آیا می توان گفت که اسلام دینی است که بر پایه موفقیت افراد جامعه بنا نهاده شده است ؟ چرا ؟ و آیا ائمه معصومین علیهم السلام را می توان به عنوان مرجع موفقیت در نظر گرفت و برای سر افرازی در امور زندگی به آنها تکیه کرد؟
آیا می توان گفت که اسلام دینی است که بر پایه موفقیت افراد جامعه بنا نهاده شده است ؟ چرا ؟ و آیا ائمه معصومین علیهم السلام را می توان به عنوان مرجع موفقیت در نظر گرفت و برای سر افرازی در امور زندگی به آنها تکیه کرد؟ جواب این سوال بستگی به این دارد که ما موفقیت و سرافرازی را چگونه معنا کنیم. برخی موفقیت را در این می دانند که به هرچه از مال دنیا می خواهند برسند ؛ و برخی دیگر موفقیت را در این می دانند که تحصیلات عالی داشته باشند و مورد احترام دیگران باشند و برخی دیگر در این می دانند که کشف و اختراعی انجام دهند و ... اما سوال این است که کدام اینها موفقیت حقیقی است ؟ جواب این سوال وقتی به درستی داده می شود که ما بدانیم که آیا ما انسانها خالقی داریم یا نه ؟ و اگر خالقی داریم او ما را برای چه هدفی آفریده است ؟ چون موفقیت حقیقی برای هر موجودی آن است که به هدف ذاتی خود که برای آن خلق شده است دست یابد. ما شکی نداریم که خالقی داریم ؛ و شک نداریم که خالق ما حکیم است ؛ پس یقین داریم که خالق متعال ، ما انسانها را برای هدفی آفریده است ؛ و او هدف از آفرینش انسان را عبودیت خود قرار داده و فرموده است ؛ ( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ) (الذاریات/ 56) (من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.) و مراد از عبودیت صرفا نماز خواندن و روزه گرفتن و امثال آن نیست ؛ بلکه مراد این است که انسان هدفش را فقط رسیدن به کمال محض (خداوند متعال) قرار دهد ؛ و تنها بنده او و در بند او باشد ؛ و از همه بندها حتی از بند خود برهد ؛ و به هر کاری که او را در این مسیر قرار می دهد اقدام نماید؛ و از هر کاری که او را از این هدف دور می کند بپرهیزد ؛ انبیاء وائمه (ع) و کتب آسمانی نیز برای این آمده اند که انسان را در رسیدن به این هدف یاری کنند ؛ کتب آسمانی در واقع نقشه رسیدن به چنین هدف و موفقیّتی هستند ؛ و انبیاء و ائمه (ع) کسانی هستند که خود بر اساس این نقشه عمل نموده و به مقصد رسیده اند؛ لذا این بزرگواران راهنمایانی هستند که خود راه را رفته اند ؛و الگوهایی هستند که وجودشان را از روی کتب آسمانی ساخته اند ؛ بنا بر این شکی نیست که اسلام به عنوان تنها دین تحریف نشده الهی آمده است تا انسان را به بزرگتر موفقیت و سعادت و سرافرازی رهنمون شود؛ و آن رسیدن به مقام عبودیت ،خلیفة اللّهی و مظهر اسماء حق تعالی شدن است ؛ و رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نمونه کامل عبدالله و خلیفة الله و مظهر تامّ اسماء خدایند. پس اگر کسی موفقیت را به این معنا و دراین راستا معنا کند، و عالم را منحصر در همین دنیای فانی نبیند ، و هدف انسان را در موفقیّتهای کوچک و فانی دنیایی خلاصه نکند ، شکی نخواهد داشت که اسلام ، دین موفقیت ، و پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) الگوهای موفقیتند. اما متاسفانه اکثر انسانها از وجود عالمی فراتر از این عالم فانی در غفلتند ؛ و فراموش کرده اند که این دنیا چند صباحی بیش نیست ؛ و مقدمه ای برای آن عالم باقی است ؛ لذا رسیدن به اهداف صرفا این جهانی را موفقیت درجه اوّل خود قرار داده اند ؛ در حالی که موفقیت حقیقی آن است که هیچگاه از انسان جدا نگردد ؛ و در تمام عوالم وجود با انسان همراهی کند ؛ و عبودیت تنها موفقیتی است که همواره با انسان خواهد بود. انسانهای غافل از خدا و و برزخ و آخرت ، موفقیت را در این می دانند که خواسته های دنیایی خود را برآورده سازند ؛ اما انسانهای الهی همان موفقیتهای دنیایی را هم در مسیر عبودیت طلب می کنند؛ اگر دنبال علم می روند یا در کار اقتصادی یا سیاسی وارد می شوند یا ... همه برای این است که از این راهها خود را به خدا نزدیکتر کنند؛ این گونه افراد حتی و خواب و خورشان را هم برای خدا انجام می دهند ؛ یکی از این گونه افراد خواجه نصیر الدین طوسی قدس سرّه است ؛ که در عرصه های گوناگونی مثل فقه ، فلسفه ،عرفان ، کلام ، ریاضیات ، نجوم ، سیاست و ... سرآمد روزگار خود بود ؛ علامه حلّی (رحمة الله علیه) شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی می فرماید: من یازده سال با خواجه نصیر الدین طوسی زندگی کردم و در این مدت هیچ عمل مباحی از او مشاهده نکردم . یعنی و نه تنها مرتکب حرام و مکروه نمی شده ، کار مباح انجام نمی داده است ؛ یعنی همه کارهایش یا واجب بوده یا مستحبّ ؛ یعنی حتی خواب و خور او هم برای خدا بوده است . چنین تفکری بود که خواجه طوسی قدس سرّه را تبدیل به انسان بی بدیل زمان خودش کرده بود . نمونه بارز دیگر ، که با چنین تفکری زندگی نمود ؛ و به موفقیتهای شگرف دست یافت، حضرت امام خمینی قدّس الله سرّه الشریف بود ؛ که همه چیز را برای خدا می خواست ؛ و جز برای خدا کار نمی کرد ؛ فرزند ایشان سید احمد خمینی رحمة الله علیه فرمودند: امام آب هم که دست بچه هایشان می دادندبرای خدا می دادند ؛ این مضمون از ایشان معروف است که می فرمودند: ما فقط به وظیفه عمل می کنیم ، ما مأمور به وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه . در سایه چنین تفکری است که ایشان با شجاعت تمام در برابر بزرگترین قدرتها می ایستند ؛ و هشت سال جنگ تحملی را ادره می کنند ؛ و در تمام امور فقط خدا را می بینند ؛ لذا آنگاه هم که خرمشهر از دست رژیم بعث آزاد می شود ؛ می فرمایند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. این است موفقیت ؛ و این است ذره ای از قدرت عبودیت ؛ و شکی نیست که الگوی کامل چنین تفکری انبیاء و ائمه (ع) هستند. اما الگو قرار دادن پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) به این معنا نیست که همه کارها و برنامه های جزئی و شخصی و اموری که مناسب شرایط زمانی و مکانی زمان پیامبر(ص) بود، در این زمان و در زندگی ما نیز اجرا گردد ؛ بلکه باید خطوط کلی و مسائل اساسی و راه کارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت و در این راستا آنها را الگو قرار داد . مثلا باید از روحیات عالی، استقامت و شکیبایی،‌شجاعت و شهامت ، هوشیاری و درایت ، اخلاص و توجّه به خدا ، تسلّط آنها بر حوداث ، زانو نزدن آنها در برابر سختی ها ، سخت کوشی آنها در امور عادی زندگی ، احترام به حقوق دیگران ، نظم وانضباط در زندگی ، ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن آنها و ... الگو گرفت ؛ ولی نحوه استقامت و مورد آن و نیز نوع هوشیاری و موضوع و چگونگی آن و نیز طرز تحمل و پایداری و موضوع آن باید متناسب با این زمان و این شرایط خاص باشد؛ در زمان آن بزرگواران مسائل و مشکلاتی بود که در زمان ما نیست ؛ و برعکس در زمان ما مسائلی هست که در آن زمان نبوده است ؛ لذا ما باید خطوط کلی اخلاق و رفتار معصومین را به دست آوریم ؛و در سایه آن خطوط کلی با مسائل جزئی مواجه شده و آنها را به نفع هدف نهایی خویش (عبودیت خدا ) حل نماییم . در بحث الگوگیری که یکی از مباحث مهم روانشناسی موفقیت است دو محور اساسی وجود دارد. 1. محور ارزشها 2. محور روشها . ارزشهای اساسی همواره ثابت و بدون تغییرند؛ ولی روشها با توجّه به شرایط مختلف زمانی و مکانی قابل تغییرند. به طور مثال: ارزشهایی مثل عبادت خدا، اطاعت از حکم عقل ، ظلم ستیزی ، عدالت خواهی ، کسب علم ، فروخوردن خشم ، یاری محرمین ، سخت کوشی در راه حق ، نظم انضباط و... اموری هستند که مقیّد به زمان و مکان خاصی نیستند ؛ و همواره مطلوبند. اما روشها و ابزارهایی که برای نیل به این ارزشها مورد استفاده قرار می گیرند ،با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر می پذیرند. مثلا در زمان ما می توان از راه کامپیوتر به علم دست یافت یا از راه مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی به مبارزه با ظلم پرداخت و عدالت را گسترش داد ؛ اما در زمان پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) چنین ابزارهایی در دست نبود؛ در این گونه از امور ما باید روشهای کلی معصومین را به دست آورده و آنها را به روز کنیم ؛ مثلا در صدر اسلام معصومین (ع) از ابزار خطابه و شعر که وسائل ارتباط جمعی آن زمان بودند برای ترویج افکارشان استفاده می کردند ؛ بنا بر این ما می توانیم در این مساله از ایشان الگو بگیریم و از وسائل ارتباط جمعی زمان خودمان برای ترویج اسلام استفاده کنیم ؛ بنا بر این ما در ارزشها ی ثابت باید عینا ارزشهای معصومین را الگوی خود قرار دهیم ؛ ولی در روشها باید خطوط کلی روشهای معصومین را به دست آورده و متناسب با زمان و مکان و شرائط از آنها استفاده نماییم .
عنوان سوال:

آیا می توان گفت که اسلام دینی است که بر پایه موفقیت افراد جامعه بنا نهاده شده است ؟ چرا ؟ و آیا ائمه معصومین علیهم السلام را می توان به عنوان مرجع موفقیت در نظر گرفت و برای سر افرازی در امور زندگی به آنها تکیه کرد؟


پاسخ:

آیا می توان گفت که اسلام دینی است که بر پایه موفقیت افراد جامعه بنا نهاده شده است ؟ چرا ؟ و آیا ائمه معصومین علیهم السلام را می توان به عنوان مرجع موفقیت در نظر گرفت و برای سر افرازی در امور زندگی به آنها تکیه کرد؟


جواب این سوال بستگی به این دارد که ما موفقیت و سرافرازی را چگونه معنا کنیم. برخی موفقیت را در این می دانند که به هرچه از مال دنیا می خواهند برسند ؛ و برخی دیگر موفقیت را در این می دانند که تحصیلات عالی داشته باشند و مورد احترام دیگران باشند و برخی دیگر در این می دانند که کشف و اختراعی انجام دهند و ... اما سوال این است که کدام اینها موفقیت حقیقی است ؟ جواب این سوال وقتی به درستی داده می شود که ما بدانیم که آیا ما انسانها خالقی داریم یا نه ؟ و اگر خالقی داریم او ما را برای چه هدفی آفریده است ؟ چون موفقیت حقیقی برای هر موجودی آن است که به هدف ذاتی خود که برای آن خلق شده است دست یابد.
ما شکی نداریم که خالقی داریم ؛ و شک نداریم که خالق ما حکیم است ؛ پس یقین داریم که خالق متعال ، ما انسانها را برای هدفی آفریده است ؛ و او هدف از آفرینش انسان را عبودیت خود قرار داده و فرموده است ؛ ( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ) (الذاریات/ 56) (من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.) و مراد از عبودیت صرفا نماز خواندن و روزه گرفتن و امثال آن نیست ؛ بلکه مراد این است که انسان هدفش را فقط رسیدن به کمال محض (خداوند متعال) قرار دهد ؛ و تنها بنده او و در بند او باشد ؛ و از همه بندها حتی از بند خود برهد ؛ و به هر کاری که او را در این مسیر قرار می دهد اقدام نماید؛ و از هر کاری که او را از این هدف دور می کند بپرهیزد ؛ انبیاء وائمه (ع) و کتب آسمانی نیز برای این آمده اند که انسان را در رسیدن به این هدف یاری کنند ؛ کتب آسمانی در واقع نقشه رسیدن به چنین هدف و موفقیّتی هستند ؛ و انبیاء و ائمه (ع) کسانی هستند که خود بر اساس این نقشه عمل نموده و به مقصد رسیده اند؛ لذا این بزرگواران راهنمایانی هستند که خود راه را رفته اند ؛و الگوهایی هستند که وجودشان را از روی کتب آسمانی ساخته اند ؛ بنا بر این شکی نیست که اسلام به عنوان تنها دین تحریف نشده الهی آمده است تا انسان را به بزرگتر موفقیت و سعادت و سرافرازی رهنمون شود؛ و آن رسیدن به مقام عبودیت ،خلیفة اللّهی و مظهر اسماء حق تعالی شدن است ؛ و رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نمونه کامل عبدالله و خلیفة الله و مظهر تامّ اسماء خدایند.
پس اگر کسی موفقیت را به این معنا و دراین راستا معنا کند، و عالم را منحصر در همین دنیای فانی نبیند ، و هدف انسان را در موفقیّتهای کوچک و فانی دنیایی خلاصه نکند ، شکی نخواهد داشت که اسلام ، دین موفقیت ، و پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) الگوهای موفقیتند. اما متاسفانه اکثر انسانها از وجود عالمی فراتر از این عالم فانی در غفلتند ؛ و فراموش کرده اند که این دنیا چند صباحی بیش نیست ؛ و مقدمه ای برای آن عالم باقی است ؛ لذا رسیدن به اهداف صرفا این جهانی را موفقیت درجه اوّل خود قرار داده اند ؛ در حالی که موفقیت حقیقی آن است که هیچگاه از انسان جدا نگردد ؛ و در تمام عوالم وجود با انسان همراهی کند ؛ و عبودیت تنها موفقیتی است که همواره با انسان خواهد بود. انسانهای غافل از خدا و و برزخ و آخرت ، موفقیت را در این می دانند که خواسته های دنیایی خود را برآورده سازند ؛ اما انسانهای الهی همان موفقیتهای دنیایی را هم در مسیر عبودیت طلب می کنند؛ اگر دنبال علم می روند یا در کار اقتصادی یا سیاسی وارد می شوند یا ... همه برای این است که از این راهها خود را به خدا نزدیکتر کنند؛ این گونه افراد حتی و خواب و خورشان را هم برای خدا انجام می دهند ؛ یکی از این گونه افراد خواجه نصیر الدین طوسی قدس سرّه است ؛ که در عرصه های گوناگونی مثل فقه ، فلسفه ،عرفان ، کلام ، ریاضیات ، نجوم ، سیاست و ... سرآمد روزگار خود بود ؛ علامه حلّی (رحمة الله علیه) شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی می فرماید: من یازده سال با خواجه نصیر الدین طوسی زندگی کردم و در این مدت هیچ عمل مباحی از او مشاهده نکردم . یعنی و نه تنها مرتکب حرام و مکروه نمی شده ، کار مباح انجام نمی داده است ؛ یعنی همه کارهایش یا واجب بوده یا مستحبّ ؛ یعنی حتی خواب و خور او هم برای خدا بوده است . چنین تفکری بود که خواجه طوسی قدس سرّه را تبدیل به انسان بی بدیل زمان خودش کرده بود . نمونه بارز دیگر ، که با چنین تفکری زندگی نمود ؛ و به موفقیتهای شگرف دست یافت، حضرت امام خمینی قدّس الله سرّه الشریف بود ؛ که همه چیز را برای خدا می خواست ؛ و جز برای خدا کار نمی کرد ؛ فرزند ایشان سید احمد خمینی رحمة الله علیه فرمودند: امام آب هم که دست بچه هایشان می دادندبرای خدا می دادند ؛ این مضمون از ایشان معروف است که می فرمودند: ما فقط به وظیفه عمل می کنیم ، ما مأمور به وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه . در سایه چنین تفکری است که ایشان با شجاعت تمام در برابر بزرگترین قدرتها می ایستند ؛ و هشت سال جنگ تحملی را ادره می کنند ؛ و در تمام امور فقط خدا را می بینند ؛ لذا آنگاه هم که خرمشهر از دست رژیم بعث آزاد می شود ؛ می فرمایند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. این است موفقیت ؛ و این است ذره ای از قدرت عبودیت ؛ و شکی نیست که الگوی کامل چنین تفکری انبیاء و ائمه (ع) هستند.
اما الگو قرار دادن پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) به این معنا نیست که همه کارها و برنامه های جزئی و شخصی و اموری که مناسب شرایط زمانی و مکانی زمان پیامبر(ص) بود، در این زمان و در زندگی ما نیز اجرا گردد ؛ بلکه باید خطوط کلی و مسائل اساسی و راه کارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت و در این راستا آنها را الگو قرار داد . مثلا باید از روحیات عالی، استقامت و شکیبایی،‌شجاعت و شهامت ، هوشیاری و درایت ، اخلاص و توجّه به خدا ، تسلّط آنها بر حوداث ، زانو نزدن آنها در برابر سختی ها ، سخت کوشی آنها در امور عادی زندگی ، احترام به حقوق دیگران ، نظم وانضباط در زندگی ، ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن آنها و ... الگو گرفت ؛ ولی نحوه استقامت و مورد آن و نیز نوع هوشیاری و موضوع و چگونگی آن و نیز طرز تحمل و پایداری و موضوع آن باید متناسب با این زمان و این شرایط خاص باشد؛ در زمان آن بزرگواران مسائل و مشکلاتی بود که در زمان ما نیست ؛ و برعکس در زمان ما مسائلی هست که در آن زمان نبوده است ؛ لذا ما باید خطوط کلی اخلاق و رفتار معصومین را به دست آوریم ؛و در سایه آن خطوط کلی با مسائل جزئی مواجه شده و آنها را به نفع هدف نهایی خویش (عبودیت خدا ) حل نماییم .
در بحث الگوگیری که یکی از مباحث مهم روانشناسی موفقیت است دو محور اساسی وجود دارد. 1. محور ارزشها 2. محور روشها .
ارزشهای اساسی همواره ثابت و بدون تغییرند؛ ولی روشها با توجّه به شرایط مختلف زمانی و مکانی قابل تغییرند.
به طور مثال: ارزشهایی مثل عبادت خدا، اطاعت از حکم عقل ، ظلم ستیزی ، عدالت خواهی ، کسب علم ، فروخوردن خشم ، یاری محرمین ، سخت کوشی در راه حق ، نظم انضباط و... اموری هستند که مقیّد به زمان و مکان خاصی نیستند ؛ و همواره مطلوبند. اما روشها و ابزارهایی که برای نیل به این ارزشها مورد استفاده قرار می گیرند ،با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر می پذیرند. مثلا در زمان ما می توان از راه کامپیوتر به علم دست یافت یا از راه مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی به مبارزه با ظلم پرداخت و عدالت را گسترش داد ؛ اما در زمان پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) چنین ابزارهایی در دست نبود؛ در این گونه از امور ما باید روشهای کلی معصومین را به دست آورده و آنها را به روز کنیم ؛ مثلا در صدر اسلام معصومین (ع) از ابزار خطابه و شعر که وسائل ارتباط جمعی آن زمان بودند برای ترویج افکارشان استفاده می کردند ؛ بنا بر این ما می توانیم در این مساله از ایشان الگو بگیریم و از وسائل ارتباط جمعی زمان خودمان برای ترویج اسلام استفاده کنیم ؛ بنا بر این ما در ارزشها ی ثابت باید عینا ارزشهای معصومین را الگوی خود قرار دهیم ؛ ولی در روشها باید خطوط کلی روشهای معصومین را به دست آورده و متناسب با زمان و مکان و شرائط از آنها استفاده نماییم .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین