چه دلیلی وجود دارد بر اینکه منظور از اهل بیت(ع) در آیه 33 احزاب پنج تن آل عبا باشند؟ در صورتی که در آیه 73 سوره هود حضرت ابراهیم(ع) و همسرشان را اهل البیت(ع) می خواند و به خاطر همین از ضمیر مذکر استفاده کرده است. می توان گفت که این آیه خواست خداوند را بیان می دارد اما سرپیچی همسران پیامبر این توفیق را از آنان سلب می کند، ولی با توجه به اینکه آیات بعدی و جملات قبلی خود آیه در مورد همسران پیامبر است بعید است مرجع ضمیر به یکباره تغییر کند. در مورد معنای آیه تطهیر به چند نکته باید توجه توجه شود: الف) (اهلالبیت) در تاریخ حیات پیامبر (ص) معنای خاصی داشته است و تنها به حضرت علی و زهرا و حسن و حسین (ع) اطلاق میشده است. در کتابهای روایی شیعه و سنی آمده است که: وقتی آیه ( و امر اهلک بالصلوة)، (سوره طه) نازل شد پیامبر اکرم (ص) شش ماه هنگام نماز صبح، در خانه فاطمه آمده و آنها را فرمان به نماز داده و سپس آیه تطهیر را میخواندند (انما یرید اللّه لیذهب ...) تا همگان بدانند که (اهل بیت پیامبر) چه کسانیاند. ب) هیچ یک از همسران پیامبر چنین ادعایی نکرد که من از زمره اهل بیت هستم ؛ و هیچکدامشان آیه ی تطهیر را خطاب به خود نگرفت. بخصوص اینکه طبق روایات ، حضرت فاطمه (س) مطهّر از حیض و نفاس نیز بوده است ؛ حال آنکه هیچکدام از زنان پیامبر چنین نبوده اند ؛ در حالی که آیه ی تطهیر عمومیّت دارد و هر گونه رجسی را شامل می شود ؛ اعمّ از نجاست ظاهری و باطنی و اعتقادی و اخلاقی و عملی. ج) از نظر عمل نیز برخی زنان پیامبر (ص) در عمل ثابت کردند که از مقام عصمت برخوردار نیستند (مانند حرکت عایشه در برابر حضرت علی (ع) ) ؛ حال آنکه آیه در مقام تشریع نیست ؛ چرا که خواست تشریعی خدا بر تطهیر، اختصاص به اهل بیت ندارد و همگان را شامل است. لذا انبیاء را اساساً فرستاده برای تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه ی مردم. اشتمال این آیه بر پنج تن آل عبا (ع) ادله متعددی دارد که حتی اهل تسنن نیز همگی قبول دارند ؛ لذا هیچکس علی (ع) و فاطمه (س) و حسنین(ع) را از شمول آیه خارج ندانسته ؛ لیکن برخی از آنها زنان پیامبر را نیز تحت شمول آیه میدانند ولی به دلایل قطعی از قراین موجود در آیه و سخنان خود زنان پیامبر و دیگر ادلهای که حتی بعضا علمای برجسته اهل تسنن مانند امام شافعی نیز ذکر کردهاند. عدم شمول آیه نسبت به زوجات پیامبر ثابت و مسلم میشود. برخی از آن ادله عبارتند از: الف) شافعی گوید: از نظر معنیشناسی زوجة را نمیتوان اهلبیت شخص به حساب آورد زیرا زوجیت نوعی رابطه ی اعتباری است که با طلاق و مرگ از بین میرود. ولی روابط نسبی ، تکوینی و غیراختیاری است. ازاین رو طلاقبردار نیست و نسبت آن پس از مرگ نیز محفوظ است. ب) تغییر ضمایر مؤنث به مذکر، خود اشعار به تغییر مخاطب دارد. ج) صالحترین فرد برای معرفی اهلبیت (ع) خود پیامبر (ص) هستند و در این باره روایات متواتری در میان شیعه و سنی نسبت به شمول آیه در شأن پنجتن (ع) وارد شده و پیامبر (ص) در موارد متعددی تصریح نمودهاند که اهلبیت (ع) چه کسانی هستند، از جمله روایات معتبر است که پیامبر (ص) به مدت ششیا هشتماه همه روزه از کنار خانه فاطمه (س) میگذشتند و به اهل آن خانه (علی (ع)، فاطمه (س)، حسن و حسین (ع ) ) سلام میدادند و میفرمودند: (السلام علیکم یا اهل البیت). د) هیچ یک از همسران پیامبر حتی عایشه که همواره خود را امالمؤمنین میخواند ادعا نکردهاند که جزو اهلبیت (ع) میباشند بلکه آن را براساس روایات وارده در صحیح بخاری و مسلم که از معتبرترین کتب اهل سنت است رد نمودهاند و بسیار شگفتانگیز است اگر کسی آیه را شامل آنان بداند. ه) اراده مذکور در آیه اراده ی تکوینی است و مفاد آن عصمت است، در جایی که علمای اهل تسنن وجود برخی از لغزشها مانند: مخالفت عملی عایشه با ایه ی ( وقرن فی بیوتکن) در جنگ جمل را قبول دارند، لیکن نسبت به چهاردهمعصوم هیچکس حتی آنان که عصمت را قبول ندارند اندک گناه و خطایی از آنان نقل ننمودهاند. و) شمول آیه بر غیر پنج تن (ع) مورد تردید است ولی مسأله عصمت و ولایت آنان از طریق روایات متعددی که در کتب فریقین آمده ثابت شده است. ز) دلیل دیگر بر نفی شمول آیه بر زنان پیامبر (ص) در خواست ام سلمه است که هنگام نزول آیه از آن حضرت اذن دخول تحت کسا نمود ؛ ولی حضرت درخواست او را رد کردند و در پاسخ وی نسبت به شمول آیه فرمودند: تو خوبی. و این نفی مؤدبانه و کریمانه موضوع است. مشابه همین روایت در صحیح بخاری از عایشه نیز نقل شده است برای روشن شدن بیشتر مفاد و مدلول آیه بهتر است قسمتی ازاستدلال آیت الله جوادی آملی بر آیه تطهیر برای اثبات عصمت اهل بیت (علیهم) را متذکر شویم : این ترکیب در اصل (اهل بیت النبوة) بود که جهت اختصار، (اهل بیت) گفته میشود. اگر چه در قرآن کریم بیت به معنای خانة سنگی و خشتی استعمال شده است: (أن تأکلوا من بیوتکم أو بیوت ءابائکم أو بیوت أمّهاتکم أو بیوت إخوانکم) نور/ 61 (أو یکون لک بیت من زخرفٍ) إسراء/ 93 لیکن مراد از بیت در (أهل بیت النبوة) خانة خشتی و سنگی و بیت سکونت نیست زیرا هر جا که بیت سکونت، مراد بود صورت جمع و همراه با اضافه به ضمیر (کنّ) آمده است: (بیوتکنّ). به عبارت دیگر: همان گونه که بیت سنگی و گلی قدر مشترکی است که اهل بیت یک خانواده را گرد هم میآورد و هر کدام از آنها اهل آن خانه محسوب میشوند، بیت در (أهل بیت النبوّة) نیز بر قدر جامعی اطلاق میشود که افراد محدودی را با مشخصات و ویژگی های معینی جمع میکند. از این رو ممکن است در خانة گلی و سنگی پیغمبر اکرم (ص) کسانی زندگی کنند که سنخیت لازم با (بیت النبوّة) را نداشته باشند و جزو آن بیت به حساب نیایند. چنان که در روایات فراوانی از امّ سلمه نقل شده است که وقتی از رسول اکرم (ص) پرسید آیا من جزو (أهل البیت) نیستم؟ پیغمبر اکرم (ص) در جواب فرمود: تو جزو همسران شایسته پیغمبر هستی، نه جزو اهل بیت. با آن که امّ سلمه در خانة خشتی و سنگی آن حضرت زندگی میکرد. در مقابل، ممکن است کسانی باشند که به علّت بر خورداری از سنخیت لازم روحی جزو (أهل البیت) باشند ولی در خانة سنگی و گلی آن حضرت زندگی نکنند. بنابراین، (بیت) در واژة (أهل البیت) بر قدر جامع دیگری اطلاق شده است. برای اثبات این مدّعا، هر یک از مفردات ترکیب (أهل بیت النبوّه) باید مورد بحث قرار گیرد: (أهل) در لغت به معنای انس همراه با تعلّق خاطر و وابستگی است. (هو الأنس مع الإختصاص و التعلق) بنابراین، همسر، فرزند، نوه، داماد و اهل انسان به حساب میآیند. چنان که استعمال اهل الکتاب، اهل الانجیل، اهل المدینه، اهل الذکر، اهل التقوی، اهل النار و امثال آن با در نظر گرفتن همین انس، تعلق و وابستگی است. شدّت و ضعف در اهلیت، به شدّت و ضعف در انس و تعلق بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلق خاطری با او نیست، سلب اهلیت شود هر چند که جزو فرزندان انسان باشد همان گونه که خدا به حضرت نوح (ع) فرمود: (إنّه لیس من أهلک) هود/ 46 [او [فرزندت] از اهل تو نیست.] (بیت) به معنای خانه است، جایی که انسان شبانگاه در آنجا پناه میگیرد. (مأموی الإنسان باللیل،مفردات، (بیت)) (نبوّت) مصدر (نبو) به معنای رفعت است. برخی از انسان ها از آن رو (نبیّ) شناخته میشوند که از جهت روحانی و معنوی، رفعت مقام مخصوصی پیدا کرده، بر دیگران برتری یافته اند، گر چه در خصوصیات انسانی مانند سایر مردم باشند. برخی گفته اند: نبیّ و نبوّت از ریشة (نبأ) به معنای خبر است. بنابراین، نبیّ به کسی گفته میشود که اخبار آسمانی دریافت میکند. (ر. ک مفردات، (نبی)) آنچه گذشت معانی لغوی کلمات بود، لیکن ترکیب (أهل بیت النبوة)، در فرهنگ مسلمانان، اعم از شیعه و سنی معنای خاصّی محدودتر از معنای لغوی پیدا کرده، برای افراد مخصوصی علم شده است. اختلافی که وجود دارد به دایرة شمول این ترکیب بر میگردد که این افراد مخصوص، چه کسانی هستند؟ آنچه که به بررسی مفهومیاین ترکیب بر میگردد و در اینجا باید مطرح شود، این است که اضافة (بیت) به (النبوة) اضافة (لامیّه) است، یعنی (بیتٌ للنبوة). بنابراین، خانه متعلق به مقام نبوت، مراد است، نه خانة متعلق به محمد بن عبد الله (ص) به عنوان یک شهروند مکی یا مدنی. از سوی دیگر ارتباط با هر خانه، رفت و آمد، وابستگی، پیوستگی و اهلیت پیدا کردن با آن از طریق اسباب و مقدمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانة مرد بزرگوار مکّی و مدنی، یعنی محمد بن عبدالله (ص) از طریق قرابت سببی، نسبی، رفاقت، رحامت، همسایگی و ممکن است. از این جهت نه تنها زن های ان حضرت و فرزندان او به خانه اش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانة او در ارتباط بودند. چنان که قبل از فتح مکه، ابو سفیان، در حالی که هنوز در شرک به سر میبرد، وارد خانة دختر خود، ام حبیبه، همسر آن حضرت شد (سیرة ابن هشام 38/ 4 ) لیکن ارتباط با بیتی که منسوب به مقام نبوت است به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی، نسبی و کفایت نمیکند. با این ملاک، حتی کسانی، همانند نه امام بعد از امام حسین (ع) که زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) را درک نکردند یا احیاناً خانة او را در مکه و مدینه ندیده اند نیز، میتوانند اهل بیت نبوت باشند. بدین ترتیب (بیت) در این ترکیب به معنای خانة سنگی و گلی که در مکه و مدینه از پیامبر خدا (ص) به یادگار مانده، نیست بلکه بیت نبوت و رسالت مراد است، یعنی خانه شخصیت حقوقی پیغمبر، نه خانه، شخصیت حقیقی آن حضرت. شاید بتوان بر این مطلب شاهدی اقامه کرد و آن این که: هرگاه قرآن کریم از این خانة سنگی و گلی، یعنی خانة شخصیت حقیقی آن حضرت نام برده، با صیغة جمع یاد کرده است، خواه زمانی که به خود آن حضرت نسبت داده، مانند: (یا أیها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النبیّ إلّا یأن یؤذن لکم) احزاب/ 53 خواه زمانی که به زنهای آن حضرت نسبت داده است، مانند: (وقرن فی بیوتکنّ) احزاب/ 33، (واذکرن مایتلی فی بیو تکنّ من ءایات الله والحکمه) احزاب/ 34 روشن است خانه ای که مؤمنان برای غذا خوردن در آن جمع میشدند خانة سنگی و گلی بود. به عبارت دیگر مراد از (بیت) در ترکیب (بیت النبوة) خانه ای است که رابط بین زمین و آسمان است، نه خانه ای که بدن ملکی پیامبر خدا (ص) در آن زیست میکرد، شب هنگام در آن میآرمید، همسران آن حضرت در آنجا سکنا داشتند و... هر چند که آن خانة سنگی و گلی نیز از جهت انتساب ظاهری به آن حضرت، شایستة تکریم و تعظیم است. این خانه، خانة نبوت و ولایت است که مصالح آن فضایل، کمالات معنوی و سایر اموری است که با ولایت تناسب دارد، نه خانه، محمد بن عبدالله و نه خانة زنهای آن حضرت. بنابراین، اهل این خانه نیز باید کسانی باشند که با این فضایل و کمالات ارتباط تامّ و کامل داشته باشند. شکی نیست که خود پیغمبر اکرم (ص) داخل در عنوان (أهل البیت) است زیرا (الف و لام) در (البیت) بدل مضاف إلیه محذوف بوده است، اصل آن (أهل بیت النبوّه) است و پیغمبر اکرم (ص) به عنوان کسی که پیغمبری قائم به او است، قطعاً داخل در (بیت النبوّة) خواهد بود. اساساً محور، در این چند آیه، پیغمبر اکرم است زیرا خطاب به همسران آن حضرت و (أهل البیت) از آن جهت است که منسوب به او هستند، چنان که روایت ذیل به وضوح دلالت بر این مدّعا میکند: عن أبی سعید الخدری (رضی الله عنه) قال: قال رسول الله (ص): (نزلت هذه الآیة فی خمسة: فیّ وفی) (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهّرکم تطهیراً). (درّ المنثور 604/ 6 ) در آیة مربوط به حضرت ابراهیم (ع) نیز همین گونه است زیرا رحمت و برکات خاصّة مورد اشاره در آیة (رحمت الله و برکاته علیکم أهل البیت) هود/ 73 نه تنها شامل خود آن حضرت میشود، بلکه به یمن وجود آن پیامبر بزرگ خدا، شامل حال خاندان او شده است. نتیجه اینکه فضیلت اذهاب رجس و کرامت تطهیری که در آیه محلّ بحث آمده شامل خود رسول اکرم (ص) میشود. از سوی دیگر، با ادلّه عقلی ونقلی ثابت شده است که پیغمبران الهی باید معصوم مطلق باشند. بدین معنا که هیچ گونه خطا، اشتباه، گناه و لغزشی از آنان نباید صادر شود. این عصمت و مصونیت، نه تنها در امور مربوط به رسالت و نبوت ضرورت دارد، بلکه در جمیع شئون فردی و اجتماعی آنان اعم از اعتقادی، اخلاقی، رفتاری و نیز باید وجود داشته باشد چون هر پیامبری باید مورد اعتماد امّت و مخاطبان رسالت خود باشد وتنها عصمت در زمان رسالت برای جلب این اعتماد، کفایت نمیکند. بلکه باید همیشه و در همة زمینه های دینی معصوم باشد تا اعتماد مردم را جلب کند. لذا عصمت انبیا (علیهم السلام) اختصاص به دریافت وحی، حفظ و ابلاغ آن ندارد، بلکه آنها از هر گناهی معصوم هستند. این اصل کلی، دربارة همة پیامبران الهی باحفظ مراتب و درجاتی که دارند، جاری است و پیامبر اکرم (ص) نیز، که سرآمد و خاتم پیامبران است، مشمول این قاعدة کلی است. مقتضای عصمت مطلق و فراگیر این است که: این اذهاب رجس و تطهیر اوّلًا، باید به صورت دفع باشد، نه رفع زیرا معنا ندارد که بگوییم: رجس و پلیدی به سراغ معصوم مطلقی همانند رسول اکرم (ص) آمد، ولی خدا میخواهد آن را اذهاب و رفع کرده، پیغمبرش را تطهیر کند. ثانیاً دفع آن باید به ارادة تکوینی باشد، نه تشریعی چون اگر به ارادة تشریعی باشد، اطمینانی به تحقق آن و جود ندارد، یعنی ممکن است اذهاب رجس و تطهیر پیدا بکند و ممکن است تحقق پیدا نکند. بنابراین، چاره ای نیست جز این که بگوییم: این آیه، خبر از ارادة قطعی الهی، یعنی اراده تکوینی میدهد و به اصطلاح، جملة اخباری است، نه انشایی. بدین معنا که خداوند خبر میدهد چنین چیزی را اراده کرده است، نه این که دستور میدهد چنین چیزی باید بشود. در نتیجه نمیتوان گفت: این بخش از آیه، تعلیل برای احکام مذکور در آیات قبل یا بعد است، بلکه جمله ای جدا و مستقل از قبل و بعد خودش است که مخاطبی جدا گانه دارد، خواه با هم نازل شده باشند یا جدای از هم. از سوی سوم، اذهاب رجس وتطهیر پیامبر اکرم (ص) و بقیة اهل بیت از یک سنخ است زیرا اگر کیفیت آن در بقیه اهل بیت فرق میکرد، باید به صورت جدا گانه بدان اشاره میشد. بنابراین، جملة مورد بحث ارتباطی با همسران پیغمبر اکرم (ص) ندارد و سخن کسانی که میگویند: چون این آیه در ضمن آیات مربوط به همسران پیغمبر اکرم (ص) است، شامل آنها نیز میشود، قابل قبول نیست زیرا با این احتمال، معنای صحیحی نمیتوان برای آیه ذکر کرد. افزون بر این، از جهت ادبی نیز دارای اشکال است. از آنچه تاکنون گذشت میتوان نتیجه گرفت که ترکیب (أهل البیت) دلالت میکند بر این که مخاطبان این بخش، یعنی اهل البیت باید معصوم باشند، در حالی که کسی عصمت را، به معنایی که در مورد رسول اکرم (ص) گفته شد، برای تمام مؤمنان بنی هاشم (آل عقیل، آل جعفر، آل علی که صدقه بر آنها حرام است) ادّعا نکرده است. چنان که ادعای عصمت برای همسران پیغمبر اکرم (ص) نیز نشده است. حدیث کساء از جمله احادیثی است که مصادیق (اهل البیت) را کاملا مشخص می کند این حدیث را شعه و سنی در منابع خود آورده اند: در روایات آمده است: که یکی از روزهایی که پیغمبر اکرم (ص) در خانة ام سلمه بود، جبرئیل آیه (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً) را بر آن حضرت نازل کرد. آنگاه رسول اکرم (ص) حسن، حسین، فاطمه و علی (علیهم السلام) را احضار کرده، اطراف خود نشاند. سپس پارچه ای یا عبای پشمین خود را بر سر همگی کشید و با خواندن این آیه، عرضه داشت: (الّلهم هؤلاء أهل بیتی، اللّهم أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً) [خدایا اهل بیت من اینها هستند. خدایا رجس و پلیدی را از اینها دور کن و مطهّرشان گردان.] امّ سلمه بادیدن این صحنه گفت: یا رسول الله آیا من نیز در این مجموعه داخل و مشمول این آیه هستم؟ فرمود: تو بر مکانت و منزلت خود هستی، تو بر خیر هستی (أنت علی مکانک وإنک علی خیرٍ). آنچه که گذشت اصل ماجرا بود، لیکن برخی خصوصیات جالب توجه در این ماجرا وجود دارد که در پاره ای از روایات از زبان امّ سلمه این گونه نقل شده است: حضرت رسول (ص) به من فرمود: تو بر خیر هستی، تو از همسران پیغمبر هستی، ولی نگفت: تو از اهل بیت هستی (إنّک إلی خیر، إنّک من أزواج النبیّ) وما قال: إنک من أهل البیت. (شواهد التنزیل 24/ 2 ) آن حضرت به من فرمود: [تو از زنان شایستة من هستی، لیکن اگر به من فرموده بود: تو از اهل بیت هستی، برایم بهتر بود از هر چه که خورشید بر آن میتابد و از آن غروب میکند] فقال رسول الله (ص): (أنت من صالح نسائی) فلو کان قال: نعم کان أحبّ إلیّ ممّا تطلع علیه الشمس و تغرب. (شواهد التنزیل 87/ 2، ح 764 ) تذکّر: این حدیث و امثال آن بیانگر غبطة امّ سلمه از عدم توفیق حضور در آن جمع است. [سر خود را زیر عبا داخل کردم و گفتم: ای پیامبر خدا من نیز با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیر هستی] فأدخلت رأسی فی الکساء فقلت: یا رسول الله وأنا معکم فقال: (إنک إلی خیر) (بحار 222/ 35 ) بعد از آن دعای او دربارة پسر عمّش، علی و فرزندان او تمام شد، مرا وارد کرد. این جمله نشان میدهد که رسول اکرم (ص) خواسته است با در نظر گرفتن مو قعیت و شخصیت امّ سلمه، عنایتی در حقّ او کند تا از او دلجویی شده باشد. بادیدن این صحنه، کسا و عبا را بلند کردم که وارد شوم. آن حضرت از دستم کشید و نگذاشت وارد شوم. آنگاه به من فرمود: تو بر خیر هستی (قالت أم سلمة رضی الله عنها: فرفعت الکساء لأدخل معهم فجذبه من یدی) وقال: (إنّک علی خیر) (در المنثور 604/ 6، احزاب/ 33 ). پیغمبر اکرم (ص) عبای خود را بر روی زمین پهن کرد و همه را روی آن نشاند. سپس چهار طرف عبا را با دست چپ خود گرفته، روی سرشان آورد و دست راست خودش را بالا گرفت و گفت: (هؤلاء أهل البیت فأذهب عنهم الرجس وطهِرهم تطهیراً) (جامع البیان 7/ 22 ). رسول اکرم (ص) علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) در خانة من بودند. من خزیره ای برای آنان درست کردم، خوردند و خوابیدند. سپس آن حضرت عبا یا قطیفه ای روی آنها کشید و گفت: (اللّهم هؤلاء أهل بیتی أذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً). (جامع البیان، تفسیر طبری، ذیل آیة 33) مجموع این روایت بیان گر اهتمام پیغمبر اکرم (ص) برای نقل و بیان آیة تطهیر و تلاش آن حضرت برای معرفی و تعیین مصادیق اهل بیت است. البته ام سلمه از زن های صالح و شایسته رسول اکرم (ص) و شخصیتی بود که نزد شیعه و سنی از احترام ویژه ای برخوردار است و ائمة اطهار (علیهم السلام) از او به عظمت یاد میکردند، لیکن رسول اکرم (ص) حاضر نشد او را در آن مجموعه، داخل کند. از این رو وقتی که عبا را بلند کرد تا داخل شود حضرت رسول (ص) آن را کشید و از دست او گرفت. چنان که بعد از پهن کردن عبا و نشستن خمسة طیبه روی آن، اطراف عبا را جمع کرد. شاید بدین جهت که ام سلمه یا دیگران در اطراف و گوشه های آن ننشینند. در عین حال ام سلمه، که به حساسیت موضوع و ویژگی موقعیت پیش آمده توجّه داشت، سئوال کرد آیا من نیز داخل هستم؟ رسول اکرم (ص) با احترام به او گفت: نه. تا جایی که ام سلمه آرزو میکرد ای کاش مرا نیز داخل میکرد. هم چنین میگفت: اگر به من میفرمود: آری، برایم بهتر بود از آنچه که آفتاب بر آن میتابد و از آن غروب میکند. تذکّر: وقوع ماجرا در خانة امّ سلمه نشانة عظمت و موقعیت آن بانو است و اجازة ورود ندادن به او در حقیقت تنبّهی است که وقتی امّ سلمه با مقام خاصی که دارد جزو اهل بیت نیست افراد دیگر حتماً از این عنوان خارج هستند. اختلافی که در نقل ام سلمه از این حادثه مشاهده میشود ممکن است از آن جهت باشد که حادثه یک بار واقع شده، لیکن هر بار که ام سلمه نقل میکرده، به یک گوشه آن اشاره میکرده است شبیه این روایت دربارة عایشه (در المنثور 603/ 6 ) و زینب (بحار 222/ 35، ینابیع المودّة/ 108 ) نیز نقل شده است که بر فرض صحت سند، میتوان گفت: احتمال دارد یک حادثه بوده، ولیکن آنها نیز حضور داشتند و شبیه سخن ام سلمه را به رسول اکرم گفته و جوابی نظیر همان جواب را از آن حضرت دریافت کرده باشند. البته برخی احتمال تعداد و تکرار ماجرا را داده اند. شبیه این روایت با تفضیل بیشتری از فاطمة زهرا (س) نیز نقل شده (احقاق الحق 554/ 2)و به حدیث کسا مشهور است که به آخر کتاب مفاتیح الجنان الحاق شده است. مقایسة حدیث کسا با احادیث قبلی این احتمال را تقویت میکند که این حادثه در خانه حضرت زهرا (علیها السلام) نیز واقع شده است. (آیة الله جوادی آملی، تجلّی ولایت در آیة تطهیر ) اما در مورد اینکه فرموده اید خداوند متعال حضرت ابراهیم و همسرشان را اهل البیت خطاب فرموده باز خدشه ای بر حصر مصادیق آیه 33 سوره احزاب بر پنج تن آل ابا ندارد؛ چون احادیث نقل شده از طریق شیعه و اهل تسنن کاملا مصادیق آیه را مشخص کرده و اهل البیت عنوانی است که به اهل هر خانه ای می تواند به کار رود ولی در آیه ی مورد بحث مصداق توسط قرائن موجود در خود آیه و همچنین توسط روایات، مشخص شده. از این گذشته دلیلی نداریم که در این آیه نیز همسر حضرت ابراهیم (ع) مشمول آیه بوده باشد. در این آیه ، ضمیر جمع آمده ؛ حال آنکه در آن بیت جز ابراهیم (ع) و همسرش کسی نبود. پس اگر مراد آن دو نفر بودند ، ضمیر باید مثنی ذکر می شد. پس چاره نیست مگر آنکه بگوییم: افراد مقدّر ( فرزندان حضرت ابراهیم) نیز ملحوظ بوده اند. یا اثبات نماییم که همسر آن حضرت نیز به نوعی اهل او بوده است ؛ مثلاً ارتباط فامیلی نسبی با او داشته است. ولی در مورد اینکه چرا این آیه در لابلای آیات مربوط به وظایف همسران پیامبر اکرم آمده است ذکر کردهاند: 1- علامه طباطبایی مینویسد: ما هیچ دلیلی نداریم که آیه تطهیر در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر نازل شده باشد و حتی یک روایت در این زمینه وارد نشده است حتی کسانی مانند (عکرمه) و (عروه) که این آیه را مخصوص همسران پیامبر دانستهاند، نمیگویند که آیه تطهیر همراه با آیات مربوط به همسران پیامبر نازل شده است، بنابراین، آیه تطهیر به حسب نزول، جزو آیات مربوط به همسران پیامبر نیست. بلکه جداگانه نازل گردیده است، اما هنگام جمعآوری آیات، یا به دستور پیامبر اکرم و یا بعد از رحلت ایشان، در کنار آیات فوق قرار داده شده است. موقعیت آیه تطهیر در میان آیات مربوط به همسران پیامبر، مانند موقعیت آیه (الیوم یئس الذین کفرو) در میان آیه مربوط به خوردنیهای حرام است. 2- این مورد، تنها موردی نیست که در آیات قرآن به آیاتی برمیخوریم که در کنار هم قرار داده شدهاند در حالی که از موضوعات مختلفی سخن میگویند. موارد متعددی از چنین امری در قرآن کریم وجود دارد. همچنان که در کلام و اشعار فصحای عرب نیز نمونههای فراوانی وجود دارد. 3- نکته این که، آیه تطهیر در کنار آیات مربوط به همسران پیامبر آمده، این است که قرآن میخواهد به همسران پیامبر بگوید، شما در میان خانوادهای قرار دارید که گروهی از آنان معصومند، کسی که در زیر سایه درخت عصمت قرار گرفته و در کانون معصومان است، شایسته است که بیش از دیگران مراقب باشد و فراموش نکند که انتساب او به خانواده معصوم، مسؤولیتهای سنگینی برای او ایجاد میکند. برای آگاهی بیشتر ر. ک: 1- منتخبالاثر آیتاللّهصافی گلپایگانی 2- معالمالمدرستین علامه سید مرتضی عسکری 3- مسائل کلی امامت ابراهیم امینی 4- ثماهتدیت تیجانی سماوی 5- من هم اهل البیت تیجانی سماوی 6- فیآیةالتطهیر (علی مائدةالمعقیدة) علامه عسکری 7- مع الدکتورا سالوس فی آیةالتطهیر 8- آیةالتطهیر سید محمدباقر ابطهی 9- اهل بیت در قرآن و حدیث، محمدی ریشهری، ترجمه: حمیدرضا شیخی 10- من هم اهل البیت، دکتر محمد تیجانی سماوی 11- شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج 2 12- الغدیر علامه امینی
چه دلیلی وجود دارد بر اینکه منظور از اهل بیت(ع) در آیه 33 احزاب پنج تن آل عبا باشند؟ در صورتی که در آیه 73 سوره هود حضرت ابراهیم(ع) و همسرشان را اهل البیت(ع) می خواند و به خاطر همین از ضمیر مذکر استفاده کرده است. می توان گفت که این آیه خواست خداوند را بیان می دارد اما سرپیچی همسران پیامبر این توفیق را از آنان سلب می کند، ولی با توجه به اینکه آیات بعدی و جملات قبلی خود آیه در مورد همسران پیامبر است بعید است مرجع ضمیر به یکباره تغییر کند.
چه دلیلی وجود دارد بر اینکه منظور از اهل بیت(ع) در آیه 33 احزاب پنج تن آل عبا باشند؟ در صورتی که در آیه 73 سوره هود حضرت ابراهیم(ع) و همسرشان را اهل البیت(ع) می خواند و به خاطر همین از ضمیر مذکر استفاده کرده است. می توان گفت که این آیه خواست خداوند را بیان می دارد اما سرپیچی همسران پیامبر این توفیق را از آنان سلب می کند، ولی با توجه به اینکه آیات بعدی و جملات قبلی خود آیه در مورد همسران پیامبر است بعید است مرجع ضمیر به یکباره تغییر کند.
در مورد معنای آیه تطهیر به چند نکته باید توجه توجه شود:
الف) (اهلالبیت) در تاریخ حیات پیامبر (ص) معنای خاصی داشته است و تنها به حضرت علی و زهرا و حسن و حسین (ع) اطلاق میشده است. در کتابهای روایی شیعه و سنی آمده است که: وقتی آیه ( و امر اهلک بالصلوة)، (سوره طه) نازل شد پیامبر اکرم (ص) شش ماه هنگام نماز صبح، در خانه فاطمه آمده و آنها را فرمان به نماز داده و سپس آیه تطهیر را میخواندند (انما یرید اللّه لیذهب ...) تا همگان بدانند که (اهل بیت پیامبر) چه کسانیاند.
ب) هیچ یک از همسران پیامبر چنین ادعایی نکرد که من از زمره اهل بیت هستم ؛ و هیچکدامشان آیه ی تطهیر را خطاب به خود نگرفت. بخصوص اینکه طبق روایات ، حضرت فاطمه (س) مطهّر از حیض و نفاس نیز بوده است ؛ حال آنکه هیچکدام از زنان پیامبر چنین نبوده اند ؛ در حالی که آیه ی تطهیر عمومیّت دارد و هر گونه رجسی را شامل می شود ؛ اعمّ از نجاست ظاهری و باطنی و اعتقادی و اخلاقی و عملی.
ج) از نظر عمل نیز برخی زنان پیامبر (ص) در عمل ثابت کردند که از مقام عصمت برخوردار نیستند (مانند حرکت عایشه در برابر حضرت علی (ع) ) ؛ حال آنکه آیه در مقام تشریع نیست ؛ چرا که خواست تشریعی خدا بر تطهیر، اختصاص به اهل بیت ندارد و همگان را شامل است. لذا انبیاء را اساساً فرستاده برای تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه ی مردم.
اشتمال این آیه بر پنج تن آل عبا (ع) ادله متعددی دارد که حتی اهل تسنن نیز همگی قبول دارند ؛ لذا هیچکس علی (ع) و فاطمه (س) و حسنین(ع) را از شمول آیه خارج ندانسته ؛ لیکن برخی از آنها زنان پیامبر را نیز تحت شمول آیه میدانند ولی به دلایل قطعی از قراین موجود در آیه و سخنان خود زنان پیامبر و دیگر ادلهای که حتی بعضا علمای برجسته اهل تسنن مانند امام شافعی نیز ذکر کردهاند. عدم شمول آیه نسبت به زوجات پیامبر ثابت و مسلم میشود. برخی از آن ادله عبارتند از:
الف) شافعی گوید: از نظر معنیشناسی زوجة را نمیتوان اهلبیت شخص به حساب آورد زیرا زوجیت نوعی رابطه ی اعتباری است که با طلاق و مرگ از بین میرود. ولی روابط نسبی ، تکوینی و غیراختیاری است. ازاین رو طلاقبردار نیست و نسبت آن پس از مرگ نیز محفوظ است.
ب) تغییر ضمایر مؤنث به مذکر، خود اشعار به تغییر مخاطب دارد.
ج) صالحترین فرد برای معرفی اهلبیت (ع) خود پیامبر (ص) هستند و در این باره روایات متواتری در میان شیعه و سنی نسبت به شمول آیه در شأن پنجتن (ع) وارد شده و پیامبر (ص) در موارد متعددی تصریح نمودهاند که اهلبیت (ع) چه کسانی هستند، از جمله روایات معتبر است که پیامبر (ص) به مدت ششیا هشتماه همه روزه از کنار خانه فاطمه (س) میگذشتند و به اهل آن خانه (علی (ع)، فاطمه (س)، حسن و حسین (ع ) ) سلام میدادند و میفرمودند: (السلام علیکم یا اهل البیت).
د) هیچ یک از همسران پیامبر حتی عایشه که همواره خود را امالمؤمنین میخواند ادعا نکردهاند که جزو اهلبیت (ع) میباشند بلکه آن را براساس روایات وارده در صحیح بخاری و مسلم که از معتبرترین کتب اهل سنت است رد نمودهاند و بسیار شگفتانگیز است اگر کسی آیه را شامل آنان بداند.
ه) اراده مذکور در آیه اراده ی تکوینی است و مفاد آن عصمت است، در جایی که علمای اهل تسنن وجود برخی از لغزشها مانند: مخالفت عملی عایشه با ایه ی ( وقرن فی بیوتکن) در جنگ جمل را قبول دارند، لیکن نسبت به چهاردهمعصوم هیچکس حتی آنان که عصمت را قبول ندارند اندک گناه و خطایی از آنان نقل ننمودهاند.
و) شمول آیه بر غیر پنج تن (ع) مورد تردید است ولی مسأله عصمت و ولایت آنان از طریق روایات متعددی که در کتب فریقین آمده ثابت شده است.
ز) دلیل دیگر بر نفی شمول آیه بر زنان پیامبر (ص) در خواست ام سلمه است که هنگام نزول آیه از آن حضرت اذن دخول تحت کسا نمود ؛ ولی حضرت درخواست او را رد کردند و در پاسخ وی نسبت به شمول آیه فرمودند: تو خوبی. و این نفی مؤدبانه و کریمانه موضوع است. مشابه همین روایت در صحیح بخاری از عایشه نیز نقل شده است
برای روشن شدن بیشتر مفاد و مدلول آیه بهتر است قسمتی ازاستدلال آیت الله جوادی آملی بر آیه تطهیر برای اثبات عصمت اهل بیت (علیهم) را متذکر شویم :
این ترکیب در اصل (اهل بیت النبوة) بود که جهت اختصار، (اهل بیت) گفته میشود. اگر چه در قرآن کریم بیت به معنای خانة سنگی و خشتی استعمال شده است: (أن تأکلوا من بیوتکم أو بیوت ءابائکم أو بیوت أمّهاتکم أو بیوت إخوانکم) نور/ 61 (أو یکون لک بیت من زخرفٍ) إسراء/ 93 لیکن مراد از بیت در (أهل بیت النبوة) خانة خشتی و سنگی و بیت سکونت نیست زیرا هر جا که بیت سکونت، مراد بود صورت جمع و همراه با اضافه به ضمیر (کنّ) آمده است: (بیوتکنّ).
به عبارت دیگر: همان گونه که بیت سنگی و گلی قدر مشترکی است که اهل بیت یک خانواده را گرد هم میآورد و هر کدام از آنها اهل آن خانه محسوب میشوند، بیت در (أهل بیت النبوّة) نیز بر قدر جامعی اطلاق میشود که افراد محدودی را با مشخصات و ویژگی های معینی جمع میکند. از این رو ممکن است در خانة گلی و سنگی پیغمبر اکرم (ص) کسانی زندگی کنند که سنخیت لازم با (بیت النبوّة) را نداشته باشند و جزو آن بیت به حساب نیایند. چنان که در روایات فراوانی از امّ سلمه نقل شده است که وقتی از رسول اکرم (ص) پرسید آیا من جزو (أهل البیت) نیستم؟ پیغمبر اکرم (ص) در جواب فرمود: تو جزو همسران شایسته پیغمبر هستی، نه جزو اهل بیت. با آن که امّ سلمه در خانة خشتی و سنگی آن حضرت زندگی میکرد.
در مقابل، ممکن است کسانی باشند که به علّت بر خورداری از سنخیت لازم روحی جزو (أهل البیت) باشند ولی در خانة سنگی و گلی آن حضرت زندگی نکنند. بنابراین، (بیت) در واژة (أهل البیت) بر قدر جامع دیگری اطلاق شده است.
برای اثبات این مدّعا، هر یک از مفردات ترکیب (أهل بیت النبوّه) باید مورد بحث قرار گیرد:
(أهل) در لغت به معنای انس همراه با تعلّق خاطر و وابستگی است. (هو الأنس مع الإختصاص و التعلق) بنابراین، همسر، فرزند، نوه، داماد و اهل انسان به حساب میآیند. چنان که استعمال اهل الکتاب، اهل الانجیل، اهل المدینه، اهل الذکر، اهل التقوی، اهل النار و امثال آن با در نظر گرفتن همین انس، تعلق و وابستگی است. شدّت و ضعف در اهلیت، به شدّت و ضعف در انس و تعلق بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلق خاطری با او نیست، سلب اهلیت شود هر چند که جزو فرزندان انسان باشد همان گونه که خدا به حضرت نوح (ع) فرمود: (إنّه لیس من أهلک) هود/ 46 [او [فرزندت] از اهل تو نیست.]
(بیت) به معنای خانه است، جایی که انسان شبانگاه در آنجا پناه میگیرد. (مأموی الإنسان باللیل،مفردات، (بیت))
(نبوّت) مصدر (نبو) به معنای رفعت است. برخی از انسان ها از آن رو (نبیّ) شناخته میشوند که از جهت روحانی و معنوی، رفعت مقام مخصوصی پیدا کرده، بر دیگران برتری یافته اند، گر چه در خصوصیات انسانی مانند سایر مردم باشند. برخی گفته اند: نبیّ و نبوّت از ریشة (نبأ) به معنای خبر است. بنابراین، نبیّ به کسی گفته میشود که اخبار آسمانی دریافت میکند. (ر. ک مفردات، (نبی))
آنچه گذشت معانی لغوی کلمات بود، لیکن ترکیب (أهل بیت النبوة)، در فرهنگ مسلمانان، اعم از شیعه و سنی معنای خاصّی محدودتر از معنای لغوی پیدا کرده، برای افراد مخصوصی علم شده است. اختلافی که وجود دارد به دایرة شمول این ترکیب بر میگردد که این افراد مخصوص، چه کسانی هستند؟ آنچه که به بررسی مفهومیاین ترکیب بر میگردد و در اینجا باید مطرح شود، این است که اضافة (بیت) به (النبوة) اضافة (لامیّه) است، یعنی (بیتٌ للنبوة). بنابراین، خانه متعلق به مقام نبوت، مراد است، نه خانة متعلق به محمد بن عبد الله (ص) به عنوان یک شهروند مکی یا مدنی.
از سوی دیگر ارتباط با هر خانه، رفت و آمد، وابستگی، پیوستگی و اهلیت پیدا کردن با آن از طریق اسباب و مقدمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانة مرد بزرگوار مکّی و مدنی، یعنی محمد بن عبدالله (ص) از طریق قرابت سببی، نسبی، رفاقت، رحامت، همسایگی و ممکن است. از این جهت نه تنها زن های ان حضرت و فرزندان او به خانه اش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانة او در ارتباط بودند. چنان که قبل از فتح مکه، ابو سفیان، در حالی که هنوز در شرک به سر میبرد، وارد خانة دختر خود، ام حبیبه، همسر
آن حضرت شد (سیرة ابن هشام 38/ 4 ) لیکن ارتباط با بیتی که منسوب به مقام نبوت است به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی، نسبی و کفایت نمیکند. با این ملاک، حتی کسانی، همانند نه امام بعد از امام حسین (ع) که زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) را درک نکردند یا احیاناً خانة او را در مکه و مدینه ندیده اند نیز، میتوانند اهل بیت نبوت باشند.
بدین ترتیب (بیت) در این ترکیب به معنای خانة سنگی و گلی که در مکه و مدینه از پیامبر خدا (ص) به یادگار مانده، نیست بلکه بیت نبوت و رسالت مراد است، یعنی خانه شخصیت حقوقی پیغمبر، نه خانه، شخصیت حقیقی آن حضرت. شاید بتوان بر این مطلب شاهدی اقامه کرد و آن این که: هرگاه قرآن کریم از این خانة سنگی و گلی، یعنی خانة شخصیت حقیقی آن حضرت نام برده، با صیغة جمع یاد کرده است، خواه زمانی که به خود آن حضرت نسبت داده، مانند: (یا أیها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النبیّ إلّا یأن یؤذن لکم) احزاب/ 53 خواه زمانی که به زنهای آن حضرت نسبت داده است، مانند: (وقرن فی بیوتکنّ) احزاب/ 33، (واذکرن مایتلی فی بیو تکنّ من ءایات الله والحکمه) احزاب/ 34 روشن است خانه ای که مؤمنان برای غذا خوردن در آن جمع میشدند خانة سنگی و گلی بود.
به عبارت دیگر مراد از (بیت) در ترکیب (بیت النبوة) خانه ای است که رابط بین زمین و آسمان است، نه خانه ای که بدن ملکی پیامبر خدا (ص) در آن زیست میکرد، شب هنگام در آن میآرمید، همسران آن حضرت در آنجا سکنا داشتند و... هر چند که آن خانة سنگی و گلی نیز از جهت انتساب ظاهری به آن حضرت، شایستة تکریم و تعظیم است.
این خانه، خانة نبوت و ولایت است که مصالح آن فضایل، کمالات معنوی و سایر اموری است که با ولایت تناسب دارد، نه خانه، محمد بن عبدالله و نه خانة زنهای آن حضرت. بنابراین، اهل این خانه نیز باید کسانی باشند که با این فضایل و کمالات ارتباط تامّ و کامل داشته باشند.
شکی نیست که خود پیغمبر اکرم (ص) داخل در عنوان (أهل البیت) است زیرا (الف و لام) در (البیت) بدل مضاف إلیه محذوف بوده است، اصل آن (أهل بیت النبوّه) است و پیغمبر اکرم (ص) به عنوان کسی که پیغمبری قائم به او است، قطعاً داخل در (بیت النبوّة) خواهد بود.
اساساً محور، در این چند آیه، پیغمبر اکرم است زیرا خطاب به همسران آن حضرت و (أهل البیت) از آن جهت است که منسوب به او هستند، چنان که روایت ذیل به وضوح دلالت بر این مدّعا میکند: عن أبی سعید الخدری (رضی الله عنه) قال: قال رسول الله (ص): (نزلت هذه الآیة فی خمسة: فیّ وفی) (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهّرکم تطهیراً). (درّ المنثور 604/ 6 )
در آیة مربوط به حضرت ابراهیم (ع) نیز همین گونه است زیرا رحمت و برکات خاصّة مورد اشاره در آیة (رحمت الله و برکاته علیکم أهل البیت) هود/ 73 نه تنها شامل خود آن حضرت میشود، بلکه به یمن وجود آن پیامبر بزرگ خدا، شامل حال خاندان او شده است.
نتیجه اینکه فضیلت اذهاب رجس و کرامت تطهیری که در آیه محلّ بحث آمده شامل خود رسول اکرم (ص) میشود. از سوی دیگر، با ادلّه عقلی ونقلی ثابت شده است که پیغمبران الهی باید معصوم مطلق باشند. بدین معنا که هیچ گونه خطا، اشتباه، گناه و لغزشی از آنان نباید صادر شود. این عصمت و مصونیت، نه تنها در امور مربوط به رسالت و نبوت ضرورت دارد، بلکه در جمیع شئون فردی و اجتماعی آنان اعم از اعتقادی، اخلاقی، رفتاری و نیز باید وجود داشته باشد چون هر پیامبری باید مورد اعتماد امّت و مخاطبان رسالت خود باشد وتنها عصمت در زمان رسالت برای جلب این اعتماد، کفایت نمیکند. بلکه باید همیشه و در همة زمینه های دینی معصوم باشد تا اعتماد مردم را جلب کند. لذا عصمت انبیا (علیهم السلام) اختصاص به دریافت وحی، حفظ و ابلاغ آن ندارد، بلکه آنها از هر گناهی معصوم هستند. این اصل کلی، دربارة همة پیامبران الهی باحفظ مراتب و درجاتی که دارند، جاری است و پیامبر اکرم (ص) نیز، که سرآمد و خاتم پیامبران است، مشمول این قاعدة کلی است. مقتضای عصمت مطلق و فراگیر این است که: این اذهاب رجس و تطهیر اوّلًا، باید به صورت دفع باشد، نه رفع زیرا
معنا ندارد که بگوییم: رجس و پلیدی به سراغ معصوم مطلقی همانند رسول اکرم (ص) آمد، ولی خدا میخواهد آن را اذهاب و رفع کرده، پیغمبرش را تطهیر کند. ثانیاً دفع آن باید به ارادة تکوینی باشد، نه تشریعی چون اگر به ارادة تشریعی باشد، اطمینانی به تحقق آن و جود ندارد، یعنی ممکن است اذهاب رجس و تطهیر پیدا بکند و ممکن است تحقق پیدا نکند.
بنابراین، چاره ای نیست جز این که بگوییم: این آیه، خبر از ارادة قطعی الهی، یعنی اراده تکوینی میدهد و به اصطلاح، جملة اخباری است، نه انشایی. بدین معنا که خداوند خبر میدهد چنین چیزی را اراده کرده است، نه این که دستور میدهد چنین چیزی باید بشود. در نتیجه نمیتوان گفت: این بخش از آیه، تعلیل برای احکام مذکور در آیات قبل یا بعد است، بلکه جمله ای جدا و مستقل از قبل و بعد خودش است که مخاطبی جدا گانه دارد، خواه با هم نازل شده باشند یا جدای از هم.
از سوی سوم، اذهاب رجس وتطهیر پیامبر اکرم (ص) و بقیة اهل بیت از یک سنخ است زیرا اگر کیفیت آن در بقیه اهل بیت فرق میکرد، باید به صورت جدا گانه بدان اشاره میشد.
بنابراین، جملة مورد بحث ارتباطی با همسران پیغمبر اکرم (ص) ندارد و سخن کسانی که میگویند: چون این آیه در ضمن آیات مربوط به همسران پیغمبر اکرم (ص) است، شامل آنها نیز میشود، قابل قبول نیست زیرا با این احتمال، معنای صحیحی نمیتوان برای آیه ذکر کرد. افزون بر این، از جهت ادبی نیز دارای اشکال است.
از آنچه تاکنون گذشت میتوان نتیجه گرفت که ترکیب (أهل البیت) دلالت میکند بر این که مخاطبان این بخش، یعنی اهل البیت باید معصوم باشند، در حالی که کسی عصمت را، به معنایی که در مورد رسول اکرم (ص) گفته شد، برای تمام مؤمنان بنی هاشم (آل عقیل، آل جعفر، آل علی که صدقه بر آنها حرام است) ادّعا نکرده است. چنان که ادعای عصمت برای همسران پیغمبر اکرم (ص) نیز نشده است.
حدیث کساء از جمله احادیثی است که مصادیق (اهل البیت) را کاملا مشخص می کند این حدیث را شعه و سنی در منابع خود آورده اند:
در روایات آمده است: که یکی از روزهایی که پیغمبر اکرم (ص) در خانة ام سلمه بود، جبرئیل آیه (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً) را بر آن حضرت نازل کرد. آنگاه رسول اکرم (ص) حسن، حسین، فاطمه و علی (علیهم السلام) را احضار کرده، اطراف خود نشاند. سپس پارچه ای یا عبای پشمین خود را بر سر همگی کشید و با خواندن این آیه، عرضه داشت:
(الّلهم هؤلاء أهل بیتی، اللّهم أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً) [خدایا اهل بیت من اینها هستند. خدایا رجس و پلیدی را از اینها دور کن و مطهّرشان گردان.]
امّ سلمه بادیدن این صحنه گفت: یا رسول الله آیا من نیز در این مجموعه داخل و مشمول این آیه هستم؟ فرمود: تو بر مکانت و منزلت خود هستی، تو بر خیر هستی (أنت علی مکانک وإنک علی خیرٍ). آنچه که گذشت اصل ماجرا بود، لیکن برخی خصوصیات جالب توجه در این ماجرا وجود دارد که در پاره ای از روایات از زبان امّ سلمه این گونه نقل شده است:
حضرت رسول (ص) به من فرمود: تو بر خیر هستی، تو از همسران پیغمبر هستی، ولی نگفت: تو از اهل بیت هستی (إنّک إلی خیر، إنّک من أزواج النبیّ) وما قال: إنک من أهل البیت. (شواهد التنزیل 24/ 2 )
آن حضرت به من فرمود: [تو از زنان شایستة من هستی، لیکن اگر به من فرموده بود: تو از اهل بیت هستی، برایم بهتر بود از هر چه که خورشید بر آن میتابد و از آن غروب میکند] فقال رسول الله (ص): (أنت من صالح نسائی) فلو کان قال: نعم کان أحبّ إلیّ ممّا تطلع علیه الشمس و تغرب. (شواهد التنزیل 87/ 2، ح 764 )
تذکّر: این حدیث و امثال آن بیانگر غبطة امّ سلمه از عدم توفیق حضور در آن جمع است.
[سر خود را زیر عبا داخل کردم و گفتم: ای پیامبر خدا من نیز با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیر هستی] فأدخلت رأسی فی الکساء فقلت: یا رسول الله وأنا معکم فقال: (إنک إلی خیر) (بحار 222/ 35 )
بعد از آن دعای او دربارة پسر عمّش، علی و فرزندان او تمام شد، مرا وارد کرد.
این جمله نشان میدهد که رسول اکرم (ص) خواسته است با در نظر گرفتن مو قعیت و شخصیت امّ سلمه، عنایتی در حقّ او کند تا از او دلجویی شده باشد.
بادیدن این صحنه، کسا و عبا را بلند کردم که وارد شوم. آن حضرت از دستم کشید و نگذاشت وارد شوم. آنگاه به من فرمود: تو بر خیر هستی (قالت أم سلمة رضی الله عنها: فرفعت الکساء لأدخل معهم فجذبه من یدی) وقال: (إنّک علی خیر) (در المنثور 604/ 6، احزاب/ 33 ).
پیغمبر اکرم (ص) عبای خود را بر روی زمین پهن کرد و همه را روی آن نشاند. سپس چهار طرف عبا را با دست چپ خود گرفته، روی سرشان آورد و دست راست خودش را بالا گرفت و گفت: (هؤلاء أهل البیت فأذهب عنهم الرجس وطهِرهم تطهیراً) (جامع البیان 7/ 22 ).
رسول اکرم (ص) علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) در خانة من بودند. من خزیره ای برای آنان درست کردم، خوردند و خوابیدند.
سپس آن حضرت عبا یا قطیفه ای روی آنها کشید و گفت: (اللّهم هؤلاء أهل بیتی أذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً). (جامع البیان، تفسیر طبری، ذیل آیة 33)
مجموع این روایت بیان گر اهتمام پیغمبر اکرم (ص) برای نقل و بیان آیة تطهیر و تلاش آن حضرت برای معرفی و تعیین مصادیق اهل بیت است.
البته ام سلمه از زن های صالح و شایسته رسول اکرم (ص) و شخصیتی بود که نزد شیعه و سنی از احترام ویژه ای برخوردار است و ائمة اطهار (علیهم السلام) از او به عظمت یاد میکردند، لیکن رسول اکرم (ص) حاضر نشد او را در آن مجموعه، داخل کند. از این رو وقتی که عبا را بلند کرد تا داخل شود حضرت رسول (ص) آن را کشید و از دست او گرفت. چنان که بعد از پهن کردن عبا و نشستن خمسة طیبه روی آن، اطراف عبا را جمع کرد. شاید بدین جهت که ام سلمه یا دیگران در اطراف و گوشه های آن ننشینند.
در عین حال ام سلمه، که به حساسیت موضوع و ویژگی موقعیت پیش آمده توجّه داشت، سئوال کرد آیا من نیز داخل هستم؟ رسول اکرم (ص) با احترام به او گفت: نه. تا جایی که ام سلمه آرزو میکرد ای کاش مرا نیز داخل میکرد. هم چنین میگفت: اگر به من میفرمود: آری، برایم بهتر بود از آنچه که آفتاب بر آن میتابد و از آن غروب میکند.
تذکّر: وقوع ماجرا در خانة امّ سلمه نشانة عظمت و موقعیت آن بانو است و اجازة ورود ندادن به او در حقیقت تنبّهی است که وقتی امّ سلمه با مقام خاصی که دارد جزو اهل بیت نیست افراد دیگر حتماً از این عنوان خارج هستند.
اختلافی که در نقل ام سلمه از این حادثه مشاهده میشود ممکن است از آن جهت باشد که حادثه یک بار واقع شده، لیکن هر بار که ام سلمه نقل میکرده، به یک گوشه آن اشاره میکرده است
شبیه این روایت دربارة عایشه (در المنثور 603/ 6 ) و زینب (بحار 222/ 35، ینابیع المودّة/ 108 ) نیز نقل شده است که بر فرض صحت سند، میتوان گفت: احتمال دارد یک حادثه بوده، ولیکن آنها نیز حضور داشتند و شبیه سخن ام سلمه را به رسول اکرم گفته و جوابی نظیر همان جواب را از آن حضرت دریافت کرده باشند. البته برخی احتمال تعداد و تکرار ماجرا را داده اند.
شبیه این روایت با تفضیل بیشتری از فاطمة زهرا (س) نیز نقل شده (احقاق الحق 554/ 2)و به حدیث کسا مشهور است که به آخر کتاب مفاتیح الجنان الحاق شده است. مقایسة حدیث کسا با احادیث قبلی این احتمال را تقویت میکند که این حادثه در خانه حضرت زهرا (علیها السلام) نیز واقع شده است. (آیة الله جوادی آملی، تجلّی ولایت در آیة تطهیر )
اما در مورد اینکه فرموده اید خداوند متعال حضرت ابراهیم و همسرشان را اهل البیت خطاب فرموده باز خدشه ای بر حصر مصادیق آیه 33 سوره احزاب بر پنج تن آل ابا ندارد؛ چون احادیث نقل شده از طریق شیعه و اهل تسنن کاملا مصادیق آیه را مشخص کرده و اهل البیت عنوانی است که به اهل هر خانه ای می تواند به کار رود ولی در آیه ی مورد بحث مصداق توسط قرائن موجود در خود آیه و همچنین توسط روایات، مشخص شده.
از این گذشته دلیلی نداریم که در این آیه نیز همسر حضرت ابراهیم (ع) مشمول آیه بوده باشد. در این آیه ، ضمیر جمع آمده ؛ حال آنکه در آن بیت جز ابراهیم (ع) و همسرش کسی نبود. پس اگر مراد آن دو نفر بودند ، ضمیر باید مثنی ذکر می شد. پس چاره نیست مگر آنکه بگوییم: افراد مقدّر ( فرزندان حضرت ابراهیم) نیز ملحوظ بوده اند. یا اثبات نماییم که همسر آن حضرت نیز به نوعی اهل او بوده است ؛ مثلاً ارتباط فامیلی نسبی با او داشته است.
ولی در مورد اینکه چرا این آیه در لابلای آیات مربوط به وظایف همسران پیامبر اکرم آمده است ذکر کردهاند:
1- علامه طباطبایی مینویسد: ما هیچ دلیلی نداریم که آیه تطهیر در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر نازل شده باشد و حتی یک روایت در این زمینه وارد نشده است حتی کسانی مانند (عکرمه) و (عروه) که این آیه را مخصوص همسران پیامبر دانستهاند، نمیگویند که آیه تطهیر همراه با آیات مربوط به همسران پیامبر نازل شده است، بنابراین، آیه تطهیر به حسب نزول، جزو آیات مربوط به همسران پیامبر نیست. بلکه جداگانه نازل گردیده است، اما هنگام جمعآوری آیات، یا به دستور پیامبر اکرم و یا بعد از رحلت ایشان، در کنار آیات فوق قرار داده شده است. موقعیت آیه تطهیر در میان آیات مربوط به همسران پیامبر، مانند موقعیت آیه (الیوم یئس الذین کفرو) در میان آیه مربوط به خوردنیهای حرام است.
2- این مورد، تنها موردی نیست که در آیات قرآن به آیاتی برمیخوریم که در کنار هم قرار داده شدهاند در حالی که از موضوعات مختلفی سخن میگویند. موارد متعددی از چنین امری در قرآن کریم وجود دارد. همچنان که در کلام و اشعار فصحای عرب نیز نمونههای فراوانی وجود دارد.
3- نکته این که، آیه تطهیر در کنار آیات مربوط به همسران پیامبر آمده، این است که قرآن میخواهد به همسران پیامبر بگوید، شما در میان خانوادهای قرار دارید که گروهی از آنان معصومند، کسی که در زیر سایه درخت عصمت قرار گرفته و در کانون معصومان است، شایسته است که بیش از دیگران مراقب باشد و فراموش نکند که انتساب او به خانواده معصوم، مسؤولیتهای سنگینی برای او ایجاد میکند.
برای آگاهی بیشتر ر. ک:
1- منتخبالاثر آیتاللّهصافی گلپایگانی
2- معالمالمدرستین علامه سید مرتضی عسکری
3- مسائل کلی امامت ابراهیم امینی
4- ثماهتدیت تیجانی سماوی
5- من هم اهل البیت تیجانی سماوی
6- فیآیةالتطهیر (علی مائدةالمعقیدة) علامه عسکری
7- مع الدکتورا سالوس فی آیةالتطهیر
8- آیةالتطهیر سید محمدباقر ابطهی
9- اهل بیت در قرآن و حدیث، محمدی ریشهری، ترجمه: حمیدرضا شیخی
10- من هم اهل البیت، دکتر محمد تیجانی سماوی
11- شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج 2
12- الغدیر علامه امینی
- [سایر] با سلام چرا علمای شیعه سعی دارند همسران پیامبر ص را جزء اهل بیت به شمار نیاورند در حالی که در آیه ی 33 سوره ی احزاب به وضوح و صراحتأ همسران پیامبر را اهل بیت خطاب کرده، دلایلی می آورند که اصلأ توجیه پذیر نیست و خیلی غیر منطقی این موضوع را رد می کنند،آخر چرا؟؟ خدا آنها را اهل بیت خطاب می کند و علما رد میکنند!! خیلی عجیب است
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید در آیه 33 سوره احزاب که آیه تطهیر آمده است از مفادش بر می آید که مربوط به اهل بیت پیامبر و زنان پیامبر می باشد. حال چگونه است که آنرا مربوط به 5تن آل عبا توضیح و استفاده می کنند؟ در ثانی اینکه کلمه رجس در این آیه آمده است منظور ناپاکی از دامن زنان می باشد و این درحالیست که اگر مربوط به 5تن آل عبا بدانیم از این 5 تن، 4 نفر مرد بوده که ارتباطی به َآنان نداشته است/ لطفا توضیح دهید.
- [سایر] السلام علیکم ورحمة الله و برکاته. اللهم صلی علی محمد و آل محمد. پدیده متعه (صیغه) با سرعت پیشرفت کرده نه تنها در ماکسرMakassar)) بلکه در شهر ما پاره پاره Parepare)نیز همین طوری است. صیغه در بین دانشجویان در این شهر می توان گفت نوعی فحشاء و بی بند و باری است. طبق گزارش از یکی از دانشجویان، یکی از هم اتاقی های او در یک زمان با سه زن صیغه کرده. از همان دانشجو شنیدم که پدر یکی از دختران دانشجو وقتی با خبر شد که دخترش به عقد موقت دوستش در آمده بسیار ناراحت شد. و دختر از همسر صیغه ای خود درخواست نکاح دائم کرده تا بلکه بتواند از پدرش را از این ناراحتی نجات دهد. ولی شوهر به دلیل اینکه صرفا عقد موقت بین آن وجود داشته است و تعهد و قرار دادی بر عقد دائم نداشته اند ،این در خواست را رد کرده است. نکته جالب توجه این که یکی از اساتید اینجا به دانشجویان و شیعیان گفته است:" که اگر زنی درخواست متعه مردی را رد کند، در گمراهی است و باید او را ترک کرد. همچنین مرد و زنی که بدانند نکاح متعه مباح و حلال است، واجب است که به آن عمل کنند. این سخنان دست آویزی برای دانشجویان مرد شده است تا با هر دختری که دلشان خواسته باشد متعه کنند. و دختران دانشجو دلیلی برای رد این درخواست نداشته باشند و مجبور باشند تن به این کار بدهند. در حالی که من شنیده ام تنها نکاحی که زن در آن مختار است متعه می باشد. ولی طبق سخنان این فرد زن در رد کردن در خواست متعه اختیاری ندارد و مجبور است بپذیرد. لذا زنان بسیار رنج می برند زیرا از یک طرف می خواهند به آیین اهل بیت (ع) عمل کنند و از طرف دیگر می ترسند با مردی که دوست ندارند متعه کنند. از حضرت عالی درخواست می کنم نظر خود را در باره اعتبار و صحت مطالب و دلائل (نقلی) که این فرد گفته بیان کنید. آیا واقعا مراجع تقلید در ایران همین نظر را دارند ؟ شرایط صحیح متعه چیست؟ والسلام علیکم.