عرفان عملی که مسیر بسیار شیرین ولی صعب العبور است، مراتب و مراحل متعددی دارد.
همچنین می توان گفت: موضوع عرفان به طور کلی توحید هستی و ولایت انسان کامل است. عرفان نظری طریق وصول نظری و معرفتی انسان به توحید و شناخت ولایت است، و عرفان عملی روش عملی وصول به این دو مقام می باشد. در مثال می توان گفت: شما گاهی از عسل تعریف می کنید و می خواهید به صورت علمی به خصوصیات عسل برسید و گاهی با خوردن و چشیدن عسل آن را می شناسید. عرفان نظری مانند تعریف عسل است و عرفان عملی مانند چشیدن و خوردن عسل می باشد.
ج- امروزه در بین مسلمین تنها فرقه ای که به معنی واقعی کلمه عرفان نظری دارد شیعه است. حتّی برخی از نویسندگان بزرگ عرفان نظری ، در اعصار گذشته نیز ، اگرچه متّهم به سنّی بودن هستند ولی از نظر برخی صاحب نظران ، بسیاری از آنها نیز شیعه ولی در حال تقیّه بوده اند. همچنین شواهدی موجود است که نشان می دهد برخی سخنان مطابق با مذاق اهل سنّت ، در کتب این افراد بعدها وارد این کتب شده و به اصطلاح نتیجه ی تحریف است. حتّی برخی محقّقین مثل هانری کُربَن ، محقّق شهیر فرانسوی ، بر این اعتقاد اند که تسنّن با عرفان سازگار نیست و منطقاً محال است کسی هم عارف باشد هم سنّی مذهب. چرا که ارکان عرفان در تضادّ کامل با اعتقادات کلیدی اهل سنّت است. برای مثال یکی از ارکان عرفان ، اعتقاد به وجود انسان کامل در هر عصری که حکومت کلّیّه همواره از آنِ اوست ؛ و جمهور عرفا انسان کامل بعد از نبی اکرم(ص) را علی بن ابی طالب (ع) دانسته اند. همینطور یکی از ارکان عرفان اعتقاد به تجرّد روح ، و عالم عقول مجرّده است که همگی از نظر اهل سنّت مردودند. همینطور عرفا قائل به عصمت تمام عیار جمیع انبیاء و همه ی انسانهای کاملند ، در حالی که اکثر علمای اهل سنّت انبیاء را معصوم من جمیع الجهات نمی دانند چه رسد به دیگر خلفای الهی.
در کنار این نظریّه برخی نیز گفته اند: مذهب عارف مذهبها جداست. یعنی عرفا نه تابع متکلّمین شیعه هستند نه تابع متکلّمین اهل سنّت ؛ بلکه خود اهل تحقیق و نظر بوده تابع تحقیقات شخصی خودشان هستند که ممکن است در مواردی مطابق با اعتقادات عموم شیعه باشد و گاه نیز مطابق با اعتقادات عموم اهل سنّت ؛ و چه بسا در مواردی نیز با اعتقادات هر دو گروه متفاوت باشد. ولی به هر حال اعتقادات اهل عرفان ، به اعتقادات شیعیان نزدیکتر است تا اعتقادات اهل سنّت. همچنین آموزه های عرفان نظری را با منابع حدیثی و فکری و با اندیشه ها ی شیعی راحتر می توان توجیه و تفسیر نمود تا منابع و اندیشه های اهل سنّت. لذا عرفان نظری بعد از پایان دوره ی شیعه کشی و شیعه آزاری ، که دوره ی تقیّه ی بسیاری از عالمان شیعی است ، تنها در بین شیعیان به بقاء خود ادامه داد و امروزه اهل سنّت عملاً فاقد عرفان نظری هستند.
د- عرفان نظری در بین مراکز فکری شیعه نیز موافق و مخالفهایی دارد. برخی صد در صد با آن مخالف بوده پرداختن به آن را کفر یا معصیت می دانند ؛ در مقابل ، برخی دیگر ، عرفان نظری را غایت تمام علوم دینی شمرده و سایر علوم را بدون عرفان نظری ابتر می دانند. گروههایی نیز بین دو فکر قرار داشته به درجات مختلف برای آن ارزش قائلند. یکی از رایجترین نظرات بینا بینی این است که خواندن عرفان نظری برای کسی که استعداد لازم برای آن را ندارد حرام است امّا برای افرادی که استعداد لازم برای این علم را دارند جایز است. مشابه این نظرات در مورد فلسفه ی اسلامی نیز وجود دارد.
ه- بلا شکّ برای ورود به عرفان نظری گذراندن یک دوره فلسفه ی اسلامی و بخصوص حکمت متعالیه لازم و ضروری است. فهم عرفان نظری بدون داشتن اطلاعات فلسفی کافی برای اکثر طالبان عرفان نظری غیر ممکن و در اکثر موارد موجب گمراهی است. لذا گذراندن یک دوره فلسفه ی اسلامی هم به فهم عرفان نظری کمک می کند هم مانع از سوء فهم می شود. حدّاقل فلسفه ی پیش نیاز برای عرفان نظری ، خواندن بدایةالحکمة ، نهایةالحکمة و شواهد الرّبوبیّه است. البته این دروس حتماً باید پیش استاد مسلّم فلسفه باشد ؛ استادی که مکتب حکمت متعالیه را حقیقتاً یافته باشد. فهم فلسفه بدون استاد ، تقریباً محال است ؛ عرفان نظری هم که جای خود دارد.
و. حکمت متعالیه (مکتب فلسفی ملاصدرا) در حقیقت فلسفه ی عالی و عرفان نظری نازل است. لذا پلّه ی آغازین عرفان نظری محسوب می شود. مفصّلترین اثر در حکمت متعالیه ، کتاب 9 جلدی ( الحکمةالمتعالیه فی الاسفار العقلیّةالاربعة ) ، نوشته صدرالدین محمّد شیرازی ، ملقّب به صدرالمتألّهین و ملاصدرا است که به اختصار ، اسفار اربعه گفته می شود. خلاصه ی حکمت متعالیه را می توان از سه کتاب بدایةالحکمة ، نهایةالحکمة و شواهد الرّبوبیّه به دست آورد. اوّلین کتاب درسی عرفان نظری ، کتاب تمهید القواعد ، نوشته ی صائن الدین علی بن محمّد الترکه است که مطالب آن به صورت مناظره با فلسفه ی مشّائی است. لذا ابتدای این کتاب به شدّت رنگ و بوی فلسفی دارد ولی هر چه پیش می رود رنگ و بوی عرفانی آن شدیدتر می شود. بعد از این کتاب معمولاً کتاب مصباح الانس ابن فنّاری خوانده می شود و کتاب سوّم عرفان معمولاً کتاب فصوص الحکم محی الدین ابن عربی است ، این کتاب مقدّمه ی مفصّلی از داوود قیصری دارد که معمولاً قبل از ورود به اصل این کتاب ، خوانده می شود. بعد از فصوص الحکم نیز اغلب کتاب فتوحات مکّیّه خوانده می شود که جامع ترین اثر عرفانی محی الدّین ابن عربی است.
باید توجّه داشت که خواندن کتب ذکر شده بدون استاد فنّ ، برای اکثر افراد و بخصوص برای فلسفه نخوانده ها ، شرعاً جایز نیست چرا که احتمال گمراهی در پی دارد. اکثر کلمات عرفان نظری رمزی بوده و نیاز به تأویل و تفسیر درست دارد که تنها از عهده ی اساتید فنّ ساخته است. به قول حافظ:
طیّ این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی.
ز. برای کسانی که فهم عمیقی دارند ولی علوم عقلیّه را هم نخوانده اند کتابهایی وجود دارند که حاوی برخی محصولات و نتایج رقیق شده ی عرفان نظری و حکمت متعالیه می باشند. نظیر کتب آیةالله جوادی آملی ، کتب استاد محمّد شجاعی ، برخی از کتب علامه حسن زاده آملی و نیز شرح برخی از آثار علامه حسن زاده آملی توسّط شاگرد ایشان ، دانشمند بزرگوار جناب صمدی آملی. برخی از کتب حضرت امام خمینی(ره) مثل شرح اربعین و آداب الصّلوة نیز برای برخی طالبان قابل استفاده است.
برای اطلاع بیشتر میتوانید به کتابهای ذیل مراجعه نمایید: 1 مقدمهای بر عرفان و تصوف دکتر سجادی
2 برنامه سلوک در نامههای سالکان نشر دارلفکر
3 عرفان نظری دکتر یحیی یثربی
4 نفحات الانس احمد حاجی
5 الحمات و العرفان آیةالله جوادی آملی
6 عارف و صوفی چه میگوید جواد تهرانی
- [سایر] دروس حوزه علمیه سفیران را در پنج سال دوره نام ببرید؟
- [سایر] درجات و مراتب حوزه ی علمیه رو با توضیح مختصر نام ببرید؟
- [سایر] لیست کاملی از کتب و... در فراگیری عرفان اسلامی (نظری و عملی) از سطوع مبتدی تا عالی برای این حقیر ارسال کنید؟
- [سایر] در بیانات حضرت امام (ره) خطاب به طلاب حوزه های علمیه، دلیل این که مباحث نظری صرف نمی تواند جوابگوی اداره جامعه باشد چیست؟
- [آیت الله بهجت] آیا یادگیری و آموزش فلسفه و عرفان در حوزه های علمیه جایز است؟ در صورت تمحض افراد در چنین علومی استفاده آنان از شهریه چه حکمی دارد؟
- [سایر] اگر مرجع تقلیدی توسط حوزه علمیه قم مورد تایید قرار گرفته باشد کفایت می کند یا دوباره باید در اعلم بودنش تحقیق کرد؟
- [سایر] مقصود از (حکمت) در فرمایش حضرت امیر(ع)چیست؟ همان گونه که بدنها خسته می شوند، دلهاهم ملول می گردند پس برای آنها حکمتهای تازه بجوئید( امالی) . فکرمی کنم با فتحه حرف اول تلفظ می شود، یعنی چه؟( مثلا امالی شیخ مفید) لطفا بفرمایید در مجموع کدامیک از کتب ذیل جامعتر، موثق تر و مورد تأیید و استفاده اهل فن است؟ إکمال الدین، غیبت طوسی، غیبت نعمانی، ج13بحارالانوار اگربخواهم با عرفان و تاریخش و اصطلاحات مربوطه و سایر موارد مرتبط به آن مطالعاتی داشته باشم، مطالعه چه کتبی را پیشنهاد می فرمایید؟
- [سایر] بنام خدا با سلام. و ضمن عرض خدا قوت اینجانب دانشجوی سال آخر کارشناسی هستم. و از محضر جناب عالی چند سوال دارم. با توجه به اینکه انتخاب مسیر و سرنوشتم بستگی به پاسخهای جنابعالی دارد و موضوع بسیار برایم حیاتی است، تقاضامندم که به رغم طولانی بودن سوال هایم، عنایت بفرمایید: 1- آیا امکانش هست که همزمان به دورهٔ ارشد دانشگاه و دورهٔ بلند مدت حوزه وارد بشوم؟ 2- اگر نه، آیا امکانش هست که سال 94 وارد حوزه بشوم و مجدد کنکور ارشد بدهم تا از سال 95 در کنار درس حوزه دوره ارشد را هم بخوانم؟ 3- چگونه می توان مدرسه مورد نظر را انتخاب کرد؟ به فرض اگر من بخواهم وارد مدرسهٔ شهیدین قم بشوم چگونه می توانم انتخاب کنم؟ 4- با توجه به اینکه بنده تا حدی با زبان عربی آشنا هستم و درس های آغازین ادبیات عرب برای بنده چیزی جز تکرار دانسته ها نیست و هیچ سودی برایم ندارد و آزارنده و کسلبار است، آیا امکان دارد که برای بعضی از درس ها به امتحان آن درس بسنده کنم و در کلاس ها حضور نیابم؟! 5- آیا امکان حرکت با سرعتی فراتر از چارچوب تعیین شده هست؟ به عبارت دیگر آیا می توان در حوزه علمیه جهشی درس خواند؟ (بنده با حوزه شهید بهشتی و دورهٔ سفیران هدایت آشنا هستم و هیچ رغبتی برای شرکت در آنها ندارم) 6- اگر در تیر 94 دورهٔ کارشناسی را به پایان برسانم و ظرف یکسال درس های سطح یک را بخوانم، آیا می توانم مشمول ماده 18 بشوم و آیا کمیتهٔ موارد خاص مرا تأیید خواهد کرد؟ 7- آیا می توان در حین تحصیل در دورهٔ بلند مدت، مشمول ماده 18 شد؟ برای مثال فرض کنید که ثبتنام کنم و تا پایان پایهٔ یک یا پایهٔ دو، بتوانم مواد آزمون ماده 18 را بخوانم، در این صورت می توانم آزمون داده و بدون شرکت در پایه های بعدی مدرک سطح یک را بگیرم؟! 8- سطح یک دورهٔ بلند مدت چقدر طول می کشد؟ 9- چنانچه قصد پوشیدن لباس مقدس روحانیت را نداشته باشم، چه مزیت هایی از نظام آموزشی حوزه را از دست می دهم؟ 10- تفاوت نظام جدید آموزشی حوزه با دانشگاه در چیست؟ برای مثال چقدر بین حضور و غیاب و سیستم امتحانات حوزه و دانشگاه فرق هست؟ در پایان پیشاپیش از شما سپاسگزارم که به رغم وقتگیر بودن سوالاتم عنایت لازم را فرموده و پاسخ می دهید. دعاگوی حضرت عالی هستم.