آیا در آیات قرآن در رابطه با شناخت ذات خدای متعال آیه ای وجود دارد؟ شماره آیه را مشخص نمایید. کنه ذات حق تعالی که از آن به (هویت غیبیه)، (غیب ذات)، (مقام ذات)، (مرتبه ذات) و گاهی هم به الفاظ دیگر (مانند (عنقاء) و (غیب الغیوب)) تعبیر می شود, وجود لاتعین صرف است; هیچ گونه حدی ندارد; از جمیع تعینات - چه مفهومی و چه مصداقی - مبراست; نه نامی دارد و نه نشانی; نه اسمی دارد و نه رسم و صفتی; نه با اسم یا صفتی مقید است و نه با عدم آن اسم یا صفت; نه با تعین خاصی متعین است و نه با عدم همان تعین. حتی با (اطلاق) و (عدم تعین) هم مقید نیست; زیرا (اطلاق) و (عدم تعین) نیز به جای خود, نوعی تعین و قید است و مقام ذات از آن هم منزه و مبرا است . اما تعینات اسمی و وصفی (اسماء و صفات حق) همه از مقام ذات متأثر بوده و در مقام تجلی به ظهور می رسند. از این رو به مقام ذات خداوند راهی نیست; نه فکر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و کشف ارباب شهود. همه اینها از این مقام قاصر و در این میدان کاملا" عاجزند. اگر قدم پیش بگذارند, حیران می گردند و یا به راه ضلالت و خطا می روند, علاوه بر نرسیدن, از آن دورتر هم می شوند و آیاتی هم در این زمینه وجود دارد که عبارتند از: 1 - (یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به علما), (طه, آیه 110). 2-(و لایحیطون بشی من علمه؛ به چیزی از علم خداوند احاطه ندارند.)بقره، آیه 255 چیستی خداوند فکر و اندیشه بشر، به (ذات غیبی) او راه ندارد و به جز تحیّر و سرگردانی یا انحراف و گمراهی، بهره دیگری نخواهد داشت. در آلا فکر کردن شرط راه استولی در ذات حق محض گناه است بود در ذات حق اندیشه باطلمحال محض دان تحصیل حاصل گلشن راز، شبستری. ذات حق - که از آن به (هویت غیبیه)، (غیب ذات)، (مقام ذات)، (مرتبه ذات) و گاهی هم به الفاظ دیگر (مانند (عنقاء) و (غیب الغیوب)) تعبیر میشود - وجودِ صرف است؛ هیچ گونه حدّی ندارد؛ از جمیع تعیّنات - چه مفهومی، و چه مصداقی - مبرّا است؛ نه نامی دارد و نه نشانی؛ نه اسمی دارد و نه رسم و صفتی؛ نه با اسم یا صفتی مقیّد است و نه با عدم آن اسم یا صفت؛ نه با تعیّن خاصی متعین است و نه با عدم همان تعین. حتی به (اطلاق) و (عدم تعین) هم مقیّد نیست؛ زیرا (اطلاق) و (عدم تعین) نیز به جای خود، نوعی تعیّن و قید است و مقام ذات، از آن هم منزّه و مبرّا است. امّا تعیّنات اسمی و وصفی (اسما و صفات حق)، همه از مقام ذات متأثر بوده و در مقام تجلّی به ظهور میرسند. از این رو راهی، به مقام ذات خداوند نیست؛ نه فکر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و کشف ارباب شهود. همه اینها از این مقام قاصر و در این میدان کاملاً عاجزاند. اگر قدم پیش بگذارند، حیران میشوند و یا به راه گمراهی و خطا میروند؛ علاوه بر نرسیدن، از آن دورتر هم میشوند: (یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به علما). طه (20)، آیه 110. فکر در ذات الهی (ادراک بشر)، به آنچه متعین است، راه دارد؛ نه به ذاتی که از همه تعینها بالاتر است و تعینها همه متأخر از آن، بعد از آن و مخلوق آن هستند. (اشاره) نیز بدان مقام راه ندارد؛ چه اشاره حسّی باشد و چه اشاره ذهنی، عقلی و وهمی. چگونه میتوان به ذاتی که تعیّن ندارد، اشاره کرد؟ به همین جهت از فکر در (ذات حق) نهی شده است؛ چنانکه امام علی بن موسی الرضا(ع) میفرماید: ( ... فلیس الله عرف من عرف بالتشبیه ذاته، و لا ایاه وحدّ من اکتنهه، و لا حقیقته اصاب من مثله، و لابه صدّق من نهّاه، و لا صمد صمده من اشار الیه)؛ (پس، خدای را نشناخته، آن کس که ذات او را به چیزی تشبیه کرده است و به توحید او نایل نگشته، آن کس که خواسته است به کنه ذات او برسد، و به حقیقت او نرسیده، آن کس که ذات او را تصویر ذهنی نموده است و به او تصدیق نکرده است آن کس که ذات او را حدّی قائل شده و به جانب او روی نیاورده است؛ آن کس که به ذات او اشاره کرده است ...). صدوق، کتاب التوحید، باب التوحید و نفی التشبیه، ص 34. حتی اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازیهای خود، بخواهند به سوی مقام ذات اوج بگیرند، راه به جایی نبرده، به حیرت خواهند افتاد و بر عجز و قصور خود در این میدان، با کمال شرمساری اعتراف خواهند کرد. سحرگاهان که مخمور شبانهگرفتم باده با چنگ و چغانه نهادم عقل را ره توشه از میبه شهر هستیش، کردم روانه نگار میفروشم، عشوهای دادکه ایمن گشتم از مکر زمانه ز ساقیّ کمان ابرو شنیدمکهای تیر ملامت را نشانه! نبندی ز آن میان، طرفی کمر واراگر خود را ببینی در میانه برو این دام بر مرغ دگر نه!که عنقارا بلند است آشیانه دیوان حافظ. اهل دعا در مقام (دعا)، اهل عبادت در مقام (عبادت)، اهل ذکر در مقام (ذکر)، ارباب سلوک در مقام (سلوک) و ... به ذات عینی حق، در مظاهر اسمای او روی میآورند و از طریق اسما و صفات او، به ذات او متوجه میشوند. به عبارتی، ذات حق را با اسما میخوانند؛ زیرا به مقام ذات راه نیست. در این باب ر.ک: شجاعی، محمد، مقالات، ج 3، صص 187 - 191. عنقا شکار کس نشود دام بازچینکاینجا همیشه باد به دست است دام را خداوند از دیدگاه قرآن قرآن کریم - که جامعترین، دقیقترین و رساترین تعریفها را نسبت به خداوند متعال مطرح میکند - او را تنها از طریق اسما و صفاتش، برای ما باز میشناساند. قرآن کریم در پی آن است که در حد توان، خداوند را به کاملترین وجه از طریق اسما و صفاتش، به انسان بشناساند. از دیدگاه قرآن، خداوند گشایشبخش و دانا، بقره (2)، آیه 115. سریعترین حساب گران، زنده و پاینده، انعام (6)، آیه 62 و طه (20)، آیه 111. والا، بزرگ و دارای حقیقت، لقمان (31)، آیه 30. صاحب شکوه و ارجمندی الرحمن (55)، آیه 27. و بینیاز است. اخلاص (112)، آیه 2. آنکه دولت آفرید و دو سراملک دولتها چه کار آید ورا مثنوی، دفتر 1، بیت 3143. از نظر قرآن، خداوند (متعال) است طه (20)، آیه 114.؛ یعنی، او از هر چه در وهم ما آید، بالاتر است و هرگز ما نمیتوانیم حقیقت او و جمال و جلال او را - آنگونه که هست - در یابیم. انعام (6)، آیه 100. ای برون از وهم و قال و قیل منخاک بر فرق من و تمثیل من مثنوی، دفتر 5، بیت 3318. خداوند، یکی است و جز او خدایی نیست؛ آل عمران (3)، آیه 18. او یکتا و یگانه است اخلاص (112)، آیه 1 و نحل (16)، آیه 15. و هیچ چیز مثل و مانند او نیست. شوری (42)، آیه 11. او پادشاه راستین جهان هستی، پاک از هر عیب، سلامت بخش، مراقب بر همه چیز، عزیز، اصلاحگر، ترمیم کننده و شایسته بزرگی است حشر (59)، آیه 23. و او بر همه چیز قادر و توانا است. بقره (2)، آیه 284. گفت صوفی قادر است آن مستعانکه کند سودای ما را بی زیان آن که آتش را کند ورد و شجرهم تواند کرد این را بی ضرر آن که گل آرد برون از عین خارهم تواند کرد این دی را بهار آن که زو هر سرو آزادی کندقادر است ار غصه را شادی کند مثنوی، دفتر 6، ابیات 1739 - 1742. او خدایی است (بخشنده و مهربان) و این دو صفت، چنان در او متجلّی است که تمامی سورههای قرآن را با آن آغاز کرده است (بسم الله الرحمن الرحیم) و آن چنان خدایی است که مهربانی و بخشایش را بر خود فرض کرده است. انعام (6)، آیه 12. خداوند، در غایت بزرگی و عظمت است؛ اما به انسان از رگ گردن نزدیکتر میباشد و حتی وسوسههای نفس او را نیز میداند. ق (50)، آیه 16. آنچه حق است اقرب از حبل الوریدتو فکنده تیر فکرت را بعید ای کمان و تیرها برساخته!صید نزدیک و تو دور انداخته مثنوی، دفتر 6، ابیات 2253 و 2354. او خدایی است آمرزنده و نیرومند، غافر (40)، آیه 3؛ انفال (8)، آیه 8. توبهپذیر، آل عمران (3)، آیه 8. دوستدار، بروج (85)، آیه 14. دارای نعمت، غافر (40)، آیه 3. دارای رحمت، انعام (6)، آیه 123. بسیار توبهپذیر، بقره (2)، آیه 37. و دارای فضل بزرگ. آل عمران (3)، آیه 74. وزراو و صد وزیر و صد هزارنیست گرداند خدا از یک شرار پرورد در آتش ابراهیم راایمنی روح سازد بیم را از سبب سوزیش من سوداییامدر خیالاتش چو سوفسطاییام مثنوی، دفتر 1، ابیات 544، 547 و 548. خداوند، آفریننده جهان هستی و آسمانها و زمین، حشر (59)، آیه 24؛ انعام (6)، آیه 14. صاحب اختیار، مالک و مدبّر همه شؤون و پروردگار همه عالمیان فاتحه (1)، آیه 2. است. او هیچ شریکی ندارد، نه در آفرینش و سلطنت و نه در ربوبیّت، حکم کردن، شفاعت و هیچ کمالی دیگر. انعام (6)، آیات 162، 164 و 57؛ زمر(39)، آیه 44. غیر از خداوند، هرکس نصیب و بهرهای از (کمال) دارد، از او وام گرفته است. فاطر (35)، آیه 15. ای همایی که همایان فرخی!از تو دارند و سخاوت هر سخی ای کریمی که کرمهای جهان!محو گردد پیش ایثارت نهان ای لطیفی که گل سرخت بدید!از خجالت پیرهن را بر درید مثنوی، دفتر 5، ابیات 4090 - 4092. دست رحمت وقدرت الهی، گشودهاست و هرگونه که بخواهد میبخشد و روزیمیدهد. مائده (5)، آیه 64. هر جا که باشیم، او با ما است و به آنچه میکنیم، دانا است. حدید (57)، آیه 4. در واقع به هر جا روی کنیم، خدا آنجا است. بقره (2)، آیه 115. گر به جهل آییم، آن زندان اوستور به علم آییم، آن ایوان اوست ور به خواب آییم، مستان وییمور به بیداری به دستان وییم ور بگرییم، ابر پر زرق وییمور بخندیم، آن زمان برق وییم ور به خشم و جنگ عکس قهر اوستور به صلح و عذر، عکس مهر اوست مثنوی، دفتر 1، ابیات 1510 - 1513. او خدایی است که دعاها را میشنود و اجابت میکند. غافر (40)، آیه 60. ای دهنده عقلها! فریادرستا نخواهی تو نخواهد هیچ کس هم طلب از توست وهم آن نیکوییما که ایم؟ اوّل تویی، آخر تویی هم بگو تو، هم تو بشنو، هم تو باشما همه لاشیم با چندین تراش مثنوی، دفتر 6، ابیات 1438 - 1440.
آیا در آیات قرآن در رابطه با شناخت ذات خدای متعال آیه ای وجود دارد؟ شماره آیه را مشخص نمایید.
آیا در آیات قرآن در رابطه با شناخت ذات خدای متعال آیه ای وجود دارد؟ شماره آیه را مشخص نمایید.
کنه ذات حق تعالی که از آن به (هویت غیبیه)، (غیب ذات)، (مقام ذات)، (مرتبه ذات) و گاهی هم به الفاظ دیگر (مانند (عنقاء) و (غیب الغیوب)) تعبیر می شود, وجود لاتعین صرف است; هیچ گونه حدی ندارد; از جمیع تعینات - چه مفهومی و چه مصداقی - مبراست; نه نامی دارد و نه نشانی; نه اسمی دارد و نه رسم و صفتی; نه با اسم یا صفتی مقید است و نه با عدم آن اسم یا صفت; نه با تعین خاصی متعین است و نه با عدم همان تعین. حتی با (اطلاق) و (عدم تعین) هم مقید نیست; زیرا (اطلاق) و (عدم تعین) نیز به جای خود, نوعی تعین و قید است و مقام ذات از آن هم منزه و مبرا است . اما تعینات اسمی و وصفی (اسماء و صفات حق) همه از مقام ذات متأثر بوده و در مقام تجلی به ظهور می رسند. از این رو به مقام ذات خداوند راهی نیست; نه فکر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و کشف ارباب شهود. همه اینها از این مقام قاصر و در این میدان کاملا" عاجزند. اگر قدم پیش بگذارند, حیران می گردند و یا به راه ضلالت و خطا می روند, علاوه بر نرسیدن, از آن دورتر هم می شوند و آیاتی هم در این زمینه وجود دارد که عبارتند از:
1 - (یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به علما), (طه, آیه 110).
2-(و لایحیطون بشی من علمه؛ به چیزی از علم خداوند احاطه ندارند.)بقره، آیه 255
چیستی خداوند
فکر و اندیشه بشر، به (ذات غیبی) او راه ندارد و به جز تحیّر و سرگردانی یا انحراف و گمراهی، بهره دیگری نخواهد داشت.
در آلا فکر کردن شرط راه استولی در ذات حق محض گناه است
بود در ذات حق اندیشه باطلمحال محض دان تحصیل حاصل
گلشن راز، شبستری.
ذات حق - که از آن به (هویت غیبیه)، (غیب ذات)، (مقام ذات)، (مرتبه ذات) و گاهی هم به الفاظ دیگر (مانند (عنقاء) و (غیب الغیوب)) تعبیر میشود - وجودِ صرف است؛ هیچ گونه حدّی ندارد؛ از جمیع تعیّنات - چه مفهومی، و چه مصداقی - مبرّا است؛ نه نامی دارد و نه نشانی؛ نه اسمی دارد و نه رسم و صفتی؛ نه با اسم یا صفتی مقیّد است و نه با عدم آن اسم یا صفت؛ نه با تعیّن خاصی متعین است و نه با عدم همان تعین. حتی به (اطلاق) و (عدم تعین) هم مقیّد نیست؛ زیرا (اطلاق) و (عدم تعین) نیز به جای خود، نوعی تعیّن و قید است و مقام ذات، از آن هم منزّه و مبرّا است. امّا تعیّنات اسمی و وصفی (اسما و صفات حق)، همه از مقام ذات متأثر بوده و در مقام تجلّی به ظهور میرسند.
از این رو راهی، به مقام ذات خداوند نیست؛ نه فکر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و کشف ارباب شهود. همه اینها از این مقام قاصر و در این میدان کاملاً عاجزاند. اگر قدم پیش بگذارند، حیران میشوند و یا به راه گمراهی و خطا میروند؛ علاوه بر نرسیدن، از آن دورتر هم میشوند:
(یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به علما). طه (20)، آیه 110.
فکر در ذات الهی
(ادراک بشر)، به آنچه متعین است، راه دارد؛ نه به ذاتی که از همه تعینها بالاتر است و تعینها همه متأخر از آن، بعد از آن و مخلوق آن هستند. (اشاره) نیز بدان مقام راه ندارد؛ چه اشاره حسّی باشد و چه اشاره ذهنی، عقلی و وهمی. چگونه میتوان به ذاتی که تعیّن ندارد، اشاره کرد؟
به همین جهت از فکر در (ذات حق) نهی شده است؛ چنانکه امام علی بن موسی الرضا(ع) میفرماید: ( ... فلیس الله عرف من عرف بالتشبیه ذاته، و لا ایاه وحدّ من اکتنهه، و لا حقیقته اصاب من مثله، و لابه صدّق من نهّاه، و لا صمد صمده من اشار الیه)؛ (پس، خدای را نشناخته، آن کس که ذات او را به چیزی تشبیه کرده است و به توحید او نایل نگشته، آن کس که خواسته است به کنه ذات او برسد، و به حقیقت او نرسیده، آن کس که ذات او را تصویر ذهنی نموده است و به او تصدیق نکرده است آن کس که ذات او را حدّی قائل شده و به جانب او روی نیاورده است؛ آن کس که به ذات او اشاره کرده است ...). صدوق، کتاب التوحید، باب التوحید و نفی التشبیه، ص 34.
حتی اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازیهای خود، بخواهند به سوی مقام ذات اوج بگیرند، راه به جایی نبرده، به حیرت خواهند افتاد و بر عجز و قصور خود در این میدان، با کمال شرمساری اعتراف خواهند کرد.
سحرگاهان که مخمور شبانهگرفتم باده با چنگ و چغانه
نهادم عقل را ره توشه از میبه شهر هستیش، کردم روانه
نگار میفروشم، عشوهای دادکه ایمن گشتم از مکر زمانه
ز ساقیّ کمان ابرو شنیدمکهای تیر ملامت را نشانه!
نبندی ز آن میان، طرفی کمر واراگر خود را ببینی در میانه
برو این دام بر مرغ دگر نه!که عنقارا بلند است آشیانه
دیوان حافظ.
اهل دعا در مقام (دعا)، اهل عبادت در مقام (عبادت)، اهل ذکر در مقام (ذکر)، ارباب سلوک در مقام (سلوک) و ... به ذات عینی حق، در مظاهر اسمای او روی میآورند و از طریق اسما و صفات او، به ذات او متوجه میشوند. به عبارتی، ذات حق را با اسما میخوانند؛ زیرا به مقام ذات راه نیست. در این باب ر.ک: شجاعی، محمد، مقالات، ج 3، صص 187 - 191.
عنقا شکار کس نشود دام بازچینکاینجا همیشه باد به دست است دام را
خداوند از دیدگاه قرآن
قرآن کریم - که جامعترین، دقیقترین و رساترین تعریفها را نسبت به خداوند متعال مطرح میکند - او را تنها از طریق اسما و صفاتش، برای ما باز میشناساند.
قرآن کریم در پی آن است که در حد توان، خداوند را به کاملترین وجه از طریق اسما و صفاتش، به انسان بشناساند. از دیدگاه قرآن، خداوند گشایشبخش و دانا، بقره (2)، آیه 115. سریعترین حساب گران، زنده و پاینده، انعام (6)، آیه 62 و طه (20)، آیه 111. والا، بزرگ و دارای حقیقت، لقمان (31)، آیه 30. صاحب شکوه و ارجمندی الرحمن (55)، آیه 27. و بینیاز است. اخلاص (112)، آیه 2. آنکه دولت آفرید و دو سراملک دولتها چه کار آید ورا
مثنوی، دفتر 1، بیت 3143.
از نظر قرآن، خداوند (متعال) است طه (20)، آیه 114.؛ یعنی، او از هر چه در وهم ما آید، بالاتر است و هرگز ما نمیتوانیم حقیقت او و جمال و جلال او را - آنگونه که هست - در یابیم. انعام (6)، آیه 100.
ای برون از وهم و قال و قیل منخاک بر فرق من و تمثیل من
مثنوی، دفتر 5، بیت 3318.
خداوند، یکی است و جز او خدایی نیست؛ آل عمران (3)، آیه 18. او یکتا و یگانه است اخلاص (112)، آیه 1 و نحل (16)، آیه 15. و هیچ چیز مثل و مانند او نیست. شوری (42)، آیه 11.
او پادشاه راستین جهان هستی، پاک از هر عیب، سلامت بخش، مراقب بر همه چیز، عزیز، اصلاحگر، ترمیم کننده و شایسته بزرگی است حشر (59)، آیه 23. و او بر همه چیز قادر و توانا است. بقره (2)، آیه 284.
گفت صوفی قادر است آن مستعانکه کند سودای ما را بی زیان
آن که آتش را کند ورد و شجرهم تواند کرد این را بی ضرر
آن که گل آرد برون از عین خارهم تواند کرد این دی را بهار
آن که زو هر سرو آزادی کندقادر است ار غصه را شادی کند
مثنوی، دفتر 6، ابیات 1739 - 1742.
او خدایی است (بخشنده و مهربان) و این دو صفت، چنان در او متجلّی است که تمامی سورههای قرآن را با آن آغاز کرده است (بسم الله الرحمن الرحیم) و آن چنان خدایی است که مهربانی و بخشایش را بر خود فرض کرده است. انعام (6)، آیه 12.
خداوند، در غایت بزرگی و عظمت است؛ اما به انسان از رگ گردن نزدیکتر میباشد و حتی وسوسههای نفس او را نیز میداند. ق (50)، آیه 16.
آنچه حق است اقرب از حبل الوریدتو فکنده تیر فکرت را بعید
ای کمان و تیرها برساخته!صید نزدیک و تو دور انداخته
مثنوی، دفتر 6، ابیات 2253 و 2354.
او خدایی است آمرزنده و نیرومند، غافر (40)، آیه 3؛ انفال (8)، آیه 8. توبهپذیر، آل عمران (3)، آیه 8. دوستدار، بروج (85)، آیه 14. دارای نعمت، غافر (40)، آیه 3. دارای رحمت، انعام (6)، آیه 123. بسیار توبهپذیر، بقره (2)، آیه 37. و دارای فضل بزرگ. آل عمران (3)، آیه 74.
وزراو و صد وزیر و صد هزارنیست گرداند خدا از یک شرار
پرورد در آتش ابراهیم راایمنی روح سازد بیم را
از سبب سوزیش من سوداییامدر خیالاتش چو سوفسطاییام
مثنوی، دفتر 1، ابیات 544، 547 و 548.
خداوند، آفریننده جهان هستی و آسمانها و زمین، حشر (59)، آیه 24؛ انعام (6)، آیه 14. صاحب اختیار، مالک و مدبّر همه شؤون و پروردگار همه عالمیان فاتحه (1)، آیه 2. است. او هیچ شریکی ندارد، نه در آفرینش و سلطنت و نه در ربوبیّت، حکم کردن، شفاعت و هیچ کمالی دیگر. انعام (6)، آیات 162، 164 و 57؛ زمر(39)، آیه 44.
غیر از خداوند، هرکس نصیب و بهرهای از (کمال) دارد، از او وام گرفته است. فاطر (35)، آیه 15. ای همایی که همایان فرخی!از تو دارند و سخاوت هر سخی
ای کریمی که کرمهای جهان!محو گردد پیش ایثارت نهان
ای لطیفی که گل سرخت بدید!از خجالت پیرهن را بر درید
مثنوی، دفتر 5، ابیات 4090 - 4092.
دست رحمت وقدرت الهی، گشودهاست و هرگونه که بخواهد میبخشد و روزیمیدهد. مائده (5)، آیه 64. هر جا که باشیم، او با ما است و به آنچه میکنیم، دانا است. حدید (57)، آیه 4. در واقع به هر جا روی کنیم، خدا آنجا است. بقره (2)، آیه 115.
گر به جهل آییم، آن زندان اوستور به علم آییم، آن ایوان اوست
ور به خواب آییم، مستان وییمور به بیداری به دستان وییم
ور بگرییم، ابر پر زرق وییمور بخندیم، آن زمان برق وییم
ور به خشم و جنگ عکس قهر اوستور به صلح و عذر، عکس مهر اوست
مثنوی، دفتر 1، ابیات 1510 - 1513.
او خدایی است که دعاها را میشنود و اجابت میکند. غافر (40)، آیه 60.
ای دهنده عقلها! فریادرستا نخواهی تو نخواهد هیچ کس
هم طلب از توست وهم آن نیکوییما که ایم؟ اوّل تویی، آخر تویی
هم بگو تو، هم تو بشنو، هم تو باشما همه لاشیم با چندین تراش
مثنوی، دفتر 6، ابیات 1438 - 1440.
- [سایر] در قرآن آمده که اگر می توانید حتی یک آیه مثل آیات قرآن بیاورید (البته تعبیر یک آیه در قرآن نیامده است ولی در یک کتابی خواندم که مثله در آیه مذکور شامل یک آیه هم می شود) حال سوال اینست که یکی از آیات قرآن (حروف مقطعه) می باشد و هر شخصی می تواند مانند اینگونه آیات بیاورد خلاصه اینکه یا حروف مقطعه به عنوان یک آیه جداگانه به حساب نمی آیند ( که می گوئیم پس چرا در شماره های آیات قرآن به عنوان یک آیه به حساب آمده اند) و یا اینکه یک آیه به حساب می آیند ( که می گوئیم آوردن مثل این آیات هیچ کاری ندارد.)!
- [سایر] آیات قرآن در چه تاریخی تعریف شد( منظورم این است که شروع و خاتمه هر آیه در چه زمانی و توسط چه کسی مشخص شد)
- [سایر] آیات مربوط به جهاد و شهادت که در قرآن آمده چه تعداد است نام سوره و شماره آیه را ذکر کنید.
- [سایر] آیات مربوط به جهاد و شهادت که در قرآن آمده چه تعداد است نام سوره و شماره آیه را ذکر کنید.
- [سایر] سلام. آیا در آیات قرآن به تاریخ و اهمیت تاریخ نویسی اشاره شده است؟ در صورت مثبت بودن جواب، نام سوره یا سوره ها به همراه شماره آیه یا آیات را بنویسید.
- [سایر] سلام اقای رحیمی .میشه لطفا ایه 29سوره بقره رابرای من تفسیر کنید.درترجمه این ایه به این نتیجه میرسیم که خدای متعال ابتداموجودات زمینی را خلق کرده بعداسمان ها وزمین را.ایا این برداشت من از این ایه درسته؟ممنون میشم اگه زودترجواب منو بدین.
- [سایر] مقصود از این آیه که «اگر دعای شما نبود خداوند به شما اعتنایی نمیکرد» چیست؟ مگر خدای متعال از دعای بنده اطلاع ندارد؟
- [سایر] مفاهیمی که ما در ذهن داریم، همگی متخذ از مخلوقات و یا ساخته ذهن خود ماست. چگونه با این مفاهیم می توان خدای لیس کمثله شیئ را شناخت؟ آیا روایاتی از قبیل لا تتفکروا فی ذات الله و یا لا تتکلموا فی ذات الله این موضوع را تأیید نمی کند؟
- [سایر] قرآن چند آیه دارد و علت اختلاف تعداد آیات چیست؟
- [سایر] به کدام آیه قرآن استناد میشود که بدون وضو نباید به آیات قران دست بزنیم؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله سیستانی] اگر بر جائی از بدن ، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد ، چنانچه بخواهد غسل را ترتیبی بجا آورد ، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد . و همچنین اگر بخواهد وضو بگیرد در مورد آیه قرآن بلکه در مورد اسم خداوند نیز بنابر احتیاط واجب .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر بر جائی از بدن؛ آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد؛ چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی به جا آورد؛ باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
- [آیت الله خوئی] اگر بر جایی از بدن، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، و چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی بهجا آورد، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
- [آیت الله وحید خراسانی] رساندن جایی از بدن به خط قران و اسم مبارک ذات خداوند متعال و سایر اسماءحسنی بر نفساء حرام است و همچنین است بنابر احتیاط واجب سایر کارهایی که بر حایض حرام است و انچه بر حایض واجب است بر نفساء هم واجب می باشد
- [آیت الله وحید خراسانی] رساندن جایی از بدن به خط قران و اسم مبارک ذات خداوند متعال و سایر اسماءحسنی بر نفساء حرام است و همچنین است بنابر احتیاط واجب سایر کارهایی که بر حایض حرام است و انچه بر حایض واجب است بر نفساء هم واجب می باشد
- [آیت الله سبحانی] کسی که جنب است اگر بر جایی از بدن او آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، بنابر احتیاط حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر بر جایی از بدن، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال، نوشته شده باشد، بنابر احتیاط واجب اگر ممکن است باید آن را از بین ببرد، و اگر ممکن نیست باید وضو و غسل را ارتماسی انجام دهد، و چنان چه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی به جا آورد، باید آب را طوری ببدن برساند که دست او بنوشته نرسد.
- [آیت الله مظاهری] کسی که میخواهد غسل کند، اگر بر جایی از بدن او آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.