فلسفه ایجاد بهشت و جهنم در چیست و چرا خدای کریم آنقدر بر بنی آدم سخت می گیرد و راهی در سلوک الی الله برای او قرار داده که به نقل از یکی از علما مثل حرکت در شب تاریک در یک بیابان پر از مار است؟ به راستی چنین است؟
فلسفه ایجاد بهشت و جهنم در چیست و چرا خدای کریم آنقدر بر بنی آدم سخت می گیرد و راهی در سلوک الی الله برای او قرار داده که به نقل از یکی از علما مثل حرکت در شب تاریک در یک بیابان پر از مار است؟ به راستی چنین است؟ فلسفه وجود جهنم وبهشت چیست ؟ عالم طبیعت آیة روشنی ازفلسفه خلقت بهشت وجهنم است . درطبیعت شاهد هستیم عوامل ناسازگار وناملایم باساختار جسم ومسیر رشد وسلامت ، آلام ودردهای بشری را سبب خواهد شد ، مثل غذای فاسد که ناسازگار بامعده وجهاز هضم است وتولید درد وعذاب می نماید واحساس آسایش ونعمت مربوط به شرائط برطرف شدن نیازها وفراهم آمدن وضعیت رشد است . البته باید اضافه نمود که درهمین بعد ظاهری ممکن است انسان به بهای لذتی ظاهری وناچیز طبیعت اولیه اش راتغییر دهد وموجب صدمات بعدی شود . برای مثال ازاستنشاق دود دخانیات که منافی طبع وجهاز ریه است لذت ببرد وامراضی چون قلب وعروق رانیز پیامد ضعف ونقاهت خود نماید . حدیث شریف الجزا نفس العمل (جزاباطن عمل است ) بیان مید ارد بهشت وجهنم ظهور باطن اعمال ماست ازجمله بی اعتنائیها نسبت به محرومیتها وصدمات وازطرف دیگر به هدایتها ونعمات است . ازاین رو بزنگاه پاسخ به فلسفه بهشت وجهنم درنظام روح رامی توان درفصل اشتراک بااین آیه طبیعی یافت . هماهنگی باجریان رشد وکمال بهره مندی وتنعم را وعدم این هماهنگی دردوانهدام وازدست دادن را بدنبال دارد مثل چشمی که به او نیازمندیم وازدست دادنش دردناک است ودندانی که برای هضم غذا لازم است ، فساد او بادردورنج توأم است . به بیانی رساتر، فسلفه آسایش وعذاب دردنیا هدایتگری وارائه طریق ، ازدست دادنهاوبهره مندیها ست وفسلسفه بهشتی وجهنم درآخرت ظهور باطن این هدایتگری دردنیاست ازاین روست که به فرموده حضرت امام (ره) جهنم دارالشفای گنهکاران است : شقاوت دریک زمانی ، منافات باسعادت ندارد ، چنانکه درمورد ابتلای اهل سعادت درزندگی دنیوی به بیماریها وبلیات نیز همینطور است ( وبین ایندومنافاتی نیست) . حتی عذاب کردن هم درحقیقت ، بدبختی وشقاوت نیست ، زیرا جهنم نسبت به موحدین گناهکار ، قطعا دارالشفای الهی است که باعث پاک وخالص شدن ایشان ازامراض نفسانیه وکدورت ظلمانیه می شود، ونسبت به همه اهل دوزخ نیز به طریق شیخ سعادت است زیرا که مرجع اینها همه ، رحمت است ورحمت برغضب سبقت قرارگرفته است . ودرجای دیگری می فرمایند : جهنم ، باطنش صورت لطف ورحمت الهی است که برای تخلیص مؤمنان معصیت کار ورسانیدن آنها به سعادت ابدی ، چاره منحصر ه است ؛ . . . . . جهنم برای کسانی که فطرتشان بلکی محجوب وبه کفروجهود ونفاق نرسیده باشند رحمت است درصورت غضب وهمچنین صدرالمتألهین دربیان فلسفه بهشت وجهنم می فرمایند : چون اشقیا دردنیا ازبند شرع خارج ، وازریسمان دین رها، ودرچراگاه شهوات حسی بچرا مشغول ، ورشته عقل وعنان شرع راازخود برداشته اند، لذا درآخرت دربند زنجیر وکنده ها بوده وبه ا نواع گوناگون شکنجه ورسوائی عذاب ، وبه پرده های مختلف ازحجابها وگمراهیها پوشیده خواهند بود، (وهرچه بکوشند وبخواهند که از آن آتش بیرون آیند باز بدان دوزخ برگردانند شان . / سجده/ 20 ) و اما نیکان رابالارفتن ازکمالی به کمال دیگر است (برای آنها کاخ وعمارتها بالای یکدیگر بنا شده است . / زمر/ 20 ) وآنان مسرورانی هستند که ازعذاب وشکنجه اهل تضاد رهائی یافته اند (وهیچ گاه بیم ناک واندوهگین نخواهند بود . / بقره/ 62 ) چون دردنیا از پی فرمانبرداری حتقعالی مجبور بوده اند (هیچ مرد وزن مؤمن رادرکاریکه خدا ورسول او حکم کنند اراده واختیاری نیست . /36 احزاب/ 36 ) لذا درآخرت بطور مطلق دارای اختیاراند ( آنان هرچه که بخواهند فراهم است . فرقان / 16 ) به سبب آنکه برای هریک ازنیک بختان واشقیاء به حکم عدالت وداد نصیبی ازجبر ونصیبی ازاختیار برعکس هم دردو نشأه هست . نکته ای لازم به ذکر است که ماظهور حقیقت بهشت وجهنم رابه صورت خفیفترش دردنیا برای هدایتگری انسان می بینیم وحکمت این حد ازظهور به منظور خدشه دار نشدن اختیار آدمی است وچنانچه این ظهور فراتر ازحد دعوت وهدایت می بود ودست برداشتن ها ازسد اضطرار می شد جبر محسوب شده وشرافتی برای انسان نمی آورد. اختلاف درماهیت بدیها وخوبیها جنبه دیگری ازفلسفه بهشت وجهنم است . به استناد آیات قرآن براهین فلسفی ومشاهده اهل کشف ، حقیقت وجود انسان راعمل او می سازد فلذا انسان رانباید جدای ازعمل اودرنظر گرفت ودرسترآنست که بگوییم وجود انسان بااعمالش متحد است . حال اگر اعمال پلید وآتشین به قدری دروجود انسان غالب شد که عین ذات اوشد، می شود تمام دروغ ونیرنگ وپلیدی وتباهی . وبراستی بهشت زمانی بهشت است که پلیدی وکژی درآن راه نداشته باشد چراکه جای بدی درجهنم است ونباید ازجهنم خارج شود. آنی که به بهشت بار می یابد ، پلیدی نیست بلکه بخشی ازخوبیهای وجود انسان است ، مثل وفا وصداقت شرمساری نسبت به گناهان ومحبت به خداوند و . . . . فلذا آنها پس ازعذاب طولانی آزاد وبه بهشت راه می یابد آنی که خوبی نداشته باشد ودردنیا نیز تسویه شده باشد یک سره به جهنم رفته ودرآنجا باقی می ماند . نتیجه اینکه خوب وبد دوحقیقت جدای ازهم می باشند وبهشت وجهنم ظهور باطن این دوحقیقت است فلذا این دوراباید ازیکدیگر تفکیک نمود، یکی بهره مندی وبالارفتن ودیگری فنا وصدمه زدن است . نکته ای لازم به ذکر است که حتی دردنیای مطلوب وزیبای خبیثترین انسانها مطلوب درنظرشان اینست که نیرنگ ، دروغ ، حزن واندوه راه نداشته باشد . وحتی درآرزوهای آنها هم تمایز بین خوبی وبدی وجود دارد وبهشت وجهنم درواقع تفاوت میان خوبی ها وبدی ها است . در نظام حکیمانه الهی همان طور که وجود بهشت در کل نظام هستی، ضروری و سودمند است؛ وجود دوزخ نیز لازم و فایده‌مند است. وقتی خداوند متعال نعمت‌های خود بر بندگان را بر می‌شمارد، جهنم و عذاب‌های آن را در ردیف نعمت‌ها قرار داده، می‌گوید: (... هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ) ؛ (الرحمن ، آیه 43 و 44 ) ؛ (این است همان جهنمی که تبه‌کاران آن را دروغ می‌خواندند؛ میان آتش و آب جوشان می‌گردند. پس کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان را منکرید؟) یکی از فواید دوزخ، این است که بسیاری از مردم را از بدی، انحراف و کج‌روی باز می‌دارد. چه بسیار کسانی که از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نایل آمده‌اند. اگر خداوند حکیم دوزخ را در شمار نعمت‌ها آورده است، واقعاً نعمت بزرگی را تذکر داده؛ چرا که بدون آن بیشتر انسان‌ها اهل بندگی و حرکت در جهت تکامل نیستند. راز جهنم متکلمان، فیلسوفان و عارفان الهی به گونه‌های مختلف پرده از راز وجود جهنم برگرفته، بر آن استدلال کرده‌اند. برخی تا یازده دلیل بر این مطلب شمرده‌اند که به جهت اختصار به ذکر یکی از آنها بسنده می‌شود. (جهت آگاهی بیشتر بنگرید: محمد حسن قدردان ملکی، جهنم چرا؟، قم: بوستان کتاب) دوزخ چیزی جز تجسّم عینی کردار انسان نیست. کیفر اخروی مانند کیفرهای دنیوی، امری قراردادی و اعتباری نیست؛ بلکه حقیقتی تکوینی و قهری است که از ناحیه خود انسان دامنگیر او شده و او شعله‌های آن را برمی‌افروزد. کیفرهای اعتباری قابل وضع و رفع است، اما کیفر تکوینی باطن خود عمل است و عمل و کیفر دو روی یک سکه‌اند. در چنین رابطه‌ای وجود عمل سوء، مساوی با وجود کیفر است و بین آن دو فاصله‌ای نیست. از این رو قرآن می‌فرماید: (وَ مَن جاءَ بِالسَّیئه فَکُبَت وُجوُههم فِی النّار هَل تُجزون إِلاّ ما کُنتم تَعمَلون)؛ نمل (27)، آیه 90.؛ (آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده می‌شوند. آیا پاداشی جز آنچه عمل می‌کردید خواهید داشت؟) در آیه دیگر آمده است: (یا أَیُّها الَّذِین کَفَروُا لا تَعْتَذِروُا الیَوم إِنَّما تُجْزُون ما کُنتم تَعمَلون)؛ تحریم (66)، آیه 7.؛ (ای کسانی که کافر شده‌اید! امروز پوزش نخواهید. همانا پاداش کردارتان را می‌بینید). [خداوند برای آنان ابزار سوخت و سوزی غیر از اعمال‌شان فراهم نکرده است؛ بلکه وجود ستمگر خود هیزم و ماده آتش‌زای جهنم است: (وَ أَما القاسِطُون فَکانُوا لِجَهنَّم حَطَبا)؛ جن (72)، آیه 15.. این بشر ملحد و ستمگر است که آتش جهنم را می‌افروزد و تنورش را گرم می‌سازد. بنابراین، باید از خدا در رابطه با چنین آتشی پروا داشت: (فَاتَّقوا النّار الَّتی وَقوُدها النّاس و الحِجارَة)؛ بقره (2)، آیه 24.. قرآن به حقیقت و بدون ارتکاب مجاز و استعاره می‌فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‌ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً)؛ نساء (4)، آیه .؛ (در حقیقت کسانی که اموال یتیمان را از سر ظلم و ستم می‌خورند، جز این نیست که در شکم‌های خود آتش می‌خورند). در واقع خداوند انسان را به عنوان موجودی مختار آفریده است که می‌تواند با کنش خوب خود، بهشتی جاودان بیافریند و همواره با آن زیست کند و یا جهنمی سوزان بسازد و در جهنم کرده‌های خویش، خود را بسوزاند؛ بلکه بالاتر از این انسان با سوء رفتارش، از خود وجودی جهنمی می‌سازد و خود جهنم خویش می‌شود. از همین رو بین عذاب و انسانی که اصالت انسانیت خویش را از دست داده و به شیطانی جهنمی تبدیل شده، انفکاک محال است. البته باید توجه داشت که جهنم، تنها برای کسانی است که همه راه‌های خوشبختی و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهی را به روی خود بسته‌اند و هیچ عاملی نمی‌تواند، بین آنان و کردار بدشان فاصله بیندازد و کسی که به چنین مرحله‌ای رسیده، خود آتش خویش را برافروخته است؛ بلکه خود و به دست خویش، آتش وجود خویش گشته و فاصله بین او و آتش محال است و مانند این است که بین شخص و خودش جدایی افتد جهت آگاهی بیشتر بنگرید:. در پایان باید گفت با توجه به مطالب گفته شده روشن می گردد که خداوند با قرار دادن بهشت و جهنم نخواسته بر انسان سخت گیری کرده باشد بلکه تنها عمل انسان را در آن سرا به او نشان داده است تا انسان دریابد آنگاه که مال یتیمی را می خورد و یا دروغی را بر زبان می راند و حقی را پایمال می کرد و خشنود بود از زرنگی و تدبیرش ؛ به راستی در حال انجام چه کاری بود و با این اعمال ناشایست چه بر سر خود می آورد. وجود بهشت و جهنم امری است که عقل حکم می کند که آفریدگار حکیم باید چنین چیزی را نیز بیافریند. اما در مورد مسیر حرکت به سوی خداوند ، باید گفت که این مسیر از جهتی سخت و بسیار مشکل و از سویی نیز می تواند چنین نباشد ؛ در این مورد باید گفت که انسان معجونی است از فرشته و حیوان ، به عبارت دیگر از خصوصیت هر دو بهرمند است لذا خداوند بدو نیروی عقل و قدرت اراده و انتخاب داده تا خود مسیر و آیند پیش رویش را بسازد. اگر وی به جنبه حیوانی و غراز خود توجه کند و در واقع آنها را بر عقل خویش مسلط نماید حیوانی خواهد شد که عقل را به استخدام درآورده و نتیجه چنین امری برپایی جنگها و قتل عام انسانهایی بیگناه خواهد شد اما اگر او غقل را بر سرزمین وجودی اش حاکم سازد نهایتا به جایی خواهد رسید که ملائکه نیز بدان جایگاه راه ندارند. با توجه به این گفته باید اشاره کرد که چون انسان در میان تسلط این دو عامل درونی – یعنی بعد حیوانی و بعد فرشته خویی – است همواره احتمال و خطر لغزش او و بر باد دادن عبادات سالهای عمر خود ، وجود دارد . از این روست که انسان در مسیر پر خطر و مملو از هزاران خس و خار در حال گام برداشتن است. اما همین انسان اگر خود سازی نماید و گفته های خداوند و پیامبران و امامان او را پیوسته به خاطر داشته باشد می تواند این مسیر را با خیالی آسوده و راحت طی کند.در نصوص دینی نیز آمده است ان الراحل الیک قریب المسافه رهسپار کوی تو راهش نزدیک است.
عنوان سوال:

فلسفه ایجاد بهشت و جهنم در چیست و چرا خدای کریم آنقدر بر بنی آدم سخت می گیرد و راهی در سلوک الی الله برای او قرار داده که به نقل از یکی از علما مثل حرکت در شب تاریک در یک بیابان پر از مار است؟ به راستی چنین است؟


پاسخ:

فلسفه ایجاد بهشت و جهنم در چیست و چرا خدای کریم آنقدر بر بنی آدم سخت می گیرد و راهی در سلوک الی الله برای او قرار داده که به نقل از یکی از علما مثل حرکت در شب تاریک در یک بیابان پر از مار است؟ به راستی چنین است؟


فلسفه وجود جهنم وبهشت چیست ؟
عالم طبیعت آیة روشنی ازفلسفه خلقت بهشت وجهنم است . درطبیعت شاهد هستیم عوامل ناسازگار وناملایم باساختار جسم ومسیر رشد وسلامت ، آلام ودردهای بشری را سبب خواهد شد ، مثل غذای فاسد که ناسازگار بامعده وجهاز هضم است وتولید درد وعذاب می نماید واحساس آسایش ونعمت مربوط به شرائط برطرف شدن نیازها وفراهم آمدن وضعیت رشد است .
البته باید اضافه نمود که درهمین بعد ظاهری ممکن است انسان به بهای لذتی ظاهری وناچیز طبیعت اولیه اش راتغییر دهد وموجب صدمات بعدی شود . برای مثال ازاستنشاق دود دخانیات که منافی طبع وجهاز ریه است لذت ببرد وامراضی چون قلب وعروق رانیز پیامد ضعف ونقاهت خود نماید . حدیث شریف الجزا نفس العمل (جزاباطن عمل است ) بیان مید ارد بهشت وجهنم ظهور باطن اعمال ماست ازجمله بی اعتنائیها نسبت به محرومیتها وصدمات وازطرف دیگر به هدایتها ونعمات است . ازاین رو بزنگاه پاسخ به فلسفه بهشت وجهنم درنظام روح رامی توان درفصل اشتراک بااین آیه طبیعی یافت . هماهنگی باجریان رشد وکمال بهره مندی وتنعم را وعدم این هماهنگی دردوانهدام وازدست دادن را بدنبال دارد مثل چشمی که به او نیازمندیم وازدست دادنش دردناک است ودندانی که برای هضم غذا لازم است ، فساد او بادردورنج توأم است .
به بیانی رساتر، فسلفه آسایش وعذاب دردنیا هدایتگری وارائه طریق ، ازدست دادنهاوبهره مندیها ست وفسلسفه بهشتی وجهنم درآخرت ظهور باطن این هدایتگری دردنیاست ازاین روست که به فرموده حضرت امام (ره) جهنم
دارالشفای گنهکاران است : شقاوت دریک زمانی ، منافات باسعادت ندارد ، چنانکه درمورد ابتلای اهل سعادت
درزندگی دنیوی به بیماریها وبلیات نیز همینطور است ( وبین ایندومنافاتی نیست) . حتی عذاب کردن هم درحقیقت ، بدبختی وشقاوت نیست ، زیرا جهنم نسبت به موحدین گناهکار ، قطعا دارالشفای الهی است که باعث پاک وخالص شدن ایشان ازامراض نفسانیه وکدورت ظلمانیه می شود، ونسبت به همه اهل دوزخ نیز به طریق شیخ سعادت است زیرا که مرجع اینها همه ، رحمت است ورحمت برغضب سبقت قرارگرفته است .
ودرجای دیگری می فرمایند : جهنم ، باطنش صورت لطف ورحمت الهی است که برای تخلیص مؤمنان معصیت کار ورسانیدن آنها به سعادت ابدی ، چاره منحصر ه است ؛ . . . . . جهنم برای کسانی که فطرتشان بلکی محجوب وبه کفروجهود ونفاق نرسیده باشند رحمت است درصورت غضب
وهمچنین صدرالمتألهین دربیان فلسفه بهشت وجهنم می فرمایند : چون اشقیا دردنیا ازبند شرع خارج ، وازریسمان دین رها، ودرچراگاه شهوات حسی بچرا مشغول ، ورشته عقل وعنان شرع راازخود برداشته اند، لذا درآخرت دربند زنجیر وکنده ها بوده وبه ا نواع گوناگون شکنجه ورسوائی عذاب ، وبه پرده های مختلف ازحجابها وگمراهیها پوشیده خواهند بود، (وهرچه بکوشند وبخواهند که از آن آتش بیرون آیند باز بدان دوزخ برگردانند شان . / سجده/ 20 ) و اما نیکان رابالارفتن ازکمالی به کمال دیگر است (برای آنها کاخ وعمارتها بالای یکدیگر بنا شده است . / زمر/ 20 ) وآنان مسرورانی هستند که ازعذاب وشکنجه اهل تضاد رهائی یافته اند (وهیچ گاه بیم ناک واندوهگین نخواهند بود . / بقره/ 62 ) چون دردنیا از پی فرمانبرداری حتقعالی مجبور بوده اند (هیچ مرد وزن مؤمن رادرکاریکه خدا ورسول او حکم کنند اراده واختیاری نیست . /36 احزاب/ 36 ) لذا درآخرت بطور مطلق دارای اختیاراند ( آنان هرچه که بخواهند فراهم است . فرقان / 16 ) به سبب آنکه برای هریک ازنیک بختان واشقیاء به حکم عدالت وداد نصیبی ازجبر ونصیبی ازاختیار برعکس هم دردو نشأه هست . نکته ای لازم به ذکر است که ماظهور حقیقت بهشت وجهنم رابه صورت خفیفترش دردنیا برای هدایتگری انسان می بینیم وحکمت این حد ازظهور به منظور خدشه دار نشدن اختیار آدمی است وچنانچه این ظهور فراتر ازحد دعوت وهدایت می بود ودست برداشتن ها ازسد اضطرار می شد جبر محسوب شده وشرافتی برای انسان نمی آورد.
اختلاف درماهیت بدیها وخوبیها جنبه دیگری ازفلسفه بهشت وجهنم است . به استناد آیات قرآن براهین فلسفی ومشاهده اهل کشف ، حقیقت وجود انسان راعمل او می سازد فلذا انسان رانباید جدای ازعمل اودرنظر گرفت ودرسترآنست که بگوییم وجود انسان بااعمالش متحد است . حال اگر اعمال پلید وآتشین به قدری دروجود انسان غالب شد که عین ذات اوشد، می شود تمام دروغ ونیرنگ وپلیدی وتباهی . وبراستی بهشت زمانی بهشت است که پلیدی وکژی درآن راه نداشته باشد چراکه جای بدی درجهنم است ونباید ازجهنم خارج شود. آنی که به بهشت بار می یابد ، پلیدی نیست بلکه بخشی ازخوبیهای وجود انسان است ، مثل وفا وصداقت شرمساری نسبت به گناهان ومحبت به خداوند و . . . . فلذا آنها پس ازعذاب طولانی آزاد وبه بهشت راه می یابد آنی که خوبی نداشته باشد ودردنیا نیز تسویه شده باشد یک سره به جهنم رفته ودرآنجا باقی می ماند . نتیجه اینکه خوب وبد دوحقیقت جدای ازهم می باشند وبهشت وجهنم ظهور باطن این دوحقیقت است فلذا این دوراباید ازیکدیگر تفکیک نمود، یکی بهره مندی وبالارفتن ودیگری فنا وصدمه زدن است . نکته ای لازم به ذکر است که حتی دردنیای مطلوب وزیبای خبیثترین انسانها مطلوب درنظرشان اینست که نیرنگ ، دروغ ، حزن واندوه راه نداشته باشد . وحتی درآرزوهای آنها هم تمایز بین خوبی وبدی وجود دارد وبهشت وجهنم درواقع تفاوت میان خوبی ها وبدی ها است .
در نظام حکیمانه الهی همان طور که وجود بهشت در کل نظام هستی، ضروری و سودمند است؛ وجود دوزخ نیز لازم و فایده‌مند است. وقتی خداوند متعال نعمت‌های خود بر بندگان را بر می‌شمارد، جهنم و عذاب‌های آن را در ردیف نعمت‌ها قرار داده، می‌گوید: (... هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ) ؛ (الرحمن ، آیه 43 و 44 ) ؛ (این است همان جهنمی که تبه‌کاران آن را دروغ می‌خواندند؛ میان آتش و آب جوشان می‌گردند. پس کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان را منکرید؟)
یکی از فواید دوزخ، این است که بسیاری از مردم را از بدی، انحراف و کج‌روی باز می‌دارد. چه بسیار کسانی که از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نایل آمده‌اند. اگر خداوند حکیم دوزخ را در شمار نعمت‌ها آورده است، واقعاً نعمت بزرگی را تذکر داده؛ چرا که بدون آن بیشتر انسان‌ها اهل بندگی و حرکت در جهت تکامل نیستند.
راز جهنم
متکلمان، فیلسوفان و عارفان الهی به گونه‌های مختلف پرده از راز وجود جهنم برگرفته، بر آن استدلال کرده‌اند. برخی تا یازده دلیل بر این مطلب شمرده‌اند که به جهت اختصار به ذکر یکی از آنها بسنده می‌شود. (جهت آگاهی بیشتر بنگرید: محمد حسن قدردان ملکی، جهنم چرا؟، قم: بوستان کتاب)
دوزخ چیزی جز تجسّم عینی کردار انسان نیست. کیفر اخروی مانند کیفرهای دنیوی، امری قراردادی و اعتباری نیست؛ بلکه حقیقتی تکوینی و قهری است که از ناحیه خود انسان دامنگیر او شده و او شعله‌های آن را برمی‌افروزد. کیفرهای اعتباری قابل وضع و رفع است، اما کیفر تکوینی باطن خود عمل است و عمل و کیفر دو روی یک سکه‌اند. در چنین رابطه‌ای وجود عمل سوء، مساوی با وجود کیفر است و بین آن دو فاصله‌ای نیست. از این رو قرآن می‌فرماید:
(وَ مَن جاءَ بِالسَّیئه فَکُبَت وُجوُههم فِی النّار هَل تُجزون إِلاّ ما کُنتم تَعمَلون)؛ نمل (27)، آیه 90.؛ (آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده می‌شوند. آیا پاداشی جز آنچه عمل می‌کردید خواهید داشت؟)
در آیه دیگر آمده است: (یا أَیُّها الَّذِین کَفَروُا لا تَعْتَذِروُا الیَوم إِنَّما تُجْزُون ما کُنتم تَعمَلون)؛ تحریم (66)، آیه 7.؛ (ای کسانی که کافر شده‌اید! امروز پوزش نخواهید. همانا پاداش کردارتان را می‌بینید). [خداوند برای آنان ابزار سوخت و سوزی غیر از اعمال‌شان فراهم نکرده است؛ بلکه وجود ستمگر خود هیزم و ماده آتش‌زای جهنم است: (وَ أَما القاسِطُون فَکانُوا لِجَهنَّم حَطَبا)؛ جن (72)، آیه 15.. این بشر ملحد و ستمگر است که آتش جهنم را می‌افروزد و تنورش را گرم می‌سازد. بنابراین، باید از خدا در رابطه با چنین آتشی پروا داشت: (فَاتَّقوا النّار الَّتی وَقوُدها النّاس و الحِجارَة)؛ بقره (2)، آیه 24..
قرآن به حقیقت و بدون ارتکاب مجاز و استعاره می‌فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‌ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً)؛ نساء (4)، آیه .؛ (در حقیقت کسانی که اموال یتیمان را از سر ظلم و ستم می‌خورند، جز این نیست که در شکم‌های خود آتش می‌خورند).
در واقع خداوند انسان را به عنوان موجودی مختار آفریده است که می‌تواند با کنش خوب خود، بهشتی جاودان بیافریند و همواره با آن زیست کند و یا جهنمی سوزان بسازد و در جهنم کرده‌های خویش، خود را بسوزاند؛ بلکه بالاتر از این انسان با سوء رفتارش، از خود وجودی جهنمی می‌سازد و خود جهنم خویش می‌شود. از همین رو بین عذاب و انسانی که اصالت انسانیت خویش را از دست داده و به شیطانی جهنمی تبدیل شده، انفکاک محال است.
البته باید توجه داشت که جهنم، تنها برای کسانی است که همه راه‌های خوشبختی و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهی را به روی خود بسته‌اند و هیچ عاملی نمی‌تواند، بین آنان و کردار بدشان فاصله بیندازد و کسی که به چنین مرحله‌ای رسیده، خود آتش خویش را برافروخته است؛ بلکه خود و به دست خویش، آتش وجود خویش گشته و فاصله بین او و آتش محال است و مانند این است که بین شخص و خودش جدایی افتد جهت آگاهی بیشتر بنگرید:.


در پایان باید گفت با توجه به مطالب گفته شده روشن می گردد که خداوند با قرار دادن بهشت و جهنم نخواسته بر انسان سخت گیری کرده باشد بلکه تنها عمل انسان را در آن سرا به او نشان داده است تا انسان دریابد آنگاه که مال یتیمی را می خورد و یا دروغی را بر زبان می راند و حقی را پایمال می کرد و خشنود بود از زرنگی و تدبیرش ؛ به راستی در حال انجام چه کاری بود و با این اعمال ناشایست چه بر سر خود می آورد. وجود بهشت و جهنم امری است که عقل حکم می کند که آفریدگار حکیم باید چنین چیزی را نیز بیافریند.
اما در مورد مسیر حرکت به سوی خداوند ، باید گفت که این مسیر از جهتی سخت و بسیار مشکل و از سویی نیز می تواند چنین نباشد ؛ در این مورد باید گفت که انسان معجونی است از فرشته و حیوان ، به عبارت دیگر از خصوصیت هر دو بهرمند است لذا خداوند بدو نیروی عقل و قدرت اراده و انتخاب داده تا خود مسیر و آیند پیش رویش را بسازد. اگر وی به جنبه حیوانی و غراز خود توجه کند و در واقع آنها را بر عقل خویش مسلط نماید حیوانی خواهد شد که عقل را به استخدام درآورده و نتیجه چنین امری برپایی جنگها و قتل عام انسانهایی بیگناه خواهد شد اما اگر او غقل را بر سرزمین وجودی اش حاکم سازد نهایتا به جایی خواهد رسید که ملائکه نیز بدان جایگاه راه ندارند.
با توجه به این گفته باید اشاره کرد که چون انسان در میان تسلط این دو عامل درونی – یعنی بعد حیوانی و بعد فرشته خویی – است همواره احتمال و خطر لغزش او و بر باد دادن عبادات سالهای عمر خود ، وجود دارد . از این روست که انسان در مسیر پر خطر و مملو از هزاران خس و خار در حال گام برداشتن است.
اما همین انسان اگر خود سازی نماید و گفته های خداوند و پیامبران و امامان او را پیوسته به خاطر داشته باشد می تواند این مسیر را با خیالی آسوده و راحت طی کند.در نصوص دینی نیز آمده است ان الراحل الیک قریب المسافه رهسپار کوی تو راهش نزدیک است.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین